رمان گرداب @sexsiiiiiiiiiiie Channel on Telegram

رمان گرداب

@sexsiiiiiiiiiiie


#رمان_گرداب
#رمان_مستانه،، #رمان_آیین_دلبر
#درخواست_پیشنهاد_در_گروه
https://t.me/joinchat/VP2xN8rQhuWmPWeD
💕 #کافه_چت☝️💘

💋 #کانال_زاپاسمون💋
sexsiiiiiiiiiiie
🧡#کانال_درخواست_رمان🧡
https://t.me/Roman_gerdab

رمان گرداب (Persian)

رمان گرداب یک کانال تلگرامی پرطرفدار است که به عنوان یک منبع برای رمان های مستانه و آیین دلبر شناخته می شود. اگر علاقمند به خواندن داستان های جذاب و هیجان انگیز هستید، حتما این کانال را دنبال کنید. با ارائه درخواست پیشنهاد در گروه، مخاطبان می توانند به راحتی با دیگر اعضای کانال ارتباط برقرار کنند و نظرات خود را در مورد رمان های مورد علاقه به اشتراک بگذارند. همچنین، کانال زاپاسمون و کافه چت نیز از جمله بخش های دیگر این کانال می باشند که محیطی دوستانه و پر از انرژی مثبت برای اعضای آن فراهم می کنند. بنابراین، اگر به دنبال خواندن رمان های جذاب و برگرفته از دلبستگی های عمیق هستید، حتما به کانال رمان گرداب ملحق شوید و از محتوای منحصر به فرد آن لذت ببرید.

رمان گرداب

02 Jan, 19:03


🔠🤔 بازی کلماتور 🤔 - وحشتناک
⚠️قوانین: حروف کلمات باید به هم متصل (افقی عمودی یا اریب) باشن

چی میخوایم؟
۴۴ کلمه ۵ حرفی(۳ کلمه مونده)
۸۰ کلمه ۴ حرفی(۱۱ کلمه مونده)
۱۹ کلمه ۶ حرفی(۴ کلمه مونده)
۵ کلمه ۷ حرفی(۱ کلمه مونده)
۱ کلمه ۸ حرفی(پیدا شدن)
۱ کلمه ۹ حرفی(پیدا شدن)
و ۷۶ کلمه فرعی(۵ کلمه مانده)

رفقا:
👤cellin‏ (۱۳۵۰❣️): اتاری ،اخبار ،ارگان ،اگاهی ،تاتار ،تایید ،دفاتر ،رسایی ،روایت ،رویان ،سرایت ،فایده ،فدایی ،فراست ،نایین ،نهادن ،نواده ،واگرا ،پایین ،پروین ،کفایت ،ارین ،اگاه ،ایات ،ایین ،تابو ،تایپ ،تراس ،رویه ،ساخت ،نیرو ،پارو ،پیرو ،کفار ،کندن ،یاسر ،یاهو ،یاوه ،اختیار ،رایگان ،روییدن ،ساختار ،ساختگی ،پایگاه ،پرنیان ،تختخواب ،واگرایی ،سرافکنده ،سرافکندگی(+ ۲۰ فرعی)
👤•𝐒𝐭𝐫𝐚𝐰𝐛𝐞𝐫𝐫𝐢𝐞𝐬🍓♪‏ (۱۱۱۱❣️): اهورا ،باختر ،بخاری ،داوری ،دهیار ،روانه ،نایاب ،نهایت ،نهایی ،هدایت ،پایان ،گاندی ،گدایی ،گیاهی ،یگانه ،اریا ،ایدا ،ایده ،باخت ،باید ،بایر ،بخار ،تاید ،تایر ،داور ،دایر ،دایه ،دهان ،دیار ،روان ،رویا ،واهی ،ویار ،پایا ،پروا ،کنده ،گاهی ،گراف ،گیاه ،یاور ،یگان ،رایانه ،پایانه ،پروانه ،یادگار(+ ۱۶ فرعی)
👤.-.‏ (۵۳۷❣️): هوایی ،پیاده ،اختر ،استر ،باری ،خواب ،خیار ،دانه ،راست ،ستار ،نادی ،نهاد ،هادی ،وادی ،پایه ،پریا ،یارو ،یاری ،بختیار ،بختیاری(+ ۱۷ فرعی)
👤•°Hester°•‏ (۴۴۱❣️): ایوان ،هدایا ،اوین ،تاخت ،تارت ،دایی ،دیگر ،سایت ،فارس ،فرات ،هاون ،هندی ،استتار ،افکندن ،ایروان ،رویاندن(+ ۱۱ فرعی)
👤Z.Gold‏ (۵۵❣️): گیتار(+ ۵ فرعی)
👤mahdiyeh‏ (۱۲❣️): (+ ۲ فرعی)
👥 و ۵ دوست دیگر با امتیاز ( ۰ ❣️)
@KalamatorBot

رمان گرداب

02 Jan, 19:02


#پارت_جدید_فصل_دوم_گرداب❤️
https://t.me/sexsiiiiiiiiiiie

رمان گرداب

02 Jan, 18:57


#پارت1981

صدای برخورد وسایل به سطح کانتر کمی از منگی خارجم کرد اما سورن فرصت فکر کردن بهم نداد....

جفت دست هاش رو زیر پاهام انداخت و از زمین بلندم کرد...

نشوندم روی کانتر و خودش هم بین پاهام ایستاد و دوباره دو طرف صورتم رو گرفت و حمله کرد به لب هام....

تازه با نشستن روی اون کانتر هم قدش شده بودم و سرم موازی با سرش قرار گرفته بود....

یک دستم رو بغل گردنش گذاشتم و اون یکی دستم رو هم تو موهای پشت سرش فرو کردم....

نفس عمیقی کشیدم و با همون شدت و هیجان خودش همراهیش کردم...

سرهامون می چرخید و لب هامون روی لب همدیگه می لغزید...

سورن یک دستش پشت کمرم بود و با اون یکی دست بزرگش سرم رو گرفته بود...

وقتی احساس کردم کمی نفسم داره تنگ میشه، با ناله ی ارومی خودم رو عقب کشیدم و سورن هم سریع لب هاش رو ازم جدا کرد....

پیشونیم رو روی پیشونیش گذاشتم و نفس زنان صداش کردم:
-سورن..

روی لب های خیسم رو بوسه ی ارومی زد و پچ زد:
-جونم؟..

دست هام رو روی تنش کشیدم و پایین اوردم..

زیپ سوییشرتش رو بین انگشت هام گرفتم و لب زدم:
-خیلی دوسِت دارم..

میون نفس های تند شده ش، بریده گفت:
-عاشقتم..

https://t.me/sexsiiiiiiiiiiie

رمان گرداب

01 Jan, 17:12


🔠🤔 بازی کلماتور 🤔 - وحشتناک
⚠️قوانین: حروف کلمات باید به هم متصل (افقی عمودی یا اریب) باشن

چی میخوایم؟
۷۶ کلمه ۴ حرفی(۸ کلمه مونده)
۲۱ کلمه ۵ حرفی(۴ کلمه مونده)
۳ کلمه ۷ حرفی(۱ کلمه مونده)
۹ کلمه ۶ حرفی(۲ کلمه مونده)
۲ کلمه ۹ حرفی(۱ کلمه مونده)
و ۱۰۳ کلمه فرعی(۳ کلمه مانده)

رفقا:
👤•𝗕𝗹𝘂𝗲𝗯𝗲𝗿𝗿𝘆♪‏ (۱۰۰۱❣️): ارام ،اراک ،ارده ،اردو ،ارشد ،افرا ،اوره ،برده ،برره ،برفک ،برگر ،بلاک ،دارو ،داور ،درگه ،راهب ،روده ،شوره ،شکار ،فردا ،مارک ،مجرا ،موشک ،هارد ،وارد ،کارد ،کافر ،گارد ،گرده ،گردو ،گوشه ،دشوار ،ماجرا ،کارگر ،راهدار ،کارگاه(+ ۴۱ فرعی)
👤•°Hester°•‏ (۸۶۲❣️): امور ،بلاگ ،جوار ،رفاه ،رواج ،رکاب ،شرکا ،شورا ،شگرد ،فربه ،موجر ،کرار ،کفار ،کلاه ،کلبه ،گردش ،ادرار ،افکار ،اکرام ،درگاه ،مجاور ،کفاره ،گشوده ،جگرگوشه ،شکارگاه ،باردار ،جوشکار ،فراموش ،کاردار ،گردشگر ،فراموشکار(+ ۱۷ فرعی)
👤Sh‏ (۵۵۷❣️): اجرا ،اهدا ،اکبر ،برگه ،بهار ،جرگه ،دوار ،راکب ،رگال ،شهرک ،فروش ،مواج ،کابل ،کاهش ،گراف ،ارابه ،بردار ،بهراد ،دربار ،فرجام(+ ۲۲ فرعی)
👤ꪑꪮ᥇ⅈ‏ (۱۷۰❣️): دوره ،رهرو ،فرار ،کشور(+ ۱۵ فرعی)
👤Z.Gold‏ (۷۵❣️): رهبر ،راهرو(+ ۵ فرعی)
👤P‏ (۲۵❣️): راهبر
👤⁦◉⁠‿⁠◉⁩‏ (۲۰❣️): گربه
👥 و ۱۳ دوست دیگر با امتیاز ( ۰ ❣️)
@KalamatorBot

رمان گرداب

01 Jan, 17:11


#پارت_جدید_فصل_دوم_گرداب❤️
https://t.me/sexsiiiiiiiiiiie

رمان گرداب

01 Jan, 17:10


#پارت1980

دو طرف صورتم رو محکمتر گرفت و لب هاش مماس با لب هام شد...

نگاهش اروم از روی لب هام بالا اومد و به چشم هام نگاه کرد...

هرم داغ نفسش به لب و پشت لبم می خورد و انگار حرارت بدنم رو بالا می برد...

با ناز پلکی زدم که نگاهش برگشت روی لبم و نفسش رو محکم بیرون داد...

نوک زبونش رو به گوشه ی لبش زد و بیشتر خم شد تو صورتم و لبش محکم روی لبم نشست....

انقدر محکم که سرم کمی خم شد عقب و شونه هاش رو چنگ زدم...

چشم هام رو بستم و سورن لب هام رو کامل بین لب هاش گرفت و محکم بوسید...

از فشار لب و دندونش روی لب هام، سوییشرتش رو محکم تر تو چنگ گرفتم...

از درد زیاد کمی شونه هاش رو هول دادم که متوجه شد و فشار لب هاش رو کم کرد...

بعد اروم اروم از حرکت ایستاد و لب هاش رو سر داد و به چونه ام رسوند...

بوسه های خیس و ارومش رو از چونه به طرف پایین برد...

شالم رو از سرم برداشت و بی هدف روی زمین انداخت...

بوسه ای به خط فکم زد و سرش رو عقب برد..

یک دستش رو وسط کمرم گذاشت و چسبوندم به خودش...

لای چشم های خمارم رو کمی باز کردم و اون یکی دستش رو دیدم که از کنارم رد شد و پشت سرم روی کانتر نشست....

دستش رو یه دور کامل تا جایی که می تونست روی سطح کانتر کشید و تمام وسایل روش رو از سمت چپ به راست برد و پشتم رو خالی کرد....

https://t.me/sexsiiiiiiiiiiie

رمان گرداب

01 Jan, 15:48


𝖧𝖺𝗉𝗉𝗒 𝖭𝖾𝗐 𝖸𝖾𝖺𝗋 ·𝟸𝟶‌‌‌𝟸𝟻·🌟🧡

رمان گرداب

31 Dec, 18:47


#پارت_جدید_فصل_دوم_گرداب❤️
https://t.me/sexsiiiiiiiiiiie

رمان گرداب

31 Dec, 18:44


#پارت1978

سورن همینطور که با یک دستش دور کمرم رو گرفته بود، با اون یکی دستش دکمه ی اسانسور رو فشرد و گفت:
-فقط جلوی در ورودیش داره..

لب هام رو جمع کردم:
-تو اسانسور چی؟..

دستش رو از دور کمرم کمی شل کرد و گفت:
-اونجا هست..

سرم رو تکون دادم و قبل از اینکه اسانسور برسه، دست هام رو دو طرف صورتش گذاشتم و محکم روی لبش رو بوسیدم....

بعد پاهام رو از دور کمرش باز کردم و پریدم پایین..

سورن لبخنده محوی زد و با یک دست دو طرف فکم رو گرفت و همین که خم شد روی صورتم، صدای رسیدن اسانسور بلند شد....

از اخم و حالت صورتش خنده ام گرفت و سورن دستش رو گذاشت پشت کمرم و هولم داد داخل اسانسور و سرش رو با تهدید تکون داد....

بلند تر خندیدم و قبل از بسته شدن درهای اسانسور، حس کردم یه چیزی همراهمون بوده که الان نیست...

با کمی فکر یهو گفتم:
-اِ پارچ کو؟..

سورن نچی کرد و از آسانسور رفت بیرون و دیدم سمت پله ها رفت و پارچ رو که روی پله اخر گذاشته بود برداشت و اورد....

دکمه ی اسانسور رو فشرد و درها بسته شد و من دوباره به لباس هاش نگاه کردم و گفتم:
-لباست خوبه ها..چرا میخواهی عوض کنی..

ابروهاش رو بالا انداخت و جواب نداد..

مشکوکانه صداش کردم اما باز هم جواب نداد و با باز شدن درهای اسانسور بیرون رفتیم....


https://t.me/sexsiiiiiiiiiiie

#پارت1979

در خونه رو باز کرد و من رو فرستاد داخل و خودش هم پشت سرم اومد و در رو بست...

کفش هام رو دراوردم و با تعجب دوباره صداش کردم:
-سورن..چرا جواب نمیدی؟..

کلیدهای خونه رو با صدا انداخت روی جاکفشی و پارچ اب رو هم همونجا گذاشت و درحالی که داشت تلاش می کرد نخنده اروم گفت:
-چون گولت زدم بکشونمت تو خونه..

چشم هام گرد شد و دست هام رو زدم به کمرم و با حرص نگاهش کردم...

بلند خندید و کشیدم تو بغلش و گفت:
-یه بارم دوستات نیستن و خودتم خوابت نمیاد، میخواهی بری ماشین سواری؟..پس شوهرت چی؟...

همینطور که سرم به سینه ش بود و با اینکه من رو نمی دید، چشم غره ای رفتم و مشتی به شونه ش کوبیدم...

چقدر کلمه ی شوهر عجیب بود و هنوز بهش عادت نداشتم..اما براش ذوق هم می کردم...

چونه ام رو روی سینه ی سورن تکیه دادم و سرم رو به سمتش بالا گرفتم...

لبخندی بهش زدم و تو چشم های خوشرنگش خیره شدم:
-خیلی بدجنسی..

لبخند روی لب سورن هم نشست و ابرو بالا انداخت و بی حرف با جفت دست هاش موهام رو از دو طرف صورتم عقب زد و دست هاش رو همونجا قاب صورتم کرد....

خم شد پیشونیم رو بوسید و بعد کمی پایین تر بین دو ابروم رو بوسید...

در همون حال حرکت کرد و من رو هم مجبور کرد تو بغلش عقب عقب برم...

نوک بینیم رو هم بوسید و با برخورد به کانتر اشپزخونه متوقف شدیم...

https://t.me/sexsiiiiiiiiiiie

رمان گرداب

29 Dec, 18:56


🔠🤔 بازی کلماتور 🤔 - وحشتناک
⚠️قوانین: حروف کلمات باید به هم متصل (افقی عمودی یا اریب) باشن

چی میخوایم؟
۸۴ کلمه ۴ حرفی(۷ کلمه مونده)
۲۶ کلمه ۵ حرفی(۶ کلمه مونده)
۱۱ کلمه ۶ حرفی(۲ کلمه مونده)
۱ کلمه ۷ حرفی
۱ کلمه ۸ حرفی(پیدا شدن)
و ۷۵ کلمه فرعی(۴ کلمه مانده)

رفقا:
👤•°Hester°•‏ (۸۶۰❣️): الکی ،انگل ،اهنگ ،اکنه ،ایول ،بالا ،باله ،بانگ ،لایک ،لنگه ،ماهک ،ملوک ،میوه ،هاله ،هانا ،والا ،واگن ،وکلا ،ویلا ،کاهل ،کلام ،کمال ،کمیک ،کهنه ،یکان ،بنگال ،بنگاه ،ماکان ،ملیکا ،ممالک ،هنگام ،هنگامه ،کماکان(+ ۲۵ فرعی)
👤Sh‏ (۶۵۲❣️): الام ،انبه ،اگاه ،زیان ،لابه ،مایو ،ملنگ ،مملو ،مهلک ،نهنگ ،هاکی ،کاله ،کاهن ،کلان ،کولی ،کیلو ،ایلام ،بالنگ ،لیالی ،کانال ،ماکیان ،نگهبان ،کاهگلی ،نابهنگام(+ ۱۷ فرعی)
👤unknown‏ (۵۰۷❣️): لانه ،مالک ،ملاک ،ملکه ،مهگل ،موکل ،مویز ،ناله ،نگاه ،هلاک ،وکیل ،کالا ،کلمه ،کیان ،امکان ،بهانه ،موزیک ،کلامی ،کیانا ،ناگهان ،کاملیا(+ ۷ فرعی)
👤𝑺𝒆𝒑𝒊𝒅‏ (۳۴۶❣️): الان ،املا ،مالی ،مایل ،مکمل ،کامل ،کاوه ،کمیل ،گلاب ،گناه ،املاک ،کوالا(+ ۱۶ فرعی)
👤Sara‏ (۲۰۳❣️): بالن ،بانه ،مهلا ،مکان ،نهال ،نهان ،کاهو ،کلاه ،کاهگل(+ ۳ فرعی)
👤•𝗕𝗹𝘂𝗲𝗯𝗲𝗿𝗿𝘆♪‏ (۱۶۳❣️): والی ،کلنگ ،یاوه ،ناکام ،مکالمه ،ناکامی(+ ۳ فرعی)
👤mahdiyeh‏ (۲۵❣️): کلاهک
👤Donya🌸‏ (۲۰❣️): لیمو
👥 و ۱۴ دوست دیگر با امتیاز ( ۰ ❣️)
@KalamatorBot

رمان گرداب

29 Dec, 18:56


#پارت_جدید_فصل_دوم_گرداب❤️
https://t.me/sexsiiiiiiiiiiie

رمان گرداب

29 Dec, 18:54


#پارت1977

لبخندش از ذوقم پررنگ تر شد و سرش رو تکون داد:
-اول بریم بالا من لباسمو عوض کنم و در خونه رو قفل کنیم بعد میریم...

نگاهم کشیده شد سمت لباس هاش..

یک تیشرت سفید ساده و یک گرمکن مشکی و سویشرت کلاه دار مشکی تنش بود که زیپش رو تا نصفه بالا کشیده بود....

لباس هاش خوب بود اما از ذوق و شوق زیاد چیزی نگفتم و سریع قبول کردم...

از ماشین پریدم پایین و در رو بستم و ریموت رو زدم...

ذوق زده و با شادی دستی به بدنه ماشین کشیدم و بعد یهو شروع کردم به دویدن سمت سورن و بهش که رسیدم دست هام رو دور گردنش حلقه کردم و پریدم تو بغلش....

بلند خندید و همراهیم کرد..دست هاش رو دو طرف کمرم گذاشت و از زمین بلندم کرد....

پاهام رو دور کمرش حلقه کردم و محکم گونه ش رو بوسیدم...

لب پایینم رو تو دهنم کشیدم و با چشم هایی که برق میزد و شوقی که نمی تونستم پنهانش کنم لب زدم:
-مرسی..

در همون حال که من اونجوری تو بغلش بودم، راه افتاد سمت اسانسور و طرف دیگه ی صورتش رو جلو اورد و گفت:
-اینورم ببوس..

بلند خندیدم و محکم طرف دیگه ی صورتش رو هم بوسیدم...

بعد سرم رو بلند کردم و با کنجکاوی به گوشه گوشه ی پارکینگ نگاه کردم و گفتم:
-اینجا دوربین نداره؟..

https://t.me/sexsiiiiiiiiiiie

رمان گرداب

27 Dec, 19:06


🔠🤔 بازی کلماتور 🤔 - وحشتناک
⚠️قوانین: حروف کلمات باید به هم متصل (افقی عمودی یا اریب) باشن

چی میخوایم؟
۳۱ کلمه ۵ حرفی(۷ کلمه مونده)
۷۱ کلمه ۴ حرفی(۹ کلمه مونده)
۱۱ کلمه ۶ حرفی(۶ کلمه مونده)
۱ کلمه ۸ حرفی
۳ کلمه ۷ حرفی
و ۷۴ کلمه فرعی(۸ کلمه مانده)

رفقا:
👤•°Hester°•‏ (۱۴۶۹❣️): ازاده ،امانت ،ایدین ،ایناز ،تایید ،تصدیق ،تندیس ،دیانت ،دینار ،دینام ،ناتنی ،نایین ،هدایا ،پاریس ،پایین ،اتان ،اتنا ،ارین ،ازاد ،اقدس ،امان ،انار ،ایات ،ایین ،ترشی ،تصدی ،تقدس ،تنیس ،تینا ،دانا ،دایی ،دنیا ،دهان ،دینی ،رانت ،رانش ،زاهد ،سیرت ،سینا ،سینی ،قدسی ،قدیر ،قدیس ،قنات ،مانا ،مانی ،متان ،ناقص ،نشتی ،نشست ،پستی ،یاری ،دانایی ،زاهدان ،زاییدن ،نازایی(+ ۳۹ فرعی)
👤•𝗕𝗹𝘂𝗲𝗯𝗲𝗿𝗿𝘆♪‏ (۳۹۵❣️): امارت ،امانی ،صداقت ،قیامت ،پایان ،امار ،تصدق ،دیار ،رانی ،صدقه ،صیاد ،قیام ،هانا ،پایا ،پایانی(+ ۱۰ فرعی)
👤M‏ (۱۹۴❣️): سیدنی ،قناری ،دستی ،راند ،زاده ،نازا ،نیاز ،پارت(+ ۴ فرعی)
👤.-.‏ (۱۶۴❣️): رشید ،سپید ،قناد ،ماری ،نقدی ،نینا ،پسین(+ ۴ فرعی)
👤mahdiyeh‏ (۱۵۸❣️): تقدیر ،صیانت ،تاید ،نیست ،پناه(+ ۸ فرعی)
👤Eli‏ (۶❣️): (+ ۱ فرعی)
👥 و ۱۳ دوست دیگر با امتیاز ( ۰ ❣️)
@KalamatorBot

رمان گرداب

27 Dec, 19:05


#پارت_جدید_فصل_دوم_گرداب❤️
https://t.me/sexsiiiiiiiiiiie

رمان گرداب

27 Dec, 19:05


#پارت1975

سوگل نفس رو به سامیار داد و دوباره با بغض سورن رو بغل کرد و بوسید...

وقتی از هم جدا شدن، لبخند گرفته ای زد و گفت:
-مواظب همدیگه باشین..

سورن بوسیدش و من هم دستی به بازوش کشیدم و سرم رو تکون دادم...

بعد از خداحافظی رفتن سمت ماشین هاشون..

شب قبل همه باهم شام رفته بودیم بیرون و با مامان و بچه ها خداحافظی کرده بودن...

برای همین دیگه امروز برای بدرقه نیومده بودن..

برای اخرین بار دست تکون دادن و نشستن تو ماشین...

نگاهی به پله جلوی در آپارتمان انداختم و رفتم پارچ اب رو که با خودم آورده بودم و اونجا گذاشته بودم رو برداشتم.....

با تک بوق کوتاهی، دوتا ماشین پشت سر هم راه افتادن...

آب رو پشت سرشون روی زمین ریختم و بعد پارچ خالی رو با یک دست به سینه ام چسبوندم...

سورن هم یک دستش رو دور گردنم انداخت و دوتایی دست ازادمون رو پشت سرشون تکون دادیم...

وقتی ماشین ها از دیدمون خارج شدن گوشه های لبم رو پایین دادم و اروم گفتم:
-دلم براشون تنگ میشه..

با همون دستش که دور گردنم بود، سرم رو کج کرد سمت خودش و شقیقه ام رو بوسید:
-خیلی زود برای عروسی میان..

سرم رو با غصه تکون دادم و سورن ادامه داد:
-بیا بریم..

بردم سمت خونه و گفت:
-سوییچ ماشینتو اوردی؟..


https://t.me/sexsiiiiiiiiiiie



#پارت1976

لبخند روی لبم کش اومد و سوییچ رو از جیب مانتوم دراوردم و تو هوا تکون دادم...

هنوز فرصت نشده بود ماشینم رو ببینم و حتی سورن هم نگفته بود چه مدل ماشینی خریده...

سورن با خنده من رو برد تو پارکینگ و من نگاهم رو بین ماشین های پارک شده چرخوندم و ماشین سورن رو دیدم اما نمی تونستم حدس بزنم کدوم ماشین مال من بود.....

سورن با ابروهای بالا انداخته سرش رو تکون داد و با شیطونی گفت:
-نظرت چیه؟..

کمی فکر کردم و بعد با بدجنسی سوییچ رو بالا اوردم و دکمه ریموت رو فشردم...

صدای باز شدن درها و روشن و خاموش شدن راهنماهای ماشینی که بغل ماشین خوده سورن پارک بود، نگاهم رو به سمت خودش کشید....

پارچ تو دستم رو دادم دست سورن و شروع کردم با ذوق به بالا و پایین پریدن و جیغ های اروم کشیدن...

سورن خندید و اروم لب زد:
-بچه زرنگ..

دویدم سمت 206 سفیدی که از تمیزی و صفر بودن برق میزد...

در سمت راننده رو باز کردم و نشستم تو ماشین..

با ذوق دستم رو روی فرمون کشیدم..

حتی هنوز نایلون صندلی ها هم بهشون بود..

سرم رو چرخوندم سمت سورن که با دست های تو جیب و لبخند به لب داشت از روبه رو نگاهم می کرد...

لبخند گنده ای زدم و گفتم:
-سورن بریم یه دوری بزنیم؟..

https://t.me/sexsiiiiiiiiiiie

رمان گرداب

24 Dec, 18:17


https://t.me/Roman_gerdab

رمان گرداب

24 Dec, 18:08


🔠🤔 بازی کلماتور 🤔 - وحشتناک
⚠️قوانین: حروف کلمات باید به هم متصل (افقی عمودی یا اریب) باشن

چی میخوایم؟
۱۳۲ کلمه ۴ حرفی(۲۳ کلمه مونده)
۱۵ کلمه ۶ حرفی(۷ کلمه مونده)
۶۴ کلمه ۵ حرفی(۲۱ کلمه مونده)
۷ کلمه ۷ حرفی(۳ کلمه مونده)
۲ کلمه ۸ حرفی
۱ کلمه ۹ حرفی
و ۱۱۶ کلمه فرعی(۷ کلمه مانده)

رفقا:
👤•°Hester°•‏ (۱۶۵۰❣️): اوره ،تاید ،تایر ،خوار ،دایر ،درود ،دسته ،دستی ،راست ،رافت ،راهی ،رسته ،رفاه ،زهرا ،ستاد ،ستار ،سرود ،سفته ،سهند ،سهوا ،سواد ،فردی ،فرود ،فواد ،فوری ،هاتف ،هادی ،هاری ،وفات ،کیان ،کیفر ،گنده ،یکان ،خوراکی ،دوراهی ،فرانسه ،کیخسرو ،اسراف ،خوراک ،خوردن ،داوری ،دایره ،دراور ،درایت ،دستار ،راسته ،راستی ،رخسار ،روایت ،ریاست ،ستاره ،سرانه ،سرایت ،سواری ،فایده ،فریاد ،فواید ،هدایت ،فرستادن ،فرستاده ،نگهداری(+ ۴۰ فرعی)
👤Sh‏ (۱۵۷۷❣️): اتیه ،اردن ،ارده ،اسرا ،اسوه ،افسر ،ایده ،تیره ،خوره ،خیار ،درسا ،درست ،درنگ ،دوات ،دوار ،دوره ،دوری ،رسوا ،رنده ،زنده ،ساده ،ساره ،ساری ،ساوه ،سایت ،سایر ،سایه ،سخیف ،سران ،سرنگ ،سوار ،سوری ،عرفا ،فخور ،فردا ،فرنگ ،فساد ،فورا ،نهنگ ،هرات ،هراس ،هندی ،هنری ،هوار ،وادی ،کاری ،گزند ،خواسته ،فراوری ،خرناس ،خواست ،درستی ،دوران ،زندیه ،سواره ،سوریه ،فرسنگ ،فرهنگ ،فرهود ،هنرور ،وردنه ،گزنده(+ ۴۲ فرعی)
👤M‏ (۴۸۱❣️): خروس ،دارو ،دروس ،ریکا ،سرور ،سفره ،سفری ،فرید ،ندار ،وارد ،یاور ،ارواره ،نگهدار ،رفتار ،روسری ،فریده ،فوران ،دستاورد(+ ۱۱ فرعی)
👤•𝗕𝗹𝘂𝗲𝗯𝗲𝗿𝗿𝘆♪‏ (۳۵۱❣️): خسرو ،خفته ،داور ،دایه ،دریا ،دیار ،رسان ،نارس ،هارد ،کاسه ،یارو ،یاسر ،خروار ،رسانه ،فردوس(+ ۶ فرعی)
👤.-.‏ (۲۳۰❣️): راسو ،سردر ،سوره ،نرده ،هیات ،گزنه ،خورده ،سرهنگ(+ ۱۰ فرعی)
👥 و ۷ دوست دیگر با امتیاز ( ۰ ❣️)
@KalamatorBot

رمان گرداب

24 Dec, 18:07


#پارت_جدید_فصل_دوم_گرداب❤️
https://t.me/sexsiiiiiiiiiiie

رمان گرداب

24 Dec, 18:06


#پارت1973

دوباره چشم غره ای بهش رفتم:
-کِی باشه همه این کاراتو جبران کنیم و بزنیم دهنتو صاف کنیم...

دنیز سرش رو به تایید تکون داد:
-وای که اون روز عید منه..

-بشینین تا اون روز بیاد..

بعد راه افتاد سمت در و گفت:
-من رفتم..شما هم بگیرین بخوابین..

-این وقت شب کجا میری؟..همینجا می خوابیدی دیگه...

دستش رو تو هوا تکون داد و صداش از داخل راهرو اومد:
-نه قربونت..میرم..شب بخیر..

"نچ"ی کردم و با نگرانی دنبالش رفتم که از در سالن بیرون رفت و گفت:
-بیرون نیا خودم میرم..خدافظ..

-مواظب خودت باش..

دستش رو تکون داد و با دنیز جواب خداحافظیش رو دادیم و در رو پشت سرش بست...

همین که دنیز خیالش راحت شد البرز رفته، پرید سمتم و گفت:
-کجا رفتین؟..چیکار کردین؟..خوش گذشت؟..چی می گفت سورن؟...

اهسته خندیدم و گفتم:
-اروم..بذار اول یه سر به مامان بزنم..خیلی وقته خوابیده؟...

-سوگل اینا که رفتن خاله هم گفت دیگه نمی تونه بیدار بمونه رفت تو اتاقش...

سرم رو تکون دادم و رفتم سمت اتاق مامان و دنیز هم رفت تو اتاق من...

در اتاق رو یواش باز کردم و همزمان صدای دینگ پیامک گوشیم هم بلند شد...

نگاهی به مامان انداختم که غرق خواب بود و با لبخند در اتاق رو بستم...

گوشیم رو از جیبم دراوردم و درحالی که پیامک سورن رو باز می کردم، رفتم سمت اتاقم...

https://t.me/sexsiiiiiiiiiiie


#پارت1974

===========================

با نگرانی به سوگل و عسل نگاه کردم و برای چندمین بار تو این چند روز که فهمیده بودم دارن میرن، تکرار کردم:
-تورو خدا منو تنها نذارین برای کارای عروسی..من و دنیز تنهایی نمی تونیم...

عسل چشم غره ای بهم رفت و سوگل لبخند زد:
-نگران نباش..زود میاییم..

سرم رو تکون دادم و لبخندی بهشون زدم و بعد چرخیدم سمت سامیار و نفس رو ازش گرفتم...

تا وقتی سورن با همشون خداحافظی کنه، من با ناراحتی با نفس حرف می زدم و می بوسیدم و باهاش بازی می کردم....

دلم بیشتر از همه برای این بچه تنگ میشد..

انقدر تو بغلم فشارش دادم و لپ هاش رو محکم می بوسیدم که لب برچیده بود و با اخم و ناراحتی نگاهم می کرد....

خندیدم و چتری های پر و مشکیش رو توی پیشونیش مرتب کردم...

دوباره بوسیدمش و با صدای سورن سرم رو چرخوندم و دیدن همه به من نگاه می کنن...

لبخند خجولی زدم و برگشتم پیششون..

یک بار دیگه دوتا لپ نفس رو بوسیدم و بعد با ناراحتی و لب های جمع شده دادمش به دست سوگل و گفتم:
-نفس رو بذارین برای ما..

همه خندیدن و سوگل گفت:
-خیلی زود برمی گردیم..

سرم رو تکون دادم و یک بار دیگه کوتاه خانم هارو بغل کردم و از فاطمه خانم برای اینکه این همه راه رو بخاطره ما اومده بود تشکر کردم....

https://t.me/sexsiiiiiiiiiiie

رمان گرداب

22 Dec, 17:24


🔠🤔 بازی کلماتور 🤔 - وحشتناک
⚠️قوانین: حروف کلمات باید به هم متصل (افقی عمودی یا اریب) باشن

چی میخوایم؟
۲۶ کلمه ۶ حرفی(۶ کلمه مونده)
۹۵ کلمه ۴ حرفی(۳ کلمه مونده)
۵۴ کلمه ۵ حرفی(۵ کلمه مونده)
۶ کلمه ۷ حرفی(پیدا شدن)
۲ کلمه ۹ حرفی(پیدا شدن)
و ۸۸ کلمه فرعی(همش پیدا شد)

رفقا:
👤cellin‏ (۱۵۴۷❣️): استامپ ،امارات ،سونامی ،ماندنی ،پسماند ،کرامات ،ارام ،ارنا ،اسرا ،انار ،اپرا ،دانا ،رانا ،رسان ،ساکن ،سواد ،سوار ،سوپر ،مارک ،ماری ،ماست ،مانا ،ماکو ،مکار ،مکان ،میرا ،مینا ،مینو ،نارس ،نارو ،نوکر ،نیما ،نیکو ،پارس ،پرند ،کاتر ،کارا ،کرمی ،کنار ،یونس ،اسامی ،اسرار ،اسناد ،امکان ،انسان ،انکار ،اوانس ،اکرام ،تامین ،تاوان ،رسانا ،مانند ،مساکن ،ناکار ،پارسا ،پاستا ،یونان ،ناارامی ،نارسانا(+ ۳۲ فرعی)
👤•°Hester°•‏ (۱۴۲۳❣️): استارا ،امریکا ،انکارا ،رساندن ،ناارام ،کاروان ،کانادا ،اراد ،اراک ،ارتا ،ارین ،استر ،امیر ،امین ،دارا ،رانی ،ریکا ،سونا ،سوند ،سپری ،مارس ،مانی ،ناسا ،نانو ،پارت ،پروا ،کاست ،کریم ،کمین ،کنام ،کندن ،کنون ،کوسن ،کویر ،یکان ،ارمان ،ارمین ،اروپا ،ارکان ،اکنون ،رامین ،راندن ،راکون ،سامرا ،ماندن ،مانکن ،ماکان ،ناروا ،ناکام ،نیکان ،کانون ،ماندانا ،پراکندن ،پارکینسون(+ ۲۳ فرعی)
👤𝑺𝒆𝒑𝒊𝒅‏ (۶۵۷❣️): اسان ،اسما ،امار ،امان ،امپر ،اوار ،اکرم ،تارا ،تراس ،دارو ،داور ،راست ،راند ،رمان ،روان ،سارا ،ستار ،سران ،پارو ،کمان ،اسمان ،سامان ،سندان ،پوران ،کرمان(+ ۲۲ فرعی)
👤Sh‏ (۳۷۴❣️): اسمانی ،اناناس ،نامیرا ،کامیون ،سارس ،سونی ،نامی ،نکات ،پارک ،کاما ،راستا ،مانوس ،پرکار ،اورانوس(+ ۴ فرعی)
👤•𝗕𝗹𝘂𝗲𝗯𝗲𝗿𝗿𝘆♪‏ (۲۱۲❣️): ادارات ،سرامیک ،ناکامی ،اسارت ،اسپری ،امانی ،کماندار(+ ۲ فرعی)
👤M‏ (۱۷۲❣️): راسو ،رسوا ،ندار ،اماکن ،سروان ،سمیرا ،نادان(+ ۲ فرعی)
👤🤍‏ (۴۵❣️): سوپراستار
👤𝑌𝑎𝑠𝑎𝑚𝑎𝑛.‏ (۴۳❣️): کاستر(+ ۳ فرعی)
👤Parisa‏ (۲۰❣️): کانی
👥 و ۱۳ دوست دیگر با امتیاز ( ۰ ❣️)
@KalamatorBot

رمان گرداب

22 Dec, 17:24


#پارت_جدید_فصل_دوم_گرداب❤️
https://t.me/sexsiiiiiiiiiiie

رمان گرداب

22 Dec, 17:22


#پارت1971

صاف روی صندلیم نشستم که دستم رو گرفت و برای بار چندم پشت دستم رو بوسید و لب زد:
-شب تو هم بخیر عشقم..خوب بخوابی..

لبخندی بهش زدم و از اون ماشین گنده پریدم پایین..

دویدم سمت خونه و دکمه ایفون رو فشردم و کمی بعد بدون اینکه کسی چیزی بپرسه در باز شد....

چرخیدم سمت سورن که داشت نگاهم می کرد و با لبخند بزرگی براش با دست بوس فرستادم و بای بای کردم....

سرش رو تکون داد و دستش رو بالا اورد و من رفتم داخل خونه و در رو بستم...

پشتم رو به در تکیه دادم و چشم هام رو بستم و دستم رو روی سینه ام گذاشتم...

چند نفس عمیق و راحت کشیدم و با صدای دنیز چشم هام رو باز کردم:
-چرا نمیایی پرند؟..

راه افتادم سمت خونه و گفتم:
-دارم میام..

جلوی در دنیز با شیطونی بازوم رو گرفت و گفت:
-خوش گذشت؟..

لب هام رو جمع کردم و خندیدم که دنیز هم خندید و هولم داد تو خونه و گفت:
-برو که البرز منتظرته..همه خوشیاتو از دماغت میکشه بیرون...

پوفی کردم و رفتم داخل خونه:
-چرا؟..

-برای اینکه دیر کردین..

شونه هام رو بالا انداختم و بعد از دراوردن کفش هام از راهرو رد شدم و رفتم داخل سالن....


https://t.me/sexsiiiiiiiiiiie


#پارت1972

اماده بودم جلوی البرز دست پیش بگیرم و بهش رو ندم که با دیدنم از جاش بلند شد:
-چه عجب!..

جوابش رو ندادم که کمی نگاهم کرد و من چشم غره ای بهش رفتم و یهو گفت:
-چرا این شکلی شدی؟..

چشم هام گرد شد و یکه خورده نگاهش کردم..چه شکلی شده بودم؟..نکنه ردی چیزی مونده بود روی لب و صورتم؟....

با وحشت دستم رو روی صورتم گذاشتم و گفتم:
-چه شکلی؟..

-چشم ها قرمز و خوابالو..خسته و بی حال..چرا داری غش میکنی...

دلم اروم گرفت و با خنده گفتم:
-تو ماشین خوابم برده بود..

چشم های البرز گرد شد و ابروهاش رفت بالا و متعجب نگاهم کرد و بعد یهو ترکید از خنده...

من و دنیز هم خنده امون گرفت و گفتم:
-چرا می خندی بیشعور؟..

نشست روی مبل و میون غش غش خنده گفت:
-با پسره رفتی بیرون، بعد تو ماشین خوابت برد؟...

سرم رو که به تایید تکون دادم، صدای خنده هاشون بالاتر رفت و من با خنده غر زدم:
-خب خسته بودم..من از ساعت شش صبح بیدارم..

البرز به سختی کمی خنده ش رو کم کرد و گفت:
-سورن بختتو مرد..بختتو..

چشم غره ای بهش رفتم و گفتم:
-تو چرا نرفتی؟..همینجا میخوابی؟..

درحالی که هنوز می خندید از جاش بلند شد و گفت:
-نه میرم..منتظر بودم شما تشریف بیارین..ولی اگه می دونستم تو ماشین گرفتی خوابیدی خیالم راحت میشد و همون موقع با کیان می رفتم.....

https://t.me/sexsiiiiiiiiiiie

رمان گرداب

20 Dec, 15:59


شب یلدا که
فقط برای عاشقا نیست
گاهی برای دوستان است
که ارزششان از عشق بالاتر است
یلدات مبارک رفیق🍉🍉

https://t.me/sexsiiiiiiiiiiie

رمان گرداب

20 Dec, 15:58


یلدا را
با یکی
مثل تو می‌خواهم
وگرنه بلندی و
کوتاهی شب‌هایش
بیخِ ریش ماه‌های دیگر...!
یلدات مبارک جانم❤️🍉

https://t.me/sexsiiiiiiiiiiie

رمان گرداب

20 Dec, 15:58


قلبِ من انار
قلبِ تو ظرفی شیشه ای به رنگِ سبز؛
چه دیدنی می‌شود بازیِ رنگ‌ها
وقتی که دانه‌هایِ من در دلِ " تو " می‌نشینند...🍉

https://t.me/sexsiiiiiiiiiiie

رمان گرداب

20 Dec, 15:57


از شب یلدا
کاش میشد یه لحظه‌هایی رو
یه دقیقه بیشتر نگه داشت؛
مثل بلند بلند خندیدنای مادر؛
مثل سفت بغل کردن اونی که بهتر میدونی!
مثل رفیقای خوبمون،
کاش سرخی خنده هامون کم رنگ نشه؛
مثل انار یلدا سرخ بخندیم همیشه :)
خواستم بگم دوستت دارم
چند دقیقه بیشتر از همیشه❤️
یلدا مبارکت پاییز صدقه سرت
🍉🍉

https://t.me/sexsiiiiiiiiiiie

رمان گرداب

18 Dec, 20:14


#پارت_جدید_فصل_دوم_گرداب❤️
https://t.me/sexsiiiiiiiiiiie

رمان گرداب

18 Dec, 20:13


#پارت1970

دست راستش رو طرف چپ صورتم گذاشت و کل طرف دیگه ی صورتم رو غرق بوسه های محکم و پشت سر هم کرد....

انقدر محکم می بوسید که از فشار لب هاش دردم می گرفت...

خندیدم و سورن هم لب هاش که به شقیقه ام رسیده بود رو برداشت و با لبخند نگاهم کرد....

نوک بینیم رو هم بوسید و با لبخند پچ زد:
-جونم؟!..

سرم رو به هیچی تکون دادم که این دفعه محکم و با فشار روی لب هام رو بوسید و بعد دوباره پیشونیش رو به پیشونیم چسبوند....

نوک انگشت هام رو روی صورتش حرکت دادم و گفتم:
-من برم دیگه؟!..

چشم هاش رو بهم فشرد و لبخند زد:
-دلم نمیخواد بری ولی برو..چشمات از خواب داره بسته میشه...

من هم لبخند زدم و روی لب هاش رو اروم بوسیدم:
-منم دلم نمیخواد برم ولی دیروقته..بچه ها هم منتظرن..

حرص از صورتش عبور کرد و عصبی گفت:
-دهن اونارو که من سرویس میکنم..

خندیدم و دوباره صورتش رو نوازش کردم:
-ناراحت نباش..رسیدی خونه بهم اس بده..

سرش رو به تایید تکون داد و صورتم رو جلو کشید و دوباره کوتاه بوسیدم...

سرش رو که عقب برد، همدیگه رو بغل کردیم و کمی تو بغلش موندم...

بعد گونه ش رو نرم بوسیدم و ازش جدا شدم:
-شب بخیر عزیزم..

https://t.me/sexsiiiiiiiiiiie

2,031

subscribers

2,805

photos

958

videos