November 25th @november25th Kanal auf Telegram

November 25th

November 25th
گاهی از وبلاگ بیست و پنجم نوامبر و گاهي بيشتر.

Blog: https://november25th.blogspot.com
Email: [email protected]
Instagram: @seraa_mo
1,301 Abonnenten
268 Fotos
82 Videos
Zuletzt aktualisiert 10.03.2025 13:26

Ähnliche Kanäle

Piaderou
3,347 Abonnenten
Paradox cafe channel
1,120 Abonnenten

معرفی وبلاگ بیست و پنجم نوامبر

وبلاگ بیست و پنجم نوامبر یکی از منابع معتبر برای افراد علاقه‌مند به خواندن یادداشت‌ها و مقالات شخصی است. این وبلاگ به نویسندگان و خوانندگان این فرصت را می‌دهد تا افکار و تجربیات خود را به اشتراک بگذارند. نام این وبلاگ به تاریخ 25 نوامبر اشاره دارد که می‌تواند نمادی از روزی خاص یا یک تفکر عمیق باشد. هدف این وبلاگ، فراهم کردن فضایی برای تبادل نظر و ارتقاء آگاهی در محدوده‌های مختلف از نظر فرهنگی، اجتماعی و شخصی است. این وبلاگ سعی دارد با ارائه محتوای جذاب و تفکر برانگیز، به ارتقاء سطح آگاهی و اندیشه در بین خوانندگان خود کمک کند.

وبلاگ بیست و پنجم نوامبر چه موضوعاتی را پوشش می‌دهد؟

وبلاگ بیست و پنجم نوامبر به موضوعات متنوعی مانند ادبیات، فرهنگ، فلسفه و تجربیات شخصی می‌پردازد. نویسندگان این وبلاگ سعی دارند با تجزیه و تحلیل موضوعات مختلف، نظرات خاصی را ارائه دهند که خوانندگان را به تفکر و تأمل ترغیب کند. به طور مثال، شاید یکی از مقالات بر جنبه‌های فرهنگی و اجتماعی یک جشن خاص تمرکز کند، در حالی که مقاله‌ای دیگر به تحلیل یک کتاب یا اثر ادبی می‌پردازد.

این وبلاگ همچنین به بررسی مسائل روز نیز می‌پردازد و نویسندگان را ترغیب می‌کند تا نظرات خود را درباره رویدادهای جاری و تأثیرات آن بر جامعه به اشتراک بگذارند. این امر باعث می‌شود که خوانندگان نه تنها از مطالب آموزشی لذت ببرند، بلکه با مسائل روز نیز آشنا شوند.

چه کسانی می‌توانند در وبلاگ بیست و پنجم نوامبر مشارکت کنند؟

وبلاگ بیست و پنجم نوامبر به همه افرادی که علاقه‌مند به نوشتن و به اشتراک‌گذاری افکار خود هستند، باز است. هر شخصی با هر سطح از تجربه نوشتن می‌تواند مقالات و یادداشت‌های خود را ارسال کند. این موضوع باعث تنوع و گوناگونی در محتوای وبلاگ می‌شود و همچنین فضایی را فراهم می‌آورد که صدای جدیدی به جامعه ادبی و فرهنگی اضافه شود.

علاوه بر نویسندگان، خوانندگان نیز تشویق می‌شوند تا نظرات و بازخوردهای خود را درباره مقالات مطرح کنند. این تعامل می‌تواند باعث شکل‌گیری بحث‌های تازه و جذاب در مورد موضوعات مختلف شود و به تقویت ارتباط بین نویسندگان و خوانندگان کمک کند.

چگونه می‌توان با وبلاگ بیست و پنجم نوامبر در ارتباط بود؟

برای ارتباط با وبلاگ بیست و پنجم نوامبر، افراد می‌توانند از طریق ایمیل ذکر شده در وبلاگ به آدرس [email protected] استفاده کنند. این وبلاگ همچنین در شبکه‌های اجتماعی مانند اینستاگرام فعال است و افراد می‌توانند از طریق حساب کاربری @seraa_mo به روزرسانی‌ها و مطالب جدید را دنبال کنند.

علاوه بر این، وبلاگ بیست و پنجم نوامبر دارای یک وبسایت است که در آن می‌توانید به راحتی همه مقالات و یادداشت‌ها را مشاهده کرده و با تاریخچه محتوای آن آشنا شوید. این ابزارها به خوانندگان این امکان را می‌دهند که ارتباط خود را با وبلاگ حفظ کرده و از مطالب جدید بهره‌مند شوند.

چرا وبلاگ نویسی می‌تواند یک ابزار موثر برای انتقال افکار باشد؟

وبلاگ نویسی به عنوان یک ابزار قدرتمند برای انتقال افکار و ایده‌ها شناخته می‌شود، زیرا به نویسندگان این امکان را می‌دهد که به صورت مستقیم با خوانندگان خود ارتباط برقرار کنند. این فرمت اجازه می‌دهد که نویسندگان نظرات عمیق و تحلیلی خود را درباره موضوعات مختلف به صورت دقیق و مستقیم ارائه دهند، بدون اینکه تحت تأثیر سانسور یا محدودیت‌ها قرار گیرند.

علاوه بر این، وبلاگ‌ها می‌توانند بستری برای تبادل نظر و گفت‌وگو میان خوانندگان و نویسندگان فراهم کنند. این تعاملات باعث می‌شود که افکار و ایده‌های جدید به وجود آیند و شبکه‌ای از گفتگوها شکل بگیرد که می‌تواند به غنای فرهنگی و اجتماعی کمک کند.

آیا وبلاگ بیست و پنجم نوامبر به موضوعات اجتماعی و سیاسی می‌پردازد؟

بله، وبلاگ بیست و پنجم نوامبر به موضوعات اجتماعی و سیاسی نیز توجه ویژه دارد. این وبلاگ سعی دارد با بررسی و تحلیل این مسائل، خوانندگان را با رویدادهای جاری آشنا کند و آنها را به تفکر درباره چالش‌ها و فرصت‌های موجود در جامعه تشویق کند. مقالات می‌توانند به نقد و بررسی سیاست‌های مختلف بپردازند و تأثیرات آن‌ها را بر زندگی روزمره افراد نشان دهند.

این رویکرد به خوانندگان کمک می‌کند تا با واقعیت‌های اجتماعی و سیاسی جامعه خود بهتر آشنا شوند و برگه‌های مختلف را از زوایای مختلف مشاهده کنند. همچنین، این نوع مطالب می‌تواند بر روی آگاهی اجتماعی و دموکراسی‌خواهی تاثیر مثبت بگذارد و فضایی برای گفت‌وگوی سازنده بین افراد ایجاد کند.

November 25th Telegram-Kanal

با عضویت در کانال November 25th به دنیای مطالب جذاب و متنوع خوش آمدید! این کانال یک فضای جذاب برای اشتراک گذاری مطالب مختلف از وبلاگ بیست و پنجم نوامبر است. از دیدن تصاویر زیبا تا خواندن مطالب مهم و جذاب، همه چیز در اینجا پیدا می‌شود. آیا شما هم علاقه‌مند به مطالب متنوع و جذاب هستید؟ اگر بله، پس November 25th بهترین انتخاب برای شماست. به کانال November 25th بپیوندید و از مطالب جالب و خواندنی لذت ببرید! برای اطلاعات بیشتر می‌توانید به وبلاگ ما در آدرس https://november25th.blogspot.com مراجعه کنید یا با ایمیل به آدرس [email protected] تماس بگیرید. همچنین می‌توانید ما را در اینستاگرام با نام کاربری @seraa_mo دنبال کنید و از مطالب داغ و جدید این کانال باخبر شوید. بپیوندید به November 25th و دنیایی پر از محتوای جذاب و تازه را کشف کنید!

November 25th Neuste Beiträge

Post image

این زن توی عکس، خودش را از گل و لای چسبناک سنت زن‌ستیز، گاهی به سرعت و گاه سینه خیز، همواره عبور داد. استوار ایستاد و مرا روی دست گرفت و پرورد.
اینجا که من ایستاده ام امروز، ارتفاعش از ایستادن روی شانه های او حساب شده.

هفته پیش، چقدر هم دیر و در غیابش، دکترای افتخاری تقدیمش کردند که اگر خودش بود هرگز برای دریافتش از دست سازمانی جنسیت زده و ساختاری عبوس و سترون و دگم، قدم رنجه نمی‌کرد.

همه را بهانه کردم که بگویم مبارزه زنان برای زنان، منحصر به روز نیست، که عمر می طلبد. حرف دهه و قرن نیست.

چه زن هستید و چه مرد، کنارهم بمانید و برای هم حقوق برابر و مساوی، عدالت بی شرط و آزادی بی قید بخواهید.

و اگر فرزند دارید، روی دست بلندش کنید و اطمینانش بدهید که بلند بپرد. پر باز کند. که پرواز کند.

08 Mar, 12:46
480
Post image

دوستان
من تازه متوجه شدم که این کانال تبلیغ نشون میده
خواستم به شما اطلاع بدم که من دخالتی در نمایش و حذفش ندارم. حتی تبلیغی که شما می‌بینید رو من بعنوان ادمین نمی‌بینم.
اگر امکانش رو داشتم، حتما حذفشون میکردم.

02 Mar, 20:41
938
Post image

کارمِن، همکار اسپانیایی مان، یک نامه خداحافظی نوشت به گروه که به دلایل شخصی دارد می رود فرانسه و از این سالهای همکاری و تجربه های مشترک ممنون است و زمان کار با گروه ما برایش آسان گذشته.
بهش خصوصی نوشتم که اتفاقا کار و حرف زدن و حل مشکلات با او و آن لبخند همیشگیش آسان بوده و امیدوارم هر جا می‌رود این روحیه را حفظ کند و خوشحال بماند.
فکر کردم همینجا نامه نگاریمان تمام شد. که یک ساعت بعد دیدم برایم‌ نوشت چقدر خوش‌شانس که در اولین سفر کاری اش بعنوان یک تازه وارد مرا شناخته و از همان اول اضطرابش که الان چه میشود و چه حرف پرتی می‌گوید و... با دیدن شوخی های صمیمانه من کم شده، به نظرش من همیشه عضوی پر از انرژی و انگیزه برای تیم بوده ام....
یادم رفت به آن همایش که گفت اولین سفر کاری اش بوده؛ دو سال پیش بود...پاییز.
خاطراتم انگار پیچیده به ابر و مه، کلاف به هم گوریده اند. اینقدرش را میدانم که چنان در هم شکسته و گم و رنجور بودم که الان به تصاویر و متنها که نگاه میکنم باورم نمیشود هنوز زنده ام.
یادم هست که در آن همایش ما میزبان همه کشورها بودیم که با مدیران تولید و پروژه شان با ما همکاری داشتند و این پروژه ای بود از سال قبل‌تر داشتیم برایش آماده می‌شدیم. هر نفر از تیم ما باید ضمن میزبانی و معرفی، یک ارائه چهل و پنج دقیقه ای هم میکردیم با شرح وظایف مان و منابع و ظرفیت‌ها و‌ محدودیت ها و اهداف و دورخیزها. یادم هست که بعدش در یک گروه سی نفره شام گروهی دعوت بودیم در یک سردابه قرون وسطایی که از صدها سال قبل تا امروز سرکه مرغوب به میزان محدود تولید میکردند. و یادم هست فردایش هم جلسه پرسش و پاسخ بود و ناهار کاری.
و یادم هست که بعد از ارائه من، که الان دقیقا نمیدانم چرا ولی خلاف روش باقی همکارانم، با شوخی و سوال و عکسهای کمیک وسط مباحث جدی که باید بهشان می‌پرداختم برگزار کرده بودم، خیلی ها که تا الان روز نمی شناختم، کنار من می نشستند و با من دوست شدند و بعدتر هر درخواستی داشتند مستقیم به من می نوشتند تا همین امروز.
اینها را یادم هست از آن روزهای مملو از صدای شکستنها که خودم فقط می شنیدم و شبهای رد پای خونها که خودم فقط می دیدم.
و برایم خیلی جالب و عجیب بود که کارمِن، از من آدمی را متصور است پر از شور و شعف...

دیرتر، کار را که تعطیل کردم به بچه گفتم برویم پیاده روی. از بحثهای بین گروه و اضطراب عادی کار خسته بودم ولی واقعا مگر چقدر جمعه پیش می آید که من از خانه کار کنم، او هنوز کوچک و گرد و معصوم باشد، خانه باشد و دلش بخواهد با من برود بیرون؟
دوچرخه اش را برداشت و جلوی قدم‌های من رکاب میزد. یکهو سایه و آفتاب و سایه شد و تگرگ بارید! بچه در پیچ جلویی ایستاد و شروع کرد گریه. ترسیده بود. زیر تگرگ حایل خودش و دوچرخه اش شدم، بغلش کردم و برایش آسمان ریسمان بافتم که آرام بشود. بعدتر،  بردمش یک کافه گرم و هر چه خواست خریدم.
شب کنارش نشستم. داشت یک کارتون جدید میدید. جدید برای منی که هنوز در دوران پسرشجاع و نیکو و باخانمان گیر کرده ام.
کارتون در مورد سه دختر ابرقهرمان بود. یک حدس سریعی زدم و ناخودآگاه ازش پرسیدم تو کدامیک از اینهایی؟
خیلی عادی جواب داد: من کِلِی هستم، اونکه موهاش صافه.
و باقی کارتون را تماشا کردیم درحالیکه من در دلم از خودم تشکر میکردم که هنوز یادم نرفته بچه ها در این فیلم‌ها و کارتونها، خودشان را تصور میکنند. از خودشان قهرمان می‌سازند چون کوچک و آسیب پذیرند و میدانند که دنیا بزرگ و ترسناک است. دلم گرم شد که سوال خوب و درستی پرسیدم و به دلش راه جستم. که کودک درونم را نکشته ام.
@november25th

02 Mar, 11:06
925
Post image

عدس تازه که امروز خیس میکنم.

شاخ بیدمشک هم از گلفروش تپل خندان محل میگیرم.

بعد از چندین سال آرزو و درمان و ناامیدی و بیم و امید، جنینی در دل یک خویش نزدیک جا گرفته که همه خانواده بخاطرش روشنیم. بخصوص بچه ام. از شوق بال میزد و گریه میکرد و می خندید وقتی شنید. بی صبرانه منتظر است. ما هم.
همین را به فال نو گرفتم که بعد از چهار نوروز... شد چهار؟ سپر را بگذارم زمین و شیرینی های نخودچی معروفم را بپزم...بی عذاب وجدان. و به قول مامان ه، با ناز و نوازش سارا جان، پخت اینها ناز و نوازش میخواهد وگرنه خمیر یا خرد می شوند.... بی عذاب وجدان

ظرف دانه پرنده ها را پاک میکنم برای زمستان بعدی. دیگر بهانه سرما رفع شده و باید خودشان دنبال غذا بگردند، هوا دارد از توده های مهیب خاکستری می رود رو به گرگ و میش آبی و سپید بهار. این را از عطرهای شیرین مبهم، از گل دادن شاخ های مغرور گل یخ باغ فهمیدم و از گوشواره ای های سفید کنار پرچین حیاط.

و دلم.... دلم که تنگ.
به تلنگری، به عطر و یادی، همه ابرهای بهار پشت پلکهایم جمع می شوند.
راه فراری هست؟ نه. این یکی را دیگر خوب فهمیده ام.

@november25th

28 Feb, 08:43
853