نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس @nohe_sonnati Channel on Telegram

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

@nohe_sonnati


ارائه دهنده:نوحه_ذکر_دم بازاری_پاره دم_اشعار_سرود

مدیریت:
رئوف ۰٩٣٨٣۰٧۰۰٣٢

ارتباط با مدیر:
@Raouff

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس (Persian)

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس یک کانال تلگرامی پر از زیباترین و معنوی‌ترین نواهای نوحه و سرودهای سنتی است. اگر به دنبال گوش دادن به نواهای آرامش‌بخش و متن‌های شناور هستید، این کانال مناسب شماست. در این کانال می‌توانید با تماشای و گوش دادن به نوحه‌های ذکر، دم بازاری، پاره دم، اشعار و سرودهای سنتی، تجربه یک سفر عمیق و معنوی را تجربه کنید. مدیریت این کانال توسط آقای رئوف صورت می‌گیرد که با شماره تماس 09383070032 در دسترس شما عزیزان می‌باشد. برای ارتباط با مدیر کانال می‌توانید با ایشان با نام کاربری @Raouff در تلگرام در ارتباط باشید. پس از عضویت در کانال نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس، لذت گوش دادن به نواهای زیبا و دلنشین را تجربه کنید و از آرامش و شادی آن بهره‌مند شوید.

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

07 Feb, 17:36


در ازدحامِ عود و قَرَنفُل، بلند شد
از بستر همیشگی گل، بلند شد
از لابلای بافه ی سنبل، بلند شد
بوی خوشی که از بُنِ کاکل، بلند شد

این مو که با نهایتِ شب مو نمی زند
جز شانه های نیزه به کس رو نمی زند!

ای ماه! ای حقیقتِ زیبا برآمده!
محبوبِ از قبیله ی لیلا برآمده!
هرجا که قامتت به تماشا برآمده
از هرچه هست، بانگِ تمنّا برآمده!

اصلًا خدا کشیده تو را خوش تراش تر
ای از تمام آینه ها خوش تراش تر!

آه! ای شگفتِ رفته به مرز خیال ها!
امکانِ ایستاده ورای محال ها!
مبعوثِ آب، در دلِ این خشک سال ها!
ای روحِ تابناکِ تمام زلال ها!

بر قامتِ تو ای ضربانِ بهارها!
از گردش زمین ننشیند غبارها...

ای ماهِ استعاره ترین بیتِ هر غزل!
بالابلندِ نور به لب؛ صبح در بغل!
لبریز از اذانِ نخستین دَمِ ازل
در کام خیمه نام تو "احلی من العسل"

پا تا به سر وجیهی و سر تا به پا ملیح
یک نیمرخ، "محمد" و یک نیمرخ، "مسیح"!

ای جلوه ی تمامی اوصاف برتری
با هر نگاه دیده شوی، از همه سری
پا تا به سر امام و سراپا پیمبری
"ما را سری ست با تو" و سودای دیگری!

ای گل! مباد زخمیِ طوفان ببینمت
دست گلاب گیرِ گلستان ببینمت...

#سیده_اعظم_حسینی

#ولادت_حضرت_علی_اکبر_ع

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

07 Feb, 17:36


دوبیتی

مدینه نور دیگر دارد امشب
به فردوس برین سر دارد امشب
حسین بن علی از امّ لیلا
مهی زیبا چو اکبر دارد امشب

#محمد_ابراهیم_خوشدل

#ولادت_حضرت_علی_اکبر_ع

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

07 Feb, 17:36


قدری مِيِ طهور ز ته مانده سبو
بر لب زدم به نيت تر كردن گلو
تا آتش و شراره آن بر دلم نشست
بابى ز عشق وا شد از اين دل به سوى او
ديدم صداى هاتفى از غيب مى رسد
أُدخل الی الحرم كه شده وقت گفتگو
بالا بزن به عزم تقرب تو آستين
با اشك ديده وقت سحر ساز يك وضو
صورت بمال بر حرم و خاكِ پاى يار
تا از غبار مقدم او يابى آبرو
بر مِنبرى ز تور نشين ، وصفِ عشق كن
بي خود ز خویش گشته فقط از على بگو

امشب فقط به سوى حرم سجده جايز است
مستانه رو به روى حرم سجده جايز است

با يك سلامْ دل به هوايت روانه شد
تسبيح اشك پاره شد و دانه دانه شد
بر روى آب عكسِ ضريحى كشيده ام
درياى گريه هام عجب بى كرانه شد
گشتم دخيل گوشه اى از كَشتى نجات
ديدم كه صاحبش پسرى ناز دانه شد
از جانب بهشت نسيمى وزيد و بعد
با عطر سيب موى كمندِ تو شانه شد
بر بوسه هاى ممتد مولا ز صورتت
اين روزها نبودنِ زهرا بهانه شد
آهسته گفت گريه كنان اَيْنَ فاطمه؟
دردِ نبودنت به دلم جاودانه شد
تو آمدى و دوباره پيمبر ظهور كرد
قنداقه تو كعبه سيّارِ خانه شد

نازم به اين جمال و كمال و خصالِ تو
عاشق كُشَ است يك سحرى شرح حالِ تو

مرآتِ كبرياست جمالِ خدائى ات
بَدرُ المُنيرِ عشقْ رُخِ مصطفائى ات
چشم تمام اهل حرم خيره مى شود
بر شكل راه رفتنِ خير النسائى ات
كردى حقوق حضرت استاد را ادا
نازم به بخشش و كرمِ مجتبائى ات
گم كرده راه بودم و تا خانه كريم
من را كشانده جلوة نارُ القرائى ات
صاحب دعا حسين ، مُريدانه تا سحر
دل داده پاى زمزمه ربنائى ات
الگوى هر چه عابد لله مى شود
با اين وجود غرق به نور و خدائى ات

بِيْنِ خطوط روی جبينت پُر از خداست
اِبْنُ الحسينْ ليلى ليلاى كربلاست

گيسو به باد مى دهى و دلبرى على
پا در ركاب مى كنى و حيدرى على
ابرو نهان كن از نظر خيره حسود
آئينه دارِ صورت پيغمبرى على
قامت نگو قيامت زهراست قامتت
از بس كه قد كشيده اى و محشرى على
گرم طوافِ روى تو آلِ بوتراب
غرق عبادتى و خدا منظرى على
وصف تو اين بس است كه وقت تجلى ات
شه زاده حرم على اكبرى على
در كربلا تجلّى فتاح خيبرى
همنام شهريارِ عرب حيدرى على

برقِ عرق به روى تو الماسْ اكبرا
ای هم نشین حضرتِ عباسْ اكبرا

از باده تو مستى دلها فراهم است
كارِ دلم چو زلفِ تو پيچيده دَرهَم است
لشگر كشيده ام به هوا خواهى ات على
اين قطره اشكها چو سپاهي منظم است
تو وارث تمام اولوالعزم ها شدى
وصف تو امتداد رسولِ معظم است
تركيبى از حسن و حسين است رُوى تو
ريحانه بهشت بگويم به تو كم است
من نذر كرده ام كه بميرم براى تو
خونين شدن به پاى تو سِرِّ مُحرّم است
هر جا كه حرفِ پيرِ جوان مُرده مى شود
تصوير دست و پا زدنِ تو مجسم است
بالاي نعشِ تو پدرت پير شد على
دنبال تكه هاى تنت با قدى خم است
ديدند همچنان بدن پاره پاره ات
فريادهاى يا ولدي ، نا منظم است

امروز قدرتى به صدا جمع مى كند
فردا تو را ميانِ عبا جمع مى كند

#قاسم_نعمتی

#ولادت_حضرت_علی_اکبر_ع

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

07 Feb, 17:36


آفتابی کز تجلی بی قرینش یافتم
در فَلک می جستم اما در زمینش یافتم

ماه من تا پرده از رخسار نورانی گشود
مهر را شرمنده ی نور جبینش یافتم

خرمن گیسو پریشان کرد و من عشاق را
چنگ ها بر تار زلف عنبرینش یافتم

کیست این محبوب دل، آرام جان، روح روان
کآفرینش را به ذکر آفرینش یافتم

این محمد صورت و سیرت، علیّ اکبر است
آنکه حق را در جمال نازنینش یافتم

جان پیغمبر حسین و او بُوَد جان حسین
در دلِ دریای دین دُرّ ثَمینش یافتم

زاده ی لیلا و مجنونش دلِ هر عاقلی است
وارث طاها، سلیل "یا و سین" ش یافتم

گرچه نامش در شمار چارده معصوم نیست
لیک در انگشتر عصمت نگینش یافتم

در وجاهت، در بلاغت، در ملاهت، در کمال
یادگار "رحمةٌ للعالمین" ش یافتم

در شجاعت چون علی و در سخاوت چون حسن
در عبادت هم چو زین العابدینش یافتم

هاشمیّ و در جلالت بی نظیرش دیده ام
فاطمیّ و با امامت هم نشینش یافتم

گر نبود او را شهادت، بود امامت را سزا
کز ولایت چون امیرالمؤمنینش یافتم

چون ادب پرورده ی دامان علم و حکمت است
با علومِ اولین و آخرینش یافتم

کیست موسی در حضورش بنده ى خدمت گزار
کیست عیسی اندر اینجا خوشه چینش یافتم

می ستاید دشمنش در همت و آزادگی
همت او را ز عزم آهنینش یافتم

از نبرد کربلایش با چنان اِستادگی
دست و شمشیر علی در آستینش یافتم

در مسیر کربلا کز "لانُبالي" گل فشاند
پای تا سر عشق و سر تا پا یقینش یافتم

از اذانش صبح عاشورا برای اهل بیت
موج تسکین در صدای دل نشینش یافتم

تا زبان بنهاد مولا در دهان اکبرش
با چنان لب تشنگی، "ماء معین" ش یافتم

هم پدر شد تازه جانش هم پسر جان یافت باز
هر یکی را مظهر جان آفرینش یافتم

شد روان بر رزم و با او شد روان روح حسین
این حقیقت در وداع آخرینش یافتم

من که سرتا پا گناهم دست حاجت می برم
در حضورش چون "شفیع المُذْنبین" ش یافتم

درگهش بوسم که خاکش توتیای دیده هاست
دامنش گیرم که من "حبل المتین" ش یافتم

من کجا و مدح آن مولا؟ که در توصیف او
این همه گفتم ولی بهتر از اینش یافتم

ای "موید" عزت و آزادی اخلاص را
از رسول الله و آل طاهرینش یافتم

#استاد_سید_رضا_مؤید

#ولادت_حضرت_علی_اکبر_ع

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

07 Feb, 17:36


دوبیتی

بر آینه ی جمال احمد صلوات
بر گلرخِ زیبای محمد صلوات
بر چهره ی اکبر گل ام لیلا
بر جان حسین و نور سرمد صلوات

▪️

انوار خدا به ماه شعبان تابید
کز مقدمشان جهان چراغان گردید
میلاد علی اکبر و سجاد و حسین
هم مولد مهدی و اباالفضل رشید

▪️

اکبر که گل گلشن آل الله است
او جلوه ای از نور رسول الله است
همنام علی و صولتش چون حیدر
هم جان حسین و هم جمال الله است

▪️

برخیز که شبه مصطفی آمده است
شیرازه ی جان مرتضی آمده است
مجنون شده لیلا و شده شاد حسین
زیرا که مهِ کرب و بلا آمده است

▪️

در گلشن دین ماه دل آرا آمد
بر فلک نجات جان مولا آمد
شد روز جوان و بر جوانان تبریک
زیرا که علی اکبر لیلا آمد

▪️

برخیز ز جا علیِ اکبر آمد
مرآت خدایی پیمبر آمد
تبریک بگویید شده روز جوان
بر نسل جوان سرور و رهبر آمد

▪️

برخیز مؤذن حسین آمده است
مرآت رسول عالمین آمده است
اکبر گل لیلا و عزیز حیدر
آن وارث فاتحِ حنین آمده است

▪️

آیینه ی ختم الانبیا آمده است
هم نام علیِ مرتضی آمده است
اکبر گل زیبای حسین بن علی
دریادلِ دریای ولا آمده است

▪️

اکبر گل گلزار محمد آمد
نوباوه و آئینه ی احمد آمد
از بس که شباهت به محمد دارد
گفتند رسول پاک امجد آمد

▪️

میلاد علی شبه پیمبر آمد
اول علیِ حسین؛ اکبر آمد
بر کوری چشم دشمنان حیدر
همنام علی حیدر صفدر آمد

▪️

میلاد سعید علی اکبر آمد
همنام علی ساقی کوثر آمد
در صحنه ی پیکار میان دشمن
گفتند به هم دگر پیمبر آمد

#غلامرضا_محمودنژاد_ناطق_قم

#ولادت_حضرت_علی_اکبر_ع

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

07 Feb, 17:36


ظهور کرد و تجلی نام مولا شد
علیِ اولِّ، دوم عزیز زهرا شد

ز خلقت نبوی اش چنان به جلوه نشست
که پیش پای قدومش حسین هم پا شد

نه اینکه آمده تا جلوه ی ولی باشد
نبی به جلوه د‌رامد علی که پیدا شد

((حسینُ و منی انا من حسینِ)) پیغمبر
نظاره کن که چه زیبا دوباره  معنا شد

قمر به طایفه ی هاشمی اباالفضل است
به انعکاس قمر از کرم چو دریا شد

چنان به وقت اذان عارفانه از او گفت
حسین گفت که ممسوس ذات اعلی شد

ز قدرت حسنی درس رزم طوری برد
میان معرکه گویا حسن هویدا شد

نجف به یاد قتالش علی علی گفتم
به کربلا که رسیدم ز گریه  غوغا شد

علی که جمع همه پنج تن به یک جا بود
ز صدر زین به زمین آمد و مجزا شد

قدی که سایه ی اهل حرم به میدان بود
فقطعوه ُ بسیّوف اربا اربا شد

#محمد_جواد_مطیع_ها

#ولادت_حضرت_علی_اکبر_ع

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

07 Feb, 17:36


آمد از لطف حضرت داور
نور چشمان ساقی کوثر

ماه کنعان کربلا باشد
یوسف فاطمه علی اکبر

میوه ی باغ سید الشهدا
ثمر بوستان پیغمبر

از طلوعش جهان شده روشن
ماه تابان هاشمی منظر

آن که مجنون او شده لیلا
وی که شیدای او بود حیدر

آن که پیغمبر است سر تا پا
مهدیِ فاطمه است پا تا سر

صد چو یوسف بود در این عالم
همه محو جمال او یکسر

طلعت او ز بس که زیبا بود
برقعی زد برای او مادر

او گل گلشن رسول خدا
رنگ و بویش ز یاس خوشبوتر

او مثال حسین بی همتا
بر همه خلق از شرف سرور

چون علی بی نظیر و بی مانند
در شجاعت چو فاتح خیبر

همچو عباس بی بدیل و نظیر
در صف جنگ حیدر صفدر

اشبه الناس خُلق او احمد
اکبر الناس هیبتش حیدر

آن جوان رشید شاه شهید
که شد از کینه ها چو گل پرپر

روز میلاد اوست روز جوان
شاد و خرم جهانیان یکسر

شده ممسوس او به ذات خدا
وقت رفتن چو از لسان پدر

گفته چون (یا بُنَی لِسانکَ آت)
شه لب تشنه لحظه ی آخر

او اذان گوی وادی عشق است
که فدا گشته در ره داور

این علی هست چون علیِّ حسین
وین حسین است بنده ی داور

مهدی فاطمه بیا و بگیر
انتقامش ز قوم بد اختر

همچو (ناطق) به سوی او دارم
دست حاجات تا صف محشر

#غلامرضا_محمودنژاد_ناطق_قم

#ولادت_حضرت_علی_اکبر_ع

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

07 Feb, 17:36


دل حرم می شود سحرگاهی
که شود صحن دیده تر گاهی

قطره ی آب در مرور زمان
می کند در حجر اثر گاهی

دل من سخت تر ز سنگ که نیست
امتحان کن بر این جگر گاهی

ای خریدار بر رضای خدا
جنس پس مانده را بخر گاهی

یعنی آن قدر بی بها هستم
نیستم لایقِ نظر گاهی

بین سجاده دیده بر راهم
نیمه شب می شود خبر گاهی

بنده ای را که دست و پا گیر است
همرهت تا خدا ببر گاهی

قتلگاهی به پا کنی با ناز
گر ازین جا کنی گذر گاهی

پسری که کریم زاده بود
می کند جلوه ی پدر گاهی

تاج اصحاب یا علی اکبر
یابن ارباب یا علی اکبر

تو مطهر شدی ز هر چه بدی
تا بگوئی ز نسل لم یلدی

صد و ده بار هو کشم ز جگر
که تو با کعبه زاده هم عددی

همه دلگرمی ام محبت توست
یابن لیلا «علیک معتمدی»

گر تو شاگرد مجتبی هستی
دست خالی نمی رود احدی

ناز تو فاطمی تر از همه است
راه دل بردن از علی بلدی

نوه ی ارشد دو دریایی
موجی از عشق گاه جذر و مدی

جای مادر بزرگ تو خالی
زود پر زد به وادی ابدی

تو ز هر پنج تن نشان داری
تو حدیث کسای مستندی

جز برای دل ابوفاضل
پرده از روی خویش پس نزدی

تا خدا پرده از رخ تو کشید
چشم عباس مرتضی را دید

تا که بابا تو را صدا می کرد
محشری در حرم به پا می کرد

با نگاهی به قد و بالایت
یاد پیغمبر خدا می کرد

تو که هستی که پیر میخانه
با مناجات تو صفا می کرد

ای دل آرام خوش صدای حجاز
مأذنه بر تو اقتدا می کرد

آتش روی بام خانه ی تو
کوچه ها را پر از گدا می کرد

هر کسی داشت نذر پیغمبر
به در خانه ات ادا می کرد

دور از چشم شور مردم شهر
از رخ تو نقاب وا می کرد

بوسه ای از لب تو هر دردِ
پدری پیر را دوا می کرد

گوشه ای می نشست و با زینب
نظری سوی مجتبی می کرد

بعد می گفت این پسر غوغاست
چقدر شکل مادرم زهراست

تو ز اجداد خود چه کم داری
نسبی پاک و محترم داری

وارث آدم و کلیم و مسیح
بهر احیای مرده دم داری

گشته شش گوشه این حرم یعنی
تو جداگانه یک حرم داری

تو ز پایین پا ولایت بر
کرسی و نون و والقلم داری

ما به نام تو سینه زن شده ایم
حق شاهیِ بر عجم داری

تو که باب الحوائجی بی شک
بس که آقایی و کرم داری

یک قدم تو عقب تر از عباس
بر سر دوش خود علم داری

شانه هایت ز بس مودب بود
دومین تکیه گاه زینب بود

خیز و شمشیر مرتضی بردار
بزن ای شیر بر دل کفار

زره مصطفی بپوش علی
در رکاب عقاب پا بگذار

نعره ای زن منم علی اکبر
نوه ی حق حیدر کرار

هم چو شیری بزن به قلب سپاه
تا بریزی به هم یمین و یسار

ضجه ی کوفه را در آوردی
ای ابر مرد عرصه ی پیکار

هر طرف تاب می دهی تیغت
پشته سازی ز کشته ی بسیار

تشنگی را بهانه فرمودی
رو نمودی به جانب دلدار

لب نهادی بر آن لبان خشک
گفتی آهسته این سخن با یار

کی محاسن سپید در بندم
دست خود از محاسنت بردار

تا که دل کنده از تو بابا شد
بال های شهادتت وا شد

ناگه از دشت یک صدا آمد
ناله ی ای پدر بیا آمد

پدر آمد ولی چه آمدنی
چه کسی گفته روی پا آمد

پیرمردی کنار نعش جوان
با سر زانو از قفا آمد

روضه ات گشته شرح موت حسین
وسط هلهله نوا آمد

آن چنان نعره زد علی ولدی
ناله اش بین که تا کجا آمد

دست خود را گرفته روی سر
زینب از سوی خیمه ها آمد

شد حسین زنده با دم زینب
پای معجر میان تا آمد

با تن ریخته به هم چه کند
نوبت یاری عبا آمد

شب جمعه است بس کن ای شاعر
چون که مادر به کربلا آمد

هر شب جمعه کربلا غوغاست
فاطمه روضه خوان کرب و بلاست

#قاسم_نعمتی

#ولادت_حضرت_علی_اکبر_ع

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

07 Feb, 17:36


آفتاب خدا نمایان شد
بین دریا دوباره طوفان شد
ماه در پشت ابر پنهان شد
خانه ای بازهم چراغان شد

چون رسیده دوباره پیغمبر

به تحقق رسیده رویاها
نعمت آمد دوباره از بالا
کشتی نوح آمده اینجا
گشته مجنون این پسر لیلا

بیقرارش هزار شمس و قمر

در این خانه باز غوغا شد
دو جهان غرق در تمنا شد
باب رحمت در آسمان واشد
یکی از اهل بیت بابا شد

میدهد مژده بر فلک اختر

تو به سمت خدا نظر داری
ارث زهراست گر جگر داری
باغ طوبایی و ثمر داری
بعد از امشب توهم پسر داری

مهر فرزند هست روی جگر

این جهان هر زمان ولی دارد
مشکل و غم سینجلی دارد
ذوالفقارش چه صیقلی دارد
فاطمه بازهم علی دارد

در شجاعت مثال او حیدر

کوثر از لعل او سبو گیرد
عالم از نامش آبرو گیرد
کعبه با بودنش وضو گیرد
عمه بوسه ز روی او گیرد

شافع محشر است و خود محشر

ریزه خوار دعای او افلاک
قدر وشانش فراتر از ادراک
پیش پایش شود سلیمان خاک
او کجا و کجا خس و خاشاک

مثل و همتا ندارد او دیگر

همچو دریا که بر خروش آید
خواب و بیدار هم به هوش آید
خون رگهای ما بجوش آید
از دل دشت چون به گوش آید
بانگ الله اکبر  ،، اکبر

همچو یک شیر نر به میدان زد
از همه زودتر به میدان زد
تا که قرص قمر به میدان زد
آرزوی پدر به میدان زد

از پی اش چشم ساقی لشگر

بین آن ازدحام تا افتاد
پیش چشم امام تا افتاد
و علیک السلام تا افتاد
وسط قوم شام  تا افتاد

آمد از ره پدر ولی مضطر

هستی اش را به خالقش بخشید
پدر افتاد تا پسر را دید
روی جسم جوان خود خوابید
ثمرش را روی عبایش چید

یک عبا و هزار تا پیکر

#عباس_گروسی

#ولادت_حضرت_علی_اکبر_ع

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

07 Feb, 17:36


لاله ی سرو قدی زینت بستان شده است
عالم از نور رُخش باز چراغان شده است

پسر حضرت خورشید و خودش ماه تمام
آسمان در قدمش آینه بندان شده است

طلعتش طعنه زند بر قمر و اختر صبح
فلک از دیدن او واله و حیران شده است

نام زیبای علی دارد و بازوی علی
کعبه از دیدن او مست و خرامان شده است

دلِ سنگیِ حرم سر نشناسد از پای
شاهدش باز همان چاکِ گریبان شده است

لاله ی سرخ حسین اکبر لیلا زاد است
جلوه ی نور خدا باز نمایان شده است

سیرت و صورت وخُلقش همه تکرار نبی ست
مظهر روی نبی آینه گردان شده است

دل هر عاشق دلداه شده مجنونش
آری این زاده ی لیلاست که جانان شده است

آسمان سجده کند پیش بلندای قدش
سِرّ قد قامت او شاخص ایمان شده است

نور چشمان حسین است و علمدار سپاه
کربلایی نشده فاتح میدان شده است

مثل عباس بوَد مظهر ایثار و ادب
چون پدر داعیه دار ره عرفان شده است

تا ابد نسل جوان را شده الگوی کمال
هرکه شد پیرو او رهرو قرآن شده است

تا که میلاد تو را روز جوان نامیدند
در دل پیر و جوان عشق فراوان شده است

مهر می بارد و شعبان شده هنگامه ی شور
با " شقایق " همه ی دشت غزلخوان شده است

#حمید_رضازاده_شقایق_کرمان

#ولادت_حضرت_علی_اکبر_ع

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

07 Feb, 17:36


ما گرفتار آفريده شديم
عاشق ِيار آفريده شديم
خاک ما را ز باده گِل کردن
مست دیدارآفريده شديم
به اميدى که ذبح مان بکنند
نذر دلدار آفريده شديم
نسل در نسل عاشقت هستيم
آبرو دار آفريده شديم
خوب شد چون تو دست ميگيرى
ما گنهکار آفريده شديم
چون که آخر تو ميخرى ما را
سرِ بازار افريده شديم

لذتى دارد اين اسير شدن
پاىِ اين خانواده پير شدن

روزگاريست در تمنائيم
مثل قطره ميان دريايیم
پسرِ ارشد امام حسين
ما همه نوکرتو آقايیم
هر کجا بوى زلف تو آيد
سر گرفته به دست مى آییم
کاش مادر بزرگ تو بود
همه امشب به ياد زهرایيم
بى جهت نيست عاشقت شده ايم
بى جهت نيست مست و شيدايیم
در ميان عروس هاى على
ما گرفتار ام ليلايیم

ريشه دارد کسى که نوکر توست
مادر ما کنيز مادر توست

خوش بحالِ دلی که ساغر شد
گریه ها کرد تا مطهر شد
هرکسی دید ابروانِ تو
زائر صورت ِ پیمبر شد
راه می رفتی و به دنبالت
دلِ سادات تنگ ِ مادر شد
همه گفتند پنج تن یک جا
رویِ دستِ حسین اکبر شد
دست پروردی امام حسن
چه کسی نا امید از این در شد
نمکِ سفرة علی خوردی
طرز جنگیدنت چو حیدر شد
با تو شش گوشه شد ضریح حسین
چون مقامِ تو فوقِ باور شد

ما همیشه حرم که آمده ایم
قبل از ارباب بر تو رو زده ایم

از پسرها جگر درست شده
از جگرها پسر درست شده
چقَدَر باغبان خميده تا
پيش چشمش ثمر درست شده
وقت نقاشىِ سرِ زلفت
شاهکار هنر درست شده
قد کشيدى و زير ساية تو
بهر عمه سپر درست شده
وقت جان دادنِ جوان انگار
دردها در کمر درست شده
با تماشاى دست و پا زدنت
قتلگاه پدر درست شده
بهر يک پيرِ مرد ِخورده زمين
چقدر درد سر درست شده
از على ِ حسين بر دستش
صد و ده تا پسر درست شده
زود عباس با عبا آمد
کار بدست قمر درست شده

عمه مضطر شده زجا بر خيز
حرف معجر شده ز جا برخيز

خواستم تا بغل کنم بدنت
ريخت از لاى پنجه هام تنت
آبرويم ميان لشگر رفت
از جگر لحظة صدا زدنت
يوسفم گير گرگ افتادى
پنجه پنجه شدست پيرهنت
جگرم ريخته بهم چه کنم
با تماشاى دست و پا زدنت
چه کنم تا کمى نفس بکشى
چه کنم وا شود کمی دهنت
از لبت خون لخته مى پاشَد
مثل جان دادن عمو حسنت
مثل کوچه تو گير افتادى
همه با هر چه بود ميزدنت
پشت در يک عبا روى مادر
کربلا اين عبا شده کفنت
قد خميده يکى يکى ازخاک
در عبا جمع ميکنم بدنت

#قاسم_نعمتی

#ولادت_حضرت_علی_اکبر_ع

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

07 Feb, 17:32


دوبیتی

گردیده اِعطا از سوی خلاق داور
بر سبط پیغمبر حسین، علیِ اکبر
هم خُلق و هم خویش بُوَد مانند احمد
همنام باشد با علی ساقیِ کوثر

▪️

دارد به دامان ام لیلا گوهری را
همنام با ساقیِ کوثر اکبری را
تا دید رویش را حسین، در خاطر آورد
با صورت او جلوه ی پیغمبری را

◾️

اکبری آمد به دنیا شبه پیغمبر بود
نور چشمان حسین آن زاده ی حیدر بود
مادر او ام لیلا باشد و یار حسین
این علی اکبر پسر بر حجت داور بود

◾️

کرامت بر بشر از جانب دادار می باشد
اگر سرسبز و خرم عرصه ی گلزار می باشد
حسین را حق ز لطفش شاهزاده اکبری داده
که آن شهزاده شبه احمد مختار می باشد

#حسین_مقدم

#ولادت_حضرت_علی_اکبر_ع

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

07 Feb, 17:30


"مردم دهند نسبت رویت بر آفتاب
اما ز بخت خود نکند باور آفتاب...

در ذات تو صفات نبی منعکس شده‌ست
گیری چنان‌که آینه‌ای را در آفتاب

از چار سو به مرقد شش‌گوشه‌ات سلام،
می‌گوید از افق چو برآرد سر، آفتاب

گر بهره‌ای ز بوسه ی بر تربتت نداشت
هرگز نبود این همه روشنگر آفتاب...

ماهی در آسمان کمال و شرف ولی
ماهی که نور می‌رسد از او بر آفتاب...

وقت وداع چون که حسینت به بر گرفت
دیدند ماه را کِشد اندر بر آفتاب

آتش به جان برآید و خونین کند غروب
هر صبح و شب ز داغ تو پا تا سر آفتاب..."

#استاد_سید_رضا_مؤید

#ولادت_حضرت_علی_اکبر_ع

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

07 Feb, 17:25


از نسل حیدری و دلاورتر از تو نیست
یعنی پس از علی، علی‌اکبرتر از تو نیست

منطق قبول داشت که با خُلق و خوی تو
شخصی میان خَلق، پیمبرتر از تو نیست

آنان که در شجاعت تو شک نموده‌اند
خیبر بیاورند که حیدرتر از تو نیست

آخر خلیفه خسته شد و اعتراف کرد
از مردمان شهر کسی برتر از تو نیست

ساقی کنار حوض نشسته‌ست منتظر
حالا برو بهشت که کوثرتر از تو نیست

هر کس که بویی از تن تو برده گفته است
در دشت کربلا گل پرپرتر از تو نیست

#مجید_تال

#ولادت_حضرت_علی_اکبر_ع

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

07 Feb, 17:25


در شباهت به نظر نفسِ پیمبر شده است
بی جهت نیست که اسمش علی اکبر شده ست

چه بگویم من از آن ذات که ممسوسِ خداست
اکبر است و صفت اکبر، مخصوصِ خداست

حرکات و سکنات و وجناتش طاها
مادرش آمنه بوده ست مگر یا لیلا؟

با همه، خُلقِ عظیمش سرِ احسان دارد
این پیمبر چه قدر تازه مسلمان دارد

ماه عالم شده از دیدن رویش سرمست
"پیرهن چاک و غزل خوان و صراحی در دست"

سنگ در دستش از اعجاز، قمر می گردد
گر به خورشید بگوید نرو، برمی گردد

جان علی، جسم نبی، جلوه ی کوثر بوده
سرّ لولاک، از اول علی اکبر بوده

هر زمان عطر حضورش به هوا برمی خواست
نفس پنج تن آل عبا بر می خواست

ذاتش آئینه در آئینه پیمبر گشته
بارها از شب معراجِ خودش برگشته

قاب قوسینِ خداوند خمِ ابرویش
زد قدم زینب کبری به سر زانویش

بی نقاب آمدنش پیش عمو دیدنی است
به اباالفضل قسم قامت او دیدنی است

چه بگویم من از آن سروِ خرامانِ بهشت
حرف حق را قلم خواجه ی شیراز نوشت:

"شاه شمشاد قدان، خسرو شیرین دهنان
که به مژگان شکند قلب همه صف شکنان"

زلفش آن روز که در دست نسیم افتاده
سمت و سو داده به تحریر مؤذن زاده

کربلا هم عطشش چند برابر شده بود
تشنه ی صوت اذان علی اکبر شده بود

أشهدُ أنّ به این مرد ولی باید گفت
اشهدُ أنّ علی بعدِ علی باید گفت

جلوی چشم پدر، رد شدنش را عشق است
أشهدُ أنّ محمّد شدنش را عشق است

باد آورده به همراه، شمیم صلوات
می‌وزد بر سر کوی تو نسیم صلوات

ابر رحمت تویی و تشنه ی الطافِ تو دشت
مشک از چشمه ی چشمان تو پر برمی گشت

کیستی ای که پیمبر شدی از کل جهات
باز هم بر گل روی علی اکبر صلوات

چشم دنیا به تنت جامه ی احسان دیده ست
حسنی بودن تو بر چه کسی پوشیده ست؟

رحمت واسعه ای، اسب تو از روی کرم
وسط لشکر دشمن زده ناگاه قدم

می‌روی پشت سرت باد شده پا به رکاب
نام اسب تو عقاب است، عقاب است عقاب

می‌شود صید نگاهت دل میدان حتی
باز شد روی تو آغوش بیابان حتی

رفتی آن گونه که شد دشت پر از عطر تنت
کربلا رنگ گرفت از نفس پیرهنت

ذات تو گرچه خلاصه شده ی پنج تن است
بعد تو دشت پر از عطر حسین و حسن است

بیشتر ریخت به هم رفتن تو قاسم را
کشت داغ تو جوانان بنی هاشم را

#مسعود_یوسف_پور

#ولادت_حضرت_علی_اکبر_ع

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

07 Feb, 17:25


دوبیتی

طُفِیل عشق حسین‌اند آدمی و پری
تو آمدی، که دل از دلبر جهان ببری
تو کیستی؟که به یک آن، محمدی و علی
که «از مکارم اخلاق عالمی دگری»

#قاسم_صرافان

#ولادت_حضرت_علی_اکبر_ع

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

07 Feb, 17:25


رُخش سبزه ست و مویش مشکی و لب:قرمز اُخرا
کــــأنّ المصطفی قــد عــادَ یـولَــد مــــــرّةً أخــــری

یـقـین روح مـحمـد رفـته در جــسم علی اکبــــــر
اگــر مــا مــی پذیـــرفـتـیـم مفـــهـوم تناســـخ را

هزاران خسرو و فرهاد و یوسف، می شود مجنون
همین که زاده ی لیــلا هــــویـــدا مـــی کـــند رخ را

ســــپاه شـمرِ کافرکیش، مـــات جلوه ی حُسنش
ســـوار اسب خود، وقتی نـمـایـان می کند رخ را

به جُرم چهره اش شد کشته یا اسمش؟ نمی دانم
نمــی فهمیم علت را ... نمــی یابیم پــــاسخ را

عـــطش، آتــش شد اما با لب بـابـا گلستان شد
چـــنان که آتــش نمــــرود، ابــــــــراهیم تــارخ را

#محسن_رضوانی

#ولادت_حضرت_علی_اکبر_ع

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

07 Feb, 17:25


یم فاطمی دُر سرمدی، گل احمدی،مه هاشمی
ز سرادقـات محمـدی طلـعت ظهـور جلالتی

به سما قمر، به نبی ثمر، به فاطمه دُر ،به علی گهر
به حسن جگر،به حسیـن پسر چه نجابتی چه اصالتی

به مَلک مُطاع ، به خدا مطیع ، به مرض شفا به جزا شفیع
چُه مقام بندگی اش مُنیع به چه بندگی و اطاعتی

خم زلف او چه شکن شکن به مثال نقره ی فام و تَن
سپری به کتف و کفن به تن به چه قامتی چه قیامتی

ز جلو نظر سوی قتلـگه ، ز قفا نظر سوی خیمه گه
که نموده شه به قدش نگه ، به چه حسرتی و چه حالتی

ز قفا دو زن شده نوحه گر، یکی عمه گفت و یکی پسر
که نما به جانب ما نظر، به اشارتی و نظارتی

#ناصرالدین_شاه

#ولادت_حضرت_علی_اکبر_ع

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

07 Feb, 17:25


اَلا کـه نـور و صَفـا ؛ آفتـاب اَز تو گرفت
ستاره سُرعتِ سِیر و شِتاب از تو گرفت

به جِلوه هایِ جمالِ تو ؛ ماه خیره شده است
شکوهِ وحی در آئینه اَت ؛ ذخیره شده است

تو عِطرِ گلشنِ ياسين ؛ شکـوفهه ی یاسی
تـو ؛ با پيـامبَـرِ عِشـق ؛ اَشبَـهُ النّاسی

کسي چُنان تو کجا حُسنِ مِهـر پَـروَر داشت
مِـلاحَتی که تـو داری ؛ فَقط پَيمبَـر داشت

تـو بـازتـاب سِپهـر چَهـار مَـعصـومی
تـو سـایه پَروَر مِهـرِ چَهار مَعصومی

ظُهور و جلوه ی ایمانِ مُطلق ؛ اَز تو خوش اَست
تَـرانه ی "اَوَلسنا عَلَی الحَق" اَز تو خوش اَست

هَمیـن که مَنطِـقِ تو ؛ مَنطِـقِ رَسولِ خُداست
حِسابِ حُسنِ تو ؛ اَز دیگران همیشه جُداست

بَلاغَت اَز سُخنَت می چِکد ؛ گلاب صِفَت
وَ گـرمی اَز نَفسَت خیزَد ؛ آفتاب صِفَت

کسی به کویِ وفا چون تو ؛ راست قامَت نیست
کـه قـامتـی کـه تـو داری ؛ کـم اَز قیـامَت نیست

حُسیـن مَحـوِ تَـمـاشـای راه رَفـتَـنِ توست
مَرو ؛ که خونِ تَماشائیان به گَـردنِ توست

بخوان که بَدر به پابوسِ تو ؛ هِـلال شَود
بِـگـو که مَحـوِ اَذان گُـفتَـنَت ؛ بِـلال شَود

تـو دل فَـریب تَـر اَز حُسنِ عافیَت سوزی
تـو دَر جَهـادِ حَیـات و عَـقیـده ؛ پیـروزی

بِـه کاروانِ شَهـادَت ؛ "دَلیـل" یَعنی تو
شَـهیـدِ اَوّلِ نَـسـلِ خَـلـیـل ؛ یَعنـی تو

تو را حُسین ؛ عَقیقِ زبان ؛ بِه کام گذاشت
حِسـابِ عاشِقی اَت را ؛ کنـارِ جام گذاشت

تو لب به چَشمِـه ی آبِ حَیات تَـر کردی
فِدایِ حَـجّ وِداعـی کـه بـا پِـدَر کـردی

به اِحتـرامِ تـو ؛ زینب طَـواف کـرد آن جـا
به زَخم سیـنِـه ی خود ؛ اِعتـراف کـرد آن جا

قَسَـم به گردِشِ چَشمَت ؛ قَسَـم به لِـيـل و نهـار
زَمیـن به دورِ تـو گـردید ؛ بیست و پَنـج ؛ بَـهـار ‌

جَوانی تو سِپَـر شُد که شَب سَحَـر گَردَد
که خود نِگَـر ؛ به خود آید خُدانِگَـر گـردَد

جَوانيِ تو سِپَـر شُد که عِشق ؛ زِنده شَود 
حَـدیثِ دُرّ یَــتـیــم دَمِشـق ؛ زنـده شَـود

اَلا کـه گَـردِش تـو دَر مِـدار حَق طَلبی است
تو زَمزمی و جَهـان دَر کَمالِ تَشنه لَبی است

تَـبــارَک الَلّه اَز آن ؛ خِـلـقَـتِ پَـیَـمـبَـر وار
که حُسن خُلقِ تو آئينه ی خِصالِ نبی است

بِـگـو جَـمــالِ جَـمـیـلِ تـو را ؛ نِـگـاه کُنـد
کسی که عاشِـق رویِ پَیمبَـر عَـرَبـی است

شُجـاعَت تـو عَلی گـونه بـود ؛ روزِ نِـبَـرد
شَـهـامَتِ تـو نِشـانِ نَمـازِ نیمه شَبی است

"هِـزار مَرتبِه شُستَم دَهان به مُشک و گلاب
هَـنـوز نام تو بُـردن ؛ نِشانِ بی اَدَبـی است"

قَسَـم به آیـنِـه ها ؛ نـورِ مَشـرقِینی تـو
"سَفیـر عِشـق"؛ عَلی اَكبَـرِ حُسینی تـو

#استاد_محمد_جواد_غفورزاده_شفق

#ولادت_حضرت_علی_اکبر_ع

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

07 Feb, 17:25


وقتی دَخیل ها گِره این دَرند و بَس
این خانواده نیز گداپرورند و بس

اینان که سنگ را به نظر فِضّه می کنند
از کودکی قبیله یشان زَرگرند و بس

در آستان شمع، که طور مقدس است
پروانه ها همیشه مُقرّب ترند و بس

دل دادن و ندادن ما دست ما نبود
اینان به شیوه یِ خودشان دلبرند و بس

بگذار بشکنند دلم را یکی یکی
این جا فقط شکسته دلی می خرند و بس

ارباب زاده ها همه ارباب می شوند
چون بنده زاده ها که همه نوکرند و بس

این خانواده ای که مرا صید کرده اند
حالا اسیر زُلفِ علی اکبرند و بس

وقتی میان کوچه ی ما راه می رود
یک شهر در زیارت پیغمبرند و بس

ای بهترین؛ یگانه ترین آفریده ها
پیغمبرِ تمام پیمبر ندیده ها

#علی_اکبر_لطیفیان

#ولادت_حضرت_علی_اکبر_ع

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

28 Jan, 22:27


با سلام محضر مخاطبین محترم کانال نوحه سرایان سنّتی مشهد مقدّس

سرودها و اشعار

ولادت امام حسین علیه‌السلام
ولادت حضرت ابوالفضل علیه‌السلام
ولادت امام سجاد علیه‌السلام

بارگزاری شد.

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

28 Jan, 22:26


ابتدای

سرودها و اشعار

ولادت امام سجاد علیه‌السلام



#ولادت_امام_سجاد_ع

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

28 Jan, 22:25


ابتدای

سرودها و اشعار

ولادت حضرت ابوالفضل علیه‌السلام



#ولادت_حضرت_ابوالفضل_ع

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

28 Jan, 22:24


ابتدای

سرودها و اشعار

ولادت امام حسین علیه‌السلام



#ولادت_امام_حسین_ع

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

28 Jan, 22:18


دوبیتی

یک دسته گل بر شهربانو گشته اعطا
این هِدیه می باشد ز سوی حق تعالی
نام شریف هدیه زین العابدین است
نور دو چشمان حسین فرزند زهرا

▪️

زینِ عباد آن که بود مظهر یزدان
شد متولد به روز پنجم شعبان
بهر محمد بود وصی چارم
سید سجاد آن ستوده ی سبحان

#حسین_مقدم

#ولادت_امام_سجاد_ع

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

28 Jan, 22:18


ای علـی اوّل از آل علـی
وارث اِكرام و اِجلال علی

پيشتاز و پيشوای اهل دين
مظهر توحيد فخرُ العارفين

حُجّةُالله و امامُ المَشرِقين
سيّدسجّاد عليّ بن الحُسين

نور چشمِ نور عينِ فاطمه
يادگاریِ حُســينِ فـاطمه

رونوشت زُهد شاه لافتی
ماه داماد امام مجتبی

عرش حق آئينه ی سجّاده ات
سجده و ذكر و دعا دلداده ات

محوِ سعیً تو صفا و مروه است
تو غلامت مُستجاب الدّعوه است

عقل ها در باب تو سر در گُم اند
نقطه ای در آسمان چارُم اند

مادر تو خاکبوس فاطمه ست
فخرش اين بس كه عروس فاطمه ست

مادرت ناموس شاه كربلاست
خطبه خوان عقد او شير خداست

شهـربانو عزّت ما مَردُم است
شاهـدُخت يزدگِرد سـوّم است

من ز توصيفش زبانم قاصر است
مادر معصوم قطعاً طاهره ست

مادری اين گونه بابايی چنين
جمع اين دو كيست؟زين العابدين

گرچه از اكبر كمی كوچک تری
در حقيقت تو علیِ اكبری

روح ما را كرده ذكرت صيقلی
يا علیِ بن الحُسين بن علی

كوری چشم نمک نشناس ها
پيش مرگت می شوند عبّاس ها

گرچه در دشت بلا تب داشتی
عمّه ای مانند زينب داشتی

دم به دم داغ مُكرّر ديده ای
ذبح هفتاد و دو تا سر ديده ای

با چه حالی پيكر بابات را
جمع كردی در ميان بوريا ؟

تو چهل منزل اسارت ديده ای
خيمه ی در حال غارت ديده ای

درد با هر عضو تو درگير بود
دست و پايت در غُل و زنجير بود

شاهدم دروازه ها ، بازارها
كُشته اند اين مرد را آزارها

آه از آن آتش كه در شام بلا
هم سرت را سوخت هم عمّامه را

آه از آن ساعت كه در بزم شراب
خيزران می خورد بر لب با شتاب

چوبدستی يزيد از پا نشست
چون كه دندان ثنايا را شكست

#محمد_قاسمی

#ولادت_امام_سجاد_ع

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

28 Jan, 22:18


خدایِ عالیِ اعلی ندارد از تو عالی‌تر
ندارد در بساطِ خود از این عالی تعالی‌تر

علیُّ حُبُه جُنَّه قسیم النار والجَنَّه
به حمدِالله وَالمِنَّه ولی‌الله ست والی‌تر

اگر پا بر زمین کوبد علی افلاک می‌روبد
نباشد در کفِ دستش از این عالم سفالی‌تر

علی باید ؛ فقط ؛ حتماً ؛ امیرالمؤمنین باشد
علی آمد که در تکرارِ زین‌العابدین باشد

اگر جایی دهد زلفش دلِ دیوانه‌‌ی ما را
من از مال علی بخشم سمرقند و بخارا را

در آغوشِ حسین است و به رویِ دامن زینب
ببین بابا چه می‌بخشد گداها را گداها را

لبِ گهواره‌اش پروانه‌ای بی تاب اگر دیدید
بدان جبریل آورده است مبارک بادِ زهرا را

اگر بابابزرگ این است حتماً این نوه غوغاست
اذانش را علی گفت و به دستش داد دنیا را

علی باید چنان باشد علی باید چنین باشد
علی آمد که در تکرارِ زین‌العابدین باشد

خدا را شُکر ما دیدیم شاهِ شهریاران را
خدا را شُکر ما دیدیم ماهِ ماه شعبان را

خدا این نکته را فرمود وقتی فاطمه خندید
فرشته این سخن را گفت و بُرد از آسمان جان را:

که زهرا طورِ دیگر طور دیگر دوست می‌دارد
میانِ این عروسانش عروسِ خاک ایران را

ببین که می‌بَرد امشب تبسم های زیبایش
دلِ مادربزرگش را  دلِ اولادِ سلمان را

علی از ماست از داماد ما زین سرزمین باشد
علی آمد که در تکرارِ زین‌العابدین باشد

بنا این بود بنشینی وگرنه میرِ میدانی
بنا باشد که برخیزی امیرِ تیغ دارانی

برایت لافتی الا علی می‌آید از بالا
اگر سربند یازهرا ببندی رویِ پیشانی

هزار ، الله‌اکبر را به بازویِ تو می‌خوانند
که با شمشیر می‌گردی علیِ اکبرِ ثانی

علیِ اکبرِ ثانی نه تو بالاتر از آنی
تو عباسی نه این هم نه ، که طوفان‌تر زِ طوفانی

علی در چارده تصویر آمد دلنشین باشد
علی آمد که در تکرارِ زین‌العابدین باشد

تو صبح و شام می‌گِریی زِ سوزِ استخوان آقا
به زخمِ کهنه‌ی زنجیر و بر زخمِ زبان آقا

زِ چشمانت که پرسیدند آقا سخت یعنی چه؟
سه دفعه شام گفتی و سه دفعه خیزران آقا

قنوتت را که می‌دیدند خواهرها... می‌گفتند
امان از غارت خاتم امان از ساربان آقا

تو سی‌سال است می‌گریی چرا پیراهنش بردند؟
تو سی‌سال است می‌سوزی زِ لبخندِ سنان آقا

علی آمد که عاشورا همیشه آتشین باشد
علی آمد که در تکرار زین‌العابدین باشد

#حسن_لطفی

#ولادت_امام_سجاد_ع

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

28 Jan, 22:18


دوبیتی

از عشـق «حسین ابن علی» آبـادیم
عمری به «اباالفضلِ علی» دل دادیم
گشتیم اگر عاشقِ عباس و حسین
مدیـون دعـای «حضرتِ سجادیم»

#ولادت_امام_سجاد_ع

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

28 Jan, 22:18


ای انیسِ قدیمیِ دل ها
آفتابِ بلندِ ناپیدا

تا خدا می‌بَرَد دلِ ما را
پَرِ سجاده‌هایِ سبزِ شما

من كجا و غبارِ مقدمتان
تو كجا ، كوچه‌های این دنیا

من كی ام از قبیله‌یِ مجنون
تو ولی از عشیره‌یِ لیلا

من كی ام بی زبان ترین مردم
تو خدایِ بلاغتی اما

نَفسی دِه كه از تو دم بزنم
بال در صحن این حرم بزنم

آسمان موج شد تلاطُم كرد
كه خدا جلوه بینِ مردم كرد

آسمان جای خود از این محشر
عرش هم دست و پای خود گُم كرد

عرش هم جایِ خود ، خدا خندید
لحظه‌ای كه لبت تَبَسم كرد

آب با نیتِ دو ركعت عشق
با غبارِ شما تَیَمُم كرد

همه دیدند با دو چشمانت
چشم‌های پدر تكلم كرد

خانه‌ات قبله‌یِ غریبان است
پایتَختَت تمامِ ایران است

ای سراپایِ تو مثالِ حسین
دومین مرتضایِ آلِ حسین

روی دوشِ تو گیسوان علی
كُنجِ لب‌های توست خالِ حسین

با تماشای تو به سر می شُد
شب و روزِ تمامِ سالِ حسین

خنده‌ای كُن كه در تو گُل كرده
همه زیباییِ جمالِ حسین

سیر می دید چهره‌ات را عشق
به سرش بود اگر خیالِ حسین

شور آب آور حسین هستی
دومین حیدر حسین هستی

سرخوش از بانگِ این طرب هستیم
مستِ شیرین ترین رُطب هستیم

شجره نامه‌ای اگر داریم
همگی بر تو مُنتَسب هستیم

ما همه خانه زادِ تو یعنی
همه‌ی ما از این نَسَب هستیم

شكرِ حق ما زِ آستان توایم
همگی از نوادگانِ توایم

به علی رفته‌ای غدیری تو
نه فقط شیر ، شیر گیری تو

هم ركابِ علیِ اكبرها
هم خروشِ سفیرِ تیری تو

شوره زاریم و خُشكسال اما
چشمه‌یِ روشنِ كویری تو

رشته‌های قنات می‌جوشد
از قنوتت که آبگیری تو

خوش به حالِ دو دستِ خالیِ ما
لحظه‌هایی كه دستگیری تو

با حضورت غمِ پدر سر شد
كربلا با تو كربلاتر شد

به دلت داغِ مادرت اُفتاد
شعله بر باغِ پرپرت اُفتاد

كربلا شد مدینه وقتی كه
رَدِّ زنجیر بر پَرَت اُفتاد

بینِ خیمه تو بودی و بابا
از سرِ زین برابرت اُفتاد

بینِ خیمه تو بودی اما آن
شعله بر رویِ پیكرت اُفتاد

چقدر سنگ و خاک و خاكستر
از سرِ بام بر سرت اُفتاد

ناله‌ات بینِ شام می‌پیچید
عمه آتش به معجرت اُفتاد

گرچه بالت اسیرِ سلسله بود
قاتلت خنده‌های حرمله بود

#حسن_لطفی

#ولادت_امام_سجاد_ع

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

28 Jan, 22:18


آرزوی کوه‌ها یک سجده ی طولانی‌اش
آرزوی آسمان یک بوسه بر پیشانی‌اش

دست‌هایش شاخه یٔ طوباست مشغول دعاست
ماه و خورشید و فلک در سایه ی نورانی‌اش...

می‌وزد از منبرش فریادهای «یاحسین»
شام‌ها ویرانه ی هر خطبه ی طوفانی‌اش

در کلامش ضربت شمشیر حقّ حیدر است
عبدوَدها کشته، از شور حماسی‌خوانی‌اش

اوست فرزند منا و مکه، فرزند صفا
چشمه‌ها می‌جوشد از هر واژه ی قرآنی‌اش

#اعظم_سعادتمند

#ولادت_امام_سجاد_ع

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

28 Jan, 22:18


...نور عرش امشب ، تنزل کرده است
در کویر خاکیان ، گل کرده است

قدسیان عرض ارادت می کنند
در مدینه نور قسمت می کنند

با طلوع نور ، همزاد آمده
باز کن سجاده ، سجاد آمده

سجده هایش خاک را شرمنده کرد
بندگی اش آسمان را بنده کرد

غم مخور داری اگر "ذنب عظیم"
"یحسن العفو" است کار این کریم

آن چنان در قرب ، جای تام داشت
در نمازش رعشه بر اندام داشت

در مصلایش ، ز رب العالمین
شد خطاب "انت زین العابدین"

وقت حج او میان ازدحام
باز شد راهش برای استلام

باز شد راهش ولی باشد غلط
این سخن در نزد اهل معرفت

چون که در اسرار حق دردانه اوست
در حقیقت ، صاحب آن خانه اوست

کعبه زد از پیش ، مردم را کنار
تا به چشمش ، قبله گردد آشکار

تا بگیرد اعتبار بیشتر
بوسه ها می زد به دست او حجر

تا نماید در مقامش احترام
ایستاد آن جا به روی پا مقام

تا بگیرد در بغل او را مطاف
خواست دیوار حرم ، گیرد شکاف

...کاش من هم حنجر حق می شدم
کاش که من هم "فرزدق" می شدم

#میثم_مؤمنی_نژاد

#ولادت_امام_سجاد_ع

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

28 Jan, 22:18


دل ما خورده گره بر ورق دفتر عشق
درس ها یاد گرفتیم از این منبر عشق
کسب تکلیف نمودیم اگر از در عشق
عشقمان بوده بمانیم فقط محضر عشق


عشق با عاشق دلداده ی تو همزاد است
آری آری به خدا عشق همه"سجاد" است


مرد شب های مناجات علی بن حسین
ای برآورده ی حاجات علی بن حسین
نوه ی مادر سادات علی بن حسین
ذکر ما در همه اوقات علی بن حسین


ای به قربان تو و سفره ی با اکرامت
ای علی بن حسین بن علی می خوامت


شده شب شیفته ی طرز دعاخوانی تو
اثر خوف خدا هست به پیشانی تو
و زمین تشنه لب گونه ی بارانی تو
عزت ماست همان یک رگ ایرانی تو


ای مسیحای همه هرم تبت را عشق است
پسر بانوی ایران نسبت را عشق است


تو چه سوزی و چه حالی به عبادت داری
زینت سجده - به سجاده ارادت داری
به روی شانه ی خود شال سیادت داری
گفتنی نیست چه اندازه رشادت داری


مصلحت بود که شمشیر نگیری آقا
ورنه اندازه ی حیدر تو دلیری آقا


قسمتت بود پیام آور قرآن باشی
دور از معرکه و ورطه ی میدان باشی
با صحیفه همه ی عمر رجزخوان باشی
سال ها گریه کن داغ شهیدان باشی


کربلا بود ولی شام امانت را برد
خنده های سر بازار دلت را آزرد

#محمد_حسن_بیات_لو

#ولادت_امام_سجاد_ع

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

28 Jan, 22:18


دوبیتی

سجاده و تسبیح فرستد صلوات
آیینه به تلمیح فرستد صلوات
میلاد صحیفه های سجادیه است
قرآن و مفاتیح فرستد صلوات

#میثم_مؤمنی_نژاد

#ولادت_امام_سجاد_ع

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

28 Jan, 22:18


ماه در حاله خود اختر ایرانی داشت
ساحل فاطمه یک گوهر ایرانی داشت

چه خوشایند تر از این که عجم می بالد
پسر فاطمه یک همسر ایرانی داشت

حسن از همسر خود هرچه جفا دید، حسین
در دل خانه ی خود یاور ایرانی داشت

مونس دختر زهرا شده ، یعنی زینب ....
می توان گفت که یک خواهر ایرانی داشت

انتخاب علی و فاطمه بود و زهرا ...
چشم امید بر این دختر ایرانی داشت

افتخار عجم است این که علی بن حسین
سر به دامان همین مادر ایرانی داشت

#محسن_ناصحی

#ولادت_امام_سجاد_ع

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

28 Jan, 22:18


بسته‌ست همه پنجره‌ها رو به نگاهم
چندی‌ست که گمگشته ی در نیمه ی راهم

حس می‌کنم آیینه ی‌ من تیره و تار است
بر روی مفاتیح دلم گرد و غبار است

از بس که مناجات سحر را نسرودم
سجاده ی بارانی خود را نگشودم

پای سخن عشق دلم را ننشاندم
یعنی چه سحرها که ابوحمزه نخواندم

ای کاش کمی کم کنم این فاصله‌ها را
با خمسه‌عشر طی کنم این مرحله‌ها را

بر آن شده‌ام تا که صدایت کنم امشب
تا با غزلی عرض ارادت کنم امشب

ای زینت تسبیح و دعا زمزمه‌هایت
در حیرتم آخر بنویسم چه برایت؟

اعجاز کلام تو مزامیر صحیفه‌ست
جوشیده زبور از دل قرآن به دعایت

در پرده ی‌ عشاق تو یک گوشه نشسته‌ست
صد حنجره داوود در آغوش صدایت

از بس که ملک دور و برت پر زده گشته‌ست
«پیراهن افلاک پر از عطر عبایت»

تنها نه فقط آینه در وصف تو حیران
باشد حجرالاسود، الکن به ثنایت

من کمتر از آنم که به پای تو بیفتم
عالم شده سجاده و افتاده به پایت

#سید_حمیدرضا_برقعی

#ولادت_امام_سجاد_ع

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

28 Jan, 22:18


طوطی طبع من! بخوان با من
طایر خوش سخن! بخوان با من

من گشایم زبان و تو منقار
تا بخوانیم هر دو با دمِ یار

نغمه سر کن که گل شکفته شود
آن چه ناگفته مانده گفته شود

نغمه سر کن که روح، مست شود
روح نه، مست هرکه هست شود

نغمه سر کن که نخل ها خوانند
با تو در باغ، گل برافشانند

نغمه سر کن بخوان بخوان با من
که ندانند این تویی یا من

با دم عبدی و کمیت بخوان
مدح سجّاده اهل بیت بخوان

نغمه سر کن که پنج شعبان است
شش جهت غرق روح و ریحان است

نغمه سر کن که جان دین آمد
حضرت زین العابدین آمد

عین حقّ ار فروغ عین است این
علی دوّم حسین است این

این پسر یادگار پنجِ تن است
شمع محفل فروز انجمن است

این پسر جان سیّد الشّهداست
روح و ریحان سیّد الشّهداست

دل نورانی اش یم رحمت
هر دو چشمش دو زمزم رحمت

بوسه های دعا به لعل لبش
گشته بر دور سر نماز شبش

لطف، عادت، کرم، وظیفه ی او
کلّ توحید در صحیفه ی او

سخنانش همه اخ القرآن
سر به سر نور و سر به سر برهان

وحیِ مُنزَل نهفته در نگهش
وحی صاعد دعای شامگهش

این گل سرخ دامن زهراست
بعد بابا امام عاشوراست

کعبه ی عابدین، سلام سلام
سیّد السّاجدین، سلام سلام

قطب عرفان و قبله ی ایمان
جان دین و حقیقت قرآن

یوسف یوسف رسول خدا
جان شیرین سیّد الشّهدا

خون خون خدا به رگ هایت
شاهدم! خطبه های غرّایت

از دهان تو بانگ یا سُبّوح
می دهد بر تن عبادت روح

ای مسیح دعا دعای مسیح
ای نفس هات خوشتر از تسبیح

تو به عرش جلال، قائمه ای
تو حسین حسین فاطمه ای

پنج میقات و چار رکن و حرم
حجر و مروه و صفا، زمزم

به مقام تو عارفند همه
از جلال تو واقف اند همه

هر گیاهی به مدح اهل البیت
دعبل است و فرزدق است و کمیت

حجّ کعبه طواف خانه ی توست
رکن، خشتی زآشیانه ی توست

حجر الاسودت سلام کند
بر کف دستت استلام کند

وارد مسجد الحرام شدی
بهتر از کعبه احترام شدی

کعبه و خیل حاجیان به مطاف
همه دور سرت به حال طواف

پور عبد الملک از این تجلیل
ایستاده به سان عبد ذلیل

نه رهی تا که استلام کند
نه کسی از وی احترام کند

مانده بر جای خویشتن چو جسد
بر دلش سخت خورده تیر حسد

عربی از هشام کرد سؤال
این که باشد بدین مقام و جلال؟

با تجاهل به سوی او نگریست
گفت نشناسمش ندانم کیست

شد فرزدق خروش، سر تا پا
جست از جای خود سپند آسا

خواند در شأن یوسف زهرا
با فصاحت قصیده ای غرّآ

گفت هی هی! تجاهلت از چیست
گوش کن تا بگویمت این کیست

حجر و رکن و زمزم و میقات
مروه، سعی و صفا منی، عرفات

کوه های حجاز سر تا سر
ریگ های مقدُی مشعر

مستجار و مقام و حجر و حطیم
مکّه تا هر کجا که هست حریم

ناودان و مطاف و شادروان
کلّ حجّاج بیت، پیر و جوان

جبل الرّحمه خیف غار حرا
می شناسد یک به یک او را

همه دل بر ولایتش بستند
در مسیر هدایتش هستند

این فروغ حقیقت ازلی است
این جگر گوشه ی نبیّ و علی است

دل مؤمن پُر از محبّت اوست
نصّ حکم خدا موّدت اوست

با تولاّی او گرفته حیات
حجّ و صوم و صلات، خمس و زکات

این گل سرخ گلبن زهراست
میوه ی قلب سیّد الشّهداست

کرم از بذل او کرم گشته
حرم از فیض او حرم گشته

از دم او دعا کند پرواز
بی ولایتش قبول نیست نماز

حجّت حیّ سرمدش خوانند
گل باغ محمّدش خوانند

این خداوند را ولی است ولی
نام نیکوی وی علی است علی

حق فرستاده در همه اوقات
به اب و جدّ و مادرش صلوات

تا جهان بوده است و خواهد بود
به فرزدق درود باد درود

چوبه ی دار خود به شانه گرفت
سینه ی خصم را نشانه گرفت

بین دشمن سرود، مدح امام
«میثمش» می دهد هماره سلام

#استاد_غلامرضا_سازگار

#ولادت_امام_سجاد_ع

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

28 Jan, 22:18


شبیهِ سیبِ غلتانی که از جوی تو می‌آید
دلِ سرگشته‌ی ما از شبِ موی تو می‌آید

تو آنقدر از خدا سرشار هستی که نمی‌دانیم
که این عطرِ خداوند است یا بوی تو می‌آید

تو از آن جلوه‌هایِ ذاتیِ حقی که از لاهوت
علی حق و علی حَی از دَمِ هویِ تو می‌آید

حسین آنقدر عادت بر تماشایِ علی دارد
به هرجا می‌رود تنها دلش سوی تو می آید

حسین است و علی اکبر رسول الله را آورد
امیرالمؤمنینش هم که با روی تو می‌آید

کنارِ شهربانو فاطمه ذوقی دگر دارد
که از این مادرِ ایرانیان بویِ تو می‌آید

خدا می‌خواست میدان داری‌ات پنهان شود وَرنَه
سلحشوری علمداری به بازویِ تو می‌آید

گره بر اَبرویت ای کاش می‌دادی و می‌گفتند
کجیِ ذوالفقار آری به اَبرویِ تو می‌آید

خدا می‌خواست دستت بسته باشد وَرنَه با تیغی
سرِ گردن‌کشان در زیرِ زانویِ تو می‌آید

خدا را شکر در بیچارگیِ ما در این ایام
به دادِ ما دعاهای تو دارویِ تو می‌آید

بخوان "یا مَن تُحَلُّ..." تا که حل گردند مشکل‌ها
که هر جا سائلی باشد سرِ کویِ تو می‌آید

چه خاکی خطبه‌هایت بر سرِ آلِ یزید آورد
هنوز از کاخِ ویرانش هیاهویِ تو می‌آید

دلِ زینب کنارت قرص می‌شد در تمامِ راه
که پایش بعد عباسش‌ به زانوی تو می‌آید

نمی‌دانم چه آمد بر سرت از کوفه و تا شام
صدایِ فاطمه از دردِ پهلویِ تو می‌آید

#حسن_لطفی

#ولادت_امام_سجاد_ع

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

28 Jan, 22:18


دوبیتی

بنیاد غم و فراق ، بر باد آمد
امشب به زمین لطف خدا داد آمد
سجاده و تسبیح و عبا خوش حالند
زیرا به جهان سید سجاد آمد

#کمیل_کاشانی

#ولادت_امام_سجاد_ع
@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

28 Jan, 22:18


سید سجاد که در روزگار
مانده از او گنج دعا یادگار

بعد حسین بن علی هست او
مظهر حق، حجت پروردگار

اوست چراغ دل صبح امید
اهل دعا را همه در شام تار

می وزد از باغ دلش تا ابد
در چمن عشق، نسیمِ بهار

مادر او نورِ دلِ ((یزدجرد))
راحتِ جانِ پسرِ شهریار

آن که شد از چهره ی نوارنی اش
ماه فلک در عجب و شرمسار

بانوی پاکی که شدش از کرم
دست خداوند جهان پرده دار

گفت: شبی آمده در خواب من
حضرت پیغمبر والا تبار

گشت مرا بهر حسین عزیز
از کرم و لطف خدا خواستگار

عقد مرا بست به نور دلش
آن که جهان یافت از او برگ و بار

محو رخ شمس امامت شدم
بود دلم روز دگر بی قرار

شب شد و آمد به سراغ دلم
حضرت زهرای فلک اقتدار

راه مسلمان شدنم را به من
داد نشان آن مه گردون مدار

در دل آن خواب، چو اسلام را
کرد دل و دیده ی من اختیار

وصلت آرام دل خویش را
داد بشارت به من آن بختیار

گفت: به زودی به وصال حسین
می رسی از لطف خداوندگار

غیر حسین بن علی هیچ کس
دست نیابد به تو در روزگار

آن چه به من فاطمه فرموده بود
یک به یک آن ها همه شد آشکار

شکر خدا کز پی چندی شدم
در برِ جانِ دو جهان رستگار

حاصل این وصلت فرخنده بود
نخل بلندی که نشسته به بار

ملتِ ایرانِ سرافراز را
گشت به گیتی سند افتخار

بهتر از این چیست که تا روز حشر
نسل امامت شد از او پایدار

#استاد_محمد_علی_صفری_زرافشان

#ولادت_امام_سجاد_ع

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

28 Jan, 22:18


ای چراغ دلِ باور ما
عطر باغ بهار آور ما

ای که پیوسته از راه یاری
می شود لطف تو یاور ما

جلوه گر گشتی و اشک شادی
می نهد پا به چشمِ تر ما

تا ابد رحمت بی کرانت
سایه می گستَرَد بر سر ما

پا نهادی به گلزار هستی
دست دادی به برگ و بر ما

مثل یک باغ سرسبز و پر گل
با صفا گشت خشک و تر ما

از فروغ رخت گشت روشن
چشم آیینه ی رهبر ما

عطر نام تو گردید جاری
رویِ گلواژه ی دفتر ما

کوکب بخت خورشید رویان!
روشنای دل اختر ما!

میوه ی نخل باغ ولایت!
یادگار پیام آور ما!

جام دل شد به نور تو سرشار
پر شد از کوثرت ساغر ما

با نگاه تو ای ژرف دریا!
شد برون از صدف گوهر ما!

ای که بعد حسینی به عالم
برترین حجت داور ما


تو صفابخش گلزار دینی!
حضرت سیدالساجدینی!


از نهان تا عیان گشت رویت
داد رونق به گل آبرویت

در چمن تا شدی عطر افشان
باغ جان شد معطر به بویت

ای که پیچیده در نای هستی
با نگاهِ ((دعا)) های و هویت

پرده یک سو شد از روی توحید
زیر باران راز مگویت

روزهای نخستین که می رفت
بشکفد غنچه های وضویت

تا ببارد به باغ و بهارت
اشک دل رفت در جست و جویت

رفت تا گوش جان را نوازد
با نوایِ نیِ گفت و گویت

بانوی بانوان شهربانو
مادرِ مهربان و نِکویت

تا نگاهش به روی تو افتاد
بال در بال پر زد به سویت

تا نشست از سر مهر و الفت
چون دل آینه رو به رویت

گشت آغوش جان و دلش گرم
لحظه ای پشتِ شب هایِ مویت

تا به باغ نگاهش نشستی
داد با اشک دل شست و شویت

شد بر آن تا کند قامتی راست
مثلِ سروِ سَهی پای جویت

در چمن زیر برگ تبسم
تا بروید گل آرزویت

تا نهد بر لبت باغِ لبخند
بوسه بردارد از ماهِ رویت


از قضا مرگ پر زد به سویش
گشت پرپر گل آرزویش


تا نهادی در این باغ پا را
شاد کردی دل نخل ها را

گشتی از هر طرف بوسه باران
از نهان تا شدی آشکارا

جشن میلاد تو شور و شادی
در دل و جان فرو ریخت ما را

ای که از خاک تا بام افلاک
بردی آوازِ شور و نوا را

سرورا! از سر ما مکن کم
سایه ی لطف بی منتها را

تا دعا بر لبت گشت جاری
دفع کردی هزاران بلا را

با دعا یاد دادی به عالم
رسم و آیین صدق و صفا را

تا فراسوی ادراک بردی
لحظه در لحظه اندیشه ها را

گرچه هر گل که می رُست می گفت:
بی خزان باد، عمرت! بهارا!

در نگاه جهان کرد ترسیم
چشم گریان تو کربلا را

اشک هایت به هنگام افطار
کرد ممزوج آب و غذا را

ریختی روز وشب بر لب نی
ناله های دل نینوا را

یاد کردی چو از ساقی عشق
تیره از غم نمودی فضا را

از غم قاسم و عون و جعفر
یاد کردی و خواندی خدا را

گفتی از داغ جانسوز اکبر
سوختی قلب آیینه ها را

قصه ی اصغرت می زد آتش
روز و شب بر دل سنگ خارا


هرکه از درد و داغت شد آگاه
شد هم آواز با ناله و آه

#استاد_محمد_علی_صفری_زرافشان

#ولادت_امام_سجاد_ع

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

19 Jan, 23:13


با سلام محضر مخاطبین محترم کانال نوحه سرایان سنّتی مشهد مقدّس

نوحه‌ها، سرودها و اشعار

یادبود وفات حضرت رباب سلام‌الله‌علیها
فتح خیبر
شهادت امام موسیٰ کاظم علیه‌السلام
وفات حضرت ابوطالب علیه‌السلام
مبعث حضرت رسول اکرم صلوات‌‌الله‌علیه
حرکت امام حسین علیه‌السلام از مدینه به سمت مکّه

بارگزاری شد.

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

19 Jan, 18:07


ابتدای


نوحه ها و اشعار


حرکت امام حسین ع از مدینه به سمت مکّه


#حرکت_امام_حسین_ع_از_مدینه_به_سمت_کربلا

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

19 Jan, 18:06


ابتدای


سرودها و اشعار


مبعث حضرت رسول اکرم ص


#مبعث

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

19 Jan, 18:05


ابتدای


نوحه ها و اشعار


وفات حضرت ابوطالب ع


#حضرت_ابوطالب_ع

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

19 Jan, 18:04


ابتدای


نوحه و اشعار


شهادت امام موسی کاظم ع


#امام_موسی_ابن_جعفر_ع

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

19 Jan, 18:03


ابتدای


اشعار فتح خیبر


#فتح_خیبر

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

19 Jan, 18:02


ابتدای


نوحه ها و اشعار


حضرت رباب س


#حضرت_رباب_س

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

19 Jan, 17:59


جدايی از مدينه باورم شد
حرم غمخانه ی صاحب حرم شد

همه حجاج زهرا بار بستند
به اين رفتن دل عالم شكستند

به ناقه مادری‌ و شير خواری
شود آماده ی اُشْتُر سواری

تمام مشک ها پُر آب باشد
كمی آرام ، اصغر خواب باشد

كناری نجمه مست روی قاسم
زند شانه سر گيسوی قاسم

تماشا می كند با قلب شيدا
قد و بالای اكبر ، اُمِّ ليلا

ولی يک سو همه تصوير اين شب
شده وقت پريشانی زينب

سر او بر سر دوش حسين است
پناه او در آغوش حسين است

شده ذكر لبش با چشم گريان
عزيزم بی تو می ميرم حسين جان

تمام آرزوهايم تو هستی
منم مجنون و ليلايم تو هستی

همه شب رويیسجاده نشينم
الهی ای حسين داغت نبينم

تمامی امانت های مادر
ميان بسته پيچيدم برادر

(( جواب سيد الشهدا ))

دلم را آب كردی گريه كم كن
مرا بی تاب كردی گريه كم كن

شده وقت سفر ای نور ديده
نشين بالای محمل ای رشيده

محارم دور محمل بی قرارت
ابوفاضل بود چشم انتظارت

يل ام البنين زانو گرفته
علی اكبر به پای ناقه رفته

به روی معجر تو حرز بستم
خودم تا آخرش پای تو هستم

همه رفتند اما غرق احساس
پيامی آمد از مادر به عباس

زمان حرف های آخرين شد
وصيت خوانی ام البنين شد

صدا زد می روی ای نور عينم
ولی جان تو و جانِ حسينم

برو اما بدان شير نبردی
مبادا بی حسينم باز گردی

بيا تا خوب من رويت ببوسم
بلندی های ابرويت ببوسم

به خلوت بوسه هايم درس دارد
حيا كردم ، حسين مادر ندارد

#قاسم_نعمتی

#حرکت_امام_حسین_ع_از_مدینه_به_سمت_کربلا

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

19 Jan, 17:59


وقت پرواز رسیده، پر خود را برداشت
زودتر از همه آب آور خود را برداشت

مشک‌ها را که علمدار روی ناقه گذاشت
یا علی گفت و علی اصغر خود را برداشت

بغلش کرد و صدا زد که خدا رحم کند
بر سر دوش عمو دختر خود را برداشت

دور او اهل حرم که همگی جمع شدند
صدقه داد و سپس خواهر خود را برداشت

خواهرش زودتر از پوشیه ها، معجرها
پیرهن بافته‌ی مادر خود را برداشت

إن یکادی بنویسید بلا دور شود
ساربان دید که انگشتر خود را برداشت

بی‌سبب نیست عبای نبوی را می‌خواست
شِبه پیغمبر ، علی اکبر خود را برداشت

آب پشت سرشان امّ بنین می ریزد
آن قَدَر سوخت که خاکستر خود را برداشت

#محمدجواد_پرچمی

#حرکت_امام_حسین_ع_از_مدینه_به_سمت_کربلا

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

19 Jan, 17:59


حضرت عشق در پناه خدا
به سلامت برو سفر آقا

آمدیم از برای بدرقه ات
همه ی ایل ما فدای شما

راهی شهر مکه ای خیر است
حجتان بی خطر بدون بلا

دختران تو یک به یک مریم
پسران تو یک به یک عیسی

قاسم آورده با خودش نجمه
اکبر آورده با خودش لیلا

همه سیراب مشک آب عمو
همه مدیون غیرت سقا

چه حیایی چه عصمتی دارد
جان فدای سه ساله ات آقا

می فرستی رباب را مروه
شیرخواره می آوری به منا

خواهرت را خودت سوارش کن
محملش را درست کن این جا

ذره ای خاکی است چادر او
گریه اصلا برای چه حالا؟!

نکند رفته ای به روز دهم
نکند رفته ای به کرب و بلا

در شلوغی مفرط گودال
تشنه ای ذبح می شود تنها

بدنش زیر نیزه ها مانده
سرش اما به دامن زهرا

پیش چشم حسین یک لشکر
می رود سمت خیمه ی زن ها

گوشواره ز گوش می افتد
چند خلخال می رود یغما

وای از قتل عام آل رسول
وای از داغ روز عاشورا

#سید_پوریا_هاشمی

#حرکت_امام_حسین_ع_از_مدینه_به_سمت_کربلا

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

19 Jan, 17:59


پنهان ز خواهر می کنی چشم ترت را
شاید ندیدی اشک های خواهرت را

بار سفر بستی مدینه شعله ور شد
در یاد دارم آن نگاه آخرت را

ام البنین روی سرت قرآن گرفته
تا پر کند یکبار جای مادرت را

گریه طبیعی بود هنگامی که بردی
نوزاد چندین روزه ات را همسرت را

اما نفهمیدم چرا آهی کشیدی
وقتی نظر کردی قد آب آورت را

فقدان پیغمبر دوباره می شد احساس
وقتی که می بردی علی اکبرت را

یا که بگو آوردن خلخال ممنوع
یا که درآور گوشوار دخترت را

از چشم های عمه ی سادات پیداست
آماده کرده بوسه های حنجرت را

من آرزو دارم فقط زینب نبیند
روزی سر و موی پر از خاکسترت را

#مهدی_مقیمی

#حرکت_امام_حسین_ع_از_مدینه_به_سمت_کربلا

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

19 Jan, 17:59


وقتی که می رفتند دنیا گریه می کرد
شهر مدینه مثل زهرا گریه می کرد

وقتی که می رفتند پشت پای آن ها
چشمان جبرائیل حتی گریه می کرد

پائین پای ناقه مریم گریه می کرد
دورِ سر گهواره عیسی گریه می کرد

این است آن داغ عظیمی که برایش
حتّی میان تشت یحیی گریه می کرد

این است زینب بانویی که زیر پایش
زانوی لرزه دار سقا گریه می کرد

بوسید اکبر دست های مادرش را
در زیر چادر، ام لیلا گریه می کرد

بر روی دامن مادری در گوش طفلش
آهسته تا می گفت لالا گریه می کرد

یک کاروانِ گریه شد وقتی رقیه
با گفتن بابا، بابا گریه می کرد

در زیر پای محمل مستوره ی عشق
منزل به منزل ریگ صحرا گریه می کرد

وقتی که می رفتند عالم سینه می زد
وقتی که می رفتند دنیا گریه می کرد

#علی_اکبر_لطیفیان

#حرکت_امام_حسین_ع_از_مدینه_به_سمت_کربلا

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

19 Jan, 17:59


غمگینم و شوقِ لبالب از بیانم می رود
دارد غریب و خسته یارِ مهربانم می رود

دار و ندارم از وطن رخت سفر را بسته و
سست است زانوانم و تاب و توانم می رود

ای شهر پُر اندوه، ای کابوسِ کوچه الوداع
با خاطراتِ از مدینه مرثیه خوان می رود

مقصد به ظاهر کعبه اما راهیِ مقتل شده
پشت سرش اشکی روان از دیدگانم می رود

آورده با خود هرچه دارد را که قربانی کنَد
خورشید و ماه و کهکشان و آسمانم می رود

وقتِ اذان زل می زند تا بر علیِ اکبرش
یک بغض دردآلود، در صوتِ اذانم می رود

در هر قدم با غصه و دلشوره ی زینب مدام
یک داغِ دائم شعله ور در استخوانم می رود

بر خاک می نشیند و تا آب می نوشد حسین
جان می دهم! آرامش از روح و روانم می رود

این کاروان با آه بسته بند محمل را اگر-
بند دلم شد پاره چون جانِ جهانم می رود

بی تابم و دلواپسم! تندی نکن! آرامتر...
«ای ساربان آهسته ران کآرام جانم می رود»!

#مرضیه_عاطفی

#حرکت_امام_حسین_ع_از_مدینه_به_سمت_کربلا

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

19 Jan, 17:59


گفته بودم، که به هر جا بروی می آیم
گرچه آواره به صحرا بشوی می آیم

گفته بودم، به سفر یا به حضر یار توام
در غم و درد و بلا، مونس و غمخوار توام

زینب آن نیست که تنها بگذارد بروی
ترسم ای یوسفِ من، طعمه ی گرگان بشوی

مادرم پیرهنی بافته بر قامت تو
بر تنت کن، که عدو نشکند این حرمت تو

آری امنیتِ مظلوم دگر رفته ز دست
کار خونبار شده، پیکر و سر رفته ز دست

دانم ای سرورِ من، وقت قیام است حسین
نوبت ریختنِ خونِ امام است حسین

کاش یک مو ز سرت کم نشود، سرورِ من
کاش جای تنِ تو، لِه بشود پیکر من

خواب دیدی که تو را خوانده شهادت، آری
و مرا خوانده خدا بهرِ اسارت، آری

تو که اَسرارِ دلِ خواهر خود می دانی
مو پریشان شدنِ من به غمت اَرزانی

وقت آن است که بار و بُنه را بربندیم
چند تا معجرِ محکم، همه بر سر بندیم

وقتِ آن است که بر امر تو معطوف شویم
شاهدِ کعب نی و روضه ی مکشوف شویم

دانم آخر ز غمت خونِ جگر می ریزم
دست و پا می زنی و خاک به سر می ریزم

وقت آن است که در نیمه شب اقدام کنی
با همه اهل حرم یاریِ اسلام کنی

باید از شهر مدینه بروی سوی قتال
یا ز محراب و ز مسجد بروی تا گودال

مقتلِ سرخِ تو پیداست، بیا تا برویم
"کربلا منتظر ماست بیا تا برویم"

من در این نهضتِ خون، بر تو کمک خواهم داد
زیر خنجر بروی، تن به کتک خواهم داد

چون روَد رَأسِ تو بر نیزه، قسم بر حسنم
سرِ خود را به لبِ چوبه ی محمل بزنم

زیر چکمه نروی، دین خدا می میرد
به اسیری نروم، کرب و بلا می میرد

همه اصحاب و بنی هاشم اگر کشته شوند
کشته ها روی هم ای یار اگر پشته شوند

ذره ای بعدِ تو از پای نخواهیم نشست
تا نفَس داریم بر جای نخواهیم نشست

این پیام است که پرچم شود از خونِ شهید
آهِ مظلوم، چو ویرانه کند کاخ یزید

#محمود_ژولیده

#حرکت_امام_حسین_ع_از_مدینه_به_سمت_کربلا

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

19 Jan, 17:59


دوبیتی

دل از مدینه بریده ، خدا نگهدارت
ز سینه آه کشیده ، خدا نگهدارت
برو که مادر تو بهر دیدنت آید
به قتلگاه خمیده ، خدا نگهدارت

#علی_سلطانی

#حرکت_امام_حسین_ع_از_مدینه_به_سمت_کربلا

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

19 Jan, 17:59


تضمین چند بیت از قصیده ی مرحوم شهریار

میل دل کندن از این دار فنا دارد حسین
شوق دیدار خدای کبریا دارد حسین
با عزیزان صحبت خوف و رجا دارد حسین
(شیعیان دیگر هوای نیوا دارد حسین
روی دل با کاروان کربلا دارد حسین)

راه افتاد از مدینه کاروان آفتاب
حیدریون در رکاب و فاطمیون در حجاب
زینب و لیلا و فضه، ام کلثوم و رباب
(بس که محمل ها رود منزل به منزل با شتاب
کس نمی‌داند عروسی یا عزا دارد حسین)

آبروی آسمان ها بر روی مرکب نشست
با نگاهی با وداعی رشته ی دل ها گسست
در حرم عهد شهادت با خدای خویش بست
(از حریم کعبه ی جدش به اشکی شست دست
مروه پشت سر نهاد اما صفا دارد حسین)

راهی دشت بلا شد با دلی از غم دونیم
کعبه هم می خواست باشد همرهش، مثل نسیم
می رود تا کربلا راه صراط المستقیم
(می برد در کربلا هفتاد و دو ذبح عظیم
بیش از این ها حرمت کوی منا دارد حسین)

با دلی خون می رود از مروه تا کوی صفا
می کند پیک اجل همراهی او از قفا
مکه و کوفه رهایش کرد در دام جفا
(دشمنانش بی امان و دوستانش بی وفا
با کدامین سر کند مشکل دوتا دارد حسین)

خون خود را رهنمای دین و امت می کند
خلق را دعوت به ایثار و شهادت می کند
گرچه دشمن بد کند او باز رأفت می کند
(آب خود با دشمنان تشنه قسمت می کند
عزت و آزادگی بین تا کجا دارد حسین)

مانده فرزند علی در بین قومی کینه توز
دشنه بر کف رو به مقتل کرد شمر تیره روز
شاه عالم، کنج مقتل با دعایی سینه سوز
(دست آخر کز همه بیگانه شد دیدم هنوز
با دم خنجر نگاهی آشنا دارد حسین)

گوشه ی گودال می آید صدای ویلتا
خواهری در رفت و آمد هست سمت خیمه ها
زیر پای شمر می لرزد زمین کربلا
(شمر گوید گوش کردم تا چه خواهد از خدا
جای نفرین هم به لب دیدم دعا دارد حسین)

#سید_روح_الله_مؤید

#حرکت_امام_حسین_ع_از_مدینه_به_سمت_کربلا

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

19 Jan, 17:59


مدینه حسینت کجا می‌رود؟
اگر می‌رود، شب چرا می‌رود؟
غریب وطن نیمه‌شب از وطن
غریبانه پیش خدا می‌رود
دلِ شب خدا را صدا می‌زند
چرا ساکت و بی‌صدا می‌رود؟
اجل پیش رو، مادرش فاطمه،
به دنبال او از قفا می‌رود

به تعجیل رو در کجا می‌برد؟
مگر سر برای خدا می‌برد؟

صدای جرس آه جان بر لب است
جگرسوز چون ناله ی زینب است
«طِرِمّاح» یک لحظه محمل مران!
خدا را! که وقت نماز شب است
نفس‌ها همه ناله ی یا حسین
دعاها همه سوز و تاب و تب است
به هر منزلی مرگ، چشم انتظار
به هر محملی نغمه ی «یارب» است

شما هم چو مرغ شب، ای ناقه‌ها!
بنالید با زینب، ای ناقه‌ها!

شب است و بیابان پر از ولوله
مدینه دعا کن به این قافله
همانا به شوق وصال خدا
گرفتند از دیگران فاصله
خدا رحم آرد به حال رباب
که بر کف گرفته کمان حرمله
پدر را ببرّند لب‌تشنه سر
پسر را ببندند در سلسله

شرار جگر شمع محمل شده
نوای جرس آتش دل شده

مدینه دعا کن برای حسین
که خالی بُوَد در تو جای حسین
مدینه مدینه دگر نشنوی
دل شب صدای دعای حسین
مدینه به اهل مدینه بگو
که فرداست روز عزای حسین
خدایت دهد صبر، ام‌البنین!
که عباس گردد فدای حسین

دلش یاد رخسار پیغمبر است
نگاهش به روی علی‌اکبر است

مدینه دعا کن که این انجمن
بیایند بار دگر در وطن
از آن بیم دارم که دخت علی
ز شش یوسف آرد یکی پیرهن
از آن بیم دارم که رأس حسین
لب تشنه گردد جدا از بدن
از آن بیم دارم که پرپر شود
چو گل پیکر قاسم‌بن‌حسن

الهی به دنبال این کاروان
بُوَد روز و شب اشک «میثم» روان

#استاد_غلامرضا_سازگار

#حرکت_امام_حسین_ع_از_مدینه_به_سمت_کربلا

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

19 Jan, 17:59


از مدینه کاروانی سوی جانان می رود
سوی جانان کاروانی با دل و جان می رود

در تلاطم می رود این کاروان با اهل خویش
همچنان کشتی که او در موج و توفان می رود

حاجیان کربلا احرام بر تن کرده اند
عشق اکنون از پی آن ها شتابان می رود

بر طواف کعبه ی ایثار دل را بسته اند
با خدای خویش هر یک بسته پیمان می رود

ردِّ پایی مانده از این قافله بر روی خاک
در دل صحرا بیابان در بیابان می رود

قافله در قافله گیسو پریشان کودکان
کاروان در کاروان زینب پریشان می رود

سایبان غنچه ای گردیده سقف محملی
مادری دارد گلی بر روی دامان ، می رود

نوجوانی همرکاب سَید و سالار عشق
استوار و پا به جا در اوج ایمان می رود

با قدی افراخته آئينه دار مصطفی
همقدم با کاروان چون سرو بستان می رود

می درخشد چهره ی ماه اباالفضل رشید
در کنار کودکان سقای طفلان می رود

گاه گاهی می وزد بوی فراق از کاروان
چون به دنبالش اجل افتان و خیزان می رود

می رود دریاترین دریا - حسین بن علی
«یاسر» اکنون در پِیَش چون دُرِّ غلتان می رود

#محمود_تاری_یاسر

#حرکت_امام_حسین_ع_از_مدینه_به_سمت_کربلا

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

19 Jan, 17:59


یادِ عهدِ عالم قالوا بلا دارد حسین
از مدینه رو به سوی کربلا دارد حسین

بی وفا دید آشنایان دیار خویش را
شوق جمعی آشنای با وفا دارد حسین

کاروانی بار بست از مرد و زن پیر و جوان
هرچه اهل بیت و خویش و اقربا دارد حسین

اختیار غربت و ترک دیار و دار خویش
الله الله داغ زین ماجرا دارد حسین

در دل شب خائفاً طیّ مراحل می کند
صحبت صیاد و از مرغ قطا دارد حسین

خوف صیّادان و ظلمات شب و بیراهه راه
رهنما از شوق و تقدیر و قضا دارد حسین

مأمن عالم یکی مأمن به خود جوید ولی
در همه عالم یکی مأمن کجا دارد حسین

بس که جوشد از زمین و آسمان بارد بلا
هر قدم دریای پر موج از بلا دارد حسین

غرق طوفان حوادث کی شود فُلک نجات
بر چنین کشتی خدایی ناخدا دارد حسین

دوستان با دشمنان هم عهد و با وی در کمین
باز با هر دو سر صلح و صفا دارد حسین

آن شهنشاهی که عالم در ید فرمان اوست
کار و سر با مشتی اعراب گدا دارد حسین

مبتدائی برد و هجرت در دل شب از وطن
بس خبرها در پی این مبتدا دراد حسین

تشنگان خون خود را تشنگان بیند بر آب
آبشان آماده از بهر سقا دارد حسین

بسته احرامی به سوی بیت حق اما به حق
روی دل با کعبه ی مقصود ها دارد حسین

ای خلیل الله چه نازی بر مقام کعبه ات
کربلائی کعبه ی اهل ولا دارد حسین

کعبه ای از سنگ و آب و گل بنا داری ولی
در دل صد پاره بشکسته خدا دارد حسین

هفت سعی اندر صفا داری ولی از رزمگه
تا خیم هفتاد و یک سعی و صفا دارد حسین

نازم آن ذبح عظیمی که به خود هفتاد و یک
بی بدل رشک ذبیح الله فدا دارد حسین

زمزمی داری که هرچه هست غیر از چشمه نیست
چشمه هایی از سرشک چشم ها دارد حسین

هر کسی اندر زمانه یادگاری از کسیست
یادگاری از تمام انبیا دارد حسین

زآدم و نوح و خلیل الله و موسی و مسیح
تا محمد آیتی در خود نما دارد حسین

بهر اثبات حسین است از من و من از حسین
در برش جانی چو شبه مصطفی دارد حسین

مصطفی را گر براقی در شب معراج بود
بر عروجش رفرف از نوک جدا دارد حسین

آدم از جنت برون از ترک اولاد شد اگر
دوری از فردوس و یثرب بی خطا دارد حسین

نوح اگر طوفان آب انگیخت از عصیان قوم
در جهان طوفانی از خون دائماً دارد حسین

آتش نمرود اگر گلشن بر ابراهیم شد
بر خیام آتشین زین العبا دارد حسین

پیش فرعون ار کلیم الله عصا را تکیه داد
بر سنانش تکیه بر جای عصا دارد حسین

زنده دارد قتل یحیا را به قتل خویشتن
سر بریده جلوه در دشت طلا دارد حسین

گر علی انگشتری بخشید و آمد انَّما
در سر انگشتری انگشت عطا دارد حسین

گر شهیدان را کفن باید لباس خویشتن
از چه رو یا رب کفن از بوریا دارد حسین

با عروس قتل هم آغوش و دست از خون خضاب
حجله ای از قتلگه بر کدخدا دارد حسین

در فضای اوج همت عالمی در زیر پر
پر زند بی پر چو عباسی هما دارد حسین

غم مخور ذهنی که ذهنت گشته با غم غوطه ور
در خورش بهر صفا نور و جلا دارد حسین

#ذهنی_زاده

#حرکت_امام_حسین_ع_از_مدینه_به_سمت_کربلا

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

19 Jan, 17:59


دوبیتی

اجل چون سایه ای دور و برش بود
و شمشیر بلا روی سرش بود
شبانه از مدینه رفت بیرون
شبانه رفتن ارث مادرش بود

#میثم_مؤمنی_نژاد

#حرکت_امام_حسین_ع_از_مدینه_به_سمت_کربلا

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

19 Jan, 17:59


آهی کشید و تربت او را به بر گرفت
از آه شه به خرمن هستی، شرر گرفت
 
از بس که خون گریست، جگر‌گوشه ی رسول
منزل‌‌گهِ بتول، به خونِ جگر گرفت
 
زان پس به ناله گفت که ای بانوی بهشت!
خواهم ز آستان تو، راه سفر گرفت
 
رفته است در قضا که شوم کشته ی جفا
نتْوان به پیش، تیر قضا را سپر گرفت
 
از تربت بتول برآمد یکی خروش
وآتش از آن خروش، به بحر و به بر گرفت
 
کِای جان مادر! آمده‌ای تا کنی وداع
آن گاه راه وادی پُر شور ‌و ‌شر گرفت
 
داغ برادرِ تو، هنوز است بر دلم
باز این چه شعبده است که گردون ز سر گرفت؟
 
نَبْوَد مصیبتی ز غمِ تو، عظیم‌تر
نتْوان غمِ مصیبتِ تو، مختصر گرفت
 
خواهم به روز حشر ز بیداد امّتان
در پای عرش، دامن «خیر البشر» گرفت
 
از گفت‌وگوی فاطمه، شه را جگر بسوخت
آهی چنان کشید کز او، خشک و تر بسوخت

#سروش_اصفهانی

#حرکت_امام_حسین_ع_از_مدینه_به_سمت_کربلا

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

19 Jan, 17:59


دوبیتی

در سینه غمی غریب و جانکاه افتاد
غلتید ستاره بر رخ ماه افتاد
آماده شوید گریه کن های حسین
ارباب به سمت کربلا راه افتاد

#عبد_الزهرا

#حرکت_امام_حسین_ع_از_مدینه_به_سمت_کربلا

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

19 Jan, 17:59


دوبیتی

یا پیمبر این دل من خون شده
ظلم و کین دشمنان افزون شده
وقت رفتن از مدینه کن نظر
خواهر مظلومه ام محزون شده

▪️

میروم همراز خواهر می شوم
در غریبی بی برادر می شوم
در ره دین پاره پیکر می ‌شوم
بر زمین افتاده بی سر می شوم

▪️

من حسینم نجل ختم المرسلین
پر بها دُرِّ امیرالمؤمنین
از مدینه می روم تا کربلا
تا شوم صد پاره تن در راه دین

▪️

می روم مادر نگر احوال من
حق سرشته این چنین اقبال من
پاره پاره تن شدن در موج خون
این بودای مادرم آمال من

▪️

جان فدای راه جانان می کنم
کربلا را باغ رضوان می‌ کنم
عالمی را تا صف روز جزا
در کنار سفره مهمان می‌ کنم

#رضا_یعقوبیان

#حرکت_امام_حسین_ع_از_مدینه_به_سمت_کربلا

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

30 Dec, 21:03


ابتدای


نوحه ها و اشعار


شهادت امام هادی (ع)

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

30 Dec, 21:02


ابتدای


سرودها و اشعار


ولادت امام محمد باقر (ع)

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

30 Dec, 21:02


ابتدای


نوحه ها و اشعار


حضرت ام کلثوم (س)

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

30 Dec, 20:59


دوبیتی

ای هادیِ دین نوکریِ تو هدف ماست
خشنودیِ تو باعث شور و شعف ماست
ما طالب آنیم که انصار تو باشیم
زیرا که ز انصار تو بودن شرف ماست

▪️

امام هادی ما کشته شد به سامرا
جگر به خون دل آغشته شد به سامرا
شهید زهر ستم گشت در دیار غریب
که تار و پود غمش رشته شد به سامرا

▪️

شهید زهر ستم شد امامنا الهادی
اسیر قوم ظُلَم شد امامنا الهادی
طلب نمود عدویش ز کین به بزم شراب
دچار غصه و غم شد امامنا الهادی

▪️

دلا بسوز ز داغ و ز ماتم هادی
عزا به سامره برپاست از غم هادی
مدام تحت نظر بود آن امام همام
شده است ماه رجب هم مُحرّم هادی

▪️

عسکری باشد عزادار پدر
وز غم ایشان شده خونین جگر
هرکه غمگین از برای هادی است
ریزد اشک ماتمش را از بصر

#حسین_مقدم

#امام_هادی_ع

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

30 Dec, 20:59


سامرا، امشب مدینه می‌شود مهمان تو
آسمان‌ها اشک می‌بارند بر دامان تو

شمع روشن می‌کند چشم ستاره تا سحر
با گلاب اشک، می‌شوید تن سوزان تو

ای حصار آفتاب، ای آسمان در قفس
یوسفت را می‌برند از گوشه ی زندان تو

گریه کن، خواندند در بزم خدا شعر شراب
گریه کن، آتش گرفته سینه ی قرآن تو

چاک زن پیراهن صبرت، مگر روشن شود
در غبار چشم‌ها، آیینه ی پنهان تو

دست و پایت سرد شد اما سراپای تو سوخت
رو به سمت قبله کن، پرواز کرده جان تو

#میثم_مؤمنی‌نژاد

#امام_هادی_ع

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

30 Dec, 20:59


د‌وبیتی

امروز که زمین و آسمان می گرید
از بهر غريب سامرا می گرید
جا دارد اگر كه شیعه خون گریه کند
چون مهدی صاحب الزمان می گرید

#امام_هادی_ع

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

30 Dec, 20:59


د‌وبیتی

در شهر غریب ، از نفس افتادی
در حجره ی تنهایی خود جان دادی
مظلوم ترین غریبِ سامرّایی
جانها به فدات ، یا امام هادی

#رضا_قاسمی

#امام_هادی_ع

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

30 Dec, 20:59


د‌وبیتی

همین که در تنش زهر شب افتاد
امام هادی از تاب و تب افتاد
چو وارد کردنش در بزم شادی
به یاد عمه‌جانش زینب افتاد

#سید_مجتبی_شجاع

#امام_هادی_ع

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

30 Dec, 20:59


آسمان را آهِ جان سوزت ز پا انداخته
مادرت را باز در هول و ولا انداخته

کاری از دستِ طبیبان بَر نمی آید غریب
در کنارِ بستر تو مرگ جا انداخته

پوستی بَر استخوان داری،به زهرا رفته ای
خونِ دل خوردن تو را از اشتها انداخته

رفته رفته حجره ات گودال سرخی میشود
زهر، لب هایِ تو را از ربنا انداخته

تشنگی بی رحم تر از نیزه ی زیرِ گلوست
تارهایِ صوتی ات را از صدا انداخته

جامِ مِی شرمنده ی اندوهِ چشمانت شده
ماجرا را گردنِ شام بلا انداخته

شام گفتم، خیزران آمد به یادم «وای وای»
گریه ها را یادِ تشتی از طلا انداخته

#وحید_قاسمی

#امام_هادی_ع

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

30 Dec, 20:59


یا رب از زهر جفا سوخت زپا تا به سرم
شعله با ناله برآید همه دم از جگرم

جز تو ای خالق دادار کسی نیست گواه
که چه آورده جفای متوکّل به سرم

می دوانید پیاده به پی خویش مرا
گرد ره ریخت بسی بر رخ همچون قمرم

آن شبی را که مرا خواند سوی بزم شراب
گشت از شدّت غم، مرگ عیان در نظرم

خواست تا بر من مظلوم دهد جام شراب
شرم ننمود در آن لحظه زجدّ و پدرم

زهر نوشیدم و راحت شدم از عمر ولی
ریخته خاک یتیمی به عذار پسرم

با که این ظلم بگویم که به زندان بلا
قبر من کند عدو پیش دو چشمان ترم

هر زمان هست در این دار فنا مظلومی
حق گواه است که من از همه مظلوم ترم

فخر (میثم) همه این است به فردا کامروز
هم ثنا گستر من آمده هم نوحه گرم

#استاد_غلامرضا_سازگار

#امام_هادی_ع

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

30 Dec, 20:59


دوستان بر من تنها ز وفا گریه کنید
به غم نور دل اِبنِ رضا گریه کنید

مادرم فاطمه امروز عزادار من است
یاریِ فاطمه گیرید عزا گریه کنید

به تسلیِ دل زار و غمین پسرم
پای تابوت به صد شور و نوا گریه کنید

حضرت هادیِ تان را به غریبی کشتند
به غریبیِ من امروز شما گریه کنید

پاره پاره شد از آن زهر دل پر دردم
به دل پاره ام از زهر جفا گریه کنید

زهر دادند ولی تشنه نکشتند مرا
همه بر تشنه لبِ کرب و بلا گریه کنید

چون شنیدید که در بزم شرابم بردند
به غم عمه ی مظلومه ی ما گریه کنید

زینب زار کجا مجلس اغیار کجا
به پریشانیِ ناموس خدا گریه کنید

به نگاهی که ز خجلت به روی خواهر بست
سر ببریده ی شاه شهدا گریه کنید

یاد آن قاری قرآن که لبش پر خون شد
یاد آن چوب و لب و تشت طلا گریه کنید

جای آنان که به هم جام تعارف کردند
جای آن قهقهه و هلهله ها گریه کنید

یاد طفلان یتیمی که کتک می خوردند
جرم شان جمله همین بود چرا گریه کنید

#عبدالحسین

#امام_هادی_ع

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

30 Dec, 20:59


حال و هوای چشم ترت جور دیگری ست
ذکر قنوت هر سحرت جور دیگری ست

وقتی میان سجده به معراج می پَری
پِی می برم که جنس پرت جور دیگری ست

حتّی نسیم کویِ تو هم اعتراف کرد
عطر بهشتی گذرت جور دیگری ست

در سامرا همیشه زیارت لذیذ هست
طعم زیارت سحرت جور دیگری ست

هادی ترین چراغ هدایت کلام توست
نور چراغ شعله ورت جور دیگری ست

این جامعه ز "جامعه" ات رُشد کرده است
محصول کِشت پر ثمرت جور دیگری ست

درندگان کنار تو آرام می شوند
بر روی قلب ها اثرت جور دیگری ست

ارباب های ما همگی با سخاوتند
امّا عنایت پدرت جور دیگری ست

کشکول چشم های مرا پر ز اشک کن
حال گدای پُشت درت جور دیگری ست

زهری رسید و شمع وجود تو آب شد
سوسوی نور مختصرت جور دیگری ست

دیگر گُمان کنم جگری هم نمانده چون
خون لخته های دور و برت جور دیگری ست

او دیده دست و پا زدنت کنج حجره را...
آه دمادم پسرت جور دیگری ست


شُکر خدا سر از بدن تو جدا نشد
شُکر خدا کفن به تنت "بوریا" نشد


شکر خدا به پیرهنت نیزه ای نخورد
شکر خدا که بر بدنت نیزه ای نخورد

پیشانی تو سنگ و عصایی ندیده است
آقا!دو پلک شب شکنت نیزه ای نخورد

تو دست و پا زدی نه ولی زیر دست و پا
بال تو وقت پر زدنت نیزه ای نخورد

شکر خدا که دور و بر تو سنان نبود
شکر خدا که بر دهنت نیزه ای نخورد

عمامه و عبای تو سهم عدو نشد
با سُمِّ اسب پیکر تو زیر و رو نشد

#بردیا_محمدی

#امام_هادی_ع

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

30 Dec, 20:59


راهم بده راهی عرش اعظمت باشم
در من بدم، خوب است مدیون دمت باشم

از کل قرآن فیض "کلب باسط" کافیست
تا راه را پیدا کنم تا آدمت باشم

بد را بخر با خوب ها! بد نیز دل دارد
شاید که من هم بین جنس درهمت باشم

هر چند خیلی ها نمی آیند سامرا
کاری بکن من جزو زوار کمت باشم

از شیرهای برکه این را خوب فهمیدم
باید همیشه خاکسار مقدمت باشم

آموزگار جامعه دستم به دامانت!
اذنی بده تا سوگوار ماتمت باشم

ای منتهای حلم ای رکن بلاد ما
یا حضرت هادی سلام الله علیک آقا

در پادگانی غصه ی تبعید را داری
اندازه ی یک عمر درد بی دوا داری

سربازها خیلی به تو بی حرمتی کردند
قدی خم و چشمی تر از آن طعنه ها داری

قبر خودت را دیدی و آرام باریدی
آقای خوبم غربتی بی انتها داری

وقتی به تو ظرف شرابی را تعارف کرد
معلوم شد که دشمنانی بی حیا داری

خیلی به یاد عمه زینب سوختی آن جا
خیلی به دل زخم عمیق از کربلا داری

شکر خدا چشمی به ناموست نیوفتاده
شکر خدا اهل و عیالی در خفا داری

شکر خدا غارت نمی شد پیکرت هرگز
عمامه داری پیرهن داری عبا داری

نه هیچ کس نیزه به پهلویت فرو کرده
نه با تن زخمی ته گودال جا داری

نه بی کفن ماندی نه عریان بین صحرایی
نه کار با کهنه حصیر روستا داری..

#سید_پوریا_هاشمی

#امام_هادی_ع

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

30 Dec, 20:59


امامی که از انوارش قیامت می‌شود معنا
اگر هادی‌ست از اسمش هدایت می‌شود معنا

صبوری جلوه می‌گیرد اگر یک گوشه بنشیند
اگر برخیزد از جایش شجاعت می‌شود معنا

عرق از روی پیشانیش اگر بر روی آب افتد
از آن یک قطره دریای طهارت می‌شود معنا

کسی که حلقه‌ی وصل محمد با محمد شد
علی هم گر شود با او رسالت می‌شود معنا

علیِّ چارمین وقتی که خود جد محمد شد
برای شیعه‌اش قطعا ولایت می‌شود معنا

علیِّ آخرین یعنی که بعد از حیدر کرّار
امامت در امامت در امامت می‌شود معنا

نه این که کور بینا گردد و از جا به پا خیزد
فقط با بردن نامش شفاعت می‌شود معنا

برای جامعه از یک فراز «جامعه» بی‌شک؛
دیانت می‌شود پیدا، سیاست می‌شود معنا

علیِّ دیگری هم برده شد در بزم«مِی» این بار؛
به سامرّا به جای شام غربت می‌شود معنا

گریز روضه دارد می‌رود در بزم «مِی» وقتی؛
میان تشت، خورشید قیامت می‌شود معنا

حسابش را بکن مستی بگیرد چوب در دستی
در این حالت برای ضربه سرعت می‌شود معنا

دو چندان می‌شود در حالت مستی توان فرد
بدین ترتیب در برخورد شدت می‌شود معنا

وَ در برخوردها یک روز هم آیینه بر در خورد
شکستن بعد از آن برخورد راحت می‌شود معنا

یکی از دست،آن یک از در و آن دیگر از دیوار
فقط سیلی بر این صورت سه صورت می‌شود معنا

#مهدی_رحیمی

#امام_هادی_ع

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

30 Dec, 20:59


تمام اهل نظر بر تو التجا بکنند
به نام پاک نقی خاک را طلا بکنند

هنوز بردن نامت کمال بی‌ادبی است
به لفظ "حضرت آقا" تو را صدا بکنند

فرشته‌ها همه هنگام سجده حیرانند
که رو به قبله و یا رو به سامرا بکنند

چقدر روی دلت زخم کهنه بسیار است
به زهر زخم دلت را چرا دوا بکنند

دوباره یک دو نفر را به کربلا بفرست
که زیر قبه برایت کمی دعا بکنند

خدا کند که شبانه تو را دگر نبرند
ز نام مادرتان لااقل حیا بکنند

خدا کند که غریبانه دست و پا نزنی
ملائک از پرشان فرش دست و پا بکنند

دوباره از لب خشکت سلام می‌ریزد
همین‌که روی تو رو سوی کربلا بکنند...

سلام بر بدنی که سه روز بعد آن را
ز دست نیزه گرفته که بوریا بکنند...

#محسن_حنیفی

#امام_هادی_ع

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

30 Dec, 20:59


بارها مهر اجابت را از این وادی گرفتم
هرچه حاجت خواستم از حضرت هادی گرفتم

من درختی خشک بودم در مسیر باد غم ها
با نسیم گنبدش گل-غنچه ی شادی گرفتم

او اجابت می کند بی آن که حتی خوانده باشد
نامه هایی را که من از اهل آبادی گرفتم

در سکوت سهمگین سامرا تا پا نهادم
از حصار غصه هایم برگ آزادی گرفتم

بیت آخر را نوشتم از نگاهش تا همین جا
حاجتی را باز هم از حضرت هادی گرفتم

#سیده_فرشته_حسینی

#امام_هادی_ع

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

30 Dec, 20:59


تا چشم وا کرد این پسر، چشمانِ تر دید
خوب امتحان پس داد اگر داغِ پدر دید...

از بس که دل می‌بُرد از اطرافیانش
یک عمر از دستِ حسودان دردسر دید

این بار «سُرَّ مَن رَأی» مغلوب غم شد
وقتی که مهمان را به کویش دربه‌در دید

در چشم ابراهیمی‌اش اما غمی نیست
باید که این ویرانه را از آن نظر دید

در کوچه‌ها، پای برهنه، سَیّدِ شهر...
این جا مگر شام است؟ ای مردم! چه کردید؟

قبری که پیشاپیش در این خانه کَندید
تنها به چشمش سجده و آهِ سحر دید

در شهر غربت‌خیزتان بهتر که تنهاست!
از هم‌جواری با شما خیری مگر دید؟

مردی گریبان‌چاک افتاده به خاکش
می‌شد پدر را مو به مو در این پسر دید!

بر خاک، شیون زد کسی: «وای از دوشنبه!»
انگار آن جا مادری را پشت در دید...

#انسیه_سادات_هاشمی

#امام_هادی_ع

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

30 Dec, 20:59


خورشید سامرا و کریم جهان تویی
ما را بده پناه، که کهف امان تویی

هادی تویی در این شب ظلمت، به داد رس
گمگشته‌ایم و مشعله ی کاروان تویی

کاخ ستم به لرزه فکندی به حرف حق
حقا که جان عدلی و حق را زبان تویی

مستی ربودی از سر بزم شراب، لیک
مستی‌فزای جان و دل عاشقان تویی

جَدّت امام هشتم و سلطان دین رضاست
جَدِّ امام عصر و ولی زمان تویی

با «جامعه کبیره» سلامم شنیدنی‌ست
مهمان هر امام شوم، میزبان تویی

#محمد_مهدی_سیار

#امام_هادی_ع

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

30 Dec, 20:59


آن روز از کبوتر زخمی پری نبود
خورشید فاطمه که به این لاغری نبود!

شد مثل مادرش به خدا راه رفتنش
فرقی که داشت این که جوان بستری نبود

آیا دلیل غصّه‌ی او زهر بوده؟ نه
از آن شراب، دردسر بدتری نبود

یک بی‌حیا و ظرف شراب و امام بود
اما به لعل لب، لب چوب تری نبود

یک شهر دشمن از همه‌جانب ولی دگر
چشم طمع که در پی انگشتری نبود

آنجا کشنده بود که در پیش دختران
می‌زد یزید چوب،… وَ آب‌آوری نبود

ای کاش در مقابل چشمان خواهری
رأس بریده داخل طشت زری نبود

فریاد می‌کشید صدای گرفته‌ای:
بابا محاسن تو که خاکستری نبود!

وای از غروب شام غریبان که ناقه بود
امّا میان جمع، علی اکبری نبود

#علی_زمانیان

#امام_هادی_ع

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

30 Dec, 20:59


در دل نگذار این همه داغ علنی را
پنهان نکن از ما غم دور از وطنی را

این شعر مرا کشت، چه باید بنویسم
خورشید شب مکه و ماه مدنی را؟

تا کی به لبانت زده‌ای قفل نگفتن؟
صبر تو به هم ریخته دنیای دنی را

ای ماه دهم! پیش تو آورده‌ام امشب
در هاله‌ای از بُهت، دلی سوختنی را

آن‌ها که جگرسوخته ی سامره هستند
باید بشناسند گدایان غنی را

آن‌قدر دل سوخته ی پشت حصارت
خون کرد دل عبدالعظیم حسنی را

آن‌قدر که آتش شد و رِی سوخت برایت
آن‌قدر که خون کرد عقیق یمنی را

دشمن به خیال غلط خویش کشیده‌ست
دور و بر خورشید، شبی اهرمنی را

اما چه گمان برده که داده‌ست خدایت
مانند علی بازوی لشکرشکنی را

ای عطر دل‌آرای نماز شبت از دور
تا سامره آورده اویس قرنی را

وا کن لب نورانی خود را و بیاموز
با جامعه در جامعه شیرین‌سخنی را

بگذار سهیم غم پنهان تو باشیم
نگذار به دل این همه داغ علنی را

#عباس_شاه_زیدی

#امام_هادی_ع

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

30 Dec, 20:59


ای دهم حجّت خدای ودود
هادی ملک خالق معبود

آفرینش یم عنایت تو
هادیان بندۀ هدایت تو

حلم ها لاله ای ز گلشن تو
علم ها خوشه ای ز خرمن تو

منجلی در تو نور کل علوم
همه ی حسن چارده معصوم

چشم دشمن به لطف و رحمت تو
متوکّل حقیر عزّت تو

ابر بارنده فیضی از جامت
شیر درّنده در قفس رامت

جامعه سطری از عبارت تو
انبیا عاشق زیارت تو

در خراسان، مدینه، سامرّا
نجف و کاظمین و کرب و بلا

زائرین هرکجا که مهمانند
جامعه با دم تو می خوانند

ای تو ابن الرّضای دوّم ما
در امامان علیّ چارم ما

به مزار مطهّر تو سلام
به عروس و به خواهر تو سلام

زده بر سر هوای سامره ام
خاک پای گدای سامره ام

سامره آفتاب سینه ی من
کربلای من و مدینۀ من

سامره شهر نور، شهر شرف
سامره باغی از بهشت نجف

سامره در زمین بهشت اله
آسمان دو آفتاب و دو ماه

تو علیّ علیّ و فاطمه ای
تو چراغ هدایت همه ای

به دعای تو سنگ گل آرد
به ولای تو ابر می بارد

ذکر حق چیست؟ ذکر خیر شما
کیست میزان حق به غیر شما؟

بی دمت آدمی نمی ماند
به خدا عالمی نمی ماند

طایر وحی از تو دانه گرفت
در ریاض تو آشیانه گرفت

یم جود و فتوتید شما
اهلبیت نبوّتید شما

چشم دل بی چراغتان کور است
شاهد من "کلامُکم نور" است...

#استاد_غلامرضا_سازگار

#امام_هادی_ع

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

21 Dec, 09:59


ابتدای نوحه ها و اشعار

حضرت ام کلثوم سلام الله علیها

🏴🏴🏴

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

21 Dec, 09:58


ابتدای اشعار

ولادت حضرت زهرا سلام الله علیها

🌷🌷🌷

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

21 Dec, 09:57


ابتدای سرودهای

ولادت حضرت زهرا سلام الله علیها

🌷🌷🌷

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

21 Dec, 09:54


کمتر کسی‌ست در غم من انجمن کند
از من سخن بیاورد، از من سخن کند

«دل‌های جمع را کند آشفته یاد من
راضی نمی‌شوم که کسی یاد من کند»

یاد آورم ز قاسم و عبّاس و اکبرم
چشمم نظر چو بر گل و سرو و سمن کند

غوغای کربلا، غم کوفه، حدیث شام
جان بر لبم رسانَد و خون، قلب من کند

ما را خرابه، جای شد و هیچ کس نگفت:
باید که لاله جلوه به صحن چمن کند

از بازگشتمان به مدینه کنایتی‌ست
هر کاروانِ خسته که رو در وطن کند

بار مرا اگر چه اجل بسته است و باز
خوش روبه‌رو مرا به حسین و حسن کند،

شرمنده ی محبّت زینب شوم که آه!
باید دوباره جامه ی ماتم به تن کند

وقتی کفن برای من آماده می‌شود
او باز گریه بر بدن بی‌کفن کند

#جواد_هاشمی_تربت

#حضرت_ام_کلثوم_س

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

21 Dec, 09:54


باید از جلوه ی او عرش منوّر باشد
هر کسی مثل شما، دختر کوثر باشد

بی‌گمان این دل شیری که تو داری، بانو!
می‌تواند فقط از جانب حیدر باشد

زینب دوّم گل­خانه ی زهرا شده‌ای
چه قشنگ است! که زینب دو برابر باشد

پیش دریای دلت، موج بلا، کوچک بود
عاشقی، صبر تو از عقل، فراتر باشد

«امّ‌کلثوم»! دعا کن، نرسد روزی که
دختری شاهد افتادن مادر باشد

خاطرت باشد اگر، شاهد عاشورایی!
آتش خیمه هم از آتش آن در باشد

تو چه‌دیدی؟چه‌شنیدی؟چه‌کشیدی؟آن‌روز
بدنی بی‌سر و یک نیزه که با سر باشد

اوّلین شاعر این داغی و شعرت، بانو!
شعله‌ای گشته که بر سینه ی دفتر باشد

بی‌سبب نیست که عمرت به درازا نکشید
وای! از آن دل که در آن داغ برادر باشد

#قاسم_صرافان

#حضرت_ام_کلثوم_س

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

21 Dec, 09:54


نام بلند خویش به دنیا گذاشتی
با داغ خود غمی روی دل­ ها گذاشتی

بعد از حسین، قلب پریشان خویش را
در کربلای خون خدا جا گذاشتی

حیران و ماتِ صبر و رضای تو روزگار
وقتی به روی غصّه و غم پا گذاشتی

کوفه اسیر نطق علی­‌گونه ی تو شد
داغی بزرگ بر دل اعدا گذاشتی

با خطبه‌ای که خواندی و کردی عزا به پا
پا جای پای حضرت زهرا گذاشتی

زینب قرار بود کند شام را خراب
حرمت به نام زینب کبری گذاشتی

بازار شهر کوفه کجا و شما کجا؟!
باور نمی‌کنم قدم آن جا گذاشتی

ای همدم رباب! تو با اشک و ناله‌ات
مرهم به قلب مادر تنها گذاشتی

گفتی به رأسِ بر روی نیزه: برادرم!
از چه رقیّه را تک و تنها گذاشتی؟

تو داغدار بی‌کفن کربلا شدی
گریان و بی‌قرار شه سر جدا شدی

#محمد_جواد_غفاریان

#حضرت_ام_کلثوم_س

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

21 Dec, 09:54


پرورده‌ی‌زهراست‌ از اين‌رو رشيده‌ست
دريای بی پايانِ اوصاف حميده‌ست

او زينب‌صُغری ست اين‌يعنی‌خدا،باز
"زینت"برای شاه مردان آفريده‌ست

مانند زهرا مثل زينب چون خديجه
او افتـخارِ بانوانِ برگُـزيده‌ست

آن سان که ما زهرا تر از زینب ندیدیم
چشم فلک زینب تر از او را نديده‌ست

وقتی كه دِق كرده‌ست از داغ حُسينش
فرض‌است برما كه بگوييم او شهيده ست

او‌ از طفولیت شبیه خواهر خویش
ماتم‌كشيده زجر دیده داغ دیده‌ست

پیری قبل از موعد او بی سبب نیست
بر شـانه از آغـاز بار غـم كشيده ست

اين سرو پابرجا اگر قدّش كمانی ست
ميراث‌دارِ مادری قامت خميده ست

خاكم به سر، زخم زبان از شمر خورده
وقتی دم دروازه ی ساعت رسيده ست

خاكم به سر، از آفتاب گرم و سوزان
هم چادرش پوسيده هم رنگش پریده ست

از كعب نی بايد بپرسی چند منزل
جان يتيمان برادر را خريده ست؟

اين كه رقيّـه تشـنه جان داد و گرسنه
در بينِ ويرانه امانش را بُريده است

#محمد_قاسمی

#حضرت_ام_کلثوم_س

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

21 Dec, 09:54


شش ماه در عزای تو گریانم ای حسین
شش ماه در غم تو پریشانم ای حسین

شش ماه خاطرات تو از خاطرم نرفت
شش ماه بوده ذکر لبم جانم ای حسین

شش ماه آب خوش ز گلویم فرو نرفت
از بس که فکر آن لب عطشانم ای حسین

جسمم کبود از اثر کعب نی ولی
فکر تن تو و سم اسبانم ای حسین

زن های شام بر سر من سنگ می زدند
آخر یکی نگفت که مهمانم ای حسین

چوب و لب مطهر تو؛ کاش بسته بود
دشمن به جای دست دو چشمانم ای حسین

ای کاش می زدند در آن بزم، خیزران
جای لب تو بر لب و دندانم ای حسین

#عبدالحسین

#حضرت_ام_کلثوم_س

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

21 Dec, 09:54


دو سالش بوده وقتی شعله با آن در، در افتاده
دو سالش بوده وقتی مادرش پشت در افتاده

دو سالش بوده امّا خوب حس كرده ست دردی را
كه از سنگينی اش مادر ميان بستر افتاده

دو سالش بوده امّا ديده وقت غسل ياس آن شب
چه بوده ماجرا، لرزه به دست حيدر افتاده

و در كوفه پدر را ديده در محراب، خون آلود
كه با فرق دوتا گشته كنار منبر افتاده

نديده تشتِ از خونِ جگر، پُرلاله را امّا
يقيناً ديده تشتی را كه بين آن سر افتاده

گمانم، روی ناقه زير لب"وامحسنا" گفته
نگاهش تا كه بر رأس علیِّ اصغر افتاده

دليل پيری اش را از خودم پرسيدم و گفتم:
گمانم چشم او ، بالای تل بر حنجر افتاده

صدای مادری پيچيده در گودال، از ترس است
اگر از دست شمر بی مروّت ، خنجر افتاده

فقط او ديده و زينب كه طیِّ آن چهل منزل
چه قدْر از پيكرِ بچّه كبوترها پر افتاده

برای كودكان هر بار كه خود را سِپر كردند
حسين از روی نی چشمش به هر دو خواهر افتاده

رقيّـه راه رفته دست بر ديوار با زحمت
خدايا امّ كلثوم از چه ياد مادر افتاده ؟

و شايد قيد عمرش را زده آن لحظه كه ديده
سر بابايی از دست ضعيف دختر افتاده

#محمد_قاسمی

#حضرت_ام_کلثوم_س

@nohe_sonnat

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

21 Dec, 09:54


هر چند درک‌ ناقص تاریخ، کافی نیست
در این که ‌حق با توست ‌امّا اختلافی‌ نیست

معنای این که عدّه‌ای حق را نمی بینند
جز گم‌ شدن در یک مسیر انحرافی نیست

باید علی‌ گفت ‌و علی‌ خواند و علی‌ فهمید
فرصت ‌برای ‌گفتن‌ حرف ‌اضافی نیست

کم ‌نقره ‌داغش ‌کن ‌ترک‌هایی ‌که‌ در کعبه ‌است
پیش ‌دهان‌ دشمن حیدر شکافی نیست

هذیان ‌نگویید، ‌ازدواج نور با ظلمت
چیزی ‌به جز فکر و خیال ‌و قصّه‌ بافی نیست

بِنتُ الهُدی در بیت گمراهی؟ معاذالله!
آن وقت می گویند باورها خرافی نیست

زخمی اگر خوردید چوب کُفرتان بوده
چسباندن ‌این‌وصله ‌ها راه تلافی نیست

حسن ‌ختام این غزل با تیغ در راه است
وقتی ‌برای دست بردن ‌در قوافی نیست

#سید_ابوالفضل_مبارز

#حضرت_ام_کلثوم_س

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

21 Dec, 09:54


یادم نمی رود سفر آخر حسین
یادم نمی رود که چه آمد سر حسین

یادم نمی رود که داماد کربلا
زد دست و پا مقابل چشم تر حسین

یادم نمی رود که آمد به خیمه ها
بینِ عبا جسم علی اکبر حسین

یادم نمی رود که زینب ز پا نشست
مثل عمود خیمه آب آور حسین

یادم نمی رود که خودم خاک ریختم
در پشت خیمه روی علی اصغر حسین

یادم نمی رود که شد از سوز تشنگی
مثل دو چوب خشک لب اطهر حسین

یادم نمی رود که دیدم ز روی تل
در زیر تیغ شمر لعین حنجر حسین

یادم نمی رود که شنیدم به قتلگاه
فریاد یا بُنیَّ زند مادر حسین

یادم نمی رود که چه ها کرد ساربان
نامرد بهر غارت انگشتر حسین

یادم نمی رود که دیدم به چشم خویش
آثار نعل تازه روی پیکر حسین

یادم نمی رود که دیدم به نیزه ها
هفده سر بریده را پشت سر حسین

یادم نمی رود دم دروازه کف زدند
زن های شام دور و برِ خواهر حسین

یادم نمی رود به خرابه، نداشت خواب
از شدت گرسنگی اش دختر حسین

#عبدالحسین

#حضرت_ام_کلثوم_س

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

21 Dec, 09:54


از این که دختر شیر است و خواهر شیر است
بدیهی است بیانش شبیه شمشیر است

برای شیرزن عصر خود شدن کافی ست
همین که خون علی در رگش سرازیر است

ظهور دیگری از فاطمه ست وقتی که
مقابلش همه ی فتنه ها زمین گیر است

شبیه خواهر خود بی معلم عالمه است
که خود معلم فقه و بیان و تفسیر است

نعوذ بالله اگر همنشین ناپاکی ست
کسی که آینه آیه های تطهیر است

به سربلندی او لطمه ای نخواهد زد
سلاح اهل زنا گرچه طعن و تحقیر است

اگر اسیر خطابش کنم زبانم لال
که شیر شیر بماند اگر به زنجیر است

هزار داغ به جانش نشست در یک روز
عجیب نیست اگر در جوانی اش پیر است

برای از نفس افتادنش همین کافی ست
که روبروش سری روی نیزه تصویر است

((گشاد کار دو عالم به یک اشارت اوست))
که چشم عالم و آدم به دست او خیره است

#مجتبی_خرسندی

#حضرت_ام_کلثوم_س

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

21 Dec, 09:54


رزق سحر را پای چشم تر نوشتند...
دل را فداییِ غم دلبر نوشتند...

درد و بلای یار را بر جان خریدن...
دیدیم که هم معنیِ خواهر نوشتند...

می خواستی از خواهرت زینب بگویند...
این گونه شد از نام تو کمتر نوشتند...

ما را فدایی های زینب آفریدند...
ما را به پای نام تو نوکر نوشتند...

ای چارمین آیه به روی دست زهرا
با پنجمین حرف شما کوثر نوشتند...

کوری چشم دومی از نسل جعفر...
در سرنوشت پاک تو همسر نوشتند...

این آیه را اَلطَّیِّبین لِطَّیِباتُن...
بی شک برای دختر حیدر نوشتند...

#سید_مصطفی_عبداللهی

#حضرت_ام_کلثوم_س

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

21 Dec, 09:54


ای ام کلثوم حزین ای دختر زهرا
وی خواهر ام المصائب زینب کبری

رنج و ستم دیدی به عمر خویشتن بسیار
گشتی تو سیر از زندگی و عمر این دنیا

دیدی فراغ جد و داغ باب مظلومت
شهیده دیدی مادرت انسیه ی حورا

سبط نخست مصطفی مسموم کین گردید
شد تیرباران از عداوت پیکر مولی

بعد از فراغ مجتبی خونین جگر گشتی
از ماجرا و ماتم ایام عاشورا

دیدی حسین آن نور عینت با همه یاران
در خاک و خون غلتیده اند در دامن صحرا

از بعد قتل یاوران شاه مظلومان
آتش زدند در خیمه های عترت طاها

بردند سوی شام و کوفه داغداران را
بهر اسیری از ره جور و جفا اعدا

خواهد مقدم از شما ای دختر حیدر
دستش بگیری از کرم در محشر عظمی

#حسین_مقدم

#حضرت_ام_کلثوم_س

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

21 Dec, 09:54


دوبیتی

ام کلثوم دختر شیر خدا
دید از بس محنت و رنج و بلا
با دلی پر خون از این دار دنی
گشت عازم جانب مُلک بقا

▪️

ای دختر خیر النسا ای ام کلثوم
ای یادگار نینوا ای ام کلثوم
درخواست فرما از اباالفضل دلاور
ما را کند حاجت روا ای ام کلثوم

▪️

ام کلثومی که دخت علی و زهرا بود
همره خواهر خود صابره بر غم ها بود
زینب ار قافله سالار شد از بعد حسین
همه جا بهر هواداری او کوشا بود

#حسین_مقدم

#حضرت_ام_کلثوم_س

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

21 Dec, 09:54


از آن جا که خدا می خواست شأن تو نهان باشد
مسجل می شود گنجینه باید بی نشان باشد

کشیده آستین از دست دنیا خادمت آری
کشانده خویش را تا که غلام آستان باشد

علی در باز خواهد کرد و زهرا راه خواهد داد
اگر نام‌ شریفت پشت در ورد زبان باشد

چه می خواهد مقاماتت ز جان عقل ما وقتی
فقط یک گوشه از خاک تو نامش آسمان باشد

سگِ ‌کوی شما هم عار می داند اگر جایی
گذارش از گذرگاه فلان ابن فلان باشد

عنان از خشم حیدر می درد آوردن نامش
چگونه قاتل انسیه پایش در میان باشد!!!

به ظاهر آستین اما جگر در زیر دندان بود
مهار گریه دشوار است اگر مادر جوان باشد

تو عفت را میان همهمه تعبیر خواهی کرد
حریفت گرچه یک نا اهل هرزه چون سنان باشد

تو را ای آفتاب در حجاب آشفته کی دیدیم؟
تو را که سایه ات دلگرمی یک کاروان باشد

تو بر می خیزی از جا حین‌ گریه خطبه می خوانی
اگر حتی برادر زیر چوب خیزران باشد

سلیمانت به نی رفته است اما تاب می آری
اگر چه خاتمش در دست های ساربان باشد

به کوه عصمتت سوگند این دنیاست مملوکت
اگر حتی خرابه آخر این داستان باشد

#حسین_واعظی

#حضرت_ام_کلثوم_س

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

21 Dec, 09:54


دست ما و عنایتت بانو
جان فدای شهامتت بانو

تو بزرگی و ما گدا خانوم
السلام علیکِ یا کلثوم

در شجاعت مثال بابایی
در نجابت شبیه زهرایی

خطبه هایت همیشه غرا بود
در صدایت صدای مولا بود

قوت قلب خواهرت بودی
همه جا با برادرت بودی

سر پناهی به دختران حرم
تکیه گاهی به مادران حرم

رفته ای پا به پای زینب تو
شاهد گریه های زینب تو

پر و بالت شکسته شد اما
لشکری بود و خواهرت تنها

دختری زیر دست و پاها مرد
زیورت را کسی به غارت برد

به سرت سنگ خورده در کوفه
چادرت چنگ خورده در کوفه

پشت دروازه های در شام و
تهمت و افترا و دشنام و

دست سنگین آن حرامی ها
رفته ای کوچه ی یهودی ها

روز و شب ها به فکر گودالی
یاد تیغ و سنان و خلخالی

طاقتم نیست دیگر ای بانو
روضه کافیست دیگر ای بانو

#ابراهیم_لآلی

#حضرت_ام_کلثوم_س

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

21 Dec, 09:54


خدا خلقت نموده آيه آيه كوثری ديگر
همين كه داده بر زهرا دوباره دختری ديگر

خديجه آمده يا فاطمه بنت اسد دنيا
تمامأ مادرش بود و تمامأ حيدری ديگر

چه ارثی برده از مادر بلاغت در سخن دارد
به گوش آمد صدای مرتضی از حنجری ديگر

فدای ام كلثومم غلامم خادمين اش را
ملائک آستان بوس اش نخواهد نوكری ديگر

به نام او گره خورده غم و مظلومی و غربت
زده كل وجودش را به نام خواهری ديگر

كنار اصلأ نيامد با غم داغ برادرها
به پا كرده است اين ام البكا هم محشری ديگر

نشد خم قامت اش جز لحظه ی بوسيدن حنجر
همان جائی كه او شد روبرو با پيكری ديگر

دلش می خواست بر شانه بچسباند سرش را حيف
ندارد پيكر پامال مركب ها سری ديگر...

#محسن_صرامی

#حضرت_ام_کلثوم_س

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

21 Dec, 09:54


نوه ی دختری و عشق پیمبر بودن
دختر دومیِ حضرت حیدر بودن

صدق الله العلی نام پدر بود و چنین
آیه ی چارمی سوره ی کوثر بودن

ام کلثوم شدن این همه مظلوم شدن
شاهد میخ، چهل مرد، لگد، در بودن

شاهد میخ، چهل مرد، لگد،در، فریاد
بعد هم شاهد یک عمر به بستر بودن

جزو آموختگان وصیت نامه ی او
جزو تشییع کنان تن مادر بودن

پشت تابوت به همراه حسین و زینب
جزو آن چندنفر در شب آخر بودن

در شب قدر به نوعی و به شکلی شب تشت
ام کلثوم...بگو زینب دیگر بودن

دختر فاطمه و عمه ی طفلان اما
عزتش این بشود: خواهر خواهر بودن

می کند خم کمرش را همه ی عمر فقط
لحظه ای عمه ی دلواپس اصغر بودن

می کند خم کمرش را به خدا درآنی
روی تل گریه کنان محو برادر بودن

چکمه ای آمد از آن سو و از این سو شد باب
در هیاهوی حرم دست به معجر بودن

#مهدی_رحیمی

#حضرت_ام_کلثوم_س

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

21 Dec, 09:54


وقتی همه جا دور و برش زينب بود
يعنی كه تمام باورش زينب بود

در شام كه خطبه خواند با صوت علی
از مستمعين منبرش زينب بود

او هيبت و غيرت بنی هاشم داشت
او فاطمه بود و حيدرش زينب بود

در طول اسارتش مطيع امر -
فرمان امام و رهبرش زينب بود

در حجب و حیا و عصمت و صبر و وفا
مانند عقیله خواهرش زينب بود

بر حرمت نام "ام کلثوم" قسم
این آینه نام دیگرش زینب بود

#محمد_حسن_بیات_لو

#حضرت_ام_کلثوم_س

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

08 Nov, 01:38


ابتدای اشعار مرثیه‌ای
حضرت فاطمة‌الزهرا سلام‌الله‌علیه

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

08 Nov, 01:37


ابتدای نوحه‌های
حضرت فاطمة‌الزهرا سلام‌الله‌علیه
سبک‌های استاد رضا یعقوبیان

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

08 Nov, 01:36


ابتدای نوحه‌های سنتی
حضرت فاطمة‌الزهرا سلام‌الله‌علیه

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

08 Nov, 01:36


ابتدای پاره‌دم‌ها (دم‌پاره‌ها)
حضرت فاطمة‌الزهرا سلام‌الله‌علیه

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

08 Nov, 01:36


ابتدای ذکرهای سینه‌زنی سنتی
حضرت فاطمة‌الزهرا سلام‌الله‌علیه

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

08 Nov, 01:35


ابتدای دم‌بازاری‌ها (دم خیابانی‌ها)
حضرت فاطمة‌الزهرا سلام‌الله‌علیه

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

06 Nov, 22:25


دوبیتی

قربان مناجات تو با دادارت
عالم به فدای حیدر کرارت
بنویس مرا فاطمه بنت اسد...
خاک کف پای جعفر طیارت

#سید_مجتبی_شجاع

#حضرت_جعفر_طیار_ع

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

06 Nov, 22:25


به معنی کلمه با علی برادر بود
به خُلق و خَلق، تو گویی خودِ پیمبر بود

هم اهل فضل و ادب بود هم شجاعت داشت
هم اهل خلوت شب بود هم سخنور بود

به وقت نطق و خطابه فصیح بود و بلیغ
به وقت معرکه مردافکن و دلاور بود

کسی که بت نپرستید پیش از اسلامش
و از دروغ و شراب و زنا مطهّر بود

کسی که بس که کرم کرد ابوالمساکین شد
کسی که بس که جگر داشت مثل حیدر بود

کسی که ورد زبان شد مرام هاشمی‌اش
کسی که معرفتش از قریشیان سر بود

پس از علی که خودش آبروی اسلام است
نخست مرد مسلمان، جناب جعفر بود

کسی که موقع هجرت به جانب حبشه
مهاجران خدا را امیر و رهبر بود

به وقت حیله و نیرنگ کافران قریش
به پشتوانه‌ی آیات، دافع شر بود

زبان گشود و تلاوت نمود از مریم
که وحیِ آمده را آیه آیه از بر بود

چنان به منطق او سر سپرد نجاشی
که از شنیدن آیات، چشم او تر بود

چگونه مدح بگویم که مادح این مرد
خدا به وسعت آیات روح‌پرور بود

به رغم توطئه کتمان نشد فضایل او
که هر فضیلت او در هزار دفتر بود

کسی که بعد خدا و چهارده معصوم
روایت است که بر کائنات سرور بود

کسی که شادی دیدار او برای نبی
به قدر شادی‌اش از فتح جنگ خیبر بود

نبرد موته که شد از میان سرداران
جناب جعفر طیار امیر لشکر بود

دلاورانه به هم زد سپاه دشمن را
حریف یک‌تنه‌ی تیغ و تیر و خنجر بود

میان لشکری از دشمنان محاصره شد
شمار دشمن او چندصدبرابر بود

به پای حفظ عَلَم هر دو دست خود را داد
دو دست رفت و علم همچنان فراتر بود

نوشته‌اند که لبخند شد تمام تنش
در آن دمی که نفس‌هاش رو به آخر بود

نوشته‌اند که او روزه بود و لب‌تشنه
میان معرکه در خون خود شناور بود

نوشته‌اند که فرموده است پیغمبر:
به جای دست به روی دو شانه‌اش پر بود

نوشته‌اند که آهی کشید حیدر و گفت
در آن زمان که بدون پناه و یاور بود:

که بیعت از سر جبر و ستم نمی‌کردم
در این میانه اگر حمزه یا که جعفر بود

در روایتی امام صادق (علیه السّلام) از امام باقر (علیه السّلام) نقل می‌فرمایند: هنگامی که پیامبر (صلی الله علیه و آله) خبر شهادت جعفر بن ابی‌طالب و زید بن حارثه را شنید، وقتی داخل خانه می‌شد بسیار گریه می‌کرد و می‌فرمود: آن دو، هم سخن و مونس من بودند پس مرگ آمد و آنها را برد.
📚 مُسكّن الفؤاد شهيد ثانى، ص 106

#علی_سلیمان

#حضرت_جعفر_طیار_ع

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

06 Nov, 22:23


ای به خیل مهاجران مهتر
ای همای بهشتیان جعفر

طوطی شاخ صدره و طوبی
مرغ عنقای عرش و بالاتر

صدف پاک توست بوطالب
بی بها نزد قیمتت گوهر

گر نبی را ز جانب یزدان
جانشین و وزیر شد حیدر

هم تو در بارگاه نجاشی
بودی اول سفیر پیغبر

وز مقام تو در دل احمد
این بود بس که گفت آن سرور

کز قدوم تو شادمان باشد
یا که از فتح قلعه ی خیبر

ای که با شیر حق تو خوردی شیر
تو ز پستان پاک یک مادر

مصطفی را علی برادر بود
مرتضی را برادری جعفر

از بیان شجاعتت کافی
که گزیدت به همگنان افسر

زآن که بهر سریه ی موته
نبدی افسری ز تو برتر

مشتریِ حق و از در و یاقوت
ثمنت داده در جنان شهپر

تا کشی هر کجا که خواهی پر
در دل آسمان نیلوفر

جعفرا ای تو فخر آل رسول
مایه ی سربلندی حیدر

به خدا این شرف برایت بس
در دو عالم تو راست عزت و فر

که عروس تو زینب کبراست
جلوه ی صبر حضرت داور

آن که در کربلا ز فرط وفا
کرد قربان عشق هر دو پسر

تا که در جاودان حماسه خون
زآل جفر بماند این دو اثر

باز هم مطلعی دگر گویم
باز آمد جنونم اندر سر

ای عقابی که بنگری فردا
زیر پرهای خود صف محشر

در کنارت یقین که خواهی دید
یک همای بهشتی دیگر

که به دوشش دو بال همچون تو
نصب کرده است خالق اکبر

نام او ساقی حرم عباس
سرو بستان ساقی کوثر

اندر آن صحنه ی حساب و کتاب
اندر آن تابش آتش و آذر

بر سرم سایه ی شما دو هما
بر لبم نام فاطمه حیدر

#حامد_رضا_معانیان

#حضرت_جعفر_طیار_ع

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

06 Nov, 22:23


دوبیتی

فرازی از خطبه امام سجادعلیه‌السلام
در مسجد شام:
أَيُّهَا النَّاسُ أُعْطِينَا سِتّاً وَ فُضِّلْنَا بِسَبْعٍ
أُعْطِينَا...
...الْفَصَاحَةَ وَ الشَّجَاعَةَ....
..وَ فُضِّلْنَا بِأَنَّ مِنَّا النَّبِيَّ الْمُخْتَارَ....
...و مِنَّا الطَّيَّارُ...
ــــــــــــــــــــ
بی باکی و شیـوائیِ گفتـار از ماست
آقای جهان، احمـد مختـار از ماست
در سلسلـه بستـه، وسطِ بزم یزید
فرمود علی:«جعفر طیار از ماست»

#محمد_علی_انصاری

#حضرت_جعفر_طیار_ع

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

06 Nov, 22:23


دوبیتی

آن روز که روز غربت حیدر بود
خون بر جگر دختر پیغمبر بود
یارانِ علی به یک دگر می گفتند
ای کاش که زنده حمزه و جعفر بود

#استاد_غلامرضا_سازگار

#حضرت_جعفر_طیار_ع

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

06 Nov, 22:23


دوبیتی

از کار تو تا که سر درآورد بهشت
خون از مژگان تر درآورد بهشت
گفتند که در بهشت پرواز کنی
این مژده شنید و پر درآورد بهشت

#جواد_هاشمی_تربت

#حضرت_جعفر_طیار_ع

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

06 Nov, 22:23


شب در اعماق رنج و غصه نهان
از طلوع سحر نبود نشان

شد زمانسوز لحظه های زمین
شد زمین گیر برهه های زمان

رمه ها در هراس از گرگان
گرگ ها در کمین جان شبان

برگ ها مستعد افتادن
فصل ها منتظر برای خزان

وادی امن غرق بی امنی
و امین خدا نداشت امان

زخم ها برده هوش از یاسر
سنگ ها برده از بلال توان

ناگهان سید عرب رسول خدا
حضرت مصطفی پیامبر جان

گفت هجرت کنند با جعفر
مؤمنان بهترین اهل جهان

تا که راحت شوند اهل یقین
نفسی از فشار از طغیان

تا که ننشیند آن جوانان را
گردی از شرک و ظلم بر دامان

تا که افتد حقیقت اسلام
آن سوی مرز مکه در جریان

حبشه خطه ای پر از رحمت
حبشه کشوری پر از باران

حبشه همچو باغ های گل
حبشه مثل چشمه ها جوشان

حبشه بود گرم استقبال
از دل روشن مسلمانان

کاش بعد از نبی دل زهرا
داشت آرام و صبر و اطمینان

یا که می شد که از مدینه رود
تا به شهری دگر شود مهمان

این مدینه که جای ماندن نیست
برود او سوی کدام مکان

سرد و دلگیر شهر چون زندان
مردم شهر مثل زندانبان

گفته شد روز گریه کن یا شب
گفته شد این قدر نشو گریان

گاه از داغ مصطفی دلخون
گاه بر حال مرتضی گریان

گاه اندوه را فرو می خورد
گاه می آمد از ستم به زبان

گاه می گفت یا رسول الله
شده این کینه ها پس از تو عیان

کاش بودند حمزه و جعفر
تا حمایت کنند از حقمان

الغرص این قبیل خاطره ها
می کند اشک را ز دیده روان

#جواد_زمانی

#حضرت_جعفر_طیار_ع

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

06 Nov, 22:23


آن که دهان ز بردن نامش معطر است
شمس وفا، معلم عباس، جعفر است

مردی چنان سترگ که در منظر رسول
برگشتنش مساوی با فتح خیبر است

در محضرش جمیع عبادات انس و جان
با ذکر رکعتی ز نمازش برابر است

گر لحظه ی شهید شدن روزه دار بود
تا لَمحه ی ابد همه سیراب کوثر است

بگرفت بال و جعفر طیار پر گشود
وقتی جدا دو دست عزیزش ز پیکر است

از او سپیدروست شب قاره ی سیاه
ماه شب چهارده از او منور است

تثلیث اگر مقابل توحید رنگ باخت
از نور اوست، او که رسول پیمبر است

سیمرغ آسمان ولا جعفر است او
بگشوده بال‌هاش در آفاق محشر است

از بال‌های او چه بگویم که روز حشر
بر پیکر محب علی سایه گستر است

جعفر اگر که بود، نمی‌دید هیچ‌کس
در کوچه‌ها طناب به دستان حیدر است

جعفر اگر که بود نمی‌گفت هیچ‌کس
پهلو گرفته زورق زهرای اطهر است

#محمود_حبیبی_کسبی

#حضرت_جعفر_طیار_ع

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

06 Nov, 22:23


دوبیتی

یار نبی، یاور علی هستی تو
هر آینه حیدر علی هستی تو
از جمله فضائل و مناقب هایت
این بس که برادر علی هستی تو

#عبدالزهرا

#حضرت_جعفر_طیار_ع

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

06 Nov, 22:23


در عالم وهم آمدم این صحنه پدیدار
دیدم که نشستم به حضور دو علمدار 

دو ماه فروزنده، دو خورشید درخشان
دو میر، دو فرمانده دو سرباز فداکار

این شیرِ حسین‌بن‌علی، حضرت عباس
آن یارِ رسول مدنی، جعفر طیّار

این بهر حسین‌بن‌علی یار و برادر
این نیز برادر به علی، حیدر کرار

عباس، زده خنده به ماه رخ جعفر؛
کای جان عمو! نور دل احمد مختار!

در یاری اسلام، چنان پای فشردی
تا دست تو گردید جدا در صف پیکار

در پاسخ او جعفر طیار چنین گفت:
ای ماه بنی‌هاشم، ای مطلع‌الانوار

هم چهره نهادند به پای تو ملایک
هم بوسه‌زده دست تو را سیّد ابرار

هرچند که در موته جدا گشت دو دستم
در یاری دین از دم شمشیر شرربار

دیگر نزدند از ره کین تیر به چشمم
ای اشک همه وقف تو در مکتب ایثار

من مثل تو یک ساقی بی‌آب نبودم
ای داغ لبانت به روی آب، پدیدار

سرو قد من بر سر نی رفت چو خورشید
نخل قد تو از سر زین گشت نگون‌سار

من خجلت بی‌آبی طفلان نکشیدم
اشک تو از این غصه روان بود به رخسار

باید که بگریند شهیدان همه تا حشر
در علقمه بر زخم فراوان تو بسیار

یک لحظه تو از دست و سر و چشم گذشتی
گشتی به جگر تیر بلا را تو خریدار

بی‌دستی تو باعث آن شد که ز هر سو
آید به تنت زخم روی زخم، دگربار

بگریست اگر در غم من چشم پیمبر
بشکست غم تو کمر از حجّت دادار

در ماتم من اشک علی ریخت به صورت
در ماتم تو فاطمه گردید عزادار

این فخر، مرا بس که به جنّت بزنم پر
همراه تو ای فرش رهت دیده ی احرار

زیبد که ببالیم به افواج ملایک
تو حضرت عباسی و من جعفر طیّار

من باب جهاد استم و تو باب حسینی
یابند ز تو در حرم خون خدا بار

«میثم» به ثنای علی و آل کند فخر
خورده است به طبعش نفس میثم تمار

#استاد_غلامرضا_سازگار

#حضرت_جعفر_طیار_ع

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

06 Nov, 22:23


دوبیتی

این جعفر طیار بود هست علی
این شیر دلاور است پابست علی
هرچند نبود در غدیر اما بود
از جام ولایت علی مست علی

▪️

غم مونس قلب احمد مختار است
خونبار دوچشم حیدر کرار است
زهرا به تسلای علی آمده است
چون روز عزای جعفر طیار است

#مصطفی_نظری_طهرانی

#حضرت_جعفر_طیار_ع

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

06 Nov, 22:23


دوبیتی

این جوانمرد بود در همه عمر
حرز جانِ پیمبــــر مختــــــار
افتخــــار تمــــــام اهل البیت
رَحِمَ اللّه جعفــــرالطیــــــــار

#محمد_علی_قاسمی_خادم

#حضرت_جعفر_طیار_ع

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

06 Nov, 22:23


پرنده پر زد و پرواز کرد از چینه ی دیوار
دل تنگم صدا می‌زد: مرا همزاد خود پندار

خوشا مشتاق تو آغوش باز آسمان باشد
خوشا پرواز، پروازی رها بر روی گندم زار

که لطف دیگری دارد از آن بالا نظر کردن
به پستی‌های این دِه کوره ناچیز بی‌مقدار

خدا در هر مکان حس می‌شود اما از آن بالا
به ما نزدیک‌تر، نزدیک‌تر هم می‌شود انگار

خدا پرواز بر بام بهشتش را عنایت کرد
به مقطوع‌الیدین جنگ موته جعفر طیار

همان ماهی که کسب فیض کرد از محضر خورشید
که حتی شب به نورانی ات او می‌کند اقرار

سخاوت‌های آن دست کریمش نُقل هر محفل
کرامت‌های او بوده است نَقل کوچه و بازار

کسی در فکر تطمیعش نیفتاده است، نه هرگز
که عبد مصطفی کی بوده عبد دِرهم و دینار؟

همه دارایی‌اش را پای این یک جمله می‌بخشد
شده ره‌توشه عقبای او((الجار ثم الدار))

اگر در راه حاجاتت هزاران پیچ و خم دیدی
مسیر استجابت، با نمازش می‌شود هموار

نماز جعفر طیار چون گنجینه ی نور است
در گنجینه را وا کن از آن ذکر و دعا بردار

تمام لحظه‌ها سمت خدا بار سفر بسته است
چه فرقی می‌کند جزء مهاجر بود یا انصار؟

که هجرت کرده بود از خود، جهاد اکبر این بوده است
تمام لحظه‌ها با نفس اماره است در پیکار

((فمن یرجو لقاء ربه)) در شأن او بوده
((فمنهم من قضی نحبه))از او می‌گفت دیگر بار

فیُشبه بالنبی خَلقه، فیُشبه بالنبی خُلقه
نبی بوده است در صورت، نبی بوده است در رفتار

قصیده بر ضریح چشم‌هایش می‌زند بوسه
به استقبالِ آن دلداده می‌آید پیمبر وار

زمان رجعتش از وادی غربت مصادف شد
به فتح قلعه ی خیبر، به دست قامع الکفار

هلا برخیز حسان! طبع شعرت را شکوفا کن
بخوان از پاکی طیّار و از بی‌باکی کرّار

از آن سو کوه می‌آمد از این سو مرد دریا دل
بلال! الله اکبر سر بده در لحظه ی دیدار

ولی دلخونم از تحریف، از تحریف زیبایی
ولی دلگیرم از تاریخ، از تاریخ پنهان کار

معاذ ابن جبل عقد اخوت خوانده با جعفر؟!
معاذ الله از این نسبت، از این گفتار استغفار

تو تنها با علی بودی برادر، با علی تنها
حریم ((خلوت دل نیست جای صحبت اغیار))*

به جنگ موته رفتی و علی چشم انتظار تو...
خبر آمد خبر چون شعله‌ای افتاد بر نیزار

خبر خونین خبر سنگین خبر اشک و خبر تلخ است
خبر آمد خبر در خاک و خون غلتیدن سردار

که اوج روضه این شد با دهان روزه جان دادی
خبر می‌گفت با جام شهادت کرده‌ای افطار

دم رفتن همه دیدند پرچم بین دستت بود
خبر می‌گفت از افتادن دستان پرچمدار

دو بال سرخ از یاقوت داری جای دستانت
فدای آن همه از خود گذشتن، آن همه ایثار

پس از تو انکسار از چهره ی شیر خدا می‌ریخت
پس از تو می‌شود هفت آسمان روی دلش آوار

الهی این چنین داغی نبیند هیچ کس هرگز
الهی این چنین داغی نگردد باز هم تکرار

نباشی گرگ‌ها بی‌شک نقاب از چهره می‌گیرند
پس از تو عرصه بر شیر خدا هم می‌شود دشوار

اگر در ماجرای کوچه شمشیر علی بودی
کجا دستان مولا بسته می‌گردید بالاجبار

اگر بودی اگر که جای زهرا خطبه می‌خواندی
میان شعرها دیگر نمی‌شد حرفی از مسمار

نبودی، روزهای بعد تو تاریک شد تاریک
حقیقت همچنان خورشید بود، انکار شد انکار

علی آن روزها در غصه ی هجران تو می‌سوخت
شهادت می‌دهد روز قیامت آن در و دیوار

#عباس_همتی

#حضرت_جعفر_طیار_ع

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

06 Nov, 22:23


دوبیتی

در ظاهرشان یار پیمبر بودند
در باطن شان دشمن حیدر بودند
آن غنچه ی شش ماهه نمی شد پر پر...!!!
آن روز اگر «حمزه» و «جعفر» بودند

#سید_مجتبی_شجاع

#حضرت_جعفر_طیار_ع

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

28 Oct, 13:48


...تو کیستی؟ که عقل مجنون توست
عشق به تو عاشق و مدیون توست

تویی جگرگوشه ی آل کسا
به درک تو عقلِ رسا، نارسا...

چشم علی محو تماشای تو
به جای پای فاطمه پای تو...

تو بوده‌ای سنگ صبور همه
تو برده‌ای فیض حضور همه...

دفاع تو، صبر تو، احساس تو
حسین تو، حسن تو، عباس تو...

روی تو حسرتِ دل آفتاب
موی تو شب ندیده حتّی به خواب

خاک رهت به عرش پهلو زده
پیش قدِ تو سرو زانو زده...

مدرسه ی تو دامن فاطمه
معلّمی ندیده و عالمه

صدای تو دل از علی می‌برد
ناز تو را فاطمه هم می‌خرد

فاطمه فخر مصطفی بر همه
از تو ولی، فخرکنان فاطمه...

نیست فلک به قدر، هم پایه‌ات
ندیده همسایه ی تو سایه‌ات

عمه ی ساداتی و زینِ اَبی
عقیله ی هاشمیان زینبی

لبت «یکی گوی» دو تا نگفته
هرچه شنیده جز خدا نگفته

ولادتت ولادت گریه بود
گریه ی تو شهادت گریه بود

ای تو، به هر غمی امید حسین
کشته ی عشقی و شهید حسین

تو روح صوم و معنی صلاتی
تو ساحل سفینه ی نجاتی...

نام شما هر دو به دنبال هم
آینه ی همید و تمثال هم

معنی اگر ز خالق و رب یکی‌ست
نام حسین و نام زینب یکی‌ست...

#استاد_علی_انسانی

#ولادت_حضرت_زینب_س

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

28 Oct, 13:48


گفتم از کوه بگویم قدمم می‌لرزد
از تو دم می‌زنم اما قلمم می‌لرزد

هیبت نام تو یک عمر تکانم داده‌ست
رسم مردانگی‌ات راه نشانم داده‌ست

پی نبردیم به یکتایی نامت زینب
کار ما نیست شناسایی نامت زینب

من در ادراک شکوه تو سرم می‌سوزد
جبرئیلم همه ی بال و پرم می‌سوزد

من در اعماق خیالم... چه بگویم از تو
من در این مرحله لالم چه بگویم از تو

چه بگویم؟! به خدا از تو سرودن سخت است
هم علی بودن و هم فاطمه بودن سخت است

چه بگویم که خداوند روایتگر توست
تار و پود همه افلاک نخ معجر توست

روبروی تو که قرآن خدا وا می‌شد
لب آیات به تفسیر شما وا می‌شد

آمدی شمس و قمر پیش تو سوسو بزنند
تا که مردان جهان پیش تو زانو بزنند

چشم وا کردی و دنیای علی زیبا شد
باز تکرار همان سوره ی «اَعطینا» شد

عشق عالم به تو از شوق مکرر می‌گفت
به گمانم به تو آرام پیمبر می‌گفت:

بی‌تو دنیای من از شور و شرر خالی بود
جای تو زیر عبایم چقدر خالی بود

#سید_حمیدرضا_برقعی

#ولادت_حضرت_زینب_س

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

28 Oct, 13:23


حسین ماه زمین و ستاره‌اش زینب
که بوده یاور و یار هماره‌اش زینب

حیا و صبر و شکوه و وقار و حلم و شرف
چه واژه‌ها که شده استعاره‌اش زینب

جهان چشیده همیشه حضور فاطمه را
چرا که بوده ظهور دوباره‌اش زینب

لباس عزت شیعه قیام کرب و بلاست
که بوده‌است تمام قواره‌اش زینب

چه کاخ‌ها که بنا کرده‌اند اهل‌ستم
به هم زده همه را با اشاره‌اش زینب

جهان به مرکبی از چوب فتح خواهد شد
اگر هر آینه باشد سواره‌اش زینب

به خطبه‌اش زده آتش به کاخ کوفه‌ و شام
سلاح ‌اوست دم پرشراره‌اش زینب

اگر تمام زمین مسجدالحرام شود
به گوش می‌رسد از هر مناره‌اش؛ زینب

حسین کشته شد و آب خوش ننوشیده
به احترام لب پاره‌پاره‌اش زینب

حسین کشتی دریای درد و داغ که شد
دوباره با دل خون شد کناره‌اش زینب

درون خیمه، دم قتلگاه، در میدان
هزار مرتبه بوده‌است چاره‌اش زینب

چرا که در همه‌ی عمر غوطه‌ور در خون
نکرده بوده دمی هم نظاره‌اش زینب

#مجتبی_خرسندی

#ولادت_حضرت_زینب_س

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

28 Oct, 13:23


ای آرزوی عشق، تمنا کنم تو را
در شاه بیت عاطفه انشا کنم تورا

پرسند اگر تجلی حسن تو را ز من
با آفتاب و آینه معنا کنم تورا

تو راز سر به مهری و در سجده از خدا
خواهم به آه و ندبه که افشا کنم تو را

وقتی اسیر غربت دنیایی خودم
در کنج دل بگردم و پیدا کنم تو را

شرمنده ام که در اثر روسیاهیم
خیمه نشین خلوت صحرا کنم تورا

(این دیده نیست قابل دیدار روی تو
چشمی دگر بده که تماشا کنم تورا)

تا مست فیضتان شوم و مستفیض لطف
دعوت به جشن (بزم) زینب کبری کنم تو را

روشن ز نور عصمت او عالمین شد
تفسیر شادی و غم زینب حسین شد



حیدر که بوده زینت هستی عبادتش
زینب ز عرش آمده گردیده زینتش

زینب، چه زینبی؟ که شده در طفولیت
آغوش پنج حجت حق مهد عصمتش

زینب، چه زینبی؟ ز همان خردسالگی
خواندند صابرین، جبل استقامتش

جبریل خاکبوس اتاق جلالتش
روح القدس ملازم روح قداستش

جایی برای عالم دیگر نمانده است
آنجا که هست زینب و علم و فقاهتش

هرجا سخن به یاد حسین است لاجرم
آید کلام زینب و عشق و محبتش

چشمی به سمت سایه ی او هم نرفته است
سوگند میخورم به حیا و نجابتش

زیبا سروده شاعر دلداده ای که گفت:
(زینب عفیفه ای است که در راه عفتش)

(عباس می دهد نخ معجر نمی دهد)
یک لحظه چادر شرف از سر نمی دهد



جز مصطفی که نام علی بی وضو نگفت
تفسیر نام او احدی مو به مو نگفت

تفصیل شان زینب کبری نگفتنی است
چون عارفی که قصه رازِمگو نگفت

از چهار سالگی غم زینب شروع شد
دنیا به جز حدیث جدایی به او نگفت

می خواست از حکایت محسن کند سوال
آمد میان حنجره بغض گلو نگفت

مادر! دلیل روی کبودت چه بوده است؟
هر قدر کرد دخترکش پرس و جو، نگفت

مادر دلش گرفت و زبان باز کرد و گفت:
(می زد مرا مغیره و یک تن به او نگفت)

(زن را کسی مقابل شوهر نمی زند)
(مادر کسی مقابل دختر نمی زند)



وقتی سخن ز گرمی فردای محشر است
زینب به فرق فاطمیون سایه گستر است

او ابر رحمت است به دریای کربلا
ماییم قطره ای که به دریا شناور است

در ماجرای زندگی زینب و حسین
یک روح عاشقانه ولی در دو پیکر است

رحمت به روح شاعر دلخسته ای که گفت:
ابیات ناب را که چنان درّ و گوهر است

(احکام ارث در همه جا چون بیان شود
سهمی ز خواهر است و دو سهم از برادر است

این امتیاز در خور زینب بود که او
میراث عشق را به برادر برابر است)

جان ها فدای زینب و قلب صبور او
از صبر و از غریبی او دیده ها تر است

زینب چه دید روز دهم بین قتلگاه
کز گفتن و شنیدن آن قلب، مضطر است

آن حنجری که بوسه بر آن داد مصطفی
حالا نشان بوسه شمشیر و خنجر است

آن سینه ای که مخزن اسرار عشق بود
دردا که زیر چکمه شمر ستمگر است

( "والشمرُ جالسُُ" نفس مادرش گرفت)
(سر را برید و روبروی خواهرش گرفت)

#سید_روح_الله_مؤید

#ولادت_حضرت_زینب_س

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

28 Oct, 13:23


عالم جان در تحیّر از مقام زینب است
جان عالم در تعشّق مست جام زینب است

زیب جدّ و زین امّ و زینت اب بود، عجب !
این جمال و جلوه از حسن تمام زینب است

خط سرخی که شهادت زد رقم در کربلا
هم ثبوتش هم ثباتش با پیام زینب است

گر درخت دین ز خون بالنده گشت و سرخ رنگ
سبزی آن نیز مدیون مدام زینب است

آن حماسه کز حسین بن علی آمد پدید
حیّ وی احیای وی عین مرام زینب است

وقعه ی بی مثل عاشورا که هیچش نی مثال
تیغ براّنش به هر جا ،از نیام زینب است

نای او از نینوا چون نی نواها داد سر
نینوا زنده ز نای چون حُسام زینب است

زن مگو این قهرمان بانوی دشت عشق را
کربلا قائم اگر شد از قوام زینب است

درس صبر و استقامت داد بر زین العباد
گرچه آن حضرت به رتبت خود امام زینب است

حرمت او فرض اولی بود بر هر خاص و عام
عرشی و فرشی به قید احترام زینب است

راه او راه حسین و راح روح وی حسین
بی حسینش بس حلالی که حرام زینب است !

نه حسین تکرار می گردد نه زینب خلقتش
ما خلق عبد حسین است و غلام زینب است

برتر از شمشیر زن بود این عقیله شیر زن
تالی نهج علی مغز کلام زینب است

کوفه را در هم‌شکست همچو قیامت قامتش
کوفیان را آن قیامت از قیام زینب است

انهدام‌پایه ی کاخ ستم در شام شوم
دشمن همچون دوست می داند ز شام زینب است

همچو دریا موج خیز و همچو کوهی در سکوت
آن صلات فکرتش بود این صیام زینب است

آن چه از فرط غم و حسرت به تقدیر زمان
یک نفس شیرین نشد در عمر، کام زینب است

آن که در هر گام و هر هنگام‌، همگام حسین
استوار و ثابت و نستوه گام زینب است

آن مه گردون که بر بالین شب راحت نخفت
کربلا تا شام چشم لاینام زینب است

شد رقیه کاروان عشق را بانک جرس
همره و هم ناله و در التزام زینب است

کودکی که مایه ی رسوایی ظُلّام شد
دختری که حشمتش چون احتشام زینب است

زینب این سان بلبل دستان سرایی پرورید
نغمه پردازی که شب بیدارِ شام زینب است

مرگ او خود فصل دیگر از پیامش بود و بس
بر لبش نام حسین حُسن ختام زینب است

تا خدا در ملکت هستی خدایی می کند
هم پیامش جاودان هم زنده نام زینب است

این چکامه کز (حسن) باشد به سان برگ سبز
قطره ای قطمیر از بحر مقام زینب است

#حسن_نورمحمدی_خیاوی

#ولادت_حضرت_زینب_س

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

28 Oct, 13:23


السلام ای دختر سلطان دین
السلام ای زینت عرش برین

السلام ای تالی خیرالنسا
السلام ای جلوه ی اهل کسا

السلام ای دختر حبل المتین
وارث حلم امیرالمؤمنین

السلام ای بانوی مردآفرین
گفته بر صبرت خدایت آفرین

رخصتی ده تا بگویم شرح تو
فرصتی ده تا بگویم مدح تو

مدح تو فوق بیان و درک ماست
مدح تو کار خدای ماسواست

ای امیر المؤمنین حیران تو
حضرت روح الامین دربان تو

انبیا و اولیا پابست تو
گریه ی ماه محرم دست تو

عالم و آدم گدای خوان تو
ما همه شرمنده ی احسان تو

ای سراپا عصمت و عز و وقار
حضرت صدیقه را آئینه دار

ای فدای ذکر یارب یاربت
ای ملائک عاشق اشک شبت

از تو خواهش می کند خون خدا
در نماز شب کنی او را دعا

ذوالفقار حیدری در کام تو
کوفه با تیغ سخن شد رام تو

تو حسین بن علی را یاوری
کشتی نوح خدا را لنگری

ای که نامت ذکر هر روز و شب است
ای خدا فرموده نامت زینب است

ای فدای نام تو عالم همه
تو حسینی یا حسن یا فاطمه

بعد زهرا بر زنان سرور تویی
بر حسین بن علی مادر تویی

بعد زهرا دیده ای رنج و محن
گریه کردی بهر مادر چون حسن

بعد زهرا دیده ای شق القمر
بسته ای با معجرت فرق پدر

بعد زهرا دیده ای داغ پدر
بعد زهرا دیده ای لخت جگر

بعد مادر دیده ای رنج و بلا
با برادر بوده ای کرب و بلا

پیکر صد چاک اکبر دیده ای
ای بمیرم ذبح اصغر دیده ای

دیده ای خون خدا مضطر شده
دیده ای سبط نبی بی سر شده

آمدی از خیمه ها با چشم زار
زینبا کردی عبور از نیزه زار

آمدی در قتلگه با اشک و آه
دیده ای تو پیکر صد چاک شاه

با دلی آرام و قلبی استوار
دست بردی بر تن خونین یار

لب گشودی کای خدایا کن قبول
این قلیل قربانی از آل رسول

#محمد_رستمی

#ولادت_حضرت_زینب_س

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

28 Oct, 13:23


زینبِ کبری شدی تا عشق را معنا کنی
کربلا را تا ابد با اشکِ خود احیا کنی

روح بخشیدی به آیینِ پدر بعد از نبی
پیروی از مادرِ خود حضرتِ زهرا کنی

سوختی چون شمع در پای ولایت تا فقط
بیرقِ سرخِ حسین را در زمین برپا کنی

ای علَم بر دوش از کرب و بلا تا شامِ غم
ای که با لبخندِ اشکت درد را زیبا کنی

آمدی ای گل نه تنها زینتِ بابا شوی
بلکه مهرت را به قلبِ عاشقانت جا کنی

در شبِ میلادت ای ماهِ دل‌افروزِ حسین
من توسل کرده‌ تا قلبِ مرا احیا کنی

تو پیمبر دامنِ زهرا شده معراجتان
آمدی تا بابِ رحمت را به رویم وا کنی

تو رسولِ مرسلِ کرب و بلای غربتی
با سرِ بالای نیزه نیمه شب نجوا کنی

در لبت آوازِ سرخِ کربلا، آهِ عطش
دشتِ خونِ تشنه را با اشکِ خود دریا کنی

در زمینِ کربلا تحتِ ولیِ امرِ خود
اقتدا بر مادرت در ظهرِ عاشورا کنی

ای تماشایی ترین زیباییِ صبرِ خدا
ای که با گوشه نگاهی هر دلی شیدا کنی

در زلالِ معرفت بی انتهایی چون علی
این همه درد غریبی را کجا انشا کنی

زینب ای امّ المصائب اسوه ی صبر و رضا
هستی ات را داده ای تا عشق را معنا کنی

کربلا با یاد تو در چشم ها زیبا شده
چون که با اعجازِ نطقت ظلم را خنثی کنی

ای که راضی بر رضای حق، ممنونیم اگر
نامِ ما را در ردیفِ عاشقان امضا کنی

ما مدافع بر حریمت گشته‌ایم از جان و دل
کن دعا شاید شهادت را نصیبِ ما کنی!

#هستی_محرابی

#ولادت_حضرت_زینب_س

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

28 Oct, 13:23


زینب اگر نبود حدیث وفا نبود
با رمز و راز عشق کسی آشنا نبود

زینب اگر نهیب نمی زد علیه کفر
نطق مدافعان ولایت رسا نبود

زینب اگر اسیر نمی‌شد به راه دوست
دین خدا ز قید اسارت رها نبود

زینب اگر طلسم ستم را نمی‌شکست
امروز صحبت از شرف اولیا نبود..

در شام و کوفه باز نمی‌کرد اگر زبان
نام رسول بر سر گلدسته‌ها نبود

اُمّ الکتاب اوست «کلامی» به یک کلام
زینب اگر نبود کتاب خدا نبود

#ولی_الله_کلامی_زنجانی

#ولادت_حضرت_زینب_س

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

28 Oct, 13:23


باز اعجازآفرین درخلقتش اعجاز کرد
بر همه خلق جهان از خلقت خود ناز کرد

با نسیم مهر خود، در گلشن پُر نور وحی
غنچه ای با رنگ و بوی یاس عصمت باز کرد

زینت دامان زهرا کرد تا این غنچه را
باغ هستی را از او، آئینه دار راز کرد

چشم زینب را به چشمان حسین خود گشود
هر دو را با یک تبسّم مظهر اعجاز کرد

در بهشت سبز عصمت، پیش چشم باغبان
زندگانی را کنار لاله ها آغاز کرد

نور می بارد، ز بس از آفتاب نام او
نام او را جبرئیل از آسمان آواز کرد

از همان روز نخستین این همای صبر و حلم
تا افق های بلند بندگی پرواز کرد

مکتب تقوا و عصمت، این بلور نور را
در حضور نور مُطلق، بنده ای ممتاز کرد

در دل دریائی اش غم قطره قطره جمع شد
چشم او را چون صدف پیوسته گوهرساز کرد

در سرشت غرق نورش درد و غم گر ریشه کرد
دردِ خود را با خدای خویشتن ابراز کرد

بعد عاشورا همین بانو در آفاق جهان
نغمه ی سرخ حسینی را طنین انداز کرد

شکرلله با نسیم رحمت خود، کردگار
در مدیح او «وفایی» را سخن پرداز کرد

#سید_هاشم_وفایی

#ولادت_حضرت_زینب_س

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

28 Oct, 13:23


شهر مدینه نور گرفت از نگاه تو
روشن شد از فروغ رخ همچو ماه تو

ای زینب ای شکوفه ی گلزار مرتضی
ای آن که هست باغ ولا جلوه گاه تو

چون بوی گل که دامن گل هست جای او
دامان پاک فاطمه شد جایگاه تو

در گوش تو چه گفت که لب بستی از فغان
افتاد چون به روی حسینت نگاه تو

تا پرده دار عصمت و شرم و حیا شدی
حق در عفاف و شرم و حیا شد گواه تو

اندیشه را به درک مقام تو نیست راه
تا عرش کبریاست چو معراج جاه تو

فردا که نامه ی عملم را کنند باز
با اشک شرم خویشتنم عذرخواه تو

روزی که آفتاب قیامت کند طلوع
ای کاش جا دهند مرا در پناه تو

تا رشته ای ز چادر تو آورد به دست
چون خاک ره نشسته «وفایی» به راه تو

#سید_هاشم_وفایی

#ولادت_حضرت_زینب_س

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

28 Oct, 13:23


نشستم عشق را معنا كنم دل گفت يا زينب
نشستم ديده را دريا كنم دل گفت يا زينب
نشستم يادی از زهرا كنم دل گفت يا زينب
قيامت خواستم برپا كنم دل گفت يا زينب

زنی عاشق که زهرا گونه معنا شد قیامت را
و معصومانه برِ دوشش كشد بار امامت را

همين كه لحظه ی از او نوشتن شد قلم لرزيد
از او خواندم هوا در دم نفس در بازدم لرزيد
به خود گفتم به سويش گام بردارم قدم لرزيد
حريمی محترم كز حرمتش صدها حرم لرزيد

خداوندا حريمی اين چنين را كيست سلطانش
هزاران جان فدای او هزاران تن به قربانش

نخوانش زينت بابا بگو جان علی زينب
نگو دختر بخوانش مرد ميدان علی زينب
سر و سامان مولا روح و ريحان علی زينب
علی دستان الله است و دستان علی زينب

علی را آن چنان در پوست و در خون خود دارد
كه گويا جسم زينب يک علی در كالبد دارد

سلام ای روز ميلادت هم اشک چشم ها جاری
سلام آموزگار عشق در آیین دلداری
تلاطم داشت بين چشم هايت شوق ديداری
و اين يعنی حسينت را تو خيلی دوست می داری

هنوز ای خواهر عاشق نخوردی شیر مادر را
که می خواند تپش های دلت نام برادر را

كجا وصف كسی همچون تو در قاموس من باشد
كه مداح مقامات تو بايد پنج تن باشد
نگهبانان اجلالت حسين است و حسن باشد
كدامين زن شبيه تو چنين مردانه زن باشد

کدامین خشم در خود این همه احساس را دارد
و در پای رکابش اکبر و عباس را دارد

اگر در چشمت اقیانوسی از امواج غم داری
اگر حال پریشان، دست بسته، قد خم داری
همان دست کریمی که حسن دارد تو هم داری
و این یعنی برای دوست و دشمن کرم داری

به زیر دین الطاف تو و آلت همه سرهاست
کرامت کمترین کار شما خواهر برادرهاست

چنان که جز علی نام پس از احمد روی لب نیست
پس از نام حسین اسمی به غیر از اسم زینب نیست
مثال عشق تو در هیچ دین و هیچ مذهب نیست
دلی غیر از تو از عشق حسین این سان لبالب نیست

میان سینه ام شوری ز شعر منزوی برپاست
که این آقا یک عاشق دارد آن هم زینب کبراست

الا ای عقل مبهوتت الا ای عشق حیرانت
چگونه از تو بنویسم نگویم از شهیدانت
شهیدانی که گردیدند بی پروا به قربانت
که نگذارند بنشیند خطی بر کنج ایوانت

و ای کاش این شهیدان کربلا دور و برت بودند
در آن بی محرمی سربازهای معجرت بودند

مبین که کاغذ شعر من از این بند نم دارد
که مدح تو بدون روضه ات یک چیز کم دارد
چنان نام حسین بن علی نام تو غم دارد
دگر بر عهده ی من نیست، از این جا قلم دارد...

دلم را می برد گویا دم دروازه ی ساعات
میان خنده ها می ریخت اشک عمه ی سادات

#محمد_علی_بيابانی

#ولادت_حضرت_زینب_س

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

28 Oct, 13:23


رسید مژده که ماه جمادی الاولی ست 
مه مبارک میلاد زینب کبراست 

دهید مژده به ختم رسل که این مولود 
ولادت دگر پاره ی تنت زهراست 

خدا به کوثر خود داد کوثری دیگر 
که خیر ، قطره و خیر کثیر او دریاست 

سزد چو فاطمه مصداق کوثرش خوانم 
که او به فاطمه آیینه ی تمام نماست 

محمد و علی و فاطمه ، حسین و حسن 
جمال انورشان در جمال او پیداست 

هنوز شیر ننوشیده چشم نگشوده 
به سینه اش طپش قلب سیدالشهداست 

مرا چه زهره که گویم ثنای دخت علی 
خدا گواست که اوصاف او کلام خداست 

مقام " یذهب عنکم " گرفت این دختر 
یقین کنید که قرآن به عصمتش گویاست 

نماز شب به نماز شبش نماید فخر 
دعا به هر نفس او نیازمند دعاست 

خجسته چهره ی او مصحفی به چشم حسین 
چه مصحفی که پر از آیه های کرب و بلاست 

چه دختری که وجودش همیشه " زین اَب " است 
چه زینبی که بلاها به چشم او زیباست 

زبان حیدریش کار ذوالفقار کند 
خطابه های بلندش به شام و کوفه گواست 

به صبر و همت و ایثار و اقتدار و کمال 
اگر حسین دگر خوانمش رواست رواست 

خدا جلال و ، محمد کمال و ، فاطمه زهد 
علی خصال و حسین آیت و حسن سیماست 

چنان که یک دم او بی حسین ممکن نیست 
یقین کنید که بی او حسین هم تنهاست 

جمیل دیدن سیل بلا به دیده ی او 
گواه فوق جلالش ز مریم عذراست 

سرور سینه ی مریم وجود عیسی بود 
مدال سینه ی او داغ هیجده عیساست 

نظام دین بُود از گیسوی پریشانش 
هزار نکته ی باریک تر ز مو اینجاست 

ز شعله ی نفس زینب است تا صف حشر 
حرارتی که ز خون حسین در دل هاست 

قسم به دین خدا می خورم که دین خدا 
به صبر زینب و خون حسین پا بر جاست 

خطابه اش همه آیات وحی و تفسیرش 
نیازمند هزاران قصیده ی غرّاست 

سر بریده ی فرزند فاطمه می گفت 
که خون پاک مرا خطبه ی تو آب بقاست 

امین وحی بیا و به اهل کوفه بگو 
که این صدای خداوندگار بی همتاست 

زبان شکر گشودن کنار مقتل خون 
خدا گواست که فوق مقام صبر و رضاست 

به موج خون تن صد پاره را گرفت به دست 
که ای خدا بپذیر این یگانه هدیه ی ماست 

شبی نشد که نماز شبش رود از دست 
که لحظه لحظه ی شب هاش لیلة الاحیاست 

الا قیام تو قد قامت قیام حسین 
تویی که قامت دین با قیامتت شد راست 

تویی که خطبه ی شامت یزید را لرزاند 
تویی که شام ز نطقت به خصم شام عزاست 

تویی که هر نفست یک خطابه ی پر شور 
تویی که هر قدمت یک قیام عاشوراست 

اگر که فاطمه خوانندت از جلال درست 
اگر به غیر حسینت مثل زنند خطاست 

جمال روح فزایت بهشت روح علی 
نگاهت از دل پاک حسین عقده گشاست 

هنوز حنجره ات را طنین صوت علی است 
اگر چه گوش دل اهل کوفه ناشنواست 

حسین بر سر نی گوش ، پای خطبه ی تو 
سر بریده ی او مجلس تو را آراست 

حسین کعبه و حج تو دور او گشتن 
صفا و مروه ی تو قتلگاه و طشت طلاست 

جبین شکستن عشاق در رساله ی توست 
عذار شسته به خون تو بهترین فتواست 

کدام رتبه از این به که سال ها " میثم "
فقط برای شما خاندان مدیحه سراست 

#استاد_غلامرضا_سازگار

#ولادت_حضرت_زینب_س

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

28 Oct, 13:23


دوبیتی

این ماه که با زینت و زین آمده است
با جلوه ی نور نیرین آمده است
با گریه ی اول ولادت، زینب
می گفت شریکة الحسین آمده است

▪️

آن شب که گُل علی، تبسّم می کرد
چون بلبل شوریده ترّنم می کرد
آیینه ی ایثار و فداکاری را
در چشم حسین خود تجسّم می کرد

#سید_هاشم_وفایی

#ولادت_حضرت_زینب_س

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

28 Oct, 13:23


من چه سان باز کنم دفتر دانایی را
که ندادند به من سرمه ی بینایی را

شب میلاد تو جبریل امین گفت زِ شوق
کی فراموش کنم این شب رؤیایی را

آسمان مشتری نور تجلای تو شد
دید چون در رخ تو جلوه ی زهرایی را

حوریان موسم میلاد تو پیدا کردند
از غبار قدمت سرمه ی بینایی را

عرشیان نام تو را زینت و زینب خواندند
چون گشودند زِ هم مصحف یکتایی را

تو همان عطر دل انگیز بهاری که خدا
با تو بخشید صفا گنبد مینایی را

روز میلاد تو از عرش به رضوان گفتند
که تماشا کند آن روز تماشایی را

محفل عشق بُوَد خانه ی زهرا و خدا
داده زینت زِ تو این بزم پذیرایی را

غنچه ی روی تو خندید چو بر روی حسین
دید با شوق علی جلوه ی زیبایی را

دامن فاطمه دانشگه ایمان تو شد
دوست داده به تو این رتبه ی والایی را

جلوه ات قامت صبری است که خیّاط ازل
دوخته بر قَدِّ تو رخت شکیبایی را

این عجب نیست اگر باد صبا یافته است
از نسیم نفست معجز عیسایی را

فصل گل ای گل زهرا ز «وفایی» بپذیر
همه ی هستی او این دل شیدایی را

#سید_هاشم_وفایی

#ولادت_حضرت_زینب_س

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

28 Oct, 13:23


الا که مقدم تو مژده ی سعادت داشت
به خاک بوسی راهت فرشته عادت داشت

سلام بر تو که ماه جمادی الاول
ز جلوه ی تو به رخ هاله ی مسرّت داشت

سلام بر تو که امّ المصائبت خوانند
چرا که غم ز ازل در دلت اقامت داشت

سلام بر تو و بر هر زنی که از آغاز
به پاس پیروی ات از حجاب زینت داشت

تو از همان شجر پاک عصمت آمده ای
که ریشه در دل قرآن و جان عترت داشت

تو دست پرور آن مادر گران قدری
که قلب پاک پیمبر به او ارادت داشت

تو سر بر آینه ی سینه ای گذاشته ای
که بوسه گاه نبی بود و عطر جنت داشت

تو زیر سایه ی آن گلبُنی بزرگ شدی
که هرچه داشت شکوفایی از نبوت داشت

ندیده دیده ی تاریخ چون تو بانویی
که حق به گردن آزادی و عدالت داشت

چه بانویی که پس از دختر رسول الله
به هر زنی که تصور کنی شرافت داشت

چه بانویی که ز فیض هدایت معصوم
مقام و منزلتی هم تراز عصمت داشت

چه بانویی که صبوری نمود چون زهرا
چه بانویی که به قدر علی شهامت داشت

چه بانویی که به حد کمال در همه حال
اراده داشت، وفا داشت، عزم و همت داشت

چه بانویی که به هنگامه ی اسارت هم
وقار داشت، حیا داشت، شرم و عفت داشت

چه بانویی که همه عمر در نیایش شب
هزار بار ز خود تا خدای هجرت داشت

چه بانویی که به همراه یک مدینه صفا
گلاب گریه و یک کربلا مصیبت داشت

چه بانویی که به خورشید خون گرفته ی عشق
به قدر وسعت هفت آسمان محبت داشت

دل تو بود پر از التهاب شوق حسین
که لحظه لحظه ی عمرت از این حکایت داشت

حسین نیز به شایستگی نثار تو کرد
هر آن چه عاطفه و التفات و رأفت داشت

نبود حاجت بوسیدن گلوی حسین
حسین با تو هزاران هزار حجت داشت

حسین از تو جدایی نداشت در هر حال
مگر به خاطر اُنسی که با شهادت داشت

ستاره ی سحر تو که روی خاک افتاد
هزار و نهصد و پنجاه و یک جراحت داشت

من و مکارم اخلاق زینبی هیهات
کجا برابر خورشید ذره جرأت داشت

تو آن یگانه اسیری که در چهل منزل
به دوش خسته ی خود کوهی از رسالت داشت

تو خطبه خواندی و بر هم زدی اساس ستم
ستمگر از سخنت جا به خاک ذلت داشت

تو خطبه خواندی و در چهره ات تجسم یافت
علی که در سخنش آیت فصاحت داشت

پیام خون و شرف را به شام و کوفه رساند
صدای روح نوازت که رنگ محنت داشت

به هر بهانه به تفسیر انقلاب نشست
کلام روح فزایت که رنج غربت داشت

هلال یک شبه ات جلوه کرد از سر نی
که با تو سوخته دل اشتیاق صحبت داشت

پس از زیارت خون سر تو از محمل
شفق طلوع نمی کرد اگر مروت داشت

#استاد_محمد_جواد_غفورزاده_شفق

#ولادت_حضرت_زینب_س

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

28 Oct, 13:23


دوبیتی

داری نفحاتی از لبی می شنوی
از درد و غمش قدر تبی می شنوی
در فهم تو نیست درک زینب ممکن
زینب می گویی و زینبی می شنوی

#ایوب_پرندآور

#ولادت_حضرت_زینب_س

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

28 Oct, 13:23


به وقت خطبه خوانی مثل حیدر می شود زینب
به هفده معجزه بر نی پیمبر می شود زینب

من از نامش که زینت بر علی گشته ست فهمیدم
زمانی زینت الله اکبر می شود زینب

زمین باید بگردد تا ابد دور چنین بیتی
که درآن مادرش زهرا و دختر می شود زینب

سه تا آیه سه دفعه مادری پیش سه تا حجت
به علم جَفْر، اینجا شرح کوثر می شود زینب

حباب دور مصباح الهدی چون می شود عباس
به کشتی نجات خَلق لَنگَر می‌ شود زینب

خودش یک لشکر است از کربلا تا شام، دروقتش؛
دل آور، جنگ آور، آب آور می شود زینب

به این نکته توجه کن اگر که در وفاداری؛
برادر می شود عباس، خواهر می شود زینب

پس از حیدر اگر بابا، پس از زهرا اگر مادر
پس از عباس هم قطعا برادر می شود زینب

همانگونه که از اول به یادش مانده از کوچه
دم آخر میان خیمه مادر می شود زینب

دوتا روح است دریک جسم وقت بوسه از حنجر
که یک آن فاطمه یک آن دیگر می شود زینب

#مهدی_رحیمی_زمستان

#ولادت_حضرت_زینب_س

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

28 Oct, 13:23


ای قبله گاه حور و ملک گاهواره ات
می‌جنبد آسمان و زمین با اشاره ات

ای درّ آبدار یدالله، تا ابد
برپاست در دیار نجف یادواره ات

این بیت را به فاطمه تقدیم می‌کنم
بانو مبارک است نزول دوباره ات

زینب تو کیستی که به دیوان شاعران
پیدا نمی‌شود مثل و استعاره ات

خاتون کنیزهای شما برگزیده اند
شد همسر خلیل خداوند ساره ات

حق می‌دهم اگر که بیفتد کلاه عرش
با زل زدن به شان رفیع مناره ات

دریای بی‌کران بخدا چشم آفتاب
یک بار هم ندیده به خوابش کناره ات

دین خطبه‌ای برای بقا خواست، باز نیست
در کار خیر حاجت هیچ استخاره ات

#میلاد_حسنی

#ولادت_حضرت_زینب_س

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

28 Oct, 13:22


دوبیتی

امشب ملک از زینب کبری گوید
از نور دل و دیده طاها گوید
تبریک به هم ولادت زینب را
زهرا به علی علی به زهرا گوید

#ولادت_حضرت_زینب_س

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

28 Oct, 13:22


یا که خدا به خلق پیمبر  نمی دهد
یا گر دهد پیمبر ابتر نمی دهد

حتی اگر چه فیض الهی به هیچ کس
غیر از  رسول سوره کوثر نمی دهد

دختر  در  این قبیله تجلی کوثر است
بیخود خدا به فاطمه دختر نمی دهد

زینب یگانه است و خدا هم به فاطمه
تا زینب است  دختر دیگر  نمی دهد

زینب رشیده ایست  که بر شانه کسی
تکیه به غیر شانه حیدر نمی دهد

زینب شکوه خواهریش را در عالمین
دست کسی به غیر برادر  نمی دهد

او مظهر صفات جلالی حیدر است
یعنی به راحتی به کسی سر نمی دهد

زینب همان کسی است که در راه عفتش
عباس می دهد نخ معجر نمی دهد

#علی_اکبر_لطیفیان

#ولادت_حضرت_زینب_س

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

25 Oct, 20:23


۱
(حضرت موسی المبرقع ع)
پسر نهم امام و نام تو موسی مبرقع
شیعیان تو بود همگام تو موسی مبرقع
تو فرزند جواد،تو زینت در قمی
چو جد اطهرت،پناه مردمی
مدد مولی مدد۴

خادمان درگه موسی مبرقع غرق نوریم
در کنار زائران درگه او در سروریم
بود شامل به ما،همه احسان او
شدیم از لطف او،همه مهمان او
مدد مولی مدد۴

ما همه از ریزه خواران تو هستیم یابن زهرا
با ولایت ما دل خود بر تو بستیم یابن زهرا
شدیم ما خادمت،همه در این حرم
نما بر جمع ما،نگاهی از کرم
مدد مولی مدد۴

خادمان مرقد تو گشته و بر تو پناهیم
در کنار این حریمت مستمند یک نگاهیم
تویی مولای ما،تمام هست ما
شدیم ما خادمت،بگیری دست ما
مدد مولی مدد۴

ای گل باغ ولایت اعتبار ما تو هستی
مهر تو در سینه ی ما افتخار ما تو هستی
هوادار توایم،گرفتار توایم
خریدار ولا،به بازار توایم
مدد مولی مدد۴

#رضا_یعقوبیان

#حضرت_موسی_المبرقع_ع

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

25 Oct, 18:40


ای مقال نافذت شهد و شکر
ای جمال انورت رشک قمر

ای حریمت جنت صاحب دلان
ای ضریحت کعبه ی اهل نظر

بس که باشد باصفا ای ذوالحشم
دل هوای کوی تو دارد به سر

قبر تو باشد بهشت و از خدا
روضه ی رضوان نمی خواهم دگر

جان به دور گنبدت پر می زند
دل شده کنج ضریحت مستقر

شاید از یمن شما و عمه ات
سوی جنت وا شود از قم سه در

ای تمام شهریاران جهان
از برای نوکریت مفتخر

وارث خلق و خصال احمدی
ای عزیز حضرت خیرالبشر

شد مبرقع نام تو از آن سبب
بس که بوده روی ماهت جلوه گر

ای یگانه گوهر چل اختران
کی خریداران تو بیند ضرر

سفره دار جود و احسان جواد
سوی ما با دیده ی رحمت نگر

از سوی تو ای یم جود و کرم
مس طلا گردد به ما با یک نظر

آبروداری نما از مرحمت
با همه آلودگی ما را بخر

آمدیم امشب برای تذکره
دارد این دل های ما میل سفر

هم مدینه هم نجف هم کاظمین
هم به سوی کربلا ما را ببر

هم به قبر مخفی زهرا بقیع
کن روانه شیعه را با چشم تر

هم تقاضای فرج کن از خدا
فرقت مهدی به دل ها زد شرر

هم نما اشعار خاکی را قبول
ای غبار مقدمت کحل بصر

#روح_الله_رمضانی_خاکی

#حضرت_موسی_المبرقع_ع

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

25 Oct, 18:32


نام تو شعر ناب مرا حُسن مطلع است
ای که به هرچه حُسن، وجود تو مجمع است

گفتم که شأن توست چونان آسمان رفیع
دیدم که نه! بلندی جاه تو ارفع است

شعری که جلوه جلوه ز تو آیه آورد
چون لوح زرنگار جواهر مرصع است

تو نور دیدگان جوادالأئمه‌ای
باب تو بر رجوع همه دهر، مرجع است

چل اختران به دور تو در طوف روز و شب
درگاه تو به روشنی و نور منبع است

وقتی کلام نور شنیدم از آن جناب
دیدم که یالها! همه قرآن‌ملمع است

انگشت مانده بر لب خورشید پر فروغ
رویت ز نور حضرت جانان مشعشع است

در مدحتت غزل که نه! آقا مرا ببخش
نظمی نوشته‌ام که تو گویی مسجّع است

بیتاً لبیت را که شنیدم، شدم حریص
گفتم ضرر که نیست؛ همین نیز مصرع است

ای شاهزاده دست من ناتوان بگیر
در آن زمان که محشر کبری و مفزع است

شاعر نمی‌رود پی ترتیب قافیه
وقتی که سایه‌ات به همه خلق ملجأ است

برقع بگیر از رخ دلدار «ناعمی»
بینند تا که یار تو «موسی مبرقع» است

#علیرضا_حضرتی_ناعمی

#حضرت_موسی_المبرقع_ع

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

25 Oct, 18:32


سلام حضرت موسی المبرقع ابن جواد
 درود و رحمت حق بر روان پاک تو باد

سلام بر تو که از دودمان طاهایی
گل شکفته ای از باغ سبز زهرایی

نسیم هر نفست عطر استجابت داشت
 "سمانه"  مادر تو یک جهان نجابت داشت

تو از تبار شکوه و کرامت و قدری 
در آسمان جمال و جلال چون بدری

همیشه بر روی ماهت نقاب می بستی
ز چشم زخم حسودان شهر  می رستی

كلام نغز تو از معرفت حکایت داشت
ز علم و جوهر اندیشه ات روایت داشت

به شهر قم ز مدينه که رهسپار شدی
صفای دائمی خاک این دیار شدی

به کوچه کوچه ی قم مقدم تو برکت داد
نگاه گرم تو بر قلب ها طراوت داد

کنار مردم این شهر سال ها ماندی
 برایشان ز کلام خدا سخن راندی

ز کاظمین ضریحت حضور می بارد
بر آسمان رواق تو نور می بارد

در آستان تو هر کس شبی مقیم شود
دلش زلال تر از  چشمه و نسيم شود

" کمیل دست تمنا به سوی تو برداشت
 که جرعه ای می عشق از سبوی تو برداشت

#کمیل_کاشانی

#حضرت_موسی_المبرقع_ع

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

25 Oct, 18:32


مثل یک گنج که در سینه ی دریا باشد
حرمت مخزن الاسرار قمی ها باشد
نسبتش از نسب ام ابیها باشد
پس یقینا قدمت تاج سر ما باشد

شک ندارم که شما باب مرادی آقا
چون که فرزند بلافصل جوادی آقا

همره مقدمت انگار بهاران آمد
جامی از نور سر سفره ی ایران آمد
سوی درگاه تو خورشید ثنا خوان آمد
با شما عطر خوش شاه خراسان آمد

هر که دل صاف کند از تو شفا می گیرد
سائل از دست شما کرب و بلا می گیرد

قم شده طور و شما حضرت موسی شده ای
از همان روز ازل در دلمان جا شده ای
ای که ضرب المثل بخششِ دنیا شده ای
علت جوشش ابیات و غزل ها شده ای

ابر و باد و مه و خورشید به پات افتاده
نسل در نسل غلامیم و شما شهزاده

در رگ و ریشه ی خود غیرت حیدر داری
شال سبزی چو همه آل پیمبر داری
پیش چشم همه اعجاز مکرر داری
ای که مهتاب زمینی چهل اختر داری

اگر از چهره ی زیبات نقاب اندازی
دل مجنون شده را در تب و تاب اندازی

عمرمان پای رکابت شده تنها سپری
بی تو شب های پر از غصه ندارد سحری
به گمانم که به زیبایی خود چون قمری
آمدی دل ز دل یوسف کنعان ببری

باز هم نام قمر بر لب بیمار آمد
یادم از غیرت عباس علمدار آمد

دل به دریا زده و رو به خطر می آید
لرزه بر پیکر ابناء بشر می اید
رفته از میمنه از میسره در می اید
این عجایب ز شه علقمه بر می اید

"بنویسید که او ثانی خیر الناس است
آی لشکر بشناسید که او عباس است"

#حضرت_موسی_المبرقع_ع

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

25 Oct, 18:32


این جا بود محل چهل اختران قم
این جا بود محله ی نام آوران قم
هم چون ستارگان شب آسمان قم
دارالزیاره بر همه ی زائران قم

شد آبروی اهل قم از آبرویِ شان
نور و ضیا گرفته قم از نور رویِ شان

چل اختران حریم ولا در جهان بود
چل اختران چو قبله گه عاشقان بود
دارالولایه گشته و دارالامان بود
اسرار ایزدی است که در قم نهان بود

چل اختران تجلی انوار داور است
چل اختران محله ی اولاد حیدر است

این صحن باصفا که بدینسان ملمع۱ است
وز لطف بیکران الهی مرصع۲ است
این جا مزار حضرت موسی مبرقع است
آن نازنین که نور جمالش مشعشع است

این جا پناهگاه تمام خلایق است
میعادگاه جمله محبان عاشق است

این جا حریم صاحب فضل و کرامت است
ابن الجواد زاده ی ختم رسالت است
این جا تمام خلق جهان را عنایت است
این جا دل شکسته دعایش اجابت است

این جا بود که دیده ی مردم به سوی اوست
عالم منور از گل رخسار روی اوست

ابن الجواد منبع جود و سخا بود
ابن الجواد صاحب لطف و عطا بود
این الجواد زاده ی خیر الوری بود
این الجواد نور دو چشم رضا بود

آن کس که در عبادت و تقوا سرآمد است
فخر قم و سلاله ی پاک محمد است

موسی مبرقعی که بود مه جبین قم
درگاه لطف او شده خلد برین قم
کویش بود هماره چو حصن حصین قم
دارالشفا گشته بر اهل یقین قم

قم آشیانه ای شده بر آل بوتراب
ماهش بود مبرقع معصومه آفتاب

سادات برقعی همه از نسل پاک او
شد توتیای چشم ملایک ز خاک او
اهل ولا هماره بود سینه چاک او
روشن جهان ز نور رخ تابناک او

باشد قبیله ی رضوی از تبار او
قم نه که گشته اهل جهان وام دار او

بدرالمشعشعی که بود یوسفی جمال
آن صاحب الکرم که بود مجتبی خصال
شد سیدالکریم در اوصاف و در کمال
او مظهر جمیل خداوند با جلال

او چشمه ی علوم نبی مکرم است
او سیدالجلیل علیمی معظم است

ما را عنایتی شده از سوی کردگار
برعترت رسول خدا جمله بی قرار
از بس که انتظار کشیدیم انتظار
یارب رسان تو صاحب شمشیر ذوالفقار

تا آن که بر کند ستم و ظلم و جور را
"ناطق"توباش روز و شب از بهر التجا

۱_ مُلَمَّع = رنگارنگ و درخشان
۲_مُرَصَّع = تزئین و آراسته و جواهرنشان

#غلامرضا_محمودنژاد_ناطق

#حضرت_موسی_المبرقع_ع

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

25 Oct, 18:32


در وصف تو ای کوثر جاری چه بگویم
فرزند بلافصل بهاری چه بگویم

ای ایل و تبارت همگی نور علی نور
یک جلوه از این ایل و تباری چه بگویم

ای آینه برقع بزن و روی بپوشان
در وادی قم آینه داری چه بگویم

حسن تو، جمال تو، کمال تو کشیده است
صد جلوه در این آینه کاری چه بگویم

پیچیده میان حرمت بوی مدینه
نام و نسب از فاطمه داری چه بگویم

هر شعر که گفتیم به وصف تو رسا نیست
فرزند بلافصل بهاری چه بگویم

#سید_علی_نقیب

#حضرت_موسی_المبرقع_ع

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

25 Oct, 18:32


دوبیتی

ای چشمه ی علم و صاحب عز و جلال
وی سید با جلالت و قدر و کمال
شد محو جمالت همه ی خلق جهان
موسای مبرقعی تو در حسن جمال

#غلامرضا_محمودنژاد_ناطق

#حضرت_موسی_المبرقع_ع

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

25 Oct, 18:32


این جا مگر کجاست که نورش مشعشع است
در شعر عاشقانه‌ی عشّاق، مطلع است

مانند چلچراغ، چهل اختران قم
همواره می‌درخشد و همواره منبع است

جمعند زائران و ملایک کنار هم
به به چه آستان و چه فرخنده مجمع است

این آستان نور بلا فصل آفتاب،
آیینه‌ی بهشت خداوند اسمع است

هر چند مستطیل بُوَد ظاهر ضریح
اما چو کعبه در نظر من مربّع است

آید صدای بال و پر آسمانیان
آن کس که دفن گشته در این بُقعه، اورع است

فهمیدم از بلندی گلدسته‌ها که او
در ملک حُسن، مرتبت و شأنش ارفع است

زیباتر است سیرت او مثل صورتش
بنگر که بُرقعش چه جمیل و مرصّع است

ئوپدوم گلنده آستاسیندان، ئوپون منی*
این بیت، مثل بیت بهشتی ملمّع است

این جا کجاست گفتم و "سیّد بشیر" گفت
این جا مزار حضرت موسی مبرقع است

* ترجمه‌ی مصرع ترکی: وقتی که آمدم آستان او را بوسیدم، پس مرا ببوسید.

#سید_بشیر_حسینی_میانجی

#حضرت_موسی_المبرقع_ع

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

10 Oct, 22:36


دوبیتی

محتاج نگاه و با دلی غرق گناه
بردیم به نام حضرت نور پناه
وا شد گره کور هر آن جا گفتیم
یا فاطمه اشفعی لنا عند الله

#محمد_جواد_منوچهری

#حضرت_زهرا_س

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

10 Oct, 22:36


به لحظه لحظه ی دوری، به هجر یار قسم،
به دیر پایی شب‌های انتظار قسم،

به باغ سبز شهادت، به خون سرخ شهید
به روشنای سپیده، به نوبهار قسم،

به آشنایی غم با دل صبور علی
به روشنایی قلب امیدوار قسم،

به بی‌صفایی صبح مدینه بی‌زهرا
به بی‌وفایی دنیا، به شام تار قسم...

به آتش دل مسکین، به آه سرد اسیر
به اشک چشم یتیم و به چشمه‌سار قسم

اگر چه قلب جهان غرق در جراحت شد
شبی که فاطمه در خاک خفت، راحت شد

#استاد_محمد_جواد_غفور_زاده_شفق  

#حضرت_زهرا_س

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

10 Oct, 22:36


به دعا دست خود که برمی‌داشت
بذر آمین در آسمان می‌کاشت

به تماشا، مَلَک نمازش را
نردبانی ز. نور می‌‏پنداشت

چه نمازی؟ که تا به قبّه ی عرش
بُرد او را و نردبان برداشت!

پرچم دین ز بام کعبه گرفت
بُرد و بر بام آسمان افراشت

بس که کاهیده بود، شب او را
شبحی ناشناس می‌انگاشت

خصم بیدادگر ز جور و ستم
هیچ در حقّ او فرو نگذاشت!

تا نینداختش به بستر مرگ
دست از جان او مگر برداشت؟


قصه را تازیانه می‌داند
در و دیوار خانه می‌داند


آتش کینه چون زبانه کشید
کار زهرا به تازیانه کشید

دشمن دل‌سیه، به رنگ کبود
نقش بی‌مهری زمانه کشید

آتش خشم خان و مان‌سوزش
پای صد شعله را به خانه کشید

در میانش گرفت شعله ی‏ کین
پای حق را چو در میانه کشید

همچو شمعی که بی‏‌امان سوزد
شعله از جان او زبانه کشید..

قامتش حالت کمانی یافت
بس‌که بار الم به شانه کشید

سبحه، مشق سرشک او می‌‏کرد
بس‌که نقش هزار دانه کشید

بر رخ این فرشته ی معصوم
نتوان پرده ی فسانه کشید


قصه را تازیانه می‏‌داند
در و دیوار خانه می‌داند


سخن از درد و صحبت از آه است
قصۀ درد او چه جان‌کاه است

راه حق، جز طریق فاطمه نیست
هر که زین ره نرفت، گمراه است..

در مسیری که عشق می‌‌تازد
تا به مقصود، یک‌قدم راه است

در بهاران، خزان این گل بود
عمر گل‌ها همیشه کوتاه است

با غم او، دلی که بیعت کرد
تا ابد در مسیرِ الله است

این که بر لب رسیده، جان علی‌ست
دل گمان می‌کند هنوز، آه است..

هر که آمد، به نیمه ی ره ماند
غم فقط با دل تو همراه است

آن که بعد از کبودی رخ تو
با خسوف، آشتی کند، ماه است


قصه را تازیانه می‌داند
در و دیوار خانه می‌داند..


بی تو ای یار مهربان علی!
شعله سر می‌کشد ز جان علی

بی تو ای قهرمان قصه ی عشق
ناتمام است داستان علی..

خطبه ی‏ ناتمام زهرا کرد
کار شمشیر خون‌فشان علی

خواست نفرین کند، که زهرا را
داد مولا قسم به جان علی-

-که ز قهر تو ماسِوا سوزد؛
صبر کن صبر، مهربان علی!

ذوالفقار برهنه ی سخنش
کرد کاری به دشمنان علی،

که دگر تا ابد به زنهارند
از دم تیغ جان‌ستان علی

با وجودی که قاسم رزق است
ساخت عمری به قرص نان علی

بعد او، خصم دون که می‌‏پنداشت
به سه نان می‌خرد سنان علی،

بود غافل که چون به سر آید
دوره ی صبر و امتحان علی

دشمنان را امان نخواهد داد
لحظه‌‏ای تیغ بی‌امان علی..

دیدم انصاف را به کوچه ی عشق
سر نهاده بر آستان علی

عشق چون من ارادتی دارد
به علی و به خاندان علی..

رفت زهرا و اشک از دنبال
وز پی او روان، روان علی..

باز مانده‌ست سفرۀ دل او
غم و درد است، میهمان علی

درد دل را به چاه می‌گوید
رفته از دست، همزبان علی

آن شراری که سوخت زهرا را،
سوخت تا مغز استخوان علی


قصه را تازیانه می‌داند
در و دیوار خانه می‌داند

#استاد_محمد_علی_مجاهدی

#حضرت_زهرا_س

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

10 Oct, 22:36


تفسیر او به دست قلم نامیسّر است
در شأن او غزل ننویسیم بهتر است..

او فاطمه‌ست معنی این نام را هنوز
از هر زبان که می‌شنوم نامکرّر است..

در کوچه بوی آتش و در خانه عطر گل
مرز بهشت و دوزخ از آن روز این در است

با پهلوی شکسته هم از کوه، کوه‌تر
با قامت خمیده هم از آسمان سر است

لبخند می‌زند که بخندند بچه‌ها
مادر اگر که جان بدهد باز مادر است

مولا هنوز اوّل بی‌هم‌نفس شدن
بانو در انتظار نفس‌های آخر است!

#مهدی_مردانی

#حضرت_زهرا_س

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

10 Oct, 22:36


این زن کسی را ندارد تا سوگواری بیاید؟
یک گوشه اشکی بریزد یا از کناری بیاید؟

پاییز پاییز پاییز اندوه اندوه اندوه
آیا پس از رفتن تو باید بهاری بیاید؟

بعد از تو این حرف‌ها را با چاه باید بگوید
دیگر چگونه به خانه با شرمساری بیاید؟

از این نماز شکسته پهلوی هر کس نگویید
حالا که جمع‌اند گل‌ها حیف است خاری بیاید

ای دشمنان سیه‌رو در خوابی آشفته باشید
ای کوچه‌های مدینه باید سواری بیاید

زینب تو باید بسوزی با داغ مادر بسازی
این اشک‌ها را نگه‌دار شاید به کاری بیاید

#آرش_علیزاده

#حضرت_زهرا_س

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

10 Oct, 22:36


هم آسمان ها هم زمین باشد به فرمانت
جان جهان هستی و جان من به قربانت

من آن یتیمی که اسیر مادری چون توست
من آن فقیرِ تا ابد در حسرتِ نانت

پیداست هرگز نیست در درک بشر قدری
فهمیدن شأن تو و اوصاف پنهانت

کوری چشم دختران فتنه و آشوب
بوده پیمبر صبح و ظهر و شب ثناخوانت

خود را میان باغ فردوس خدا دیده
هر وقت پیغمبر زده بوسه به دستانت

تو کیستی؟ که جز نبی و مرتضی شخصی
سر در نیاورده هنوز از عمق ایمانت

تا پای جان می خواستی یار علی باشی
هم خواستی هم این که ماندی پای پیمانت

در کوچه ها یا پشت در حرف از ولایت بود
یک لحظه هم خالی نشد آن روز میدانت

نفرین کنی چیزی نمی ماند از این دنیا
عالم به هم می ریزد از حال پریشانت

با این که زخمی غلاف و میخ در بودی
بر جان دشمن زخم می زد نطق بُرّانت

طاقت ندارد گریه ات را شهر پیغمبر
باید بباری بی صدا در بیت الاحزانت

وقتی سلامش را جوابی نیست در این شهر
دلگرمی مولاست آوای علی جانت

درد علی را بیشتر از پیش خواهد کرد
وقتی که مرگت را بخواهی جای درمانت

هر روز می گوید به تو جان علی زهرا
حرف از جدایی ها مزن دستم به دامانت

#احمد_جواد_نوآبادی

#حضرت_زهرا_س

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

10 Oct, 22:36


"گلی که عالم از او تازه بود، پرپر شد
یگانه کوکب باغ وجود، پرپر شد

شب شهادت زهرا علی به خود می گفت:
گل محمدی من چه زود پرپر شد!

خزان چه کرد که در چشم اشکبار علی
تمام گلشن غیب و شهود، پرپر شد

به باغ حُسن کدام آفتاب ناب، افسرد
که در مدار افق هرچه بود، پرپر شد؟

برای تسلیت اهل باغ آمده بود
شقایقی که به صحرا کبود، پرپر شد

نشان ز پاکی روح لطیف فاطمه داشت
بنفشه ای که سحر در سجود، پرپر شد

ز فیض صحبت او رنگ و بوی عزت داشت
گلی که تشنه میان دو رود پرپر شد"

#زکریا_اخلاقی

#حضرت_زهرا_س

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

10 Oct, 22:36


...ممدوحه ی محمد و محبوبه ی خدای
کز کبریا رسیده درود مکررش..

آوای وحی می‌رسد از صحن خانه‌اش
بوی بهشت می‌رسد از خاک معبرش..

پا می‌نهد گرسنه به محراب بندگی
آن کو رسد طعام بهشتی ز داورش

این است کوثری که خدا داد بر رسول
دشمن چه غم که خواند در آن روز، ابترش..

دشمن گرفته بود کمین در خط رسول
فکر هزار فتنه نهان بود در سرش..

می‌خواست بعد مرگ پیمبر شود خموش
آن جاودانْ چراغِ همیشه منوّرش

غافل از آن ‌که بعد پدر می‌کند قیام
بر دفع کفر، دختر اسلام‌پَروَرَش..

از مسجد مدینه تو گویی رسد هنوز
آوای خطبه، بلکه اِلی صبح محشرش

مسجد، شراره از در و دیوار برکشید
شد داغ‌دیده دخت نبی، تا سخنورش..

با گریه از صحابه کمک خواست آن زمان
یک تن نداد پاسخ او غیر شوهرش

آن اشک و آه و ناله و فریاد و آن سکوت
بالله نبود هیچ‌کس این‌گونه باورش

نفرین بر آن سکوت که در موج فتنه‌ها
طغیان و ظلم و جور، عَلَم شد برابرش

نفرین برآن سکوت که از آن سکوت بود،
اسلام هر چه آمده امروز بر سرش

بالله اگر قیام نمی‌کرد فاطمه
نامی نبود زَاحمد و فرقان و داورش

دین نبی به همت زهرا دوام یافت
نقش بر آب، نقشه ی خصم ستمگرش..

خورشید عمر او به جوانی غروب کرد
پوشیده شد به خاک عذار منورّش

در هر دلی مزاری از آن آل عصمت است
پیدا اگرچه نیست نشانی زِ منبرش..

مردانه راه فاطمه باید گرفت کو،
تا پای مرگ کرد حمایت زِ رهبرش

بس راز نانوشته بماند زِ غصه‌اش
گیرم شوند جمله سماوات دفترش..

#استاد_غلامرضا_سازگار

#حضرت_زهرا_س

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

10 Oct, 22:36


جايی برای كوثر و زمزم درست كن
اَسما! برای فاطمه مرهم درست كن

تابوت كوچكی كه بميرم درون آن
با چند تخته چوب برايم درست كن

تا داغ اين شقايق زخمی نهان شود
تابوتی از لطافت شبنم درست كن

مثل شروع زندگی مرتضی و من
بی‌زرق و برق، ساده و محكم درست كن

از جنس هيزمی كه در خانه سوخت، نه
از چند چوب و تخته ی مَحْرَم درست كن

طوری كه هيچ خون نچكد از كناره‌اش
مثل هلال لاله كمی خم درست كن

#سید_رضا_جعفری

#حضرت_زهرا_س

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

10 Oct, 22:36


جرعه جرعه غم چشید و ذره ذره آب شد
آسمان شرمنده از قدّ خم مهتاب شد

گریه‌ها می‌کرد تا اُمّت شود بیدار... حیف
از صدای گریه‌اش اُمّت فقط بی‌خواب شد

پشت در آمد بگوید، گوش عالم بشنود:
«ارث دریا بود آن چه قِسمت مرداب شد»...

بشکند دستی که پای شعله را این جا کشاند
باب را آتش کشید، آتش کشیدن باب شد

حضرت صدّیقه از گستاخی مسمار نه
از طناب دور دستان علی بی‌تاب شد

ما نمی‌دانیم، «نَعلُ السیف» می‌داند چرا
«مرتضایم را نبر...»، «فضه مرا دریاب» شد...

#مرضیه_نعیم_امینی

#حضرت_زهرا_س

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

10 Oct, 22:36


تا آمدی کمی بنشینی کنارمان
تقدیر اشاره کرد به کم بودن زمان

از روی خاک تیره سحرگاه پا شدی
رفتی وضو گرفتی از اشراق و بعد از آن

هجده نفس کشیدی و رکعت به رکعتش
نزدیک‌تر شدی به خودت، ذات بی‌نشان

می‌خواستی که جلوه کنی بر زمین ولی
توحید نردبان شد و بردت به آسمان

از عصر جاهلیت آن‌ها تو را گرفت
دادت به درک ناقص این آخرالزمان

حالا هزار سال پس از تو رسیده‌اند
اهل زمین به قسمت جذاب داستان

جایی که آسمان به زمین رزق می‌دهد
از سفره ی نگاه تو بانوی مهربان

در کوچه‌های ساکت و مرطوب شهر ما
حس می‌شود حضور شما موقع اذان...

این شعر را بگیر و برای فرشته‌ها
با لهجه ی خدا و صدای خودت بخوان

#هادی_جانفدا

#حضرت_زهرا_س

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

10 Oct, 22:36


مرا از لحظه ی پیدایش عالم دعا کردی
همیشه هر کجا نام تو را بردم دعا کردی

هزاران سال طی شد تا خدا بخشید آدم را
یقیناً لحظه ی بخشایش آدم دعا کردی

مسیح و حضرت موسی و ابراهیم مدیونت
برای هاجر و آسیه و مریم دعا کردی

جهان را می توانستی به نفرینی بسوزانی
ولی در پاسخ بی مهری عالم دعا کردی

تو معنا کرده ای اَلجّار ثُمَّ الدّار را وقتی
که آن همسایه های بی وفا را هم دعا کردی

مُسلَّم شد برای اهل خانه رفتنی هستی
از آن جا که برای رفتنت، هر دم دعا کردی

#سیده_فرشته_حسینی

#حضرت_زهرا_س

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

10 Oct, 22:36


دوبیتی

دلت زخمی دلت آتش‌فشان بود
نگاهت آسمان بود، آسمان بود
فقط «روح رسول الله»! ای کاش
مدینه با تو قدری مهربان بود

#حسین_عباسپور

#حضرت_زهرا_س

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

10 Oct, 22:36


شمعم که با شرار خودم گریه می کنم
دریایم و کنار خودم گریه می کنم

بی اختیار جای نفس آه می‌کشم
با آه بی شمار خودم گریه می کنم

روز مرا کبودی رویی سیاه کرد
هر شب به روزگار خودم گریه می کنم

بی تاب می‌شود حسن از یاد کوچه ها
با طفل بی قرار خودم گریه می کنم

بر جان خویش نیمه ی شب چیده ام لحد
حالا سر مزار خودم گریه می کنم

#میثم_مؤمنی_نژاد

#حضرت_زهرا_س

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

10 Oct, 22:36


دوبیتی

وقتی در خانه ی علی می‌لرزد
دنیا به بهانه ی علی می‌لرزد
هرچند که کوه بوده یک عمر ولی
بی فاطمه شانه ی علی می‌لرزد

#مهدی_مردانی

#حضرت_زهرا_س

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

10 Oct, 22:36


قلم چگونه گذارد قدم به ساحت تو
«توان واژه کجا بود و طرح صحبت تو»

خدا به یُمن شما رزق می‌دهد ما را
زمین نشسته سر سفره ی قناعت تو

هر آنچه قد بکشد صبر، باز هم دستش
نمی‌رسد به بلندای استقامت تو

چه آمده به سر ماهِ رویت این شب‌ها
که در توان علی هم نبوده رؤیت تو

هنوز کوثر این اشک‌ها خروشان است
چگونه سرد شود داغ بی‌نهایت تو

تو رفته‌ای و جهان قرن‌هاست می‌سوزد
و مانده روی دلش حسرت زیارت تو

چقدر دست غزل در برابرت خالی‌ست
بگو چگونه درآییم از خجالت تو

#فائزه_زرافشان

#حضرت_زهرا_س

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

10 Oct, 22:36


اتاق کاهگلی بود و مَرد و یک گل زرد
که باد، عطرِ غم انگیزِ مرگ را آورد

اُتاق کاهگلی ماند و مرد و یک تابوت
و لحظه های پُر از اضطراب و ماتم و درد

ستاره ها همه از عمقِ آسمان دیدند
که یک ستاره ی پُر نور، در زمین شد سرد

اتاق کاهگلی ناگهان به خود لرزید
و سقف، در وسط خود دریچه ای وا کرد

دریچه پُر شده بود از مه غلیظ و غبار
و یک فرشته که می گفت: پیشِ ما بر گرد!

و از دریچه ی غمگین، گُلی به بالا رفت
به روی دوشِ هزاران فرشته ی شبگرد

دریچه بسته شد و سقفْ جای خود برگشت
و خانه ماند و فضای گرفته ای از گَرد

و بعد آن شب غمگین، کسی نمی داند:
کجاست قبر تو بانو، کجاست آن گل زرد!

#مهدی_زارعی

#حضرت_زهرا_س

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

10 Oct, 22:36


اگرچه سایه‌ای از دخترت به جا مانده
رسیده‌ام که بگویم قرارِ ما مانده

رسیده‌ام سرِ خاکی که سایه بانش ریخت
نِشسته‌ام ؟ نه قد و قامتم دوتا مانده

یکی دو روز فقط صبر کن ؛ کنارِ توأم
که چند نیمه نفس بینِ ما دوتا مانده

دلم برایِ علی شور می زند تنها
برای او فقط این یارِ بی صدا مانده

مسیرِ خانه‌ی‌مان تا مزارِ تو سُرخ است
جراحتی‌ست که در پهلویم به جا مانده

مدد زِ شانه‌ی طفلم گرفته می‌آیم
به چهره‌ام اثرِ دستِ بی‌حیا مانده

هنوز هم همه‌ی سرفه‌های من خونی ست
هنوز هم به رخم ردِّ شعله‌ها مانده

تمامِ روز فقط حرفِ زینبم این است:
که رویِ چادرِ تو چند جایِ پا مانده

بس است شِکوه‌ام و داغ‌هایِ من بگذار
نمک به زخم زنم داغِ کربلا مانده

نشسته بینِ خرابه در انتظارِ پدر
دو پلکِ بی رمقش سمتِ نیزه‌ها مانده

زبان گرفته که سربارِ عمّه‌اش شده است
از آن شبی که از آن قافله جدا مانده

صدایِ عمّه‌یِ خود را دگر نمی‌شنود
فقط نه این چقدر زیرِ دست و پا مانده

به عمّه گفت که عمّه بِگرد می‌یابی
به قَدِ من به گمانم که بوریا مانده

#حسن_لطفی

#حضرت_زهرا_س

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

10 Oct, 22:36


آدم است او یا مَلَک ماهیّتش معلوم نیست
گرچه مخلوق است نوع خلقتش معلوم نیست

حضرت زهراست خود تفسیری از آیات قدر
آن شب قدری که حتی ساعتش معلوم نیست

مادرش یا دخترش من هرچه دقت می کنم
با رسول الله،زهرا نسبتش معلوم نیست

در کسا بی فاطمه غیر از علی و بچه هاش
رحمة للعالمین هم ساحتش معلوم نیست

بعد ابر نیلی سیلی در این شب ها شده
مثل آن ماهی که نصف صورتش معلوم نیست

فاطمیه مثل دردی تا ظهور منتقم
طول درمان دارد اما مدتش معلوم نیست

روضه یعنی داستان مادری در اوج خود
چون به کوچه می رسد یک قسمتش معلوم نیست

گرچه معلوم است دارد می رود مادر ولی
حضرت فِضه دلیل لُکنتش معلوم نیست

ضربه وقتی ناگهان شد بی توجه می خورد
ضربه وقتی ناگهان شد شدتش معلوم نیست

هم که معلوم است او ریحانة الحوراست و
هم که وقت خشم سیلی قدرتش معلوم نیست

اینکه قبر علت خلقت چرا مخفی شده
درمیان اهل معنا علتش معلوم نیست

یادم آمد موقع سجده به مُهر کربلا
فاطمه در هیچ مهری تربتش معلوم نیست

#مهدی_رحیمی

#حضرت_زهرا_س

@nohe_sonnati

نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس

10 Oct, 22:36


جاری شده این اشک به تکرار غم تو
عمری‌ست دل ماست گرفتار غم تو

از فاطمیه مانده به جا هر چه که داریم
یعنی همه هستیم بدهکار غم تو

شد هر تپشش ذکر «علیًّ ولی الله»
قلبی که شده محرم اسرار غم تو

از موهبت توست که زنده‌‌ست دل ما
با زمزم اشکی که بود کار غم تو

چشم تر ما چشمه‌ای از کوثر و در دل
چون خیمه‌ای افراشته همواره غم تو

جا مانده دلم در وسط کوچه‌ی اشکت
آتش زده ما را در و دیوار غم تو

ده قرن گذشته‌ست، هنوز ای گل پرپر
مانده به روی دوش جهان بار غم تو

#یوسف_رحیمی

#حضرت_زهرا_س

@nohe_sonnati

1,563

subscribers

529

photos

32

videos