paradooxlife @paradooxlifee Channel on Telegram

paradooxlife

@paradooxlifee


تماشای ادم های بسیار و زندگی های بسیار....
لینک پیج اینستاگرام=
http://instagram.com/paradooxlife

paradooxlife (Persian)

آیا شما همیشه عاشق تماشای زندگی های مختلف و جالب بوده اید؟ اگر پاسخ شما بله است، پس کانال Telegram با نام "paradooxlife" مناسب شماست! این کانال شامل تصاویر و ویدیو هایی از افراد و زندگی های مختلف است که ممکن است شما را شگفت زده کنند. با دنبال کردن این کانال، شما می توانید به دنیای متنوعی از افراد و تجربیات آنها وارد شوید و از زندگی های متفاوت دیگران لذت ببرید. بنابراین، اگر دنبال یک تجربه جذاب و جالب هستید، حتما این کانال را دنبال کنید! برای دسترسی به تصاویر بیشتر و اطلاعات بروز، می توانید پیج اینستاگرام مربوط به این کانال را نیز دنبال کنید.

paradooxlife

08 Feb, 14:51


#مسابقه_استعدادیابی

paradooxlife

02 Feb, 10:02


#فیروز
#گوگوش

paradooxlife

22 Jan, 19:16


#فرهاد_مهراد

paradooxlife

17 Jan, 12:27


#راغب_علامه

paradooxlife

14 Jan, 06:01


#لمیا_جمال

paradooxlife

12 Jan, 19:05


به زبان کریشنا مورتی: به محض درک چیزی از آن رها شده‌اید.

به عبارتی هنگامی که چیزی را به‌طور کامل و با بینش عمیق درک کنید، آن موضوع قدرت خود را بر شما از دست می‌دهد و دیگر شما را در بند نگه نمی‌دارد. در واقع، این آگاهی عمیق باعث می‌شود تا آن تجربه یا احساس از ناخودآگاه به سطح خودآگاه آورده شود و به جای اینکه به‌طور ناهشیار بر رفتار و افکار شما تأثیر بگذارد، به موضوعی روشن و قابل‌مشاهده تبدیل شود. این شفافیت و شناخت باعث رهایی شما از آن می‌شود، چرا که دیگر در تاریکی روان پنهان نیست تا شما را بی‌اختیار به سمت خود بکشاند.

paradooxlife

12 Jan, 19:04


#هرشب_یک_جمله

ابوعلی دقاق می‌گوید: «بندهٔ آنی که در بند آنی.»

 «آن» که در بند آنی، تصویری است که در آینه‌ی دیگری ساخته می‌شود، نه خودِ واقعی. در جستجوی «دیگری» هستی تا خود را از خلال نگاه آن کامل کنی؛ گویی قرار است خویش را در آن بندها بیابی...

متن: #عباس_ناظری

paradooxlife

12 Jan, 19:03


#بانی_ام

paradooxlife

10 Jan, 19:26


#نانسی_سیناترا

paradooxlife

09 Jan, 21:44


paradooxlife pinned «https://t.me/boost/paradooxlifee»

paradooxlife

01 Jan, 14:10


#انیو_موریکونه

paradooxlife

21 Dec, 15:05


مادرها که می‌میرند دنیا حرف دیگری برای گفتن ندارد و تا همیشه لال می‌مانَد.
مادرها که می‌میرند، سرنوشت، فقیرترین می‌شود و هیچ معجزه‌ای برای رونمایی ندارد، که آرامشی نمی‌ماند، تسکینی نمی‌ماند و دلخوشی‌ها قندیل می‌بندند.
مادرها که می‌میرند، خورشید می‌میرد و شب ادامه می‌یابد... که تابستان سرد می‌شود، پاییز سرد می‌شود، بهار سرد می‌شود و زمین خالی می‌شود از آدم‌ها.
مادر که نیست، هیچ‌کس نیست، جهان خالی‌ست، کهکشان ‌خالی‌ست...
که بدون مادر، تمام پروژه‌های آفرینش، ناتمام می‌ماند.
کاش مادرها هرگز نمی‌رفتند، کاش چشمه‌ی جاودانگی حقیقت داشت.
کاش هر آدمی جزیره‌ی کوچکی داشت که تا ابد با مادرش در آن سرخوشانه زندگی می‌کرد و هیچ اضطرابی برای از دست دادن نداشت.
کاش هیچ آدمی، هیچ آدم دیگری را از دست نمی‌داد،
کاش هیچ آدمی مادرش را از دست نمی‌داد.

Artist: charles aznaviur
Song: La mamma
#شارل_آزناوور

paradooxlife

15 Dec, 17:35


...
در آسمان موسیقی، از صدای آسمانی آندریا بوچلی لذت ببریم...
 لازم به ذکر است ترانه عشق در پورتوفینو یک ترانه بسیار قدیمی است که توسط خوانندگان بسیاری اجرا شده. اجرای زنده این ترانه توسط بوچلی، در پورتوفینو انجام گرفته.

Artist: Andrea bocelli
Song: Love in portofino
#آندره_بوچلی

paradooxlife

15 Dec, 14:27


جوجه‌لریم

paradooxlife

15 Dec, 13:54


#پرستو_احمدی

paradooxlife

09 Dec, 18:11


در اردوگاه مخوف نورنبرگ، نازی‌ها برای کشتن اسیران شیوه‌ی خاصی ابداع کرده بودند، که آندره مالرو آن را در این جمله خلاصه می‌کند:
«طناب را به گردن اسیری که نوک پنجه‌ی پایش به زمین می‌رسید می‌انداختند تا سرانجام از شدت خستگی مجبور شود که خود را بکشد.» (ضد خاطرات، آندره مالرو)

بقیه را خود ما به حدس درمی‌یابیم محکوم برای حفظ جان خود نخست می‌کوشد تا هرچه بیشتر تنش را روی پنجه‌ی پاهایش نگهدارد، سپس خسته می‌شود و لحظه‌ای تن خود را رها می‌کند، اما طناب به گردنش فشار می‌آورد و او پیش از این که خفه شود می‌کوشد تا دوباره بر سر پنجه‌ی پا بایستد؛ دوباره خسته می‌شود و دوباره تن را رها می‌کند، باز طناب به گردنش فشار می‌آورد، اما او دل از جان بر نمی‌دارد و باز تلاش می‌کند؛ این رفت و آمد چندان ادامه می‌یابد تا محکوم بینوا، ترسنده از مردن اما خسته از کوشیدن، سرانجام به جان می‌آید و مرگ را بر زندگی ترجیح می‌دهد و می‌گذارد تا طناب دار خفه‌اش کند.

paradooxlife

09 Dec, 18:10


Shirley Bassey - If you go away 1967
#شرلی_بسی

paradooxlife

09 Dec, 18:10


#شرلی_بسی

paradooxlife

09 Dec, 18:10


...
می‌گوید هیچ روزی نیست که از آنچه کرده پشیمان نباشد، اما این پشیمانی را نه حصارهای زندان سنگین‌تر کرده‌ و نه نگاه‌های عبوس دیگران بر او تحمیل کرده‌اند. این پشیمانی، جست‌وجویی است برای فهمیدن چیزی که دیگر وجود ندارد: خودِ گذشته‌اش. آن جوان بی‌عقل، اکنون به "دیگری" مبدل شده است. حضوری شبح‌گون که با او زیسته اما دیگر از او جداست. یک موجود بی‌وجود، خاطره‌ای که تنها سایه‌اش باقی مانده است.
می‌خواهد به گذشته‌ بازگردد و خودش را تغییر دهد اما ناممکن است، چیزی که می‌خواهد باشد، یا آن چیزی که می‌خواهد بشود، در دسترس نیست. گذشته به عدم و فقدان تبدیل می‌شود و همین فقدان است که بخش عمده‌ای از وجود ما را می‌سازد. این یک شکاف است: شکافی میان "خود" و "دیگری". این "دیگری" نه به معنای دیگران، بلکه گذشته‌ی خود ماست. شکاف قابل پر کردن نیست؛ بلکه مانند دره‌ای است که گذشته و حال را از هم جدا می‌کند. ما می‌خواهیم این فاصله را پر کنیم، می‌خواهیم با آن "دیگری" سخن بگوییم اما این "دیگری"، نه قابل دسترس است و نه قابل تغییر. این گذشته، غیابی است که همیشه حضوری بی‌قرار دارد؛ حضوری که همچون سایه‌ای در روشنی محو می‌شود و در تاریکی دوباره ظاهر می‌گردد.

او به این فقدان چشم می‌دوزد، از آن فرار نمی‌کند، بلکه به آن خیره می‌شود، اما می‌داند که نمی‌تواند به آن دست یابد. آن "پیرمرد" که اکنون باقی مانده است، همان بازمانده‌ی تکه‌پاره‌ای از هویتی است که زمانی یکپارچه می‌پنداشت. اما حالا، آن جوانِ بی‌عقل، دیگر صرفاً یک خاطره نیست؛ بلکه به یک شمایل بدل شده، شمایلی از "دیگری" که با او باقی مانده است. او به خود می‌گوید: "دلم می‌خواد با اون جوان حرف بزنم." اما زبان، همان‌طور که همیشه بوده، می‌لغزد؛ و او تنها می‌تواند سکوتی را بشنود که میان او و گذشته‌اش گسترده شده است.
پس چه می‌ماند؟ پذیرش. اما این پذیرش، از جنس تسلیم یا فراموشی نیست، از جنس تجربه‌ی واقعیت است، او فقدان را می‌پذیرد و این شکاف را در آغوش می‌کشد. این لحظه، نه لحظه‌ای از آرامش، بلکه لحظه‌ای از آگاهی‌ست. بنابراین، این لحظه از فیلم نه تنها لحظه‌ی آزادی از زندان فیزیکی، بلکه به نوعی آزادی روانی هم هست؛ او از دل این پذیرش، به رستگاری می‌رسد؛ نه رستگاری از زندان، بلکه از خیال تمامیت. به رستگاری از نیاز به بازگشت به گذشته، رستگاری از اینکه بخواهد گذشته را به دست آورد یا تغییر دهد؛رستگاری از چیزی که هرگز نمی‌توانست بازگردد. او می‌فهمد که هویتش، نه یکپارچه و کامل، بلکه تکه‌تکه و شکسته است و در همین شکستگی‌، معنا شکل می‌گیرد.
.
.
متن: #عباس_ناظری

paradooxlife

05 Dec, 19:52


...
یاد آن روزها بخیر ترانه‌ای از مری هاپکین خواننده اهل ولز است که به سادگی یک ترانه قصه دوران نوجوانی و جوانی ما را روایت می کند؛ امیدوارم از شنیدن آن لذت ببرید.
.
.
پ‌ن: نظرتون رو درباره‌ی موزیک‌های پیج برامون کامنت کنید.
Artist: Mary Hapkin
Song: Those Were The Days
.
.
#مری_هاپکین
@paradooxlife111

paradooxlife

29 Nov, 08:04


#لیزا_گاستونی

paradooxlife

18 Nov, 18:36


#خولیو_ایگلسیاس

paradooxlife

18 Nov, 18:07


#هرشب_یک_جمله

ابوعلی دقاق می‌گوید: «بندهٔ آنی که در بند آنی.»

 «آن» که در بند آنی، تصویری است که در آینه‌ی دیگری ساخته می‌شود، نه خودِ واقعی. در جستجوی «دیگری» هستی تا خود را از خلال نگاه آن کامل کنی؛ گویی قرار است خویش را در آن بندها بیابی...

متن: #عباس_ناظری

paradooxlife

12 Nov, 15:06


...
میدونستید رومینا و آلبانو چه زندگی تلخی رو تجربه کردن اون هم ناپدید شدن دختر نوجوونشون برای همیشه بود.
این دو خواننده‌ی محبوب کار زیبا کم ندارند اما یکی از معروفترین آثارشون «لیبرتا» بود، مخصوصاً در این زمان و حال و اوضاع این روزها این ترانه غم عمیقی روی دل آدم میندازه.
#رومینا_پاور
#آل_بانو
https://t.me/paradooxlife111

paradooxlife

08 Nov, 09:53


#میشل_ساردو

paradooxlife

07 Nov, 19:59


#متیو_آیفیلد

paradooxlife

05 Nov, 17:03


#پری_کومو

paradooxlife

28 Sep, 16:01


...
رومن گاری می‌گوید:
هیچ‌کس تا به حال دو مرتبه در عمرش عاشق نشده، عشق دوم، عشق سوم... این‌ها بی‌معنی ست. فقط رفت و آمد است. افت و خیز است.
معاشرت می‌کنند و اسمش را می‌گذارند عشق!
.
.
پ‌ن :روایتی‌ست از ملاقات یک زن و مرد؛
زن توجهش به مهمیزهای نقره‌ای مرد جلب می‌شود و او را دعوت به نوشیدن شراب می‌کند و باقی ماجرا....
می‌دونستید دمیس رو یک‌بار حزب‌الله دزدیده؟😅
در تاریخ ۱۴ژوئن ۱۹۸۵میلادی، پرواز شماره۸۴۷ شرکت هواپیماییTWA که روسوس یکی از مسافران بود توسط حزب‌الله لبنان ربوده شد.اما بعد از چهار روز به همراه ۴یونانی در بیروت آزاد شدند، ولی باقی گروگان‌ها ۱۷روز اسیر بودند.روسوس درباره‌ی گروگان‌گیرها گفته بود: آن‌ها با من مهربان بودند و به من علاقه داشتند.
.
.
#دمیس_روسوس #آرتمیوس_ونتوریس_روسوس #نانسی_بوید #موسیقی #موزیک_فاخر
https://t.me/paradooxlife111

paradooxlife

15 Sep, 15:57


#خولیو_ایگلسیاس

paradooxlife

10 Sep, 16:10


...
مردم میگویند:
آدمهای خوب را پیدا کنید و بدها را رها
اما باید اینگونه باشد،
خوبی را در آدمها پیدا کنید و بدی آنها را نادیده بگیرید
هیچکس کامل نیست…
#خولیو_ایگلسیاس
https://t.me/paradooxlife111

paradooxlife

03 Sep, 08:33


Rachid Taha - Ya Rayah...
@paradooxlife111

paradooxlife

03 Sep, 08:33


...
رشید طه صدای خشم مهاجران عرب و مسلمانی بود که به تبعیض و نژادپرستی اعتراض می‌کردند
ترانه عربی "یا رایح" (ای آنکه می‌روی) به گوش بسیاری از مردم جهان آشناست و به چندین زبان خوانده شده است. آنکه این ترانه را به گوش جهانیان رساند، یک هفته پیش از آنکه شصت سالگی‌اش را جشن بگیرد، پیکر بی‌جانش در خانه‌اش در پاریس پیدا شد.
ترانه "یا رایح" از آن رشید طه نبود. این ترانه را سال‌ها پیش از او هم میهن الجزایری‌اش دحمان حراشی سروده و ساخته و خوانده بود. دحمان نیز مانند رشید الجزایری مهاجر به فرانسه بود و این ترانه‌اش بسیار به دل مهاجران نشست. ترانه‌ای که می‌گفت:
ای آنکه می‌روی، رهسپار کجایی؟ تو بازخواهی گشت
پیش از من و تو هم، چقدر بندگان خدای از همه جا بی‌خبری بودند که پشیمان شدند.
Artist: Rashid taha
Song: ya Rayeh
#رشید_طه
@paradooxlife111

paradooxlife

02 Sep, 16:17


#کریس_دی_برک

paradooxlife

02 Sep, 16:05


#کریس_دی_برگ

paradooxlife

01 Sep, 15:11


#سزن_آکسو

paradooxlife

24 Aug, 08:38


#میری_ماتیو

paradooxlife

23 Aug, 15:44


...
«قسمت دوم»
گذر عمر را نگریستم
هر روز منتظر فردا بودم و تندتر می‌دویدم که به فرداها برسم، اما امروزها را نیز برای فرداهایی که هیچ‌وقت به‌دست
نیامدند از دست دادم
#فرانسوا_هاردی
https://t.me/paradooxlife111

paradooxlife

23 Aug, 15:44


...
«قسمت اول»
#فرانسوا_هاردی
https://t.me/paradooxlife111

paradooxlife

23 Aug, 15:44


...
«قسمت اول»
#میری_ماتیو
https://t.me/paradooxlife111

paradooxlife

23 Aug, 15:44


...
«قسمت سوم»
زیبایی یک زن به لباسی که می‌پوشد،
به اندامی که دارد یا طرز شانه زدن موهایش نیست.
زیبایی یک زن در چشم‌هایش دیده می‌شود،
چرا که چشم دروازه‌ی قلب اوست
جایی که عشق در آن سکونت دارد
زیبایی واقعی یک زن در روح او منعکس می‌شود
خدمتی است که با عشق انجام می‌شود
و محبتی است که از خود نشان می‌دهد
زیبایی یک یک زن تنها با سال‌هایی که پشت سر گذاشته رشد می‌کند.
ترانه یک زن عاشق از آثار مشهور میری ماتیو
#میری_ماتیو
https://t.me/paradooxlife111

paradooxlife

23 Aug, 15:44


...
«قسمت دوم»
#میری_ماتیو
https://t.me/paradooxlife111