بیست و هفتمین سالگرد صعود قله راکاپوشی
... به هر حال مطمئن بودم، مشکلات ما دشواری مسیر صعود نیست، هر چند یک برج سنگی و یخی در ارتفاع 6000 متری با شیب 70 درجه بنام "ژاندارک" و یک پیشانی یخی حدود 600 متری با شیب 60 درجه در ارتفاع 5800- 6400 متری بنام "مانس هد" مشکلترین قسمتهای مسیر صعود راکاپوشی بودند.
آن پیشانی یخی بخصوص باعث شده بود، برخی افراد به صعود ما به چشم تردید نگاه کنند.
من نمی توانستم آنها را درک کنم،
تیم ما چنین شیبهای یخی را در یخار و سبلان صعود کرده بود، اما ارتفاع "مانس هد" بیشتر از دماوند بود، برای صعودهای هیمالیا ارتفاع 6000 متر، ارتفاع پایین قلمداد میشود و در توانایی فنی افراد معمولا خللی ایجاد نمی کند....
پس چه دلیلی داشت نگران آن باشم؟
پیش به سوی قله ...
... با حسرت به کوهنوردانی
می نگریستیم که تعدادی از آنها در برنامه گاشربروم 2 انتخاب شده بودند ....
اما حسرتمان برای شرکت
در آن برنامه نبود!!!
برای ما گاشربروم 2 به هیچ وجه
جای "راکاپوشی"
را نمیگرفت...
ساده است،
ما عاشق راکاپوشی
شده بودیم....
... عصر از پیس کمپ مسیر بارگاه 1 را شناسایی کردیم.
فردای آن روز جلال چشم قصابانی، محمد جدیری و علیرضا امزاجردیان برای نصب طناب ثابتآن قسمت راهی شدند، علاوه بر حمل طنابهای ثابت، هشت کیلو بار عمومی هم همراهشان کردیم، بقیه نفرات 15 کیلو بار عمومی داشتند،
وزن کوله هایمان حدود 22 الی 24 کیلو گرم بود....
همان روز اول در انتهای یخچال منتهی به بارگاه 1 بر اثر ریزشی های زیر بارگاه اول، دست منصور پاره شد،
سر فرشاد خلیلی زخمی شد
و زانوی من به شدت ضرب دید...
... علیرضا امزاجردیان با 22 سال سن بسیار قابل اعتماد و قوی بود،
همچنین بسیار شاد و با روحیه بود،
بطوریکه شادی را به اطرافیان خود نیز منتقل می نمود.
محمد جدیری نیز آرام و صبور بود و همانند دیگران در کارهای شاق برنامه بخوبی مشارکت و همکاری کرده بود،
همچنین منصور افشاریان یکی از قوی ترین کوهنوردانی بود
که با آنها برخورد کرده بودم،
شاید به اندازه "محمد اوراز" .....*
*آرزوهای بزرگ - نوشته رامین شجاعی
@khabarkooh
@koohiran