شعر تر @she_re_tarr Channel on Telegram

شعر تر

@she_re_tarr


رقص بر شعرِ تر و نالهٔ نِی خوش باشد ...
#حافظ

@fatigolabi

«منتخبی از اشعار بزرگان، از گذشته تا کنون»
شعر و موسیقی
https://www.instagram.com/she_re_tarr?igsh=MW13OTJiOHVmNnEwaw== اینستاگرام

شعر تر (Persian)

با خوشحالی ما به شما کانال تلگرام "شعر تر" را معرفی می‌کنیم! این کانال تخصصی در زمینه‌ی شعر و موسیقی فعالیت می‌کند و اشعار زیبا از بزرگان گذشته تا کنون را به اشتراک می‌گذارد. اگر به دنبال تجربه‌ی یک عالم شعر و موسیقی متفاوت هستید، بهترین انتخاب برای شما "شعر تر" است. ضمنا ما را در اینستاگرام نیز دنبال کنید تا از آخرین ارسال‌ها و مطالب جذاب ما باخبر شوید. شعر تر، جایی برای محبان شعر و موسیقی است که علاقه‌مندند به دنیای هنر در عمق آن سرگرم شوند و احساسات خود را با دیگران به اشتراک بگذارند. همراه ما باشید و تجربه‌ی یک سفر جذاب و شگفت‌انگیز در دنیای هنر مدرن را تجربه کنید.

شعر تر

19 Nov, 04:19


🌧
وای، باران؛
باران؛

شیشه پنجره را باران شست

از دل من اما،
چه کسی نقشِ تو را خواهد شست ؟

#حمید_مصدق @she_re_tarr

شعر تر

19 Nov, 03:55



اشکِ سحر زداید، از لوحِ دل سیاهی
خُرّم کند چمن را، بارانِ صبحگاهی

عمری ز مهرت ای مَه، شب تا سحر نخفتم
دعوی ز دیده من، و ز اختران گواهی

چون زلف و عارض او، چشمی ندیده هرگز
صبحی بدین سپیدی، شامی بدان سیاهی

چندین #رهی چه نالی، از داغِ بی‌نصیبی؟
در پای لاله‌رویان، این بس که خاکِ راهی

#رهی_معیری ♡ @she_re_tarr

شعر تر

19 Nov, 03:53


#صبحانه با #رهی

شعر تر

19 Nov, 03:53


🌦

شعر تر

17 Nov, 20:02


*پرده بردار : روی بگشا 👆
*والضحی : برآمدن خورشید ، سوگند به روشنایی روز

شعر تر

17 Nov, 19:57


🔻 #شعر_تر

یا ز چشمت جفا بیاموزم
یا لبت را وفا بیاموزم

پرده بردار تا خلایق را
معنی "والضحی" بیاموزم

تو ز من شرم و من ز تو شوخی
یا بیاموز یا بیاموزم

پرده عالمی دریده شود
گر ازو یک نوا بیاموزم

نشوی هیچگونه دست آموز
چه کنم تا تو را بیاموزم

به کدامین دعات خواهم یافت
تا رَوَم آن دعا بیاموزم

از خیالت وفا طلب کردم
گفت: کو؟ از کجا بیاموزم

گفتم: آخر نیائیم در چشم؟
گفت: اول شنا بیاموزم

#جمال_الدین_عبدالرزاق ☆ @she_re_tarr
#قرن_ششم

شعر تر

17 Nov, 02:45



ای باد بوی یوسف دلها به ما رسان
یک نوبر از نهال دل ما به ما رسان

از زلف او چو بر سر زلفش گذر کنی
پنهان بدزد موئی و پیدا به ما رسان

ای هدهد سحر گهی از دوست نامه‌ای
بستان ببند بر سر و عمدا به ما رسان

با دوست خلوه کن دو بدو و آنچه گفته‌ایم
یک یک بگوی و پاسخ آن را به ما رسان

ما را مراد ازین همه یا رب وصال اوست
یارب مراد یارب ما را به ما رسان

#خاقانی ☆ @she_re_tarr

شعر تر

17 Nov, 02:43


#صبحانه با #خاقانی

شعر تر

17 Nov, 02:43


☀️

شعر تر

16 Nov, 19:26


🔸

دانی که رویم از همه عالم به روی توست

زنهار اگر تو روی به رویی دگر کنی

#سعدی ☆ @she_re_tarr

شعر تر

16 Nov, 19:25


🔸

کس دل به اختیار به مهرت نمی‌دهد

دامی نهاده‌ای که گرفتار می‌کنی

#سعدی ☆ @she_re_tarr

شعر تر

16 Nov, 19:22


🔸

حاجت به نگاریدن نَبوَد رخِ زیبا را

تو ماه پری پیکر زیبا و نگارینی

#سعدی ☆ @she_re_tarr

شعر تر

16 Nov, 19:17


🔸

هزار تلخ بگویی هنوز شیرینی

#سعدی ☆ @she_re_tarr

شعر تر

16 Nov, 19:16


🔸

هزار سال برآید همان نخستینی

#سعدی ☆ @she_re_tarr

شعر تر

16 Nov, 19:14


#دمی_با_سعدی

شعر تر

16 Nov, 12:32


بیاد #معینی_کرمانشاهی

《خاطراتِ عمرِ رفته در نظرگاهم نشسته》

ترانه : #ساغر_شکسته 《طاقتم ده》
خواننده : #مرضیه
آهنگ : #همایون_خرم
شعر : #معینی_کرمانشاهی

@she_re_tarr

ساغرم شکست ای ساقی
رفته ام ز دست ای ساقی
در میان طوفان
بر موج غم نشسته منم
در زورق شکسته منم
ای ناخدای عالم …

شعر تر

16 Nov, 12:31


ترانه زیبا و ماندگار #ساغر_شکسته
یکی از آثار ارزشمند #معینی_کرمانشاهی ⬇️

شعر تر

16 Nov, 12:28



آسوده دلان را غـم شوریده سران نیست
این طایفه را ، غصه ی رنج دگران نیست

راز دل ما ، پیش کسی بـاز مگویـید
هر بی بصری ، با خبر از بی خبران نیست

در بزم هنر اهـل سیاسـت چـه نشیند
میخانـه دگر جایگه فتنه گران نیست

#معینی_کرمانشاهی

@she_re_tarr

۲۶ آبان سالروز درگذشت استاد #رحیم_معینی_کرمانشاهی
شاعر، نقاش و
خالق ترانه های بسیار زیبا و ماندگار .

شعر تر

16 Nov, 11:53



می‌گویی چرا غمگینی
من آینه توأم
ای وطن!

#شمس_لنگرودی ♡ @she_re_tarr

بمناسبت زادروزش

شعر تر

16 Nov, 04:04


👆*نبید: شراب
*عصیر: شراب انگوری

شعر تر

16 Nov, 03:59



لشکر شب رفت و صبح اندر رسید
خیز و مَهرویا فراز آور نبید

چشمِ مستِ پر خمارت باز کن
کز نشاطت صبرم از دل بر پرید

مطرب سرمست را آواز ده
چون ز میخانه عصیر اندر رسید

#سنایی ☆ @she_re_tarr

شعر تر

09 Nov, 19:42



من امشب تا سحر
خوابم نخواهد برد
همه اندیشه ام
اندیشه ی فرداست

وجودم
از تمنّای تو سرشار است
زمان در بستر شب
خواب و بیدار است

هوا آرام،
شب خاموش
راه آسمان ها باز
خیالم چون
کبوترهای وحشی
می کند پرواز ...

#فریدون_مشیری ◇ @she_re_tarr

شعر تر

09 Nov, 19:40


#شبانه 🌙

شعر تر

08 Nov, 19:52


 🔻 #شعر_تر

گفتا تو از کجایی کآشفته می‌نمایی؟
گفتم منم غریبی از شهر آشنایی

گفتا سَرِ چه داری؟ کز سر خبر نداری
گفتم بر آستانت، دارم سرِ گدایی

گفتا کدام مرغی کز این مقام خوانی؟
گفتم که خوش نوایی از باغ بینوایی

گفتا ز قیدِ هستی رو مست شو که رَستی
گفتم به می پرستی جستم ز خود رهایی

گفتا جوی نیرزی گر زهد و توبه ورزی
گفتم که توبه کردم از زهد و پارسایی

گفتا به دلربایی ما را چگونه دیدی؟
گفتم چو خرمنی گل، در بزمِ دلربایی

گفتا من آن ترنجم کاندر جهان نگنجم
گفتم بِه از ترنجی، لیکن بدست نایی

گفتا چرا چو ذرّه با مهر عشق بازی
گفتم از آن که هستم سرگشته‌ای هوایی

گفتا بگو که #خواجو در چشم ما چه بیند
گفتم حدیث مستان سرّی بود خدایی
 
#خواجوی_کرمانی ☆ @she_re_tarr

شعر تر

08 Nov, 19:39


از یادم نروی

خواننده:
#نادر_گلچین
آهنگ:
#عماد_رام
@she_re_tarr

هر جا نامت آید، آه از قلبم خیزد
خون از چشمم با یادت
بر دامن می ریزد
در هر جمعی بنشینم از یادم نروی
در هر بزمی دور از رویت
غم با من آمیزد
ای در مستی سرکش
ای سوزان چون آتش
مستی از می، با برق چشمانت بگریزد

شعر تر

08 Nov, 09:03


🔻 #شعر_تر

نباشد عیب پرسیدن تو را خانه کجا باشد
نشانی ده اگر یابیم وان اقبال ما باشد

تو خورشید جهان باشی ز چشم ما نهان باشی
تو خود این را روا داری وانگه این روا باشد

نگفتی من وفادارم وفا را من خریدارم
ببین در رنگ رخسارم بیندیش این وفا باشد

بیا ای یار لعلین لب دلم گم گشت در قالب
دلم داغ شما دارد یقین پیش شما باشد

در این آتش کبابم من خراب اندر خرابم من
چه باشد ای سر خوبان تنی کز سر جدا باشد

خود او پیدا و پنهانست جهان نقش است و او جانست
بیندیش این چه سلطانست مگر نور خدا باشد

خروش و جوش هر مستی ز جوش خُمِّ مِی باشد
سبکساری هر آهن ز تو آهن ربا باشد

خریدی خانه دل را دل آن توست می‌دانی
هر آنچ هست در خانه از آن کدخدا باشد

مسلم گشت دلداری تو را ای تو دل عالم
مسلم گشت جان بخشی تو را وان دم تو را باشد

#مولانا ☆ @she_re_tarr

شعر تر

08 Nov, 09:03


#غزل_آدینه ⬇️

شعر تر

06 Nov, 21:07


🔻 #شعر_تر

سفر به خیر گل من که میروی با باد
ز دیده میروی اما نمیروی از یاد

مباد بیم خزانت که هرکجا گذری
هزار باغ به شکرانه‌ی تو خواهد زاد

خزان عمر مرا داشت در نظر دستی
که بر بهار تو نقش گل و شکوفه نهاد

تو هم به یاد من او را ببوس اگر گذرت
به مرغ خسته‌پر دل‌شکسته‌ای افتاد

بیایم از پی تو گردباد اگر نبرد
مرا به همره خود سوی ناکجاآباد

#حسین_منزوی ♡ @she_re_tarr

شعر تر

05 Nov, 04:02



در مرگ عاشقانه ی نیلوفران صبح
در زیر لاجوردِ غم انگیز آسمان
در چهره ی زمان
در چشمه سار گرم و کف آلود آفتاب
در قطره های آب

در سایه های بیشه ی انبوه دوردست
در آبشار مست
در آفتاب گرم و گدازان ریگزار
در پرده ی غبار
در گیسوان نرم و پریشان بادها
در بامدادها

در نوشخند روز
در زهرخند جام
در عطر زلف او
در حلقه های مو
در بوسه ای که می شکند بر لبان من
در خنده ای که می شکفد بر لبان او

در هرچه هست و نیست
در هر چه بود و هست
در شعله ی شراب
در گریه های مست
در هر کجا که می گذرد سایه ی حیات
سرمست و پر نشاط

رو کن به سوی عشق
رو کن به سوی چهره ی خندان زندگی !


#نادر_نادرپور ◇ @she_re_tarr

شعر تر

05 Nov, 03:52


#صبحانه

شعر تر

05 Nov, 03:51


☀️

شعر تر

04 Nov, 20:03


🔹
میلِ دل مهربانم آنجاست
آنجا که دل است، جانم آنجاست

شرط است به پیش یار، مردن
زو جان سِتَدَن، ز من سپردن

#نظامی ☆ @she_re_tarr
#لیلی_و_مجنون

شعر تر

04 Nov, 19:56


شعر تر pinned «🔹 #لیلی_و_مجنون 🔸 #جنگ_کردن_نوفل_با_قبیله_لیلی 3⃣ (۴۳) پرسید یکی که‌ای جوانمرد کز دور زنی چو چرخ ناورد‌ ما از پی تو به جان سپاری با خصم تو‌را چراست یاری‌؟ گفتا که چو خصم یار باشد با تیغ مرا چه‌کار باشد‌؟! با خصم نبرد خون توان کرد با یار نبرد چون توان…»

شعر تر

04 Nov, 19:52


🔹 #لیلی_و_مجنون
🔸 #جنگ_کردن_نوفل_با_قبیله_لیلی 3⃣
(۴۳)

پرسید یکی که‌ای جوانمرد
کز دور زنی چو چرخ ناورد‌

ما از پی تو به جان سپاری
با خصم تو‌را چراست یاری‌؟

گفتا که چو خصم یار باشد
با تیغ مرا چه‌کار باشد‌؟!

با خصم نبرد خون توان کرد
با یار نبرد چون توان کرد؟

از معرکه‌ها جراحت آید
اینجا همه بوی راحت آید

آن جانب دست یار دارد
کس جانب یار خوار دارد؟

میل دل مهربانم آنجاست
آنجا که دل است جانم آنجاست

شرط است به پیش یار مردن
زو جان ستدن ز من سپردن

چون جان خود این چنین سپارم
بر جان شما چه رحمت آرم
@she_re_tarr

نوفل به مصاف تیغ در دست
می‌کشت بسان پیل سرمست

می‌برد به هر طریده جانی
افکند به حمله‌ای جهانی

هرسو که طواف زد، سر افشاند
هرجا که رسید جوی خون راند

وان تیغ زنان که لاف جستند
تا اول شب مصاف جستند

چون طرهٔ این کبود چنبر
بر جبهت روز ریخت عنبر

زاین گرجی طره برکشیده
شد روز چو طره سربریده

آن هردو سپه ز هم بریدند
بر معرکه خوابگه گزیدند

چون مار سیاه مهره برچید
ضحاک سپیده‌دم بخندید

در دست مبارز‌ان چالاک
شد نیزه بسان مار ضحاک

در گرد قبیله‌گاه لیلی
چون کوه رسیده بود خیلی

از پیش و پس قبیله یاران
کردند بسیج تیر باران

نوفل که سپاهی آنچنان دید
جز صلح، دری زدن زیان دید

انگیخت میانجی‌یی ز خویشان
تا صلح دهد میان ایشان

کاینجا نه حدیث تیغ بازی است
دلالگی‌یی به دل نوازی است

از بهر پری زده جوانی
خواهم ز شما پری نشانی

وز خاصهٔ خویشتن در این‌کار
گنجینه فدا کنم به خروار

گر کردن این عمل صواب است
شیرین‌تر از این سخن جواب است

ور زانکه شکر نمی‌فروشید
در دادن سرکه هم مکوشید

چون راست نمی‌کنید کاری
شمشیر زدن چراست باری‌؟

چون کرد میانجی این سرآغاز
گشت آن دو سپه ز یکدگر باز

چون خواهش یکدگر شنیدند
از کینه‌کشی عنان کشیدند

صلح آمد دور باش در چنگ
تا از دو گروه دور شد جنگ

#نظامی_گنجوی
#خمسه ● #لیلی_و_مجنون
@she_re_tarr

*طریده: تیر
●°●°●
《شخصی از جنگجویان از مجنون پرسید: ما به جانسپاری برای تو آمده ایم تو به سپاه دشمن یاری میرسانی؟
مجنون گفت: وقتی که دشمن یار من است، من چرا باید بر رویشان شمشیر بکشم؟
دلم پیش اوست و شرط است که حتی اگر جانم را بخواهد نثار او کنم.
نوفل به شدت مشغول جنگ بود و تا اول شب مشغول جنگیدن بودند و چون صبح فرا رسید گرد قبیله لیلی جمع شدند.
وقتی نوفل سپاهی به اون عظیمی دید، فهمید که جز صلح کردن هر کاری انجام دهند به زیانشان هست. یک میانجی فرستاد که میانشان صلح برقرار کند. که : اینجا صحبت از جنگ نیست بلکه صحبت از دلدادگی است.
و ما برای جوانی مجنون، دختر چون پری شما را خواهانیم. و گنجها نثار او میکنیم.
چون میانجی پیغام را رساند هر دو گروه از کینه دست برداشتند و صلح کردند .》
قسمت قبل (۴۲) 👇
https://t.me/she_re_tarr/3754
ادامه دارد...

شعر تر

04 Nov, 11:00


‌‌ ‌


همه لرزش
دست و دل ام از آن بود
که عشق پناهی گردد،
پروازی نه
گریزگاهی گردد

آی عشق آی عشق
چهره آبی ات پیدا نیست ...

#احمد_شاملو ◇ @she_re_tarr

شعر تر

04 Nov, 10:58



دهانت را می‌بویند
مبادا که گفته باشی
دوستت می‌دارم،
عشق را
در پستویِ خانه نهان باید کرد،
روزگارِ غریبی‌ست نازنین ...

#احمد_شاملو ◇ @she_re_tarr

شعر تر

25 Oct, 19:04



من مرغ کور جنگل شب بودم
باد غریب، محرم رازم بود
چون بار شب به روی پرم می‌ریخت
تنها به خواب مرگ، نیازم بود

هرگز ز لابلای هزاران برگ
بر من نمی شکفت گل خورشید
هرگز گلابدان بلور ماه
بر من گلاب نور نمی پاشید

من مرغ کور جنگل شب بودم
در قلب من همیشه زمستان بود
رنگ خزان و سایه تابستان
در پیش چشم من همه یکسان بود

از لابلای توده تاریکی
دستی درون لانه من لغزید
وز لرزه‌ای که در تن من افتاد
بنیاد آشیانه من لرزید

یک دم، فشار گرم سرانگشتش
چون شعله، بال‌های مرا سوزاند
تا پنجه‌اش به روی تنم لغزید
قلب من از تلاش تپیدن ماند

غافل که در سپیده دم این دست
خورشید بود و گرمی آتش بود
با سرمه‌ای دو چشم مرا وا کرد
این دست را خیال نوازش بود

این دست گرم، دست تو بود ای عشق
دست تو بود و آتش جاویدت
من مرغ کور جنگل شب بودم
بینا شدم به سرمه ی خورشیدت

#نادر_نادرپور ◇ @she_re_tarr

شعر تر

25 Oct, 19:03


#شبانه 🌙

شعر تر

25 Oct, 17:32


📖 همراه با #حافظ

بی‌دلی در همه‌احوال خدا با او بود
او نمی‌دیدش و از دور خدا را می‌کرد

این‌همه شعبدهٔ خویش که می‌کرد اینجا
سامری پیشِ عصا و یدِ بیضا می‌کرد

گفت آن یار کز او گشت سرِ دار بلند
جُرمش این بود که اسرار هویدا می‌کرد

فیضِ روحُ‌القُدُس ار باز مدد فرماید
دیگران هم بکنند آنچه مسیحا می‌کرد

گفتمش سلسلهٔ زلفِ بُتان از پیِ چیست؟
گفت #حافظ گله‌ای از دلِ شیدا می‌کرد

@she_re_tarr
#غزل_۱۴۳

شعر تر

24 Oct, 21:50


#دیوانگی
خواننده: #فائزه
شاعر: #سیمین_بهبهانی

@she_re_tarr

یارب مرا یاری بده
تا خوب آزارش کنم ...

شعر تر

24 Oct, 21:47


🔻 #شعر_تر ♡ #دیوانگی

یارب مرا یاری بده ، تا خوب آزارش دهم
هجرش دهم ، زجرش دهم ، خوارش کنم ، زارش کنم

از بوسه های آتشین ، وز خنده های دلنشین
صد شعله در جانش زنم ، صد فتنه در کارش کنم

در پیش چشمش ساغری ، گیرم ز دست دلبری
از رشک آزارش دهم ، ازغصه بیمارش کنم

بندی به پایش افکنم ، گویم خداوندش منم
چون بنده در سودای زر ، کالای بازارش کنم

گوید میفزا قهر خود ، گویم بکاهم مهر خود
گوید که کمتر کن جفا ، گویم که بسیارش کنم

هر شامگه در خانه ای ، چابکتر از پروانه ای
رقصم برِ بیگانه ای ، وز خویش بیزارش کنم

چون بینم آن شیدای من ، فارغ شد از سودای من
منزل کنم در کوی او ، باشد که دیدارش کنم

گیسوی خود افشان کنم ، جادوی خود گریان کنم
با گونه گون سوگندها ، بار دگر یارش کنم

چون یار شد بار دگر ، کوشم به آزار دگر
تا این دل دیوانه را راضی ز آزارش کنم

#سیمین_بهبهانی ♡ @she_re_tarr

شعر تر

24 Oct, 21:44


#غزل_آدینه ⬇️

شعر تر

24 Oct, 13:45



عمر،
پا بر دل من می‌نهد و می‌گذرد
كاروانی همه افسون، همه نیرنگ و فریب!
سال‌ها باغ و بهارم همه تاراجِ خزان
بخت بد،
هرچه كشیدم همه از دست حبیب
*

دیدن روی گل و سیر چمن نیست بهار
به‌خدا
بی رخ معشوق، گناه است! گناه!
آن بهار است كه بعد از شبِ جانسوزِ فراق
به هم آمیزد ناگه...
دو تبسم، دو نگاه!

#فریدون_مشیری ♡ @she_re_tarr

شعر تر

24 Oct, 13:40


دلم از نام خزان می‌لرزد
زانکه من زاده‌ی تابستانم!
شعر من آتش ِ پنهان ِمن است
روز و شب شعله کشد در جانم.

می‌رسد سردی ِ پاییز ِ حیات،
تاب ِ این سیل ِ بلاخیزم نیست
غنچه‌ام غنچه‌ی نشکفته به کام،
طاقت سیلی پاییزم نیست!

#فریدون_مشیری ♡ @she_re_tarr

سوم آبان سالروز درگذشت شاعر گرامی #فریدون_مشیری

شعر تر

23 Oct, 20:32


🍁

وه... چه زیبا بود اگر پاییز بودم
وحشی و پر شور و رنگ‌آمیز بودم

شاعری در چشم من می‌خواند شعری آسمانی
در کنار قلب عاشق شعله می‌زد
در شرار آتش دردی نهانی
نغمه‌ی من ...
همچو آوای نسیم پر شکسته
عطر غم می‌ریخت بر دل‌های خسته

پیش رویم:
چهره‌ی تلخ زمستان جوانی
پشت سر:
آشوب تابستان عشقی ناگهانی
سینه‌ام:
منزلگه اندوه و درد و بدگمانی

کاش چون پاییز بودم
کاش چون پاییز بودم

#فروغ_فرخزاد

🍂 @she_re_tarr 🍂

شعر تر

23 Oct, 20:29



گفتی
که از نهانِ دلت باخبر نیَم

تو در دلی،
کدام نهان بر تو فاش نیست؟!

#طالب_آملی ◇ @she_re_tarr

شعر تر

23 Oct, 20:18


شعر تر pinned «🔹#لیلی_و_مجنون 🔸 #رسیدن_نوفل_به_مجنون 4⃣ (۴۰) چون شیفته‌، شربتی چنان دید در خوردن آن نجاتِ جان دید، آسود و رمیدگی رها کرد با وعدهٔ آن سخن وفا کرد می‌بود به صبر، پای بسته آبی زده آتشی نشسته با او به قرارگاه او تاخت در سایهٔ او قرار‌گه ساخت گرمابه زد و…»

شعر تر

23 Oct, 20:13


🔹#لیلی_و_مجنون
🔸 #رسیدن_نوفل_به_مجنون 4⃣
(۴۰)

چون شیفته‌، شربتی چنان دید
در خوردن آن نجاتِ جان دید،

آسود و رمیدگی رها کرد
با وعدهٔ آن سخن وفا کرد

می‌بود به صبر، پای بسته
آبی زده آتشی نشسته

با او به قرارگاه او تاخت
در سایهٔ او قرار‌گه ساخت

گرمابه زد و لباس پوشید
آرام گرفت و باده نوشید

بر رسم عرب عمامه در بست
با او به شراب و رود بنشست

چندین غزل لطیف‌پیوند
گفت از جهتِ جمال دلبند

نوفل به سرش ز مهربانی
می‌کرد چو ابر دُرفشانی

چون راحت پوشش و خورش یافت
آراسته شد که پرورش یافت

شد چهرهٔ زرد‌ش ارغوانی
بالای خمیده خیزَرانی

شد صبح منیر باز خندان
خورشید نمود باز دندان

زنجیریِ دشت شد خردمند
از بندی خانه دور شد بند

مجنون به سکونت و گرانی
شد عاقل مجلس معانی

وان مهتر میهمان نوازش
می‌داشت به صد هزار ناز‌ش

بی‌طلعت او طرب نمی‌کرد
می جز به جمال او نمی‌خَورد

ماهی دو سه در نشاط‌کاری
کردند به هم شراب‌خواری
@she_re_tarr

روزی دو به دو نشسته بودند
شادی و نشاط می‌فزودند

مجنون ز شکایت زمانه
بیتی دو سه گفت عاشقانه

کای فارغ از آه دودناکم
بر بادِ فریب داده خاکم

صد وعدهٔ مهر داده بیشی
با نیم وفا نکرده خویشی

آورده مرا به دلفریبی
وا داده به‌دست ناشکیبی

صد زخم زبان شنیدم از تو
یک مرهم دل ندیدم از تو

صبر‌م شد و عقل رخت بربست
دریاب و گرنه رفتم از دست

دلداری‌ِ بی‌دلی نمودن
وانگه به خلاف قول بودن

دور اوفتد از بزرگواری
یاران به از این کنند یاری

قولی که در او وفا نبینم
از چون تو کسی روا نبینم

بی‌یار منم ضعیف و رنجور
چون تشنه ز آب زندگی دور

شرط است به تشنه آب دادن
گنجی به دِهِ خراب دادن

گر لیلی را به من رسانی
ورنه نه من و نه زندگانی

#نظامی_گنجوی
#خمسه #لیلی_و_مجنون

@she_re_tarr

《وقتی مجنون چنین وعده جانبخشی دید،
خیالش راحت شد و دست از رمیدگی و آشفتگی برداشت و صبر پیشه کرد.
به قرارگاه نوفل رفت و ظاهرش را مرتب کرد و به بزم و عیش نشست و برای معشوقش شعر سرود.
نوفل به سرش دست محبت می کشید، مجنون حالش به شد و قرار یافت و عاقل شد. و بدین منوال دوسه ماهی گذشت.
بعد از مدتی مجنون رو به نوفل گفت: آیا زمان آن نرسیده که به وعده ات عمل کنی؟صبرم به پایان رسیده و طاقتی بر من نمانده وقت آن است که لیلی را به من رسانی وگرنه زندگی برایم دیگر ارزشی ندارد ...》

قسمت قبل 👇
https://t.me/she_re_tarr/3648
ادامه دارد ...

شعر تر

22 Oct, 03:52



تشبیه روی تو نکنم من به آفتاب
کاین مدحِ آفتاب نه تعظیم شان توست

بسیار در دل آمد از اندیشه‌ها و رفت
نقشی که آن نمی‌رود از دل نشان تو است

با من هزار نوبت اگر دشمنی کنی
ای دوست هم‌چنان دل من، مهربان توست

#سعدى ☆ @she_re_tarr

شعر تر

22 Oct, 03:50


#صبحانه یا #سعدی

شعر تر

22 Oct, 03:50


☀️

شعر تر

21 Oct, 20:04



چشمت به خواب چشم مرا خواب می‌بَرَد
زلفت به تاب جان مرا تاب می‌برد

امشب به دوش، مجلسیان را یکان یکان
بردند مست و ترک مرا خواب می‌بَرَد

بنمای رخ که درشبِ تاریک طرّه‌ات
دل گم شده‌ست و راه به مهتاب می‌بَرَد


#سلمان_ساوجی ☆ @she_re_tarr

شعر تر

21 Oct, 20:00


🌖

شعر تر

21 Oct, 20:00


#شبانه

شعر تر

21 Oct, 17:05


#محمدرضا_شجریان

@she_re_tarr

ارغنون ساز فلک ره‌زن اهل هنر است
چون از این غصه ننالیم و چرا نخروشیم؟

گل به جوش آمد و از مِی نزدیمش آبی
لاجرم زآتش حرمان و هوس می‌جوشیم

#حافظ این حال عجب با که توان گفت که ما
بلبلانیم که در مُوسم گل خاموشیم

شعر تر

21 Oct, 16:31


🍂

من بوالعجب، جهانم
در مشت گل نهانم
در هر شبی چو روزم، در هر خزان بهارم

با مرغِ شب، شبم من
با مرغِ روز، روزم
اما چو باخود آیم زین هر دو برکنارم

#مولانا ☆ @she_re_tarr