راه فلاح @raahefalaah Channel on Telegram

راه فلاح

@raahefalaah


نشر تعالیم اسلام مطابق مذهب اهل سنت و جماعت بر مبنای فقه شریف حنفی

راه فلاح (Persian)

راه فلاح یک کانال تلگرامی با نام کاربری @raahefalaah است که به منظور انتشار تعالیم اسلام مطابق مذهب اهل سنت و جماعت بر مبنای فقه شریف حنفی تأسیس شده است. این کانال اهمیت ویژه ای به اصول دینی و اخلاقی اسلامی می‌دهد و سعی دارد با ارائه مطالب متنوع و آموزنده، برای راهنمایی و آموزش افراد علاقمند به شیوه زندگی اسلامی، خدمت کند

راه فلاح منبعی اعتمادی برای دسترسی به معارف دینی و قوانین اخلاقی اسلامی است. این کانال تلاش می کند تا انسان ها را از طریق آموزش های خود با اعمال اصول دینی و اخلاقی در زندگی روزمره، به راه فلاح و رستگاری هدایت کند. اگر شما هم به دنبال یادگیری و تقویت دین خود و بهبود روحیه خود هستید، حتما از این فرصت استفاده کنید و به کانال تلگرامی راه فلاح ملحق شوید. اینجا جایی است که می توانید با دیگر اعضای این جامعه، نظرات، سوالات و تجربیات خود را در خصوص اسلام و اخلاق به اشتراک بگذارید

در کل، راه فلاح یک محیط آموزشی و پویایی است که برای افرادی که به دنبال تقویت ایمان و ارتقاء اخلاق خود هستند، به عنوان یک راهنمای معنوی عالی عمل می کند.

راه فلاح

04 Jan, 08:57


💎🎉🌸💞🕋💞🌸🎉💎

*┈•••❈﴿حیوانات حلال و حرام﴾❈•••┈*

💎🎉🌸💞🕋💞🌸🎉💎

*مسئله١:* هر حيوان و پرنده اى که شکار می کند و از شکار خود مى خورد، يا خوراک آن فقط نجاست و چيزهاى نجس است، خوردن آن جايز نمى باشد. مانند: شير، گرگ، روباه، شغال، پشک، سگ، شادى، عقاب، باز، باشه و غيره ...
و هر حيوان و پرنده اى که شکار نکند و از شکار خود نخورد يا خوراکش نجاست نباشد، خوردن آن جايز است: مانند طوطا، مينا، فاخته، گنجشک، بودنه، مرغابى، کفتر، غژگاو، آهو، خرگوش و غيره ...

*مسئله٢:* خوردن گژدم، زنبور، سنگ پشت، تمساح، قاطر و خر جايز نيست. و همچنين خوردن شيرِ خر نیز جايز نيست. خوردن گوشت اسپ جايز است اما خوب نيست.
از ميان جانوران دريايى فقط خوردن ماهى حلال است، بقيه همه حرام مى باشد.

*مسئله٣:* خوردن ماهى و ملخ بدون حلال کردن نيز درست است. و جز اين دو خوردن هيچ جاندار ديگرى بدون حلال کردن درست نيست. هنگامی که حيوانى بميرد حرام مى شود.

*مسئله٤:* خوردن ماهى که خودش بميرد و بر پشتْ روى آب بماند، درست نيست.

*مسئله٥:* خوردن شکمبه حلال است، حرام يا مکروه نيست.(۱)

*مسئله٦:* اگر مورچه ها در چيزی رفتند و مردند، بدون بيرون کشيدن آنها خوردن آن چيز جايز نيست، و اگر کسى آن چيز را خورد و يکى دو مورچه هم از حلقش پائين رفت، وى مرتکب گناه خوردن مردار مي شود.

*مسئله٧:* خريدن و خوردن گوشتى که هندو يا کافر ديگرى مى فروشد و می گويد که اين را توسط قصاب مسلمان حلال کرده ام، درست نيست.
البته اگر از همان وقتى که مسلمان آن را حلال کرده بود، مسلمان ديگرى آنجا نشسته حلَال کردن را می ديد، يا با رفتن او مسلمان ديگرى آنجا نشست، در اين صورت خريدن و خوردن آن درست است.

*مسئله٨:* هر مرغى که گندگى و اشیاى نجس مى خورد، نخست آن را بايد سه روز بند کنند و بعد از آن حلالش کنند.، خوردن آن بدون سه روز بند کردنش مکروه است.
.....................
*(۱)* خوردن فقط هفت عضو هر حيوان حلال ناجایز است. يکى فَرْج ماده، دوم غُدّه یا غدود، سوم مثانه، چهارم تلخه، پنجم خون جارى، ششم آلت تناسلى نر و هفتم خُصیه یعنی کَلْپوره آن.
(كُرِهَ تَحْرِيمًا) وَقِيلَ تَنْزِيهًا وَالْأَوَّلُ أَوْجَهُ (مِنْ الشَّاةِ سَبْعٌ الْحَيَاءُ وَالْخُصْيَةُ وَالْغُدَّةُ وَالْمَثَانَةُ وَالْمَرَارَةُ وَالدَّمُ الْمَسْفُوحُ وَالذَّكَرُ).
الدر المختار: 6/749 و فتاوى نظاميه: ١/٤٣٥ و امداد الاحکام: ٤/٣٥٥

مفتی محمد ابراهیم تیموری
۶ ربیع الثانی ۱۴۴۱ قمری
💎🎉🌸💞🎊💞🌸🎉💎
*┈•••❈﴿ راه فلاح ﴾❈•••┈*
نشر تعالیم اسلام مطابق مذهب اهل سنت و جماعت بر مبنای فقه شریف حنفی
در واتس اپ: ۰۰۴۴۷۷۷۶۰۰۳۱۳۷

راه فلاح

03 Jan, 09:59


💎🎉🌸💞🎊💞🌸🎉💎

*┈•••❈﴿احکام يافتن اشيای گمشده ﴿۲﴾❈•••┈*

💎🎉🌸💞🎊💞🌸🎉💎

*مسئله٥:* اگر صاحب آن با وجود اعلان و تلاش و جستجوى بسيار پيدا نشد و ديگر اميد هم نمى رود که صاحب آن يافت شود، در اين صورت آن چيز را خيرات کنید و براى خود نگاه ندارید.
البته اگر يابندۀ آن چيز، خودش نادار و فقير است، در اين صورت خودش مي تواند آن را براى خود بگيرد و از آن استفاده کند.
ليکن اگر بعد از خيرات کردن، صاحب آن آمد، صاحبش مى تواند قيمت آن سامان خود را از خيرات کننده بگيرد، و اگر به خيرات کردن آن راضى شد، در اين صورت ثواب خيرات به او مى رسد.

*مسئله٦:* اگر کفتر يا طوطا يا مينا يا کدام پرندة اهلى ديگر در خانة کسى نشست و او آن را گرفت، در اين صورت يافتن صاحب آن و باز دادن آن به وى بر عهدۀ اين شخص واجب مى شود.
گرفتن آن و نگاهداشتن آن براى خودش حرام است.

*مسئله٧:* اگر در باغى سيب يا ميوۀ ديگرى از درختان روى زمين افتاده است، برداشتن و خوردن آن بدون اجازۀ صاحب آن حرام مي باشد.
البته اگر آن چیز افتاده روى زمين چنان بى قدر و کم ارزش است که مردم آن را اهميتى نمى دهند و نی برداشتن و گرفتن و خوردن آن را بد می دانند، در اين صورت استعمال آن چيز جایز است. مثلاً يک دانه خرما يا چند دانه نخود در راه افتاده باشد.

*مسئله٨:* اگر کسى از خانه ای يا زمينى، خزانه اى يعنى مقدار پولى یا اشیای قیمتی مدفون را يافت، حکم آن نيز مانند حکم يافتن اشياى گمشده است. يعنى گرفتن آن براى خودش جايز نيست. اگر با وجود تلاش و جستجو صاحب آن پيدا نشد، در اين صورت آن را خيرات کند.
و اگر خودش نادار و فقير است، در اين صورت مى تواند خودش نیز آن را بگيرد.
اما چه خودش آن را براى خود بگيرد يا آن را براى ديگران خيرات بدهد، در هر دو صورت اگر صاحب آن آمده بر اين خيرات کردن يا گرفتن يابنده راضى نشود، يابنده از پيش خود همان چيزهاى را که يافته است و يا قيمت آنها را بايد به او بپردازد.

مفتی محمد ابراهیم تیموری
۲۲ ربیع الاول ۱۴۴۱ قمری
💎🎉🌸💞🎊💞🌸🎉💎
*┈•••❈﴿ راه فلاح ﴾❈•••┈*
نشر تعالیم اسلام مطابق مذهب اهل سنت و جماعت بر مبنای فقه شریف حنفی
در واتس اپ: ۰۰۴۴۷۷۷۶۰۰۳۱۳۷

راه فلاح

02 Jan, 12:06


💎🎉🌸💞🎊💞🌸🎉💎

*┈•••❈﴿احکام يافتن اشيای گمشده ﴿۱﴾❈•••┈*

💎🎉🌸💞🎊💞🌸🎉💎

*مسئله١:* اگر کسى در راه يا کوچه يا مجلسى يا در خانه بعد از رفتن مهمان ها چيزی را يافت، يا در جاى ديگرى چيزى افتاده را پیدا کرد، گرفتن آن براى خودش جايز نيست بلکه حرام مى باشد. اگر مى خواهد آن را بردارد، آن را به اين نيت بردارد که صاحبش را يافته آن را به او پس بدهد.

*مسئله٢:* اگر کسى چيزى را در راه يافت ليکن آن را نبرداشت، اين صورت هيچ گناهى ندارد.
اما اگر خوف داشت که اگر من آن را نبردارم، کس ديگرى آن را برداشته می گيرد و به صاحبش نمى دهد، در اين صورت برداشتن آن و رسانيدن آن به صاحبش واجب است.

*مسئله٣:* هنگامی که کسى چيزى گمشده و افتاده را يافته آن را برداشت، اکنون جستجو و پيدا کردن صاحب آن و پس دادن آن به او بر دوش وى لازم می گردد و حالا اگر دوباره آن چيز را در آنجا بيندازد و يا آن را برداشته به خانۀ خود بياورد، ليکن براى پيدا کردن صاحب آن تلاش نکند، گناهکار می شود.
خواه آن چيز در چنان جائى افتاده باشد که برداشتن آن بر دوش او واجب نبود، يعنى آن چيز در چنان جائى افتاده بود که خطر ضايع شدن آن نمى رفت، يا در چنان جائى افتاده بود که خطر ضايع شدن آن مى رفت، و بنابرين برداشتن آن بر دوش او واجب بود. حکم هر دو صورت يکى است.
يعنى اينکه در هر دو صورت جستجو کردن صاحب آن چيز و رسانیدن آن به او واجب مى شود و انداختن آن دوباره در جايش جايز نمى باشد.

*مسئله٤:* اگر کسى چيزى يافت و آن را برداشت، در اين صورت در جاهاى که مردان يا زنان جمع مى شوند، صدا بزند یا خبر بدهد که چيزى يافته ام، از هر کسى است بيايد آن را بگيرد.
ليکن نگويد که چه چيزى را يافته است تا کسى به دروغ آن را نگیرد. البته نشانى ناقصى دربارۀ آن بدهد، مثلاً يک زيور يافته ام يا يک لباس يافته ام يا يک دستْکَول يافته ام که مقدارى پول در آن است. اگر کسى آمد و نشانی هاى چيز گمشدۀ خود را دقيقاً بيان کرد، آن چيز را بايد به او داد.

مفتی محمد ابراهیم تیموری
۲۱ ربیع الاول ۱۴۴۱ قمری
💎🎉🌸💞🎊💞🌸🎉💎
*┈•••❈﴿ راه فلاح ﴾❈•••┈*
نشر تعالیم اسلام مطابق مذهب اهل سنت و جماعت بر مبنای فقه شریف حنفی
در واتس اپ: ۰۰۴۴۷۷۷۶۰۰۳۱۳۷

راه فلاح

01 Jan, 09:29


┅✵◈❀﴿مسائل ارتداد - ۲ -﴾❀◈✵┅

مسئله٥: اگر کسى به ديگرى گفت که برخيز و نماز بخوان و او در جواب گفت؛ چه کسى خود را بالا و پائين مي کند، يا یکى به ديگرى گفت که روزه بگير و او جواب داد؛ چه کسى خود را از گرسنگى مي کُشد، يا بگويد؛ روزه کسى بگيرد که در خانه اش نان نيست، اينها همه کلمات کفر است.

مسئله٦: اگر کسى شخصی را در حالت ارتکاب گناه ديده به او گفت که از خدا نمى ترسى و او جواب داد؛ نى نمى ترسم، او در اين صورت کافر مي شود.

مسئله٧: اگر کسى شخصی را مشغول گناه ديده به او گفت که آيا مسلمان نيستى که اينکار را می کنى و او در جواب گفت؛ نى نيستم، او کافر شد.
اگر اين سخن را به مزاح هم گفته باشد، بازهم همين حکم است.

مسئله٨: اگر کسى شروع به نماز خواندن کرده بود که اتفاقاً مصيبتى بر او پيش آمد و گفت که اينها همه از شومی نماز است، وي کافر شد.

مسئله٩: اگر کسى کار و عمل کافرانه اي را پسنديد و تمنا کرد که کاش کافر مى بودم تا من هم چنين می کردم، او در اين صورت کافر شد.

مسئله١٠: کسى فرزندش مُرد و گفت؛ خدايا چرا بر من چنين ظلم کردى، او از اين گفته کافر مى شود.

مسئله١١: کسى گفت؛ اگر خدا هم مرا امر کند، اينکار را نمی کنم، يا اگر جبرئيل هم پائين بيايد گپش را قبول نمی کنم يا قبول ندارم، او کافر می شود.

مسئله١٢: اگر کسى گفت که من چنان کارى می کنم که خدا هم نمى داند، وی کافر شد.

مسئله١٣:  هنگامی که کسى به الله أ يا به يک رسول و پيغامبر او توهين کند يا احکام شريعت را بد و زشت بداند، يا در آن عيب جوئى کند، يا کارهاى کفريه را بپسندد، در همة اين صورت ها ايمان او از بين می رود.
و الفاظ و امور کفريه را که ايمان به سبب آن از بين می رود، در آغاز اين کتاب بعد از «عقايد» نوشته ايم، آنها را در آنجا ملاحظه کنيد. و در حفظ ايمان خويش بسيار احتياط نمائيد.
الله تبارک و تعالى ايمان همۀ ما را سالم نگاهدارد و از اين دنیا با ایمان مان ببرد، آمين یا رب العالمين.

┈•••❈﴿ راه فلاح ﴾❈•••┈
نشر تعالیم اسلام مطابق مذهب اهل سنت و جماعت بر مبنای فقه شریف حنفی
در واتس اپ: ۰۰۴۴۷۷۷۶۰۰۳۱۳۷

راه فلاح

31 Dec, 08:32


┅✵◈❀﴿مسائل ارتداد - ۱ -﴾❀◈✵┅

مسائل از دين برگشتن:
مسئله١: اگر خدا ناخواسته زنى از دين و ايمان خود برگشت يعنى مرتد شد، از طرف حاکم حکومت اسلامی سه روز به او مهلت داده مى شود و هر شبهه اى که دربارة اسلام دارد، جوابش به او داده مي شود. اگر در اين سه روز دوباره مسلمان شد، خوب، وگرنه براى هميشه حبس می گردد و فقط زمانى از حبس آزاد خواهد شد که توبه کرده مسلمان شود. 
اين حکم فقط دربارۀ زنان است و اگر نعوذ بالله مردى از دين برآيد و مرتد شود، در اين صورت تا سه روز او را مهلت می دهند و اگر تا آن مهلت نیز مسلمان نشود {توسط حاکم در حکومت اسلامی} به قتل مى رسد.

مسئله٢: هنگامی که کسى کلمۀ کفر را از زبان خود خارج کرد، ايمانش از بين می رود و هر قدر عبادات و نيکى که در حالت اسلام انجام داده بود همه از بين می روند، نکاحش مى شکند، حج فرضش اگر انجام داده باشد باطل می شود. اکنون اگر توبه نموده دوباره مسلمان شود، بايد از سر نو نکاح نمايد و از سر نو حج کند. (البته به اين شرط که بعد از مسلمان شدن پولدار باشد و آنقدر پول و مال داشته باشد که حج با وجود آن اندازه پول و مال فرض بگردد.)

مسئله٣: به همين گونه اگر شوهر کدام زنى خدا ناکرده بيدين{مرتد}شود، در اين صورت نيز نکاح مى شکند و اکنون تا وقتى که اين مرد دوباره توبه نموده و مسلمان شده با او از سر نو نکاح نکند، زن با وى همبسترى نکند.
و اگر زناشوئى ميان شان رُخ داد، در اين صورت زن نيز گناهکار مى باشد. و اگر مرد به زور اينکار را کند، در اين صورت زن، مردم را باخبر بسازد و از خبر کردن آنها شرم نکند. شرميدن در امور دينى معنائى ندارد.

مسئله٤: به محض اینکه کسى کلمۀ کفر را از زبان خارج کرد، ايمانش از بين می رود. اگر کسى به خنده و مزاح نيز کلمة کفر را با زبان بگويد و در دل به آن اعتقاد نداشته باشد، بازهم همين حکم است.
به طور مثال اگر شخصی گفت که آيا خدا آنقدر قدرت ندارد که فلان کار را بکند و دیگری در جوابش گفت؛ نی ندارد. جواب دهنده با گفتن اين کلمه کافر می شود.

┈•••❈﴿ راه فلاح ﴾❈•••┈
نشر تعالیم اسلام مطابق مذهب اهل سنت و جماعت بر مبنای فقه شریف حنفی
در واتس اپ: ۰۰۴۴۷۷۷۶۰۰۳۱۳۷

راه فلاح

28 Dec, 08:15


💎🎉🌸💞🎊💞🌸🎉💎

*┈•••❈﴿مسائل قَسَم ﴿۱۱﴾❈•••┈*

💎🎉🌸💞🎊💞🌸🎉💎

*مسائل قسم خوردن درباره نشستن و خوابيدن و غيره*

*مسئله١:* اگر کسى قسم خورد که روى این قالين نمى خوابم، سپس روی قالين چادر انداخته بر آن چادر خوابيد، قسمش مى شکند.
و اگر روى آن قالين، قالين ديگرى يا گلیم هموار کرد و آنگاه بر آن خوابيد، در اين صورت قسمش نمى شکند.
*مسئله٢:* اگر کسى قسم خورد که روى زمين نمى نشينم، و آنگاه روى زمين، بوريا يا تکه يا گلمچه و غيره را هموار کرده بر آن نشست، در اين صورت قسمش نمى شکند.
و اگر گوشة چادر يا شالى را که پوشيده است روى زمين هموار نموده بر آن نشست، قسمش مى شکند.
البته اگر چادر يا شال را از سر و شانة خود کشيده روى زمين هموار کند و برآن بنشيند، در اين صورت قسمش نمى شکند.
*مسئله٣:* اگر کسى قسم خورد که روى اين چارپائى يا تخت نمى نشينم و سپس بر روى آن گلیم يا قالين انداخته بر آن گلیم یا قالین نشست، قسمش مى شکند.
و اگر روى آن چارپائى يک چارپائى ديگر گذاشت، يا روى آن تخت يک تخت ديگر گذاشته و آنگاه بر روى تخت يا چارپائى فوقانی نشست، در اين صورت قسمش نمی شکند.
*مسئله٤:* اگر کسى قسم خورد که فلانى را هرگز نمى شويم و سپس او را بعد از مردنش غسل داد، قسمش می شکند.
*مسئله٥:* اگر شوهر قسم خورده بود که زن خود را هرگز نمی زنم، سپس در حالت خشم از مويش گرفته او را کشيد يا گلويش را فشرد يا دندانش گرفت، در همۀ اين صورت ها قسمش مى شکند.
و اگر او را به محبت و ملاعبت دندان گرفت، قسمش نمى شکند.
*مسئله٦:* اگر کسی قسم خورد که «فُلانی» را حتماً می کُشم و آن «فُلانی» قبل از قسم خوردن وی مرده بود، اگر از مردنش اطلاع نداشت و لذا قسم خورد، قسمش نمی شکند.
و اگر می دانست که او مرده است و بازهم قسم خورد، در این صورت به محض قسم خوردن، قسمش می شکند.
*مسئله٧:* اگر کسی قسم خورد که فلان کار را حتماً می کنم، مثلاً قسم خورد که به خدا قسم که انار می خورم، پس در این صورت در طول عمرش فقط یکبار انار خوردن برایش کافی است تا قسمش نشکند.
و اگر به نکردن کاری قسم خورده بود، مثلاً گفته بود؛ به خدا قسم که انار نمی خورم، در این صورت باید برای همیشه خوردن انار را ترک کند و هرگز نباید انار بخورد. هر وقتی انار بخورد، قسمش می شکند.
البته اگر مقداری انار و انگور و غیره آوردند و او در مورد آنها قسم خورد که اینها را نمی خورم، این مسئله جداگانه است. از این انارها و انگورها نخورد و انار و انگور دیگری خواسته آن را بخورد، قسمش نمی شکند.

مفتی محمد ابراهیم تیموری
۲۹ صفر ۱۴۴۱ قمری
💎🎉🌸💞🎊💞🌸🎉💎
*┈•••❈﴿ راه فلاح ﴾❈•••┈*
نشر تعالیم اسلام مطابق مذهب اهل سنت و جماعت بر مبنای فقه شریف حنفی
در واتس اپ: ۰۰۴۴۷۷۷۶۰۰۳۱۳۷

راه فلاح

27 Dec, 08:30


💎🎉🌸💞🎊💞🌸🎉💎

*┈•••❈﴿مسائل قَسَم ﴿۱۰﴾❈•••┈*

💎🎉🌸💞🎊💞🌸🎉💎

*مسائل قسم خوردن دربارۀ نماز و روزه*

*مسئله١:* اگر کسى از حماقت خود قسم خورد که روزه نمى گيرم و سپس نيت روزه را نمود، در اين صورت به محض گذشتن يک لحظه قسمش مى شکند و ضرورتى نيست که منتظر گذشتن تمام روز بماند. اگر روزة خود را بعد از چند دقيقه و چند ثانيه هم بشکند، بازهم کفارة شکستن قسم را بايد ادا کند.
اگر اين طور قسم خورد که يک روزه هم نمى گيرم، در اين صورت قسمش در وقت افطار روزه مى شکند، و تا وقتى که روز به آخر نرسد و وقت افطار روزه نرسد، قسمش نمى شکند. بنابرين اگر قبل از رسيدن وقت افطار روزة خود را شکستاند، قسمش نشکسته است.

*مسئله٢:* اگر کسى قسم خورد که نماز نمى خوانم و سپس پيشمان شد و به نماز خواندن ایستاده شد، پس هر وقتى که سجدة رکعت اول را انجام داد، قسمش می شکند و قبل از سجده کردن نمى شکند. و اگر يک رکعت را خوانده نمازش را شکستاند، بازهم قسمش شکسته است.
و به ياد بسپاريد که اين گونه قسم خوردن سخت گناه دارد. اگر کسی چنين حماقتى را مرتکب شد، بايد فوراً آن قسم را بشکند و کفارة آن را بدهد.

مفتی محمد ابراهیم تیموری
۲۸ صفر ۱۴۴۱ قمری
💎🎉🌸💞🎊💞🌸🎉💎
*┈•••❈﴿ راه فلاح ﴾❈•••┈*
نشر تعالیم اسلام مطابق مذهب اهل سنت و جماعت بر مبنای فقه شریف حنفی
در واتس اپ: ۰۰۴۴۷۷۷۶۰۰۳۱۳۷

راه فلاح

26 Dec, 07:41


💎🎉🌸💞🎊💞🌸🎉💎

*┈•••❈﴿مسائل قَسَم ﴿۹﴾❈•••┈*

💎🎉🌸💞🎊💞🌸🎉💎

*مسائل قسم خوردن دربارۀ خريد و فروش:*

*مسئله١:* اگر کسى قسم خورد که فلان چيز را نمى خرم، سپس به شخص ديگرى گفت آن را براى من بخر و آن شخص آن چيز را برايش خريد، در اين صورت قسمش نمى شکند.
به همين ترتيب اگر قسم خورد که فلان چيزم را نمى فروشم و سپس به شخص ديگرى گفت؛ تو اين چيز را بفروش، و آن شخص آن را فروخت، در اين صورت نيز قسمش نمى شکند.
و همين حکم کرايه گرفتن هم است. یعنی اگر کسى قسم خورد که اين خانه را به کرايه نمى گيرم، سپس آن خانه را توسط کس ديگرى کرايه کرد، در اين صورت قسمش نمى شکند.
البته اگر مرادش از قسم اين بود که نه خودم اينکار را می کنم و نه آن را توسط کس ديگرى انجام می دهم، در اين صورت قسمش در همۀ صورت هاى بالا می شکند.
خلاصه اينکه قسم خورنده هر نيّتى که در وقت قسم خوردن داشت، همة احکام مطابق همان نيتش جارى خواهد شد.
و يا اينکه اگر قسم خورنده، زن يا دختر پرده نشين يا اشراف زاده ايست که خودش خريد و فروخت نمى کند، اگر خريد و فروش را به واسطة کس ديگرى انجام بدهد، قسمش مى شکند.

*مسئله٢:* اگر کسى قسم خورد که فرزندم را نمی زنم و سپس توسط کس ديگرى فرزند خود را زد، در اين صورت قسمش نمى شکند.

مفتی محمد ابراهیم تیموری
۲۷ صفر ۱۴۴۱ قمری
💎🎉🌸💞🎊💞🌸🎉💎
*┈•••❈﴿ راه فلاح ﴾❈•••┈*
نشر تعالیم اسلام مطابق مذهب اهل سنت و جماعت بر مبنای فقه شریف حنفی
در واتس اپ: ۰۰۴۴۷۷۷۶۰۰۳۱۳۷

راه فلاح

24 Dec, 07:35


💎🎉🌸💞🎊💞🌸🎉💎

*┈•••❈﴿مسائل قَسَم ﴿۸﴾❈•••┈*

💎🎉🌸💞🎊💞🌸🎉💎

*مسائل قسم خوردن دربارۀ حرف نزدن:*

*مسئله١:* اگر کسى قسم خورد که با فلانى حرف نمى زنم، سپس هنگامی که او خوابيده بود به او چيزى گفت و او از آوازش بيدار شد، قسمش مى شکند.

*مسئله٢:* اگر کسى قسم خورده بود که بدون اجازۀ مادرم يا پدرم با فلانى حرف نمى زنم، سپس مادرش يا پدرش اجازه داد، ليکن هنوز خبر اجازه به او نرسيده بود که با آن شخص حرف زد و بعد از حرف زدن اطلاع يافت که مادرش یا پدرش اجازه داده بود، در اين صورت نيز قسمش مى شکند.

*مسئله٣:* اگر کسى قسم خورد که با اين دخترک يا پسرک حرف نمى زنم، سپس هنگامی که آن دختر یا پسر جوان شد يا پير شد، با او حرف زد، در اين صورت نيز قسمش مى شکند.

*مسئله٤:* اگر کسى قسم خورد که هرگز رويت را نمى بينم يا رويم را به رويت نمى زنم، مرادش اين است که با تو ملاقات نمى کنم، بنابرين اگر در جائى از دور روى او را ديد، قسمش نمى شکند.

محمد ابراهیم تیموری
۲۶ صفر ۱۴۴۱ قمری
💎🎉🌸💞🎊💞🌸🎉💎
*┈•••❈﴿ راه فلاح ﴾❈•••┈*
نشر تعالیم اسلام مطابق مذهب اهل سنت و جماعت بر مبنای فقه شریف حنفی
در واتس اپ: ۰۰۴۴۷۷۷۶۰۰۳۱۳۷

راه فلاح

23 Dec, 08:32


💎🎉🌸💞🎊💞🌸🎉💎

*┈•••❈﴿مسائل قَسَم ﴿۷﴾❈•••┈*

💎🎉🌸💞🎊💞🌸🎉💎

*مسائل قسم خوردن در مورد خوردنيها و نوشيدنيها*

*مسئله١:* اگر کسى قسم خورد که اين شير را نمى خورم، سپس آن شير را ماست ساخته خورد، از خوردن اين ماست قسمش نمى شکند.
*مسئله٢:* اگر بره يا بزغاله اى موجود بود و شخصی قسم خورده گفت؛ گوشت اين بره يا بزغاله را نمى خورم، سپس آن بره يا بزغاله کلان شده گوسفند يا بز شد و آنگاه وی گوشتش را خورد، در اين صورت قسمش مى شکند.
*مسئله٣:* اگر کسى قسم خورد که گوشت نمى خورم و سپس ماهى يا جگر يا شکمبه خورد، در اين صورت قسمش نمى شکند. (1)
*مسئله٤:* اگر کسى قسم خورد که اين گندم را نمى خورم، سپس آن را آسيا کرده آردش را نان پخته نان را خورد، يا اينکه آن را «لِيْتى»(2) ساخته خورد، در اين صورت قسمش نمى شکند.
و اگر آن گندم ها را جوش داده خورد يا اينکه آنها را بريان کرده خورد، قسمش می شکند.
ليکن اگر در وقت قسم خوردن در دل اين تصميم را داشت که هر چيزى را که از آردش هم ساخته شود نمی خورم، در اين صورت از خوردن هر چيزى که با آرد آن گندم ساخته شود، قسمش مى شکند.
*مسئله٥:* اگر کسى قسم خورد که اين آرد را نمى خورم، آنگاه اگر آن را نان پخته نان را بخورد، قسمش مى شکند. همچنين اگر آن آرد را «لِيْتى» يا حلوا يا چيز ديگرى ساخته بخورد، بازهم قسمش مى شکند.
و اگر همان آرد را خام بخورد، در اين صورت قسمش نمى شکند.
*مسئله٦:* اگر کسى قسم خورد که نان نمى خورم، در اين صورت نان هر چيزى را که اهالى شهر از آن نان مى پزند نبايد بخورد، وگرنه قسمش مى شکند.
*مسئله٧:* اگر کسى قسم خورد که کَـلَه {سر} نمی خورم، در اين صورت اگر کلَۀ گنجشک و بودنه و مرغ و سایر پرنده ها را خورد، قسمش نمى شکند.
البته اگر کلۀ گوسفند، بز یا گاو را خورد، قسمش مى شکند.
*مسئله٨:* اگر کسى قسم خورد که ميوه نمى خورم، در اين صورت از خوردن هر چيزى که در آن شهر و ديار عرفاً ميوه گفته مي شود، قسمش مى شکند.
و از خوردن هر چيزى که در آن شهر و ديار عرفاً ميوه گفته نمى شود، قسمش نمى شکند.

..................
(1) اين مسئله عرفى است، بنابرين در هر شهر و جائى که ماهى و جگر و شکمبه وگرده را گوشت می دانند، اگر کسى قسم بخورد گوشت نمى خورم و آنگاه يکى از اینها را بخورد، قسمش می شکند و بايد کفاره بدهد.
کذا فى الدر المختار و شرحه رد المحتار: ٥/٥٨٦ و ٥٨٧
(2) «لِيْتى» غذای شیرین مایعی است که از آب و آرد و شکر و روغن می سازند.

محمد ابراهیم تیموری
۲۵ صفر ۱۴۴۱ قمری
💎🎉🌸💞🎊💞🌸🎉💎
*┈•••❈﴿ راه فلاح ﴾❈•••┈*
نشر تعالیم اسلام مطابق مذهب اهل سنت و جماعت بر مبنای فقه شریف حنفی
در واتس اپ: ۰۰۴۴۷۷۷۶۰۰۳۱۳۷

راه فلاح

22 Dec, 08:16


💎🎉🌸💞🎊💞🌸🎉💎

*┈•••❈﴿مسائل قَسَم ﴿۶﴾❈•••┈*

💎🎉🌸💞🎊💞🌸🎉💎

*مسائل قسم خوردن در دخول به خانه*

*مسئله١:* اگر کسى قسم خورد که هرگز به خانة فلان نمی روم و سپس روى لَخَک {رواق} دروازة آن شخص يا زير سايبان دروازۀ او ايستاده شد و داخل خانه نرفت، قسمش نمى شکند و اگر داخل دروازه شد، قسمش مى شکند.
*مسئله٢:* اگر کسى قسم خورد که هرگز به اين خانه داخل نمى شوم، و بعداً زمانى که آن خانه خراب شده مبدَّل به ويرانه گرديد داخل آن شد، قسمش مى شکند.
و اگر آن خانه به طور کامل از ميان رفت و نشان آن هم باقى نماند، يا آن را کشت زار يا مسجد ساختند و يا آن را مبدل به باغ گردانیدند و سپس اين شخص داخل آنجا شد، در اين صورت قسمش نمى شکند.
*مسئله٣:* اگر کسى قسم خورد که هرگز به اين خانه داخل نمى شوم، آنگاه خانه خراب شد و آن را دوباره از سرِ نو ساختند و سپس اين شخص داخل آن رفت، بازهم قسمش مى شکند.
*مسئله٤:* اگر کسى قسم خورد که به خانه ات نمى آيم و سپس از ديوار بالا رفته بر روى بام خانه ايستاده شد، در اين صورت نيز قسمش مى شکند، اگرچه به خانه پائين نشود.
*مسئله٥:* اگر کسى در خانه اى بود و قسم خورد که بعد از اين، ديگر اينجا نمى آيم، و آنگاه مدتى در آنجا باقى ماند، در اين صورت قسمش نمى شکند، اگرچه چندين روز در آن خانه بماند.
البته هنگامی که از خانه بيرون رفت، اگر دوباره داخل خانه شود، قسمش مى شکند.
اگر کسى قسم خورد که اين لباس را نمى پوشم و سپس فوراً آن را از تن خود بیرون کشيد، در این صورت قسمش نمى شکند. و اگر فوراً لباس را از تن خود نکشيد بلکه تا چند لحظه آن را بر تن خود پوشيده گذاشت، قسمش مى شکند.
*مسئله٦:* اگر کسى قسم خورد که ديگر در اين خانه نمى مانم يا نمى باشم يا زندگى نمى کنم، و سپس فوراً به جمع کردن اثاث و اسباب و لوازم خود شروع کرد، در اين صورت قسمش نمى شکند.
و اگر فوراً به جمع کردن اسباب و لوازم خود شروع نکرد بلکه اندکى تاخير کرد، قسمش مى شکند.
*مسئله٧:* اگر کسى قسم خورد که بعد از اين پاى به خانۀ تو نمى مانم، مراد از آن اينست که بعد از اين به خانه ات نمی آيم، بنابرين اگر سوار شده آمد و در خانه نيز سواره داخل شده و پاى خود را روى زمين هم نگذاشت، در اين صورت نيز قسمش مى شکند.
*مسئله٨:* اگر کسى قسم خورد که کدام وقتى يک بار حتماً به خانه ات مى آيم و سپس نتوانست حتى يک مرتبه هم به خانۀ وى برود، در اين صورت تا وقتی که قسم خورنده زنده است، قسمش نمى شکند، بلکه قسمش در وقت مردنش مى شکند. بنابرين او قبل از مردن وصيت کند تا کفارة این قسمش را بدهند.
*مسئله٩:* اگر کسى قسم خورد که به خانة «فلانى» نمی روم، در اين صورت به هر خانه اى که «فلانى» در آن زندگى می کند نبايد برود، خواه اين خانه ملکیت شخصی آن «فلانى» باشد يا آن را به کرايه گرفته باشد و يا آن را به عاريت گرفته و بدون کرايه در آن زندگى می کند.
*مسئله١٠:* اگر کسى قسم خورد که هرگز به خانه ات نمى آيم، سپس به کسى گفت مرا پشت کن و آنجا برسان، و آن شخص نیز او را پشت کرده به آنجا رساند، بازهم قسمش مى شکند.
البته اگر قسم خورنده چيزى به کسى نگفت و شخصی او را بدون گفتة او پشت کرده به آنجا رساند، در اين صورت قسمش نمى شکند.
به همين گونه اگر کسى قسم خورد که هرگز از اين خانه بيرون نمى برآيم و سپس کسی گفت مرا برداشته از اينجا بيرون ببر، و آن شخص او را برداشته از خانه بيرون برد، در اين صورت نیز قسمش می شکند.
و اگر آن شخص او را بدون گفتة او برداشته بيرون برد، قسمش نمى شکند

محمد ابراهیم تیموری
۲۴ صفر ۱۴۴۱ قمری
💎🎉🌸💞🎊💞🌸🎉💎
*┈•••❈﴿ راه فلاح ﴾❈•••┈*
نشر تعالیم اسلام مطابق مذهب اهل سنت و جماعت بر مبنای فقه شریف حنفی
در واتس اپ: ۰۰۴۴۷۷۷۶۰۰۳۱۳۷

راه فلاح

21 Dec, 12:38


💎🎉🌸💞🎊💞🌸🎉💎

*┈•••❈﴿مسائل قَسَم ﴿۵﴾❈•••┈*

💎🎉🌸💞🎊💞🌸🎉💎

*مسائل کفّارۀ قَسَم:*
*مسئله١:* اگر کسى قسم خود را شکست، کفاره آن اين است که ده فقير یا مسکين را دو وقت غذا بخوراند، يا به آنها گندم يا آرد گندم بدهد.
و اگر می خواهد که به آن ده فقير گندم يا آرد گندم بدهد، در اين صورت به هر فقير بايد يک کيلو و٧٥٠ گرام گندم يا آرد گندم يا قیمت آن را بدهد و احتياطاً اگر دو کيلوى کامل بدهد، بهتر خواهد بود.
مسائل غذا خورانیدن فقراء تحت عنوان مسائل کفاره روزه بيان شده است.
و يا ده فقير و مسکين را لباس بپوشاند، که در اين صورت بايد به هر فقير و مسکين آن اندازه تکه و پارچه بدهد که اکثر تن او را بپوشاند. به طور مثال اگر به هر فقير يک چادر کلان يا يک پيراهن دراز داد، کفاره اش اداء می شود، ليکن آن تکه يا پيراهن و غيره نبايد خيلى کهنه باشد.
اگر کسى به هر فقير فقط يک لُنگ يا فقط يک تنبان داد، کفاره اش اداء نمى شود، و اگر به همراه لُنگ، پيراهن هم به آنها داد، کفاره اش اداء می گردد.
کفاره دهنده در ميان اين دو کار اختيار دارد که یا ده فقير و مسکين را لباس بپوشاند و يا آنها را غذا بخوراند، کفاره اش در هر دو صورت اداء می شود.
و اين حکم لباس که در بالا بيان شد دربارۀ آن وقتى است که کفاره دهنده لباس يا تکه را به مردان فقير و مسکين بدهد، اما اگر کفاره دهنده مى خواست لباس يا تکه را به زنان فقير و مسکين بدهد، در اين صورت بايد آن قدر تکة بزرگى به هر زن بدهد که تمام جسم در آن پوشيده شود و نماز در آن اداء گردد. و اگر کفاره دهنده تکة کمتر از اين اندازه به زنان فقير داد، کفاره اش اداء نمى شود.

*مسئله٢:* اگر کسى آنقدر نادار و فقير بود که نمى توانست ده نفر را غذا بخوراند و نى توان داشت آنها را لباس بپوشاند، او در اين صورت، سه روز را پیاپى و پشت سر هم روزه بگيرد.
و اگر سه روز را جدا جدا و يک روز در ميان گرفت کفاره اش اداء نمی شود و دوباره بايد سه روز را پياپى و پشت سرهم روزه بگيرد.
اگر کسى بعد از دو روز روزه گرفتن، روز سوم را به سبب کدام عذری روزه نگرفت، در اين صورت بازهم سه روز از سر نو روزه بگيرد.

*مسئله٣:* اگر کسى قبل از شکستن قسم کفاره داد و بعداً قسم خود را شکست، در اين صورت کفاره صحيح نمى باشد و اکنون بعد از شکستن قسم، دوباره بايد کفاره بدهد.
هچنين بازپس گرفتن آنچه به فقراء و مساکين داده است، برايش درست نيست.

*مسئله٤:* اگر کسى چندين مرتبه قسم خورد، مثلاً يک مرتبه گفت: قسم به خدا که فلان کار را نمى کنم و بعداً گفت به خدا قسم که فلان کار را نمى کنم، و آنگاه باز در همان روز يا يکى دو روز بعد به همين صورت قسم خورد، و يا چندين مرتبه به اينگونه قسم خورد که قسم به خدا، قسم به الله، قسم به کلام الله که فلان کار را حتماً می کنم، و سپس قسم خود را شکست، در اين صورت فقط يک کفاره بايد بدهد.
................
(1) چنانکه گذشت کفاره آن چيزى را می گويند که توسط آن شکستاندن قسم را جبران می کنند و گناه آن را مى بخشايانند.
اَلْکَفَّارَةُ: مَايَسْتَفْغِرُ بِهِ الْآثِمُ مِنْ صَدَقَةٍ وَ صَوْمٍ وَ نَحْوَ ذَالِک. القاموس الفقهى: ص٢٢١

محمد ابراهیم تیموری
۲۳ صفر ۱۴۴۱ قمری
💎🎉🌸💞🎊💞🌸🎉💎
*┈•••❈﴿ راه فلاح ﴾❈•••┈*
نشر تعالیم اسلام مطابق مذهب اهل سنت و جماعت بر مبنای فقه شریف حنفی
در واتس اپ: ۰۰۴۴۷۷۷۶۰۰۳۱۳۷

راه فلاح

20 Dec, 09:02


💎🎉🌸💞🎊💞🌸🎉💎

*┈•••❈﴿مسایل قَسَم ﴿۴﴾❈•••┈*

💎🎉🌸💞🎊💞🌸🎉💎

*قسم منعقد:*

*مسئله١٢:* اگر کسى به چنان کارى قسم خورد که هنوز واقع نشده بلکه در آينده واقع خواهد شد مثلاً بگويد که قسم به خدا که امروز باران خواهد بارید، يا به خدا قسم که امروز برادرم مى آيد، و سپس برادرش در آن روز نيامد و باران در آن روز نباريد، در اين صورت بايد کفاره بدهد.

*مسئله١٣:* اگر کسى قسم خورد که به خدا قسم که امروز حتماً قرآن مى خوانم، اکنون قرآن خواندن بر او واجب شده است، اگر نخواند گناهکار می شود و کفاره بايد بدهد.
و اگر کسى قسم خورد که قسم به خدا که امروز فلان کار را نمى کنم، پس اکنون کردن آن کار درست نيست و اگر آن کار را بکند، بايد کفاره قسم شکستن را بدهد.

*مسئله١٤:* اگر کسى به کردن گناهی قسم خورد، مثلاً گفت: به خدا قسم که امروز فلان چيز را دزدى می کنم، يا به خدا قسم که امروز نماز نمى خوانم، يا به خدا قسم که هرگز با پدر و مادر خود حرف نمی زنم، شکستن قسم در همه اين صورت ها واجب است. و همچنين بعد از شکستن آن کفاره آن را نيز بايد بدهد، ورنه گناهکار خواهد شد.

*مسئله١٥:* اگر کسى قسم خورد که امروز فلان چيز را نمى خورم و سپس به فراموشى آن چيز را خورد و قسم خوردنش به يادش نبود، يا شخص ديگرى به زور دهانش را باز کرده آن چيز را به او خوراند، بازهم در هر دو صورت بايد کفاره بدهد.

*مسئله١٦:* اگر کسى قسم خورد که يک شانزده پولى يعنى يک پشیز هم به تو نمی دهم و سپس يک افغانى يا يک روپيه به او داد، در اين صورت نیز قسمش شکسته است و بايد کفاره آن را بدهد.

محمد ابراهیم تیموری
۲۲ صفر ۱۴۴۱ قمری
💎🎉🌸💞🎊💞🌸🎉💎
*┈•••❈﴿ راه فلاح ﴾❈•••┈*
نشر تعالیم اسلام مطابق مذهب اهل سنت و جماعت بر مبنای فقه شریف حنفی
در واتس اپ: ۰۰۴۴۷۷۷۶۰۰۳۱۳۷

راه فلاح

19 Dec, 07:08


💎🎉🌸💞🎊💞🌸🎉💎

*┈•••❈﴿مسایل قَسَم ﴿۳﴾❈•••┈*

💎🎉🌸💞🎊💞🌸🎉💎

*قسم غموس یا قسم دروغی:*
قسم دروغى خوردن بر آنچه در گذشته اتفاق افتاده است گناه بسيار بزرگی دارد. مثلاً کسى نماز نخوانده بود و چون از او پرسيدند که نماز خواندى، در جواب گفت: به خدا قسم که نماز خواندم، يا کسى پياله را شکستاند و وقتى که از او پرسیدند، در جواب گفت: قسم به خدا که من آن را نشکستانده ام، اگر قصداً و به عمد قسم دورغ خورد، گناهش حدى ندارد و اين قسم کفّاره اى هم ندارد، شب و روز از خداوند توبه و مغفرت بخواهد و گناه خود را ببخشاياند. جز اين، کار ديگرى نمى توان کرد.

*قسم لغو:*
و اگر کسى اشتباهاً و به غلط قسم دروغ خورد، مثلاً گفت: به خدا قسم که هنوز فلان شخص نيامده و در دل خود يقين دارد که من قسم راست می خورم، و سپس معلوم گشت که آن شخص در آن وقت آمده بود، اين قسم در اين صورت معاف است، نه در آن گناهى مى باشد و نه کفاره اى.

محمد ابراهیم تیموری
۲۱ صفر ۱۴۴۱ قمری
💎🎉🌸💞🎊💞🌸🎉💎
*┈•••❈﴿ راه فلاح ﴾❈•••┈*
نشر تعالیم اسلام مطابق مذهب اهل سنت و جماعت بر مبنای فقه شریف حنفی
در واتس اپ: ۰۰۴۴۷۷۷۶۰۰۳۱۳۷

راه فلاح

18 Dec, 07:58


💎🎉🌸💞🎊💞🌸🎉💎

*┈•••❈﴿مسایل قَسَم ﴿۲﴾❈•••┈*

💎🎉🌸💞🎊💞🌸🎉💎

*از چه الفاظی قسم منعقد نمی شود:*

*مسئله٦:* اگر کسى گفت؛ اگر فلان کار را کنم دستم بشکند، يا چشمم کور شود يا جذام بگيرم، يا آبله بگيرم، یا غضب خدا بر من، يا آسمان بر سرم بيفتد، يا محتاج يک لقمه نان شوم، يا خدا مرا بزند، يا لعنت خدا بر من، يا اگر فلان کار را بکنم گوشت خوک را بخورم، يا در وقت مرگ کلمه از زبانم نبرآيد، يا در روز قيامت پيش خدا و رسولش سياه روى باشم، هیچ کدام اين صورت ها قسم نمى باشد و اگر کسى خلاف آنها کند، کفاره دادن بر او لازم نمی گردد.

*مسئله٧:* اگر کسى به غير از خدا قسم خورد، قسم واقع نمى شود، به طور مثال چنین قسم بخورد که قسم به رسول الله، به کعبه قسم، به چشم هايم قسم، به جوانى ام قسم، به دست و پايم قسم، به پدرم قسم، قسم به سرِ بچه ام، قسم به سرِ اولادهايم، به سرت قسم، به جانت قسم، به تو قسم، قسم به سر خودم، اينها قسم نيستند و اگر کسى به اين صورت ها قسم خورد و سپس خلاف آن کرد، کفاره بر او لازم نمى آيد.
ليکن قسم خوردن به چيزى يا کسى غير از خداوند أ بسيار گناه بزرگ دارد و در حديث شريف شديداً منع شده است.(1)
قسم خوردن به کسى يا به چيزى غير از الله از امور شرک آميز است،(2) بنابرين به سختى بايد از آن پرهيز کرد.

*مسئله٨:* اگر کسى به ديگرى گفت که غذاى خانه ات بر من حرام است، يا گفت که فلان چيز را بر خود حرام کردم، در اين صورت ها آن غذا و آن چيز حرام نمى شوند، ليکن اين قسم مى باشد و اکنون اگر در خانة وی غذا بخورد و يا آن چيز را بخورد، بايد کفاره بدهد. (3)

*مسئله٩:* قسم دادن کس ديگر، قسم نمى باشد. به طور مثال کسى به تو گفت که به خدا قسمت می دهم که فلان کار را بکن، اين قسم نمی باشد و خلاف آن کردن درست است.

*مسئله١٠:* اگر کسى قسم خورد و به همراه قسم انشاء الله هم گفت، قسم واقع نمى شود. مثلاً کسى گفت که به خدا قسم که فلان کار را انشاء الله نمی کنم، اين قسم نمى باشد.
......................

(1) ابْنُ عُمَرَ: إِنِّي سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَقُولُ: مَنْ حَلَفَ بِغَيْرِ اللهِ فَقَدْ أَشْرَكَ.
ترمذی شریف: حدیث 1535 و ابو داود شریف: حدیث 3251 و مسند طیالسی: حدیث 2008 و مصنف عبد الرزاق: حدیث 15933 و مسند احمد: حدیث 5375
(2) مراد اينست که اين گونه قسم خوردن شرک خفيف است و آن شرکى نيست که هرگز بخشوده نمى شود. بنابرين کسى که به شخص يا چيزى غير از الله أ قسم بخورد از اسلام خارج نمى گردد و نکاحش نيز فسخ نمى شود. حاشية جديده: ٣/٥٢
(3) کفاره آن چيزى را می گويند که توسطش شکستاندن قسم را جبران می کنند و گناه آن را مى بخشايانند. اَلْکَفَّارَةُ: مَايَسْتَفْغِرُ بِهِ الْآثِمُ مِنْ صَدَقَةٍ وَ صَوْمٍ وَ نَحْوَ ذَالِک. القاموس الفقهى: ص٢٢١

محمد ابراهیم تیموری
۲۰ صفر ۱۴۴۱ قمری
💎🎉🌸💞🎊💞🌸🎉💎
*┈•••❈﴿ راه فلاح ﴾❈•••┈*
نشر تعالیم اسلام مطابق مذهب اهل سنت و جماعت بر مبنای فقه شریف حنفی
در واتس اپ: ۰۰۴۴۷۷۷۶۰۰۳۱۳۷

راه فلاح

17 Dec, 07:10


💎🎉🌸💞🎊💞🌸🎉💎

*┈•••❈﴿مسایل قَسَم ﴿۱﴾❈•••┈*

💎🎉🌸💞🎊💞🌸🎉💎

*مسئله١:*
قَسَم خوردن بر هر چيزى و هرکارى، بدون ضرورت، بسيار زشت و بد است. اينکار بى ادبى و بى احترامى به نام خداوند است. بنابرين تا جائی که ممکن است حتی بر سخن و کار راست هم نباید قسم خورد.

*مسئله٢:*
هر کسى که نام خداوند را گرفته قسم خورد و گفت: قسم به الله، قسم به خدا، قسم به عزت و جلال خدا، قسم به بزرگى و کبريائى خدا، تمام اين صورت ها قسم است و اکنون خلاف آن قسم کردن جايز نيست.

*مسئله٣:*
اگر کسى به اينگونه گفت که: خدا گواه است، خدا را گواه ساخته می گويم، خدا را حاضر و ناظر دانسته می گويم، اين صورت ها نيز قسم هست.

*مسئله٤:*
اگر کسى به اينگونه قسم خورد: قسم به قرآن مجيد، قسم به قرآن شريف، قسم به کلام الله، اينها نيز قسم مي باشند.
البته گرچه قسم واقع می شود، اما فقهاء رَحِمَہُمُ اللہُ تَعَالَیٰ از قسم خوردن به قرآن منع کرده اند: لَايُقسَمُ بِغَيرِ اللهِ تَعَالَى کَالنَّبِىِّ وَ القُرْآنِ وَالْکَعْبَةِ. الدر المختار: ٥/٤٨٤

و اگر کسى قرآن شريف را در دست خود گرفت يا دست خود را بر آن گذاشت و چيزی گفت، ليکن قسم نخورد، قسم در اين صورت واقع نمى شود.

*مسئله٥:*
اگر کسى گفت؛ اگر فلان کار را کنم بى ايمان بميرم، يا در وقت مردن ايمان نبرم، يا بى ايمان شوم، يا کافر باشم، يا گفت؛ اگر فلان کار را بکنم مسلمان نيستم، قسم در تمام اين صورت ها واقع مي شود و اگر کسى خلاف قسم کند بايد کفاره بدهد، و ايمانش از بين نمى رود.
اما انسان شديداً از اينگونه قسم خوردن ها باید پرهيز کند و هرگز به اين صورت نباید قسم بخورد.

محمد ابراهیم تیموری
۱۹ صفر ۱۴۴۱ قمری
💎🎉🌸💞🎊💞🌸🎉💎
*┈•••❈﴿ راه فلاح ﴾❈•••┈*
نشر تعالیم اسلام مطابق مذهب اهل سنکت و جماعت بر مبنای فقه شریف حنفی
در واتس اپ: ۰۰۴۴۷۷۷۶۰۰۳۱۳۷

راه فلاح

16 Dec, 06:55


💎🎉🌸💞🎊💞🌸🎉💎

*┈•••❈﴿مسایل نذر ﴿۵﴾❈•••┈*

💎🎉🌸💞🎊💞🌸🎉💎

*بعضی نذرهای ناجایز*

*مسئله٢٠:* اگر کسى نذر گرفت که اگر فلان کار انجام شود مجلس مولود برپا خواهم نمود، اين نذر نيست. يا اگر کسی نذر گرفت که اگر فلان کار شود بر مزار فلان ولى چادر خواهم انداخت، اينهم نذر نيست. و يا اگر کسی نذر گرفت که مسجد را چراغان خواهم کرد، يا عُرس غوث الاعظم دستگیر را خواهم گرفت، اينگونه نذر گرفتن ها جايز نيست و اداى آن نيز واجب نمى باشد.

*مسئله٢١:* کسی نذر کرد که اگر «مولاى مشکل کشا» فلان کارم را کرد، برايش روزه مي گيرم، اين گونه نذر خرافات است و شرک مي باشد.

*مسئله٢٢:* اگر کسى نذر گرفت که فلان مسجد را که خراب شده تعمير خواهم کرد، يا فلان پل را خواهم ساخت، اينگونه نذر نيز صحيح نيست و چيزى بر عهدة اين شخص واجب نمى شود.

*مسئله٢٣:* اگر کسى نذر گرفت که اگر برادرم شفا بيابد رقص مي کنم يا ساز و آواز مى آورم، اينگونه نذر گرفتن گناه است. و ادای اينگونه نذر نیز بعد از شفاى آن شخص جايز نمى باشد.

*نذر به نام کسی جز خدا جایز نیست*

*مسئله٢٤:* نذر گرفتن بنام کسى بجز الله أ بطور مثال اينگونه گفتن که يا غوث الاعظم اگر کار من شود من برايت چنين خواهم کرد، يا رفتن بر سر قبرها و مزارها و جاهاى که جِنّات آنجا مى باشند و از جِنّات و مزارها و قبرها درخواست کردن، حرام و شرک است، بلکه خوردن هر چيزى که براى غوث الاعظم يا جِنّات و قبرها نذر شده نيز حرام است.
در حديث شريف، زنان از رفتن بر سر قبرها و مزارها منع شده اند. رسول اللهه بر چنين زنان لعنت فرموده اند.
......
عن ابن عباس رضی الله عنه قال: لعن رسول اللهه زائرات القبور و المتخذین عليها المساجد و السرج. رواه ابو داود و الترمذى و النسائى. مشکوة: ص٧١. و فى المرقاة: قيل هذا کان قبل الترخيص فلما رخص دخل فى الرخصة، الرجال و النساء. و قيل بل نهى النساء باق لقلة صبرهن و کثرة جزعهن.
قلتُ: هذا هو الاحوط فى هذا الزمان فانهن هناک يرتکبن الفواحش و الاعمال القبيحة و لذا اختار
المولف هذا القول. و فى رد المحتار: و قيل تحرم عليهن و الاصح ان الرخصة ثابتة لهن، بحر. و جزم فى شرح المنية بالکراهة لما مر فى اتباعهن الجنازة.
و قال خير الرملى: ان کان ذلک لتجديد الحزن و البکاء و الندب على ماجرت به عادتهن فلا تجوز، و عليه حمل حديث لعن الله زائرات القبور، و ان کان للاعتبار و الترحم من غير بکاء و التبرک بزيارة قبور الصالحين فلا باس اذا کنّ عجائز و يکره اذا کنّ شواب کحضور الجماعة فى المساجد. و هو توفيق حسن.

محمد ابراهیم تیموری
۱۸ صفر ۱۴۴۱ قمری
💎🎉🌸💞🎊💞🌸🎉💎
*┈•••❈﴿ راه فلاح ﴾❈•••┈*
نشر تعالیم اسلام مطابق مذهب اهل سنکت و جماعت بر مبنای فقه شریف حنفی
در واتس اپ: ۰۰۴۴۷۷۷۶۰۰۳۱۳۷

راه فلاح

03 Dec, 11:50


💦💫🎉🎊🎉🌺🎉🎊🎉💫💦

​┈•••❈﴿ مسائل طلاق - 19 -﴾❈•••┈​

💦💫🎉🎊🎉🌺🎉🎊🎉💫💦

(( مسائل کفّارۀ ظِهار ))

💐مسئله١:
مسائل کفارة ظِـهار مانند مسائل کفارة شکستن روزه است، فرقى ميان آنها نمى باشد، اين مسائل به تفصیل در آنجا بيان گردیده اند. آنها را در همانجا ملاحظه کنيد.
اکنون در اينجا آن مسائل ضرورى کفاره ظهار را مى نويسيم که در آنجا بيان نکرده بودیم.

💐مسئله٢:
اگر شوهر قدرت و توان دارد، باید شصت روز را پياپى و پشت سر هم روزه بگيرد و حتى روزة يک روز در ميان اين شصت روز را رها نکند و تا وقتى که شصت روزه اش تمام نشود، تا آن وقت با زن خود همخوابگى نکند.

و اگر شوهر قبل از اتمام شصت روزه با زن خود نزديکى کرد، در اين صورت شصت روزه را دوباره از سر نو شروع کند، چه در روز با زن همخوابگى کرده باشد، يا در شب و چه قصداً همخوابگى کرده باشد يا سهواً، حکم همۀ صورت های آن يکسان است.

💐مسئله٣:
اگر کسى روزه گرفتن را از تاريخ اول ماه قمری شروع کرد، در اين صورت دو ماه کامل پى در پى و پشت سرِ هم روزه بگيرد، خواه شصت روز کامل شود و هر ماه سى روز داشته باشد یا کمتر از شصت روز شود. کفاره در هر دو صورت اداء می شود.

و اگر کسى از تاريخ اول ماه قمری روزه گرفتن را شروع نکرد، در اين صورت شصت روز کامل روزه بگيرد.

💐مسئله٤:
اگر کسى کفارة خود را با روزه گرفتن اداء می کرد و قبل از ختم روزة کفّاره سهواً با زن خود در شب يا در روز همخوابگى کرد، اکنون بايد از سر نو کفاره را اداء کند.

💐مسئله٥:
اگر کسى طاقت روزه گرفتن را ندارد، در این صورت شصت فقير را دو وقت غذا بخوراند يا اينکه گندم بدهد و یا پولی برابر با قیمت صدقة فطر بدهد. (1)

اگر هنوز تمام فقيران را غذا نخورانيده بود که با زن خود همخوابگى کرد، در اين صورت مرتکب گناه مي شود، ليکن دوباره از سر نو کفاره دادن لازم نيست.

💐مسئله٦:
اگر اداى دو کفّارة ظهار بر دوش کسی واجب بود و او شصت فقير را چهار چهار کيلو گندم داد و پنداشت که در عوض هر کفاره، دو دو کيلو گندم می دهم تا هر دو کفاره ام اداء شود، در اين صورت فقط يک کفاره اش اداء می شود. کفارة دوم را دوباره بايد بدهد.

و اگر يک کفاره اش به خاطر شکستن روزه اش بود و يک کفاره به خاطر ظِهار، در اين صورت هر دو کفاره اش اداء می گردد.
.................
(1) در صورت گندم دادن يا پول نقد دادن، در عوض هر وقت طعام، هر فقير را بايد يک کيلو و٧٥٠ گرام گندم يا قيمت آن را بدهد. و بهتر اينست که دو کيلوى کامل يا قيمت آن را بپردازد.

محمد ابراهیم تیموری
6 جمادی الثانی 1439 قمری
💎🎉🌸💞🎊💞🌸🎉💎
​┈•••❈﴿ راه فلاح ﴾❈•••┈​
نشر تعالیم اسلام مطابق مذهب اهل سنت و جماعت بر مبنای فقه شریف حنفی

راه فلاح

02 Dec, 13:53


💦💫🎉🎊🎉🌺🎉🎊🎉💫💦

​┈•••❈﴿ مسائل طلاق - 18 -﴾❈•••┈​

💦💫🎉🎊🎉🌺🎉🎊🎉💫💦

(( مسائل ظِهار: يعنی زن خود را مثل مادر خواندن -2 - ))

💐مسئله٥:
اگر شوهر بعد از ظِـهار تا چهار ماه يا تا بيشتر از چهار ماه با زن همخوابگى نکرد و کفاره هم نداد، بازهم طلاقى بر زنش واقع نمى شود.
و «ايلاء» نيز از اينگونه سخن واقع نمى شود.

💐مسئله٦:
در صورت ظهار، براى شوهر حرف زدن با زن و ديدن او تا وقتى که شوهر کفاره را اداء نکند حرام نيست، البته نظر انداختن به شرمگاه زن برايش جايز نمي باشد.

💐مسئله٧:
اگر شوهر با زن خود براى هميشه ظهار نکرد بلکه مدتى را جهت ظهار مقرر ساخت، مثلاً به زن خود گفت که تو براى چهار ماه يا يک سال برايم مثل مادرم استى، در اين صورت ظِـهار تا همان مدتی که مقرر ساخته است، باقى مى ماند.
اگر شوهر بخواهد قبل از اتمام اين مدت با زن خود نزديکى کند، بايد اولاً کفاره بدهد. و اگر بعد از اختتام مدت مقرر کرده با زن خود همخوابگى کرد، کفاره اى بر او لازم نمى آيد و زن نيز برايش حلال می شود.

💐مسئله٨:
اگر شوهر در وقت ظهار کردن خود فوراً انشاء الله گفت، ظهار واقع نمى شود.

💐مسئله٩:
پسر نابالغ و شخص ديوانه نمى توانند ظهار کنند و اگر ظهار هم کنند، ظهار شان واقع نمى شود.
به همين صورت اگر کسى با زنى ظهار کند که هنوز با وى نکاح نکرده است، بازهم چيزى واقع نمى شود. و اکنون نکاح کردن با آن زن برايش صحيح است.

💐مسئله١٠:
اگر کسى الفاظ ظهار را چند مرتبه تکرار کرد، مثلاً شوهر به زن خود دو يا سه مرتبه گفت؛ تو برايم مثل مادرم استى، در اين صورت هر چند مرتبه اى که الفاظ ظهار را تکرار کرده، به همان تعداد بايد کفّاره بدهد.
البته اگر نيت شوهر از تکرار مرتبة دوم يا سوم آن فقط تاکيد و محکم سازى ظهار بود و مقصودش ظهار تازه نبود، در اين صورت فقط يک کفّاره بدهد.

💐مسئله١١:
اگر شوهر الفاظ ظهار را به چند زن خود گفت، در اين صورت در عوض هر زن خود که با او ظهار کرده است، يک کفّاره بدهد.

💐مسئله١٢:
اگر شوهر در وقت ظهار، لفظ «مثل» یا لفظ «مانند» را استعمال نکرد، بلکه به زن خود گفت که تو مادرم استى، يا گفت تو خواهرم استى، در اين صورت ظهار از اين الفاظ واقع نمى شود و نه زن بر او حرام می گردد، ليکن استعمال چنين الفاظى براى زن خود گناه دارد.
به همين گونه در وقت صدا کردن زن خود، اگر شوهر گفت؛ خواهرم فلان کار را بکن، اين هم زشت است، ليکن ظهار واقع نمى شود.

💐مسئله١٣:
اگر شوهر به زن خود گفت؛ اگر ترا نگهدارم مادر خود را نگهداشته باشم، يا اگر با تو نزديکى کنم با مادر خود نزديکى کرده باشم، ظهار از اين گفته واقع نمى شود.

💐مسئله١٤:
اگر شوهر به زن خود گفت که تو بر من مثل مادرم حرام استى، پس در اين صورت اگر نيت طلاق دادن را دارد، يک طلاق بر زنش واقع می شود. (1)
و اگر نيت ظهار را دارد يا اينکه هيچ نيتى ندارد، در اين صورت ظهار واقع می شود، نخست کفّاره بدهد و آنگاه همخوابگى کند.
....................
(1) و اگر کسى در اين صورت نيت ايلاء را داشت، ايلاء واقع مى شود.

محمد ابراهیم تیموری
5 جمادی الثانی 1439 قمری
💎🎉🌸💞🎊💞🌸🎉💎
​┈•••❈﴿ راه فلاح ﴾❈•••┈​
نشر تعالیم اسلام مطابق مذهب اهل سنت و جماعت بر مبنای فقه شریف حنفی

راه فلاح

01 Dec, 07:31


💦💫🎉🎊🎉🌺🎉🎊🎉💫💦

​┈•••❈﴿ مسائل طلاق - 17 -﴾❈•••┈​

💦💫🎉🎊🎉🌺🎉🎊🎉💫💦

(( مسائل ظِهار: يعنی زن خود را مثل مادر خواندن -1 - ))

💐مسئله١:
اگر شوهری به زن خود گفت؛ تو مثل مادرم استى، يا گفت؛ تو براى من مثل مادرم استى، يا تو پيش من مثل مادر استى، يا از اين بعد تو نزد من مثل مادر استى، يا مانند مادر استى، اکنون باید دید که مراد او از اين سخن چه بوده است.
اگر مرادش اين بود که تو در احترام و بزرگى مثل مادرم استى و يا مرادش اين بود که تو حالا کاملاً پير شده اى و در عمر مثل مادرم مي باشى، در اين صورت چيزى از اين گفته هايش ثابت نمى شود و حکمى بر آن وارد نمى گردد.
و اگر مراد شوهر از اين سخن، طلاق دادن و رها کردن زنش بود، در اين صورت يک طلاق باين بر زنش واقع می شود.
و اگر مراد شوهر، طلاق دادن زن و رها کردن او نبود، بلکه مرادش اين بود که اگرچه تو زنم هستى و ترا از نکاح خود آزاد نمى کنم، ليکن از اين به بعد هرگز با تو نزديکى هم نمى کنم، نزديکى و همخوابگى با ترا بر خود حرام کرده ام.
اين را در شريعت «ظِهار» می گويند.
«حکم ظِهار» اينست که اگرچه زن در نکاح همان شوهر است، ليکن تا وقتي که شوهر کفاره ظهار را ادا نکند، برایش همخوابگى و نزديکي با زن، يا او را به شهوت و جوش جوانى دست زدن و لمس کردن، يا بوسيدن و ملاعبه با او حرام است.
تا زمانى که شوهر کفاره را اولاً اداء نکند، تا آن هنگام زن بر او حرام مي باشد. گرچه سال هاى سال بر آن بگذرد.
و هنگامی که شوهر کفاره را اداء کرد، آنگاه با هم زناشوئى کنند و ضرورتى به تجديد نکاح نيست.
مسائل کفاره ظهار مانند مسائل اداى کفاره شکستن روزه است.

💐مسئله٢:
اگر شوهر قبل از اداى کفاره با زن خود همخوابگى کرد، وى گناه بزرگى را مرتکب شده است، اکنون نزد الله توبه و استغفار کند و تصمیم محکم بگيرد که بعد از اين قبل از اداى کفاره با او همخوابگى نخواهم کرد. و همچنين بر زن لازم است تا زمانى که شوهرش کفاره نداده است، او را نگذارد با وى همخوابگی کند.

💐مسئله٣:
اگر شوهری زن خود را مثل خواهر يا دختر يا عمه خود يا مثل چنان زنى خواند که نکاح آن زن برايش تا ابد حرام است، حکم آن نيز حکم ظهار مي باشد.

💐مسئله٤:
اگر شوهر به زن خود گفت؛ تو برايم مثل خنزير استى، پس اگر شوهر نيت طلاق دادن و رها کردن زن را داشت، يک طلاق واقع می شود.
و اگر نيت ظهار را داشت يعنى اراده اش اين بود که طلاقت نمی دهم ليکن همخوابگى با تو را بر خود حرام می کنم، در اين صورت هيچ چيزى واقع نمى شود.
به همين صورت اگر شوهر در وقت گفتن آن جمله هيچ نيتى نداشت، بازهم هيچ چيزى از آن واقع نمى شود.

محمد ابراهیم تیموری
4 جمادی الثانی 1439 قمری
💎🎉🌸💞🎊💞🌸🎉💎
​┈•••❈﴿ راه فلاح ﴾❈•••┈​
نشر تعالیم اسلام مطابق مذهب اهل سنت و جماعت بر مبنای فقه شریف حنفی

راه فلاح

30 Nov, 13:52


💦💫🎉🎊🎉🌺🎉🎊🎉💫💦

​┈•••❈﴿ مسائل طلاق - 16 -﴾❈•••┈​

💦💫🎉🎊🎉🌺🎉🎊🎉💫💦

(( مسائل خُلْع - 2 -))

💐مسئله٥:
در خُلْع، اگر قصور از شوهر بود، گرفتن پول و مال يا خُلع کردن در عوض مهر زن که بر عهده اش باقى است،گناهی بزرگ و حرام می باشد، و اگر شوهر مقدارى پول و مال از زن گرفت، استفادۀ آن در مصارفش برايش حرام است.
و اگر قصور از زن است، در اين صورت شوهر نبايد بيشتر از آنقدر پول که به عنوان مهر به زن داده است، از او بازپس بگيرد بلکه باید فقط در عوض مَهرش خُلع کند.
و اگر شوهر در اين صورت پولى زيادتر از مقدار مهر را از زن گرفت، اگرچه کار بي جائى کرده است، ليکن مرتکب گناه نمى گردد.

💐مسئله٦:
اگر زن به خُلْع راضى نبود ليکن شوهر به زور و جبر يعنى به تهديد يا لَت و کوب او را وادار کرد تا خُلْع کند، اگرچه طلاق در اين صورت واقع می شود، ليکن بر زن دادنِ آن پول به شوهر واجب نمى باشد. و اگر مهر زن بر دوش شوهر هنوز باقى است، آن هم معاف نمى شود.

💐مسئله٧:
همۀ اين احکام در آن صورت است که لفظ «خُلْع» گفته شده باشد، يا زن گفته باشد که در عوض يک هزار يا ده هزار مرا رها کن، يا اينکه گفته باشد که در عوض مهرم مرا رها کن.
و اگر زن الفاظ بالا را نگفت بلکه لفظ «طلاق» را استعمال کرد و چنین گفت که در عوض يک هزار مرا طلاق بده. اين صورت خُلْع گفته نمى شود.
و در این صورت اگر شوهر در عوض اين پول زن را طلاق داد، يک طلاق باين بر زن واقع می شود، ليکن هيچ حقى از حقوق هيچ کدام آنها معاف نمى گردد، نه آن حقوقى معاف می شود که زن بر شوهر دارد و نه آن حقوقى که شوهر بر زن دارد.
شوهر اگر مهر زن را هنوز به او نداده بود، آن هم معاف نمى گردد. زن می تواند آن را از او مطالبه کند، و شوهر فقط اين يک هزار را از زن خواهد گرفت.

💐مسئله٨:
اگر شوهر به زن گفت که من در عوض يک هزار ترا طلاق دادم، در اين صورت وقوع طلاق موقوف بر قبول زن است، اگر زن آن را قبول نکند طلاق واقع نمى شود، و اگر آن را قبول کند يک طلاق باين بر او واقع مى شود.
ليکن اگر زن بعد از تبديل جاى نشستن خود آن را قبول کرد، طلاق واقع نمى شود.

💐مسئله٩:
اگر زن به شوهر گفت که مرا طلاق بده و شوهر در جوابش گفت که تو حق مهر و غيرۀ خود را معاف کن تا طلاقت بدهم، و زن گفت خيلى خوب من مهر و سایر حقوق خود را معاف کردم، ليکن شوهر او را طلاق نداد، در اين صورت هيچ يک از حقوق زن معاف نمى شود.
و اگر شوهر در همان نشست و در همان جا او را طلاق داد، در اين صورت مهر و سایر حقوق زن معاف مى گردند.

💐مسئله١٠:
اگر زن به شوهر گفت که در عوض سه هزار مرا سه طلاق بده، و شوهر او را فقط يک طلاق داد، در اين صورت شوهر فقط يک هزار خواهد يافت و اگر دو طلاقش داد دو هزار، و اگر سه طلاقش را داد، سه هزار را از زن خواهد يافت.
و طلاق در تمام اين صورت ها طلاق باين خواهد بود، زيرا در بدل پول مى باشد.

💐مسئله١١:
پسر نابالغ و شخص ديوانه نمى توانند با زن خود خُلْع کنند.

محمد ابراهیم تیموری
3 جمادی الثانی 1439 قمری
💎🎉🌸💞🎊💞🌸🎉💎
​┈•••❈﴿ راه فلاح ﴾❈•••┈​
نشر تعالیم اسلام مطابق مذهب اهل سنت و جماعت بر مبنای فقه شریف حنفی

راه فلاح

29 Nov, 09:16


💦💫🎉🎊🎉🌺🎉🎊🎉💫💦

​┈•••❈﴿ مسائل طلاق - 15 -﴾❈•••┈​

💦💫🎉🎊🎉🌺🎉🎊🎉💫💦

(( مسائل خُلْع - 1 -))

💐مسئله١:
اگر زن و شوهر نمى توانند با هم زندگى کنند و شوهر طلاق هم نمى دهد، براى زن جايز است که مقدارى پول يا مال و يا مَهر خود را به شوهر داده به وی بگويد که اين را بگير و مرا رها کن يا چنین بگويد که در عوض مَهرم که بر تو است مرا رها کن، و شوهر در جوابش بگويد که رهايت کردم، در اين صورت يک طلاق باين برآن زن واقع می شود، و شوهر حالا حق رجوع کردن و نگهداشتن زن را ندارد.
البته اگر شوهر نشسته بود و در همان حالت نشسته جواب زن را نداد بلکه برخاسته رفت، يا نه شوهر بلکه زن که نشسته بود برخاسته رفت و آنگاه شوهر گفت که خيلى خوب، من رهايت کردم، هيچ طلاقى بر زن واقع نمى شود، در اين صورت لازم است که سوال و جواب يکجا انجام گیرد.
اين گونه طلاق گرفتن و خلاصی از شوهر را در شريعت «خُلع» می گويند.

💐مسئله٢:
اگر شوهر به زن خود گفت که من با تو خُلْع کردم و زن هم گفت؛ من قبول کردم، در اين صورت خُلْع انجام شده است.
البته اگر زن در همانجا جوابش را نداد بلکه برخاسته رفت يا اينکه زن اين پيشنهاد را قبول نکرد، خُلْع انجام نمى گيرد.
البته اگر شوهر بعد از گفتن «من با تو خُلْع کردم» از جايش برخاسته رفت و زن هنوز هم در همانجا نشسته بود و بعد از برخاستن او خُلْع را قبول کرد، خُلْع در اين صورت واقع می شود.

💐مسئله٣:
اگر شوهر فقط اين قدر گفت؛ من با تو خُلْع کردم و زن آن را قبول کرد و نه شوهر از پول ذکرى کرد و نه زن از پول يادى نمود، در اين صورت بازهم هر حقى که شوهر بر عهدۀ زن دارد و هر حقى که زن بر دوش شوهر دارد، همۀ آنها معاف می شوند.
اگر مهر زن بر دوش شوهر باقى است، آن مهر هم معاف می شود و اگر زن مهر خود را قبلاً گرفته بود، باز دادن آن به شوهر واجب نيست. البته شوهر {خرچِ} لباس و نفقه و خانۀ زن را تا وقت اختتام عدّت وى بايد بدهد.
ليکن اگر زن گفته بود که خرچ لباس و نفقۀ و خانۀ دوران عدّت را هم از تو نمى گيرم، اینها نیز معاف می شوند.

💐مسئله٤:
و اگر در وقت خُلْع کردن، پولى هم ذکر شده بود، مثلاً شوهر گفته بود که من با تو در عوض ده هزار خُلْع کردم و زن نيز آن را قبول کرد، خُلْع صورت می گیرد، و اکنون بر زن واجب است تا مبلغ ده هزار به شوهر بدهد.
اگر زن مهر خود را قبلاً گرفته باشد، در اين صورت نيز بايد ده هزار به شوهر بدهد و اگر مهر خود را نگرفته بود بازهم بايد ده هزار به شوهر بدهد و مهر خود را نيز از شوهر به دست نخواهد آورد، زيرا مهر به سبب خُلْع معاف شده است

محمد ابراهیم تیموری
2 جمادی الثانی 1439 قمری
💎🎉🌸💞🎊💞🌸🎉💎
​┈•••❈﴿ راه فلاح ﴾❈•••┈​
نشر تعالیم اسلام مطابق مذهب اهل سنت و جماعت بر مبنای فقه شریف حنفی

راه فلاح

28 Nov, 06:59


💦💫🎉🎊🎉🌺🎉🎊🎉💫💦

​┈•••❈﴿ مسائل طلاق - 14 -﴾❈•••┈​

💦💫🎉🎊🎉🌺🎉🎊🎉💫💦

(( مسائل ايلاء - 2 - ))

💐مسئله٤:
شوهرى قسم خورد که تا چهار ماه با زن خود پيش نمى شوم و سپس قسم خود را نشکست و بنابرين بعد از چهار ماه يک طلاق باين بر زنش واقع شد و آنگاه بعد از طلاق دوباره باهم نکاح کردند. اکنون اگر شوهر بعد از اين نکاح تازه تا چهار ماه ديگر با زن همخوابگى هم نکند، هيچ حرجى نيست. اکنون طلاقى و ايلائى واقع نمى شود.
و اگر شوهرى به ترک همخوابگى براى هميشه قسم خورد، مثلاً اينطور گفت؛ قسم می خورم که بعد از اين هرگز با تو همخوابگى نمى کنم، يا گفت که به خدا قسم که هرگز با تو پيش نمى شوم، و سپس قسم خود را نشکست و بعد از گذشتن چهار ماه يک طلاق باين بر زنش واقع شد، و آنگاه دوباره با همان زن نکاح کرد و بعد از نکاح دوم باز تا چهار ماه با او نزديکى نکرد، اکنون يک طلاق باين ديگر بر زنش واقع می شود.
و اگر براى سومين مرتبه با همان زن نکاح کرد، بازهم حکم آن اينست که اگر شوهر بعد از اين نکاح سوم نيز تا قبل از گذشتن چهار ماه با زن خود همخوابگى نکرد، اکنون طلاق باين سوم نيز بر زن واقع می شود و حالا تا وقتى که زن، شوهرِ ديگرى نگيرد و آنگاه یا طلاق شود و يا شوهر دومش وفات کند و عدّت طلاق يا وفات شوهر دوم نیز بگذرد، شوهر قبلی نمى تواند با او نکاح کند.
البته اگر شوهر بعد از نکاح دوم يا سوم با زن نزديکى يعنى همخوابگى می کرد، قسمش مى شکست و ديگر هيچ طلاقى بر زن واقع نمى شد. البته کفارة شکستن قسم را مى بايد اداء می کرد.

💐مسئله٥:
اگر در صورت بالا بعد از سه نکاح پياپى، سه طلاق بر زن واقع شد و سپس زن شوهر ديگری گرفت و هنگامی که شوهر دوم او را طلاق داد، زن عدّت آن را گذرانیده دوباره با شوهر اول نکاح کرد و شوهر اول اين بار هم تا چهار ماه با زن همخوابگى نکرد، در اين صورت اکنون هيچ طلاقى بر زن واقع نمى شود، تا هر مدتى که شوهر با زن همخوابگى نکند، طلاقى واقع نمى شود.
ليکن هر زمانی که اين شوهر با او همخوابگى کند، دادن کفارة شکستن قسم بر او لازم می گردد، زيرا قسم خورده بود که هرگز با تو نزديکى نمى کنم، يا هرگز با تو پيش نمى شوم، و او اين قسم را حالا شکست.

💐مسئله٦:
اگر شوهرى زن خود را طلاق باين داد و سپس قسم خورد که با تو همخوابگى نمى کنم، اين صورت «ايلاء» نمى باشد. اکنون اگر هر دو با همديگر نکاح کنند و شوهر با زن تا چهار ماه يا بيشتر همخوابگى نکند، طلاقى بر زن واقع نمى شود.
ليکن هر وقتی که شوهر با زن همخوابگى کند، کفاره شکستن قسم خود را بايد بدهد.
اگر کسى زن خود را طلاق رجعى داد و سپس در دوران عدتش قسم خورد که با تو نزديکى نمى کنم، اين «ايلاء» مي باشد. اکنون اگر شوهر به زن خود رجوع کند و او را نزد خود نگه دارد و آنگاه تا چهار ماه با او نزديکى و همخوابگى نکند، بعد از گذشتن چهار ماه يک طلاق باين بر زنش واقع می شود.
و اگر قبل از چهار ماه با او نزديکى کرد، در اين صورت بايد کفاره بدهد.

💐مسئله٧:
اگر شوهری به «خدا» قسم نخورد بلکه چنین گفت؛ اگر با تو نزدیکی کنم طلاق استی، این هم «ایلاء» است و اگر شوهر با زن همخوابگی کند، يک طلاق رجعى بر زن واقع مى شود، ليکن دادن کفاره قسم در اين صورت لازم نمى گردد.
و اگر شوهر با زن در اين صورت تا چهار ماه همخوابگى نکرد، بعد از گذشتن چهار ماه يک طلاق باين بر زن واقع می شود.
و اگر شوهر چنین گفت؛ اگر با تو نزديکى کنم يک حج بر سر من باشد يا يک روزه بر سرم باشد، يا ده روپيه خيرات بر گردنم باشد، يا يک قربانى بر عهده ام باشد، تمام اين صورت ها «ايلاء» مى باشد. اگر شوهر پيش از چهار ماه با زن خود همخوابگى کند، در اين صورت هرچه که گفته است، بايد آن را اداء کند و کفاره لازم نمى گردد.
و اگر تا چهار ماه با زن خود همخوابگى نکرد، بعد از چهار ماه يک طلاق باين بر زن واقع می شود.

محمد ابراهیم تیموری
1 جمادی الثانی 1439 قمری
💎🎉🌸💞🎊💞🌸🎉💎
​┈•••❈﴿ راه فلاح ﴾❈•••┈​
نشر تعالیم اسلام مطابق مذهب اهل سنت و جماعت بر مبنای فقه شریف حنفی

راه فلاح

27 Nov, 06:51


💦💫🎉🎊🎉🌺🎉🎊🎉💫💦

​┈•••❈﴿ مسائل طلاق - 13 -﴾❈•••┈​

💦💫🎉🎊🎉🌺🎉🎊🎉💫💦

(( مسائل ايلاء - 1 - ))

💐مسئله١:
هر شوهری که قسم {سوگند} خورده چنین گفت؛ به خدا قسم که ديگر با تو همخوابگى نمى کنم، قسم به خدا که ديگر با تو نزديکى نمى کنم، قسم مى خورم که با تو پيش نمى شوم و یا قَسم ديگری به همين صورت خورد، حکم اينگونه قسم خوردن اينست که اگر شوهر تا چهار ماه با زن خود همخوابگى نکند، بعد از سپری شدن چهار ماه، يک طلاق باين بر زن واقع می شود و اکنون بدون تجديد نکاح نمى توانند مانند زن و شوهر زندگى کنند.
و اگر شوهر قبل از اينکه چهار ماه بگذرد، قسم خود را شکست و با زن همخوابگى کرد، در اين صورت طلاق واقع نمى شود، البته کفاره شکستن قسم خود را بايد اداء کند.
اين گونه قسم خوردن را در شريعت «ايلاء» می گويند.

💐مسئله٢:
اگر کسى به ترک همیشگى جماع {همخوابگى} قسم نخورد، بلکه بر ترک فقط چهار ماه همخوابگى قسم خورد و چنین گفت؛ قسم به خدا که تا چهار ماه با تو پيش نمى شوم. اين صورت نيز «ایلا‌ء» مي باشد.
و حکم آن اينست که اگر شوهر تا گذر چهار ماه با زن خود همخوابگى نکند، يک طلاق باين بر زنش واقع می شود، و اگر قبل از گذشتن چهار ماه با زن خود همخوابگى کرد، در اين صورت طلاق واقع نمى شود، ولى کفّاره بايد بدهد.

💐مسئله٣:
اگر کسى بر مدتی کمتر از چهار ماه قسم خورد، اين صورت هيچ اعتبارى ندارد، «ايلاء» از آن ثابت نمى شود. اگر کسى بر يک روز کمتر از چهار ماه هم قسم بخورد بازهم «ايلاء» ثابت نمى گردد.
البته اگر قبل از تکميل آن مدتى که بر آن قسم خورده، با زن خود همخوابگى کند، در اين صورت بايد کفارة شکستن قسم را اداء کند.
و اگر تا گذشت آن مدت با زن همخوابگى نکرد، در اين صورت، هم طلاقى بر زنش واقع نمى شود و هم قسمش نمى شکند.

محمد ابراهیم تیموری
29 جمادی الاولی 1439 قمری
💎🎉🌸💞🎊💞🌸🎉💎
​┈•••❈﴿ راه فلاح ﴾❈•••┈​
نشر تعالیم اسلام مطابق مذهب اهل سنت و جماعت بر مبنای فقه شریف حنفی

راه فلاح

26 Nov, 14:41


💦💫🎉🎊🎉🌺🎉🎊🎉💫💦

​┈•••❈﴿ مسائل طلاق - 12 -﴾❈•••┈​

💦💫🎉🎊🎉🌺🎉🎊🎉💫💦

(( مسائل رجوع کردن در طلاق رجعی ))

💐مسئله١:
اگر شوهر، زن خود را يک يا دو طلاق رجعى بدهد، در اين صورت می تواند زن را تا قبل از اختتام عدتش نزد خود نگهدارد، و در اين صورت ضرورتى به نکاح تازه ندارند. چه زن راضى باشد يا نباشد، شوهر می تواند او را نگهدارد، زن در اين صورت اختيارى ندارد. اگر شوهر سه طلاق داده باشد، حالا اختيار نگهداشتن زن را ندارد و حکم آن قبلاً بيان شده است.

💐مسئله٢:
طريقۀ رجوع کردن يعنى دوباره نگهداشتن زن اينست که شوهر صاف و صريح، زبانى به زن بگويد که من ترا نگه مي دارم، يا نگاهت کردم، یا اينکه به تو رجوع کردم. و يا اگر به زن خود چيزى نگفت بلکه به کس ديگرى گفت که زنم را دوباره نگاه کردم يا به زنم رجوع کردم، در تمام اين صورت ها فقط از گفتن همين الفاظ، زن دوباره منکوحه اش يعنى همسرش می شود.

💐مسئله٢:
اگر شوهر با زبان چيزی نگفت ليکن با زن همخوابگى کرد يا او را بوسید، يا با او ملاعبه نمود يا به شهوت او را دست زد، در تمام اين صورت ها آن زن دوباره همسر و منکوحه او مى شود و ضرورتى به تجديد نکاح نمى باشد.

💐مسئله٣:
اگر شوهر مى خواست که به زن طلاق شدۀ خود رجوع کند و او را نزد خود نگهدارد، بهتر اينست که دو يا سه چهار نفر را گواه رجوع خود بگرداند تا بعداً اگر جدالى پيدا شد، کسى نتواند منکر شود. و اگر شوهر کسى را گواه رجوع خود نگردانيد و در خلوت و تنهائى رجوع کرد، باز هم رجوعش صحيح است.

💐مسئله٤:
اگر مردى زنش را طلاق داد و عدّت زن گذشت و حالا شوهر می خواهد به زن رجوع کند، در اين صورت شوهر اکنون نمى تواند به آن زن رجوع کند. اکنون اگر زن راضى باشد بايد از سر نو نکاح کنند. بدون نکاح جديد، شوهر نمى تواند زن را نگهدارد. و اگر او را نگهداشت، براى زن جايز نيست که نزد او بوده با او زندگى کند.

💐مسئله٥:
هر زنى که حيض می بیند {یعنى خون ماهوارى اش مى آيد} «عدّت طلاق او سه حيض است». هنگامی که سه حيض کامل بر او بگذرد، عدتش نيز تمام می شود.
چون اين مسئله را دانستيد، اکنون متوجه باشید که اگر حیض سوم، ده روز کامل آمد، در این صورت به محض اينکه خون منقطع {بند} شود و ده روز کامل گردد، عدت زن همان وقت ختم می شود و شوهرش حق رجوع به زن و باز نگهداشتن زن را که در اختیار داشت از دست مي دهد، چه زن غسل گرفته باشد يا هنوز غسل نکرده باشد. اکنون شوهر کارى نمى تواند کند.
و اگر حيض سوم عدّت، کمتر از ده روز آمده بند شد، ليکن زن هنوز غسل نکرده است و نه کدام نمازى بر او واجب گشته است، در این صورت هنوز هم اختيار شوهر باقى است. اگر رجوع کند، زن بازهم همسر و منکوحة او خواهد بود.
البته اگر زن بعد از انقطاع {بند شدن}خون غسل کرد، يا اينکه هنوز غسل نکرده بود، ولي وقت يک نماز بر او گذشت، یعنی قضای یک نماز بر او واجب شد، اختیار شوهر از بين مي رود و شوهر اکنون نمى تواند زن را بدون نکاح تازه نزد خود نگاهدارد.

💐مسئله٦:
هر زنى که شوهرش هنوز با وى همخوابگى نکرده است، اگرچه خلوت و تنهائى ميان زن و شوهر رخ داده باشد، اگر شوهر او را يک طلاق بدهد، اکنون حق رجوع کردن و نگهداشتن او را ندارد. زيرا چنانکه در بالا گذشت طلاقى که بر اين چنين زن واقع مى شود، طلاق باين است. اين مسئله را خوب به ياد بسپاريد.

💐مسئله٧:
اگر ميان زن و شوهر تنهائى شد ليکن شوهر می گويد که من با او همخوابگى نکرده ام، و سپس بعد از اين اقرار، زن را طلاق داد، اکنون او حق رجوع از طلاق و نگهداشتن زن را ندارد.

💐مسئله٨:
هر زنى که شوهرش او را يک يا دو طلاق رجعى داده است (که شوهر در آن اختيار رجوع کردن و نگهداشتن زن را دارد،) براى چنين زنی مناسب است که خود را خوب زينت و آرايش کند تا شايد دل شوهر به او مايل شده رجوع کند.
و اگر شوهر قصد رجوع به زن را ندارد، براى او مناسب است تا هر وقتى که داخل خانه مى آيد، سرفه و غيره نموده داخل بيايد تا زن اگر جائى از بدنش برهنه است آن را بپوشاند و چشم شوهر به جائى نيفتد که نبايد بيفتد. و چون دورۀ عدّت زن تمام شد، زن از اين خانه برود و جائى ديگر سکونت اختيار کند.

💐مسئله٩:
اگر شوهر هنوز به زن رجوع نکرده، برايش جايز نيست که زن را با خود به سفر ببرد و نه براى آن زن جايز است که به همراه او برود.

💐مسئله١٠:
هر زنى که يک يا دو طلاق باين شده ( که شوهر اختيار رجوع کردن و نگاه داشتن زن را در آن ندارد) دربارۀ اين زن حکم اينست که اگر مى خواهد با مرد ديگرى نکاح کند، بايد بعد از گذر دورۀ عدّت با او نکاح کند. نکاح کردن با مرد ديگرى در دوران عدت براى زن جايز نيست.
و اگر می خواهد با همان شوهر قبلى نکاح کند، در اين صورت می تواند در دوران عدّت نيز با او نکاح نمايد.
💎🎉🌸💞🎊💞🌸🎉💎
​┈•••❈﴿ راه فلاح ﴾❈•••┈​
نشر تعالیم اسلام مطابق مذهب اهل سنت و جماعت بر مبنای فقه شریف حنفی

راه فلاح

25 Nov, 12:16


💦💫🎉🎊🎉🌺🎉🎊🎉💫💦

​┈•••❈﴿ مسائل طلاق - 11 -﴾❈•••┈​

💦💫🎉🎊🎉🌺🎉🎊🎉💫💦

(( مسائل طلاق دادن بيمار ))

💐مسئله١:
اگر شوهر بيمار بود و در حالت بيمارى، زن خود را طلاق داد و هنوز عدّت زن تمام نشده بود که شوهر به سبب همان بيمارى وفات کرد، در اين صورت زن از ميراث شوهر مردۀ خود حصه خواهد یافت، چه شوهر يک طلاقش داده باشد يا دو يا سه طلاق، و چه طلاق رجعى داده باشد يا طلاق باين داده باشد، حکم همه يکسان است. و اگر شوهر بعد از اتمام عدّت زن وفات کرد، در اين صورت زن از ميراث شوهر خود حصه ای نخواهد بُرد.

به همين صورت اگر شوهر در همان بيمارى وفات نکرد، بلکه از آن بيمارى شفا يافت و سپس به بيمارى ديگرى مبتلا شده و به سبب اين بيمارى نو وفات کرد، بازهم زن در اين صورت از ميراث شوهر حصه ای نخواهد بُرد، چه عدتش تمام شده باشد يا تمام نشده باشد.

💐مسئله٢:
اگر زن از شوهر خود طلاق خواست و لذا شوهر او را طلاق باين داد و آنگاه وفات کرد، در اين صورت نيز زن از ميراث شوهر مرده خود حصه ای نخواهد بُرد. چه شوهر در دوران عدّت زن وفات کند، يا بعد از گذشتن عدّت، حکم هر دو صورت يکسان است.

البته اگر شوهر طلاق رجعى داده آنگاه در دوران عدت وفات کرد، در اين صورت زن از ميراث او حصه خواهد برد. (1)

💐مسئله٣:
اگر شوهر بيمار بود و در حالت بيمارى به زن خود گفت که اگر از خانه بيرون بروى طلاق باين استى، و سپس زن از خانه بيرون رفت و لذا طلاق باين بر او واقع شد و شوهر نيز وفات کرد، در اين صورت زن از ميراث شوهر حصه ای نخواهد برد، زيرا زن به اختيار خود کارى کرد که طلاق را بر خود واقع ساخت.

و اگر شوهر بيمار چنین گفته بود؛ اگر غذا بخورى طلاق باين استى، يا گفت؛ اگر نماز بخوانى طلاق باين استى، در اين صورت اگر شوهر بيمار در دوران عدت وفات کند، زن از ميراث او حصه خواهد بُرد، زيرا طلاق به اختيار زن واقع نشده است. غذا خوردن و نماز خواندن از ضروريات مي باشد زن نمی تواند آنها را ترک کند.

و اگر شوهر بيمار به زن گفته بود؛ اگر از خانه برآئى طلاق استى يا طلاق رجعى استى، يا گفته بود؛ اگر غذا بخورى طلاق استى يا طلاق رجعى استى، يا گفته بود؛ اگر نماز بخوانى طلاق استى يا طلاق رجعى استى، و سپس شوهر قبل از اتمام دورة عدّت وفات کرد، زن در تمام اين صورت ها از ميراث شوهر مردۀ خود حصه خواهد برد.

خلاصه اينکه اگر شوهر بيمار، زن خود را طلاق رجعى بدهد و سپس در دوران عدت وفات کند، زن به هر حال از ميراث او حصه خواهد بُرد. و اگر شوهر بعد از گذشتن دورۀ عدّت وفات کند، در اين صورت زن از ميراث او حصه ای نخواهد بُرد.

💐مسئله٤:
اگر شوهر سالم و تندرست بود و در حالت صحت و تندرستى به زن خود گفت؛ اگر از خانه برآئى طلاق باين استى، و سپس هنگامى که زن از خانه برآمد و طلاق باين بر او واقع شد، شوهر بيمار بود و در همين بيمارى قبل از گذشتن و تمام شدن عدّت زن، شوهر وفات کرد، در اين صورت زن از ميراث او حصه ای نخواهد بُرد.

💐مسئله٥:
اگر شوهر در حالت صحت و تندرستى خود به زن خود گفت؛ وقتى که پدرت بيايد طلاق باين استى، و هنگامى که پدر زن آمد در آن وقت شوهر بيمار بود و در همين بيمارى وفات کرد، در اين صورت نيز زن از ميراث شوهر خود حصه نخواهد بُرد.

و اگر شوهر اين سخن را در حالت بيمارى خود گفته بود و آنگاه پدرِ زن آمد و شوهر هم در همان بيمارى قبل از پایان دورۀ عدّت زن وفات کرد، زن در اين صورت از ميراث او حصه خواهد برد.
.............

(1) چه شوهر به اختیار خود طلاقش بدهد يا اينکه به خاطر مطالبۀ زن طلاقش بدهد، و چه زن طلاق رجعى خواسته باشد يا طلاق باين خواسته باشد، حکم همۀ آنها يکسان است، به شرط اينکه شوهر طلاق رجعى بدهد.

محمد ابراهیم تیموری
27 جمادی الاولی 1439 قمری
💎🎉🌸💞🎊💞🌸🎉💎
​┈•••❈﴿ راه فلاح ﴾❈•••┈​
نشر تعالیم اسلام مطابق مذهب اهل سنت و جماعت بر مبنای فقه شریف حنفی

راه فلاح

24 Nov, 07:28


💦💫🎉🎊🎉🌺🎉🎊🎉💫💦

​┈•••❈﴿ مسائل طلاق - 10 -﴾❈•••┈​

💦💫🎉🎊🎉🌺🎉🎊🎉💫💦

💐مسئله٧:
اگر کسى به زن خود گفته بود که اگر به آن خانه بروى طلاق استى، آنگاه زن به آن خانه رفت و طلاق شد و سپس شوهرش در دوران عدت، رجوع کرده او را نزد خود نگه داشت، در اين صورت اگر زن دوباره به آن خانه برود، طلاق ديگرى بر او واقع نمی شود.
البته اگر شوهر چنین گفته بود؛ هر بارى که به آن خانه بروى طلاق استى يا اينگونه گفته بود؛ هر وقتى که به آن خانه بروى هر دفعه طلاق استى، پس در اين صورت اگر زن در دوران عدّت يا بعد از نکاح جدید با همين شوهر، دوباره به آن خانه برود، طلاق دوم نيز بر او واقع می شود و اگر در دوران عدّت يا بعد از نکاح براى بار سوم به آن خانه برود، طلاق سوم هم بر او واقع می شود، و اکنون بعد از سه طلاق، نکاح کردن با اين شوهر برایش جايز نمى باشد.
البته اگر زن با مرد ديگرى نکاح کرده بعد از طلاق دادن يا وفات او و گذرِ عدّت، با اين شوهر سابق نکاح کند و سپس به آن خانه برود، در اين صورت ديگر طلاقى بر او واقع نمى شود.

💐مسئله٨:
کسى به زن خود گفت اگر فلان کار را کنى طلاق استى، و هنوز زن آن کار را نکرده بود که شوهرش از طرف خود يک طلاقش داد و رهايش کرد، و سپس بعد از گذر مدتى باز با همان زن نکاح کرد. اگر زن بعد از نکاح همان کار را کرد، در این صورت يک طلاق بر او واقع می شود.
البته زن بعد از طلاق شدن و گذشتن عدتش، قبل از نکاح جدید با شوهر سابقش آنکار را انجام داده بود، حالا اگر بعد از نکاح دوباره آنکار را بکند، در اين صورت طلاقى بر او واقع نمى شود.
و اگر بعد از طلاق شدن، زن در دوران عدّت خود آنکار را کرد، در اين صورت يک طلاق ديگر بر او واقع می شود.

💐مسئله٩:
اگر کسى به زن خود گفت که اگر حايضه شوى طلاق استى، و سپس زن خون را مشاهده کرد، پس فوراً حکم به وقوع طلاق نخواهيم داد بلکه هنگامی که سه شبانه روز کامل خون آمد، آنگاه بعد از آن سه شبانه روز حکم می کنيم که از همان وقتى که زن خون را مشاهده کرده، طلاق واقع شده است.
و اگر شوهر چنین گفته بود که هر وقتى که يک حيض بيايد طلاق استى، در اين صورت وقتى که زن از حيض پاک شد، طلاق واقع می شود.

💐مسئله١٠:
کسى به زن خود گفت که اگر روزه بگيرى طلاق استى، در اين صورت به محض اينکه زن روزه بگيرد طلاق می شود.
البته اگر شوهر اين گونه گفته بود که اگر يک روزه بگيرى طلاق استى يا اينکه اگر يک روز را روزه بگيرى طلاق استى، در اين صورت ها در وقت ختم روزه يعنى در وقت افطار طلاق واقع مى شود.
و اگر زن روزۀ خود را در اين صورت ها بشکند، طلاق واقع نمى شود.

💐مسئله١١:
زنى خواست که از خانه بيرون برود، شوهرش به او گفت که حالا نرو، ليکن زن قبول نکرد و لذا شوهر خشمگين شده گفت که اگر از خانه برآئى طلاق استى.
حکم اين صورت اینست که اگر زن همين حالا از خانه بيرون برود طلاق می شود و اگر فوراً از خانه بيرون نرود بلکه کمى بعدتر از خانه برآيد طلاق نمى شود، زيرا مراد شوهر اين بود که حالا نرو بعداً برو، نه اينکه هرگز از خانه بيرون نرو.

💐مسئله١٢:
اگر کسى به زنى گفت که هر روزى که با تو نکاح کنم طلاق استى، و سپس در شب با او نکاح کرد، بازهم طلاق واقع می شود، زيرا عرفاً معناى آن اينست که هر وقت که با تو نکاح کنم طلاق استى.

محمد ابراهیم تیموری
26 جمادی الاولی 1439 قمری
💎🎉🌸💞🎊💞🌸🎉💎
​┈•••❈﴿ راه فلاح ﴾❈•••┈​
نشر تعالیم اسلام مطابق مذهب اهل سنت و جماعت بر مبنای فقه شریف حنفی

راه فلاح

22 Nov, 06:43


💦💫🎉🎊🎉🌺🎉🎊🎉💫💦

​┈•••❈﴿ مسائل طلاق - 9 -﴾❈•••┈​

💦💫🎉🎊🎉🌺🎉🎊🎉💫💦

(( مسائل طلاق دادن به شرط چيزی يا کاری ))

💐مسئله١:
اگر کسى پيش از نکاح با زنى، به آن زن گفت که اگر با تو نکاح کنم طلاق استى، در اين صورت هر وقتى که با آن زن نکاح کند، به محض نکاح کردن، يک طلاق باين بر زن واقع می شود و اکنون شوهر نمى تواند او را بدون نکاحِ نو نزد خود نگهدارد.
و اگر پيش از نکاح به زن گفته بود که اگر با تو نکاح کنم دو طلاق استى، در اين صورت به محض بسته شدن نکاح، دو طلاق بر آن زن واقع می شود.
و اگر گفته بود که اگر با تو نکاح کنم سه طلاق استى، در اين صورت به محض نکاح، سه طلاق بر زن واقع می شود و طلاق مغلَّظه گرديده زن بر آن مرد حرام می گردد.

💐مسئله٢:
اگر کسى پيش از نکاح کردن با زنی به او گفته بود که اگر با تو نکاح کنم طلاق استى يا دو طلاق استى، و بعد از نکاح با آن زن و واقع شدن طلاق بر او، اگر دوباره با همان زن نکاح کرد، در اين صورت از اين نکاح دوم، طلاق ديگرى بر آن زن واقع نمى شود.
البته اگر مرد چنین گفته بود؛ هر دفعه اى که با تو نکاح کنم طلاق استى، در اين صورت هر مرتبه اى که اين مرد با آن زن نکاح کند، طلاق بر آن زن واقع می شود و اکنون هيچ صورتى براى حلال شدن آن زن برايش وجود ندارد. اگر آن زن با مرد دیگری نیز نکاح کرده و بعد از طلاق و عدت او با اين مرد نکاح کند، بازهم به محض نکاح، طلاق می شود.

💐مسئله٣:
اگر کسى گفت که هر زنى که با او نکاح کنم طلاق است، پس با هر زنى که نکاح کند، آن زن طلاق می شود.
البته اگر بعد از واقع شدن طلاق، دوباره با همان زن نکاح کند، اکنون طلاق ديگرى برآن زن واقع نمى شود.

💐مسئله٤:
اگر کسى به زنى که هنوز با او نکاح نکرده گفت که اگر تو فلان کار را کنى طلاق استى، اين گفتۀ اين مرد هيچ اعتبارى ندارد.
و اگر با آن زن بعداً نکاح هم کند و زن بعد از نکاح همان کار را انجام هم بدهد، بازهم در اين صورت طلاق واقع نمى شود.
زيرا تنها شکل طلاق دادن زنى که در نکاح اين مرد نيست فقط اين است که به او اين طور بگويد که اگر با تو نکاح کنم طلاق استى و علاوه بر اين، شکل ديگرى براى طلاق زن غير منکوحه اش وجود ندارد.

💐مسئله٥:
اگر کسى به زن خود گفت که اگر فلان کار را کنى طلاق استى، اگر از پیشم بروى طلاق استى، اگر از خانه برآئى طلاق استى؛ يا طلاق را بر انجام دادن کدام کاری مشروط کند، پس هر وقتى که زن آن کار را بکند طلاق واقع می شود، و اگر آن کار را نکند طلاق واقع نمى شود.
و در تمامى اين صورت ها يک طلاق رجعى واقع می شود، يعنى شوهر اختيار دارد بدون نکاح تازه به زن رجوع کرده او را نگاهدارد.
البته اگر شوهر کدام لفظ کنائى را استعمال کند، مثلاً اين طور بگويد که اگر تو فلان کار را کنى هيچ رابطه اى بين من و تو نيست، در اين صورت هر وقتى که زن آن کار را کند، يک طلاق باين بر او واقع مى شود. ليکن شرطش اين است که شوهر در وقت گفتن اين الفاظ، نيت طلاق دادن را داشته باشد.

💐مسئله٦:
اگر کسى به زن خود گفت که اگر فلان کار را کنى دو طلاق استى يا سه طلاق استى، پس به محض اينکه زن آنکار را کرد، همان تعداد طلاق که شوهر گفته است بر او واقع می شود.
اگر دو طلاق گفته بود، دو طلاق واقع می شود و اگر سه طلاق گفته بود، سه طلاق واقع می شود

محمد ابراهیم تیموری
25 جمادی الاولی 1439 قمری
💎🎉🌸💞🎊💞🌸🎉💎
​┈•••❈﴿ راه فلاح ﴾❈•••┈​
نشر تعالیم اسلام مطابق مذهب اهل سنت و جماعت بر مبنای فقه شریف حنفی

راه فلاح

20 Nov, 06:56


💦💫🎉🎊🎉🌺🎉🎊🎉💫💦

​┈•••❈﴿ مسائل طلاق - 8 -﴾❈•••┈​

💦💫🎉🎊🎉🌺🎉🎊🎉💫💦

(( مسائل سه طلاق دادن ))

💐مسئله١:
اگر کسى زن خود را سه طلاق داد، زنش بر او حرام گرديده است. اگر بخواهد دوباره با زن خود نکاح کند، بازهم زنش بر او حلال نمى شود، و براى زن هم حرام است که ديگر با آن مرد زناشويى کند. و تجديد نکاح نیز در این صورت اصلاً منعقد نمى شود.

چه شوهر به الفاظ صاف و پوست کنده، زن را سه طلاق داده باشد، يا او را به الفاظ کنائى سه طلاق داده باشد، حکم هر دو صورت يکسان است.

طريقه نکاح با اين شوهر بعد از سه طلاق، در ذیل نوشته شده است.

💐مسئله2:
اگر زن سه طلاق شود و باز بخواهد که با همان شوهر سابقش نکاح و زندگى کند، اين فقط يک صورت دارد و آن اينکه بعد از گذشتن عدتش اولاً با مرد ديگرى نکاح کرده با او همخوابگى کند و سپس هنگامی که اين شوهر دوم بميرد يا طلاقش بدهد، زن عدّت خود را گذرانيده حالا دوباره می تواند با شوهر سابقش نکاح کند. زن بدون نکاح با مرد ديگرى نمى تواند با شوهر سابقش نکاح نمايد.

اگر اين زن با مرد ديگرى نکاح کرد ليکن هنوز باهم همخوابگى نکرده بودند که شوهر نو وفات کرد، يا اينکه قبل از همخوابگى طلاقش داد، اين صورت هيچ اعتبارى ندارد، نکاح دوبارۀ زن با شوهر اولش فقط همان وقتی صحيح واقع خواهد شد که شوهر دوم با زن همخوابگى کرده باشد.

بدون همخوابگىِ شوهر دوم، نکاح زن با شوهر سابقش درست نيست. اين را خوب به ياد بسپاريد.

💐مسئله3:
اگر کسى زن خود را در يک مرتبه سه طلاق داد، مثلاً به زن گفت که سه طلاقت دادم، يا به وى گفت که طلاق استى طلاق استى طلاق استى، يا اينکه سه طلاق را به طور جداگانه به اين شکل داد که مثلاً يک طلاق امروز داد و يک طلاق فردا و يک طلاق پس فردا، يا يک طلاق در اين ماه داد و يک طلاق در ماه دوم و يک طلاق در ماه سوم، يعنى هر سة اين طلاق ها را در دوران عدّت زن داد، حکم همۀ اين صورت ها يکسان است. يعنى اينکه زن بر او کاملاً حرام می شود.

و شوهر از طلاق دادن به الفاظ صاف و صريح فقط همان وقتي اختيار نگهداشتن زن را دارد که زن را سه طلاق نداده باشد، بلکه فقط يک يا دو طلاق داده باشد.

چون کسى زن خود را سه طلاق داد، ديگر نمى تواند او را نگهدارد. زنش بر او حرام می گردد.

💐مسئله4:
اگر کسى زن خود را يک طلاق رجعى داد و سپس شوهر راضى شده دوباره به زنش رجوع کرد و او را نگهداشت و دو سه چهار سال بعد خشمگين و عصبانى شده باز زن را يک طلاق رجعى ديگر داد ( که در آن می تواند به زن رجوع کرده او را نزد خود نگهدارد) و چون خشمش فرو نشست، باز به زن رجوع نموده او را نزد خود نگهداشت.

در اين صورت شوهر تا به حال زن خود را دو طلاق داده است و اگر بعد از اين، يک مرتبۀ ديگر او را طلاق بدهد، سه طلاق مکمّل شده و زن بر شوهر حرام می گردد، و اين زن و شوهر دیگر نمى توانند دوباره با يکديگر نکاح کنند، مگر اينکه زن اولاً شوهر ديگرى کند.
صورت آن در مسئله اول نوشته شد.

به همين گونه اگر کسى زن خود را طلاق باين داد ـ که اختيار رجوع کردن و نگه داشتن زن را در آن ندارد ـ نکاح مى شکند. اگر شوهر پشيمان شد و زن و شوهر هر دو راضى بودند و بنابرين دوباره با همديگر نکاح کردند، و بعد از مدتى شوهر باز خشمگين و عصبانى شد و زن را يک طلاق باين ديگر داد و بعد از آرام شدن خشم و غضب، باز باهم دوباره نکاح کردند.

در اين صورت شوهر تا به حال زن خود را دو طلاق داده است، اگر بعد از اين زن را يک طلاق ديگر نيز بدهد، زن بر او حرام می شود، و حکمش همان است که زن نمى تواند بدون نکاح با مرد ديگرى با شوهر سابق نکاح کند.

💐مسئله5:
اگر زن با مرد ديگرى بر اين شرط نکاح کرد که با او همخوابگى نموده او را طلاق بدهد، اين اقرار کردن و شرط بستن اعتبارى ندارد، شوهر دوم اختيار دارد که زن را طلاق بدهد يا ندهد، يا هر وقتى که بخواهد طلاقش بدهد.

و نکاح کردن با اين شرط و اقرار، گناه کبيره و حرام بوده و اينکار مورد لعنت خداوند مي باشد، ليکن نکاح منعقد می شود.

بنابرين اگر بعد از اين نکاح، شوهر دوم با زن همخوابگى کرده او را طلاق بدهد يا بميرد، زن براى شوهر اولش حلال می شود و مى تواند بعد از گذشتن عدتش با وى نکاح کند.

محمد ابراهیم تیموری
24 جمادی الاولی 1439 قمری
💎🎉🌸💞🎊💞🌸🎉💎
​┈•••❈﴿ راه فلاح ﴾❈•••┈​
نشر تعالیم اسلام مطابق مذهب اهل سنت و جماعت بر مبنای فقه شریف حنفی

راه فلاح

19 Nov, 07:16


💦💫🎉🎊🎉🌺🎉🎊🎉💫💦

​┈•••❈﴿ مسائل طلاق - 7 -﴾❈•••┈​

💦💫🎉🎊🎉🌺🎉🎊🎉💫💦

(( مسائل طلاق قبل از زفاف ))

💐مسئله١:
اگر زنى بعد از نکاح هنوز نزد شوهر خود نرفته بود که شوهرش او را طلاق داد، يا اينکه زن از خانۀ پدر به خانه شوهر رفت، ليکن هنوز چنان تنهائى ای با شوهرش پيش نيامده بود که در شرع قابل اعتبار است ـ که تفصيل آن در مسائل مهر گذشت ـ و شوهر قبل از پيشآمد چنين تنهائى و يکجائى، زن را طلاق داد، در اين صورت طلاق باين واقع می شود.
چه شوهر، زن را با الفاظ صريح طلاق بدهد يا با الفاظ کنائى، در هر دو صورت، قِسم اول طلاق يعنى طلاق باين بر زن واقع می شود، ليکن گذرانیدن دورۀ عدّت طلاق بر اين زن ﻻزم نيست و او به محض طلاق شدن، می تواند فوراً با مرد ديگرى نکاح کند.
و شوهرِ اين زن بعد از يک بار طلاق دادن، اختيارِ دادنِ طلاق دوم و سوم را ندارد. و اگر طلاق دوم و سوم را بدهد، بازهم طلاقش واقع نمى شود.

البته اگر شوهر در همان مرتبۀ اول بگويد که دو طلاقت دادم يا سه طلاقت دادم، در اين صورت هر چند تا طلاقى که داده است همان تعداد طلاق بر زنش واقع می شود. يعنى اگر به زن خود گفت که دو طلاقت دادم، دو طلاق بر او واقع می شود و اگر گفت سه طلاقت دادم، سه طلاق بر زنش واقع می شود.

و اگر شوهر گفت که طلاق استى طلاق استى طلاق استى، در اين صورت نيز فقط يک طلاق بر اين زن واقع می شود.

💐مسئله٢:
زن به خانۀ شوهر رفت و در تنهائى و خلوت بين شان جماع {همخوابگى} نيز رخ داد، شوهر بعد از آن اگر زن را در الفاظ صاف و صريح يک يا دو طلاق داد، در اين صورت طلاق رجعى واقع مى شود. و اگر به الفاظ کِنائى طلاق داد، در اين صورت طلاق باين واقع مى گردد. شوهر در طلاق رجعى حق رجوع به زن را دارد و در طلاق باين حق رجوع را ندارد.

البته شوهر اگر زن را سه طلاق نداده باشد بلکه يک يا دو طلاق باين داده باشد، پس اگر زن و شوهر هر دو راضى اند، مى توانند دوباره با همديگر، هم در دوران همان عدّت نکاح کنند و هم بعد از اختتام عدّت.
و اگر زن بخواهد با شخص ديگرى نکاح کند، فقط بعد از اختتام عدّت می تواند با وى نکاح کند، و گذرانیدن عدّت در این صورت لازم و ضرورى است.
و تا هنگامى که عدّت ختم نشود، شوهر می تواند طلاق دوم و سوم را نیز بدهد.


و اگر ميان زن و شوهر چنان يکجائى و تنهائى که در بالا بيان کرديم رخ داد و هيچ امر شرعى يا طبعى مانع همخوابگى موجود نبود، اما بازهم همخوابگى بين آنها رخ نداد، در اين صورت شوهر چه در الفاظ صاف و صريح زن را طلاق بدهد و چه در الفاظ کِنائى، طلاق باين بر زن واقع می شود و عدّت نيز واجب می گردد و شوهر حق رجوع را نيز نخواهد داشت، و زن بدون گذرانیدن دورۀ عدّت نمى تواند با مرد ديگرى نکاح کند.
البته زن می تواند با اين شوهر که طلاقش داده است، هم در دوران عدّت دوباره نکاح کند و هم مى تواند بعد از ختم عدّت نکاح کند، به شرط اينکه شوهر سه طلاقش نداده باشد.

محمد ابراهیم تیموری
23 جمادی الاولی 1439 قمری
💎🎉🌸💞🎊💞🌸🎉💎
​┈•••❈﴿ راه فلاح ﴾❈•••┈​
نشر تعالیم اسلام مطابق مذهب اهل سنت و جماعت بر مبنای فقه شریف حنفی

راه فلاح

18 Nov, 06:59


💦💫🎉🎊🎉🌺🎉🎊🎉💫💦

​┈•••❈﴿ مسائل طلاق - 6 -﴾❈•••┈​

💦💫🎉🎊🎉🌺🎉🎊🎉💫💦

💐مسئله١٢:
و اگر شوهری زنِ خود را با الفاظ کنائى يعنى آن الفاظى که دو معنى می تواند داشته باشد طلاق بدهد:

(*) اگر شوهر در وقت گفتن آن الفاظ، نيت طلاق دادن را داشت زنش طلاق می شود.
و در اين صورت، قِسم اول طلاق يعنى طلاق باين واقع می شود. اکنون شوهر نمى تواند با این زن بدون نکاح کردن از سر نو زندگى کند.

(*) و اگر شوهر در وقت گفتن آن الفاظ، نيت طلاق دادن را نداشت، طلاق واقع نمى شود.

البته اگر از قراين معلوم شود که شوهر در وقت گفتن آن الفاظ، نيت طلاق دادن را داشت و اکنون دروغ می گويد که نيت طلاق دادن را نداشتم، در اين صورت زن با او نزديکى نکند و چنين بداند که من طلاق شده ام.
مثلاً زن خشمگين و عصبانى شده به شوهر گفت که من ديگر نمى توانم با تو زندگى کنم طلاقم بده، و شوهر در جوابش گفت؛ خوب من رهايت کردم، در اين صورت زن چنين بداند که شوهرم مرا طلاق داده است.

💐مسئله١٣:
اگر کسى به زن خود گفت که طلاقت دادم طلاق طلاق. در اين صورت هر سه طلاق واقع می شود.

و اگر الفاظ کنائى را سه مرتبه استعمال کرد، در اين صورت نيز سه طلاق واقع می شود.

ولي اگر شوهر نيت يک طلاق را داشت و فقط به خاطر تاکيد الفاظ باﻻ را تکرار کرد، در اين صورت فقط يک طلاق واقع می شود. اما چونکه زن از حال دل شوهر باخبر نيست، بنابرين آن را سه طلاق بداند.

محمد ابراهیم تیموری
22 جمادی الاولی 1439 قمری
💎🎉🌸💞🎊💞🌸🎉💎
​┈•••❈﴿ راه فلاح ﴾❈•••┈​
نشر تعالیم اسلام مطابق مذهب اهل سنت و جماعت بر مبنای فقه شریف حنفی

راه فلاح

17 Nov, 15:24


💦💫🎉🎊🎉🌺🎉🎊🎉💫💦

​┈•••❈﴿ مسائل طلاق - 5 -﴾❈•••┈​

💦💫🎉🎊🎉🌺🎉🎊🎉💫💦

💐مسئله٦:
اگر کسى به الفاظ صاف و صريح، زن خود را طلاق داد، پس به محض خروج لفظ طلاق از زبانش، زنش طلاق می شود، خواه شوهر نيت طلاق دادن را داشته باشد يا نيت طلاق دادن را نداشته باشد، بلکه به طور خنده و مزاح زن را طلاق داده باشد، در هر دو صورت طلاق، واقع می شود.

و از طلاق دادن به الفاظ صاف و صريح، قِسم سوم طلاق (یعنی طلاق رَجعی) واقع می شود. يعنى شوهر تا اتمام دوران عدّت، اختيار دارد که زن را به حيث زن خود، دوباره بدون نکاح نزد خود نگهدارد يا نگه ندارد.

از يک مرتبه طلاق صريح دادن فقط يک طلاق واقع می شود، نه دو يا سه طلاق، البته اگر شوهر سه مرتبه الفاظ طلاق را بگويد يا اينکه بگويد سه طلاقت دادم، در اين صورت سه طلاق واقع می شود.

💐مسئله٧:
اگر کسى زن خود را يک طلاق داد، تا وقتى که زن در دورۀ عدّت است، شوهر اختيار دارد که طلاق دوم يا طلاق سوم را هم بدهد.

بنابرين اگر شوهر در دوران عدّت براى بار دوم يا بار سوم زن خود را طلاق داد، طلاقش واقع مى شود.

💐مسئله٨:
اگر کسى به زن خود گفت؛ «طلاقت می دهم»، (1) طلاق از اين الفاظ واقع نمى شود.

به همين صورت اگر شوهر به زن گفت که اگر فلان کار را کنى «طلاقت می دهم»، باز هم از اين الفاظ طلاق واقع نمى شود، چه زن آن کار را بکند يا نکند.

البته اگر شوهر گفت که اگر فلان کار را کنى «طلاق هستی»، در اين صورت به محض اينکه زن آن کار را کرد، طلاق می شود.

💐مسئله٩:
اگر کسى به زن خود گفت؛ طلاق هستى انشاء الله، و انشاء الله را بدون مکث فوراً بعد از جملۀ طلاق هستى گفت، در اين صورت طلاق واقع نمى شود.

به همين شکل اگر کسى به زن خود گفت که اگر خدا خواست طلاق هستى، در اين صورت نيز هيچ طلاقى واقع نمى شود.

البته اگر بعد از گفتن «طلاق استى» کمى مکث کرد و آنگاه انشاء الله گفت، در اين صورت طلاق واقع می شود.

💐مسئله١٠:
اگر کسى زن خود را «اى طلاقى» (2) صدا زد، در اين صورت نيز زنش طلاق می شود، اگرچه شوهر او را به خنده و مزاح به اين نام صدا زده باشد.

💐مسئله١١:
اگر کسى به زن خود گفت، هر وقت «فلانجا» رفتى طلاق استى، پس تا وقتى که زن به «فلانجا» نرود، طلاق نمى شود. و هر وقتی که به «فلانجا» رفت، همان وقت طلاق مى شود.
....................
(1) ترجمۀ الفاظ متن کتاب «خواهم داد» است که «خواهم داد» در زبان گفتارى متداول درى زبان ها کم استعمال است و آنچه مستعمل است «می دهم» می باشد و «می دهم» در تداول آنها به طور کلى ـ الّا معدوداً ـ به معناى مستقبل استعمال می شود.

جمله هاى سفر می روم، پول می دهم، کوچ می کنم، خانه می سازم، سوار می شوم و غيره ... در همۀ اينها هم مراد گوينده و هم فهم شنونده، زمان مستقبل است نه حال، کما هو فى ديارنا.

و چون طلاق از فعل مضارع واقع نمی شود مگر آنکه استعمال مضارع در زمان حال غالب باشد. کَمَا فِى الشَّامِى: وَكَذَا الْمُضَارِعُ إذَا غَلَبَ فِي الْحَالِ، رد المحتار: ٤/٤٥٩
بنابرين از گفتن لفظ «طلاقت می دهم» طلاق واقع نمى شود.

(2) مسئله بالا دربارۀ زنیست که اين مرد، شوهر اولى اش می باشد يا اينکه شوهر قبلى اش طلاقش نداده بود بلکه وفات کرده بود. و اگر زنى را شوهر سابقش طلاق داده بود و حالا اين شوهر او را به نام «اى طلاقى» صدا کرد، و شوهر می گويد که از اين جهت او را «طلاقى» گفته ام نه به خاطر طلاق دادن، در اين صورت ديانتاً گفتۀ او معتبر خواهد بود و طلاق واقع نمى شود.
وَ هُوَ الأمْرُ قَضَاءً اَيْضاً. فتاوى عالمگيرى: ٢/٢٧٠ و حاشية جديده: ٤/٢٢

محمد ابراهیم تیموری
21 جمادی الاولی 1439 قمری
💎🎉🌸💞🎊💞🌸🎉💎
​┈•••❈﴿ راه فلاح ﴾❈•••┈​
نشر تعالیم اسلام مطابق مذهب اهل سنت و جماعت بر مبنای فقه شریف حنفی

راه فلاح

16 Nov, 07:28


💦💫🎉🎊🎉🌺🎉🎊🎉💫💦

​┈•••❈﴿ مسائل طلاق - 4 -﴾❈•••┈​

💦💫🎉🎊🎉🌺🎉🎊🎉💫💦

(( اقسام طلاق دادن ))

مسئله٥:
طلاق دادن هم بر دو قسم است:
(1) طلاق صریح.
(2) طلاق کنایه.


(( قسم اول: طلاق صریح ))

اين است که شوهر در الفاظ صاف و صريح بگويد؛ من ترا طلاق دادم، يا بگويد؛ من زنم را طلاق دادم. خلاصه اينکه چنان جملة صاف و پوست کنده اى بگويد که بجز طلاق هيچ معناى ديگر نداشته باشد.

اين قِسم طلاق دادن را «طلاق صريح» می گويند.


(( قسم دوم: طلاق کنایه ))

اين است که شوهر در الفاظ صريح طلاق ندهد بلکه چنان الفاظى گفت که هم معناى طلاق را می دهد و هم معناى ديگرى دارد.

مثلاً شوهر به زن گفت؛ «ترا از خود جدا کردم» که يک معناى آن اين است که ترا طلاق دادم، و معناى ديگرش ممکن این باشد که گرچه طلاقت ندادم ليکن از حالا به بعد ترا پيش خود نگاه نمى کنم، هميشه در خانۀ پدرت باش، ديگر ترا به خانه خود نمى آرم.
يا شوهر به زن گفت «بعد از اين بين من و تو هيچ چيزى نيست» يا «بعد از اين من با تو کارى ندارم» يا «تو از من جداستى» يا «من ترا جدا کردم» يا «جدايت کردم، از خانه ام برو، برو، گم شو، خانۀ پدرت برو، خانۀ بابه ات برو، از خانه ام برآى» و غيره الفاظ ... که هر کدام اینها دو معنى دارد.

اين قسم طلاق دادن را «طلاق کِنايه» و اينگونه الفاظ را «الفاظ کِنائى» می گویند.

محمد ابراهیم تیموری
20 جمادی الاولی 1439 قمری
💎🎉🌸💞🎊💞🌸🎉💎
​┈•••❈﴿ راه فلاح ﴾❈•••┈​
نشر تعالیم اسلام مطابق مذهب اهل سنت و جماعت بر مبنای فقه شریف حنفی

راه فلاح

15 Nov, 14:08


💦💫🎉🎊🎉🌺🎉🎊🎉💫💦

​┈•••❈﴿ مسائل طلاق - 3 -﴾❈•••┈​

💦💫🎉🎊🎉🌺🎉🎊🎉💫💦

(( قسم اول: طلاق باین ))

آن طلاقی است که نکاح از آن مى شکند {یعنی فسخ می شود} و اکنون بدون نکاح از سر نو، زندگى با شوهر جايز نيست. اگر زن مى خواهد با همان شوهر سابق زندگى کند و شوهر سابق نيز راضى است، در اين صورت تجديد نکاح يعنى بايد دوباره نکاح کنند. اين قسم طلاق را «طلاق باين» می گويند.


(( قسم دوم طلاق: طلاق مغلَّظه ))

آن طلاقى است که نکاح در آن چنان مى شکند که اگر آن دو بخواهند باز باهم نکاح کنند، تا وقتی که زن بعد از گذشتن عدّت طلاق، اولاً با مرد ديگرى نکاح نکند و اين مرد {یا بمیرد و یا} مدتى بعد او را طلاق ندهد و عدّت اين طلاق هم نگذرد، زن نمى تواند با شوهر سابق نکاح نمايد. اين قِسم طلاق را «طلاق مُغَلَّظَه» می گويند.
{و آن را طلاق ثلاثه و سه طلاق هم می نامند.}


(( قسم سوم طلاق: طلاق رجعی ))

آن طلاقى است که هنوز نکاح را نشکسته است. اگر شوهری زن خود را به الفاظ صريح، يک يا دو طلاق داد و بعداً پشيمان شد، در اين صورت تجديد نکاح يعنى نکاح کردن از سر نو لازم و ضرورى نيست، شوهر می تواند زن را بدون نکاح تازه نزد خود نگاهدارد و زندگى ايشان مانند زن و شوهر درست مى باشد.
البته اگر شوهر، زن خود را طلاق داده به او رجوع نکرد، در این صورت هنگامى که عدّت طلاق بگذرد، نکاح مى شکند و زن از نکاح او خارج می شود. و تا وقتى که عدّت نگذرد، شوهر اختيار دارد که زن را نگاهدارد يا رها کند. اين قِسم طلاق را «طلاق رَجْعِى» می گويند.

البته اگر کسى زن خود را سه طلاق بدهد، اکنون دیگر اختيار نگهداشتن زن را ندارد.

محمد ابراهیم تیموری
18 جمادی الاولی 1439 قمری
💎🎉🌸💞🎊💞🌸🎉💎
​┈•••❈﴿ راه فلاح ﴾❈•••┈​
نشر تعالیم اسلام مطابق مذهب اهل سنت و جماعت بر مبنای فقه شریف حنفی

راه فلاح

14 Nov, 13:26


💦💫🎉🎊🎉🌺🎉🎊🎉💫💦

​┈•••❈﴿ مسائل طلاق - 2 -﴾❈•••┈​

💦💫🎉🎊🎉🌺🎉🎊🎉💫💦

(( مسائل طلاق دادن ))

💐مسئله١:
فقط شوهر اختيار طلاق دادن را دارد، و چون شوهری زنِ خود را طلاق داد، طلاقش واقع مى شود و زن نمى تواند کارى بکند، چه زن قبول کند يا قبول نکند، طلاق به هر حال واقع می شود.
و زن نمى تواند شوهر خود را طلاق بدهد. اختيار طلاق دادن در دست زن نيست.

💐مسئله٢:
شوهر اختيار دادن تا سه طلاق را دارد و بیشتر از سه طلاق در اختيارش نيست. بنابرين اگر شوهری زنِ خود را چهار يا پنج طلاق داد، در اين صورت نيز فقط سه طلاق واقع می شود.

💐مسئله٣:
هنگامی که شوهر زبانى گفت؛ من زنم را طلاق دادم، و اين جمله را به آن صدائى گفت که خودش آن را شنيد، طلاق از گفتن اين جمله واقع می شود.
چه اين جمله را در موجوديت کسی بگويد يا آن را در خلوت و تنهائى بگويد و چه زنش آن را بشنود یا نشنود، طلاق در هر صورت واقع می شود.


(( اقسام طلاق ))

💐مسئله٤:
طلاق بر سه قِسم است:
(1) طلاق باین.
(2) طلاق مُغلَّظه.
(3) طلاق رجعی.

محمد ابراهیم تیموری
17 جمادی الاولی 1439 قمری
💎🎉🌸💞🎊💞🌸🎉💎
​┈•••❈﴿ راه فلاح ﴾❈•••┈​
نشر تعالیم اسلام مطابق مذهب اهل سنت و جماعت بر مبنای فقه شریف حنفی

راه فلاح

13 Nov, 12:15


💦💫🎉🎊🎉🌺🎉🎊🎉💫💦

​┈•••❈﴿ مسائل طلاق - 1 -﴾❈•••┈​

💦💫🎉🎊🎉🌺🎉🎊🎉💫💦

💐مسئله١:
هر شوهرى که بالغ بوده و ديوانه و مجنون نباشد، اگر زن خود را طلاق بدهد طلاقش واقع مى شود.

پسرى که هنوز بالغ نشده (1) و شوهری که ديوانه و مجنون است، اگر اين دو شخص زن خود را طلاق بدهند، طلاق شان واقع نمى شود.

💐مسئله٢:
اگر در حالت خواب از دهان شوهر برآيد که طلاق استى يا اينکه در خواب گفت زنم طلاق است، طلاق واقع نمى شود.

💐مسئله٣:
اگر کسى به زور و جبر از شخص ديگرى طلاق زن وى را مي گرفت و بنابرين او را بسيار لت و کوب نموده تهدید کرد که زنت را طلاق بده و گرنه مى کُشمت، اگر شوهر مجبوراً زن خود را طلاق داد، طلاق باز هم واقع می شود. (2)

💐مسئله٤:
اگر کسى شراب و غيره خورده نشه شد و در حالت نشه زن خود را طلاق داد و بعداً چون نشه اش پريد از اينکار خود پشيمان گشت، طلاق بازهم واقع شده است.

به همين صورت اگر کسى در حالت خشم و غضب، زن خود را طلاق بدهد، طلاق واقع مى شود.

💐مسئله٥:
جز شوهر، کس دیگری اختيار طلاق دادن زن را ندارد. البته اگر شوهر، شخصى را وکیل گرفته باشد تا زن وی را طلاق بدهد، در اين صورت اين شخص می تواند زن وی را طلاق دهد.

.......................
(1) بلوغ پسر یا دختر از چند علامت دانسته مى شود: يکى از احتلام دختر يا پسر. دوم از حيض دختر. سوم از حامله شدن دختر و حامله ساختن پسر. چهارم از انزال پسر، و پنجم اگر هيچ يک از علامات بالا در پسر یا دختر ديده نشد، در اين صورت به محض اينکه پانزده سال کامل از عمر آنها بگذرد و آنها قدم به شانزده سالگى بگذارند، شرعاً بالغ محسوب مى شوند.
(الدر المختار: ٥/١٧٠)
و این سالها سال های قمری است نه سال هال شمسی.

(2) اما اگر کسى را زدند و کوفتند يا تهديد نمودند و مجبور گردانيدند تا روى کاغذ بنويسد؛ من زنم را طلاق دادم و او آن را نوشت ليکن زبانى طلاق نگفت، طلاق در اين صورت واقع نمى شود.

رَجُلٌ أُكْرِهَ بِالضَّرْبِ وَالْحَبْسِ عَلَى أَنْ يَكْتُبَ طَلَاقَ امْرَأَتِهِ فُلَانَةَ بِنْتِ فُلَانٍ بْنِ فُلَانٍ فَكَتَبَ امْرَأَتَهُ فُلَانَةَ بِنْتَ فُلَانٍ بْنِ فُلَانٍ طَالِقٌ لَا تَطْلُقُ امْرَأَتُهُ كَذَا فِي فَتَاوَى قَاضِي خَانْ.
(فتاوى عالمگيرى: ١/٤٠٤)

محمد ابراهیم تیموری
16 جمادی الاولی 1439 قمری
💎🎉🌸💞🎊💞🌸🎉💎
​┈•••❈﴿ راه فلاح ﴾❈•••┈​
نشر تعالیم اسلام مطابق مذهب اهل سنت و جماعت بر مبنای فقه شریف حنفی

راه فلاح

09 Nov, 07:27


💎🎉🌸💞🌺💞🌸🎉💎

•••﴿طريقۀ پرورش و تربيت اوﻻد -4﴾•••

💎🎉🌸💞🌺💞🌸🎉💎

(32) - به دختران تاڪيد ڪنيد تا زيورهاى را ڪه می پوشند شب قبل از خوابيدن و صبح بعد از برخاستن به دقت متوجه آنها باشند.

(33) - به دختران تاڪيد ڪنيد تا در اموری ڪه در خانه انجام داده می شود مانند غذا پختن و لباس دوختن و ڪالا شستن و غیره ڪارهای خانه دقت ڪنند تا آنها را ياد بگيرند.

(34) - هنگامى ڪه طفل ڪار خوبى انجام داد او را تحسین ڪنید و نازش بدهيد، بلڪه او را انعام و جايزه هم بدهيد تا بيشتر به انجام دادن ڪارهاى خوب تشويق شود و به آنها رغبت بگیرد.
و اگر ڪار بدی را مرتڪب شد اولاً او را در تنهائى بفهمانيد ڪه ببين، اينڪار خيلى بد است، مردم چه می گويند، هر ڪس خبر شود، او چه خواهد گفت، خبر دار، ديگر اينڪار را نڪنى، بچۀ خوب اينڪار را نمى ڪند. و اگر طفل دوباره همانڪار را مرتڪب شد، اين بار سزاى مناسبى به او بدهيد.

(35) - مادر بايد احترام و هیبت پدر را در دل طفل بنشاند.

(36) - هيچ وقت نگذاريد طفل ڪارى را مخفيانه انجام بدهد. چه بازى ڪردن باشد یا خوردن يا ڪدام ڪار ديگرى. هر وقتى ڪه طفل ڪارى را مخفيانه انجام داد بفهميد ڪه او آن را بد می داند. اگر حقيقتاً آن ڪار بد است وادارش ڪنيد ڪه آن را ترڪ ڪند. و اگر ڪاری خوب است مثلاً خوردن چيزى، در اين صورت به او بگوئيد ڪه در پيش روى همگى آن را بخورد، نه مخفيانه.

(37) - ڪدام ڪار بدنى را بر آنها مقرّر ڪنيد تا سالم و تندرست بمانند، ڪسل و تنبل بار نيایند. مثلاً براى پسرها چوب شڪستن يا يڪى دو ميل دويدن و براى دخترها آسيا ڪردن يا چرخه ڪردن و امثال آن.

(38) - آنها را تاڪيد ڪنيد ڪه در راه رفتن خيلى تيز راه نروند و نه به بالا نگاه ڪرده راه بروند.

(39) - طفل را عادت بدهيد ڪه در همۀ ڪارهاى خود عاجزى و شڪستگى را اختيار ڪند، چه در گفتار و چه در رفتار تڪبُّر ننمايد. حتى او را نگذاريد ڪه در ميان اطفال هم عمر خود نشسته از لباس یا خانه يا خاندان يا ڪتاب و قلم و قلمدان و غيرۀ خود تعريف و توصيف ڪند.

(40) - گاهگاهى او را چند روپيه اى بدهيد تا مطابق خواستۀ خود آن را خرچ ڪند. ليڪن عادتش بدهيد ڪه مخفیانه از شما چيزى نخرد.

(41) - طريقۀ خوردن و نشستن و برخاستن در مجالس و محافل را به او بياموزانيد. اندڪى از آنها را ما نيز ذیلاً مى نويسيم.

محمد ابراهیم تیموری
25 جمادی الثانی 1439 قمری
💎🎉🌸💞🌺💞🌸🎉💎
┈•••❈﴿ راه فلاح ﴾❈•••┈
نشر تعالیم اسلام مطابق مذهب اهل سنت و جماعت بر مبنای فقه شریف حنفی

راه فلاح

08 Nov, 10:34


💎🎉🌸💞🌺💞🌸🎉💎

•••﴿طريقۀ پرورش و تربيت اوﻻد -3﴾•••

💎🎉🌸💞🌺💞🌸🎉💎

(21) - تا جائى ڪه ممڪن است او را توسط استاد ديندار تعليم بدهيد.

(22) - هيچ وقت دربارۀ مڪتب نرفتن از چشم پوشى با او ڪار نگيريد.

(23) - گاهگاهى حڪايات نيڪوڪاران و اشخاص نيڪ را به اطفال بشنوانيد.

(24) - آنها را نگذاريد ڪه ڪتاب هاى را مطالعه ڪنند ڪه داستان هاى عاشقانه يا مضامين خلاف شريعت يا قصه ها و افسانه هاى بيهوده يا غزليات و امثال آن در آنها باشد.

(25) - چنان ڪتاب هاى را براى مطالعه به آنها بدهيد ڪه شامل امور دينى و ضروريات دنيا باشد.

(26) - بعد از اينڪه از مڪتب آمدند اجازه بدهيد تا جهت تفريح و ساعت تيرى، بازى ڪنند تا طبع ايشان تازه شود. اما چنان بازى اى باشد ڪه گناهى شامل آن نباشد و نه خوف صدمه ديدن در آن برود.

(27) - براى خريدن پتاقى و سامان آتشبازى يا چيزهاى بيڪارۀ دیگر به اطفال پول ندهيد.

(28) - اطفال را به تماشاى بازى و نمايش عادت ندهيد.

(29) - اوﻻد خود را حتماً چنان پيشه و هنرى بياموزانيد ڪه در وقت ضرورت و مصيبت بتوانند توسط آن چند پولی به دست آورده زندگى خود و اوﻻد خود را پيش ببرند.

(30) - دختران را (حد اقل) آنقدر نوشتن ياد بدهيد ڪه بتوانند خط و حساب را بنويسند.

(31) - اطفال را عادت بدهيد ڪه ڪارهاى خود را خودشان انجام بدهند، تنبل و بيڪاره بار نيايند. به آنها حڪم ڪنيد ڪه بستر خود را شب خودشان هموار ڪنند و صبح زود برخاسته خودشان آن را جمع ڪرده به احتياط بردارند. بُقْچه {یا الماری} لباس هاى خود را خودشان درست نگهدارند. دَرز پارۀ لباس خود را خود شان بدوزند. لباس هاى خود را چه چرڪ باشند و چه پاڪ، در جائى بگذارند ڪه ڪیڪ و موش نخورد.

محمد ابراهیم تیموری
24 جمادی الثانی 1439 قمری
💎🎉🌸💞🌺💞🌸🎉💎
┈•••❈﴿ راه فلاح ﴾❈•••┈
نشر تعالیم اسلام مطابق مذهب اهل سنت و جماعت بر مبنای فقه شریف حنفی

راه فلاح

07 Nov, 06:53


💎🎉🌸💞🌺💞🌸🎉💎

•••﴿طريقۀ پرورش و تربيت اوﻻد -2﴾•••

💎🎉🌸💞🌺💞🌸🎉💎

(11) - اگر طفل دختر بود، او را به آرايش و پیرایش بسيار زياد موهايش و پوشيدن لباس هاى پر زرق و برق عادت ندهيد.

(12) - همۀ ضدهاى طفل را برآورده نڪنيد، زيرا خوی و عادتش خراب می شود.

(13) - از حرف زدن با صداى بلند، طفل را منع ڪنيد. خصوصاً اگر دختر باشد. اگر با صداى بلند و چيغ حرف زد، توبيخش ڪنيد وگرنه بعد از آنڪه بزرگ شد اينڪار عادتش می گردد.

(14) - اطفال خود را از نشستن و بازى ڪردن با ڪودڪ هاى ڪه عادات خراب دارند، يا از درس مى گريزند، يا عادت به پوشيدن لباس هاى پُر زرق و برق و خوردن خوردنی هاى گران قيمت دارند، دور نگاه دارید.

(15) - اطفال را از امور ذيل نفرت و انزجار بدهيد: خشم، دروغ گفتن، حسد ڪردن، حرص ڪردن، دزدى، سخن چینی ڪردن، ضد ڪردن بر چيزى، پُرگوئى بيفايده، خنديدن بي جا يا بسیار، فريب دادن، عاقبت خوب و بد ڪارى را نينديشیدن.
هرگاه ڪه طفل مرتڪب يڪى از اين امور شد فوراً او را منع ڪنيد و تنبيهش نمائيد.

(16) - اگر طفل چيزى را شڪستاند يا ڪسى را زد، سزاى مناسبى به او بدهيد تا ديگر اين ڪار را نڪند. ناز دادن و محبت در اين مواقع، اخلاق طفل را خراب مى سازد.

(17) - نگذاريد ڪه دير بخوابد و همچنين نگذاريد ڪه خيلى زود بخوابد.

(18) - عادتش بدهيد ڪه صبح زود از خواب بر خيزد.

(19) - وقتى طفل هفت ساله شد، او را به نماز خواندن عادت بدهيد.

(20) - وقتى ڪه قابل مڪتب رفتن شد، اول از همه قرآن شريف را تعليمش بدهيد.

محمد ابراهیم تیموری
23 جمادی الثانی 1439 قمری
💎🎉🌸💞🌺💞🌸🎉💎
┈•••❈﴿ راه فلاح ﴾❈•••┈
نشر تعالیم اسلام مطابق مذهب اهل سنت و جماعت بر مبنای فقه شریف حنفی

راه فلاح

06 Nov, 06:53


💎🎉🌸💞🌺💞🌸🎉💎

•••﴿طريقۀ پرورش و تربيت اوﻻد -1﴾•••

💎🎉🌸💞🌺💞🌸🎉💎

بايد دانست ڪه پرورش و تربيت اوﻻد خيلى مهم است، زيرا هر عادتى ڪه در طفل از دوران طفوليت پخته شود، آن عادت در سراسر عمر از بين نمى رود. بنابرين از دوران طفوليت تا جوانى امور ذيل را به ترتيب بايد ملحوظ داشت.

(1) - شير در طفل تاثير بزرگى دارد، طفل را فقط باید توسط زن نيڪ و ديندار شیر داد.

(2) - زن ها عادت دارند ڪه اطفال را از پوليس و بلا و غيره ... مانند سگ و پشڪ و... مى ترسانند. اينڪار خيلى بد است. قلب طفل ضعيف می شود و طفل ترسو بار مى آيد.

(3) - براى شير دادن و غذا دادن طفل، اوقاتى را معين ڪنيد تا سالم و تندرست بار بيايد.

(4) - طفل را صاف و پاڪ نگاهدارید ڪه سلامتی و صحت از آن پيدا می شود.

(5) - طفل را زياد زينت و آرايش نڪنيد.

(6) - اگر طفل پسر بود موهايش را دراز نگذاريد.

(7) - اگر طفل دختر است تا وقتى ڪه نزديڪ بلوغ نرسيده او را زيور نپوشانيد، زیرا از يڪ طرف جان طفل به سبب اين زيورات ممڪن به خطر بيفتد و از جانب ديگر برای طفل مناسب نیست از همان ڪودڪی شوقين زيور شود.

(8) - فقراء و ناداران را به دست طفل، پول و غذا و لباس بدهيد. به همين صورت به دست طفل، بعضى چيزهاى خوردنى و نوشيدنى ميان خواهران و برادران طفل يا در ميان ساير اطفال تقسيم ڪنيد تا به اين گونه طفل به سخاوت عادت ڪند.
ولي به ياد داشته باشيد ڪه اين اشیاء را از مال و پول خودتان به دست آنها تقسيم و خيرات ڪنيد و از پول و مال خود طفل ڪه شرعاً از طفل است، دادن چيزى به ڪسى درست نيست.

(9) - پُرخورى را پيش طفل بد بگوئيد ليڪن نام ڪسى را نگيريد بلڪه مثلاً اين طور بد بگوئيد ڪه مردم آدم پرخور را گاو می دانند.

(10) - اگر طفل پسر باشد، رغبت پوشيدن لباس هاى سفيد را در دلش پيدا ڪنيد و او را از پوشيدن لباس هاى رنگين و پرتڪلّف انزجار بدهيد. مثلاً به او بگوئيد ڪه اين لباس ها را دختران مى پوشند، مردان نمى پوشند و تو ماشاء الله مرد هستى. هميشه پيش او اين قبیل سخنان را بگوئيد.

محمد ابراهیم تیموری
22 جمادی الثانی 1439 قمری
💎🎉🌸💞🌺💞🌸🎉💎
┈•••❈﴿ راه فلاح ﴾❈•••┈
نشر تعالیم اسلام مطابق مذهب اهل سنت و جماعت بر مبنای فقه شریف حنفی

راه فلاح

04 Nov, 06:59


🍀🎉🎊💞🏵💞 🎊 🎉🍀

​​┈•••❈﴿مسائل پرورش اولاد﴾❈•••┈​​

🍀🎉🎊💞🏵💞 🎊 🎉🍀

💐مسئله١:
اگر زن و شوهر از هم جدا شدند يا زن طلاق يافت و زن و شوهر طفلى خُردسال دارند، در اين صورت حق پرورش طفل از مادر است. پدر نمى تواند طفل را از مادرش بگيرد، و تمام خرچ و مصارف طفل بر دوش پدرش بوده او بايد آن را بپردازد.
و اگر مادر نخواهد طفل را پرورش کند بلکه او را به پدرش بدهد، در اين صورت پدر بايد طفل را بگيرد و نمى تواند از گرفتن طفل انکار کند، يا او را جبراً به مادرش بدهد.

💐مسئله٢:
اگر مادر طفل موجود نباشد، يا اينکه موجود باشد اما از پرورش طفل انکار کند، در اين صورت حق پرورش طفل از مادرکلانِ مادرى او، و در صورت موجود نبودن يا انکار او، حق مادرِ مادرکلانِ مادرى اين طفل است.
و بعد از آنها حق پرورش اين طفل به ترتيب از مادرکلان پدري وى و سپس از مادرِ مادرکلانِ پدري وى است.
و اگر هيچ يک اينها موجود نباشد، در اين صورت حق پرورش طفل از خواهران اصلى اوست و آنها بايد برادر يا خواهر خود را پرورش کنند.
اگر خواهران اصلى نباشند، در اين صورت حق پرورش طفل از خواهران اندری {ناتنى} اوست. اما در اين صورت، آن خواهرانى که با اين طفل از يک مادر هستند مُقدّم و آن خواهرانى که با اين طفل از يک پدر هستند مؤخّر مى باشند.
و بعد از همۀ اين اشخاص حق پرورش طفل به خاله اش می رسد، و سپس به عمه اش.

💐مسئله٣:
اگر مادر طفل با مردى نکاح کرد که مَحرم اين کودک نمى باشد (يعنى به سبب خويشى بين کودک و اين مرد، نکاح ميان اين دو براى هميشه حرام نیست) اکنون مادر مستحق پرورش اين کودک نمى باشد.
البته اگر مادر با چنان خويشاوند کودک نکاح کرد که نکاح بين آن مرد و بين کودک جايز نمی باشد، مثلاً با کاکاى کودک نکاح کرد، در اين صورت مادر هنوز هم حق پرورش اين طفل را دارد.
علاوه بر مادر، هر زن ديگرى که مستحق پرورش کودک بود مانند خواهر و خاله و غيرۀ او، اگر با مرد غير محرم کودک نکاح کرد، حکمش نيز همين است که اکنون حق پرورش کودک را از دست مي دهد.

💐مسئله٤:
اگر زنى به سبب نکاح با غير محرم کودک، حق پرورش طفل را از دست داده بود ليکن بعداً شوهرش او را طلاق داد، يا شوهرش وفات کرد، اکنون حق او دوباره بر می گردد و کودک به او سپرده می شود.

💐مسئله٥:
اگر هيچ زنى از ميان خويشان مادرى کودک براى پرورش طفل يافت نشد، در اين صورت اکنون مستحق ترين کس براى پرورش کودک پدر اوست، و بعد از او، پدرکلانِ پدرى کودک، و سپس به ترتيب، همان کسانى که در تحت عنوان «احکام ولى» بيان گردیده است.
ليکن اگر آن خويشاوند کودک که حالا مستحق پرورش طفل شده است، نامحرم کودک بود و خوف می رود اگر کودک را حواله او کنند، در آينده فسادى پيش نيايد، در اين صورت کودک به چنان کسى سپرده خواهد شد که از هر لحاظ قابل اطمينان باشد.

💐مسئله٦:
تا وقتى که پسر هفت ساله نشده، حق پرورشش {برای مادرش} باقى است و چون هفت ساله شد، پدر می تواند او را پس بگيرد.
و حق پرورش دختر {برای مادر} تا نُه سالگى اش باقیست و چون دختر نُه ساله شد، پدر می تواند او را واپس بگيرد. مادر حق نگه داشتن دختر را اکنون ندارد.

محمد ابراهیم تیموری
13 جمادی الثانی 1439 قمری
🍀🎉🎊💞🏵💞 🎊 🎉🍀
​​┈•••❈﴿ راه فلاح ﴾❈•••┈​​
نشر تعالیم اسلام مطابق مذهب اهل سنت و جماعت بر مبنای فقه شریف حنفی
تلگرام/واتس اپ: ۰۰۴۴۷۷۷۶۰۰۳۱۳۷

راه فلاح

03 Nov, 07:08


•┈••ৡ✵❁❁🏵❁❁✵ৡ•┈•

(طريقۀ سپری کردن زندگی با شوهر -6-)

•┈••ৡ✵❁❁🏵❁❁✵ৡ•┈•

قهر شدن و دشنام دادن و تهديد شما فقط به خود شما ضرر می رساند. اگر مى خواهيد دل شوهر را از طرف خود بگردانيد و تیره بسازيد، پس هرچه مى خواهيد، بکنيد، ليکن عادت بد کسى توسط اينکارها ترک نمى شود. اگر مى خواهيد عادت بدش را دور بسازید، بايد از هوشيارى کار بگيريد، با عقلمندى با او زندگى کنيد، در تنهائى آرام آرام او را بفهمانيد و اگر از فهماندن و در تنهائى به غيرت آوردن، بازهم عادت بدش را ترک نکند، در اين صورت صبر کنيد. مردم را از اين کارش باخبر نکنيد و او را رسوا نگردانید و نه با او جنگ و جدال کنيد که شوهر آنگاه ضد می گيرد و به خشم آمده اينکار را بيشتر می کند. اگر شما خشمگين شده با او جنگ و جدال و دشنام بازى و رسوائى نمائيد، در اين صورت شايد همان قدرى که با شما حرف می زد، آن را هم ترک کند و آن وقت شما خود پشيمان و گريان خواهید گرديد.

و خوب به ياد بسپاريد که خدا مردان را مانند شير ساخته است و آنها از زور و جبر هرگز زير دست زن نمى آيند. طريقۀ خيلى آسان نرم کردن و به دست آوردن دل شوهر، خوش رفتارى با او و فرمان بردارى از اوست. فشار آوردن بر شوهر با قهرکردن و خشم گرفتن، اشتباه و نادانى بسيار بزرگ است. اگرچه انجام آن فوراً به فهم بعضى زنان نيايد ولي وقتى که فساد ريشه گرفت و جنگ و جدال دوام يافت، نتيجۀ آن آنگاه ظاهر خواهد شد.
در شهر لکنهو شوهر يک زن، خيلى فاسق و بدکار بود. شب و روز نزد يک زن بازارى می رفت و اصلاً به خانه نمى آمد و عجب اينکه آن زن بازارى توسط شوهر این زن فرمايش هم می فرستاد که امروز پلو بپز، امروز چلو بپز و امروز فلان چيز بپز، و اين زن بيچاره دم نمی زد و هرچه شوهرش می گفت همان چيز را روزانه پخته مى فرستاد و آرامش نداشت. تمام مردم شهر اين زن را به خاطر این صبرش بسيار احترام می کردند. و همچنين ثوابی که او به خاطر صبرش نزد خدا دارد، آن را نيز جداگانه به دست خواهد آورد. و هر روزى که الله متعال شوهرش را هدايت دهد و او بدکارَگى را رها کند، خواهيد ديد که چگونه غلام اين زن بى بى صفت خود خواهد گشت.

محمد ابراهیم تیموری
21 جمادی الثانی 1439 قمری
•┈••ৡ✵❁❁🏵❁❁✵ৡ•┈•
​​┈•••❈﴿ راه فلاح ﴾❈•••┈​​
نشر تعالیم اسلام مطابق مذهب اهل سنت و جماعت بر مبنای فقه شریف حنفی

راه فلاح

02 Nov, 07:16


•┈••ৡ✵❁❁🏵❁❁✵ৡ•┈•

(طريقۀ سپری کردن زندگی با شوهر -5-)

•┈••ৡ✵❁❁🏵❁❁✵ৡ•┈•

در حرف زدن خيلى متوجه خود باشيد. نه آن قدر پُر بگوئيد که بد دیگران بيايد و نه آنقدر خاموش باشيد که اگر شما را خوشامد هم کنند، بازهم خاموش نشسته باشيد. اينکار نيز بد و علامت تکبر است.
اگر چيزى در خانۀ شوهر بد تان بيايد یا مورد پسندتان نباشد، چون خانۀ والدين تان رفتيد، سخن چینى آن را نکنيد. گفتن گپ هاى خُرد و بزرگ خانۀ شوهر به مادر خود و کنج وکاو و به شوق پرسيدن مادرها دربارۀ آنها کارى بسيار زشت و بد است. اکثر جنگ و جدال ها از همين جا پيدا می شود و فسادها از همين جا برپا می گردد و جز جدال و فساد، هيچ فايدۀ ديگرى در آن نيست.

اسباب و لوازم شوهر را به خوش سليقگى نگاه کنيد. خانه را صاف و پاکيزه نگهداريد. بستر چرک و کثیف نباشد، آن را بی نظم {چُمْلُک} نگذاريد. اگر بالشت چرک شده باشد پوشش را بدل کنيد. اگر پوش ديگر نباشد پوش نو بدوزيد. اگر خود شوهر بگويد که اينکار را کن يا آنکار را کن، و شما بعد از گفتن او اينکارها را کرديد، این لطفى ندارد. لطف زندگى در اين است که بدون گفتن شوهر، همۀ کارها را انجام بدهيد.

هر چيزى که شوهر نزد شما گذاشته است آن را به خوبى حفظ کنيد. لباس ها و کالاها را تا کرده برداريد، آنها را بي جاى نيفگنید و نه اين طرف و آن طرف پراکنده بيندازيد. سامان ها و اثاث خانه را در جاى شان بگذاريد.

هيچ وقت در انجام دادن کارى تاخير و پس و پيش نکنيد.

هرگز دروغ نگوئيد که از دروغ گفتن، اعتبار انسان از بين می رود و آنگاه کسى سخن راست دروغگو را نيز باور نمى کند.

اگر شوهر در وقت خشم و قهر، شما را بد و بيراه گفت و دشنام داد، شما خاموش بمانيد و هيچ جوابش ندهيد. هرچه می خواهد بگويد بگذاريدش که بگويد، شما ساکت و خاموش بمانيد. خود تان خواهيد ديد که بعد از اينکه قهر و خشمش فرو نشست خودش پشيمان خواهد شد و از شما چه اندازه خوش و راضى خواهد گشت و بعد از این هرگز انشا‌ء الله بر شما قهر و خشمگين نخواهد شد. ليکن اگر شما نيز جوابش را داديد، گفتگو به درازا مي کشد و نه معلوم تا کجا بينجامد.

بر هر شبهۀ خُرد و کوچکی بر شوهر شک نکنيد و تهمتش نزنيد که تو با فلانه خيلى خنده می کنى، پيش او خيلى زياد می روى، آنجا نشسته چه می کنى و غيره ... که اگر شوهر بى قصور باشد، خودتان فکر کنيد که چقدر بد خواهد بود، و اگر شوهر واقعاً عادت بد دارد، با خود کمی فکر کنيد که آیا او اینکار را از قهر شدن و دشنام دادن شما ترک خواهد کرد؟!

محمد ابراهیم تیموری
20 جمادی الثانی 1439 قمری
•┈••ৡ✵❁❁🏵❁❁✵ৡ•┈•
​​┈•••❈﴿ راه فلاح ﴾❈•••┈​​
نشر تعالیم اسلام مطابق مذهب اهل سنت و جماعت بر مبنای فقه شریف حنفی

راه فلاح

01 Nov, 11:16


•┈••ৡ✵❁❁🏵❁❁✵ৡ•┈•

(طريقۀ سپری کردن زندگی با شوهر -4-)

•┈••ৡ✵❁❁🏵❁❁✵ৡ•┈•

اگر پدر و مادر شوهر زنده بودند و شوهر همۀ پول ها را به آنها داد و به شما نداد، ناراحت نشويد و بد نبريد بلکه اگر او پول ها را به شما بدهد، بازهم عقلمندى در اينست که شما پول را نگيريد و بگوئيد که آن را به آنها بدهد تا دل آنها کدورت نگيرد و شما را بد نگويد که عروس ما پسر ما را غلام خود ساخته است.

تا وقتى که خُسُر و خُشوى تان زنده هستند، خدمت و اطاعت آنها را بر خود لازم بدانيد و اينکار را موجب عزّت خود بپنداريد، و در فکر جدائى از خُشو و نَنُوی خود نيفتيد، زيرا ريشۀ فساد بين عروس و خُشو و نَنُوها همين است. خودتان کمى فکر کنيد؛ پدر و مادر، پسر خود را تربيت کردند و پرورش دادند و کلانش ساختند و در اين پسِ پيرى با اين آرزو عروسى اش را نمودند که حالا آرامش و راحت خواهيم يافت، ولى برعکس اگر عروس به محض آنکه پا به خانۀ شوهر گذاشت در اين فکر باشد که همين امروز شوهر را از پدر و مادرش جدا کنم، و مادر شوهر خبر شود که عروس مى خواهد پسرم را از ما جدا کند، آنگاه فساد و جنگ و جدال شروع می شود. بنابرين بهتر اينست که با خانوادۀ شوهر مشترکاً و يکجائى زندگى کنيد.
از همان شروع آمدن به خانۀ شوهر، در هر معامله ادب را مراعات کنيد. بر خُردسالان مهربانى و شفقت کنيد و بزرگسالان را ادب و احترام نمائيد.

کارهاى خود را بر دوش ديگران نيندازيد و هيچ چيز خود را افتاده نگذاريد که فلانى آن را خواهد برداشت. از انجام دادن هر کار خانه که خُشو و نَنُوهاى تان آن را می کنند عار نکنيد، بلکه بدون گفتن آنها آن را از دست آنها گرفته خود انجام بدهيد که از اينکار محبت شما در دل آنها پيدا می شود.

هنگامى که دو نفر با همديگر آرام و آهسته صحبت می کنند خود را از آنها دور کنيد و به حرف آنها گوش ندهيد که چه می گويند. و اين فکر را هم نکنيد که حتماً دربارۀ من چيزى می گويند.

در خانۀ شوهر به دلگيرى و افسردگى زندگى را سپری نکنيد. اگرچه اين خانۀ نو و مردم نو است، چون دل گرفته شويد، بازهم خود را بفهمانيد و اظهار خوشى کنيد، نه اينکه غمگين بنشينيد و هر وقت در گريان باشید و هنوز چند روز از آمدن تان نگذشته باشد که تقاضا کنيد که می خواهم خانه پدرم بروم.

محمد ابراهیم تیموری
19 جمادی الثانی 1439 قمری
•┈••ৡ✵❁❁🏵❁❁✵ৡ•┈•
​​┈•••❈﴿ راه فلاح ﴾❈•••┈​​
نشر تعالیم اسلام مطابق مذهب اهل سنت و جماعت بر مبنای فقه شریف حنفی

راه فلاح

31 Oct, 12:07


•┈••ৡ✵❁❁🏵❁❁✵ৡ•┈•

(طريقۀ سپری کردن زندگی با شوهر -3-)

•┈••ৡ✵❁❁🏵❁❁✵ৡ•┈•

اگر شوهر بر چيزى خشمگين شد، پس چنان سخنى نزنيد که خشم او بيشتر شود. هر وقت طبیعتش را ديده صحبت کنيد. اگر ديديد که حالا از خنده و مزاح خوش می شود با او خنده و مزاح کنيد و اگر ديديد که قهر است، خنده و مزاح نکنيد. هر طورى که مزاجش بود همانطور با او سخن بزنيد. اگر شوهر بر چيزى از شما خفه و رنجيده بود، پس شما هم روىْ تُرش کرده ننشينید بلکه خوشامدش را کنيد، عذر و معذرت بخواهيد، يعنى به هر صورتى که ممکن است او را از خود راضى و خوش بسازيد، اگرچه قصور شما هم نباشد و قصور شوهر باشد، بازهم شما ترشروئى نکنيد، بلکه عذر خواهى و معاف ساختن اين قصور را باعث فخر و عزت خود بدانيد.

و خوب بدانيد که پيوند زن و شوهر فقط از محبت خالى دوام نمى يابد بلکه به همراه محبت، ملحوظ داشتن ادب شوهر نيز ضرورى مي باشد. شوهرِ خود را برابر و مساوى خود دانستن، اشتباهی بسيار بزرگ است.

هيچگاه از شوهر کار نگيريد. اگر زمانى شوهر از روى محبت، دست يا سرِ تان را مالش داد، شما نگذاريد او اينکار را کند. اندکى فکر کنيد که اگر پدر تان بخواهد اينکار را کند آيا خوش تان خواهد آمد، حالانکه درجۀ شوهر بلندتر از درجۀ پدر است.

در نشستن و برخاستن و حرف زدن و در هر کار ديگر، ادب و احترام شوهر را رعايت کنيد. و به خصوص اگر قصور هم از شما باشد، اکنون با غرور و تکبر گوشه اى نشستن، کمال حماقت و نادانى مي باشد. از اين گونه رفتار دل شوهر از زن کنده مي شود.

هر وقتى که شوهر از سفر آمد خيريتش را بپرسيد که در آنجا چگونه بوده، تکليف که نديده است، دست و پايش را مالش بدهيد که شايد مانده و خسته شده باشد، اگر گرسنه باشد فوراً برایش آب و غذا تهيه کنيد، اگر هوا گرم باشد او را پکه کنيد. خلاصه کاری کنید که او راحت و آرام بیابد. دربارۀ پول و پيسه هرگز حرفی نزنيد که براى ما چه آوردى، چقدر خودت خرچ کردى، پول ها را کجا مانده اى، ببينم چند است ... بلکه هنگامى که خودش پول را داد آن وقت آن را بگيريد. محاسبه اش نکنيد که معاشت بسيار زياد است، تو در اين چند ماه فقط همين قدر پول آورده اى، تو بسيار خرچ می کنى، پول ها را کجا برداشتى، در کجا خرچ کردى و غيره ... اگر در وقت ديگرى هنگام خوشى شوهر، اين سخنان را به طرز مناسب در بين صحبت ها از او پرسيديد، حرجى نيست.

محمد ابراهیم تیموری
18 جمادی الثانی 1439 قمری
•┈••ৡ✵❁❁🏵❁❁✵ৡ•┈•
​​┈•••❈﴿ راه فلاح ﴾❈•••┈​​
نشر تعالیم اسلام مطابق مذهب اهل سنت و جماعت بر مبنای فقه شریف حنفی

راه فلاح

30 Oct, 07:08


•┈••ৡ✵❁❁🏵❁❁✵ৡ•┈•

(طريقۀ سپری کردن زندگی با شوهر -2-)

•┈••ৡ✵❁❁🏵❁❁✵ৡ•┈•

هيچوقت زيادتر از طاقت و توان شوهر خرچ نخواهيد، بلکه هرچه کم و زياد که به دست آمد، خانۀ خود دانسته تر و خشک خورده گذاره کنيد.

اگر کدام وقت، لباسى یا زیوری خوشِ تان بيايد، و شوهر طاقت خريدن آن را ندارد، فرمايش خريدن آن را نکنيد و نه به خاطر به دست نياوردن آن افسوس کنيد، بلکه اصلاً حرف آن را از زبان نکشيد. خودتان فکر کنيد که اگر مثلاً شما فرمايش آن را کرديد، شوهر حتماً در دل خود خواهد گفت؛ اين چگونه زنى است که هيچ متوجه حال من نيست و اين گونه فرمايش بى موقع و بيجا می کند.
حتى اگر شوهر پولدار هم باشد، تا جائى که ممکن است خودتان هيچ وقت از او فرمايش چيزى را نکنيد. زيرا انسان با فرمايش کردن از چشم ديگران مى افتد و سخنانش نزد ديگران بى ارزش مى شود. البته اگر شوهر خودش پرسید که چه برايت بياورم، خير، در اين صورت برایش بگوئيد که چه مى خواهيد.
بر هیچ چيزى با شوهر ضد و لَج نکنيد. اگر او سخنی خلاف شما هم بزند، بازهم آن را در آن وقت رها کنيد و پشتش نيفتيد، و بعداً در وقت ديگرى به طريقه اى مناسب او را بفهمانيد.

اگر به مشقت و زحمت در خانۀ شوهر زندگی می کنيد، هرگز آن را بر زبان نياوريد و هميشه اظهار خوشى و رضايت نمائيد تا شوهر غمگين نشود و رنج نبرد. دل او به سبب اين گونه زندگى شما با او در دست شما خواهد آمد.

اگر شوهر چيزى براى شما آورد، چه مورد پسند شما باشد يا نباشد، هميشه بر آن اظهار خوشى کنيد و چنین نگوئيد که اين خراب است يا خوشم نمى آيد، زيرا از اينکار دل شکسته می شود و ديگر دلش نمى شود که چيزى براى شما بياورد. و اگر از آن چيز تعريف کنيد، شوهر خوش شده از اين به بعد چيزهاى بيشتری خواهد آورد.

هيچ وقت خشمگين و عصبانى شده ناشکرى شوهر را نکنيد و به او اينطور نگوئيد که در خانۀ تو آمده من چه ديدم، تمام عمرم در مصيبت و بلا تير شد، پدرم و مادرم قسمت مرا خراب کردند که مرا به تو دادند يا در اين دوزخ انداختند و غيره ... زیرا اگر يکبار دل شوهر از زن کنده شد، ديگر مشکل است که زن دوباره در دلش جا بگيرد.

در حديث شريف وارد است که حضرت رسول الله ﷺ فرمودند:
عَنْ أَبِي سَعِيدٍ الخُدْرِيِّ، قَالَ: خَرَجَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فِي أَضْحَى أَوْ فِطْرٍ إِلَى المُصَلَّى، فَمَرَّ عَلَى النِّسَاءِ، فَقَالَ: يَا مَعْشَرَ النِّسَاءِ تَصَدَّقْنَ فَإِنِّي أُرِيتُكُنَّ أَكْثَرَ أَهْلِ النَّارِ. فَقُلْنَ: وَبِمَ يَا رَسُولَ اللَّهِ؟ قَالَ: تُكْثِرْنَ اللَّعْنَ، وَتَكْفُرْنَ العَشِيرَ.
«من زن ها را در دوزخ بسیار ديدم. پرسيدند که يا رسول الله ﷺ چرا زن ها زيادتر به دوزخ می روند. آنحضرته فرمودند که آنها ديگران را بسیار لعنت می کنند و بسيار ناشکرىِ شوهران خويش را مى نمايند».
(بخاری شریف: حدیث 304 و 1462 ومسلم شریف: حدیث250 و 2085)

اکنون خود ببينيد که ناشکرى شوهر چقدر کار بدى است، و لعنت کردن بر کسى يا در مورد کسی اين گونه گفتن که خدا او را بزند، يا غضب خدا بر سرش، يا از رويش معلوم است که لعنتى است، از رويش لعنت مى بارد و غيره ... همۀ اين حرف ها بسيار زشت و قبيح مي باشد.

محمد ابراهیم تیموری
17 جمادی الثانی 1439 قمری
•┈••ৡ✵❁❁🏵❁❁✵ৡ•┈•
​​┈•••❈﴿ راه فلاح ﴾❈•••┈​​
نشر تعالیم اسلام مطابق مذهب اهل سنت و جماعت بر مبنای فقه شریف حنفی

راه فلاح

29 Oct, 06:40


•┈••ৡ✵❁❁🏵❁❁✵ৡ•┈•

(طريقۀ سپری کردن زندگی با شوهر -1-)

•┈••ৡ✵❁❁🏵❁❁✵ৡ•┈•

پيوند زن و شوهر پيوندى است که تمام عمر را بايد در آن سپری کرد. اگر دل هاى هر دو با هم صاف و پر محبت بود، نعمتى بزرگتر از اين پيوند نيست. و اگر خدا ناخواسته دل هاى شان از يکديگر کدورت گرفت، مصيبتى سخت تر از اين نيست.
بنابرين تا جائی که می توانيد بکوشید دل شوهر را به دست بياوريد و به اشارۀ چشم او کار کنيد. اگر شوهر حکم بدهد که تمام شب دست بسته ايستاده شو، خير دنيا و آخرت در اينست که کمى تکليف و مشقت دنيا را تحمل کرده عاقبت نيک و سرخروئى آخرت را به دست بياوريد.

هيچ گاه چنان سخنى نزنيد که خلاف طبع شوهر باشد. اگر شوهر روز را شب و شب را روز بگوید، شما نیز همانگونه بگوئيد.

بعضى از زن ها به سبب کم فکرى و عاقبت نا انديشى چنان سخنانى مي زنند که دل شوهر از طرف ايشان کدورت می گيرد. مثلاً زبان درازى می کنند يا طعنه و تشنيع می زنند يا از خشم و عصبانيت چنان حرف هاى تند و تيز می گويند که شوهر بد مى برد، و سپس هنگامى که دل شوهر از طرف زن کدورت گرفت و برگشت، آنگاه خود زن گريان و نالان می شود.

خوب بدانيد که چون دل شوهر کدورت گرفت و از طرف زن برگشت، اگرچه او را دو سه چهار روز بعد نیز رام کرديد، بازهم دل شوهر آن طورى که قبلاً بود نمى باشد. اگرچه هزار بهانه و معذرت بخواهيد ليکن دل شوهر چنانکه قبلاً صاف و پر محبت بود، اکنون آن صافى و محبت باقی نخواهد ماند، و چون چيزى يا کارى پيش بيآيد، اين خيال فوراً به فکرش مى آيد که اين زن همان است که در فلان روز چنين حرف هاى به من گفته بود. بنابرين باید با شوهر خود خوب با فکر و دور انديشی زندگى کنید که هم رضاى خدا و رسولش در آن است و هم خير و خوبى دنيا و آخرت شما.

زنان هوشيار احتياجى به توضیح چيزى ندارند، خوب و بد هر چيز را خود مى فهمند. ليکن ما بازهم بعضى از امور ضرورى را در اينجا بيان می کنيم، با فهميدن این نکات، بقيۀ امور را خود مي توانيد درک کنيد.

محمد ابراهیم تیموری
16 جمادی الثانی 1439 قمری
•┈••ৡ✵❁❁🏵❁❁✵ৡ•┈•
​​┈•••❈﴿ راه فلاح ﴾❈•••┈​​
نشر تعالیم اسلام مطابق مذهب اهل سنت و جماعت بر مبنای فقه شریف حنفی

راه فلاح

28 Oct, 06:52


•┈••ৡ✵❁❁🏵❁❁✵ৡ•┈•

(طريقۀ سپری کردن زندگی با شوهر -1-)

•┈••ৡ✵❁❁🏵❁❁✵ৡ•┈•

پيوند زن و شوهر پيوندى است که تمام عمر را بايد در آن سپری کرد. اگر دل هاى هر دو با هم صاف و پر محبت بود، نعمتى بزرگتر از اين پيوند نيست. و اگر خدا ناخواسته دل هاى شان از يکديگر کدورت گرفت، مصيبتى سخت تر از اين نيست.
بنابرين تا جائی که می توانيد بکوشید دل شوهر را به دست بياوريد و به اشارۀ چشم او کار کنيد. اگر شوهر حکم بدهد که تمام شب دست بسته ايستاده شو، خير دنيا و آخرت در اينست که کمى تکليف و مشقت دنيا را تحمل کرده عاقبت نيک و سرخروئى آخرت را به دست بياوريد.

هيچ گاه چنان سخنى نزنيد که خلاف طبع شوهر باشد. اگر شوهر روز را شب و شب را روز بگوید، شما نیز همانگونه بگوئيد.

بعضى از زن ها به سبب کم فکرى و عاقبت نا انديشى چنان سخنانى مي زنند که دل شوهر از طرف ايشان کدورت می گيرد. مثلاً زبان درازى می کنند يا طعنه و تشنيع می زنند يا از خشم و عصبانيت چنان حرف هاى تند و تيز می گويند که شوهر بد مى برد، و سپس هنگامى که دل شوهر از طرف زن کدورت گرفت و برگشت، آنگاه خود زن گريان و نالان می شود.

خوب بدانيد که چون دل شوهر کدورت گرفت و از طرف زن برگشت، اگرچه او را دو سه چهار روز بعد نیز رام کرديد، بازهم دل شوهر آن طورى که قبلاً بود نمى باشد. اگرچه هزار بهانه و معذرت بخواهيد ليکن دل شوهر چنانکه قبلاً صاف و پر محبت بود، اکنون آن صافى و محبت باقی نخواهد ماند، و چون چيزى يا کارى پيش بيآيد، اين خيال فوراً به فکرش مى آيد که اين زن همان است که در فلان روز چنين حرف هاى به من گفته بود. بنابرين باید با شوهر خود خوب با فکر و دور انديشی زندگى کنید که هم رضاى خدا و رسولش در آن است و هم خير و خوبى دنيا و آخرت شما.

زنان هوشيار احتياجى به توضیح چيزى ندارند، خوب و بد هر چيز را خود مى فهمند. ليکن ما بازهم بعضى از امور ضرورى را در اينجا بيان می کنيم، با فهميدن این نکات، بقيۀ امور را خود مي توانيد درک کنيد.

محمد ابراهیم تیموری
16 جمادی الثانی 1439 قمری
•┈••ৡ✵❁❁🏵❁❁✵ৡ•┈•
​​┈•••❈﴿ راه فلاح ﴾❈•••┈​​
نشر تعالیم اسلام مطابق مذهب اهل سنت و جماعت بر مبنای فقه شریف حنفی

راه فلاح

27 Oct, 10:28


🍀🎉🎊💞🏵💞 🎊 🎉🍀

​​┈•••❈﴿ حقوق شوهر -1-﴾❈•••┈​​

🍀🎉🎊💞🏵💞 🎊 🎉🍀

الله متعال حقوق شوهر را بسيار زیاد و اداى آنها را کار بسيار ثواب قرار داده است. خوش نگه داشتن و راضى نگه داشتن شوهر، عبادتى بزرگ است و ناراحت کردن و ناراض ساختن شوهر، گناهى بسيار بزرگ مى باشد.

💐حضرت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم مى فرمايند:
عَنِ أَنَسٍ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: الْمَرْأَةُ إِذَا صَلَّتْ خَمْسَهَا وَصَامَتْ شَهْرَهَا وَأَحْصَنَتْ فَرْجَهَا وَأَطَاعَتْ زَوْجَهَا فَلْتَدْخُلْ مِنْ أَيِّ أَبْوَابِ الْجَنَّةِ شَاءَتْ.
«هر زنى که پنج وقت نمازش را بخواند و ماه رمضان را روزه بگيرد و آبروى خود را حفظ کند و اطاعت گزار و فرمانبردار شوهر خود باشد، اجازه دارد از هر دروازۀ جنت که بخواهد داخل جنت شود»
يعنى اجازه دارد از هر کدام از هشت دروازۀ بهشت بخواهد بدون ممانعتى داخل بهشت برود.

(حلیة الاولیاء: 6/308 و بلدانیات سخاوی: 1/166 باب 27 و جامع الاحادیث: حدیث 24526 و مشکات شریف: ص 281)

💐و آنحضرت صلی الله علیه و آله و سلم مى فرمايند:
عَنْ أُمِّ سَلَمَةَ قَالَتْ: قَالَ رَسُولُ اللهِه: أَيُّمَا امْرَأَةٍ مَاتَتْ وَزَوْجُهَا عَنْهَا رَاضٍ دَخَلَتِ الجَنَّةَ.
«هر زنى در حالی از دنيا برود که شوهرش از او راضى است، او به جنت می رود».

(ترمذی شریف: حدیث 1161 و مستدرک حاکم: حدیث 7328 و سنن ابن ماجه: حدیث 1854 و مصنف ابن ابی شیبه: حدیث 17123 و شعب الایمان بیهقی: حدیث8370 و مسند ابی یعلی: حدیث 6903)

💐و آنحضرت صلی الله علیه و آله و سلم مى فرمايند:
عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ، عَنْ النَّبِيِّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: لَوْ كُنْتُ آمِرًا أَحَدًا أَنْ يَسْجُدَ لِأَحَدٍ لَأَمَرْتُ المَرْأَةَ أَنْ تَسْجُدَ لِزَوْجِهَا.
«اگر سجده جز خدا به کس ديگرى را اجازه می دادم، زن را حکم می دادم تا شوهرش را سجده کند.(1) اگر شوهر به زن خود حکم بدهد که سنگ هاى اين کوه را برداشته به آن کوه ديگر ببر و سنگ هاى آن کوه را برداشته به اين کوه بيار، زن بايد اين کار را کند».

(کتاب الآثار امام ابوحنیفه به روایت امام ابو یوسف: حدیث 911 و ترمذی شریف: حدیث 1159 و سنن ابن ماجه: حدیث 1852 و مصنف ابن ابی شیبه: حدیث 17134 و مسند احمد: حدیث 24471)

💐و آنحضرت صلی الله علیه و آله و سلم
فرموده اند:
قَالَ رَسُولُ اللهِ: إِذَا الرَّجُلُ دَعَا زَوْجَتَهُ لِحَاجَتِهِ فَلْتَأْتِهِ، وَإِنْ كَانَتْ عَلَى التَّنُّورِ.
«هر وقتى که شوهر، زن خود را به خاطر ضرورت خود بطلبد، زن حتماً بايد نزد او برود. حتى اگر زن در حال پختن غذا هم باشد، بازهم آن را رها کرده نزد شوهر برود».

(سنن ترمذی: حدیث 1160و صحیح ابن حبان: حدیث 4165 و جمع الفؤائد: حدیث 4295)

يعنى اينکه اگرچه زن، کار بسيار ضرورى نیز داشته باشد، بازهم آن را رها کرده نزد شوهر برود.

محمد ابراهیم تیموری
14 جمادی الثانی 1439 قمری
🍀🎉🎊💞🏵💞 🎊 🎉🍀
​​┈•••❈﴿ راه فلاح ﴾❈•••┈​​
نشر تعالیم اسلام مطابق مذهب اهل سنت و جماعت بر مبنای فقه شریف حنفی
تلگرام/واتس اپ: ۰۰۴۴۷۷۷۶۰۰۳۱۳۷

راه فلاح

23 Oct, 06:47


┅✵◈❀﴿مسائل نڪاح - ۳۳ -﴾❀◈✵┅

بعضی مسائل حُرمت رضاعت:
مسئله ٢٠:
مردى با یک زن نامزد شد، سپس زنى آمده گفت؛ من هر دوى آنها را شير داده ام، و بجز اين زن، کس ديگری بر شير خوردن آنها گواهى نمى دهد، در اين صورت فقط از گفته اين زن، شیرخوردگی ثابت نمى شود و نکاح آن دو درست است. هر وقتى که دو مرد ديندار يا يک مرد و دو زن ديندار گواهى بدهند که اين زن و مرد، شير يک زن را خورده اند، آنگاه شير خوردن ثابت می شود و نکاح بين آن زن و مرد حرام می گردد. بدون اينگونه گواهى، شيرخوردن ثابت نمى شود.
ليکن از گفتۀ يک مرد يا يک زن يا از گفتۀ دو سه زن، اگر دل شخص گواهى بدهد که اين گفته شايد راست باشد، در این صورت نبايد نکاح کرد، زيرا خود را در شک و تردد انداختن فايده اى ندارد. ولی اگر بازهم کسى در اين صورت نکاح کرد، نکاح آنها درست است.

مسئله ٢١: مخلوط کردن شير زن در کدام دوائی جايز نيست، و اگر کسى اينکار را کرد، اکنون خوردن و استعمال آن دوا جايز نيست، بلکه حرام مي باشد. به همين صورت چکانیدن شير زن در چشم و گوش به طور دوا جايز نيست. خلاصه اينکه استفاده بردن از شيرِ انسان و استعمال کردن آن درست نمى باشد.

┈•••❈﴿ راه فلاح ﴾❈•••┈
نشر تعالیم اسلام مطابق مذهب اهل سنت و جماعت بر مبنای فقه شریف حنفی
در واتس اپ: ۰۰۴۴۷۷۷۶۰۰۳۱۳۷

راه فلاح

22 Oct, 11:23


┅✵◈❀﴿مسائل نڪاح - ۳۲ -﴾❀◈✵┅

حکم حُرمت رضاعت:
مسئله ١٤:
اگر دختر و پسرى شير يک زن را خورده اند آنها نمی توانند با همديگر نکاح کنند. چه هر دو همزمان باهم شير خورده باشند، يا يکى اول و ديگرى چندين سال بعد شير خورده باشد. حکم هر دو صورت يکسان است.

مسئله ١٥: يک دختر مثلاً شيرِ زنِ «خالد» را خورده است، اکنون اين دختر، نمی تواند با خالد نکاح کند یا با پدر يا پدرکلانِ خالد یا با اوﻻد خالد نکاح کند، بلکه با آن اوﻻد خالد نیز که از زن ديگرش هستند نمی تواند نکاح کند.

مسئله ١٦: اگر «عباس» شير خديجه را خورده بود و شوهر خديجه که قادر نام دارد، زن ديگرى هم بنام زينب داشت که طلاقش داده بود، اکنون زينب نيز با عباس نمى تواند نکاح کند، زيرا عباس فرزند شيرى قادر، شوهر زينب است و نکاح کردن با اوﻻد شوهر برای زن جايز نمى باشد.
به همين صورت اگر عباس زن خود را طلاق بدهد، زنش نمى تواند با قادر نکاح کند، زيرا قادر خُسُرش {پدر شوهرش} مي باشد و نکاح کردن زن با خُسُرش جايز نيست.
و همچنين عباس نمى تواند با خواهر قادر نکاح کند، زيرا که خواهر قادر عمه عباس می شود، چه اين خواهر قادر، اصلى باشد يا اينکه خواهر شيرى‌اش باشد. حکم هر دوى آنها يکسان است.
البته قادر می تواند با خواهر عباس نکاح کند.زيرا شرعاً هيچ گونه امر موجب حرمت در بين آنها موجود نيست.

مسئله ١٧: عباس خواهرى به نام ساجده دارد و ساجده شيرِ زنى را خورده است، ليکن عباس شير آن زن را نخورده. اگر عباس با آن زن نکاح کند، نکاحش درست است.

مسئله ١٨: اگر اوﻻد عباس، شيرِ زاهده را خورده اند، عباس می تواند با زاهده نکاح کند.

مسئله ١٩: قادر و ذاکر دو برادر اند و ذاکر يک خواهر شيرى مثلاً به نام نسرين دارد. در اين صورت قادر می تواند با نسرين نکاح کند.
ليکن ذاکر هرگز نمى تواند با نسرين نکاح کند. اين مسئله را به خوبى به ياد بسپاريد.
چونکه اينگونه مسائل مشکل و پیچیده هستند و فهميدن آنها هم دشوار است، لذا ما بر نوشتن اين چند مسئله اکتفاء می کنيم. اگر ضرورت پيش آمد، آن را از عالِمی بزرگ و بافهم بپرسيد.

┈•••❈﴿ راه فلاح ﴾❈•••┈
نشر تعالیم اسلام مطابق مذهب اهل سنت و جماعت بر مبنای فقه شریف حنفی
در واتس اپ: ۰۰۴۴۷۷۷۶۰۰۳۱۳۷

راه فلاح

21 Oct, 11:56


┅✵◈❀﴿مسائل نڪاح - ۳۱ -﴾❀◈✵┅

حُرمت رضاعت چه وقت ثابت می‌شود:
مسئله ٦:
به محض اينکه شير زنى به حَلق طفل فرو رفت تمام آن خويشاوندانى که در بالا گفته شد بر طفل حرام می شوند. چه کمى شیر به حلقش رفته باشد يا زياد. کمى و زيادى شير در این صورت اعتبار ندارد.

مسئله ٧: اگر طفل از سينه شير نخورد بلکه زن شير خود را کشيده به او داد، در اين صورت نيز تمام خويشاوندان مذکور در بالا بر او حرام می شوند. به همين صورت، اگر شير زنى را در بينى طفل چکانیدند، بازهم تمام خويشاوندهاى مذکور بر او حرام می شوند. و اگر در گوش طفل چکانیدند، اين صورت اعتبار ندارد.

مسئله ٨: اگر شيرِ زنى را با آب يا دوا مخلوط کرده به طفل خورانیدند، در اين صورت بنگريد که آيا شير بيشتر است يا آب، يا هر دو برابر است. اگر شير زيادتر باشد يا آب و شير برابر باشد، آن زن مادر شيرى اين طفل می شود و همۀ خويشاوندان مذکورش بر طفل حرام می گردند.
و اگر آب يا دوا زيادتر باشد، در اين صورت اين شير قابل اعتبار نيست و آن زن مادر شيرى طفل نمى شود.

مسئله ٩: اگر شير زنى با شير گوسفند يا گاو مخلوط شد و طفل آن شير را خورد، در اين صورت نيز ببينيد که آيا شيرِ زن زيادتر است يا شير گوسفند و گاو يا اينکه هر دو برابر است.
اگر شير زن زيادتر يا برابر بود، همۀ خويشاوندان مذکور زن بر طفل حرام می شوند و اين طفل اکنون فرزند شيرى آن زن مى باشد. و اگر شير گوسفند يا گاو بيشتر است، پس اين شير اعتبارى ندارد و چنان خواهيم پنداشت که طفل اصلاً شير او را نخورده است.

مسئله ١٠: اگر از دختر باکره‌اى شير آمد و طفل آن را خورد، در این صورت تمام خويشاوندان مذکور آن دختر بر طفل حرام می شوند. (مراد از دختر باکره دخترى است که نُه ساله يا بالاتر از آن باشد. اگر دختر کمتر از نُه سال دارد، در این صورت این شير اعتبارى نخواهد داشت و حرمت ثابت نخواهد شد).

مسئله ١١: اگر شير زنِ مُرده را کشيده به طفل دادند، در اين صورت نيز تمام خويشاوندان مذکور زن بر طفل حرام می شوند.

مسئله ١٢: اگر دو طفل، شير يک گوسفند يا يک گاو را خوردند، اين اعتبارى ندارد. آنها برادر و خواهر يگديگر نمى گردند.

مسئله ١٣: اگر مردى شيرِ زن خود را خورد زنش بر وى حرام نمى شود، البته اين کار خيلى گناه دارد، زيرا خوردن شیر انسان بعد از عمر دو سالگى حرام است.

┈•••❈﴿ راه فلاح ﴾❈•••┈
نشر تعالیم اسلام مطابق مذهب اهل سنت و جماعت بر مبنای فقه شریف حنفی
در واتس اپ: ۰۰۴۴۷۷۷۶۰۰۳۱۳۷

راه فلاح

20 Oct, 13:11


┅✵◈❀﴿مسائل نڪاح - ۳۰ -﴾❀◈✵┅

میعاد حُرمت رضاعت:
مسئله ٥:
اگر طفل علاوه بر مادر، شير زن ديگرى را نیز خورد، اين زن نيز مادرش می شود و شوهر اين زن، پدر اين طفل می گردد و اولاد اين زن، برادران و خواهران شيرى {رضاعی} او می شوند و نکاح بين آنها و این طفل حرام می گردد.
نکاح با خويشاوندانى که از طرف نسب براى طفل حرام است، به خاطر اين شير خوردن، نکاح با خويشاوندانی مثل آنها از طرف مادر شیردِهش براى اين طفل نیز حرام مى باشد.
{البته چند مسائل از اين قاعده جداست که تحت مسئله ١٦ و ١٧ و ١٨ و ١٩ مى آيند.}
ليکن اين حکم در فتواى بسيارى از علماء مشروط به آن است که طفل تا دو سالگى‌اش شير زنی را خورده باشد، و اگر طفل دو ساله شد و سپس شير زنى را خورد، در اين صورت اين شير خوردن اعتبارى نخواهد داشت، نه آن زن شير دهنده، مادر شيرى طفل مى شود و نه اوﻻدش، خواهر و برادر شيرى طفل می گردند. بنابرين اگر آنها با همديگر نکاح کنند، نکاح درست خواهد بود.
ليکن امام اعظم ابو حنیفه رَحِمَہُ اللہُ تَعَالَیٰ که امام بسيار بزرگى است مى فرمايد اگر طفل تا دو و نيم سالگى نیز شير زنى را خورده باشد، بازهم نکاح او با فرزندان آن زن درست نمى باشد.
البته اگر طفل بعد از دو و نيم سالگى شير زنى را خورده باشد، اين شير خوردن هيچ اعتبارى ندارد و نکاح بين آن طفل و اولاد زن شير دهنده نزد همۀ علماء جايز است.

┈•••❈﴿ راه فلاح ﴾❈•••┈
نشر تعالیم اسلام مطابق مذهب اهل سنت و جماعت بر مبنای فقه شریف حنفی
در واتس اپ: ۰۰۴۴۷۷۷۶۰۰۳۱۳۷

راه فلاح

19 Oct, 13:53


┅✵◈❀﴿مسائل نڪاح - ۲۹ -﴾❀◈✵┅

شيرخوردن و شيردادن {رضاعت}:
مسئله ١:
هنگامى که طفلى تولد شد بر مادرش واجب است او را شير بدهد. البته اگر پدر طفل پولدار باشد و بتواند دايه‌اى براى طفل استخدام کند، در اين صورت اگر مادر شير ندهد، مرتکب گناهى نمى شود.

مسئله ٢: براى زن درست نيست کـه بدون اجازۀ شوهر، طفل شخص ديگرى را شير بدهد. البته اگر طفلی از گرسنگى مى تپد و خوف هلاكش می رود، در اين صورت زن مي تواند بدون اجازۀ شوهر، آن طفل را شير بدهد.

مسئله ٣: حد اکثر مدت شيردادن به طفل دو سال است. شيردادن به طفل بعد از دو سال حرام است و هرگز درست نيست.

مسئله ٤: اگر طفل شروع به خوردن چيزهاى ديگر کرد و بنابرين مادرش قبل از دو سالگى طفل را از شير جدا کرد، اينکار درست است، عيبى ندارد.

┈•••❈﴿ راه فلاح ﴾❈•••┈
نشر تعالیم اسلام مطابق مذهب اهل سنت و جماعت بر مبنای فقه شریف حنفی
در واتس اپ: ۰۰۴۴۷۷۷۶۰۰۳۱۳۷

راه فلاح

18 Oct, 13:55


┅✵◈❀﴿مسائل نڪاح - ۲۸ -﴾❀◈✵┅

مساوات بين همسران خود:
مسئله ١: هر مردى که بیشتر از یک زن دارد بر او واجب است که ميان زنان خود مساوات و برابرى کند. هر چيزى که به يک زن می دهد، زن ديگرش هم می تواند آن چيز را از او مطالبه کند. خواه زنانش باکره بوده باشند يا قبلاً هم نکاح شده باشند، و يا اينکه يکى از آنها باکره بوده باشد و ديگرى قبلاً شوهر نموده باشد، حکم همۀ آنها يکسان است.
اگر شوهر یک شب را نزد یک زن به سر برد پس باید نزد زن ديگر هم يک شب را سپری کند. اگر نزد يک زن دو يا سه شب گذارنید، بايد نزد زن ديگر هم دو يا سه شب بگذراند. و اگر مقدارى طلا و زيور به يک زن داده است، زن ديگر هم می تواند همانقدر طلا و زيور را از او مطالبه کند.

مسئله ٢: حقوق زنى که اکنون نکاحش کرده با آن زنى که مدت‌ها پيش نکاحش نموده، برابر است.

مسئله ٣: مساوات و برابرى ميان زن‌ها فقط در بسر بردن شب نزد آنها لازم است و در روز ضرورى نيست. بنابرين اگر شوهر در طول روز، نزد یک زن بيشتر ماند و نزد زن ديگر کمتر، عيبى ندارد.
مساوات و برابرى ميان زنان در شب واجب است. اگر شوهر نزد یک زن بعد از نماز شام رفت و نزد زن ديگر بعد از نماز خفتن، گناهکار می شود. البته اگر کسى کار و وظيفه‌اش شبانه است و در شب کار می کند و روز به خانه مى آيد مانند چوکيدار و پاسبان، براى او حکم اينست که در سپری کردن روز در ميان زنان خود مساوات و برابرى کند.

مسئله ٤: مساوات و برابرى بين زنان در جماع واجب نيست. يعنى اين واجب نيست که چون شوهر در نوبت یک زن خود با وى همخوابگى کرد، بايد در نوبت زن ديگر خود نیز با او همخوابگى کند.

مسئله ٥: شوهر چه صحيح و سالم باشد و چه بيمار، در هر دو صورت، در اين شب باشی نزد زنان خود بايد مساوات کند.

مسئله ٦: اگر شوهر، يک زن خود را بيشتر دوست دارد و ديگر را کمتر، اين گناه نيست، زیرا دل در اختيار انسان نمى باشد.

مسئله ٧: در هنگام مسافرت، اين مساوات واجب نمى‌باشد. شوهر هر زنی را که بخواهد می تواند با خود به سفر ببرد. و بهتر اينست که قرعه‌اندازى کنند، نام هر یک برآمد همان را با خود به سفر ببرد تا کدورتى در دل نگيرند.

┈•••❈﴿ راه فلاح ﴾❈•••┈
نشر تعالیم اسلام مطابق مذهب اهل سنت و جماعت بر مبنای فقه شریف حنفی
در واتس اپ: ۰۰۴۴۷۷۷۶۰۰۳۱۳۷

راه فلاح

17 Oct, 05:54


┅✵◈❀﴿مسائل نڪاح - ۲۷ -﴾❀◈✵┅

مسائل نکاح کافران:
مسئله ١: کافران مطابق دين خود به هر طريقه‌اى که نکاح می کنند شريعت اين نکاح آنها را نيز معتبر مى‌داند. اگر زن و شوهر کافر يکجا مسلمان شوند در اين صورت ضرورتى به تجديد نکاح آنها نيست. همان نکاح سابق حالا هم باقى است.

مسئله ٢: اگر يکى از آن دو مسلمان شد و دومى مسلمان نشود، در اين صورت نکاح آنها باطل می گردد و اکنون با هم زندگى کردن براى آنها مانند زن و شوهر جايز نيست.

مسئله ٣: اگر زنى مسلمان شد ليکن شوهرش اسلام نياورد، در اين صورت زن تا هنگامى که سه حيض بر او نگذرد با مرد ديگرى نمى تواند نکاح کند.
و اگر به سبب خُردسالى يا پيرى‌اش، خون ماهوارى‌اش نيايد، در اين صورت تا گذشتن سه ماه، و اگر زن حامله است تا ولادت طفلش، نمى تواند با مرد ديگرى در صورت‌هاى بالا نکاح کند.

┈•••❈﴿ راه فلاح ﴾❈•••┈
نشر تعالیم اسلام مطابق مذهب اهل سنت و جماعت بر مبنای فقه شریف حنفی
در واتس اپ: ۰۰۴۴۷۷۷۶۰۰۳۱۳۷

راه فلاح

16 Oct, 12:38


┅✵◈❀﴿مسائل نڪاح - ۲۶ -﴾❀◈✵┅

مسائل مَهر - ۸ -:
مسائل مهر مثل:
مسئله ١: «مهر مثل»
مهر خاندانی دختر را می گویند. مهر خاندانى دختر اينست که دختر ديگرى از خاندان پدر اين دختر را بنگرید که مِثل اين دختر باشد، يعنى اينکه اگر اين دختر کم‌عمر است، آن دختر هم در وقت نکاح کم‌عمر بوده باشد، اگر اين دختر خوش‌صورت است، آن دختر هم خوش‌صورت بوده باشد، اگر اين دختر باکره نکاح کرده است، آن دختر هم در باکرَگى نکاح کرده باشد، هر قدر که اين دختر در وقت نکاح پولدار بود، آن دختر هم به همان اندازه پولدار بوده باشد، از هر شهرى که اين دختر باشنده‌اش است، آن دختر هم باشندۀ آن باشد، اگر اين دختر ديندار، هوشيار، با سليقه و باسواد است، آن دختر هم مثلش باشد.
خلاصه اينکه اگر آن دختر در وقت نکاحش در اين امور مذکوره مِثل اين دختر بود که اکنون نکاحش را بسته اند، در اين صورت همان مهری که براى آن دختر مقرر گرديده بود، «مهر مثل» اين دختری که حالا بدون مهر نکاح کرده است نیز می باشد.

مسئله ٢: دختران خاندان پدرى دختر اینها است: خواهران دختر، عمه هاى دختر، دختران کاکا (عمو)ى او و غيره دخترانى است که از قوم پدرش هستند.
در مهر مثل، مهر مادر ملاحظه نمى شود. البته اگر مادر نيز از خاندان پدر دختر باشد، مثلاً پدر دختر با دختر کاکا (عمو)ى خود نکاح کرده باشد، در اين صورت مهرِ مادرِ دختر نيز مهر مثل گفته خواهد شد.

┈•••❈﴿ راه فلاح ﴾❈•••┈
نشر تعالیم اسلام مطابق مذهب اهل سنت و جماعت بر مبنای فقه شریف حنفی
در واتس اپ: ۰۰۴۴۷۷۷۶۰۰۳۱۳۷

راه فلاح

15 Oct, 06:15


┅✵◈❀﴿مسائل نڪاح - ۲۵ -﴾❀◈✵┅

مسائل مَهر - ۷ -:
مهر مُعجَّل یا مُؤجَّل:
مسئله ١٧:
هر جائی که رسم است شوهر در همان شب اول عروسى کُل مهر را به زن می دهد، زن در آنجا اختيار دارد تا تمام مهر را در همان شب اول نکاح از شوهر مطالبه کند. اگر زن در شب اول نکاح مهر خود را نخواست، پس هر وقتی که مهر خود را از شوهر بخواهد، بر شوهر واجب است که مهرش را بدهد. تاخيرکردن در آن درست نيست.

مسئله ١٨: در اینجا (افغانستان) رواج است که زن ها مهر خود را يا بعد از طلاق مطالبه می کنند و يا بعد از وفات شوهر از ترکۀ او می گيرند. و اگر زنی پيش از شوهر مى ميرد، وارثانش مهر او را مطالبه می کنند و تا وقتى که زن و شوهر با همديگر زندگى می کنند، نه شوهر مهر می دهد و نه زن مهر مى طلبد. حکم شرعى در اينجا به سبب عُرف آن است که زن قبل از طلاق شدن، نمى تواند مهر خود را مطالبه کند.
البته آن مقدار مهر که رواج است در شب اول زفاف بدهند، دادن آن در همان شب اول واجب مى باشد.
و اگر قومى اين رواج را نداشته باشد، در اين صورت مشمول اين حکم نخواهند بود.

مسئله ١٩: اگر در جائى رواج این است که مقدارى از مهر را پيشکى به زن می دهند، در اين صورت اگر شوهر آن مقدار پيشکى را به زن نداد، زن اختيار دارد که تا وقتى که شوهر آن مقدار مهر را ندهد، شوهر را نگذارد که با وى همبسترى کند.
و اگر شوهر يکبار با او جماع (همبسترى) کرده است، بازهم زن اختيار دارد که شوهر را نگذارد براى بار دوم يا سوم با وى همبسترى نمايد. و اگر شوهر بخواهد که او را با خود به سفر ببرد، زن می تواند تا وقتی که اين مقدار مهر را نگرفته است، از رفتن با او انکار کند.
به همين صورت، اگر زن در اين حال بخواهد با یک خويشِ مَحْرم خود به سفر برود يا از خانۀ شوهر بخانۀ والدين خود برود، شوهر حق ندارد که او را منع کند.
و هنگامی که شوهر اين مقدار مهر پيشکى را به او داد، اکنون زن نمى تواند بدون اجازۀ شوهر کارى کند و بدون اجازۀ شوهر، رفتن به جائى برايش ناجايز مى باشد، و هر جائى که شوهر بخواهد مى تواند او را با خود ببرد. زن حق انکار را ندارد.

مسئله ٢٠: اگر شوهر به نيت مهر، مقدارى پول به زن داد، همان اندازه پول از مهر زن اداء می شود.
در وقت دادن پول، اين ضرورى نيست که شوهر به او بگويد که اين پول را در مقابل مهرت به تو می دهم.

مسئله ٢١: اگر شوهر چيزى به زن داد ليکن زن آن را مهر نمی پندارد و می گويد که آن را به طور مهر به من نداده ای، بلکه همين طورى به من داده اى، و شوهر می گويد که من آن را به طور مهر داده ام، در اين صورت گفتۀ شوهر معتبر خواهد بود.
البته اگر آن چيز از قبيل خوردني و نوشيدني بود، در اين صورت آن چيز را از مهر نخواهيم دانست و گفتۀ شوهر در اينجا اعتبار نخواهد داشت.

┈•••❈﴿ راه فلاح ﴾❈•••┈
نشر تعالیم اسلام مطابق مذهب اهل سنت و جماعت بر مبنای فقه شریف حنفی
در واتس اپ: ۰۰۴۴۷۷۷۶۰۰۳۱۳۷

راه فلاح

14 Oct, 05:54


┅✵◈❀﴿مسائل نڪاح - ۲۴ -﴾❀◈✵┅

مسائل مَهر - ۶ -:
مهر در نکاح فاسد یا اشتباه:
مسئله ١٥: اگر نکاح بی‌اصول یعنی فاسد صورت گرفته بود و بنابرين زن و شوهر را از همديگر جدا کردند، مثلاً آن دو مخفيانه نکاح کردند، نه در روبروى دو گواه، يا اينکه گرچه در مقابل دو گواه نکاح کردند ليکن گواهان کر بودند، لذا الفاظى را که نکاح توسط آن بسته می‌شود نشنيدند، يا زنى که شوهرش او را طلاق داده بود يا شوهرش مرده بود و هنوز عدّت زن تکميل نشده بود که آن زن دوباره با کس ديگرى نکاح کرد، يا اينکه فساد و خرابی ديگرى در نکاح رخ داده بود، و بنابرين زن و شوهر را از همديگر جدا ساختند، و در تمامى اين صورت‌ها شوهر هنوز با زن همخوابى نکرده بود که آنها را از هم جدا کردند؛ زن هيچ مهرى نخواهد يافت. بلکه اگر چنان تنهائى‌اى که در بالا گفته شد نيز ميان ايشان رخ داده بود، بازهم زن در تمام صورت‌ها چيزى نخواهد يافت.
البته اگر شوهر با زن در اين صورت ها همخوابى کرده بود، زن مهر مثل خواهد يافت. ليکن اگر در وقت نکاح، مقدار مهر متعين شده بود و مهر مثل از آن مهر زيادتر است، پس در اين صورت زن همان مهر متعين شده را خواهد يافت، نه مهر مثل را.

مسئله ١٦: اگر کسى به اشتباه، زن ديگرى را همسر خود دانسته با او جماع {همخوابى} کرد، در اين صورت نيز مهر مثل آن زن بر این مرد واجب می شود و اين همخوابى را زنا نخواهيم ناميد و نه اين شخص گناهکار خواهد بود. بلکه اگر زن حامله شد، نسب اين طفل نيز صحيح خواهد بود و لکه‌اى در نسب او نخواهد بود، و حرامى خواندن آن طفل نیز جايز نمى باشد.
و به محض اینکه آن شخص دانست که اين زن، زن من نيست، باید از وى جدا شود و اکنون جماع {همخوابى} با او برايش جايز نمى باشد. و بر آن زن نيز واجب است که عدّت بگذراند و اکنون بدون تکميل و گذشت دوره عدت، نه براى زن درست است که با شوهر خود يکجائى و تنهائى يا بوس و کنار کند و نه براى شوهرش درست است که با او همخوابى کند.
و مسائل عدّت بعداً انشاء الله تعالى خواهد آمد.

┈•••❈﴿ راه فلاح ﴾❈•••┈
نشر تعالیم اسلام مطابق مذهب اهل سنت و جماعت بر مبنای فقه شریف حنفی
در واتس اپ: ۰۰۴۴۷۷۷۶۰۰۳۱۳۷

راه فلاح

13 Oct, 11:28


┅✵◈❀﴿مسائل نڪاح - ۲۳ -﴾❀◈✵┅

مسائل مَهر - ۵ -:
تعیین چیز مُشخَّص یا غیر مُشخَّص در مهر:
مسئله ١٣: اگر در مهر زن، پول يا طلا يا نقره مقرّر نکردند بلکه کدام زمين يا باغ يا خانه‌اى را مهر مقرر نمودند، اينهم درست است و همان زمين يا باغ يا خانه که به جاى مهر مقرر گردیده است بايد به زن داده شود.

مسئله ١٤: اگر شوهر در مهر يک اسپ يا فيل يا حيوانی را مقرر کرد، ليکن مشخص نکرد که فلان اسپ را خواهم داد، اينکار نیز درست است و در اين صورت يک اسپ متوسط حال را که نه خيلى گران باشد و نه خيلى ارزان، و يا قيمت آن را باید به زن بدهد. 
ولى اگر شوهر فقط گفت که يک حیوان می دهم و مشخص نکرد که کدام حیوان را، اينگونه مهر مقرر کردن صحيح نيست. در اين صورت مهر مثل ﻻزم می گردد.

┈•••❈﴿ راه فلاح ﴾❈•••┈
نشر تعالیم اسلام مطابق مذهب اهل سنت و جماعت بر مبنای فقه شریف حنفی
در واتس اپ: ۰۰۴۴۷۷۷۶۰۰۳۱۳۷

راه فلاح

10 Oct, 06:32


┅✵◈❀﴿مسائل نڪاح - ۲۲ -﴾❀◈✵┅

مسائل مَهر - ۴ -:
اضافه یا کم کردن مهر:
مسئله ١١: اگر مردى مطابق طاقت و توان خود يک هزار يا ده هزار را مهر مقرر کرد و سپس به رضايت خود، مهر زن را اضافه نمود و گفت که به جاى يک هزار، يک و نيم هزار به تو می دهم، در اين صورت هر مقدار پولى که شوهر در مهر اضافه کرده است، حالا بر او واجب می گردد. اگر آن را ندهد گناهکار مى شود. و اگر شوهر در اين صورت، زن را قبل از وقوع آنگونه تنهائى و يکجائى میان شان که در شرع معتبر است طلاق بدهد، زن نصف همان مهر اصلى معين شده را خواهد يافت و آنچه را که بعداً اضافه شده، در مهر حساب نخواهيم کرد، بنابرين زن آن را نيز نخواهد یافت.
به همين ترتيب اگر زن به رضايت و خوشى خود، مقدارى از مهر خود را معاف کند، پس هر قدرى که او معاف کرده است، معاف می گردد. و اگر کُل مهر خود را معاف کرده است، کُل مهرش معاف می شود و اکنون ديگر مستحق مطالبۀ مهر نمى باشد.

مسئله ١٢: اگر شوهر به زور و جبر و تهديد، زن را مجبور ساخت که مهر خود را معاف کند، در اين صورت مهر زن معاف نمى شود، و اداى آن هنوز هم بر عهدۀ شوهر واجب است.

┈•••❈﴿ راه فلاح ﴾❈•••┈
نشر تعالیم اسلام مطابق مذهب اهل سنت و جماعت بر مبنای فقه شریف حنفی
در واتس اپ: ۰۰۴۴۷۷۷۶۰۰۳۱۳۷

راه فلاح

09 Oct, 05:49


┅✵◈❀﴿مسائل نڪاح - ۲۱ -﴾❀◈✵┅

مسائل مَهر - ۳ -:
نکاح بدون مهر:
مسئله ٧: اگر در وقت نکاح هيچ ذکرى از مَهر به ميان نيامد و نکاح انجام شد، يا مرد به اين شرط نکاح کرد که من بدون مهر نکاح می کنم و هيچ مهرى به زن نمی دهم، و سپس از میان زن و شوهر یکی وفات کرد و يا چنان تنهائى و يکجائى ميان ايشان واقع شد که در شرع اعتبار دارد، پس در اين صورت نيز اداى مهر ضرورى است و در چنين صورتى «مَهر مِثل» ﻻزم می گردد.
و در چنين صورتی، اگر شوهر قبل از وقوع آنگونه تنهائى و يکجائى که شرعاً معتبر است زن را طلاق بدهد، زن مستحق مهر گرفتن نمى باشد بلکه فقط يک جوره لباس خواهد يافت. دادن اين يک «جوره لباس» بر شوهر واجب مى باشد، بنابرين اگر آن را ندهد گناهکار خواهد شد.

مسئله ٨: در صورت مذکورۀ بالا معناى يک «جوره لباس» که دادن آن بر شوهر واجب می شود اينست که شوهر يک پيراهن، يک چادر سر، يک اِزار و يک چادرى {يا چادر بزرگ} که سر تا پاى زن را بپوشاند، باید به او بدهد.

مسئله ٩: شوهر اين «جوره لباس» را مطابق قدرت و توانائى خود بايد بدهد، يعنى اگر فقير و نادار است لباس ارزان بدهد و اگر بسيار فقير نيست ليکن خيلى پولدار هم نمى باشد، در اين صورت لباس متوسط بدهد، و اگر شوهر خيلى پولدار و ثروتمند است، در اين صورت بايد لباس ابريشمى بدهد. اما در هر صورت بايد متوجه بود که قيمت اين «جوره لباس» نبايد از نصف مهر مثل آن زن بيشتر شود.
و همچنين نبايد قيمت اين «جوره لباس» از قيمت پنج درهم نقره (معادل هفده و نیم گرام) کمتر شود، بنابرين خريدن و دادن تکه يا لباس خيلى گرانبها که قيمت آن بيشتر از نصف مهر مثل آن زن شود، بر شوهر واجب نيست.
البته اگر کسى به رضايت و خوشى خود، تکه يا لباس خيلى گرانبها و بسيار بيشتر از قيمت نصف مهر مثل را به زن طلاق دادۀ خود بدهد، اينکار درست است.

مسئله ١٠: اگر در وقت نکاح هيچ مهرى مقرر نکردند، ليکن زن و شوهر بعد از نکاح با رضايت خود مهر را متعیّن نمودند، اکنون مهر مثل بر شوهر ﻻزم نمى گردد بلکه همان مهرى ﻻزم می گردد که زن و شوهر به رضايت خود آن را متعين کرده اند.
البته اگر قبل از وقوع آن يکجائى و خلوتی که در شريعت معتبر است، زن طلاق شود، در اين صورت زن مستحق گرفتن مهر نمى باشد، بلکه فقط همان يک جوره لباس را خواهد يافت که در باﻻ ذکر شد.

┈•••❈﴿ راه فلاح ﴾❈•••┈
نشر تعالیم اسلام مطابق مذهب اهل سنت و جماعت بر مبنای فقه شریف حنفی
در واتس اپ: ۰۰۴۴۷۷۷۶۰۰۳۱۳۷

راه فلاح

08 Oct, 05:54


┅✵◈❀﴿مسائل نڪاح - ۲۰ -﴾❀◈✵┅

مسائل مَهر - ۲ -:
چوقت مهر کامل و چوقت نصف مهر داده می شود:
مسئله ٣: اگر کسى در قبال يک هزار يا ده هزار يا صد هزار مهر با زنى نکاح کرد و زن را به خانۀ خود آورد و با او جماع {همخوابى} کرد، يا گرچه با او همخوابگى نکرد، ليکن در ميان زن و شوهر چنان خلوت و تنهائى رخ داد که چيزى يا کسى مانع از همخوابى آنها نمى شد، در اين صورتها ادای هر قدر مهرى که مقرر شده، واجب می گردد.
و اگر هيچ يک از دو صورت بالا پيش نيامده بود که شوهر يا زن وفات کرد، بازهم اداى تمام مهر واجب است.
و اگر هيچ يک از دو صورت بالا پيش نيامده بود که زن را شوهرش طلاق داد، در اين صورت، دادن نصف مهر بر دوش شوهر واجب مي شود.
خلاصه اينکه در ميان زن و شوهر، اگر جماع {همخوابى} يا چنان تنهائى و خلوتى که در بالا گفته شد پيش آمد، يا اينکه يکى از آن دو وفات کرد، در هر دوى اين صورت‌ها دادن کُل مهر واجب مي باشد. و اگر شوهر، زن را قبل از پيش آمدن اينگونه تنهائى و يکجائى مذکور طلاق داد، فقط ادای نصف مهر واجب می شود.

مسئله ٤: اگر يکى از زن و شوهر بيمار بود يا روزۀ رمضان را گرفته بود يا احرام حج را بسته بود يا زن حايضه بود يا کسى آنها را می دید، و در چنين حالتى زن و شوهر تنها شدند، چنين خلوت و تنهائى در شريعت اعتبار ندارد، و کُل مهر از آن واجب نمى شود. در اين صورت اگر زن طلاق شود، نصف مهر را خواهد يافت.
البته اگر روزۀ رمضان نبود بلکه یکی از آنها روزۀ قضائى يا نفلى يا نذرى گرفته بود که تنهائى مذکور در بين ايشان رخ داد، در اين صورت زن اکنون مستحق کُل مهر مي باشد و اداى کُل مهر بر شوهر واجب می گردد.

مسئله ٥: اگر شوهر از لحاظ مردى ناتوان برآمد ليکن ميان زن و شوهر، خلوت و تنهائى مذکور پيش آمده بود، در اين صورت نيز زن کُل مهر را خواهد يافت. به همين صورت اگر مخنّث با زنى نکاح کرد و سپس بعد از تنهائى و يکجائى مذکور زن را طلاق داد، در اين صورت نیز زن تمام مهر را خواهد يافت.

مسئله ٦: اگر در ميان زن و شوهر تنهائى مذکور رخ داد، ليکن زن آنقدر خُردسال است که قابل جماع {همخوابى} نمى باشد، يا آنکه شوهر آنقدر خُردسال است که نمى تواند با زنش همخوابى کند، از اين گونه تنهائى نيز تمام مهر واجب نمى گردد.

┈•••❈﴿ راه فلاح ﴾❈•••┈
نشر تعالیم اسلام مطابق مذهب اهل سنت و جماعت بر مبنای فقه شریف حنفی
در واتس اپ: ۰۰۴۴۷۷۷۶۰۰۳۱۳۷

راه فلاح

07 Oct, 06:41


┅✵◈❀﴿مسائل نڪاح - ۱۹ -﴾❀◈✵┅

مسائل مَهر - ۱ -:
مسئله ١: در وقت نکاح چه مَهر را ذکر کنند يا نکنند نکاح در هر حال منعقد می شود، اما در  صورت عدم ذکر مَهر، «مهر مِثْل» ﻻزم می گردد. حتی اگر کسى در وقت نکاح شرط بگذارد که من مهر نمى دهم و بى مهر نکاح می کنم، بازهم مهر ﻻزم می گردد.

مقدار مهر:
مسئله ٢: کمترين مقدار مَهر زن «ده درهم شرعى نقره» يا قيمت آن است (پنج درهم تقریباً معادل هفده و نیم گرام نقره مي‌شود) و بيشترين مقدار آن مقرَّر نيست بلکه هر قدر که زن بخواهد می تواند مهر خود را مقرر کند، اما مهر بسيار بستن خوب نيست.
بنابرين اگر کسى فقط در بدل قيمت چهار درهم نقره يا کمتر از آن نکاح کرد، در اين صورت بازهم بر او ﻻزم است که بايد پولی برابر با قيمت «ده درهم نقره» را به زن بدهد، زيرا مهرى کمتر از اين در شرع وجود ندارد.
و اگر شوهر قبل از زفاف زنش را طلاق بدهد، در اين صورت نصف مهر را بايد بپردازد.

┈•••❈﴿ راه فلاح ﴾❈•••┈
نشر تعالیم اسلام مطابق مذهب اهل سنت و جماعت بر مبنای فقه شریف حنفی
در واتس اپ: ۰۰۴۴۷۷۷۶۰۰۳۱۳۷

راه فلاح

06 Oct, 06:44


┅✵◈❀﴿مسائل نڪاح - ۱۸ -﴾❀◈✵┅

مسائل کفائت - ۴ -:
برابری در پول و دارائی:
مسئله ٩: مراد از کفائت و برابرى شوهر با زن در پول و مال و دارائى اينست که مردِ کُلاً مفلس و نادار و محتاج، کُفو و برابر زن پولدار نمى باشد.
و اگر مرد کاملاً مفلس نيست بلکه می تواند آن قدر مهرى را که رسم است در شب زفاف به زن بدهند، حالا به زن بدهد (يعنى هرجائى که دادن مقدارى از مهر عُرف است. اگر در جائى چنین  عُرفی موجود نيست، اين شرط نيز لازم نيست) و همچنين می تواند نَفقۀ او را بدهد، در اين صورت وى کُفو و برابر زن پولدار مى باشد، اگرچه نتواند تمامى مهر را همين حالا بپردازد. و اين ضرورى نيست که به هر اندازه‌اى که خاندان دختر پولدار باشد، شوهر هم همان اندازه يا قریب آن پولدار و ثروتمند باشد.

برابری در کسب و پیشه:
مسئله ١٠: مراد از کفائت و برابرى شوهر با زن در کسب و پيشه اينست که مرد نداف، کُفو و برابر خياط نيست. به همين صورت دﻻک، کالاشوى و غيره کُفو و برابر خياط نيست.
(نکته‌اى که بایست در اينجا ملحوظ داشت اينست که مسائل کفائت بين زن و شوهر در کسب و پيشه از مسائل عُرفى است، بنابرين حسب قاعده «المعروف کالمشروط» اگر عُرف سایر ممالک و شهرها جداگانه باشد حکم شرعى نيز در آنجا جداگانه خواهد بود).

مسئله ١١: مرد ديوانه و مجنون، کُفو و برابر زن عاقل و هوشیار نمى باشد.

┈•••❈﴿ راه فلاح ﴾❈•••┈
نشر تعالیم اسلام مطابق مذهب اهل سنت و جماعت بر مبنای فقه شریف حنفی
در واتس اپ: ۰۰۴۴۷۷۷۶۰۰۳۱۳۷

راه فلاح

05 Oct, 09:34


┅✵◈❀﴿مسائل نڪاح - ۱۷ -﴾❀◈✵┅

مسائل کفائت - ۳ -:
برابری در مسلمان بودن:
مسئله ٦: برابرى شوهر با زن در مسلمان بودن فقط در اقوام غير عرب مانند قوم‌هاى افغان و مُغل و غیره اعتبار دارد، و در بين سيدها، انصاري ها، علوي ها و عرب ها اعتبارى ندارد. بنابرين مردى که خودش نو مسلمان است و پدرش کافر بود، کُفو و برابر زنى نيست که خودش و پدرش مسلمان مي باشد. و آن مردى که هم خودش و هم پدرش مسلمان است ولی پدرکلانش مسلمان نيست، کُفو و برابر آن زنى نمى باشد که پدرکلانش هم مسلمان بود.

مسئله ٧: هر مردى که پدر و پدرکلانش مسلمان باشند ليکن پدرِ پدرکلانش مسلمان نبود، او کُفو و برابر آن زنى مي باشد که چندين پشتش مسلمان بوده اند.
خلاصه اينکه کفائت و برابرى در مسلمان بودن فقط تا پدرکلان اعتبار دارد و بعد از او اعتبارى ندارد.

برابری در دینداری:
مسئله ٨: مراد از کفائت و برابرى شوهر با زن در ديندارى اينست که مرد فاسق يعنى کسى که اوباش،  قمارباز، شرابخور يا بدکار است، کُفو و برابر زن ديندار و پارسا و نيک نمى باشد.

┈•••❈﴿ راه فلاح ﴾❈•••┈
نشر تعالیم اسلام مطابق مذهب اهل سنت و جماعت بر مبنای فقه شریف حنفی
در واتس اپ: ۰۰۴۴۷۷۷۶۰۰۳۱۳۷

راه فلاح

04 Oct, 06:05


┅✵◈❀﴿مسائل نڪاح - ۱۶ -﴾❀◈✵┅

مسائل کفائت - ۲ -:
مسائل برابری در نسب:
مسئله ٣: برابرى در نسب اين است که شوهر در نسب، کفو و برابر زن باشد. سيّد، انصارى و علوى از لحاظ نسب با همديگر برابر هستند. يعنى اگرچه مرتبه سيّد بلندتر است ليکن اگر دختر سيّد با پسر انصارى نکاح کرد، در اين صورت نخواهيم گفت که دختر با کُفُو و برابر خود نکاح نکرده بلکه اين انصارى نيز کفو و برابر دختر سيّد می باشد.

مسئله ٤: نسب از طرف پدر اعتبار دارد، نسب مادرى اعتبارى ندارد. بنابرين اگر پدر سيد باشد پسرش نيز سيد است و اگر پدر انصارى باشد پسرش نيز انصارى است، خواه مادر از هر قومى باشد. بنابرين اگر سيدی با زنى از قوم ديگرى نکاح نمود، پسرش هم سيد بوده در مرتبه برابر با سيدها خواهد بود.
البته اين امرى ديگر است که هر کسى که پدر و مادرش از خاندان عالى باشند، توقير وى بيشتر خواهد بود، ليکن در شرع همۀ اينها برابر همديگر گفته مى شوند.

مسئله ٥: قوم افغان و قوم مُغل (و سایر اقوام عجم مانند پشتون و تاجيک و ترک و ازبک و چيني و اروپائى) همه برابر همديگر اند(۱)و آنها کفو و برابر سيدها و عرب‌ها نمى باشند. بنابرين اگر دختر سيد يا عرب با کدام افغان يا مُغل نکاح کرد، در اين صورت خواهيم گفت که اين نکاح با غير کُفو و نابرابر صورت گرفته است.
ا.......
(۱) مسئلۀ کفائت نسبى در بين آن اقوامى که عرب نيستند يعنى عجمى ها مانند پشتون ها، تاجيک ها، ترک ها، ازبک ها، چيني ها، اروپائى ها و ... جارى نمی گردد، زیرا همه اقوام غير عرب کفوى همديگر اند. أَمَّا فِي الْعَجَمِ فَتُعْتَبَرُ (حُرِّيَّةً وَإِسْلَامًا).

┈•••❈﴿ راه فلاح ﴾❈•••┈
نشر تعالیم اسلام مطابق مذهب اهل سنت و جماعت بر مبنای فقه شریف حنفی
در واتس اپ: ۰۰۴۴۷۷۷۶۰۰۳۱۳۷

راه فلاح

03 Oct, 06:31


┅✵◈❀﴿مسائل نڪاح - ۱۵ -﴾❀◈✵┅

مسائل کفائت - ۱ -:
يعنی چه کسانی در مورد نکاح با هم برابر هستند و چه کسانی نيستند.

مسئله ١: در شريعت اين بسيار مراعات شده که بدون کفائت نکاح صورت نگيرد، يعنى اينکه دختر را با چنان مردى نکاح نکنند که کُفُوى او يعنى برابر او و هم مرتبه او نیست. به همين صورت مناسب نيست، دختر را به نکاح مردى داد که در ديندارى برابر با دختر نباشد.

مسئله ٢: کفائت يعنى برابرى شوهر با زن بر چند قسم است:
  برابرى در نسب،
  برابرى در مسلمان بودن.
  برابرى در ديندارى.
  برابرى در پول و دارائی.
  برابرى در کسب و پيشه.

┈•••❈﴿ راه فلاح ﴾❈•••┈
نشر تعالیم اسلام مطابق مذهب اهل سنت و جماعت بر مبنای فقه شریف حنفی
در واتس اپ: ۰۰۴۴۷۷۷۶۰۰۳۱۳۷

راه فلاح

02 Oct, 06:43


┅✵◈❀﴿مسائل نڪاح - ۱۴ -﴾❀◈✵┅

احکام ولی - ۷ -:
مسئله ١٧: اگر اين ولى دختر نابالغه که اصولاً حق نکاح کردنش را دارد در سفر بوده آنقدر دور است که اگر منتظر او بنشينند و با او مشوره کنند، اين فرصت از دست می رود و خواستگار آنقدر انتظار نخواهد کرد و دوباره يافتن چنين خواستگارى مشکل است، در اين صورت ولى بعدى می تواند دختر را به نکاح بدهد. بنابرين اگر اين ولىِ دوم بدون پرسيدن و اجازۀ ولى اول، دختر را به نکاح بدهد، نکاحش صحيح خواهد بود.
و اگر ولى اول آنقدر دور نباشد، پس بدون پرسيدن و اجازۀ او، ولىِ دوم نبايد دختر را به نکاح بدهد. و اگر ولى دوم بازهم در اين صورت دختر را به نکاح داد، اين نکاح موقوف به اجازۀ ولی اول خواهد بود، اگر او اجازه بدهد نکاح صحيح خواهد شد و اگر اجازه ندهد نکاح منعقد نمى گردد.

مسئله ١٨: به همين گونه اگر ولى دوم در موجوديت ولى اول، دختر يا پسر نابالغ را نکاح کرد، به طور مثال حق نکاح از پدر بود ليکن پدرکلان اين نابالغ را نکاح کرد، و از پدر نابالغ هيچ راى و مشوره‌ای نگرفت، در اين صورت اين نکاح موقوف به اجازۀ پدر آن دختر يا پسر نابالغ مى باشد.
يا اينکه حق نکاح نابالغ از برادرش بود، اماکاکا (عمو)ى آن نابالغ او را به نکاح داد، در اين صورت صحت اين نکاح موقوف به اجازۀ برادر آن دختر يا پسر نابالغ مى باشد.

مسئله ١٩: زنى عقلش را از دست داد و ديوانه شد و اين زن هم يک پسر بالغ دارد و هم پدرش موجود است. اگر خواستند او را به نکاح بدهند، ولىِ اين زن پسر او مى‌باشد، زيرا پسر در ولى بودن مُقدمتر از پدر است.

┈•••❈﴿ راه فلاح ﴾❈•••┈
نشر تعالیم اسلام مطابق مذهب اهل سنت و جماعت بر مبنای فقه شریف حنفی
در واتس اپ: ۰۰۴۴۷۷۷۶۰۰۳۱۳۷

راه فلاح

01 Oct, 06:41


┅✵◈❀﴿مسائل نڪاح - ۱۳ -﴾❀◈✵┅

احکام ولی - ۶ -:
مسئله ١٥: اگر دختر نابالغ را بغیر پدر و پدرکلانش کس ديگرى به نکاح داده بود و دختر از نکاح خود خبر داشت و سپس بالغ شد و شوهرش هنوز با او همخوابگى نکرده است و دختر اين نکاح را نمى پسندد، در اين صورت دختر به محض اينکه بالغ شد فوراً در همان وقت باید نارضايتى خود را از اين نکاح اظهار کند که من از اين نکاح راضى نيستم، يا اينکه بگويد من اين نکاح را قبول ندارم، چه در آنجا کس ديگری موجود باشد يا نباشد بلکه دختر تنهاى تنها باشد. رد کردن اين نکاح برایش به محض بالغ شدن در هر حال لازم است.
البته نکاحش فقط از رد‌‌کردن و انکار از قبول آن نمى شکند بلکه دختر بايد نزد حاکم يا قاضى شرعى برود و زمانی که قاضی نکاح را فسخ کرد، نکاح آن وقت فسخ مي شود.
اگر دختر بعد از بالغ شدن حتى يک لحظه هم خاموش بماند، ديگر اختيار فسخ {شکستن} نکاح را نخواهد داشت. (اين حکم دربارۀ دختران است و پسر اگر بالغ شود، انکار کردن فورى‌اش از قبول نکاح ضرورى نيست بلکه تا وقتی که رضايتش دانسته نشود اختيار قبول يا رد نکاح را دارد)
و اگر بغیر پدر و پدرکلان، شخص ديگری دختر را به نکاح داد و دختر خبرى از اين نکاح نداشت، بلکه بعد از بالغ شدن خبر شد، در اين صورت به محض اینکه خبر اين نکاح به او رسيد در همان وقت از قبول نکاح انکار کند. اگر يک لحظه هم خاموش بماند، اختيار فسخ اين نکاح از دستش می رود.

مسئله ١٦: و اگر نکاحش به طريقۀ بالا انجام شده بود و دختر بعد از آنکه شوهرش با وى همخوابگى کرد بالغ شد، پس در اين صورت فوراً انکار کردن بعد از بلوغ لازم نيست، بلکه تا وقتى که رضايت دختر معلوم نشود، دختر اختيار قبول يا رد کردن نکاح را دارد، خواه هر چند مدتى بر آن بگذرد.
البته اگر دختر زبانى صريحاً گفت که من اين نکاح را قبول دارم، يا چنان علامتى مشاهده شد که رضايت او از آن ثابت مى شود، مثلاً دختر با شوهر خود همخوابگى کرد، در اين صورت اختيارش از بين مى رود و نکاح ﻻزم می‌گردد.

┈•••❈﴿ راه فلاح ﴾❈•••┈
نشر تعالیم اسلام مطابق مذهب اهل سنت و جماعت بر مبنای فقه شریف حنفی
در واتس اپ: ۰۰۴۴۷۷۷۶۰۰۳۱۳۷

راه فلاح

30 Sep, 06:24


┅✵◈❀﴿مسائل نڪاح - ۱۲ -﴾❀◈✵┅

احکام ولی - ۵ -:
مسئله ١٢: اگر دختر يا پسر نابالغ اند، آنها خود مختار نيستند، نکاح آنها بغير اجازۀ ولى منعقد نمى شود.
اگر نابالغ بدون اجازۀ ولى خود نکاح کرد يا اينکه کس ديگرى نکاحش را بست، در اين صورت‌ها نکاح نابالغ موقوف به اجازۀ ولى‌اش مى‌باشد، اگر ولى اجازه بدهد، نکاح صحيح خواهد بود و اگر ولى اجازه ندهد، نکاح باطل خواهد شد.
و ولى دختر يا پسر نابالغ، اختيار کامل دارد که وى را به نکاح بدهد يا ندهد، يا با هر کسى که می خواهد نکاحش کند، دختر يا پسر نابالغ، اين نکاح را در آن وقت نمى توانند رد کنند، چه آن دختر نابالغ، باکره باشد يا اينکه قبلاً نکاح ديگرى شده و نزد شوهر هم رفته باشد. حکم هر دو صورت يکسان است.

مسئله ١٣: اگر پدر يا پدرکلان پدرى، دختر يا پسر نابالغ را با کسى نکاح کرد، در اين صورت آنها بعد از بالغ شدن نیز نمى توانند اين نکاح را رد کنند، خواه اين نکاح با کفو و هم برابرشان شده باشد يا با غيرکفو یعنی با کسانى که کمتر و پائين‌تر از آنها مى باشند و خواه اين نکاح در بدل مهر مثل بسته شده باشد یا در بدل مهرى بسيار کمتر از آن. نکاح در هر صورت صحيح است و آنها بعد از بالغ شدن نمى توانند آن را رد کنند.

مسئله ١٤: و اگر ولىّ ديگری غير از پدر و پدرکلان پدرى دختر نابالغ (مانند برادر، کاکا یا غيره ولى هاى دختر و پسر که تفصيل آنها در مسئله اول گذشت) او را با کسى نکاح کرد و آن شخص کُفُوى دختر يعنى همبرابر دختر است و مهرش هم مهر مثل مى باشد، در اين صورت نکاح در آن وقت صحيح مى باشد، اما بعد از بالغ شدن، دختر اختيار دارد که اين نکاح را باقى بگذارد، يا نزد حاکم و قاضى مسلمان درخواست نموده نکاح را فسخ نمايد.
اگر اين ولى دختر نابالغ، دختر نابالغ را با غيرکُفُو يعنى با مردى که همبرابر دختر نيست و يا در بدل مهرى کمتر از مهر مثل نکاح کرد، در اين صورت نکاح اصلاً منعقد نمى شود.
همچنين اگر اين ولى، پسر نابالغ را با دخترى در بدل آنقدر مهرى نکاح بست که اين مهر بسيار بيشتر از مهر مثل آن دختر است، در اين صورت نيز اين نکاح اصلاً منعقد نمى شود.

┈•••❈﴿ راه فلاح ﴾❈•••┈
نشر تعالیم اسلام مطابق مذهب اهل سنت و جماعت بر مبنای فقه شریف حنفی
در واتس اپ: ۰۰۴۴۷۷۷۶۰۰۳۱۳۷

راه فلاح

29 Sep, 05:58


┅✵◈❀﴿مسائل نڪاح - ۱۱ -﴾❀◈✵┅

احکام ولی - ۴ -:
مسئله ٩: اگر ولىّ دختر بالغ بدون پرسيدن و بدون اجازه گرفتن از دختر، او را به نکاح داد و سپس خود ولى يا فرستاده اش آمده خبر داد که ترا با فلان شخص نکاح کرده ام، خاموش ماندن دختر در اين صورت نيز اجازه خواهد بود و نکاح صحيح خواهد شد.
و اگر کس ديگرى آمده خبر نکاح را آورد، پس اگر اين خبر دهنده آدم نيک و ديندار است، يا اينکه دو نفر آمده خبر نکاح را آوردند، در اين دو صورت نيز خاموش ماندن دختر اجازه شمرده می شود و نکاح از سکوت وی صحيح می گردد.
و اگر خبر دهنده فقط يک شخص نا اعتبار است، در اين صورت نکاح از خاموش ماندن دختر صحيح نخواهد شد بلکه نکاح موقوف خواهد ماند و هنگامی که دختر زبانى اجازه بدهد يا چنان کارى از طرف دختر رو بدهد که توسط آن دانسته شود که دختر نکاح را قبول کرده، آنگاه نکاح صحيح خواهد گرديد.

مسئله ١٠: بعد از اطلاع نکاح، در آن صورتى که اجازۀ زبانى زن و دختر ضرورى می باشد، زن زبانى چيزى نگفت، اما هنگامى که شوهرش نزدش آمد، زن از همخوابگى با او انکار نکرد، بازهم نکاح در اين صورت درست است.

مسئله ١١: همين حکم پسران نیز است که اگر پسر بالغ باشد، ولىّ نمی تواند بر او جبر کند و بدون اجازۀ او نکاحش را نمايد. اگر ولى‌اش بدون پرسيدن و اجازه گرفتن از وى نکاحش را بست، در اين صورت نکاح موقوف بر اجازۀ آن پسر خواهد بود. اگر اجازه بدهد، نکاح صحيح می شود و اگر اجازه ندهد، نکاح صحيح نمى باشد.
البته تفاوت ميان دختر و پسر در اينست که فقط خاموش ماندن پسر اجازه محسوب نمى شود، بلکه براى پسر لازم است که زبانى اجازه بدهد.

┈•••❈﴿ راه فلاح ﴾❈•••┈
نشر تعالیم اسلام مطابق مذهب اهل سنت و جماعت بر مبنای فقه شریف حنفی
در واتس اپ: ۰۰۴۴۷۷۷۶۰۰۳۱۳۷

راه فلاح

28 Sep, 05:43


┅✵◈❀﴿مسائل نڪاح - ۱۰ -﴾❀◈✵┅

احکام ولی - ۳ -:
مسئله ٤: اگر يکى از ولى‌هاى دختر بالغ بدون پرسيدن و اجازۀ او، او را به نکاح کسى داد، در اين صورت اين نکاح موقوف به اجازۀ دختر مى باشد. اگر دختر اجازه بدهد، نکاح درست خواهد بود و اگر راضى نباشد و اجازه ندهد، نکاح منعقد نمى شود.
صورت های اجازه حسب ذيل است:

مسئله ٥: اگر ولىّ دختر باکره اى که اکنون بالغ شده است، آمده به او گفت که من تو را با فلانى نکاح می‌کنم يا نکاح کرده ام و دختر خاموش ماند يا خنديد يا گريه کرد، همۀ اينها صورت هاى اجازه می باشد و اکنون اگر ولى، او را به نکاح آنکس بدهد نکاح صحيح خواهد بود، و اگر وى را به نکاح آنکس داده است نکاح صحيح مى باشد.                
و اين لازم نيست که دختر حتماً با زبان خود اجازه بدهد و اگر اجازۀ زبانی ندهد آن اجازه نباشد، نه، نکاح از طریقه‌های بالا نیز منعقد می شود. کسانى که به زور، دختر را مجبور می کنند که زبانى اجازه بدهد، کار زشتى مرتکب می شوند.

مسئله ٦: اگر ولى در وقت اجازه گرفتن از دختر، نام شوهر را نگرفت و نه دختر از قبل نامش را می دانست، در اين صورت فقط از خاموش ماندن، رضايت دختر ثابت نمى شود، و خاموشى و سکوت او را اجازه نخواهيم دانست، بلکه ضرورى است که نام و نشان داماد گفته شود تا دختر بداند که داماد فلان کس است.
به همين صورت، اگر ولی مقدار مهر را بيان نکرد و دختر بالغ را در مقابل مهرى کمتر از مهر مثل نکاح کرد، در اين صورت نيز نکاح بدون اجازۀ آن دختر منعقد نمى شود، بنابرين حسب قاعده، دوباره باید از او اجازه گرفته شود.

مسئله ٧: اگر اين زن باکره نيست بلکه قبلاً عروسى کرده بود و اين نکاح دوم اوست و ولى‌اش از او اجازه خواست، فقط خاموش ماندنش اجازه شمرده نخواهد شد بلکه اجازۀ زبانى اکنون ضرورى می باشد. و اگر او زبانى چيزى نگفت و ولى‌اش فقط به سبب خاموش ماندنش او را نکاح کرد، در اين صورت نکاح موقوف خواهد ماند، اگر اين زن نکاح را قبول کند نکاح صحيح می گردد و اگر آن را قبول نکند، نکاح منعقد نمى شود.

مسئله ٨: اگر پدر دختر بالغۀ باکره موجود بود ليکن کاکا (عمو) يا برادر و غيرۀ دختر از او اجازه خواستند، در اين صورت نيز فقط خاموش ماندن دختر اجازه شمرده نخواهد شد بلکه تا هنگامى که دختر زبانى اجازه ندهد، سکوتش اجازه محسوب نخواهد شد.
البته اگر پدر اين دختر، آنها را براى اجازه خواستن فرستاده بود، در اين صورت سکوت دختر نيز اجازه مى باشد.
خلاصه اينکه هرگاه که ولى‌اى که مُقدَّم‌تر از همه است و اجازه خواستن شرعاً حق اوست، خودش يا فرستاده‌اش از دختر بالغ اجازه بخواهد، خاموش ماندن دختر اجازه محسوب می شود.
و اگر حق اجازه خواستن از پدرکلان دختر بود ليکن برادر دختر اجازه خواست، يا حق اجازه خواستن از برادر دختر بود ليکن کاکا (عمو)ى دختر اجازه خواست، در اين صورت‌ها خاموش ماندن و سکوت دختر اجازه شمرده نخواهد شد.

┈•••❈﴿ راه فلاح ﴾❈•••┈
نشر تعالیم اسلام مطابق مذهب اهل سنت و جماعت بر مبنای فقه شریف حنفی
در واتس اپ: ۰۰۴۴۷۷۷۶۰۰۳۱۳۷

3,716

subscribers

2,140

photos

81

videos