شعر سید پوریا هاشمی @seyedpooriahashemi Channel on Telegram

شعر سید پوریا هاشمی

@seyedpooriahashemi


پایگاه اشعار آیینی پوریا هاشمی

وکیل پایه یک دادگستری

@adddmiiiiiinnn

Promotional Article for شعر سید پوریا هاشمی (Persian)

با خوش آمدگویی به پایگاه اشعار آیینی پوریا هاشمی! این کانال تلگرام توسط وکیل پایه یک دادگستری به نام سید پوریا هاشمی اداره می‌شود. در اینجا شما می‌توانید با آثار شعری زیبا و آیینی این هنرمند آشنا شوید. سید پوریا هاشمی با تلاش و پشتکار خود توانسته است ارزش های فرهنگی و ادبی را در این کانال منتقل کند و تعداد زیادی از طرفداران خود را جذب کند. اگر به خواندن و شنیدن شعرهای ایرانی و آیینی علاقه‌مندید، حتما این کانال را دنبال کنید. به همراه سید پوریا هاشمی در سفری به دنیای هنر و ادبیات بپیوندید و از تجربه‌ی بی‌نظیری که این کانال ارائه می‌دهد لذت ببرید. برای عضویت و همچنین اطلاعات بیشتر، به آدرس تلگرامی @adddmiiiiiinnn مراجعه کنید.

شعر سید پوریا هاشمی

09 Jan, 16:07


یا جواد الائمه
یا علی اصغر

یا به این کوچه معروف گدارا نکشید..
یا کشیدید ز ما دست عطارا نکشید
رزق ما دیدنتان بود..غذا را نکشید!
ما گداییم،شما منت مارا نکشید!

منت از ماست که که بر دیدنمان آمده اید!
به گدایان گرفتار،بفرما زده اید

قصه ی لطف شما قصه ی اقیانوس است
حکم ما شب زده ی دربدر فانوس است
برسانید به هرکس ز خودش مایوس است
غصه ای هست اگر!چاره ی آن در طوس است

عاقبت کلبه ی احزان رضا گلشن شد
با جواد ابن رضا چشم همه روشن شد.

آسمان خنده به لب میل به باران دارد
ماه از شوق به کف آینه قرآن دارد
شاه ما گرچه حسودان فراوان دارد..
چشمشان کور که خورشید به دامان دارد!

عجب است این پسر امروز پیمبر نشده
هیچ مولودی از او با برکت تر نشده!

وجناتش سکناتش شرف مصطفوی
ریخته در نظرش معجزه های نبوی
خنده اش فاطمی و جذبه چشمش علوی
چه بگوییم به او؟؟قندو نبات رضوی!

قل هو الله احد ریخته بر لبهایش
ای به قربان صدای خودش و بابایش

سیر کردیم به قرآن خدا خط به خطش
خیره ماندیم به تفسیر و کلام و لغتش
با خداوند یکی بوده دقیقا صفتش
جان به این خالق و این دیکته بی غلطش!

"چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی"
سجده کردیم بر آن خال سیاه عربی!

ای دل از سنگ‌شدن دل بکن و گوهر باش
آب هر چشمه نشو قطره ای از کوثر باش
سلطنت خواهی اگر در دوجهان نوکر باش
کاظمینی شده دست علی اصغر باش

که خدا عیدی مارا دو برابر داده
رزق ما میرسد امشب ز دو آقا زاده

این پسر کیست که منظومه ی عرفان شده است
شیرخواره ست ولی پیر بزرگان شده است
ششمین جلوه ی سی جزء ز قرآن شده است
علی دیگری از عرش نمایان شده است

شیر شیر است دلیر است چه کوچک چه بزرگ
برمیاید ز علی ابن حسین کار سترگ

نخل اگر نخل رباب است ثمردار تر است
دست اگر دست حسین است گهردار تر است
این پسر از همه در معرکه سردار تر است
از دوصد مرد به پیکار جگردار تر است

تیغ شمشیر خود از پیچش مو ساخته است
جوشن جنگی خود را ز گلو ساخته است

حیفِ این گل..قدم آخر این راه شد و
چشم برهم زدنی امد و شش ماه شد و
نفسش تنگ شد و بسته و کوتاه شد و..
دیر از آمدن حرمله آگاه شد و..

همه گفتند که این بار نباید بزند
هیچکس فکر نمیکرد چنین چنین بد بزند!

حنجر سرخ و سفیدش که به یک سو خم شد
بین خون آینه ی صورت او مبهم شد
گلوی نازک و آن تیرِ سه لب توام شد
بدن و صورت و حنجر همگی درهم شد..

سری اصلا به تنش نیست ولی جان دارد
لطف تیر است که این طفل سه دندان دارد

#امام_جواد

@seyedpooriahashemi

شعر سید پوریا هاشمی

19 Dec, 10:33


ولادت حضرت زهرا سلام الله علیها

امشب که به یمن‌ یار دلها خنک است
بشنو سخن مرا،سراسر نمک است
انگور نجف اگر چه در طعم تک است..
با سیب حجاز جلوه اش مشترک است!

این‌ راه درست از خدا تا به خداست
پس باطن یاعلی همان یا زهراست

گفتیم علی و باده را کج کردند
مستی مرا معادل حج کردند
قالی دلم را صد و ده رج کردند
تقدیر مرا به عشق منتج کردند

ای اهل زمانه من بنی هاشمی ام
من حیدری حسینی فاطمی ام!

با نام خدا خدای دلها زهرا
انسان و فرشته است یکجا زهرا
هم حجت اعظم است بر ما زهرا
هم حجت بعلها بنوها.. زهرا!

تک بیت خداست حکمت منظوم است
او پیر و مراد سیزده معصوم است

قبل از خلقت که عقل درجا می‌زد
زهرا به گلیم نُه فلک پا می‌زد
هرجا حرفی ز خلقِ دنیا می‌زد
هربار خدا به او بفرما می‌زد

او گوهر با سابقه بین بحر است
زهراست که پیشکسوت این دهر است!

چهل روز نبی کناره از دنیا کرد
در غار نشست و با خدا نجوا کرد
با سیب بهشت روزه اش را وا کرد
تا یار قدم رنجه به خاک ما کرد

نازل شده مادر رسول مدنی
با حضرت ذوالفقار فامیل تنی!

از عالم لاهوت به ناسوت کشید
مهرش به انار خورد و یاقوت کشید
خیرش که به ما به طور مبسوط کشید
عقل فلک از مقام او سوت کشید!

قرآن و صدو چهارده تا سوره
از فاطمه مدح میکند هرجوره

بر چای علی گرفته پهلو قندش
قربان نماز و روزه و لبخندش
هستیم گدای پنج تا فرزندش
خونی ست به شیعیان خود پیوندش

سید نشدی غصه ندارد دیگر
تردید نکن بگو به زهرا مادر!

افسوس من فقیر با روی سیاه
هرگز نشدم ز شان بانو آگاه
بنشین و بگو هدیه به آن حضرت ماه
لا حول و لا قوه الا بالله

فرمود نبیِ ما گهر فاطمه است
هر حُسن که هست جمع در فاطمه است

در خانه به هر بهانه کاری می‌کرد
با حال نزار خانه داری می‌کرد
با کاسه ی آب غم گساری می‌کرد
با یاد لب حسین زاری می‌کرد

می‌گفت حسین و یاد آن لب میکرد
گریه به رخ کبود زینب میکرد

#ولادت_حضرت_زهرا

@seyedpooriahashemi

شعر سید پوریا هاشمی

06 Dec, 13:44


روضه (دیروز بود انگار؛ عشقت در گلم رفت‌)
🎥 مراسم عزاداری روز شهادت #حضرت_زهرا (سلام‌الله‌علیها)
🗓 پنج‌شنبه ۱۵ آذر ۱۴۰۳
🎙 مداح: #حاج_محمود_کریمی
📍 #هیأت_رایة_العباس (علیه‌السّلام)

🏷 #حضرت_زهرا

www.fotros.ir

شعر سید پوریا هاشمی

04 Dec, 22:52


دیروز و امروز..

دیروز بود انگار عشقت در گلم رفت‌
گفتی علی!غم‌های عالم از دلم رفت..

دیروز بود انگار با تو پا گرفتم
خندیدی و آرام دستت را گرفتم

دیروز بود انگار شب را کور کردیم
یک خانه کوچک به زحمت جور کردیم

دیروز بود انگار رونق داشت باغم
با بودن تو غم نمیامد سراغم

دیروز بود انگار گل با شمع بودیم
شب‌ها سر یک سفره باهم جمع بودیم

دیروز بود انگار دنیا کام من بود
در شهر عنوانم علی صف شکن بود

دیروز بود انگار دادم این خبر را
گفتم که زهرا هست بفروشم سپر را

دیروز بود انگار فکرم ماندنت بود
زیباترین اوقات من نان پختنت بود

دیروز بود انگار با شور جوانی
می ایستادی تا نماز شب بخوانی

امروز اما غم گرفته خانه ام‌ را
سر درد اذیت میکند ریحانه ام را

امروز اما هر نمازش بی قنوت است
هرچیز میگویم جواب او سکوت است

امروز اما راه من بن بست خورده
بانوی من سیلی ز مردی پست خورده

امروز اما بخت حیدر واژگون است
هرجای بستر را که میبینیم خون است

امروز اما سوخت مغز استخوانم
با من وصیت کرد بانوی جوانم

امروز اما غم دلم را زیرو رو کرد
از حال زهرایم مغیره پرس و جو کرد

امروز اما کوثر من در مدینه
زخم عمیق میخ در دارد به سینه

امروز اما خاک شسته جامه ام را
گم کرده ام در کوچه ها عمامه ام را..

امروز اما سر به زیر شهر هستم
دنیا بدان من با تو دیگر قهر هستم

امروز اما داغ زد بر روی داغم
فرمود وای از کشته ی خاک عراقم..

گفتم حسین دیدم دو چشمان ترش را
فرمود میبرند لب تشنه سرش را

#فاطمیه

@seyedpooriahashemi

شعر سید پوریا هاشمی

04 Dec, 10:41


شام غریبان

دیدی غمش آخر علی را خون جگر کرد
قرآن بخوان اسما که قرآنم سفر کرد

هرچند ساکت بود دلگرمی من بود
با رفتنش دیگر مرا بی بال و پر کرد

یادم نرفته بین محراب عبادت..
با آرزوی مرگ شب ها را سحر کرد

خون مردگی چشمهایش را ندیدم
از بس که پیش محرمش چادر به سر کرد

بیدار بود از درد اما دم نمیزد
با دردهای پیکرش مردانه سر کرد

غسل تن حوریه ی زخمی چه سخت است
از شرم آبم کرد من را محتضر کرد

مسماررا کج کرد تا که من بمانم
در پشت در پای علی سینه سپر کرد

دلشوره و دلواپسی آمد سراغش
هروقت که به معجر زینب نظر کرد..

#فاطمیه
@seyedpooriahashemi

شعر سید پوریا هاشمی

09 Nov, 21:07


یا صاحب الزمان ادرکنی


زیر هجوم درد شکسته ست قامتم
تقدیر من غم است،چه تلخ است قسمتم

کاری نمی‌کنم به تو نزدیک‌تر‌ شوم
انگار من بدون حضور‌ تو راحتم

طیّ‌ طریق من به نیازم رسیدن است
تو‌ گریه میکنی به من و من به حاجتم

ای غایب از نظر تو‌ حضورت همیشگی ست
بیچاره من..منی که گرفتار غیبتم

چشمم به التماس دعای بقیه بود
نعمت تو هستی و پی کفران نعمتم

این آبروی عاریه ای ماندگار نیست
با سیلی گناه شده سرخ صورتم

دست‌ مرا بگیر و دخیل حسین کن
من بی حسین گم شده ام،آخر خطم

این روزها که شال عزا بسته ای به ‌دوش
رخصت اگر‌ دهید شریک مصیبتم

این بوی دود از طرف خانه علیست!
آقا نمی‌کنید به این‌روضه دعوتم؟

این روزها که شاه نجف گریه میکند
لبریز یاعلی شده ساعت به ساعتم

#امام_زمان

@seyedpooriahashemi

شعر سید پوریا هاشمی

08 Nov, 16:30


یازهرا

ببین ز جان بهارم خزان چه میخواهد؟
فراق لعنتی از جانمان چه میخواهد؟
مگر که شوهرت از این جهان چه میخواهد؟
به غیر ماندنت ای نیمه جان چه میخواهد؟

 هنوز مانده ام این روزها چه زود گذشت
خوشی و خنده ی نه سال ما چه زود گذشت

بنا نداری ازین سوز تب رها بشوی
برای مدتی از بسترت جدا بشوی
قرار نیست که درخانه جا به جا بشوی
دوباره مادر سرحال بچه ها بشوی

کنار در که بیفتم چطور میمانی؟
به پات اگر که بیفتم چطور میمانی؟


نمی‌شود که مرا باز روبه راه کنی
درست مثل گذشته به من نگاه کنی
و کوه درد و غمم را دوباره کاه کنی
حسودهای مرا خوار و روسیاه کنی

به فکر ریختنم بی ستون تو چه کنم
نمی‌شود که بمانی بدون تو چه کنم

دو ماه و نیم غمت آتش دلم بود و
دو ماه و نیم فقط گریه حاصلم بود و
دو ماه و نیم در خانه قاتلم بود و
دو ماه و نیم مغیره مقابلم بود و

دوماه نیم مرا بین کوچه ها دیدند
سلام کردم و جای جواب خندیند..

#فاطمیه

@seyedpooriahashemi

شعر سید پوریا هاشمی

08 Nov, 13:11


فراق پیغمبر

ای پدر غصه بی شمار شده
حال من بی تو زار زار شده

هیچکس سر نمی‌زند بر ما
بی کسی رسم روزگار شده

علی صف شکن زمین خورده
نوبت صبر ذوالفقار شده

آن در خانه ای که بوسیدی
هیزمِ کشتن‌‌ِ بهار شده

من که جایم بروی چشمت بود..
چشمم از ضربه تار تار شده

روی دیوار خانه آن گوشه..
خون خشکیده یادگار شده

لخته خون‌ها مزاحمم هستند
گر نفسهام گه‌گدار شده

با همان دنده ترک خورده
دخترت بر شتر‌ سوار شده

جلوی مجتبی زدند مرا
پسرم سخت شرمسار شده

بین نامرد های شهر خودت..
زدنِ زن چه افتخار شده!!

#فاطمیه

@seyedpooriahashemi

شعر سید پوریا هاشمی

08 Nov, 13:02


یازهرا

از عناوین جهان کوثر به زهرا می‌رسد
بهترین تعبیر از مادر به زهرا می‌رسد

ما که باید سمت این بانو فقط سجده کنیم...
گر که با تعظیم پیغمبر به زهرا می‌رسد

از ابوها از بنیها،بعلها معلوم شد..
درمیان پنج تن محور به زهرا می‌رسد

آن زمانی‌ که خلایق بر سر خود می‌زنند
حکمرانی در صف محشر به زهرا می‌رسد

یک علی دارد خدا! آن هم برای فاطمه ست
کوثر است و بهترین گوهر به زهرا می‌رسد

نوکری کن بر در این خانه و آرام باش
حل و فصل کار هرنوکر به زهرا می‌رسد

بیخودی حیران مشو با حرف های این و آن
جاده ی توحید در آخر به زهرا می‌رسد!

چون مدینه خواستی سمت نجف زانو بزن
سیر نورانی از این معبر به زهرا می‌رسد

او امام هر امام و او بزرگ انبیاست
تو بگو حالا کسی دیگر به زهرا می‌رسد؟!

هیزم از او عذرخواهی کرد و آتش گریه کرد
با خجالت نو‌ْک میخ در به زهرا می‌رسد

#فاطمیه

@seyedpooriahashemi

شعر سید پوریا هاشمی

10 Sep, 20:26


شهادت امام حسن عسکری علیه السلام

گرچه پایین‌تر از ابراز وجود است حدم..
منِ ناچیز فقط از تو نوشتن بلدم
چه بگویید بمانم! چه بگویید ردم!
به خدا هیچ دری را به جز این در نزدم

سالیانیست که جاروکش این درگاهم
نمک آش خودم را ز شما می‌خواهم

چون تویی معنی اسلام‌ِ من و توحیدم
دوجهان را به سر موی شما بخشیدم
خواستم حج بروم دور سرت گردیدم
من خدارا به خدا در حرم تو دیدم

بوی خاکِ کف پای تو گرفته دهنم
سامرایی شده ی دست امام حسنم!

مظهر صبر خدا چشم تو شد بارانی
ما بمیریم و نبینیم که تو گریانی
زخمیِ کینه ی هرروزه ی سربازانی
احترام تو شکسته ست به هرعنوانی

بارها در وسط نافله دیدند تورا..
نانجیبان طرف قصر کشیدند تورا

اثر زهر چنان بر جگرت سنگین است
بدنت آب شده باز سرت سنگین است
بنشین راه مرو،بال و پرت سنگین است
داغ این بارِ گران بر جگرت سنگین است..

کاسه روی لب و دندان تو میگفت حسین
آن دقایق لب عطشان تو میگفت حسین

زهر تلخ است ولی تلخ تر از خنجر نیست
حجره تنگ است ولی گودیِ پر لشکر نیست
پیکرت خاکی و سر نیزه بر این پیکر نیست
قاتلت هست ولی زیر عبایش سر نیست

بگذارید در این حال بگوییم حسین
از غم تشنه ی گودال!بگوییم حسین

ای به قربان همان سر که به خورجین رفته
به روی سینه او چکمه سنگین رفته
لب گودال لگد خورده و پایین رفته
کس نپرسید که ذبحش به چه آیین رفته؟!

اسب ها لقمه به لقمه بدنش را بردند
جامه اش را جلوی حضرت زهرا بردند

#امام_عسکری

@seyedpooriahashemi

شعر سید پوریا هاشمی

03 Sep, 14:23


روضه (در سماوات، بانگ غم دادند)
🎥 مراسم عزاداری شب ششم ماه صفر
🗓 شنبه ۲۰ مرداد ۱۴۰۳
🎙 مداح: #حاج_محمود_کریمی
📍 #هیأت_رایة_العباس (علیه‌السّلام)

🏷 #امام_رضا

@Mahmoudkarimi_noho

شعر سید پوریا هاشمی

03 Sep, 14:23


مرثیه امام رضا ع

در سماوات بانگ غم دادند
بی کسی را دوباره سم دادند

چه غریبی که دور از وطن است
پاره قلب جمع پنج تن است

زهر را خورده است‌ پا شده است
چقدر شکل مجتبی شده است

مثل زهرای خورده بر مسمار
دست خود را گرفته بر دیوار

وسط راه میخورد به زمین
گاه و بیگاه میخورد به زمین

میرود حجره دست و‌پا بزند
صورتش را به خاکها بزند

وقت آن است آب آب کند
مثل جدش به خون خضاب کند

گرچه در بی کسی نفس زده است
پسرش آخرِسر آمده است

بازهم شکر پیرهن دارد
چندتا چندتا کفن دارد

نیزه ای نیست داخل دهنش
سایبان مانده است بر بدنش

دخترش در حصار آتش نیست
نظری سمت خواهرانش نیست

خاتمش دست‌ ساربانی نیست
دست مامون که خیزرانی نیست

پسرش را ندیده روی عبا
قطعه قطعه نچیده روی عبا

خنجری زیر حنجرش نرسید
ته گودال پیکرش نرسید

حجره اش را گرفته سوز حسین
نیست روزی شبیه روز حسین

#امام_رضا
@seyedpooriahashemi

شعر سید پوریا هاشمی

01 Sep, 22:11


شهادت پیغمبر اکرم ص

بوی غم می آید از شهر پیمبر بعد از این
می‌زند بر سینه اش الله اکبر بعد از این

ناله ی مسجد بلند و گریه مسجد بلند
چون به مسجد نیست احمد روی منبر بعد از این

فاطمه دارد کنار بسترش دق میکند
می‌چکد خونابه ی چشمان دختر بعد از این

شهر بی پیغمبر اصلا جای حیدر نیست که
نیست این دریای جوشان جای گوهر بعد از این

رفتن بابا ز خانه کار خود را میکند
می‌رود امنیت از این خانه دیگر بعد از این

نه سلامی.. نه علیکی.. نه نگاهش میکنند
کوچه کوچه می‌رود بی یار حیدر بعد از این

گرچه عزراییل زد آرام روی در ولی..
می‌زند نامحرمی محکم بر این در بعد از این

خانه ای که خشت خشتش آیه ی وحی خداست
بوی آتش دارد از این قوم کافر بعد از این

وای بر دست علی و چشم تارش بعد از این
وای بر پهلو و بر بازوی کوثر بعد از این

آن سری که بوسه گاه احمد مختار بود
می‌کشد سردرد از سیلی مکرر بعد از این

#یا_محمد

@seyedpooriahashemi

شعر سید پوریا هاشمی

20 Aug, 16:09


همه ساکت ،همه مدهوش ،همه دلداده
همه عازم ،همه در راه ، همه آماده
جاده ای آمده ام خوب تر از سجاده!
عشق این است ،همین حال و هوای ساده

آن بهشتی که روایت شده دیدیم به عین
ثبت کن بیعت مارا، لک لبیک حسین

@seyedpooriahashemi

شعر سید پوریا هاشمی

04 Aug, 14:11


یا حسین

در روایات آمده که نبی..
به تو فرمود بارها "بِاَبی"

پدر بندگان رب کریم!
تو چرا اینهمه شبیه ربی؟!

اوجب واجبات عشاقی
چه کسی گفته است‌ مستحبی؟!

هم حسینی عزیز فاطمه ای..
و هم عیسی بن‌ مریم وهبی

گاه اشکی و بین چشم منی
گاه یک السلام‌ روی لبی

از خودت داده ای به جوْن نسب
بده از جوْن هم به ما نسبی

بچه بودیم و بین کوچه مان..
یک حسینیه ساختیم شبی

سقف آن‌ بود‌ چادر مادر
آجرش چند قوطی حلبی..

بهترین روزهایم آنجا بودی
نه دروغی،نه کبر ،نه غضبی

کام من شد به خاک تو شیرین
تربت کربلا! مگر رطبی؟!

بعد اسمم بگو غلامِ حسین
بهتر از این لقب کجا لقبی؟!

شاید این گریه های آخرم است
بسته است عمر آدمی به تبی

دل من لک‌ زده برای حرم
یک زیارت مرا نمی‌طلبی؟!

"تو"صدایت زدم حلالم کن
رسم عشاق نیست بی ادبی

بین گودال ماجرایی بود
تو‌ پر از زخم و قاتلت عصبی

رفت در شانه نیزه ی جلویی
رفت در قلب نیزه ی عقبی

شمر چون حرص بیشتر میخورد
ضربه ها هی به پشت سر میخورد

#امام_حسین
#محرم_۱۴۰۳

@seyedpooriahashemi

شعر سید پوریا هاشمی

16 Jul, 18:31


چه می‌بینم از دور..باور ندارم
لباس اسیریست انگار زینب!

شعر سید پوریا هاشمی

29 Jun, 11:02


فایل پی دی اف اشعار محرم امسال
با تشکر از برادر عزیزم مهدی عیاری که زحمت این کار رو کشیدند🌹

شعر سید پوریا هاشمی

11 Jun, 10:33


برای دسترسی راحت به اشعار هشتگ های زیر را دنبال کنید
#فاطمیه
#محرم_۹۵
#محرم_۹۶
#محرم_۹۷
#محرم_۹۸
#محرم_۹۹
#محرم_۱۴۰۰
#محرم_۱۴۰۱
#محرم_۱۴۰۲
#محرم_۱۴۰۳
#یا_محمد
#امام_حسن
#امام_حسین
#امام_زمان
#حضرت_مسلم
#ورودیه
#حضرت_رقیه
#فرزندان_حضرت_زینب
#حضرت_عبدالله
#حضرت_قاسم
#حضرت_علی_اصغر
#حضرت_علی_اکبر
#حضرت_عباس
#شب_عاشورا
#شام_غریبان
#روز_یازدهم
#تنور_خولی
#کوفه
#دیر_راهب
#شام
#حضرت_نجمه
#حضرت_شریفه
#بازگشت_به_مدینه
#حضرت_ام_کلثوم
توجه؛لیست به‌روز رسانی می‌گردد

@seyedpooriahashemi

شعر سید پوریا هاشمی

10 Jun, 21:01


پیشکش به آستان ملک پاسبان کهف حصین و غیاث المضطرین حضرت صاحب‌الزمان سلامتی وجود مبارکشون و تعجیل امر فرج ۵ صلوات بفرستید.

التماس دعا

شعر سید پوریا هاشمی

10 Jun, 20:54


اربعین

به نام خدای جهان آفرین
خداوند آب روان آفرین
عقیق آفرین ساربان افرین
دهان آفرین خیزران آفرین

ازین نامرتب سلام علیک!
مسیحای زینب سلام علیک!

اَ اَدخُل؟تو خواندی که دعوت شدم
حلالم کن اسباب زحمت شدم
زیارت شدی و زیارت شدم
مهیای ذکر مصیبت شدم

عجب روضه ای روضه خوانت منم
برای غمت سینه هم‌ می‌زنم

چهل روزی است این زن قد کمان..
همان زن که عظمی ست بین زنان..
گرفتار شمر است با ساربان..
نگفتم نرو پیش زینب بمان!

چهل روز من بی تو بودم حسین
کبود کبود کبودم حسین

منی که میایم از آن راه دور..
شکسته وقار و شکسته غرور
به صد زحمت از مست های شرور
لباس تنت را گرفتم به زور

شرافت گرفته ست قرآن به تو!
نبینم بگویند عریان به تو!

عجب کربلایی عجب محشری
عجب اسبهایی عجب معبری
عجب بوریایی عجب پیکری
عجب حنجری و عجب خنجری

سرت بود سمت حرم کج حسین
تورا پشت و رو کرد با لج حسین

سرت را نخست از حرم غصب کرد
سپس بین خورجین یک اسب کرد
سپس برروی شاخه ای نصب کرد
سپس بابتش جایزه کسب کرد

دلم سوخت از شام تا بامداد
سر تو کجا تشت ابن زیاد؟!

چنان سخت بر من گذشت آن نبرد
تنم شد کبود و رخم بود زرد
شدم آخر عمر بازارگرد
درآن کوفه همسایه با من چه کرد

حسین چندتا زخم بد خورده ام
من از آشنایان لگد خورده ام

مرا غیر درد ومحن نیست که
مرا شام مثل وطن نیست که
مرا شمر زد دست من نیست که
به بازارشان جای زن نیست که

به فکرم نمی‌رفت آبم کنند
گرفتار بزم شرابم کنند

حسین قربانچه
پوریا هاشمی

#اربعین
#محرم_۱۴۰۳

@seyedpooriahashemi

شعر سید پوریا هاشمی

10 Jun, 20:39


امام سجاد علیه السلام

من باعث این دیده ی تر را نمی‌بخشم
این داغ سنگین مکرر را نمی‌بخشم
من نیزه و شمشیر و خنجر را نمی‌بخشم
زجر و سنان و شمر را دیگر نمی‌بخشم

من از طناب از ناقه از زنجیر بیزارم
از حرمله بیزارم و از تیر بیزارم

یادم نرفته حال و روز کاروان بد بود
هم صحبتی با مستهای بدهان بد بود
طرز نگاه این و آن بر خواهران بد بود
بدتر ازین ها خنده های ساربان بد بود

با چوب میزد ناقه ی من را تکان می‌داد
عمدا عقیق دزدی خود را نشان می‌داد

هرجا مهار ناقه را آزاد میکردند
بین مسیرم مشکلی ایجاد میکردند
فریاد میکردند هی فریاد میکردند
از ذبح بابایم به خنده یاد میکردند

اوباش بودند و بدوبیراه میگفتند
در پیش من بر شمر ای والله میگفتند!

کی می‌رود از خاطرم شبهای غمبارش
لعنت به شام و مردمش لعنت به بازارش
مظلومه زینب که گره افتاد در کارش
شد دستگردان چادر او بین اشرارش

اهل و عیالم داشتند ازغصه می‌مردند
من زنده بودم خواهرانم سنگ می‌خوردند

حالا پس از سی سال غرق اضطرابم من
با گریه نوزادها یاد ربابم من
دلخور ازین گرما و از این آفتابم من
شب آمده اما نمی‌خواهم بخوابم من

درخواب می‌بینم که در گودال هستند آه
بر سینه ی بابای مظلومم نشستند آه

#امام_سجاد
#محرم_۱۴۰۳

@seyedpooriahashemi

شعر سید پوریا هاشمی

10 Jun, 20:30


کوفه

باز چشمم به بلایی روشن است
امتحان تازه صبر من است

بعد گودال تو با حالی جدید
میروم امروز گودالی جدید

گریه کن بر روضه مکشوفه ام
پابرهنه کوچه گردِ کوفه ام

غم زیاد است و پریشانی زیاد
دارم اینجا آشنایانی زیاد

وای بر این روزگارم وای وای
محملی بی پرده دارم وای وای

خنده ها بر اشک و آهم میکنند
می‌شناسند و نگاهم‌ میکنند

جای گل زخم زبانم میدهند
این و آن بر هم نشانم میدهند!

سعی و کوشش های من بی حاصل است
دست بسته رو گرفتن مشکل است

حرمله.. این حرمله.. این حرمله..
می‌زند ما را و می‌گیرد صله

ساقی بی دست!عباسم مدد
دست های من شکسته از لگد

ای هلالِ چشم بر من دوخته!
موی تو مانند مویم سوخته!

با لباس پاره روی پرغبار
بودم از ام حبیبه شرمسار

بچه ها از ضعف افتادند و بعد
نان به ما خیرات میداند و بعد

جمع کردم لقمه ها را از حرم
خطبه خواندم یک‌صدا چون مادرم..

سفره هاتان‌ نان‌ اگر دارد ز ماست!
نان به سفره دار دادن کی رواست؟!

ای که خوردی سالها نان علی!
حال میخندی به طفلان علی؟!

جان زینب را به لب آورده اید
بعد نذر ختم قرآن کرده اید؟!

آب میخوردید از دریای ما
بود دخل و خرجتان هم پای ما

مزد ما این است..این چشم تر است
یاعلی جان دخترت بی معجر است!

#کوفه
#محرم_۱۴۰۳

@seyedpooriahashemi

شعر سید پوریا هاشمی

10 Jun, 20:25


شام غریبان

پریشان‌ترین شیر کرار زینب
کبودِ کش و قوس پیکار زینب

کشیده ازین و از آن خورده بسیار..
بمیرم ندارد علمدار زینب

پس از آن‌همه عزت و احترامش..
زمین خورد در پیش انظار زینب

فراوان دویده فراوان دویده
فراوان دویده روی خار زینب

شمرده حرم را دوتا دخترش نیست
گرفتار زینب! گرفتار زینب!

امان خواست از شمر امان خواست از زجر
کتک خورد از آن دو هر بار زینب

ز روی سرش چادرش را کشیدند
چه ها دید از قوم کفار زینب

نمی‌گفت از ظهر تا شب چه دیده
فقط گریه میکرد بسیار زینب

همه خوابشان برد اما نخوابید..
نگهبان شد و ماند بیدار زینب

به جای همه سنگ و مشت و لگد خورد
مددکار شد بی مددکار زینب

چه می‌بینم از دور؟! باور ندارم!
لباس اسیریست انگار زینب!

#شام_غریبان
#محرم_۱۴۰۳

@seyedpooriahashemi

شعر سید پوریا هاشمی

10 Jun, 20:19


روضه حضرت قمر بنی هاشم علیه السلام

آن قمر که هرکسی تحت لوایش بیمه بود..
قدّ و بالایش کنار نهر نیمه نیمه بود

عبد را با دوری از ارباب کشتن راحت است
ساقی بی آب را با آب کشتن راحت است

بخت آل الله با افتادنش برخواب رفت
مشک آبش تا به خاک افتاد جسمش آب رفت

تیر و گرز آهنی.. ماندم کدامش قاتل است
یک نفر بی دست از مرکب بیوفتد مشکل است

چشم او را با هزاران تیر بستند و سپس
تیر ها را در تنش یک یک شکستند و سپس

روی جسمش نیزه ها کار زیادی میکنند
لااُبالی های کوفه رقص شادی میکنند

مادرش کو تا ببیند چشم عباسش تر است
پیکر عباس حالا از علم کوچکتر است!

علقمه! در ساحل تو برگ برگِ لاله است
این قد و بالا برای کودک شش ساله است

گریه ی آقا بلند و خنده ی لشکر بلند
طبل کوفی ها بلند و ناله ی مادر بلند

کاش زهرا زخم ابرو را ببندد زودتر
با همان چادر سر اورا ببندد زودتر

نه علی اکبر نه عباس و نه قاسم نه کسی
یک حسین ماند و هزاران غصه و دلواپسی

خیمه بی عباس شد حال زنانش مضطر است
اولین بار است زینب غصه دار معجر است

ساقی بی دست پاشو خواهرت آشفته است
با رباب و ام لیلی از اسیری گفته است

#حضرت_عباس
#محرم_۱۴۰۳

@seyedpooriahashemi

شعر سید پوریا هاشمی

10 Jun, 20:14


حضرت علمدار قمر بنی هاشم علیه السلام

پشت هرکس حرف باشد پشت ما حرف دل است
آن‌ دلی که نیست در تسخیر چشمانش گل است

عشق او راه مرا سمت خدا انداخته
بی تعارف مذهبی جز عشق باشد باطل است

ماه اگر یک بار شام چهارده کامل شده
ماه ما سی روز و سی شب ماه رویش کامل است

تو بگو یک سکه! او صدکیسه ی زر میدهد
باب العباس است اینجا،خوش بحال سائل است

گر گدا کاهل بود عباس راهش میدهد!
لطف دارد بر همه حتی کسی که کاهل است!

هرچه می‌خواهد دل تنگت بگو حاجت بگیر
از در این باکرم‌ نومید رفتن مشکل است

این مطب باز است صبح و ظهر و شب هرروز سال
این طبیب محترم کارش شفای عاجل است

از حسین عباس می‌خواهم از عباسش حسین
قبله گاهی اینطرف گاهی به آن سو مایل است

کاش جای دست او دستان ما را می‌زدند
دستهای سینه زنها محضرش ناقابل است

از کنار علقمه گودال پیدا میشود
دور تا دورش صدای خنده های قاتل است

#حضرت_عباس
#محرم_۱۴۰۳

@seyedpooriahashemi

شعر سید پوریا هاشمی

10 Jun, 20:09


حضرت علی اکبر علیه السلام

ای در نظرم شاخه ی طوبای شکسته!
یک چشم بیانداز به بابای شکسته

من یک کمر خم شده دارم به کنارت...
اما تویی و این همه اعضای شکسته

ای وای که تو ماندی و یک پای بریده
ای وای که تو ماندی و یک پای شکسته

هرچند که شیرازه ی توریخته برهم..
قرآن منی باخط زیبای شکسته!

ابروی تو بر نیزه گرفته ست عزیزم
درهم شده آن  طاق معلای شکسته

صحبت شده از معجر عمه،چه کنم من..
آواره شد آن حضرت عظمای شکسته

از خس حس تو سینه ی من تیر کشیده
بابا بگو ای یار مسیحای شکسته

یک‌بار دگر زنده شده داغ مدینه
دیدیم به پهلوی تو زهرای شکسته

ممنون عبایم که تورا برد به خیمه
تشییع شدی با قدو بالای شکسته

حسین قربانچه
پوریا هاشمی

#حضرت_علی_اکبر
#محرم_۱۴۰۳

@seyedpooriahashemi

شعر سید پوریا هاشمی

10 Jun, 20:05


حضرت علی اصغر علیه السلام

حالا که دیگر هست راه آسمان بسته..
دشمن روی ما آب را با قصد جان بسته

زخم لبت وا شد..زبانت را نکش رویش
جان رباب آرام شو طفل زبان بسته!

میخواستم در مجلس دامادی ات باشم
مادر به تو صدجور امیدِ گران بسته

گریه کنی با تیر می‌گیرد تو را از من
چون حرمله امروز بر دوشش کمان بسته

ّذبح تو خیلی جایزه دارد دراین لشکر
او هم‌ برایش شرط با شمر و سنان بسته

من با صدای تیر فهمیدم تورا کشتند
چشمان من را اضطرابِ تیرشان بسته

حالا سه دندان داری اما حیف پنهان است
آنقدر محکم تیر خوردی شد دهان بسته

تیری که چشمان عمویت را زیارت کرد
حالا دخیلش را میان ابروان بسته

آواره شد از غربتت بابات ای مظلوم
راهش به میدان بسته، راهش بر زنان بسته

سخت است اما از روی نیزه نیوفت اصلا
دشمن تورا با روسری خواهران بسته

#حضرت_علی_اصغر
#محرم_۱۴۰۳

@seyedpooriahashemi

شعر سید پوریا هاشمی

10 Jun, 20:01


حضرت علی اصغر علیه السلام

فکر کن تشنگی به دنیا نیست..
خیمه ی ما کنار دریا نیست

فکر کن در مدینه ایم اصلا..
خبر از آفتاب صحرا نیست

فکر کن شیر می‌خوری راحت..
مادرت شرمسار بابا نیست

فکر کن مشک ها پر از آب است
غصه ای در وجود سقا نیست

فکر کن حرمله نیامده است..
تیرها با کمانش اینجا نیست

فکر کن تختِ تحت خوابیدی
همه اش واقعی ست رویا نیست

آه دیگر بس است فکر و خیال
پسرم جا برای حاشا نیست

به خدا مادر تو صد دفعه..
رفت دنبال آب، اما نیست!

بین آغوش من بمان امن است
جای دیگر بغیر بلوا نیست

تو حواست فقط به بابات است
چاره ات خواب نیست لالا نیست

پسرم حرمله کمان دارد
تیرهایش یکی و دوتا نیست

تیر مردانه می‌زنند به تو
ذره ای رحم بین اینها نیست

تیر آمد..درست سمت سرت
سر روی پیکر تو حالا نیست

بین میدان و خیمه مانده حسین
راه دیگر برای آقا نیست

ختم تو پشت خیمه برپا شد!
عفو کن مجلس تو غوغا نیست

#حضرت_علی_اصغر
#محرم_۱۴۰۳

@seyedpooriahashemi