در این چهارچوب، «ملت» نه بهعنوان یک موجودیت انتزاعی و اسطورهای، بلکه بهمثابه مجموع طبقات و نیروهای زندهای درک میشود که در تقابل با سلطهی استبدادی و امپریالیستی به مبارزه برخاستهاند.
ملیگرایی انقلابی، از نگاه تاریخی، حامل رسالتی است برای آزادسازی «ملت» از زنجیرهای استبداد داخلی و سلطهی خارجی، و بنابراین، با آرمان عدالت اجتماعی، استقلال ملی و "دخالت مستقیم، آگاهانه و گستردهی تودههای مردم در فرآیند مبارزه و تصمیمگیریهای مرتبط با سرنوشت جمعیشان" پیوند خورده است.
این نگرش، از درک ساختاری ناتوان بوده، فلذا به عوامگرایی مبتذل و ایجاد انحراف در مسیر مبارزهی واقعی میپردازد. از اینرو، ملیگرایی مبتذل، در عمل نهتنها تهدید برای دیکتاتوری داخلی و سلطهی خارجی نیست، بلکه اساساً به ابزار و آلتی در دست آنها برای انحراف افکار عمومی و سرکوب جریانهای مترقی تبدیل میشود.
در صحنهی سیاسی ایران، ملیگرایی انقلابی تنها در نیرو و جریانی متبلور و مجسم میشود، که از سطح شعار عبور کرده و در متن مبارزهی عینی علیه دوگانهی شاه و شیخ، که هر دو نماد سرکوب و وابستگیاند، ریشه بدواند.
این ملیگرایی، برخلاف شکل افراطی و مبتذل، بر آن است که آزادی و رهایی ملی جز از مسیر عدالت اجتماعی و مبارزه با هرگونه ستم طبقاتی، قومی، و جنسیتی امکانپذیر نیست.
#سر_مار_در_تهران_است
#قیام_محله_محور