نوستالژی @nostalzhi Channel on Telegram

نوستالژی

@nostalzhi


‌نوستالژی، چیزی بیشتر از یادآوری کردنه. نوستالژی یک حس است، گرماست، احساسی که در زمان به یادآوردن خاطراتِ خوش گذشته به ما دست میدهد❤️

.
.
.
.
.



















نوستالژی (Persian)

نوستالژی، چیزی بیشتر از یادآوری کردنه. نوستالژی یک حس است، گرماست، احساسی که در زمان به یادآوردن خاطراتِ خوش گذشته به ما دست میدهد ❤️. اگر شما هم دوست دارید در دنیایی از خاطرات گمشده‌ی خود فرو روید و لحظه‌های خوش دوران گذشته را دوباره تجربه کنید، کانال نوستالژی مناسب‌ترین مکان برای شماست. اینجا شما می‌توانید عکس‌ها، ویدیوها، و داستان‌های شیرینی از گذشته را مشاهده کنید و با دیگران به اشتراک بگذارید. عضویت در این کانال به شما امکان می‌دهد تا به یادآوری لحظات خاص و ارزشمند زندگی خود بپردازید و در آغاز یک سفر هیجان‌انگیز به دنیای نوستالژی بروید. پس عجله کنید و به جمع ما بپیوندید تا با هم به دنیای شیرین و دلنشین خاطرات پا بگذاریم.

نوستالژی

21 Nov, 15:14


دلبری به سبک مولانا!

نوستالژی

21 Nov, 14:24


همیشه که نباید بگی دوستت دارم !
یه وقتا با یه بیت شعر کوتاه دلشو ببر🌙🤍:
@theshear

نوستالژی

21 Nov, 14:15


وای چقدر من اینو دوست داشتم😂😍

@Nostalzhi

نوستالژی

20 Nov, 18:13


ما اینجوری بزرگ شدیم ، مارو از آمریکا میترسونید؟!

@Nostalzhi

نوستالژی

20 Nov, 09:01


موقعیت؛ وقتی خسته از مدرسه برمیگشتی و ناهار آماده بود خونه با بهشت فرقی نداشت
چقدر تو مدرسه خسته میشدیم نه از درس بلکه از بازیگوشی
وقتی سر کلاس هم حوصله درس رو نداشتیم
الکی مداد رو بهانه میکردیم بلند میشدیم میرفتیم
گوشه کلاس دم سطل آشغال بتراشیم

یادش بخیر ❤️

@Nostalzhi

نوستالژی

19 Nov, 15:03


‌این دفعه یه نوستالژی خارجکی آوردم براتون 😂
کمتر کسی هست که این ترانه رو توی بچگیش نشنیده باشه حالا اجرای زنده شو با هم ببینیم

@Nostalzhi

نوستالژی

19 Nov, 15:03


با کدومش خاطره داری؟؟؟😍🥹

ما انقدر خاطرات مشترک داریم
که انگار هممون زیر سقف یه خونه زندگی کردیم…

@Nostalzhi

نوستالژی

19 Nov, 07:56


اون وقتا که شرکت های میهن و کاله و...
موجودیت خودشونو اعلام نکرده بودن!
آلسگا آیس پکی بود واسه خودش...😌

شما آلسکا رو یادتونه؟
شما بیشتر با چی درست میکردید؟!

@Nostalzhi

نوستالژی

19 Nov, 07:55


قبل از رسیدن سرمای استخون سوز باید فکر زمستونمون می‌بودیم
مثلا فتیله‌ی علاالدین رو عوض می‌کردیم...

یادتون میاد نون روی بخاری گرم کردن و خوردن؟
چسبوندن پا به بخاری؟
کبریت آتیش زدن با بخاری و آب کردن قند و لوله‌ی خودکار و با بخاری
فشار دادن پوست پرتقال و نارنگی سمت بخاری و شعله کشیدن آتش
تکوندن دست خیس روی بخاری؟
یادتونه غذا پختن رو آلادین ؟
یادتونه دود کردن‌هاش؟
روش خاموش کردنش،
مشق نوشتن زیر نورش؟🥺

‌@Nostalzhi

نوستالژی

18 Nov, 16:31


چجوریه که این غذا توی هر خونه ای
یه مزه داره و واسه هرکسی مثل اثر انگشت میمونه😅

و قبول دارین کتلت مامان پز یه چیز دیگس؟؟
عطرو‌طعمش مثل سالهای بچگیمونه🥹

@Nostalzhi

نوستالژی

18 Nov, 16:31


مشکل اینجاست، همیشه فکر میکنیم زمان زیادی داریم.

@Nostalzhi

نوستالژی

18 Nov, 06:18


دلم برای آن دخترک کر و کثیف با پاهای خاکی و صورت پر از بستنی تنگ شده است. دلم برای آن قلب پاک و زلال تنگ شده است. دلم می‌خواهد مثل کودکی‌هایم شاد شاد آواز بخوانم. قاصدکی را ببینم و تا ته دنیا دنبالش بدوم تا بگیرمش. بعد توی گوشش چیزی بگویم و قاصدک را فوت کنم تا برود توی هوا. اگر کسی پرسید چه توی گوش قاصدک گفتی؟ بهش بگویم:«گفتم به خدا سلام برساند و بگذارد شب‌ها خواب رنگی رنگی ببینم.» کودکی چقدر ساده و دوست‌داشتنی بود. آرزوهایم را نقاشی می‌کردم و بعد خوابشان را می‌دیدم. به موهایم گل می‌زدم و توی دشت نقاشی‌ام تا بالای کوه می‌دویدم. بعد می‌نشستم توی رودخانه و از بالای کوه سُر می‌خوردم پایین! دلم می‌خواهد کودکی توی نقاشی بچگی‌هایم رها باشم.

دلم برای پاکی دفتر نقاشی و گم شدن در آن
دلم برای خط کشی کناردفتر مشق با خودکار مشکی و قرمز
برای پاک کن های جوهری و تراش های فلزی
برای گونیا و نقاله و پرگار و جامدادی
دلم برای تخته پاک کن و گچ های رنگی کنار تخته برای اولین زنگ مدرسه
دلم برای مبصر شدن، برای از خوب، از بد، کارت صد آفرین
و جاکتابی زیر میزها، جانگذاشتن کتاب و دفتر
دلم برای زنگ تفریح، برای عمو زنجیرباف بازی کردن،ها
دلم برای دعا کردن برای نیامدن معلم
برای اردو رفتن، دلم برای روزنامه دیواری درست کردن
برای خنده‌های معلم و عصبانیتش
برای کارنامه… نمره انضباط
دلم برای خودم، دلم برای دغدغه و آرزوهایم
نمی دانم کدام روز در پشت کدام حصار بلند کودکی‌ام را جا گذاشتم
کسی آن سوی حصار نیست کودکی‌ام را دوباره به طرفم پرتاب کند؟

‌@Nostalzhi

نوستالژی

18 Nov, 06:18


موافقی؟؟ 🥹

@Nostalzhi

نوستالژی

17 Nov, 16:48


بچه های دهه شصت با این لحظات زندگی کردن. روزایی که به شوق و ذوق دیدن هر کدوم از این کارتونا از توی کوچه و خیابون بدو بدو خودمونو به خونه میرسوندیم و با شستن دست و صورت یکی ی بالش جلوی تلویزیون میزاشتیم و دراز میکشیدیم و پامون و به گوشه میز تلویزیون های کوچک شیشه ای میچسبوندیم و منتظر برنامه کودک دلخواهمون میشدیم☘️❤️

@Nostalzhi

نوستالژی

17 Nov, 16:48


هرکجا آسایش روحت را پیدا کردی
همان جا بمان
آنجا وطن توست…

@Nostalzhi

نوستالژی

17 Nov, 10:43


تا حالا شده تو چشمای
مادرتون نگاه کنید،
و همون لحظه از خدا بخوایید که
هیچ وقت از دستش ندین ..

خدا همه مادرا رو حفظ کنه و مادرای آسمونی رو هم قرین رحمت🙏

@Nostalzhi

نوستالژی

17 Nov, 07:06


چندیست فکرم مشغول است
آخرین خوابی که در آرامش بود، کِی بود؟!
آری، آخرینش در دنیای کودکی
در خانه مادربزرگ جا مانده بود...

@Nostalzhi

نوستالژی

16 Nov, 15:42


بعضی خونه ها یه عالمه حرف برای گفتن دارن
درو دیوارشون ، اکسسوری ها و ... باهات از گذشتشون میگن
از صاحب اون خونه و‌اتفاقات بین ادم های اون خونه میگن
امیدوارم‌مث‌ همیشه ارامش‌ویدیو‌ رو دریافت کنید 🤍

@Nostalzhi

نوستالژی

16 Nov, 15:41


ولی پاییز وقتی پاییز بود که
یواشکی زیر نیمکت نارنگی پوست میکندیم
یهو کل کلاس بوی نارنگی می‌گرفت... 🍊🍂🧡

@Nostalzhi

نوستالژی

16 Nov, 11:04


چرا هیچی مثل قدیم نیس؟کجان پدربزرگ و مادربزرگم که با بچه های خاله‌ دور چراغ خوراک پزیشون بدویمو چراغو بندازیمو موکتو بسوزونیمو دعوایی نشنویم
دلتنگ ی بار دیگه خوابیدن تو رختخواب مادربزرگممو اون بوی نمورشو استشمام کنم
دلتنگ اینکه برام ی سیخ جیگرو ایستاده توی چراغ خوراک پزیشون کباب کنه و بوی نفتو دود بده
دلتنگ اینکه فقط یبار دیگه ببینمشون
این روزا من عجیییب دلتنگشونم

@Nostalzhi