تا انتهای افق @ninfrance Channel on Telegram

تا انتهای افق

@ninfrance


مشاهدات، تجارب و یادداشت های یک ایرانی از فرانسه و هلند
برای تحقق آرمان بر حقت، جهانی بیندیش...

@N313mohajer

تا انتهای افق (Persian)

تا انتهای افق یک کانال تلگرامی است که توسط کاربر با نام کاربری @ninfrance اداره می شود. این کانال معرفی شده است به عنوان یک پل بین ایران و فرانسه و هلند، جایی که شما می توانید به مشاهدات، تجارب و یادداشت های یک ایرانی از این کشورها دسترسی پیدا کنید. اگر شما عاشق سفر و کشورهای خارجی هستید و علاقه مند به بررسی فرهنگ های مختلف و زندگی در سایر کشورها، این کانال برای شماست. از طریق این کانال، شما می توانید نگاهی دقیق تر به زندگی روزمره و جذابیت های فرانسه و هلند پیدا کنید. از بهترین رستوران ها و جاذبه های گردشگری، تا فرهنگ و مردمان این کشورها، همه چیز را در این کانال خواهید یافت. بنابراین، اگر می خواهید به دنیای جذاب و دیدنی فرانسه و هلند سفر کنید، حتما این کانال را دنبال کنید. بیایید در ماجراجویی های هیجان انگیز این کانال شرکت کنیم و فرهنگ های جدید را کشف کنیم. بپیوندید به تا انتهای افق و جهانی بیندیش.

تا انتهای افق

13 Jan, 15:09


احتمالا تا الان انواع اخبار و نظرات را در خصوص آتش‌سوزی‌های آمریکا دنبال کرده‌اید.

این وقایع هم امتحانی دیگر بود برای انسان‌های این کره خاکی که نسبت به حوادث بر اساس اینکه کجا رخ دهد، چه واکنشی خواهند داشت.

این‌ها فیلم و عکسی است که از تلویزیون در هلند گرفتم.

همزمان که خبرنگاران داشتند از شدت حادثه و غافلگیری انجام شده و نبود امکانات می‌گفتند و همزمان که سوختن شهر در پخش زنده در حال پخش بود. تمام سران آمریکا در مجلس به خاک سپاری رئیس جمهور سابق این کشور، کارتر، جمع شده بودند و خوش و بش می‌کردند.

با بی‌طرفی اگر به این حوادث نگاه کنیم. شاید برخی هم در این مرحله بیدار شوند که رسانه غرب و بخصوص بی‌بی‌سی، هرگز دنبال خبررسانی صرف نبوده و فقط مامور است آنچه به نفع حفظ قدرت آن کشورهاست را مخابره کند. گاهی مخابره دروغ، گاهی مخابره با ادبیات نایس!
و گاهی هم وارونه بیان کردن ماجرا...

در تمام این لحظات تصور می‌کردم اگر ذره‌ای از این حادثه در سرزمین ایران بود، نوع مخابره به چه شکل بود...

چند هفته قبل حادثه، بیمه آتش‌سوزی لغو شود. آب کافی در مخزن نباشد. و دم و دستگاه آتش‌نشانی به اوکراین اهدا شده باشد.

@ninfrance

تا انتهای افق

10 Jan, 19:31


از دیروز که اخبار آتش‌سوزی‌های عجیب و به قول خودشان آخرالزمانی آمریکا را مرور می‌کنم، نظرات مردم دنیا قابل توجه است.

تصاویری از غزه و لس‌آنجس را مقایسه کرده‌اند و در کامنت ها نوشته‌اند: آمریکا اسرائیل را حمایت کرد که غزه را به آتش بکشد و خداوند آمریکا را شبیه غزه کرد...

اما مسائل عجیب‌تری هم رخ داده که در پست‌های بعدی عرض می‌کنم...


✍🏻 تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران

@ninfrance

تا انتهای افق

09 Jan, 09:17


فیلم شایعات را دیدید؟

در این فیلم نخست‌وزیر کانادا را یک آدم به شدت احساسی و عاشق و درگیر مسائل عاطفی شخصی نشان می‌دهد. نخست‌وزیر آلمان را درگیر او...

رئیس‌جمهور آمریکا را پیر و خسته و بیخیال و رئیس جمهور فرانسه را در ترس و اضطراب...

این یک فیلم معمولی نبود...
داستان از آنجا شروع می‌شود که بر سر یک گور دسته جمعی از نسل کشی های قبلی جمع شده‌اند و عکس یادگاری می‌گیرند و حالا اجساد جان گرفته آن‌ها، در مسیر انتقام هستند...

این فیلم برای ۲۰۲۴ است و نکات فراوانی در دیالوگ‌های آن وجود دارد.

انتهای فیلم بسته‌هایی از قرص سیانور به هر یک می‌دهند که کار تمام است و بهترین کار خودکشی است...

خبر استعفای نخست وزیر کانادا را شنیدیم. و بلافاصله رفتار تحقیرآمیز ایلان ماسک با او.
خبر بحران اقتصادی آلمان و انگلیس را شنیده‌ایم.
خبر استعفای نخست وزیر و دولت فرانسه را شنیده‌ایم...
و اخباری از آمریکا که به سمت جنگ‌های داخلی در حرکت است...

فیلم جدید که منتظرم بتوانم ببینم. فیلم جنگ داخلی در آمریکاست که این هم برای سال ۲۰۲۴ است. با عنوان:

Civil War...

باخبر بودن از وضعیت دنیا خیلی مهم است. متوقف در ظاهر نباید بود.
واقعا قدرت از غرب به شرق در حال انتقال است و واقعا نظم جهانی در حال تغییر است و واقعا بحرانی جهانی در راه است و واقعا قدرتی جدید در حال شکل‌گیری است و واقعا زمین به دست صالحان خواهد رسید...




✍🏻 تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران

@ninfrance

تا انتهای افق

08 Jan, 19:17


این فیلم را احتمالا دیده‌اید. درباره شب سال نو آلمان است. به دوست آلمانی نشان دادیم. گفت درست است و سال گذشته یکی از این آتش‌بازی‌ها جلوی یک خانواده پنج نفره منفجر شده و همه کشته شده‌اند. و یک مجتمع آتش گرفته که دیگر قابل سکونت نشده.
و هر سال هم داره بدتر میشه...

بعد می‌گفت: اقتصاد آلمان در حال سقوط و فروپاشی است و من آنجا را ترک کرده‌ام. با خنده می‌گفت: من پناهنده هستم به هلند...

حالا اما وضعیت هلند چه طور است هم جای بررسی دارد. همین چند وقت پیش متوجه شدیم یکی از فروشگاه‌های زنجیره‌‌ای معروف هلند بنام blokker اعلام ورشکستگی کرده و همین روزهای پایان سال با ۶۰ درصد و ۷۰ درصد تخفیف اجناس خود را به حراج گذاشته بود و بسته شد...

گزارش آن را می‌توانید در سایت خبری زیر دنبال کنید:

البته در این گزارش از چندین فروشگاه زنجیره‌ای دیگر یاد می‌کند که همگی در این دو سال اخیر و پس از کرونا ورشکست شده و به طور کامل در سراسر هلند تعطیل شده‌اند.

https://www.dutchnews.nl/2024/11/blokker-goes-bust-in-new-blow-for-dutch-high-streets/



✍🏻 تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، #هلند و ایران

@ninfrance

تا انتهای افق

08 Jan, 17:16


و اما اخبار داخلی این کشورها...

سری به اخبار هلند در خصوص شب جشن و سرور سال نو میلادی ۲۰۲۵ زدم.

در هلند فعالیت آتش‌نشانی بیش از سال گذشته بوده و رئیس پلیس اعلام کرده شبی پر از ویرانی و خشونت را گذرانده‌ که تعداد نامعلومی پلیس مجروح شدند.

مردی ۴۶ ساله از شدت جراحات آتش بازی جان داده و پس از آن نوجوانی ۱۴ ساله در روتردام کشته شده.

۲۳ نفر به دلیل جراحات‌ چشمی در بیمارستان چشم هلند هستند و متاسفانه نیمی خردسال هستند.


در لاهه و و آمستردام ده‌ها نفر به دلیل خرابکاری دستگیر شدند و ۱۹۹ بار آمبولانس‌ها پاسخگوی تماس‌ها بوده‌اند.

در بروکسل، همسایه هلند ۱۵۹ نفر دستگیر شدند. ده‌ها خودرو در آتش سوختند و به ماموران پلیس سنگ و کوکتل مولوتوف پرتاب شده است. و یا ۵ نفر در حوادث آتش بازی در آلمان جان باختند.

ما بقی اخبار هم از طریق سایت خبری هلند خودتان دنبال کنید. مثل اینکه اتاق‌های کنترل پلیس به دلیل حجم تماس و... از کار افتادن و سیستم ارتباط با امدادگران اورژانس سراسر کشور قطع شده است.

در پایان هم نوشته است: « برای برخی، شب سال نو مجوزی برای هرج و مرج و خشونت است. آتش بازی زمانی یک سنت زیبا بود، اما امروز فقط کارهای غیرقانونی شده است. تخریب و خشونت چه زمانی متوقف می‌شود.؟»

https://nos.nl/liveblog/2550161-ook-een-vuurwerkdode-in-tiel-postcodekanjer-valt-in-balkbrug


✍🏻 تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، #هلند و ایران

@ninfrance

تا انتهای افق

07 Jan, 10:01


این فیلم را شب سال نو گرفتم. اینجا لحظه تحویل سال نو، شب یکم ژانویه هر سال، ساعت ۱۲ شب است.

اگر چشم‌هایتان را ببندید انگار در مناطق جنگی هستید. صدای بسیار سنگین. این صدا ۱۲ شب اوج می‌گیرد و حداقل تا ۲ نیمه شب در سراسر هلند ادامه دارد.

خب البته این روی شیرین داستان است. آتش‌بازی و شادمانی. اما اگر سری به اخبار داخلی هلند یا مثلاً آلمان یا فرانسه بزنید، روی دیگری هم که پر از سانحه و خشونت و حتی مرگ هست ظاهر خواهد شد.

حالا نکته اینجاست که اگر این داستان برای ایران بود، شما بیش از دست به دست شدن بخش شادی داستان، باید مدام اخبار سوانح و حوادث و بخش غم‌انگیز داستان را در شبکه‌های اجتماعی دریافت می‌کردید.

اخباری که از فرای مرزهای کشورتان به دست شما می‌رسید. اما چون اینجا اروپاست، چنین اخباری را دریافت نمی‌کنید. مگر اهل تحقیق و جستجو باشید.

در پست بعدی کمی از اخبار داخلی هلند را دنبال کنیم.


✍🏻 تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، #هلند و ایران

@ninfrance

تا انتهای افق

04 Jan, 09:31


دنبال چه هستیم؟

خاطرم هست مردی آمریکایی که مسلمان شده بود و حتی به ایران نقل مکان کرده بود در مصاحبه‌ای می‌گفت: اگر فقط مدتی متن اخبار و حوادث روزانه آمریکا که در مجلات داخلی خودمان چاپ می‌شود در ایران ترجمه و نشر داده می‌شد. معدود کسی همچنان علاقه‌مند به مهاجرت و یا سفر به این کشورها می‌شد...

بارها برخی افراد به بنده پیام داده‌اند که از خوبی‌های آنجا بگو، باور پذیرتر همه چیز جلوه کنه...

و من چند روز است می‌خواهم یک خبر خوب پیدا کنم...

برویم و با اخبار سال نو شروع کنیم...



✍🏻 تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، #هلند و ایران

@ninfrance

تا انتهای افق

28 Dec, 11:40


ناسازگار با روح زمان!

این خیلی جای تامل است که در هلند توسط خود بانوان بیانیه‌ای صادر شود که این مسابقات دوشیزه هلندی که بیشتر از ویژگی‌های جسمانی و ظاهری یک دختر متمرکز بوده است،‌دیگر با روح زمانه و ارزش‌های امروزی همخوانی ندارد!

شما می‌بینید برخی دختران سرزمین ما با تصوراتی که برایشان ساخته شده هر روز بیشتر درگیر رسیدگی به جذابیت‌های جسمانی خود می‌شوند. اما چنین کشورهایی که راه رفته اند متوجه شده‌اند که مسیر درستی را طی نکرده‌اند.

و نکته جالب توجه اینکه جایگزین چنین برنامه‌ای یک پلتفرم شود که در آن با دختران در خصوص سلامت روان صحبت شود. و بجای تاج و لباس‌های آنچنانی، داستان‌های واقعی دختران جوان مورد توجه قرار گیرد. می‌دانید چرا؟

چون طبق خبری که برایتان فرستادم دختران زیادی که به سن نوجوانی رسیده‌اند به سمت عمل‌های جراحی در اعضای بدن خود روی آورده‌اند و بسیاری از این جراحی‌ها آسیب دیده‌اند، برای اینکه ملاک جامعه و انتخاب دختر برتر بر این اساس شکل گرفته بوده است. ایده‌آل‌های زیبایی! در حالی که این افراد حتی خودشان نیستند و با جراحی‌ها و آرایش‌ها به این سطح خود را می‌رسانند...

دوستی در هلند می‌گفت: سن بزهکاری به سن نوجوانی رسیده و نظام آموزشی هلند از این بابت نگران است. کار به جایی رسیده که افرادی را استخدام می‌کنند تا در پارک‌ها سراغ نوجوانان بروند و با آن‌ها صحبت کنند که به راه‌های خلاف کشیده نشوند.

این خیلی عجیب و جالب است که بحث و گفتگو‌های خود به این نتیجه رسیده‌اند که این درست نیست دختران فقط در مسائل جسمانی خود محدود شوند. دنیا در حال تغییر است و باید اینها به چیزهایی فراتر از این چهارچوب‌ها فکر کنند و مسیر شخصی خود را پیدا کنند!

ظاهرا این نگاه به بلژیک هم سرایت کرده و پر واضح به مرور سراسر دنیا را خواهد گرفت. حالا ما باید صبر کنیم که غرب به این نتیجه برسد که تمام راه‌هایی که در خصوص انسان و تعالی و رشد انسان بخصوص در جنس زن رفته، اشتباه بوده است و همان فرامین الهی و دستورالعمل‌های رشد و تعالی دینی همچون مکتب ارزشمند اسلام، درست بوده است...


✍🏻 تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، #هلند و ایران

@ninfrance

تا انتهای افق

26 Dec, 16:15


نشانه‌های تغییر به سمت درست

هلند اعلام کرد: بعد از ۳۵ سال، مسابقه سالانه انتخاب دوشیزه هلندی یا همان دختر شایسته را برای همیشه لغو کرده است.


واقعا مشخص است نگاه به زنان و شان و منزلت ایشان به سمت درست در حال تغییر است. اما فکر نمی‌کردم دیگر انقدر سرعت گرفته باشد. بعد از یک راه رفته غربی که زنان و دختران بر اساس جسم و کیفیت چیزی که در اراده آن‌ها نبوده مورد مسابقه و رقابت قرار می‌گرفتند و بعد از اینکه این نوع مسابقات باعث شده بود دختران زیادی برای این رقابت به جراحی‌های زیادی در صورت و اندام خود روی بیاورند، هلندی‌ها پیشگام شدند و اعتراف کردند: دنیا در حال تغییر است و ما هم باید تغییر کنیم...

در نظری که واکنش به این خبر بوده، نوشته شده است: «این مسابقه زیبایی در واقع فقط بازرسی گوشت بوده است!»

حالا قرار شده است بودجه چنین برنامه‌ای خرج یک پلتفرم شود که دختران و زنان از تلاش خود برای یافتن شخصیت ارزشمند خود بنویسند و فضایی باشد برای بیان تجارب و دغدغه‌های واقعی دختران و زنان و کمک به حل و رفع مشکلات واقعی ایشان.

پیوند زیر این خبر و اظهار نظرات را منتشر کرده است. مطالعه کنید تا بیشتر در این خصوص بنویسم:

https://dit.eo.nl/artikel/miss-nederland-missverkiezing-niet-meer-van-deze-tijd-vrouwen-schoonheid

✍🏻 تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، #هلند و ایران

@ninfrance

تا انتهای افق

26 Dec, 09:27


ترجمه متن نامه‌ای که در صندوق پستی ما در #هلند انداختند:

« روز بخیر،

من دوست داشتم به شما سر بزنم، اما چون در حال حاضر برای من امکان پذیر نیست، برای شما می نویسم، زیرا آنها در تعجب هستند که آیا زندگی بر روی زمین در مدتی دیگر امکان پذیر خواهد بود.

می‌بینیم که طبیعت از تعادل خارج شده است. و ما می بینیم که دولت‌های فعلی در مراقبت از مردم و زمین شکست می‌خورند. آیا زمین از بین خواهد رفت؟ نه قطعا نه. در یکی از کتاب‌ها چنین آمده است: «صالحان زمین را تصاحب خواهند کرد و تا ابد در آنجا زندگی خواهند کرد».

ما می‌توانیم مطمئن باشیم، زیرا همه چیزهایی که در آن کتاب نوشته شده و پیش‌بینی شده است، تا کنون با جزئیات به حقیقت پیوسته است. اما عواقب آلودگی را همه می‌بینند. پس باید اقدام کرد. به همین دلیل است که دولت جدیدی تشکیل شده که منتخب مردم نیست. این به زودی بر تمام زمین حکومت خواهد کرد.

چگونه این را بدانیم؟
در کتاب نشانه‌ای ترکیبی از رویدادهایی وجود دارد که به یکباره اتفاق می‌افتند تا شاهدی بر آمدن این دولت باشد.

و ما قبلاً شاهد وقوع آن هستیم. می‌گوید هزینه‌های غذا و زندگی بالا می‌رود: «یک لیتر گندم برای یک دینار». یک دینار برابر است با دستمزد یک روز. درباره نگرش مردم گفته می‌شود، "مردم فقط به فکر خود و پول خواهند بود. و هر چه مردم بیشتر و بیشتر بی قانون شوند، عشق اکثر آنها سردتر می‌شود."

و: «یک قوم با دیگری خواهد جنگید، و یک پادشاهی با دیگری، زمین لرزه‌های بزرگ و کمبود مواد غذایی و بیماری های همه گیر یک جا پس از دیگری رخ خواهد داد».

خوشبختانه، برای پایان دادن به همه بدبختی‌ها و آلودگی‌هایی که در حال حاضر وجود دارد، به موقع اقدام می‌شود. می‌گوید: «روزی را قرار داد که می‌خواهد زمین ساکنان را به عدالت داوری کند». پس از آن زندگی چنان خواهد بود که در اینجا نوشته شده است:

"او در میان بسیاری از مردمان داوری خواهد کرد و امور را در رابطه با امت های دوردست و قدرتمند شمشیر خواهد کشید و آنها دیگر جنگ را یاد نخواهند گرفت." دیگر مردم شریر وجود نخواهند داشت" همه زیر درخت انگور و زیر درخت انجیر خود خواهند نشست و از هیچ کس نمی‌ترسند.

بر روی زمین غلات فراوان خواهد بود.» و هیچ ساکنی نخواهد گفت: «من بیمارم». بگذارید گوشت او سالم تر از جوانی شود. بگذار به روزهای جوانی خود بازگردد.» خانه‌ها می‌سازند و در آنها ساکن می‌شوند، تاکستان‌ها می‌کارند و میوه‌هایشان را می‌خورند.»

هر اشکی را از چشمانشان پاک خواهد کرد. مرگ دیگر نخواهد بود. دیگر نه ماتم است، نه گریه و نه دردی. چیزهای گذشته تمام شده است.

آن که بر تخت نشست گفت: «ببین! من همه چیز را جدید می‌سازم.' او همچنین گفت: "این سخنان قابل اعتماد و درست است." خانه و باغ خود را، اما بدون وام مسکن سنگین و یا هزینه های طولانی مدت....»




✍🏻 تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران

@ninfrance

تا انتهای افق

25 Dec, 16:52


نامه‌ای در ایام میلاد حضرت عیسی مسیح علیه‌السلام

داخل صندوق پستی‌مان نامه‌ای عجیب یافتیم که تا کنون چنین چیزی دریافت نکرده بودیم.

نامه را که باز کردم با چنین متنی مواجه شدم...
پاراگراف‌های اول تصور کردم کار مسلمانان در هلند است. اما در ادامه متوجه شدم نامه‌ای از یک مبلغ مسیحی است...

چه فصل‌های مشترکی با ما داشت... واقعا اول فکر کردم بخشی از ترجمه آیات قرآن را استفاده کرده است...

در ادامه متن ترجمه هم می‌آید...


✍🏻 تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران

@ninfrance

تا انتهای افق

24 Dec, 13:06


فیلم عجیبی بود! (شایعات)

Rumours(2024)

فیلم کاملا نمادین و تمثیلی است. و تمام دیالوگ‌ها و حرکات و صحنه‌ها و شخصیت‌ها معنا دار است.

ظاهراً سالانه رهبر ۷ کشور جهان که به نوعی مثلا اینها دنیا را اداره می‌کنند، در نشستی دور هم جمع می‌شوند و برای حل مشکلات دنیا راه حل ارائه می‌دهند.

و اینبار هم طبق برنامه در کشور آلمان دور هم جمع شده‌اند تا برای یک بحران نامعلوم در جهان تصمیم‌گیری کنند و راه حل پیدا کنند.

اما نشان می‌دهد که هر کدام از این رئیس‌جمهورها گرفتار مسائل شخصی یا جنسی و اخلاقی هستند و یا در جهل و نادانی به سر می‌برند.

در نهایت در حوادثی که رخ می‌دهد می‌بینند در توانشان نیست مشکلات حتی خودشان را هم برطرف کنند و می‌بینند که همه چیز تحت کنترل هوش مصنوعی پیش می‌رود و فرایند را برای نابودی اینها فراهم می‌کند. در نهایت هم همچنان از سخنرانی های شعارگونه دروغین و تکبر خود دست بر نمی‌دارند و تن به مرگ و نابودی و خودکشی می‌دهند.

این کشورها آمریکا، انگلیس، کانادا، آلمان، فرانسه، ایتالیا و ژاپن هستند.

در نهایت در صحنه‌ای عنوان می‌شود که قدرت در حال انتقال به گروهی دیگر است و اینها در حال فروپاشی هستند.

و پایان فیلم پرچم همهٔ این کشورها را نشان می‌دهد که در حال سوختن است...


✍🏻 تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران

@ninfrance

تا انتهای افق

24 Dec, 12:49


فیلمی بنام «شایعات»
2024

کسانی که موضوع #نظم_نوین_جهانی برایشان جذابیت دارد. کسانی که از وضعیت بحرانی غرب - که پنهان می‌کنند- بی‌خبرند.
کسانی که آینده پژوه هستند و نیم نگاهی هم به هوش مصنوعی و اتفاقات آخرالزمانی دارند... دیدن این فیلم را از دست ندهند...


توجه شود: این فیلم را با خانواده نمی‌توان دید...

✍🏻 تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران

@ninfrance

تا انتهای افق

23 Dec, 15:22


آنچه جدیدا در هلند به چشمم می‌آید مادران هلندی هستند که محجبه شده‌اند و حتی فرزند کم‌سن ایشان را هم محجبه می‌بینم.

حقیقتا این جمله درست است که مادر هر خانواده که تغییر کند، کل خانواده تغییر می‌کند...

و این هنر و فطرتی است که خداوند در نهاد بانوان قرار داده است. عشق و علاقه به پرورش و تربیت...

و شأن و جایگاه و مقام دادن به این نقش مادری و تربیت، فقط در فرهنگ دین مبین اسلام است...


✍🏻 تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران

@ninfrance

تا انتهای افق

22 Dec, 17:28


#خلاصه_نویسی_هایم

زن به‌‌خاطر اينكه استعدادهاى انسان را به خودش جذب، و در خودش ضايع نكند و باتلاق استعدادهاى عظيم انسان نشود، خودش را مى‌‌پوشاند و حركتش را، نگاهش را و گفت‌وگويش را كنترل مى‌‌کند.

زن هنگامى كه ببيند بايد حرف بزند، حرف مى‌‌زند؛ همان‌‌طور كه فاطمه حرف زد. هنگامى كه ببيند بايد بيرون بيايد، بيرون مى‌‌آید؛ همان‌‌طور كه زينب بيرون آمد.

همان فاطمه‌‌اى كه معتقد است سعادت زن در اين است كه كسى او را نبيند و او كسى را نبيند، همين فاطمه عليها‌السلام هنگامى كه حقى مطرح است و خَلق به ظلمى دچار شده‌اند، داد مى‌‌زند و فرياد مى‌‌کند و طورى خلق را به محاجه مى‌‌کشاند و با احتجاجش محكوم مى‌‌کند كه گويا رسول از خاك سر برداشته.

فاطمه عليها‌السلام در آن لحظه كه آن دفاع را از على عليه‌السلام كرد و در آن لحظه كه خواست حكومت اسلام را از انحطاطى كه سر راهش است، نجات دهد و از سطح پاسدارى و پرستارى بالاترش بياورد، كسى را تحريك، و خلق را به خودش جذب نكرد، بلكه به حق دعوت كرد.»

واقعا برای تفکر فوق العاده بود...

برگرفته از کتاب «حجاب و آزادی روابط» استاد علی صفایی


✍🏻 تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران

@ninfrance

تا انتهای افق

21 Dec, 10:35


تصمیم آگاهانه

چند کانال هست که با آنها آشنا شده‌ام که برخی واقعیت‌های غرب یا شرق رو نشون میده. واقعیت یعنی در زندگی روزمره هر کشوری پیش میاد، اما در ذهن مردم ما محال ممکن به نظر می‌رسه و کسانی که از نزدیکان ایشان آنجا هستند اینها را تعریف نمی‌کنند که مثلا ایشان نگران نشوند یا برای اون فرد خاص اتفاق نیفتاده.

این بزرگواران دلسوزانه دغدغه دارند حداقل آگاهانه مهاجرت انجام بشه. این خیلی مهم است. عموما افرادی که در برخی کشورها ضربه‌های جدی می‌خورند می‌گویند ما نمی‌دانستیم. اگر می‌دانستیم تصمیم دیگری می‌گرفتیم.

یا اینکه با یک رویای کاذب مهاجرت می‌کنند و اصلا شرایط خود و محیط جدید را نسنجیده‌اند و درباره آن تحقیق نکرده‌اند. چون عموما موسسات مهاجرت از آن معضلات چیزی نمی‌گویند که بنده بخصوص در دانشجویان سفر کرده زیاد این مورد را شاهد بوده‌ام:

💚مهاجرت آگاهانه:
https://eitaa.com/agaahaneh

🤍سراب نما:
https://eitaa.com/sarab_nama

💛ناگفته‌ها از غرب:
https://eitaa.com/dr_mirzaee

💙فرنگ نوشت:
@Farang_nevesht

این مورد هم در خصوص اخبار خوب ایران است. که به نظرم یکی از واجب‌ترین نوع فعالیت‌هاست. دانستن دستاوردها و موفقیت‌های یک کشور خیلی مهم است که فرصت دریافت آن را خیلی از مردم با ندیدن تلویزیون از خود گرفته‌اند. ( بعدا در خصوص آن بیشتر خواهم گفت ان شالله):

❤️خبر خوش:
@gooodnews_ir


✍🏻 تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران

@ninfrance

تا انتهای افق

20 Dec, 21:37


مورد بعدی تحویل چمدان‌ها بود. آن همه در صف عبور از مرحله گذرنامه حالا می‌رسیم به تحویل چمدان‌ها.

خیلی ایستادیم تا چمدان‌ها بیاید. نمی‌دانم چرا چند چمدان می‌آمد و بعد از کلی انتظار چند چمدان دیگر...

همان‌طور که در فیلم‌ می‌بینید چمدان‌ها با ضربه محکم به دیواره اصابت می‌کرد و هیچ ضربه‌گیری در آن قسمت موجود نبود و در این بین یک چمدان هم دیدم که اساسی شکسته بود...

چرا این فیلم را گرفتم؟
چون خاطرم هست یک فیلم بین ایرانی‌ها دست به دست می‌شد که در فلان کشور خیلی با لطافت چمدان‌های خارج می‌شود، و بعد یک فیلم ناجور از کشور خودمان گذاشته بود و مسخره کرده بود‌. و البته بعدا هم مشخص شد آن دومی ایران نبوده است...

اینها جزئیات است و سالیان سال است که با همین‌ جزء به جزء، گام به گام، مغزها خودتحقیر شده‌ است...

نمی‌دانم شاید اصل فیلم‌ها توسط ایرانی‌ها ساخته نمی‌شود. اما تک تک کسانی که برای خنده یا تمسخر این فیلم‌ها را نشر می‌دهند، و باعث زیر و رو شدن فرهنگ افراد شده‌اند، در دستگاه خداوندی بی‌حساب و کتاب نمی‌مانند...


✍🏻 تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران

@ninfrance

تا انتهای افق

20 Dec, 11:09


بریم کمی مثال واقعی در خصوص تاثیر فضای رسانه بر مغز را بررسی کنیم:

من هر بار که میام هلند با این صف عریض و طویل مواجه میشم که بخش مهرزنی گذرنامه است. البته این بار خیلی شلوغ‌تر بود... خسته رسیدی و احساس می کنی با کوله، کمرت دارد می‌شکند ، اما راهی جز تحمل نیست. بخصوص برای آن‌ها که کودک دارند کار سخت‌تر هم می‌شود.

نکته جالب اینکه با وجود این جمعیت بالا که مارپیچ باید حرکت می‌کردند تا به ورودی برسند، فقط ۲ نفر مامور مهرزنی آنجا نشسته بود. فقط ۲ نفر! و هیچ کس هیچ اعتراضی نمی کرد. هیچ کس! حتی چند ایرانی که کنار من بودند...

حالا همین صحنه را در هنگام خروج از ایران بارها تجربه کرده‌ام که اگر کمی صف طولانی شده و تعداد مامور لازم در جایگاه نبوده، چه بی‌صبری‌هایی که نکرده‌اند و چه حرف‌های بدی که نزده‌اند و چه تیکه‌هایی که ننداخته اند...

و اینجا واقعا نیاز به یک بحث روان‌شناختی و جامعه شناختی است که چرا؟ همان ایرانی،‌ چه طور اینقدر متفاوت عمل می کند؟ در ایران غر زدنش خریدار دارد، اینجا نه؟ در ایران یک فرهنگ باکلاسی محسوب می‌شود، اینجا بی‌کلاسی؟ اینجا یک نقص طبیعی است، ایران یک گناه نابخشودنی؟


@ninfrance

تا انتهای افق

19 Dec, 11:46


خیانت پنهان
قسمت اول

برایم صوت فرستاده بود. که از طریقی با کانال آشنا شده و احساس کرده شاید خوب باشه با هم صحبت کنیم. ایران در دانشگاهی خوب تحصیل کرده. شغل معمولی و خوبی داشته و خانواده‌ای همراه و خویشاوندی خونگرم. همه چیز بر وفق مراد بوده تا اینکه دنبال کننده دو سایت می‌شه که مثلا صرفا خبری بوده‌ اما زیرپوستی مدام اخبار منفی و سیاه از ایران نشر می‌داده. و به مرور باعث میشه احساس نگرانی برای آینده خود و فرزندانش کنه و تصمیم به مهاجرت بگیره...

در فضای کاری خوبی که بوده چند نفر از همکارانش هم پیش از این مهاجرت کرده بودند و هر زمان بر می‌گشتند از کاری که کرده بودند تعریف و تمجید می‌کردند و این باعث شده ایشان احساس کنه که کار درست، رفتن از ایرانه...

تصمیم به رفتن با فرزند و همسر به کشوری که همیشه از آن خبر خوب شنیده و تعریف و تمجیدها زیاد بوده و به نظر آینده خودش و فرزندانش تامین بوده. اما پس از این تصمیم بزرگ و این مهاجرتی که کار آسانی نبوده از همان ماه اول دچار مشکلات روحی میشه. با اینکه برای ادامه تحصیلات پذیرش گرفته بوده و به ظاهر همه چیز فراهم بوده اما متاسفانه می‌بینه زندگی فقط یک خانه بزرگتر و یک ماشین لوکس و رهایی از آلودگی هوا نیست.

به نقل از خود ایشان می‌گویم که کسی که در ایران یک قرص استامینوفن نمی‌خورده حالا مجبور شده چندین قرص اعصاب و روان مصرف کنه و ساعت‌ها وقتش را با مشاوره‌های مختلف سپری کنه. تعریف می‌کرد که پیش از خودم هم با یک خانم ایرانی دیگه مواجه شدم که اونم گفتم ماه‌هاست به این مرکز مشاوره مراجعه می‌کنه...

حالا بعد از یک سال و اندی همچنان هیچ چیز آنجا خوشحالش نمی‌کنه و متحیره که اون شبکه خبری و اون دوستانی که تظاهر به خوبی و خوشبختی می‌کردند چه طور توانستند فکر او را به چیزی تغییر دهند که در عمل وجود نداشته.

مدارس مدرسه برای بچه‌ها بسیار سطح پایینه و دانش تحصیلات بچه‌ها در مدارس ایران خیلی بالاتر از اینجاست. زمانی فکر می‌کرده این مهاجرت به نفع بچه‌هاست. اما حالا می‌بینه از هر نظر برای بچه‌ها هم آسیب هست. تعریف می‌کرد: که من بچه‌ها رو از همه کسشون بریدم. بچه‌هایی که در ایران نهایت یک ساعت بازی دیجیتالی می‌کردند. الان روزانه از تنهایی ساعت‌ها مقابل دم و دستگاه این بازی‌ها هستند.

هر روز تا شب نگران شغلی است که در ایران هم احتمالا از دست می‌ده و اینجایی هم که مهاجرت کرده اعصاب ادامه نداره و در یک حالت معلق بودن و ناتوانی در تصمیم نهایی موندن و یا برگشتنه.

تعریف می‌کرد که:‌ همیشه در ایران شاد و خندان بودم. اصلا به نشاط معروف بودم اما اینجا به افسردگی کامل رسیدم. و حتی یک روز خوش که بتونم با روزهای خوش ایران مقایسه کنم نداشتم...

و حرف‌های دیگر که قلبم از شنیدنش به درد آمده...

می‌دانم هر کدام از شما ممکن است یک دوست یا یک فامیل خوشبخت داشته باشید که همیشه از خارج از ایران تعریف می‌کنه. اما دنیای واقعی کاملا متفاوته. یعنی از هزاران هزار ایرانی که به سختی در حال سپری کردن روزگار خود در خارج از کشور هستن ولی نمی تونن مشکلاتشون رو جار بزنند بی‌خبرید. هیچکس از شرایط این بندگان خدا حرفی نمی‌زنه. نه شرکت‌های مهاجرتی. نه مشاوران مهاجرت و نه این شبکه‌های خبری که شاید بخشی از درامدشان از خراب کردن حال مردم ایران تامین می‌شه...

ادامه دارد...


✍🏻 تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران

@ninfrance

تا انتهای افق

19 Dec, 11:46


خیانت پنهان
قسمت دوم

ایشان اولین نفری نبودند که با بنده درد دل کردند و در همه این سال‌ها هرزمان کسی به من اعتماد کرده از روزگار سختی که در خارج از ایران می‌گذرانه اما ویترین خوبی از خودش و خانوادش به نمایش می‌گذاره می‌گه.

هنوز فراموش نمی کنم اون دختر خانمی که در فرانسه هر روز خون گریه می کرد به خاطر مشکلاتی که براش در زندگی مجردی رخ داده بود اما آخر هفته با دوستانش به پاریس رفته بود و با برج ایفل عکس‌های بسیار شاد گرفته بود و در صفحه اینستا خود گذاشته بود. و بسیاری کامنت گذاشته بودند که خوشا به حالت. کاش ما جای تو بودیم... و وقتی بهش اعتراض کردم که چرا این کار رو می کنی وقتی واقعا شاد نیستی. گفت: خب چه کنم خانواده و دوستان خودم هم نگران کنم؟ اما راست نمی‌گفت... واقعیت این بود که سخت بود بگوید تصوری که از خارج از ایران داشته و بخاطر آن باعث شده پدرش ماشین تاکسی اش را بفروشد تا او بتواند برای آینده اش! مهاجرت کند، غلط بوده....

چقدر پیش اومده که مثلا خانمی تعریف کرده که همسرش به راحتی از او جدا شده. یا بخاطر اینکه کاری در شهری که ساکن بودند پیدا نکردند خانم و آقا جدا از هم زندگی می کنند. هرکس در شهری. یا سالهاست بخاطر شرایط بی‌ثبات امکان فرزندآوری ندارند. یا درآمد یک نفر کفاف نمیداده و خانم هم مجبور شده در جایی بی‌ربط به تحصیلات دانشگاهی‌اش کار کنه... و حتی روزهای شنبه یکشنبه هم که ایام تعطیلات هفتگی است، کار کنند.

تنوع زیادی از این موارد است که هر کدام در ایران بود یک مصیبت عظما محسوب می‌شد که ارزش مهاجرت داشت اما اینجا دیگر راهی برایشان نمانده یا برگشت و شنیدن سرزنش یا ادامه دادن و خون دل خوردن...

این خیانت پنهانی است که هر روز تکرار می‌شه و بسیاری از وجودش بیخبرند... من حتی کسانی را دیده‌ام که با همه وجود تمایل به برگشت داشته‌اند و خانواده و دوستانشان در ایران! تلاش کرده‌اند که ایشان را منصرف کنند که نه برنگرد...

روزی که این دنیا به پایان برسد و روزی که روز حساب و کتاب باشد، روز سختی خواهد بود... که چه کسانی دانسته و ندانسته باعث فروپاشی زندگی‌های زیادی شدند...


✍🏻 تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران

@ninfrance

تا انتهای افق

15 Dec, 19:03


زندگی سخت یا بی‌معنی؟
قسمت دوم

این عبارت را اخیرا از بزرگواری شنیدم که می‌گفت: شاید زندگی در ایران سخت باشد اما زندگی در خارج از آن، بی‌معنی است. و همین باعث شده بوده که به ایران برگردد.

حتما برای هرکس که در ایران است سوال می‌شود که چه‌طور؟؟؟

اکثر افرادی که در ایران زندگی می‌کنند از این مسأله بی‌خبر هستند و حتی تصور اشتباهی دارند، اما تعداد زیادی و شاید نزدیک به اکثریت از بچه‌های ایرانی ساکن خارج، آرزوی برگشت به ایران را دارند.

می‌دانید چرا؟

برای اینکه فقط وقتی در خارج زندگی کنی، درک درد حس بی‌معنا شدن زندگی را می‌فهمی. دلایل هم دارد که به آن خواهم پرداخت.

وقتی ناگهان با خودت می‌گویی من اینجا چه می‌کنم؟ آرزوهایم اینها بود؟ پول، ماشین لوکس، خونه خوب و شغل همیشگی؟ اما تنها؟ دور از دوستان و خانواده، خلاء هویتی، خلاء معنوی، گمشدن هدف زندگی، و انگیزه تلاش برای چه؟ سختی تربیت فرزندان و رها شدن زندگی از دست ایشان و...

ایران که بودم تصادفی پادکستی را شنیدم که مصاحبه با آقایی بود درباره میزان ایرانی که به ایران برگشته است. اما برای رسانه‌ها جذاب نیست!

گروه این آقا فقط در همین ایام اخیر موفق به جذب ایرانی‌های تحصیل کرده‌ بازگشته شده بود که آمارش را ۱۴۰۰۰ نفر ذکر می‌کرد. و توضیح می‌داد که هر کدام در بخشی در ایران مشغول به فعالیت شده‌اند.

در این سال‌های اخیر هم خودم در گروه‌هایی با عنوان مهاجرت معکوس یا بازگشت به خانه عضو شده‌ام که همه با هدف برگشت به ایران در آن عضو‌اند و یا برگشته‌اند و از حس و تجربه خود می‌گویند و البته هرزگاهی یکی که ساکن ایران بوده و هرگز زندگی در خارج از ایران را تجربه نکرده، می‌آید به کسانی که زندگی در خارج از ایران را تجربه کرده‌اند و از سختی‌ها و بدهی‌هایش می‌گویند، بدوبیراه می‌گوید که شما سیاه‌نمایی می‌کنید و دروغ می‌گویید و...😄

متن زیر پیام یکی از اعضای گروه است:


«سلام دوستان
والا یک چیزی میخواستم بگم اگر به برخی از عزیزان بر نمیخوره و حمله نمیکنن به ما؛

شب جمعه خونه یکی از دوستانمون که از امریکا برگشته، بودیم.
میزبان یکی دیگه که تازه برگشته.
احوال پرسید از سایر رفقا.
من حساب کردم دیدم تقریبا از اون گروه ۱۱خانوادگی ما فقط یک خانواده هنوز امریکاست و مابقی همه ایران هستند.
دوتا مشهد
یکی شیراز
یکی اصفهان
۶ تا هم تهرانیم.

از سایر رفقای دورتر که توی شهر ما نبودن و یا ارتباطمون کمتر بوده هم ۴ خانواده برگشتند!»

باید بیشتر از حال و احوال ایرانی‌های اینجا برایتان بگویم. خانواده‌هایی که با مشکلات عجیب و غریبی اینجا دست و پنجه نرم می‌کنند و حتی گاهی نمی‌توانند و روی آن را ندارند که درباره آن صحبت کنند و از آن اعتماد عجیبی که اوایل حضور در این کشورها داشته‌اند دیگر خبری نیست.

دیشب در جمعی ایرانی، در جمعی که شاید از ۱۰ تا ۱۵ خانواده بودند، وقتی گفتم تازه از ایران آمده‌ام و بیشتر ایران هستم دیگه، همه با هم ناخواسته گفتند: خوش به حااااالت...

حالا باید تفکر کنید که چرا هرکس در ایران است و تا بحال خارج از ایران نرفته نسبت به ایران بدبین و نسبت به خارج از ایران خوش‌بین است و هرکس یکبار دنیا را تجربه کرده، نگاه دیگری پیدا کرده است.

در پست بعدی از خانمی خواهم گفت که یک سال و اندی است ایران را ترک کرده و سخت پشیمان است. بانویی که با بغض و اشک‌هایش، اشک ریخته‌ام...


✍🏻 تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران

@ninfrance

تا انتهای افق

15 Dec, 11:08


زندگی سخت یا بی‌معنی؟

جمعیت دنیا حدود ۸ میلیارد است. جمعیت مسلمانان حدود ۲ میلیارد و جمعیت شیعیان از دل این مسلمانان حدود ۳۰۰ تا ۴۰۰ میلیون نفر... در این بین جمعیت ایران با ۸۰ میلیون نفر بیشترین جمعیت شیعه را داراست و از این جمعیت، تعدادی شیعیان با صفات آخرالزمانی هستند.

خب پر واضح جمعیت بسیار کوچکی هستند در برابر جمعیت جهان و همین جمعیت کوچک حداقلی در طول تاریخ مدام ورق دنیا را برگردانده است.

و امروز در عصری که ما روی این کره خاکی زندگی می‌کنیم هم همین گروه حداقلی تمام بساط گروه حداکثری را از هم پاشیده و خواب را از آن‌ها گرفته.

رهبران این گروه حداکثری غالبا طرفدار ظلم و جنایت و نسل کشی و استعمار و استثمار بوده‌اند. دورانی کاملا واضح و دورانی با حفظ ظاهر. و هرچند ملت هایشان هم نخواسته‌اند و یا تصور اینکه کاری نمی‌توانند بکنند سکوت کرده‌اند، قرن‌هاست با جرم و جنایت، زور و تزویر، سر پا مانده‌اند و همچنان برنامه‌ای غیر از این ندارند.

و همین جرم و جنایت، دلیل ایستادگی گروه‌هایی از بشر بوده است که نخواسته‌اند زیر بار زیاده خواهی و جهان خواری و ظلم آشکار آن‌ها بروند و کار به نبرد کشیده است... و رهبران این گروه حداقلی همیشه حامی مظلوم و دشمن ظالم و حامی و دستگیر ایشان.

و اما امروز...
فقط تصور اینکه همه آن ویژگی‌های آن گروه حداقلی شامل حال ما می‌شود چه حس خوبی است. اول اینکه منحصر به فردیم. دوم اینکه کاری نداریم چقدر ظالم در دنیاست ما نمی‌توانیم در برابر ظلمی که به مظلوم می‌شود ساکت بنشینیم. و همچنین نسل اندر نسل ماموریتی را دریافت کرده‌ایم که فلسفه حضورمان در این دنیا می‌دانیم.

پس بین زندگی بی‌معنی و زندگی سخت، زندگی سخت را انتخاب می‌کنیم. همه اجداد ما به همین نحو عمل کرده‌اند. و ما هم بر مبنای این عقیده به همین نحو عمل می‌کنیم.

و چه شیرین است که ما یعنی این حداقل دارای همان قدرتی هستیم که در سراسر کتب آسمانی در نهایت پیروز میدان بوده‌اند.

وقتی داستان حضرت موسی را می‌خوانی که با برادرش دو نفر در برابر دم و دستگاه آنچنانی فرعونی می‌ایستند و در نهایت چه کسی پیروز میدان است؟

وقتی ابراهیم نبی با پسرش در برابر ظالمان زمان می ایستند چه کسی پیروز است؟

وقتی حضرت مریم در برابر آن دم و دستگاه پیچیده یهود زمان خود می ایستد با یک نوزاد! چه کسی پیروز است؟

وقتی نوح علیه‌السلام با حداقل ممکن کشتی سازی می‌کند در حالی‌که مورد تمسخر جمعیت بزرگی از مردمان خود قرار دارد، در نهایت چه کسی پیروز شده است؟

فرهنگ ما فرهنگ قرآنی است و از این رو اصلا درکی نداریم از اینکه بخواهیم بترسیم یا نگران شویم یا خاموش شویم.

این فرهنگ می‌گوید ببین کلا برای چی در دنیایی؟ یا باید بخوری و بخوابی و لذت جسمی ببری. یا باید فراتر از این سطح برای خودت نقش و دلیل در این دنیا قائل باشی. راه دیگری نیست.

من حالا می فهمم چرا در خاطرات هست که امام خمینی حتی اگر بین دو جلسه یک دقیقه وقت خالی می‌آورد قرآنش را باز می کرد و آیاتی می خواند و ماهانه ختم قرآن داشت و این روند پر تکرار بود.

بی‌شک ختم قرآن برای ثوابش نمی‌کردند. بلکه هر آیه، نشانه‌ای بود از سوی خداوند  که راه و مسیر پیش‌رو را نشانش دهد.

فرض کن یک مؤمن به خدا قرآن را باز می‌کند و با چنین آیه و نشانه‌ای از کلام خالق هستی مواجه می شود که:

«خیال نکن که خدا بی‌خبر از کارهایی است که بدکارها می‌کنند. فقط تا روزی که چشم‌ها از ترس و تعجب خیره می‌شود، مهلتشان می‌دهد.»
آیه ۴۲ سوره ابراهیم

و تمام. آرامش در قلبی است که در تصرف خداست... فقط به انجام تکلیف و ماموریت خود فکر می‌کند. نتیجه با خدایی است که فرمود این دنیا را بیهوده نیافریده است... نه به شکست فکر می‌کند نه پیروزی. هر روز که بیدار می‌شود فقط به این فکر می‌کند وظیفه امروزم چیست در سپاه حق.


✍🏻 تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران

@ninfrance

تا انتهای افق

13 Dec, 22:08


#خلاصه_نویسی_هایم

💫 شهید سید مرتضی آوینی:

«تاریخ انبیا سراسر صحنهٔ نبرد حق و باطل است و تاریخ شاهنشاهان نیز سراسر عرصه جنگ‌های بزرگتری است که بر سر قدرت در می‌گیرد، و هستند کسانی که فی مابین این دو نبرد تفاوتی نمی‌بینند.

ما را با آنان کاری نیست چراکه مردگان‌اند، روی سخن ما با آنان است که هنوز عرصه وجودشان را یکسره تسلیم ظُلمَتِ کفر نکرده‌اند و بذر فطرتشان در انتظار باران است...

آیا در این جهان خاکی همواره باید یزیدی ها حکومت کنند و هرکه سخن از حق بگوید باید با او آن کنند که با سیدالشهدا کردند؟

و یا نه، باید کاری کرد تا بساط ظلم برچیده شود و حاکمیت و قدرت به اهلش، به فرزانگان عدالت پیشگان سپرده شود؟ آنان که قدرت را در خدمت شهوات خویش نمی‌خواهند و چون در زمین اقتدار تمکن یابند نماز برپا می‌دارند و زکات می‌بخشند و امر به معروف و نهی از منکر می‌کنند و خود در گرسنگی گرسنگان و تشنگی تشنگان و بیماری بیماران شریک می‌شوند و هیچ چیز جز رضای خدا نمی‌خواهند.»

منبع: کتاب «گنجینه آسمانی»

✍🏻 تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران

@ninfrance

تا انتهای افق

09 Dec, 15:36


به ما بپیوندید...

در حوادث و اتفاقات متنوعی که در این سال‌های حضورم در دنیا تجربه کرده‌ام، و در تاریخی که مطالعه کرده‌ام، به چشم دیده‌ام و درک کرده‌ام که ریشه رفتاری انسان‌ها در هر نقطه از این کره خاکی بر اساس نوع نگاه ایشان به این دنیا و وقایع آن است.

و متاسفانه عموم انسان‌ها نگاه منطبق با واقع ندارند. یا در تشخیص ضعیف هستند، یا در کشف حقیقت و یا قدرت استدلال ندارند و یا از آگاهی و اطلاعات لازم برای تفکر درست بهره‌مند نیستند.

بر مبنای سال‌ها مطالعه و تدریس و ارائه برای نوجوان و جوان و بزرگسال و پس از مواجهه با سوالات و شبهات ایشان، از صمیم قلب معتقدم که اگر همه انسان‌های روی زمین با آثار علامه شهید مرتضی مطهری آشنا بودند و نظام فکری خود را بر مبنای آثار ایشان می‌ساختند، از بسیاری از آفت‌های زمانه در امان می‌ماندند که هیچ، سرعت رشد و تعالی شان بسیار بیشتر می‌شد و احتمال تأثیرگذاری و اثربخشی ایشان بر خود و اطرافیان تا برد جهانی هم بسیار بالا می‌رفت.

سال‌ها بر اساس علاقه، مدرس کتب این مرد بزرگ در سطح سواد و دانش خود به زبان ساده بوده‌ام. و تجارب خاص و شیرینی از مشاهده تغییر و تحول و رشد مخاطبین داشته‌ام.

حالا بعد از یک وقفه طولانی و بعد از مدت‌ها، موفق شدم تدریس آثار ایشان را بلاخره به شکل ترکیبی (حضوری و مجازی) آغاز کنم و صوت جلسات را در کانال راه‌اندازی شده قرار بدهم.

@asarmotahari

در صورت تمایل به جمع ما بپیوندید و دوستان و خانواده و اطرافیان خود را هم دعوت کنید.

سطح کلاس بسیار متعادل است و از نوجوان تا بزرگسال را پوشش می‌دهد.
(یعنی اگر دغدغه تربیت فکری نوجوان خود را هم دارید با خیال راحت می‌توانید همه با هم این جلسات را در منزل یا ماشین شنونده باشید.)


✍🏻 تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران

@ninfrance

تا انتهای افق

09 Dec, 08:49


شغل زهرای مرضیه
قسمت سوم


پس از نوشتن این دو متن اخیر بالا، که معمولا در ایام میلاد و شهادت حضرت سالهاست می‌نویسم، از برخی پیام‌های شما بزرگواران، متوجه شدم که ظاهراً اخیراً خانمی درباره فعالیت حضرت زهرا سلام الله علیها، صحبتی کرده‌اند که درست و غلط با هم آمیخته شده و بیشتر برداشت شخصی بوده و جای نقد داشته و برخی هم پاسخ‌هایی داده‌اند.

خب بنده ندیده‌ بودم و خبر نداشتم و ظاهراً تقارن نوشته بنده و آن فیلم برخی را به برداشت‌های اشتباه کشانده.

فیلم آن خانم را دیدم و نقد برخی آقایان را هم.
فکر می‌کنم این اتفاق خوبی است که بخاطر آن‌ حرف‌ها، باب صحبت با دقت و جزئیات بیشتر درباره حقیقت کیفیت زندگی سیده زنان عالم باز شود. این خودش خیلی مهم و لازم و مفید است. چون هنوز بانوان زیادی هستند که دوست دارند حضرت زهرا الگوی ایشان باشد اما اطلاع دقیقی از کیفیت زندگی ایشان ندارند.

اگر کسی هم از سر جهل چیزی می‌گوید و یا از سر کم‌دانشی حرفی می‌زند، یا مصادره به مطلوب می‌کند، اشکالی ندارد بدون عصبانیت و کنایه گویی آن فرد ارشاد شود. این سطح آگاهی جامعه را بالا می‌برد. و قدرت غربالگری ذهن را هم بیشتر می‌کند که حرف درست را از حرف نادرست تفکیک کند. و آن فرد هم اگر اشتباه کرده، متوجه اشتباهش بشود و حرف هایش را اصلاح کند. اگر هم نکرد، باز اتفاقی نمی‌افتد، چون باطل کف روی آب است، از بین می‌رود و این حق هست که می‌ماند.

سالها پیش، با کتاب الاحتجاج آشنا شدم. مناظرات اهل بیت با مخالفین عقاید و باورهای الهی و... که خیلی مشت انسان را در دفاع از حق با استدلال صحیح پر می‌کند.

همان ابتدای کتاب روایتی نقل شده که فوق العاده است.

متن کتاب:
«از امام حسن عسکری علیه السلام نقل شده است که فرمود: «روزی دو زن که یکی مومنه و دیگری از مخالفان اهل‌بیت بود، در مسأله‌ای مذهبی اختلاف داشتند. خدمت فاطمه زهرا سلام الله علیها رسیدند. فاطمه زهرا دلیل را مطابق عقیده زن مومنه که اعتقادش صحیح بود، اقامه نمود. آن زن بسیار خوشحال شد.  حضرت پس از مشاهدهٔ خوشحالی زن مؤمنه فرمود: خوشحالی فرشتگان به سبب غلبه حق بر باطل، بیش از شادی تو بود و اندوه شیطان و یارانش بیش از حزن و اندوه زنی باطل العقیده است که مغلوب حق گردید.
خداوند به جهت این عمل به فرشتگان دستور داد: به جهت غلبه و سروری که فاطمه برای این زن مسکین گرفتار به ارمغان آورد، برای فاطمه هزار هزار برابر آنچه در بهشت مهیا کرده بودم، مهیا کنید و این را قانون همیشگی قرار دهید برای هرکسی که موجب پیروزی و غلبه بر معاند و ناصبی را فراهم کند.»

و نویسنده این روایت را دلیل بر اهمیت دفاع از حق با استدلال درست تا به کرسی نشستن حرف حق، دانستند و با روایات دیگر جا می‌اندازند که امامان معصوم ما همه اهل احتجاج برای اثبات حرف حق بودند و حتی این را وظیفه و تکلیف می‌دانستند و البته این با جدل که به بحث و یکی به دو کردن می‌کشد و هدف از اثبات حق منحرف می‌شود و فقط رد و تایید افراد مورد توجه است فرق دارد. که فرمود: جدل نکنید، حتی اگر حق با شما باشد... از بس جدل آثار ناخوشایندی دارد و گاهی تمام ضرر است و نفع و برکتی در آن نیست...


✍🏻 تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران

@ninfrance

تا انتهای افق

05 Dec, 12:53


شغل زهرای مرضیه
قسمت دوم

فکر می کنید شغل‌ ایشان به فعالیت‌های داوطلبانه علمی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی ختم می‌شد؟ نه! زهرای مرضیه سطحی از توان فکری و مدیریتی را داشت که پدرش مدیریت اقتصادی فدک، قطعه زمینی در خیبر را به او بدهد که پس از فتح خیبر به پیامبر تعلق گرفته بود و پیامبر آن را به حضرت زهرا بخشیده بود. که باید بدانیم این اقدام هم جنبه شرعی داشت و هم جنبه مادی و هم جنبه معنوی.

جنبه شرعی اش این بود که طبق حکم الهی درباره غنائم بدون جنگ که در آیه ۶ سوره حشر هم به آن اشاره شده، اموال به دست آمده از این طریق به پیامبر تعلق دارد و پیامبر حق تصرف و تقسیم آن را دارد.

و اما جنبه مادی و اجتماعی آن؛ تامین مالی اهل بیت! یکی از اهداف پیامبر از واگذاری فدک، تامین نیازهای مالی اهل بیت بود. نه برای کارهای شخصی! همه از کیفیت ساده زیستی این زندگی خاص خبر داشتند. پیامبر با واگذاری فدک، خواستند منبع درآمدی پایدار برای اهل بیت فراهم کنند تا بتوانند به امور خود و همچنین کمک به نیازمندان بپردازند. این مساله را خود پیامبر تاکید کرده بودند که این کمک مالی به فقرا و نیازمندان برسد و پس از واگذاری فدک، حضرت زهرا از این زمین به عنوان منبعی برای انجام کارهای خیریه و حمایت از مستضعفان بهره می‌برد. بماند که جنبه معنوی‌اش هم این بود که حضرت رسول با این حرکت می‌خواستند جایگاه ویژه ایشان را که نزد خداوند و حضرت در مقام پیامبری داشت به جامعه نشان دهند. که اولویت این واگذاری برای مسئولیت یک بانوی مومنه باشد! مدیریت اقتصادی توسط یک بانوی توانمند. بانویی که مادرش از بزرگترین تجار زمان خودش بود و تمام ثروتش را صرف برپایی حکومتی بر مبنای دین الهی کرده بود. این دختر چنان مادری بود... هوش سرشار اقتصادی نه برای پول روی پول جمع کردن و تفاخر کردن. برای شکوفایی استعدادهایش در مسیر خدمت به خداوند...

و من فکر می‌کنم آیا هوشمندی و حکمت پیامبر جهت سپردن فدک به حضرت زهرا، فقط برای کمک به نیازمندان بود؟ یا برای کمک رسانی مالی که راه اسلام و گسترش آن ادامه یابد و شیعه آل محمد بتواند این مسیر را ادامه دهد؟

خیلی بیش از این می دانید و می دانیم و باید بنویسم. خیلی کوتاهی کردیم خیلی کم گذاشتیم. خیلی کم تلاش و تقلا کردیم.
گاهی تصور اینکه سالیان سال زندگی کردم ولی ایشان را به عنوان نقطه غایی رشد و تعالی و موفقیت خود در همه ابعاد وجودی‌ام در نظر نگرفتم دیوانه ام می کند.
یادم نمی آید... یادم نمی‌آید کدام معلم و مدرس و استاد دانشگاهی داشتیم که او را به عنوان ۵ بانوی برتر جهان معرفی کند که هیچ، بگوید هر زن برتر جهان را در طول تاریخ بشر تصور کن، در هر زمینه و جنبه قابل ارزشی که ستودنی باشد، فاطمه زهرا از او برتر بود. سروری می کرد. سیده زنان جهان نامگذاری شد و زمزمه شده که اگر هستی علتی برای پیدایش داشته باشد، بهانه خلقت کل آفرینش بوده است... و من از جنس او هستم... چه افتخاری...


✍🏻 تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران

@ninfrance

تا انتهای افق

04 Dec, 21:37


شغل زهرای مرضیه...
قسمت اول

داشتم فکر می‌کردم اگر حضرت زهرا سلام الله علیها امروز بود، چه شغلی داشت؟؟؟؟
او یک زن مومنه بود و اصلا زندگی یک زن مومن به خداوند و دستورات و اوامر الهی نمی‌تواند یک زندگی معمولی باشد که هم و غمش فقط رفع جمعی از نیازهای زنانه باشد...

حضرت زهرا یک بانوی انقلابی بود که سرانجامش هم در این مسیر ختم به شهادت شد و یک عالمه‌ای بود با فن بیان قوی که چند سخنرانی یا خطابه نشان از قدرت تسلطش بر محتوا و فنون سخنوری داشت.

همسری و مادری و خانه‌داری که جای خود. اما بخشی از زمانش پاسخ به سوالات و شبهات رایج در جامعه بود. بخشی از زمانش روشنگری و آگاهی بخشی به جامعه بود. بخشی از زمانش عبادت بود. عبادت‌های بلند و طولانی که خبرش به ما رسیده که پاهایش ورم می‌کرد از بس می‌ایستاد!

تربیت فرزند با جدیت. خانه داری با جدیت. همسرداری و مردم داری با جدیت. عبادت و تهجد با جدیت. اما یک شخص کاملا اجتماعی و سیاسی هم بود.
اگر حضرت زهرا امروز بود چه شغلی داشت؟ استاد دانشگاه بود؟ مدرس بود و سخنران و هرجا از ایشان دعوت می‌شد می‌رفت و خطابه میکرد؟ حتی اگر دعوت هم نمی‌شد خود ایشان بستری را فراهم می‌کرد که مخاطبین را جذب کند و برایشان صحبت کند و انسان تربیت کند؟ انسان تمام و کمال؟ زنانی که مرد میدان باشند و بانوی منزل؟

آنچه در تاریخ از ایشان بجا مانده نشان می‌دهد به هر شکلی بود در هر حال باید بدانیم همه هم و غمش همسرداری و بچه داری یا رسیدگی به مسائل شخصی نبوده، هرچند به نفع احسن به آن ها هم رسیدگی می کرده است.
نقش پررنگی در مسائل سیاسی داشته است و این نقش کاملا حماسی و تاثیرگذار بوده است.

اگر نوجوانی بیاید به شما بگوید چه طور حضرت زهرا را الگو بگیرم وقتی تمام عمر از ایشان فقط یک بازه زمانی از روزهای پایان زندگی ایشان را بارها و بارها شنیده‌ایم که ضربه به پهلوی ایشان خورده، فرزندش را از دست داده و انقدر می‌گریسته که همسایه‌ها میگفتند یا شب گریه کن یا روز یا زهرا...
باید خون گریه کرد... و این نقل قولی بود از یک نوجوان به خودم...

این ظلم تاریخی به شان و شخصیت و مقام و تاریخ سازی ایشان را هرگز خداوند از ما نخواهد بخشید اگر چه در مقام پدر و مادر چه در مقام معلم و مدرس چیزی در معرفی این الگوی همه چیز تمام در مقام یک بانو و یک انسان متعالی به ایشان منتقل نکرده باشیم و فقط بدون آگاهی بخشی و تربیت فکری او را به مجالس عزای از دست دادن این در گرانبها برده باشیم.

آیا کلاسی می‌شناسید که عنوانش زهرا شناسی باشد؟ زهرا شناسی الگویی برای همه قرون؟ آیا واحد درسی در این زمینه داریم؟ آیا مادر خانواده ۵ جلد کتاب نه ۲ جلد کتاب از شخصیت چند بعدی ایشان خوانده و برای اعضای خانواده‌اش ارائه داده است؟

اگر زنان دنیا که زنان ایران هم شاملش می شوند حضرت زهرا را شناخته بودند. به جای جنبش‌های فمینیستی یا دفاع از حقوق زن، بیشتر بر تکالیف زن در اجتماع تمرکز می‌کردند. زن اگر تکالیف انسانی الهیش که فلسفه خلقتش و حضورش در این دنیاست را درست عمل کرده بود، مردانی در جامعه رشد نمی کردند که حقوقش را پای مال کنند. زن اگر طبق الگو خوب همسری کرده بود،‌ خوب مادری کرده بود، خوب نقش اجتماعی سیاسی اش را ایفا کرده بود، امروز دنیا شکل دیگری بود. هم برای زنان،‌ هم برای مردان و همه ما در این خصوص مسئولیم... کلکم راع و کلکم مسئول...


✍🏻 تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران

@ninfrance

تا انتهای افق

04 Dec, 14:23


برسد به دست برخی اساتید و دبیران

ببینید یک جریانی در فضای دانشگاهی که الان در سطح معلمی هم وجود داره هست که خواسته یا ناخواسته روشنفکری می‌دونه سیاه‌نمایی و منفی‌بافی و آه و ناله و تضعیف کشور و دین و سیاست ایران رو.

از زمان دانشگاهی ما بود. الان شدید تر شده. قبلا کمرنگ‌تر بود، الان پررنگ‌تر شده. قبلا در سطح یکی دو استاد بود، الان مثل یک بیماری واگیردار شده.

تا امروز چندین دانشجوی دیگر پیام داده‌اند که از دست منفی‌گویی‌های این اساتید در عذاب اند.

حتی برخی شاید حواسشون نباشه و شخصیتشون این شده باشه و چون تذکر از کسی دریافت نمی‌کنند دیگه بدون فکر هرچه بر ذهن‌شان جاری میشه بر زبانشان هم جاری میشه.

به نظرم باید یک جریان فکری و گفتمان فرهنگی بشه توسط خود دانشجو، معلمان و اساتید خوب، والدین و عموم مردم خوش فکر که این بساط جمع بشه.

متأسفانه ویژگی بارز این افراد هیاهو کردن و سروصدا کردن هم هست. یعنی یک اعتماد به نفس کاذب و عجیبی هم دارند و رفتارشان باعث میشه آدم حیا کنه و در برابرشون سکوت کنه.

حالا قسمت غم‌انگیز داستان اینه که اگر فرد نقش استادی داشته باشه دانشجو یا بخاطر نمره یا بلاخره بحث احترام استاد شاگردی سکوت می‌کنه اما از درون عذاب می‌کشه که باید تحمل کنه و اخبار ضد و نقیض و غیرواقع یا سیاه‌نمایی و بزرگ‌نمایی حادثه‌ای را از زاویه دید استاد تحمل کنه.

یادم می‌آید زمان ما، در ابتدای دفترچه کنکور، این جمله از امام خمینی چاپ شده بود که دانشگاه یک مملکت اگر اصلاح شود، آن مملکت اصلاح می‌شود.

و امروز با گوشت و پوست و خون خودمون درک می‌کنیم یعنی چی. ما همیشه تصور می‌کردیم دانشجو مشکل دارد که دانشگاه مشکل دارد. اما بعداً فهمیدیم استاد مشکل دارد که دانشگاه مشکل دارد.

مثلا بارها شنیدیم و خود بنده هم تجربه دارم که دفتر اساتید و یا دفتر معلمان ساعتی که ایشان دور هم جمع هستند خودش یک اینترنشنال است... و واقعا این جای تامل بسیار جدی دارد...

هرگز فراموش نمی‌کنم وقتی یکی از شاگردانم در مدرسه پیشم آمد و با گریه گفت: ما نخواهیم معلم شیمی درس را با بدبیراه به نظام و اشخاص نظام شروع کند باید چه کسی را ببینیم؟

این بحث از تمام اساتید و دبیران بنامی که با جان و دل در کشور در حال خدمت هستند کاملا فاصله دارد. دیده می‌شوند و قدرشان را می‌دانیم و دعاگویشان هستیم و هرچه داریم از ایشان داریم.



✍🏻 تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران

@ninfrance

تا انتهای افق

03 Dec, 19:32


#پیام_شما

«در مورد این مطلب اخیرتون، در مورد زندان‌های هلند، من هم تجربه خودم رو میگم.
سال گذشته و در بحبوحه اومدن به نیوزلند، محل کارمون در ایران، یه کارگاه آرامش در محل کار گذاشته بودن و مدرسش مثالی زده بود که اون زمان من از شنیدنش، غرق لذت و شادی شدم. اونم اینکه، در نیوزلند، مهم‌ترین خبرهاشون در مورد گربه‌های محلشون هست که امروز چکار کردن و مردم محل چجوری بهشون کمک می‌کنن. خیلی هم با اعتماد به نفس این مطالب رو گفته بودن. (یعنی از بس حادثه‌ای نیست خبر بدی هم نیست)

از وقتی اومدم نیوزلند، در این مدت، سه بار شد که خبر تیراندازی در محل زندگیم (بهترین جای شهره) و دانشگاه رو شنیدم.
تازه من خبرهای اینجا رو اصلا دنبال نمی‌کنم و این سه مورد، در یک سال و اندی، فقط مواردی بوده که در نزدیک محل زندگیمون و یا دانشگاه اتفاق افتاده و ازش باخبر شدم.

خیلی دوست دارم اون خانم دکتر روانشناسی که این حرف‌ها رو به خوردمون می‌داد پیدا کنم و بهشون بگم که چه حق‌الناسی گردنشون میاد با این تعاریف دروغین از جایی که هرگز زندگی نکردن.


✍🏻 تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران

@ninfrance

تا انتهای افق

02 Dec, 09:48


از بس در هلند دیگر جرایمی نیست، می‌گویند زندان‌هایش همه تعطیل شده‌اند...

شاید باور نکنید اما این جمله را استادی با کمال اعتماد به نفس سر کلاس به دانش‌جویانش گفته است... دانشجو هم به بنده پیام داده است که به نظرم این حرف غیر منطقی میاد! اما می‌خوام مستند در کلاس صحبت کنم. شما اطلاعی از وضعیت هلند دارید؟

حالا من مستنداتی از جستجوهای اینترنتی برای ایشان فرستادم اما تا آنجایی که من می دانم، منعی نیست که دانشجویان در کلاس تلفن همراه خود را با خود داشته باشند. اولین اقدام ساده این است که همانجا اگر زبان هم بلد نیستند سوال خود را به فارسی در گوگل ترنسلیت وارد کنند و به زبان داچ که هلندی است یا به زبان انگلیسی برگردانند و همان را در گوگل جستجو کنند و سایت‌هایی که بالا می آید را مطالعه کنند. حتی اینجا هم نیاز به تسلط بر زبان نیست و می‌توانید با یک دکمه متن را به فارسی برگردانید. (پرسش از هوش مصنوعی که کار را هزار بار آسان‌تر کرده) و در نهایت در کلاس از استاد بپرسید طبق کدام منبع چنین اطلاعاتی را دارد با شما به اشتراک می‌گذارد...

اما حالا اگر بنده هم در آن کلاس بودم این نکات را عرض می‌کردم:

اول اینکه زندان‌ها تعطیل نشده، کاهش یافته.
علت‌های مختلف هم داشته که بعد دهه‌ها به این دستاورد رسیده‌اند. آن هم برای اداره ۱۷ میلیون آدم. نه ۸۰ میلیون. دوم اینکه مثلا پابند‌های الکترونیکی کمک کرده به این کاهش که افراد دیگه در زندان نباشند که هزینه گردن زندان‌ها نباشه. اما چرا مثلا استاد اسمی از کشور فرانسه یا انگلیس نمیاره؟ که وضعیت زندانی‌های آنها هم افزایش داشته و بسیار سخت‌گیرانه تر هم شده. با اینکه خود را جهان اول می‌نامند. استعمارگر هم بودند و تا می‌شده از مستعمره‌های خود برداشت کردند و الان کلی از نیروهای کارشون ای این کشورها هستند و ...

دوم اینکه هلند رو با ایران مقایسه کردن رواست؟

هلند به دلیل اینکه بعد از انقلابش که استقلالش از اسپانیا بود (مستعمره اسپانیا بوده) و هشتاد سال جنگیدن تا توانستن از دست اسپانیا خلاص بشن!... سالهای سال کشورهایی مثل اندونزی و کشورهای شمال آفریقا را استعمار می‌کرده و با تجارت محصولات اون کشورها به یه ثروت سنگین می‌رسه که جرایم اقتصادی رو به شکل طبیعی کاهش می‌ده.

ایران بعد انقلابش بلافاصله وارد یک جنگ تحمیلی هشت ساله شد! که خودش ضربه سنگینی به اقتصاد و اجتماع و نیروی جوان کار بود.

هلند بعد انقلابش تحریم که نشد هیچ تازه کشورها باهاش ارتباط بیشتر برقرار کردند. چون از خودشون بود و اونم آزاد هرچی از مستعمره‌ها می‌آورد مبادله می‌کرد و وضعیت اقتصادیش بهتر می‌شد،‌ اما ایران چون نمی‌خواست مستعمره انگلیس و امریکا باشه و می‌خواست خودش استقلال داشته باشه. و همچنین بین کشورهای مستعمره دیگه بود و الگوی بدی می‌تونست برای اونها هم بشه که دست به انقلاب بزنند، از هر سو شامل تحریم شد و این تحریم همچنان ادامه داره و با همه اینها ایران داره مسیر ابرقدرتی در منطقه و بعد هم جهان رو طی می کنه. ( پیش‌بینی‌ها و تحلیل‌ها و نشست‌های زیادی اینو میگه که ایران در مسیر بازگشت به امپراطوری پارس‌هاست...)

درست نیست... استاد دانشگاه باید هم اهل مطالعه باشه. هم دارای قدرت تطبیقی درست مسائل باشه. هم با سوء نیت صحبت نکنه اگر از چیزی دلخوره.

استاد دانشگاه هم باید منابع معتبر رو برای دانش خودش استفاده کنه و هم کشورش رو دوست داشته باشه و هم عزت نفس و اعتماد به نفس داشته باشه.

وگرنه صلاحیت استادی رو نداره و باید شغلی رو انتخاب کنه که مسئولیت تربیت و رشد انسانها به عهده‌اش نباشه. بخصوص جوانانی که آینده سازان کشورش هستند.


✍🏻 تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران

@ninfrance

تا انتهای افق

18 Nov, 13:22


باید فکری برای برخی افراد که در کشورمان نام استاد به خود گرفته‌اند بکنیم...

هرچند وقت یکبار یک دانشجو پیام می‌دهد که استادمان سر کلاس فلان حرف را زده. راست است؟

و من از شدت اشتباه بودن حرف استاد شوک شده‌ام.

برخی کاملا اشتباه، برخی ادغامی از درست و غلط.

برخی از سر جهل، برخی از سر عناد...

و می‌دانند دانشجو مطالعه و اطلاعات کافی ندارد و کار آسان است...

خود من در دوران دانشجویی با این مدرسین مواجه بوده‌ام و هنوز این داستان در کشورم ادامه دارد...

بعد از خواندن کتاب «غربزدگی» و «در خدمت و خیانت روشنفکران» #جلال_آل‌احمد، کامل دستم آمده این داستان واقعا قدمت تاریخی دارد که متأسفانه هنوز معضلی جدی در سیستم آموزش و پرورش ماست.

مثلا این روحیه تخریب کشور توسط برخی اساتید و بالا بردن کشورهای غربی واقعا چه وجه عقلانی و انسانی و وجدانی دارد؟ چه وجهی از بررسی سطح سواد، علم و مطالعه ایشان دارد؟ چه وجهی از به روز بودن یک استاد نسبت به وضعیت کشور و جهان دارد؟

راه نجات جوانان چیست واقعا؟ هر چند وقت یک‌بار پدر یا مادری پیام می‌دهد و از بلایی که سر باور و اعتقاد و حال خوب دانشجویش نسبت به خودش، کشورش، آینده و ایمانش آمده می‌گوید...

چند مورد است که در پست‌های بعدی به آن خواهم پرداخت. لطفا برسد به دست اساتید دانشگاه‌ها...


✍🏻 تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران

@ninfrance

تا انتهای افق

13 Nov, 10:19


برسد به دست برخی ایرانی‌های ساکن خارج

از جمله صحنه های بسیار ضایع در خارج از کشور، دیدن یک ایرانی است که در برابر ساکنان آن کشور احساس کوچکی و پایین بودن می‌کند و بسیار در گفتار و رفتارش واضح است.

و از آن بدتر آن دسته از ایرانی‌ها هستند که نمی‌دانم با چه محاسبه‌ای در گفتگوهایی که در جمع مثلا همکاران یا دوستان خارجی شکل می‌گیرد، از کشور خود بد می‌گویند و از آن کشور تعریف می‌کنند.

بارها واکنش و عکس العمل این دوستان و همکاران خارجی را در فرانسه و هلند دیده‌ام که بسیار تعجب کرده‌اند و حتی بدشان آمده.

برایشان بی‌معنی است که کسی بی‌مقدمه و بی‌ربط از کشور خودش بد بگوید. حالا به هر دلیل. و موضوع را داخلی می‌دانند که تازه آدم باید آبروداری کند. و از آن بدتر و به زبان خودشان حال بهم زن این است که مثلا از کشور آن‌ها تعریف و تمجید شود. چون خود آن‌ها به بسیاری از بخش‌های دولتی و اجرایی کشور خود معترض هستند و مدام در بحث و جدل و نقد داخلی بین خودشان هستند و برایشان مصنوعی و مسخره است که کسی بیاید از آن سیستم تعریف کند.

این را گفتم که بدانیم... و اول فکر کنیم بد صحبت کنیم. تشخیص دهیم در چه مکانی و در چه زمانی هستیم...

تحمل بعضی دوستان ایرانی در این موقعیت‌ها خیلی خیلی سخت است.

فرض کنید دارم با هیجان و مستند از ظرفیت‌ها و توانمندی‌ها و دستاوردهای کشورم می‌گویم تا ایران و ایرانی را بالا ببرم. بعد یک دفعه یک ایرانی پیدا می‌شود که بدترین حرف‌ها را درباره سرزمین خودش می‌زند... و جالب اینکه اصلا شخصیت محبوبی ندارد و با این کار حس بقیه نسبت به او منفی‌تر هم می‌شود...

دنیا، فقط داخل ایران و شبکه‌های اجتماعی خصوصی شما یا ماهواره‌های فارسی زبان نیست. کمی گسترده‌تر و با دیدگاه های متفاوت‌تر است...


✍🏻 تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران

@ninfrance

تا انتهای افق

11 Nov, 12:15


#هلند
این روزها...

و برگزاری پرتکرار این گردهمایی‌ها، و آن کفش‌های جفت شده کودکان که نماد تک‌تک آنهایی است که دیگر امروز بین ما مردم این سیاره خاکی در عرض این یک سال و به ظلم، نیستند...

خاطرم هست شهید سنوار گفته بوده: اگر همه چیز در حال عادی سازی است، بگذار کربلایی دیگر اتفاق بیفتد...

وقتی درباره فلسفه قیام امام حسین و کرب‌و‌بلای او می‌اندیشم، می‌گویم: راهی برای امام در مسیر وظیفه و ماموریتش که حفظ دین و ارزش‌های الهی انسانی بود نگذاشتند که مجبور شد، خود و خانواده‌اش را قربانی این بیداری و روشنگری کند... یعنی با خونش تاریخ را امضا کند تا بلندترین فریاد مظلومیت و فداکاری او شود...

و تا امروز و پس از ۱۴۰۰ سال،
آزادگان عالم، در خیمهٔ حسین‌اند...

این بیداری جهانی و احیای فطرت حق‌طلبی و مبارزه با ظالم و دفاع از مظلوم با آن الگو گیری تاریخی، با خون او (شهیدسنوار) و هم‌خانواده‌هایش، رقم خورده است...


✍🏻 تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران

@ninfrance

تا انتهای افق

07 Nov, 19:21


یادآور ۳۶۵ روزهٔ قرآن

از جمله کتبی که به شکل سالنامه یا تقویم روزانه در این فروشگاه در #هلند دیدم، این نمونه بود. ۳۶۵ ورق که هر روز روی یک یادآوری متمرکز بود. یک آیه از قرآن...

نمی‌دانم ما چنین نمونه‌ای داریم یا نه. اما کار زیبایی است برای تذکر و یادآوری. برای تکرار و حفظ...

متن توضیحی آن را ترجمه کرده‌ام که در ادامه می‌آید:

« بدان که با یاد خدا دلها آرام می‌گیرد!

آیا به دنبال راهی سریع، سرگرم کننده و الهام بخش برای کسب دانش در مورد اسلام و به دست آوردن ابزاری برای زندگی به عنوان یک مسلمان بوده‌اید؟ به خصوص برای الهام گرفتن و یادآوری دستورات خالق؟

چیزی که نیازی به تلاش ندارد و در عین حال قلب شما را با عشق بیشتری نسبت به خدا پر می‌کند؟

با کمال میل شما را با ۳۶۵ یادآوری قرآن آشنا می کنیم.

این روزها همه چیز خیلی سریع پیش می‌رود و روزها می‌گذرند. گاهی اوقات لازم است کمی نفس بکشیم و هدف واقعی خلقت را به خاطر بسپاریم.

۳۶۵ یادآوری قرآن به روشی بسیار سرگرم کننده برای استفاده بهینه توسط پیر و جوان ساخته شده است. این منبع الهام است، بلکه منبع آرامش است. با این کار شما هر روز با کلام خداوند، واجد این شرایط می‌شوید که هر روز و در طول سال، حسنات کسب کنید.»

و برای نمونه ترجمه یک روز یادآوری:

«ای مردم! پروردگارتان را بپرستید که شما و کسانی را که پیش از شما بودند آفریده است تا به عقل الهی دست یابید.»


✍🏻 تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران

@ninfrance

تا انتهای افق

07 Nov, 16:07


یادآور ۳۶۵ روزهٔ قرآن

از جمله کتبی که به شکل سالنامه یا تقویم روزانه در این فروشگاه در #هلند دیدم، این نمونه بود. ۳۶۵ ورق که هر روز روی یک یادآوری متمرکز بود. یک آیه از قرآن...

نمی‌دانم ما چنین نمونه‌ای داریم یا نه. اما کار زیبایی است برای تذکر و یادآوری. برای تکرار و حفظ...

متن توضیحی آن را ترجمه کرده‌ام که در ادامه می‌آید:


✍🏻 تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران

@ninfrance

تا انتهای افق

06 Nov, 15:22


مواجه شدن با این فروشگاه مذهبی که قرآن، کتب دینی به زبان هلندی و ملزومات حجاب را در #آمستردام به فروش می‌رساند و مشتری زیادی هم داشت خیلی برایم مهیج بود.

اگر هدف‌گذاری و برنامه‌ریزی برای نقش جهانی خود می‌کنیم، باید از وضعیت رشد و محبوبیت دین اسلام و قرآن در دنیا مطلع باشیم.


✍🏻 تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران

@ninfrance

تا انتهای افق

04 Nov, 20:45


یادم نمی‌آید این کتاب را چگونه تهیه کرده‌ام اما وقتی در قفسه کتابخانه‌ام خود را به من نشان داد، فهمیدم الان وقت خواندنش است.

کتاب را در سجاده نمازم گذاشته‌ام و پس از هر نماز چند صفحه‌ای می‌خوانم.

همان چند صفحه اول مرا متحیر و منقلب کرد:

حدیث مفصلی از امام باقر علیه‌السلام نقل می‌کند که: قرآن در روز حساب با صورتی ملکوتی در قالب یک انسان ظاهر می‌شود که انبیا گمان می‌کنند نبی ست، شهدا گمان می‌کنند شهیدی والامقام است، ملائکه تصور می‌کنند ملکی عظیم الشأن است، اما در نهایت متوجه می‌شوند که او صورت ملکوتی قرآن است که خداوند ایشان را به بزرگی یاد می‌کند و از او می‌پرسد: چگونه دیدی بندگانم را؟ و قرآن می‌گوید: برخی مرا نگه داشتند و حفظ کردند و چیزی از مرا ضایع نکردند و برخی مرا ضایع کردند و حق مرا خوار شمردند و مرا دروغ دانستند و منم حجت تو بر خلقت...

شاید هنوز قضیه را جدی نگرفته باشیم، اما تصور کنید با موجودیتی به راحتی در این دنیا محشوریم که قدرت بالایی در نجات ما از هر مهلکه‌ای در این دنیا و روز حساب دارد.
و هنوز فرصت داریم...


✍🏻مطالب بعدی از فروشگاه‌هایی است که در خصوص قرآن در هلند شاهد آن بودم.

@ninfrance

تا انتهای افق

04 Nov, 05:06


فعالیت‌هایم در فضای مجازی

در این سال‌های دور از وطن، به ناچار فعالیت‌هایم در فضای مجازی گسترش یافت. همهٔ دغدغه‌ام رشد و بالندگی مردم سرزمینم #ایران و تمام فارسی‌زبانان در سراسر دنیاست. و البته آرزو دارم پس از آن برای همهٔ مردم جهان نیز محقق بشود.


📗کانال «تا انتهای افق»: شرح مشاهدات، تجارب و یادداشت‌هایم در فرانسه، هلند و ایران

https://t.me/ninfrance

📒کانال «منِ بابرنامه»: آموزش چشم‌انداز نویسی، تعیین هدف و برنامه‌ریزی استراتژیک در زندگی فردی و اجتماعی به همراه تکنیک‌های مدیریت زمان و انرژی

https://t.me/manebabarname

📘کانال «منِ نوجوانِ بابرنامه»: محتوای فوق با بخش‌های جدید، مخصوص نوجوانان

https://t.me/nojavanebabarname

📙کانال «چهل حدیث به زبان ساده»: روخوانی و توضیح کتاب شرح اربعین حدیث امام خمینی، که یک کتاب اخلاقی است و در اصلاح و بهبود اخلاق الهی ما تحول بنیادین ایجاد می‌کند.

https://t.me/chelhadisemam

📒کانال «آموزش زبان فرانسوی»: آموزش زبان فرانسوی به زبان ساده از صفر و برای افراد کاملا مبتدی. با دریافت مدرک بین‌المللی دلف، از کشور فرانسه

https://t.me/ninfrance2

📗 کانال «سیر مطالعاتی آثار کمتر خوانده شدهٔ علامه شهید مرتضی مطهری»

https://t.me/shahidmotahari_asar


📕روخوانی کتاب «دفتر دل»؛ هرآنچه باید درباره قلب خود بدانید..
https://t.me/resaledel


📒 کانال «حجاب جهانی»؛ ثبت مطالب مرتبط با انتخاب پوشش در جهان و ایران
https://t.me/hejabjahani


📌تمامی این کانال‌ها در ایتا، بله، اینستاگرام و #آپارات هم برقرار است. و صوت‌ها در پادکست #شنوتو نیز بارگزاری شده است.

🌸🌸

💡 مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی🇮🇷 در فرانسه، #هلند و ایران

@ninfrance

تا انتهای افق

03 Nov, 10:56


نامه‌های بازنشده...
عنوان کار هنری بچه‌ها بود که واقعا مرا متاثر کرد...


✍🏻 مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران

@ninfrance

تا انتهای افق

03 Nov, 07:06


هدیهٔ روز دانش آموز
قسمت پنجم (پایانی)

سال به پایان رسید... پایان سال گروه‌های مختلف بچه‌ها نمایشگاه برپا کرده بودند تا هنر و آنچه یادگرفته بودند را عرضه کنند. پدران و مادرانشان دعوت بودند و معلمانشان.
من هم با اشتیاق رفتم. بچه‌ها هنری بودند و هر یک بر مبنای رشته‌ای که داشتند پروژه‌ای را طراحی و ارائه داده بودند. یک طبقه دم و دستگاه و ابزار کار بچه‌ها بود که نشان می‌دادند که با چه ظرافتی آن‌ها را ساخته بودند و یک طبقه محصول نهایی تولید شده که به نمایش می‌گذاشتند. یکی فیلم کوتاه ساخته بود. یکی تئاتر، یکی دکور صحنه طراحی کرده بود و یکی هم یک موشن چند دقیقه‌ای.

طبقه اول که رفتم و از ابزار کار بچه‌ها بازدید می‌کردم دیدم یکی از دانش‌آموزانم عروسک‌های بسیار کوچکی از یک خانواده ساخته. خیلی زیبا بود. گفت با صدها بار آهسته تکان دادن اینها یک فیلم کوتاه ساخته. نمی‌دانستم موضوع فیلمش چیست. فقط تعریف و تمجید و تشکر کردم. ناگهان دیدم یک هدیه کوچک به عنوان نمونه کار به هر بازدید کننده می‌دهد که یکی هم سهم من شد. با خوشحالی گرفتم اما دقتی نکردم که آن کاغذ تا شده که داخل آن بسته قرار دارد چه بوده! و داخل کیفم گذاشتم.

به طبقه پخش کارهای بچه‌ها رسیدم. خانواده‌ها نشسته بودند و فیلم شروع شد. نمی‌گویم روند داستانی که به ذهن این دانش‌آموز رسیده بود چه بود. فیلم را ان‌شا الله ارسال می‌کنم که خودتان ببینید... اما متحیر شدم و اشک در چشمانم حلقه زد و بعد شتابان سراغ کیفم رفتم و آن کاغذ نوشته را باز کردم...
هرچند هرگز این دانش‌آموز با من مشورت نکرده بود و به من نگفته بود سناریو کارش چیست اما ثمری را می‌دیدم که همه وجودم بابت آن تلاش کوچکم، قدردانی و شکر شده بود...


✍🏻 مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران

@ninfrance

تا انتهای افق

31 Oct, 10:12


سبک معرفی کتب درسی

و آن کتاب ویژه...

نکته قابل تامل همین است که کتاب درسی قرآن، خود کتاب اصلی قرآن است، نه یک کتابی به سبک دین و زندگی که ابتدای هر درس فقط یک صفحه از قرآن باشد...


✍🏻 مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران

@ninfrance

تا انتهای افق

31 Oct, 07:14


هدیهٔ روز دانش آموز
قسمت چهارم

جلسه تمام شد. آمدم بروم ناگهان برگشتم و گفتم: بچه‌ها فقط حواستان باشد این کتاب ارزشمند است و باید به آن احترام گذاشته شود. روی زمین نگذارید. پاهای خود را سمت آن دراز نکنید. با آن شوخی نکنید و با بی‌توجهی دست نگیرید. دیدم بچه‌ها حساس شدند و سعی کردند بیشتر رعایت کنند...

نمی توانم بگویم از واکنش بچه‌ها اضطراب نداشتم، از اینکه پس بزنند یا مسخره کنند. اما چنین اتفاقی نیفتاد که هیچ. بعد که صحبت‌هایم تمام شد و در حال خروج از سالن بودم،‌ چند نفر از بچه‌ها دورم جمع شدند و ابراز احساس کردند.

یکی گفت: خانم ما باورمون نمیشه بخاطر ما انرژی گذاشتید، وقت گذاشتید و یک هدیه مخصوص تهیه کردید. همین که این انرژی را گذاشتید خیلی برایمان ارزشمند است و این هدیه را دوست داریم. یکی گفت: خانم تا حالا کسی برای ما به این شکل ویژه تلاش نکرده بود. تلاش شما برای گرایش پیدا کردن ما ارزشمند هست. دیگری گفت: ما در خانه همیشه قرآن داشتیم ولی من هیچ وقت سمتش نرفتم. اما اینبار ترغیب شدم ببینم واقعا این چه کتابی است که شما انقدر نسبت به آن عشق و علاقه نشان می‌دهید. قول می‌دهم که بخوانم.

این گذشت تا یک روز چند نفر از مادرها مدرسه آمدند. خیلی ابراز لطف و قدردانی داشتند. یکی گفت: دخترم گفته من به احترام کار معلمم باید این قرآن را بخوانم و می‌بینم که هر شب یک صفحه می‌خواند. یکی گفت: دخترم با خنده گفته آخر این خانم معلم مرا مسلمان می‌کند... علاقه‌مند شده‌ام و واقعا وقتی با نیت باز می‌کنم جواب‌های دقیقی می‌آید...
حس خوبی بود. خیلی خوب. بغض و اشک و سجده شکر‌‌‌... و زمزمه کردن این جمله معروف: «ما مامور به تکلیفیم نه نتیجه»

قضیه به اینجا ختم نشد. هر جلسه از بچه‌ها می‌خواستم قرآن‌های خود را بیاورند. و ساعت قرآن از روی کتاب آسمانی می‌خواندیم. و هرکس مخصوص خود یک کتاب آسمانی داشت... کتابی که در دنیا و آخرت ان شالله همراه ایشان خواهد شد. همراه و دستگیر...

فیلمی که در ادامه می‌آید ببینید. ببینید واقعا نقش معلم و مدرسه در معرفی این کتاب آسمانی چقدر می‌تواند مهم و موثر باشد...
گاهی مشکل کوتاهی ماست...


✍🏻 مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران

@ninfrance

تا انتهای افق

31 Oct, 05:05


دوستان اطلاع دادند برای کسانی که دوست دارند نرم افزاری این قرآن را با ترجمه استاد ملکی داشته باشند این امکان هم فراهم است و از طریق بازار امکان بارگیری آن فراهم می‌باشد:

🔻برنامه ترجمه خواندنی قرآن - دانلود | بازار
https://cafebazaar.ir/app/ir.trk.qur


✍🏻 مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران

@ninfrance

تا انتهای افق

30 Oct, 20:06


بهترین سایت برای تهیه قرآن مناسب برای نوجوان و جوان، به نظرم خود سایت مرکزی ترجمه این کتاب بود که تهیه کردیم.

دوستان زیادی پیام دادند. هم ابراز احساس کردند. هم از تجارب خود گفتند. هم از تصمیم خود برای خرید این هدیه ارزشمند و ماندگار برای خیلی‌ها که مخاطبشان هستند. خیلی خوشحال شدم...

ما خودمان از همین صفحه سفارش دادیم. ابعاد نیم رقعی. قیمت هم ارزان‌تر از همه صفحات دیگر بود.

من آشنایی با این مجموعه ندارم. ارتباطی هم ندارم. اما چند صفحه را جستجو کردم و نظرات مختلف را خواندم همه توصیه کرده بودند از خود این مجموعه تهیه کنید بهتر است. بخصوص به جهت قیمت.

فروشگاه – ترجمه خواندنی قرآن
https://qurantr.com/qurantr-shop/


✍🏻 مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران

@ninfrance

تا انتهای افق

25 Oct, 09:40


پیش از اهدای قرآن کریم، اول این فیلم را پخش کردم...

حوادث فلسطین اوج گرفته بود و موجی که ایجاد شده بود... مردم دنیا با مشاهده منشی که فلسطینی‌ها در مواجه با این بلایا و سختی‌ها از خود نشان داده بوند، سراغ ریشه این شخصیتی که پیدا کرده‌ بودند رفتند... کتاب آسمانی این دین و آیین.

اینکه آخر اینها چه آموزه‌هایی از این کتب آسمانی دریافت کرده بودند که چنین برخورد می‌کنند؟‌

و همان یک بار خواندنش، حتی بخشی از آن، حال ایشان را دگرگون کرده و نسبت به حقایق و دروغ‌‌هایی که یک عمر به ایشان گفته بودند، بیدار کرده است...


✍🏻 مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران

@ninfrance

تا انتهای افق

23 Oct, 08:19


هدیهٔ روز دانش‌آموز
قسمت سوم

کمی برگردیم به عقب...
وقتی قرآن در دست پیش مدیر رفتم و ایده‌ام را گفتم یکی از دبیران هم حاضر بود. قرآن را از دست من گرفت و کلی ابراز احساس کرد که وای چه قرآن قشنگی! اما بعد گفت: واقعا می‌خواهی برای اینها قرآن بخری؟ واقعا فکر می‌کنی اینها برای قرآن ارزشی قائل هستند؟ وای نکنید توروخدا! می‌ترسم اینها به قرآن بی‌احترامی کنند!

خیلی حالم بد شد از حرفش. سریع قرآنم را از دستش گرفتم. احساس کردم قرآنم اذیت شد! روم نشد بهش بگم شما همونهایی هستید که قرآن رو روی تاقچه گذاشتید برای اینکه بی‌احترامی نشه بهش؟ سالهاست قرآن در خانه‌ها خاک می‌خوره و یه نوجوان سراغش نمیره؟ این همه چیزهای گران فانتزی برای فرزندتان خریدید تابحال هدیه شما قرآن بوده؟؟

الحمدلله مدیر مدرسه با فهم و کمالات بود. از صمیم قلب استقبال کرد و گفت فرایندش با خود شما...

روز موعود رسید. بچه‌های مدرسه را در سالن جمع کردند. جشن بود و برنامه‌های مختلفی داشتند. از این برنامه دقایقی را زمان خواستم قبلی از هدیه قرآن. می‌دانستم خیلی مهم است. خب بچه‌ها مرا می‌شناختند و بهتر به حرف‌هایم گوش می‌داند. اول یک فیلم گذاشتم برایشان. فیلمی کوتاه از یک تازه مسلمان شده. بعد در جملات بسیار کوتاهی به عنوان معلم دین و زندگی صحبت کردم. گفتم بچه‌ها من نمی‌توانم تصور کنم که امسال بگذرد و شما یکبار خود این کتاب آسمانی را از نزدیک ندیده باشید.حتی اگر به آن اعتقادی ندارید. باید به چیزی که خواندید و باور نکردید بی اعتقاد شوید. نه چیزی که تابحال حتی یکبار هم نخواندید. نمی‌خواهم متن عربی را هم بخوانید. با خود قرار بگذارید شبی یک صفحه معنای آن را می‌خوانم و هرجایش برایم ابهام داشت و نفهمیدم و سوال شد علامت گذاری می کنم.

مرکزی که با آن هماهنگ کردیم گفت این تعداد فقط یک رنگ دارد. سبز یشمی. اول دوست داشتم تنوع رنگ‌ها باشد. بعد گفتم کار خدا بود. ممکن بود فقط سر رنگ جلد قرآن بین دخترها دعوا شود! چون خودم یادم است جلد قرآنم سورمه ای بود و برخی سفید. کلی گریه زاری کردم و التماس که من میخواهم جلد قرآنم سفید باشد و مدرسه رضایت داد و جابجا کرد. تازه آن فقط دو رنگ بود الان که چند رنگ است و نه خطر بزرگی است!☺️☺️

بعد به بچه‌ها گفتم در اولین صفحه قرآن یک کاغذ قرار دارد که به شکل تصادفی در آن قرار داده شده است. جعبه‌های هدیه را باز کنید و ببینید سهم شما کدام آیه شده. کدام نشانه...
حتی ما بزرگترها هم از تفال و فال و انتخاب چیزی تصادفی هیجان زده می‌شویم و اشتیاق داریم...
خودم هم نمی دانستم به کدام دانش آموزم کدام آیه می‌افتد. اول می‌خواستم خودم به فراخور چیزی که از دانش‌آموزانم می‌شناسم آیه انتخاب کنم و نام هر یک را روی جعبه بنویسم. اما بعد منصرف شدم. می‌دانستم این خداست که بهتر از هرکس بنده‌هایش را می شناسد و بهترین نشانه را برایشان انتخاب می‌کند. لحظاتی سکوت شد... هرکس برگه خود را باز می‌کرد و کمی در خود فرو می رفت... چهره برخی را می‌دیدم که از آیه ای که به دستشان رسیده شگفت زده شده اند...

اما به این ختم نشد. گفتم حالا موضوعی را که از آن نگرانید یا با آن چالش دارید یا سوال ذهنتان است یا می‌خواهید درباره مساله ای تصمیم بگیرید را در نظر آورید و حالا به صورت تصادفی صفحه ای را باز کنید. حالا با مد نظر قرار دادن آنچه در فکرتان بوده متن ترجمه را بخوانید. آیا پاسخ سوال و مساله خود را پیدا نمی کنید؟ بچه‌ها! من سالهای سال است اینگونه با قرآنم ارتباط برقرار کرده‌ام و حقیقتا بارها از صفحه‌ای که باز شده شگفت زده شده‌ام.

برخی نگاه می‌کردند و بعضی تن دادند که ضرر ندارد یک بار امتحان کنند... برخی از بچه‌ها از این کار متحیر شده بودند. یعنی برای برخی فوق العاده نزدیک به نیازشان پاسخی را دریافت کرده بودند. خودشان گفتند. گفتم: قرآن را اینطوری بخوانید. لازم نیست از صفحه اول حتما همه شروع کنند تا آخر. اگر می‌خواهید با قرآن انس بگیرید به شکل کمک گرفتن به سمتش بروید و هربار موضوعی را در ذهن در نظر بگیرید آن را بگشایید و با فکر آن صفحه را مطالعه کنید. گاهی واقعا شما را به راه درستی که میخواهید هدایت می کند. گاهی باید بیشتر فکر کنید. گاهی باید نیت خود را خالص تر کنید. گاهی واقعا باید مضطر باشید و از صمیم قلب طلب کمک نمایید...

صحبت‌هایم تمام شد و در حال ترک سالن بودم که تعدادی از بچه‌ها به سمتم آمدند...

ادامه دارد...

✍🏻 مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران

@ninfrance

تا انتهای افق

23 Oct, 06:53


#خلاصه_نویسی_هایم

معنای «لَم‌یلِد و لَم یولَد» این است که همیشه با او هستیم؛ نه او از ما جدا شده و نه کسی از او جدا شده است...


✍🏻 مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران

@ninfrance

تا انتهای افق

22 Oct, 18:37


هدیهٔ روز دانش‌آموز
قسمت دوم

همه چیز در هستی طبق برنامه است... و ما همه وسیله...
وقتی به این فکر کردم که چرا اینطور با قرآنم انس پیدا کردم... ناگهان یاد خاطره‌ای افتادم...

اول دبیرستان بودم که روز دانش‌آموز به هر یک از ما یک کتاب قرآن هدیه دادند! همان شد! من تا آن روز زیاد سراغ قرآن نرفته بودم. قرآن‌های خانه‌مان عمومی بود. اما از آن روز که که یک قرآن شخصی پیدا کردم، انگار مسئولیتی به دوشم آمده باشد، شروع کردم به خواندن! بخصوص که همراه آن قرآن یک برگه حزب خوانی هم بود. که هرچند قرار بود ۱۲۰ روزه خوانده شود و برای یک نوجوان مثل من سخت بود و چند سال طول کشید! اما وجدانم درد می‌کرد که این ختم را ناقص نگه داشته‌ام و بلاخره یک روز تمام شد...☺️ و این داستان در قلب من حک شد که ظاهراً که باید اینطور به فکر روح دانش‌آموزانمان باشیم. آموزش و پرورش... و درس پس می‌دادم...
...
اول تلاش کردیم اینترنتی سفارش بدیم. تعدادی که می‌خواستیم یافت نمی‌شد. چند فروشگاه مرکزی رفتیم یافت نشد. مغازه‌های اطراف شاه عبدالعظیم حسنی رفتیم یافت نشد. رفتیم سراغ فروشگاه مرکزی.

راستش اول که قیمت‌ها را دیدیم خیلی تعجب کردیم. فکر نمی‌کردیم قرآن انقدر گران باشد! اگر قرار باشد یارانه‌ای تعلق بگیرد، اگر نگاه راهبردی به رشد و تعالی جامعه باشد، باید به محتوای دینی و فرهنگی تعلق بگیرد. اما خب نبود. خیلی تلاش کردیم چند میلیون را آماده کنیم. مدرسه نیمی را متقبل شده بود.

بلاخره با مرکز اصلی مرتبط شدیم.
این قرآن ترجمهٔ #استاد_علی_ملکی است. که ترجمه روان و آسانی دارد. با پشتیبان گروه مرتبط شدیم و اصرار و التماس که تا فردا باید قرآن‌ها رسیده باشد. قرار شد با اتوبوسی که از مشهد می‌آید راهی کنند. مدام در تماس بودیم. آخر متوجه شدیم خود استاد ملکی کتب رو به ترمینال رسانده است. خیر کثیر روزی ایشان...

سراسیمه به مدرسه رسیدیم. از صبح مشغول انتخاب آیات خاص و تایپ آن و پرینتش بودم. ناراحت بودم. باید زودتر از این آن آیات خاص را وقت می‌گذاشتم و انتخاب می‌کردم و تایپ شده آماده می‌داشتم...

سراسیمه رسیدیم مدرسه. کاغذها را بریدیم و نشانگرها را گذاشتیم و آماده مراسم شدیم...

ادامه دارد...


✍🏻 مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران

@ninfrance

تا انتهای افق

22 Oct, 17:45


لحظاتی قبل از شروع اهدای قرآن‌ها بود.
دیر شده بود... نفس نفس می‌زدیم و بسته‌ها را آماده می‌کردیم...

یک نشانگر رنگی، یک پاپیون تزئینی و یک آیه تایپ شده که به صورت تصادفی داخل صفحه اول قرآن گذاشته بودیم و خداوند انتخاب می‌کرد هر آیه به چه کسی برسد...

ادامه داستان را در پست بعدی دنبال کنید...


✍🏻 مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران

@ninfrance

تا انتهای افق

22 Oct, 06:47


هدیهٔ روز دانش آموز

سال گذشتهٔ تحصیلی در ایران، که توفیق داشتم در مدارس متعدد حضور پیدا کنم، تجارب خاصی داشتم که تصمیم بر ثبت و ضبط آن دارم که به مرور برای خودش جریان ساز شود...

پذیرش چند نوع دبیری با هدف ارتباط نزدیک با نسل نوجوان امروز، کمک بزرگی به درک نیاز و شناسایی ضعف‌ها و نقص‌ها بود.

پارسال تدریس درس دین و زندگی را هم در مدارسی به عهده گرفتم. چون پس از تجربه زندگی در غرب و دنبال کردن دختران و زنان زیادی که به اسلام و پوشش گرایش پیدا کرده بودند، برایم هیجان انگیز بود که بدانم خلاء بچه‌های ما در ایران و در دل یک کشور اسلامی چیست، که گاهی می‌بینیم و می‌شنویم بدون فکر و مطالعه تصوری بر خلاف واقع دارند...

خاطرم هست اوایل آبان ماه بود که یک روز برای شرح یکی از آیات قرآن کریم، کتاب قرآن خودم را به مدرسه بردم. حتما تجربه کرده‌اید و دیده‌اید که آموزش قرآن در مدارس ادغام با کتاب دین و زندگی است و ابتدای هر درس فقط یک صفحه از قرآن چاپ شده است. همین.

خب قرآنم پر از علامت و نشانه و حاشیه نویسی است. با یک جلد زرد خوش رنگ! وقتی برای توضیح صفحات را باز می‌کردم، توجه دانش آموزان را جلب می‌کرد. خاطرم هست پایه یازدهم بودند. ناگهان یکی از بچه‌ها بلند گفت: خانم چه جالب که شما این کتاب را به شکل اختصاصی دارید. جالب است ما این درس را ۱۱ سال است که در مدرسه داریم ولی تا بحال یک بار هم این کتاب را به دست نگرفته‌ایم و از نزدیک ندیده‌ایم! میشه ببینیم؟؟

من که شوک و حیران شده بودم، ظاهر را حفظ کردم و با لبخند گفتم حتما. به آرزویم رسیده بودم. جلب توجه بچه‌ها به این کتاب آسمانی به شکل ویژه‌. کتاب قرآنم دست به دست می‌چرخید. همه با هیجان به میزان نشانه‌گذاری‌ها و علامت‌گذاری‌های من نگاه می‌کردند و بعضی باز می‌کردند و ترجمه آیات مشخص شده را می‌خواندند... این بچه‌ها غالبا گرایش مذهبی نداشتند...

خیلی متاثر شدم. خیلی بهم ریختم. خیلی شرمنده شدم. گفتم در سرزمین اسلامی باشی و دانش آموزانش چنین بگویند... و همان لحظه خداوند فکری در ذهنم انداخت و تصمیمی گرفتم...

کلاس که تمام شد به مدیریت مجموعه مراجعه کردم. موضوع را مطرح کردم. گفتم می‌خواهم برای همه بچه‌ها قرآن بخرم. استقبال کردند. گفتم قرآن‌هایی چاپ شده که ابعاد مناسبی دارد. ترجمه مناسبی برای نوجوان و جوان دارد و وظیفه داریم در این دوران آموزش و پرورش این کار را انجام دهیم که این کتاب آسمانی‌مان را راهی هر یک دانش آموز کنیم. حتی اگر نخواند! اما ما نمی‌دانیم شاید روزی همین قرآنی که همیشه جلوی چشمش بوده، صدایش بزند و پناهش شود و ما آن روز کنارش نباشیم...

موافقت انجام شد و دیدیم چه خوش زمانی است و روز اهدا را روز دانش آموز قرار دادیم. دبیرانی بودند که نگران بودند بچه‌ها این هدیه را پس بزنند و حتی به آن بخندند و نظراتی دادند که اذیت کننده بود. اما مقاومت کردم و گفتم ما مامور به تکلیف هستیم نه نتیجه...

موفق شدیم. هرچند با حواشی زیاد و دوندگی‌های مختلف که قرآن از مشهد بلاخره به دست ما برسد... و ساعتی قبل از شروع مراسم بلاخره رسید. اما رسید و قرآن‌ها به سبکی خاص که در ادامه عرض خواهم کرد به دست بچه‌ها رسید... و چه اتفاقات جالب و ارزشمند و سراسر نوری افتاد...

ادامه دارد...

✍🏻 مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران

@ninfrance

تا انتهای افق

20 Oct, 19:05


سِحر با معجزه پهلو نزند،
دل خوش دار...

من هم فیلم شهید سنوار را دیدم...
چه شکوهی، چه شجاعتی، چه قدرتی، چه خلق اثر و عظمتی...

همی گفتیم و گفتند از شهیدان
شهیدان را شهیدان می‌شناسند...
لذا رفتم سراغ دست نوشته‌های سید شهیدان اهل قلم؛ سید مرتضی آوینی... که هر روز به آنچه او بیش از سی سال پیش با ایمان راسخ می‌نوشت نزدیک تر می‌شویم...


«شجاعت غالبا از احساس قدرت است که ریشه می گیرد. ریشه‌ی شجاعتی که ما را اینچنین دلاورانه به صحنه ی نبرد کشانده است در کدام قدرت است؟ آیا این قدرت بر سلاح های پیشرفته‌ای که در اختیار داریم متکی است؟

تسلیحات نظامی ما عمدتا از ساده‌ترین تجهیزاتی است که در ارتش‌های دنیا موجود است، حال آنکه موازنه‌ی قدرت در دنیای امروز بر سلاح‌های اتمی استوار شده است.

معیار قدرت در جهان امروز ابزار است و آن که ابزارهای نظامی مهلک‌تری در اختیار دارد قدرتمندتر است. صلح و امنیت در دنیایی اینچنین، بر این موازنه است که متکی است؛ موازنه‌ی قدرت در میان گرگ‌های متخاصمی که از ترس دندان‌های تیز یکدیگر، هر چند رو در روی هم ایستاده‌اند و می‌غرند، اما حمله نمی‌کنند.

این انگار که در جهان وارونه‌ی امروز برای حفظ صلح و امنیت باید تسلیحات نظامی پیشرفته‌تری ساخت تا دشمن را از حمله باز دارد، یعنی بمب‌های اتمی حافظ صلح و امنیت و آرامش هستند. آیا به‌راستی در این دنیای وارونه که منطق دیوانگان حکمفرماست، ما نیز با همین معیارها پای به میدان نهاده‌ایم؟ آیا به‌راستی قدرت و شجاعت ما بر موشک‌های استینگر و سلاح‌های پیشرفته‌ی دیگری که در اختیار داریم متکی است؟

جواب این است: خیر، ما به حول و قوه‌ی خدا بر قوه‌ی اتم نیز دست خواهیم یافت، اما هرگز بر آن تکیه نخواهیم کرد. و اگر راستش را بخواهید، اصلا موشک استینگر برازنده‌ی دستان ماست، چرا که ما علمدار استمرار نهضت انبیا هستیم و برای تحقق حاکمیت احکام خدا در کره‌ی زمین قیام کرده‌ایم. آن‌گاه که موشک استینگر بر شانه‌ی یک پاسدار مو‌من قرار گیرد، ابزار درست در خدمت آنچه که باید، یعنی در خدمت اشاعه‌ی توحید بر سراسر سیاره‌ی زمین، به کار رفته است. و لیکن ما هرگز بر قدرت ابزار تکیه نخواهیم کرد؛ قدرت حقیقی در جایی دیگر است...

جهان در آستانه‌ی تحولی عظیم قرار گرفته است. وقتی مو‌منین بر محور ولایت اجتماع کنند، به آنچنان منبعی عظیم از قدرت دست خواهند یافت که هیچ نیروی دیگری در سراسر جهان با آن یارای رو در رویی ندارد.

سحر با معجزه پهلو نزند، دل خوش‌دار! اگر سحر فرعونی توانست بر معجزه‌ی موسوی غلبه کند، آمریکا نیز خواهد توانست با تسلیحات پیشرفته‌ی خویش بر ایمان ما چیره شود. قدرت حقیقی اینجاست، چرا که دست خدا با جماعتی است که بر محور حق گرد آمده‌اند. با این معیار، بسیج قدرتمندترین ارتش دنیاست.

اگر کسی در جست‌وجوی مصادیق کاذب قدرت باشد، آن را در میان بسیجیان نخواهد یافت. آنها آرتیست‌های دروغین سینما، هرکول و سامسون و یا جیمز باند و سوپرمن نیستند. آنها هم مثل من و تو، کارگر و کارمند، دانشجو و دکاندار هستند و قدرتشان نه در موهای بلند و بازوهای کلفت است و نه در بال‌های آهنین و پاهای الکترونیکی؛ در ایمان است.

چیزی نخواهد گذشت که مستضعفین سراسر عالم در خواهند یافت که قدرت حقیقی تنها در وحدت ایمانی نهفته است و راهی جز جهاد مسلحانه برای دست یافتن به عدالت وجود ندارد. آن‌گاه حقیقتی که در نام بسیج مستضعفین نهفته است به تحقق خواهد پیوست و همه‌ی مظلومان برای مبارزه با ظلم، لباس رزم خواهند پوشید و به صحنه‌ی نبرد خواهند آمد...»


🇵🇸🇱🇧 ✍🏻 مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران

@ninfrance

تا انتهای افق

12 Oct, 15:25


این عکس را #هلند گرفتم.
هر روز هلندی‌های بیشتری مسلمان و محجبه می‌شوند...


✍️ مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی🇮🇷 در #هلند، فرانسه و ایران

@ninfrance

تا انتهای افق

11 Oct, 20:26


اینجا #هلند است و خانواده‌‌ی هلندیِ مسلمان شده، یک مرکز اسلامی راه‌اندازی کرده‌اند...

مدتهاست میخواهم این برنامه را برش بزنم، زیرنویس براش آماده کنم و در چند قسمت ارسال کنم.

هرچند ترجمه مناسب نیست اما محتوا قابل فهم و شیرین است...

مجری پس از طوفان الاقصی در هلند می‌گردد و از میزان رشد گرایش به اسلام و مسلمان شده‌ها می‌گوید...

هر حادثه‌ای یک روی تاریک و یک روی روشن دارد.
در ظلمت جنایات وحشیانه انسان‌نماهای ظالم، انفجار نور صبر و استقامت و ایمان به وعده حق مظلوم، کار را به «رایت الناس یدخلون فی دین الله افواجا» رسانده است... پس این یعنی «جاء نصرالله و الفتح»...


✍️ مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی🇮🇷 در #هلند، فرانسه و ایران

@ninfrance

تا انتهای افق

11 Oct, 20:02


این بخش از گزارش جا ماند...

ما که ساعت ۱۰ صبح وارد مصلی شدیم، کمی بعد از درب ورودی نشستیم. جلو رفتن سخت بود.

و بعد در زمان کمی پشت سر تا درب ورودی تکمیل شد.

بعد یک ساعت با دوستم تماس گرفتم که گفت به سختی خود را به اتوبان رسانده و راهی برای جلو آمدن و ورود به مصلی نیست. همانجا بیرون مصلی و در بزرگراه در صفوف نماز نشسته‌اند...

ازش درخواست کردم عکس و فیلم بگیرد...

ما در ره عشق نقض پیمان نکنیم
گر جان طلبد، دریغ از جان نکنیم
دنیا اگر از یزید لبریز شود
ما پشت به سالار شهیدان نکنیم...

#جمعه_نصر

✍️ مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی🇮🇷 در #هلند، فرانسه و ایران

@ninfrance

تا انتهای افق

06 Oct, 17:12


گرمای عجیبی شده بود. آفتاب ساعت‌ها روی سر مردم می‌تابید. اما همه خانوادگی آمده‌ بودند. هر سنی با هر شرایط جسمی...

#حماسه یعنی این.


#جمعه_نصر


✍️ مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی🇮🇷 در #هلند، فرانسه و ایران

@ninfrance

تا انتهای افق

06 Oct, 09:52


دیگه شور و شعور طوری بود که همه ایستادند. سرود حماسی به سینه زنی تبدیل شده بود و با شعار آمیخته بود. حرارتی در قلب نمازگزاران بود...


#جمعه_نصر


✍️ مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی🇮🇷 در #هلند، فرانسه و ایران

@ninfrance