•میم_اچ‌دی‌ان•

@mim_hdn


•در این دو‌رنگی روزگار فقط نوشتن اُمیدِبَقا می‌دهد مَرا!
•دانشجویِ طِب در گوشه‌ای از”طهرانِ بزرگ”

🏷️میم_اِچ‌دی‌اِن

•میم_اچ‌دی‌ان•

22 Oct, 04:27


- می‌توانم دخترهایی را در اینستاگرام نشان‌تان بدهم که مثلاً کارشان آموزش تار و سه‌تار است ولی به سبیل‌های زردشده از سیگار مرحوم لطفی قسم حتی مضراب زدن‌شان درست و اصولی نیست، ولی ویدیوهاشان ویو می‌گیرد در حد چندصد کا و تایم کلاس‌های آن‌لاین‌شان پر است از پسرهای هول که یک‌هو یادشان آمده موسیقی سنتی هم زیباست. آن‌وقت پسرهایی هم می‌توانم نشان‌تان بدهم از فارغ‌التحصیل‌های دانش‌کده هنر تهران که از چهارسالگی ساز دست گرفته‌اند و وقتی می‌زنند می‌گویی: احمد عبادی از قبر درآمده، ولی پیج‌شان از فرط خلوتی شبیه هرچه هست جز یک پیج هنرمند. چهار روز دیگر آن‌ها به این‌ها می‌گویند: ما نان هنر و عرضه و توانایی‌مان را می‌خوریم و تازه جامعه مردسالار است وگرنه ما هزاربرابر موفق‌تر بودیم. نه عزیز. نان هنرت را نمی‌خوری، نان عرضه‌ات را نمی‌خوری، نان زحمت‌ت را نمی‌خوری، باقیش را هم خودتان می‌دانید که چه می‌گویم!

•میم_اچ‌دی‌ان•

18 Oct, 17:57


محبوب من! نمی‌توانم مانند دولت‌آبادی برای‌ت بگویم: «روزگار همیشه بر یک قرار نمی‌مانَد؛ روز و شب دارد، روشنی دارد، تاریکی دارد، کم دارد، بیش دارد» وقتی که تو را ندارم در این روزگار، مگر می‌شود بر یک قرار نماند؟ یا مانند خلیل‌جبران بگویم: «ساکنان قلبت را به دقت انتخاب کن» وقتی می‌بینم اغیار غیرتم خاموش نمی‌شود. یا سخت است برای‌م مانند قبانی باشم که بین دوست داشتن و نداشتن‌ت باقی بمانم وقتی می‌گوید: «کدام‌شان ره توست» یا مانند لنگرودی به زبان‌م نمی‌آید که بگویم: «سر می‌روم از خویش، از گوشه گوشه فرو می‌ریزم و عطر تو رسوای‌م می‌کند» چرا که قسمت من نیست تماشای عطرت! یا مانند فروغ نمی‌شود که بگویم: «به ظلمت شبان بی‌فروغ من، خیال عشق خوش‌تر از خیال تو» وقتی می‌بینم عذاب عشق روتین‌ی از زندگی است. فقط می‌گویم: «آرزوی دیدنت در این خزان خاطرم افتاده/ تو کجا و من کجا و دیدن کجا، یادت بخیر»

•میم_اچ‌دی‌ان•

18 Oct, 11:20



- یکی از تاسف‌های من بر روزگار این است که چرا باید استودیوهای ضبط پرامکانات و پیش‌رفته، حرام صدای خواننده‌هایی مضحک شود ولی از مرحوم زیرک و خوانساری و گلپا و تاج و ایرج حتی یک قطعه‌ی با کیفیت اصل و قابل قبول پیدا نشود. نمی‌شد کمی دیرتر این صداها را به دنیا هدیه می‌داد؟

•میم_اچ‌دی‌ان•

17 Oct, 21:23


- پدرم چند‌وقت پیش که موهایَم را کوتاه کردم بهم گفت: «چی شده این بار خیلی بیشتر از دفعه‌های قبلی موهات رو کوتاه کردی و خوشگل‌ و مرد شدی؟» گفتم: «چون ممکنه یکی دو هفته دیگه نتایج یه موضوعی بیاید و حوصله ندارم آن تایم بروم آرایشگاه و تبریک کسی رو بشنوم.» یک جوری نگاهم کرد که تویش یعنی «این پسر به که رفته که این‌قدر همه‌چیز به کوچه علی چپ‌ش است »خاصی دیده می‌شد اما سری تکان داد و چیزی نگفت.

•میم_اچ‌دی‌ان•

17 Oct, 08:26


- با یکی از رتبه‌های تک‌رقمی تجربی امسال به یکی از کافه‌های انقلاب رفتیم و سرگرم صحبت شدیم و از حال و هوای‌ش نسبت به اعتباری که کسب کرده است پرسیدم و حیف‌م آمد نقل‌ش را برای‌تان نگویم. گفت: کاش رتبه برتر نمی‌بودم! جویای چرایی‌اش شدم گفت: حقیقتاً من که قرار بود همین رشته و دانش‌گاه را قبول شوم چرا با رتبه دیگری نشدم که حال در چشم همه هستم. از آن عشق است و حرف‌ها بود. اعتراف می‌کنم این حد از بالغ بودن خود یک لول تاپ است!

•میم_اچ‌دی‌ان•

17 Oct, 06:32


جانانم.
اگر بخواهم از این‌ روزها برایت بگویم: باید بگویم که مدت زیادی‌ست با این «منِ غمگین» بر سر جنگم و تا این‌جا هم عقبم‌‌! خیلی هم عقبم!

•میم_اچ‌دی‌ان•

16 Oct, 18:43


- بعضي چیزها را نمی شود گفت آقا جان! بعضی چیزها را احساس فقط باید کرد. رگ و پی‌ات را می تراشد ،دل‌ت را آب می کند، اما وقتی می خواهی بیان کنی می‌بینی که بی‌رنگ و جلاست. مانند تابلو‌ئیست که شاگردی از روی کار استاد ساخته باشد. عیناً همان تابلوست. اما آن روح ،آن چیزی که دل‌ت را می‌فشارد، در آن نیست که نیست!

•میم_اچ‌دی‌ان•

12 Oct, 17:24


- یاد روزگاران وبلاگ‌نویسی بخیر که در دنیای‌ش حرف‌ها و واژه‌ها داشتم.

دلم تنگ است و می‌دانم تو دیگر برنمی‌گردی
بمانم هرچه خیره پشتِ این در، برنمی‌گردی
فقط من مانده‌ام اینجا و این امواجِ طوفانی
غروبی رفته‌ای و سویِ بندر برنمی‌گردی
به یادت هرچه بی‌تابانه بنشینم به رویِ تاب
به زیرِ این درختِ سایه گستر برنمی‌گردی
دوباره دانه می‌پاشم حیاطِ خیسِ باران را
اگرچه خوب می‌دانم کبوتر برنمی‌گردی
تُهی از نوبهارت مانده تقویمِ خزانِ من
به این مهر و به این آبان و آذر برنمی‌گردی
نه تنها گُل عطرش رفته و من آشوب است
تو هم دیگر به دنیایِ «اندر» برنمی‌گردی
تو نقشِ اولِ ماهی و شب‌ها بی‌تو تاریکند
جلودارِ سیاهی‌هایِ لشکر برنمی‌گردی
غریبی می‌کنم با قابِ عکست نا اُمیدانه
خودم هم کرده‌ام انگار باور برنمی‌گردی
هزاران سالِ دیگر کاش با بویِ تو برخیزم
به دیدارم نگو که صبحِ محشر برنمیگردی

•میم_اچ‌دی‌ان•

11 Oct, 19:51


محبوب من! باید بدانی که قرار نیست فراموش شوی وقتی می‌گویم: «بار فراق دوستان بس که نشست بر دلم/می‌روم و نمی‌رود ناقه به زیر محملم» یا قرار نیست که بعد تو معشوقی را بیابم و از اغیار غیرتم بگویم: «بارها گفته‌ام این روی به هر کس منمای/تا تأمل نکند دیده هر بی‌بصرت» و زمان بگذرد و متوجه چراها شوی و دنبال بازی‌های بچگانه نباشی، وقتی می‌گویم: «هزار حیله برانگیخت شاعر از سرِ فکر/در آن هوس که شود آن نگار رام و نشد» و به پی‌ انکار نباشی و خود را سرگرم دنیای دروغ نکنی وقتی می‌گویم: «طریق صدق بیاموز از آب صافی دل/به راستی طلب آزادگی ز سرو چمن» و بدانی که ماندن همیشه دوای درد نیست وقتی می‌گویم: «تلقین و درسِ اهل نظر یک اشارت است/گفتم کِنایتی و مکرر نمی‌کنم» باید بدانی که اقرار به دانستن نباید کرد وقتی که اغراب‌ پیشه کند. باید بدانی…

•میم_اچ‌دی‌ان•

11 Oct, 17:07


- هرچه پیش می‌رود جواب سؤال‌های ندانسته‌ام بیش‌تر می‌شود و بیش‌تر متوجه غافلیت خود و روزگار می‌شوم. تضمینی هم بر این نیست که من چنل‌نویس درست بگویم یا کسی دیگر، اما حال که خیلی‌تان آماده رفتن به دانش‌گاه و ال‌قضا شروع زندگی جدیدی هستید، خواستم به گوش‌تان برسانم که این تازه اول راه است و مسیر بس سخت‌تر وطولانی‌تر از این در انتظارتان هست. هر رشته و دانش‌‌گاه و مکانی هم باشد فرقی ندارد. البته بماند که فرا گذاشتن پا آن‌طرف‌تر از کنکور خود موفقیتی جداست اما پایان‌تان نیست. از صحبت‌های گوش‌زد شده خسته‌تان نکنم و بگویم:
آن‌ دانش‌گاهی که رفتید همان‌طور ترم و اندک اولی هست یادتان باشد ترم‌الآخری هم هست. همان‌طور که جنس‌مخالف دارد، خارج از آن هم دارد. همان‌طور‌هایی که از این قبیل‌ها و حاشیه‌ها هست و می‌دانم که می‌دانید اما دانستن کجا و عمل کردن کجا! کافی‌ست وارد این‌ قبیل‌ها شوید و به هر چیز تبدیل شوید جز آنچه که باید می‌شدید!
در پایان برای‌تان آرزوی موفقیت دارم و باشد که رستگار شوید.

•میم_اچ‌دی‌ان•

11 Oct, 15:47



- پاییز و جمعه و تنهایی و خوابگاه با این موزیک خاطرانگیز:

•میم_اچ‌دی‌ان•

09 Oct, 18:38


بارها اعتراف کرده‌ام که هیچ علاقه و رغبتی برای حیطه کنکور و تدریس و مشاوره علارغم پیشنهادات خوبی که به‌م داده‌اند، ندارم و قید پول قابل توجه آن را زده‌ام، راست‌ش این‌که بیایم به دروغ و ازهام کسی را قانع کنم برای‌م سخت و عبث است. دروغ‌ها و توهم‌هایی است که باید در این مسیر به دانش‌آموز القا کرد. دروغ‌هایی از قبیل او می‌تواند و چیزی کم‌تر از رتبه‌های برتر ندارد و موفقیت در مشت‌ش است و... در حالی که خودم می‌دانم ابداً این‌گونه نیست.
موفقیت نیازمند صدها عامل گوناگون هست که در نودونه‌درصد آن طرف هیچ نقشی ندارد. از ژنتیک و مسایل بیولوژیکی گرفته تا محیط زندگی و مدرسه و افرادی که با آن‌ها سروکار دارد. چنان‌چه می‌بینیم غالب نخبگان ام‌روزی از خانواده‌هایی با سطح رفاهی، اجتماعی، اقتصادی و تحصیلی بالا هستند. اصرار بر این دروغ‌ها از طرف مشاور و باور همین دروغ‌ها از طرف مقابل هم باعث می‌شود که افرادی سال‌های متمادی از شیرین‌ترین روزهای زندگی هر شخص را پشت کنکور تلف کنند در حالی که با نصف آن وقت و هزینه می‌توانستند در فیلدهای دیگر به مراتب موفق‌تر باشند. بخاطر همین هم هیچ‌وقت وارد فضای دروغ مشاوره نمی‌شوم و اما اگر سوالی ذهن‌تان را چه در حیطه کنکور و چه حیطه مشاوره داشتید در راه‌های ارتباطی که قبل‌ها معرفی‌تان کردم می‌توانید پیام دهید و چیزی که در توانم باشد را در اختیارتان بگذارم.

•میم_اچ‌دی‌ان•

06 Oct, 03:18


اگر شما هم منتظر آمدن روزی متفاوت هستید، سلآم و صبح‌بخیر.