🦋 ناشناس رمانهای باران 🦋

واقعا برام سواله کسایی که انقد نسبت به شاکو گارد دارن و هیت میدن خودشون واقف هستن که اگه بفرض آرتایی وجود نداشت دیگه این گاردو نداشتن و چه بسا خوششونم میومد از شاکو، یعنی به معنای واقعی کلمه‌ هرچی شاکو داره هیت میگیره و قضاوت میشه بخاطره اینه که شاید قراره بجای آرتا پارتنر فرسان بشه🤦🏻‍♀ در صورتی که درستش اینه با شخصیت خودش شناخته و قضاوت بشه
واقعا جالب نیس که یه شخصیت که نویسنده خلق کرده و حتی شخصیت منفی و منفور داستانم نیس انقد هیت بگیره و بنظر من بی انصافی در حق خالق اون شخصیت میشه

سلام امیدوارم هرجا هستی شاد و خوش باشی
من تو چند وقته ذهن آشفته و خسته ای دارم
آخر شبا ک تایم دارم میشینم رمان های تورو میخونم و حس میکنم برای یک ساعت یا حتی بیشتر از این ذهن مشغول و خسته فاصله میگیرم
خواستم بدونی نوشته هات دلیل حال خوب من هست خیلی وقت ها
پر قدرت ادامه بده 🥰

باران جان تو رو خدا به منم توجه کن 🥺🥺🥺 چندین بار گفتم ولی به رمان مسمن اشاره آب نکردی پس دوباره میگم
تو رو خدا تنبیه های بین بهزاد و آرمین که چی میگذره هم بزار
من خیلی برام جدابن این دو تاااااااا
لطفاااا

https://t.me/c/1198375408/89293
آخیییی تومای مهربونممم...الهی دور آرتا بگردم من😭😭😭😭

اگه باران
فرسان و آرتا نرسن بهم خون به پا میکنممممممم اولیشم خون آوشه😡

بارااااان
بخدا اگر فرسان و ارتا بهم نرسن تهش
من افسردگی حاد میگیرم از الان بگم🥺🥺💔

وای باران میخوام بمیرم برای ارتا و فرسان😭😭😭

باران جون چرا فایل فصل دوم استکثار تو چنل نیست

خسته نباشی بارانی پارتا عجیب شیرین بودن
توروخدا فرسانو و ارتا و بهم برگردون
میدونم نظرم تاثیری رو داستان نداره
اما خب دلم خواست بگم😭🫠❤️

باران؟
قصد داری با عشق فرسان و ارتا
مارو بکشی!!خب الان نمیریم براشون؟🥹

اخ الهی بگرردممم ارتا چی کشیدی تو پسر🥲🥲

📥 ربات دانلود از اینستاگرام @instaniobot

دیدیددد اون شاکویی که سنگشو به سینه میزنین واسه کشتن فرسان با آوش دست به یکی کرده
طفلی آرتا که این وسط قربانی شد😢

یعنی ارتا بیشتر از اینکه بچه بهروز باشه کپ ادرین شده انگار اون ویار هایی که ادرین سر ارتا داشت واقعی بوده خودش اینو اورده
شر بودن و شادو شنگول بودن ادرین و ارتا تا قبل اینکه درد جدایی بکشه این بچه هم مثل همه😍😍
ادرینم فقط وقتی درد عشق داشت حسودی میکرد اعتصاب غذا میکرد بهروز اسیر میکرد تا کتک نمیخورد درست نمیشد
یادش بخیر اسم این بچه رازک بود تو راه دانمارک مخ الیاس خورده بود که بچم رازکه بهروز قبول نکرد گذاشت ارتا😂😂😂
من اولین بار که اشکم در اومد اونجا بود که ارتا رفت کلید خونه ای که فرسان بهش داد بهش بده گفت کادوته دیوونه
دومین بار سر همین پارت اخر امروز بود
ارتا داره درد میکشه کاملا جوون و خام بود برای اینکه فرسان اسیب نبینه خودش رفت جلو و ادرین تنها کسیه که درد این بچه میفهمه امیدوارم اخرش برسن بهم این دوتا جزو زوجای قشنگمونم
#مقدم‌فمیلی‌فن
اینم هشتگ من

باران عاااالی بود پارتا عالی ممنون عزیزم خسته نباشی
من کلا بعد این چندسالی که دارم رماناتو میخونم فقط یکبار تونستم حدس بزنم که چی میشه اونم شلیک ارتا به فرسان بود که داشت به ادیراج میگفت من بچمو عذاب نمیدم، با خودم گفتم نکنه اونم بخاطر فرسان اینکارو کرده ، لعنتیییی انقدر غیر قابل پیش بینی دیگه به هیچی نمیتونیم اعتماد کنیم😂