من در آوای پریشانی خود گم شده ام
من همانم که در این قافیه ها پیر شدم
من میان تو و این فاصله زنجیر شدم
من که بازیچه ی یک عشق خیالی بودم
صفحه ی چندمِ یک دفترِ خالی بودم
من همانم که خودم از خودِ من جا مانده
و در این مرحله از زندگی تنها مانده
من همانم که کسی یاد مرا یاد نکرد
دلِ غمدیده ی من را کَمَکی شاد نکرد
من همانم که خبر از اثرم نیست عزیز
تو چه میدانی در این سینه چه آهیست عزیز
من همانم که خودم قاتل و خود مقتولم
من همان مسئله ی ساده ولی مجهولم
من همانم که خودم مرشد و جاهل شده ام
من پیِ بیخبران بودم و غافل شده ام
من همانم که به دادم کسی جز من نرسید
من همانی که صدایم به رسیدن نرسید
من برای دل خود قفل و قفس ساخته ام
من همانی که دو صد بار به خودم باخته ام..
#وحید_عیسوی
@miimeman