👓 صادق هدايت 📝

@sadegh_hedayat_foundation


👓 صادق هدايت 📝

30 Aug, 18:32


ما اگر یک روز کار نکنیم، باید سر بی شام زمین بگذاریم. اون ها اگر یک شب تفریح نکنند، دنیا را به هم می‌زنند.

فردا
صادق هدایت

@sadegh_hedayat_foundation

👓 صادق هدايت 📝

06 Jun, 07:12


چون آرتیست بیشتر از سایر مردم درد می کشد و همین یکجور ناخوشی است، آدم طبیعی، آدم سالم باید خوب بخورد، خوب بنوشد و خوب عشق ورزی بکند. خواندن، نوشتن و فکر کردن همه اینها بدبختی است، نکبت می آورد.

س.گ.ل.ل
صادق هدایت

@sadegh_hedayat_foundation

👓 صادق هدايت 📝

20 Mar, 16:39


دوران جهان بی می و ساقی هیچ است
بی زمزمه‌ نای عراقی هیچ است
هرچند در احوال جهان مینگرم
حاصل همه عشرت است و باقی هیچ است

ترانه‌های خیام
صادق هدایت

سال نو مبارک

@sadegh_hedayat_foundation

👓 صادق هدايت 📝

17 Feb, 18:56


یک روز غروب که سرمان به بازی گرم بود، دو نفر کاراگاه وارد شدند و طبق رسم آن زمان، از تمام مشتریان ورقه‌ی هویت خواستند. ما سه نفر محصل، مقیم پاریس بودیم و برگ اقامت خودمان را که روی آن قید شده بود "محصل" ارائه دادیم. - هدایت گذرنامه اش را از جیب در آورد. کاراگاه آنرا به دقت بررسی کرد و شغلش را پرسید.
صورت هدایت سرخ شد، مدتی به صورت ما سه نفر نگاه کرد و بعد مثل کسی که گناهی را مرتکب شده باشد زیر لب گفت :
écrivain [نویسنده] -
وقتی از ذکاء و هاکوبیان جدا شدیم علت شرمندگیش را پرسیدم. جواب داد :
- من برای خودم نویسنده ام، وگرنه در باشبورتم قید شده بود...

صادق هدایت
نقل از مصطفى فرزانه

آشنایی با صادق هدایت
م.ف.فرزانه

@sadegh_hedayat_foundation

👓 صادق هدايت 📝

16 Jan, 20:11


شب آخری که مثل هر شب بگردش رفتم هوا گرفته و بارانی بود و مه غلیظی در اطراف پیچیده بود - در هوای بارانی که از زنندگی رنگها و بی حیائی خطوط اشیاء میکاهد من یکنوع آزادی و راحتی حس میکردم و مثل این بود که باران افکار تاریک مرا میشست

بوف کور

هوا دوباره ابر و باران خفیفی شروع شده بود ، از اطاقم بیرون رفتم تا شاید کسی را پیدا بکنم که چمدان را همراه من بیاورد.

بوف کور

نزدیک غروب بود ، نم نم باران میامد ، من بی اراده رد چرخ کالسکه نعش کش را گرفتم و راه افتادم.

بوف کور

از پشت ابر ستاره ها مثل حدقه چشمهای براقی که از میان خون دلمه شده سیاه بیرون آمده باشد روی زمین را نگاه میکردند.

بوف کور

روی آسمان را ابرهای زرد غلیظ مرگ آلود گرفته بود بطوریکه روی همه شهر سنگینی میکرد - یک هوای وحشتناک و پر از کیف بود

بوف کور

@sadegh_hedayat_foundation

👓 صادق هدايت 📝

02 Dec, 22:14


من میترسم از پنجره‌ی اطاقم به بیرون نگاه بکنم، در آینه بخودم نگاه بکنم، چون همه‌جا سایه‌های مضاعف خودم را می‌بینم - اما برای اینکه بتوانم زندگی خودم را برای سایه‌ی خمیده‌ام شرح بدهم باید یک حکایت نقل بکنم - اوه، چقدر حکایتهائی راجع به ایام طفولیت، راجع به عشق، جماع، عروسی و مرگ وجود دارد و هیچکدام حقیقت ندارند - من از قصه‌ها و عبارت‌پردازی خسته شده‌ام.

بوف کور
صادق هدایت

@sadegh_hedayat_foundation

👓 صادق هدايت 📝

02 Dec, 22:12


این رمان شاهکار ادبیات تخیلی قرن بیستم است.
بی شک لازم است یاد آوری شود که کتابهای
Illuminations[ اشراق ها اثر آرتور رمبو ]
و
Chants de maldoror
[سروده های مالدورور اثر لوتره آمون]
و شاهکارهای ادبی قرن نوزدهم از قبیل
Fleur du mal
[ گلهای رنج (یا بدی یا شر) اثر بودلر]
(اگر آثار ویکتور هوگو را کنار بگذاریم ) نمونه های برجسته ای است از آنچه آرتور رمبو در هم ریختگی همه مدرکات می نامید ، بوف کور از زمرهٔ این شاهکارهاست.


فیلیپ سوپو

عکس :
از راست فیلیپ سوپو ، جیمز جویس ۱۹۳۱

@sadegh_hedayat_foundation

👓 صادق هدايت 📝

19 Nov, 12:10


عرض ادب. اگر انرژی مانده باشد فعالیت را در کانال هدایت دوباره شروع می‌کنم.
البته کانال‌های زیادی هم هستند که اکثریتشان مرجع متن‌هایشان همین کانال است. و از همین کانال کپی می‌کنند.

👓 صادق هدايت 📝

19 Nov, 12:07


نه، ترس از مرگ گریبان مرا ول نمیکرد - کسانیکه درد نکشیده‌اند این کلمات را نمی‌فهمند - بقدری حس زندگی در من زیاد شده بود که کوچکترین لحظه خوشی جبران ساعتهای دراز خفقان و اضطراب را میکرد.

بوف کور
صادق هدایت

@sadegh_hedayat_foundation

👓 صادق هدايت 📝

29 Aug, 22:16


آسمان زندگی‌ات همیشه صاف و روشن و لبخند شیرینت پیوسته شاد باشد و به خاطر آن یک لحظه شادی و سعادتی که به دلی دیگر، دلی تنها اما حق شناس دادی، تا ابد سعادتمند باشی!
خدای مهربان! یک لحظه شادی! آیا برای تمام عمر کافی نیست؟


شبهای سفید
داستایوفسکی

@sadegh_hedayat_foundation

👓 صادق هدايت 📝

13 Jun, 20:46


مثل یک جانور درنده و گرسنه به او حمله کردم و در ته دلم از او اکراه داشتم، به نظرم می‌آمد که حس عشق و کینه با هم توام بود. تن مهتابی و خنک او، تن زنم مانند مارناگ که دور شکار خودش می‌پیچد از هم باز شد و مرا میان خودش محبوس کرد. عطر سینه‌اش مست کننده بود. گوشت بازویش که دور گردنم پیچید گرمای لطیفی داشت، در این لحظه آرزو می‌کردم که زندگیم قطع بشود، چون در این دقیقه همه‌ی کینه و بُغضی که نسبت به او داشتم از بین رفت و سعی می کردم که جلو گریه‌ی خودم را بگیرم.


بوف کور
صادق هدایت

@sadegh_hedayat_foundation

👓 صادق هدايت 📝

13 Jun, 08:33


پاتریا او موئرته! یا مرگ یا وطن !

با همه‌ی شور انقلابی‌ام تو را در آغوش می‌کشم.

چه


چه گوارا
نامه خداحافظی با فیدل


@sadegh_hedayat_foundation

👓 صادق هدايت 📝

13 Jun, 08:31


در پاسخ به حملات بی‌رحمانه‌ی ایالات متحده به ویتنام و کنگو باید برای آن کشورهای برادر وسایل و ادوات دفاعی مناسب را تدارک دید و بدون هیچ شرط و شروطی حمایت کامل خود را از آنها اعلام می‌کنیم.
ــ
آمريکايی ها ادعا می کنند سازمان ملل بايد قلمرو ما را بازرسی نمايد، ما اين را قاطعانه رد کرده ايم و رد خواهيم کرد، زيرا کوبا حق ايالات متحده و يا هيچکس ديگری در جهان نمی‌داند که بخواهد تعيين کند کوبا چه نوع سلاح‌هايی را در داخل مرزهای خود ممکن است نگهدارد.
ـــ
دلم نمی‌خواهد حرفهایم را با این جمله مشهور تمام کنم که کوبا تنها کشور در امریکای لاتین نیست، غیر از ما هم هستند، فقط می‌خواهم بگویم تنها کشوری از آن قاره است که حالا در حضور شما حرف می‌زند. مردم سایر کشورهای دیگر از جان خود می‌گذرند که مثل ما به حقوق خود دست یابند. زمانیکه از اینجا و از همه گردهم‌آیی‌هایی که در جهان برگزار می‌شود به مردم قهرمان ویتنام، لائوس، گینه به اصطلاح پرتغال، آفریقای جنوبی یا #فلسطین و همه مردم مبارزی که برای حق خود مبارزه می‌کنند درود می‌فرستیم، باید دست دوستی و ندای حمایت خود را بلند کنیم و به برادرانمان برسانیم که در #ونزوئلا ، گواتمالا و کلمبیا سلاح در دست در مقابل امپریالیسم "نه" می‌گویند.

چه گوارا

بخشی از سخنرانی چه گوارا در کنفرانس آسیایی - آفریقایی

@sadegh_hedayat_foundation

👓 صادق هدايت 📝

25 May, 21:38


چمدان را با احتیاط برداشتم و میان گودال گذاشتم - گودال درست باندازه چمدان بود، مو نمیزد: ولی برای آخرین بار خواستم فقط یکبار در آن - در چمدان نگاه کنم. دور خودم را نگاه کردم دیاری دیده نمیشد، کلید را از جیبم درآوردم و در چمدان را باز کردم - اما وقتی که گوشه لباس سیاه او را پس زدم در میان خون دلمه شده و کرمهائی که در هم میلولیدند دو چشم درشت سیاه دیدم که بدون حالت رک زده بمن نگاه میکرد و زندگی من ته این چشمها غرق شده بود.

بوف کور
صادق هدایت

@sadegh_hedayat_foundation

👓 صادق هدايت 📝

24 May, 20:03


شب‌ها بر کف اتاق می‌خوابید تا از آسایشی لذت نبرد که رفیقش از آن محروم شده بود. چه کسی، آقای عزیز، چه کسی برای ما بر زمین خواهد خفت؟ آیا من خود به این کار قادرم؟ گوش کنید، من می‌خواستم قادر به آن شوم، و خواهم شد. همه ما روزی به این کار قادر خواهیم شد، و این روز رستگاری ما خواهد بود. ولی این کار آسان نیست، زیرا دوستی با فراموش کاری یا لااقل با ناتوانی توأم است. آنچه را می‌خواهد، نمی‌تواند. از این گذشته شاید آن را چنانکه باید، نمی‌خواهد، شاید ما زندگی را چنانکه باید، دوست نمی‌داریم. آیا توجه کرده‌اید که احساسات ما را تنها مرگ بیدار می‌کند؟ رفیقانی را که تازه از ما دور شده‌اند چه دوست می‌داریم،
مگر نه؟

سقوط
آلبر کامو

@sadegh_hedayat_foundation

👓 صادق هدايت 📝

22 May, 07:36


من ایمان دارم، اگر هر یک از نقاشان بخش بزرگی از تابلوهای خود را به کانون تحویل بدهند و همه در سود و زیان آن شریک باشند، می‌توانند هستی خود را بدون نیاز به پشتیبانی بازرگانان تضمین نمایند.
اما وقتی این سازمان از بانکداری یهودی تشکیل گردد، چگونه می‌توان آن را کانون هنری نامید؟
آنها را به خدا می‌سپارم.


از میان نامه ها به تئوری
ونسان ون گوگ

@sadegh_hedayat_foundation