@oldnewspaper
مطبوعات قدیمی टेलीग्राम पोस्ट

@seyedrohollahaminabadi
@oldnewspaper
سایت ما:
arshiveiran.com
@oldnewspaper
سایت ما:
arshiveiran.com
3,730 सदस्य
5,858 तस्वीरें
134 वीडियो
अंतिम अपडेट 06.03.2025 22:57
समान चैनल

4,400 सदस्य

4,213 सदस्य

3,133 सदस्य
مطبوعات قدیمی द्वारा टेलीग्राम पर साझा की गई नवीनतम सामग्री
پیشروی نیروهای اسلام در جاده ارتباطی #فاو - بصره / رهبران سوریه و لیبی از حمله اخیر ایران حمایت کردند/ قطع ارتباط عراق با خلیج فارس ، تسلط ایران بر تحرکات نظامی و دریایی منطقه
@oldnewspaper
@oldnewspaper
۱۰۰ کیلومتر دیگر از مناطق شمالی #فاو آزاد شد / شعار مردم در سالگرد انقلاب: جنگ جنگ تا پیروزی
@oldnewspaper
@oldnewspaper
پیروزی ایران در جنگ سنگین شمال #فاو / انتقال بخشی از نفرات گارد ریاست جمهوری #صدام به تهران / شمار اسرای عراقی از دو هزار تن گذشت
@oldnewspaper
@oldnewspaper
✳️روزی که #فاو آزاد شد
✅ عملیات «والفجر ۸» در ۲۰ بهمن ۱۳۶۴ و تصرف #فاو توسط ایران موازنه جنگ را به نفع ایران تغییر داد. یک سال بعد عملیات «#کربلای_۵ » که بلافاصله پس از «#کربلای_۴ » در تاریخ ۱۹ دی ۱۳۶۵ صورت گرفت و طی آن منطقهی استراتژیک #شلمچه توسط رزمندگان فتح شد نیز منجر به تثبیت برتری ایران در جبههها شد. از این پس بود که همزمان بلوک #شرق و #غرب بیش از پیش تصمیم به تقویت همهجانبهی عراق برای از بین بردن برتری ایران در جبهههای نبرد گرفتند؛ مسئلهای که بارزترین بروز آن گشودن جبهه جدید جنگ علیه ایران در دریا و بمباران شهرها توسط عراق در سال ۶۶ بود.
فتح فاو در عملیات والفجر هشت در سال ۶۴ پیروزی بزرگی برای ایران در جبههها محسوب میشد. عراق تا یک سال بعد با تکهای مکرر سعی کرد فاو را پس بگیرد اما موفق نبود. یک سال بعد فتح شلمچه در عملیات غافلگیرانهی «کربلای پنج» هرچه بیشتر موازنه را به نفع ایران تثبیت کرد. برتری نظامی ایران در جبههها منجر به این شد که دو ابرقدرت شرق و غرب تصمیم بگیرند هرطور شده مانع تداوم پیروزیهای ایران شوند و با شکست ایران و تغییر موازنه به نفع عراق، جنگ را به پایان ببرند.
✅بخشی از گزارش منتشر شده در پایگاه اطلاع رسانی رهبر انقلاب
✅به مناسبت سالگرد فتح فاو نگاهی می اندازیم به روزنامه های آن روزها ...
@oldnewspaper
✅ عملیات «والفجر ۸» در ۲۰ بهمن ۱۳۶۴ و تصرف #فاو توسط ایران موازنه جنگ را به نفع ایران تغییر داد. یک سال بعد عملیات «#کربلای_۵ » که بلافاصله پس از «#کربلای_۴ » در تاریخ ۱۹ دی ۱۳۶۵ صورت گرفت و طی آن منطقهی استراتژیک #شلمچه توسط رزمندگان فتح شد نیز منجر به تثبیت برتری ایران در جبههها شد. از این پس بود که همزمان بلوک #شرق و #غرب بیش از پیش تصمیم به تقویت همهجانبهی عراق برای از بین بردن برتری ایران در جبهههای نبرد گرفتند؛ مسئلهای که بارزترین بروز آن گشودن جبهه جدید جنگ علیه ایران در دریا و بمباران شهرها توسط عراق در سال ۶۶ بود.
فتح فاو در عملیات والفجر هشت در سال ۶۴ پیروزی بزرگی برای ایران در جبههها محسوب میشد. عراق تا یک سال بعد با تکهای مکرر سعی کرد فاو را پس بگیرد اما موفق نبود. یک سال بعد فتح شلمچه در عملیات غافلگیرانهی «کربلای پنج» هرچه بیشتر موازنه را به نفع ایران تثبیت کرد. برتری نظامی ایران در جبههها منجر به این شد که دو ابرقدرت شرق و غرب تصمیم بگیرند هرطور شده مانع تداوم پیروزیهای ایران شوند و با شکست ایران و تغییر موازنه به نفع عراق، جنگ را به پایان ببرند.
✅بخشی از گزارش منتشر شده در پایگاه اطلاع رسانی رهبر انقلاب
✅به مناسبت سالگرد فتح فاو نگاهی می اندازیم به روزنامه های آن روزها ...
@oldnewspaper
پیشروی سپاهیان اسلام در امتداد جاده #فاو - بصره / ایران هشدار داد در برابر حملات شیمیایی عراق بی تفاوت نخواهد ماند
@oldnewspaper
@oldnewspaper
✳️ گزارش ساواک از یک پرونده قتل؛ چگونه با اعمال نفوذ ماجرا به نفع پسر سناتور مسعودی رقم خورد!
#روزشمار #اسناد_ساواک
بر اساس گزارش #ساواک به تاریخ 13 شهریور 1346 «در اجرای دستورات صادره راجع به تهیه عکس و یا رونوشت پرونده اتهامی #فرهاد_مسعودی اقدام و به استحضار میرساند برابر گزارش رئیس شعبه آگاهی بخش 27 در ساعت 12:30 روز 27 /1 /1342، عباس مسعودی، مدیر روزنامه "اطلاعات"، تلفنی به کلانتری قلهک اطلاع میدهد که نوکر منزلش به نام حسین پرورشنیا در منزل وی واقع در تیغستان با اسلحه کمری اقدام به خودکشی نموده است و جریان اظهارات مسعودی به دادسرای تهران اداره تشخیص هویت و اداره آگاهی شهربانی منعکس و از طرف اداره پلیس تهران سرهنگ طاهری، رئیس اطلاعات پلیس، به اتفاق مأموران مربوطه و نیز سروان امین، رئیس کلانتری قلهک، به محل حادثه مراجعه و مجروح به بیمارستان رضا پهلوی منتقل و در ساعت 13 از بیمارستان خبر میرسد که مجروح (حسین پرورشنیا) فوت نموده و اسلحهای که با آن به صورت ظاهر اقدام به خودکشی نموده توسط مأموران مزبور ضبط و جریان صورت جلسه میشود».
با توجه به مراتب فوق چنین استنباط میشود که جریان پرونده از اول به نفع فرهاد مسعودی ساخته شده و اگرچه دلایلی مبنی بر وقوع جرم و شرکت فرهاد مسعودی در آن وجود ندارد، ولیکن به طور یقین درباره تشکیل آن اعمال نفوذ زیادی به عمل آمده و قرائن و دلایلی مبنی بر ضعف و یا غرض مأموران تحقیق در آن به چشم میخورد که از جمله به شرح زیر است:
1. کلیه ساکنین منزل از طریق کلانتری به کلانتری احضار نشده و تحت بازجویی شدید قرار نگرفتهاند تا نسبت به وقوع جرم از آنها اطلاعاتی اخذ شود و این مطلب درخور بررسی است که چگونه ممکن است در یک منزل کسی با اسلحه خودکشی نماید و ساکنین منزل صدای تیراندازی را نشنوند و فقط یک پسربچه دوازدهساله ابتدا متوجه موضوع گردیده باشد؛
2. با توجه به اینکه اسلحه مکشوفه بدون جواز بوده و فرهاد مسعودی اقرار نموده متعلق به وی میباشد، باید روشن گردد که به چه علت پس از گذشت مدتی بیش از دو سال و نیم از مشارالیه بازجویی به عمل آمده است؛
3. به چه علت در مرحله اولیه تحقیق مأموران انگشتنگاری اثر انگشت موجود در روی اسلحه را برنداشته و چرا آلت جرم به عوض آنکه در اختیار بازپرس قرار گیرد، به مخزن شهربانی تحویل شده و پس از گذشت چند سال مجددا در اختیار بازپرس قرار گرفته است؛
4. گواهی پزشک و مأموران و کارشناس مربوطه حاکی از آن است که گلوله از پشت سر جمجمه حسین را شکافته و منجر به قتل او شده است؛ در صورتی که چنانچه کسی واقعا قصد داشته باشد خود را بکشد، هدفهای حساستری برای انجام منظور خود در نظر میگیرد؛
5. هیچ دلیلی مبنی بر اینکه ایجاد یک ناراحتی برای حسین پرورشنیا کرده باشد بهدست نیامده و آشنایان وی (مستخدمین منزل مسعودی) اظهار نمودهاند که وی قصد داشته برای انجام خدمت وظیفه به کرمانشاه برود؛
6. باید معلوم میشد که واقعا عمل خودکشی در ساعت اظهارشده توسط عباس مسعودی انجام گردیده است یا نه و آیا در ساعت مذکور فرهاد مسعودی در دفتر کار خود حضور داشته یا خیر و چه کسانی شاهد این امر بودهاند؛
7. روشن شدن این موضوع با توجه به عکسهایی که از مقتول در پرونده موجود است ضروری میباشد که وی قبلا به چه ترتیب توانسته است اسلحه فرهاد مسعودی را بهدست آورده و با آن عکس بگیرد و آیا این جریان ارتباط با نقشه احتمالی آینده فرهاد نداشته است؛
8. شنیده شده است که در روز واقعه، فرهاد در منزل بوده و قصد داشته با جبر به یک دختر تجاوز نماید، ولیکن حسین پرورشنیا تحت تأثیر التماس و گریه دختر مزبور قرار گرفته و برای نجات وی اقدام نموده و لذا فرهاد او را کتک زده و حسین درصدد دفاع از خود برآمده و متقابلا یک سیلی به فرهاد زده و نتیجتا فرهاد اسلحه را کشیده و او را مضروب و مقتول نموده است.
علیهذا با ایفاد 18 برگ فتوکپی برگهای حساس پرونده قتل حسین پرورشنیا به انضمام شناسنامه و یک قطعه عکس نامبرده، که با انجام بعضی از عملیات و تحقیقات مخفی بهدست آمده است و همچنین فتوکپی اعتراض دادیار دادسرای تهران به نظریه بازپرس مربوطه، که در جریان امر قرار داشته و قرار منع پیگرد روی پرونده صادر کرده، به استحضار میرساند که مقامات قضایی تاکنون بهکرات درباره این پرونده به بازپرس دادسرای شمیران و رئیس دادگستری سفارشاتی به جانبداری از مسعودیها کردهاند و طبق اطلاع در حال حاضر نیز دادستان فعلی تهران با فیصله دادن به جریان امر نظر موافق ابراز میدارد.
#منبع
مسعودیها به روایت اسناد ساواک، ص 360.
@oldnewspaper
#روزشمار #اسناد_ساواک
بر اساس گزارش #ساواک به تاریخ 13 شهریور 1346 «در اجرای دستورات صادره راجع به تهیه عکس و یا رونوشت پرونده اتهامی #فرهاد_مسعودی اقدام و به استحضار میرساند برابر گزارش رئیس شعبه آگاهی بخش 27 در ساعت 12:30 روز 27 /1 /1342، عباس مسعودی، مدیر روزنامه "اطلاعات"، تلفنی به کلانتری قلهک اطلاع میدهد که نوکر منزلش به نام حسین پرورشنیا در منزل وی واقع در تیغستان با اسلحه کمری اقدام به خودکشی نموده است و جریان اظهارات مسعودی به دادسرای تهران اداره تشخیص هویت و اداره آگاهی شهربانی منعکس و از طرف اداره پلیس تهران سرهنگ طاهری، رئیس اطلاعات پلیس، به اتفاق مأموران مربوطه و نیز سروان امین، رئیس کلانتری قلهک، به محل حادثه مراجعه و مجروح به بیمارستان رضا پهلوی منتقل و در ساعت 13 از بیمارستان خبر میرسد که مجروح (حسین پرورشنیا) فوت نموده و اسلحهای که با آن به صورت ظاهر اقدام به خودکشی نموده توسط مأموران مزبور ضبط و جریان صورت جلسه میشود».
با توجه به مراتب فوق چنین استنباط میشود که جریان پرونده از اول به نفع فرهاد مسعودی ساخته شده و اگرچه دلایلی مبنی بر وقوع جرم و شرکت فرهاد مسعودی در آن وجود ندارد، ولیکن به طور یقین درباره تشکیل آن اعمال نفوذ زیادی به عمل آمده و قرائن و دلایلی مبنی بر ضعف و یا غرض مأموران تحقیق در آن به چشم میخورد که از جمله به شرح زیر است:
1. کلیه ساکنین منزل از طریق کلانتری به کلانتری احضار نشده و تحت بازجویی شدید قرار نگرفتهاند تا نسبت به وقوع جرم از آنها اطلاعاتی اخذ شود و این مطلب درخور بررسی است که چگونه ممکن است در یک منزل کسی با اسلحه خودکشی نماید و ساکنین منزل صدای تیراندازی را نشنوند و فقط یک پسربچه دوازدهساله ابتدا متوجه موضوع گردیده باشد؛
2. با توجه به اینکه اسلحه مکشوفه بدون جواز بوده و فرهاد مسعودی اقرار نموده متعلق به وی میباشد، باید روشن گردد که به چه علت پس از گذشت مدتی بیش از دو سال و نیم از مشارالیه بازجویی به عمل آمده است؛
3. به چه علت در مرحله اولیه تحقیق مأموران انگشتنگاری اثر انگشت موجود در روی اسلحه را برنداشته و چرا آلت جرم به عوض آنکه در اختیار بازپرس قرار گیرد، به مخزن شهربانی تحویل شده و پس از گذشت چند سال مجددا در اختیار بازپرس قرار گرفته است؛
4. گواهی پزشک و مأموران و کارشناس مربوطه حاکی از آن است که گلوله از پشت سر جمجمه حسین را شکافته و منجر به قتل او شده است؛ در صورتی که چنانچه کسی واقعا قصد داشته باشد خود را بکشد، هدفهای حساستری برای انجام منظور خود در نظر میگیرد؛
5. هیچ دلیلی مبنی بر اینکه ایجاد یک ناراحتی برای حسین پرورشنیا کرده باشد بهدست نیامده و آشنایان وی (مستخدمین منزل مسعودی) اظهار نمودهاند که وی قصد داشته برای انجام خدمت وظیفه به کرمانشاه برود؛
6. باید معلوم میشد که واقعا عمل خودکشی در ساعت اظهارشده توسط عباس مسعودی انجام گردیده است یا نه و آیا در ساعت مذکور فرهاد مسعودی در دفتر کار خود حضور داشته یا خیر و چه کسانی شاهد این امر بودهاند؛
7. روشن شدن این موضوع با توجه به عکسهایی که از مقتول در پرونده موجود است ضروری میباشد که وی قبلا به چه ترتیب توانسته است اسلحه فرهاد مسعودی را بهدست آورده و با آن عکس بگیرد و آیا این جریان ارتباط با نقشه احتمالی آینده فرهاد نداشته است؛
8. شنیده شده است که در روز واقعه، فرهاد در منزل بوده و قصد داشته با جبر به یک دختر تجاوز نماید، ولیکن حسین پرورشنیا تحت تأثیر التماس و گریه دختر مزبور قرار گرفته و برای نجات وی اقدام نموده و لذا فرهاد او را کتک زده و حسین درصدد دفاع از خود برآمده و متقابلا یک سیلی به فرهاد زده و نتیجتا فرهاد اسلحه را کشیده و او را مضروب و مقتول نموده است.
علیهذا با ایفاد 18 برگ فتوکپی برگهای حساس پرونده قتل حسین پرورشنیا به انضمام شناسنامه و یک قطعه عکس نامبرده، که با انجام بعضی از عملیات و تحقیقات مخفی بهدست آمده است و همچنین فتوکپی اعتراض دادیار دادسرای تهران به نظریه بازپرس مربوطه، که در جریان امر قرار داشته و قرار منع پیگرد روی پرونده صادر کرده، به استحضار میرساند که مقامات قضایی تاکنون بهکرات درباره این پرونده به بازپرس دادسرای شمیران و رئیس دادگستری سفارشاتی به جانبداری از مسعودیها کردهاند و طبق اطلاع در حال حاضر نیز دادستان فعلی تهران با فیصله دادن به جریان امر نظر موافق ابراز میدارد.
#منبع
مسعودیها به روایت اسناد ساواک، ص 360.
@oldnewspaper
✳️ شرط بالا رفتن مخاطبان یک نشریه در دوره پهلوی؛ علت استقبال دانشجویان از مجله فردوسی چه بود؟!
مجلات و روزنامههای دوره پهلوی برای بقا نیاز به جذب مخاطب داشتند، تا نشریهای خریده نمیشد منابع مالی لازم برای ادامه حیات بهدست نمیآمد و لاجرم این جراید برای ادامه بقا به حمایتهای ساواک و دیگر نهادهای قدرت نیازمند میشدند. در این میان برخی مجلات مانند «فردوسی» همزمان به دنبال کسب رضایت حکومت و مردم بودند، از سویی با ساواک تماس میگرفت و از سوی دیگر با انتشار مقالات و گزارشهای ضد آمریکایی مخاطبان مردمی خود را افزایش میداد.
بر اساس یک گزارش ساواک به تاریخ ۳ آبان ۱۳۴۵ «تعداد خوانندگان مجله فردوسی در میان دانشجویان دانشکده کشاورزی دانشگاه تهران رو به ازدیاد رفته و اخیرا اکثریت دانشجویان مجله فردوسی تهیه و مطالعه نموده و پیرامون مطالب مندرج در آن بحث مینمایند. علت استقبال دانشجویان از مجله فردوسی به علت درج مقالاتی است که در زمینه انتقاد به سیاست خارجی و داخلی آمریکا تهیه میشود؛ چون بیشتر دانشجویان روش سیاسی آمریکا را برای ایران همچون سم مهلکی میدانند از حالت انتقادی آن استقبال میکنند».
در «نظریه رهبر عملیات» نیز آمده است: از چندی پیش مجله فردوسی جنبه ضد آمریکایی به خود گرفته است و با درج مطالبی از کتاب میراثخوار استعمار و همچنین انتشار نوشتههای اسلام کاظمیه تحت عنوان ایدئولوژی شکست و دیگر مقالات مشابه قصد دارد در میان طبقات تحصیلکرده و روشنفکر برای خود جایی باز کند و تا اندازهای هم موفق شده است و یکی از عوامل مهم موفقیت این مجله حالت انتقادی آن به سیاست آمریکاست.[۱]
پینوشت
[۱] . مطبوعات عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک؛ مجله فردوسی، ص ۲۵۶
www.arshiveiran.com
@oldnewspaper
مجلات و روزنامههای دوره پهلوی برای بقا نیاز به جذب مخاطب داشتند، تا نشریهای خریده نمیشد منابع مالی لازم برای ادامه حیات بهدست نمیآمد و لاجرم این جراید برای ادامه بقا به حمایتهای ساواک و دیگر نهادهای قدرت نیازمند میشدند. در این میان برخی مجلات مانند «فردوسی» همزمان به دنبال کسب رضایت حکومت و مردم بودند، از سویی با ساواک تماس میگرفت و از سوی دیگر با انتشار مقالات و گزارشهای ضد آمریکایی مخاطبان مردمی خود را افزایش میداد.
بر اساس یک گزارش ساواک به تاریخ ۳ آبان ۱۳۴۵ «تعداد خوانندگان مجله فردوسی در میان دانشجویان دانشکده کشاورزی دانشگاه تهران رو به ازدیاد رفته و اخیرا اکثریت دانشجویان مجله فردوسی تهیه و مطالعه نموده و پیرامون مطالب مندرج در آن بحث مینمایند. علت استقبال دانشجویان از مجله فردوسی به علت درج مقالاتی است که در زمینه انتقاد به سیاست خارجی و داخلی آمریکا تهیه میشود؛ چون بیشتر دانشجویان روش سیاسی آمریکا را برای ایران همچون سم مهلکی میدانند از حالت انتقادی آن استقبال میکنند».
در «نظریه رهبر عملیات» نیز آمده است: از چندی پیش مجله فردوسی جنبه ضد آمریکایی به خود گرفته است و با درج مطالبی از کتاب میراثخوار استعمار و همچنین انتشار نوشتههای اسلام کاظمیه تحت عنوان ایدئولوژی شکست و دیگر مقالات مشابه قصد دارد در میان طبقات تحصیلکرده و روشنفکر برای خود جایی باز کند و تا اندازهای هم موفق شده است و یکی از عوامل مهم موفقیت این مجله حالت انتقادی آن به سیاست آمریکاست.[۱]
پینوشت
[۱] . مطبوعات عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک؛ مجله فردوسی، ص ۲۵۶
www.arshiveiran.com
@oldnewspaper
✳️ قلیچ خانی (بهمن ۱۳۵۷): نامه ای که بهمن ۱۳۴۶ در جراید منتشر شد بدون اطلاع ما بود!
در صفحه اول روزنامه کیهان در شماره ۱۰۶۲۹ و به تاریخ ۱۵ بهمن سال ۱۳۵۷ نامه ای از پرویز قلیچ خوانی منتشر شده است. در این مطلب میخوانیم:
پرویز قلیچخانی کاپیتان سابق تیم ملی فوتبال ایران در نامهای تحت عنوان «پوزشی از خلق و جانبازانش» از چگونگی همکاری و علل همکاریش با رژیم پس از دستگیری در سال ۱۳۵۰ پرده برمیدارد و خواستار عفو از سوی مردم می شود.
در این نامه آمده است: واقعیت این است که من در یک لحظه شوم فریب دشمن را خورده و با طلب بخشایش نمودن از شاه، به خلق خود خیانت کردهام. من ناجوانمردانه با عملی که انجام دادم همپای با دشمن لحظهای مبارزات و از جان گذشتگیهای آنان را عملاً به تمسخر گرفته و به نوعی بر کوره داغ آنان آب سرد تسلیم پاشیدم. آری، واقعیت این است که من در یک لحظه نفرتانگیز به خلق خود و دستآوردهای مبارزاتیاش خیانت نمودم و حقیقت هم این است که من اساساً خیانتکار نبوده و نیستم. من نمیخواستم چون پای تا سرشکمان دیگر آلوده ننگ گردم. ذرات وجود من نمیتوانست خودفروشی را تحمل نماید. ولی با این وجود در یک لحظه گیجی و گنگی و ماتی فریب دشمن را خوردم و به چنان عمل شرمآوری دست زدم.
قلیچخانی در این نامه به مسابقات فوتبال جام ملتهای آسیا اشاره میکند و مینویسد: وقتی تیم ایران اول شد اعضای تیم به اصطلاح شرفیاب گردیدند و در این شرف به باد دهی کلیه سرپرستان و مربیان و اعضای تیم تا کمر خم شده و بر دستان شاه بوسه زدند ولی من از انجام این کار خودداری کردم و به همین دلیل از سوی تیمسار خسروانی و هاشمینژاد مورد بازخواست قرار گرفتم.
پس از مدتی وقتی از سوی یکی از دلالان فوتبال ترکیه از من و یکی از دوستانم دعوت شد تا با گرفتن مبلغ کلانی به ترکیه بروم، این مسئله را با قرهگوزلو دبیر وقت تربیتبدنی در میان گذاشتیم اما فردای آن روز یک آگهی بدون اطلاع ما در روزنامهها چاپ شد که به خاطر علائق به شاهدوستی و میهن پرستی حاضر به رفتن به ترکیه نیستیم.
قلیچخانی در قسمت دیگری از نامه خود مینویسد که چگونه آلوده فرهنگی منحط شده و بعد از ورود به دانشگاه «دانشسرای عالی» با کتاب و سیاست آشنا شد و این آشنایی به هنگام رستاخیز سیاهکل در او اثرات مهمی به جای گذاشت که منجر به دستگیریاش شد.
او سپس شرح دستگیریاش را میدهد: در ۲۱ بهمن ماه ۱۳۵۰ ... نه نفر پس از گشتن خانه من را با خود به کمیته بردند. قلیچخانی در این زمینه توضیحات کاملی میدهد که چگونه او را تهدید کردند و با تزریق چند آمپول او را منگ کردند و اضافه میکند: شخص هیکلداری به نام پرویز زنم را جلوی کمیته به من نشان داد و گفت اگر آنچه را که میگوییم انجام ندهی زنت را میآوریم داخل و متعاقبش شنیعترین و وقیحانهترین کلمات را بر زبان راند که قلم از نوشتنش شرم دارد.
نویسنده ادامه میدهد: سرانجام بدون آنکه بدرستی به عاقبت و نتیجه برگزاری این خیمهشببازی ننگین فکر کرده باشم با تایید خویش به بر عهده گرفتن آن رل مسخره در خیمهشببازی وقاحتآمیز مقام امنیتی رضا دهم و پس رضا دادم و ننگ.
قلیچخانی آنگاه به نتایج کاری که میکند میپردازد که چگونه نادم و پشیمان بوده و در این زمینه توضیح کاملی میدهد که همیشه در رنج بوده است و بعد توضیح میدهد که چرا ساواک او را برگزیده است و از وجود او بهرهبرداری تبلیغاتی کرده است و اما او همیشه سعی میکرده است علیه ساواک و اختناق مبارزه کند و برای فرار از آلودگیها و تبلیغ علنی علیه رژیم تصمیم به رفتن به خارج از کشور را میگیرد.
او اضافه میکند: هر بار که تقاضای گذرنامه میکردم به من نمیدادند اما زمانی که مبارزه علیه رژیم از سوی گروههای مختلف مردم به اوج رسید و حزب فاشیستی رستاخیز سر کار آمد و برای خلاصی از وجود مخالفین به آنها پاسپورت میداد، من هم فرصت را مغتنم شمردم و به آمریکا رفتم و چون نیاز به پول داشتم در تیمهای آمریکا فوتبال بازی کردم و تا اینکه مسئله شرکت در مسابقات جهانی فوتبال «آرژانتین» پیش آمد و این فرصت مناسبی بود که من ماهیت رژیم را برملا سازم و 10 روز قبل از مسابقات در یک مصاحبه تلویزیونی مطالبی علیه رژیم فاشیستی عنوان کردم و در مصاحبه با مطبوعات نیز بارها ماهیت این رژیم را برملا ساختم.
قلیچخانی در پایان نامه مینویسد: اکنون در خاتمه من با همه کوچکیام از تو ای خلق کبیر میخواهم که با قلب مهربانت آن خطای گذشته را بر من ببخشایی و اجازه دهی که با وجود ناچیزم بر قامت سترگ و استوارت تکیه زده و دیگر بار در راهت ره بسپرم.
www.arshiveiran.com
@oldnewspaper
در صفحه اول روزنامه کیهان در شماره ۱۰۶۲۹ و به تاریخ ۱۵ بهمن سال ۱۳۵۷ نامه ای از پرویز قلیچ خوانی منتشر شده است. در این مطلب میخوانیم:
پرویز قلیچخانی کاپیتان سابق تیم ملی فوتبال ایران در نامهای تحت عنوان «پوزشی از خلق و جانبازانش» از چگونگی همکاری و علل همکاریش با رژیم پس از دستگیری در سال ۱۳۵۰ پرده برمیدارد و خواستار عفو از سوی مردم می شود.
در این نامه آمده است: واقعیت این است که من در یک لحظه شوم فریب دشمن را خورده و با طلب بخشایش نمودن از شاه، به خلق خود خیانت کردهام. من ناجوانمردانه با عملی که انجام دادم همپای با دشمن لحظهای مبارزات و از جان گذشتگیهای آنان را عملاً به تمسخر گرفته و به نوعی بر کوره داغ آنان آب سرد تسلیم پاشیدم. آری، واقعیت این است که من در یک لحظه نفرتانگیز به خلق خود و دستآوردهای مبارزاتیاش خیانت نمودم و حقیقت هم این است که من اساساً خیانتکار نبوده و نیستم. من نمیخواستم چون پای تا سرشکمان دیگر آلوده ننگ گردم. ذرات وجود من نمیتوانست خودفروشی را تحمل نماید. ولی با این وجود در یک لحظه گیجی و گنگی و ماتی فریب دشمن را خوردم و به چنان عمل شرمآوری دست زدم.
قلیچخانی در این نامه به مسابقات فوتبال جام ملتهای آسیا اشاره میکند و مینویسد: وقتی تیم ایران اول شد اعضای تیم به اصطلاح شرفیاب گردیدند و در این شرف به باد دهی کلیه سرپرستان و مربیان و اعضای تیم تا کمر خم شده و بر دستان شاه بوسه زدند ولی من از انجام این کار خودداری کردم و به همین دلیل از سوی تیمسار خسروانی و هاشمینژاد مورد بازخواست قرار گرفتم.
پس از مدتی وقتی از سوی یکی از دلالان فوتبال ترکیه از من و یکی از دوستانم دعوت شد تا با گرفتن مبلغ کلانی به ترکیه بروم، این مسئله را با قرهگوزلو دبیر وقت تربیتبدنی در میان گذاشتیم اما فردای آن روز یک آگهی بدون اطلاع ما در روزنامهها چاپ شد که به خاطر علائق به شاهدوستی و میهن پرستی حاضر به رفتن به ترکیه نیستیم.
قلیچخانی در قسمت دیگری از نامه خود مینویسد که چگونه آلوده فرهنگی منحط شده و بعد از ورود به دانشگاه «دانشسرای عالی» با کتاب و سیاست آشنا شد و این آشنایی به هنگام رستاخیز سیاهکل در او اثرات مهمی به جای گذاشت که منجر به دستگیریاش شد.
او سپس شرح دستگیریاش را میدهد: در ۲۱ بهمن ماه ۱۳۵۰ ... نه نفر پس از گشتن خانه من را با خود به کمیته بردند. قلیچخانی در این زمینه توضیحات کاملی میدهد که چگونه او را تهدید کردند و با تزریق چند آمپول او را منگ کردند و اضافه میکند: شخص هیکلداری به نام پرویز زنم را جلوی کمیته به من نشان داد و گفت اگر آنچه را که میگوییم انجام ندهی زنت را میآوریم داخل و متعاقبش شنیعترین و وقیحانهترین کلمات را بر زبان راند که قلم از نوشتنش شرم دارد.
نویسنده ادامه میدهد: سرانجام بدون آنکه بدرستی به عاقبت و نتیجه برگزاری این خیمهشببازی ننگین فکر کرده باشم با تایید خویش به بر عهده گرفتن آن رل مسخره در خیمهشببازی وقاحتآمیز مقام امنیتی رضا دهم و پس رضا دادم و ننگ.
قلیچخانی آنگاه به نتایج کاری که میکند میپردازد که چگونه نادم و پشیمان بوده و در این زمینه توضیح کاملی میدهد که همیشه در رنج بوده است و بعد توضیح میدهد که چرا ساواک او را برگزیده است و از وجود او بهرهبرداری تبلیغاتی کرده است و اما او همیشه سعی میکرده است علیه ساواک و اختناق مبارزه کند و برای فرار از آلودگیها و تبلیغ علنی علیه رژیم تصمیم به رفتن به خارج از کشور را میگیرد.
او اضافه میکند: هر بار که تقاضای گذرنامه میکردم به من نمیدادند اما زمانی که مبارزه علیه رژیم از سوی گروههای مختلف مردم به اوج رسید و حزب فاشیستی رستاخیز سر کار آمد و برای خلاصی از وجود مخالفین به آنها پاسپورت میداد، من هم فرصت را مغتنم شمردم و به آمریکا رفتم و چون نیاز به پول داشتم در تیمهای آمریکا فوتبال بازی کردم و تا اینکه مسئله شرکت در مسابقات جهانی فوتبال «آرژانتین» پیش آمد و این فرصت مناسبی بود که من ماهیت رژیم را برملا سازم و 10 روز قبل از مسابقات در یک مصاحبه تلویزیونی مطالبی علیه رژیم فاشیستی عنوان کردم و در مصاحبه با مطبوعات نیز بارها ماهیت این رژیم را برملا ساختم.
قلیچخانی در پایان نامه مینویسد: اکنون در خاتمه من با همه کوچکیام از تو ای خلق کبیر میخواهم که با قلب مهربانت آن خطای گذشته را بر من ببخشایی و اجازه دهی که با وجود ناچیزم بر قامت سترگ و استوارت تکیه زده و دیگر بار در راهت ره بسپرم.
www.arshiveiran.com
@oldnewspaper
پرویز قلیچ خانی طی نامه ای که در شماره ۱۵ بهمن ۱۳۵۷ «کیهان» منتشر شد نوشت: پس از مدتی وقتی از سوی یکی از دلالان فوتبال ترکیه از من و یکی از دوستانم دعوت شد تا با گرفتن مبلغ کلانی به ترکیه بروم، این مسئله را با قرهگوزلو دبیر وقت تربیتبدنی در میان گذاشتیم اما فردای آن روز یک آگهی بدون اطلاع ما در روزنامهها چاپ شد که به خاطر علائق به شاهدوستی و میهن پرستی حاضر به رفتن به ترکیه نیستیم.
www.arshiveiran.com
@oldnewspaper
www.arshiveiran.com
@oldnewspaper