به سختی یاد گرفتم که رها کنم تا روحم رو نجات بدم.
Postagens do Canal امید در لب مرز

من دانشجوی روانشناسیم، اینجا از خیلی چیزا حرف میزنیم، و به مسائل از دید دیگه ای نگاه میکنیم💫
جهت تبلیغ کانال هاتون:
https://t.me/tablighat7812
انلاین شاپم:
https://t.me/mahlinrezin
جهت تبلیغ کانال هاتون:
https://t.me/tablighat7812
انلاین شاپم:
https://t.me/mahlinrezin
4,959 Inscritos
2,350 Fotos
129 Vídeos
Última Atualização 06.03.2025 21:36
Canais Semelhantes

10,084 Inscritos

4,862 Inscritos

4,150 Inscritos
O conteúdo mais recente compartilhado por امید در لب مرز no Telegram
I learned the hard way to let go now to save my soul.
به سختی یاد گرفتم که رها کنم تا روحم رو نجات بدم.
به سختی یاد گرفتم که رها کنم تا روحم رو نجات بدم.
گفت از حالت بگو بهتری؟
گفتم "من مجموعه ای از درست میشود های پاره پاره ام."
گفتم "من مجموعه ای از درست میشود های پاره پاره ام."
به کسی که شما را آزار داده است نگاه کنید چه جنبه ای در آن شخص با شما اتصالی میکند! آن ویژگی را در خود پیدا کنید، دیگر تحت تاثیر آن فرد قرار نخواهید گرفت.
[دبی فورد]
#نیمه_تاریک_وجود
[دبی فورد]
#نیمه_تاریک_وجود
کسی که بتواند عشق را احساس کند ولی نمیتواند خشم را احساس کند، فردی ضعیف و اجتنابی هست! و فردی که بتواند خشم را احساس کند ولی نمیتواند عشق را تجربه کند، نسبت به دیگران متکبر و سلطه گر هست!
برای تبدیل شدن به خودِ اصیل، باید دسترسی کامل به احساساتمون داشته باشیم!
[کتاب ارتباط مجدد با اصل خویش]
برای تبدیل شدن به خودِ اصیل، باید دسترسی کامل به احساساتمون داشته باشیم!
[کتاب ارتباط مجدد با اصل خویش]
من میتونم بهت عشق بورزم و احترام بذارم، ولی وقتی ببینم برعکسش و دریافت میکنم، دیگه تصمیم میگیرم هم تورو از دایره توجه ام خارجت کنم، و هم دیگه تحملت نکنم.
نوشته بود، خیلی از آدم ها میخواهند حرف بزنند صرفا برای اینکه دردشان آرام بگیرد، بعضی آدم ها درونشان روی کمربند زلزله است، گاهی حرف میزنند تا ویرانی زلزله ی درونشان را به تعویق بیاندازند، حرف زدن گاهی مُسکن است، آدم ها گاهی حرف میزنند نه برای اینکه چیزی بشنوند، نه اینکه کمک بخواهند، حرف میزنند که ویران نشوند! حرف میزنند که آرام بگیرند.
مانند کسی که خود میداند چه روزی قرار است بمیرد! آرام میگیرند.
به قول آن رفیقمان که میگفت:
حرف هایی در دلم هست که حاضرم فقط به کسی بگویمشان که قرار است فردا بمیرد...
مانند کسی که خود میداند چه روزی قرار است بمیرد! آرام میگیرند.
به قول آن رفیقمان که میگفت:
حرف هایی در دلم هست که حاضرم فقط به کسی بگویمشان که قرار است فردا بمیرد...
جالبه که اومدن تحقیق کردن دیدن"امید" یک هیجان نیست! بلکه امید یک فرایند شناختیه!
یعنی امید یک فرایند سه بُعدی هست که شامل اهداف، مسیرها و باور داشتن هست!
یعنی امید وقتی ایجاد میشه که در وهله اول ما بتونیم اهداف واقع بینانه تعیین بکنیم! و بدونیم که در این زندگی به کجا میخوایم بریم!
دوم اینکه بدونیم حالا چطور میتونیم به اهدافمون دست پیدا کنیم!
و سوم اینکه خودمون رو باور داشته باشیم!
و امید از این سه مرحله که ترکیبی از هدف گذاری، استقامت، و پیگیری و باور به توانمندی های خودمون هست، شکل میگیره!
و نکته جالب درباره امید این هست که، امیدواری اکتسابی هست! یعنی ما میتونیم از دیگران یاد بگیریم، و کودکان از والدینشون!
خلاصه اینکه وقتی روزنه ای امید داری یعنی هنوز اندکی از اهداف و باورهات و نسبت به خودت و زندگی رو نگه داشتی!
و ناامیدی اونجاست که نه هدفی داری و نه باوری نسبت به خودت!
یعنی امید یک فرایند سه بُعدی هست که شامل اهداف، مسیرها و باور داشتن هست!
یعنی امید وقتی ایجاد میشه که در وهله اول ما بتونیم اهداف واقع بینانه تعیین بکنیم! و بدونیم که در این زندگی به کجا میخوایم بریم!
دوم اینکه بدونیم حالا چطور میتونیم به اهدافمون دست پیدا کنیم!
و سوم اینکه خودمون رو باور داشته باشیم!
و امید از این سه مرحله که ترکیبی از هدف گذاری، استقامت، و پیگیری و باور به توانمندی های خودمون هست، شکل میگیره!
و نکته جالب درباره امید این هست که، امیدواری اکتسابی هست! یعنی ما میتونیم از دیگران یاد بگیریم، و کودکان از والدینشون!
خلاصه اینکه وقتی روزنه ای امید داری یعنی هنوز اندکی از اهداف و باورهات و نسبت به خودت و زندگی رو نگه داشتی!
و ناامیدی اونجاست که نه هدفی داری و نه باوری نسبت به خودت!