قوم لر(سیاسی،فرهنگی،اجتماعی،ادبی، گردشگری) @lorhistory Channel on Telegram

قوم لر(سیاسی،فرهنگی،اجتماعی،ادبی، گردشگری)

@lorhistory


قوم لر(سیاسی،فرهنگی،اجتماعی،ادبی، گردشگری) (Persian)

من در جستجوی یک کانال تلگرامی جذاب و متنوع در زمینه‌های سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، ادبی و گردشگری بودم که به صورت کامل تمامی این حوزه‌ها را پوشش دهد. بعد از مدتی کشف کردم که کانال "قوم لر" تمام این خواسته‌های من را برآورده می‌کند. nnاگر به دنبال آخرین اخبار سیاسی ایران و جهان هستید، این کانال برای شماست. همچنین اگر به فرهنگ و تاریخ غنی لرها علاقه‌مندید، می‌توانید از مطالب مفید این کانال بهره ببرید. همچنین اطلاعات جالب و کاربردی در زمینه‌های اجتماعی و ادبی نیز در این کانال قابل دسترسی است. nnبا عضویت در کانال "قوم لر" شما فقط اخبار روز را دنبال نمی‌کنید، بلکه یک تجربه چندبعدی و غنی در مورد جوانب مختلف زندگی و فرهنگ لرها را تجربه می‌کنید. این کانال به عنوان یک منبع معتبر و بروز، به شما امکان می‌دهد تا اطلاعات لازم را در زمینه‌های مختلف به دست آورید و ارتباط خود را با این جامعه فرهنگی تقویت کنید. nnپس اگر دنبال یک کانال پرمحتوا و منحصربه‌فرد هستید، حتما به کانال "قوم لر" بپیوندید و از مطالب متنوع و جذاب ارائه شده در اینجا بهره ببرید.

قوم لر(سیاسی،فرهنگی،اجتماعی،ادبی، گردشگری)

21 Nov, 20:06


به زعم خودتان آستین بالا زده و تیغ برداشته و میخواهید این بیمارِ زارِ نزارِ گرسنه یِ از نا و نفس افتاده را جراحی کنید!
دست نگه دارید.
نام این کار شما سلاخی است نه جراحی. جراحی آداب و اصول دارد.فن و فلسفه دارد. هر بیماری را نمیشود جراحی کرد.این کار شما دَریدَن است نه بُریدَن.انسزیون جراحی کجا و «گاتلیش»۱ شما کجا؟ شیار و شکافِ جراحی قانون و قاعده دارد. هر بریدن و دریدنی جراحی نمیشود.
زیر این پوستِ پریشانِ پر از تاول و تبعیض صدها عصب و رگ و رنج جاری است.در نهان و نهاد این بیمار بیچاره که زیر تیغ شماست هزاران عضو و اندام و جان و جنین به سختی و سماجت نفس میکشند.این ناخوش که نامش اقتصاد است محتاج احیا است نه عمل زیبایی. هر جراحی خط و خطوطی دارد و شرط و شروطی.یک سانتی متر تَخَطی از خط برش میتواند به ویرانی عضوی یا قطع اندامی یا ایجاد عیبی و معلولیتی منجر شود.
حضرات جراح اقتصادی!
تیغ های جراحی را بسیار ظریف و ضعیف میسازند تا برش های ظریف و حساس را انجام دهند.این که شما به دست گرفته اید نه تیغ که تبر است.کار تبر تباه کردن است. تیغ تباهی به دست گرفته اید و انتظار شفا دارید؟جوری بِدَرید که بتوانید بدوزید جراحان جراحت ندیده!
از طرز و طوری که ایستاده اید،از حرف هایی که بر زبان می آورید،از دو دو زدن چشم هایتان،از پرش پلک هایتان،از لرزش دست هایتان،از عرق پیشانیتان،از انتخاب بیمارتان، از زمان جراحیتان قشنگ معلوم است که اینکاره نیستید.هر پزشکی که اصول ابتدایی جراحی را خوانده باشد میداند که انجام عمل جراحی در شرایط «ناپایدار» بیماری بسیار مخاطره آمیز و ناممکن است.اقتصادِ بیمارِ از نفس افتاده ایران در شرایط بسیار ناپایدار و غیر قابل پیش بینی قرار دارد.هیچ کدام از علایم حیاتی این اقتصاد بیمار در محدوده طبیعی نیست.علم و تجربه میگوید با این شرایط شروع عمل جراحی به منزله کمک به مرگ این بیمار جان به سر شده است.
پزشکان با سواد قبل از هر جراحی ساعت ها با بیمار گفتگو میکنند.شرح حال میگیرند. اطلاعات میدهند.عوارض و آینده بیمار و بیماری را گوشزد میکنند.روش های جایگزین را در نظر میگیرند.پنهان کاری نمیکنند.دروغ نمی گویند.نمیترسانند، امید واهی هم نمیدهند. صدها عامل و آزمایش و علت را در نظر می گیرند و در نهایت امر رضایت بیمار را بر همه علت ها و عوامل ترجیح میدهند. کو برگه رضایت جراحی این بیمار؟
شما این کاره نیستید.از گرفتن یک شرح حال ساده عاجزید. به پیرمرد مستمری بگیر تامین اجتماع کمک معیشتی نمی دهید اما برای یک مدیر ملی که مِلکِ مجزا و ماشین مدرن دارد و مسافرت خارجی هم رفته است پیامک واریز کمک معیشتی می فرستید!جراحان به چنین شرایطی میگویند شرح حال غیر واقعی. پرونده نویسی کاذب. جراحی را شروع کرده اید.تبر را به جای تیغ زده اید.خواسته اید دماغش را پاک کنید چشمش را هم کور کرده اید و حالا که با مخاطره مرگ مواجه شده اید تازه با بیمار و اطرافیان بیمار سر بسته و مبهم و ناکافی وارد گفتگو شده اید.شرایط را بسیار وخیم توصیف میکنید،از آنسو از بهبودی و درمان می گویید. مقدمه و موخره حرفهای شما با هم نمیخواند.صادق نیستید نه با خودتان و نه با بیمارتان.چیزهایی را پنهان میکنید. چون سواد ندارید شرایط را سیاه نشان میدهید و چون میترسید آینده را سفید توصیف میکنید.
جوری که بالای سر این بیمار نگون بخت ایستاده اید معلوم است که نه آداب آناتومی را میدانید و نه فلسفه فیزیولوژی را.
حکایت این جراحی شما مرا یاد «نوری نور مَمِه»۲ انداخت.نوری هم ولایتی ما بود.رفت شد خدمتکار بیمارستان عشایر. یک بار پدر بزرگم از نوری پرسید؛ «نوری کارِت چِه ئَه»۳ نوری در جواب پدربزرگ گفت؛ «دکتر فرید خَطونُه مَکیشی،ئیمه عَمَلونَه مَکِیم»۴.
اگر آن کسی که برای شما خط عمل را می کِشَد و جای جراحی را معلوم میکند حاذق ترین و با تجربه ترین آدم اقتصادی هم باشد شما با این روش و رویه گند میزنید به سابقه و سواد و سودایش. شما این کاره نیستید و همین مرا میترساند. این بیمار شرایط جراحی ندارد مثل شمسعلی که تصادف کرد و افتاد روی تخت بیمارستان و زیر عمل مُرد و نباید عمل می شد. پدربزرگ از من پرسید «شمسعلی چاویتی مِرد»۵.قبل از آن که من حرفی بزنم مادربزرگ گفت؛«یا دکتر فرید گَن خط کیشیه یا نوری گن عمل کردیه»۶
دست نگهدارید⛔️
کمی شرایط را بسنجید.اندیکاسیون و کنترااندیکاسیون های جراحی را مرور کنید.اگر خط جراحی را کسی برایتان کشیده است خیلی مواظب باشید که از خط بیرون نزنید. ریز بشکافید. کوچک سوراخ کنید. خیلی احتیاط کنید. فردا جوری نشود که نتوانید پاسخگوی مرگ شمسعلیِ اقتصاد ایران باشید!

۱؛ دریدن نامنظم، بریدن بی قاعده
۲؛ نوری پسر نورمحمد
۳؛نوری چکاره ای؟
۴ ؛دکتر فرید خطشان را میکشد و ما جراحی می کنیم
۵؛شمسعلی چرا مرد؟
۶؛ یا فرید بد خط کشیده یا نوری بد جراحی کرده!
https://t.me/lorhistory🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷

#ماشااکبری

قوم لر(سیاسی،فرهنگی،اجتماعی،ادبی، گردشگری)

21 Nov, 18:32


https://t.me/lorhistory🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷

قوم لر(سیاسی،فرهنگی،اجتماعی،ادبی، گردشگری)

21 Nov, 18:31


🎶لیلا

#باصدای:رضا سقایی


https://t.me/lorhistory🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷

قوم لر(سیاسی،فرهنگی،اجتماعی،ادبی، گردشگری)

21 Nov, 15:50


🔹چیملت مَری دو گرگ هارن

🔸برمیلت جلاد گیون منه ژارن

🔹یه مه شنفتی گرگ طمع کارن

🔸موسن وَ کمین ماتل شکارن

🔹مِ  آهو نادون داشتم ملوریام

🔸نزونستم میا ایرشت مِ  بارن

رحمان عزیزی

https://t.me/lorhistory🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷

قوم لر(سیاسی،فرهنگی،اجتماعی،ادبی، گردشگری)

21 Nov, 14:06


نیگِرِ = نمی گیرد
نیلُم = نمی گذارم
نیوِرداری = بر نمی داری


وا = باید
وا = همراه ، با
واپا = ایستاده ، روی پا
وارگِ = محل سکونت و خانه عشایری
واستا = سر پا بایست
وایَک = با یکدیگر ، با هم
وِرچید =  چیزهای ریخته شده را جمع کرد
وِرداشتُم = برداشتم
وِرزا = گاو نر
وِرقِتِنیدِه = اشیاء به هم ریخته
وِری = بلند شو
وِری زِ ایچُ = بلند شو از اینجا
وِری کَلَکِتِ بِکَن = برو و دیگر نیایی
وِریس = طناب
وِریستا = بلند شد
وُریستین ، وِریستین = بلند شوید
وَستُم = افتادم
وَستِن = افتادن
وُلا = به خدا
وُلات ، وِلات = سرزمین ، محله
وِلِس کُ = رهایش کن
وِلُم کِرد = ترکم کرد
وَند = انداخت
وَندِه = افتاده
وَیدِن = آمدند
ویر = فکر ، یاد


هُ = او
هالو = دایی
هِد = هست
هِدیم = هستیم
هَر فَی = هر وقت
هَررو = گودالی که در سنگ است و آب باران در آن جمع می شود .
هِشتی = گذاشتی
هُف = فوت کردن
هُلُف دونی = زندان
هَلکِن = مثل النگو است که به گوشه های بهون دوخته می شوند .  در افسار اسب ، قاطر یا الاغ هم استفاده می شود . حتی به عنوان النگو هم از آن استفاده می کنند .
هُمدُرُنگ = هم صحبت
هَمِس = همیشه ، همه اش
هُمسا = همسایه
هَمسُکِه = همان مسیوقع که
هَنی = هنوز
هُوار= آهسته ، یواش
هَی = همیشه
هَیاری = همکاری و یاری رساندن


یُ = این وسیله  ، ایشان
یِ جُور = یک شکل ، یک شیوه
یُ چِنِ ؟ = این چیست ؟ا
یَ خُردِه = یک کمی
یَ دَفِ = یک دفعه
یَ دَم = یک لحظه ، زمان اندک      
یَ وقت = یک وقت
یَدَمُون = یک لحظه
یَک انداز = قالی دوازده متری
یَک بِگِرین = متحد شوید
یَلا = پاره
یُنِ = این است
یَه پَنجِه = نصف نان
یَه تِلاپَه = نیم کیلو
یِه تیکه = یک لقمه
https://t.me/lorhistory🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷

قوم لر(سیاسی،فرهنگی،اجتماعی،ادبی، گردشگری)

21 Nov, 13:54


در گذشته اگر مردی به یک اندازه شیفته ی سبیل هایش و چای بود، یک راه حل جالب برای آن وجود داشت. یک لیوان کوچک ویژه ی جنتلمن های سبیل دار ساخته شده بود که به «لیوان سبیل» معروف بود و کارش این بود که سبیل مردان هنگام نوشیدن چای خیس نشود.

گفته می شود یک سفالگر انگلیسی به نام هاروی آدامز در دهه ی ۱۸۷۰ این لیوان ها را می ساخت که به حدی محبوبیت یافتند که او ۱۵ سال بعد خود را بازنشسته کرد.
https://t.me/lorhistory🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷

قوم لر(سیاسی،فرهنگی،اجتماعی،ادبی، گردشگری)

21 Nov, 10:49


مادرم تند ببند بندهای کفن خونینم
دشمنانم جنگ می کنند برای اسب و زینم
برنوهای میر را آتش کنید سوی ایل پایینی
جنگی در افتاد به داد آباد و اون چشمه کوگانی
دختره رکاب بزن و دوره برو
صدای تق و توق میاد از برنو
ای مردم سپهدار شاخه ای از طایفه میره
هر کسی پدرش کشته حیفه بمیره
خدایا چکار کنم افتاب نشینه
جنگ لرها سرگرفت کافر نبینه
دخترا جنگ نکنید برید به خونه
آتش گلوله و غبار باروت ما رو می سوزونه
جنگ افتاد به اون داد آباد و تنگ زیری
دخترا صورتشون رو می کنند برای بی برادری
جنگ افتاد به داد آباد تا چوک دمدار
لبهایم غم گرفته برای میر سپهدار
جنگ افتاد به داد آباد و رسید به ریخان

https://t.me/lorhistory🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷

قوم لر(سیاسی،فرهنگی،اجتماعی،ادبی، گردشگری)

21 Nov, 10:49


🎶 جنگ لرو

با صدای:رضا سقایی

https://t.me/lorhistory🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷

قوم لر(سیاسی،فرهنگی،اجتماعی،ادبی، گردشگری)

21 Nov, 09:10


https://t.me/lorhistory🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷

قوم لر(سیاسی،فرهنگی،اجتماعی،ادبی، گردشگری)

21 Nov, 08:34


فیلم سینمایی «رستم و سهراب» ساخت تاجیکستان سال ۱۳۵۲

دیدن این فیلم‌ بر تمام ایرانیان وطن پرست‌ پیشنهاد‌ میشود و همچنین برای دیگران بفستید.
https://t.me/lorhistory🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷

قوم لر(سیاسی،فرهنگی،اجتماعی،ادبی، گردشگری)

21 Nov, 08:31


معرفی غار کوگان پلدختر..........

https://t.me/lorhistory🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷

قوم لر(سیاسی،فرهنگی،اجتماعی،ادبی، گردشگری)

21 Nov, 08:31


.


یه اجرای غیر رسمی لری بشنویم........

تصاویر : تنگه بهرام چوبین دره شهر

خواننده: رحیم منصوری

https://t.me/lorhistory🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷

قوم لر(سیاسی،فرهنگی،اجتماعی،ادبی، گردشگری)

21 Nov, 08:31


دژ شاپورخواست در روز برفی 🌨️
دژی که هرگز فتح نشد

https://t.me/lorhistory🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷

قوم لر(سیاسی،فرهنگی،اجتماعی،ادبی، گردشگری)

21 Nov, 08:31


نفروش ترین آدم ها 😃😃

https://t.me/lorhistory🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷

قوم لر(سیاسی،فرهنگی،اجتماعی،ادبی، گردشگری)

21 Nov, 08:28


https://t.me/lorhistory🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷

قوم لر(سیاسی،فرهنگی،اجتماعی،ادبی، گردشگری)

21 Nov, 08:28


https://t.me/lorhistory🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷

قوم لر(سیاسی،فرهنگی،اجتماعی،ادبی، گردشگری)

21 Nov, 08:28


https://t.me/lorhistory🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷

قوم لر(سیاسی،فرهنگی،اجتماعی،ادبی، گردشگری)

21 Nov, 08:17


هیچگاه آن صحنه و سامان را فراموش نمی کنم. چهل و هفت سال پیش، روز اول مهر. صف بسته بودیم برای رفتن سر کلاس. چه روزگاری بود! هر کدام به شکل و شیوه ای. سر و سیمای یوسف اما حکایت علیحده ای بود. ترکیبی تحسین برانگیز، خنده دار و رقت انگیز. موهای سرش را با ماشین چهار زده بود. پیراهن و شلوار لیِ نو و مرتبی روی کفش های لاستیکی کهنه دهان باز کرده پوشیده بود.
معلم های قدیم تفاوت آدم ها را زود متوجه می شدند. تشویق و تنبیه سرشان می شد. بی تفاوت نبودند. خانم جافریان یوسف را از صف بیرون کشید و برد روی سکوی جلوی مدرسه و به عنوان یک دانش آموز نمونه به ما معرفی کرد. بارک الله! موهای سرش را با نمره چهار کوتاه کرده. چه کت و شلوار تمیز و نویی پوشیده، آفرین به این پسر! کفش ها را نگاه کنید! نگاه خانم معلم به کفش ها که افتاد حرف در دهانش ماسید. حسرت به صورتش دوید. نگاه خانم معلم معلق شد بین کفش و پیراهن یوسف. نگاهی از سر تحسین به آن و نگاهی از سر تحقیر به این.نگاه بچه ها رفت سمت یوسف و سر ماشین شده و کت و شلوار نو و کفش های کهنه لاستیکی. یوسف بی نوا طاووسی بود که همه زیبایی و ظرافتش تحت الشعاع پاها و پاپوش هایش قرار گرفته بود. معلم درمانده، یوسف شرمنده، صف بچه ها پر خنده. یکی از بچه ها شیطنت کرد و گفت؛
« هیچ وِه یَکْ نِمیانْ»۱.
سر و شکل خرم آباد بی شباهت به شکل و شمایل یوسف نیست. خرم آباد یوسف یله ای است مابین «کَمِرَه سی»۲ و «اسبیکو»۳. سرش در تنگ شبیخون است و پاهایش در دشت «کُرَّه گَه»۴. گل و گیسش کچل کچلی است. «تیسک»۵ های پشت گردنش طعنه به دار و درخت می زند. پیراهنش گشاد است و شلوارش تنگ. کفش هایش از صد جا سوراخ شده و مثل گالش های یوسف دهان دریده. دندان هایش یک در میان پوسیده و کرمو. از دندان درد مزمن آشفته و عصبی است. تن نحیف و جسم ضعیفش زیر بار ترافیک های کسل کننده روز به روز تحلیل می رود. زخم ها و زدگی هایش نیاز به تعمیر و ترمیم دارد. پوستش پر از چاه و چاله است. هر کوچه اش را که نگاه می کنی جگر زلیخا است. پل هایش زیر بار کابل و سیم و لوله کمر خم کرده اند. ورودی و خروجی هایش در حد سابقه و تاریخ و گذشته اش نیست. اثری از نشانه ها و نمادها در رخت و رُویش نمی بینیم. با وجود کاستی های اصلی و اساسی در ظاهر و باطن یوسف مدیران شهری دنبال پوشاندن شلوار لی به تن زار و ضعیف یوسف خرم آباد هستند. برگزاری همایش بین المللی مجمع شهرداران آسیایی به بهانه محیط زیست شهری در خرم آباد حمایت شلوار لی را روی کفش پلاستیکی کهنه است.
آراستگی یک مجموعه است. زیبایی یک ترکیب است. توسعه یک پدیده چند وجهی است. تناسب و توازن الفبای آراستگی و عمران هستند. آن پدیده ای که بی توازن و تناسب رشد می کند و جا و جان می گیرد نامش سرطان است. توسعه نامتوازن از سلول های سرطانی خطرناک تر است. می شود روی کفش پلاستیکیِ کهنه یوسف شلوارِ لیِ گرانقیمت پوشید اما این پوشش پایدار نیست. پسندیده هم نیست. برداشتن زیرابروی کسی که موهای پشت گردنش رها شده اند کمکی به زیبایی و ظرافتش نمی کند. برای دهانی که پر است از دندان های پوسیده و یک در میان افتاده طراحی طرح لبخند مایه خنده دیگران است. همایش بین المللی مجمع شهرداران آسیایی در خرم آباد حکایت پوشیدن شلوار لی روی کفش پلاستیکی پوسیده است. شاید بشود تعریف و تمجیدش کرد. برایش توجیه و توضیح دست و پا کرد. به این و آن ربطش داد و بعد از گرفتن عکس و آرایش از آن دستاورد هم ساخت و رزومه پر کرد اما عاقبت بچه تُخْسِ حاضر جوابی پیدا می شود و با دیدن ترکیب نامتوازن رخت و روی خرم آباد به ریش همه ما خواهد خندید و فریاد خواهد زد  که هیچ وِه یَکْ نِمیانْ!
کاش آن ها که پول خرج کت و شلوار یوسف می کنند فکری هم به حال پاپوش های کهنه و دهان باز کرده یوسف بخت برگشته بکنند و گرنه باید منتظر ریشخند و نیشخند بچه های تُخْسِ ته صف باشند!

پ.ن،
۱؛ به هم نمی آیند.
۲؛۳؛ کوه هایی در اطراف خرم اباد.
۴؛ دشتی در جنوب خرم آباد.
۵؛ موی بلند

https://t.me/lorhistory🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
#ماشااکبری

قوم لر(سیاسی،فرهنگی،اجتماعی،ادبی، گردشگری)

21 Nov, 06:01


🎼 آهنگ استاد ایرج رحمانپور بنام «بارون»

بوار بارو که خو میواری امشو

https://t.me/lorhistory🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷

قوم لر(سیاسی،فرهنگی،اجتماعی،ادبی، گردشگری)

21 Nov, 04:29


آهنگ 🎶🎶 زیبا بهار

زاگرس بختیاری و کارون بزرگ
https://t.me/lorhistory🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷

1,820

subscribers

9,027

photos

12,291

videos