مغالطههای رایج در استدلال
۱. مغالطه عدم ارتباط (Non Sequitur - نتیجهگیری نامربوط) – نتیجهگیری بهطور منطقی از استدلال ارائهشده پیروی نمیکند.
مثال: «رقیب ما بیشتر برای بازاریابی هزینه میکند و سهم بازار بیشتری دارد، پس اگر ما هم بیشتر هزینه کنیم، سهم بازارمان افزایش مییابد.»
مشکل: فرض میکند که فقط بازاریابی باعث
موفقیت آنها شده است.
۲. مغالطه علت نادرست (False Cause - علتسازی اشتباه) – فرض اینکه اگر دو چیز به هم مرتبط باشند، یکی باعث دیگری شده است.
مثال: «کارمندان ما وقتی در تعطیلات هستیم بیشتر بیمار میشوند، پس نباید تعطیلات داشته باشیم.»
مشکل: همبستگی به معنای رابطه علت و معلولی نیست.
۳. مغالطه حمله شخصی (Ad Hominem - حمله به شخص) – بهجای نقد استدلال، شخص گوینده را مورد حمله قرار میدهد.
مثال: «حرفهای جان را جدی نگیرید، چون بزرگترین مشتریاش او را رها کرده است.»
مشکل: تمرکز بر بیاعتبار کردن فرد بهجای بررسی منطق استدلال.
۴. مغالطه منبع (Genetic Fallacy - مغالطه منشاء) – قضاوت در مورد چیزی بر اساس محل پیدایش یا منشأ آن.
مثال: «این محصول در چین ساخته شده، پس حتماً کیفیت پایینی دارد.»
مشکل: فرض میکند که کیفیت فقط به منشأ بستگی دارد.
۵. مغالطه توسل به سنت (Appeal to Tradition - استناد به سنت) – فرض اینکه چیزی درست است فقط به این دلیل که همیشه به آن شکل انجام شده است.
مثال: «ما همیشه این کار را اینطور انجام دادهایم، پس نباید تغییرش دهیم.»
مشکل: نادیده گرفتن احتمال بهبود و نوآوری.
۶. مغالطه پیروی از جمع (Bandwagon Approach - تبعیت از اکثریت) – باور به درستی چیزی فقط به دلیل اینکه افراد زیادی آن را انجام میدهند.
مثال: «همه این کار را انجام میدهند، پس حتماً درست است.»
مشکل: محبوبیت به معنای درستی نیست.
۷. مغالطه توسل به احساسات (Appeal to Emotion - برانگیختن احساسات بهجای منطق) – استفاده از احساسات به جای استدلال منطقی.
مثال: «ما باید این کار را برای استیو انجام دهیم؛ او این را میخواست.»
مشکل: بهجای دلیل منطقی، از احساسات برای متقاعد کردن استفاده میشود.