💢فرهنگیار خستگیناپذیر قمی در مقام استاد مصطفی جعفرزاده دستجردی
مرحوم ابوالقاسم انجوی شیرازی دانشور و مردمشناس نامور ایرانی هنگامی که دید فولکلور یا فرهنگعامه ایران در اثر گسترش رادیو و تلویزیون و زیاد شدن مسافرت مردم و روزنامهها و نشریات رو به نابودی میرود، حوالی سال پنجاه شمسی برنامهای در رادیو ایران آن زمان به نام فرهنگ مردم تدوین و طراحی کرد تا بتواند این گنجینه عظیم شفاهی را از سینه و از میان مردمان به قید ثبت و ضبط درآورد. او از همان رادیو از عموم مردم ایران درخواست کرد در این راه او را مدد رسانند. در یکی از روستاهای قم به نام دستگردِ کهک شخص جوانی به ندای او لبیک گفت و از همان زمان با همتی شگفتانگیز لحظهای را برای این رسالت فرهنگی از دست نداد. او برای این کار شروع به ثبت جزء جزء آداب و رسوم روستای خود کرد. وی تنها به این کار اکتفا نکرد بلکه به سراغ تکتک پیرمردان و پیره زنان روستای خود رفت و با شناختی که از روحیات آنان داشت و با لطایفی که میدانست هر آنچه آنان در سینه خود داشتند، از اینگنجینهها برگرفت و در دفتر به ثبت رسانید. او از آن زمان تا کنون که بالغ بر نیم قرنمیشود، دست از تلاش برنداشته و اینک حاصل کارش هزاران برگ کاغذ است که میراثی ارزشمند برای آیندگان ما محسوب میشود. استاد جعفرزاده به جز قلمی روان و دلنشین بیان شیرینی هم دارد؛ به نحوی که شنونده از شنیدن آن خسته نمیشود. جز آن بسیار فروتن و متواضع و بیادعا است. قم در میان شهرهای ایران بدون تعارف نه تنها یکی از کم فروغترین بلکه یکی از بیفروغ ترین شهرهای کشور در زمینه ثبت و ضبط فرهنگ عامه خود بوده است و اگر در این شهر دست کم دو تن مانند استاد جعفرزاده از همان اوان به این کار اهتمام میورزیدند ما با گنجینه عظیمی از فرهنگ عامه مردم قم روبهرو بودیم. فرهنگی که در این زمان بیشتر آن ازبین رفته است. با این وصف قدر این مرد بیادعا را بدانیم و بکوشیم این فرهنگ ِ ارجمند ِ گردآوری شده بر دست او به صورت کتاب زیب و زینت پیدا کند. از بنیاد قمپژوهی میخواهم نشستی را به بزرگداشت این فرهنگیار پرتلاش اختصاص دهد و از متولیان فرهنگی قم خاصه دستگاههای برخوردار از بودجههای دولتی و عمومی که کارنامه قابل دفاع و شایانی در این خصوص ندارند درخواست دارم پا به میدان گذارند و حاصل این کار بیدستمزد را برای ماندگاری به صورت کتاب درآوردند.
💢رازهای زمستان در دستگرد قم؛ قُنِشها و باورهای مردم
مقدمه در دستگرد قم، تغییرات کوتاهمدت آبوهوا در برخی تقسیمبندیها به دورههای دهروزهای اطلاق میشود که با نام «قُنِش» (qonesh) شناخته میشوند. این دورهها از پنجمین روز «چارُچار» (شانزدهم بهمن) آغاز شده و تا حدود دو ماه پس از نوروز، که به «شَصِّ باهار» (شَصتِ بهار) معروف است، ادامه دارند.
هر دوره قُنِش بین ده تا بیست روز طول میکشد و مجموعاً هفت قَنِش وجود دارد: سه قَنِش مربوط به زمستان و جهار قَنِش مربوط به تغییرات آبوهوایی بهار است. قُنشهای زمستانی: قُنِش پنجاهوشِشِه قُنِش شصتوشِشِه قُنِش هفتادوشِشِه قُنِشهای بهاری: قُنِش سیوشِشِه (اولین قُنش بهاری) قُنِش چهلوشِشِه قُنِش پنجاهوشِشِه قُنِش شصتوشِشِه پس از این مراحل، گفته میشود: «هفتاد، قُنِش اُفتاد»؛ یعنی بارندگی پایان یافته است. بااینحال، گفتههای برخی از سالمندان و دستنوشتههای قدیمی نشان میدهند که پس از «هفتاد» نیز برف سنگینی باریده است، بهطوریکه در اسناد قدیمی آمده: "در روز هفتاد یِه برفی اُفتاد، به قَدّ این تیر، به حق این پیر."
سرمای پیرزن (سرمای پیرزنه) بخش دوم زمستان با نام «پیرزن» شناخته میشود و در برخی مناطق به آن «ننه سرما» میگویند. این دوره، سرمایی شدید اما کوتاهمدت دارد که همزمان با روزهای چارُچار و قُنش پنجاهوشِشِه رخ میدهد.
در باور برخی از مردم، پیرزن همدست و همکار «اَهمن و بَهمن» در سرد کردن هواست، اما عدهای دیگر او را دشمن زمستان میدانند که از رفتن سرمای زمستان خوشحال میشود. گفته میشود که او با نفسِ سرد و کُشنده خود میدمد تا نفس چهلوپنج را از بین ببرد و با چلّه کوچک رقابت کند، به این امید که چلّه کوچک را قویتر از چلّه بزرگ سازد. بااینحال، تلاشهای او بینتیجه میماند و نمیتواند سرمای زمستان را برای مدت طولانی حفظ کند.
نتیجهگیری قُنِشها نهتنها نشاندهنده الگوهای سنتی پیشبینی آبوهوا در دستگرد قم هستند، بلکه بازتابی از باورهای کهن مردم این منطقه درباره طبیعت و تغییرات فصلیاند. این تقسیمبندیهای بومی، که از تجربه نسلها نشأت گرفتهاند، به کشاورزان و ساکنان محلی در برنامهریزی برای سرما و بارندگی کمک میکردند. هرچند امروزه ابزارهای علمی مدرن برای پیشبینی هواشناسی در دسترساند، اما حکمت مردمان گذشته در شناخت تغییرات جوی همچنان ارزشمند باقی مانده است. قُنِشها و روایتهای پیرامون آنها یادآور این حقیقتاند که طبیعت با وجود تمام قوانین و پیشبینیها، همواره رازهایی در سینه دارد که گاه تنها با گذر زمان آشکار میشوند.
در پایان آن دیوارنوشته یادگاری، آنچه پیش از اسم اسدالله رحیمی دیده میشود، به وضوح فقط "آقا" نیست که "آقا اسدالله" خوانده شود. به نظر میرسد که ممکن است "آقای" اسدالله و یا شاید "اَقل" به معنای "کمتر" یا "کمترین" باشد. اشاره این که در آنسالها مرسوم بوده است که نگارنده در پایان متن، خودش را با عباراتی مانند "کاتبالحقیر" یا "الاحقر"، "اقلّالعباد" یا مختصراً به صورت "اقل" مورد اشاره قرار میداده است. دلیل دیگر بر این مدّعا، کشیده شدن ادامه "حرف آخر" آن واژه است که اگر به صورت "آقای" اسدالله رحیمی خوانده شود، نشانه خودپسندی یا کمدانشیِ نگارنده خواهد بود که ناپسند و مقداری بعید است. در هر صورت اگر "حرف آخر"، حرف "الف" میبود، ضرورت یا دلیلی برای کشیده شدن آن به شکل امتدادی که تقریباً تا پایان سطر ادامه یافته وجود نداشت. به بیان دیگر، آنبخشی از واژه که در پایان آن کشیده شده است احتمالاً "ی" و یا شاید هم "ل" است که در این صورت بخشی که از انتهای حرف "ق" شروع و به ابتدای حرف "ی" یا شاید "ل" میرسد فقط برای ایجاد پیوستگی در مسیر قلم برای نوشتار بوده و زائد است. چنین قطعه زائدی را در نوشتار اولین واژه، یعنی "بیادگار" - بین دو حرف "الف" و "د"- نیز آشکارا میتوان دید. با آنکه این دلیل میتواند موید این باشد که آن واژه "آقای" است اما از طرف دیگر نگارنده در میانه متن، حرف "ی" را در پایان واژههای "دنیای فانی" به صورت کشیده ننوشته است. بنابراین احتمال بیشتری هست که آن واژه، همان "اقل" و بیانگر فروتنیِ نگارنده باشد.
💢 قم را باید دید؛ کویر دولتآباد آقا این کویر از جاذبههای طبیعی بخش مرکزی شهرستان قم میباشد که در مجاورت روستای دولتآباد آقا در دهستان قنوات قرار دارد. در کویر دولتآباد آقا یک کلوت بزرگ و زیبا قرار دارد که بر روی آن تافونیهای چشمنوازی ایجاد شده است.
این عارضه طبیعی که حاصل فرسایشهای آبی و بادی است در بین اهالی منطقه با نام قلعه یا تل زینبیه شناخته میشود. کویر دولتآباد آقا زیستگاه جانوران مختلفی است که از آن میان میتوان به پرندگانی چون غُراب و دِلیجه اشاره کرد. از گردشگران عزیز خواهشمندم در این طبیعت زیبا زباله نریخته و احیانا اگر به زبالهای برخوردند آن را به نقاط شهری انتقال دهند.
جواد بخشی ۱۴۰۳/۱۱/۱۴ #کویر_دولت_آباد_آقا #بنیاد_قم_پژوهی تلگرام | ایتا | سایت
بنیاد قمپژوهی
02 Feb, 05:29
209
💢یادداشتچههایی از قم حاج آقا مصطفی برقعی
"شبی که به منزل حاج حسین مولوی رفته بودم او را دیدم. ظاهرا اشخاص گزیده شده را تنها با دعا معالجه میکند. گویا در سال ۱۳۶۳ش فوت کرد."
توضیح برادرِ حاج حسین مولوی (معروف به مُلُسِن/ ملاحسین) پدر معنوی مداحان سنتی قم، مرحوم حاج میرزا ابوالقاسم ِ شیخان در محله ما کوچه نو زندگی میکرد. با فرزندش آقای مهدی شیخان (سرهنگ بازنشسته نیروی انتظامی و رئیس اسبق فدراسیون ورزشهای باستانی قم) از کودکی همبازی و رفیق بودیم. آن ایام حاج ملاحسین در اثر حادثهای پایش شکسته شده بود. قرار شد به دیدن عمویش برویم. به اتفاق به منزل ایشان در باغپنبه رفتیم. این خانه هنوز موجود و به ثبت ملی رسیده است و گویا شهرداری بنا دارد به عنوان خانه مداحان خریداری کند. تابستان و شب هنگام بود. حاج ملاحسین در میان حیاط بر روی فرش یا گلیمی (دقیق یادم نیست) با پای گچ گرفته نشسته بود و پشت سرش چند بالش برای تکیه دادن گذاشته و جمعی هم برای عیادت او آمده و گرداگرد او نشسته بودند. از جمله شخص لاغر اندامی که صورت نحیفی داشت، در میان حضار بود. حرکات و سکناتش و حتی طرز لباس پوشیدنش با روحانیون معمول آن زمان هم متفاوت به نظر میرسید. هرکسی از هر دری سخن میگفت. تا صحبت به گَزیده شدن آدمها بر اثر نیش جانوران موذی از جمله مار و عقرب کشید. حضار با اشاره دست به آن شخص گفتند اگر کسی دچار حادثه گزیدگی شد به حاج آقا مصطفی مراجعه کند و اسم شخص حادثه دیده را بگوید ایشان با خواندن دعا بیدرنگ گزیدگی را درمان میکند. همه حاضران در ملاقات این موضوع را تایید کردند. آن شخص هنگامی که این صحبتها جریان داشت با چشمان نافذش صرفا نظارهگر بود و حرفی نمیزد. بعد از مدت کمی از آن ملاقات اعلامیه فوت ایشان را بر روی دیوارها دیدم و به یاد سخنان آن شب، یادآوری کوتاهی از او به شرح بالا در دفترم آوردم. خدا هم مرحوم حاج ملا را بیامرزد که مانندش را حالا حالاها نخواهیم داشت و هم مرحوم حاج آق مصطفی را رحمت کند که به قول ما قمیها سید باطندار و بیهمتایی بود.
شیشههای یافت شده در حفاری معبد چغازنبیل شوش گواه کاربرد شیشه در بنا از دیرباز در معماری ایران زمین است. هانس ای وولف میگوید: "از خوزستان یعنی ناحیه عیلام مدارکی از شیشهسازی در دست داریم که نشان میدهد این صنعت در سده سیزده پیش از مسیح در آنجا وجود داشته است. این شیشهها از حلقههای مات سیاه و سفید ساخته شده و به نظر میرسد که در شبکه پنجره از آنها استفاده میشده است." (صنایع دستی کهن ایران، ص ۱۵۱)
همچنین هانس ای وولف میگوید: "پولاک که در ۱۸۵۹ به ایران مسافرت کرده مینویسد که تقریبا هر شهر بزرگ در ایران یک کارگاه شیشهسازی برای مصرف خود داشت ولی شیشه قم و شیراز از همه بهتر بود." (همان، ص ۱۵۲)
اوج شاهکار شیشههای رنگی در دوران قاجار در مسجد نصیرالملک شیراز مشهور به "مسجد صورتی" به علت وجود شیشههای رنگی است.
دربهای صحن اتابکی آستانه مقدسه قم که ایوان آینه در آن قرار دارد با پنجرههای مشبک با شیشههای رنگی به صورت گرههای هندسی تزیین شده است.
زهرا ثاراللهی کارشناسی ارشد مرمت آثار فرهنگی و تاریخی ۱۴۰۳/۱۱/۱۳ #کاربرد_شیشه_های_رنگی_در_بناهای تاریخی_ #بنیاد_قم_پژوهی تلگرام | ایتا | سایت
بنیاد قمپژوهی
01 Feb, 17:01
218
کاربرد شیشههای رنگی در بناهای تاریخی
زهرا ثاراللهی کارشناسی ارشد مرمت آثار فرهنگی و تاریخی ۱۴۰۳/۱۱/۱۳ #کاربرد_شیشه_های_رنگی_در_بناهای تاریخی_ #بنیاد_قم_پژوهی تلگرام | ایتا | سایت
بنیاد قمپژوهی
30 Jan, 18:59
180
💢 دیوار نوشتهای در مسجد جامع قم
بیادگار نوشتم بخط دلتنگی بروزگار ندیدم رفیق یکرنگی در تاریخ هفدهم فروردین ۱۳۲۴ نوشته شد تا از من یادگار در این دنیای فانی بماند آقا اسداله رحیمی اهل رشت شغل شوفر