چای ‌لب سوز. @ohayoll Channel on Telegram

چای ‌لب سوز.

@ohayoll


مامان این خونه𖧧

ارتباط.
t.me/HidenChat_Bot?start=6091907103

چای ‌لب سوز (Persian)

به کانال تلگرامی چای ‌لب سوز خوش آمدید! اینجا جایی است که شما می‌توانید از طعم یک فنجان چای لذت ببرید و همراه با دوستان خود از گفتگو های دلنشین لذت ببرید. اگر به دنبال یک جای گرم و دوستانه برای گذراندن وقت هستید، این کانال بهترین انتخاب برای شماست. همچنین، در اینجا شما می‌توانید از مطالب متنوع و جذاب خواندنی برای روزهای خسته کننده خود لذت ببرید. از همین امروز به همراه دوستان خود عضو این کانال شوید و لحظات شاد و خاطره انگیزی را تجربه کنید. برای اطلاعات بیشتر و ارتباط با مدیران کانال، می‌توانید به تبلیغات کانال مراجعه کنید. منتظر حضور گرم شما در چای ‌لب سوز هستیم!

چای ‌لب سوز.

18 Jan, 19:20


«یواشکی رفته سراغ کتاب هایم تا مرا با جمله‌هایی که زیرشان خط کشیده‌ام بشناسد،باید مواظب باشم تا اینجور چیزها را که باعث می‌شود بتواند دزدکی به روحم سرک بکشد را این‌طرف و آن‌طرف نیندازم.»

چای ‌لب سوز.

17 Jan, 14:06


«بارون زد، دیوونه‌وار، هرکس جایی پناه گرفت و من هم، آدم‌ها رو نگاه کردم، به دقت، قصه‌شون رو ساختم تو سرم، پَر و بالش دادم سر حوصله، باد اومد وقتی هنوز بارون می‌بارید، تماشای قطره‌ها، کاری که همیشه دوست دارم، خصوصا در باد، وقتی سرعتشون زیاده و به تو حس حرکت میدن روی زمین سختی که بر آن ایستاده‌ای.»
*با دو زوج غریبه غش غش خندیدیم.

چای ‌لب سوز.

17 Jan, 13:07


« برآشفتگی، برافروختگی.»

چای ‌لب سوز.

16 Jan, 15:04


🍿معرفی انیمیشن؛ انتقام تماماً پرنده‌ای

چای ‌لب سوز.

16 Jan, 09:22


₊ ࣪𓏲✿#Music
[ @Ohayoll ⁺ ⟡

چای ‌لب سوز.

15 Jan, 17:43


« زلفات سیا یک وری، گل بیا ماچش کنم، گوهری.»

چای ‌لب سوز.

15 Jan, 17:42


«شفا هدیه‌ای نیست که به سادگی به دست بیاد قربونت، با اینکه میدونی زخم کماله و رنج زندگی، میدونی رنج چیزیه که نمیذاره فراموش کنی زنده‌ای، ولی توصیه‌ام بهت اینه که تا روز شفا حواست باشه زخمات رو به کی نشون میدی.»

چای ‌لب سوز.

14 Jan, 20:39


« چای آخر شب.»

چای ‌لب سوز.

14 Jan, 14:32


« کاش خدا بالش زیر دستش رو بتکاند، شاید این‌بار هم پرهای پالشش بر سر ما بریزد.»

چای ‌لب سوز.

14 Jan, 12:01


« ارزان، کم، مرتب.»

چای ‌لب سوز.

13 Jan, 18:18


«در غمگین‌ترین لحظه‌ها می‌آید لحظه‌ی کامل.»

چای ‌لب سوز.

12 Jan, 12:21


«Life Goal?
A warm home, quiet life and a mind that feels calm... nothing more.»

چای ‌لب سوز.

12 Jan, 12:12


« همیشه عاشق صداقت و شفافیتی هستم که توی چینش عناصر، صحبت آدم‌ها و داستان‌هاشون وجود داره جوری که هر چیزی خود حقیقیش به‌نظر میرسه، با همه‌ی کمی و کاستیش.»

چای ‌لب سوز.

11 Jan, 14:30


« تُرد و ظریف و شاداب.»

چای ‌لب سوز.

11 Jan, 08:31


«من و مردی که نامه‌های بلند بالا برام مینویسه.»

چای ‌لب سوز.

10 Jan, 19:49


«زندگی آدم خیلی عوض میشه، حتی مهمونای آدم، حتی مهمونی‌های آدم.»

چای ‌لب سوز.

09 Jan, 14:55


‏«اشک‌ هم مقوله‌ی جالبیه، روح که آزرده میشه چشم‌ها واکنش نشون میدن، شروع میکنن به برون‌ریزی، این میشه راه انتقال،خروج، نمایش احساس، چند قطره به‌اصطلاح اشک، روی گونه، بامزه‌ست.»

چای ‌لب سوز.

08 Jan, 10:07


نقشه‌هایی برای گم شدن؛
« یک خیالِ بلند، شورانگیز و جنون آمیز.»

چای ‌لب سوز.

07 Jan, 18:46


🍿معرفی سریال؛Wakatte Ite mo: Shapes of love

چای ‌لب سوز.

07 Jan, 08:58


«روز‌های زمستان پرده‌های مخمل زرشکی را کنار می‌زنم، از تماشای برف یا افتادن آفتاب کم‌جون زمستان روی فرش خسته نمی‌شوم، موسیقی بی‌کلامی را پلی میکنم تا زمزمه‌ی آرام و دلنشینی به گوشم برسد. چای میریزم و دانه‌ای از باقلوا و قطاب‌ها را درون بشقاب‌های گل‌سرخیِ مادرجون می‌چینم. سبد کاموا‌ها به دست روی مبل می‌نشینم، عینکم را به چشم می‌زنم، یک چشم به رقص دانه‌های برف و یک چشم به میل بافتنی.»
-از روزگاری که در آن نزیستم.

چای ‌لب سوز.

06 Jan, 18:45


« یه جایی تو شب هست که آدم غرق میشه.»

چای ‌لب سوز.

06 Jan, 17:42


«حرف‌های بی‌خیال زیاد میزنم، و دل نگرانی‌ها را از ته دلم پنهان می‌کنم، سعی می‌کنم تا انتها را از یاد ببرم.»

چای ‌لب سوز.

06 Jan, 12:17


₊ ࣪𓏲✿#Music
[ @Ohayoll ⁺ ⟡

چای ‌لب سوز.

05 Jan, 16:01


«خواب‌آلود، نوستالژیک؛ امشب یک آغوش می‌خواهم، کمی برف ، یک جاده.»

چای ‌لب سوز.

05 Jan, 14:32


«درود بر هر بهانه‌ای برای شاد بودن.»

چای ‌لب سوز.

05 Jan, 12:46


«مثل تاب هی برگرد پیشم، شکل بال بچسب رو دوشم.»

چای ‌لب سوز.

04 Jan, 08:51


«حتی اگه ندیدی رنگی جز سفید و سیاه، نرسید به گوشت صدایی آشنا، دستاتو رو صورتت نذار، بذار تا چشات بتابه نور تا آخر کهکشونا، بذار تا صدای قلبت برسه تا آخر دنیا.»

چای ‌لب سوز.

02 Jan, 14:49


‏« یه چایی می‌ذاری؟»

چای ‌لب سوز.

02 Jan, 12:47


« گرم و زنده.»

چای ‌لب سوز.

02 Jan, 12:39


« از تماشای دویدن آدم‌ها در فیلم‌ها خیلی خوشم میاد، به‌خصوص وقتی از سر شوق و عشق می‌دوند.»

چای ‌لب سوز.

01 Jan, 15:09


« برش نحیف کیک هویج و چای، تا سرد بشه یه گاز از کیک می‌زنم دراز می‌کشم رو‌ کاناپه‌ای که هر زمان بخوام فراغتی ناچیز داشته باشم، بعد بستن چشم‌ها، حالا رژه‌ی ارتش سایه‌ها پشت پلک، لحظه‌ی کشف حقیقت؛ تو کیکش زنجبیل هم داره.»

چای ‌لب سوز.

30 Dec, 20:18


🍿معرفی انیمیشن قشنگه؛ Lady and the Tramp

چای ‌لب سوز.

30 Dec, 10:46


«صدای باد بین برگای درخت تو سکوت کامل، صدای آتیش و سوختن چوب وسط زمستون، بوی کتاب نو، طعم چایی تازه دم وسط یه روز سرد، دیدن اقیانوس از پشت پنجره، دیدن درختای بلند از بالکن کلبه‌ی چوبی، لمس هوای خنک از پنجره‌ ماشین با چشمای بسته، حس دوست داشته شدن، حس مهم بودن و همیشگی بودن.»

چای ‌لب سوز.

30 Dec, 10:39


« آرام، ژرف، اندوهگین.»

چای ‌لب سوز.

29 Dec, 12:21


«در جست و جوی خوشبختی و شادی خودم.»

چای ‌لب سوز.

29 Dec, 12:18


«آرامش همین است ،که فنجان چایی‌ات را به صورتت بچسبانی، چشم‌هایت را ببندی، و عطر و گرمای فنجانت را نفس بکشی، آن هنگام که در کُنج‌ترین گوشه‌ی زندگی‌ات نشسته‌ای.»

چای ‌لب سوز.

28 Dec, 09:28


«the world needs more handwritten love letters and poems.»

چای ‌لب سوز.

28 Dec, 09:21


🍿معرفی سینمایی؛ Perdida

چای ‌لب سوز.

22 Nov, 12:40


«می‌دونی قربونت، راستش مرهم داشتن، سرنوشت آدمی رو تغییر میده.»

چای ‌لب سوز.

22 Nov, 09:23


🍿معرفی سریال؛ «یک خواستگاری تجاری»

چای ‌لب سوز.

20 Nov, 16:47


«یه آدم . یه مکالمه، یه حرکت یا یه چهره. یه دیدار.»

چای ‌لب سوز.

20 Nov, 15:49


«بد به دلت راه نده باباجان.»

چای ‌لب سوز.

20 Nov, 15:09


‏«من همیشه به اونایکه حساس نیستن حسادت میکنم، هیچی رو جدی نمی‌گیرن، وحشت نمی‌کنن، میدونن چطور نادیده بگیرن، وقتشون رو با فکر کردن بیش از حد تلف نمی‌کنن، دلبستگی ندارن، من به این آدمها حسودیم میشه.»

چای ‌لب سوز.

19 Nov, 12:10


«من اشک‌های تو را هنگام غمگین بودنت بوسیده‌ام؛ پس کنار من خودت باش، حتی غمگین و خسته.»

چای ‌لب سوز.

17 Nov, 13:14


«بارون، سفر، جاده‌ طولانی در تاریکی شب، حرکت و صدای برف‌پاکن، دست روی فرمون، نگاه و لبخند عمیق، دل پر از عشق، بخار چایی و موزیک بی‌‌‌کلام.»

چای ‌لب سوز.

16 Nov, 16:58


₊ ࣪𓏲✿#Music
[ @Ohayoll ⁺ ⟡

چای ‌لب سوز.

16 Nov, 14:46


«چشم باش و اخمِ دلتنگ مارو ببین.»

چای ‌لب سوز.

15 Nov, 16:40


«مشتی!
چجوریه که آدم شب‌ها پر از تصمیم‌های مهم و حس‌های خوب میشه، ولی صبحش سایه ناامیدی و کرختی باز روی ذهنش سنگینی میکنه؟»

چای ‌لب سوز.

15 Nov, 06:40


«به حرکت در میایم تا حرکت رو جشن بگیریم. همینه، تمام زندگی همین حرکت و جنب و جوشه. و بله، ارزش جشن گرفتن هم داره.»

چای ‌لب سوز.

13 Nov, 16:38


«گاهی وقتا، آدم برای کسی می‌مونه، نه برای جایی.»

چای ‌لب سوز.

13 Nov, 07:38


برای خودم نوشتم؛
«اشکالی نداره اگه دیدی تمام روز رو زیر پتو به خودت می‌پیچی و یه مدت طولانی هیچ‌کاری ازت برنمیاد، چون قراره تا روزی که آروم بشی، از تمام اون زخم‌ها عبور کنی، عشق رو تو بغلت بگیری تا بفهمی چجوری از خودت محافظت کنی. هیچ‌ اشکالی نداره، اتفاق عجیبی نیفتاده، ذره‌ای غمگینت نکنه، همین برات کافی باشه.»

چای ‌لب سوز.

11 Nov, 18:32


🍿معرفی سریال؛ « مختلط »

چای ‌لب سوز.

11 Nov, 18:09


«شجاع نیستما، فقط خستم، خسته.»

چای ‌لب سوز.

11 Nov, 18:00


«با خودت میگی که باید بهتر از این‌ها رو تجربه کنی. برای خودت دوباره پناهگاه و مختصات می‌سازی. برای خودت یه زندگی درونی رو مرور میکنی که هیچکس نمیدونه کشف کردنش تا چه اندازه می‌تونه عمیق و اصیل و بی‌نهایت باشه. سر از آب بیرون میاری، انگار که ساعت‌ها نفس حبس کرده باشی.چیزی دوباره جون میگیره.»

چای ‌لب سوز.

11 Nov, 05:43


«صبور بودن با وجود رنج، عذاب، پریشان‌حالی؛ با وجود خورشید که روی زخم‌ها می‌تابید. هیچ‌کاری نمی‌کردی، جز تلاش مداوم برای دوام آوردن. آیا دوام آورده بودی؟
‏آیا دوام آورده‌ای؟»

چای ‌لب سوز.

10 Nov, 19:17


‏«حرف‌زدن‌های عمیق شبونه.»

چای ‌لب سوز.

09 Nov, 09:33


«احساس می‌کنم در آستانه‌ی یک پوست‌اندازی و دگرگونی اساسی‌ام، اما این روزها هنوز پوست قدیمی‌ام رو دارم که کامل نیفتاده از تنم.»

چای ‌لب سوز.

08 Nov, 15:05


₊ ࣪𓏲✿#Music
[ @Ohayoll ⁺ ⟡

چای ‌لب سوز.

31 Oct, 08:16


₊ ࣪𓏲✿#Music
[ @Ohayoll ⁺ ⟡

چای ‌لب سوز.

30 Oct, 14:48


«تمام بعدازظهر نشستم و به صدای قل‌قل آبگوشت روی گاز گوش دادم. بلند شدم چای دم کردم، چای دارچین. چای ریختم و با مادرجون چای نوشیدیم.
‏امروز شد روز آبگوشت و چای.»

چای ‌لب سوز.

30 Oct, 13:53


«تنها چیزی که بعد از روزهای سخت آرومم می‌کنه عشق ورزیدنه. این‌که نمی‌تونم کسی رو ببوسم خیلی بیشتر از نبوسیده شدن اذیتم می‌کنه. حداقل می‌تونم موقتاً نبوسیدن رو با ورز دادن خمیر جایگزین کنم. البته نیاز به بغل طولانی دارم تا در کنار پیاده‌روی با کمردرد و گردن‌درد بهم یادآوری کنه که بدن دارم، هنوز اینجام. چیزی بیشتر از تپش قلبم هستم.حالا همچین هم نیست که هیچ کاری از دستمون بر نیاد.حل شدنیه.»

چای ‌لب سوز.

30 Oct, 10:45


«هر کسی نیاز به یک پنجره دارد تا در مقابلش بنشیند و همه چیز را فراموش کند.»

چای ‌لب سوز.

29 Oct, 12:44


«‏در لحظاتی از زندگی دلم می‌خواست غریبه‌ای باشم که خودم را اتفاقی در خیابان می‌بینم و در آغوشش می‌کشم و اجازه می‌دهم که کمی برای همه‌چیز گریه کند.»

چای ‌لب سوز.

28 Oct, 11:46


«هرچقدرم اُمیدت برق بزنه تو دلت، گاهی ولی لرزش احساس میشه.»

چای ‌لب سوز.

28 Oct, 11:45


«وسط خوردن کیکی که براش درست کرده‌ بودم و گیلی بیلیای ریزه‌ی رنگی که براش ریخته‌بودم، هی پا میشد میومد بوسم میکرد میگفت؛ نونا من تو رو دوسِت دارم و میرفت. و من تازه‌تر میشدم.»

چای ‌لب سوز.

26 Oct, 08:15


«جانِ درون سینه‌ی من.»