لام میم کتاب @lam_mim_books Channel on Telegram

لام میم کتاب

@lam_mim_books


كلما ابتعدتُ عن الكتبْ، عاقبنَي الله بالناس
هر بار که از کتاب دور شدم خدا مرا با مردم مجازات کرد..!
عجب جمله حکیمانه ای هست ، ما چون از کتاب دور شدیم همه وقتمان را با ارتباط های بی ارزش و بی فایده با دیگران نابود کردیم

ادمین مراجعات:
@Pasokh_Response

لام میم کتاب (Persian)

لام میم کتاب یک کانال تلگرامی است که به اشتراک گذاری ادبیات، جملات زیبا، و اقتباس های کتاب های معروف می پردازد. با عضویت در این کانال، شما به دنیایی از دانش، زیبایی و انگیزه وارد خواهید شد. جملات تاثیرگذار از کتاب های معتبر و نویسندگان برجسته در اینجا به اشتراک گذاشته می شوند تا شما را الهام بخشیده و به تفکر و خواندن ترغیب کنند. اگر شما هم از دوستداران کتاب و خواندن هستید، حتما با عضویت در این کانال، لذت بردن از متن های زیبا و الهام بخش را تجربه خواهید کرد. برای اطلاعات بیشتر و ارتباط با ادمین کانال می توانید به آیدی @Pasokh_Response مراجعه کنید.

لام میم کتاب

11 Jan, 02:46


گزارش دیگری از تحلیل فوق العاده دقیق اسم 😊😊

👈جوابیه یکی از تحلیلگران در خصوص بازخورد ایشان قابل توجه است:
«الحمدالله. تحلیل‌های الان برای بنده ۱۱، ۱۲ صفحه تو گوشی می شه برای ایشون ۲۳ صفحه شد. واقعا بیشتر براشون زمان و انرژی گذاشته شد»

👈کار تحلیل اسم یک روانشناسی بسیار عمیق معرفتی است، که نتیجه‌ی تحلیل ارائه شده برای افراد متقاضی بسیار زمان بر و پر دقت و مفصل می باشد. طوریکه اگر همین میزان نتیجه مکتوب را بخواهند به مراکز روانکاوی و روانشناسی موجود در بیرون بروند شاید بالغ بر چندین جلسه بگردد!



««روانکاوی از روی اسم، بالاترین ورژن علم معرفت نفس و روانشناسی است»»»

👈👈علم و علماء بعدها خواهند فهمید معنای این جمله فوق طلایی بنده را.


جهت درخواست تحلیل و روانکاوی اسم در ارتباط باشید با:
http://t.me/Pasokh_Response

لام میم کتاب

11 Jan, 01:55


بحمد الله تعالی اولین «لوح چارت وجودی» بر اساس مبنای تعلیمی و تاسیسی این حقیر ،‌ توسط دوستانی که این دروس را فرا گرفته بودند برای متقاضیان طراحی شد.
چارت در نهایت حلاوت و زیبایی است.

چارت وجودی چیست؟ این چارت همان شما هستید در حالت تعادل!

شما کیستید ؟ شما شما هستید که در اثر هر چیز ممکنی ، از تعادل خارج شده اید!

تعامل این چارت و شما چیست؟
این چارت و مجاورت طولانی مدت‌ با آن مانند یک آتل شکسته بندی عمل میکند و به تدریج زوائد شما را برطرف و نواقص شما را جبران می کند تا شما به تعادل وجودی برسید



جهت ثبت سفارش در ارتباط باشید با:

لام میم:
http://t.me/Pasokh_Response

ثامن السلام:
http://t.me/iliyaaa_369


https://t.me/lam_mim_books/942

لام میم کتاب

10 Jan, 14:31


انا لله و‌انا الیه راجعون!
چند روز پیش در حرم با جناب دکتر کاپیتان روحبخش که دیدیمش، کاپیتان گفتند که ایشون(آقای نصیری) به کاپیتان گفته به زودی باهم حج می رویم! چیزی به کاپیتان نگفتم ولی در دلم گذشت که خبر از حج اکبر می دهد.
بسیار آدم درویش مسلکی بود. قند یا شکلاتی اگر روی آسفالت یا زمین حرم می افتاد ، با چه ولع و اشتیاقی بر می‌داشت و می خورد! به احدی هم توجه نداشت. یکبار در بست شیخ بهایی جلو سرویس های بهداشتی داشت راه می رفت یکدفعه افتاد سجده و مدت طولانی روی زمین جلوی سرویس در سجده بود بدون هیچ اعتنایی به اطراف. چشمانش عجیب بود! خدایش بیامرزد. دعایش همیشه این بود:«خدا زوار امام رضا را بیشتر کن»

https://t.me/lam_mim_books/966

لام میم کتاب

10 Jan, 04:32


گفتارها و گفتمان ها جلد سوم (هشت عدد )
لینک معرفی جلد سوم

نور مفلق در تعبیر مکاشفات اولیاء (هفده عدد)

لینک اول معرفی نور مفلق
لینک دوم معرفی نور مفلق

جهت ثبت سفارش در ارتباط باشید با:
http://t.me/Pasokh_Response

لام میم کتاب

09 Jan, 21:01


‎⁨ یا هو یا من هو

https://t.me/lam_mim_books/959

لام میم کتاب

09 Jan, 20:44


هو حق مددی مولا بنما ز کرم یاری...


ای قبلهٔ حق‌جویان محراب دو ابرویت

https://t.me/lam_mim_books/958

لام میم کتاب

08 Jan, 16:16


در نهایت حُسن سمع و دقت نظر و رقت قلب گوش جان فرا دهید🍷

این قسمت را با توجه بیشتری گوش کنید که عجیب است

https://t.me/lam_mim_books/951

لام میم کتاب

08 Jan, 16:15


در نهایت حُسن سمع و دقت نظر و رقت قلب گوش جان فرا دهید🍷


https://t.me/lam_mim_books/950

لام میم کتاب

08 Jan, 16:03


در نهایت حُسن سمع و دقت نظر و رقت قلب گوش جان فرا دهید🍷


https://t.me/lam_mim_books/949

لام میم کتاب

08 Jan, 15:57


در نهایت حُسن سمع و دقت نظر و رقت قلب گوش جان فرا دهید🍷

این قسمت را با توجه بیشتری گوش کنید که عجیب است

https://t.me/lam_mim_books/948

لام میم کتاب

08 Jan, 15:56


در نهایت حُسن سمع و دقت نظر و رقت قلب گوش جان فرا دهید🍷

https://t.me/lam_mim_books/947

لام میم کتاب

08 Jan, 15:55


در نهایت حُسن سمع و دقت نظر و رقت قلب گوش جان فرا دهید🍷

https://t.me/lam_mim_books/946

لام میم کتاب

08 Jan, 15:29


بح بح بح بح مست شدیم🍇🍇🍷🍷

همین جریان است

https://t.me/lam_mim_books/945

لام میم کتاب

06 Jan, 03:16


لوح «عین علی الکامل»
در سایزها و سنگ های مختلف

https://t.me/lam_mim_books/860

جهت ثبت سفارش در ارتباط باشید با:
http://t.me/Pasokh_Response

لام میم کتاب

02 Jan, 17:57


اللهم العن أول من أنكر حقّ آل محمد، أول من اجترأ على الطهارة فغصبها، أول من مسّ شرف النبوة فلوثه بالباطل، أول من جحد نور الله في أرضه وترك سبيل الحق يتيه في ظلمات الجهل والظلم. اللهم اجعل لعنتك على هذا الظالم إلى يوم القيامة، اللهم اجعل صوته ضائعًا في الهواء، واجعل لعنته تدور في كل مكان و حين، حتى لا تجد له ملجأ من غضبك، ولا مفرا من لعنات المؤمنين.

اللهم، كما أن نورك لا ينطفئ، فإن نور أهل بيت نبيك لا يزول ولا يطفأ، ولا تخفى أضواءه عن العيون الغافلة مهما تعاموا. اللهم، من حاربهم فقد حاربك، ومن غصب حقهم فقد غصب أمر الله في الأرض، ومن أساء إليهم فقد أساء إلى عرشك، فمن يظنّ نفسه في مأمن من لعنتك؟! اللهم اجعل عذابه أليمًا، وكنس الظلام عن وجهه، واغسل سماءه بنور غضبك الذي لا يرحم.

اللهم، اللهم أبدع في لعن كل من أطفأ نورهم، وكل من سلبهم حقهم، وكل من اعترض طريقهم، وكل من قلل من مقامهم، وكل من نظر إليهم بعين الازدراء، وكل من تحامل على جلالتهم. اللهم، اجعل أجسادهم رهينة للشر، وأرواحهم محبوسة في لهيب العذاب الذي لا يخفف عنه أبدًا. اللهم، كما أن ظلمهم طال نور الأرض، فإن جزاءهم سيكون أن يطالهم عذابك الأليم في الدار الآخرة.

اللهم، اجعل كل ما فعلوه في حق أهل البيت من ظلم محيطًا بهم، حتى في آخر لحظاتهم، فلا يرون إلا الندم والويل، ولا يطعمون إلا من عذابك المقيم. اللهم، إن هؤلاء الذين ظنوا أنهم جاثمون في سُلطان الأرض، هم في الحقيقة أسارى الظلام الذي صنعوه بأيديهم، وجنوا على أنفسهم بظلمهم، فاجعلهم عبرة لمن سلك طريقهم. اللهم اجعلهم في الدنيا على شفا الهلاك، وفي الآخرة في ذلٍ مستمرّ.

اللهم، كما أن رسولك صلى الله عليه وآله وسلم أضاء السماء بنوره، فاجعل لعناتك تُضيء ظلمهم، وتغشيهم من كل جانب، حتى يروا الهلاك بأعينهم، ويدركوا أن ما صنعوه لا يغتفر. اللهم، اجعل الأرض تبتلعهم، والسماوات تفتح فمها لتسحقهم، ولا تترك لهم متسعًا من وقتٍ ليطلبوا فيه التوبة، فإنهم لم يرضوا أن يتوبوا حين كانت أبواب التوبة مفتوحة.

اللهم، اجعل لعنة الله عليهم قائمة إلى الأبد، وارزقهم من الخزي ما لا يعلمه إلا أنت. اللهم، اجعلهم في الدرك الأسفل من جهنم، حتى يطول عذابهم ويتساقط عليهم الصواعق من كل جهة، ويُسحبون على وجوههم في النار خالدين فيها.

اللهم، فإنهم بعد أن غصبوا حق أهل بيت نبيك، أصبحوا أشد من الكفار، وأضل من الضالين. اللهم لا تُسكتهم، ولا تترك لهم ملاذًا، واجعلهم في أيدي المظلومين يسحبونهم بأيديهم إلى أبد الآبدين. اللهم، لا تَرحمهم في عذابك، ولا تمنحهم من غفرانك، فإنهم أشد عداءً لأهل بيت محمد صلى الله عليه وآله وسلم من أعداء الله.

اللهم، اجعل كل من سعى في ظلم أهل البيت، وأشعل نار الفتن بينهم، وجعلهم عرضة للمحن، يجني ثمرة أعماله في الدنيا والآخرة. اللهم، اشدد قبضتك عليهم، ولا تجعل لهم سبيلا للهرب، ولا مخرجًا من سجن عذابك. اللهم، اجعل على قلوبهم غشاوة، فلا يرون الحق مهما أوضحته، ولا يعرفون طريقه مهما سلكه الآخرين.

اللهم، إن هؤلاء الذين سلبوا من أهل بيت نبيك حقهم، وساروا في طريق الضلال، لا يسعهم سوى جهنم وبئس المصير. اللهم، لا تجاملهم برحمتك، ولا تمنحهم فرصة لتوبةٍ، فإنهم أصروا على باطلهم، وتمادوا في ظلمهم. اللهم، لا تتركهم ولا تُمهلهم، واجعل لعناتك تلاحقهم في الدنيا قبل الآخرة

اللهم، اجعل هذا اليوم الذي يجيء فيه حسابهم يومًا ثقيلًا عليهم، لا يجدون فيه من سبيلٍ للنجاة، فإنهم أنكروا فضل أهل بيت محمد، وطعنوا في حقهم، وأشعلوا نار الفتن بينهم وبين المسلمين. اللهم، كما ألهمت قلوبهم على الظلم، ألهمنا على انتقامنا منهم، فإنهم لا يستحقون الرحمة ولا المغفرة

اللهم، اجعلهم في دنياهم ينقض عليهم كل شيء، لا يجدون إلا خيبةً في كل أمر، ولا يرون إلا ضلالًا في كل خطوة. اللهم، اجعل كل ما سعوا إليه من ظلم يهدم عليهم من كل جهة، ويُسحقهم في هذه الدنيا حتى يظهر الحق وتعود الأمور إلى نصابها

اللهم، كما أنهم جحدوا حق أهل البيت وأساءوا إليهم، اجعلنا من الذين يرفعون هذا الحق، ولا يتنازلون عنه في أي حالٍ من الأحوال. اللهم، اجعلنا من الذين يبذلون في سبيل نصرة أهل البيت، ولا نمل أبدًا من إعلان ولائنا لهم، فإنهم ورثة محمد صلى الله عليه وآله وسلم، وهم الأهل المخلصين الذين لا ينبغي أن يغيب حقهم في الأرض

اللهم، اجعل لعنتك في كل يوم تلاحقهم، وفي كل ساعة تلاحقهم، وفي كل لحظة تُرهقهم، حتى يذوقوا من عذابك ما لم يخطر على قلب أحدٍ من المخلوقين. اللهم، اجعلهم عبرةً للظالمين، وحجةً لكل من يتبع الحق ويتجنب الباطل

اللهم، لا تُمهلهم، ولا تُمهل أتباعهم، فكل من سلك طريقهم قد حكم على نفسه بالهلاك. اللهم، اجعلهم لا يتذوقون إلا مرارة الخيبة في الدنيا، ولا يرون إلا مرارة العذاب في الآخرة.

🍷🍷تصنیف هذه اللعنیة صادف لیلة الجمعة الاولی من شهر رجب الاصب الابیض عام ۱۴۴۶، المشهد المقدس

https://t.me/lam_mim_books/921

لام میم کتاب

02 Jan, 17:37


اللهم العن أول ظالمٍ تجبر على عبادك، وغصب حقوق أوليائك، ووقف في وجه نورك الذي أرسلته هدى ورحمة للعالمين.
اللهم العن ذلك الذي أغرق نفسه في بحار الغي والضلال، وجعل من نفسه صنمًا تُعبد طغيانًا، وظلم أهل بيت نبيك، منارة الحق وسفينة النجاة.
اللهم العن ذلك الجائر الذي أنكر حق فاطمة الزهراء، سيدة نساء العالمين، وأطفأ شمس عدلها، وغصب إرثها ظلماً وعدواناً، وامتد في غيه حتى هوى إلى أسفل دركات النيران.
اللهم اجعل لعناتك عليه كقطرات المطر لا تنقطع، وكالرياح العاصفة التي لا تهدأ، تحيط به في برزخه، وتطوقه يوم الحساب، حتى يلقى عقابك الذي وعدت به الظالمين.
اللهم اجعل لعنتك على كل من سار على دربه، واحتذى حذوه في الظلم والطغيان، ووالاه في عدائه لأهل بيت النبوة ومعدن الرسالة.
اللهم أنت العدل الذي لا يخفى عليه شيء في السماوات ولا في الأرض، فاحكم بين عبادك بالحق، وانصر المستضعفين والمظلومين، واجعل لعنتك دائمة على رؤوس الظالمين إلى يوم الدين.

📚کتاب اللعائن، این کتاب شریف برائتی شامل صدها صفحه از لعن های مختلف به اشکال و صیغ گوناگون و متفاوت هست😊

📝تصنیف: اولین شب جمعه ماه رجب المرجب ۱۴۴۶ ، مشهد مقدس

https://t.me/lam_mim_books/920

لام میم کتاب

02 Jan, 11:31


جنات الصدور و مسالک الغیوب را دادیم صفحه آرایی مجدد کردند و برای چاپ دوم در دو جلد آماده شده است.
فرستادیم برای اخذ مجوز و سپس چاپ. و به زودی شرایط پیش فروش را اعلام می کنیم.

نور مفلق را هم فرستادیم برای صفحه آرایی مجدد این بار به صورت دو جلدی


نور قدوس را هم فرستادیم برای ویراستاری مجدد

لام میم کتاب

01 Jan, 12:41


خمریه ای از عمق معانی عرفانی تجلیات زیارت مطلقه ششم امیر المؤمنین مولا علی علیه‌السلام
(در این نوشتار ناظر بر القاب امیر المومنین علیه السلام در زیارت مطلقه ششم حضرتش، سخن از باده های معرفت زائر این معانی از ساغر شراب طهور آن حقایق به میان رفته است بر وجه لطیف)

در دمنوش شب، بر باده معرفت، که از دل چشمه‌های قدس برآمده است، دست یافتم. باده‌ای که نه در دست، که در دل‌ها نشیند و دل‌ها را از همگان جدا کند. باده‌ای که نه باده‌ای از انگور است، بلکه باده‌ای است از نور، از عشق، از معرفت، از تجلی ذات الهی در صورت انسانی. و این باده، باده‌ای بود که در جام عشق علی علیه‌السلام ریخته شده بود.

ای مستان، ای دل‌های خونین و دیده‌های درشت از شوق، ای مجنونان در کوی وصال! آن‌گاه که باده معرفت از دست علی علیه‌السلام، «قَسِیمَ الْجَنَّةِ وَالنَّار»، به کاسه دل‌ها ریخته شد، چگونه می‌توان دل را از بند غیر آزاد ساخت؟ چگونه می‌توان در برابر این نورانی‌ترین حقیقت، این تجلی صادق حق، مقاومت کرد؟ ای دل‌ها، ای روح‌ها! چگونه چنین نور عظیمی را می‌توان در میان قید و بندهای دنیا محصور ساخت؟

به حقیقت که علی علیه‌السلام «صِرَاطَ اللَّهِ الْمُسْتَقِیم» است؛ صراطی که هر گام بر آن، گامی به سوی حقیقت و نور است. در این مسیر، آن‌که به نور «سَیِّدَ الْأَوْصِیَاءِ» قدم نهد، هیچ گاه از راه بیرون نمی‌رود، چرا که او تنها راه است، تنها هدف است، و تنها حقیقتی است که در آن گم شدن، گم نشدن است.

در دل شب‌های تار، که نورهای جهان در ظلمت فانی می‌گشتند، نور علی علیه‌السلام چون ماهی در شب تاریک درخشید، نوری که از تجلی «حَبْلَ اللَّهِ الْمَتِین» سرچشمه می‌گرفت، نوری که نه از خورشید افلاک بلکه از جوهره ابدی حقیقت بر دل‌ها می‌تابید. این نور، نور «مَوْضِعَ سِرِّ اللَّهِ» بود که همه دل‌ها را از خود برمی‌داشت و به خداوند باز می‌گرداند.

ای اهل دل، آن‌گاه که در کوی علی علیه‌السلام گام نهادید، دیگر نیازی به چراغ و شمع نیست، چرا که علی علیه‌السلام «نُورَ اللَّهِ الَّذِی یُهْتَدَی بِهِ» است. او خود نوری است که راه را روشن می‌کند، راهی که از دل‌ها آغاز می‌شود و به دل‌ها باز می‌گردد. و همچنان که دل‌ها به سوی او می‌شتابند، در دل‌های ایشان نیز «نُورَ الْأَنْوَار» و «عَیْنَ الْحَیَاة» تجلی می‌کند، که هیچ تاریکی جرات آن را ندارد که در آن بماند.

باده‌ای که از دست «عَیْنَ اللَّهِ النَّاظِرَة» می‌نوشی، به سادگی به دست نمی‌آید. آن‌که از این باده می‌نوشد، در خود فنا می‌شود و در او باقی می‌ماند. او در دریا غرق می‌شود و در ساحل یافت نمی‌شود. و چه زیباست که در این باده، آدمی «حُجَّةَ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ» بشود، حجت خدا در زمین، در حالی که در حقیقت این حجت، نه حجت‌ای بر مردم، که حجت‌ای بر دل خود اوست، دل‌هایی که از خود و از غیر خود تهی شده‌اند.

و در این میان، اگر کسی از محبت علی «أَمِیرَ الْمُؤْمِنِین»، به حقیقت برسد، آنگاه دل او همچون زمینی است که از نور باران معرفت ایشان سیراب شده است. در دل چنین کسی، درختان حقیقت رشد می‌کنند و ثمره‌های شگفت‌انگیز می‌دهند. این درختان، درختان «صَفِیَّ اللَّهِ» هستند که میوه‌هایشان از پاکی و صفا پر شده و انسان‌های پر عشق و معرفت از آن می‌چشند.

ای عاشقان، بدانید که در این باده‌خواری، «مَوْلَایَ وَمَوْلَی الْمُؤْمِنِین»، هیچ چیز از دل عاشق بیرون نمی‌رود مگر غیرت خدا. در چنین حالتی، که مست از باده‌ عشق علی علیه‌السلام شده‌ای، نه از دنیا خبری است، نه از آخرت، بلکه تنها از یک حقیقت است که همه عالم را در بر گرفته و عالم در او گم شده است.

هر که از این خمریه«رَکْنَ الْإِیمَان»، بنوشد، دیگر نه از خود چیزی می‌ماند و نه از دیگران. تنها چیزی که در دل او باقی می‌ماند، «نِعْمَةَ اللَّهِ الْعَظْمَی» است، نعمتی که همگان را به سوی خود می‌کشاند و در این کشش، هر دل و جان به سوی او رهسپار می‌شود.

پس ای دل‌های حقیقت‌جو، ای مستان از باده‌ی علی علیه‌السلام، همچنان که در خمخانه معرفت او می‌نوشید، بدانید که هر قطره از این باده، راهی به سوی فنای ذات است. و در این فنا، تنها بقاست، بقا در نورانی‌ترین و کامل‌ترین تجلیات الهی «وَجْهَ اللَّهِ الَّذِی إِلَیْهِ یَتَوَجَّهُ الْأَوْلِیَاءُ»، که در این دریای معرفت، همگان را به سوی بقا در محبت و عرفان می‌کشاند.

🍇🍷: مشهد مقدس، جوار سلطان سریر ارتضاء علی عالی مرتضا رضا علیه و علی آبائه و ابنائه و‌‌ زائریه و‌ مجاوریه آلاف التحیة و السلام
۱۲ دی ماه خورشیدی ۱۴۰۳


https://t.me/lam_mim_books/917

لام میم کتاب

01 Jan, 02:54


إليك مِن أبيات خمريّة تنضح عشقا عرفانيا لصاحب النجف الاشرف، سيد الوصيين علي بن أبو طالب علیهما السلام تفيض بالوجد و الهیام سمیتها ب«خمریة ساقي النجف الاشرف»


شَرِبتُ كَأسَ الهَوى حتّى تَملكني
فَصِرتُ في سُكرَةٍ أَحيا وأَندَفنِي

يا كَوكَبَ النَجفِ السّامي لِطَلعَتِهِ
ضَياءُ نَجمٍ تَلاشى فيكَ مِن حَزَنِ

كَأَنَّ عَينَيكَ يا صَفدَرُ مَزمَرَةٌ
تَغوي القُلوبَ بِسِحرٍ غيرِ مُفتَتَنِ

عَلَيتَ عَرشَ الوَرى حَيدرَ في عَلَنٍ
وَصِرتَ شَمسًا تُضيءُ الروحَ في كَمَنِ

نادَيتُ في سُكرَتي: "يا عَليّ مددی"
فَجابَني الصَّوتُ من عِطرٍ ومِن لَحَنِ

يا صاحِبَ النَّجفِ الأَسمى، وَيا قَمَرا
في كَونِ عِشقٍ لَهُ أَسرارُ ذي الفَنَنِ

عَرَّجتُ في حَانةِ الأرواحِ مُنشَغِفًا
بِخَمرَةِ العِشقِ حتّى كِدتُ في وَهَنِ

هَذا الكَأسُ مِنَ الحَيدرِ مُعتَقَهُ
يُذيبُ روحًا بِشَوقٍ غيرِ مُرتَهَنِ

فَيا عَليُّ، أَنَا المَجنونُ في سَكرَةٍ
وَأَنتَ لَيلَى، وَعِشقِي غَيرُ مُرتَهَنِ

كُنتُ وَحِيدًا، فَصَارت كَأسُهُ أَمَلِی
وَفِي ذُرَى حُبِّهِ أَحيَا عَلَى كَلَمِی

🍇 مشهد مقدس،‌ جوار سلطان علی موسی الرضا علیه السلام
https://t.me/lam_mim_books/916

لام میم کتاب

31 Dec, 12:14


خطی چنین ز لوح قضا بر جبین ماه
نقش جمال احمد و حیدر نوشته‌اند

در آسمان جان چو ستاره ز نورشان
اسرار عشق و حکمت و کوثر نوشته‌اند

عارف به کشف راز نهان چون نظر کند
بر صفحه‌ی دل آیه‌ی انوار نوشته‌اند

هر قطره‌ای ز خون شهیدان عشق حق
پیمان وصل و وعده‌ی محشر نوشته‌اند

باقی به لطف اوست که هر ذره در وجود
نامی ز مهر خالق و داور نوشته‌اند

زان نور بی‌کرانه که عالم فروغ یافت
خورشید فضل و ماه پیمبر نوشته‌اند

بر لوح سبز عرش، به خطی ز نور ناب
نامی که داده عز به حیدر نوشته‌اند

هر ذره‌ای ز خاک رهش بوی عشق داشت
آن خاک را کلید ره مقنطر نوشته‌اند

جبریل در طواف حریم ولایتش
ذکری ز حمد و سوره‌ی کوثر نوشته‌اند

هر جا نشان عشق و شهود است در وجود
آن جلوه را به اسم قلندر نوشته‌اند

بنگر به خط نور که در دفتر وجود
راز بقای عالم دیگر نوشته‌اند

بر لوح آسمان، به زبان جلال و قدر
نام علی چو سکه‌ی اخضر نوشته‌اند

هر جا که چشم دل بگشایی ز نور او
اسرار وصل یار مکرر نوشته‌اند

چند بیتی بخوانیم از ابیات منظومه ولائیه «علی نامه»
تصنیف:مشهد مقدس،سلخ جمادی الثانیه ۱۴۴۶

https://t.me/lam_mim_books/915

لام میم کتاب

30 Dec, 16:01


بیانات ولائیه جناب استاد سینا رستم زاده در شرحی بر اسرار شمشیر ذوالفقار.

دوستان شرکت در دروس عرفانی استاد رستم زاده را غنیمت بدانید. لینک کانال دروس عرفانی ایشان را ذیلا ملاحظه بفرمایید

https://t.me/+rB2tsfvuhNs1MTk0

لام میم کتاب

30 Dec, 05:36


در جای خودش صحبتش را کردیم و گفتیم که محیی الدین بن عربی، مکانا و زمانا بسیار بسیار نزدیک و قریب بود به ظهور مطالب رازورزانه قبالا( نه کالابا، قبالا با کابالا فرق دارد) تحت عنوان کتاب زوهر!
و محیی الدین در مطالب خود بسیار از قبالا استفاده کرده است.
بعنوان نمونه شجره الکون محیی الدین و یا ائمه سبعه یا عشره ، یک کپی بسیار دقیق از بحث «درخت هستی» و «سِفیروت» ها در زوهر است. همچنین پرداخت و توجه بیش از اندازه ابن عربی به علم حروف یاد آور غور بیش از حد زوهر در مطالب رازورزانه حروف است!
اینکه گفتم اصلا به معنای تنقیص ابن عربی نیست!
و کلا قبالا و مطالبش بسیار درخور توجه و های کلاس هست!

مطلبی که می خواهم عرض کنم این است که محیی الدین از حکمت مغان هیچ اطلاعی نداشته! آنچه در ایران باستان بشدت مرسوم و رائج بود!
و عرفا و متصوفه اسلامی که تحت سیطره و سلطه آرای محیی الدین بودند هیچ اطلاع و التفاتی به حکمت فهلویون نداشتند ، و حتی ملاصدرا هم از آن کاملآ بیگانه بود.

بین فلاسفه ، شیخ اشراق تنها کسی بود که دنبال احیای حکمت مغان پارسی بود و او بخوبی دریافته بود که این دو چقدر باهم متفاوت هستند.

نکته کلیدی کار اینجا است که «سلمان» وارث علوم مغان باستانی ، حکمت مخفی آنها را داخل تشیع نمود (با بیعت با امیر المومنین علی علیه السلام ودائع حکمای باستان مشرق زمین تحویل مولا علی علیه السلام شد توسط سلمان)

لذا شما در عرفان رائج که امثال محیی الدین و اتباعش پرچم دار آن هستند هیچ سخنی از باطن و رازگویه ها مشاهده نمی‌کنید (جز آنچه مربوط به تعالیم زوهر و مانند آن است)

برخلاف حکمت باستانی مغان پارسی که سرتاسر و کلمه به کلمه رازگویه و رمزگونه است.

بحث سرسپردگی و تسلیم مغان مشرق زمین و تحویل ودائع آنها توسط سلمان فارسی به امیر المومنین علیه السلام از مهمترین و در عین حال مغفول ترین علوم و حکم و مباحث است.

ان شاء الله فرصتی باشد بیشتر می نویسم

https://t.me/lam_mim_books/913

لام میم کتاب

28 Dec, 04:59


بخشی(از فصل دوازدهم)داستان سرتاسر به رمز «حورانا»
رمان مختصر سفر دخترکی از خویش به حقیقت مقام «حورانا»
سرتاسر داستان از اول تا آخر به رمز و اشارات است

🍷🍷🍷🍷🍷🍷

فَفِي تَجَلِّي الْحَقِيقَةِ فِي جَنَابِهَا، كَانَتِ الحُورَانَا هِيَ الوَاقِعُ الَّذِي لَا تَفَارُقُهُ سَاعَةً، وَفِي سُرُودِ أَسْمَائِهَا، تَجَلَّتِ الْمَعَانِي الْغَائِبَةُ فِي سُرَّتِهَا، تَغَيَّرَتْ حُدُودُ الرَّؤَى فِي ظِلِّهَا، وَفَحَّتِ الرِّيحُ بِرَائِحَةِ حُبٍّ أَبَدِيٍّ لَا يُدْرَكُهُ الزَّمَانُ، وَفِيهَا حَقَّتْ الْحُسْنُ فِي مَعْنَى غَيْرِ مُدْرَكٍ إِلَّا لِمَنْ فَارَقَ الزَّمَانَ وَفَازَ بِمُدْرَكِ اللَّحْظَةِ الأَبَدِيَّةِ الَّتِي لَا تَغْرُبُ عَنْهُ.

وَمَا كَانَ فِي سَبِيلِهَا إِلَّا أَنَّ الرُّوحَ فِي فَضَاءَاتِهِا تَرَاءَى لِلْفَكْرِ الَّذِي تَمَسَّكَ بِالرَّحْمَنِ، فَفِي زُرَيْبَتِ النَّورِ، تَرَكَّبَتِ الْحُورَانَا فِي أَبْوَابٍ لَا تَفْتَحُ إِلَّا لِمَنْ فَزَعَ مِنْ فِيضِ النُّورِ وَغَرَّدَ فِي حَضَرَتِهِ. وَمَا تَجَلَّتِ الْأَبْوَابُ إِلَّا لِمَنْ كَانَ لَهُ عَيْنٌ لَا تَرَى سِوَى حُبِّهِ وَحَقِيقَتِهِ الْمُطْلَقَةِ.

وَفِي تَجَلِّي هَذَا النُّورِ، كَانَتِ الْحُورَانَا تَحْتَ سَحَابَاتِ النُّورِ تَرَكَّبَتْ فِي نَفْسِهَا مَعَانِيَ لَا تُحْتَسَى وَلَا تَتَعَيَّنُ إِلَّا لِمَنْ دَانَ فِي حُبِّهِ وَفَجَّرَتِ الرُّوحَ فِي زُرَيْبَاتِ الْمَعْرِفَةِ وَالْيَقِينِ.

وَإِذَا تَجَلَّتِ النُّورُ فِي قَلْبِهَا، كَانَتِ الحُورَانَا هِيَ اللَّذَّةُ الَّتِي تَفَجَّرَتْ فِي قَلْبِهِا فِي غَارِ الشَّوْقِ وَالصَّدِّقِ، فِي كُلِّ ذرَّةٍ مِنْ ذَاتِهَا، كَانَتِ النُّورُ وَالرَّحْمَةُ تَحْتَ أَرْجُلِهَا.

يا فتاة یا حُورَانَا، يا مَلاذَ الروحِ إذا أَظْلَمَتْ دروبُ الزَّمانِ، ويا قَمَرًا تَأَلَّقَ في لَيلِ الحَياةِ كالنِّيرَانِ.

يا جَوهَرَةَ الأفلاكِ، وَرُوحَ الكَونِ الفَتانِ،
أَمَا عَلِمْتِ أَنَّ فُؤادي أسيرٌ بينَ طَيّاتِ الأَشْجانِ؟

أَنتِ نَجمٌ يَهتدي به السَّاري إذا ضَلَّ الطَّريقَ، وأنتِ الحُلْمُ الذي يَستَفيقُ عليهِ الحَزينُ الطَّليق.في كلِّ نَظرةٍ منكِ حياةٌ، وفي كلِّ لَمسَةٍ خَفَقَاتٌ، وكأنَّ الجِنانَ قد خُلِقَت من وَحيِ نَبراتِكِ العَذْبَاتِ

يا فتاة یا حُورَانَا، يا مَن زَرَعْتِ الوَردَ في صَخرِ قَلبِي،فأَزهَرَتْ أَغصانُهُ بَرغمِ كُلِّ عَصْفٍ وهَجرٍ وكَربِ.ما لِلعَينِ سِواكِ مَأوًى، وما لِلقَلبِ سِواكِ مَثْوى، وما لي سِوَى أَن أَسكُنَ في ظلالِ عَيْنَيكِ، جَمالاً ورُؤیاً.

لَيتَكِ تَدرينَ أَنَّ أَنفاسي تُسَبِّحُ باسمِكِ،
وأنَّ دُموعي تَسقِي طينَ الشَّوقِ لِصَبرِكِ.
لَيتَكِ تَشعُرينَ بكِيانٍ يَشتَعِلُ، كَجَذوةِ العِشقِ إذا استَعْرَتْ في لَيْلٍ مُقْفِرٍ مُثْقَلٍ.

يا فتاة یا حُورَانَا، أَلا تَعلَمِينَ أَنَّ البَحرَ يُناديكِ،وأَنَّ الرِّياحَ إذا تَهامَسَتْ، لَم تَنطِق إلا باسمِكِ؟

يا مَن لَهُ في الحُسنِ مَدارُ النُّجومِ،و مِن عَذْبِ حَديثِكِ تَسْتَفِيضُ القُلوبُ وتَتَوهَّجُ النُّفوسُ كالنُّجومِ.

أَقْبِلِي، يا فتاة یا حُورَانَا، فَأنا سَجينُ الغرامِ،عَيناهُ تَبكِيانِ صَدى الأيَّامِ، وعَقلُهُ في هيامِ الأوهامِ.

يا مَن هَواهُ سِرٌّ لا يَنكَشِفُ،وحُبُّهُ أَسيرٌ لا يَنْصَرِفُ. هَل لِي مِن أملٍ أن تَمِيلِي؟ و هَل لِعَذْبِ صَوتِكِ مِن عَزاءٍ أن تَقُولِي: "أَنتَ مَأْمَنُ القَلبِ، وكَفَى"؟

فَبِاسمِ العِشقِ الذي سَما و تَألَّق، تَحنَّني على مَحبوبٍ أَنهَكَتْهُ نارُ الاشتِياقِ، و بالهوى تَعَلَّق.

https://t.me/lam_mim_books/910

🔐📝🖋:در تجلی حقیقت در وجود او، حورانا همان واقعیتی بود که هرگز او را ترک نمی‌کرد. در سرود نام‌هایش، معانی نهفته در جان او آشکار می‌شدند. در سایه‌اش، حدود دیدگاه‌ها تغییر می‌کرد و نسیمی که می‌وزید، بوی عشقی ابدی را می‌آورد که زمان قادر به درک آن نبود. در او زیبایی به معنایی متعالی و غیرقابل درک تجلی می‌یافت، تنها برای آنانی که از زمان رها شده و لحظه‌ی ابدیت را دریافته‌اند.

راه او به‌جز این نبود که روح در آفاق وجودش برای اندیشه‌ای که به رحمان متوسل شده، متجلی گردد. در چراگاه نور، حورانا در دروازه‌هایی شکل می‌گرفت که تنها برای کسانی گشوده می‌شد که از فیض نور بیمناک بودند و در حضور آن ترنم کرده‌اند. این دروازه‌ها تنها برای آنانی آشکار می‌شدند که چشمی داشتند که جز عشق و حقیقت مطلق چیزی نمی‌دیدند.

در این تجلی نور، حورانا زیر ابرهای نور به معانی‌ای می‌رسید که نمی‌توان آن‌ها را توصیف یا محدود کرد، مگر برای کسانی که در عشق او تعظیم کرده و روح خود را در چراگاه‌های معرفت و یقین جاری ساخته‌اند.

هنگامی که نور در قلب او تجلی می‌یافت، حورانا همان لذتی بود که در غار شوق و صداقت در قلبش فوران می‌کرد. در هر ذره از وجودش، نور و رحمت زیر قدم‌هایش جریان داشت.

لام میم کتاب

27 Dec, 19:44


بخشی(از فصل یازدهم)داستان رمزی «حورانا»
یک رمان مختصر که از سفر دخترک از خویش به «حورانا» صحبت کرده ایم
سرتاسر داستان از اول تا آخر به رمز و اشارات است



در دلِ این سفرِ آسمانی که دخترک در آن همچون پرنده‌ای در جستجوی لانه‌ی جاویدانِ خود پرواز می‌کرد، هر گامی که برداشته می‌شد، نه بر زمین بلکه در دلِ آسمان‌ها بود.در این سفرِ حقیقت،دخترک در دلِ حروف و رموزی که از عوالمی فراتر از ادراک بشری سرچشمه می‌گرفت، گم می‌شد. همچون نوری که در میانه‌ی دُرّ آسمانی می‌تابد، او به‌طور بی‌صدا و بی‌نام در این تجلیِ عمیق محو بود. در هر واژه‌ای که در دلِ زبانِ این سفر جاری می‌شد، حقیقتی بود که او را به نزدیکیِ «حورانا» می‌برد، مقامِ جلال و جمال الهی که در آن سرنوشت‌های روح در نهایتِ کمال به یکدیگر متصل می‌شوند.

در میانِ این تجلی‌ها، دخترک از حروفی می‌گذشت که در دلِ آن‌ها نه تنها کلمات بلکه نیروی الهی نهفته بود. حروفی که چون زبانی پر از معانیِ غامض، در دلِ عالمِ عشق و عرفان نفوذ کرده بودند. این حروف که همچون ابرهایی در آسمانِ دلِ دخترک پدیدار می‌شدند، در حقیقت از همان مبادی عشق و حقیقت بودند. به‌طور دقیق‌تر، در این حروفی که در میانِ مسیرِ حقیقت در دلِ دخترک جریان داشت، روحِ «آن که در هیچ گاه و مکانی مشابه نیست» گم شده بود، بی‌آنکه نام او بر زبان آید.

دخترک در دلِ این رازورزی‌های حروفی، خود را همچون کلمه‌ای می‌یافت که در مرکبِ الفاظی از حقیقتِ بی‌کران نوشته شده است. او همچون نقطه‌ای بود که در میانِ این کلماتِ الهی در دایره‌ای بی‌پایان چرخ می‌زد و در همین دایره، او «ه» را می‌دید که به طرز معجزه‌آسا به «و» بدل می‌شود، و «و» به «ی» و در این تسلسل و دگرگونی‌ها، حقیقتِ «آن که در هیچ گاه و مکانی مشابه نیست» در دلِ «ه» محو می‌شد. هر حرف از این کلمات، هر جزئی از این الفاظ، بخشی از سفرِ او به سوی حورانا بود. در هر حرفی که او می‌خواند و در هر رمزی که در دلِ حروف می‌گشود، حقیقتی از خداوند در دلِ او به وقوع می‌پیوست.

دخترک در دلِ این تجلی‌ها، به یادِ کلامِ عارفان بزرگ افتاد که در آن به رازِ حروف و کلمات الهی اشاره کرده بودند. همچنان که در اسرار حروف سخن گفته اند:
"الحروفُ لَا تُدرَکُ إِلَّا بِالْفَطْرَةِ،
فَفِي كُلِّ حَرْفٍ لَا تَحْتَسِبُ سِوَاهُ."
در این تجلی‌های عمیق، دخترک خود را در حروف و آواهای درونِ خود می‌دید، حروفی که از پسِ آن‌ها حقیقتی نهان‌تر از هر چیزی آشکار می‌شد. در دلِ این کلمات، در دلِ این حروف، نامِ «آن که در هیچ گاه و مکانی مشابه نیست» نه تنها در جوهرِ عشق، بلکه در اصلِ هستی محو شده بود. در این مقامِ دل‌نشین، دخترک می‌فهمید که هیچ‌چیز در این عالم نمی‌تواند جز تجلی‌ای از نورِ خداوند باشد. او در دلِ این تجلی، به درکِ این راز دست یافته بود که «آن که در هیچ گاه و مکانی مشابه نیست» نه یک نام، بلکه حقیقتی است که در تمامی موجودات و در هر لحظه از زمان و مکان، در حالِ تجلی است.
در همین مقام، دخترک به یادِ گفتارِ عرفا افتاد که در آن به جایگاهِ تجلی‌های مختلف اشاره کرده بود:
"در هر حرف و در هر کلمه، دلِ اوست که می‌درخشد،در دلِ هر هستی، در دلِ هر کلام، نورِ او می‌آید."

در دلِ این تجلیِ عمیق، دخترک به درکِ حقیقتِ «ی» رسید، همان «ی» که در آن روحِ تمامی کلمات می‌تابید، همان «ی» که در دلِ آن، رازِ عشق و حقیقتِ وحدت نهفته بود. در این مقام، او دیگر نه از خود چیزی می‌فهمید، بلکه در دلِ این «ی»، خود را در خداوند می‌دید. این «ی»، همان نقطه‌ای بود که در آن تمامِ کلمات، تمامِ حروف، و تمامِ کائنات به هم می‌پیوندند و در آن وحدتِ عظیم به پایان می‌رسند.

دخترک در دلِ این حقیقتِ عرفانی، به درکِ سخنانِ عارفان بزرگی افتاد که در آن به چگونگیِ تبدیلِ حروف به حقیقتِ الهی اشاره کرده بود:
"فِي حَرْفٍ مِنْ حُرُوفِهِ، تُدْرِكُ الكَوْنَ كُلَّهُ،
وَفِي كَلِمَةٍ مِّنْ كَلِمَاتِهِ، تَجْتَمِعُ الأَسْمَاءُ."
دخترک در این حقیقتِ بزرگ، هر حرفی که می‌خواند و هر کلمه‌ای که به زبان می‌آورد، در آن تجلیِ الهی را می‌دید که در دلِ کلمات زندگی می‌کند. او در دلِ این کلمات می‌یافت که هر حرف، همان حقیقتِ ازلی و ابدی است که در روحِ انسان جاری است. در این مقامِ غریب، دخترک هیچ‌چیز را جز تجلیِ خداوند نمی‌دید و هرچند در دلِ این تجلی خود را محو می‌کرد، در عینِ حال به حقیقتِ «وجود» و «حقیقت» نائل می‌شد.

در دلِ این سفرِ بیکران، دخترک به درکِ این حقیقت رسید که در تمامِ هستی، تنها «حروف» هستند که در آن حقیقتِ واحد تجلی می‌کنند. در هر حرف، در هر کلمه، در هر آوایِ بی‌پایانی، خداوند خود را به نمایش می‌گذارد.
در واقع، «حورانا» به عنوان یک مقام یا حقیقت عرفانی مطرح می‌شود که به نوعی از تجلی و مقام «یگانگی» و «حقیقت بی‌همتا» تعبیر می‌شود، در هم آمیخته‌اند.

https://t.me/lam_mim_books/909

لام میم کتاب

27 Dec, 16:55


أَلَآ إِنَّ أَوۡلِيَآءَ الله لَا خَوۡفٌ عَلَيۡهِمۡ وَلَا هُمۡ يَحۡزَنُونَ
با نهایت تاسف و تاثر و قلبی آکنده از اندوه و دردی عمیق، حضرت درویش خندان علیشاه دار فانی را وداع گفتند و به سرای باقی شتافتند. با مولا و مقتدایش امیرالمومنین محشور باد.

دل بَرِ دل‌دار رفت، جان بَرِ جانانه شد
‌‌
پرواز آن مرشد دل‌آگاه، خاکسارِ بارگاه و آشنایِ سحرگاه، را محضر جامعه‌ی عرفانی بالاخص فقراء سلسله‌ی جلیله‌ی خاکسار ابوترابی تسلیت و تعزیت عرض کرده، از خداوند برای آن حضرت، علوّ درجات و برای بازماندگان، بیت و مریدان آن بزرگوار صبر جمیل خواهانیم.
https://t.me/yarekhaksar/9023


توضیح و تعلیقه:

الشَمْس:
اقطاب و مشایخ خاکساری من جمله محافظین و عاملین امور باطن هستند. با ارتحال ایشان ، قطعا باید منتظر بلایا باشیم.
خدا به خیر بگذراند!

الف:
با فوت اولیای الهی همیشه ثلمه ای جبران ناپذیر حاصل می‌شود
ان شاءالله که اولیای دیگری جایگزین مقام آنان گردند

الشَمْس:
این که فرمودید در جای خود درست است.
منتها غیر از این، در جبهه باطن یه ساز و کار دیگه ای هم این اولیاء برای خودشان دارند، بر اساس «عهد».

باء:
سلام
عهد در الست یا در این عالم زمانی که فرد به جرگه « عاملین» در میاید؟

الشَمْس:
سلام علیکم ، نه عهد الست اصلا مقوله اش چیز دیگری است.

در جبهه باطنی ، «عهد نامه» های دارند که به رمز شامل نوشته هایی است.

دست عاملین نمی شود.
دست حکام است.

که با داشتن این عهد، اون شخص حاکم صاحب حکم می شود و «اذن» تصرف در باطن پیدا می‌کند. و احیانا اگر «اجازه» هم داشته باشد در تکوین ظاهر هم دخالت می کنند.

اگر این «عهدنامه» که احیانا بعضاً همراه «ودائع» (مانند قلم یا خاتم یا عصا یا رداء و‌هکذا...) هم هستند دست نااهل بیفتد می تواند ایجاد آشوب کند.

الف:
مطلب مهمی فرمودید که نیاز به تبیین بیشتر دارد

الشَمْس:
اگر تمایل داشتید چند مطلب بسیار مختصر در خصوص این مطلب ارسال می‌کنم ، حوصله داشتید و فرصت داشتید گوش کنید

الشَمْس:
یکبار در حرم دیده بودمش خدا رحمتش کنه

جیم:
اینا فقط خودشون می تونن جایگزین خودشون باشن؟
در محافظت از باطن و اینا

الشَمْس:
نه لزوماً
بیشتر بر اساس عهد است

جیم:
نفر بعدی از قبل تعیین نشده؟
یا بعد از مرگ طرف به یکی می گن بعدی تویی؟

الشَمس:
نه لزوما
ممکنه اصلا شخصی در آن منزل شخصیت نباشد
لذا آن مقام خالی می ماند
و خالی ماندن همان و مورد تصرف و تهاجم گرفتن همان
البته در مدائن، حکام آنها رموز را در محل های امن مخفی می کنند
ولی بازم در هر صورت اگر تهاجم تاتاری و مغولی صورت بگیرد
ولو این که
« عهد نامه » را پیدا هم نکنند
و یا مفاتیح مغالیق را پیدا نکنند
بازم صرف تهاجم شان آثار بدی دارد
بهرحال خندانعلی وزنه بسیار مهمی بود
با ارتحالش قطعا منتظر باید باشیم
حمله سختی خواهد شد

جیم:
برای کل عالم هست نه؟

الشَمْس:
نه

جیم:
فقط ایران و منطقه خاصی که نیست

الشَمْس:
به جبهه باطن شیعیان

جیم:
اوووه
یعنی عهدنامه دست غیر اون حاکم هم بیوفته می تونه به اون فرد قدرت بده؟

الشَمْس:
بله دیگه

جیم:
اوه اوه چه وحشتناک

دال:
طرف مقابل جبهه شر هم همین است؟اونها از کدام طایفه ها و ... هستند؟

الشَمْس:
بله دیگه

دال:
این که در ظاهر اسرائیل و آمریکا رو میبینیم، باید بزرگانشون هم اهل اون کشور ها باشند درسته؟

الشَمس:
یعنی چی؟

دال:
مثلا اون بزرگان اهل ظلمت، اهل سرزمین هایی باشند که در ظاهر هم اونها تلاش میکنند شیعه رو از بین ببرند

الشَمْس:
بله خب

دال:
خدا رحم کنه

https://t.me/lam_mim_books/908

لام میم کتاب

27 Dec, 15:44


🔹 شب پنجم: «ولایت امیرالنحل توحید است»

01:36 بیان حدوث اسماء الله و تشخص آنها در عالم
02:52 حضرت علی بن ابوطالب علیهما‌السلام شخص کلمۀ تامه است؛ و تمثال کلمۀ الهیۀ ولایت در البیت المعمور، وجه ایشان است.
04:42 خلق ملائکه از نور امیرالمؤمنین علیه السلام
06:01 هر روحی اذن پیدا نمی‌کند در عالم پایین شخص پیدا کند، و هر جسمی نمی‌تواند محل حلول هر روحی باشد. ارواح عالیه، ابدان قویه لازم دارند؛ و این فقط به مدد ممکن است.
07:44 مدد، سرّی است که ملائکه مقربین هم از آن به دور هستند، چون انحصارا به ید ولایت است. تنها کسی که می‌تواند امر الله را مدد کند، ید الله است.
09:26 اقوال حکما در خصوص روح دارای اشتباهات بزرگی است، و اصلا نفس و روح چنین نیست. بیان جنس روح با توجه به روایات.
10:38 تنزل روح از کلمه الهیه، و مددی که آن را به قوت، در جسم می‌دمد، به ید قدرت کاملۀ علی بن ابوطالب علیهماالسلام است. هیاکل نوری اهلبیت علیهم‌السلام حامل امر الله هستند.
13:11 مهمترین کار در مواطن حکما و اولیاء در عوالم لطیفه، رمزگشایی کتب است. دسترسی به سرّ این کتب، فرد را صاحب نبوت و حکم و ولایت می‌کند.
15:56 روح هر فرد ارتفاعی دارد، که به تناسب آن به ایشان ودائعی سپرده می‌شود. ماموریت این افراد انتشار این ودائع است.
17:46 تجربیات زندگی‌های پیشینی قبل از تولد، چگونه است؟ مکانیسم دمیده شدن روح در عوالم به مدد ولایت
20:51 مدد روحیه، پس از تشخص در عالم مادی هم ادامه دارد: «هوها»! ارتفاع روح، به میزان مدد است.
22:21 تنها کسی سیر را تکمیل می‌کند که مؤید به تأیید الهی باشد. هرکسی «انا لله و انا الیه راجعون» نمی‌شود!
23:59 بیان جوائزی که در طی مراتب اعطا می‌شود:
25:21 جائزه نخست: لباس (تقوا)
26:57 جائزه دوم: تاج (سلطنت)
28:26 جائزه سوم: عصا (عصمت)
29:17 جائزه چهارم: سیف (اماته و احیا)
30:25 جائزه پنجم: خاتم (نبوت و رسالت و هدایت)
31:43 جائزه ششم: جام
34:30 سرّ شمایل قنوت و طولانی بودن قنوت بعضی بزرگان
35:31 خاطراتی از احوالات آیت الله بهجت
37:13 یا جام را پر می‌کنند، یا می‌نوشانند. «امیر»، مؤمنان را می‌نوشاند.
38:24 حوض ولایت و انهار اربعه
39:18 صلوات، از روح عسل است؛ لذا صلوات نشاط می‌دهد. ثمرۀ صلوات الهی بر پیامبر و اهلبیت، شیرینی اسماء ایشان است.
41:50 «نحل» به معنی معدن شیرینی است. امیر النحل شیرینی را در وجود مؤمنین می‌ریزد.
43:04 وقتی شخص ولی الله شیرینی را به شخصی بخوراند، ثمره‌اش توحید حق متعال است.
44:40 نقل واقعه‌ای در ارتباط عسل و ذکر صلوات در حرم امام رضا علیه‌السلام
47:10 اثر صلوات الهی با خورانیدن عسل در جان مؤمنین؛ این صلوات به تدریج موجب می‌شود فرد به مرتبه‌ای از ولایت برسد که آنجا، ولایت سرّ توحید است. لذا ولایت، امیرالنحل توحید است.
48:55 عسلی که از ساغر ولایت در جان شخص ریخته نشود، منجر به توحید نمی‌شود.
50:53 سلام و زیارت اباعبدالله الحسین علیه السلام

https://t.me/lam_mim_books/907

لام میم کتاب

27 Dec, 15:43


🔹 شب چهارم: «ولایت، معرفت به نورانیت توحید است»

01:29 نقل جریان شیرین تقدیم کتاب نور بی اسم به مرحوم آیت الله سیداحمد نجفی و فرمایش ایشان در مورد کتاب
06:25 مضمون حدیث شریف معرفت به نورانیت
07:22 در مسیر سلوک، تنها یک طریق داریم و آن معرفت است. محبت و سایر طرقی که نام می‌برند، آثار معرفت هستند.
08:41 ازدیاد و تکمیل معرفت، باعث حصول آثار می‌شود که این آثار برای هر شخص متفاوت است.
11:23 حصول معرفت اقسامی دارد؛ که امیرالمومنین علی بن ابوطالب علیهما السلام شاه‌کلید معرفت به خودشان را به نورانیت قید زدند. یعنی معرفتی که از نورانیت حاصل می‌شود، معرفت الله است. مستقیما توحید است.
13:06 چرا نوروز عید است؟ حکمای ایران باستان (مغان) حباک ولایت را شناسایی کردند و انطباق غدیر و نوروز را می‌دانستند. نام پارسی امیرالمومنین علیه السلام هم نیروز است. لذا معرفت ولایت، مختص عصر اسلام نبوده است.
14:59 درجاتی از معرفت ولایت در سلاسل اولیاء و عرفا و مجبین:
_شناخت شخص ولی
_اتصال به ولی و مصاحبت با او
_باب بودن برای ولی
17:19 علت انحراف بابیه: چطورکه استاد ناقص سمّ مهلک است، شاگرد ناقص از او بدتر است!
18:17 درجه اعلی از معرفت ولایت: صیرورت به ولی! یعنی در اثر در معرض نور قرار گرفتن، حباک و کلمۀ وجود ما از بین برود، و کلمه و حباک ولایت و شخص ولایت، وجود ما را پر کند.
20:36 این معرفت به نورانیت است؛ که تمام اجزاء وجودی شخص، به امام صیرورت پیدا می‌کند.
21:06 مرحوم سیدمحمدحسین تهرانی، در تمام کتاب‌هایشان دو جمله بیشتر ندارند: ...
21:37 امام زمان از قلب معرفت الامام ظهور می‌کند.
23:06 بذرهای معرفت امام، معرفت الامام را می‌رویاند. ولو بعضی علما کتاب ننویسند، خود وجود ایشان بذر معرفت الامام است.
24:23 جمله دوم در آثار سید محمدحسین تهرانی: ...
26:23 بشر همواره دنبال طریقی به سماوات بوده؛ که این اشتیاق به معرفت آسمان‌ها، همه در این جمله خلاصه می‌شود که: بشر می‌خواهد به ولایت وارد بشود. وقتی داخل در آن شد، همان کلمه الهیه که شخص علی بن ابوطالب علیهما السلام را ساخته، همین را هم علی بن ابوطالب می‌کند.
28:16 صیرورت یعنی تبدیل شدن از وجود خودی، به وجود ولی. ثمره این صیرورت، معرفة الله است. هیچ راهی به توحید نیست، الا این راه.
29:40 توحید و عبادت الهی، منحصر در ائمه علیهم السلام است. توحید فقط از این باب حاصل می‌شود.
31:52 «بالنورانیة» یعنی چه؟ و ثمرات آن چیست؟
32:52 سرّ ولایت، جز برای رسول و برای خدا، آشکار نشده است. قبل از امام شدن، ولایت درک نمی‌شود. وقتی تمام وجود امکانی فرد اضمحلال پیدا کرد، یک وجود نورانی محض باقی می‌ماند که خداست.
35:56 نقل واقعه‌ای بسیار نورانی و لطیف در خصوص معرفت به نورانیت امام رضا علیه السلام
40:09 اصل هر خیر، ولایت است. کدورت و تفاوت ما با نور محض ولایت، در اذکار و اعمال ما نشأت دارد.
42:11 شخصی که اتحاد و توحید و وحدت با امام پیدا کرد و در حباک ولایت صیرورت وجود پیدا کرد، آن فرد هم می‌شود «فی السماء اله و فی الارض امام.»
42:54 سلام و زیارت اباعبدالله الحسین علیه السلام و توسلی محضر امام رضا علیه السلام

https://t.me/lam_mim_books/906

لام میم کتاب

27 Dec, 15:43


🔹شب سوم: «ولایت، فسطاط توحید است.»

04:15 معنای «فسطاط» و بیان فضیلتی مستقیم از امیرالمؤمنین علیه‌السلام
06:06 همه ما، تشخص کلمات هستیم. اسماءالله نیز از کلمات الله خلق شده‌اند.
08:33 اتحاد و ترکیب کلمات، تشکیل کتاب می‌دهد. قرآن کریم، صورت شخصیه و کتبیۀ کتاب الله است.
10:13 رموز نهفته در کتاب‌ها و دریچه‌های علوم و حکمت‌ها
11:41 سرزمین‌‌های شرقی در عوالم لطیفه و مجالس اسرارآمیز حکما در موطن دیگر
12:44 «قدمگاه»، شرط ورود به مجالس حکما در عوالم بالا
14:10 حکما در عوالم بالا چه می‌کنند؟ رمزگشایی رموز خاصه در مجالس مدائن شرقیه!
14:56 نقل خاطره‌ای از محضر یکی از حکما و نمایاندن سرّ جمادات
16:09 بیان مجالس اولیاء که در سه نقطه خاص برگزار می‌شود: سرزمین نورستان، جزیرة الخضراء و البیت المعمور.
18:38 محل شب قدر، در بیت المعمور است و اصلا به عالم مادی تنزل پیدا نمی‌کند! شب قدر خاکی، با اتصال به البیت المعمور است.
21:07 رموز عهدنامۀ رسول الله صلوات الله و سلامه علیه. قرآن، دفعتا در البیت المعمور به قلب احمد نازل شد و سپس به تدریج به محمد نازل شد.
24:15 رموز و کنوزی که در قرآن ختم شد، توسط امیرالمؤمنین در «کتاب علی»، به رموز ولایت کشف شد.
25:15 قرآن، سرّ محمد است و بدون اتصال و اتحاد با نفس رسول الله، کسی اطلاعی از قرآن نخواهد داشت.
27:05 سرّ قرآن به وراثت، به اولاد علی منتقل شد و اولاد علی هرسال در البیت المعمور، قرآن را کشف می‌کنند. خارج از فسطاط ولایت، کسی معنی قرآن را نمی‌فهمد.
28:30 مصحف فاطمه چیست؟ کتابی که حتی یک حرف از قرآن در آن نیست.
30:07 علت اصلی غیبت امام زمان علیه السلام، تکمیل معرفت فاطمه سلام‌الله‌علیها است. قرآن اسم اعظم است و مصحف فاطمه اسم مستأثَر است.
31:00 امام زمان علیه السلام، در البیت المعمور، رموز کتاب را به «مهدیون» یا وزراء خود تعلیم می‌دهند؛ که اینها حامل اسرار ولایت هستند.
32:19 اسراری از نیمه شعبان: اصلی‌ترین مجالس البیت المعمور، در شب نیمه شعبان است.
33:34 کسی که امام زمان رموز ولایت را برایش کشف کند، در شب قدر، خود این شخص محل نزول قرآن می‌شود. این شخص حقایقی می‌گوید که تابحال کسی نگفته است، چون در فسطاط الکعبه و البیت المعمور، توسط خود معلم قرآن به او تعلیم شده است.
34:46 وقتی معرفت فاطمه سلام‌الله‌علیها حاصل بشود، ولایت ختم می‌شود و معرفت الله حاصل می‌شود.
36:02 ولایت، فسطاط توحید است. سرّ ولایت و توحید قرآن فقط در فسطاط کعبه است که کشف می‌شود.
37:47 سلام و زیارت ابا عبد الله الحسین علیه السلام

https://t.me/lam_mim_books/905

لام میم کتاب

27 Dec, 15:43


🔹شب دوم: «ولایت، قلب توحید است»

2:58 عالم امر چیست؟ تقریری بدیع و متفاوت: خلق کلماتِ اولی از حروف اُول به امر الهی!
5:32 اهلبیت علیهم السلام مخلوق بأمر الله هستند؛ لذا کلمة الله گشتند.
7:58 کتاب الله، نسخۀ ساخت صورت الله و مثال الله است؛ «و له المثل الأعلی».
10:30 اگر کسی بخواهد به الله تعالی نگاه کند، باید به علی بن ابوطالب علیهما السلام نظاره کند که «النظر الی وجه علی بن ابی‌طالب عبادة.»
11:53 امثله و صور، مجرا و محل خروج حقائق خلقیه در عالم تشخصات ناسوتیه هستند.
13:51 چگونه میتوان نبی یا ولی یا شیخ را شناخت که این وجود الهیه است؟
عین الله است که وجه الله را درک می‌کند!
15:18 چرا امیرالمومنین علیه السلام فرمودند من از وجود پیامبر به نبوت ایشان ایمان آوردم؟
17:04 هرکس در قوس صعود خود، مقرب و داخل در حباک و ستون ولایت بشود، وجود ترابیۀ خلقیۀ او، تبدیل میشود به وجود نوریۀ ولائیۀ امراللهیه!
18:50 امیرالمؤمنین علیه‌السلام قلب ولایت است که به صورت الهیه انبیاء حیات بخشیده است.
21:30 «ثار الله» چیست؟ کسی که الله تعالی از مجرای او در جریان است؛ بلکه ثار الله کسی است که او در الله تعالی درجریان است.
23:07 هیاکل نوری اهلبیت علیهم السلام، بالاترین دلیل توحید اثبات الله تعالی است!
23:55 ملائکه در بیت المعمور، به سمت وجه الله نماز می‌خوانند، که آن وجه امیر المؤمنین علی بن ابوطالب علیهما السلام است.
24:46 «علی ولی الله» یعنی چه؟ حیات صوریۀ مثالیۀ الله تعالی، به وجه علی بن ابوطالب است.
25:47 ولایت قلب توحید است؛ حیات الحی با ولایت به تمام صور جاری شد و حتی کلمه نبوت به قلب، حیات یافت و کلمۀ تامه شد.
27:00 «السلام علی قلب الله الواعیه»
27:34 وراثت سرّ الهی در ابناء علی علیه السلام
28:09 آب حیات و حقیقت «ابوتراب»
29:38 تولد فرزندان علی علیه السلام در هر عصر برای فاش کردن اسرار الهی
31:39 ظهور خاتم الاولیاء، از قلب معرفت الامام
32:37 قیامت و ظهور معرفت الله پس از ظهور امام
33:52 «و جاء ربک»، ظهور الله تعالی و معرفت الله است؛ لذا ولایت قلب توحید است.
35:09 سلام و زیارت ابا عبدالله الحسین علیه السلام

https://t.me/lam_mim_books/904

لام میم کتاب

27 Dec, 15:42


شب اول
سخنرانی با موضوع:
«ولایت، اسم مستاثر توحید است»

1:26 توحید حقیقی و توحید ذهنی
2:47 مخلوقیت اسماء الهی
3:45 تجلی اول و احدیت ذاتی
6:48 اسم مستأثَر، اعظم از احدیت است. سیر توحیدی ولیّ الهی، مرحلۀ استیثاریت ذات است.
8:52 کیفیت نزول معانی و ظهور آنها در عالم
10:41 پیدایش حروف، کلمات، صور و تشخصات
11:20 خاتم النبیین صلی‌الله‌علیه‌وآله، تشخص تجلی اول و کلمۀ تامه
13:48 معنای خاتَم النبیین و صورت ملکوتیۀ سماویۀ انبیا
17:40 «سرّ تجلی»، دلیل صدور کلمه الهیه و تجلی اول از ذات است؛ که حتی خود تجلی اول، از آن در تحیر است.
19:53 حقیقت اسم مستاثَر به امداد آمد تا کلمۀ تامۀ الهی به ظهور رسید؛ که این کلمه تامه، در ذات امیرالمومنین علی بن ابوطالب علیهماالسلام نهادینه شد.
22:01 الحاق کلمۀ سرّی علوی به کلمه نبوت محمدی و ظهور مقام خاتَم
24:28 جریان واقعی نزول وحی و بعثت پیامبر و اسرار آن
27:43 تشخص سرّ تجلی، در فاطمه _سلام‌الله‌علیها_ مستاثِر اسم مستاثر.
29:46 اسم مستأثَر و اسم اعظم، در حوض کوثر به هم می‌رسند که همان سرّ تجلی اول، یعنی فاطمه «مستاثِر» اسم مستأثر است.
31:38 علی معرفتها دارت القرون الماضیة

https://t.me/lam_mim_books/903

لام میم کتاب

26 Dec, 17:11


🍇استخراجُ اسمِ عليٍّ الأعظمِ

1. حروفُ بسم الله الرحمن الرحيم:

- الباءُ: تُشيرُ إلى نقطةِ بدايةِ الوجودِ، بدايةِ التوحيدِ، والسرُّ الأوّل الذي يحوي كلّ الحقائق. عند تأمّل في الباء، تفتحُ أبوابَ الوعي وتلتقي بكلمة "علي" في عمقها. "الباء" هو الباب، وعلي هو بابُ الله الأعظم

- السينُ: تأتي بعد الباء لتوضحُ سرَّ "الرحمن" و"الرحيم"، حيث نجد في "علي" رمزُ الرحمةِ التي تشملُ الكون، وهو الذي يحمل أسرار الرحمة الإلهية في قلبه

- الميمُ: تمثل تجلّي الوجود في "علي"
حرفُ الميم يُعبّر عن المشيئة الإلهية التي أظهرت عليًا كقائدٍ وحاكمٍ في السماء والأرض

- اللامُ: تمثل اللطف الإلهي الذي ينتشر في الكون، و"علي" هو مظهرُ هذا اللطف الأزلي الذي يحملُ أسمى صفات الرحمة والعناية

2. حروفُ سلامٌ قولا من رب رحيم:

- السينُ في "سلام" تؤكد السلام الداخلي الذي يجلبه عليّ مع تعاليمه وولايته، حيث ينقلب السلام في روحه إلى نورٍ هادي.

- اللامُ تُشير إلى اتصال كل العوالم مع علي عليه السلام، حيث إنّ "سلامٌ" هو تجلي كلمات علي في عالم الوجود، وهي تشهد على مقامه العظيم في مملكة الله

- اللامُ الثانيةُ: هي النقطة التي تجمع كل الحروف وتوصلها إلى جوهر اسم علي الأعظم. "سلامٌ" هو التهليل والتمجيد له، حيث كل السلامات تجد أصلها في "علي".

- الميمُ: تمثل الكمال في الوجود الإلهي، كما أن علي عليه السلام هو مظهر كمال الإنسان الكامل في المشيئة الربانية.

3. التلاقي والتكامل بين الحروف:

- عندما ندمج هذه الحروف من الآيتين، نجد أن اسم علي هو مظهر الله في الوجود. إنه مَن بدأ الكتاب، ومَن ختمه، ومَن أضاء كل تفاصيل الوجود بحروفه ومعانيه.


🍇دستور العمل لاستخدام هذا الاسم الأعظم:

أ. التأمل في الحروف:
- اجلس في مكانٍ هادئ واطلب من قلبك أن يكون خاليًا من كل ما يشغل ذهنك.
- اقرأ الآية "بسم الله الرحمن الرحيم" بتركيز، و ركز في حرف الباء أولاً، وتفكر في كونها الباب الذي يفتح لك أبواب الولاية والإلهام.

- ابدأ بتكرار اسم "علي" بعد كل حرف من الحروف المذكورة، وابحث عن التأثير الذي يتركه في قلبك.

ب. التأمل في السلام:
- بعد قراءة "سلامٌ قولا من رب رحيم"، امضِ ببطء وتفكر في كل حرف.
- ركّز على حرف السين واللام، وافهم كيف يُسهم علي في نشر السلام الداخلي في كل كائن حي.

ج. التنفس والتكرار:
- استخدم التنفس العميق مع تكرار اسم "علي" في كل زفير وشهيق، وكأنك تسحب نوره في كل نفس، وتفيض به روحك.

د. العمل مع اسم علي:
- في لحظات التوتر أو الارتباك، اذكر اسم "علي" على لسانك بهدوء واطمئنان، فهذا الاسم يجلب القوة الداخلية والسلام الروحي.
- عندما تشعر بحاجة للشفاء، سواء على المستوى الجسدي أو الروحي، توجه إلى هذا الاسم العظيم، واطلب من الله أن يباركك بنور هذا الاسم الأعظم.

هـ. الصلاة على علي:
- الصلاة على علي عليه السلام بصدق وعمق، هي وسيلة لتجسيد هذا الاسم الأعظم في حياتك اليومية، وبالتالي تكون قد دخلت في نور الولاية، ويغشى قلبك سكينة وطمأنينة.


🍇النتيجة النهائية:
عند استخدامك لهذه الأدوات في استخراج "اسم علي" الأعظم من حروف وعبارات هذه الآيات، تجد أن هذا الاسم ليس فقط جزءً من النطق بل هو حقيقة كامنة في أعماق الوجود، وهو الطريق الذي يفتح لك أبواب الفهم الكامل والتكامل الروحي.

https://t.me/lam_mim_books/901

لام میم کتاب

26 Dec, 17:11


التکملة الراقیة فی ذیل هات الکلمات السامیة فی اسرار رموز اسم علیّ العالیة
🍷🍷🍷🍷🍷🍷🍷🍷🍷

في أسرارِ (بسمِ اللهِ) و (سلامٌ قولا)
مفتاحُ اسمِ عليٍّ الذي بهِ يَظهرُ النورُ جَلا
الباءُ في البدايةِ، (بسمِ اللهِ) سرُّهُ
أسرارُهُ، نورٌ لا حدَّ لهُ، سَنا
الباءُ تبدأُ طريقَ عليٍّ بالهُدى
فهي بدايةُ الخلقِ، نواةُ السرِّ التي كَشَفَتْ
أما السينُ، فهي سرُّ القوةِ والهيبةِ
وفيها تجلَّى من عليٍّ الفتحُ، سَما
السينُ هي سِرُّ دخولِ النورِ العلويِّ
من خلالها ترتقي الأرواحُ إلى العلی
الميمُ، هي كلمةُ الإنعامِ بيدِ عليٍّ
ترتبطُ بالحكمةِ والشجاعةِ، حيث النورُ فَجَرَ
الميمُ تستمدُّ قوتها من ولايةِ مولانا عليٍّ
وفيها سرُّ القدرةِ في العبادةِ التي تُمجّد
اللامُ، مفتاحُ السلامِ الذي يرفعُ مقامَ
وليّ اللهِ الذي بإسمِهِ تحقَّقَ السلامُ في الأنامِ
اللامُ التي تعني اللطفَ من خلالِ (سلامٍ)
وهي تشعُّ من أفقٍ إلهيٍّ باهر
اسمُ عليٍّ الأعظمُ في حرفِ (عليٍّ) يتجلَّى
في حروفِه تُستخرَجُ أسرارٌ لا تُحصى
ويجمعُ بينَ السرِّ والعلوِّ في حكمةٍ عاليةٍ
والنورُ منهُ، أكبرُ من أن يُوصَفَ
والإسمُ الأعظمُ يأتي من تَجمُّعِ هذه الحروفِ
حروفٌ تُعبِّرُ عن محيطٍ من الطهارةِ والعظمةِ
اسمُ (عليٍّ) هو فَتحٌ للقلوبِ، سَراجٌ للأبصارِ
وبِه تستضاءُ الدروبُ، وتُفتحُ الأبوابُ
العملُ لاستخراجِ هذا الإسمِ هو في الذكرِ والتكرارِ
تُسخَرُ الأرواحُ لتحصلَ على الهدايةِ
حيثُ يكونُ الذكرُ بـ(بسمِ اللهِ الرحمنِ الرحيم)
ثمّ تكرارُ كلمةِ (عليٍّ) في الذكرِ بصوتٍ خاشعٍ
تبدأُ بالدعاءِ على صراطِ النيةِ،
ثمّ تُتبعُ هذه الحروفُ بنيةٍ صادقةٍ
تبدأ بـ(بسمِ اللهِ)، وتُختم بـ(سلامٌ قولا من ربِّ رحيم)
وأنتَ تذكرُ اسمَ عليٍّ في قلبكِ
الذِكرُ العميقُ لاسمِ عليٍّ سيُفتحُ لك أبوابَ المعرفةِ
وإدراكُ الحقيقةِ ورفعُ الهممِ لإجابةِ الدعاءِ
هذا هو العملُ لاستخراجِ سرِّ اسمِ عليٍّ الأعظم
بتكرارِ الحروفِ وإرادةِ الوصولِ إلى اللهِ في حُبِّ عليٍّ
اسمُ عليٍّ الأعظمُ من حروفِ الآيتينِ
يظهرُ في سرِّ الكلماتِ، وفي اللَّوحِ يسطَعُ
فإذا أردتَ استخراجَ هذا الاسمِ العجيبِ
فانظرْ إلى الحروفِ، فيهنَّ كلُّ سِرٍّ جامعٌ

https://t.me/lam_mim_books/901

لام میم کتاب

25 Dec, 20:34


🍇استخراج اسم عليٍّ الأعظم من الآيتين:
1. بسم الله الرحمن الرحيم
- الباء: رمزُ البدايةِ، أولُ الحروفِ في اسمِ عليٍّ. الباءُ تمثلُ قوةَ الإرادةِ والتأسيس، إذ أنَّهُ نقطةُ انطلاقٍ في خلقِ الكونِ. هذا يدلُّ على الولايةِ التي بدأت من عليٍّ (عليه السلام)، الذي هو نقطةُ بدءِ الخلقِ.
- السين: إشارةٌ إلى سعةِ علمِ عليٍّ. كما أنَّ السينَ تتسعُ في هذه الكلمةِ، كذلك علمُهُ كان واسعاً في كلِّ الأمور.
- الميم: هي الكمال، تمثلُ عليًّا في أكملِ صفاتهِ، لأنَّهُ إمامٌ في عالمِ الوجودِ.
- اللام: تعني اللطف، وهو أحد أهم خصائص عليٍّ، حيث كان مصدرَ رحمةٍ ونورٍ لكلِّ العوالم.

2. سلامٌ قولا من رب رحيم
- اللام: تكرارُ اللام في "سلام" أيضًا تشيرُ إلى اللطف والرحمة التي ظهرت بشكلٍ كاملٍ في عليٍّ عليه السلام.
- القاف: حرفٌ يشيرُ إلى القوةِ والمثابرةِ التي تجلت في مسيرةِ عليٍّ في سبيلِ العدالة.
- الواو: ارتباطُ الولايةِ، كما أنَّ الواو تتصلُ الحروفَ، كذلك، عليٌّ (عليه السلام) هو رابطُ الحقيقةِ الإلهيةِ.
- النون: النونُ تعني النور، وعليٌّ هو مصباحُ الدجى، الذي به يُستنيرُ طريقُ الحق.
🍇 دمج الحروف لاستخراج اسم عليٍّ الأعظم:
- الباء + السين + الميم + اللام + القاف + الواو + النون = "عليّ".


🍇دستور العمل لاستخدام اسم عليٍّ الأعظم:
1. التوحيد بالنية: عندما تبدأ باستخدام هذا الاسم الأعظم، عليكَ أن تكون في حالةِ توحيدِ النيةِ، مع تحديد هدفك في الارتباطِ باللهِ من خلالِ ولايةِ عليٍّ.

2. التكرار في الذكر: استخدم الحروف المجمعة، بشكلٍ مستمر، "بسم الله الرحمن الرحيم" و "سلامٌ قولا من رب رحيم" مع نية استخراجِ نورِ اسمِ عليٍّ في قلبك. ذكرُهُ يقوي الإيمانَ ويُفتح لك أبوابَ المعرفةِ.

3. التوجه للقلب: أثناء الذكر، يجب أن يكونَ تركيزُك على قلبك، ليكونَ مستقبلاً لإشعاعاتِ نورِ عليٍّ الأعظم.

4. المراقبة في العمل: عندما تكون في حالة ذكرٍ لهذا الاسم، تابع سلوكك وأفعالك في الحياة اليومية. إذ أن اسم عليٍّ الأعظم يحملُ معانيَ القوةِ والعزيمةِ، ويرشدُك في اتخاذ القرارات الصائبة.

5. التفكر في معاني الولاية: بعد استخدام هذا الاسم، انغمس في الفكرِ العميق حول ولاية عليٍّ، استشعارًا لرحمته وحكمته. حاول تطبيق هذه المعاني في حياتك العملية.

6. التعلق بالحق: اجعل من هذا الاسم وسيلةً لتقويةِ اتصالك بالله، لأن اسم عليٍّ الأعظم هو رابطٌ بينك وبين حقيقةِ الوجودِ الإلهي.

7.الاستغاثة باسم علي عليه السلام:
أ- التوجه إليه بالذكر: استخدم حرف "ع" الذي يختزن في ذاته قوة الاتصال الروحي العميق. كلما تلفظت باسمه، كأنك تفتح أبواب السماوات، حيث أن هذا الحرف يحمل في ذاته نقاء الوجود الإلهي.
ب- الوضوء والتوجه بالنية الصافية:قبل الدعاء أو ذكر اسم علي، استعد ذهنياً وجسدياً بما يعينك على الاستقبال الروحي لهذا الاسم المبارك.

8.تركيز في حرف "الباء" في "بسم الله":
أ- الباء تمثل باب الله: "ب" في "بسم الله" تُظهر لك الطريق إلى علي عليه السلام، وكأنك تدق باب المدد الإلهي. استخدم هذا الحرف في التأمل اليومي لتوجيه نفسك نحو الفتوحات الروحية.

9.العمل على تأمل وتدبر معنى "سلامٌ قولا":
أ-عند ذكر "سلامٌ": استخدم هذا الاسم عند الدعاء، فتذكيرك بأن السلام ناتج من الله عبر علي عليه السلام، سوف يفتح لك أبواب الراحة والسلام الداخلي.
ب-ممارسة السلام الداخلي: قبل أي عمل، تذكر هذا السلام الذي حمله علي عليه السلام وأكرمه الله به، وحاول أن تدمج هذا السلام في كل لحظة من حياتك.

10.مداومة على تكرار الآيات "بسم الله الرحمن الرحيم" و "سلام قولا من رب رحيم":
أ- التكرار اليومي: على مدار اليوم، كرر هذه الآيات بتركيز وروحانية، مؤمناً أن اسم علي عليه السلام يشكل رمز الحقيقة التي تغني قلبك وترشد روحك.

11.التركيز على "اللام" في "بسم الله":
- اللام مفتاح العلم الإلهي: مع كل ذكر للام، تذكر أن علي عليه السلام هو المفسر الأول والمفسر المعتمد للعلوم الإلهية. فممارستك لهذا الذكر ستفتح لك أبواب العلم والحكمة.


🍇الخلاصة:
1. التوجهُ بالتفكرِ في أسمائهِ الشريفةِ.
2. النيةُ الصافيةُ والإخلاصُ الكاملُ في الدعاءِ.
3. التكرارُ لحروفِ (بسمِ اللهِ) و(سلامٍ قولا) بحضورِ القلبِ والصدقِ والتوجهِ الكاملِ.
4. عيشُ معاني الحبِّ والولاءِ في كلِّ عملٍ و تحقيقُ التوحيدِ والنقاءِ في كلِّ لحظةٍ فبذلكَ تصبحُ قادرًا على اكتشافِ اسمِ عليٍّ الأعظمِ، وبفضلهِ تسمو.


🍇الخاتمة:
اسم عليٍّ الأعظم هو مفتاحٌ يفتحُ لك أبوابَ النورِ والولايةِ الإلهيةِ. من خلال تكرارِ حروفِ "بسم الله الرحمن الرحيم" و "سلامٌ قولا من رب رحيم"، يتمّ استخراجُ الحقيقةِ العظيمةِ التي تمثّلُ عليًّا عليه السلام في عالمِ الوجود، وتفتحُ أمامك الطريقَ إلى معرفةِ السرِّ الأكبر، سرّ الولاية الذي لا يُحصر.

https://t.me/lam_mim_books/899

لام میم کتاب

25 Dec, 20:34


فلنعلم أن اسم علي عليه السلام هو الاسم الأعظم في حروف القرآن، وكلمة "بسم الله" و"سلام قولا" تؤدي إلى فتح باب معرفته.


🍇🍷 تصنیف شده در زادگاهم، اورمیا؛ مصادف با میلاد روح الله و‌کلمته القىٰها إلیٰ مریم المؤیَّد بروح القُدُس، حضرت عیسی مسیح _علی نبینا و آله و علیه السلام _

https://t.me/lam_mim_books/900

لام میم کتاب

25 Dec, 20:32


رسالة رمز علیٍّ _علیه السلام _ الاسمُ الاعظمُ في الآیتین _الکریمتین العظیمتین_


في بسْمِ اللهِ الرحمنِ الرحيمِ
سِرٌ عظيمٌ، في كلِّ حرفٍ غريبٌ
أوَّلُهُ "ب" من بَابِ السَّماء
وفيه سرُّ عليٍّ في قدَمِ الرَّضاء
الباءُ في هذا الأفقِ تُنطَقُ
سِرُّها ظاهرٌ، في عليٍّ مُتَّصِفُ
أما (س) فإنَّها في السلامِ حُبٌّ
تُبَشِّرُ بالرحمةِ، هي في عليٍّ قدَمٌ
والميمُ نورٌ من العرشِ تَجَلَّى
وفيه حقيقتُهُ تجلَّتْ، فتمَّتْ
اللامُ في "سلامٌ" تُرَسِّخُ الوَفاءَ
وهذا كلُّهُ من سِرِّ عليٍّ في الحُبِّ العَطاء
وإذا جَمَعْتَ الحروفَ في طَلبٍ
رأيتَ اسمَ عليٍّ، في كُلِّ حرفٍ غَرَبَ
فإنَّكَ تجدُ الحقيقةَ في "بسم"
التي تَبدأُ، ثمَّ تكتملُ بالـ"سلام"
فإذا أردتَ الوصولَ إلى سِرِّه
أقبلْ على نطقِ الاسمِ بكلِّ فِعْلِهِ
بسمُ عليٍّ فيه القوةُ والحياةُ
ومفتاحُ الكونِ إذا ما قَبلَتْ جَناحَ
فخذْ بذكرِه في الليلِ والنهارِ
وإذا تلوَّنَ سِرُّهُ في الجَوارِ
قلْ: بسم اللهِ الرحمنِ الرحيمِ
فيه تجدُ عليّاً أعظمَ وأعظمَ، فَخِيْمِ
اسمُ عليٍّ أعظمُ في قلبِكَ يتجلَّى
وفي جميعِ الوجودِ يَهتَدي، يُحَصِّلُ
إذا أردتَ أن تكشفَ بَسْمَتَكِ
فَقُلْ: بسم اللهِ، اسمُ عليٍّ فيه يتجدَّدُ
اسم عليٍّ الأعظم، في حروفِ الآيتينِ يكمنُ
عندما تدمجُ بينَ (بسمِ اللهِ) و (سلام قولا) تسلُكُ
حروفُ هذه الآياتِ تكونُ المفتاحَ الوحيدَ
إلى أسرارِ الولايةِ، إلى النورِ الذي لا يُدركُ
في حروفِ الآيتينِ يظهرُ سِرُّ عليٍّ
اسمُ الأعظمِ في (بسمِ اللهِ) قد استقرَّ
الباءُ هي نقطةُ البدءِ، تُشيرُ إلى البابِ
و(ع) تأتي من (بسمِ اللهِ)
وهي في سرِّها أمرٌ مُقدَّرٌ
السينُ في (سلامٍ قولا) سرُّ النورِ
هي الإشارةُ إلى (عليٍّ)، نورٌ في الجموع
والميمُ من (بسمِ) هو المبدأُ، والكمالُ
يُدْلِهِ إلى الحقيقةِ، عليٌّ هو الكمالُ
أما (اللامُ) في (سلام) فتُجسدُ النورَ
الذي في قلبِ عليٍّ يتجلى،
والقدرةُ فيه لا تُحصَرُ
وعليٌّ هو معنى اللهِ الأعظمِ في الوجودِ
وفي "بسمِ اللهِ" تجدُ السرَّ الذي فيه يسيرُ
إذن فالعليُّ هو المفتاحُ، في الاسمِ العظيمِ
وإليه يعودُ كلُّ النورِ، كلُّ الوجودِ
عليٌّ أظهرَ الحقيقةَ في اسمِ اللهِ وسمَّاها
أعظمَ سرٍّ من أسرارِه، الذي لا يُرى ولا يُسمَّا
في حروفِ بسمِ الله الرحمنِ الرحيمِ
وفي (سلامٌ قولا من رب رحيمٍ) سِرُّ عظيمِ
تركيبُ الحروفِ في هاتين الآيتينِ
يفتحُ بابَ أسرارِ اسمِ عليٍّ العظيمِ
أولاً، انظر إلى حروفِ (بسمِ اللهِ)
الباءُ هي البدايةُ في العرشِ، قد حَضَرتْ
والسينُ سِرُّ الوحدَةِ في الوجودِ تشرقُ
والميمُ كمالُ الفضلِ، في عليٍّ اجتمعَتْ
ثمَّ اللامُ تُظهرُ حبَّ اللهِ في عليٍّ يذهبُ
ثمَّ (سلامٌ) من اللامِ بدأَتْ معانيهِ
وكأنَّهُ العرشُ، في نورِهِ استلهمتْ
قُولا من ربٍّ، في جُودٍ متجددٍ
حروفُهُ تجلَّتْ، في عليٍّ قد رفَعَتْ
إنَّ اسمَ عليٍّ لا يظهرُ إلا من تجرَّدَ
من جَلبابِ نفسٍ، وعينهُ تنظرُ بتواضعِ
إنَّ حروفَ اسمهِ تُنيرُ قلبَ المريدِ
بِالصدقِ، لا في سائرِ الأقدارِ تحتجبُ
التركيبُ الفعليُّ لاسمِ عليٍّ
هوَ السَّيرُ على دربِ التوحيدِ، بالحبِّ الأزليِّ
فكلُّ حرفٍ من (بسمِ اللهِ) يعدُّ بدايةً
والسلامُ في حروفِه يلتقي مع الكبرياءِ الإلهيِّ
لذلك، تكاملُ الحروفِ يُعطيكَ السرَّ الأسمى
أولًا: بالنيةِ الصافيةِ تمزجُ الكلماتِ
ثمَّ تتوجهُ إلى روحِ عليٍّ في قلبك
يُستخرجُ اسمُهُ، كما الندى في الأرضِ يسطعُ
فكلُّ تلاوةٍ من هذا السرِّ تُفتحُ بها أبوابٌ
إلى النورِ، وعينُكَ لا تلتفتُ وراءَها
إذا ذكرتَ اسمَ عليٍّ في قلوبِنا يَرْتَقي
تُدركُ الحقَّ، لا شيء أسمى منهُ في الوجودِ يُكتشفُ

https://t.me/lam_mim_books/898

الصفحة الثانیة تتبع بالتالیة......👇

لام میم کتاب

25 Dec, 04:24


یک مجموعه ای در حال تدوینش هستیم با عنوان «وحید نامه» که متشکل از برخی حِکَمِ رموز و لُغَز کنوز هست. داری متن لطیف و معانی عمیقی هم می باشد.
به این نحو که ابتدای هر بند با این عبارت شروع شده است که: قال وحید....

چند بندش را اگر تمایل داشتید بخوانید.(البته به زبان عربی است)


🍇من طلبَ الوصلَ باللهِ دونَ وسيلةٍ
فقد رَآهُ في أنوارِ الحقِّ عينَ يقينِ

🍇إِنَّ المعرفةَ نُورٌ لَا يَسْتَنِيرُ إلاَّ في القلبِ الطاهرِ
ومن يتوغل في بحرِها، يَغْتَسِلُ من غسَالاتِ الغَيرِ

🍇مَن لَمْ یَذُقْ طَعْمَ النُّورِ فَیَحْرُمُ
وَفِی غَیَابِهِ تَغْلَقُ أبوابُ القُلبِ

🍇یَا سَاکِناً فِی بَحْرِ العُیُونِ سُرُّهُ
الْوَجْهُ الَّذِی أَشْرَقَتْهُ الظُّلمَةُ
إِنَّ قَلْبَ العَارِفِ أَنْوَارُهُ
وَبِهِ یَحْلُو العِیشُ وَتَزْهُو النُّعْمُ


🍇إِنَّ الْوَلَايَةَ لَا تَكُونُ إِلَّا فِي قَلْبٍ مُنِيرٍ
يَفْتَحُهُ رَبُّهُ لِيَرَى أَمَامَهُ نُورَ الْوَجْهِ


🍇الْوَلَایَةُ نُورٌ فِی قَلْبِ الْعَارِفِ
وَالشَّمْسُ فِی دُجَاهُ لَا تَغِیبُ


🍇مَنْ لَمْ یُدْرِکْ سِرَّ اللَّهِ فِی قَلْبِهِ
فَیُسْتَحْجَبُ عَنْهُ النُّورُ وَ یَغْلِبُ

🍇الْمَعْرِفَةُ طَرِیقٌ لَا یَحْتَاجُ إِلَى سَائِلِ
فَفِی قَلْبِهِ تَحْتَسِی الْحُبَّ وَیَصْحُبُ

🍇إِنَّ قُدْرَةَ اللَّهِ فِی نُورِ الْمَعْرِفَةِ
تَحْدُو قُلُوبَ النَّاسِ إِلَى حَقٍّ لَا یَغْلِبُ

🍇نورٌ في القلبِ يسري منهُ تشرقُ الأرواحُ، وتغيبُ كلُّ الأُسرارِ

🍇 في العشقِ سرُّ الحياةِ من أحبَّ اللهَ، فاللهُ يفتحُ لهُ الأبوابَ

🍇المعرفةُ منارةُ القلبِ من سلكَ دربَ النورِ، فالجمالُ لهُ مصيرٌ ومرجعٌ

🍇إنَّ الحقيقةَ تكمنُ في الحبِّ من أحبَّ بصدقٍ، فهو في حضرتِ اللهِ يُحتسبُ

🍇لا يُسْتَغْنَى عن النورِ فمن ضاعَ عن نورِ اللهِ، غرقَ في بحرِ الظلماتِ

🍇الْوَلَایَةُ لَا تَحْتَاجُ لِشَرَحٍ وَقَوْلِ
فَالنُّورُ فِی دَاخِلِ القَلْبِ یُرْشِدُ کُلَّ سَارِ

🍇مَنْ رَآنَا فِی النُّورِ فَقَدْ رَأَى الْمَصْدَر
وَمَنْ لَمْ یَرَاهُ فَیَجْهَلُ الطَّرَارُ

🍇فی قلبِ العارفِ نورٌ یتوهجُ
یقینٌ ساطعٌ، لا یخمدُ ولا یغلقُ


🍇من یرَ نورَ الحقِّ یغنِهِ عن الزمانِ
فی وجهِ الوجودِ یشرقُ کالمحرقِ


🍇الْوِلَايَةُ نُورٌ لَا يَفْنَى فَفِي ضِيَاءِ الْمَعْرِفَةِ تَغْرِبُ الْهَوَى وَيَسْمُو الْقَلْبُ إِلَى السَّمَا

https://t.me/lam_mim_books/897

لام میم کتاب

24 Dec, 06:32


مرتبط با نکته ششم!
پیش بسوی محقق شدن یکی دیگر از پیش بینی های انجام شده در شرح نکته ششم😊



جاودانگی پس از مرگ؛ هوش مصنوعی تعامل با مردگان را ممکن می‌کند

🔹شرکت «پژواک زندگی» با پروژه Life’s Echo سعی دارد با استفاده از هوش مصنوعی و مصاحبه با افراد پیش از مرگ، بعد از فوت امکان تعامل و صحبت نزدیکان و عزیزانشان با آنها را فراهم کند.

🔹این شرکت از مصاحبه‌کننده‌ای مبتنی‌بر هوش مصنوعی به نام «سارا» استفاده می‌کند و در ۴۵ دقیقه مصاحبه‌ای جامع با فرد انجام می‌دهد. طرح‌ پرسش‌های مرتبط با کودکی، زندگی شخصی، خاطرات و جزئیات فردی بخشی از این مصاحبه است.

🔹سازندگان می‌گویند مصاحبه‌ها شبیه جلسات تراپی هستند و بیش از هزار سؤال پیش‌فرض در پایگاه داده سارا ثبت شده‌اند.

🔹پس از اتمام مصاحبه، نسخه مجازی شخص با امکان تعامل و صحبت با صدای فرد، ایجاد می‌شود که نام «پژواک هوش مصنوعی» برای آن انتخاب شده است. پس از فوت، نزدیکان یا افراد دیگر اگر مایل باشند، می‌توانند با متوفی صحبت کنند و جزئیات مسیر زندگی او را از زبان خودش بشنوند.

🔹 البته مؤسسان پروژه Life's Echo اهداف بزرگ‌تری دارند و می‌خواهند پایگاه داده‌ای از روح‌های مجازی برای استفاده نسل‌های بعدی پایه‌گذاری کنند./دیجیاتو

#چند_ثانیه
https://t.me/chandsanieh_news/494514

لام میم کتاب

24 Nov, 13:51


لیست نوبت ها و شماره های تحلیل های اسم انجام شده و در دست انجام.



««روانکاوی از روی اسم، بالاترین ورژن علم معرفت نفس و روانشناسی است»»»

👈👈علم و علماء بعدها خواهند فهمید معنای این جمله فوق طلایی بنده را.


جهت درخواست تحلیل و روانکاوی اسم در ارتباط باشید با:
http://t.me/Pasokh_Response


https://t.me/lam_mim_books/806

لام میم کتاب

23 Nov, 16:18


لوح عین علی که تصحیح و اصلاح و تکمیل شده است

❤️رفقایی که لوح عظیم «عین علی الکامل» را همراه ندارند، گویا قلب در کالبد ندارند!

خوشا به حال کسی که دلش مملو از حب علی و به همراهش کتیبه‌ای از فضائل مولا علی باشد! آن هم لوحی که با خطوط آسمانی ولایت حضرتش تطبیق شده است...

🕋 تا علی با علی یا علی...
برای درخواست همراهی این لوح عظیم:
@Pasokh_Response

لام میم کتاب

22 Nov, 13:30


ای جوان کاین همه آتش زنیم بر دل و ریش
سینه از آه به تنگ است بیندیش ز خویش
نظری کار مرا ساخت مرنجان بازو
ای کماندار که بر دل زنیم این همه نیش
گله از بخت ندارم چو تو محبوب منی
برتر از سلطنت از بخت چه خواهد درویش
عشق با عقل من آن کرد که بادی به غبار
هجر با جان من آن کرد که سیلی به حشیش
ترک چشمت کشد ار تیغ به رویت چه عجب
مست چون تیغ برآهیخت چه بیگانه چه خویش
سر کویی که شتر گم شود آنجا به قطار
من دلی گمشده می‌جویم از آن زلف پریش
خون به دست آر که کار دلم از کار گذشت
همه با ناز و تعلل نرود کار ز پیش
چند کارم همه از دور به ایما گذرد
دل حسرت‌زده کم زوی ترا حوصله پیش
نیّرا دل به یکی بند ز باقی بگسل
پای زن بر سر افسانۀ هفتاد و دو کیش
وارث تاج ولایت که پس از احمد پاک
اوست ناموس جهان داور و باقی همه میش

گه به مسجد کشدم گه به کلیسای کشیش
بستۀ موی بتانست مرا تختۀ کیش
زاهد و طرۀ دستار من و زلف نگار
هر کسی را هوسی در سر و کاری در پیش
صبر دیوانه مگر تا به چه پایان باشد
خنک آن روز کزین سلسله گیرم سر خویش
نظری بر تو و صد بار نگه بر چپ و راست
تا نیایند رقیبان توام از پس و پیش
چه کنم گر ننهم سر به بیابان جنون
پنجۀ عشق قوی‌لقمه‌ام از حوصله پیش
این منم کافعی زلف تو بجان می‌طلبم
ورنه کس دشمن جانی ندهد راه به خویش
پارسایی به تغافل ز تو فکریست محال
عشق و مستوری پیوند نگیرد به سریش
حلقۀ زلف تو از دست دهم من هیهات
تا نگیرد ز طلب دست ندارد درویش
رند میخانه به کنجی خمش از آتش می
سر صوفی به فلک میرود از دود حشیش
بوی خون آید از این چشم سیه‌دل که توراست
دلبرا دست من و دامن آن زلف پریش
جای عذر است چرا خنده به رندان نکنند
زاهد صومعه را کاین همه خندند به ریش
چند گفتم که مبو کاکل مشگین بتان
عاقلان پند من افسانه شمرد این دل ریش
نیّرا باش که تا خیمه زنم بر در شاه
چرخ اگر تیر جفا پاک بپرداخت ز کیش
شه اورنگ ولایت که در اقلیم وجود
جز به تدبیر یمینش نرود کار از پیش

نه سر سیحۀ زاهد نه چلیپای کشیش
کفر زلف تو رها کرد مرا از همه کیش
دوست گر وقت تماشاست به دیوانۀ خویش
سنگ طفلان ز پی و راه بیابان در پیش
با هوای لب خندان تو نیشم همه نوش
با خیال سر مژگان تو نوشم همه نیش
در سیه‌روزی ما این همه ای زلف مکوش
با حذر باش ز جمعیت دل‌های پریش
لب طناز تو پرناز و مرا حوصله کم
چشم غماز تو خونخوار و مرا حوصله بیش
من نتابم ز کمانخانۀ ابروی تو روی
مژه گو تیر جفا پاک بپرداز ز کیش
تیغ تیز از سر آن خط سیه باز مگیر
لاوه بر روی خود ای دوست مکش دشمن خویش
ناسپاس است اگر حق نمک نشناسد
سال‌ها خون جگر داده لبت بر دل ریش
خنده بر ریش رقیبت چه کنم گر نکنم
که کند غرقه به ناچار نشت بحشیش
تو که شب با منی اندیشۀ فردا جهل است
کار امروز به فردا نگذارد درویش
میزند بر در دل حلقه نهانی غم دوست
نیرا خانه بپرداز ز بیگانه و خویش

https://t.me/lam_mim_books/799

لام میم کتاب

22 Nov, 12:00


ای پیکرت بکوفه سر انورت بشام
کم نیست دردهای تو گرییم بر کدام

بر آن سپاه غرقه بخون شهید تو
یا از سپاه خصم بدور تو ازدحام

بر چاک فرق اکبر ناکام نوجوان
یا خون حلق اصغر بی شیر تشنه کام

بر بیکس ایستادن تو پیش روی خصم
یا بر خروش پرده کیان تو در خیام

بر آن هزار تیر که آنرا دلت هدف
یا بر هزار تیغ که آنرا تنت نیام

بر جسم پاره پاره پاکت بکربلا
یا بر عیال بیکس زارت بشهر شام

بر نوجوان خسته بیمار بی غذا
یا بر غذای خون جگر خوردنش مدام

بر دختران نورس و اطفال ناصبور
یا بر زنان بیکس و ایتام بی طعام

این تعزیت بکعبه بگوئیم یا حطیم
زین داوری بر کن بنالیم یا مقام

زان صدمه‌ها که دید عیالت بشام شوم
در حیرتم که صبح چرا صبح و شام شام

جانها فدای جان تو ای تشنه کام باد
بعد از تو آب گر همه کوثر حرام باد

https://t.me/lam_mim_books/798

لام میم کتاب

21 Nov, 14:26


گزارش دیگری از تحلیل فوق العاده دقیق اسم 😊😊


««روانکاوی از روی اسم، بالاترین ورژن علم معرفت نفس و روانشناسی است»»»

👈👈علم و علماء بعدها خواهند فهمید معنای این جمله فوق طلایی بنده را.


جهت درخواست تحلیل و روانکاوی اسم در ارتباط باشید با:
http://t.me/Pasokh_Response

لام میم کتاب

21 Nov, 13:17


گزارش دیگری از تحلیل فوق العاده دقیق اسم 😊😊


««روانکاوی از روی اسم، بالاترین ورژن علم معرفت نفس و روانشناسی است»»»

👈👈علم و علماء بعدها خواهند فهمید معنای این جمله فوق طلایی بنده را.

جهت درخواست تحلیل و روانکاوی اسم در ارتباط باشید با:
http://t.me/Pasokh_Response


https://t.me/lam_mim_books/796

لام میم کتاب

21 Nov, 11:53


در خصوص نقل ذیل می شود چند جلد کتاب عمیق معرفتی نوشت از بس لطائف و ظرائف توش خوابیده

پنج وجود مقدّس اصحاب کساء: هر کدام به سه چیز اظهار علاقه نموده اند:

قال رسول الله صلی الله علیه و آله:
انی احبّ من دنیاکم ثلاثاً: الطیب والنساء وقرّة عینی فی الصلاة.

وقال علی علیه السلام: حُبِّبَ إِلَیَّ مِنْ دُنْیَاکُمْ ثَلَاثٌ إِطْعَامُ الضَّیْفِ وَ الصَّوْمُ بِالصَّیْفِ وَ الضَّرْبُ بِالسَّیْف.

و قال الحسن علیه السلام: اطعام الطعام وافشاء السلام، والصلاة والناس نیام.

و قال الحسین علیه السلام: الامر بالمعروف والنهی عن المنکر، وإقامة حدود الله.

وقالت فاطمة علیها السلام: تلاوة کتاب الله والانفاق فی سبیل الله، والنظر إلی وجه رسول الله صلی الله علیه و آله.


 📚کشکول عجایب، محمد حسینی بهرانچی، صفحه۲۳۲
https://www.ghbook.ir/Book/6261


https://t.me/lam_mim_books/795

لام میم کتاب

21 Nov, 11:17


امیر المؤمنین علیه السلام به فرزند خود فرمود: آیا با من مفاخره می‌کنی؟ حسین علیه السلام عرض کرد: اگر شما بخواهید، آری.
امیر المؤمنین علیه السلام فرمود:

«انا سیّد الوصیّین و وارث علوم نبیّین و عمود الدین و قائد الغرّ المحجّلین و قامع الملحدین و یعسوب الدین و نور المجاهدین وزین العابدین و تاج البکّائین و ازهد الزاهدین و اصبر الصابرین و افضل الصائمین من آل طه و یس و أنا إمام المتّقین و حبل الله المتین و عصمة المؤمنین، أنا حبل الله، أنا حجّة الله، أنا وجه الله، أنا صفوة الله، أنا علیّ المرتضی، أنا الذی ضرب خراطیم الخلق حتّی قالوا لا إله الا الله، أنا الذی ضرب بین یدی رسول الله بسیفین و طعن برمحین، و هاجر الهجرتین، وبایع البیعتین، و قاتل ببدرٍ و حنین، و لم یکفر بالله طرفة عین، أنا المؤیّد بجبرائیل، والمنصور بمیکائیل، أنا الحامی عن حرم المسلمین، أنا قاتل الناکثین والقاسطین والمارقین، أنا لیث العراق، و کبش الحجاز، أنا الصراط الواضح، والإمام النّاصح، والزناد القادح، والنجم اللائح، أنا میزان الأعمال، أنا مقلّب الأحوال، أنا سیف الله ذی الجلال.

سپس فرمود: آیا با من مفاخره می‌کنی ای حسین؟

أنا رادّ الغلول، و أخو الرسول، وزوج البتول، وسیف الله المسلول، أنا الصدیق الأکبر، والفاروق الأعظم، أنا أبو الأیتام، ومکسّر الأصنام، أنا دابّة الأرض، أنا صاحب العصاء والمیسم، أنا المنعوت فی التورات والإنجیل والقرآن الکریم، أنا الذی نزل فیه: ﴿إِنَّهُ فی أُمِّ الْکِتابِ لَدَیْنا لَعَلِیٌّ حَکیم﴾ أنا النبأ العظیم، أنا الصراط المستقیم، أنا قالع باب خیبر، أنا قاسم طوبی و سقر، أنا قاتل عمرو و عنتر، أنا الناطق بالصواب، أنا الذی عنده‌ ام الکتاب، أنا ید الله الباسطة، و أذنه الواعیة، وعینه الناظرة، أنا الشهاب الثاقب، ومفرّق الکتائب، إمام المشارق والمغارب، مظهر العجائب ومظهر الغرائب، والذی حبّه فرض علی الحاضر والغائب، أنا الّذی وجب حضوره عند خروج الأرواح عن القوالب، أنا أسد الله الغالب، أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب.

یعنی پیاپی امیر المؤمنین علیه السلام فضائل خویش را شماره نمود تا به هفتاد عدد رسید.

https://t.me/lam_mim_books/794

لام میم کتاب

20 Nov, 14:52


از معدود صوت های باقی مانده از درس اخلاق عارف اهل ریاضت، صاحب مقام منیع تشرف، قادر به تصرفات عدیده، صاحب مکاشفات و مشاهدات کثبره، حضرت آیت الله العظمی حاج شیخ احمد حجتی میانجی رضوان الله تعالی علیه
اصل این صوت از نوار کاست تبدیل شده است. و اصل نوار کاست را فرزند ایشان در اختیار ما قرار داد و توسط یکی از دوستان تبدیل به فایل شد.

شرح احوالات سلوکی و ریاضت های صعب و تشرفات و حالات مرحوم آیت الله العظمی حاج شیخ احمد حجتی میانجی خود زمانی مفصل می طلبد و دفتر پر رونق!

https://t.me/lam_mim_books/790?single

لام میم کتاب

20 Nov, 11:29


داشتن لوح «عین علی الکامل» برای تمام اعضای یک خانواده از نان شب هم واجب‌تر است

لام میم کتاب

20 Nov, 11:29


لوح شریف و مملو از ولایت «عین علی» از مشهورات الواحی است که توسط علمای عاملین بزرگ در اعصار گذشته معرفی و تصنیف گشته است.

بحمد الله مجموعه ما با همراهی جمعی از نخبگان و خبرگان از اهل فن، موفق گشت طی تحقیق فراوان لوح عظیم عین علی را با دریچه‌ها و خطوط آسمانی کنونی تنظیم کرده و نورانیت آن را به حد اعلی برساند!

برای درخواست همراهی این لوح شریف و مملو از ولایت، با ما در ارتباط باشید:
@Pasokh_Response

لام میم کتاب

18 Nov, 16:05


ز تاب زلف تو نارسته خط دمید آخر
بغیر روز سیاه از تو دل ندید آخر

فلک بر ابروی من خم نداد و غمزۀ تو
بیک اشاره کمان مرا کشید آخر

دلم ز شوق دهانش میان خون میگشت
بنقد بوسه لبش خون من خرید آخر

قدی که سر بسر آن خم نکرد در همه عمر
بپایبوس سهی قامتی خمید آخر

خیال افعی زلفت بدیده دید مگر
که مرغ دل بفغان زاشیان پرید آخر

دم از دهان تو زد غنچه گوئیا که صبا
ز رشک پردۀ ناموس او درید آخر

قبای روز سیه راست شد بقامت ما
مشاطه تا سر آن زلف کچ برید آخر

ز مهرورزی پنهان دلم بجان آمد
جنون عشق بفریاد من رسید آخر

قرار و صبر ز دل جوبدار نشان نیرّ
بگو که خون شد و از دیدگان چکید آخر


نه در آزردن دلها چو تو خودرای دگر
نه چو من بر سر خوی تو شکیبای دگر

نه ترا رأی بجز خوردن خون دل من
نه مرا جز طالب نوش لبت رای دگر

با که گویم که چه ها میکشم از دست تو من
رشکم آید که برم نام ترا جای دگر

نیمه جانی و گر از کشمکش شوق بجاست
بکن ای بارقۀ حسن تجلای دگر

ای که از ناز نهی پا بسر کشته خویش
ای دریغ از سر دیگر که نهی پای دگر

سود آن برد که سر در سر سودای تو باخت
که زبان است در این مرحله سودای دگر

زلف و خط داده بهم دست مگر چشم تو باز
داده در کشور دل رخصت یغمای دگر

هر چه ای جان پدر ناز توانی بفروش
مادر دهر نیارد چو تو زیبای دگر

سرو اگر با تو ببالد بنشانش بر خاک
کاین قبا نیست برازنده ببالای دگر

بسر زلف دلاویز و بجان لب مست
کز تو جز بوسه مرا نیست تمنای دگر

گر بفردای قیامت کشدم وعده وصل
باز ترسم که دهی وعده فردای دگر

خط نیاورده رخش غمزۀ جادو وش او
چشم من بست که فردا نروم جای دگر

نیرّا شیشۀدل را که در او سرّ خداست
نتوان داد بهر بی سر و بی پای دگر

تا توانی مزن این حقۀ مینائی را
جز ولای شه دین مهر تولای دگر

عمری که بی‌تو ای مه نوشاد می‌رود
سر داده خرمنی است که بر باد می‌رود

دور از کنار یار ز دریای چشم من
رودی‌ست دجلهٔ که به بغداد می‌رود

شیرین به کام‌جویی و پرویز در نشاط
غافل ز خون که از دل فرهاد می‌رود

جز من بهر که می‌نگری در حضور تو
افسرده‌خاطر آمد و دلشاد می‌رود

مستانه می‌خرامد و دل از پیش دوان
آهو نگر که از پی صیاد می‌رود

خلقی به دام بسته و خود همچو سروناز
بنگر چگونه سر خوش و آزاد می‌رود

این خودسری که زلف تو ای دلربا کند
با روزگار غم‌زدگان تا چه‌ها کند

زلف از کنار چاه زنخدان مگیر باز
بگذار دستگیری افتاده‌ها کند

گشتم اسیر غمزۀ طفلی که صید دل
هر لحظه دست گیرد و بازش رها کند

مست است کرده ناوک مژگان بسینه راست
ای دل بهوش باش که ترسم خطا کند

افتاده زاهدان به هم از بخل یکدگر
ساقی کجاست کاو در میخانه وا کند

عاشق هزار جان به لب آرد ز انتظار
تا لعل دلکش تو به عهدی وفا کند

من جان‌سپار و غمزهٔ شوخ تو جان‌ستان
ناصح در این میانه فضولی چرا کند

نیرّ تطاولی که به بیگانه کس نکرد
چشمان مست او همه با آشنا کند

تا سر کار تو با خانۀ خمار افتاد
راز سر بستۀ ما بر سر بازار افتاد

بسر زلف تو آویخت دل ازچاه زنخ
کار زندانی عشقت بسر دار افتاد

دل ز سر حلقۀ زلفت نبرد راه بجای
همچو آن نقطه که اندر کف پرکار افتاد

ای پسر تا به کِی آن روی ، نهان در خَمِ زلف،
پرده بگشا که مرا پرده ز اسرار افتاد

غالباً ره نبرد عاشق صادق سوی وصل
اندرین کار مرا تجربه بسیار افتاد

دل دیوانه که شد واله آن نرگس مست
هوشیاریست که با مردم خمار افتاد

سخنت گرچه لطیف است سرا پا نیّر
لب فروبند که در قافیه تکرار افتاد

https://t.me/lam_mim_books/782

لام میم کتاب

16 Nov, 19:15


شرح غزلیات دیوان حافظ.
شرح غزل صد و سی ام

https://t.me/lam_mim_books/780

لام میم کتاب

16 Nov, 14:19


گزارش دیگری از تحلیل فوق العاده دقیق اسم 😊😊

عرض سلام ، ادب و احترام خدمت شما
در تحلیل اسمی که برای بنده انجام گرفته است ، بسیار شگفت زده شدم و غیر از دو مورد که یک مورد مربوط به تحلیل گر اول و یک مورد مربوط به تحلیل گر دوم هست ، مطالب بسیار بسیار دقیق و راهگشا مطرح شده است .
تحلیل گرها با دو دیدگاه متفاوت به مسائل نگاه کردند ، تحلیلگر اول براساس اسم کوچک بنده و تحلیلگر دوم بیشتر بر اساس فامیلی بنده مطالبی را مطرح کردند که علاوه بر دقت نظر ایشان برای بنده بسیار راهگشا بوده است ، خصوصا راهکارهای معنوی را که در این تحلیل اشاره کردند برای بنده بسیار حائز اهمیت است .
هر دو تحلیلگر خصوصا تحلیلگر اول به تمام جزئیات و مسئولیت هایی که بنده دارم بسیار دقیق اشاره کرده اند .
برای بنده بسیار جالب بود که حتی به فرزندان بنده و خصوصیات روحي ایشان و حتی تاثیرات حضور فرزندانم در زندگی بنده و حتی آینده فرزندانم و روال تربیتی ایشان و نسل بنده اشاره فرمودند ...
بسیاری از دغدغه های فکری و نگرانی های بنده از طریق این تحلیل مرتفع شد بحمدالله.
بسیار ممنون و سپاسگزارو دعا گو هستم .
رحم الله والدیکم ان شاءالله




««روانکاوی از روی اسم، بالاترین ورژن علم معرفت نفس و روانشناسی است»»»

👈👈علم و علماء بعدها خواهند فهمید معنای این جمله فوق طلایی بنده را.


جهت درخواست تحلیل و روانکاوی اسم در ارتباط باشید با:
http://t.me/Pasokh_Response


https://t.me/lam_mim_books/779

لام میم کتاب

16 Nov, 04:07


آغاز ارائه و فروش لوح با شرافت «عین علی الکامل»

📜بیت الغزل و محور لوح شریف و ولایی «عین علی»:

««عليٖ عینُ الله»»

🔆آیا دوست دارید همیشه فضیلتی از فضائل مولا امیرالمؤمنین علیه السلام را همراه خود کنید؟

جهت ثبت تقاضا و دریافت:
@Pasokh_Response

لام میم کتاب

15 Nov, 23:29


حکایت بردن مجنون به مکه توسط پدر برای رهایی از عشق لیلی.

قصه ی عشق مجنون در همه جا پیچیده و به سبب این مهرورزی روز و حالش هر روز بدتر و بدتر میشد بطوری كه پدرش را سخت نگران كرده و در پی چاره جویی برآمد . پس هیچ زیارتگاه و شفاخانه ای نماند كه او پسر را بدانجا نبرد ، در نهایت خویشان او وقتی درماندگی او را دیدند به وی پیشنهاد كردند كه پسر را به زیارت خانه ی خدا ببرد شاید در بهبود او كارگر افتد . پدر این رأی را پذیرفت و چون ایام حج فرا رسید ، فرزند را با صد امید و شوق به كجاوه نشاند و راهی بیت الله الحرام شد و بسیار زر و سیم هزینه كرد تا به بیت الهی رسیدند . در آنجا به محض ر‍‍ؤیت جمال كعبه با مهربانی دست فرزند را گرفته و بدو گفت كه اگر برای دردت درمانی باشد بایستی در این مكان آنرا بجویی! پس زنهار كه بازیگوشی نكنی و دست درخواست به سوی كردگار منّان دراز كنی و از او بخواهی كه این عشق خانمانسوز را از تو بگیرد و تو را از دست این بلای بزرگ رها كند ! مجنون به مجرد اینكه داستان عشق برایش بازگو شد ، سخت گریست و پس از آن خندید و به چالاكی بر درب كعبه جسته و شروع به راز و نیاز با پروردگارش كرد و با زاری و فغان از خدای بزرگ بیشتر شدن محبتش و كامل شدن عشقش را درخواست كرد و تمام مدح لیلی كرد و دعا بجان او نمود و هیچ چیز برای خود نخواست و پدر چون این منظره را دید حیران شد و دانست كه فرزندش گرفتار دردی شده كه درمان ندارد. پس پسر را به وطن بازگرداند درحالی كه پی برده بود كه این عشق در وجود فرزندش چقدر عمیق است طوریكه حتی حاضر است وجودش را فدای محبوبه كند و در نظرش هیچ چیز غیر او جلوه ای ندارد . پس از مراجعت به وطن آنچه اتّفاق افتاده بود را تمام و كمال برای خویشان خود بازگو كرد)

و حال بخوانیم این داستان زیبا را با بیان سحرانگیز نظامی :
چون رایت عشق آن جهانگیر
شد چون مه لیلی آسمان گیر

هرروز خمیده نام تر گشت
در شیفتگی تمامتر گشت

هر شیفتگی کز آن نورد است
زنجیر بر صداع مرد است

برداشته دل ز کار او بخت
درمانده پدر به کار او سخت

می‌کرد نیایش از سر سوز
تازان شب تیره بردمد روز

حاجت گاهی نرفته نگذاشت
الا که برفت و دست برداشت

خویشان همه در نیاز با او
هر یک شده چاره‌ساز با او

بیچارگی ورا چو دیدند
در چاره‌گری زبان کشیدند

گفتند به اتفاق یک سر
کز کعبه گشاده گردد این در

حاجت گه جمله جهان اوست
محراب زمین و آسمان اوست

پذرفت که موسم حج آید
ترتیب کند چنانکه باید

چون موسم حج رسید برخاست
اشتر طلبید و محمل آراست

فرزند عزیز را به صد جهد
بنشاند چو ماه در یکی مهد

آمد سوی کعبه سینه پرجوش
چون کعبه نهاد حلقه بر گوش

گوهر به میان زر برآمیخت
چون ریگ بر اهل ریگ می‌ریخت

شد در رهش از بسی خزانه
آن خانه گنج گنج خانه

آندم که جمال کعبه دریافت
در یافتن مراد بشتافت

گفت ای پسر این نه جای بازی است
بشتاب که جای چاره سازی است

در حلقۀ کعبه حلقه کن دست
کز حلقۀ غم بدو توان رست

گو یارب از این گزافکاری
توفیق دهم به رستگاری

رحمت کن و در پناهم آور
ز این شیفتگی به راهم آور

دریاب که مبتلای عشقم
و آزاد کن از بلای عشقم

مجنون چو حدیث عشق بشنید
اول بگریست، پس بخندید

از جای چو مار حلقه برجست
در حلقۀ زلف کعبه زد دست

می گفت گرفته حلقه در بر
کامروز منم چو حلقه بر در

در حلقۀ عشق جان فروشم
بی حلقۀ او مباد گوشم

گویند ز عشق کن جدایی
کاین است طریق آشنایی

من قوت ز عشق می پذیرم
گر میرد عشق،من بمیرم

پروردۀ عشق شد سرشتم
بی عشق مباد سرنوشتم

آن دل که بود ز عشق خالی
سیلاب غمش براد حالی

گویند که خو ز عشق واکن
لیلی طلبی ز دل رها کن

یارب تو مرا به روی لیلی
هر لحظه بده زیاده میلی

از عمر من آنچه هست بر جای
بستان و به عمر لیلی افزای

یارب به خدایی خداییت
وانگه به کمال پادشاییت

کز عشق به غایتی رسانم
کاو ماند اگر چه من نمانم

گرچه ز شراب عشق مستم
عاشق تر از این کنم که هستم

می داشت پدر به سوی او گوش
کاین قصه شنید گشت خاموش

دانست که دل اسیر دارد
دردی نه دواپذیر دارد

چون رفت به خانه سوی خویشان
گفت آنچه شنید، پیش ایشان

کاین سلسله ای که بند بشکست
چون حلقۀ کعبه دید در دست

زو زمزمه ای شنید گوشم
کاورد چو زمزمی به جوشم

گفتم مگر آن صحیفه خواند
کز محنت لیلی اش رهاند

او خود همه کام و رای او گفت
نفرین خود و دعای او گفت

https://t.me/lam_mim_books/777

لام میم کتاب

15 Nov, 20:18


جزوه ای شصت صفحه ای در معنی بیت¹ تنظیم شده و به زودی خدمت ایشان تحویل داده خواهد شد، ان شاء الله تعالی و ان شاء علیٌّ علیه السلام

۱.به استشاره رندان گسسته ام تسبیح
کجاست خوشه تاکی که استخاره کنم

https://t.me/lam_mim_books/776

لام میم کتاب

14 Nov, 18:14


((((استاد جان، با توجه به دروس شرح ابیات حافظ، با خودم گفتم که به روشی که رمل و استخاره و اینا باز میکنیم، یه نگاهی به دیوان حافظ داشته باشم و از جناب حافظ خواستم که آیا شعری مرتبط با وقایع شهادت خانم فاطمه زهرا سلام الله علیها و ... دارد؟ یا حالا شعری که مرتبط باشد ...
این آمد:
ای رخت چون خلد و لعلت سلسبیل
سلسبیلت کرده جان و دل سبیل
سبزپوشان خطت بر گرد لب
همچو مورانند گرد سلسبیل
ناوک چشم تو در هر گوشه‌ای
همچو من افتاده دارد صد قتیل
یا رب این آتش که در جان من است
سرد کن زان سان که کردی بر خلیل
من نمی‌یابم مجال ای دوستان
گر چه دارد او جمالی بس جمیل
پای ما لنگ است و منزل بس دراز
دست ما کوتاه و خرما بر نخیل
حافظ از سرپنجه عشق نگار
همچو مور افتاده شد در پای پیل
شاه عالم را بقا و عز و ناز
باد و هر چیزی که باشد زین قبیل

احساس میکنم از زبان خانم فاطمه زهرا سلام الله علیهاست در عشق مولا امیرالمومنین علیه السلام در اون لحظات که افتاده بودند ... و آقا رو داشتند می بردند ... حتی اشاره ای به آتش هم دارد ...🥲 نمیدونم ... گفتم برای شما هم ارسال کنم خیلی جالب بود ...)))))

https://t.me/lam_mim_books/775

لام میم کتاب

13 Nov, 21:35


شد شراب از لب تو تر دامن
باده آلوده تر بود یا من ؟
پس به من نیز بوسه ده تا من
بشوم مست و عالمی با من
جای «یا رب» صدا کند «یا لب»

بر جگر می نهم چو دندان را
نخورم جز به خون دل نان را
مَشکن چون دلم تو پیمان را
یا به تیغت ببند افغان را
یا بزن مُهر بر لبم با لب

زلف بسته به روی چون قمر است
شب همیشه ز شیشه ی سحر است
دل خون ، هم پیاله ی سحر است
خون ز هم مشربان نیشتر است
می زند لب به تیغ گویا لب

تو کجایی که آفتاب کنی ؟
سرکه را در قدح شراب کنی ؟
کی تو آباد ، این خراب کنی ؟
دانگ بگذار تا ثواب کنی ؟
از تو خاک قدوم از ما لب

ذوالفقارت فرات بی بدل است
ضرب شمشیر تو علی ، مَثَل است
مست نام تو شیشه در بغل است
اصلا اصل اصول ما عسل است
که چنین گشته ای سراپا لب

هر شب تو هزار رکعت داشت
ضبط این کارها چه زحمت داشت
ملک دوش تو چه همت داشت
چاه کوفه مگر چه نیت داشت ؟
که گرفت از لب تو آقا لب

تو که هستی که مات توست خدا ؟
ذات خود در صفات توست خدا
بسته در شش جهات توست خدا
مو به مو در نکات توست خدا
از قدوم و سر و تنت تا لب

قرص خورشید ، تب اضافه کند
قرص رویت طرب اضافه کند
واجب و مستحب اضافه کند
کُفر چیزی به رَب اضافه کند
وقف «الّا» ست بعد هر «لا لب»

خواب در سایه ی تو دیدن داشت
دست از حسن تو بریدن داشت
روح از شوق تو پریدن داشت
یکی از این دو بس مکیدن داشت
زان لبم بوسه ده ، و الّا لب

مَرهم نو بلوغ درد سر است
عیسی معنی ات طفیل در است
سود در وجه غیر تو ، ضرر است
نسخه ات کامل است و مختصر است
مرده را زنده می کنی با لب

محمد سهرابی


https://t.me/lam_mim_books/774

لام میم کتاب

13 Nov, 21:32


ناد علياً مظهر العجائب

آموخت تا كه عطر ز شیشه فرار را
آموختم فرار ز یاران به یار را

دل می كشید ناز من و درد و بار را
كاموختم كشیدن ناز نگار را
پس می كشم به وزن و قوافی خمار را

گیرم كه كرد خواب رفیقان مرا كسل
گیرم كه گشت باده ز خشكي ما خجل

گیرم كه رفت پای طرب تا كمر به گل
ناخن به زلف یار رسانم به فتح دل
مطرب اگر كلافه نوازد سه تار را

باید كه تر شود ز لب من شراب خشك
باید رسد به شبنم من آفتاب خشك

دل رنجه شد ز زهد دوات و كتاب خشك
از عاشقان سلام تر از تو جواب خشك
از ما مكن دریغ لب آب دار را

شد پایمال خال و خطت آبروی چشم
از باده شد تهی و پر از خون سبوی چشم

شد صرف نحوه ي نگهت گفت و گوی چشم
گفتی بسوز در غم من ، ای به روی چشم
تا می درم لباس بپا كن شرار را

با خود مگو كه گيسوي مستانه ريخته
بخت سياه ماست بر آن شانه ريخته

خون دل است آنچه به پيمانه ريخته
از بس كه در طواف تو پروانه ريخته
ياران گذاشتند ، همه كسب و كار را

خاكي كه تاك از آن نتراويد خاك نيست
تاكي كه سر نرفت زديوار تاك نيست

آن سر كه پاك گشت ز عشق تو پاك نيست
در سلك ما ملائكه گشتن ملاك نيست
آدم فقط كشيد ز عشق تو بار را

ما سائل توايم و اگر مست كرده ايم
انگشتر عقيق تورا دست كرده اي

ما عيش خود چنان چه شد و هست كرده ايم
بيت تورا اجاره ي دربست كرده ايم
ساكن شديم اين دِلَكِ بي قرار را

بازار حُسن داغ نمودی برای كه؟
چون جز تو نیست پس تو شدستی خدای كه؟

آخر نویسم این همه عشوه به پاي كه؟
ما بهتریم جان علی یا ملائكه؟
ما را بچسب نه ملك بال دار را

این دست پاچگی ز سر اتفاق نیست
هول وصال كم ز نهیب فراق نیست

شرح بسیط وصل به بسط و رواق نیست
اصلاً مزار انور تو در عراق نیست
معنی كجا به كار ببندد مزار را

دلچسب شد فراق تو با دام چشم تو
خال تو مُهر كرده به احكام چشم تو

زين تيغ كج كه هست به بادام چشم تو
ختم به خير باد سرانجام چشم تو
بادا ز خلق تا كه در آري دمار را

با قل هو اللَهَ است برابر علی مدد
یا مرتضاست شانه به شانه به یا صمد

هستند مرتضی و خدا هر دو معتمد
جوشانده ای ز نسخه ي عیساست این سند
گر دم كنند خون دم ذوالفقار را

اي آفتاب روز غديرت شراب ساز
اي ذرّه هاي خاك درت آفتاب ساز

اي دستهاي عبد تو عاليجناب ساز
شد خارهاي خشك بيابان گلاب ساز
كردي ز بس جليس گل روت خار را

ظهر است بر جهاز شتر آفتاب كن
خود را ببین به صفحه ي آب و ثواب كن

این بركه را به عكسی از آن رخ شراب كن
از بین جمع یك دو ذبیح انتخاب كن
پر لاله كن به خون شهیدان بهار را

غم شد بدل به يمن جمال تو بر نشاط
پرداخت قبض برق تو يك دوره انبساط

افتاد تشت ما ز سر بام بر حياط
من غير دل نمانده برايم در اين بساط
آسي بكش كه باز ببازم قمار را

مَن لی یَكونُ حَسبْ ، یكونُ لدهره حَسْب
با این حساب هر چه كه دل خواست كرد كسب

چسبیده است تیغ تو بر منكر نچسب
از انتهای معركه بی زین گُریزد اسب
دنبال اگر كنی سر میدان سوار را

در معركه چو تيغ كجت گشت سر فروش
تيغ تو خورد خون و خداوند گفت نوش

مرد قتال هستي و در زهد سخت كوش
تير از نماز نافله ات ميرود ز هوش
ناز طبيب ميكشد اين تير زار را

تيغت به آبروي خودش آب ديده شد
زلفت به پيچ و تاب خودش تاب ديده شد

رويت هزار مرتبه در خواب ديده شد
هر دفعه ليك چهره ي اصحاب ديده شد
كو ديده اي كه حمل كند آن وقار را

كس نیست این چنین اسد بی بدل كه تو
كس نیست این چنین همه علم و عمل كه تو

كس نیست این چنین همه زهر و عسل كه تو
احمد نرفت بر سر دوش تو بلكه تو
رفتی به شانه احمد مَكّی تبار را

بيدار و خواب كيست بجز مرتضي علي
شرّ و صواب كيست بجز مرتضي علي

آب و شراب كيست بجز مرتضي علي
عاليجناب كيست بجز مرتضي علي
اين هفت تخت و نه فلك بي قرار را

از خاك كشتگان تو باید سبو دمد
مست است از نیام تو عمرو بن عبدود

در عهد تو رطوبت مِی، زد به هر بلد
خورشید مست كرد و دو دور اضافه زد
دادی ز بس به دست پیاله مدار را

مردان طواف جز سر حیدر نمی كنند
سجده به غیر خادم قنبر نمی كنند

قومی چو ما مراوده زین در نمی كنند
خورشید و مه ملاحظه ات گر نمی كنند
بر من ببخش گردش لیل و نهار را

دل همچو صيد از نفس افتاده ميتپد
از شوق منزل تو دل جاده ميتپد

تسبيح ميتپد گِل سجاده ميتپد
او رفته است و باز دل ِساده ميتپد
از سادگان مگير قرار و مدار را

دانی كه من نفس به چه منوال می زنم
چون مرغ نیم كشته پر و بال می زنم

هر شب به طرز وصل تو صد فال می زنم
بیمم مده ز هجر كه تب خال می زنم
با زخم لب چه سان بمكم خال یار را

قومي به زنگ خفت و دل از ينجلي نخفت
فولاد آبديده چو شد صيقلي نخفت

مه خفت، مهر خفت، وليكن علي نخفت
طغيانم از الست به صدها بلي نخفت
با لاي لاي خويش بخوابان غبار را

امشب بر آن سرم كه جنون را ادب كنم
بر چهره ي تو صبح و به روی تو شب كنم

لب لب كنان به یاد لبت باز تب كنم
شیرانه سر تصرف ری تا حلب كنم
وز آه خود كشم به بخارا بخار را

لام میم کتاب

13 Nov, 21:32


افتد اگر انااللَهَت اي دوست بر درخت
ذوق لبت كليم تراشد ز هر درخت

چون ميشود ز نار تو زير و زبر درخت
هر چيز هست ، نيست ز من خوبتر درخت
در من بدم دوباره برقصان شرار را

خونین دلان به سلطنتش بی شمار شد
این سلطه در مكاشفه تاج انار شد

راضی نشد به عرش و به دل ها سوار شد
این گونه شد كه حضرت پروردگار شد
سجده كنید حضرت پروردگار را

تا ظلم شعله گشت نهان بين ضعف خس
افتاد ذَنبِ جذبه ي تو گردن قفس

با اينهمه ز مدح تو كو راهه پيش و پس
مداح ِ مست ، يك تنه يك لشگر است و بس
بي خود نيافت بلبل نام هزار را

آن كه به خرج خویش مرا دار می زند
تكیه به نخل میثم تمّار می زند

تنها نه این كه جار تو عمّار می زند
از بس كه مستجار تو را جار می زند
خواندیم مَستِ جار همین مُستجار را

از من دلیل عشق نپرسید كز سرم
شمشیر می تراود و نشتر ز پیكرم

پیر این چنین خوش است كه من هست در برم
فرمود: من دو سال ز ایزد جوان ترم
از صيد او مپرس زمان شكار را

با خود شدي ميان نمازت چو روبه رو
بر خويش سجده كردي و با خويش گفت و گو

تاج تو انّماست ، نگين تو تنفقوا
چل حلقه نيز اگر به ركوعش دهد عدو
نازل نميشود ملكي اين نثار را

دل تاب ندارد كه بر هم زني قرار
با من چنان مباش كه با خلق روزگار

اصلا كه گفته بود در آري ز من دمار
صدپاره شد دلم ز حسادت چنان انار
دادي چو بر گداي مدينه انار را

وقتي كه خضر ميچكد از آن دهان تر
هر كس كه بيش از تو برد بوسه سبز تر

زلفت سماع داد به چشم و دل و جگر
مطرب اگر دچار تو گردد سر گذر
قرآن به كف به زلف تو بندد سه تار را

از عشق چاره نیست وصال تو نوبتی ست
مُردن برای عشق ِتو حكم حكومتی ست

آتش در آب می نگرم این چه حكمتی ست
رخسار آتشین تو از بس كه غیرتی ست
آیینه آب می كند آیینه دار را

يا رب كجاست حيدر كرار من كجاست
ويران شدم به عشق ِتو معمار من كجاست

با من ندار باش بگو دار من كجاست
آن نخل آرزوي ثمر دار من كجاست
در كربلا بكار برايم تو دار را

احمد تو را ز خلق الي ربنا شمرد
وقتي نبي شمرد يقيناً خدا شمرد

خود را علي شمرد و گهي مرتضي شمرد
جبريل يك شبه به چهل جا تورا شمرد
اي نازم اين فرشته ي حيدر شمار را

زلفت سياه گشت و شد ختم روزگار
خرما ز لب بگیر و غبار از جبین یار

تا صبح، سینه چاك زند مست و بی قرار
خورشید را بگو كه شود زرد و داغ دار
پس فاتحه بخوان و بدم روزگار را

یك دست آفتاب و دو جین ماه می خرم
یك خرقه از حراجی الله می خرم

صدها قدم غبار از این راه می خرم
از روی عمد خرقه ي كوتاه می خرم
با پلك جای خرقه بروبم غبار را

یك دست آفتاب و هزاران دو جین بهار
یك دست ماه و بهاران هزار بار

یك دست خرقه انجم پولك بر آن مزار
یك دست جام باده و یك دست زلف یار
وقت است تر كنم به سبو زلف یار را

بي پرده گوشه اي بدنم را به خون بكش
كم كم مرا به شعله ي عشقي فزون بكش

تيغي به رويم از غم بي چند و چون بكش
بنشين و دفعتاً جگرم را برون بكش
چون ذوالفقار خويش مرقصان شكار را

ذكر علي علي به دو عالم شراب بست
راه نگاه بر همه بيدار و خواب بست

در كربلا علي دگر ره به باب بست
بيچاره مادرش چه اميدي به آب بست
يا رب مريز تو دل امّيدوار را

اصغر ، به آب رفت و به تيري شكار شد
پس تارهاي صوتي او تار تار شد

زلفش بنفشه زار بُد و لاله زار شد
تن پيش شاه ماند و سرش ني سوار شد
پر كرد نيزه حجم سر شيرخوار را

(محمد سهرابي)

https://t.me/lam_mim_books/773

لام میم کتاب

11 Nov, 03:14


استوری جدید تلگرام و نقل یک روایت بسیار بسیار بسیار دلچسب و دلنشین و اساسی و کاربردی و زهرایی سلام الله علیها

https://t.me/laleh_256286/s/392

لام میم کتاب

10 Nov, 16:26


غالباً ره نبرد عاشق صادق سوی وصل
اندرین کار مرا تجربه بسیار افتاد

دل به اميد روی او همدم جان نمی‌شود
جان به هوای كوی او خدمت تن نمی‌کند

عهد ما با لب شيرين دهنان بست خدا
ما همه بنده و اين قوم خداوندانند

لاف عشق و گله از يار زهی لاف دروغ
عشقبازان چنين مستحق هجرانند
به عمری يک نفس با ما چو بنشينند برخيزند
نهال شوق در خاطر چو برخيزند بنشانند
دوای درد عاشق را كسی كو سهل پندارد
ز فكر آنان كه در تدبير درمانند در مانند

گفتم كی‌ام دهان و لبت كامران كنند
گفتا به چشم هرچه تو گويی چنان كنند
گفتم خراج مصر طلب می‌كند لبت
گفتا در اين معامله كمتر زيان كنند
گفتم به نقطه دهنت خود كه برد راه
گفت اين حكايتيست كه با نكته دان كنند
گفتم صنم پرست مشو با صمد نشين
گفتا به كوی عشق هم اين و هم آن كنند
گفتم هوای ميكده غم می‌برد ز دل
گفتا خوش آن كسان كه دلی شادمان كنند
گفتم شراب و خرقه نه آيين مذهب است
گفت اين عمل به مذهب پير مغان كنند
گفتم ز لعل نوش لبان پير را چه سود
گفتا به بوسه شكرينش جوان كنند
گفتم كه خواجه كی به سر حجله می‌رود
گفت آن زمان كه مشتری و مه قران كنند
گفتم دعاي دولت او ورد حافظ است
گفت اين دعا ملايک هفت آسمان كنند

یارب آن خال که ما را شد از او روز سیاه
ببلای خم زلف تو گرفتار آید
دم جان بخش مسیحاست سحرخیزان را
شعلۀ آه که از سینۀ افکار آید
زلفت ار برد بیغما دل شهری چه عجب
هرچه گویند از آن رهزن طرّار آید
ای دل غمزده خوابی که شب از نیمه گذشت
وقت آنست که همسایه زنهار آید
واعظان را رسد از زمزمۀ عشق بگوش
سیحه درهم گسلد مست ببازار آید
اینکه بیمار غمت کرد ز دوری نیرّ
دل قوی دار که خود نیز پرستار آید

محتسب با ساغر می‌گرد مرا سر بشکند
باکم از سر نیست ز آن ترسم که ساغر بشکند
تا شنیدستم که دل بشکسته دارد دوست دوست
من بموئی بسته‌ام دل تا مکرر بشکند
ای مساعد کوکب آن جانی که جانانش ستد
وی همایون روزگار آن دل که دلبر بشکند
چون بصیدم سر دهی شاهین چشم آهسته ده
تیز پرواز است ترسم ناگهش پر بشکند
شیخ را گردن شکست از بار دستار گران
بار وی یا رب گران کن بار دیگر بشکند
شانه در آئینه مرگ ما مصوّر می‌کند
تا ترا بر رخ یکی زلف معنبر بشکند

دلبر آمد بسر کشته خود لیک چه سود
طبل واپس بزن از شست کمان رفت چو تیر
طوق موئی به بناگوش زد و گفت ببوس
پی نبردم که همان قصۀ چاهست و ضریر
نبش زین پیش مزن بر دلم از ناوک ناز
ای جوان‌بخت بیندیش ز آه دل پیر
بعد مرگ ار شنوم بوی تو از باد صبا
آن کند با من خاکی که به یعقوب بشیر
من که در گوشۀ ابروی تو حبس نظرم
ای شهنشه نظر از حبس نظر باز مگیر
شعر سعدی همه دلبند و ملیح است ولیک
نیّرا نظم تو کو برد ز خواجو و ظهیر
لب فرو بند ز تشبیب و برافشان دُرتاب
ز ثنای شه مهر افسرا و رنگ غدیر
نقش برد از عمل آئینۀ حسن ازل
که ز نوک قلمش یافت هیولان تصویر
دارم امید که جرمم بعطا در گذرد
که خداوند کریم است و شه عذر پذیر

https://t.me/lam_mim_books/770

لام میم کتاب

10 Nov, 12:46


آه از دمی که دختر زهرا بروی خاک
افتاده دید آن تن مجروح چاک چاک
در تاب رفت و از شتر افتاد بر زمین
چون نور آفتاب که افتد بروی خاک
در برکشید آن تن و از سوز دل کشید
آهی که شعله اش ز سمک رفت تا سماک
گفت ای بخون طپیده نه هنگام خفتنست
بر خیز کاهل بیت تو افتاده در هلاک
وقت تو خوش که خفته ی ای یار همسفر
واسوده ی ز ناله طفلان دردناک
بر خیز و این زمان خطر و خوف ما نگر
کان خوف وانخطر چه تو بودی نبود باک
کشتند چون ترا ز چه ما را گذاشتند
ایکاش خاک از آل نبی گشته بود پاک
آه این منم فکار و توئی خفته بر زمین
یا لیت مت قبلک و الیوم ما اراک
کم لابس الحریر کست جسمه الحرور
و الوحش تستظل من العود و الاراک
بر خویشتن بگریم و بر کودکان عور
یا این سر بریده و این جسم چاک چاک
وانگه پی شکایت آن قوم نابکار
رو کرد سوی مرقد جد بزرگوار
بند پنجم
کای جد پاک زیور دامان کیست این
پامال گشته دسته ریحان کیست این
این سرو بن که ناوکش از برگ بید بیش
نخل ریاض و دوحه بستان کیست این
این طایری که از پر تیر است چون عقاب
باز سفید کنگر ایوان کیست این
این جسم پاره پاره که نتوان شناختش
فرزند ناز پرور دامان کیست این
این شاخ ارغوان که بر او بیش از ارغوان
گل کرده زخم تن گل خندان کیست این
صد گوهر یتیم بیک رشته پای بند
تسبیح وار عترت عریان کیست این
ما را ببین بحال پریشان و باز پرس
تا اهل بیت بیسر و سامان کیست این
از صرصر ستیزه مروانیان بخاک
افتاده سروهای خیابان کیست این
ای کشتی نجات در این بحر پر خطر
غلطان بخاک گوهر غلطان کیست این
ای خضر رهنمای در این ظلمت هلاک
پنهان ز چشم چشمه حیوان کیست این
آخر نه این فتاده بخون نور عین تست
گلگون سوار روز قیامت حسین تست
بند ششم
ای از غم تو چشم فلک خون گریسته
خونین دلان از آن بتو افزون گریسته
از یاد تشنه کامی تو نیل گشته خون
وز حسرت فرات تو جیحون گریسته
تا لاله زار شد ز تو دامان کربلا
ابر بهار زار بهامون گریسته
بلبل زیاد آن تن صد چاک در فغان
قمری ز شوق آن قد موزون گریسته
زان زخمها که دیده تنت از سنان و تیر
بر حالت تو چشم زره خون گریسته
خود میگریستی مگر از بیکسی بخویش
چشم زره وگرنه بکس چون گریسته
کشتی چو غرق موج غم از کشتی نجات
دریا بنولآلی مکنون گریسته
ما کیستیم و گریه ما ای که در غمت
ارواح قدس با دل مخزون گریسته
تنها همین نه اهل زمین در غم تواند
جبریل با ملایک گردون گریسته
آبی بسوی آتش دوزخ روان کنند
آنکو بکربلای تو اکنون گریسته
آبی بود بر آتش دوزخ هوای تو
ای خاک دوستان تو در کربلای تو
بند هفتم
سال از هزار بیش و غمش یار جان هنوز
در یاد دوستان تو این داستان هنوز
گلگون کفن بخاک شد و از غمش ز خاک
گلگون کفن دمند گل و ارغوان هنوز
شاید روان تشنه او را دهند آب
نیل و فرات و دجله و جیحون روان هنوز
پیراهنی که یوسف او را فروختند
هر کس طلب کنند از این کاروان هنوز
سرو اوفتاد و ریخت گل و ارغوان فسرد
خلقی سراغ میکند این بوستان هنوز
زانگل که بود گلبنی از زخم تیغ تیر
جمعی چو عندلیب در آه و فغان هنوز
زان کاروان گمشده در دشت کربلا
هر دم بجستجوی دو صد کاروان هنوز
از مویه‌های موی کنان عترت رسول
هر کس ز غصه مویه کنان موکنان هنوز
وز شام باز گشتن زینب بکربلا
غوغای دشت ماریه تا آسمان هنوز
از شکوه اسیری و بیداد اهل شام
آشوب و شور و غلغله در قدسیان هنوز
گوئی هنوز از ستم قوم نابکار
زینگونه شرح غصه کند با دل فکار

بند هشتم
از کربلا بشام چو پیمود مرحله
آن کاروان بیکس و بی زاد و راحله
زان کشتگان چو مرحله ی میشدند دور
دوری ز صبر بود بهفتاد مرحله
چون عهد کوفیان همه را سست تار صبر
چون چشم شامیان همه را تنگ حوصله
طفلان پا برهنه زنان گشاده موی
از بخت در شکایت و با چرخ در گله
نیلی رخی ز سیلی و گلگون رخی ز خون
پائی ز قید خسته و پائی ز آبله
زنجیر بود و سلسله مصطفی و بس
یکتن بود زاتهمه خارج ز سلسله
تا شام در مقابل زینب سر حسین
کرده است مهر و ماه تو گوئی مقابله
گفتی فراز نیزه سر آن بزرگوار
نام خدای بود پس از مد بسمله
زان ناکسان هر آنچه بآن بیکسان رسید
با هیچ کافری نکنند این معامله
هنگام باز گشتن ایشان بکربلا
افغان کشید زینب محزون مبتلا
بند نهم
بعد از تو ای برادر با جان برابرم
شد تازه ماتم پدر و داغ مادرم
بودم یقین ز آل زیاد این همه عناد
وز خود گمان نبود که طاقت بیاورم
طعن سنان و طعنه اغیار و جور شمر
از کوفیان کدام جفا بر تو بشمرم
بر دیده من از چه نیامد خدنگ کین
تا پیکر تو را هدف تیر ننگرم
https://t.me/lam_mim_books/768

لام میم کتاب

10 Nov, 12:46


کس نان و آب نداد عیال تو را بشام
الا که لختهای دل و دیده ترم
گر از برهنگی ببرت شکوه ی کنند
زین جرم در گذر که نمیشد میسرم
آغوش دوش من بدشان مهد و خواب گاه
من خود خرابه منزلم و خاک بسترم
اطفال تو بسایه من بود تا بشام
من نیز سایبان ز سرت بود بر سرم
چون سایه تو بر سر من بود غم نبود
گر بود آفتاب بسر سایه گسترم
تا کوفه از مدینه رخت در مقابلم
وز کوفه کوفه تا بشام سرت در برابرم
خونی که از گلوی تو شد شد ز چشم من
من زنده و تو کشته شکایت کجا برم
زینب چو گفت شرح غم خود باو تمام
آمد بشکوه دختر زارش سکینه نام

بند دهم
کای جان باب از چه نگیری ببر مرا
افکنده ی چو اشک چرا از نظر مرا
ای مهربان پدر ز چه نامهربان شدی
مهر تو بیشتر بد از این بیشتر مرا
رنجیده ی ز من که جوابم نمیدهی
دستی برو بکش غمی از دل ببر مرا
نه پرسشی نه مرحمتی نه نوازشی
طاقت نماند جان پدر اینقدر مرا
فرصت نماند و میرود از دست کاروان
بنواز دل بمرحمتی مختصر مرا
با همرهان طریق وا را مده ز دست
هرجا که میروی ببر ای همسفر مرا
زین همرهان دگر بکه امیدواریست
چون نیمره بجای گذارد پدر مرا
بد سایه تو بر سر و این است حال من
زین پس که نیستی تو چه آید بسر ما
خورشید من تو بودی و ما هم بیرخت
کو روز تیره شو شب از این تیره تر مرا
شمر ار نکشت درد یتیمی مرا کشد
هر چند زنده‌ام ز شهیدان شمر مرا
این تشنه کام را ز چه آبی نمیدهی
زین شکوه‌ها که رفت جوابی نمیدهی
بند یازدهم
خاموش شد سکینه و کلثوم زد خروش
کای خفته تا بچند لب از گفتگو خموش
ای ساقی شراب طهور این چه جرعه بود
کامروز خورده ی و چنین رفته ی ز هوش
ای تشنه خواب رفته در این خواب گاه گرم
برخیز وز آب دیده ما جرعه ی بنوش
با این همه جراحت و این ریگهای گرم
نگداخت پیکر تو نیامد دلت بجوش
خاتم ز دست داده سلیمان من چرا
همسایه طیوری و همخوابه و حوش
آیا که از تن تو برون کرد جامه ات
برخیز و جا بخیمه کن و جامه ی بپوش
این ناز پروران که چو جان عزیز شان
پرورده ی تو گاه در آغوش و گه بدوش
از درد بی پناهی و تاب برهنگی
بودند گه خرابه نشین گاه کهنه پوش
این را کشیده معجر و آنرا گشاده موی
این را شکسته پهلو و آن را دریده گوش
کلثوم این بگفت و لب از شکوه درکشید
زین العباد ناله زار از جگر کشید

بند دوازدهم
گفت ای پدر چگونه روم بی تو در وطن
خویشان بهیچ چون دهم آرام خویشتن
چون انجمن کنند و کنند از تو جستجو
جز سوختن چه چاره کند شمع انجمن
گیرم مدینه یکی باغ چون کنم
بی سرو و بی صنوبر و بی نخل و بی سمن
از بسکه یوسف از من مهجور گم شده است
نام من حزین شده یعقوب ممتحن
زان یوسفان گمشده اکنون بأرمغان
خود میبرم باهل وطن بوی پیرهن
تهمت بگرگ یوسف و گرگان یوسفم
اینک بخون او همه آلودشان دهن
از کوفه تا بشام شد از شام تا حجاز
چون صحن لاله زار ز خون عزیز من
رخشنده بد سر تو ببزم یزید آه
ز انسان که خاتم جم از انگشت اهرمن
از چشم خونفشان من و کودکان تو
صحرای شام کان عقیق است چون یمن
گوهر ببرده درج تهی داده یار پس
یعنی سر تو داده که بسپارمش بتن
این گفت و اوفتاد و شد از گفتگو خموش
سر داد سیل اشک و بیکباره شد ز هوش
بند سیزدهم
ما را خلد بپا سر خاری زبون کند
زخم هزار و نهصد و پنجاه چون کند
این زخمها بر آن بدن نازنین چه کرد
ما را چو نوک نیشتری غرق خون کند
در پای کافری خلد از خار مسلمی
گر نیست سوزن از سر مژگون برون کند
اسلام بین که خصم بفرزند مصطفی
بیند هزار ناوک و بازش فزون کند
یکقطره آب بر گلوی نازکش نریخت
بیرحم چرخ گریه بحالش کنون کند
بگذار ناله خرمن مه را دهد بباد
بگذار گریه طاق فلک را نگون کند
میخواست چون قضا بگلویش کشند تیغ
آنروز فکر رابطه کاف و نون کند
اکنون ز آه ماتم و اشک عزای خلق
بیهوده پاس خرمن گردون دون کند
یارب چه شد مهاجر و انصار تا بر او
هر کس کند حمایت و خمصش زبون کند
یاران شما مهاجر و انصار او شوید
در گریه و زیارت او یار او شوید

https://t.me/lam_mim_books/769

لام میم کتاب

10 Nov, 09:49


ثبت نام و ارائه این لوح با شرافت و مملو از ولایت از هفته آینده

لام میم کتاب

07 Nov, 19:35


جلسات شرح غزلیات دیوان حافظ.
شرح غزل شماره صد و دهم

شب جمعه
۵ جمادی الاولی ۱۴۴۶


https://t.me/lam_mim_books/765

لام میم کتاب

06 Nov, 08:57


پاسخ استخراجی یکی از دوستان شرکت کننده در دروس در خصوص نتیجه انتخابات ریاست‌جمهوری ایران چند روز قبل از انتخابات

و پاسخ استخراجی یکی دیگر از دوستان شرکت کننده در دروس در خصوص نتیجه انتخابات ریاست جمهوری آمریکا قبل از انجام.

هر دو بزرگوار با دقت تمام نتیجه را با روش‌جفری ابداعی بنده در دروس معرفت حبک و ابواب جلسه دهم😊، دقیق بدست آورده بودند.
مرحبا بهما

https://t.me/lam_mim_books/763

لام میم کتاب

05 Nov, 11:57


اشكم ولي به پاي عزيزان چكيده ام
خارم ولي به سايهٔ گل آرميده ام

با ياد رنگ و بوي تو اي نو بهار عشق
همچون بنفشه سر به گريبان كشيده ام

چون خاك در هواي تو از پا فتاده ام
چون اشك در قفاي تو با سر دويده ام

من جلوهٔ شباب نديدم به عمر خويش
از ديگران حديث جواني شنيده ام

از جام عافيت مي‌نابي نخورده ام
وز شاخ آرزو گل عيشي نچيده ام

موي سپيد را فلكم رايگان نداد
اين رشته را به نقد جواني خريده ام

اي سرو پاي بسته به آزادگي مناز
آزاده من كه از همه عالم بريده ام

گر مي‌گريزم از نظر مردمان رهي
عيبم مكن كه آهوي مردم نديده ام

با عزيزان درنياميزد دل ديوانه ام
در ميان آشنايانم ولي بيگانه ام

از سبك روحي گران آيم به طبع روزگار
در سراي اهل ماتم خندهٔ مستانه ام

نيست در اين خاكدانم آبروي شبنمي
گر چه بحر مردمي را گوهر يكدانه ام

از چو من آزاده اي الفت بريدن سهل نيست
مي رود با چشم گريان سيل از ويرانه ام

آفتاب آهسته بگذارد در اين غمخانه پاي
تا مبادا چون حباب از هم بريزد خانه ام

بار خاطر نيستم روشندلان را چون غبار
بر بساط سبزه و گل سايهٔ پروانه ام

گرمي دلها بود از ناله جانسوز من
خندهٔ گلها بود از گريهٔ مستانه ام

هم عنانم با صبا سرگشته‌ام سرگشته ام
همزبانم با پري ديوانه‌ام ديوانه ام

مشت خاكي چيست تا راه مرا بندد رهي؟
گرد از گردون برآرد همت مردانه ام

ز گرمي بي نصيب افتاده‌ام چون شمع خاموشي
ز دلها رفته‌ام چون ياد از خاطر فراموشي

منم با ناله دمسازي به مرغ شب هم آوازي
منم بي باده مدهوشي ز خون دل قدح نوشي

ز آرامم جدا از فتنهٔ روي دلارامي
سيه روزم چو شب در حسرت صبح بناگوشي

بدان حالم ز ناكامي كه تسكين مي‌دهم دل را
به داغي از گل رويي به نيشي از لب نوشي

به دشواري توان ديدن وجود ناتوانم را
به تار پرنيان مانم ز عشق پرنيان پوشي

به چشمت خيره گشتم كز دلت آگه شوم اما
چه رازي مي‌توان خواند از نگاه سرد خاموشي

چه مي‌پرسي رهي از داغ و درد سينه سوز من؟
كه روز و شب هم آغوش تبم با ياد آغوشي

https://t.me/lam_mim_books/762

لام میم کتاب

05 Nov, 11:18


حقیقتاً حظ بردم وقتی دیدم هنوز در زمان ما هم افرادی هستند که احاطه ایشان بر علوم و معارف یادآور حکمای سابقین و علمای ابرار و عدول نافین است .

شارح بزرگوار را نمی شناسم کدام اندیشمند وارسته ای هستند.
اما رنگ رخساره خبر می دهند از سر درون....
پیشنهاد می کنم دوستان مجموعه ۱۱۶ جلسه شروح کتاب بسیار مهم حقائق الطب آقا محمد کریمخان کرمانی را که توسط این دانشمند متحقق و متخلق شرح شده است را گوش بدهند



✔️دروس حقایق الطب

🔹درس پنجم

🔺بیان موضوع کتاب:کلیات طب نظری برمبنای فرمایش های معصومین علیهم‌ السلام

🔺تعریف علم طب طبق کتب مشهورِطبّی و نزد مصنف اع

🔺توضیح طب نظری وطب عملی وبخش‌های آن

https://t.me/TebeVahyani/623

لام میم کتاب

05 Nov, 00:38


(((((سلام استاد جان وقت به خیر و عافیت ان شاءالله😶
استاد این رو الان انجام دادم، پرسش کردم که چه کسی رئیس جمهور آمریکا است؟
بعد با روشی که آموزش دادید حروف رو جدا کردم و در نهایت که به دسته های غیر قابل تقسیم رسیدم، برای هر حرف با تسبیح استخاره کردم، هر حرفی که نقطه می آمد یعنی یک مهره میماند انتخاب میکردم، و هر کدام که چیزی نمی ماند بر نمیداشتم

شد حروف :
« د و ر ه چ ء ه س ج م س ش آ »

بعد با اینا یکم بازی کردم، این جمله به ذهنم آمد:
مرد شاس چهره رأس جمهور

بعد گفتم خب شاس اصلا یعنی چه؟ گفتم شاید فحشه تو ناخودآگاهم مونده😶😶

اومدم سراغ لغت نامه، شاس رو بداخلاق و متکبر و چشم تنگ کرده نوشته بود

گفتم برای شما هم ارسال کنم استاد اگر اشکالی داشتم بفرمایید😶🙏)))))

https://t.me/lam_mim_books/760

لام میم کتاب

04 Nov, 19:25


گزارش دیگری از تحلیل فوق العاده دقیق اسم 😊😊

سلام وقت شما به خیر
لطف کردین ممنونم
واقعا مو به مو و دقیق بود و از دو جنبه مورد برسی قرار گرفته بود که خیلی مفید بود
جدا از دقیق بودن راهکار هایی هم که ارائه شده بود کاملا به جا بود و واقعا چیزی بود که بهش نیاز داشتم
واقعا عالی و جامع بود
خیلی خیلی ممنونم



««روانکاوی از روی اسم، بالاترین ورژن علم معرفت نفس و روانشناسی است»»»

👈👈علم و علماء بعدها خواهند فهمید معنای این جمله فوق طلایی بنده را.


جهت درخواست تحلیل و روانکاوی اسم در ارتباط باشید با:
http://t.me/Pasokh_Response



https://t.me/lam_mim_books/759

لام میم کتاب

04 Nov, 14:15


به تاریخ مطرح کردن مبحث تأثیر اسامی دقت کنید!
ابتدائا در تاریخ ۳۰ ژوئن ۲۰۱۶ در گروه (برابر با ۱۰ تیر ۱۳۹۵)
سپس در تاریخ ۴ اوت ۲۰۱۶ در کانال اول لام میم (برابر با ۱۴ مرداد ۱۳۹۵)

👈 این تازه زمان مطرح کردن این شاخه مهم از علم روان‌کاوی و روانشناسی در فضای مجازی تلگرام بود!
وگرنه اصل مبحث قبل از این‌ها عنوان شده بود.
حالا باب علم بسته نیست و ما هم مضایقه نداریم و به عده قابل توجهی هم بخش‌هایی از این علم را آموختیم. منتهی اینکه الانه مد شده یک عده ای ادعاهایی می کنند در خصوص این علم که نمیدانم چه و چه! البته اصلا در شأن بنده نیست که با این قُماش چَموش دهان به دهان گردم، منتهی خوب است هر کسی جایگاه خود را خوب بشناسد، و اصلا خوبیت ندارد سرقت های علمی از دیگران را بعنوان تخصص های علمی خود مطرح نمودن!
سخن دیگر اینکه مبانی ما در علم حروف و اعداد و اسماء هیییییچ ارتباط و تناسبی با فرمول های من درآوردی غربی و شرقی ندارد!

ما منکر روشها و علوم دیگران نیستیم. هر کسی و هر قومی و هر مجتهدی در هر رشته ای و زمینه ای، برای خودش متد و روش و تکنیک و روالی دارد. آنها روالی دارند و ما هم منهجی!

علم هم قابل آموزش و یادگیری هست. منتهی یک عده ای بلند بشوند و در بوغ و کرنا بکنند که صاحب این علوم هستند!!! و این علوم در انحصار اینان است!! قطعا دروغگو و شیاد و شارلاتان هستند!!!

هزاران بار گفته و باز هم تکرار می کنم که، «ادعا مساوی اثبات» هرکس در هر چیزی ادعا نمود باید اثباتش بکند وگرنه شک نکنید قطعا دروغگو و شیاد است.

مثل آن مدعی عرفان که ادعای وصول به مقامات و حالات را داشت و دارد! و بنده هم ایشان را می شناختم و می‌دانستم از این معانی بی خبر است( و فقط حراف ذهنیات خودش است)، به او گفتم استاد محترم! شما که واصلی فلان مطلب را با شهود و عیان برای ما شرح و اثبات کن😊 و او هم چون می دانست مچش را گرفته ام، برگشت فرمود ما از این مراتب به سرعت گذشته ایم لذا از تفصیل این مراتب بی خبریم😁😁!! و تعجب از شاگردان و مریدان چنین مدعی مقاماتی که هنوز در بند اویند!😊


https://t.me/lam_mim_books/757

لام میم کتاب

03 Nov, 17:39


گزارش دیگری از تحلیل فوق العاده دقیق اسم 😊😊

سلام و عرض ادب
وقت بخیر، ایام به کام

اول از همه، باید بگم که در مسیر فرودگاه برای رفتن به مشهد بودم که تحلیل ارسال شد و اینکه هر دو تحلیلگر اشاره و تاکید به لزوم و فایدهء بی حد زیارت علی بن موسی الرضا علیه السلام داشتن، تلاقی جالبی بود!

در باب تحلیل ها هم، تحلیل اول خیلی جامع و عمیق و دقیق بود، چه در باب خانواده و ویژگی های اعضاء و چه مسیر زندگانی و تحصیل، دورنمای آینده هم کمک کننده بود!
متعجب شدم حقیقتا، ای والله
تحلیل دوم هم در عین اختصار، به اصطلاح نقطه زنی های خوبی داشت، یه بند هم در باب رخدادی در آینده بود انتهای تحلیل که ای کاش اشارت بیشتری میرفت، اگر میسره که زدنی فیه بیانا!

در مجموع، حقیقتا شگفت انگیز بود!
تبریک میگم بابت باز کردن چنین بابی

فرشته ات به دو دست دعا نگه دارد...



««روانکاوی از روی اسم، بالاترین ورژن علم معرفت نفس و روانشناسی است»»»

👈👈علم و علماء بعدها خواهند فهمید معنای این جمله فوق طلایی بنده را.


جهت درخواست تحلیل و روانکاوی اسم در ارتباط باشید با:
http://t.me/Pasokh_Response



https://t.me/lam_mim_books/756

لام میم کتاب

03 Nov, 16:40


این هم گزارش دیگری از دوستانی‌که مشغول انجام گامهای عملی هستند که مربوط به طی گام چهارم است

https://t.me/lam_mim_books/755

لام میم کتاب

03 Nov, 16:11


گزارشی از دوستانی که گامهای عملی را در حال انجام و طی کردن هستند

سلام
عرض ادب و احترام
سومین قسمت از گام نوزدهم الحمد لله به پایان رسید.
یک بار این قسمت رو تا سی شب خوندم
و یک شب رو به علت مریضی نتونستم بخونم
و دوباره از اول شروع کردم.

تو مدت این گام چندین بار پشت سر هم
خواب دریا و دریاچه رو دیدم
یا خودم در آب بودم یا دور و برم پر از آب بود
یا به سمت دریا در حرکت بودم
و اینکه خیلی خواب میبینم که مشهد هستم
یا توی خود حرم هستم
مثلا تو خواب میخوام برم خونه ی خودمون
یهو سر از حرم در میارم یا یهو گنبد رو میبینم
یا از خونه بیرون میام چند قدم برمیدارم میرسم توی حرم تعجب میمونم که اینقدر مشهد به من نزدیکه


خیلی تو جمع ها کم تر صحبت میکنم
کلا دیگه با کسی بحث نمیکنم و زود کوتاه میام
پروام نی برای چیزای الکی خیلی خودم رو
درگیر کنم🤷‍♀
به ندرت عصبانی میشم. بیشتر از قبل دل به دل بچه هام میدم با صبر و حوصله حرفاشونو گوش میدم. قبلا میترسیدن بیان همه چی رو بهم بگن😁 ولی الان دیگه زود در مقابل حرفاشون جبهه نمیگیرم در حین حرف زدنشون همراهی و تأییدشون میکنم
اونا هم خیلی بهتر و آروم تر شدن.
و خیلی از من تأثیر میگیرن.
جوری که دخترم ۱۴ سالشه الان یک ساله نماز توبه میخونه و الان در حال تموم کردن چله اش هست.


یا علی مددی


https://t.me/lam_mim_books/753?single

لام میم کتاب

03 Nov, 15:23


خطبه شب دوم ، ۱۴۴۶
سی و چندمین سال خطبه هاست
دو ماه پیاپی خطبه فاطمه سلام الله علیها

https://t.me/lam_mim_books/751

لام میم کتاب

31 Oct, 15:36


گزارش دیگری از تحلیل فوق العاده دقیق اسم 😊😊


.....بقیه مطالب نیز کاملا صحیح می باشند و کمترین اشتباهی در آنها نمیبینم....


««روانکاوی از روی اسم، بالاترین ورژن علم معرفت نفس و روانشناسی است»»»

👈👈علم و علماء بعدها خواهند فهمید معنای این جمله فوق طلایی بنده را.


جهت درخواست تحلیل و روانکاوی اسم در ارتباط باشید با:
http://t.me/Pasokh_Response

https://t.me/lam_mim_books/741?single

لام میم کتاب

31 Oct, 13:18


دروس و دوره های معرفتی.

۱. آموزش اصول و قواعد تعبیر خوابها و کشف‌ها
۲. شرح نکات جلد اول گفتار ها و گفتمان ها
۳. تمرینات ابداعی جهت اتصال و تجرد

جهت ثبت نام و شرکت در ارتباط باشید با:
t.me/Pasokh_Response

https://t.me/lam_mim_books/740?single

لام میم کتاب

31 Oct, 01:24


فیلم توضیحی در خصوص عکس موضوعی کل قرآن کریم
بسیار عالی و بسیار کاربردی
حقیقتا چیز ناب و بی نظیری هست.
احسنت و دست مریزاد به تدوینگران این تحفه عظیم قرآنی
عکس قابل استفاده در موبایل
مبلغ هدیه استفاده از این طرح

https://t.me/lam_mim_books/737

لام میم کتاب

30 Oct, 14:12


ارسالی یکی از دوستان با مرام و اهل ولایت

((((سلام استاد جان؛
چند وقت پیش یک موسیقی بیکلام شنیدم، که منو خیلی یاد صحنه ها و جریانات کربلا می انداخت و باهاش گریه کردم
اخیرا یک ویس دیگری از مرحوم آقاجان رحمه الله شنیدم که به ذهنم رسید اینها رو باهم ترکیب کنم
حس میکنم نتیجه اش خوب شد، گفتم برای شما ارسال کنم که ایشون رو خیلی دوست داشتید...))))

https://t.me/lam_mim_books/735

لام میم کتاب

30 Oct, 13:32


به زودی منتظر ارائه حرزی باشید که با انتشار آن ، بینی همه ابالسه و شیاطین که عدد مقدس ۶۶۶ را، نشان ابلیس و ظلمانی می دانند، به خاک مالیده شود💪💪

لام میم کتاب

30 Oct, 13:24


عدد "نور شمع:666" است، در حالیکه برخی با دیدن 666 یاد شیطان می افتند! این همان قاعدهء اتقوا الله یعلمکم الله است که یجعل لکم فرقانا تا انسان از نسیان به أنس رسد.

گفتار ها و گفتمان ها، جلد۱، چاپ سوم، نکته ۲۲۷

در دروس شرح این نکته در بخشی از آن عرض کرده ایم که: «نور شمع برابر 666 است که از هر جهت 6 تا الله صورت خانوادگی هر صفت چرا عده ای با دیدن 666 یاد شیطان می افتند»

https://t.me/lam_mim_books/733

لام میم کتاب

27 Oct, 11:11


دم همه دم الله الله

https://t.me/zonnoun/2324

لام میم کتاب

26 Oct, 09:29


🔥اطلاعیۀ چهارمین چاپ کتاب شریف و فوق عرشی نور بی اسم🔥

🕯نور بی اسم سیری است بی‌بدیل در دریای فضائل امیرالمؤمنین علی بن ابوطالب علیهما السلام؛ بحری طویل در شرح حدیث شریف و غامض معرفة بالنورانیة، معرفی مولا از زبان خودشان!

📜این کتاب ویراست دوم و نسخه جدید است و با تصحیحات و الحاقات و بیش از ۷۰ صفحه افزایش همراه است.
متتبعین و اهل تحقیق توجه داشته باشند که از نظر مؤلف کتاب، ارجاعات و رفرنس‌ها تنها به همین نسخه یعنی چاپ چهارم کتاب مورد تأیید است.( فایل الکترونیکی همین چاپ)

🔖سه چاپ قبلی با تیراژ ۶۶۰۰ نسخه توزیع گشت. بدلیل استقبال فراوان شیعیان امیرالمؤمنین و با وجود افزایش هزینه‌های نشر، چاپ چهارم کتاب با قیمت بسیار به صرفه ارائه می‌گردد.

⭕️تعداد چاپ فعلی بسیار محدود(فقط ۵۲۳ نسخه) است و اولویت با اهل تحقیق و دوستانی که پیگیر کتابها و دروس هستند خواهد بود⭕️

جهت سفارش:
t.me/Pasokh_Response

https://t.me/lam_mim_books/666

لام میم کتاب

25 Oct, 13:39


تیشه بر پا زدی ار داغ منش در دل بود
آن قوی پنجه که در کوهکنی کامل بود

بِچه دل آینه عکس تو در آغوش کشید
مگر از آه سحرگاهی ما غافل بود

بردم از سوز جگر لابه ز حد پیش رقیب
حالت غرقه ندانست که در ساحل بود

تند بگذشت و مرا سیل غم از سر بگذشت
شکرها دارم از این برق که مستعجل بود

بغرامت بکش ای زلف به بندم که ز عمر
هر چه جز حرف جنون شد همه بیحاصل بود

مشکل خویش ببردم به ادب پیش حکیم
چون بسنجیدمش او نیز چو من جاهل بود

عمر زلف تو فزون باد که با روی تو دوش
مو بمو باز نمود آنچه مرا در دل بود

زاهد از بهر خدا پیشۀ تقوی نگرفت
عشق را بار گران خواجه چو من کاهل بود

گفتم از گم شدۀ خویش نشانی جویم
بر هر کس که شدم بیخود و لایعقل بود

ناگه از دیر برآمد صنمی باده فروش
وه چگویم که چه فرخنده رخی مقبل بود

پای پوی من و او هر دو ز جا رفت و لیک
پای او در دل وپای من از او در گل بود

او روان گشت و من اندر عقبش در تک و پوی
تا بدیری که در آن دیرگهش منزل بود

محفلی دیدم و در وی به ادب مغبچگان
بسته صف در بر پیری که در آن محفل بود

پیر آن دیر مرا جام جمی داد کزو
پیش چشم آینه شد آنچه مرا مشکل بود

زنک آئینه در آن می چو ز دودم دیدم
کو نهان در دل و این کوشش من باطل بود

نام مجنون ز جنون مشتهر آمد نیر
هم بدین ره شدی ار ناصح ما عاقل بود

دلبر من بچهره چون زلف معنبر آورد
مهر نخوشه جا دهد مه بدو پیکر آورد

میوه ندید سرو را کس بجهان تو بوالعجب
از چه گلی که سرو تو میوۀ شکر آورد

صد ره اگر بری سرم شعلۀ شمع پیکرم
سوزد و ریزد اشک خون تا سر دیگر آورد

زنده بگور اگر کند کس نکند ملامتش
مام بشر پس از تو گر حور مصوّر آورد

https://t.me/lam_mim_books/730

لام میم کتاب

23 Oct, 13:22


جلسات شرح اشعار حافظ و ما ادراک ما شرح اشعار حافظ🍷🍷😊😊

https://t.me/lam_mim_books/728

لام میم کتاب

23 Oct, 11:03


گزارش دیگری از تحلیل اسم 😊😊

سلام وقت بخیر.ابتدا از هر دو عزیز برای زحمت و وقتی که گذاشتن بسیار متشکرم.حقیقتا تحلیل بسیار جامع و مفید و در کلیات موضوع بسیار دقیق بود شاید در جزییات تفاوت هایی وجود داشت که آن هم طبیعی بود.منتها موضوع دخترم .... برای من جای سوالات زیادی داشت که در تحلیل نام همسرم هم که قبلا زحمتش رو کشیدید وجود داشت.بنده جزو مادارنی هستم که علیرغم شاغل بودن وقت زیادی رو صرف بازی با دخترم میکنم حدالامکان باهاش بسیار سازگار و نرم خو هستم در مورد هیچ موضوعی سخت گیری عتاب و دستور دهی ندارم ولی چیزهایی که تو تحلیل هستن واقعا منو به فکر میبرن.شاید هم من عمق مسئله رو درک نکردم.در مورد روابط پدر و مادر تحلیل کاملا هوشمندانه بود.در مورد همسر تحلیل نفر دوم به نظر خودم دقیق تر بود که بنده بیشتر در نقش مادری دلسوز ظاهر میشم. در مورد روحیه سازگاری و آسان گیری هم تحلیل هر رو عزیز به نظرم صحیح بود .صحبت های عزیزان برای بنده مسرت و آرامش زیادی داشت (جز قسمت دخترم که موجب نگرانی برام شد) .در مورد برادرم که ایشان منبع برکت و الطاف مادی و معنوی در زندگی بنده هستن.مجددا از تحلیل بسیار دقیق عزیزان متشکرم انشاالله همیشه سلامت باشید


««روانکاوی از روی اسم، بالاترین ورژن علم معرفت نفس و روانشناسی است»»»

👈👈علم و علماء بعدها خواهند فهمید معنای این جمله فوق طلایی بنده را
.


جهت درخواست تحلیل و روانکاوی اسم در ارتباط باشید با:
http://t.me/Pasokh_Response


https://t.me/lam_mim_books/726

لام میم کتاب

21 Oct, 15:12


ترسا بچه‌ای ناگه قصد دل و جانم کرد
سودای سر زلفش رسوای جهانم کرد

زو هر که نشان دارد دل بر سر جان دارد
ترسا بچه آن دارد دیوانه از آنم کرد

دوش آن بت شنگانه می‌داد به پیمانه
وز کعبه به بتخانه زنجیر‌کشانم کرد

کردم ز پریشانی در بتکده دربانی
چون رفت مسلمانی بس نوحه که جانم کرد

دل کفر به دین‌داری زو کرد خریداری
دردا که به سر باری اسلام زیانم کرد

آزادِ جهان بودم بی‌داد و سِتان بودم
انگشت‌زنان بودم انگشت‌گزانم کرد

دل دادم و بد کردم یک درد به صد کردم
وین جرم چو خود کردم با خود چه توانم کرد؟

دی گفت نکو خواهی توبه است تورا راهی
از روی چنان ماهی من توبه ندانم کرد

آخر چو فرو ماندم ترسا بچه را خواندم
بسیار سخن راندم تا راه بیانم کرد

بنهاد ز درویشی صد تعبیه اندیشی
در پردهٔ بی‌خویشی از خویش نهانم کرد

چون دست ز خود شستم از بند برون جستم
هر چیز که می‌جستم در حال عیانم کرد

من بی من و بی‌ مایی افتاده بدم جایی
تا در بن دریایی بی نام و نشانم کرد

عطار دمی گر زد بس دست که بر سر زد
هم مُهر به لب بر زد هم بند زبانم کرد

از دیر برون آمد ترسا بچه ای سرمست
بر دوش چلیپائی خوش جام مئی بر دست

کفر سر زلف او غارتگر ایمان است
قصد دل و دینم کرد ایمان مرا برده است

کفری و چه خوش کفری کفری که بُود ایمان
این کفر کسی در اوست کایمان به خدایش هست

ناقوس زنان می گفت آن دلبرک ترسا
پیوسته بود با ما یاری که به ما پیوست

بگشود نقاب از رخ بربود دل و دینم
زنّار سر زلفش جانم به میان در بست

در گوشهٔ میخانه بزمی است ملوکانه
ترسا بچهٔ ساقی رندیست خوش و سرمست

سید ز همه عالم بر خاست به عشق او
در کوی مغان با او مستانه و خوش بنشست



https://t.me/lam_mim_books/725

لام میم کتاب

20 Oct, 17:11


تعاریف و تمجیدات علمای اعلام از کتب تألیفی این قلم

https://t.me/lam_mim_books/722?single

لام میم کتاب

19 Oct, 19:54


گزارشی از آثار «حرز قل هو الله»


سلام علیکم و رحمة الله

گزارش حرز قل هو الله
یا صاحب الزمان ادرکنی❤️

دو روز قبل از اقای شمشیری ۵ تا حرز قل هو الله گرفتم
توی راه برگشت از مشهد با خانواده ام
سرعتم خیلی بالا بود شاید ۱۳۰ تا ۱۴۰ بعد یهو یه سگ سیاه گنده اومد وسط جاده که رد بشه
اونقدر صحنه خطرناکی بود که با خودم گفتم صد در صد رفتیم رو هوا !!!
نه میشد بکشم به سمتی چون که احتمال چپ کردنم بود
باید میزدم بهش که بازم با این سرعت معلوم نبود چی بشه!
اما خیلی خیلی عجیب بصورت میلی متری رد شد یک صدم ثانیه هم اختلاف هم میشد زده بودمش

حالا این که تصادف نشد به کنار
من بار ها تجربه این صحنه ها رو داشتم

خب طبیعتا آدم وقتی این صحنه ها رخ میده تا مرز سکته میره و تا نیم ساعت قلبت میخاد از سینه در بیاد و دست پا هم که مث چی میلرزه😅

اما بنده اونقدر آرامش داشتم که حتی ذره ای قلبم نلرزید
نمیدونم چطور بیان کنم
گویا اصلا هیچی نبود 😬

یعنی باید ادم توی این موقعیت باشه که بفهمه چی بود و چی شد!

خلاصه که بعدش به خودم نگاه کردم و از شدت آروم بودنم دیدم برگام در حالت پاییزی شروع به ریختن کردن 😂

الحمد لله و لولیه امیرالمؤمنین علی بن ابوطالب علیهما السلام
دم ساقی اولیاء گرم ، یاعلی مدد❤️

https://t.me/lam_mim_books/713?single

لام میم کتاب

19 Oct, 19:26


ارسالی از دوستان که از ابتدا تا کنون همه کتابها را تهیه و مطالعه نموده اند

https://t.me/lam_mim_books/711

لام میم کتاب

19 Oct, 15:23


گزارش دیگری از تحلیل اسم 😊😊




««روانکاوی از روی اسم، بالاترین ورژن علم معرفت نفس و روانشناسی است»»»

👈👈علم و علماء بعدها خواهند فهمید معنای این جمله فوق طلایی بنده را.


جهت درخواست تحلیل و روانکاوی اسم در ارتباط باشید با:
http://t.me/Pasokh_Response


https://t.me/lam_mim_books/710

لام میم کتاب

18 Oct, 13:29


گفتمش خون دل عاشق بیچاره که خورد
به تبسم نگهی کرد سخن مبهم شد

سر هر گل دل صد بلبل مسگین خونگشت
تا در این گلشن پر خار دلی خرم شد

گفتمش هیچ سر صحبت ماداری گفت
کی پریرا هوس انس بنی آدم شد

مشک با هیچ جراحت نشنیدم که بساخت
غیر زلفت که دل ریش مرا مرهم شد

کم مباد از سر من سایۀ اینغم نیرّ
کافتتاحی شد اگر کار مرا زین غم شد

نگار من چو بتاراج عقل و دین خیزد
غبار لشگرش از ترک تا بچین خیزد

ملفق است بهم نیش و انگبین چه عجب
خطی سیه گر از آنسکان انگبین خیزد

زهی خلف که دمادم ز آسمان و زمین
به مادر و پدر پاکت آفرین خیزد

نه چون تو کوکب درخشان ز آسمان تابد
نه چونتو سروسهی قامت از زمین خیزد

بگلشن تو خزان و بهار یکسانت
چو گل بیاد خزان رفت یاسمین خیزد

زیک دو جرعه بگلزار چهره ده آبی
نظاره کن که چه گلهای آتشین خیزد

دو چشم مست دو لب مست و هرچه خواهی مست
نعوذ بالله اگر شحنه از کمین خیزد

نه من از تنگی دام است که در فریادم
می بنالم که بسر وقت رسد صیادم

سیر شد زین چمن سبز دل ناشادم
کاش میکرد بخود روی قفس صیادم

تیر کز شست بشد باز نگردد کمان
پند پیران چکنم منکه دل از کف دارم

گشت دور فلک از منت تعمیر مرا
خنک آنروز که سیلی برد از بنیادم

منکه از خلد برین دل نگران بستم بار
تا سر کوی تو دیدم همه رفت از یادم

خواجه دشوار پسند است و مرا روی سیاه
ترسم از بندگی خویش کند آزادم

گله از آدم خاکی نه طریق ادبست
گر چه آورد در این دیر خراب آبادم

لطف سلطان ازل خواست که از سجدۀ خاک
باد این نخوت بیهوده دهد بربادم

نخورم غم که برد باز بدان گلشن قدس
علت نخوت و مستی چو ز سر بنهادم

وارث ساقی کوثر شه مهر افسر طوس
آنکه با داغ غلامیش ز مادر زادم

خیز تا معتکف خانۀ خمار شویم
سر به پیشش بسپاریم و سبکبار شویم

زلف ساقی بکف آریم و ببانک و دف و چنگ
مست از خانه سوی کوچه و بازار شویم

دمبدم با رخ افروخته از آتش می
همچو طاووس پی جلوه و رفتار شویم

شحنه گر خرقه و دستار به یغما ببرد
گو ببر چند خر خرقه و دستار شویم

چون ز زلف تو توان سبحه و زناری بست
ما چرا لاوه پی سبحه و زنار شویم

با نسیمی که ز کوی مه کنعان آید
زشت باشد به تنعم سوی گلزار شویم

با تو ما را خبر از خویشی و خودبینی نیست
که انا الحق زده حلاج سردار شویم

کام ما بس ز تو کز کوی تو بوئی شنویم
ما که باشیم ترا طالب دیدار شویم

سر آزاده و لاشور شر آرد برخیز
سر زلفی بکف آریم و گرفتار شویم

آخر از خمر جنان مست چو باید بودن
ما که مستیم از اول ز چه هشیار شویم

خستگانرا ز شکر خنده دهد آبحیات
خوش طبیبی است بیا تا همه بیمار شویم

قیمت لعل لب یار بجان شد نیر
گوهر ارزان شده بازآ که خریدار شویم

از پس مرگ چو خاک قدمی باید بود
به که خاک قدم شاه جهاندار شویم

شیر حق داور دین آنکه بمه ناز کشیم
با سگان سر کوی وی اگر یار شویم

https://t.me/lam_mim_books/709

لام میم کتاب

16 Oct, 16:34


متشرفین از سعادتمندان دوران که توفیق حضور در جماعات به امامت صاحب کلیه ولایت الهیه را دارند؛ خبر داده‌اند که تفسیر اقامه نماز حضرتش، تفسیر ظهور ربوبیت حق متعال در عوالم امر و خلق، و ظهور وحدانیت قهاریه الله تعالی است که لا اله الا انت! همه افعال و اذکار صادره در نماز از حضرتشان، امداد همم الوهیه و هوئیت اخذ نواصی اشیاء بامامته می‌باشد. فاذا سجد علیه السلام، سجد العالم بِطُرّته و اذا ذکر علیه السلام، ذکر العالم بِرُمّته! حتی ظهر ان لا اله الا انت!
طوبی لهم هنیأ هنیأ و حسن مآب.

📚نکته ۱۰۴۸، گفتار ها و گفتمان ها، جلد چهارم🍇

https://t.me/lam_mim_books/708

لام میم کتاب

15 Oct, 21:45


دوش چه خورده‌ای دلا؟ راست بگو؛ نهان مکن
چون خمُشانِ بی‌گنه روی بر آسمان مکن

باده‌ی خاص خورده‌ای، نقل خلاص خورده‌ای
بوی شراب می‌زند... خربزه در دهان مکن!

روزِ الست جانِ تو خورد مِی‌ای ز خوانِ تو خواجه‌ی لامکان تویی؛ بندگیِ مکان مکن

دوش شراب ریختی، وز بَرِ ما گریختی
بارِ دگر گرفتمت؛ بارِ دگر چُنان مکن

من همگی توراستم؛ مستِ میِ وفاستم
با تو چو تیرِ راستم؛ تیرِ مرا کمان مکن!

ای دلِ پاره‌پاره‌ام، دیدنِ اوست چاره‌ام!
اوست پناه و پُشتِ من؛ تکیه بر این جهان مکن

ای همه‌خلق نای تو، پُر شده از نوای تو
گر نه سماع‌باره‌ای، دست به نای جان مکن

نَفخِ نَفَختُ کرده‌ای، در همه در دمیده‌ای
چون دمِ توست جانِ نِی، بی‌نِیِ ما فغان مکن

کارِ دلم به جان رسد، کارد به استخوان رسد ناله کنم؛ بگویَدَم دم مزن و بیان مکن

ناله مکن که تا که من ناله کنم برای تو
گرگ تویی، شبان من‌ام، خویش چو من شبان مکن

هر بُنِ بامداد تو جانبِ ما کشی سبو
کای تو بدیده روی من، روی به این و آن مکن

شیر چشید موسی از مادرِ خویش ناشتا
گفت که مادرت من‌ام؛ میل به دایگان مکن

باده بنوش، مات شو! جمله‌ی تن، حیات شو!
باده‌ی چون عقیق بین؛ یادِ عقیقِ کان مکن!

باده‌ی عام از بُرون، باده‌ی عارف از درون
بوی دهان بیان کند... تو، به‌زبان، بیان مکن

از تَبَریز، شمسِ دین می‌رسَدَم چو ماهِ نو
چشم سوی چراغ کن، سوی چراغ‌دان مکن

https://t.me/lam_mim_books/706

لام میم کتاب

14 Oct, 21:53


شرح نکات مجلدات موسوعه سترگ‌علمی معرفتی گفتار ها و گفتمان ها، توسط دوستان منتخب شرکت کننده در دروس.
ما از چندین سال قبل که دروس و‌کتب را آغاز نمودیم،‌‌ همیشه به رفقا عرض می نمودم، شرط رفتن به پله بعدی، این است که از عهده دروس قبلی برآمده باشید. و برای این منظور روالی را مرتب نمودیم. من جمله اینکه رفقا در طی روند معرفتی خود باید به حدی برسند که از عهده شرح نکات مجلدات گفتار و گفتمان ها بر بیایند.
یکی از دوستانی که به این حد و مرحله‌ رسیده است، نمونه کار خود را ارسال نموده اند که در ذیل آن را می بینید


الحمدلله رب العالمین و السلام و الصلوه علی محمد و آله محمد، الاوصیاء المعصومین
خدا را شاکرم، که به اجازه حضرت استاد، و مدد ایشان، توفیق شد تا در خدمت نکات ولایی و نورانی کتاب شریف گفتارها و گفتمان ها باشم، و از جام می معارف توحیدی، به اندازه ای که وسع این حقیر است بنوشم و قلب خود را در مسیر محبت به مولا امیرالمومنین علی بن ابوطالب علیه السلام، و درک معرفت ایشان به نورانیت، بسوزانم و روشن کنم ان شاءالله

در مقدمه بر آن شدم تا اهمیت تلاش برای شرح چنین کتب عمیق و شریف را توضیح دهم، که البته توضیحات تکمیلی در شروح نکات ارائه خواهد شد.
اما به صورت خلاصه اینطور خدمت شما عرض میکنم که به هنگام شروع خلقت، بعد از خلق سبب اول به دست ذات اقدس اله، انوار این خلق اول، خود اسباب و واسطه خلق موجودات دیگر، به روش امتداد و شرح شدند که این امتداد همان جریان تجلی و تعین است که در روایت فرمودند:
أَبَى اللَّهُ أَنْ يُجْرِيَ الْأَشْيَاءَ إِلَّا بِالْأَسْبَابِ
فَجَعَلَ لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ سَبَباً
وَ جَعَلَ لِكُلِّ سَبَبٍ شَرْحاً
وَ جَعَلَ لِكُلِّ شَرْحٍ مِفْتَاحاً
وَ جَعَلَ لِكُلِّ مِفْتَاحٍ عِلْماً
وَ جَعَلَ لِكُلِّ عِلْمٍ بَاباً نَاطِقاً
مَنْ عَرَفَهُ عَرَفَ اللَّهَ
وَ مَنْ أَنْكَرَهُ أَنْكَرَ اللَّهَ
ذَلِكَ رَسُولُ اللَّهِ وَ نَحْنُ‏

حال امتداد سریان تجلیات پی در پی و تشخص تعینات، در نهایت به خلق عالم ماده و نمودار شدن آن منجر شد و هرآنچه در این عالم می‌بینید، متعین شده به سبب اسباب مختلف، از آسمان های مختلف است که ریشه این تعینات، به آن آسمان ها بازمیگردد.
فلذا هرچیزی در این عالم صاحب قبه ای معنوی و ریشه ای در آسمان های بالاتر خواهد بود که از آن آسمان فیض میگیرد و این فیض به وسیله حباک های مخصوص آن موجود، به آن می‌رسد
فلذا در معرض هر چیزی که قرار بگیرید، و جان خود را با آن چیز همگون کنید، تحت آثار فیوضات آن چیز هم قرار خواهید گرفت، فلذا اثراتی از فیوضات آن بر شما واقع خواهد شد.
این همان کلام حکمای قدیم است که میگفتند همنشین تو از تو به باید، تا تورا عقل و دین افزاید؛
این همنشینی صرفا همنشینی انسان با انسان نیست، بلکه هر چیزی بر چیز دیگر موثر است و به آن با توجه به قبه معنوی خودش، اثر میگذارد.
فلذا این جاست که همنشینی مان و تلاش برای شرح معارف عمیق توحیدی و ولایی این کتاب، که حقیقتا چکیده اصول و مهمات عرفان عملی به معنای واقعی هستند، شما را در معرض فیوضات حبک این کتاب شریف قرار می دهد و چون جنس این فیوضات، و قبه کتاب، از جنس نور و آسمان ولایت است، فلذا در جان من و شما بذر ولایت را می نشاند و با آبیاری این بذر، که همان عمل صالح باشد، به حول و قوه الهی، انسان را به مشاهده این ولایت در وجود خود خواهد رساند.
این گونه است که این بذر، چون نور است، و چون نور هم مطهِر است، قلب را طاهر کرده، و آن را محل نزول برکات و فیوضات ولایی میکند و نور ولایت را در خون انسان جاری نموده، و کم کم گوشت و پوست انسان ولایی میشود.
همانگونه که در روایت فرمودند که قرآن با گوشت و خون حافظ آن مخلوط میگردد ان شاءالله

حالا که قلب این چنین جایی شد، در حقیقت شده عرش الرحمان، و محل علم و حکمت الهی ست و کم کم با عمل صالح و با نور معرفت، اثرات عملی ولایت خود را نشان میدهد ان شاءالله و ان شاء علی بن ابوطالب علیه السلام؛ که جزئی ترین اثر عملی آن تصرفات ولایی و توحیدی است.

امید دارم به مدد مولانا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف، و به لطف و مرحمت جناب استاد که این حقیر بی سواد، هرآنچه از ولایت و آداب آن درک کرده ام لقمه ای بوده که ایشان از سر مهر و بنده نوازی، بر دهان چون منی قرار داده اند، بتوانم از عهده شرح و بسط نکات والای این کتاب بربیایم و در برابر الطاف بی دریغ ایشان، از خود ذره ای لیاقت نشان داده و جبران لطف کنم ان شاءالله.

یا علی مدد بلا عدد الا الابد

https://t.me/lam_mim_books/705

لام میم کتاب

10 Oct, 08:30


گزارش دیگری از تحلیل اسم 😊😊




««روانکاوی از روی اسم، بالاترین ورژن علم معرفت نفس و روانشناسی است»»»

👈👈علم و علماء بعدها خواهند فهمید معنای این جمله فوق طلایی بنده را.


جهت درخواست تحلیل و روانکاوی اسم در ارتباط باشید با:
http://t.me/Pasokh_Response


https://t.me/lam_mim_books/702

1,557

subscribers

315

photos

51

videos