Посты канала •میم_اِچدیاِن•

• در این دورنگی روزگار، فقط نوشتن اُمید میدهد مرا •
• دانشجوی طب *طهران بزرگ •
🏷️میم-اِچدیاِن
• دانشجوی طب *طهران بزرگ •
🏷️میم-اِچدیاِن
1,593 подписчиков
128 фото
12 видео
Последнее обновление 13.03.2025 09:36
Похожие каналы

15,921 подписчиков

6,179 подписчиков

1,467 подписчиков
Последний контент, опубликованный в •میم_اِچدیاِن• на Telegram
چند وقت پیش مستند جالبی دیدم در مورد خشم. توی این مستند محققان آمده بودند و تاثیر خشم و عصبانیت را روی فانکشنهای ذهنی و اجرایی افراد مختلف بررسی میکردند که ببینند خشم چه تاثیری روی آنها دارد. مثلاً در یکی از آزمایشها بسکتبالیستی را آورده و ازش خواسته بودند طی دو سری، ده پرتاب توپ به سمت حلقهی سبد انجام دهد. در سری اول قبل از پرتابها او را به نحوی تحت فشار و تنش قرار میدادند که منجر به عصبانیت او شود و در سری بعدی پرتابها بعد از ایجاد محیطی آرام و ساپورتیو از او میخواستند که این پرتابها را انجام دهد. یا در آزمایشی دیگر از سرمربی یک تیم بسکتبال خواسته شد که چند هفته و در چند مسابقه با رویکردی پرخاشگرایانه و خشمگینانه به کوچینگ تیم و بازیکنانش بپردازد و در چند هفتهی دیگر با رویکردی همدلانه، مشوقانه و ساپورتیو. بعد آمدند و دادههای این چند آزمایش را آنالیز کردند و فهمیدند که تعداد پرتابهای درست و تعداد بردهای تیم در حالت خشم و تنش بیشتر بوده و به این نتیجهی جالب رسیدند که فانکشن ذهنی و رفتاری فرد در هنگام تنش و فشار و خشم به طرز معناداری نسبت به دوران سکون و آرامش عملکرد بهتری داشته. خلاصه که یک مرد خوب و موفق، مردی نیست که هیچگاه عصبانی نشود، هر اتفاقی بیفتد عین ماست منفعل باشد. اتفاقاً مرد خوب مردی است که بداند کی و کجا و برای چی عصبانی شود، کی و کجا جلوی پارتنرش دربیاید و جلوی کارهاش را بگیرد، او را تحت فشار قرار دهد و با ایجاد تنش بهترین عملکرد خانوادگی را ایجاد کند. کسی که برایش پیشرفت مهم است و دنبال یک شوهر خوب میگردد منطقی است که در جستوجوی مردی با مختصات و مشخصات الگوی اول باشد. پرانتز باز، بدیهی است منظور من از الگوی اول، مرد آرامی است که گاهی و بهاندازه عصبانی میشود، نه مرد عصبانی و پرخاشگری که گاها آرام میشود. مورد دوم را باید بدون سوال و جواب یک ماه در مرکز روان روزبه بستری کرد، پرانتز بسته. و اگر کسی هم دنبال موفقیت و پیشرفت نیست الگوی دوم را انتخاب کند. البته که کماکان از میدان ترهبار خرید خیار سالادی مرغوب را هم فراموش نکند.
♬
- پشت سياهیهاى سرنوشت ما سياهى بود.
معشوقهام بودى و هستی و … نخواهی بود.
- پشت سياهیهاى سرنوشت ما سياهى بود.
معشوقهام بودى و هستی و … نخواهی بود.
من همیشه در روزهای سخت؛ چیزهایی برای خنثی کردن سنگینی و ناراحتیام دارم. خوب میدانم که به که و چه باید تکیه کنم. همیشه گوشهکناری چندچیز بهدردبخور را کنار میگذارم و از آنجا که روز بد برادر ندارد؛ سعی میکنم جز خودم به کسی تکیه نکنم. همین هم باعث میشود از کسی انتظاری نداشته باشم. چرا که انتظار از دیگری یعنی ناامیدی. ناامیدی یعنی دلسردی. دلسردی یعنی ناراحتی. ناراحتی یعنی ناکامی. ناکامی یعنی سرخوردگی. سرخوردگی یعنی بیرغبتی. بیرغبتی یعنی حسرت. حسرت یعنی تباهی و همینطور سیکلی از خرابیها که با یک انتظار روی سرت آوار میشود.
گفتم: «کمتر خودتو بهم بچسبون؛ من مریض شم از کل زندگیم عقب میوفتم.» گفت: «نگران نباش چیزیت نمیشه.» هیچی دیگر، «چیزیت نمیشه.» شد برایم تب، سرفه و گلودرد. خدایا شکرت.
ازم پرسید «آخرینباری که گریه کردم کی و چرا بوده؟» خیلی فکر کردم و واقعاً یادم نیامد از وقتی که عقلرس شده باشم گریه کرده باشم. دیدن مرگ و غم و درد و بیماری دیگران و نیز مشکلات شخصی و روابط بین فردی خودم البته که ناراحتکننده است؛ اما معمولاً بهجای اشک خودش را به صورت خشم و یاد خرابی مسببانشان نشان میدهد؛ چرا که مدتهاست پذیرفتهام این روزگار چهقدر مادرخراب است و همهی این مشکلات هم در چارچوب همین خرابیاش قابل توجیه است. به قول مستور فقط ابلهها هستند که از چیزی تعجب میکنند. اما نه! چرا! الآن یادم آمد که یک مورد را اگر فاکتور بگیرم، آخرینباری که گریه کردهام همین چند سال پیش، حوالی پاییز بود. مراسم خاکسپاری مادربزرگم. یادم آمد که میگفت «کاش خدا اونقدری بهم عمر بده که دکترشدن و عروسیت رو ببینم و بعدش دیگه چیزی از دنیا نمیخوام.» آرزویی که بهش نرسید. اینجا بود که ناخودآگاه چند قطره اشک از چشمهایم به روی گونههایم لغزید.
جانانم.
آهن دلی! وگرنه غزلهای خود را بر کوه سخت خواندم و بسیار گریه کرد.
آهن دلی! وگرنه غزلهای خود را بر کوه سخت خواندم و بسیار گریه کرد.
- رفیقم بعد از سهسال از دبی آمده و چند روزی مهمانم است و سوغات برایم دهبسته سیگار آورده! من هم نامردی نکردم و به قیمت روز به خودش فروختم.