او میآید و من را متحوّل میکند او جنایتِ کاملِ من است دانشمند تنِ من ارباب جهنّم من حرمتِ شهوتِ من شیمی که بر من غالب است تشنگیِ سیری ناپذیر تَنم وسوسهای که برای گناه ایجاد شده است اتفاقی بیشتر و بیشتر خواستن
ته ذهن خیلی از ما اینه که زندگی یه جایی تو آیندهست. بعداً شروع میشه. بعد مهاجرت، بعد رسیدن به پارتنر ایدهآل، بعد پولدار شدن یا بعد رسیدن به هرچیزی که اسمشو موفقیت میذاریم. خبر این که زندگی همینه. همین لحظهای که داری اینو میخونی. اینجا، قبل این که ذهنت بره تو گذشته و آینده.
اون واکنش های شدید یهویی به خیلی چیزها که نشون میدی در واقع پاسخ به اون موضوع کوچیک نیست، پاسخ به اتفاقات بزرگ قبلیه که توی اون زمان در برابرش سکوت کردی.