Le dernier contenu partagé par پری نوشت sur Telegram
پری نوشت
06 Mar, 13:27
480
مثل یک گربه که بچههایش را از گردن میگیرد، برمیدارد و میبرد گوشهای دیگر که برایشان بهتر است ولویشان میکند؛ یاد میگیری دلت را همینطوری از بیقراری نجات دهی. یاد میگیری مادر خودت باشی، پدر خودت باشی، دوستهای نداشتهات باشی، برادری بزرگتر برای خودت... یاد میگیری. خلاصه، همهچیز تو را ضعیف میکند و هیچچیز تو را شکست نمیدهد. و یاد میگیری...
پری نوشت
04 Mar, 10:08
768
هم از "در" رویگردانم هم از "دیوار" میترسم هم از "آسودگی" سیرم هم از "آزار" میترسم!
کسی با این تعارض روبرو بوده است غیر از من؟! که از "دوری" دلم تنگ است و از "دیدار" میترسم!
خودم اصلا نمیدانم چرا چندیست حتی از مسیر بین "منزل" تا "محل کار" میترسم
من از هر شکلی از خالی شدن، خالی شدنهای خیابان، خانه، ماشین، پاکت سیگار میترسم
من از این شعرهای سرکشم مثل خدایی که به دست بندگان خود شود انکار میترسم
کمی من را بخواه اما برای "مدتی بسیار" که من از هر که میخواهد مرا "بسیار" میترسم!
#اصغر_عظیمی_مهر @parinevesht_channel
پری نوشت
01 Mar, 05:55
1,083
عشق قیام پایدارِ انسانهای مقتدر است در برابر ابتذال.
#نادر_ابراهیمی @parinevesht_channel
پری نوشت
27 Feb, 18:42
1,276
فهیم عطار نوشته امروز ۸ دقیقه گیر افتاده توی آسانسور. نوشته توفیق اجباری بوده و خیلی هم کیف داده. عین من که ۵ دقیقه مانده بودم توی توالت مطب. با این تفاوت که گیر نیفتاده بودم. خودم خودم را حبس کرده بودم. بس که دو دقیقه یک بار پشت میز، جلوی آن همه مریض یکهو چشمهام پر اشک میشد. گفتم بروم سر توالت فرنگی بنشینم و یکبار مفصل هر عر و زری دارم بزنم و بعدش مثل بچه آدم برگردم پشت میزم. خلاصه همینجور که داشتم گوله گوله اشک میریختم نگاهم افتاد به طرح کاشیهای دیوار. دستم را کشیدم روی برجستگیها و فرورفتگیهای رز سیاه روی کاشی. تا آن روز فکر میکردم طرح روی کاشیهای کرم چاپیست. تا آن روز یعنی چیزی حدود ۷-۸ سال. برای اولین بار انگشتم را چرخاندم توی فرورفتگیهای گلبرگهای سیاه و با خودم گفتم چقدر قشنگ! چقدر هنرمندانه! چند لحظه یادم رفت برای چه آمده بودم توالت. داشتم به سلیقه کسی که این کاشیها را انتخاب کرده آفرین میگفتم و به خودم یادآوری میکردم اگر روزی، بخواهم برای توالت خانهای که احتمال داشتنش صفر درصد است کاشی انتخاب کنم حتمن باید یک همچین طرحی باشد. بعد هم تلفن مطب زنگ خورد و مجبور شدم تند تند اشکهام را پاک کنم و برگردم پشت میزم. خلاصه ۵ دقیقه فرار ما هم به توالت برای سوگواریِ پس از سانحه :) توفیق اجباری شد که رویا ببافیم برای دیزاین توالت خانهای که توی این مملکت کوفتی احتمال داشتنش صفر که چه عرض کنم زیر صفر درصد شده. اما گاهی رویا جواب است. حواس پرت کن خوبیست؛ حتی اگر ۵ دقیقه باشد، حتی اگر در حال سوگواریِ پس از سانحه باشد و اندازه یک کاشی توی توالت مطبی در این مملکت کوفتی باشد.
#پریسا_زابلی_پور @parinevesht_channel
پری نوشت
27 Feb, 09:04
972
اگر حوصله داشتید امشب یه کم با این برقصید😊 @parinevesht_channel
پری نوشت
27 Feb, 08:51
1,188
مردم میگویند (ازش بیرون میآیی)... و درست هم هست؛ ازش بیرونمیآیی. ولی نه شبیه قطاری که از تاریکی تونل بیرون میآید و پر توان میزند به دل آفتابِ داونز در دهانهی خروجی کانال مانش و نه شبیه قطاری که پرشتاب و برقآسا به تونل فرو میشود. بلکه شبیه مرغی دریایی که از لکهای نفتی بیرون میآید؛ بیرون خواهید آمد. برای باقی عمر قیراندود شدهاید.
جولین بارنز عکاسی، بالنسواری، عشق و اندوه @parinevesht_channel
پری نوشت
20 Feb, 11:28
1,571
به قول مصطفی مستور فقط مبتذل💃 @parinevesht_channel
پری نوشت
11 Feb, 19:31
2,493
یه موردی رو دلم میخواست گوشزد کنم هم به خودم هم به بقیه. در این شرایطی که همه دچار ناامنی و اضطرابن به خاطر مسایل اقتصادی و جدای از اون هر کدوم هم مشکلات شخصی خودشونرو دارن لطفا همدلی کردنرو تمرین کنید. شاید در این برهه حساس این تنها کاری باشه که از ما برمیاد. ما هر کدوم باید یه بانک عاطفی داشته باشیم. وقتی به هم میریزیم و احتیاج به صحبت داریم باید سر بزنیم به اون بانک. اون بانک باید پر باشه. حالا چطوری پرش کنیم؟ برای اطرافیانمون شنونده خوبی باشیم. بدون قضاوت، بدون ارائه راه حل و بدون تعمیم دادن مشکل اون شخص به همه. وقتی کسی میخواد باهات درد دل کنه؛ یه عالمه غر داره، کلافگی داره. میخواد که این حجم از فکرهاییرو که توی سرشه خالی کنه. نگید فلان کارو بکنه، اون راه حل نمیخواد چون خودش بهتر از هر کسی میدونه که باید چیکار کنه. اگر نمیکنه لابد یه گیر و گوری داره. نگید همه همینیم. اون آگاهه که الان همه در هر سطحی کم و بیش تو تنگنا هستن. اون داره راجع به خودش حرف میزنه. تاکید میکنم راجع به خودش و اصلا برای همین اومده سراغ شما. با تعمیم دادن مشکلش به همه، رنج و اندوهش رو کم اهمیت جلوه میدید. نگید بهت گفته بودم، هشدار داده بودم... این جملهها فقط احساس شرم رو توی اون آدم تقویت میکنه و حالش از قبل هم بدتر میشه. به جاش بگید (میفهمم که چقدر میتونه این قضیه برات سخت باشه من کنارتم، کاری هست که بتونم انجام بدم که حالت بهتر بشه؟) همین. ما در این شرایط وظیفه داریم همدلی کردنرو تمرین کنیم، حتی شده مقاله بخونید و یاد بگیرید چون توی این دوره سخت آدما به شدت دلشون میخواد شنیده و درک بشن. و تنها کاری که میتونه کمک کنه به ادامه دادن همین همدلی کردنه. شاید اون آدم بعد از گپ با شما بعد چند شب بدخوابی یه امشبرو آرومتر بخوابه، شاید فردا صبح بتونه یه کم سبکتر خودشو از توی رختخواب بیرون بکشه. اینطوری میتونید بانک عاطفیتون رو پر نگه دارید. و حتما که لحظههایی میرسه که شما هم لازم دارید شنیده بشید. اونوقت میرید سراغ بانک عاطفیتون و اونجا کسانی هستن که باهاتون درست همدلی کنن. این یه بازی برد برده. اینطوری یه زنجیره همدلی تشکیل میشه که در این شرایط کمک میکنه بتونیم تاب بیاریم و ادامه بدیم. به خدا آدما تو رنجهاشون خیلی تنهان. نه توقع مالی ازتون دارن، نه کارشناسی ازتون میخوان. نه لازم دارن توجشون رو به این جلب کنید که شبیه خودشون زیاده. فقط میخوان یه فنجون قهوه یا چای کنارشون بخورید و بشنویدشون. آدما تشنهی درک شدنن.
#پریسا_زابلی_پور @parinevesht_channel
پری نوشت
08 Feb, 18:43
1,612
دوره نوشتن خلاق( خصوصی ) دو نظر ظرفیت باز شده برای اطلاعات بیشتر به دایرکت اینستاگرام پیام بدید http://www.instagram.com/parisa_zabolipour
پری نوشت
06 Feb, 08:20
1,806
. ◽️لااقل به تاریکی لعنت بفرستیم
روان هر کدام از ما گیر و گورهایی دارد که هزینههایی روی دستمان میگذارند. هر کدام از ما تاریخچهای داریم که در آن محبت مشروط گرفتهایم، سختی کشیدهایم، مقایسه شدهایم، رها شدهایم، ترسیدهایم و ... . هر کدام از ما با یک دنیا حلمسئلهی مشکلدار به بزرگسالی رسیدهایم. همه این حرفها درست است. امّا این همه هزینهای که هر روز روی دستمان میماند، همهاش مالِ روان ما نیست. همین روان مسئلهدار با همین مسائلش اگر در شرایط بهتری باشد، اینقدر به تنگنا نمیافتد. همه این چیزها را نباید پای روان خودمان بنویسیم و برایشان شرمگین باشیم یا خودمان را سرزنش کنیم.
همه اینها را هم نمیتوان با رواندرمانی و مطالعه و کارهایی از این دست حل کرد. حرفم این نیست که این کارها بیفایدهاند. اتفاقاً خیلی هم مفیداند. بالاخره هرچه ادم بیشتر خودش را بشناسد و تغییراتی را در خودش دامن بزند، آسیبپذیریاش کمتر میشود. امّا مسئله این است که انتظار بیش از حد از این کارها نباید داشت. ما یک عده شهروند معمولی (هرقدر خطاکار) هستیم که میتوانستیم با همین زخمهای کودکی، بهتر از این زندگی کنیم. باید با خودمان و در درونمان همدلانهتر حرف بزنیم. ما زخمی هستیم و آنکه باید پروایمان را داشته باشد، خودش عامل خطر است.
مختصر اینکه در پیِ حل مسائل روانمان باشیم اما بدانیم بخش زیادی از اینکه نمیشود یا خوب و درست نمیشود یا نمیرسیم و ناکام میمانیم، تقصیر ما نیست. چراغ هم اگر دستمان نرسید روشن کنیم، خومان را نزنیم، لااقل به تاریکی لعنت بفرستیم.