.
نباید فراموش کنیم که در جلسات تراپی، کسی که به عنوان رواندرمانگر، روانکاو یا روانشناس در طرف دیگر نشسته، یک فرد شاغل است و نه یک فرد خیّر.
یعنی رواندرمانی شغل او است و از طریق آن نیازهای زندگیاش را میگذارند.
بله، احساس مشترکی در میان کسانی وجود دارد که به سمت این علم گرایش پیدا میکنند و آن میل به کاهش رنجهای روانشناختی انسانها است.
اما این میل انسان دوستانه، برای محقق شدن به بستری مناسب نیاز دارد که یکی از مهمترین آنها توانمندی مالی و رفع نیازهای مرسوم زندگی است.
چطور میتوان از درمانگران توقع داشت که هزینههایی بسیار کم دریافت کنند، در حالی که او در همان شرایطی زندگی میکند که همه ما از آن آگاهی داریم!
و سوالی اساسیتر اینکه چطور سلامت روان خود را آنچنان کم اهمیت تلقی میکنیم که برای آن حاضر به صرف وقت و هزینهای در شأن نیستیم!
چرا این توقع برای دریافت هزینه کم و سادهانگاری این حوزه تخصصی، در بخشهای دیگر و بعضا کم اهمیتتر زندگی مطرح نمیشود؟
.
[متن نوشته شده به هیچ عنوان در حمایت از رواندرمانگران و روانشناسانی که اخلاق و اصول حرفهای را رعایت نمیکنند نیست]
.
@Az_Shenakht