ابرکِ اُمـید☁

:))

نیازمندی ها؟
کنار آتیش نشستن نم نم بارون و چایی
خوردن با آدمای مورد علاقه‌م .

گفت:«نه اینکه نخواما ، اما دیگه توانشو ندارم آدمارو به هر قیمتی نگه‌دارم..»

‏شما میزان فهم شعور آدمارو از تعداد دفعاتی که یه مسئله و بهش گوشزد میکنی و تذکر میدی و میتونی بفهمی

هرچی بیشتر مجبور باشی تذکر بدی اون طرف بیشعورتره

آدم وقتی توسط نزدیک‌ترین‌ کسای زندگی‌ش درک نمی‌شه، چیزی توی درونش فرو می‌ریزه که نباید. کم‌کم یاد می‌گیره که باید برای حفظ آرامش خودش، به جای تلاش کردن و توضیح دادن، سکوت رو ترجیح بده. تا جایی که یه روز به خودش می‌آد و می‌بینه که داره بین یه مشت غریبه‌ زندگی می‌کنه.

آدمها همیشه برمیگردن ، ولی موقعی که تو زندگی کردن بدون اونا رو یاد گرفتی .

"خیلی رو صداقت کلمات حساسم، کلمات و حرف‌های دروغین من‌رو چند تکه میکنن بعد هم تبدیل میشم به اشک اشک اشک."

اصلیه همونیه که اصلا نیست،
اصلیه همونیه که خیلی وقته رفته،
اصلیه همونیه که باهاش حرف نمیزنی،
اصلیه همونیه که مامانت راجبش میدونه،
اصلیه همونیه که همه رو با اون مقایسه میکنی،
اصلیه همونیه که با کاراش گند زد به همه‌چی،ولی تو هنوزم دوسش داری.

هرکدوم از انسان‌ها دارن با یک‌چیز می‌جنگند و تو حتی نمیدونی اون چقدر سخت و دشواره.

تو می‌دونی من چقدر بهت فکر می‌کنم؟! نه٫ نمی‌دونی، قطعاً نمی‌دونی. نمی‌دونی چون نمی‌تونی؛ چون نمی‌خوای؛ چون اَگر یک لحظه بخوای به من و فکری که دارم و دنیایی که در تنهایی خودم ساختم فکر کنی متنفر می‌شی از خودت. شب تو سرما که داشتم به سمت ماشین می‌رفتم یهو از خودم پرسیدم « چند روز شد که نیستی؟! » سریع به خودم گفتم نه! فکر نکن بهش. می‌دونی چرا؟! چون ترسیدم. چون می‌ترسم؛ می‌ترسم ببینم چند روزه نیستی. بابا من عادت ندارم به نبودن و ندیدن تو٫ عادت نداشتم یک لحظه به من نگاه نکنی. وقتی رو می‌کردی به آسمون تا بگی « آنقدر دوستت دارم. » هم برای من سخت بود. سخته. زندگی بدون تو و دیده‌ نشدن از چشم‌های تو خیلی سخته. سخت هم نباشه من آدمِش نیستم. من نمی‌تونم؛ نه می‌خوام و نه می‌خوام که بخوام. ولی تو می‌دونی٫ تو می‌دونی چند روز شده نیستی و و مطمئنم اَگر چند ثانیه بهت فرصت بدم می‌تونی بگی چند ثانیه گذشته از نبودنت. تو می‌تونی و من نمی‌دونم چرا. از نبودن من خوشحالی؟! ناراحتی؟! غمگینی؟! خندونی؟! نمی‌دونم. نمی‌دونم و خودت هم نمی‌دونی. دلم خیلی واسه‌ت تنگ شده ..

زورم به همه چی میرسه، الا دلم... 💔

از ترس بی کسی به آغوش های
پیش پا افتاده پناه نبر!
هر تازه وارد، رنجی تازه است.

- درسِ امروزتون بچه‌‌آ؛

اولیت بودن :

چشم‌هایت
زیبا و غمینند،
چشم‌هایت پیاده‌رویِ
باران‌خورده‌یِ وداع‌‌اند.

آخر شبی به سمع و نظرتون برسونم که یاشار کمال میگه «هر آدمیزادی، یک بار، برای رسیدن به یک نفر دیر می‌کند، و بعد از آن، برای رسیدن به کسان دیگر، هیچ عجله‌ای نمی‌کند.». ای داد بیداد.

«امیدوارم یه روز ازت ممنون بشم که هیچوقت نموندی و هیچی رو درست نکردی.»

اگه قرار باشه من یه دقیقه دیگه زنده باشم،
فکر کردم دلم میخواد یه چیزایی بهت بگم
که هیچوقت بهت نگفتم،
اینکه من چقدر قیافتو، صداتو،
لحن حرف زدنتو، خنده‌ هاتو،
همین آرایش ناشیانه‌ قشنگی که کردی رو دوست دارم :")))

یک یادداشت کوتاه'' به انسان ها عادت نکنید ''