شفیع شاهرخ @shafie_shahrukh Channel on Telegram

شفیع شاهرخ

@shafie_shahrukh


"شاهرخ" 🙂 چرند نویس شهر...

مردم جهان دربدر و هی به دنبال مِی‌خانه‌اند
مستی که در چشم نگار بود در ودکا هم نبود

#شاهرخ

بیو، شعر،
دل‌نوشته،
افکار و اندیشه‌ها
و دیالوگ‌های من را اینجا دنبال کنید 🙏📜

برای جوین شدن کانال من:
👉 @shafie_shahrukh
👇

شفیع شاهرخ (Persian)

شفیع شاهرخ یک کانال تلگرامی است که به شعر، دلنوشته، افکار و اندیشه‌ها، و دیالوگ‌های منحصر به فرد می‌پردازد. نام کانال مستقیماً اشاره به نام "شاهرخ" دارد که به معنای برازنده‌ای از شجاعت و اراده است. در کانال شفیع شاهرخ، شاعری با هویت و جرأت وارد چرندنویسی شهری می‌شود و با شعرهای خود، جذابیت و زیبایی را در میان مخاطبانش ایجاد می‌کند. این کانال یک فضای ادبی و هنری است که عاشقان شعر و ادبیات می‌توانند در آن به دنبال آثار جدید و زیبا بگردند. جهت پیوستن به کانال شفیع شاهرخ، می‌توانید به آدرس @shafie_shahrukh در تلگرام مراجعه کنید و از آخرین انتشارات و محتواهای این فضای خلاقانه بهره‌مند شوید. شعرها، دلنوشته‌ها و اندیشه‌های شفیع شاهرخ باعث تأمل و انرژی مثبت در زندگی شما خواهد شد. پس همین الان به کانال شفیع شاهرخ بپیوندید و از تجربه‌ی منحصر به فرد این فضای هنری لذت ببرید.

شفیع شاهرخ

06 Nov, 16:41


آن‌چه که می‌خواهم بگویم در تاریخ ما می‌آموزیم که جغرافیای فارسی‌زبان اگر ما ارتباط کم‌تری را از آدرس دین و مذهب برخوردار بوده‌ایم، در عوض درخشش ما در آفرینش و ایجاد یک جامعه انسانی، متمدن، مترقی، انکشاف یافته و باثبات‌تر بیش‌تر بوده تا عکس آن و این برای ارزش‌های زبانی، فرهنگی، ملی که در آن وجه اشتراک داریم می‌تواند بی‌نهایت ارزش‌مند واقع شود و از نیاکان و اجدادیان‌مان بیش‌تر بیآموزیم، و نیکی، منطق، دانایی، متمدن بودن را به ارث ببریم تا این‌که در تلاش این باشیم که تمدن و انسانیت و آزادی را در جامعه عربی یا غربی متوصل شویم که هر نسخه‌ای از این دو آدرس ما را با عواقبی تیره و نامتناسب مواجه و متقابل می‌سازد که عواقبی که از این دو آدرس بر ما تحمیل می‌گردد بسیار سنگین خواهد بود.

پ.ن: در هر سه کشور به روش‌های متخلفی آزادی عقیده وجود ندارد و این در دنیای امروزی یکی از باگ‌های بزرگ نظام‌های دیکتاتوری است که تظاهر بر انسانی بودن می‌نمایند و می‌کوشند آن‌را به اذهان عامه تزریق نمایند که هرآن‌چه هست و نیست و هرآن‌چه درست و نیکو است در نزد ما است که در امر واقعیت چنین چیزی نیست.

ویدیو را ببینیم... 🤝

#شاهرخ


@shafie_shahrukh

شفیع شاهرخ

06 Nov, 16:41


تاجیکستان، افغانستان، ایران!
سه کشوری که در خیلی موارد وجه اشتراک دارند و تنها موردی که بالقوه در آن مشترک هستند زبان است!
بحث پیدایش این زبان را نمی‌خواهم پیش‌کش کنم زیرا مبحث بزرگی است و منابع بسیار است تا در این مورد کند و کاو به درستی و توسط کارشناسان واقعی صورت بگیرد اما در این موارد حدودن به یک اندازه سهیم هستیم: زبان، داشتن اساطیری، داشتن فرهنگ‌های مشترک و بزرگ‌داشت از جشن نوروز، سیزده بدر/به‌در، شب یلدا و... اما پس از جنگ‌های جهانی یکم و دوم ساختار این کشورها دچار تحولاتی شدند که جامعه، بدنه حکومت، نظام، و ذهنیت اجتماع را به کلی متحول ساخت که بدین سبب سرنوشت ملت‌های پارسی‌زبان نیز متغییر گردیده است.

در ایران با شوریدن آخندها، بنیادگرایان و هم‌پیمان شدن چپی‌ها با آن‌ها علیه سلطنت فارس (پهلویان) باعث شد این کشور در نظام خود شاهد آراسته شدن به یک نظام دینی گردد که تقریبن همه‌ی مسایل حقوقی، سیاسی و اجتماعی و اقتصادی از دین متاثر است و این نظام تاکنون دوام یافته است.
در افغانستان پس از آن‌که شخصی به اسم داوود خان آخرین پادشاهی این کشور را با توطیه داخلی خاندان سلطنتی از قدرت دور ساخت تا کودتای سفید را رقم بزند و بر سلطنت نقطه‌ی پایان گذاشت اما با عنوان جمهوری برای نخستین‌بار تاریخ را دگرگون ساخت اما پس از دوره‌ی کوتاهی چپی‌ها بر این نظام شوریدند و توانستند نخستین نظام دموکرات را در این سرزمین آورند که پس از داشتن چهار ریاست جمهوری این‌بار بنیادگرایان و مجاهدین بر این نظام شوریدند که این کشور وارد یک جریان و مناقشه‌ی داخلی گردید و سپس بر علیه این گروه یک گروه دیگر بنیادگرایی به اسم امارت اسلامی برافتادند و تاریک‌ترین دوران را افغانستان به خود دید و سپس ورود آمریکا و حضور آنان باعث شد دوباره همین گروه تندرو به قدرت برگردند و هم‌اکنون مسایل حقوقی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی که اقتباسی از نظام قبلی است ولی در تلاش‌اند تا تحت شعاع دین قرار داشته باشد که تقریبن این مسیر توسط این گروه پیموده می‌شود.
در آن‌سوی دیگر کشور تاجیکستان را می‌بینیم که پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی تاجیکستان وارد یک جنگ داخلی شد که سه بار دولت در این کشور تغییر نظام یافته است اما پس از پنج سال جنگ داخلی بین جناحین صلح‌نامه‌ای امضا شد که در نهایت امام‌علی رحمان‌اُف بر این کشور ریاست جمهوری را بر عهده گرفت و تاکنون به طور متواتر 7 دوره ریاست جمهوری این کشور به گونه‌ی دیکتاتورگونه عهده‌دار است و تنها حزبی که در آن‌جا رسمیت و یا قدرت بیشتری را دارد حزب حاکم که افکار کمونی‌ستی دارد، می‌باشد.

سه کشور فراز و نشیب‌های سیاسی و اجتماعی را در پیچ و خم تاریخ گذران کرده‌اند اما از این میان تنها کشوری که توانسته است به خوبی خود را از میان آشوب دوکان‌داران و متولیان عقیدتی دور نگه دارد و بیشتر به ارزش‌های زبانی، ملی، فرهنگی اتکا نماید گویا تاجیکستان است زیرا به نسبت افغانستان و ایران کم‌ترین تجربه‌ی حضور متدین‌ها را در بدنه‌ی حکومت خود دارد و این باعث شده است که اجتماع آنان کم‌ترین تاثیر را از آدرس دین و مذهب داشته باشد که این خود به نوعی کمک کرده است تا خرافات، خزعبلات، دست‌درازی‌های عقیدتی کم‌تر دامن‌گیر اجتماع آنان شود برخلاف تاجیکستان ایران و افغانستان بیشترین تجربه‌ی دینی و ارتباط مستقیم از آدرس دین و مذهب را در بدنه‌ی حکومت خود دارا هستند که تاثیر به سزایی در ساختار و پیکره‌ی این دو جوامع صورت گرفته است.

در این ویدیو حضور امام‌علی رحمان‌اُف را می‌بینیم که در میان جمعی آمده به عنوان یک رهبر سخن‌رانی می‌کند و تقریبن در خیلی از رخدادها شخص رییس جمهوری حضور دارد و با ملت ارتباط برقرار می‌کند تا مطمین باشد همه چی آن‌گونه که دولت می‌خواهد پیش برود که اگرچه در تنگنای یک دیکتاتوری ولی از نوع مهربانی آن قرار دارد و از دیدگاه کلی قابل توجیه نیست!

در این ویدیو سخن‌رانی وی راجع به حج عمره است که بر آن پرداخته است و سخنانی نیکو و منطق‌پسند می‌زند کاری که در صد سال گذشته از آخرین خلیفه عثمانی مصطفا کمال اتا ترک در ترکیه شاهد بودیم و بیش‌تر افکار سکولارمنشانه است.

ادامه مطلب: 👇🤝

شفیع شاهرخ

06 Nov, 16:40


در رابطه به این ویدیو کمی طولانی نوشتم امیدوارم خسته کن نباشد... 👇🤝


@shafie_shahrukh

شفیع شاهرخ

05 Nov, 10:18


من اگر ساکن شهر غم و جنون هم باشم ارباب شهر من تویی؛ زیرا که آرامش خاطری...

#شاهرخ


@shafie_shahrukh

شفیع شاهرخ

04 Nov, 17:59


همه چی درست می‌شود درست زمانی‌که ما دیگر نفس نمی‌کشیم؛ زندگی درست به درد مُردگان نمی‌خورد...

#شاهرخ


@shafie_shahrukh

شفیع شاهرخ

03 Nov, 19:52


اگر پرنده‌ی امید من نمی‌مُرد
چگونه شرور بودنم را برای خودم
خوب می‌پنداشتم؟!
اما نگاه به تو مجموعه‌ای از تمامِ
هاله‌های سرشار و باقی مانده‌ی کیهان
هست، زیرا من با تو انسان خوبی‌ام...

-بگذار خزان مرا بمیراند
و بهار تو مرا از نو بیآفریند...

#شاهرخ


@shafie_shahrukh

شفیع شاهرخ

03 Nov, 17:23


چشم‌واژه‌ها خون‌بهای زیستن‌اند
حجم دل‌تنگی‌ها هستند
رمق آخرین امید
و دریای سیلاب بر گونه‌هایَ‌ند!

چشم‌واژه‌ها سختی‌های پریشانی‌اند
وقتی که بر قلب تیر می‌کشند
و در انتظار درمان کردن می‌نشانند
و زخم‌ها ابدی می‌شوند...

چشم‌واژه‌ها قرمزی‌های اضطراب‌اند
دستانی که هرگز لمس نشده‌اند
لبانی که برای سکوت دوخته شده‌اند
و با ناملایمی خون‌بهای زیستن‌اند...

چشم‌واژه‌ها نامه‌های ناگشوده
کتاب‌های دورافتاده
زمان توقف یافته
رودخانه‌های خشکیده‌اند

لب‌واژه‌ها دروغ‌گویند
نگاه‌ها حقیقت دروغ‌هایند
چشم‌واژه‌ها در میان دشنه‌ها
زخم‌های ابدی‌اند...

در میان دستانت سیب گذاشتم
مرا با تو سقوط دیگری آرزوست
چشم‌واژه‌ها در این زمین ویران شده
بهشت دروغین خیال‌های من و تو اند...

چشم‌واژه‌ها خون‌بهای زیستن‌اند
حجم دل‌تنگی‌ها هستند
رمق آخرین امید
و دریای سیلاب بر گونه‌هایَ‌ند!

#شاهرخ


@shafie_shahrukh

شفیع شاهرخ

02 Nov, 18:42


شفیع شاهرخ pinned «»

شفیع شاهرخ

02 Nov, 18:38


عالی بود 🤝

LIKE 👍 SHARE ✈️


@shafie_shahrukh

شفیع شاهرخ

02 Nov, 07:16


قلبی که سایه افکنده است
به دنبال روشنایی گم گشته است!
و صبح‌های روشن، از تاریکی سر برآوردند...

"روشنی نگاهی که به زندگی دارد، سیاهی آن‌را بلعیده است..."

#شاهرخ


@shafie_shahrukh

شفیع شاهرخ

01 Nov, 07:30


عادت نکردن بدتر از انتظار کشیدن است!

#شاهرخ


@shafie_shahrukh

شفیع شاهرخ

31 Oct, 12:12


بوسه‌ها داغ جدایی‌اند که هنگام لبالب شدن پنهان می‌شوند...

#شاهرخ


@shafie_shahrukh

شفیع شاهرخ

30 Oct, 20:49


هر آن‌جایی که بوسه می‌آفرینند
می‌بایست بدرود گفتن را پذیرفت
حال اگر لبانی نجنبد
دستان چگونه در تحرک بودند!؟
هر بوسه‌ای یا شتابان
یا در تاخیر بدرود می‌گفتند...

-دستان برای درود فرستادن گرد هم می‌آیند!
آنانی که برای بدرود گفتن دست تکان می‌دهند بوسه‌‌ای را فراموش کرده‌اند وگرنه دستان برای نزدیک بودن هستند نه دوری جستن...

#شاهرخ


@shafie_shahrukh

شفیع شاهرخ

29 Oct, 07:34


به هر دست من که در خاکی‌ست
بوی بهاری‌ست
ساختم باز از این گِل
که تمام خلقتم را آدمیانی‌ست
به هر کجا می‌روم
فریبا می‌شوم
اما محال است
برای من وطن شوند!
وطن
گاه همان دل‌تنگی‌ست
که شبانه سراغ آدمی را می‌گیرد
گاه همان خلقتی‌ست
که حوا را کم دارد...

به هر کجا می‌روم
بهار می‌بینم
فریبا می‌شوم
باز به خود آمده‌ام
دیدم که باز
تنهای تنها می‌شوم

وطن
گاه همان غربت است
با آب و هوای پاییزی
گاه زمستان سردی‌ست
که مژده‌ی بهار می‌دهد...

#شاهرخ


@shafie_shahrukh

شفیع شاهرخ

27 Oct, 21:44


ما در وطن غربت کشیدیم، چشیدیم، شنیدیم، دیدیم؛ با غربت در وطن در هم تنیدیم...

#شاهرخ


@shafie_shahrukh

شفیع شاهرخ

26 Oct, 19:56


موسیقی چیزی است فراتر از غذای روح، احتمالا حیات روح است.
پ.ن. نمی توانم خوبی اش را در قالب واژه ها بیان کنم

شفیع شاهرخ

26 Oct, 19:34


خاکستر وجود مرا پای کاج ها
تدفین کن رفیق همه احتجاج ها

بابای نان ندادهء مغموم و خسته ام
در صنف کودکان پر از احتیاج ها

عیسا به جلجتای محبت ندیده ام
محکوم و میخکوب ستم روی خاج ها

در خوان اشکمین خیانت به چاه بود
روحی که بود درد مرا دیلماج ها

این زخم چرک کردهء روحم که تازه نیست
ناسور هست و کهنه و هم ناعلاج ها

من شوهر علیل هزاران لکاته ام
با من نموده درد و ستم ازدواج ها

عمری به روی دار تحجر شدم بلند
عین القضات گونه و یا هم حلاج ها

✍️ #عیسا_بهشام


@shafie_shahrukh

شفیع شاهرخ

26 Oct, 17:38


این روزها که حال بد را خدا هم ندارد
مثل فرماندهی که دیگر دشمن هم ندارد

شیطان در تنهایی از جنبه‌اش خسته شده
جهنم چه سود! خدایی که پیامبر هم ندارد

چشم دجال مرغوب را فرشته هم ندارد
چه کاری‌ست خدایا خلقتت صلح هم ندارد

باغ‌چه‌ی حیات را کرم زده است و مرگ
با داسِ تیره‌اش توان ربودن جان هم ندارد

مگر نگفتی سیب پند زندگی‌ست ای خدا
ببین آدمت توان بهشت رفتن را هم ندارد

برایش حوری و غلمان و شراب ساخته‌ای
لیک آدمت میلی به بهشت رفتن را هم ندارد

کجای کارت می‌لنگد کمی جنبه داشته باش
شیطانت را ببین توان جنگیدن را هم ندارد

تو هم اگر جای او بودی حق می‌دادی‌اش
که در بازیِ مکر توان فهمیدن را هم ندارد

عجایب خلقتی‌ست که خودت می‌خندی!
که چاره‌ی فلسفه دیگر جز انکار هم ندارد

عقل می‌فروشی آسان ولی مجاز نیست
که در به کار بردنش جز دیندار هم ندارد

خدایا کفر است شیطانت را می‌انکارم
معصومیت را دو چشم فرشته هم ندارد

سودای برزخت را دارم در سرم امشب
حالی که دو جهنم و بهشتت هم ندارد!

راست بگویم تو بیماری اما می‌بخشمت-...
ولی عشق را که آفریدی خدایانت هم ندارد

می‌بینی این جهنمی که روی زمین آوردی
آن‌سوی قیامت ببین شیاطینت هم ندارد

کعبه به دست و دست به تسبیح و جنگ
ذکر لبِ بشر جز صلح و نفرت ز هم ندارند

پروای تو چیست که جنگجویانی داری...
که حتا فرشتگان و شیاطینت هم ندارند

بس کن سلوک بیمارگونه‌ات را، خدایا
ببین که درمانی در بهشتت هم ندارد!

مرا سیر از آن شراب و حوری که آفریدی
به جهنم به جهنم که اگر جهنمت هم ندارد

سلوک تو جز خندیدن به ریش ما نیست
ریش ما ریشه‌ای جز پلیدی هم ندارد

آن‌گاه پیامبرانت را سوار کشتی هدایت
کردی کان کشتی مسافر واحدی هم ندارد

بس کن کفر گویی را خدا، بنگر خودت را
آینه‌ات دیگر خلقتِ پر از پلیدی هم ندارد

هر آن‌چه بود و نبود گند و پلیدی بود
خلقتت بیش از این دیگر گندی هم ندارد!

مسافر زمانی، خسته دل و تنهایی...-
در جمع فرشتگانی ولی اهمیتی ندارد

اگر شیطانت! دشمنت نبود ببین که
دیگر این بازی بیش از این اهمیتی ندارد

این روزها که حال بد را خدا هم ندارد
مثل پیامبری که دیگر مرتد هم ندارد

همه جا صلح و صفا است ببین خدا- که
رویای دیرینه‌ات دیگر حقیقت هم ندارد

#شاهرخ


@shafie_shahrukh

شفیع شاهرخ

26 Oct, 06:49


دلم برای افغانستان می‌سوزد پول ارزش‌مندی دارد ولی اقتصادش فلج است...
دلم برای ایران می‌سوزد کشوری خودکفا هست ولی بی‌ارزش‌ترین پول دنیا را دارد!

از پروسه‌ی مهاجرت هم نگویم...
یکی به اجبار مهاجر می‌شود و یکی هم به اجبار میزبان می‌شود اما دو دیکتاتوری در هر دو کشور حکم‌فرما هستند که خون ملت را می‌خورند و تا خون ملت را نخورند هم آرام نمی‌گیرند...

اخیرن 240 مهاجر توسط سپاه تیرباران شده است ولی انگار نه انگار...

دو کشوری که تا 15 قرن گذشته متمدن بودند ولی حالا از تمدن همان شهرنشینی را هم به سختی بلد هستند و تمام...

#شاهرخ


@shafie_shahrukh

شفیع شاهرخ

24 Oct, 11:21


📚 #سقوط
✍️ #آلبرخ_کامیو

@khorshidgoneh

شفیع شاهرخ

23 Oct, 07:33


شفیع شاهرخ pinned «»

شفیع شاهرخ

22 Oct, 17:02


دل‌تنگی همان حسی است که با نزدیک شدن به میان می‌آید ولی داشتن آن نیز قابل تحمل است ولی وقتی‌که دیگر نداری یا از دست می‌دهی تازه ماجرای دل‌تنگی شروع می‌شود؛ این‌جاست که هنر به داد ما می‌رسد یا شاید هرگز هیچ چیزی نتواند کاری برای‌مان پیش ببرد...

"دل‌تنگی آغشته به خون و خون باید در رگ جاری باشد..."

#شاهرخ


@shafie_shahrukh

شفیع شاهرخ

22 Oct, 11:01


دستانت را میخواهم
برای تنم
که دلتنگ نگاه توست
و لبهام
نمیداند چه رنگی ببوسد
که زیباتر جلوه کنی
شاید شرابی
که مست کند شبانه‌های ما را
شاید ارغوانی
که مرا یاد لبهات بیندازد
مدام
به تو فکر کنم
به بوسه هات
و مدام
در خوابت به سپیدی قو
شناور باشم آرام...

#عباس_معروفی

@khorshidgoneh

شفیع شاهرخ

21 Oct, 20:39


نه خوب بودن نشانه‌ی خوبی‌ست و نه بد بودن نشانه‌ی بدی‌ست؛ صرفن هر آن‌چه که هست آدرسی از بقا است!

بشر تنها حیوانی‌ست که با هشیاری به دنبال بقای خویش است و در این مسیر انتخاب می‌کنند که با خوبی یا بدی هم‌گام شوند‌، بشر حیوانی‌ست انتخاب‌گر و بقای بشر در گرو انتخاباتش نهفته است...

#شاهرخ


@shafie_shahrukh

شفیع شاهرخ

21 Oct, 18:48


شفیع شاهرخ pinned «»

شفیع شاهرخ

20 Oct, 13:34


در مورد ترس قبلن با سخنی از بناپارت ناپلیون هم‌فکری می‌کردم!

"در دنیا فقط از یک چیز باید ترسید و آن خود ترس است"

✍️ #بناپارت_ناپلیون

اولین‌بار یادم نمی‌آید این سخن را چه زمانی خوانده بودم 9 سال قبل یا 12 سال قبل و تا سال‌ها با این سخن موافق بودم، طوری که به مرور هورمون کورتیزول در بدنم گویا کم‌تر ترشح می‌شد و در برابر استرس‌ها کمک زیادی می‌نمود و کم‌تر استرس را تجربه می‌کردم چرا که آگاهی از استرس طرز فکر آدمی را تغییر می‌دهد چرا که استرس عوارضی بر روان آدمی ایجاد می‌کند که در طولانی‌مدت می‌تواند عواقبی را در پی داشته باشد! اما اخیرن با یک دیالوگ در یک سریال برخوردم که برایم هم تازگی داشت هم گویا تغییری ایجاد کرده است، چرا که برایم اهمیت خودش را برجسته می‌کرد.
-انی (استارلایت) برو با کیمیکو صحبت کن.
-فرنچی: می‌ترسم اگر صحبت کنم از من متنفر شود... و بیشتر می‌ترسم که از من متنفر نشود.

📺 سریال: #The_Boys

این دیالوگ برای من بیش‌تر از هر دیالوگی در مورد ترس عجیب و جالب بود و طرز فکر مرا نسبت به قبل دگرگون کرده است! این دیالوگ داستان آدم‌هایی را به تصویر می‌کشد که نه صرفن به دنبال توجه باشند بلکه از زمین‌گیر بودن این آدم‌ها صحبت می‌کند آدم‌هایی که در یک حفره از تنهایی گیر کرده‌اند و گمان می‌برند اگر با کسی آشنا شوند که به او اهمیت می‌دهند و یا کسانی را دارند که به آن‌ها اهمیت می‌دهند مبادا گذشته‌شان جلوی چشم‌شان آید و نتوانند کاری کنند و این ترس بیش‌تر به گونه‌ای وارونه می‌شود که در تنهایی آدمی مثل یک کاغذ در حال مچاله شدن هست و می‌ترسند که از گذشته‌شان صحبت کنند که مبادا طرد شوند و یا به یک‌باره از دست بروند و قسمت بدترش این است که می‌دانند از دست می‌روند ولی به گونه‌ای فجیع‌آلودی که با رویارویی شدن گذشته و حال و آینده انگار همه چیز در جای قبلی‌اش است و انگار که آب از آب تکان نخورده ولی در تهِ دل خود می‌دانند که از چشم می‌افتند و دیگر قرار نیست اهمیتی داشته باشند اما به گونه‌ای زمان در حال سپری شدن است که انگار همه چیز همانی هست که قبلن بوده است! با این‌حال پس از این ترس آن‌چه که اهمیت دارد شانس آدم‌ها هست که با بخشیدن و کنار آمدن هست و در کنار این دو هم‌چنان چیزی تغییر نکرده باشد مثل شکستن لبه‌ی پیاله‌ای است که هنوز در آن چای‌ات را می‌نوشی و بی‌آن‌که توجه کنی ممکن است حین نوشیدن لبانت را زخمی کند و تو آسیب ببینی؛ در واقع چنین موردی نادر است ولی ناممکن نیست اما این‌که آدم‌ها چه‌قدر شانس دارند تا چنین اتفاق نادری را در تجربیات زندگی خود شاهد باشند قابل صحبت کردن نیست چون از دشوارترین موردها هست.

این مورد در مقابل خودم برای خودم افتاده است؛ منی که برای خودِ من دیگرم تلاش می‌کند بخشنده باشد، کنار بیآید، به بقایش ادامه دهد، خستگی ناپذیر باشد، و حین نوشیدن چایی از لبه‌ی شکسته‌ی پیاله‌اش حتا اگر زخمی هم بشود باز هم این شانس را برای خودش بدهد که زندگی با این همه هیاهو و دهشت و عجایب و دیوانگی‌اش هم‌چنان می‌تواند به جلو سوق بدهد تا بیشتر از این نوار لذت بردن طعم سپری شدن آن‌را چشید بی‌آن‌که توقف کند، مکسی کند و به گذشته خیره شود و یا در آینده چنگ‌نوازی کند! اما این مسیر ارزش دست‌یازیدن به چنین زندگی را عرضه می‌کند؛ این‌که آدمی آن‌را تقاضا می‌کند یا نه بماند به 'مرور زمان' که بیشتر از استادی برای آدمی آموزگاری می‌کند...

-حالا باید از خود ترس نه تنها باید که ترسید بلکه به آن باید غلبه کرد پیش از آن‌که توسط ترس مثل یک کاغذ مچاله شود؛ حالا خودم از خودم می‌ترسم و امیدوارم توسط خودم مچاله نشوم بلکه کام‌یاب شوم...

*پیاله: استکان، لیوان.

#شاهرخ


@shafie_shahrukh

شفیع شاهرخ

17 Oct, 18:11


با رخت حتی دهان سکس هم وا میشود
گندمی، آدم ترا میبیند اغوا میشود

دست من دزد است! سیبت را نگهدار! آنکه بر-
نردبان یقه ات هر شام بالا میشود

دوست میدارم غمت را هم، ولی این خارپشت
آه! مانند خودت کی در بغل جا میشود!

کاپی چشم تو می افتد به زیر از دست باد
بر زمین یک روز، شب ناگاه پیدا میشود

زنده گی، این پول باد آورده، جز بوسیدنت
روی هر جنسی که باشد خرج بی جا میشود

در نفس های تو امشب گرم خواهد شد تنم
تکه ام گازیست! آری! گاز کالا میشود

عشق؟ نه! مصرف ندارد آنکه در یک ناشتاش
بی تفاوت خون صد مجنون مربا میشود.

✍️ #یاسین_راحل


@shafie_shahrukh

شفیع شاهرخ

16 Oct, 17:40


داغ دلش می‌پرورانم
بر این سینه می‌گذارم
جان و لب و تنش را
همه را در روح می‌آمیزم

نغمه‌خوانی کند گر ز غمش
غمش را لیک ارزان می‌خرم
در میان آب و آتش ز عشق نباش
بدی‌هایش را میان برف می‌فشانم

لیلی‌ام نشد بهر داستان این مجنون
برای فراقش فرهاد کوه‌کن می‌شوم
چاره‌اندیشی می‌کند گاهی در تنهایی
انزوایش را به دستان ماه می‌سپارم

غمش را ناخورده در قریه دیوانگان‌
برای خوش‌بختی‌اش بیچاره می‌شوم
اگر رسم جدایی آورد، ارباب قریه!
گدای کوی او رو به صحرا می‌شوم

ندانسته ز وفایش عشق بدو سپردم
جان به هلاکش شدم دیوانگی می‌آفرینم
ز فراقش شب و شمع و پروانه شدم
در پی دیدارش شب تا سحر می‌مُردم

نانِ غم آوردند اغنیا بر سر دستر‌خوانم
پهن نکرده دو لقمه بار اندوه می‌خوردم
شفا طلبیدن کار از این جنون‌زده گذشته
مرهمم گر چاره‌ای ز مرگ باشد، می‌میرم!

خدا و شیطان هم دست به یک کردند
تا دیدند دو سه باره باز دیوانه می‌شدم
حوا گر جهنمی باشد قصه‌ام تلخ‌ناک است باز
آدمی ز بابا بیچاره‌تر گر شرط است من آدمش می‌شدم

مَی افشان آمدم تهِ این ده و جوی‌بار
بس که دمادم ز فراقش می‌نوشیدم
خدا خدا می‌کردم که کسی نبیند رویم را...
ز بی‌آبرویی چهارگوشه در خود می‌پیچیدم

ترک دیارش کردم و آمدم به کابل جانم
به هر طرف رو کردم غم و غصه می‌دیدم
زنهاری ز من گمان می‌بردند که اغنیا_ام
رعیت‌تر از مردم شهر درون خود می‌دیدم

داغ دلم را چگونه شرحش دهم من که
چون تَرک برداشته انار قندهار می‌شدم
به بلای جانش قسم و سوگند را چه سود
که ندای خوشی‌اش را با بسم‌الله می‌گفتم

هزار هزار چاره‌جویی کردم در این مغاک
پیچش در خود دیدم، دایره‌ی پرگار می‌شدم
یا بسی گمان بردم که عاقبت یار او منم
یا حق بس کن با غزلش خونین می‌شوم

شب است و چله! باد است و برف سوزان...
برای روسیاهی‌هایش برف و باران می‌شدم
هی که امید می‌داد بهر دلم او با نامه‌هایش
نرسیده به دستم! قاتل صبر ایوب می‌شدم

شاهرخا بس کن دگر جفا در حق خویش-
که بی او زندگی تلخ‌تر از این هم می‌شود
زهر آورید به نام عشق و مهر و الفت یار
که بی نام او مرگ هم روسیاه می‌شود...

شفا طلبیدن کار از این جنون‌زده گذشته
مرهمم گر چاره‌ای ز مرگ باشد، می‌میرم!
گر توبه طلبد ز من پس ازین پیاله‌ی ناب
تا به طواف او رو به مکه پیاده می‌روم!

نانِ غم آوردند اغنیا بر سر دستر‌خوانم
پهن نکرده دو لقمه بار اندوه می‌خوردم
گر حرام باشد بر روح و تنم خوراک لبش
تا دیدار قیامت به خماری روزه می‌گیرم

یاد خدا و شیطان کنم بسی در برزخم...
گر آید جهنم را یک شبه بوستان می‌کنم
طلب آمرزش جز ز دربار یار می‌نکنم
گر چنین نکنم به خدایان کافری می‌کنم

در بندگی بنده‌ی عشقم و نباشم جز عشق
که جدا باشد ز عشق آشوبی به پا می‌کنم
تاریخ می‌نویسد با جوهر خکشیده‌اش
که برای او من، بار بار عقل‌بازی می‌کنم

نانِ غم آوردند اغنیا بر سر دستر‌خوانم
پهن نکرده دو لقمه بار اندوه می‌خوردم
شفا طلبیدن کار از این جنون‌زده گذشته
مرهمم گر چاره‌ای ز مرگ باشد، می‌پذیرم!

#شاهرخ


@shafie_shahrukh

شفیع شاهرخ

15 Oct, 19:31


به حمایت از استعداد جوانان؛ امیدوارم کاپی‌رایت نخورد.

هنرمندان: الهه سرور، سونیتا علی‌زاده
اثر: نان، کار، آزادی!
ژانر: اجتماعی، سیاسی
صنعت: هیپ‌هاپ/رپ
موزیک پرودیوسر و میکسینگ: Al MacSween
ماسترینگ: Lee Francis

پ.ن:کریدیت کار بسیار است، جزییات را می‌توانید در کلیپ‌ویدیو در پلت‌فرم یوتیوب از کانال سونیتا علی‌زاده ببینید!

لینک یوتیوب برای حمایت:
https://youtu.be/AF865OiMmSE?si=kxEkvTRrnhnW_6I3

#darirap #darihiphop #rap #hiphop #hiphopmusic


@shafie_shahrukh