پدر شهردار تهران، داور کشتی بود. بعد از انقلاب، سرپرستی سالگردهای تختی به او محول شد.
یکی از وظایقش خنثیسازی سخنرانیها بود.
مثلاً وقتی بابک تختی حرفی میزد که به تشخیص زاکانی نامناسب میآمد، درخواست صلوات و فاتحه میکرد تا قطعش کند.
تازه حسین زاکانی، صد بار آدمتر از پسرش بود.
شهردار خونشور که شرافت را خورده و انسانیت را قی کرده، با چه رویی تشکیلات مافیاییاش را به تختی میآویزد؟
تختی داروندارش را به مردمش بخشید.
شما هست و نیست ملت را غارت کردید.
او عاشق جوانانی بود که شما گیسشان را میکشید و چشمشان را درمیآورید.
جوانانی که تختی میپرستید را شما دار میزنید.
یقهٔ تختی را بسته و کراواتش را برداشتهاید، فردا چفیه هم دور گردنش میاندازید.
به سهولت و با مستندات، قابل اثبات است که پشم شعبان جعفری هم نمیشوید، چه رسد به جایگاه جهان پهلوان که هر ورزشکاری راهش را پیمود، برایش پرونده ساختید و خانهنشینش کردید.
@Mehdi_Rostampour