کافه دکلمه @koldeser Channel on Telegram

کافه دکلمه

@koldeser


بهترین و زیبا ترین متنها

کافه دکلمه (Persian)

با خوش آمدید به کانال تلگرامی 'کافه دکلمه'! اگر علاقه‌مند به شنیدن متون زیبا و دلنشین هستید، اینجا به جای مناسبی برای شماست. این کانال تلگرامی توسط کاربر با نام کاربری 'koldeser' اداره می‌شود و بهترین و زیباترین متون را برای شما فراهم می‌کند. از داستان‌های ادبی گرفته تا شعرهای زیبا، در 'کافه دکلمه' شما قطعاً متن مورد علاقه خود را پیدا خواهید کرد

اگر به دنبال یک مکان آرام و خوشایند برای خواندن و استراحت از زندگی روزمره خود هستید، 'کافه دکلمه' بهترین گزینه برای شماست. با عضویت در این کانال، شما فرصت خواستن به دنیایی پر از زیبایی‌ها و انسانیت را خواهید داشت. همچنین، با اشتراک‌گذاری متون دلنشین با دوستان خود، می‌توانید احساسات و اندیشه‌های خود را با دیگران به اشتراک بگذارید

اگر دوست دارید از زمان خود بهترین استفاده را ببرید و لحظات خوبی را سپری کنید، حتماً به کانال 'کافه دکلمه' بپیوندید. فراموش نکنید که همواره به دنبال زیبایی و الهام‌بخش‌ها در زندگی خود باشید. با 'کافه دکلمه' این امکان را خواهید داشت. منتظر حضور گرم شما در این فضای مهربانانه هستیم.

کافه دکلمه

20 Feb, 07:48


#دکلمه... 🥀




هر شب دل را به خیالت  گره میزنم
اما تمام واژهایم سرکش میشوند.
میخواهند در نگاهت زیبایت برقصند
من تورا دوست دارم با وجود آنکه تو را
به آغوش خودم نکشیدم
تو را همیشه نمیبینم اما دوستت دارم دوستت دارم
چون برایت نوشتم و خواندم و بخاطرت
خندیدم و بخاطر تو تغییر کردم
تو را دوست دارم
در حالی که از من دور هستی
ولی نزدیک ترین به قلبم هستی
دلبرم من یواشکی تورا دوستت دارم
آنقدر عمیق که گم شده ام در تو ..
نگاهی کن به این پیکرِ نیمه جان
تا جانی دوباره بِدَم در کالبُدم بگذار از تو نفس بگیرم مرا مگذار و مگذر
که جز دوست داشتنت منو مجالی نیست
بیا و انقلابی عظیم برپا کن
گذرِ زمان را متوقف کن و مالک تمامِ جانم باش
و بی هیچ بهانه ای از نو بنا کن.
آن هم آرام و بیصدا اما فراوان و بی زوال ..
گرچه میدانم حسرتِ بعضی چیزها به دلم میماند..
اما انحصاری و از نزدیک داشتنت را
هر شب به آغوش خود میکشم
بغل کردن و بوسیدن تو ممنوعه ی من است
آخر کجا پنهان کنم تو را.پشت کدامین واژه؟
پشت کدامین سطر این روزها لبریزم از تو شدم
عطر دلدادگی ام تمام شهر را پر کرده است
و تو نازنینم دلبرم آشکار ترین ممنوعه ی منی
شب را با کلامت خوابیدن و صبح با خندهایت
چشم گشودن بهترین انفاق من است
میخواهم چشم در چشم تو
چای بنوشم شعر بنویسم و با شنیدن هر کلامی
از تو دلم بلرزد و بگویم "جانم فدات جانکم"
آه .. چه عالمی دارد خدا بخیر کند این دلدادگی را...

#مهــدی_محمـــودی

کافه دکلمه

20 Feb, 07:46


به گمانم ذهنیتی که آدم‌ها از خود برای هم به یادگار می‌گذارند از همه چیز بیشتر اهمیت دارد ، وگرنه همه آمده‌اند که یک روز بروند ...


~ صمد بهرنگی

کافه دکلمه

20 Feb, 06:31


🍃🍂🌺🍃🍂🍀🍃
🍃🍂🍀🍃🍂
🍂🌺🍂
🍀 🍂
🌺🍃
🍀
اسفند حال و هواى من و تو را دارد ؛
كه نه ميدانيم سردى زمستان را به دوش بكشيم ،
يا به انتظار گرماى بهار دلمان را خوش كنيم ..
اصلا تو بگو ،
آخر اين سوز بهارى هم هست ؟


#مسعودكوثرى

کافه دکلمه

20 Feb, 06:31


بی رخ جانان به گلزارم چه کار
بی هوای او به بازارم چه کار
گر نه کار و بار عشق او بود
با سر و سودای هر کارم چه کار

گر نباشد عکس او در جام می
با شراب عشق خمارم چه کار

دل به یمن عشق او شد تندرست
با صدای عقل بیمارم چه کار

جان من گر نه به کام او بود
با مراد جان افکارم چه کار

من انالحق گفته ام در عشق او
ورنه چون منصور بر دارم چه کار

گفته های نعمت الله قول اوست
ورنه با گفتار بسیارم چه کار

#شاه_نعمت_الله_ولی

کافه دکلمه

20 Feb, 04:59


#اگر هر روز صبــــــح ...!

#صـــــدای خنــده های " تـــو"

#نرســــــد به گوشــــم

#دســت و دلـــــم به کار نمیرود ....!

#خنـــــده های "تــــــو"

آهنـــــگ زندگیســــــت

#صبحت_بخیر

کافه دکلمه

20 Feb, 04:58


🙏 نمى گویم روزتان به خیر

که خیرى ست به کوتاهى روز

مى گویم عاقبت تون بخیر

که خیرى ست به بلنداى سرنوشت

عاقبت تون بخیر

غم هاتون فانى شادى هاتون باقى🙏

#پنجشنبه_تون_واخر هفته تون_سرشار_از_زیبایی🌸🍃🌸

کافه دکلمه

20 Feb, 04:57


خدایا🙏🌸
ﺑﻪ ﻓﻜﺮم ﻣﻨﻄﻖ🌸
ﻗﻠﺒم ﺁﺭﺍﻣﺶ🌸
ﺭﻭﺣم ﭘﺎﮐﯽ🌸
ﻭﺟﻮﺩم آﺯﺍﺩﻱ🌸
ﺩﺳﺘانم ﻗﺪرت🌸
ﺯﻧﺪﮔﻴم ﻋﺸﻖ🌸
ﺩﻭﺳﺘيهايم ﺗﻌﻬﺪ🌸
ﻭ ﺑﻪ ﺗﻌﻬﺪم ﺻﺪﺍﻗﺖ عطا بفرما👌🌸

روزتون زیبا👌🌸

کافه دکلمه

19 Feb, 20:08


‍ در سرای خانه ات امشب گدایی میکنم
این دل بشکسته را بهرت فدایی میکنم

غصه ها را  مالک  املاک قلبم کرده ای
مالکان  ملک  دل  را  مقتدایی  میکنم

میشوم پیغمبری کز عشق تو دم میزند
کافرانت را کنون من  رهنمایی میکنم

در میان سحر و  جادوی  تمام ساحران
همچو موسی با قلم کار عصایی میکنم

هر کسی همپایه ات باشد شکستش میدهم
در  مقام  عاشقی قدر ت نمایی میکنم

از گدایی کردنم دل خسته شد در پیش تو
از سخاوتهای  تو  دیگر  جدایی  میکنم

بسکه تو همچون هما بنشسته ای بردوش من
در  خیالات  خودم  حس  همایی  میکنم

کافه دکلمه

19 Feb, 20:05


همه جا از همه کس زخم زبان میشنوم
تو کجایی که ببینی که عیان میشنوم

تو که رفتی همگان شعله به جانم زده اند
چه کنم دلبر من ، آتشِ جان میشنوم

تو بیا تا که منم دست و دلم باز شود
چه بگویم منِ تنها ، ز جهان میشنوم

چه شود تا تو بیایی به برم دلبرِ من
منِ بیچاره فقط از تو نشان میشنوم

همه عالم که یکی گشته و گلباران است
گلِ من غنچه نداده ست خزان میشنوم 🌾🌾


#کریم‌زاده

کافه دکلمه

19 Feb, 20:05


مجنون من از حال لیلایت خبر داری؟
یا بی وفا لیلا ی دیگر  زیر سر داری؟

یعنی نمیدانی که من دلتنگ تو هستم؟
آیا خبر از گریه هایم تا سحر داری؟

شیدای من بودی، نفهمیدم چه شد آخر
کی عاشقم کردی بگو ؟جادو مگر داری؟



اینبار شیرین هم به تو عاشق شده، فرهاد
دست از  تو بر دارم ؟ چرا ؟چون دردسر داری؟

میخواهمت آنگونه که عابد خدایش را
من دوستتر دارم تو را، یا  دوست تر داری؟

دل‌بسته ات هستم ندارم طاقت دوری
نه، نشنوم! هرگز نگو عزم سفر داری

حالا که فتحش کرده ای قلب مرا لطفاً
با من نگو بر قلّه ای دیگر نظر داری

#هاجررافعی

کافه دکلمه

19 Feb, 18:48


در حیرتم از خلقت آب،اگر با درخت همنشین شود، آنرا شکوفا میکند.
اگر با اتش تماس بگیرد، آنرا خاموش میکند.اگر با ناپاکی ها برخورد کند،
آنرا تمیز میکند.
اگر با آرد هم آغوش شود، آنرا اماده طبخ میکند.
اگر با خورشید متفق شود، رنگین کمان ایجاد میشود.
ولی اگر تنها بماند، رفته رفته گند اب میگردد.
دل ما نیز بسان آب است، وقتی با دیگران است زنده و تاثیر پذیر است،و در تنهایی مرده وگرفته است...

"باهم" بودنهایمان را قدر بدانیم"

کافه دکلمه

19 Feb, 18:47


گل، بی رخ یار خوش نباشد
بی باده، بهار خوش نباشد

طَرفِِ چمن و طواف بستان
بی لاله عِذار، خوش نباشد

رقصیدن سرو و حالت گل
بی صوت هزار خوش نباشد

با یار شکرلب گل اندام
بی بوس و کنار خوش نباشد

هر نقش که دست عقل بندد
جز نقش نگار خوش نباشد

جان نقد محقر است حافظ
از بهر نثار خوش نباشد

#حافظ

کافه دکلمه

19 Feb, 17:41


سر شبتون بخیر

کافه دکلمه

19 Feb, 16:26


#دکلمه... 🥀



این شب زنده داری ها
این فکرو خیال های زنجیره ای
این روزگاری که تو همچیش دنبال اونم
تا کی ادامه داره ، خدا میدونه
نه رمقی مونده
نه نفسی
نه امیدی
نه شوری
وَ نه نشاطی
فقط میدونم
وجودش وجودمه
فکرش خوراک روحمه
تداعی خاطراتش عشق بازیمه
عاخ عاخ
تو خواب که اگه ببینمش ، دیگه بهشتمه
لااقل تو وجودم یه اقا بالاسریم نیس که ، به افکارم یه هوووش بکشه
یقمو بگیره بکوبتم به دیوار چپ و راست چک افسری بخوابونه زیر گوشم
بلکه چکیده افکارم از چشام از گوشام از دلم بریزه بیرون
بعد
افسارمو بگیره دسش
ببره منو جایی که بتونم بدون اونم خوش باشم
بجز فکر اونم ، فکرای دیگه ای هم داشته باشم

انگاری این من تو ایشون جا مونده
چیزیم که الان تو منه حسرت و دلتنگیه و جای خالیه عشقه
ناگفته نماند که تو وجودم
یه نره خریم هست که بعضی موقع ها چش چرونی میکنه میل به یچیزایی هم داره
ولی خودشم خوب میدونه که
هرچیز جذاب بدون عشق ، مثل یه کادوی پوچه ..‌.
هووووف خیالات باطل ، بگذریم بابا بگذریم ...

کافه دکلمه

19 Feb, 16:25


تمام شعرهایم را  به  چشمانت  بدهکارم
نمی‌دانی، نمی آیی ولی تا صبح بیدارم

چه ها دادی؟چه ها کردی؟چرا با آشنا سردی!
بجز دردی که آوردی ، ندارد جنس، بازارم

خیالت میکنم در تب، به آتش میکشد هر شب
نگاه مست و گیرایی که می آید به دیدارم

به پایت مانده آوارم ،  گرفتارم به آزارت
نمی‌دانند مردم که، برای چیست می بارم!

کسی در من صدایت کرد، کسی که خوب می‌داند،
محال است اینکه از پای خیالت دست بردارم

خیابان، خیس و بارانی جهانم سرد و بورانی
اهالی خوب می دانند ، منِ اهلی! ، گرفتارم

گناهم دیدن رویت، پر از آهم ، به گیسویت!
«کنارِ پنجره»جاییست که می آید به سیگارم

درست اینکه، دلازاری! به جانم درد می کاری
برای روز و شبهایم ، تویی تو  مهر و معیارم! 

من عادت کرده ام، باشد! ولی مردم چه می‌گویند؟!
نمیخواهی کنی رحمی به این وضع اَسَفبارم؟!

#ابراهیم_حسینی

کافه دکلمه

19 Feb, 13:20


سیزلاییر احوالیما صبحه قدر تاریم منیم
تكجه تاریم دیر قارا گونلرده غمخواریم منیم

چوخ وفالی دوستلاریم واردیر، یامان گون گَلْجه یین
تاردان اؤزگه قالماییر یار وفاداریم منیم

یئر توتوب غمخانه ده، قیلدیم فراموش عالمی
من تارین غمخواری اولدوم، تار غمخواریم منیم

گؤزلریمه هر تبسم سانجیلیر نئشتر كیمی
كیپریگی خنجردی، آه، اول بی وفا یاریم منیم

آسمان آلدی كناریمدان آی اوزلو یاریمی
یاش تؤكر اولدوز كیمی بو چشم خونباریم منیم

ای بو غملی كؤنلومون تاب و توانی، سؤیله بیر
عهد و پیمانین نه اولدو، نولدو ایلغاریم منیم

"شهریار"م گرچی من سؤز مولکونون سلطانی یم
گؤز یاشیمدان باشقا یوخدور دُرِّ شهواریم منیم

#شهریار

کافه دکلمه

19 Feb, 11:10


دوش چه خورده‌ای دلا؟ راست بگو نهان مکن

چون خَمُشان بی‌گنه، روی بر آسمان مکن

بادهٔ خاص خورده‌ای، نُقل خلاص خورده‌ای

بوی شراب می‌زند، خربزه در دهان مکن

روزِ اَلَسْت، جان تو، خورد میی ز خوان تو

خواجهٔ لامکان تویی، بندگی مکان مکن

دوش شراب ریختی، وز بر ما گریختی

بار دگر گرفتمت، بار دگر چنان مکن

من همگی تراستم، مستِ مَیِ وفاستم

با تو چو تیرِ راستم، تیر مرا کمان مکن

ای دل پاره پاره‌ام، دیدن اوست چاره‌ام

اوست پناه و پشت من، تکیه بر این جهان مکن

ای همه خلق، نای تو پر شده از نوای تو

گر نه سماع باره‌ای، دست به نایِ جان مکن

نَفْخِ نَفَخْتُ کرده‌ای، در همه در دمیده‌ای

چون دمِ توست جانِ نی، بی‌ نیِ ما فغان مکن

کارِ دلم به جان رسد، کارد به استخوان رسد

ناله کنم بگویدم دم مزن و بیان مکن

ناله مکن که تا که من ناله کنم برای تو

گرگ تویی شبان منم، خویشْ چو من شبان مکن

هر بن بامداد، تو جانب ما کشی سبو

کای تو بدیده روی من روی به این و آن مکن

شیر چشید موسِی از مادر خویش، ناشتا

گفت که مادرت منم میل به دایگان مکن

باده بنوش مات شو، جملهٔ تن حیات شو

بادهٔ چون عقیق بین یاد عقیقِ کان مکن

بادهٔ عام از برون، بادهٔ عارف از درون

بوی دهان بیان کند، تو به زبان بیان مکن

از تبریز شمس دین می رسدم چو ماه نو

چشم سوی چراغ کن، سوی چراغدان مکن

کافه دکلمه

19 Feb, 11:10


دکلمــــــه... 🥀
🕊


میگم این درد کجای آدمیزاده
اصلاً چی هست
چه جوری آدم دست رو هر جای بدنش که می‌ذاره درد می‌کنه
یکی دست می‌ذاره رو قلبش
یکی دست می‌ذاره روی پاش یکی دست می‌ذاره روی سرش
خلاصه هرکی یه جاییش درد می‌کنه
ولی من آدمایی رو سراغ دارم که روحشون درد می‌کنه.
اونا دردشون خیلی زیاده
بیشتر از آدمایی که سر و پا و قلب و جاهای ملموسشون درد می‌کنه.
چون بالاخره یه دستی می‌کشی روی سر روی پاها
یا یدونه قرص می‌خوری حالت بهتر میشه
روحت که درد بکنه نمیشه دست بکشی رو سرش
انقدر با خودت کلنجار میری انقدر با خودت ور میری تا یکم آروم بشی ولی هیچی به هیچی
مثلاً خیره میشی به افق میگی بذار منحرف بشه
اما به افق که خیره میشی تازه دردای سال‌های پیشت میاد جلوی چشمات
دردایی که یه عمر با خودت اینور اونور بردی و هیچکس ازش خبر نداره
یه مشت درد که اگه واسه کسی تعریف کنی  بی‌توجه از کنارت رد میشه یا بهت می‌خنده یا اگه خیلی دلش به حالت بسوزه یکم ابروهاشو بالا پایین می‌کنه و یه آخی زورکی میگه که مثلاً دلم برات سوخت
این روزا آدما همه وجودشون درد
یه مشت درد که همش ریشه‌اش تو روحشونه
دردایی که نتونستن حلشون بکنن یا کنار بگذارن یا فراموش کنند
یه روح خسته دیگه توان و تحمل سالم نگه داشتن اعضای بدن رو نداره.
زور میاره به قلب و مغز به چشم
گاهی هم زورش می‌رسه به موهای سر و صورت آدما
انقدر فشار میاره که زیر بار این فشار سیاهی موی آدما میشه گچ سفید
یه سر و صورت سفید نه از سر بی‌ روحی یا بی‌حالی
از سر فشار روح به جسم کم‌توان
کاش خدا آدما رو اینجوری نمی‌آفرید
کاش مثل حیوونا بودیم
یکم که درد می‌کشیدیم چون هیچکس زبونمونو نمی‌فهمید همینجوری خسته و ناامید یه جا می‌افتادیم بعد کم کم تموم می‌شد و می‌رفت
وقتی انسان شدیم وقتی خدا بهمون زبونِ گفتن رو داده،شروع کردیم از دردهامون برای آدمای دیگه گفتن.
فارغ از اینکه اون آدم می‌تونه دردتو درمون کنه یا نه
اصلاً دلش می‌خواد شنونده دردای تو باشه یا نه
یا خودش درد روی قلبش داره یا نه
کاش زبون نداشتیم کاش منطق نداشتیم کاش عقل نداشتیم هیچی نداشتیم

الان انقدر درد نمی‌کشیدیم یا اگر می‌کشیدیم توقعی از کسی نداشتیم.
یه وقتایی آدما دلشون می‌خواد فریاد بکشن به همه ی شهر بگن آهای منو نگاه کنید من پر از دردم پر از زخمم
پر از حرف نگفته ام
من پر قصه ننوشته ام واسه شبای تنهایتون
من پر از کلمه‌های عاشقونه واسه روزای عاشقی تون
خلاصه همینجوری فریاد بزنیم و داد بزنیم و حرف بزنیم که یکی بیاد بغلمون کنه دست بکشه رو سرمون بهمون بگه غصه نخور منم شکل توام
ولی خوب این روزا همه یاد گرفتن صورتشون سرخ باشه انگار سرخاب سفید آب مالیدن ولی همه صورتشون را با سیلی سرخ نگه می‌دارند
که یه وقت مردم دست نزنن به قضاوتشون
یا از روی نمایش به همه بگن ما حالمون خوبه خوشحالیم می‌خندیم لپامون گل انداخته از خوشبختی
ولی خودمونیم
بچه که نیستیم می‌فهمیم هممون حالمون خرابه
هرکی یه قصه نگفته تو وجودشه که داره مثل یه آتشفشان درونشو می‌سوزونه و دلش می‌خواد با یه پقی زدن زیر گریه آتشفشان توی وجودش بریزه روی صورتشو همه ی شهر بفهمن که این آدم حالش خرابه
بعد بیان دست بکشن رو سرش
یکم دلداریش بدن
بهش بگن غصه نخور تو تنها نیستی
ما هم شبیه توئیم
می‌دونی من دارم از چی میگم
وقتی بفهمی همه ی آدما مثل خودت درد دارن تحمل درد خودت آسون‌ تر می‌شه
ولی وقتی آدم‌هایی رو می‌بینی که دارن صاف و سالم راه میرن همش سرت تو آسمونه میگی خدایا تو این همه بنده من فقط باید حالم خراب باشه؟
مثل امتحانی که دادی بعد خرابش کردی و همش دنبال یه همکلاس می‌گردی که اونم مثل تو سوال ها رو خوب جواب نداده باشه
وقتی بهت میگه منم خوب جواب ندادم، انگار یه آرامش عجیب غریب تو وجودت تزریق میشه
به خودت میگی فقط من گند نزدم یکی دیگه هم مثل من گند زده
اینجوری دردت آروم‌تر می‌شه
نمی‌دونم چی گفتم و چی نوشتم فقط الان که نشستم اینجا یه افق روبرومه پر از چراغ پر از نور از هر کدوم خونه‌هایی که روبروم هستن یه قصه داره میره رو به آسمون
کلمه‌هایی رو می‌بینم که رو هوا پخش و پلا می‌شن بعد باد میاد یه لگد می‌کشه زیرشون و همشون فراموش میشن
فقط غصه تا ابد تو دل صاحب کلمه‌ها جا خوش می‌کنه...

کاش خدا بنده‌هاش رو این شکلی نمی‌آفرید
کاش اصلن دردی نبود درمانی هم نبود
کاش خدا این مدلی نمی آفرید...

کافه دکلمه

19 Feb, 08:09



ڪاش تو دبیر عاشقانه هاے من بودی
من مے نوشتمت
تو ڪتابم مے ڪردی
من مے بوسیدمت
تو جلدم مے ڪردی
من در آغوشت مے گرفتم تو منتشرم مے ڪردی
من بوسه بوسه میمردم براے نگاهت
و تو مثل مجله ے عاشقانه ها ، بوسه بوسه
قاب مے گرفتے
در اتلیه ے خوشبختے ...

#امید_آذر
‎‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

کافه دکلمه

19 Feb, 08:08


"ﺗﻮ" ﺩﺭ ﺟﺎﻥ "ﻣﻨﯽ" ﻣﻦ ﻏﻢ ﻧﺪﺍﺭﻡ
"ﺗﻮ" ﺍﯾﻤﺎﻥ "ﻣﻨﯽ" ﻣﻦ ﮐﻢ ﻧﺪﺍﺭﻡ

ﺍﮔﺮ ﺩﺭﻣﺎﻥ" ﺗﻮ"ﯾﯽ ﺩﺭﺩﻡ ﻓﺰﻭﻥ ﺑﺎﺩ
ﻭﮔﺮ ﻣﻌﺸﻮﻗﻪ ﺍﯼ ﺳﻬﻤﻢ ﺟﻨﻮﻥ ﺑﺎﺩ

ﺗﻮﯾﯽ ﺗﻨﻬﺎ ﺗﻮﯾﯽ ﺗﻮ ﻋﻠﺖ ﻣﻦ
"ﺗﻮ" ﺑﺨﺸﺎﯾﻨﺪﻩ ﺍ ﯼ ﺑﯽ ﻣﻨﺖ ﻣﻦ

ﺻﺪﺍﯾﻢ ﮐﻦ ﺻﺪﺍﯼ ﺗﻮ ﺗﺮﺍﻧﻪ ﺍﺳﺖ
ﮐﻼﻣﺖ ﺁﯾﻪ ﻫﺎﯾﯽ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﺍﺳﺖ

ﺗﻮ ﺭﺍ ﻣﻦ ﺳﺠﺪﻩ ﺳﺠﺪﻩ ﻣﯽ ﭘﺮﺳﺘﻢ
ﮐﻪ ﺳﺮ ﺑﺮ ﺧﺎﮎ ﺑﺮ ﺯﺍﻧﻮ ﻧﺸﺴﺘﻢ

#مولانا

کافه دکلمه

02 Feb, 07:01


سفر با تو شبیه غوطه در اعماق رویا بود
صدای خنده ی تو نقطه ی پایان غم ها بود

کدامین قبل؟ من قبل از تو را یادم نمی آید
فقط یادم می آید یک نفر یک عمر تنها بود

در آغوشت نسیم زندگی رو به وزیدن کرد
در آن امنیت مطلق، طلوع عشق پیدا بود

دلت: دریا، پریشانیِ موها: موج و لب: ساحل
به دریا رفتنم با تو، مسیحا در مسیحا بود

تو را من برگزیدم با دل و جان... شاهد این بزم
شب و ماه و سکوت و عاشقی و موج دریا بود

نبات از لب، عسل از چشم و می از خنده ات بارید
نشستم زیر آن باران که جان بخشید و گیرا بود

تو مشغول تماشای شب و ماه جهان بودی
ولی با من جهان، محو رخ تو_ماه زیبا_بود

لب ِ ساحل برایت با لطافت صد غزل خواندم
کنار تو درخت شعر من سبز و شکوفا بود

قسم خوردم که از عشق تو می میرم، تو خندیدی
تو خندیدی و عاشق تر شدم... دل بی محابا بود

گلایه کرده بودم از خدا، پس روز خوبت کو؟
تو را دیدم... حضور تو جواب آن معما بود


#حمیدرضا_گلشن

کافه دکلمه

02 Feb, 07:00


یار وداع می‌کند، تاب وداع یار کو؟
وعده‌ی وصل می‌دهد، طاقت انتظار کو؟

نسبت روی خوب او با مه و مهر چون کنم؟
عارض مهر و ماه را طره‌ی مشک‌بار کو؟

یار نو و بهار نو باعث مجلس است و می
ساغر لاله گون کجا؟ ساقی گل عذار کو؟

وه! که بر آستان تو گشت رقیب معتبر
پیش سگ درت مرا این قدر اعتبار کو؟

طبع هلالی از جهان سوی عدم کشد ولی
رفت بباد نیستی، خوش‌تر از این دیار کو؟


#هلالی__جغتایی

کافه دکلمه

02 Feb, 07:00


در خیالم با تو رفتم تا شبی پر شور تر
قبل از آغاز جهان شاید کمی هم دور تر

ماهتابی،تازه فهمیدم چرا نقاش هم
روی بعضی چهره ها را می کشد پر نور تر

(آمدم مقیاس کردم)مستی ات را با شراب
مست بنیادی، ولیکن تاک تر، انگور تر

من نمی رنجم که فحشم می دهی جای سلام
ای به قربان دهانت لطف کن ناجور تر!

واقعا دستور دل بود آمدم بوسیدمت
اولش مامور بودم  آخرش معذور تر

گر من و دنیا تو را با غیر بینیم آشنا
کور بادا چشم من ،چشمان دنیا کور تر

یا تو باید مال من باشی و یا از ایلتان
خاک گورستان ده را می کنم پر گور تر

کافه دکلمه

02 Feb, 05:29


💐مژده ای دل که دگر سومِ
🌸شعبان آمد🌺🌿
💐پیک شادی ز برِ حضرت ِ
🌸جانان آمد
💐مژده ای دل
🌸که برای دل غمدیده ما
💐هدهد خوش خبر از
🌸نزد سلیمان آمد
💐سوم شعبان است.
🌸روز میلادامام حسین(ع)
💐انشاالله.به برکت.
🌸این روز عزیز
💐تمام آرزوهاتون.تمام خواستهِ
🌸هاتو برآورده بشه.واز خدا...💐
💐میخواهم شادی و لبخند را....💐
🌸نصیبتان کند وعافیت وتندرستی
💐رابه شما بپوشاند و موفقیت....💐
🌸را در مسیرتان قراردهد و روزی💐
💐پراز آرامش براتون رقم بزند...💐
🌸میلاد امام حسین(ع) مبارک💐
💐روزتون راز حس آرامش..💐

کافه دکلمه

02 Feb, 04:30



آفتاب چشم تــو بر صبح من فرخنده باد

ای طلـــوع روشنایـی های من صبحت بخیر


صبحت بخیر نازنین ❤️

کافه دکلمه

02 Feb, 04:30


صبح تولدِ آغازست
برای
نفس های عاشقانه...
فرصتی ست تازه
برای دوسـت داشتن
و دوست داشته شدن...
برای بخشش مهربانی
به کسانی که لبخند را
به لبِ زندگیمان می دوزند...

🌹 سلام و صبحتون عاشقانه بهترین ها...

کافه دکلمه

02 Feb, 04:30


🍃همه ی
🍃لحظه هاےزندگيتون
🍃مثل آفتاب گرم
🍃مثل سایه دلنشین
🍃مثل باران بخشنده
🍃مثل رویاشيرين
🍃مثل پروانه سبکبال
🍃ومثل پرنده
🍃 آزادورهاباشه

🍃سلام صبحتون بخیر

کافه دکلمه

01 Feb, 20:35


#موزیک_پایانی_شب🌙🌸

♥️شبت بخیرعزیزان

کافه دکلمه

01 Feb, 20:35


⭐️دراین شب زیبـا واین سڪوت
ڪه خدا را به دلها دعوت میڪند
⭐️برایتان یک دل بے ڪینه
یک دوستے دیرینه،ےڪ قلب آرام
⭐️و فردایے پر از خـیرو بـرڪت


#شبتون_قشنگ_و_در_پناه_خدا💫🌟

کافه دکلمه

01 Feb, 19:10


رسم دنیا درهمین است آنکه آمد رفتنی ست
بعدِ رفتن نام نیکت بر زبانها ماندنی ست

تا توانی خلق را ازخود مرنجان با سخن
آنکه بالاتر نشیند ، آخرش افتادنی ست

عمرو جانت گرچه عمر نوح هم باشد ولی
شیشه ی عمرگرانم عاقبت بشکستنی ست

ثروتت بند است برشب شهرتت با یک تبی
عاقبت ثروت به دست وارثان بسپردنی ست

دل مبند بر مال دنیا ، مالِ دنیا بی وفاست
خرقه ی زرهم بپوشی سیم و زرنابردنی ست

کافه دکلمه

01 Feb, 18:22


🌸💫🍃🌸💫
💫💚

🌸
سنی گوردیم زامان دیلیم ندن توتولور
سنی گوردیم زامان گولر الیمده قورور

کافه دکلمه

01 Feb, 18:22


لیوان چو لبت بوسد و بوسم لب لیوان
پیداست ز تـو بوسـه بگـیرم نه ز لیوان!

لیوان به لب لعل تو لب داد به لبخند
مـا لب بگـرفـتیـم به لبـخـنـد ز لیوان!

لعل لب تو بوسه نمی‌داد به این لب
آن بوسـه گـرفـتیــم ز لعل لب لیوان!

لب بـر لب لیوان و لب لعل تـو در یـاد
این لعل لب توست نه لعل لب لیوان!

تا لب به لب لعل تو دادیـم ندادیـم
لب بر لب لعل دگری جز لب لیوان!

جز نام تو و لعل لبت لب نگشودیم
الاّ بـه لب همـچو لبت بر لب لیوان!

لبهای من و لعل تو و بوسه‌ی شیرین
این هر سه نشینند فقط بر لب لیوان..

کافه دکلمه

01 Feb, 15:08


هر که شد محرم دل در حرم یار بماند
وان که این کار ندانست در انکار بماند

اگر از پرده برون شد دل من عیب مکن
شکر ایزد که نه در پرده پندار بماند

صوفیان واستدند از گرو می همه رخت
دلق ما بود که در خانه خمار بماند

محتسب شیخ شد و فسق خود از یاد ببرد
قصه ماست که در هر سر بازار بماند

هر می لعل کز آن دست بلورین ستدیم
آب حسرت شد و در چشم گهربار بماند

جز دل من کز ازل تا به ابد عاشق رفت
جاودان کس نشنیدیم که در کار بماند

گشت بیمار که چون چشم تو گردد نرگس
شیوه تو نشدش حاصل و بیمار بماند

از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر
یادگاری که در این گنبد دوار بماند

داشتم دلقی و صد عیب مرا می‌پوشید
خرقه رهن می و مطرب شد و زنار بماند

بر جمال تو چنان صورت چین حیران شد
که حدیثش همه جا در در و دیوار بماند

به تماشاگه زلفش دل حافظ روزی
شد که بازآید و جاوید گرفتار بماند

#حافظ

کافه دکلمه

01 Feb, 15:07


سجده بـه در میکده ها جرم وخـطا نـیست
در مسجدو محراب اگر لطف و صفا نـیست

چـون زنـده به عشقیـم در این دیر خرابـات
از بــاده و پیـمـانه دگر خـوف و رجا نیست

دیـوانـه دلی کـز پی تو خانه به دوش است
بــی مهـری تـو  بـر دل بــیـچاره روا نیـست

دردی که ز عشـق تـو پدید آمده ،جان است
ایــن درد گـرانـمـایه کـه محتاج دوا نیـست

دل ، خوش به خیالی است که بـیمـار بـماند
سـودازده ی عشـق تـو در فکر شـفـا نـیست

مـست خُــم چشــم تو اگـر گـشـته، گـرفـتـار
شیرین تراز این باده در این، جام بـلا نیست

آن کس که به سـودای وصـال تو اسیر است
پابند تو گشـته است ،دمی از تو جدا نیست

زآن نــــاوک  مـــژگان و خـم زلــف پریـشان
تیـــری بـــرهـاندی ، که مـرا فکر بقـا نیـست

گــفتی ز چـه دیوانـه دلت سـر بـه هـوا شـد
دیوانه ی عشق است،بخدا سر به هوانیست

کافه دکلمه

01 Feb, 15:07


عشق سوزان است بسم الله الرحمن الرحیم
هرکه خواهان است بسم الله الرحمن الرحیم

دل اگر تاریک اگر خاموش بسم الله نور
گر چراغان است بسم الله الرحمن الرحیم

نامه ای را هُد هُد آورده ست آغازش تویی
از سلیمان است بسم الله الرحمن الرحیم

سوره ی والیل من برخیز و والفجری بخوان
دل شبستان است بسم الله الرحمن الرحیم

قل هو الله احد قل عشق الله الصمد
راز پنهان است بسم الله الرحمن الرحیم

گیسویت را بازکن انا فتحنایی بگو
دل پریشان است بسم الله الرحمن الرحیم

ای لبانت محیی الاموات لبخندی بزن
مردن آسان است بسم الله الرحمن الرحیم

میزبان عشق است و وای از عشق! غوغا می کند
هر که مهمان است بسم الله الرحمن الرحیم

#مهدی_جهاندار

کافه دکلمه

01 Feb, 13:05


https://t.me/Rahgozarta?livestream=0d15a9f5ab24c52971

کافه دکلمه

01 Feb, 10:48


دیوانہ و دلبستہ اقبال خودت باش
سرگرم خودت عاشق احوال خودت باش

یڪ لحظہ نخور حسرت آن را ڪہ ندارے
راضے بہ همین چند قلم مال خودت باش

کافه دکلمه

01 Feb, 09:12


امشب فانوس را تو به دست بگیر
من سالهاست که نابینایم
مرا به تو میسپارم
ببر مرا هر کجا که هستی
میخواهم خاطراتت را زیر نور ماه بنگرم
کمی حرف بزنی
از خوشی ها بگو
آنقدر بخند تا این سکوت شب را
بشکنی
دلم برایت تنگ شده
کمی به ساز جیرجیکها برقص
دستهایت را باز کن
بگذار باد پاییزی موهایت را به رقص درآورد
میخواهم ماه را به آغوش بکشم
اما
ابرهای سیاه ، اشک حسرت را به گونه‌هایم
سرازیر میکنند
لبخندهای تلخی که بوی دلتنگی میدهد
پا به پایم
تا صبح بیداری میکشند
کجا میروی؟
در این شب سیاه کمی میهمانم باش
بگذار در جان کندن شعله‌ی فانوس
گرگ و میش اول صبح به جانمان بیوفتد
خلوتِ باران زده‌ی کوچه ها
مرا به تو میرساند
به نبودنت
به آغوش نداشتنت

گم شدم
در این تنهایی مضمنی که ریشه دوانیده
در خلوت شبانه ام
بگذار کمی به پای تمام دلتنگیهایم
گریه کنم
که در این گستره‌ی سیاه شب
راهی بسویت نیست

خیالِ آمدنت دیشبم به سر می‌زد
نیامدی که ببینی دلم چه پر می‌زد

به خواب رفتم و نیلوفری بر آب شکفت
خیال روی تو نقشی به چشم تر می‌زد

شراب لعل تو می‌دیدم و دلم می‌خواست
هزار وسوسه‌ام چنگ در جگر می‌زد

زهی امید که کامی از آن دهان می‌جست
زهی خیال که دستی در آن کمر می‌زد

دریچه‌ای به تماشای باغ وا می‌شد
دلم چو مرغ گرفتار، بال و پر می‌زد

تمام شب به خیال تو رفت و می‌دیدم
که پشت پرده‌ی اشکم سپیده سر می‌زد

#هوشنگ_ابتهاج

کافه دکلمه

01 Feb, 08:28


💕خودت را تمام نکن ؛
برایِ کسانی که ظاهراً رفیقند و باطناً ، رقیب !
کسانی که هیچ اعتباری به حرف هایشان نیست .
تمامت را برایِ خودت نگه دار .
من آدم هایِ این حوالی را خوب می شناسم ،
از معما و مشغولیتِ ذهنی بیزارند ...
آمده اند خودت را برایشان حل کنی تا با خیالِ راحت بروند ...
عمیق باش ،
عجیب باش ،
شبیهِ بِرمودایی ناشناخته ؛
که در گردابِ ابهام ، غرقت می کند !
حواست باشد ؛
آدم هایِ اینجا ، بدجور تنوع طلب و کنجکاوند ،
فقط دنبالِ اکتشافاتِ تازه می گردند !

#نرگس_صرافیان_طوفان

کافه دکلمه

01 Feb, 08:27


پرسیدم از گل سرخ ..در سینه ات چه داری..؟
برگونه های سرخت ..داغ غم که داری..؟

خوش میتراود از تو..عطر هوای مستی..!!
من عاشق تو هستم..تو عاشق که هستی..؟

گل با تبسمی گفت..ای یار دل شکسته..!!
این شرم سرخ عشق است..بر گونه ام نشسته

پرورده جانم از عشق..از یاد آن بهاران.....
بر هر نسیم عاشق دل داده ام فراوان...!!

شادابم از محبت...از عطر مهربانی...!!
بی رحمت بهاران...پژمرده ام به آنی...!!

این راز شرم عشق است..یک راز جاودانی..!!
بی عاشقی حرام است... یک لحظه زندگانی..!!

کافه دکلمه

31 Jan, 14:46


من خیس ِ باران باشم و در را به رویم وا کنی
عطر ِ تمشک و پونه را با خنده ات معنا کنی

مانند ِ برگ و شبنمی، سرد از هوای ِ نم نمی
در خود بلرزم تا کمی در دستهایم "ها" کنی

بگذاری آن سو صندلی، محو ِ هوای ِ مخملی
با چوبهای ِ جنگلی شومینه ای برپا کنی

کتری و رقص ِ شعله ها، آویشن و هِل در هوا
یک سینی از عشق و صفا سهم ِ من ِ تنها کنی

فنجان پُر از چایی شود، از من پذیرایی شود
عصرم تماشایی شود وقتی سری بالا کنی

یک عمر زن باشی ولی، غرق ِ سخن باشی ولی
دلتنگ ِ من باشی ولی با خنده ای حاشا کنی

حالی به حالی جای ِ گل، رقص ِ شمالی جای ِ گل
بر روی ِ قالی جای ِ گل، نقش ِ نگار ایفا کنی

آیینه ای بگذاری و دل بر دلم بسپاری و
آن شانه را برداری و با تار ِ مو غوغا کنی

مو جنگلی ِ تا کمر! با روسری ِ مِه به سر
ای وای اگر چشمت خزر، لب را قزل آلا کنی

با مزه ی ِ توت ِ ملس، با شعر ِ حافظ همنفس
رقص ِ الا یا ایها الساقی ادر ودکا کنی

ای جویبار ِ زمزمه! ای مستی ِ بی واهمه!
اصلن که گفته اینهمه آیینه را زیبا کنی؟

جرم ِ من عاشق بودنم، شلاق ِ مویت بر تنم
بهتر که این حد خوردنم را زودتر اجرا کنی

چیدی گل ِ مهتاب را، تا پشت ِ پلک ِ خواب را
سهم ِ هزاران قاب را تصویری از رویا کنی

من صبح شعری خوانده ام، شاید تو را گریانده ام
تا جای ِ خالی مانده ام یک شاخه گل پیدا کنی

#شهراد_میدری

کافه دکلمه

31 Jan, 13:08


https://t.me/Rahgozarta?livestream=effa5b6556d9ff2163

کافه دکلمه

31 Jan, 12:34


#دکلمه... 🥀



روزی از پسِ این فصل تنهایی کسی خواهد‌آمد
که نه شباهتی به شوالیه‌ها دارد نه به شَهزادهِ آرزوها
نه مدلِ موهایش از آن مدل‌هایست که آدم را
به مرز جنون‌ میکشاند و نه قدی بلند دارد که دلبری کند
کسی خواهد آمد که هیچ شباهتی به مردِ آرزوهایِ
دخترانه ات ندارد نه چشمانی مغرور دارد و نه لبخندی
جذاب و حتی شاید عطرِ تلخی هم نزده‌باشد که دلت را
زیر و رو کند کسی خواهد آمد با موهایی پریشان و
احتمالا فرفری که پیراهنِ چهارخانهِ به تن دارد و
عوضِ عطری تلخ و مردانه بویِ خاکِ باران خورده میدهد
کسی خواهد آمد که در چشمانش سادگی و‌ مهربانی
دو دو میزند و با لبخندش گونه هایش چال می افتد
کسی خواهد آمد که به جای افکارِ نو یاد گرفته است‌
روی موهایِ معشوقه‌اش تعصب داشته باشد
روزی یک آدم خیلی معمولی تر از معمولی خواهد آمد
که گند میزند به رویا بافی‌های نوجوانی‌ات
به جای اینکه با ماشینِ مشکی اش بیاید دنبالت
با یک شاخه رز میدود سمتت و تو را بی خجالت
حل میکند در آغوشش ...
جای اینکه تو را با دعوت به یک رستوران شیک سورپرایز
کند برایت بستنیِ شکلاتی میخرد و تو را وادار میکند
تا بیخیالِ کثیف شدنِ لباس هایت شوی و بروید
تاب و سرسره بازی روزی کسی می‌آید که شاید بلد نباشد
با تو مثل پرنسس های انگلیسی برخورد کند اما
حتما تو را سوگلیِ خانه می‌نامد و روزی کسی
خواهد آمد که اثبات میکند عشق یک حادثه است
دخترک برایِ عاشق شدن برنامه ریزی نکن

#کوثر_حجازیان

کافه دکلمه

31 Jan, 12:18


جزمن چه کسی غرق ِ دعا بود برایت؟
باران شدم از لحظه ی بدرود برایت!

بی مرزترین کشور دنیا منم امّا
از چارطرف بسته و محدود برایت!

گردشگر زیبا! بنشین ، نقشه درست است:
پا می شود از جنگل من دود، برایت

تا دست کسی سیبی ازین باغ نچیند
پرچین شدم و یکسره مسدود برایت

قلّاب به قلّاب شدم ماهی ِ  رودت
هرگز نشد این آب ،گل آلود برایت

بگذار پس انداز حساب تو شوم باز
با درصدی از بیشترین سود برایت.

تنها تو بت آزر من باش دراین شهر،
تا بگذرم از آتش نمرود برایت

سنجاق به دفتر شده سنجاقک شعرم
برگرد که تا پر بکشد زود برایت...

#محمدعلی_نیکومنش

کافه دکلمه

31 Jan, 10:10


هایده
عصرتون بشادی
🌾🌾🌾

کافه دکلمه

31 Jan, 10:10


کاش میشد از تو گوشی
کشیدت بیرون و کلی بغلت کرد
میدونی از یه جایی به بعد دیگه این
گیفا و این کلمه ها به درد نمیخورن
من خودتو میخوام ، خود واقعیت
آغوش واقعیت‌ . . .
‌چی میشد اگه میتونستم
با دستام صورتتو لمس کنم ؟
چی میشد اگه میتونستم یبار
اسمتو صدا بزنم و تو برگردی نگام کنی ؟
چی میشد اگه میتونستیم
دست همو بگیریم و تو این
خیابونای لعنتی قدم میزدیم ؟
چی میشد اگه من تو رو کنار خودم داشتم ؟
نمیشه ! من فقط میتونم تو رو از پشت صفحه
چت داشته باشم و من این رو نمیخوام !
من میخوام بهم بگی دوستت دارم
ولی از پشت گوشی نه !
اما وقتی تو چشمام نگاه میکنی ، آره ❤️

کافه دکلمه

31 Jan, 10:09


از پشت شــیـشه دیدمت آهسته می رفتی
گاهی نگا میکردی و افسوس می خـــوردی
اونقــــــدر ناراحت شدم وقتی که تو دسـتت
دیـــدم یه ساک کهنه و خالی رو می بـــردی

من تکیه دادم پیش شومینه تو می لـــــرزی
برفم که تا تونــسته ایــن چـن روز بــاریـــــده
با اینکه سرمـــا خوردم اما خـــوب می فهمم
حتـی لباســـای خودم بــــوی تـــو رو مــــیده

باور نمــــی کــــردم نباشـــی جای خالیــتـــو
میشه فقط چن لحـظه بعد از رفتنت فهمـید
با جرجر لـــولای در هــم بی هـــوا هـــل کرد
از ســـایه جارختـــی همســـایه هم ترســـید

مغـــــــــــرورم اما اعترافش کار سختی نیس
این خــــونه منهــای تو یعنــی مرگ تدریــجی
یعنی علامـــت های یک بــیماری مــــــــزمن
افســــردگی همراه با سردرگمــــی گیجــــی

من مستحقم چون خودم باعث شدم رفتـــی
بایـــد تقاصـــش رو بــدم با بیـکســـی با درد
اما به برگشـــــت توهم هیچ احتــمالی نیس
راهـــی نمیــمونــه فقـــط باید تحمـــل کرد..

#سیما_احمدی

کافه دکلمه

31 Jan, 04:40


صبحت بخیر❤️😍

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌به نگاه تو و
چشمانِ سیاهت سوگند
صبح ها قبل همه
یادِ تو من می افتم 😍

کافه دکلمه

31 Jan, 04:40


شروع صبحتون زیبا و پرانرژی🌸
و معطر به عطر خدا 🌸💖🌸
سر آغاز روزتون 🌸
سرشار از عشق🌸💖🌸
و خبرهای عاااااااالی
زندگیتون آروم🌸
عمرتون با عزت🌸
لحظه هاتون بی نظیر👌
دلتون شاد و بی غصه🌸💖🌸
صبحتون پراز مهربونی🌸🍃🌸

کافه دکلمه

31 Jan, 04:39


🌺🍃‏صبح است ز خرمی جهان می‌خنـــدد
🌺🍃هر قطره به بحر بیکران می‌خنــــدد

🌺🍃بو در گل و نشئه در می و می در جام
🌺🍃از شوق، زمیـن و آسمان می‌خنــــدد

#مولانا

#سلام_طلوع_صبحتون_نیک_فرجام

کافه دکلمه

30 Jan, 20:32


آخه هیشکی چشمایِ خوشگلِتو نداره ♥️👁!

#شبت_بخیر_عزیز

کافه دکلمه

30 Jan, 20:32


خـــــدایــا 🤲
هر کس به یادم هست
به یـادش باش

اگر کنارم نیست
کـنارش باش

اگـر تنهاست
پنـاهش باش

و اگر غـم داشت
غـم خوارش باش ...

شبتون پر از مهربانی خداا

کافه دکلمه

30 Jan, 19:58


بزن باران که دین را دام کردند
شکار خلق و صید خام کردند

بزن باران، خدا بازیچه ای شد
که با آن کسب ننگ و نام کردند

بزن باران، به نام هر چه خوبی است
بزن باران، که وقت لایه روبی است

بزن باران، که بی صبرند یاران
نمان خاموش، گریان شو، بباران

بزن باران، بشور آلودگی را
ز دامان بلند روزگاران

کافه دکلمه

30 Jan, 19:57


تاخدا هست،،،
کسی تنهانیست،،،
من اگر گم شده ام،،،
تو اگر خسته شدی
درپس پرده ی اشک من وتو،،،
مأمن گرم خداست،،،
او همین جاست،،،
ڪنار من وتو،،،
سال ها منتظراست؛
تابه سویش بدویم ازسرشوق،،،
تا صدایش بزنیم ازسر عجز،،،
وبفهمیم ڪه او مونس واقعی خلوت ماست...

کافه دکلمه

30 Jan, 19:03


محبوب من!
دوستی پس گرفتنی نيست.
عشق پس داده نمی‌شود.
چنانكه ماه، مهتابش را پس نمی‌گيرد،
خورشيد گرما و روشنی‌اش را.
محبوب من!
بياييد دوباره شروع كنيم.
همه چيز را از صدا زدن اسم من آغاز كنيد. خودتان هم می‌دانيد
كه من ادامه‌ی شما هستم.
به هر جا كه رفته‌ايد
مرا هم كشانده‌ايد...

✍🏻
#محمدصالح‌علاء♥️

کافه دکلمه

30 Jan, 19:03


از دست ِباران دلخورم، دیشب نبارید
دیشب نہ باران آمد و نہ ماه تابید

با اینڪہ ابرے بود و بغضی در گلو داشت
آسوده تر از مردم ِاین شهر خوابید

یا شاید اصلاً وقت ِباریدن ڪہ آمد
شرمنده شد وقتی که چشمان ِمرا دید

یڪ لحظہ حس ڪردم صدا آمد بہ گوشم
گویا بہ احوال ِمن ِدیوانہ خندید

باران نمی بارد نبارد، اشڪ ِمن هست
تا میشود بابونہ و مریم بڪارید

اینجا بهاے خاڪ ِباران خورده چند است؟
من میخرم، مُشتی براے من بیارید

امشب هواے بوے باران ڪرده ام من
یڪ قطره از پاییز ِسال ِقبل دارید؟

کافه دکلمه

30 Jan, 19:02


گاهی گر از ملال محبت برانمت
دوری چنان مکن که به شیون بخوانمت

چون آه من به راه کدورت مرو که اشک
پیک شفاعتی است که از پی دوانمت

تو گوهر سرشکی و دردانه صفا
مژگان فشانمت که به دامن نشانمت

سرو بلند من که به دادم نمی رسی
دستم اگر رسد به خدا می رسانمت

پیوند جان جدا شدنی نیست ماه من
تن نیستی که جان دهم و وارهانمت

ماتم سرای عشق به آتش چه می کشی
فردا به خاک سوختگان می کشانمت

تو ترک آبخورد محبت نمی کنی
اینقدر بی حقوق هم ای دل ندانمت

ای غنچه گلی که لب از خنده بسته ای
بازآ که چون صبا به دمی بشکفانمت

یک شب به رغم صبح به زندان من بتاب
تا من به رغم شمع سر و جان فشانمت

چوپان دشت عشقم و نای غزل به لب
دارم غزال چشم سیه می چرانمت

لبخند کن معاوضه با جان شهریار
تا من به شوق این دهم و آن ستانمت

#شهریار

کافه دکلمه

30 Jan, 15:22


فکرش را بکن... انگشتانم را بشمارم
یک دو سه چهار پنج... و تو بیایی!

فکرش را بکن... فاصله ی ما
به همین کوتاهی باشد

فکرش را بکن... تو بگویی
چند تا دوستم داری؟
و من بگویم: همان پنج تا
به شماره ی آخرین فاصله مان!

فکرش را بکن... بیایی؛ بمانی و بگویی:
دیر آمدم تا... ماندنی تر باشم جانم!

فکرش را کردی؟؟
بیا خب....

#عادل_دانتیسم

کافه دکلمه

30 Jan, 15:22


میرسد روزی که در تنهاییت یادم کنی
فکر آن باشی که یکبار دگر شادم کنی

میرسد آن لحظه که اندر سکوت تلخ خود
در سرت حتی هوای داد و فریادم کنی

میرسد روزی کنار بیستون شیرین شوی
در خیالت هم مرا مانند فرهادم کنی

میرسد روزی که مردم بشکنند قلب تو را
آن زمان شاید جدا از کل افرادم کنی

میرسد روزی که خاری در دل صحرا شوی
آرزوی گل شدن در باغ آبادم کنی

میرسد روزی بگویی کاش پیشم مانده بود
مرده ام سودی ندارد آن زمان یادم کنی..

کافه دکلمه

30 Jan, 14:44


دوستان جان عرض ادب و احترام
ممنون بابت همراهی شما
بزرگواران ما هیچ کانال یا گروهی به اسم رهگذر نداریم
و گروه یا کانالهای دیگه که به اسم رهگذر زده شد به ما هیچ ارتباطی نداره و هیچ مسئولیتی در قبال آنها نداریم

کافه دکلمه

15 Jan, 06:34


این شعر فوق العاده زیبا و پر از امید،
تقدیم به همه شما دوستان عزیز♥️

ماه من غصه چرا ؟!
آسمان را بنگر
که هنوز
بعدِ صدها شب و روز
مثل آن روز نخست
گرم و آبی و پر از مهر به ما می خندد
یا زمینی را
که دلش از سردی شب های خزان
نه شکست و نه گرفت
بلکه از عاطفه لبریز شد و
نفسی از سر امید کشید
و در آغازِ بهار
دشتی از یاس سپید
زیر پاهامان ریخت
تا بگوید که هنوز
پُرِ امنیتِ احساس خداست
ماه من ، غصه چرا ؟!
تو مرا داری و من هر شب و روز
آرزویم ، همه خوشبختی توست
ماه من! دل به غم دادن و از یأس سخن ها گفتن
کار آنهایی نیست
که خدا را دارند …
ماه من!
غم و اندوه اگر هم روزی
مثل باران بارید
یا دل شیشه ای ات
از لب پنجره عشق زمین خورد و شکست
با نگاهت به خدا ، چتر شادی وا کن
و بگو با دل خود
که خدا هست ، خدا هست هنوز
او همانی است که در تارترین لحظه شب ، راه نورانی امید
نشانم میداد …
او همانی است که هر لحظه دلش می خواهد
همه زندگی ام ، غرق شادی باشد …
ماه من! غصه اگر هست ، بگو تا باشد
معنی خوشبختی ، بودن اندوه است …
این همه غصه و غم ، این همه شادی و شور
چه بخواهی و چه نه ، میوه یک باغــند
همه را با هم و با عشق بچیین
ولی از یاد مبر ،
پشت هر کوه بلند ، سبزه زاری است پر از یاد خدا
و در آن باز کسی می خواند
که خدا هست ، خدا هست
خدا هست هنوز .....


#سهیلا

کافه دکلمه

15 Jan, 06:33


روشنی‌ِ خانه توئی، خانه بمگذار و مرو
عشرت‌ِ چون شکّرِ ما را تو نگهدار و مرو

عشوه دهد دشمن‌ِ من، عشوه‌ی دشمن مشنو
جان و دلم را به غم و غصّه بِمَسپار و مرو

دشمن‌ِ ما را و ترا، بهرِ خدا شاد مکن
حیلهٔ دشمن مشنو، دوست میازار و مرو

هیچ حسود از پسِ کس نیک نگوید، صنما!
آنچه سزد از کرم‌ِ دوست به پیش آر و مرو

همچو خسان هر نفسی، خویش به هر باد مده
وسوسه‌ها را بزن آتش تو به یک بار و مرو

#مولانا

کافه دکلمه

15 Jan, 06:32


همین بس است ز آزادگی نشانهٔ ما
که زیر بار فلک هم نرفته شانهٔ ما

ز دست حادثه پامال شد به صد خواری
هر آن سری که نشد خاک آستانهٔ ما

میان این همه مرغان بسته‌پر ماییم
که داده جور تو بر باد آشیانهٔ ما

هزار عقدهٔ چین را یک انقلاب گشود
ولی به چین دو زلفت شکست شانهٔ ما

اگر میان دو همسایه کشمکش نشود
رود به نام گرو، بی‌قباله خانهٔ ما

به کنج دل ز غم دوست گنج‌ها داریم
تهی مباد از این گنج‌ها خزانهٔ ما

در این وکیل و وزیر ای خدا اثر نکند
فغان صبحدم و ناله شبانهٔ ما

برای محو تو ای کشور خراب بس است
همین نفاق که افتاده در میانهٔ ما

#فرخی_یزدی

کافه دکلمه

15 Jan, 04:58


💫من ناخدای عشقم ،

💫طوفان حریف من نیست

💫من عاشق تو هستم

💫مجنون رقیب من نیست .

#صبحت_بخیر

کافه دکلمه

15 Jan, 04:58


‍ پیام امروزمن☀️تازه دم است...

شادی از نوع سبزش دم کرده ام🌸🍃

🌸💕وکنارش دوحبه قندازجنس

نشاط ومحبت گذاشته ام...💕🌸

تو بخند..😊

امروز یک فنجان دعا مهمان منی..

#سلام_صبح_زیباتون_بخیر_و_نیکی 🌸😊

کافه دکلمه

15 Jan, 04:58


🌸❄️ چهار شنبه تون بینظیر
🌸❄️بهتر از جان ،نازنینم ،
🌸❄️صبحِ زیبایت بخیر
🌸❄️رفته دیروزت بخیرو حال
🌸❄️و فردایت بخیر
🌸❄️من دعای گرم خود را نذرِ
🌸❄️راهت میکنم
🌸❄️تا بچرخد نرم و راحت،
🌸❄️چرخ دنیایت بخیر
🌸❄️سلام دوستان
🌸❄️یک بغل عشق و صفا
🌸❄️بقچه‌ی مهر و وفا همه از
🌸❄️عمق وجود هدیه قلبی ما
🌸❄️به همه تاج سرا
🌸❄️لحظه‌های زندگیتون شیرین
🌸❄️و شادی‌هاتون همیشگی
🌸❄️روزتون شادِ شاد💐
   

کافه دکلمه

14 Jan, 20:31


در ایـن شـب
دل انگیز و زیبا
از خـدای مهربان
بـرایتان
یک #حس_قشنگ
یک شـادی بـی دلیل
یک نفس عـطر خــدا
یک بـغل #یـاد دوسـت
و دنیا دنیا آرزوی خوب
و #آرامـش را خـواستـارم

شبتون نیلوفـری و زیـبـا 🦢🪷🪷🦢

کافه دکلمه

14 Jan, 20:03


این شعر فوق العاده زیبا و پر از امید،
تقدیم به همه شما دوستان عزیز♥️

ماه من غصه چرا ؟!
آسمان را بنگر
که هنوز
بعدِ صدها شب و روز
مثل آن روز نخست
گرم و آبی و پر از مهر به ما می خندد
یا زمینی را
که دلش از سردی شب های خزان
نه شکست و نه گرفت
بلکه از عاطفه لبریز شد و
نفسی از سر امید کشید
و در آغازِ بهار
دشتی از یاس سپید
زیر پاهامان ریخت
تا بگوید که هنوز
پُرِ امنیتِ احساس خداست
ماه من ، غصه چرا ؟!
تو مرا داری و من هر شب و روز
آرزویم ، همه خوشبختی توست
ماه من! دل به غم دادن و از یأس سخن ها گفتن
کار آنهایی نیست
که خدا را دارند …
ماه من!
غم و اندوه اگر هم روزی
مثل باران بارید
یا دل شیشه ای ات
از لب پنجره عشق زمین خورد و شکست
با نگاهت به خدا ، چتر شادی وا کن
و بگو با دل خود
که خدا هست ، خدا هست هنوز
او همانی است که در تارترین لحظه شب ، راه نورانی امید
نشانم میداد …
او همانی است که هر لحظه دلش می خواهد
همه زندگی ام ، غرق شادی باشد …
ماه من! غصه اگر هست ، بگو تا باشد
معنی خوشبختی ، بودن اندوه است …
این همه غصه و غم ، این همه شادی و شور
چه بخواهی و چه نه ، میوه یک باغــند
همه را با هم و با عشق بچیین
ولی از یاد مبر ،
پشت هر کوه بلند ، سبزه زاری است پر از یاد خدا
و در آن باز کسی می خواند
که خدا هست ، خدا هست
خدا هست هنوز ...

#سهیلا

کافه دکلمه

14 Jan, 20:02


معنی بخشیدن یک دل به یک لبخند چیست؟
من پشیمانم بگو تاوان آن سوگند چیست؟

گاه اگر از دوست پیغامی نیاید بهتر است
داستان‌هایی که مردم از تو می‌گویند چیست؟

خود قضاوت کن اگر درمان دردم عشق توست
این سر آشفته و این قلب ناخرسند چیست؟

چند روز از عمر گل‌های بهاری مانده است
ارزش جان کندن گل‌ها در این یک چند چیست؟

از تو هم دل کندم و دیگر نپرسیدم ز خویش
چاره‌ی معشوق اگر عاشق از او دل کند چیست؟

عشق، نفرت، شوق، بیزاری، تمنا یا گریز
حاصل آغوش گرم آتش و اسپند چیست؟


#فاضل_نظری

کافه دکلمه

14 Jan, 19:29


دو دقیقه


این حکایت زیبا و دلنشین رو ببینید


و لذت ببرید
👍👍👍👍

کافه دکلمه

14 Jan, 18:49


محشری زیر کمان خم ابروت بپاست
نازنینم! بخدا چشمک تو عین بلاست

کیمیا خلق شده در لب انگوری تو
ذره‌ای از اثر بوسه‌‌ی تو آب بقاست

باز با چشمِ تو باید به اجابت برسم
زیر انبوهِ نگاهِ تو لبم غرقِ دعاست

غزل آویخته بر موی بلندت، قلمم
شاعری ساخته پرداخته‌ی زلف شماست

من همینم؛ بگذارید به بیراهه روم
راه من مدتی از مذهب این شیخ، جداست

عاکف آورده غزل،‌ باز پر از شور و شرر
بس که معشوقه‌ی او باز پر از ناز و اداس

#محمدعلی_عربنژاد_عاکف

کافه دکلمه

14 Jan, 18:49


نام تو مگر چیست که شرط ضربان است
خونیست که در رگ رگِ ابیات نهان است


از رایحه ی عطر تو قارونم و بی شک
هرم نفست گنج ترین گنجِ زمان است


لبخند تو مشهور ترین سیب بهشتی است
از طرحِ لب توست که حوا نگران است


تصویر دوتا مردمکِ چشم تو انگار
نیلوفر آبیست که در آب روان است


این آتش عشق است که در هر غزل من
گلواژه ی "تو" مایه ی آرامش جان است


از عشق تو دیوانه ترین شاعر شهرم
"چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است"

کافه دکلمه

14 Jan, 15:56


#_فریاد_از_دل

دوستان فریااد از دل ، دل به فرمانم نیست ،

آتشست افتاده بر جانم ، زبان دانم نیست ،

ترسم این راز نهانم عاقبت بیرون زند ،

خوش نشین باغِ جانم ، در بهارانم نیست ،

نیست در سینه ی ماا غیر ، به جز دردِ فِراق ،

سالهاست منتظرم ، یوسف کنعانم نیست ،

حیف صد حیف فلک ، قامت ماارا بشکست ،

بوستانم شد خزان ، مرغ غزلخوانم نیست ،

از دوعالم برکنارم از سر شوریدگی ،

صیقل روح و دل و ، زلف پریشانم نیست ،

بر سیه بختی ِ من ، اغیار هم بر ناله شد ،

همه تن چشم ولی ، صورتِ جانانم نیست ،

از دل خودخبرم نیست ، خبر بی خبریست ،

چون کنم با تن و جان ، ایینه جانم نیست ،

ای که هجرت شده منجر به فروپاشی دل ،

داد از دوریِ توو ، صبر فراوانم نیست ،

ای که میپرسی چرا این درد ، روز افزون گشت؟

خسته ام ، ای نازنینا ، میلِ درمانم نیست ،

شعر هجرانت محالست ، به پایان برسد ،

چه خیالست رسد ، اشک به پایانم نیست ،

#راحم از مهر و وفا ، در عشق جانان پا بجاست ،

در تنور دل و جان مهر فروزانم نیست ،


#راحم_تبریزی

کافه دکلمه

14 Jan, 15:55


دکلمه... 🥀

🕊


من نه عاشق بودم
و نه محتاج نگاهي که بلغزد بر من
من خودم بودم و يک حس غريب
که به صد عشق و هوس مي ارزيد
من خودم بودم دستي که صداقت ميکاشت
گر چه در حسرت گندم پوسيد
من خودم بودم هر پنجره اي
که به سرسبزترين نقطه بودن وا بود
و خدا ميداند بي کسي از ته دلبستگي ام پيدا بود
من نه عاشق بودم
و نه دلداده به گيسوي بلند
و نه آلوده به افکار پليد
من به دنبال نگاهي بودم
که مرا از پس ديوانگي ام ميفهميد
آرزويم اين بود
دور اما چه قشنگ
که روم تا در دروازه نور
تا شوم چيره به شفافي صبح
به خودم مي گفتم
تا دم پنجره ها راهي نيست
من نمي دانستم
که چه جرمي دارد
دستهايي که تهي ست
و چرا بوي تعفن دارد
گل پيري که به گلخانه نرست
روزگاريست غريب
من چه خوشبين بودم
همه اش رويا بود
و خدا مي داند
سادگي از ته دلبستگي ام پيدا بود

#جبران_خليل_جبران

کافه دکلمه

14 Jan, 09:43


در خزان خانه ی دل
عطر بهاری پدرم
بر پریشانِ رخم
"صبر و قراری پدرم"
صحبت از منزلتی
گر بشود ،نزد همه...

مظهر هیبت و خود
کوه وقاری پدرم
شمع مجلس که
ندیده ست فروغی بی تو
شمع تابان همه
ایل و تباری پدرم....

روز پدر و روز مرد بر همه♥️  
مردان سرزمینم مبارک باد

کافه دکلمه

14 Jan, 08:47


هر پگاه نو با یک نگاه نو

فرخنده زادروز امام علی (ع) و روز پدر مبارک‌باد

صدف کعبه لب گشود و اسوۀ یگانه،دردانۀ جاودانه
و حقیقت اَلَستی را به جهان هستی تقدیم کرد .
ای رهرو راستین ! و ای انسان پاک‌آیین!
اگر می‌خواهی سرو حقیقت را در بالنده‌ترین قامت تماشا کنی ،
اگر دوست داری که خورشید فروزان بینش را
در درخشان‌ترین فروزش به نظاره بنشینی ،
اگر می‎خواهی که آسمان فضیلت را در زیباترین تجلّی بنگری ،
اگر مشتاقی که کوه استقامت را در استوارترین سیمایش تماشاگر باشی ،
اگر آرزو داری جرعه‌ای از زلال ناب‌ترین چشمه‌ساران عرفان " کوثر " را بنوشی ،
اگر طالب تماشای تندیس قدسی و والاترین عروج انسی در رساترین صورت هستی ،
اگر می‌خواهی به حقیقت یاور غمدیدگان و مددکار ستمدیدگان باشی ،
...و اگر می‌خواهی معنی عدالت،مفهوم حرّیّت،تبلور فتوّت،تجسّم مروّت،
عصارۀ فضیلت و مقام والای خلیفه‌الّلهی را یک جا و همه و همه را
در بلندای قامت یک انسان بنگری :
علی را بنگر !!
در سیزدهم رجب ...
بزرگمردی پای بر گسترۀ زمین نهاد که غنچه دهان‌ها را شکفتن
و جوانۀ زبان‌ها را گفتن آموخت ،
قامت رسای بشریّت با قیامت خروشش از اسارت رَست
و سبزه‌های عدالت با سرود سبز باران کلامش رُست ،
چه بسیار دشمنانی که شناختندش و بر او تاختند
و چه بسا دوستانی که نشناختندش و او را ارزان باختند ،
بلاغت ، از زبانش حلاوت یافت و فصاحت از بيانش ملاحت گرفت ،
چه دردنامه‌هايي كه تنها در سينۀ سياه شب‌هاي كوفه نگاشته شد
و چه نهال‌هاي ناله‌هايي كه فقط در دل زلال چاه‌هاي كوفه كاشته شد.
در سيزدهم رجب...
رادمردي از ملكوت اعلي پاي بر عرصۀ برهوت دنيا نهاد ،
تا تنهايي خداي‌گونگان را در گسترۀ تاريخ ، دردمندانه فرياد كند ،
با ستم بستيزد و رويِشِ بذر آفتاب را در دل يلداي جهالت بشارت دهد.
چه نوايي جز زمزمۀ دل‌انگيز فرشتگان،ناله‌هايش را
در خلوت شب‌هاي نخلستان همنوايي كردند؟!
و چه چشماني جز برق ديدۀ اختران سپهر،ستارگان اشكش را به نظاره نشستند؟!
بيست و سه سال مكتب را از حلقوم شمشير فرياد كرد
و بيست و پنج سال براي حفظ وحدت در جهان اسلام سكوت كرد
و پنج سال براي استقرار عدالت در جامعۀ اسلامي
پنجه در پنجۀ قاسطين ، مارقين و ناكثين روزگار درافكند.
ولي افسوس كه ....
گُلِ عدالت با ولادتش شكُفت و با شهادتش به‌خون خُفت!!


تنها قهرمانی که از این «کوی فانی» می‌رود،
ولی هرگز روی «سکّوی قهرمانی» نمی‌رود،
«پدر»، یعنی«برترین یاور» است.
پدر، «شمع فروزان» است در «جمعِ درس‌آموزان»،
ولی هیچ کس«خُمودی مُدام» و «نابودی گام به گامِ» او را نمی‌بیند؛
پدر،شاعری است که «سرودن»، «نمادِ بودن» اوست،
ولی ناگهان در «واپسین رود هستی»،«آخرین سرود سرمستی» را می‌سراید!
پدر ،قلمی است که ناگهان از «نوشتن» و «سرشتن»،
«بازمی‌مانَد» و «سرود پرواز می‌خواند»!
بیاییم پدر را تا چون «قلم ،الفبای زندگی را می‌نویسد»
و «دمادم دیبای ارزندگی را می‌ریسد»،
او را «قدر بدانیم» و بر «صدر نشانیم»!
زیرا «فردا دیر» است و «فردها در تقدیر»!

فرخنده‌زادروز خجستۀ مولاي متّقيان امير مومنان علي (ع)
و روز بزرگداشت مقام پدر را
به همه رهروان صديق و پيروان شفيق آن پيشوا تبريك و تهنيت مي‌گويم.
ارواح طیّبۀ همۀ پدران پرکشیده بر آسمان و سرکشیده بر جنان، شاد
و نام و یادشان گرامی باد!

#شفیعی_مطهر

کافه دکلمه

14 Jan, 08:44


مینویسم مرد ..
تو بخوان صبور .

مینویسم مرد ..
تو بخوان کوه دردی که
هیچگاه بیانش نکرد .

مینویسم مرد …
تو بخوان احساسی ترین مغرور دنیا .

مینویسم مرد ..
تو بخوان تکیه گاه .

روز زیبای مرد بر تمام پدران بزرگوار
و آقایون محترم وعزیز مبارک و همایون .

با آرزوی بهترینها و
زندگی خوش در کنار عزیزانتان .

وجودتان سلامت سایه تان مستدام 🌺

کافه دکلمه

14 Jan, 07:06


پ مثل پـدر ...♥️

قسم بہ قلب دوست داشتنیت
قسم بہ آغوش گرمت ڪہ پناهگاہ من هست
قسم بہ مهربے پایانت
قسم بہ ڪولہ بارخستگے هات
قسم بر پینہ ے دستانت، ڪہ بوے نان میدهد
و قسم بر چشمان همیشہ نگرانت...
قسم بر بغض فرو خوردہ ات ڪہ شانہ ے ڪوہ را میلرزاند
قسم بر غربتت،
قسم بہ تنهائیت تا هستی

پدرم👑سـرم...♥️


تقدیم بہ تمامے پدران زمینے و آسمانی...☆♡▼ٰٰ ꯭꯭ᶤ💦ᔿ꯭◣꯭♡⍣҉᭄ 💙⚡️҈❄️⚘⃟▼ٰٰ ꯭꯭◣☆⍣҉᭄

  
💙.•°``°•.💙¸.•°``°•.💙
💙                           💙
💙•.¸ ¸.•💙
    💙    °•.¸  ¸.  •"💙
‌                💙❥❢

  ‌ ‎ ‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎ـ‎‌‌‌‌‌🪸🪸🪸🪸
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
           ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‎
روز پدر مبارڪ
💛

کافه دکلمه

14 Jan, 07:05


تقدیم به آقایون عزیز :

مرد یعنی یار هستی در وجود
مرد یعنی یک فرشته در سجود
مرد یعنی یک بغل آسودگی
مرد یعنی پاکی از آلودگی
مرد یعنی هدیه ی زن از خدا
مرد یعنی همدم و یک هم صدا
مرد یعنی عشق و هستی، زندگی
مرد یعنی یک جهان پایندگی

مرد یعنی زندگی در لاله زار
مرد یعنی عاشقی، دلدادگی
مرد یعنی راستی و سادگی
مرد یعنی عاطفه، مهر و وفا
مرد یعنی معدن نور و صفا
مرد یعنی راز، محرم، یک رفیق
مرد یعنی یار یکدل، یک شفیق
مرد یعنی پدر مردان مرد
مرد یعنی همدم دوران درد
مرد یعنی حس خوش، حس عجیب
مرد یعنی بوستانی پر نصیب
مرد یعنی باغهای آرزو
مرد یعنی نعمتی در پیش رو
مرد یعنی بنده ی خوب خدا
مرد یعنی نیمی از زنها جدا
مرد یعنی همسری خوب و شفیق
مرد یعنی بهترین یار و رفیق
مرد یعنی انفجار نورها
مرد یعنی نغمه ی روح و روان
مرد یعنی ساز موسیقی جان
مرد یعنی مرهم هر خستگی
مرد یعنی  بهترین وابستگی

روز شما عزیزان مبارک♥️
.

کافه دکلمه

14 Jan, 07:04


” پدر” اسطوره‌ای از آسمان است
پدر افسانه ای در این جهان است
پدر معنای هستی ، رمز ِ بودن
چو خون در بستر ِ جانم روان است
پدر صندوقی از اسرار پنهان
پدر سنگِ صبور و امتحان است
سیه فامش نموده تیغِ خورشید
خمیده پیکرش همچون کمان است
سپیدش کرده موی و صورتش چین
گذرگاهی که عنوانش زمان است
پدر در عکسِ خود بر طاقِ ایوان
سیه موی است و زیبا و جوان است
پدر نجوای ذِکر شامگاهی
صلاتی هم نشین با کهکشان است
به عَرش سجاده اش فرش است و دائم
خدایَش جاری و وردِ زبان است
پدر در دیده ام زیباترین شعر
پدر در باورم یک قهرمان است
بدیدم خویش در آئینه ای نیک
به رخ دیدم که تصویرش عیان است
نظر کردم به دقت خویش و وی را
دو جسمی دیدم و روحی در آن است
ندیدم جز پدر در کُنهِ ذاتم
که وصفش خارج ازشرح و بیان است
اگر کفر است گویم خالق ، اما
پدر با خالقم همداستان است
پدر زیباترین تصویرِ دنیا
میانِ قابِ قلبم در نهان است

ابوالقاسم_الوندی

🌺روز پدر مبارک🌺

کافه دکلمه

13 Jan, 15:45


تقدیم به آقایون عزیز :

مرد یعنی یار هستی در وجود
مرد یعنی یک فرشته در سجود
مرد یعنی یک بغل آسودگی
مرد یعنی پاکی از آلودگی
مرد یعنی هدیه ی زن از خدا
مرد یعنی همدم و یک هم صدا
مرد یعنی عشق و هستی، زندگی
مرد یعنی یک جهان پایندگی

مرد یعنی زندگی در لاله زار
مرد یعنی عاشقی، دلدادگی
مرد یعنی راستی و سادگی
مرد یعنی عاطفه، مهر و وفا
مرد یعنی معدن نور و صفا
مرد یعنی راز، محرم، یک رفیق
مرد یعنی یار یکدل، یک شفیق
مرد یعنی پدر مردان مرد
مرد یعنی همدم دوران درد
مرد یعنی حس خوش، حس عجیب
مرد یعنی بوستانی پر نصیب
مرد یعنی باغهای آرزو
مرد یعنی نعمتی در پیش رو
مرد یعنی بنده ی خوب خدا
مرد یعنی نیمی از زنها جدا
مرد یعنی همسری خوب و شفیق
مرد یعنی بهترین یار و رفیق
مرد یعنی انفجار نورها
مرد یعنی نغمه ی روح و روان
مرد یعنی ساز موسیقی جان
مرد یعنی مرهم هر خستگی
مرد یعنی  بهترین وابستگی

پیشاپیش روز شما مبارک
🌹

کافه دکلمه

13 Jan, 15:34


ما ماهواره نداشتیم.
ما را رستوران نمی بردند که بدانیم
جوجه کباب چه شکلیست.
ما حتی اگر گرسنه هم نبودیم
میبایست در یک ساعت خاص ،سر سفره مینشستیم.خوشمزه نیست یا دوست ندارم، جوابش سنگ سیاه بود.

ما لباس برادر و خواهرهای
بزرگترمان را با شوق و ذوق میپوشیدیم.
ما یک کیف مدرسه را چند سال
استفاده میکردیم.ما خیلی قانع بودیم

صحنه دارترین تصاویر عمرمان عکس
خانم های مینی ژوب پوشیده بود توی
مجله های قدیمی یا زنانی که موهاشان
باز بود توی کتاب های آموزش زبان انگلیسی

زنهای فیلمهای تلوزیون ما توی خواب هم روسری سرشان می کردند و مانتوهای بلند میپوشیدند.
حتی توی کتابهای علوممان هم با حجاب بودند...!
ما فکر می کردیم بابا مامان هایمان ما را با
دعا کردن به دنیا آورده اند! ما اصلا انگار که توی باغ نبودیم.

عاشق که می شدیم، رویا می بافتیم.
موبایل نداشتیم که اس ام اس بدهیم.
ما خودمان خودمان را شناختیم
هیچکس یادمان نداد.
و حالا گیر افتاده ایم بین دو نسل!
که انگار زبان ما را نمیفهمند.نسلی که
عشق و حال هایشان را توی دیسکوها
و کاباره های لاله زار کرده بودند و الان
تمام آن کارها را برای ما منع میکنند و
نسلی که دارد با اینستا و اینترنت بزرگ می شوند
و نمیتوانیم هیچ نصیحتی به آنها بکنیم.

دهه 50 و 60 تفاوت
فاصله اش با دهه ی قبل و دهه ی بعدش، یک مرتبه انگار هزارسال شد

کافه دکلمه

13 Jan, 14:48


کنجِ دلت دنجترین جاے جهان است
گوشه ے لب هاے تو ارامشِ جان است

رو نکنم سوے کسے در همه ے عمر
عشقِ تو در کنجِ دلم گنجِ نهان است

قبله ے مستانِ منے ، کعبه ے دل ها
بے خبرے از دل من رو به فغان است

از سر شب تا به سحر نام تو ذکر است
عشق تو در دل چو دعا وردِ زبان است

هم چو بهاران که دهد جان به گُل و باغ
مرحمتے کن که دلم رو به خزان است

#سیامڪ_جعفرے‌‌(#غریب_شیرازی)
#برای_انڪس_ڪه_خودش_میداند

کافه دکلمه

13 Jan, 13:41


💠💫ذڪر لبها و دلـم
🤍💫هرسحـر و شـام علیسٺ
💠💫عشـقِ من، نور دلـم
🤍💫سـرور و آقـام علیسٺ
💠💫عاقـلے طعنہ زنان
🤍💫خواند مـرا دیوانہ
💠💫خوش بہ حال من دیوانہ
🤍💫ڪه مـولام علیسٺ

💠💫پیشاپیش میلاد امام علـے
🤍💫عـلـیـه السلام مـبـارڪــــــ

࿐𖣘☃️჻⸙☃️⸙჻☃️𖣘࿐

کافه دکلمه

13 Jan, 13:23


#دلخوشی؛ یعنی بپرسی نازنین از حالِ ما❤️

تاکنم جان را بِقربان دمِ گرم و لبِ کال شما😍


بوسه ای از کنجِ لبهایت برایم #Send کن.!😘

"دو سه تا هم خود بگیرم از لُپِ چالِ شما" 😜

کافه دکلمه

13 Jan, 10:43


#دکلمه... 🥀


هیچی!..
فقط اینکه دلم تنگ میشه یوقتا.
فقط اینکه داشتم رد میشدم
از اونجاهایی که باهم رد شدیم
همه ی خاطره هات از روم رد شدن ..
فقط اینکه بی تو سخته ..
الکی به ایستادنم نگاه نکن
از توو خوردم زمین ..
فقط اینکه .. هیچی ..
همه چی رو به راهِ بدبختیه بی تو ..
اونشب که بهت پیام دادم گفتی
اینوقت شب همه میتونن پیام بدن و
تو اگه دوسم داشته باشی توو روز پیام میدی؛
من هیچی نگفتم ولی تو خب یه چیزاییو نمیدونی ..
اینکه نمیدونی من توو طول روز اگر یوقتا هم
شده و پیام دادم توو چه وضعیتی بودم
همه هم که دکتر مهندس نیستن، عزیز دور من!
یا نمیدونی شاید هرلحظه، نه خب
هرلحظه که دروغه ولی هر ساعت
یه بار مرورت کردم
آره تو توو دل من نیستی و نمیدونی که
چقدر عکساتو توو موقع ‌هایی که نشده ببینمت،
دیدمشون ..
اینجایی که من وایسادم پر از تنهاییه
اونجایی که تو هستی و حالا، من نمیدونم ..
آره نمیدونم مثلا تو اصلا منو هنوز یادته
هنوز هستم توو گوشه ی دلت
هنوز ...
ولی خب بقول ابی واسه من
"همین خوبه که با اینکه چشاتو روی من بستی
توو چندتا خاطره با من هنوزم مشترک هستی
همین خوبه که آرومی وَ حس میکنی آزادی
که دست کم توو عکسامون هنوزم پیشم ایستادی"
با همه ی اینا من از ته دل
هرشب از خدا خواستم که دوباره باشی
هنوزم توو شبای ابری برام ستاره باشی
چون "هنوزم چشمای تو مثل شبای پر ستاره اس"
هنوزم از ته دل میخوام که برگردی
که بیای قشنگه
تو بیا .. تو بیای قشنگه ...!!!


#شاهین_پورعلی_اکبر

کافه دکلمه

13 Jan, 10:43


قصه از من و لفظ بیانش با تو
تفسیر قشنگ و هیجانش با تو

باران روانی از دو چشمم هر دم
سد کردنِ آن ، یا جریانش با تو

در عشق تو یک قلب پر از آشوبم؛
تسلیم تو شد، تیر و کمانش با تو

دیدار تو را از دل و جان میخواهم
شوق از تو و تمکینِ مکانش با تو

در هر تپش آوای تو گوشم باشد
اندازه و ، تعیینِ زمانش با تو

از دوری و بی تابیِ رویت این دل 
پیرت شده اکسیر جوانش با تو

در پرده هزار راز دارد این عشق
افشا شدن و سِرّ نهانش با تو

موجی از تپش روان شد از خواستنت
باریدنِ نبض و ضربانش با تو

در هر رگ من خون تو جاری باشد
این شاهرگ من ، شریانش با تو

من شاعر و شعرم از تو پا میگیرد
در گوش من آواز و زبانش با تو

در پای تو قد میکشد این عشق عزیز!
افرا شدن و قد کمانش با تو

پیمانِ ابد بسته دلم با جانت !
بر هم زدن و سود و زیانش با تو

این ریشه ی در خاک تمامی عشق است
سبزیِ بهاران و خزانش با تو

دل مرده میانِ این همه تنهایی
تمدیدِ دوباره روی جانش با تو

افسانه ی تاریخ  ، ندارد پایان !
جمشید شدن ، جام جهانش با تو

#افسانه_احمدی_پونه

کافه دکلمه

13 Jan, 07:52


لای موهــــای قشنگت تاجی از گل میزنم
در کنـــارت خوبِ من تا آسمان پل میزنم

می نشیم روبروی چشـمِ زیبا و خمار
ساکت و مبهوت بر چشمـانِ تو زُل میزنم

من چراغانی کنم کوچه به کوچه شهردل
ماه من با بودنت بر شب تجمـل میزنم

دل شکسته از غَـــم ایام دارم خوب من
پس به شوق روی تو مُهـــر تحمل میزنم

با نگاهت میکنی معنی برایم عشق را
با تو من بر زندگی رنگ تَــــــحول میزنم

تا بگیرم حاجت دل از نگــــاهت نازنین
تک به تک بر هر مژه چنگ توسل میزنم

#جوادالماسی

کافه دکلمه

13 Jan, 07:51


غزل بردار، لب تر کن، بنوش از شربت شعرم
دلت را مبتلاتر کن به بغض غربت شعرم

هوا را بی نفس طی کن، نگاهت را به من بسپار
و دستت را کمی بگذار، روی تربت شعرم

بخوان در زیر لب آهسته بیت آشنایی را
که لبهایت شود شورآفرین ِ خلوت شعرم

نه غمگینم نه خوشحالم، نه دلگیرم نه دلشادم
فقط شرمنده ام از اشک هایت بابت شعرم

سلامت می کنم ای عشق! ای عاشق کُش مغرور
به من بد پیله کردی گرچه بوده عادت شعرم

زمان تنگ ست و دل تنگ ست و آهوی غزل سرمست
گریزی نیست از چنگش، نشو ناراحت شعرم

#حمید_حسینی

کافه دکلمه

13 Jan, 03:38


هر صبح یہ آهنگ تقدیم کسے کن

کہ دلیل زندگیتہ♥️

من هم این آهنگ را تقدیم میکنم به شما دوستان گلم😘
‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

کافه دکلمه

13 Jan, 03:36


صبح زیبایتان اهورایی
نفس گرمتان مسیحایی
روزتان شاد با سه عنصر ناب
شاعری ،
عاشقی و
شیدایی

صبح دوشنبه تون بخیر

#عبدالنبی_زارع_عارف

کافه دکلمه

13 Jan, 03:35


خدایا
صبح را با عشق تو

آغاز میکنیم
بخشندگی از توست

عشق در وجود توست
قدرت در دستانِ توست


بخشندگی را به ما بیاموز
عشق را در وجود ما قرار ده

تا مهربان باشیم

🌼صبحتون_ بخیر_دوستان🌼

کافه دکلمه

12 Jan, 20:36


❤️00.. : ..00❤️

بگو ڪہ عــاشـــــــــــقِ مـنـے
بگودِلـِ❤️ـت پیـــــشِ مـــــنه

کافه دکلمه

12 Jan, 20:35


💓الهی
🌟در انتهای شب
💓قلب مهربان
🌟دوستای گل
💓دوستداشتنی ام
🌟را به تو می سپارم
💓باشد که با یاد تو
🌟به آرامش رسیده
💓و فارغ از دردها
🌟طلوع صبحی را
💓به نظاره بنشینند.

🌸شبتون آروم💫

کافه دکلمه

12 Jan, 20:02


بلدم شعر ببافم ، بلدم ناز کنم
بلدی گیس ببافی؟... بلدی باز کنی؟!

تو که استاد سخن نام گرفتی امروز
بلدی عشق خودت را به من ابراز کنی؟

#مریم_نوری

کافه دکلمه

12 Jan, 20:01


تا به دنیا آمدی محشر به پا شد جان من
اشهد ان لا اله العشق _ شد ایمان من

شد خدا هم شاعر و در وصف توشعری سرود
یک غزل افزوده شد بر سوره ی قرآن من

در نمازم قربتاً للعشق و ذکرم نام توست
رنگ و بویی تازه دارد سیرت عرفان من

پیش از آغاز فلک در جان من مهر تو بود
با تو مستحکم شده شیرازه ی بنیان من

#مرتضی_شاکری

کافه دکلمه

12 Jan, 20:00


دیگر آن دیوانه ی بی تاب سابق نیستم
توبه کردم از گناه عشق،! عاشق نیستم
.
شیشه بودم، سنگ ها اما نفهمیدند من
فرق دارم با همه، آیینه ی دق نیستم
.
صاف و ساده بودنم را هیچ کس باور نکرد
خالیم از هر سیاست ،من "مصدق" نیستم!
.
دور باید شد از این "خاکِ غریبِ" لعنتی
صبر کن "سهراب"جان، من توی قایق نیستم!
.
آه دنیا خسته ام از زندگی آنقدر که
با ادامه دادانش دیگر موافق نیستم
.
بغض دارم، بغض یعنی مرگ! اما گریه نه...
شاعری مغرور هستم، اهل هق هق نیستم

می شود فهمید از حال خرابم، ذره ای
دیگر آن دیوانه ی بی تاب سابق نیستم

کافه دکلمه

12 Jan, 17:37


#دکلمــــــه... 🥀




هر موقع تنها که میشم فقط به تو فکر میکنم.
هر چند که بین این شلوغی همیشه تنهام
این روزها درنقاشی هام تنهاییم رو پنهون کردم
در نوشتهام  درد دلم رو.
در دلم دلتنگی تورو
و در سکوتم حرف های نگفته ام رو.
غصهام رو و در خودم خودم رو.
و چه حکم سنگینی نوشت برام سرنوشت.
دل من چه خردساله.
بهونه گیر میشه ، میشکنه گریه میکنه.
ساده نگاه میکنه
مثل طفل یتیمی که هیچکس رو نداره.
یه گوشه فقط سکوت میکنه و با قلبی شکسته
لبخند تلخی میزنم و تو خودم اشک میریزم.
این روزها ساده میخندم ، ساده راه میرم.
ساده میپوشم ، و آروم و بی صدا سکوت میکنم.
دل من از تبار دیوارهای کاهگلیه.
ساده میوفته ، ساده میشکنه
و خیلی ساده میمره اونم طوری که هیچکس
متوجه ی مرگم نمیشه خیلی ساده
این روزها هر چی نگاه میکنم
چیزی برام نمونده ﺟﺰ یه ﺑﻐﻞ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ.
ﭼﻨﺪ ﺧﻂ ﺣﺮﻑ نگفته ﻭ یه ﺩﻝ پُر
به دل نگیر خدا ، ولی دنیات قشنگ نیست.
آخر نامردیه اینجا.
مرگ بر ما که اسم خودمون رو گذاشتم آدم.
یعنی ما اشرف مخلوقات هستیم.
اما صد رحمت به شیطان.
چه سرزمین عجیبیست دل
این تکه عضو بدن همه چیز رو حس میکنه
مثل دریا درون خودش غرق میکنه.
و بیشتر موقعها فقط سکوت میکنه
و زره زره آب میشه.
سخته سالها در پیچ خم زندگی دنبال
یه چینی بند زن بگردی.
کسی که بتونه این قلب شکسته رو بند بزنه.
بعضی حرفای قشنگ تو دل درد میشن
من میتونم از درون واست بمیرم و از بیرون
حتی یه قطره اشکم نریزم.
میتونم شبا از شدت درد بیخوابی بکشم
و وقتی دیدمت فقط بگم خوبم
سلول به سلول بدنم میتونن غرق نیاز باشن.
و تو رو بخوان
ولی با این حال که دستتو کم دارم!
میتونم تو خلوتم بی نهایت دوست داشته باشم
تو رویاهام بغلت کنم ، ولی جوری رفتار کنم
که واقعا بی نیازم.
هر چند از دورن روز به روز پیرو پیر تر شدم
اونم از دوری تو.
میدونی رفیق ‏گذشتن از خاطرات مثل گذشتن
از زندگیته.
بعضی وقتا باید از زندگیت بگذری.
درد داره هر روز به قلب بگی صبور باش.
اما دلبر ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تو هیچ وقت نفهمیدی
نفهمیدی که من واسه داشتنت
دلم رو نه ، عشقم رو نه ، رویاهایم رو نه.
من واسه داشتن تو تمام رو دادم
حسی رو دادم که بدون اون
دیگه، "من"  اون "منِه" سابق نیستم..
سعی کردم چیزایی که دیگه نیستن.
رو فراموش. کنم،
ولی هیچوقت نتونستم تورو فراموشت کنم.
نه نقاش خوبی شدم.
و نه نویسنده خوبی که بتونم درون
نوشتهام پنهونت کنم.
فقط هنوز در دلم دارم ازت نگهداری میکنم.
بعضی موقعها تند تند میزنه قلب کوچیکم
بهش میگم نترس جانم نترس
عشقی که نیست درد نداره صبور باش
آسمون گریه میکنه و منم همینطور
به اون میگن بارون به منم میگن داغون.
فقط درون تنهایی خودم به تو فکر میکنم.
و باز هم از تو مینویسم.
شاید به این امید که بین نوشتهام دوباره ببینمت.
آره شاید بازم ببینمت...

کافه دکلمه

12 Jan, 17:36


ای عکس من، ز من به جهان یادگار باش
نقشی ز روزگار من بی‌قرار باش

من در جهان به‌ جای، نمی‌مانم استوار
بعد از من ای نشانه‌ی من، استوار باش

من میروم ولی تو درین دهر، یادبود
از روزهای روشن و شب‌ های تار باش

گر شد بهار عمر من ِ دل‌ غمین، خزان
هر لحظه‌ای که میگذرد، چون بهار باش

موج زمانه، کشتی عمرم اگر شکست
چون ناخدا، ز موج فنا برکنار باش

باد اجل چو خرمن عمرم به باد داد
چون برزگر به فیض حق، امّیدوار باش

از چهره‌ام اثر چو نمانَد در این جهان
تو بهترین اثر زِ منی، ماندگار باش

تو همنشین شعر و خطم باش تا ابد
با این دو جانشین من ای عکس، یار باش

از گریه یا ز خنده مرا، راز فاش شد
برعکس من تو مات بمان، رازدار باش

کم زد عیار، زرگر عیّار، اگر مرا
کمبود بر تو نیست، تو ثابت عیار باش

هر کس تو را ببیند و یادی ز من کند
از لطف او ز جانب من حق گزار باش

"شمس قمی" به ناله‌ی جانسوز دل سرود
ای عکس من، ز من به جهان، یادگار باش


#علیرضاشمس_قمی

کافه دکلمه

12 Jan, 17:35


در دلم می آیی و هی بیقرارم می کنی
نا امیدم من ؛ چرا امیدوارم می کنی ؟

این که میدانی که سهم من نخواهی شد؛چرا
با قرار چشمهایت بیقرارم می کنی ؟

بوسه هایت داغ عشقی بر جبینم میزند
لاله ی آزاده ام ،تو داغدارم می کنی

با همین تفسیر آیات دوچشمانت مرا
پیش چشم زاهدان بدعت گذارم میکنی

پادشاه ملک عقلم لیک با فرمان عشق
اختیارم برده و بی اختیارم می کنی

آه، با موج نگاهت مثل دریا دائما
ابر چشمم بارور تا اشکبارم می کنی

با شراب چشم هایت در خرابات دلم
عاقبت روزی مرا باده گسارم می کنی

من که شیرم پیش آهوی نگاهت عاقبت
ای کمان ابرو به مژگانت شکارم. میکنی

با دلم این روز ها ناسازگار و دشمنم
تو میانجی می شوی و سازگارم میکنی

هر گناهی هست از ناز و اداهای تو هست
باز هم در عاشقی تقصیر کارم می کنی؟

من که عمری سربلند عقل و ایمان بوده ام
پیش چشم عقل هم بی اعتبارم می کنی

با توام ای عشق باتو ، پس به حرفم گوش کن
من که می دانم: نمیدانی چه کارم میکنی


#صرت_الله_صادقلو

کافه دکلمه

03 Jan, 10:56


نگهت شعر و تداعی گر کندوی عسل
دو لبت قند و نمایانگر قانون غزل

یاد تو در دل ما بس شده تکرار ولی
لهجه ی چشم تو قانون فرامرز و ملل

اسم تو گشته کنون وردِ زبانهای همه
سخنت در دهن خلق شده بیت و مثل

باز تقدیم تو کردم سبدی  غنچه ی رُز
نرگس مست تو خنیاگر آغوش و بغل

طعم لبخند تو رامشگر ارباب هنر
لحن خندیدنت آن حادثه ی ‌خوب غزل

مثل نجوای نخستین سخن معشوقی
بوی گل میدهی و عطر خوش از روز ازل

صورتت چهره  مهتاب‌ و نهانخانه مهر
طعنه زد ماه تو بر هاله ی اطراف زُحل

باز بر یکشبِ  مهمان شدنت دعوا شد
باز با روی تو شد گرم شب بحث و جدل

شهره ی روز تویی مثل شب زلزله خیز
شهر قلبی که گذر کرده از آن بیمِ گُسل

کاری از فعلِ " ترا، دوست..." مگر هست بگو
ورنه فریاد زنم : "حیِّ علی خیر العمل" ...

#ایرج_رستمی

کافه دکلمه

03 Jan, 10:55


مثل من صد عاشقِ ، دیوانه میخواهی چکار؟
یار ِتـو تنهـا منم ، بیگانـه میـخواهی  چکار ؟

در کنــارم طعنه از، بــی خـانمانــی هـا  مزن
قلب ِمن از آن ِ تو، کاشانه میخواهی چکار؟

منکه بــا پـــای خـودم، افتــاده ام در دام تو
حاضرم صید تو باشم ،دانه میخواهی چکار؟

لحظه ای از یـاد تـو غافـل نباشم روز وشب
بدتر از مجنون منم ، افسانه میخواهی چکار؟

بوسه هایت چـون شرابی کهنه مستم میکند
ساقی و پیمانه و میخانه میخواهی چکار ؟

در کنـارت حـالِ من ، حالی به حالی میشود
لای موهای تو دستم شانه میخواهی چکار؟

ای فدای خنده هایت ، این دلِ سنگ صبور
یار تو  تنها  منم ، بیگانه  میخواهی  چکار؟


#جواد_الماسی

کافه دکلمه

03 Jan, 10:55


وقت آن آمد که ما آن ماه را مهمان کنیم
پیش او شکرانه جان خویش را قربان کنیم

چون ز راه اندر رسد ما روی بر راهش نهیم
وانگهی بر خاک راهش دیده خون‌افشان کنیم

هرچه در صد سال گرد آورده باشیم این زمان
گر همه جان است ایثار ره جانان کنیم

گر نباشد ماحضر چیزی نیندیشیم از آن
آتشی از دل برافروزیم و جان بریان کنیم

شمع چون از سینه سوزد نقل از چشم آوریم
باده چون از عشق باشد جام او از جان کنیم

بر جمال دوست چندان می‌کشیم از جام جان
کز تف او عقل را تا منتها حیران کنیم

پای‌کوبان دست‌زن در های و هوی آییم مست
هم پیاپی هم سراسر دورها گردان کنیم

هر نفس بر بوی او عمری دگر پی افکنیم
هر زمان بر روی او شادی دیگرسان کنیم

گر در آن شب صبحدم ما را بود خلوت بسوز
صبح را تا روز حشر از خون دل مهمان کنیم

در نگنجد مویی آن دم گر بیاید ماه و چرخ
ماه را بر در زنیم و چرخ را دربان کنیم

در حضور او کسی ننشست تا فانی نشد
گر سر مویی ز ما باقی بود تاوان کنیم

چون حریفان جمله از مستی و هستی وا رهند
جمله را بی خویشتن بر خویشتن گریان کنیم

چون نه سرنه خرقه ماند از کمال نیستی
خرقه را با سربریم و کارها آسان کنیم



#حضرت_عطار

کافه دکلمه

03 Jan, 07:52


همنشین  درد می فهمد شب بیمار را
همچنین غربت نشینی معنی دیدار را

خوب می فهمم من زندانی حسرت به دل
این مسیر انفرادی تا به پای دار را

باید از مشق و کتاب زندگانی خط کشید
واژها ی نرده و اندیشه ی دیوار را

وحی اگر نجوا کند جز عشق زیر گوش تو
پر کن از سنگ و کلوخ و گل دهان غار را

سوز و آواز قناری پشت زندان قفس
میکند از غصه گریان دیده ی گلزار را

آه ای رویای آزادی چه شیرینی ولی
می کُشی در حسرت خود مردم بسیار را

#تقی_شیرین_زاده

کافه دکلمه

03 Jan, 07:02


چشم هایت با نگاهم بندبازی می کند
چشمکت با آبروی خلق بازی می کند

خط به خط خاطراتت را خیالت خط به خط
با چه وسواسی برایم باز سازی می کند

بوسه هایت هر کسی را می برد تا آسمان
تا ببینم کی لبت بنده نوازی می کند

دست من محتاج دستان تو و دستان تو
از نیازش ادعای بی نیازی می کند

خنده هایت یک شبه قلب مرا تسخیر کرد
خندهایت مثل نادر ترک تازی  می کند


#امیر_سهرابی

   

کافه دکلمه

03 Jan, 07:01


مـن از خـدا کـه تو را آفرید ،  ممنونم
از آنکه روح به جسمت دمید، ممنونم


از آن که مثلِ بتِ کوچکی، تراشت داد
از آن کـه طـرحِ تنت را کشید ممنونم

تـو راه میــروی، انـدامِ شهـر می لرزد
مـن از تمـامِ درختـانِ بیـد ممنـونـم


در این غـروب، در این روزهای تنهایی
از اینکه عشق بـه دادم رسید ، ممنونم


من ازکسۍکه عزیزِ مرا به چاه انداخت
و آن کـه آمـد و او را خـرید ،  ممنونم


مـن از نگـاهِ پـریشـانِ آن زلیخـایـی
کـه خوابِ پیـرهنـم را درید ، ممنونم


چقدر خوب و قشنگی! چقدر زیبـایی!
مـن از خدا کـه تـو را آفـرید، ممنونم

کافه دکلمه

03 Jan, 03:54


#افشین_آذری_آروم_قلبم_تویی

صبحتون شــــــــــــــاد

و پر از

یهویی های قشنگ ....💕
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌
‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌
 

کافه دکلمه

03 Jan, 03:54


❄️ســلام
صبح آدینه تون بخیر و شادی☕️

❄️روزتـون پراز خوبی
☕️لحظه هاتون پر از آرامش

❄️نگاهتون پر از مهربانے
☕️دوستے هاتون پراز صفا
❄️زندگیتون پراز محبت

☕️هزاران آرزوی قشنگ....

               ❄️ وهزاران شاد باش....

      ☕️  پیشڪش قلب مهر بانتان

❄️ســلام صبحتــون بخیر دلتون گرم
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

کافه دکلمه

03 Jan, 03:54


💗مرا عهدیست با شادی
❄️که شادی آن من باشد.

💗مرا قولیست با جانان
❄️که جانان جان من باشد

💗به خط خویشتن فرمان
❄️به دستم داد آن سلطان

💗که تا تختست و تا بختست
❄️او سلطان من باشد

💗❄️سلام دوستان

💗❄️روزتون شاد و سلامت باد

کافه دکلمه

02 Jan, 20:31


‌‌‌‌‌‌‌‌کوتاه می گویم :
دوسـتت دارم اما
از دوست داشـتـنـت
کـوتـاه نـمـیام💋
❤️عشق من عاشقم باش ♥️

#شب_بخیر

کافه دکلمه

02 Jan, 20:31


خدایا🙏

امروزمان گذشت🌺
فردایمان را با «گذشتت»
💕شیرین و با صفا کن💕

خدای مهربانم💕
شب ما را با یادت
زیبا و نورانی کن🙏

آمیـــن یا رَبَّ 🙏

شبتون بخیر 🌙⭐️

کافه دکلمه

02 Jan, 20:29


روز میـلادت بـرایـت عـاشقـی دم می کنم
شادی ات افـزون و  غمهای تـو را کم میکنم

روی بــال آرزوهــایت  نشستی بـا غــرور
بـاغ زیبـای دلت را  سبز  و خُـرم می کنـم

دلخـوشی هایت بـرایت  مـاندگار و بـرقرار
زخم قلب عــاشقت بـا بـوسه مرهم میکنم

تـا فقط لب تر کنی از هر چه میخواهی عزیز
بی درنگ از جــام خوشبختی فـراهم میکنم

گونه هــایت زیر بــاران می شود شاداب تر
قطره قطره چشم هـایت غرق شبنم می کنم

گل به دنیـا آمدی بـا عطر و بـویی بـی نظیر
با شمیم "پـونه" عمـری عشق همدم می کنم 

با هــزاران آرزوی خـوب و شیـرین نـازنین
یک بغــل تقدیم تـو گلهای مــریم می کنم  

در شب میــلاد تــو گلهـای نسـریـن آورم
نـام معصومت میان سینه محـرم مـی کنم


#افسانه_احمدی_پونه

کافه دکلمه

02 Jan, 20:29


#شعر

همه عمر برندارم سر از این خمار مستی
که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی

تو نه مثل آفتابی که حضور و غیبت افتد
دگران روند و آیند و تو همچنان که هستی

چه حکایت از فراقت که نداشتم ولیکن
تو چو روی باز کردی دَرِ ماجرا ببستی

دل دردمند ما را که اسیر توست یارا
به وصالْ مرهمی نِه چو به انتظار خستی

نه عجب که قلب دشمن شکنی به روز هَیجا
تو که قلب دوستان را به مفارقت شکستی

برو ای فقیه دانا به خدای بخش ما را
تو و زهد و پارسایی من و عاشقی و مستی

دل هوشمند باید که به دلبری سپاری
که چو قبله‌ایت باشد بِه از آن که خود پرستی

چو زمام بخت و دولت نه به دست جهد باشد
چه کنند اگر زبونی نکنند و زیردستی

گِله از فراق یاران و جفای روزگاران
نه طریق توست سعدی کم خویش گیر و رستی

#سعدی

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‍‌‍‌‌

کافه دکلمه

02 Jan, 19:52


ای دلبری ات دلهره ی حضرت آدم
پلکی بزن و دلهره ام باش دمادم

پلکی بزن از پلک تو الهام بگیرم
تا کاسه ی تنبور  و سه تاری بتراشم

هر ماه ته چاه نشد حضرت یوسف
هر باکره ای هم نشود حضرت مریم

گاهی عسلم گم شدن رخش بهانه است
تهمینه شود همدم تنهایی رستم

تهمینه شود بستر لالایی سهراب
تهمینه شود یک غم تاریخی مبهم

تهمینه ی من ترس من این است نباشد
باب دلت این رستم بی رخش پر از غم

این رستم معمولی ساده که غریب است
حتی وسط ایل خودش در وطنش بم

ناچاری از این فاصله هایی که زیادند
دلگیرم از این مردن تدریجی کم کم
۹
هر جا بروم شهر پر از چاه و شغاد است
بگذار بمانم ..... که فدای تو بگردم

من نارون صاعقه خورده تو گل سرخ
توسبز بمان من بدرک من به جهنم

#حامد_عسگری

کافه دکلمه

02 Jan, 19:49


🔻امشب شب لیلة الرغائب، شب برآورده شدن آرزوهاس🌺

🌸‌دعا میکنم در این وقت عزیز واسه دوستان خوبم🌸

💜الهی قامتش را خم نگردان
💜دو چشمش را پر از شبنم نگردان
💜نصیبش خنده ای بر لب بگردان
💜دلش را جای درد و غم نگردان
💜خدایا فال او را خوش بگردان
💜از عمر نازنینش ڪم نگردان
💜الهی اَحسَنُ الحالش بگردان
💜پناهش باش و بی محرم نگردان
💜تو او را از بلا دورش بگردان
💜مریض و در پی مرهم نگردان
💜ز قلبش غصه را بیرون بگردان
💜اسیرش در تب و ماتم نگردان
💜خدایا خالقا شادش بگردان
💜گرفتارش در این عالم نگردان



❤️شب آرزوها مبارک ❤️

کافه دکلمه

02 Jan, 19:31


.

گفته بودم میروی دیدی عزیزم آخرش
سهم ما از عشق هم شد قسمت زجرآورش

زندگی با خاطراتت اتفاقی ساده نیست
رفتنت یعنی مصیبت زجر یعنی باورش

حال من بعد از تو مثل دانش آموزیست که
خسته از تکلیف شب خوابیده روی دفترش

مرگ انسان گاهی اوقات از نبود نبض نیست
مرگ یعنی حال من با دیدن انگشترش

یک وجب دوری برای عاشقان یعنی عذاب
وای از آن روزی که عاشق رد شود آب از سرش

جای من این روز ها میزی است کنج کافه ها
یک طرف اندوه و من یاد تو سمت دیگرش

یک وجب دوری برای عاشقان یعنی عذاب
وای از آن روزی که عاشق رد شود آب از سرش

کافه دکلمه

02 Jan, 19:30


.

تشنه ام تشنه ، ندارم انتخاب دیگری
از سرابی می دوم سوی سراب دیگری

در پی رویای چشمان سیاهت ، سالهاست 
می پرم هرلحظه از خوابی به خواب دیگری

چشم بستی وگذشتی ، گرچه من با سادگی
باز کردم روی لبخندت حساب دیگری

کاش جای نه ، در آن تاریکی بی انتها
برق می زد روی لب هایت جواب دیگری

در سرم پیچید فکر حلقه آغوش تو
در نیاوردم اگر سر از طناب دیگری

اشک یا لبخند ، بعد از تو چه فرقی می کند؟
می گذارم هی نقابی بر نقاب دیگری

تشنه ام امشب،بیا با ناگهان بوسه ات
لب به لب کن استکان را از شراب دیگری

#میثم_داودی

کافه دکلمه

02 Jan, 18:23


گم شدن در کوچه های بی کسی ...حقم نبود
وای این دلشوره ها ...دلواپسی... حقم نبود

گفته بودم......دوستت دارم......نکردی باورم
بارها تفتیش کردن.............وارسی حقم نبود

دامنی از گل برایت هدیه آوردم........ولی
این چنین پر پر شدن چون اطلسی.....حقم نبود

من که تنها هم نشینم .......اشک و یک آیینه بود
بی وفایی،،هم نشینی بابی کسی.....حقم نبود

گفته بودی تا نفس..........تا آخرین دم با منی
اینکه حالا .........بعد مرگم میرسی حقم نبود..!!

کافه دکلمه

02 Jan, 17:42


شب بہ گلستان تنها منتظرت بودم
بادہ ناڪامے در هجرتو پیمودم
منتظرت بودم منتظرت بودم...


بیا گوش بدیم:

کافه دکلمه

02 Jan, 17:40


زیر سقف آسمان آغوش گرمت بهتر است
چشم تو در چشم من از چشم آهوها سر است

نم‌نم باران و عطر گیسو و دلدادگی
عطر گیسویت بروی شانه ها خوشبوتر است

پرسه در پس کوچه ها ی آرزو با تو خوش است
انتهای کوچه خلوت هوایش بهتر است

زندگانی می کنم با آرزوی دیدنت
چشم خود وا کن ببین دلداده ای پشت در است

کاش میشود لحظه ای از من نمی گشتی جدا
تا ببینی لحظه های عاشقی جان پرور است

عمر آدم عاقبت روزی به پایان میرسد
این دو روز زندگانی مهربان بودن سر است

آسمان آغوش خود وا کن برای پر زدن
بال پرواز من امشب در هوای دلبر است

غیر داغ عاشقی چیزی نصیب لاله نیست
#لاله داغ عاشقی بر روی قلبت محشر است

#علی_اڪبر_باقرے

کافه دکلمه

29 Nov, 20:32


از صمیم قلب میخواهم🌙⭐️

برای همه آرامش ببارد🌙⭐️

خواب تون آروم🌙⭐️

شبتون مــاه🌙

کافه دکلمه

29 Nov, 20:27


من چرا دل به تو دادم که دلم می‌شکنی
یا چه کردم که نگه باز به من می‌نکنی

دل و جانم به تو مشغول و نظر در چپ و راست
تا ندانند حریفان که تو منظور منی

دیگران چون بروند از نظر از دل بروند
تو چنان در دل من رفته که جان در بدنی

تو همایی و من خسته بیچاره گدای
پادشاهی کنم ار سایه به من برفکنی

بنده وارت به سلام آیم و خدمت بکنم
ور جوابم ندهی می‌رسدت کبر و منی

مرد راضیست که در پای تو افتد چون گوی
تا بدان ساعد سیمینش به چوگان بزنی

مست بی خویشتن از خمر ظلوم است و جهول
مستی از عشق نکو باشد و بی خویشتنی

تو بدین نعت و صفت گر بخرامی در باغ
باغبان بیند و گوید که تو سرو چمنی

من بر از شاخ امیدت نتوانم خوردن
غالب الظن و یقینم که تو بیخم بکنی

خوان درویش به شیرینی و چربی بخورند
سعدیا چرب زبانی کن و شیرین سخنی

 
#سعدی

کافه دکلمه

29 Nov, 20:14


مانده ام در حسرت دیدار، امّا بگذریم
بار دیگر می کنم تکرار امّا بگذریم

این مسافر را گمانم برده ای دیگر ز یاد
گرچه دارم می شوم انکار امّا بگذریم

دیگر از دوریِ تو کم کم،کم آوردم عزیز
گرچه دارم می کنم اقرار امّا بگذریم

بین ما جز عشق هرگز صحبتی دیگر نبود
گشته ای همصحبت اغیار امّا بگذریم

گفته بودم دوستت دارم ولی این جمله هم
عاقبت شد بر گلویم دار امّا بگذریم

رفته ای امّا برایت بی قراری می کنم
گفته ای دست از سرم بردار امّا بگذریم

این غزل را از سر دلتنگیِ خود گفته ام
گرچه گویی می کنم اصرار امّا بگذریم

ختم قرآن کرده ام شاید که برگردی، ولی
عشقت آخر شد عذاب النّار امّا بگذریم

کار من پیش ستم هایت سکوت و‌ گریه بود
می کنی با عاشقت پیکار امّا بگذریم

اخم هایت هم به جانم می نشیند بی وفا
گرچه دائم می دهیم آزار امّا بگذریم

با صدایت می شدم در خواب، لیکن بعدِ تو
می شوم با گریه ام بیدار اما بگذریم

گفته بودی مومنی بر عشق من اما دریغ
کرده ای از عشقم استغفار اما بگذریم

این جفا هرگز روا با چون منی شیدا نبود
دود گشتم چون نخی سیگار اما بگذریم


#مرتضی_شاکری

کافه دکلمه

29 Nov, 20:13


#اجرای۲نفره.....



شاعر زن میگه :

به نام خدایی که زن آفرید
حکیمانه امثال ِ من آفرید

خدایی که اول تو را از گل
و بعداً مرا از خشت آفرید!

برای من انواع گیسو و موی
برای تو قدری چمن آفرید!

مرا شکل طاووس کرد و تو را
شبیه بز و کرگدن آفرید!

به نام خدایی که اعجاز کرد
مرا مثل آهو ختن آفرید

تو را روز اول به همراه من
رها در بهشت عدن آفرید

ولی بعداً آمد و از روی لطف
مرا بی کس و بی وطن آفرید

خدایی که زیر سبیل شما
بلندگو به جای دهن آفرید!

وزیر و وکیل و رئیس ات نمود
مرا خانه داری خفن! آفرید

برای تو یک عالمه کِیْسِ خوب
شراره، پری، نسترن آفرید

برای من اما فقط یک نفر
براد پیت من را حَسَنْ آفرید!

برایم لباس عروسی کشید
و عمری مرا در کفن آفرید


پاسخ شاعر مرد:

به ‌نام خداوند مردآفرین
که بر حسن صنعش هزار آفرین

خدایی که از گِل مرا خلق کرد
چنین عاقل و بالغ و نازنین

خدایی که مردی چو من آفرید
و شد نام وی احسن‌الخالقین

پس از آفرینش به من هدیه داد
مکانی درون بهشت برین

خدایی که از بس مرا خوب ساخت
ندارم نیازی به لاک، همچنین

رژ و ریمل و خط چشم و کرم
تو زیبایی‌ام را طبیعی ببین

دماغ و فک و گونه‌ام کار اوست
نه کار پزشک و پروتز، همین!

نداده مرا عشوه و مکر و ناز
نداده دم مشک من اشک و فین!

مرا ساده و بی‌ریا آفرید
جدا از حسادت و بی‌خشم و کین

زنی از همین سادگی سود برد
به من گفت از آن سیب قرمز بچین

من ساده چیدم از آن تک‌ درخت
و دادم به او سیب چون انگبین

چو وارد نبودم به دوز و کلک
من افتادم از آسمان بر زمین

و البته در این مرا پند بود
که ای مرد پاکیزه و مه‌جبین

تو حرف زنان را از آن گوش گیر
و بیرون بده حرفشان را از این

که زن از همان بدو پیدایشت
نشسته مداوم تو را در کمین!

کافه دکلمه

29 Nov, 19:31


گر دست دهد خاک کف پای نگارم
بر لوح بصر خط غباری بنگارم

بر بوی کنار تو شدم غرق و امید است
از موج سرشکم که رساند به کنارم

پروانه او گر رسدم در طلب جان
چون شمع همان دم به دمی جان بسپارم

امروز مکش سر ز وفای من و اندیش
زان شب که من از غم به دعا دست برآرم

زلفین سیاه تو به دلداری عشاق
دادند قراری و ببردند قرارم

ای باد از آن باده نسیمی به من آور
کان بوی شفابخش بود دفع خمارم

گر قلب دلم را ننهد دوست عیاری
من نقد روان در دمش از دیده شمارم

دامن مفشان از من خاکی که پس از من
زین در نتواند که برد باد غبارم

حافظ لب لعلش چو مرا جان عزیز است
عمری بود آن لحظه که جان را به لب آرم


#حافظ

کافه دکلمه

29 Nov, 19:31


خوشبختیِ من یک خیال و یک توهم بود
یک زندگی در لابه لای آرزو گم بود !

از شوق رویش چشم هایم تا سحر بیدار
در سینه ام جایش ،  نشان داغیِ سیگار

خوشبختی من رنگ تاریکی و وحشت بود
خوشبختی ام پر رنگ تر از رنگ حسرت بود

بر لب همیشه شکوه های تازه وا میشد
در سر ولی از منطقش جانی جدا میشد

گاهی برایم مثل آهنگی پر از غم بود
گاهی شروع داستانی تلخ و مبهم بود

یا در میان آشنایان غرق تنهایی
یا جنگ سردی در میان عقل و شیدایی

در صحبتش گل از گلم وا میشد عالی بود
غافل از اینکه ، یک تصور یا خیالی بود

خوشبخت بودن را هزاران بار قی کردم
ااز بس که راهش را هزاران بار طی کردم

یک روز مانند پرستوی مهاجر بود
یک روز از دلبستگی آسوده خاطر بود

معشوقه ای دور از نگاه و دستهای یار
جایی به زیرِ پنجره در پای یک دیوار

حس کردنش جای عمیق رد چاقو بود
یا مردنِ آرام و بی تکرار یک قو بود

ترسیدنِ از دست دادن های پی در پی
ماندن برای لحظه ای دیدار او تا کی !

آغوش گرم زندگی را بی سعادت بود
لبریز از سَرخوردگی ، اوج حماقت بود

آشی نخورده و دهانی سوخته دارد
یک عمر حرف اما لَبانی دوخته دارد

دستی که دور از شاخه های سبز باور بود
پایی که هنگام رسیدن فردِ آخر بود

داری که از جان دادن اعدامی اش ترسید
بادی که لای موی بی سر ، تا ابد پیچید

ماسیده خونی در میان مویرگها بود
آب سرابی در گلوی  تشنه ی ما بود

تصویر عمری جستجو در چشم او پیدا
مانند مرگ یک نهنگِ عاشقِ دریا

تفتیشِ ذهنی که سرودش صلح آدم بود
تقطیعِ جسمش انجماد خون و بلغم بود

طوفان خشمی در درون سینه ای مصدوم
یا جزر و مدی در نگاه دختری معصوم

دنیای او چشمان زیبای عروسک بود
اندازه ی خواب خوشی هر چند کوچک بود

قلبی زمین خورده که باید کوه را می برد
عشقی که داغش را به سینه تا ابد افشرد

خوشبختی من طعم و بوی تلخ مردن بود
زهری کشنده در دهانی خشک خوردن بود

هم باورِ پرواز و بالِ زخمیِ دربند
سردردِ مزمن لا بلای عشق سیری چند

مستیِ یک تلخیِ بیش از حد شکستن بود
عهدی که کلا اعتبارش ، در نبستن بود

بغضی میان خنده های تلخ و رگباری
خشمی کنار تنگ دستی های اجباری

عمری سپرهای بلاهای فراوان بود
گاهی بلا گردانِ غمهای رقیبان بود

خوشبخت بودن از سر و رویم نمایان است
وقتی وجودم از وجود من پشیمان است

خوشبختی از من تا خودم دنیایی از غم بود
وقتی که دنیایم تمامش درد و ماتم بود

خوشبختی از سلول هایم ساده بالا رفت
پنهان ترین شد چشم بد خورد و از اینجا رفت

کافه دکلمه

29 Nov, 18:47


💢xatira islam-yenada

کافه دکلمه

29 Nov, 18:47


تو از دلتنگی شب های آغوشم چه می دانی
از آواری که بی تومانده بر دوشم چه می دانی


از اینکه گفته بودی دوستم داری ،ولی رفتی
از آهنگ صدای مانده در گوشم چه می دانی


هنوزم ،بوی آغوش تو را پیراهنم دارد
از اندوهی که من هر روز می پوشم چه می دانی


ببین ! از عشق ناچارم ولی دلگیرم از دستت
از اینکه مثل سیر وسرکه می جوشم چه می دانی


جوابم را بده ،من یک تماس رفته از دستم
و رنج یک شماره ی فراموشم چه می دانی


از اینکه رفته ای و هرچه می کوشم نمی فهمم
چرا رفتی ! از احساسات مغشوشم چه می دانی

#مهدی_عبادی

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

کافه دکلمه

29 Nov, 18:46


عشق یعنے به سرت هواے دلبر بزند
دردے از عمق وجودت به دلت سر بزند

بے هوا در قفس بسته ے تنهایے خود
فڪر یک زجر قدیمے برسد در بزند

گل خشڪیده ے جامانده ے ایام قدیم
لاے اشعارِ پر از خاطره پرپر بزند

بنشیند به نگاهت نم بارانیِ غم
دیده ات طعنه به باران شب تر بزند

آسمان و شب و مهتاب و دلے آشفته
عشق یعنے ڪه عطش به سیم آخر بزند

#پروانه_حسینے

‌ ‎‌‌

کافه دکلمه

29 Nov, 17:42


مرده بُدم زنده شدم گریه بُدم خنده شدم
دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم

دیده‌یِ سیر است مرا جان دلیر است مرا
زَهره‌یِ شیر است مرا زُهره تابنده شدم

گفت که دیوانه نه‌ای لایق این خانه نه‌ای
رفتم دیوانه شدم سلسله بندنده شدم

گفت که سرمست نه‌ای رو که از این دست نه‌ای
رفتم و سرمست شدم وز طرب آکنده شدم

گفت که تو کشته نه‌ای در طرب آغشته نه‌ای
پیش رخ زنده‌کُنش کشته و افکنده شدم

گفت که تو زیرککی مست خیالی و شکی
گول شدم هول شدم وز همه برکنده شدم

گفت که تو شمع شدی قبله این جمع شدی
جمع نیَم شمع نیَم دود پراکنده شدم

گفت که شیخی و سَری پیش‌رو و راهبری
شیخ نیم پیش نیم امر تو را بنده شدم

گفت که با بال و پری من پر و بالت ندهم
در هوس بال و پرش بی‌پر و پرکنده شدم

گفت مرا دولت نو راه مرو رنجه مشو
زانک من از لطف و کرم سوی تو آینده شدم

گفت مرا عشق کهن از بر ما نقل مکن
گفتم آری نکنم ساکن و باشنده شدم

چشمه خورشید توی سایه‌گه بید منم
چونک زدی بر سر من پست و گدازنده شدم

تابش جان یافت دلم وا شد و بشکافت دلم
اطلس نو بافت دلم دشمن این ژنده شدم

صورت جان وقت سحر لاف همی‌زد ز بطر
بنده و خربنده بدم شاه و خداونده شدم

شُکر کند کاغذ تو از شَکر بی‌حدِ تو
کآمد او در بر من با وی ماننده شدم

شکر کند خاک دژم از فلک و چرخ به خم
کز نظر و گردش او نورپذیرنده شدم

شکر کند چرخِ فلک از مَلِک و مُلک و مَلَک
کز کرم و بخشش او روشن بخشنده شدم

شکر کند عارف حق کز همه بردیم سبق
بر زبر هفت طبق اختر رخشنده شدم

زهره بدم ماه شدم چرخ دو صد تاه شدم
یوسف بودم ز کنون یوسف زاینده شدم

از توام ای شهره قمر در من و در خود بنگر
کز اثر خنده تو گلشن خندنده شدم

باش چو شطرنج روان خامش و خود جمله زبان
کز رخ آن شاه جهان فرخ و فرخنده شدم

#حضرت_مولانا

کافه دکلمه

29 Nov, 17:41


ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست
منزل آن مه عاشق‌کُش عیّار کجاست

شب تار است و ره وادی ایمن در پیش
آتش طور کجا، موعد دیدار کجاست

هر که آمد به جهان نقش خرابی دارد
در خرابات بگویید که هشیار کجاست

آن کس است اهل بشارت که اشارت داند
نکته‌ها هست بسی، محرم اسرار کجاست

هر سر موی مرا با تو هزاران کار است
ما کجاییم و ملامتگر بی‌کار کجاست

بازپرسید ز گیسوی شِکن در شکنش
کاین دل غمزده سرگشته گرفتار کجاست

عقل دیوانه شد آن سلسله‌ی مشکین کو
دل ز ما گوشه گرفت، ابروی دلدار کجاست

ساقی و مطرب و می جمله مهیاست ولی
عیش بی یار مهیا نشود "یار" کجاست

حافظ از باد خزان در چمن دهر مرنج
فکر معقول بفرما گل بی‌خار کجاست



#حافظ

کافه دکلمه

29 Nov, 17:40


#دکلمه...



دلم برای چه خبر چه خبر هایمان تنگ شده
همان چه خبرهایی که یعنی
چه خوب تو پشت خطمی و صدایت می آید
همان چه خبرهایی که مهم نیست چه می گویی فقط حرف بزن
همان چه خبرهایی که بوی دوستت دارم
می داد
همان چه خبرهایی که هر دفعه یک طور دیگری می چسبید
همان چه خبرهایی که رو به سقف می گفتیم
دلمان برای آسمان هم پر می زد
همان چه خبرهایی که صدبار گفته بودیم اما
ته هر حرف دوباره بر می گشتیم...
چه خبر؟
همان چه خبر هایی که لعنتی دلم برایت تنگ شده پس کی ببینمت
همان چه خبرهایی که همین یکی دوساعت پیش،
تا در خانه رساندمت ولی باز بگو
بگو
باز چه خبر
همان چه خبر هایی که نه قبض تلفن
می فهمید
و نه می دانست خواب رفتن دست عشاق
از چیست
همان چه خبرهایی که غذا یخ می شد
کار بی کار
همان چه خبرهایی که برق به چشم ها
می انداخت
همان چه خبرهایی که شب را به صبح
می چرخاند
همان چه خبرهایی که لبم را از این گوشواره،
آهسته به آن گوشواره می بخشید
یادش به خیر
می نشستم یک گوشه از اتاق در بسته اما
خبر از تمام دنیا داشتم
دلم برای هیچ هایی که می گفتی تنگ شده
هیچ هایی که همه چیز با خود داشت
دلم برای حال آن موقع ِ گوشی تنگ شده
مثل بچه ها روی گهواره ی گوشم خواب
می رفت
و دوباره فردا
با صدای چه خبر روز را می فهمید
من هیچ این بیچاره گناه دارد
برای او که با صدای تو عمری سر کرده
سفارش تاکسی
پیتزا
الو سلام های بیهوده با این و آن
مثل این است که شاهی
بعد یک عمر درخشان
به گدایی بیفتد

#ناشناس

کافه دکلمه

29 Nov, 14:38


‌من خنده زنم بر دل ، دل خنده زند بر من
اینجاست که می خندد دیوانه به دیوانه...

من خنده زنم بر غم ، غم خنده کند بر من
اینجاست که می خندد بیگانه به دیوانه

#وحشی__بافقی
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌   ‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎


کافه دکلمه

29 Nov, 13:00


بانو حميرا🌘

کافه دکلمه

29 Nov, 13:00


#بانو_حمیرا👌

#عشق_منی_تو🌘

کافه دکلمه

29 Nov, 12:17


خوب است آدمی جوری زندگی کند
که آمدنش چیزی به این دنیا اضافه کند
و رفتنش چیزی از آن کم ...!

حضور آدمی باید وزنی
در این دنیا داشته باشد.
باید که جای پایش در این دنیا بماند.

آدم خوب است که آدم بماند
و آدم‌تر از دنیا برود ...!

نیامده‌ایم تا جمع کنیم، آمده ایم
تا ببخشیم، آمده ایم تا عشق را ؛
ایمان را ، دوستی را
با دیگران قسمت کنیم
و غنی برویم ...

آمده ایم تا بازیگر خوب
صحنه‌ی زندگی خود باشیم ...!
پس بهترین بازی خود را
به نمایش بگذاریم ...!
💚

کافه دکلمه

29 Nov, 12:12


نکند جام دهد؟
کام دهد، ازلب خود وام دهد؟
در برت ساز زند، رقص کند،
کافر و بی عار شوی؟

نکند مست شوی
فارغ از این هست شوی؟
بعد آن کور شوی،
کر شوی، شاعر و بیمار شوی؟

نکُنَد دل نکَنی
دل بکَنَد،
بهرِ تو دِل دِل نَکُنَد؟
برود در بر یار دگری
صبح که بیدار شوی!

#حضرت_مولانا

کافه دکلمه

29 Nov, 08:29


گر تو شیرین زمانی نظری نیز به من کن
که به دیوانگی از عشق تو فرهاد زمانم

نه مرا طاقت غربت نه تو را خاطر قربت
دل نهادم به صبوری که جز این چاره ندانم

من همان روز بگفتم که طریق تو گرفتم
که به جانان نرسم تا نرسد کار به جانم

درم از دیده چکان است به یاد لب لعلت
نگهی باز به من کن که بسی در بچکانم

سخن از نیمه بریدم که نگه کردم و دیدم
که به پایان رسدم عمر و به پایان نرسانم


#سعدی

کافه دکلمه

29 Nov, 08:28


امشب دوباره بیکس‌ و ویرانم،نمی‌دانم چرا
عزرائیل دریده ست،تمام گریبانم،نمی دانم چرا

غم زده براین جسم بیجانم، نمی‌دانم چرا
خسته و تنها، ازخود گریزانم، نمی‌دانم چرا

همچوبرگی جدا بدست طوفانم،نمی‌دانم چرا
بادگویی ریشه‌ام خشکانده است، نمی‌دانم چرا

روزگاری درسرم  هوای جنگل بود و حال
درختی پیر،غریب وتنها دربیابانم،نمی‌دانم چرا

من که خود روزگاری برکه ی باران بوده‌ام،ببین
اینچنین تشنه ی یک قطره بارانم، نمی‌دانم چرا

سهم من ازاین زندگی، جز درد و ناکامی نبود
خودنیز دلیلش رانمی‌دانم، بقرآنم،نمی‌دانم چرا

گرچه توروح مرا درهم شکستی،بی وفا بازهم
همچنان با تو هستم، با تو می‌مانم، نمی‌دانم چرا

عشق با اینکه کمی سرخوش و سهل انگار است
وقت یادآوری چون خاطره‌ها، هوشیار است

گریه های سر خود خوب به من فهمانده است
بدترین قسمت این  دل سوختگی، انکار است

تاخداحافظی هیچ نمی‌دانستم از حالم
ای خدا،زندگی بیشتر ازمرگ مصیبت وار است

بهترین شاهدم از حالت بی‌رحمی عشق
قرص خوابیست که ازگریه ی من بیدار است

خون من گردن عشقست،عزیزان حلالش مکنید
اولیای دم من بعدخدا سیگاراست،حلالش مکنید

باخت هرجا که عشق به دست کسی انگشتر داد
بی‌ گمان قسمت انگشت منم سیگار است

فکر کن قهوه بنوشی ته فالت باشد
بعد از این، دیدن او فرض محالت باشد

از خدا ساده بپرسی ، که تو اصلاً هستی
گریه ات باعث تکرار سوءال ات باشد

چمدان پر بکنی ، خاطره‌ها را ببری
عکس‌هایش همه عمر، طوق وبالت باشد

روز وشب قصه ببافی که تورا میخواهد
باز پیچیده‌ترین شکل محالت باشد

توی تنهایی خود ، فکر مسکن باشی
قرص اعصاب فقط چاره ی کارت باشد

فکر مارا نکن ای عشق، هرچند که نیستی
من که رفتم  بدرک،توخدا پشت وپناهت باشد

ای که از کوچه ی معشوقه ی ما میگذری
قسمت ماکه نشد این عشق ، حلالت باشد

ثمر ما که از تلخی این روزگار ، غم بوده
آرزو می‌کنمت بعداز مرگم، یارکنارت باشد

بوقت مردنم،نکند زبانم لال گریه و زاری بکنی
منم که همچنان درفکر توام، توچه باکت باشد







#پژمان_نادری

کافه دکلمه

29 Nov, 08:28


از کمر بیرون نیامد تیشه فرهاد ما
کوه را برداشت از جا ناله و فریاد ما

ما چو مجنون چشم آهو را سخنگو کرده ایم
گنگ ماند هر که گردن پیچد از ارشاد ما

گر چه گوش باغبان را پرده انصاف نیست
داغ ها دارد چو برگ لاله از فریاد ما

لوح امکان تنگ میدان است، ورنه می نمود
جوهر خود را زبان خامه فولاد ما

گر چه ویرانیم، اما دلنشین افتاده ایم
سیل نتواند گذشتن از خراب آباد ما

پشت ما باشد ز سنگ کودکان بر کوه قاف
نیست صحرایی چو مجنون عشق خوش بنیاد ما

از دل ما برنمی آید نفس بی یاد تو
گر ترا هرگز به گرد دل نگردد یاد ما

دست و پای صید می پیچد به هم از دیدنش
از کمند و دام مستغنی بود صیاد ما

یوسفستانی است از زنجیریان هر حلقه اش
زلف او را کی بود پروای شب خوش باد ما؟

هر رگ سنگی شود انگشت زنهار دگر
سنگ را صائب فشارد دل اگر فریاد ما








#صائب_تبریزی

کافه دکلمه

21 Nov, 20:34


🌸💫الهے در سڪوت شب
🌸💫ذهنم را آرام ڪن
🌸💫و مرا در پناـہ خودت
🌸💫بـہ دور از هیاهوے
🌸💫این جهان بدار…

🌸💫بیقرار بودم و تو قرارم دادے
🌸💫الهے شبم را با یادت بخیر ڪن…

🌸🌙شبتون در پناه خدا🌙🌸

کافه دکلمه

21 Nov, 18:29


وای از سر مویت چو پریشان شده باشد
یا    فکر   بپا   کردن   طوفان شده باشد

تنها  نه  من  از  وصف  تو  در عالم بُهتم
آیینه  هم  از  روی  تو  حیران شده باشد

جز اشک غم و خون جگر نیست نصیبش
آنکس که سر خوان تو  مهمان شده باشد

در  پای تو  بر  باد  دهد  مذهب  خود  را
هر کس که درین شهر مسلمان شده باشد

آرامش  خاطر   نتوان   داشت  کسی  که
همخانه ی  سیلاب  خروشان  شده باشد

امّید   محالی   است   به  آبادی   مُلکش
بیگانه   اگر   محرم   سلطان   شده باشد

واسع  به  هوای  تو  سر از  پا  نشناسد
این شرط  وفا نیست که پنهان شده باشد

کافه دکلمه

21 Nov, 18:27


وای از سر مویت چو پریشان شده باشد
یا    فکر   بپا   کردن   طوفان شده باشد

تنها  نه  من  از  وصف  تو  در عالم بُهتم
آیینه  هم  از  روی  تو  حیران شده باشد

جز اشک غم و خون جگر نیست نصیبش
آنکس که سر خوان تو  مهمان شده باشد

در  پای تو  بر  باد  دهد  مذهب  خود  را
هر کس که درین شهر مسلمان شده باشد

آرامش  خاطر   نتوان   داشت  کسی  که
همخانه ی  سیلاب  خروشان  شده باشد

امّید   محالی   است   به  آبادی   مُلکش
بیگانه   اگر   محرم   سلطان   شده باشد

واسع  به  هوای  تو  سر از  پا  نشناسد
این شرط  وفا نیست که پنهان شده باشد

کافه دکلمه

21 Nov, 18:27


ای دلبری ات دلهره ی حضرت آدم
پلکی بزن و دلهره ام باش دمادم

پلکی بزن از پلک تو الهام بگیرم
تا کاسه ی تنبور  و سه تاری بتراشم

هر ماه ته چاه نشد حضرت یوسف
هر باکره ای هم نشود حضرت مریم

گاهی عسلم گم شدن رخش بهانه است
تهمینه شود همدم تنهایی رستم

تهمینه شود بستر لالایی سهراب
تهمینه شود یک غم تاریخی مبهم

تهمینه ی من ترس من این است نباشد
باب دلت این رستم بی رخش پر از غم

این رستم معمولی ساده که غریب است
حتی وسط ایل خودش در وطنش بم

ناچاری از این فاصله هایی که زیادند
ناچارم از این مردن تدریجی کم کم

هر جا بروم شهر پر از چاه و شغاد است
بگذار بمانم ..... که فدای تو بگردم

من نارون صاعقه خورده تو گل سرخ
توسبز بمان من بدرک من به جهنم..

کافه دکلمه

21 Nov, 17:59



من آدم‌های خوب زیادی را می‌شناسم که از دست دادم‌شان . این را می‌دانم که زنده‌ان و خوشبخت؛ اما خب شاید تا آخر زندگی دیگر هیچ‌وقت همدیگر را نبینیم.
دانستن این حقیقت باعث این نمی‌شود تا فکر کنم حتما من آدم بدی بوده‌ام که این‌طور از یکدیگر دور افتاده‌ایم.
یک روزی یاد می‌گیریم که این فقط یکی از مهمترین خاصیت‌های زندگی است: هیچ‌وقت نمی‌توانی همه‌چیز و همه‌کس را در کنار خودت نگه‌ بداری چه خوب‌ و چه بد...


#پویان_اوحدی

کافه دکلمه

21 Nov, 16:38


من چرا دل به تو دادم که دلم می‌شکنی
یا چه کردم که نگه باز به من می‌نکنی

دل و جانم به تو مشغول و نظر در چپ و راست
تا ندانند حریفان که تو منظور منی

دیگران چون بروند از نظر از دل بروند
تو چنان در دل من رفته که جان در بدنی

تو همایی و من خسته بیچاره گدای
پادشاهی کنم ار سایه به من برفکنی

بنده وارت به سلام آیم و خدمت بکنم
ور جوابم ندهی می‌رسدت کبر و منی

مرد راضیست که در پای تو افتد چون گوی
تا بدان ساعد سیمینش به چوگان بزنی

مست بی خویشتن از خمر ظلوم است و جهول
مستی از عشق نکو باشد و بی خویشتنی

تو بدین نعت و صفت گر بخرامی در باغ
باغبان بیند و گوید که تو سرو چمنی

من بر از شاخ امیدت نتوانم خوردن
غالب الظن و یقینم که تو بیخم بکنی

خوان درویش به شیرینی و چربی بخورند
سعدیا چرب زبانی کن و شیرین سخنی
 
#سعدے

کافه دکلمه

21 Nov, 16:38


یک شبی زنگِ نگاهش چه پریشانم کرد
تاب موهایش مرا بی سر و سامانم کرد

صورتِ ناز و لبِ غنچه خود را رو کرد
همچو باران به سرم ریخت و آبادم کرد

گوییا حسرتِ این عمر به پایان برسید
زان دمی عشق خود اظهار و نمایانم کرد

صحبت از فصل بهار و گل و بلبل کردیم
تا که در فصلِ خزان ، اهل خراباتم کرد

روز ها سبز و صبورانه کنارم بنشست
سربلند پیش همه ، دوست و اغیارم کرد

من شب همواره به پیکارِ غزل ها رفتم
"شهریار" آمد و در خویشتن آوارم کرد

چون یتیمی که به بازارِِ عروسک ها شد
شعری آمد که مرا خون دل و شادم کرد

تا که احوالِ منِ عاشقُ و دلباخته دید
خواهشِِ یک سفری خاص به کرمانم کرد

این سفر نکته بسیار به همراهش داشت
بر لبم دوخت لبش ، مستم و بیمارم کرد

من به قربانی تو، آتش از این بوسه بگیر
بی تعارف که همین کارِ تو درمانم کرد

روز ها در برِ من بود و سفر طول کشید
آنچنان مست شدیم ، کافر از ایمانم کرد

فکر او در سر‌ من ، نیست مجالی به کسی
آه دلدار به بالین رسید از فِتَنْ آزادم کرد

شاه کارم ، من از آن شهر به تبریز شدم
بنویس عشق مرا ، عاصی و بیزارم‌ کرد

#حسام_شاه_نظر

کافه دکلمه

21 Nov, 14:20


تو کنارم باش اصلا شعرهایم مال تو
هرچه ازتاثیرچشمت می سرایم مال تو

یک تبسم ،یک نگاه ساده ی تو مال من
در عوض هرچیز که مانده برایم مال تو

هیچ موجودی ندیدیم از خدا بخشنده تر
"دوستت دارم "به حدی که خدایم مال تو!

روزی اسماعیل اگر سر داد در پیمان عشق
چشم‌وگوش‌ذهن‌وقلب‌ودست‌وپایم‌مال تو

ثروت یک شاعرعاشق فقط اشعار اوست
تو کنارم باش اصلا  شعرهایم مال تو

کافه دکلمه

21 Nov, 14:20


رفته بودیم شبی سمت حرم یادت هست؟ 
خواستم مثل کبوتر بپرم یادت هست؟

توی این عکس بجا مانده عصا دستم نیست
پیش ازآن حادثه پای دگرم یادت هست؟

رنگ ورو رفته ترین تاقچه خانه مان
مهر وتسبیح وکتاب پدرم یادت هست؟

خانه کوچکمان کاهگلی بود ...جنون
در همان خانه شبی زد بسرم یادت هست؟ 

قصد کردم که بگیرم نفس دشمن را
و جگرگاه ستم را بدرم یادت هست؟

خواهر کوچک من تند قدم بر میداشت
گریه میکرد که او را ببرم یادت هست؟

گریه میکرد در آن لحظه عروسک میخواست
قول دادم که برایش بخرم یادت هست؟

راستی شاعر همسنگرمان اسمش بود ..
اسم او رفته چه حیف از نظرم ...یادت هست؟

شعرهایش همه از جنس کبوتر ... باران
دیرگاهیست ازو بی خبرم یادت هست ...؟

توی اروند در آن نیمه شب با قایق
چارده ساله علی همسفرم یادت هست ...؟

ناله ای کرد وبه یکباره به اروند افتاد
بعد از آن واقعه خم شد کمرم یادت هست؟
 
سرخ شد چهره اروند وتلاطم میکرد
جست وجوهای غم انگیز ترم یادت هست؟

مادرش تا کمر کوچه بدنبالم بود
بسته ای داد برایش ببرم یادت هست؟

بعد یکماه همان کوچه همان مادر بود ..
ضجه های پسرم هی پسرم یادت هست؟

چارده سال از آن حادثه ها میگذرد
چارده سال چه آمد بسرم یادت هست؟

توی این صفحه به این عکس کمی دقت کن
توی صف از همه دنبال ترم یادت هست؟

لحظه ای بود که از دسته جدا افتادم
لحظه ای بعد که بی بال و پرم یادت هست؟

اتفاقی که مرا خانه نشین کرد افتاد
ونشد مثل کبوتر بپرم ...یادت هست

#خدابخش_صفادل

کافه دکلمه

21 Nov, 14:20


اجازه هست کــــه اسم ترا صدا بزنم
به عشق قبلی یک مرد پشت پا بزنم

اجازه هست که عاشق شوم، که روحم را
میان دست عرق کرده‌ی تـو تا بـزنم

دوباره بچه شوم بی بهانه گریه کنم
دوباره سنگ به جمــع پرنده ها بزنم

دوباره کنج اتاقم نشسته شعر شوم
و یا نه! یک تلفن به خـود شما بـــزنم

نشسته ای و لباس عروسیت خیس است
هنـوز منتظری تا کــه زنگ را بــــزنــــم

برای تو که در آغاز زندگی هستی
چگـونه حرف ز پایان ماجـرا بزنم؟!

دوباره آمده ای تا که عاشقت باشم
و من اجازه ندارم عزیز جـا بــــزنـــم!

#سید_مهدی_موسوی

کافه دکلمه

21 Nov, 12:51


https://t.me/Rahgozarta?livestream=c629f94c287b890b62

کافه دکلمه

21 Nov, 12:21


https://t.me/+-4_s1yXlc3I4Y2Fk

کافه دکلمه

21 Nov, 10:06


آدم‌هایی که به زندگیمان آمدند
آدم‌هایی که از زندگیمان رفتند
از ما آدم دیگری ساختند
ابتدای آشنایی
آرام و متین و مثبت بودیم
انتهای آشنایی
تلخ و عبوس و زخمی شدیم...
این دستاورد احساسی‌ست که عشق نام نهادیم
و با این شکل عشق را و معشوق را و رابطه را خطرناک و مطرود دانستیم...
حق با ما بود یا تقصیر ما انتخاب‌های غلط ما بود...؟
چه خوب بود اگر دستاورد این احساس تجربه بود
آن آدم دیگر شدن آن آدم بهتر شدن بود.


#پریسا_زابلی_پور

کافه دکلمه

21 Nov, 10:05



مردم اینجاچقدرمهربانند

دیدندکفش ندارم،برایم پاپوش دوختند....
دیدندسرمامیخورم سرم کلاه گذاشتند
وچون برایم تنگ بود کلاه گشادتری.
ودیدندهواگرم شد،پس کلاهم رابرداشتند....
چون دیدندلباسم کهنه وپاره است به من وصله چسباندند.
چون ازرفتارم فهمیدندسوادندارم،محبت کردندحسابم رارسیدند.
خواستم دراین مهربانکده خانه بسازم،نانم رااجرکردند گفتند کلبه بساز.


#حسین_پناهی

کافه دکلمه

21 Nov, 09:56


تقدیم ب فرشته های زمینی

مادر یعنی: ناز هستی در وجود
مادر یعنی:یک فرشته در سجود
مادر یعنی: یک بغل آسودگی
مادر یعنی: پاکی از آلودگی
مادر یعنی: هدیه ی مرد از خدا
مادر یعنی:همدم و یک هم صدا
مادر یعنی: عشق و هستی؛ زندگی
مادر یعنی: یک جهان پایندگی
مادر یعنی:لطیف؛ فصل بهار
مادر یعنی:زندگی در لاله زار
مادر یعنی: عاشقی؛ دلدادگی
مادر یعنی: راستی و سادگی
مادر یعنی: عاطفه؛ مهر و وفا
مادر یعنی: معدن نور و صفا
مادر یعنی: راز؛ محرم؛ یک رفیق
مادر یعنی: یار یکدل؛ یک شفیق
مادر یعنی: مادر مردان مرد
مادر یعنی: همدم دوران درد
مادر یعنی:حس خوش؛ حس عجیب
مادر یعنی: بوستانی پر نصیب
مادر یعنی: باغهای آرزو
مادر یعنی:نعمتی در پیش رو
مادر یعنی: بنده ی خوب خدا
مادر یعنی: نیمی از مردان جدا
مادر یعنی: همسری خوب و شفیق
مادر یعنی: بهترین یار و رفیق
مادر یعنی: انفجار نورها
مادر یعنی: نغمه ی روح و روان
مادر یعنی: ساز موسیقی جان
مادر یعنی: مرهم هر خستگی
مادر یعنی: بهترین وابستگى… ❤️

کافه دکلمه

21 Nov, 09:13


🆕 #جدید

🎤 #ناصر_زینلی

🎼 #همسفر

کافه دکلمه

21 Nov, 09:12


کلیپ فوق العاده زیبا❤️👉

تقدیم کنین به کسی که عاشقتونه💞🥰

♥️ℒℴνℯ♥️

کافه دکلمه

21 Nov, 09:12


دل بردی از من و شدم از عشق مست مست
تا دیدمت محبت و مهرت به دل نشست

من اهل عاشقانه سرودن نبوده ام
عشقِ تو عاشقانه سرایم نموده است...

خواهم که از برای نبودن کنار تو،
دستِ تو را دوباره گذارم به روی دست

دیدی چه با دلایل بیهوده روزگار
راه رسیدنِ به تو را سوی من ببست؟؟

از تو اگر جدا بشوم باز با تو ام
یادِ تو تا همیشه در این قلب زنده هست.

#محمد_جواد_بوستانی

کافه دکلمه

21 Nov, 09:11


خنک ان دم که نشینیم در ایوان من و تو
به دو نقش و به دو صورت، به یکی جان من و تو

داد باغ و دم مرغان بدهد آب حیات
ان زمانی که درآییم به بستان من و تو

اختران فلک آیند به نظاره ما
مه خودرا بنماییم بدیشان من و تو

من و تو، بی من‌و‌تو، جمع شویم از سر ذوق
خوش و فارغ، ز خرافات پریشان، من و تو

طوطیان فلکی جمله شکرخوار شوند
در مقامی که بخندیم بدان سان، من و تو

این عجب تر که من و تو به یکی کنج این جا
هم دراین دم به عراقیم و خراسان من و تو!

به یکی نقش بر این خاک و بر ان نقش دگر
در بهشت ابدی و شکرستان من و تو


#مولانا

کافه دکلمه

21 Nov, 09:10


قسم به اسم قشنگت که اوج احساس است
که چشمهای تو مثل دو قطعه الماس است

خدا چه حوصله ای داشت وقت خلقت تو
چه کرد با دل من آن که خالق یاس است

پر است جام وجودت ز عشوه ای ساقی
خدای خالق ما منتهای احساس است

چه نقش و رنگ عجیبی چه کرده نقاشش
پریوشی که کشیده حقیقتا خاص است...

کافه دکلمه

18 Nov, 21:14


🍁الهی
🍂تـو کـه باشـى
🍁تـمام دورها نزدیک
🍂و تـمام نامـمکن هـا
🍁مـمکن مى شوند
🍂گـرمـاى بـودنـت را
🍁از سرماى روزگار ما نگیر

🍂شـب پاییزی تـون
🍁لبریز از آرامـش الهی


#شـب_خــوش

کافه دکلمه

18 Nov, 19:59


آمــدی از راه بـا معیـــارِ عشق .... بگذریم
رد شـدی از سنگیِ دیــوارِ عشق .... بگذریم

با سلامی رخنـه کردی ، در وجـود مـرده ام
تـازه کردی در سـرم  افکـارِ عشق ... بگذریم

دست پُر با صد غـزل از شهـر عشـاق آمدی
خود به تنهـایی شدی معمـارِ عشق...بگذریم

آب دادی ریشه ای که ، سالهـا در خـاک بود
شـاخ و بـرگی دادی بر الـوارِ عشق.. بگذریم

آنقدر در گوش دل خـواندی تا عـاشق شدم
بی خبر بـودم من از اســرارِ عشق... بگذریم

قصه هــا گفتی بـرایم چون کنی ! تا که مرا
معتــرف کردی تو در اقـرارِ عشق ... بگذریم

ساده بود این دل که می بردم به همراهم اگر 
هـر کجـا رفتم فقط اخبــارِ عشق ....بگذریم

تا تـوانستی به خـوردم دادی از اکسیــر آن
بی خبـر ای دل شدی پـروارِ عشق .. بگذریم

تـا که فهمیدی شـدم آلوده ی عشقت فغان
بـی امان دادی به مــن آزارِ عشق .. بگذریم

من که گفتم کـورم و تنها رهــا کردی مــرا
در مسیـر سخت و نا هموارِ عشق .. بگذریم

هـرچه فریـادت زدم نشنیدی و خنـدیدی و
بیشتـر زخمم زدی بـا خــارِ عشق... بگذریم

مانده ام با این همه زخمی که بر جـانم زدی
با چه رویـی میکنی اظهــارِ عشق ... بگذریم

خـــرمنم را ســوختی دیگر ندارم چـاره ای
بی نصیبم کــردی از گلــزارِ عشق ... بگذریم

شـــانه هایم را شکستــی و دلــم را بیشتر
زیر زخــم و درد بی مقــدارِ عشق ... بگذریم

دشمنم بـا مـن نکرد آنچه تـــوآوردی سـرم
تا ابـد کردی مـــرا  بیـــمارِ عشق ... بگذریم

اعتمــادم سست شد از ایـن همه دلــدادگی
راحت این دلـداده شد بیــزارِ عشق ...بگذریم

آجــر عشقت کشیــدی ، از میــان این بنـا
کُشتـــی ام  زیــر تَــل آوارِ عشق ... بگذریم

محض هـر که میپرستـی بعد من دیگـر نزن
بـا کسـی دم از ادا اطــوارِ عشـق .... بگذریم

میـــروی و در ســرت فکـر شکـار دیگــری
تا شـــوی اشبــاع از بسیـارِ عشق .. بگذریم

هی بچــرخی و بچـرخد دور دنیــا  و سـرت
ایـن دروغــی هــالـه ی دوارِ عشق ...بگذریم

بگذریم گاهی گذشتن بهتر است ، ظلم تو هم
می شـود قــابی سَـرِ بُلــوارِ عشق... بگذریم

دیگــر از ایـن بگذریم ها هم نشد دردی دوا
بگـذریـم یـا نگذریـم از  کار عشـق ....نگذریم


#افسانه_احمدی_پونه

کافه دکلمه

18 Nov, 19:59


بیـا با مـن  دمی بنشـین، برایـت ارمـغـان دارم
هــزاران راز ناگفــته در این سیـنـه نهـان دارم

بیا با من دراین وادی، که ازحسرت پر از دردم
مـن از نا مهـربانی ها، به دل داغی گــران دارم

نـمیدانم ‌چه می خـواهی، ازین حال پـریشانـم
ببـین آکـنـده از دردم ، شــکایت از جهـان دارم

نگـویـم  درد  دل بـا کـس، نـدارم مـحـرم رازی
مـیان سـیـنـه ی ســردم ، دلی آتـشفـشان دارم

به چشم خویشتن دیدم ،جفایی زان جفاپیشه
نه قدرت در نهان کردن،نه جرآت در بیان دارم

در این دوران بی مهری ، که دلها از جفـا پیـرند
منم گر پـیر و فـرتوتـم ، ولی قـلبی جوان دارم

نمی دانم چه ها سازم ،کـه دل ازکوی او گیرم
کزان چشم سیه هر دم،غمی درعمق جان دارم

غـزل هـایـم سـراسـر غـم، تمـام  واژگان مبهـم 
درون قـلـب نــالانـم ، بــهـاری پـر خــزان دارم

مگـو ناصح سخـن از غـم، منـم اکنده از دردم
اگر چه خنده در چهـره، ولی داغی نـهان دارم


#علی_فعله_گری

کافه دکلمه

18 Nov, 18:41


💖خـــار خــنــديــد و
🤍به گل گفت سلام و جوابی نشنيد
💖خار رنجيد ولی هيچ نگفت
🤍ساعتی چند گذشت گل چه زيبا شده بود
💖دستِ بی رحمی نزديک آمد
🤍گل سراسيمه ز وحشت افسرد
💖ليک آن خار در آن دست خليد
🤍و گل از مرگ رهيد ،صبحِ فردا که رسيد
💖خار با شبنمی از خواب پريد
🤍گل صميمانه به او گفت سلام
💖گل اگر خار نداشت دل اگر بی غم بود
🤍اگر از بهر کبوتر قفسی تنگ نبود
💖زنـــدگــی ، عـشـق، اسـارت
🤍قهر و آشتی ، همه بی معنا بود
💖فـــریـــدون مــشــیــری

💖حـال دلـتـون خـووب خـوب
🤍روزتون زیبا و دوست داشتنی

کافه دکلمه

18 Nov, 18:05


به نگاهی که مرا عاشق خود کرده, قسم
بایدامشب به غزلهای نگاهت برسم

کاش آن لحظه که در حسرت باران بودم
ابری از کوی تو می آمد و می شد نفسم

«ای که از کوچه ی معشوقه ی ما می گذری »
چه کسی گفت که من اهل هوا و هوسم

مثل این قافله ی عمر به سر آمده،کاش
باخبر می شدی از ناله ی بانگ جرس

تا که آزادیم آوازه ی این شهر شود
کاشکی گوشه ای از قلب تو میشد قفسم

می روم سربه بیابان بگذارم بی تو
به نگاهی که مرا عاشق خود کرده,قسم

لمس دستان توراچشم ترم کم دارد
دلم عمریست که بی روی تو ماتم دارد




‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

کافه دکلمه

18 Nov, 16:39


من پس از عشق تو برعشق جهان میخندم
هرکه آرد سخن دل به زبان  میخندم...

سوخت روزی دلم آنگونه که خاکسترشد
پس از آن روز به سوز  دگران میخندم...

خنده تلخ من از  گریه غم انگیزتر است
کارم از گریه گذشت است بدان میخندم

یافتم بار دمی ، تابه سرا پرده  عشق
به هوس باختن پیر و جوان  میخندم...

سالهاشد که من مرده دل ازعالم  یاس
به تلاش تن و سرسختی جان میخندم...

دگرم نیک و بد دهر  تفاوت  نکند...
من بیدل به زمین و به زمان میخندم







#ناشناس

کافه دکلمه

18 Nov, 16:39


ﺧﻨﺪﻩﻫﺎﯾﺖ ﮐﻤﺘﺮ ﺍﺯﮔﯿﺮﺍﯾﯽِ ﻣﺸﺮﻭﺏ نیست
ساغرم راتاگلو پرکن ﮐﻪ ﺣﺎﻟﻢ ﺧﻮﺏ ﻧﯿﺴﺖ

ﺑﯽ ﺗﻮ ﺩﺭ ﺩﻫﻠﯿﺰ ﻗﻠﺒﻢ ﺟﺎﺭ ﻭﺟﻨﺠﺎﻟﯽ ﺑﭙﺎﺳﺖ
ﺩﺭﺩﺭﻭﻥ ﻫﯿﭻ ﺷﻬﺮﯼ ﺍین قَدﺭﺁﺷﻮﺏ ﻧﯿﺴﺖ

ﻓـﺮﺵ ﺍﯾـﻮﺍﻥ ﺗــﻮ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺷﻌـﺮ ِ خالص ﺑﺎﻓﺘﻢ
ﺗﺎﺭ ﻭﭘﻮﺩ ﻭﺍﮊﻩ ﻫﺎ ﺍﺯﺟﻨﺲ ﻧﺎﻣﺮﻏﻮﺏ ﻧﯿﺴﺖ

حق بده تاباشم از چشم انتظاری ﻧﺎشکیب
سوگلِ صبر و ثباتم ﻃـﺎﻗــﺖ ﺍﯾـﻮﺏ ﻧﯿﺴﺖ

بس که از نازک خیالی خانه ات را در زدم
از تلنگر جـای ِ سالم بـر تـن درکوب نیست

ﺁﺭﺯﻭﯼ ﻭﺻـﻞ ﺗـﻮ ﺑﯿﮕﺎﻧﻪ ﺍﻡ ﮐــﺮﺩ ﺍﺯ ﺑـﻬﺸﺖ
ﺟﺎﯾﮕﺎﻩ ﺑﻬﺘـﺮﯼ ﺟـﺰ منــزل ﻣﺤﺒـﻮﺏ ﻧﯿﺴﺖ

ﺭﺷﺘـﻪ ﯼ ﺍﻓﮑـﺎﺭﻡ ﺍﺯ ﻋﺸﻖ ﺗﻮ ﻣﯽ ﺭﯾﺰﺩ ﺑﻬﻢ
ﺗﺎﺯگیها ﻭﺯﻥ ﺷﻌﺮﻡ ﺭﻭﯼ ﯾﮏ ﺍﺳﻠﻮﺏ ﻧﯿﺴﺖ

زنــده از گلخنـده یِ نـازِ تــوام بـانـو عسل
درنبودت رنگ‌وبوی زندگی مطلوب نیست








#علی_قیصری

کافه دکلمه

18 Nov, 15:29


🎶 ♥️ آهنگ جدید از "آصف آریا"

به نام «فکر کن تو بردی»

کافه دکلمه

18 Nov, 15:26


گرچه در ظاهر از تو بی‌خبرم
هیچ‌کس جز تو نیست در نظرم 🫀🌱

به قفس راضی‌ام! فقط گاهی
فکر پرواز می‌زند به سرم

مرگ حق من است در هرحال
من که از حق خود نمی‌گذرم

پدرم اهلی بهشت نبود
من هم از تیره‌ی همان پدرم

رود و دریا و ابر و بارانم
که به پایان نمی‌رسد سفرم

#فاضل_نظری

کافه دکلمه

18 Nov, 15:25


چمدان بسته نگارم برود از  شهرم
به هوایش منِ دلتنگ عجب بی صبرم

نمِ باران مژه ام را به تمنایش شست
وقت باریدنِ احساسِ دلم چون ابرم

آه از معرکه ی عشق که بی پایان است
بی رخ او  همه شب معرکه گیر دهرم

گره خوردم به بدِ حالِ پریشان افسوس
پیچ در پیچ بلا یار نداند قدرم

کاش می شد که کنم منصرفش از رفتن
شده این ثانیه ها پشت سرِ. او زهرم

#چمدان بسته نگارم برود از  شهرم
به هوایش منِ دلتنگ عجب بی صبرم

نمِ باران مژه ام را به تمنایش شست
وقت باریدنِ احساسِ دلم چون ابرم

آه از معرکه ی عشق که بی پایان است
بی رخ او  همه شب معرکه گیر دهرم

گره خوردم به بدِ حالِ پریشان افسوس
پیچ در پیچ بلا یار نداند قدرم

کاش می شد که کنم منصرفش از رفتن
شده این ثانیه ها پشت سرِ. او زهرم







#محسن_اسکندری

کافه دکلمه

18 Nov, 15:25


بی تو مهتاب شبی در بغل پنجره مُردم
و خودم را به غم انگیز ترین درد سپردم

تو که رفتی و رمیدی و گذشتی و رسیدی
من به جز حسرت و اندوه ولی سهم نبردم

و دلت بود از این هجرت پر درد خبردار
مرگ بادم که فریب تو و لبخند تو خوردم

وعده کردی که مرا خسته و تنها نرهانی
من ولی تا صدمين روز به یاد تو شمردم

باز میگویم و میگویمت ای مرغ مهاجر
بی تو مهتاب شبی در بغل پنجره مُردم

نيستی، يعقوب را با گريه از رو برده ام
با چنين دلشوره ای وقتی بيايی مرده ام !

تا نگاه هرزه ای سويت نيفتد، شاهدی !
جز خدا، هرگز تو را دست كسی نسپرده ام

من محبت می كنم،؟پس می زنی! اين تازه نيست
من كشيدم سالها اين بار را بر گُرده ام

با حساب امشب و شبهای بعد از رفتنت
چند شب شد با كـَـفــن خوابيده ام؟ نشمرده ام

با گل مصنوعی لبخند مردم شاد باش
من كه خود را پيشكش كردم به تو، پژمرده ام








#ناشناس

کافه دکلمه

18 Nov, 15:24


شعر دونفره

🌸آنسو تر از دیوار غم هایم ، درے دارم
یڪ من ، من زیباے از من بهترے دارم

🌺در نیمہ اے ابلیس وار و مست مے خندم
از من نپرهیزید ! نیم دیگرے دارم

🌸با درد خود در آسمان شعر مے رقصم
مدیون این دردم اگر بال و پرے دارم

🌺من دخترے از شرق از آیین خورشیدم
من زیر چادر ، سرزمین مادرے دارم

🌸پیراهنے آبے تر از اروند پوشیدم
گلهاے قمصر را میان روسرے دارم

🌺آرامش شیراز در من شعر مے گوید
هرچند یڪ دریا خروش بندرے دارم

🌸نشڪست فرهادے غرور بیستونم را
با این شڪوهم ڪوهے از ویرانگرے دارم

🌺من دختر چوپان و با این سادگے هایم
در شعر خود صحرا بہ صحرا مشترے دارم
...
🌸دیگر غزل بانو شدم پشت سرم حالا
یڪ شهر مے گویند قصد دلبرے دارم !



#زهرا_السادات_هاشمی


🌸آقا
🌺خانم

𖣦‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌l‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌

کافه دکلمه

18 Nov, 13:15


.

باز هم با یاد جانان کوی جانانم هنوز ،

در به در  در میزنم از بی نشانانم  هنوز ،

گر بپرسی جای من تا من کجا هستم کی ام ،

گویمت رسوای عشقم مات وحیرانم هنوز ،

بر سر کوی نگارم صحبت از رضوان چه سود ؟

طالب رضوان نباشم من به رضوانم هنوز ،

این دل مسکین من از آتش حسرت بسوخت ،

استخوانم سوده شد ، با داغ هجرانم هنوز ،

پای بر گشتن ندارم مطلبم دیدار اوست ،

لنگ لنگان میروم از آن وُ بی آنم هنوز ،


راحم_تبریزی





🦋

کافه دکلمه

18 Nov, 12:52


https://t.me/Rahgozarta?livestream=891ecffc7d78ec74eb

کافه دکلمه

18 Nov, 12:51


بعد مرگم  همه  را مست  ڪنید از می ناب..
باده نوشید  فراوان همگی مست وخراب..

بهر آمرزش من ، میڪده خیرات ڪنید..
بهر آرامش من غسل دهیدم به شراب..

شب ختمم  نه ڪسان جامه خود را بدرند..
نه نماز و روزه ی قضا ز  ملا  بخرند..

واعظ و قاری و مداح ورودش  ممنوع..
مرده شور همه مرده  خوران  را ببرند..

جمله سیمین بدنان رقص ڪنان ناز ڪنند..
حیف زیبایشان است لچڪ باز ڪنند..

همه اموال مرا میڪده ﻫﺎ ﺑﺎﺯ ڪﻨﻴﺪ..
آنقدر مست نماﻳﻴﺪ ڪه پرواز ڪﻨﻴﺪ..

روز مرگم هر ڪه شیون ڪند از دور و برم دور ڪنید
همه را مست و خراب از می انگور ڪنید

مزد غسال مرا سیر شرابش بدهید
مست مست از همه جا حال خرابش بدهید

بر مزارم  مگذارید  بیاید  واعظ
پیر میخانه بخواند غزلی از حافظ

جای تلقین به بالای سرم دف بزنید
شاهدی رقص ڪند جمله شما ڪف بزنید

روز مرگم وسط سینه   من چاک زنید
اندرون دل من یک قلمِ تاک زنید

روی قبرم بنویسید وفادار برفت
آن جگر سوخته خسته از این دار برفت






#ناشناس

کافه دکلمه

18 Nov, 12:51


حسادت می‌کنم وقتی کسی دور و برت باشد
و می‌میرم اگر جز من خیالی در سرت باشد

کسی مانند من این گونه از تو بت نمی‌سازد
مگر اینکه خدا باشی و او پیغمبرت باشد


الهی که بمیرد آنکه جز من دوستت دارد
اگر آن مرد مادر مرده حتی شوهرت باشد

به حدی دوستت دارم رقیبی را نمی‌بینم
فقط...با فاصله...شاید... رقیبم مادرت باشد

برایت شال سبزی هدیه آوردم خوشت آمد
و مدیونی اگر پیش کسی دیگر سرت باشد

چه وحشتناک خواهد شد به جز من، اول اسمی
نوشته روی گردنبند یا انگشترت باشد

  تو با چشمان زیبایت خداوند زمین هستی
به درگاه خدا جرم است هر کس منکرت باشد

نمیدانم به شوخی بود یا جدی...که خواهی رفت
چقدر احساس من ترسید...بار آخرت باشد!

فقط من باید از چشمان زیبای تو بنویسم
خدا لعنت کند هر کس که جز من... شاعرت باشد







#ناشناس

کافه دکلمه

18 Nov, 12:51


از مـن و قـلبم بـیا بـیزار بـاش..امّا بمان..
در کـنـارم، از سـرِ اجـبار بـاش..امّا بمان..

وقتِ دلـتنگی پناهِ شانه‌هایت می‌شوم..
روبه‌رویم سایه‌ی دیـوار باش..امّا بمان..

در مــیانِ چــشم‌هـای انـتظـارم،، عـلتِ..
اشـکـباران‌های پرتـکرار بـاش..امّا بمان..

مثل گل میچینم‌و،می‌بویم‌و،می‌بـوسمت..
روی دستم لمسِ زخمِ خار باش..امّا بمان..

بی‌توناکوک‌است نبضِ‌جانِ بی‌جانم بـیا..
نـغمه‌ی غـمگین‌ِ سازِ تــار باش..امّا بمان..

شـهر ویـران از بـلای روزگـارانم، تو هم..
بـر سـرِ ویـرانی‌ام،، آوار بـاش..امّا بمان..

گرچه کاری از دل و دستت نمی‌آید ولی..
شـاهدِ حالِ خـراب و زار باش..امّا بمان..

اتـفاقی رُخ بده‌،، مثل تـولد یا که مــرگ..
سهمم از دنیا همین یکبار باش..امّا بمان..








#نگار‌‌_حسینی

کافه دکلمه

18 Nov, 12:25


تا درین زندان فانی زندگانی باشدت
کنج عزلت گیر تا گنج معانی باشدت

این جهان را ترک کن تا چون گذشتی زین جهان
این جهانت گر نباشد آن جهانی باشدت

کام و ناکام این زمان در کام خود درهم شکن
تا به کام خویش فردا کامرانی باشدت

روزکی چندی چو مردان صبر کن در رنج و غم
تا که بعداز رنج گنج شایگانی باشدت

روی خود را زعفرانی کن به بیداری شب
تا به روز حشر روی ارغوانی باشدت

گر به ترک عالم فانی بگویی مردوار
عالم باقی و ذوق جاودانی باشدت

صبحدم درهای دولتخانه‌ها بگشاده‌اند
عرضه کن گر آن زمان راز نهانی باشدت

تا کی از بی حاصلی ای پیرمرد بچه طبع
در هوای نفس مستی و گرانی باشدت

از تن تو کی شود این نفس سگ سیرت برون
تا به صورت خانهٔ تن استخوانی باشدت

گر توانی کشت این سگ را به شمشیر ادب
زان پس ار تو دولتی جویی نشانی باشدت

گر بمیری در میان زندگی عطاروار
چون درآید مرگ عین زندگانی باشدت

#عطار_نیشابوری

کافه دکلمه

18 Nov, 12:25


#دکلمه...

خیلی قشنگه دوست داشتن
قشنگ تر اینه که یکی دوستت داشته باشه
اما خوش بحال اونی که هم کسی رو دوست داره،هم کسی دوسش داره
اوج خوشبختی همینه
بعضی آدما توی دوست داشتن دیگران سر از خودشون نیست.
.انقدر غرق دوست داشتن یکی میشن که خودشون رو فراموش می‌کنند
محو تماشای کسی شدن انقدر لذت بخشه که اگه آدما بدونن شبانه روزشون میشه تماشا کردن آدمی که دوسش دارن.
یه مرحله بعدِ این مدل دوست داشتن، غرق شدنه.
غرق میشی تو وجود معشوقت و هر چی میگذره این شراب کهنه،گیرا تر از قبل میشه
انقدر می گیرت و سرت رو گرم میکنه که دیگه ادامه ندادنش میشه درد سر.

««چه خوش است حال آدم که به عشق زنده باشد»»
یه وقتایی که این عشق دو طرفه میشه،دیگه هیچی جلودار قشنگ زندگی کردنت نیست.
هیچ قدرتی نیست که بتونه بین این دو نفر رو بهم بزنه.
اینه که آدمای عاشق با بقیه فرق دارن
فرقشون اینه اگه پای کسی هستن، تا اخرش هستن
نه رفیق نیمه راه
نیمه راه موندن و ادامه ندادن آدما رو از خودشون هم دور میکنه
مخصوصاً کسی که عاشق بوده و حالا نیمه ی راه تک و تنها مونده
دیگه نمی تونه اون آدم قبل باشه.
نه میتونه عاشق بشه
نه می تونه کسی رو دوست داشته باشه
نه حتی می تونه به خودش رحم کنه.
کاش خدا واسه بنده هاش یه حالتی تعریف می کرد که می تونستن بفهمن که حد و اندازه دوست داشتنشون چقدر باشه.
انقدری دوست داشته باشن که اگه وسط راه موندن،همه ی دین و دنیاشون رو نبازن
بعد بتونن ادامه بدن
بتونن زندگی کنن
آدما
خیلی ضعیف تر از اونی هستن که نشون میدن.
یه درد دیگه هم آدم عاشق تنها شده داره
اونم اینه که نمی تونه دیگه هیچ کس رو جای عشقش بزاره
خیلی دردناکه
دردم میاد وقتی می نویسم
در حدی که تموم استخونای بدنم درد میگیرن
از حجم این غمِ عظیم.
یه آدم عاشق تنها شده وسط تموم خیابونای شهر خودش،بازم غریبه است.

بازم گم میشه

به خودش میاد می بینه کل شهر رو شبونه زیر پا گذاشته و تنها هم قدم مسیرش،سیگارش بوده و دود خاطره هاش.

آدمای عاشق خیلی مظلومن
از بخت بد
بعضی ازین آدما
وسط راه رها میشن
چقدر غم داره از این آدما نوشتن
من که نتونستم حتی تصور کنم که یه لحظه جای یکی ازین آدما باشم.
به خودم قول دادم اگه یه روزی خواستم عاشق کسی بشم،خوب فکرامُ بکنم که رفیق نیمه راه نشم که وقتی دیدم جونش بسته شده به جونم،رهاش نکنم نیمه ی راه
که دل و دین و دنیای یه آدم رو چوب حراج نزنم.
چقدر غم داره نوشتن از آدمای عاشق تنها.....

#سهراب

کافه دکلمه

15 Nov, 11:07


.
گلمییه جک
گینه چیر پیینما اورک ، همدم جان گلمیه جک ..
گوله بولبول کیمی ‌او ، سرو روان گلمیه جک ،

اولمادی کام میسّر ، او مَلک سیمادن ..
کیمه اظهار ایلییم ،سیرّی نهان گلمیه جک ،

یاندیریب جانیمی آهیم ، نه گجه وار نه گونوم ..
سوزومون شاهیدیدوراشک روان ، گلمیه جک ،

آتش عشقییله اوز عاشیقینی یاندیردی ...
داها قالمیر توکنیب ، تاب و توان گلمیه جک ،

شمع یاندی گجه لر ، من گجه گوندوز یانیرام ..
منه پروانه اولان ، سوگیلی جان گلمیه جک ،

بو آز عومرومده نه چکدیم من اونون هیجرینده ..
اولدو اشفته کونول ، باغریما قان گلمیه جک ،

بوندان ارتیق نه دیییم ، اشک روانیم قویمور ..
عومرومون حسرتی او ، ماه نشان گلمیه جک ،

نه اوچون حال دیلمنن اونی آگاه ایلییم ؟
جاندان ارتیق منی بو درده سالان گلمیه جک ،

بولدو دیوانه سییم ، سالدی منی عشق اودونا ..
منی یوز حسرتیله یولدا قویان گلمیه جک ،

#راحمه باده گرکدور ، منه بیر باده گتور ..
خیالیمدا دولانان ، غونچه دهان گلمیه جک ،


#راحم_تبریزی

کافه دکلمه

15 Nov, 11:07


چه زیبامیشود گاهی،به شخصی مبتلا گشتن
برای  "یک‌ نفر " ماندن ، برای "یک نفر" مُردن

بشوراند ضمیر یاد ،" گُلی " در نقش یک بانی
دچارش باشی و حتما ، همیشه ، تا ابد بودن

حریقی  مبتلا باشی ، به چشم آشنای دوست
مهم  اصلا  نباشد  که ، غم بیگانه  را خوردن

صدایت  او ، ذهنت او ، تمامت سهم او باشد
مثالِ عشق یک سرباز به مرز و ،باور و ،میهن

و  آنچه  عشق انگارند به طبعِ تیشه ی فرهاد
شُکوهِ تلخِ شیرینش ،نه پتک و رعشه ی آهن

کفایت می کند  بودن  ، برای هم اگر چه دور
همه  جان در حصار او،نهی بر مسلکش گردن

چه زیبامیشود گاهی،به شخصی مبتلا گشتن
برای  "یک‌  نفر"  ماندن ، برای "یک نفر" مردن


#زارعی__قروه

کافه دکلمه

15 Nov, 10:09


" شکنجه گر "

🎤
#داریوش

با من رجوع کن
من
ناتمام
مانده‌ام
از تو

#فروغ_فرخزاد

⭐️💫

کافه دکلمه

15 Nov, 10:08


نازنینم عاشقت هستم ولے آیا تو هم ....؟
من ڪہ خیلے سخت دل بستم ولے آیا تو هم ...؟

عاشقت هستم خجالت مے ڪشم از گفتنش
من حیا ڪردم دهان بستم ولے آیا تو هم ...؟

لحظہ اے افتاد چشمانت بہ چشمانم ولے ..
از نگاهت همچنان مستم ولے آیا تو هم ...؟

سعے ڪردم تا نظر بازے ڪنم رویم نشد
حیف،من رویم نشد ، جَستم ولے آیا تو هم ...؟

از زمین تا آسمان ، از آسمان تا ڪهڪشان ...
زیرو رو ڪردم تو را جُستم ولے آیا تو هم ...؟

ڪاش میشد قسمتم باشے تو اے حوّاے من
من ڪہ رفتم ، آدمے پستم ولے آیا تو هم ...؟

عاشقے از جنس مجنونم بیا لیلاے من
من ڪہ مجنونے ازین دستم ولے آیا تو هم ..؟

نیستے پیشم ولے لیلاے من این را بدان
نازنینم عاشقت هستم ولے آیا تو هم ...



ناشناس

کافه دکلمه

15 Nov, 09:02


دکلمه... 🥀
🕊


میدونی چیه الکی شلوغش کردم..‌.
حالا دلبر نباشه چی میشه مگه؟
آسمون که به زمین نمیاد...
حالا مثلا یکیو نداشته باشم موقع‌هایی که دلم از عالم و آدم گرفت دلمو بهش خوش کنم، چی میشه مگه؟
یا مثلا اواخر پاییز که میشه دلبر نباشه
تنها بشینم رو نیمکت و سرما بره تو جونم، چی میشه مگه؟
یا مثلا غروبای جمعه که میشه دیگه دلبر نباشه بگه دلم بستنی میخواد فوقش میشینم لب پنجره به جای بستنی غصه نبودنش رو میخورم خیلی هم خوشمزه تر از بستنیه، چی میشه مگه؟
حالا مثلا دلبر نیست با هم عکس بگیریم
فوقش میشینم عکساشو نگاه میکنم
دست میکشم رو موهاش صفحه گوشیم خیس میشه، چی میشه مگه؟
حالا مثلا دلبر نیست قربون صدقم بره خودم مگه مردم خودم قربون صدقه خودم میرم فوقش بغض میکنم به خودم میگم الهی دورت بگردم تو نباشی من چیکار کنم، چیزی نمیشه که اونقدرا هم سخت نیست...
حالا مثلا دلبر نباشه تو صفحه چت انقدر بهش پیام میدم، انقدر قربون صدقش میرم، حالا بجای دو تا تیک، یه دونه تیک بخوره پیامم، چی میشه مگه؟
حالا گیریم دلبر نباشه
فوقش زندگی نمیکنیم دیگه،
فقط نفس میکشیم
چی میشه مگه؟!.....

کافه دکلمه

15 Nov, 09:01


قالَ رَسولُ الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله):


فاطمة بضعة مني، فمن آذاها فقد آذاني ومن آذاني فقد آذى الله.
[بحار الأنوار ؛ج ٤٣ ؛ص ٢٠٢ ]


#شهادت_جانگداز_حضرت_زهرا_سلام‌الله‌علیها_تسلیت_باد.

کافه دکلمه

15 Nov, 09:01


شده دردی به دلت ریشه کند آب شوی؟
همه شب با غم‌دلتنگی خود خواب شوی؟
شده آیا که غمی ریشه به جانت بزند؟
گره در روح و روانت، به جهانت بزند
شده دلتنگ شوی غم به جهانت برسد؟
گره‌ات کور شود غم به روانت برسد؟
شده دلتنگ شوی چاره نیابی جز اشک؟
من به این چاره‌ی بیچاره دچارم هرشب😔🍃

کافه دکلمه

15 Nov, 07:54


نقاش نیستم من ولی، ناز نگاهت میکشم
عکس تو را بر لوح دل ،برجسته پنهان میکشم

در این اثرمن تو را ،چون آسمان ابی وصاف
جای آن شمس و قمر ،برق نگاهت میکشم

رنگ چشمان سیاهت ، رابه رنگ عاشقی
روی زیبایت سفید ، هم شکل پاکان میکشم

می رسد نوبت به پیشانی ، چه کار مشگلی
بخت و اقبالت بلند ، چون قله ها ،آن میکشم

ابروانت را کمانی ، تیز و بران همچو تیغ
قد و قامت همچو سرو،به چه غزلخوان میکشم

مهربانیت چو طوفان ، چون گرفت آرامشم
عشق تو ای نازنین ، غران غران میکشم

هرچه خوبی هست ،در دنیا زمین تا آسمان
هر چه بادا باد این بار، من تو را آن میکشم

کافه دکلمه

15 Nov, 06:51


اینم آهنگ شاد.. آدینه تون شاد

💃💃💃💃💃🕺🕺🕺🕺🕺👏👏👏👏👏

کافه دکلمه

15 Nov, 05:42


حالا که نهادی لب شیرین به لبانم
"مانند دهل می زند ای گل، ضربانم"

تا با توام و پیش تو، بی تاب چو موجم
گم کردۀ من بی تو دمادم نگرانم

تا بی توام ای گل بخدا ماتم و مبهوت
چون نزد توام دیدنی است این هیجانم

هر بوسۀ تو می بردم در دل مستی
ای آتش لبهای تو افتاده به جانم

با شور غزل آمده ام نزد تو امشب
ای آنکه بود نام تو جاری به زبانم

با بوسه خرابم بکن ای شورش مستی
ای آنکه تویی باعث این سوز نهانم

کافه دکلمه

15 Nov, 05:42


هرچه نازش میکشیم او ناز بیشتر می کند
هر فریبش را دل دلداده باور می کند

اختیار عاشق از خود نیست اوهم اینچنین
وعده هایی میدهد اوقات خود سر می کند

یک نفر هم نیست ارشادت کند بی معرفت
کارهایت را کدام دلدار و دلبر می کند

قصه ام از قصه ی مجنون غمگین تر شده
آخرش هر عاشقی این قصه از بر می کند

حکمتش را من ندانستم خداوندا چرا
خواهشم از هر کسی او را ستمگر می کند

من چگونه با تو گویم راز دل رحمی بکن
اخم‌ هایت عاشقت را سخت مضطر می کند

مطمئنا روزگاری هرچه با من کرده ای
با تو ای نامهربان یک فرد دیگر می کند

#سینا_اسعدی

کافه دکلمه

15 Nov, 03:26


‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌💿 جهان 🔊سفر

کافه دکلمه

15 Nov, 03:25


#گون_آیدین_جیرانیم💋😍💋


#تقدیمت_سئوگیلی_جووونم😍♥️

کافه دکلمه

15 Nov, 03:25


ســــلام
بر همه ی خوبان🕊🌸
صبحتـون بـخیر
صبح بوی زنـدگی🕊🌸
بوی راستگویی
بوی دوست داشتن🕊🌸
و بوی عشق
و مـهربـانی می‌دهـد🕊🌸
دوست خوبم
هـر کجـا هستـی باش 🕊🌸
آسمانت آبی
دلـت از غـصهٔ دنیـا خـالی🕊🌸
لطف خدا شامل حالت
و روزتون سراسر خیر و برکت
🕊🌸

کافه دکلمه

15 Nov, 03:24


🌷صبح ادینه تون گلبارون🌷
💖روزتون پراز مهربانی
🌷وجودتون سلامت❤️
💖دلتون گرم از محبت
🌷عمرتون با عزت
💖و زندگیتون ❤️🌷
🌷مملو از خوشبختی
💖امروزتون زیبا❤️
🌷در کنار خانواده و عزیزانتون❤️
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌   ‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌

کافه دکلمه

14 Nov, 20:59


💫ميگويند باران اشک
شوق فرشته هاست
💫الهی
با هر قطره از باران
💫یکـی از مـشکلات
زنـدگیتون بـریـزه
💫و بارش این نعمت الهی
رحـمت ،بـرکت ،شـادی
و سرزندگی بـراتـون بـیاره

#شبتون_آرام_وپر_از_آرامش_الهی
‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

کافه دکلمه

14 Nov, 20:31


♥️♥️0:0♥️♥️

تقـدیم ڪن به ڪسی ڪه #دوسـش_دارے😘😍

#تقدیم_دلبر_مهربونم♥️💋


‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌

کافه دکلمه

14 Nov, 20:31


❤️❤️:❤️❤️

❤️در ساعت صفر عاشقی

❤️این بار که آمدی

❤️دستانت را

❤️روی قلبم بگذار

❤️تا بفهمی این دل با دیدن تو

❤️نمی تپد....!!

❤️میلرزد....

#دلتنگ_دیدارتم_عزیززم❤️🥰

کافه دکلمه

14 Nov, 20:31


دارم امشب بین دل ها رفت و آمد می کنم
گر عبورت را نبینم، عشق را رد می کنم

گر نباشی هیچ و پوچم، صفر، حتی زیرِ صفر
گر بیایی در حضورت، صفر را صد می کنم

از همان روزی که رفتی ریخت اعصابم بهم
با دل بیچاره ام دعوای ممتد می کنم

قصه ات هِی پیش من تجدید خاطر می شود
هر چه خود را گرمِ یک کار مجدد می کنم

با هزار و یک شبِ دیگر به دستورِ جنون
گفته باشم، گر نیایی آنچه باید می کنم

آبرویم خرجِ کاری می شود از جنس عشق
وجهه ی خود را به پیش این و آن بد می کنم

کوچه گردآلودی ام شد عرصه ی جولان جغد
بین اشک و خنده، خلقی را مردد می کنم

#صفر_عاشقی_مبارک<<

❤️❤️:❤️❤️

کافه دکلمه

14 Nov, 19:36


بیا ای نازنین یارم ، پریشان گشته افکارم
بیا آغوشِ خود بگشا ، که من دلتنگِ دیدارم

تمامِ شب نمی‌خوابم ، از این رویا به آن رویا
اگر تا صبح بیدارم ، بدان گم کرده‌ای دارم

گرفته غم وجودم را ، ولی با گریه می‌خندم
سرشک از دیده می‌گیرم ، من آن لبخندِ بیمارم

هزاران دردِِ شاعرکُش ، دلم را کرده ویرانه
چگونه خو کنم با غم ، که خود اندوهِ بسیارم

سرانگشتم به رقص آمد ، ازآن شعری که نجوا شد
صدایت همزمان شوری ، به سنتور و دف و تارم

اگر ماندم ، اگر رفتم ، اگر از عاشقی گفتم
حلالم کن تو هذیانم ، که من بیمار و تبدارم

به یاد آور همان روزی‌ ، که با من عهدِ دل بستی
که من هم بر سَرِ پیمان ، چو #فـرزانه وفادارم

امیدم بودنت بود و ، دلم لبریز از احساسَت
بیا تا وقتِ جان دادن ، بگویم دوستت دارم


#فرزانه_بابایی

کافه دکلمه

31 Oct, 18:06


💙 از حضرت علی (علیه السلام) سوال کردند :

سنگین‌تر از آسمان چیست؟
🖌 فرمود : تهمت به انسان بیگناه.

از زمین پهناورتر چیست؟
🖌 فرمود : دامنه حق که خدا همه جا هست و بر همه چیز مسلط است.

از دریا پهناورتر چیست؟
🖌 فرمود : قلب انسان قانع.

از سنگ سخت‌تر چیست؟
🖌 فرمود : قلب مردم منافق.

از آتش سوزان‌تر چیست؟
🖌 فرمود : رؤسای ستمکاری که ملت را به خود وامی گذارند و هیچ فکر تربیت آنها نیستند.

از زمهریر سردتر چیست؟
🖌 فرمود : حاجت بردن پیش مردم بخیل.

از زهر تلخ‌تر چیست؟
🖌 فرمود : صبر در برابر نادان‌ها.


❥˙ ˙❥

کافه دکلمه

31 Oct, 18:02


" عصای پیری "     

از غمـت  ای آشنـا  سـر در گـریبـان مانده ام
دل شکسته خون به دل گریان ونالان مانده ام

چون سبو بشکسته ام  ازمن نمی گیری سراغ
همچـومرغـی درقفس زاروپـریشـان مانده ام

با رقیبان روزو شب دل بستگی ها تا بـه چند
منکه بـر بخت رقیبـان مات وحیـران مانده ام

عشق جانسوزت خـدا را هستی ام بـر باد داد
بـا همـه دل مُـردگی دردست دوران مانـده ام

بی وفایـی های عشقت جان من از من گرفت
ای طبیب درد مـن ، در بستـر جـان مانـده ام

در قفس جان می دهم صیاد می خنـدد بـه من
بال و پـر در خـون تپیده کنج زنـدان مانده ام

من کجـا گل چیـده ام ای بـاغبـان انصاف کن
من که با صد پاره دل درروی دامان مانده ام

دیـده ام در هجـرتــو خـونـابـه می ریزد مدام
پای بـر گِل ، با غـم دل ، زیـر باران مانده ام

دور مـی گـردد جـوانـی بـا عصـای پیـری ام
بـر سـر گـور جوانـی زار و گـریـان مانده ام

دفترمن روزوشب "رافغ " غزل خواهد ولی
دست خالی دل شکستـه  دست دیوان مانده ام

غفار حسین نژاد " رافغ"

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‍‌‍

کافه دکلمه

31 Oct, 16:42


عاشق فصل خزانی؟من خزانت میشوم
با همه بی رنگی ام، رنگین کمانت میشوم

تکیه کن بر شانه ام هر قدر میخواهی ببار
با همه بی جانی ام، آرام جانت میشوم

در زمان  جنگ بین عقل و دل پیشم بیا
بی چماق و اسلحه من پاسبانت میشوم

راه را گم کرده ای درگیر حس مبهمی
میلت از هر سو بیفتد راهبانت میشوم

پیش دریای وجودت من شبیه قطره ام
اندکی فرصت دهی قد دهانت میشوم

در گذشته مانده و با خاطراتت دلخوشی
من شبیه آن زنِ ابرو کمانت میشوم

هر چه میخواهی بکن اما ز من غافل نشو
از غمت میمیرم و خاطر نشانت میشوم

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‍‌‍‌‌

کافه دکلمه

31 Oct, 16:41


#دکلمــــــه



من دارم میرم
کجاش رو نمی دونم
اما می دونم اگه دستم ول نمی کردی
منم آدم رفتن نبودم
من کم آوردم که دارم میرم
کم آوردم پیش پای تو
کم آوردم از بس بی مهری دیدم ازت

گاهی ما آدما اصرار بی حد و اندازه می کنیم
چیزایی که سهم ما نیست رو می‌خواهیم به زور بدست بیاریم.

ولی خب

منم انگار نداشتم تو رو
یعنی سهمم نبودی

منم خسته شدم
کم آوردم
دیگه دنبالت نگشتم
دیگه دست کشیدم از جنگیدن واسه داشتنت.

راستش رو بخوای هنوز که هنوزه، ترکش های جنگ بخاطر تو،تو تن و بدن من مونده.

هر طرف غلط می خورم،یه جای بدنم فریاد می کشه.

همین دیشب حنجره ام مثل خیلی وقتا که خون گریه می کرد،بازم دلش هوایی شد و زد زیر گریه
هر چی اومدم آرومش کنم،قرار نگرفت که نگرفت
اون می بارید و من با چشمای لرزون نشسته بودم یجا و داشتم تماشا می کردم که کِی میخواد دست از گریه های همیشگی و سرخش برداره؟

این زخما کِی میخواد درمون بشه نمی دونم؟

کِی میخوای از روح و تن من بری بیرون رو نمی دونم؟

من شدم مثه سرباز جنگ جهانی که سالها باید با زخماش کنار بیاد
انقدرخدا بهش میخواد عمر بده که همه ی خاطره هاش بشن سراب،بعد بزاره که بره پیش خودش.
وقتی رفتی بهت گفتم برگرد،
گفتی نمی تونم
گفتم باید برگردی، بدون اینکه حتی بدونم چجوری؟
اما خب
همه چیز که دست من نیست
رفتن تو سرت بود.
حتی پلن های بعدیت رو زمانی که کنارم بودی و لبخند رو لبات بود رو داشتی می چیدی که چجوری بری تا مثل من درد نکشی.

ولی خب الانم دست من نیست

اگه توانش رو داشتم،یه پاک کن بر می داشتم
می کشیدم رو تنِ این تخته سیاهِ ذهنم تموم آثار بودنت رو که حالا داره میشه آثار باستانی،پاک می کردم و رها می شدم.
از خودم
از تو
از این همه زخم که هر چند وقت یبار سر باز می کنه.
وقتی می گم دارم میرم،نه اینکه پیشت باشم یا تو ذهنم همه اش تو باشی
نه
میخوام یجوری برم که دست خاطره هات دیگه بهم نرسه
دیگه نتونه آزارم بده
دیگه نتونه انگشت بذاره روی جای زخمای قبلیم.
یجور برم که دستت از روی حنجره ام برداشته بشه.
راه نفسم باز بشه
که رد دستات و فشارش ،باعث خون گریه کردنش نشه.
تو رفتی
خیلی وقته
اما رد زخم زبونات
رد حرفات
رد اذیت و آزار هات هنوز رو تن من مونده.
یکم که دلگیر می شم یا تنها میشم،دوباره دستات میان و شروع می کنن به آزار روح من.
تو که نمی ری
ولی من این بار میرم
انقدر میرم که بشم یه نقطه سیاه کوچیک رو صفحه ی کاغذ زیر دست خدا
که یادش بره آدمی مثل منو خلق کرده.
شاید تموم شد این همه درد....
آره من میرم
تو بمون....

#سهراب

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

کافه دکلمه

31 Oct, 16:40


#کس_چه_داند

کس چه داند که تویی تاج سر و ، سلطانم ....
کس چه داند که تویی جان من و ،  جانانم ،

هرچه نیکوست تویی ، خوب تر از خوب تویی ..
کس چه داند که تویی مشکل بی ... درمانم ،

خسته ام جرعه ای .. ای عشق مرا جامی ده ...
کس چه داند که من از ، حلقه ی سر مستانم ،

من که دیوانه ی عشقم ز خودم بی خبرم ...
کس چه داند ‌؟ که در اندیشه ی تو حیرانم ،

طبع موزون من از عشق تو و ، لطف تو است ‌
کس چه داند که تویی ، معجزه ی پنهانم ،

شمه ای از تو فقط تاب نوشتن دارم ...
کس چه داند ؟ که تویی سر سبد دیوانم ،

مرغ دل هر نفسی بام تورا میجوید ...
کس چه داند که من از عشق تو بی سامانم ،

جان و دل هردو فدای تو و چشمان تو باد ...
کس چه داند ؟ که به چشمان تو من میخوانم،

آخر الامر تویی مطلع هر شعر تویی ...
کس چه داند ؟ که تویی پادشه و سلطانم ،

#راحم از سنگ ملامت چه کند ؟ خاموشست ..
کس چه داند ؟  که تویی روشنی ایمانم

#راحم

کافه دکلمه

31 Oct, 16:40



من اندر خود نمی‌یابم که روی از دوست برتابم
بدار ای دوست دست از من که طاقت رفت و پایابم

تنم فرسود و عقلم رفت و عشقم همچنان باقی
وگر جانم دریغ آید نه مشتاقم که کذابم

بیار ای لعبت ساقی نگویم چند پیمانه
که گر جیحون بپیمایی نخواهی یافت سیرابم

مرا روی تو محراب است در شهر مسلمانان
وگر جنگ مغول باشد نگردانی ز محرابم

مرا از دنیی و عقبی همینم بود و دیگر نه
که پیش از رفتن از دنیا دمی با دوست دریابم

سر از بیچارگی گفتم نهم شوریده در عالم
دگر ره پای می‌بندد وفای عهد اصحابم

نگفتی بی‌وفا یارا که دلداری کنی ما را
الا ار دست می‌گیری بیا کز سر گذشت آبم

زمستان است و بی برگی بیا ای باد نوروزم
بیابان است و تاریکی بیا ای قرص مهتابم

حیات سعدی آن باشد که بر خاک درت میرد
دری دیگر نمی‌دانم مکن محروم از این بابم


#حضرت_سعدی

کافه دکلمه

31 Oct, 15:11


بزن تار که امشب
باز دلم از دنیا گرفته.😔🤞

کافه دکلمه

31 Oct, 15:10


🌹🌹★★★🌹🌹

کافه دکلمه

31 Oct, 15:10


یک نفر دارد مرا هر دَم هوایی می کند
عاشقم کرده ولی بی اعتنایی می کند

بی وفا با اینکه می داند دلم درگیر اوست
مثل یک بیگانه او از من جدایی می کند

دل به سودای کسی جز او نمی گوید سخن
در دلِ من او فقط فرمانروایی می کند

آرزو کردم بماند ،در کنار من نماند
من نمی دانم چرا او بی وفایی می کند

باوجود اینکه می آزارد این دل را ولی
دل مرا همواره سمتش رهنمایی می کند

چند روزی می شود از او ندارم یک خبر
غم درون سینه ام زور آزمایی می کند

شب که می آید دلم آرام می گیرد کمی
شب مرا در گیرِ حسی ماورایی می کند

آسمان هم صحبت ماه است و می خندد ولی
ماه من پس ای خدا کی رونمایی می کند؟

کافه دکلمه

31 Oct, 15:09


🦋

.ما  ز جـام  دوست ، مستي  ميکنیم
خویش  را  فـارغ  ز  هستي  میکنم

مي ، پلیدی را  ز سر  بیـرون  کند،
عشق  را  در جـام  دل، افزون  کند،

چونکه  ما  مستیم  و  از هستي تهي،
کي شود هستي ،به  مستي  منتهي،

مست  یعني عاشقي بي قید و بند،
فـــارغ  از بود و  نبود و  چون  و چند،

چون  و چند از  ابلهـــي  آید میـــان،
در طریق  عاشقي  کي  مي‌تـــوان،

عاشقي  را خود جهــان  دیگــریست،
منطق  عاشق  همــان  پیغمــبریست،

عشق  بر عاشق ، دهد دستور را،
عقل کي  فهمـد چنین  منظور را،

تا نگردی  عاشق  از این  ماجـــرا،
کـــای  تواني  کرد درک  نکته هـــا،

      #مولانا

کافه دکلمه

31 Oct, 15:09


مینویسم تا بخوانی با دو چشم منتظر
دلبرم باز این دلم،چندیست بی تابت شده

گرچه دوری از برم اما بدان «دنیای» من
هر دو چشمم منتظر،فرش قدم هایت شده

اختیاری نیست بر لبها نیاید نام تو
در سرم غوغا و قلبم تنگِ دیدارت شده

چند ماهی این منِ افسرده حال و خسته دل
در نبودت گوییا تب کرد و بیمارت شده

«قول دل کندن گرفتی»،باشد اما حس من
بی گمان همچون گذشته گرم بازارت شده

عکس هایت یک به یک شوری عشقم را چشید
هر زمانی که دو چشمم محو چشمانت شده

کاش برچیده شود این دوری و درد فراق
ای نگارا این دلم،دیریست کم طاقت شده

کافه دکلمه

31 Oct, 14:28


https://t.me/Rahgozarta?livestream=e38f3de61665577885

کافه دکلمه

31 Oct, 13:20


🦋
یاﺩﺕ ﻫﺴﺖ ﻣﺎﺩﺭ ...؟؟؟
ﺍﺳﻢ ﻗﺎﺷﻖ ﺭﺍ ﮔﺬﺍﺷﺘﻰ ﻗﻄﺎﺭ، ﻫﻮﺍﭘﻴﻤﺎ ﻛﺸﺘﻰ ...
ﺗﺎ ﻳﻚ ﻟﻘﻤﻪ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﻏﺬﺍ ﺑﺨﻮﺭﻡ ﺷﺪﻯ ...
ﺧﻠﺒﺎﻥ ،ﻣﻠﻮﺍﻥ، ﻟﻮﻛﻮﻣﻮﺗﻴﻮﺭﺍﻥ ...
ﺑﻪ ﻣﻦ ﻣﻴﮕﻔﺘﻰ : ﻋﺰﻳﺰﻡ، ﻏﺬﺍ ﺑﺨﻮﺭ ﺗﺎ ﺯﻭﺩ
ﺑﺰﺭﮔﺸﻰ ﺁﻗﺎ ﺷﻴﺮﻩ ﺷﻰ ...
ﺣﺎﻻ ﻣﻦ ﺑﺰﺭﮒ ﺷﺪﻩ ﺍﻡ، ﺗﻮ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮ ...
ﺣﺎﻻ ﻣﻦ ﻗﻮﻯ ﺷﺪﻩ ﺍﻡ، ﺍﻣﺎ ﺗﻮ ﺿﻌﻴﻒ ...
ﻛﺎﺵ ﻣﻦ ﻫﻴﭽﻮﻗﺖ ﺑﺰﺭﮒ ﻧﻤﻴﺸﺪﻡ ﺗﺎ ﺗﻮ
ﻫﻤﻮﻧﻄﻮﺭ ﺟﻮﺍﻥ ﺑﻤﺎﻧﻰ ...
ﻛﺎﺵ ﻫﻴﭽﻮﻗﺖ ﻗﻮﻯ ﻧﻤﻴﺸﺪﻡ، ﻛﻪ ﺍﻻﻥ ﺿﻌﻒ
ﺭﺍ ﺩﺭ ﺻﻮﺭﺕ ﺯﻳﺒﺎﺕ ﻧﺒﻴﻨﻢ ...
ﺩﺳﺘﻬﺎﻳﺖ ﺭﺍ ﻧﻮﺍﺯﺵ ﻣﻴﻜﻨﻢ، ﺗﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﺧﺎﻃﺮﺍﺕ
ﺧﻮﺏ ﺯﻧﺪﮔﻴﻢ ﺭﺍ ﺑﯿﺎﺩ ﺍﻭﺭﻡ ...
ﺳﻼﻣﺘﯽ ﻣﺎﺩﺭ ﮐﻪ ﺧﻤﯿﺪﻩ ﺗﺮﯾﻦ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻩ ﺩﻧﯿﺎﺳﺖ ...


🦋تقدیم تمام مادران عزیز 🦋

کافه دکلمه

31 Oct, 13:19


می نویسم از تو و خودکار شاعر می شود
دایره در دایره پرگار شاعر می شود

چشم در چشم تو گویی آینه در آینه
چشم من در لحظه ی دیدار شاعر می شود

از تو می گویم ، غزلها بر لبم گل می کند
با تو هر گنگ و کری انگار شاعر می شود

بلبل از شوق تو می خواند بهاران می رسد
با تو سرو و کاج حتی خار شاعر می شود

می چکد اشکم به دامن گونه ام گل می کند
اشک هم بر گونه ی تبدار شاعر می شود

مثل خورشیدی و می تابی به قلب سرد من
سایه ی من بر سر دیوار شاعر می شود

بر در میخانه ها نام تو را باید نوشت
با تو هرکس مست یا هشیار شاعر می شود

بر سر بیمار دل از لطف حاضر شو ببین
با طبیبی چون تو هر بیمار شاعر می شود

خشت خشت هر بنا با عشق چون بالا رود
سنگ عاشق گردد و معمار شاعر می شود

#لیلا_عبدی

کافه دکلمه

31 Oct, 13:17


گفتی بگو که در چه خیالی و حال چیست؟
ما را خیال توست تو را در خیال چیست؟

جانم به لب رسید چه پرسی ز حال من؟
چون قوت جواب ندارم سوال چیست؟

بی‌ذوق را ز لذت تیغت چه آگهی؟
از حلق تشنه پرس که آب زلال چیست؟

گفتم همیشه فکر وصال تو می‌کنم
در خنده شد که این همه فکر محال چیست؟

دردا که عمر در شب هجران گذشت و من
آگه نیم هنوز که روز وصال چیست؟

چون حل نمی‌شود به سخن مشکلات عشق
در حیرتم که فایدهٔ قیل و قال چیست؟

ای دم به دم به خون هلالی کشیده تیغ
مسکین چه کرد؟ موجب چندین ملال چیست؟


#هلالى_جغتايى

کافه دکلمه

31 Oct, 10:19


تو ای نامت نُتِ زیبای لبها مردِ مِیدانم!
برایم محوری ، آرامشی ، شورِ بهارانم !

چه بسیار است در وصفت ردیف واژه های من
فقط می گویم از دنیا سری ، سرمایه ی جانم!

حریم دست های تو ، بلندای غزل هایم
هجاها از نگاه تو ، نشسته روی دامانم

قوافی از تو می گیرد ، تمام بیت های من!
چه شوری می زند قلبِ پُر از ضربانِ دیوانم

نفس هایت شده امضای شعر و برکت دفتر
فقط کافی ست نامت را به روی دیده بنشانم

دعاهایت شده امن یجیبُ المضطرِ جوهر
که دستت میبری بالا غزل بی وفقه میرانم

شدی شمع شب تارم و چکه چکه میریزی!
به پایم عمر خود را، چشمه ام شمع فروزانم!

تو ای دریای آرامم در این ظلمت سرا هر شب
بغل گیرم که موجی خسته از طوفان گریزانم !

به رگهایم دواندی خون! به دستانم توان دادی
نباشد روی تو من ! فصل پاییزم ، زمستانم !

شکسته قامتت از بس که دادی جان به پای من
فدایت مادرم ! جام جهانم ، دین و ایمانم

کافه دکلمه

31 Oct, 10:19


قلمم حوصله كن سخت پريشان شده ام
راوى قصه ى دلتنگى و هجران شده ام

قلمم اشك من و جوهر تو ميگويد
شاعرى خسته و درمانده و حيران شده ام

قلمم گوشه ى آن دفتر شعرم بنويس
كه پر از هق هق و افسرده و گريان شده ام

قلمم خسته ام انگار خودت ميدانى
موج سرگشته ام و بستر طوفان شده ام

قلمم شعر كه نه حرف دلم روى زبان
تو به رقص آمده من صاحب ديوان شده ام

قلمم مانده در اين غربت تنهايى خويش
گويى آواره ترين شاعر دوران شده ام

فصل پاييز و هوا مستعد عاشقى است
قلمم حوصله كن شاعر باران شده ام


#ناشناس

کافه دکلمه

31 Oct, 07:36


شرمندم هنوزعکساتودارم /--آهنگ مجید خراطها صلیقه امین😔👌🚫

کافه دکلمه

31 Oct, 07:36


دست کوتاه من و دامن آن سرو بلند؟
سایهٔ سوخته‌دل! این طمع خام مبند

دولت وصل تو ای ماه نصیب که شود
تا از آن چشم خورد باده و زان لب گل قند

خوشتر از نقش تواَم نیست در آیینهٔ چشم
چشم بد دور زهی نقش و زهی نقش‌پسند

خلوت خاطر ما را به شکایت مشکـن
که من از وی شدم ای‌دل به خیالی خرسند

من دیوانه که صد سلسله بگسیخته‌ام
تا سر زلف تو باشد نکشم سر ز کمند

قصّه ی عشق من آوازه به افلک رساند
همچو حسن تو که صد فتنه در آفاق افکند

سایه از نازوطرب سر به فلک خواهم سود
اگر افتد به سرم سایه ی آن سرو بلند

#هوشنگ_ابتهاج🖋️🖋️

کافه دکلمه

31 Oct, 07:35


‍ " مرگ پدر "

پـدر بـا رفتنـت دیگـر ، دل بشکستـه ای دارم
درون سینه جـای دل ، غم خون بسته ای دارم

خزان شدغنچه عمرت چه طوفانی به پا کردی
کنـار مـرقـد پـاکت ، بـه بیـن گلـدستـه ای دارم

پـدرمـرگ جگـرسـوزت پـروبال مرا بشکست
از ایـن کـار فلک آخـر ، پـر بشکسته ای دارم

نگـاه بی گنـاه مـن ، پـد ر دائـم تـو را جـویـد
بیا بنگـر که از مرگت چه جان خسته ای دارم

نمـی دانـم تـو مـی دانـی پـدر در ماتـم مـرگت
ز بس خون از مژه آمد دو چشم بسته ای دارم

بـه جان آمد دل "رافغ " ازاین ماتم سـرا دیگر
پریشان خاطری تا کی ، غم برجسته ای دارم

#غفارحسین_نژاد_رافغ🖋️

کافه دکلمه

29 Oct, 21:14


🧡نیایش شبانه با حضـــــرت عشق ❤️❤️

🤍مــهــربــان خـــدایـــم
🧡در این واپسین ساعات شب
🤍ببخش گناهانیکه دانسته و یا ندانسته
🧡مـرتـکـب شـدیـم آرامـشـی
🤍عطا بفرما به قلبهای بی تابمان

🧡آمـــیـــن یـــا رَبَّ🤲

🤍معجزه های ﺧﺪﺍ همیشه وجود دارد
🧡ﻫﻤﺎﻥ ﺧﺪﺍﯼ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﯽ ڪہ
🤍ﺑــﺮ ﺳــﺮﺁﻓـﺮﯾـﺪﮔــﺎﻧـﺶ
🧡ﺩﺳـﺖ ﻧـﻮﺍﺯﺵ مـیـڪـشـد

🤍ﻭ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺭﺍ ﺑﺮﻟﺒﺸﺎﻥ می‌ نشاﻧﺪ
🧡در پایان این شـب زیـبـا
🤍شما را به خــدا میسپارم

🧡شـبـتـون زیبا و در پناه خداوند یکتا


۰

کافه دکلمه

29 Oct, 21:06


رویای شب های منی،‹تـ∞ـو› همونی که عاشقشم💜🌼"

شبتون عاشقانه ❤️⭐️

کافه دکلمه

29 Oct, 21:05


اوج زیبایی
فقط اونجا که نزار قبانی می‌گه:

«من چرا از شهرها و سرزمین‌ها حرف می‌زنم؟
تو شهر منی
"چهره ات" وطن من است
"صدایت" وطن من است»

کافه دکلمه

29 Oct, 21:04


بارها اینو گفتم که
شادی و آرامشی رو که در
زندگیم دارم
محصول انتظاریست که
از هیچ کس ندارم،
جز از خدای خود ...
👌❤️

کافه دکلمه

29 Oct, 20:57


دکلمه



خسته ام !!!
دلم گرفته ....
خیلی وقته دنبال یک تکیه گاهم
یکی که پشتمو بهش تکیه بدم به پشتش وچشمامو ببندم وسرمو روبه آسمون بالابگیرم و
یه نفس عمیق بکشم
خیلی وقته دنبال یک شونه ام سرمو بذارم رشونه هاش وچشمامو ببندم وبه هیچی فکرنکم...
خیلی وقته سردرگمم؛ گیج وگمراهم
انگار یه چیزی گم کردم
یه چیزی شبیه احساسم ؛ یه چیز شبیه افکارم
یه چیز شبیه خوشحال بودن
یه چیزی مثل خندیدن
من خیلی وقته شبیه به خودمو گم کردم
آره !!
من خیلی وقته خودمو گم کرده ام
خیلی وقته نه زندگی کردنم
نه خندیدنم ؛ نه نفس کشیدنم ؛ نه احساس کردنم
نه نگاه کردنم به آدمهای دوروبرم
هیچ چیم شبیه خودم نیست
من خیلی وقته آدمهای واقعی دوروبرمو گم کرده ام
آدمهایی که میشد فهمیدشون
میشد بهشون اعتماد کرد
می شد برای درد دل کردن بهشون پناه برد
اون آدمهایی که می شد بهشون تکیه کرد ویه مدت خودتو رها کنی واونا تکیه گاهت باشن
انقدر روپاهای خودم ایستادم خسته شدم
پاهام جون ندارن
انقدر به خودم دلداری دادم وگفتم قوی باش
کم نیار ؛ روپاهات استوار باش دیگه پاهام جون ندارن
انقدر سکوت کردم وهیچی نگفتم وتوخودم ریختم ، همه فکر میکنند من کم حرف میزنم
من نمیتونم باکسی ارتباط بگیرم
اونی که سکوت میکنه واز همه فرار میکنه معنی این نیست که حرفی نداره
نه حرف ها زیاد
درد دلها زیاده
ولی آدمی که باشه وبشینه گوش بده نیست
آدمی که بتونه گوش بده ودرک کنه نیست
خیلی وقته که دیگه یک رنگ بودن وواقعی بودن از آدمها دور شده
خیلی وقته که دیگه آدمهارو نمیشه شناخت
نمیشه باور کرد
میترسی ؛ از همه ؛ حتی از اونی که فکر میکنی از
همه نزدیک تره وبهتره
خیلی وقته هرروز توخیابونها راه میرم
به آدمها نگاه می کنم
دنبال کسی میگردم
نمیدونم کیه ؛ کجا میتونم پیداش کنم
دوست دارم یکی رو ببینم وهمون لحظه
که چشمم بهش میوفته ، ته دلم خالی بشه
چشام برق بزنه
چین پیشانی وگره ابروهام صاف بشه
جوری که انگار گم شدمو پیدا کرده باشم
همونجا دستشو بگیرم
بشینم وبدون هیچ مقدمه ایی شروع کنم دردامو بریزم بیرون
اونم ببینه وبشنوه بغلم کنه
تودلم سنگینی بزرگی دارم
تومغزم هیاهوی زیادی هست
چشام همش خیسه
روحم ، جسمم خیلی سنگینه
نیاز دارم خالی بشم
نیاز دارم سبک کنم
دردامو بدم دست یکی ببره دور کنه ازم
دیروز توبازار آهنگرها داشتم راه میرفتم
چشمم به یه پیرمرد افتاد
فلزات رو میذاشت تو کوره بعد میاورد بیرون وباچکش بزرگی که داشت محکم ضربه میزد
اون لحظه دلم خواست برم بگم عموجون
میشه به هم کمک کنیم
میشه من بجای شما چکش بزنم
شما بشینید وخستگیت دربیاد
منم از دست این آدمها ، این دردها واین دنیای که کسی معنی احساس وعاطفه نمیدونه به این چکش واین فلز بی زبون پناه ببرم ودق ودلیمو روشون خالی کنم
حداقل این فلزات سرد احساسشون بیشتره
وقتی ضربه میزنی تغییر میکنن وحالتشون عوض میشه
دوست داشتم چکش رو بگیرم دستم وانقدر محکم ضربه بزنم جوری که همه دردهام از گلوم بیاد بیرون وخودمو خالی کنم
هرکاری کردم نتونستم بگم
این آدمها جوری منو ترسوندن حتی از پناه بردن به اون پیرمرد آهنگر بیچاره هم امتناع کردم
وباهمون دردها از اونجا هم گذشتم وباخودم دوباره بردمشون
امیدوارم توزندگیتون ی آدم امن داشته باشید
چون نباشه درد از پا درمیاره آدمهارو همونجوری که من الان نه جسمی مونده
نه روحی
نه روانی
نه احساسی
ونه آدمی که بهش پناه ببرم 💔


#جمشیدکوردستانی

🌱🌻

کافه دکلمه

29 Oct, 20:34


#مهربانم_جانم_نبضم_ضربانم
مبادا امشب دیر کنی،
تمام جانِ من
به همین دیدارهای شبانه اسٺ
رویاهایی که هر شب می بینم
تا زنده بمانم...
#شبت_بهشت_تک_ستاره_ی_آسمونم♥️


‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

کافه دکلمه

29 Oct, 20:32


💖خدایا
شب را در سکوت و تاریکی آفریدی
تا همه از هیاهو و شلوغی روز
به آرامش برسند
پس آرامش حقیقی،
خیالی آسوده وخوابی آرام را
نصیب دوستانم کن

#شبتون_زیبا 🌙

‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌

کافه دکلمه

29 Oct, 19:21


آهنگ جدید ایمان غلامے بہ نام

آهاے دنیا من خسته شد
م😔✌️

کافه دکلمه

29 Oct, 19:11


🍁نیایش شبانه با حضـــــرت عشق ❤️❤️

🍂خـدايا اميدمان به لطف توست

🍁الـــــهـــــی🙏
🍂هیچ کسی را درگـرفـتـاری رهـا نـکـن

🍁رحمتت را برای همه عـزیزانم جاری بفرما
🍂و فردایی سراسر خیر و برکت برای
🍁دوســتــــانـــم مـــقـــدر فـــرمــــا

🍂آمـــــیـــــن یــــــا رَبَّ🙏

🍁نـگـران فـردایـت نـبـاش دوسـت مـن
🍂خدای دیروز و امروزمان ، فردا هم هست

🍁شـبـتـون نـورانـی و در پـنـاه خـدا

۰

کافه دکلمه

29 Oct, 19:11


ٰ
"قرار" من باش
تا در "مدار" تو باشم
چه قرارو مداری بهتر از این..!♥️
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌

کافه دکلمه

29 Oct, 19:11


‍ زیبای جهان کیست   بجز دلبرنازم
تا درطلبش  جان و دل وعمرببازم
*♥️*
ساقی بده برما می گلگون  که به 
صد شوق
سربرقدمت دارم و  برعرش فرازم
*♥️*
توشمعی وپروانه  من سوخته بالم
می سوزم  و همواره  دراین سوزو گدازم
*♥️*
اسراردل خویش    ای  دلبر  طناز
گوبا من دلداده،که من محرم رازم
*♥️*
مردم نگرانندومن ازشیوه ی عشاق
در مهر دل عاشق تو    غرق نیازم
*♥️*
دردست من عاشق مسکین چه توان
دید؟
من بنده ی آن پاکدل .... بنده نوازم
*♥️*
ای سرسبد  این همه گلچهر بهشتی
خواهم زگل روی تو  گلخانه بسازم

کافه دکلمه

29 Oct, 19:11


دارم از زلفِ سیاهش گِلِه چندان که مَپُرس
که چُنان ز او شده‌ام بی سر و سامان که مَپُرس

کَس به امّیدِ وفا ترکِ دل و دین مَکُناد
که چُنانم من از این کرده پشیمان که مپرس

به یکی جرعه که آزارَ کَسَش در پِی نیست
زحمتی می‌کشم از مردمِ نادان که مپرس

زاهد از ما به سلامت بگذر کاین مِیِ لعل
دل و دین می‌برد از دست بدان سان که مپرس

گفت‌وگوهاست در این راه که جان بُگْدازد
هر کسی عربده‌ای این که مبین آن که مپرس

پارسایی و سلامت هَوَسم بود، ولی
شیوه‌ای می‌کند آن نرگسِ فَتّان که مپرس

گفتم از گویِ فلک صورتِ حالی پرسم
گفت آن می‌کشم اندر خمِ چوگان که مپرس

گفتمش زلف به خونِ که شکستی؟ گفتا
حافظ این قصه دراز است به قرآن که مپرس
 
#حافظ

کافه دکلمه

29 Oct, 19:10


‍ زیبای جهان کیست   بجز دلبرنازم
تا درطلبش  جان و دل وعمرببازم
*♥️*
ساقی بده برما می گلگون  که به 
صد شوق
سربرقدمت دارم و  برعرش فرازم
*♥️*
توشمعی وپروانه  من سوخته بالم
می سوزم  و همواره  دراین سوزو گدازم
*♥️*
اسراردل خویش    ای  دلبر  طناز
گوبا من دلداده،که من محرم رازم
*♥️*
مردم نگرانندومن ازشیوه ی عشاق
در مهر دل عاشق تو    غرق نیازم
*♥️*
دردست من عاشق مسکین چه توان
دید؟
من بنده ی آن پاکدل .... بنده نوازم
*♥️*
ای سرسبد  این همه گلچهر بهشتی
خواهم زگل روی تو  گلخانه بسازم

کافه دکلمه

29 Oct, 17:27


نگران منی - زنده یاد مرتضی پاشایی

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‎‌

کافه دکلمه

29 Oct, 17:27


‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌C᭄‌ℳⁱᶫᵒᵛᵉᵧₒᵤ
❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌

کافه دکلمه

29 Oct, 17:26



گرچه این دلبستگی های زمینی خوب نیست
اتفاق است و می افتد ؛ دل که سنگ و چوب نیست

با چنین شوق تماشای من و زیبایی ات
صبر ... ممکن هم اگر باشد ، دگر مطلوب نیست

کفر ِ عشق آمیز ِ شیطان ، عبرت آموزم شده است
گرچه در چشم شما جز بنده ای مغضوب نیست

از شب یلدای انکار و مصیبت خسته ام
من مسیحا نیستم ؛ دل حضرت ایوب نیست !

نیست مولانا ... جهان از شمس تبریزی پر است
تشنه جانی کو ؟ وگـــرنه قحطی محبوب نیست

قفل ، قلف و مبتلا را مفتلا گفتن خوش است
گرچه هر عاشق که دست افشان شود زر کوب نیست

آسمانی یا زمینی ... کاش عاشق میشدیـــم
گرچه این دلبستگی های زمینی ... خوب نیست !

#سیدعبدالله_ضیائی

کافه دکلمه

29 Oct, 17:26


ای فرستاده سلامم به سلامت باشی
غمم آن نیست كه قادر به غرامت باشی

گل كه دل زنده كند بوی وفایی دارد
تو مگر صاحب اعجاز و كرامت باشی

خانه ی دل نه چنان ریخته از هم كه در او
سر فرود آری و مایل به اقامت باشی

دگرم وعده ی دیدار وفایی نكند
مگر ای وعده ، به دیدار قیامت باشی

شبنم آویخت به گلبرگ كه ای دامن چاک
سزدت گر همه با اشک ندامت باشی

می كنم بخت بد خویش شریک گنهت
تا نه تنها تو سزاوار ملامت باشی

ای كه هرگز نكند سایه فراموش تو را
یاد كردی به سلامم به سلامت باشی

#هوشنگ_ابتهاج

کافه دکلمه

29 Oct, 17:26


جهان باآمدنهاےتوزیبامیشودعشقم!
پرازاحساس خوب وغرق رویامیشودعشقم

مےآیے از جهانےدور، پله پله تا پایین
درِهفت‌آسمان برروےتووامیشودعشقم!

تورامیبیندوچشمش چه برقےمیزندخورشید
زمین آغوشِ بازےاز"بفرما"میشودعشقم!

صداےگریه درقنداقِ برگ یاس میپیچد
فرشته سربه گوشَت،غرق نجوامیشودعشقم!

نمیدانم چه میگویدڪه مثل غنچه میخندے!
به لبخندت گلستانےشڪوفا میشودعشقم!

نه تنهامن ڪه مبهوت توام،باخنده‌ےنازت
هزارآیینه سرشارتماشامیشودعشقم!

چه خوشبختم ازاینڪه آمدےوسیب آوردے
بهشت آرزوهاباتومعنامیشودعشقم!

نه دیگرمیڪشدمثلت خدانازنگاهےرا
نه هرگزراززیباییت افشامیشودعشقم!

تویےآن"شوخِ شیرین‌ڪارشهرآشوبِ" فال من
چه شورےباتودرهربیت برپامیشودعشقم!

نه تنهااین غزل،بلڪه به جامیماندازشهراد
هرآن شعرےڪه بانام توامضامیشودعشقم!

#شهراد_میدری
‌‌‌‌‌‌‌‌

کافه دکلمه

25 Oct, 10:18


#فاطمه___مهلبان

کافه دکلمه

25 Oct, 10:12


🥀

بخونید خیلی قشنگه
ﺑﺎﺑﺎ ﭘﻮﻝ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ !
ﺑﺎﺑﺎ ﻟﺒﺎﺱ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ !
ﺑﺎﺑﺎ ﮐﺘﺎﺏ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ !
ﺑﺎﺑﺎ ﻣﻮﺗﻮﺭ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ !
ﺑﺎﺑﺎ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ !
ﺑﺎﺑﺎ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ ﺑﺮﻡ ﻣﺴﺎﻓﺮﺕ ، ﭘﻮﻝ ﺑﺪﻩ !
ﺑﺎﺑﺎ ﭘﻮﻝ ﺑﺮﺍﯼ ﺷﻬﺮﯾﻪ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ !
ﺑﺎﺑﺎ !...
ﺑﺎﺑﺎ !...
ﺑﺎﺑﺎ !...
ﻭﻟﯽ ﯾﮏ ﻣﺮﺗﺒﻪ ﻫﻢ ﻧﮕﻔﺘﻢ :
ﺑﺎﺑﺎ ! ﻫﻤﯿﻦ ﮐﻪ ﭘﯿﺸﻢ ﻫﺴﺘﯽ ﺑﺮﺍﻡ ﮐﺎﻓﯿﻪ...
ﺑﺎﺑﺎ ! ﺑﻮﺩﻥ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﺗﻮ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ ﯾﮏ ﺩﻧﯿﺎﺳﺖ !
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺍﺯ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﻫﺎﻡ ﻭ ﺍﺯ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ ﮐﻪ ﺩﻟﻢ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺖ داشته باشم ﺑﻬﺶ ﻧﻖ ﺯﺩﻡ !
ﻭﻟﯽ ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ ﺍﺯﺵ ﻧﭙﺮﺳﯿﺪﻡ :
ﺑﺎﺑﺎ ! ﺗﻮ ﺍﺯ ﻣﻦ ﭼﯽ ﻣﯿﺨﻮﺍﯼ؟؟؟
کاش سوره ای به نام "پدر" بود که این گونه آغاز میشد:
قسم بر پینه ی دستانت، که بوی نان میدهد
و قسم بر چشمان همیشه نگرانت...
قسم بر بغض فرو خورده ات که شانه ی کوه را لرزاند
و قسم بر غربتت،
وقتی هیچ بهشتی زیر پایت نیست ...😔

#ﺳﻼﻣﺘﯽ_ﻫﺮ_ﭼﯽ_ﺳﺎﻻﺭﻩ_ﻫﺮﭼﯽ_ﻓﺮﺷﺘﻪ_ﺑﻨﺎمه_ﭘــ_______ـــــﺪﺭ❤️

کافه دکلمه

25 Oct, 10:10


شعر... 🍂

🕊

این همه شعر نگفتم که بخوانی بروی
این همه درد کشیدم که بمانی نروی

سقف چشمانم اگر بستر باران شده است
گیرِ همسایهٔ بی شرم زمستان شده است

من چرا این همه بیعار شدم داغ شدم
خارِ بیزاری و ممنوعه ی این باغ شدم

تا فراموشی من فرصت چندانی نیست
دیگرم ترس از این حالت زندانی نیست

شورهایم همه شد صرفِ نمکدان دلت
خم به ابروت نبر ! زخم بزن جان دلت

شاید این دست سبک حبس کند این نفسم؛
ببرد بر سر بازارِ خجالت قفسم

از حراجی شدنم تلخ ترین شعرِ دلم ؛
میچکد بر تنِ دفتر،من از اینها خجلم

پای ناباوری ات جان خود آتش زده ام
مثل یک کوره مذاب و خودِ آتشکده ام

بارها زخم دلم باز شده با تَرکی
گفتم آرام بگیر داد نزن دل ! الکی

گوشم از داد و فغانش همه شب کر میبود
من ندیدم که نفس هاش به آخر میبود

خاک عالم به سرش ریخته ام این همه سال
باز می گویمش اینقدر نکش آه ، ننال

این چه قانون جدیدی است که در مَحکمِتان
پای یک دل بخورد جای دفاعش پَرِتان

شاهد و متهم و شاکیِ قلبم شده ام
آاای قاضی من ابدها به سکوتم زده ام

آفرین و عجبی نیست اگر چرخِ شما
می برد پای بلا مانعِ ما را به فنا !

شرم دارم که بگویم دلم آواره شده است !
بنویس این دل بدبخت ستمکاره شده است

بنویس از همه یک زخم به روی تنش است
نعشِ خونینِ دلِ امشب وسطِ دامنش است

بس که بی قاعده پیچید به بازی و پَرم
گردنِ دل شده باریک تر از موی سرم

گردنش را بزنید تا که نماند به زمین
جرم او مهر و وفا بوده به این خلق همین

حالِ من حالِ همان اسیرِ در بند شده است
نرخ یک سیر نفس در قفسش چند شده است؟

دانه پاشیدنت از روی ترحم به من است؟
یا برای فرجِ سوخته ی این چمن است ؟

ریشه ام خشک شده نم نم باران نرسان
بیش از این نعشِ مرا اینور و آنور نکشان

دور دیوار گلویم زده ای دارِ دلم
میفشارد نفسم را پسِ انکارِ دلم

من به پایان خط افتاده ام از این تکرار
دستت از روی دلم ، پا ز گلویم بردار

پاره شد بندِ دلم از ، همه آمالِ جهان
رفتم از دست ندارم نفسی درخورِ جان

جرعه های ضربان را به جنونم نچکان
مانده ی خاک سیه را تو به رویم بتکان

لذت خواب ابد را به دو دنیا ندهم
کار وامانده ی امروز به فردا ندهم

خواب دیدم همه جا"پونه"سبز است و قرار
می روم تا بزنم بوسه به دستانِ بهار...

کافه دکلمه

25 Oct, 10:09


🎙📻نریشن


ای کاش ای کاش ای کاش...

ای کاش شاملو از معجزه آغوش ها و لبخندها و فریاد دردهای مشترک بیشتر مینوشت
کاش فروغ از دردهای به سکوت واداشته انسان ها و هجرت بی انتهایش در بهار روشن بیشتر ترانه میخواند
کاش نیما،
کاش نیما از چشم به راهی ها و کاه شمردن دنیا به وسعت زرورق نوشته های روی سیگارش بیشتر خاکستر میکرد…
کاش فریدون از برگ های سفید دفتر، و سیاه خط های بی ادعایش بیشتر سخن میگفت و
بیشتر دو بیتی های کوتاه و بلند مهتاب قدم زدنهای را در یک جرعه سر میکشید..
کاش سیمین از دلگرفته ها میگفت و هوای گریه بامن را با دو فنجانی که مدفونش کردن با خدا به صحبتها مینشست،
و کاش قیصر باز، حرف های ناتمامش را تمام کرده بود واز چه زود دیر شدن های جوانی بیشتر میسرود..
کاش رهی رسوا شدن دل ها را باز جار میزد وحدیث جوانی را با اشک چشمانش مینگاشت،
کاش ثالث شعرهای رفته بر باد رابا صدای ناتوان و سینه پردردش روایت میکرد
و در پس هر نگاه ساده جنون را به تصویر میکشید..
کاش یغما باز از سادگی ها بگوید و باز در هوایش بیقرار شود و در چهل سالگی دوباره اش
عکس دختر مو مشکی را در لابلای آلبوبها بستاید و آن را دلیلی بر یک عشق پاک بنامد،
کاش مریم باز مرغ آمین را دکلمه کند و دوستت دارم ها را در حضور همه فریاد بزند..
کاش اشعار مهمان دوست در کتاب کودکان یادآور خاطرات کودکیمان را تیک بزند و
کاش زرتشت بود و تکرار پندار و کردار و گفتار نیک ها را دوباره بر همگان باز میگفت و
منشوری از انسانیت امروزی تدوین مینمود..

دنیای ما پر از ای کاش هایی
است که آینده را به انتظار نشسته اند

کافه دکلمه

25 Oct, 08:59


#کلیپ

کافه دکلمه

25 Oct, 08:58


مستیم و نداریم غم سود و زیان را
هر شب بفروشیم به جامی دو جهان را

چون کوزهء سربستهء پنهان شده در خاک
یک عمر ز ترس همه بستیم دهان را

بگذار لبی بر لبم ای ساغر دلخون
تا فاش کنم پیش تو اسرار نهان را

مهمان توام چند صباحی دگر ای عمر!
اینقدر میازار من سوخته‌جان را

گر نیست به جز خون جگر مزد من از عشق
بر شانه چرا می‌کشم این بار گران را

تا من شوم آسوده و خشنود شود یار
با من بزن ای مرگ! به تیری دو نشان را

جای طلب بوسه وفا خواستی ای دل
دیدی که نه این را به تو دادند نه آن را

راضی به عذاب دگران نیستم اما
گر عادلی ای چرخ! فلک کن دگران را

کافه دکلمه

25 Oct, 08:58


ای ﺟﻬﺎﻧﯽ ﻣﺤﻮ روﯾﺖ، ﻣﺤﻮ ﺳﯿﻤﺎی ﮐﻪای؟
ای ﺗﻤﺎﺷﺎﮔﺎﻩ ﻋﺎﻟﻢ، در ﺗﻤﺎﺷﺎی ﮐﻪای؟

ﻋﺎﻟﻤﯽ را روی دل در ﻗﺒﻠﻪ‌ی اﺑﺮوی ﺗﻮﺳﺖ
ﺗﻮ ﭼﻨﯿﻦ ﺣﯿﺮان اﺑﺮوی دﻻرای ﮐﻪای؟

ﺷﻤﻊ و ﮔﻞ ﭼﻮن ﺑﻠﺒﻞ و ﭘﺮواﻧﻪ ﺷﯿﺪای ﺗﻮاﻧﺪ
ای ﺑﻬﺎر زﻧﺪﮔﯽ! آﺧﺮ ﺗﻮ ﺷﯿﺪای ﮐﻪای؟

ﭼﻮن دل ﻋﺎﺷﻖ ﻧﺪاری ﯾﮏ ﻧﻔﺲ ﯾﮏﺟﺎ ﻗﺮار
ﺳﺮ ﺑﻪ ﺻﺤﺮا دادﻩ‌ی زﻟﻒ ﭼﻠﯿﭙﺎی ﮐﻪای؟

ﭼﺸﻢ ﻣﯽ‌ ﭘﻮﺷﯽ ز ﮔﻠﮕﺸﺖ ﺧﯿﺎﺑﺎن ﺑﻬﺸﺖ
در ﮐﻤﯿﻦ ﺟﻠﻮﻩ‌ی ﺳﺮو دﻻرای ﮐﻪای؟

ﻧﺸﮑﻨﯽ از ﭼﺸﻤﻪ‌ی ﮐﻮﺛﺮ ﺧﻤﺎر ﺧﻮﯾﺶ را
از ﺧﻤﺎرآﻟﻮدﮔﺎن ﺟﺎم ﺻﻬﺒﺎی ﮐﻪای؟


#صائب___تبريزی

کافه دکلمه

25 Oct, 08:58


توی ذوق دیگران نزنیم، به هم ضدحال نزنیم.
این‌طور همدیگر را آزار ندهیم.
تاحالا هیچ موردی در تاریخ بشریت ثبت نشده که کسی گفته باشد:
از بس خوب ضدحال میزنه و ذوقم رو کور میکنه عاشقش شدم! عاشقش موندم!
هر بار که این کار را می‌کنیم آدم‌های دور و برمان یک‌قدم عقب می‌روند،
یک‌قدم دورتر می‌شوند و اندک‌اندک آن‌قدر دور که با هم غریبه می‌شویم.
آدم‌ها که دور شدند دیگر سر جای اول برنمی‌گردند.
آدم‌ها کِش نیستند...


#احسان_محمدی

کافه دکلمه

25 Oct, 07:18


چقدر با دل تنگم غزل ترانه نوشتم
پس از تو در خفقان از سکوت خانه نوشتم

میان هق هق هر شب کنار قاب نگاهت
برای درد سرم از نبود شانه نوشتم

گذشتی از من و گفتی مرا بهانه نگیری
قلم زمین ننهادم و بی بهانه نوشتم

درخت سبز امیدم میان هجمه‌ی طوفان
نداشت تاب و توان از سقوط لانه نوشتم

تو رفته بودی و دیگر نخواندی و نشنیدی
هزار قصه‌ی غم را که دانه‌دانه نوشتم

نگفتم از شب و روزم و رنج فاصله‌ها را
از اولش نشنیدی، من از میانه نوشتم

ببین چه محکم و مردم، چقدر حوصله کردم
که جای شکوه برایت فقط ترانه نوشتم...







#مریم_صفری

کافه دکلمه

25 Oct, 07:18


مهمان دلم باش، دلم جاے بدے نیست
این خانہ بہ غیر از تو، سراے احدے نیست

هر لحظہ بہ این ذوق ڪہ مے آیے و هستی
مے مانم و اندوه؛ ڪہ عمرم ابدے نیست

هرچند ؛ پر از زخم زمانہ است ؛ ولے امن
آرام بیا ؛ در دل من دیو و ددے نیست

من خستہ - دلم خستہ تر از من 
من ساحل متروڪہ ! مرا جزر و مدے نیست

سرد است زمستان چرا پالتو تنم نیست؟
بگیر دست مرا دوست مرا هیچ مددے نیست

مبادا سوے چشمم برود تا تو بیایی
بیا قاصدڪ باد بیا تا اجلے نیست

من عاشق سڪوتم و ڪم حرف مے زنم
هر وقت دل شڪستہ ترم حرف مے زنم

از تو شنیدہ ام ڪہ حریم خداست دل
با تو از آستان حرم حرف مے زنم

مثل «صبا» دلخوش یڪ شام تیرہ ام
وقتے ڪہ از نهایت غم حرف مے زنم

من عاشق سڪوتم و رنجے همیشگی
با لهجہ ے سیاہ قلم حرف مے زنم

دریا تویے و رود منم؛ رود رهگذر
یڪ روز مے رسیم بہ هم حرف مے زنم

آن وقت در ڪنار تو آرام مے شوم
آن وقت با زبان دلم حرف مے زنم

این نامہ چند خط غم هر روزہ ے من است
من شاعرم... بہ لحن قلم حرف مے زنم

ﺩﻟﻔﺮﻭﺷﯽ ﻣﺴﺖ ﻫﺴﺘﻢ، ﻗﻠﺐ ﺻﺎﺩﻕ ﻣﯽ ﺧﺮﯼ ؟
ﺧﺴﺘﻪ ﺍﺯ ﻋﺸﻘﻢ،ﺑﮕﻮ ﺍﯾﻦ ﻗﻠﺐ ﻋﺎﺷﻖ ﻣﯽ ﺧﺮﯼ؟

ﺷﺎﻋﺮﯼ ﺩﺭﯾﺎﯾﯿﻢ، ﺩﻝ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺭﯾﺎ ﻣﯽ ﺯﻧﻢ
ﻏﺮﻕ ﺩﺍﺭﻡ ﻣﯿﺸﻮﻡ، ﭘﺎﺭﻭﯼ ﻗﺎﯾﻖ ﻣﯽ ﺧﺮﯼ؟

ﮔﻞ ﻓﺮﻭﺷﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ ،ﮔﻠﺪﺍﻥِ « ﮔﻞ ﺑﺎ ﺷﺎﻋﺮﯼ »
ﯾﮏ ﮐﻼﻣﻢ؛ « ﺷﺎﻋﺮﯼ » ﺭﺍ ﺑﺎ ﺷﻘﺎﯾﻖ ﻣﯿﺨﺮﯼ ؟

ﭼﻮﻥ ﺗﻠﻒ ﺷﺪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ،ﺳﺎﻋﺖ ﻧﻤﯽ ﺑﻨﺪﻡ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ
ﺳﺎﻟﻬﺎ ﺭﺍ ﻣﯽ ﻓﺮﻭﺷﻢ،ﺑﺎ ﺩﻗﺎﯾﻖ ﻣﯽ ﺧﺮﯼ؟

ﺳﺎﺩﮔﯽ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺩﺍﺭﻡ ،ﻣﯽ ﮐﻨﻢ ﺍﺭﺯﺍﻧﯿﺖ
ﺑﺎ ﺻﺪﺍﻗﺖ ﻣﯿﻔﺮﻭﺷﻢ ،ﺑﺎ ﺣﻘﺎﯾﻖ ﻣﯽ ﺧﺮﯼ ؟

ﺑﺎ ﻏﺰﻝ ﻫﺎ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﻫﺮ ﺩﺭﺩ ﺭﺍ ﺩﺭﻣﺎﻥ ﮐﻨﯽ
ﻣﺮﻫﻤﺶ ﺭﺍ ﻣﯽ ﻓﺮﻭﺷﻢ، ﻃﺒﻊ ِﺣﺎﺫﻕ ﻣﯽ ﺧﺮﯼ؟

ﮐﻮﻩ ﻏﻢ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺷﮑﺎﻓﺪ ﺩﺭﺩﻫﺎﯼ ﺷﺎﻋﺮﯼ
ﺷﺎﻩ ﺑﯿﺘﯽ ﻣﯽ ﻓﺮﻭﺷﻢ،ﻃﺒﻊ ﺧﺎﻟﻖ







#ناشناس

کافه دکلمه

25 Oct, 07:18


دوباره می‌نویسمت‌... کنارِ بیت آخرم
و چکه چکه می‌چکم...به سطر‌های دفترم

تو تازیانه می‌زنی به زخمه‌ی خیال من
من آب و دانه می‌دهم به خوش خیالِ باورم

تو مثل ماهِ برکه‌ای... و من غریق مست شب
دوباره تو... دوباره من... شناوری... شناورم

شنیده‌ام ز پنجره سراغ من گرفته‌ای؟
هنوز مثل قاصدک... میانِ کوچه پرپرم

گلایه از قفس کمی... کمی عجیب میرسد
خودم قفس خریده‌ام... برای این کبوترم

شبی بخواب دیدمت...میانِ تنگِ کوچه‌ها
قدم زنان... قدم زنان... تو را به خانه می‌برم

غزل بخواب می‌رود... به انتها رسیده‌ام
تمام من چکیده شد... کنارِ بیت آخرم ...





#حسین_منزوی

کافه دکلمه

25 Oct, 05:47


معیــن🤞🤞

اره خودم فداتــــــــم
فـــدای اون چشــاتـــم😊👌😍💃

#صبحتون_بخیر


‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎

کافه دکلمه

25 Oct, 05:46


الهی
زندگیتون بی گره بافته بشه

نقش آرامش
طرح شـــــادی
درقالب خوشبختی

به صدهـزار رنگ
خوشگــــل تـر از
گلهـای باغچــــه

سلام
صبح ادینه پاییزیتون
دلنشین 🍁🍂🍁

کافه دکلمه

25 Oct, 05:45


سازت اگرعشق بنوازد،
همه خلقت خواهند رقصید
زبانت اگرشیرین باشد،
همه پروانه‌ها گرد توخواهند آمد
قلبت اگر دریای رحمت باشد
همه درآن جای خواهند گرفت
پس عشق را بنواز
بازبان شیرینت بخوان
و باقلبت پذیرا باش!

سلام. صبحتون آرام و دل‌انگیز❤️

کافه دکلمه

24 Oct, 20:31


💫خــدایـا 🙏
آنگونه عزیزانم را بنگر
💫که احساس کنند
خوشبخت ترین کائناتند

💫دل هاشان را سرشاراز آرامش
و خانه هاشان را
💫گرمای محبت خدایی ات ببخش

شبتون بخیر و پر از آرامش الهی ‌‌

کافه دکلمه

24 Oct, 20:26


زیباتر از چشمت جهان گوهر ندارد
غیر از تو شعری را دلم باور ندارد

از بس لبت گیراست این دیوانه باید
تا روز مرگش چشم از تو بر ندارد

دنیا برای دردهای بیشمارم
از لمس دستت دارویی بهتر ندارد

من کشوری از شعرهای بی نظیرم
جغرافیایم غیر تو رهبر ندارد

دیوان من که برده دل از منتقد هم
شعری به غیر از چشم تو منجر ندارد

در دستم آمد موی تو فهمیدم آن دم
دارم طلایی را که هر زرگر ندارد

مویت صف آراییده من هم در مقابل
شاهی که پیش ارتشت لشگر ندارد

چشمم شده لال و زبان لکنت گرفته
غیر از غزل قلبم پیام آور ندارد

سرمایه ام شعر است میریزم به پایت
شرمنده مجنونت زر و زیور ندارد

باخون نوشتم دوستت دارم ته شعر
وقتی که دیگر این قلم جوهر ندارد

کافه دکلمه

24 Oct, 20:24


کاش می شد قفل دلتنگی  ، شکست
کاش می شد درب تاریکی، گسست

کاش می شدبین مردم، بودو زیست
کاش می شد مثل باران ها ، گریست

کاش می شد با محبت ، جان سپرد
کاش می شد بی توقع ، بود و مرد

کاش می شدخنده را، تکثیر کرد
کاش می شد با محبت ، جان سپرد

کاش می شد ، از پس دیوار، رفت
کاش می شد قفل دلتنگی  ، شکست

کاش می شددردها ، تقسیم کرد
کاش می شد. شعر را، تحلیل کرد

کاش می شد غصه ها، تقلیل کرد
کاش می شد نیمه ها ، تکمیل کرد

کاش می شد عذر یک ،تقصیرکرد
کاش می شد اشک را ،تبخیرکرد

کاش می شد عشق را، تقدیرکرد...




کافه دکلمه

24 Oct, 20:24


دیدی آخر با غـزل هایت هوایی شد دلم؟
بعد ازآن شیرین زبانیها چه حالۍشد دلم؟

اشتیـاقِ عـاشقی را، در نگاهت خوانده ام
اینچنین درگیـرِ چشمانت، فدایی شد دلم

مـن بـه اعجازِ غـزل بر قلب ایمان داشتم
باهمین اشعارِ تو مَسحور و جانی شد دلم

بیتِ آخر حرفهـای، این دلِ در بندِ توست
در هوایِ تـو عجب سر به هوایی شد دلم

می نویسم این غزل با عشق تقدیمِ تو باد
خوبِ من درفصلِ بۍباران بهاری شد دلم


کافه دکلمه

24 Oct, 20:23


‍ سخت است دلم تنگ تو باشد ... و نگویم
سخت است فقط عشق تو در سینه بجویم

سخت است نباشی و همه عمر بخندم
سخت است که با گریه دل از غصه بشویم

سخت است بدون تو نشستن ... و غنودن
در فکر تو باشم ... و نیایی تو به سویم

سخت است تحمل بکنم فاصله ها را
هرگز نتوان بی تو ره عشق بپویم

سخت است به هنگام جدایی دم آخر
با اشک دمادم بزنی بوسه به رویم

دل منتظر آمدنت هست شب و روز
ای کاش خودت را برسانی سر کویم


کافه دکلمه

18 Oct, 09:22


ᶫᵒᵛᵉᵧₒᵤഽ
جمعه بهانه ی خوبی ست
برای عاشقانه های پاییزی من و تو
من می نویستم
تو آن سر شهر میخوانی و ذوق می کنی
عجب فاصله ای داره عشقِ من و تو
کاش این جمعه به شب نرسد
من دلبرانه بنویسم
تو عاشقانه خوانی

#پریناز_ارشد

کافه دکلمه

18 Oct, 09:22


آخر هفته دلم تنگ تر از هر روز است
جمعه ها پای دلم لَنگ تر از هر روز است

ابر چشمم پُرِ از بغض و دلم بارانی است
سوز این حنجره خوش زنگ تر از هر روز است

سر به دیوار زدن چاره ی ناچار من است
به گمانم که دلت سنگ تر از هر روز است

جمعه ها روز نجات دل عاشق گر هست
پس چرا این همه دل تنگ تر از هر روز است؟

من و یادت چه غزلها که تغزّل کردیم
این تغزّل که خوش آهنگ تر از هر روز است

می رود جمعه ولی یاد تو از دل هرگز
در دلم عشق تو پر رنگ تر از هر روز است

کافه دکلمه

18 Oct, 07:05


دلم شکستی و جانم هنوز چشم به راهت
شبی سیاهم و در آرزوی طلعت ماهت

در انتظار تو چشمم سپید گشت و غمی نیست
اگر قبول تو افتد فدای چشم سیاهت

ز گرد راه برون آ که پیر دست به دیوار
به اشک و آه یتیمان دویده بر سر راهت

بیا که این رمد چشم عاشقان تو ای شاه
نمی‌رمد مگر از توتیای گرد سپاهت

بیا که جز تو سزاوار این کلاه و کمر نیست
تویی که سوده کمربند کهکشان کلاهت

جمال چون تو به چشم نگاه پاک توان دید
به روی چون منی الحق دریغ چشم و نگاهت

برو به کنج خراباتت ای ندیم گدایان
تو بختت آن نه که راهی بود به خلوت شاهت

در انتظار تو می‌میرم و در این دم آخر
دلم خوشست که دیدم به خواب گاه به گاهت

اگر به باغ تو گل بر دمید و من به دل خاک
اجازتی که سری بر کنم به جای گیاهت

تنور سینه ما را ای آسمان به حذر باش
که روی ماه سیه می‌کند به دوده آهت

کنون که می‌دمد از مغرب آفتاب نیابت
چه کوه‌های سلاطین که می‌شود پَر کاهت

تویی که پشت و پناه جهادیان خدایی
که سر جهاد تویی و خداست پشت و پناهت

خدا و بال جوانی نهد به گردن پیری
تو «شهریار» خمیدی به زیر بار گناهت

#شهریار

کافه دکلمه

18 Oct, 07:05


قصد  دارم  در  غزل  نقاشیِ  زیبا  کنم
چهره ی دلدارخود را این چنین معنا کنم
*♥️*
ماه را شرمنده از رخسار ماهش دیده ام
باید  امشب  بهترین ِ واژه ها   پیدا  کنم
*♥️*
غنچه لبهایش هزاران طعنه برگل میزند
گل که نه باید گلستان را به لب معنا کنم
*♥️*
قد و قامت  را  نگو  قامت  قیامت  میکند
استواریِ   دماوند   پیش   او   حاشا  کنم
*♥️*
آبی  دریا   گرفته   رنگ  ، از چشمان  او
صد خزر را پیش چشم ِمست او رسوا کنم
*♥️*
گوشه ی نقاشی ام امضا زنم سنگ صبور
امشبی  را  پیش  عکس  دلبرم فردا کنم
‌‎‌‌‌

کافه دکلمه

18 Oct, 07:04


تو را آنگونه مى خواهم كه باغى باغبانش را
شبيه مادر پيرى كه مى بوسد جوانش را
*♥️*
من آن سرباز دلتنگم كه با ترديد در ميدان
براى هيچ و پوچ از دست خواهد داد جانش را
*♥️*
پريشانم؛ شبيه پادشاهى خفته در بستر
كه بالاى سرش مى بيند امشب دشمنانش را
*♥️*
تو در تقويم من روزى نوشتى دوستت دارم
از آن پس بارها گم كرده ام فصل خزانش را
*♥️*
شبى در باد مى رقصند موهايت؛ يقين دارم
شبى بر باد خواهد داد مردى دودمانش را
*♥️*
پرستويى كه با تو هم قفس باشد نمى ترسد
بدزدند آب و دانش را، بگيرند آسمانش را
*♥️*
تو ماهى باش تا دريا برقصد، موج بردارد
تو آهو باش تا صياد بفروشد كمانش را
*♥️*
من آن مستم كه در ميخانه اى از دست خواهد رفت
اگر دستان تو پر كرده باشد استكانش را

کافه دکلمه

18 Oct, 04:03


🌻ســــلام
🍂صبح آدینه تون بخیر

🌻الهی سهم امروز شما
🍂از زندگی، فراوانی نعمـت

🌻سلامتی ، عشق
🍂اتفاقات لذت بخش
🌻و سعادت و موفقیت باشه

🍂آدینه تون زیبا در کنار خانواده

‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌✾࿐༅🍂♥️🍂༅࿐✾
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌   ‌‌‌‌‎

کافه دکلمه

18 Oct, 04:03


🌼💫صـبـح آدیـنـه تـون زیـبـا

🍁💫امــــیــــدوارم
🌼💫خونه‌هاتون پر از برکت
🍁💫رابطه‌هاتون پر از محبت و
🌼💫وجـودتـون سـلامت بـاشـه

🍁💫دلتون پر از اميد به زندگی
🌼💫و لحظه لحظه ی عمرتون
🍁💫سـرشـار از آرامـش بـاشــه

🌼💫با آرزوی بهترین لحظه ها
🍁💫آدینـه خوبی داشته باشید

‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌✾࿐༅🍂♥️🍂༅࿐✾
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌   ‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌
      

کافه دکلمه

17 Oct, 19:30


رو دل وا مونده
ی حسی جا مونده
پنهونکی عاشقی کنی....





●━━━━━━─────── ⇆ㅤㅤㅤㅤ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤㅤㅤ↻

کافه دکلمه

17 Oct, 19:30


گفت در چشمان من غرق تماشایی چقدر
گفتم آری، خود نمی‌دانی که زیبایی چقدر!

در میان دوستداران تا غریبم دید گفت:
دوره‌گرد آشنا! دور و بر مایی چقدر!

ای دل عاشق که پای انتظارش سوختی
هیچکس در انتظارت نیست، تنهایی چقدر

عاشقی از داغ غیرت مرد و با خونش نوشت
دل نمی‌بندی ولی محبوب دلهایی چقدر

آتش دوری مرا سوزاند، ای روز وصال
بیش از این طاقت ندارم، دیر می‌آیی چقدر

کافه دکلمه

17 Oct, 19:30


تمـامِ واژہ هاے من بـه‌ نـامِ تـو ترانہ شد
وَ نـامِ تـو بـہ روے لب سرودِ عاشقانہ شد

بہ انتظارِ ماهِ تو نشستہ ام بہ پُشتِ شب
بیـا امیدِ شب شڪن ، دلم پُر از بهانـہ شد

بـہ زیـرِ هـر قدم ڪنم نظارہ اے بہ ردِ خود
ڪہ اشڪِ دیدگانِ من بہ هرقدم جوانہ شد

نگاهِ پـاڪِ روشنت، نگاهِ بـا صفـاے عشق
نگاهِ من بـہ حُرمتت عظیم و بیڪرانـہ شد

تو ناخداے قلبـمے، و ساحلے بـہ موجِ دل
وَ رودِ چشمِ عاشقم، بہ سمتِ تو روانہ شد

نگینِ عشق و شادیت بہ تاجِ من جلا دهد
سراے قصرِ خالے ام بـہ گوهرت خزانہ شد

#محمد_امیری

کافه دکلمه

17 Oct, 19:30


چه خبرداری از این آتش در جان و تنم؟
شاید از باد به گوشت برسد سوختنم

شمعم و زندگی ام سوختن و ساختن است
ناگزیرم که بسازم کفن از پیرهنم

مثل یک جوی که از پای گلی می گذرد
می کشم یک سره تصویر تو را بر بدنم

تا پری وار به قصر دل من آمده ای
مثل افسانه ي موهوم جهانی کهنم

 از همان روز که نامت به دهانم افتاد
شاعران بر سر ذوق آمده اند از سخنم

بیم آن است که بر باد رود قصه ي من
همه جا پر شود آوازه ی عاشق شدنم

#ناشناس

کافه دکلمه

17 Oct, 15:36


عشـق وقـتی داخلِ قلبی اقامت می کند
چشمها دیگر به اشک وگریه عادت میکند
*♥️*
حاجتِ عـاشق وصال هست روز و  شب
می نشیند با خدای خود عبادت  می کند
*♥️*
با وضو میخوابد و درخواب زائر می شود
صورتِ معشوقـه را هرشب زیارت میکند
*♥️*
دلبرم تاجر شده دل می خرد با یک نگاه
در خیابان می رود راحت تجارت  میکند
*♥️*
آن درختِ بید هم وقتۍکه او رد میشود
با کمر خَم می شود بـر او ارادت می کند

کافه دکلمه

17 Oct, 15:36


گفتم که بوی زلفت گمراه عالمم کرد
گفتا اگر بدانی هم اوت رهبر آید


گفتم خوشا هوایی کز باد صبح خیزد

گفتا خنک نسیمی کز کوی دلبر آید


گفتم که نوش لعلت ما را به آرزو کشت

گفتا تو بندگی کن کو بنده پرور آید


گفتم دل رحیمت کی عزم صلح دارد

گفتا مگوی با کس تا وقت آن در آید...

# حافظ

کافه دکلمه

17 Oct, 15:35


مهربانی های تو بر زخمهایم مرهم است
خنده ات پایان هر درد و عذاب و ماتم است
*♥️*
هر کجا میگویم از احساس زیبایت گلم
عشق آدم در حقیقت اعتبار ادم است
*♥️*
بند بندم را به هر بندت چو با دل بسته ام
تا ابد هم بند احساست به قلبم محکم است
*♥️*
از تو بهتر چون ندیدم در محبت ،باز هم
جان به قربانت کنم در راه شیدایی کم است
*♥️*
هر کجا با من بمان ای عشق زیبا روی من
قامت قلبم بدور از یار شیدایم خم است
*♥️*
چون شدی عاشق مراهم خوب میفهمی گلم
حال عاشق در نبود دلستانش درهم است
*♥️*
با زبان ساده میگویم که میخواهم تو را
تا نگویی شعرهایی را که گفتی مبهم است..❤️

کافه دکلمه

17 Oct, 14:29


https://t.me/Rahgozarta?livestream=35facbfc8cf8b1445e

کافه دکلمه

17 Oct, 07:48


با تو خوشبخت ترین ادم دنیا شده ام
باتو فارغ ز غم و غصه ی فردا شده ام

تو شدی چونکه طبیب دل بیمار خودم
نیست دردی به دلم باز مداوا شده ام

شده عشق من و تو ورد زبان همگان
نخورم غصه که بین همه رسوا شده ام

عاشقی باهمه دردسرش شیرین است
خوشبحالم که ز احساس تو شیدا شده ام

پس زدی پای رقیبان همه را از قلبت
همه رفتند و خودم یکه وتنها شده ام

چه قشنگ است کنار تو نشستن ای یار
که چنین من به فدای تو فریبا شده ام

هرچه دارم به دل و جان بدهم درپایت
لب بجنبان که برای تو مهیا شده ام

شادی ام را ز تو دارم همه ی دلخوشی ام
باتو خوشبخت ترین ادم دنیا شده ام

#ناشناس

کافه دکلمه

17 Oct, 07:48


ندهد هيچ گلى عطـر خوش بوی تو را
نفـروشم بــه جهـان پیـچشی از موی تو را

نـاز ِچشمانِ تــو دل برده ، بـه جان ِتو قسم 
خوش کشیده است خدا آن خم ابروی تورا

هیچـکس جـای تــو را پـر نکند هیـچ زمان
کـار من نیـست فــراموش کنـد روی تــو را

آن زمان غصه سفر کرد از این جان که لبم 
بوسه زد چشم و لب و شانه و بازوی تو را

من اگــر اهـلِ محبـت شده ام لطف تو بود
چون گرفته است وجودم همه ی خوی تو را

خـواستـم دل نـدهم ، دل نسپارم به کسی
عــاجـزم وصف کنـم  قدرت جــادوی تو را

شـاعـر چشم دل آرای تــو شد سنگ صبور
تـا بـه تصویـر کشد قـــامت دلجــوی تو را

#جواد_الماسی
‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌.

کافه دکلمه

17 Oct, 07:48


قسم به نم نم باران که دوستت دارم
به اشک های خیابان که دوستت دارم
 
قسم به سعدی و حافظ، به منزوی قیصر
به شاعران پریشان که دوستت دارم
 
ورای فقه، ورای کلام، باور کن
ورای فلسفه عرفان که دوستت دارم
 
بجای این که بخواهم و یا ولش کن! نه!
عجیب نیست کماکان که دوستت دارم
 
قسم نمی خورم اما اگر قسم بخورم
به آیه آیه ی قرآن که دوستت دارم

#ناشناس

کافه دکلمه

17 Oct, 07:47


نیست آسان سخن سخت شنیدن گرچه
می پذیرم ز تو گر هرچه بگویی هرچه

دل به جز خواستهٔ دوست چه می خواهد؟ هیچ
ما گذشتیم ز خیر تو! بگو دیگر چه؟

خاطر موج، پریشان و دل ساحل، سنگ
فرض کن باز هم اصرار کنم، آخر چه؟

می توان مثل دو رود از دو طرف رفت ولی
باز اگر بازرسیدیم به یکدیگر چه؟

گفتم ای دوست مرا بی خبر از خود مگذار
گفت و با گفت که از بی خبری خوش تر چه

#فاضل_نظری

کافه دکلمه

17 Oct, 04:31


💕‌هر صبح یه آهنگ تقـدیم ڪن به ڪسے ڪه دوسـش داری💕

دوست داشتنت
تن پوشیست
که هر صبح☀️
به تن می کنم
و از سر میگیرم
صبحهای دوست داشتنت را .

سلام صبحت بخیر ♥️

2,504

subscribers

1,079

photos

1,058

videos