نمی توان کسی را ..
مجبور به ماندن کرد ..!
اصلا چرا باید به کسی که
تو را نمی خواهد چسبید ..؟!
#جوجو_مویز
@Jamekhial
مجبور به ماندن کرد ..!
اصلا چرا باید به کسی که
تو را نمی خواهد چسبید ..؟!
#جوجو_مویز
@Jamekhial
🔸جام خیال🔸
@jamekhial
بنوش باده ی شعر از زلال جام خیال
که از سبوی دلت پر کشد غبار ملال
#فــرزانــه_ســیــفــے
🔹زیباترین اشعار عاشقانه با ذکر شاعر
🔹اشعار و دکلمه های فرزانه سیفی
🔹زیباترین موسیقی های پاپ و سنتی
🔸جام خیال🔸 (Persian)
جام خیال یک کانال تلگرامی است که به علاقه‌مندان به شعر و ادبیات عاشقانه توصیه می‌شود. در این کانال می‌توانید باده‌ی شعر از زلال جام خیال بنوشید و اشعار زیبا و دلنشین از شاعران مختلف را بخوانید. علاوه بر آن، اینجا دکلمه‌های زیبا و دلنشین از فرزانه سیفی نیز گنجانده شده است. اگر به شنیدن زیباترین موسیقی‌های پاپ و سنتی علاقه‌مندید، این کانال نیز توصیه می‌شود. با عضویت در جام خیال، به دنیایی از زیبایی‌های ادبی و موسیقی وارد شوید و لحظات شادی و آرامش را تجربه کنید.
🔸جام خیال🔸
20 Nov, 09:41
بگو ای برگ از وقتی به رقص باد تن دادی
چه داری از رهایی جز عذاب خانه بر دوشی !
#میثم_بشیری
@Jamekhial
چه داری از رهایی جز عذاب خانه بر دوشی !
#میثم_بشیری
@Jamekhial
🔸جام خیال🔸
20 Nov, 09:38
گذشت خوبی‌ام از حد، به شک دچار شدند
به احترام کمی خم شدم، سوار شدند!
خودم به تیشه‌ی تزئین، تراششان دادم
کجای کار غلط بود کردگار شدند؟!
عجب مدار از این شهر، باده‌نوشانش
به شرحِ حرمتِ مِی، بر سرِ منار شدند
دلم ز آینه‌بودن به تنگ آمده‌است
که یک‌به‌یک همه یارانِ من غبار شدند
رفو کنید رفیقان من! چه روزنه‌ها
که راه در دل هم یافتند و غار شدند
حذر کنید رفیقان من! چه نجواها
که من ندیده گرفتم، سرم هوار شدند
چه کِرم‌ها که لگدمالشان نکردی و حیف
که تا دَمار درآرند از تو، مار شدند...!
#حسین_جنتی
@Jamekhial
گذشت خوبی‌ام از حد، به شک دچار شدند
به احترام کمی خم شدم، سوار شدند!
خودم به تیشه‌ی تزئین، تراششان دادم
کجای کار غلط بود کردگار شدند؟!
عجب مدار از این شهر، باده‌نوشانش
به شرحِ حرمتِ مِی، بر سرِ منار شدند
دلم ز آینه‌بودن به تنگ آمده‌است
که یک‌به‌یک همه یارانِ من غبار شدند
رفو کنید رفیقان من! چه روزنه‌ها
که راه در دل هم یافتند و غار شدند
حذر کنید رفیقان من! چه نجواها
که من ندیده گرفتم، سرم هوار شدند
چه کِرم‌ها که لگدمالشان نکردی و حیف
که تا دَمار درآرند از تو، مار شدند...!
#حسین_جنتی
@Jamekhial
🔸جام خیال🔸
20 Nov, 09:38
یک شعر، یک بهانه‌ی بهتر به جای چای
یک استکان خیالِ مصوّر به جای چای
آرامش صدای تو وقتی که می‌بَرد
ما را به خلسه‌های مکرّر به جای چای
دیگر چه جای واهمه؟ در این سکوتِ محض
فنجانی از ترانه بیاور به جای چای
در ذهنِ استکانِ تهی از کمانچه‌ام
حتماً بریز یک نُت دیگر به جای چای
برگشته از ملالِ همین روزمرّگی
بگذار روی شانه‌ی من سر به جای چای
پلکی بزن، برای منِ تشنه‌تر بریز
یک‌جفت چشم قهوه‌ایِ تَر به جای چای
با من بنوش ای غمِ جامانده در دلم
یک شعر -یک خیالِ مصوّر- به جای چای...
#سید_حبیب_نظاری
@Jamekhial
یک استکان خیالِ مصوّر به جای چای
آرامش صدای تو وقتی که می‌بَرد
ما را به خلسه‌های مکرّر به جای چای
دیگر چه جای واهمه؟ در این سکوتِ محض
فنجانی از ترانه بیاور به جای چای
در ذهنِ استکانِ تهی از کمانچه‌ام
حتماً بریز یک نُت دیگر به جای چای
برگشته از ملالِ همین روزمرّگی
بگذار روی شانه‌ی من سر به جای چای
پلکی بزن، برای منِ تشنه‌تر بریز
یک‌جفت چشم قهوه‌ایِ تَر به جای چای
با من بنوش ای غمِ جامانده در دلم
یک شعر -یک خیالِ مصوّر- به جای چای...
#سید_حبیب_نظاری
@Jamekhial
🔸جام خیال🔸
16 Nov, 08:07
آه از این بازیِ جان‌‌رُبایِ تو! ماهی تشنه‌ی جان در آبِ حیات تو، در خواب دیدمت و چون آب نوشیدمت، ای ماهِ شبروانِ خیال! باشد که از دلِ خورشید بیرون آیی و در هر ذره طلوع کنی و چون خیال در منِ پراکنده گذر کنی که بی رویِ خوشِ تو زنده بودن مرگی‌است به‌نام زندگانی. به من بنمای عشقت را در باغِ رویت که چون بهار در پیکرِ گل دمیده.
#شاهرخ_مسکوب
📚 گفت‌وگو در باغ
@Jamekhial
#شاهرخ_مسکوب
📚 گفت‌وگو در باغ
@Jamekhial
🔸جام خیال🔸
16 Nov, 08:06
دنیا کوچکتر از آن است
که گم شده‌ای را در آن یافته باشی
هیچ کس اینجا گم نمی‌شود
آدم ها به همان خونسردی که آمده‌اند
چمدانشان را می‌بندند
و ناپدید می‌شوند
یکی در مه
یکی در غبار
یکی در باران
یکی در باد
و بی رحم ترینشان در برف
آنچه به جا می‌ماند
رد پائی است
و خاطره‌ای که هر از گاه پس می‌زند
مثل نسیم سحر
پرده‌های اتاقت را
#عباس_صفاری
@Jamekhial
که گم شده‌ای را در آن یافته باشی
هیچ کس اینجا گم نمی‌شود
آدم ها به همان خونسردی که آمده‌اند
چمدانشان را می‌بندند
و ناپدید می‌شوند
یکی در مه
یکی در غبار
یکی در باران
یکی در باد
و بی رحم ترینشان در برف
آنچه به جا می‌ماند
رد پائی است
و خاطره‌ای که هر از گاه پس می‌زند
مثل نسیم سحر
پرده‌های اتاقت را
#عباس_صفاری
@Jamekhial
🔸جام خیال🔸
16 Nov, 08:06
لیمو بر شاخه
آب در لیوان بلور
خودکار افتاده روی فرش
پاییزی که می‌آید
هیچ‌کدام جای تو را نمی‌گیرند.
#الهام_اسلامی
📚 تو درخت لیمو من درخت سپیده‌دم
@Jamekhial
آب در لیوان بلور
خودکار افتاده روی فرش
پاییزی که می‌آید
هیچ‌کدام جای تو را نمی‌گیرند.
#الهام_اسلامی
📚 تو درخت لیمو من درخت سپیده‌دم
@Jamekhial
🔸جام خیال🔸
15 Nov, 20:32
خوبی؟ دلم گرفته! چرا ساکتی عزیز؟
دلبستگیِ پنجره‌ها را به‌هم بریز
با حرف‌هات زلزله باش و عذاب کن
دیوار استخوانی من را خراب کن
زل می‌زنم به سقف که زل می‌زند به من
بغضیم هر دو، منتظر منفجر شدن
در پشت در مواظب راه فرارهام
مثل طناب بسته به دار و ندارهام
از ترسِ شب به پنجره ناخن کشیدنم
سرمای مرگ، تیر کشیده‌ست در تنم
سیگار می‌کشم که فراموش باشم و
مثل چراغ‌خواب تو خاموش باشم و...
چیزی بگو! چه ساکتی از ابتدای حرف
اما خطوط رابطه وصلند زیر برف
کوچه روانی است به بن‌بست می‌خورد
خسته‌ست از ادامه‌ی این راه می‌بُرد
با تیرهای برق در افکار خودکشی‌ست
دنبال یک جواب که راه فرار چیست؟
دنیای مستطیل به اضلاع قبرها
یک عمر، انتخاب شدن بین جبرها
در پشت در که منتظری وا شود به چی؟
دست کمک رسان کسی لای ابرها!!
باران گرفته تا که بشوید خیال را
این فعل دوست‌داشتنیِ محال را
دستی گره زده‌ست طناب مرا به دار
دستی که از کبوترِ من چیده بال را
دلداری‌ام بده! همه‌ی خواب‌ها بد است
خورشید هم برای طلوعش مردد است
هااااا کن مرا که آب شود برف هایمان
گل کرده است در سر ما حرف هایمان
تا لنگ ظهر خوابم و از عصر خسته‌ام
با دست و پای خود به تنِ تخت بسته‌ام
تا ترک اعتیاد به این زندگی کنم
باقیِ عمر توی زمین زندگی کنم
بی‌صبر مثل زلزله‌ای قبلِ آمدن
فکرِ خرابیِ همه چی! خانه یا بدن!
شهرِ خراب، قصه‌ای از شهرزاد بود
در گوش‌های پنجره، هوهوی باد بود
آزادیِ گره زده در دست‌بندها
سنگی که خُرد شد ته دل، اعتماد بود
زنجیرهای قفل به هم، باز و کم شدند
در جاده‌های گیج، مسافر زیاد بود
من از هزار و یک کلمه می‌نوشتمت
قرمز شده‌ست صفحه، که خون در مداد بود
چیزی بگو چه ساکتی از ابتدای چت!
تصویر مات پنجره، روشن، بدون خط
دنیای بی‌تفاوتِ آن سوی سیم‌ها
برگشتنم به خاطره‌ای از قدیم‌ها
گریه، سکوت، خوردنِ بغض و نفس... نفس
پیغام‌هام که نرسیده به هیچ کس!
#فاطمه_ختصاری
از کتاب "کنار جاده‌ی فرعی"
@Jamekhial
دلبستگیِ پنجره‌ها را به‌هم بریز
با حرف‌هات زلزله باش و عذاب کن
دیوار استخوانی من را خراب کن
زل می‌زنم به سقف که زل می‌زند به من
بغضیم هر دو، منتظر منفجر شدن
در پشت در مواظب راه فرارهام
مثل طناب بسته به دار و ندارهام
از ترسِ شب به پنجره ناخن کشیدنم
سرمای مرگ، تیر کشیده‌ست در تنم
سیگار می‌کشم که فراموش باشم و
مثل چراغ‌خواب تو خاموش باشم و...
چیزی بگو! چه ساکتی از ابتدای حرف
اما خطوط رابطه وصلند زیر برف
کوچه روانی است به بن‌بست می‌خورد
خسته‌ست از ادامه‌ی این راه می‌بُرد
با تیرهای برق در افکار خودکشی‌ست
دنبال یک جواب که راه فرار چیست؟
دنیای مستطیل به اضلاع قبرها
یک عمر، انتخاب شدن بین جبرها
در پشت در که منتظری وا شود به چی؟
دست کمک رسان کسی لای ابرها!!
باران گرفته تا که بشوید خیال را
این فعل دوست‌داشتنیِ محال را
دستی گره زده‌ست طناب مرا به دار
دستی که از کبوترِ من چیده بال را
دلداری‌ام بده! همه‌ی خواب‌ها بد است
خورشید هم برای طلوعش مردد است
هااااا کن مرا که آب شود برف هایمان
گل کرده است در سر ما حرف هایمان
تا لنگ ظهر خوابم و از عصر خسته‌ام
با دست و پای خود به تنِ تخت بسته‌ام
تا ترک اعتیاد به این زندگی کنم
باقیِ عمر توی زمین زندگی کنم
بی‌صبر مثل زلزله‌ای قبلِ آمدن
فکرِ خرابیِ همه چی! خانه یا بدن!
شهرِ خراب، قصه‌ای از شهرزاد بود
در گوش‌های پنجره، هوهوی باد بود
آزادیِ گره زده در دست‌بندها
سنگی که خُرد شد ته دل، اعتماد بود
زنجیرهای قفل به هم، باز و کم شدند
در جاده‌های گیج، مسافر زیاد بود
من از هزار و یک کلمه می‌نوشتمت
قرمز شده‌ست صفحه، که خون در مداد بود
چیزی بگو چه ساکتی از ابتدای چت!
تصویر مات پنجره، روشن، بدون خط
دنیای بی‌تفاوتِ آن سوی سیم‌ها
برگشتنم به خاطره‌ای از قدیم‌ها
گریه، سکوت، خوردنِ بغض و نفس... نفس
پیغام‌هام که نرسیده به هیچ کس!
#فاطمه_ختصاری
از کتاب "کنار جاده‌ی فرعی"
@Jamekhial
🔸جام خیال🔸
15 Nov, 19:00
زندگی از دروغ لبریز است ، و دروغی که شعر می بافد
عاشقی لاف با کلاسی بود ، عشق اما همیشه می قافد
جزم ما عزم بر نمردن بود ، ناگزیریم و ناگریز امّا
عاقبت هم دهان مان را مرگ ، جلوی چشم خویش می صافد
حرف هایی نگفتنی دارم ، گرچه از اعتراض سرشارم
هر سکوتی که از رضایت نیست ، و خدایی که خوب می لافد
شعرهایم سترون و قلبم ، پر شده از غریو بی غایت
قلم امشب که باید از ته دل ، سینه ام را دوباره بشکافد
شوکرانی بنام تنهایی ، شاید امشب پلان آخر شد
ریشه ام ریشه در تناهی داشت ، زده ام در درون خود آفت
مرگ امّا همیشه مردن نیست ، چه بسا مرده ایم و جان داریم
خسته از اینهمه نمرگیدن ، سربداریم و در پی داریم
واژه باید که کودتا بکند ، شعر باید که بوی خون بدهد
شاعری مثل خودکشی باید ، لذتی مثل یک جنون بدهد
سکس و سیگار و فلسفه...مشروب ، نیچه و صادق و کارو...مارکز
دلخوشم با توهّمات خودم ، خسته ام دیگر از جهان لَجِز
نه جوانی مرا نه من او را ، صبر را هم نکردم آخر سر
نسخه ام را بپیچ ای دنیا ، مرگ یعنی تولّدی دیگر
من و اشراق شب زده...کدئین ، خاطراتی کپک زده...سر درد
لشکری از جنون و تنهایی ، یک تنه می روم بسوی نبرد
عشق مقیاس کوچک مرگ است ،عاشقی اقتباس تنهایی ست
مثل این نشمه های دوزاری ، توی دست جماعتی ولگرد
درد باید کشیدنی باشد ، مثل سیگارهای بعد از سکس
مرگ باید که لاکچری باشد ، تا نگویند رفت و کم آوَرد
مرد هم گریه می کند گاهی ، گاه دیوار شانه می خواهد
خوش گذشت ای زمانه باید که ، رفت و از زحمت شما کم کرد
حالم امشب چه خوب داغان است ، می روم تا کمی رها باشم
گفته بودم که خودکشی را هم ... پس نگو که نمی شود ای مرد
#مرتضی_شاکری
@Jamekhial
عاشقی لاف با کلاسی بود ، عشق اما همیشه می قافد
جزم ما عزم بر نمردن بود ، ناگزیریم و ناگریز امّا
عاقبت هم دهان مان را مرگ ، جلوی چشم خویش می صافد
حرف هایی نگفتنی دارم ، گرچه از اعتراض سرشارم
هر سکوتی که از رضایت نیست ، و خدایی که خوب می لافد
شعرهایم سترون و قلبم ، پر شده از غریو بی غایت
قلم امشب که باید از ته دل ، سینه ام را دوباره بشکافد
شوکرانی بنام تنهایی ، شاید امشب پلان آخر شد
ریشه ام ریشه در تناهی داشت ، زده ام در درون خود آفت
مرگ امّا همیشه مردن نیست ، چه بسا مرده ایم و جان داریم
خسته از اینهمه نمرگیدن ، سربداریم و در پی داریم
واژه باید که کودتا بکند ، شعر باید که بوی خون بدهد
شاعری مثل خودکشی باید ، لذتی مثل یک جنون بدهد
سکس و سیگار و فلسفه...مشروب ، نیچه و صادق و کارو...مارکز
دلخوشم با توهّمات خودم ، خسته ام دیگر از جهان لَجِز
نه جوانی مرا نه من او را ، صبر را هم نکردم آخر سر
نسخه ام را بپیچ ای دنیا ، مرگ یعنی تولّدی دیگر
من و اشراق شب زده...کدئین ، خاطراتی کپک زده...سر درد
لشکری از جنون و تنهایی ، یک تنه می روم بسوی نبرد
عشق مقیاس کوچک مرگ است ،عاشقی اقتباس تنهایی ست
مثل این نشمه های دوزاری ، توی دست جماعتی ولگرد
درد باید کشیدنی باشد ، مثل سیگارهای بعد از سکس
مرگ باید که لاکچری باشد ، تا نگویند رفت و کم آوَرد
مرد هم گریه می کند گاهی ، گاه دیوار شانه می خواهد
خوش گذشت ای زمانه باید که ، رفت و از زحمت شما کم کرد
حالم امشب چه خوب داغان است ، می روم تا کمی رها باشم
گفته بودم که خودکشی را هم ... پس نگو که نمی شود ای مرد
#مرتضی_شاکری
@Jamekhial
🔸جام خیال🔸
15 Nov, 12:02
#نمایشنامه_خوانی، #چهارراه_انتظار
مرا به خاطر دل شکسته ام ببخش
مرا که از ندیدن تو خسته ام ببخش
اگر به انتظار تو نشسته ام هنوز
به دیگری اگر که دل نبسته ام ببخش
نویسنده و کارگردان: افشین عطری
تهیه کننده: سمیرا حسین پور
خوانشگران:
استاد داریوش هاشمی
سید حسین موسوی
مریم خلیفه
#فرزانه_سیفی
دایانا مولودی
ابوالفضل جاویدپور
زهره عبدالشاه
با هنرمندی نوجوانان:
سید متین روحی
فاطمه پاشایی
صحنه خوان:
سید محمد شجاعی
مدیر تولید: جواد جوینده میرزا
دستیار کارگردان: مینا پیروزنژاد
مدیر صحنه: مینا پناهنده
مدیر روابط عمومی: زهرا کریمی
عکاس: صبا سیفی
آهنگ: #مرا_ببخش
#علیرضا_قربانی
@Jamekhial
مرا به خاطر دل شکسته ام ببخش
مرا که از ندیدن تو خسته ام ببخش
اگر به انتظار تو نشسته ام هنوز
به دیگری اگر که دل نبسته ام ببخش
نویسنده و کارگردان: افشین عطری
تهیه کننده: سمیرا حسین پور
خوانشگران:
استاد داریوش هاشمی
سید حسین موسوی
مریم خلیفه
#فرزانه_سیفی
دایانا مولودی
ابوالفضل جاویدپور
زهره عبدالشاه
با هنرمندی نوجوانان:
سید متین روحی
فاطمه پاشایی
صحنه خوان:
سید محمد شجاعی
مدیر تولید: جواد جوینده میرزا
دستیار کارگردان: مینا پیروزنژاد
مدیر صحنه: مینا پناهنده
مدیر روابط عمومی: زهرا کریمی
عکاس: صبا سیفی
آهنگ: #مرا_ببخش
#علیرضا_قربانی
@Jamekhial
🔸جام خیال🔸
12 Nov, 18:09
"- هر خوابِ گندمزاری را
با نسیمِ نگاهم بر تنت می نوازم؛
هر آوایِ پرنده‌ای را
از موهایِ تو می گذرانم؛
هر شرابِ نابی را
با مستیِ لبهای تو مزه مزه می کنم؛
صدای تو باد را برمی گرداند گلِ قشنگم..
برمی‌گردم،
پیش از آن که تو را بشناسم برمی‌گردم
و در ابتدا و انتهایِ ذهنت ورق می خورم..
می خواهی قبل و بعدِ ذهنت را ببوسم؟! "
#عباس_معروفی
@Jamekhial
با نسیمِ نگاهم بر تنت می نوازم؛
هر آوایِ پرنده‌ای را
از موهایِ تو می گذرانم؛
هر شرابِ نابی را
با مستیِ لبهای تو مزه مزه می کنم؛
صدای تو باد را برمی گرداند گلِ قشنگم..
برمی‌گردم،
پیش از آن که تو را بشناسم برمی‌گردم
و در ابتدا و انتهایِ ذهنت ورق می خورم..
می خواهی قبل و بعدِ ذهنت را ببوسم؟! "
#عباس_معروفی
@Jamekhial
🔸جام خیال🔸
12 Nov, 18:08
سرودمت
به همان باوری که در من بود
و شعر
حنجره ام شد
که خوش صدا باشم ...
و خواندمت!
که قشنگ ست
روز و شب از تو بخوانم و
نگران نخوانده‌ها باشم ...
#محمدعلی_بهمنی
@Jamekhial
به همان باوری که در من بود
و شعر
حنجره ام شد
که خوش صدا باشم ...
و خواندمت!
که قشنگ ست
روز و شب از تو بخوانم و
نگران نخوانده‌ها باشم ...
#محمدعلی_بهمنی
@Jamekhial
🔸جام خیال🔸
12 Nov, 18:07
زمزمه ی سرانگشتان باد
در خواب خوش گیسوانت
زیبایی شاعرانه ایست که
دلم را به بازی می گیرد!
و نجابت کلامت آنچنان که
هر کلام دیگری را بی رنگ می کند.
در چشم انداز هرکجای طبیعت
تو را می بینم،
در چشمه،
در رود،
در دریا،
در گل،
در درخت،
در جنگل،
در دره،
در دشت،
در کوه....
با اینهمه هنوز در تو حیرانم!
که تمامی عشقی در یک وجود
و تمامی آرزویی در یک لباس!
#محمدرضا_عبدالملکیان
@Jamekhial
در خواب خوش گیسوانت
زیبایی شاعرانه ایست که
دلم را به بازی می گیرد!
و نجابت کلامت آنچنان که
هر کلام دیگری را بی رنگ می کند.
در چشم انداز هرکجای طبیعت
تو را می بینم،
در چشمه،
در رود،
در دریا،
در گل،
در درخت،
در جنگل،
در دره،
در دشت،
در کوه....
با اینهمه هنوز در تو حیرانم!
که تمامی عشقی در یک وجود
و تمامی آرزویی در یک لباس!
#محمدرضا_عبدالملکیان
@Jamekhial
🔸جام خیال🔸
12 Nov, 18:07
تمامم می شوی
و زبان قاصر از گفتن اندکی از تو
تو ناخدای من می شوی
و من غریقِ دریای کمال تو
تو خلاصه نمی شوی
در کالبد بینهایت من
بلکه تمام بودنم را نشانه رفته ای
و خود، عازم یک شهر بودنی
یک شهر سراسر ستودنی
که واژه ها را بسط دهی و باز
هر نگاهی را مشتاق ربودنی
#سیدمجتبی_موسوی
@Jamekhial
و زبان قاصر از گفتن اندکی از تو
تو ناخدای من می شوی
و من غریقِ دریای کمال تو
تو خلاصه نمی شوی
در کالبد بینهایت من
بلکه تمام بودنم را نشانه رفته ای
و خود، عازم یک شهر بودنی
یک شهر سراسر ستودنی
که واژه ها را بسط دهی و باز
هر نگاهی را مشتاق ربودنی
#سیدمجتبی_موسوی
@Jamekhial
🔸جام خیال🔸
11 Nov, 15:19
گلبو!
باران ، با بوی بوسه‌های تو می‌بارد
با بوی خیس یاس
با بوی بوته‌های شب‌بو
بابونه و بنفشه و مریم و
محبوبه‌های شب...
گلبو!
گلخانهٔ جهان خالی است
لبریز بوی نام تو باد!
باد!
#قیصر_امین_پور
@Jamekhial
باران ، با بوی بوسه‌های تو می‌بارد
با بوی خیس یاس
با بوی بوته‌های شب‌بو
بابونه و بنفشه و مریم و
محبوبه‌های شب...
گلبو!
گلخانهٔ جهان خالی است
لبریز بوی نام تو باد!
باد!
#قیصر_امین_پور
@Jamekhial
🔸جام خیال🔸
11 Nov, 15:18
برخلاف همه، من درونت را می‌دیدم. درست مثل شهری بود که آژیر جنگش را کشیده باشند. نزدیکت شدم تا پشت قلب و فکر و دست‌هایت سنگر بگیرم. دوست داشتم پیش از آنکه حمله‌ای شود، از تو با تمام نیرویم مراقبت کنم.
راهم ندادی... و هر دو آسیب دیدیم.
از تو ویرانه ای بجا ماند و از من سربازهایی که ناچار در جنگِ با خود، کشته شدند.
#حمید_جدیدی
@Jamekhial
راهم ندادی... و هر دو آسیب دیدیم.
از تو ویرانه ای بجا ماند و از من سربازهایی که ناچار در جنگِ با خود، کشته شدند.
#حمید_جدیدی
@Jamekhial
🔸جام خیال🔸
10 Nov, 11:15
چه شادمانم به قیام تو ای انقلابیِ زیبارو
چه چیز زیباتر از این که
گُلی بر من فرمانروایی کند؟
و چه چیز زیباتر از این که
دولت را زن برپا کند؟
و عدالت را زن
و آزادی را زن...
#نزار_قبانی
@Jamekhial
چه چیز زیباتر از این که
گُلی بر من فرمانروایی کند؟
و چه چیز زیباتر از این که
دولت را زن برپا کند؟
و عدالت را زن
و آزادی را زن...
#نزار_قبانی
@Jamekhial
🔸جام خیال🔸
10 Nov, 07:15
گل‌ها وقت پژمردن
به سمت ساقه‌شان خم می‌شوند؛
میدانی...
این واقعیت تنهایی‌ست
#سزایی_کاراکُچ
ترجمه: #سیامک_تقی_زاده
@Jamekhial
به سمت ساقه‌شان خم می‌شوند؛
میدانی...
این واقعیت تنهایی‌ست
#سزایی_کاراکُچ
ترجمه: #سیامک_تقی_زاده
@Jamekhial
🔸جام خیال🔸
10 Nov, 07:14
تو را دوست دارم
همچون چیزهای تاریک و قشنگی
کە باید دوست داشت
پنهان در میان سایە و روح.
#پابلو_نرودا
@Jamekhial
همچون چیزهای تاریک و قشنگی
کە باید دوست داشت
پنهان در میان سایە و روح.
#پابلو_نرودا
@Jamekhial
🔸جام خیال🔸
10 Nov, 07:13
دیگر به آنها فکر نکن،
آنها رفته‌اند
هیچکس پشت عکس‌ها نیست!
#رسول_یونان
@Jamekhial
آنها رفته‌اند
هیچکس پشت عکس‌ها نیست!
#رسول_یونان
@Jamekhial
🔸جام خیال🔸
10 Nov, 07:12
همیشه عشق آرام داخل می‌آید، در جملاتی مثل: مراقب خودت باش.
#یورفین_کلوگارت
برگردان: #پگاه_منفرد
@Jamekhial
#یورفین_کلوگارت
برگردان: #پگاه_منفرد
@Jamekhial
🔸جام خیال🔸
10 Nov, 07:11
تا بفهمم چیست صدبار از خودم پرسیدمش
عشق آسان بود اما من نمی‌فهمیدمش!
دست او در دست من بود و دلش با این و آن
باز اگر یک جو پشیمان بود می بخشیدمش...
از تب غیرت ندیدم اتشی جانسوز تر
او کنارم بود و من با دیگران می دیدمش....
هیچ عشقی از خیانت نیست ایمن، این بلا
تا نیامد بر سرم افسانه می نامیدمش!
با دلم گفتم ببوسش تا فراموشش کنی
گفت اگر میخواستم ان روز می بوسیدمش..
#فاضل_نظری
@Jamekhial
عشق آسان بود اما من نمی‌فهمیدمش!
دست او در دست من بود و دلش با این و آن
باز اگر یک جو پشیمان بود می بخشیدمش...
از تب غیرت ندیدم اتشی جانسوز تر
او کنارم بود و من با دیگران می دیدمش....
هیچ عشقی از خیانت نیست ایمن، این بلا
تا نیامد بر سرم افسانه می نامیدمش!
با دلم گفتم ببوسش تا فراموشش کنی
گفت اگر میخواستم ان روز می بوسیدمش..
#فاضل_نظری
@Jamekhial
🔸جام خیال🔸
10 Nov, 07:11
گر چشمِ بامداد به خورشید روشن است
ما را دلْ از خیالِ تو جاوید روشن است
#محمدرضا_شفیعی_کدکنی
@Jamekhial
ما را دلْ از خیالِ تو جاوید روشن است
#محمدرضا_شفیعی_کدکنی
@Jamekhial
🔸جام خیال🔸
07 Nov, 05:32
تمام شعرهای من شبیه ردپای توست
قلم هم ناخود آگاه از تولد مبتلای توست
تمام واژه ها را تحت فرمان تو آوردم
قوافی در تو محصور و غزل دردآشنای توست
شکوه لحظه ی افطار و معراج شب قدری
قنوت من مزیّن از ندای ربّنای توست
تمام لحظه های من پر است از حسّ و‌حال تو
دل یخ بسته ام محتاج هرم دست های توست
قلم فرسوده ام عمری که از عشقت سخن گویم
درون کاخ دل تخت شهنشاهی برای توست
#مرتضی_شاکری
زادروزتان مبارک🌹
@Jamekhial
قلم هم ناخود آگاه از تولد مبتلای توست
تمام واژه ها را تحت فرمان تو آوردم
قوافی در تو محصور و غزل دردآشنای توست
شکوه لحظه ی افطار و معراج شب قدری
قنوت من مزیّن از ندای ربّنای توست
تمام لحظه های من پر است از حسّ و‌حال تو
دل یخ بسته ام محتاج هرم دست های توست
قلم فرسوده ام عمری که از عشقت سخن گویم
درون کاخ دل تخت شهنشاهی برای توست
#مرتضی_شاکری
زادروزتان مبارک🌹
@Jamekhial
🔸جام خیال🔸
07 Nov, 05:11
هیچ نیمه‌گمشده‌ای وجود ندارد. تنها چیزی که وجود دارد تکه‌هایی از زمان است که در آنها ما با کسی حال خوشی داریم. حالا ممکن است سه دقیقه باشد، دو روز، پنج سال یا همه‌ی عمر...
#آنتون_چخوف
زندگی من و دو داستان دیگر
@Jamekhial
#آنتون_چخوف
زندگی من و دو داستان دیگر
@Jamekhial
🔸جام خیال🔸
07 Nov, 05:11
قبلاً گفته بودم که استعاره خطرناک است. عشق هم با یک استعاره شروع می‌شود. به دیگر سخن، عشق زمانی آغاز می‌شود که یک زن اولین حرفش را وارد حافظه‌ی شاعرانه‌ی ما می‌کند.
#میلان_کوندرا
#بار_هستی
@Jamekhial
#میلان_کوندرا
#بار_هستی
@Jamekhial
🔸جام خیال🔸
07 Nov, 05:10
بی تو ... بی تو
قانون گردابم ، سرابم ، نقش آبم
بی تو ... بی تو
بی ایمنی ، شوریدگی ،
در قعر خوابم
ای بی تو من بی خویش ، بی خویشتن ، بی کیش
خاری هدف گم کرده در دهلیز بادم
بی تو ... بی تو
طیف غباری خفته بر دریای شن زار
خون شب ام
هذیان تب آلود دردم ، بی تو
بی تو
رمز سکوت ام
راز بهت ام
رنگ یادم
بی تو ... بی تو
ی
تو ، بی تو
از زندگی بیزار
تا مرگ راهی نیست ، بی تو
ای بی من و در من
بی من تو هم آنی و اینی
ای بی تو من گرداب و یرانی
قانون بی رحم پریشانی
چنینی ؟
#نصرت_رحمانی
@Jamekhial
قانون گردابم ، سرابم ، نقش آبم
بی تو ... بی تو
بی ایمنی ، شوریدگی ،
در قعر خوابم
ای بی تو من بی خویش ، بی خویشتن ، بی کیش
خاری هدف گم کرده در دهلیز بادم
بی تو ... بی تو
طیف غباری خفته بر دریای شن زار
خون شب ام
هذیان تب آلود دردم ، بی تو
بی تو
رمز سکوت ام
راز بهت ام
رنگ یادم
بی تو ... بی تو
ی
تو ، بی تو
از زندگی بیزار
تا مرگ راهی نیست ، بی تو
ای بی من و در من
بی من تو هم آنی و اینی
ای بی تو من گرداب و یرانی
قانون بی رحم پریشانی
چنینی ؟
#نصرت_رحمانی
@Jamekhial
🔸جام خیال🔸
05 Nov, 07:53
هر نوبتم که در نظر ای ماه! بگذری
بار دوم ز بار نخستین نکوتری
#سعدی
@Jamekhial
بار دوم ز بار نخستین نکوتری
#سعدی
@Jamekhial
🔸جام خیال🔸
04 Nov, 07:32
در این هستی غم انگیز
وقتی حتی روشن کردن یک چراغ ساده ی "دوستت دارم"
کام زندگی را تلخ می کند
وقتی شنیدن دقیقه ای صدای بهشتی ات
زندگی را
تا مرز های دوزخ
می لغزاند!
دیگر
چه جای اندوه
چه جای اگر
چه جای کاش
#مصطفي_مستور
@Jamekhial
وقتی حتی روشن کردن یک چراغ ساده ی "دوستت دارم"
کام زندگی را تلخ می کند
وقتی شنیدن دقیقه ای صدای بهشتی ات
زندگی را
تا مرز های دوزخ
می لغزاند!
دیگر
چه جای اندوه
چه جای اگر
چه جای کاش
#مصطفي_مستور
@Jamekhial
🔸جام خیال🔸
04 Nov, 07:32
اين روزها
هستی و نيستی و
ميان بیحواسی‌هاى معلقم
قدم می زنی
#فروغ_فرخزاد
@Jamekhial
هستی و نيستی و
ميان بیحواسی‌هاى معلقم
قدم می زنی
#فروغ_فرخزاد
@Jamekhial
🔸جام خیال🔸
04 Nov, 07:31
محبوب من!
دوست داشتن شما، رنج واقعیت را کم می‌کند.
#محمد_صالح_علا
@Jamekhial
دوست داشتن شما، رنج واقعیت را کم می‌کند.
#محمد_صالح_علا
@Jamekhial
🔸جام خیال🔸
03 Nov, 14:15
قلبِ من را
کسانی لمس می‌کنند
که به جزئیاتِ کوچک در من
که خودم متوجه آنها نیستم، توجه دارند...
#جبران_خلیل_جبران
@Jamekhial
کسانی لمس می‌کنند
که به جزئیاتِ کوچک در من
که خودم متوجه آنها نیستم، توجه دارند...
#جبران_خلیل_جبران
@Jamekhial
🔸جام خیال🔸
03 Nov, 14:15
آهسته
آرام، دست‌ات را بر من بگذار
و همچون روزگارت
مرا سخت مفشار
که در میان انگشتان‌ات درهم می‌شکنم
بیش از این نزدیک میا
بیش از این دور مرو.
#غاده_السمان
@Jamekhial
آرام، دست‌ات را بر من بگذار
و همچون روزگارت
مرا سخت مفشار
که در میان انگشتان‌ات درهم می‌شکنم
بیش از این نزدیک میا
بیش از این دور مرو.
#غاده_السمان
@Jamekhial
🔸جام خیال🔸
03 Nov, 14:14
تو محبوبِ منى
آغشته‌یى به عطر
به بوى میوه‌هاى بهشتی
و رایحه‌ى جادویىِ ادویه‌ها
در سرزمین‌هاى دور
تو عزیز منى
و اندامم این‌چنین از تو عطرآگین است
چشم‌های‌ات از تمامِ چشم‌ها زیباتر است
اغواگر
و مهربان
چشمانِ تو
چشمانِ مهربانِ کبوتری سفید است
و مژگانِ بلندت
بال‌های پرنده‌یى
که با اعجازی رنگارنگ
باز و بسته مى‌شود
پرواز مى‌کند
اوج مى‌گیرد
و آرام آرام
درون سینه‌ام آشیانه مى‌کند
آن‌گاه که تو
در چشمانِ من
خیره مى‌شوى.
#لینا_هرتسبرخ
@Jamekhial
آغشته‌یى به عطر
به بوى میوه‌هاى بهشتی
و رایحه‌ى جادویىِ ادویه‌ها
در سرزمین‌هاى دور
تو عزیز منى
و اندامم این‌چنین از تو عطرآگین است
چشم‌های‌ات از تمامِ چشم‌ها زیباتر است
اغواگر
و مهربان
چشمانِ تو
چشمانِ مهربانِ کبوتری سفید است
و مژگانِ بلندت
بال‌های پرنده‌یى
که با اعجازی رنگارنگ
باز و بسته مى‌شود
پرواز مى‌کند
اوج مى‌گیرد
و آرام آرام
درون سینه‌ام آشیانه مى‌کند
آن‌گاه که تو
در چشمانِ من
خیره مى‌شوى.
#لینا_هرتسبرخ
@Jamekhial
🔸جام خیال🔸
03 Nov, 14:13
این‌ها خیال می‌کنند من دیوانه شده‌ام
اما من دیوانه نیستم؛ فقط
دلم خیلی خیلی تنگ است...
#سیمین_دانشور
@Jamekhial
اما من دیوانه نیستم؛ فقط
دلم خیلی خیلی تنگ است...
#سیمین_دانشور
@Jamekhial
🔸جام خیال🔸
03 Nov, 14:13
تنهاست
راننده‌ی تاکسی
که هر شب در آئینه‌ای کوچک
زیبایی زن‌های زیادی را به خانه می‌برد
بیشتر تنهاست
زنی که هر صبح
در آئینه پیرتر می‌شود
زنی که می‌خواهد آئینه را به گذشته پرت کند
شاید زیبایی‌اش برگردد
و تنهاتر از زنی تنها
قطاری‌ست
که زنی تنها را با خود می‌برد
و تنهاتر از قطاری که تنهایی زنی را با خود می‌برد
هیچ چیز نیست!
#محمد_عسکری_ساج
@Jamekhial
راننده‌ی تاکسی
که هر شب در آئینه‌ای کوچک
زیبایی زن‌های زیادی را به خانه می‌برد
بیشتر تنهاست
زنی که هر صبح
در آئینه پیرتر می‌شود
زنی که می‌خواهد آئینه را به گذشته پرت کند
شاید زیبایی‌اش برگردد
و تنهاتر از زنی تنها
قطاری‌ست
که زنی تنها را با خود می‌برد
و تنهاتر از قطاری که تنهایی زنی را با خود می‌برد
هیچ چیز نیست!
#محمد_عسکری_ساج
@Jamekhial
🔸جام خیال🔸
03 Nov, 14:11
بعضی از زوایای آدم‌ها برای هیچ کَسی قابلِ‌دیدن نیست،
مگر برای آن‌هایی که دوستشان دارند ..
#هِنینگ_مَنکِل
@Jamekhial
مگر برای آن‌هایی که دوستشان دارند ..
#هِنینگ_مَنکِل
@Jamekhial
🔸جام خیال🔸
03 Nov, 14:10
از هر چه
دارم چشـم
میپوشم اگر دنیـا
یک شب
مـرا زانـو به
زانوی تـو بنشاند
#حسـین_دهلــوی
@Jamekhial
دارم چشـم
میپوشم اگر دنیـا
یک شب
مـرا زانـو به
زانوی تـو بنشاند
#حسـین_دهلــوی
@Jamekhial
🔸جام خیال🔸
01 Nov, 21:37
از زخم‌های بزرگ
خط کوچکی باقی می‌ماند
و از چشم‌های تو ...
چه بگویم؟
خاطره‌ی آرنج های تو
بر تخت من
گود افتاده .
#بکتاش_آبتین
@Jamekhial
خط کوچکی باقی می‌ماند
و از چشم‌های تو ...
چه بگویم؟
خاطره‌ی آرنج های تو
بر تخت من
گود افتاده .
#بکتاش_آبتین
@Jamekhial
🔸جام خیال🔸
01 Nov, 21:36
دنیا کوچکتر از آن است
که گم شده‌ای را در آن یافته باشی
هیچ کس اینجا گم نمی‌شود
آدم ها به همان خونسردی که آمده‌اند
چمدانشان را می‌بندند
و ناپدید می‌شوند
یکی در مه
یکی در غبار
یکی در باران
یکی در باد
و بی رحم ترینشان در برف
آنچه به جا می‌ماند
رد پائی است
و خاطره‌ای که هر از گاه پس می‌زند
مثل نسیم سحر
پرده‌های اتاقت را
#عباس_صفاری
@Jamekhial
که گم شده‌ای را در آن یافته باشی
هیچ کس اینجا گم نمی‌شود
آدم ها به همان خونسردی که آمده‌اند
چمدانشان را می‌بندند
و ناپدید می‌شوند
یکی در مه
یکی در غبار
یکی در باران
یکی در باد
و بی رحم ترینشان در برف
آنچه به جا می‌ماند
رد پائی است
و خاطره‌ای که هر از گاه پس می‌زند
مثل نسیم سحر
پرده‌های اتاقت را
#عباس_صفاری
@Jamekhial
🔸جام خیال🔸
01 Nov, 21:36
لیمو بر شاخه
آب در لیوان بلور
خودکار افتاده روی فرش
پاییزی که می‌آید
هیچ‌کدام جای تو را نمی‌گیرند.
#الهام_اسلامی
📚 تو درخت لیمو من درخت سپیده‌دم
@Jamekhial
آب در لیوان بلور
خودکار افتاده روی فرش
پاییزی که می‌آید
هیچ‌کدام جای تو را نمی‌گیرند.
#الهام_اسلامی
📚 تو درخت لیمو من درخت سپیده‌دم
@Jamekhial
🔸جام خیال🔸
28 Oct, 18:02
دست مرا بگیر ،
با تو میخواهم برخیزم ،
تو رستاخیز حیات منی ...
#احمد_شاملو
@Jamekhial
با تو میخواهم برخیزم ،
تو رستاخیز حیات منی ...
#احمد_شاملو
@Jamekhial
🔸جام خیال🔸
28 Oct, 18:01
وقتی که تو، لبخند نگاهت را
می تابانی
بال مژگان بلندت را
می خوابانی
آه، وقتی که تو چشمانت،
آن جام لبالب از جان دارو را
سوی این تشنهء جان سوخته، می گردانی
موج موسیقیِ عشق
از دلم می گذرد..
#فریدون_مشیری
@Jamekhial
می تابانی
بال مژگان بلندت را
می خوابانی
آه، وقتی که تو چشمانت،
آن جام لبالب از جان دارو را
سوی این تشنهء جان سوخته، می گردانی
موج موسیقیِ عشق
از دلم می گذرد..
#فریدون_مشیری
@Jamekhial
🔸جام خیال🔸
28 Oct, 09:17
وقتی که می‌فهمی یقین هم شک برانگیز است
وقتی که می‌فهمی زمین هم سنگ ناچیز است
وقتی کلاغان جهان هم خوب می‌دانند
جای من و تو یک مترسک مرد جالیز است
وقتی که می‌بینی تمام تیغها را که -
تنها برای گردن ما و شما تیز است
وقتی خروس خانه هم تا ظهر می‌خوابد
وقتی که کرکس اولین شخص سحرخیز است
وقتی که معنی می‌شود رنگین‌کمان، یعنی:
دستان خورشیدی که با باران گلاویز است
وقتی که در باران به دنیا آمدی حتی –
فصلی که عاشق می‌شوی همواره پاییز است
#مهدی_رحیمی
@Jamekhial
وقتی که می‌فهمی زمین هم سنگ ناچیز است
وقتی کلاغان جهان هم خوب می‌دانند
جای من و تو یک مترسک مرد جالیز است
وقتی که می‌بینی تمام تیغها را که -
تنها برای گردن ما و شما تیز است
وقتی خروس خانه هم تا ظهر می‌خوابد
وقتی که کرکس اولین شخص سحرخیز است
وقتی که معنی می‌شود رنگین‌کمان، یعنی:
دستان خورشیدی که با باران گلاویز است
وقتی که در باران به دنیا آمدی حتی –
فصلی که عاشق می‌شوی همواره پاییز است
#مهدی_رحیمی
@Jamekhial
🔸جام خیال🔸
28 Oct, 09:16
در چشم حسودان "من وتو" ما شدنی نیست
با عشق تو هر فتنه مهیا شدنی نیست
جز چشم تو محرم نکنم هیچ کسی را
پیش احدی قفل دلم وا شدنی نیست
در سینه‌ی تنگ منی و جای تو اینجاست
بی ماه که این برکه تماشا شدنی نیست
هستی همه‌ی ثانیه‌ها در دلم اما
شبهای بدون تو که فردا شدنی نیست
می‌خواستی از فاصله دیوار نسازیم
دیوار که نه، دوری‌ات اما شدنی نیست
باید بپذیریم و بسوزیم در این عشق
تقدیر به این راحتی امضا شدنی نیست
#سمیه_پرویزی
@Jamekhial
با عشق تو هر فتنه مهیا شدنی نیست
جز چشم تو محرم نکنم هیچ کسی را
پیش احدی قفل دلم وا شدنی نیست
در سینه‌ی تنگ منی و جای تو اینجاست
بی ماه که این برکه تماشا شدنی نیست
هستی همه‌ی ثانیه‌ها در دلم اما
شبهای بدون تو که فردا شدنی نیست
می‌خواستی از فاصله دیوار نسازیم
دیوار که نه، دوری‌ات اما شدنی نیست
باید بپذیریم و بسوزیم در این عشق
تقدیر به این راحتی امضا شدنی نیست
#سمیه_پرویزی
@Jamekhial
🔸جام خیال🔸
27 Oct, 19:34
دست‌ها
چیزهای خوبی‌اند
به‌خصوص اینکه
از عشقبازی برگشته باشند
#ریچارد_براتیگان
@Jamekhial
چیزهای خوبی‌اند
به‌خصوص اینکه
از عشقبازی برگشته باشند
#ریچارد_براتیگان
@Jamekhial
🔸جام خیال🔸
27 Oct, 19:34
خاورمیانه اسم زنی ست که منم
زنی که لباس‌هایش را
در تشت خون می‌شوید
و ظرف‌هایش را
در اشک خود خیس می‌کند
زنی که صبح به صبح
چای گل سرخ دم می‌کند
و هر شب
روی اجاقش
خورشت دل و جگر آدم بار می‌گذارد
زنی که بچه‌هایش را
به حمام خون می‌بَرد
و هیچ صابونی ندارد
تا از تنشان
کثیفی نفرت را پاک کند
خاورمیانه منم
مؤمنه‌ای که هر روز
سر سجاده‌ی خاک‌آلودش
بیست‌وچهار رکعت نماز میت می‌گزارد
قربةً الی الله
و هر بار که به سجده می‌افتد
خدا می‌داند
که دیگر برخواهد خاست
یا نه
خاورمیانه منم
زنی که هر سال در صیغه مردی است
که اسمش
یا قيام است
یا قتال است
یا جنگ یا جهاد
خاورمیانه منم
زنی که هرگز به عقد دائم صلح در نیامد
جهیزیه‌ام را
همسایه‌ها بر سر گذاشتند
و هلهله‌کنان برایم آوردند:
شمشیرِ مرواریدنشانِ عربی
و قبضه قبضه اسلحه‌ی غربی
بر سرم نُقلِ مین و پولکِ خمپاره پاشیدند
خاورمیانه منم
تنها عروسی که لباس عروسی‌اش
هیچ وقت سفید نبود
زیرا سرخی سنّت ماست
خاورمیانه منم
زنی که سرانجام تیربارانش می‌کنند
اگر دشمنش او را نکشد
دوستش او را می‌کشد
و اگر دوستش او را نکشد
پدرش او را می‌کشد
پسرش او را می کشد
شوهرش او را می‌کشد
و اگر هیچکس او را نکشد
او خودش
ناامیدی را روی شقیقه اش می‌گذارد
و شلیک می‌کند
خاورمیانه منم
برای به خاک سپردن جنازه‌ام
به گورستانی بزرگ محتاجم
که شرقش
به تاریخ تعصب می‌رسد
و غربش
به جغرافیای جهل...
#عرفان_نظرآهاری
@Jamekhial
زنی که لباس‌هایش را
در تشت خون می‌شوید
و ظرف‌هایش را
در اشک خود خیس می‌کند
زنی که صبح به صبح
چای گل سرخ دم می‌کند
و هر شب
روی اجاقش
خورشت دل و جگر آدم بار می‌گذارد
زنی که بچه‌هایش را
به حمام خون می‌بَرد
و هیچ صابونی ندارد
تا از تنشان
کثیفی نفرت را پاک کند
خاورمیانه منم
مؤمنه‌ای که هر روز
سر سجاده‌ی خاک‌آلودش
بیست‌وچهار رکعت نماز میت می‌گزارد
قربةً الی الله
و هر بار که به سجده می‌افتد
خدا می‌داند
که دیگر برخواهد خاست
یا نه
خاورمیانه منم
زنی که هر سال در صیغه مردی است
که اسمش
یا قيام است
یا قتال است
یا جنگ یا جهاد
خاورمیانه منم
زنی که هرگز به عقد دائم صلح در نیامد
جهیزیه‌ام را
همسایه‌ها بر سر گذاشتند
و هلهله‌کنان برایم آوردند:
شمشیرِ مرواریدنشانِ عربی
و قبضه قبضه اسلحه‌ی غربی
بر سرم نُقلِ مین و پولکِ خمپاره پاشیدند
خاورمیانه منم
تنها عروسی که لباس عروسی‌اش
هیچ وقت سفید نبود
زیرا سرخی سنّت ماست
خاورمیانه منم
زنی که سرانجام تیربارانش می‌کنند
اگر دشمنش او را نکشد
دوستش او را می‌کشد
و اگر دوستش او را نکشد
پدرش او را می‌کشد
پسرش او را می کشد
شوهرش او را می‌کشد
و اگر هیچکس او را نکشد
او خودش
ناامیدی را روی شقیقه اش می‌گذارد
و شلیک می‌کند
خاورمیانه منم
برای به خاک سپردن جنازه‌ام
به گورستانی بزرگ محتاجم
که شرقش
به تاریخ تعصب می‌رسد
و غربش
به جغرافیای جهل...
#عرفان_نظرآهاری
@Jamekhial
🔸جام خیال🔸
27 Oct, 19:33
مستیم و نداریم غم سود و زیان را
هر شب بفروشیم به جامی دو جهان را
چون کوزهء سربستهء پنهان شده در خاک
یک عمر ز ترس همه بستیم دهان را
بگذار لبی بر لبم ای ساغر دلخون
تا فاش کنم پیش تو اسرار نهان را
مهمان توام چند صباحی دگر ای عمر!
اینقدر میازار من سوخته‌جان را
گر نیست به جز خون جگر مزد من از عشق
بر شانه چرا می‌کشم این بار گران را
تا من شوم آسوده و خشنود شود یار
با من بزن ای مرگ! به تیری دو نشان را
جای طلب بوسه وفا خواستی ای دل
دیدی که نه این را به تو دادند نه آن را
راضی به عذاب دگران نیستم اما
گر عادلی ای چرخ! فلک کن دگران را
#فاضل_نظری
@Jamekhial
هر شب بفروشیم به جامی دو جهان را
چون کوزهء سربستهء پنهان شده در خاک
یک عمر ز ترس همه بستیم دهان را
بگذار لبی بر لبم ای ساغر دلخون
تا فاش کنم پیش تو اسرار نهان را
مهمان توام چند صباحی دگر ای عمر!
اینقدر میازار من سوخته‌جان را
گر نیست به جز خون جگر مزد من از عشق
بر شانه چرا می‌کشم این بار گران را
تا من شوم آسوده و خشنود شود یار
با من بزن ای مرگ! به تیری دو نشان را
جای طلب بوسه وفا خواستی ای دل
دیدی که نه این را به تو دادند نه آن را
راضی به عذاب دگران نیستم اما
گر عادلی ای چرخ! فلک کن دگران را
#فاضل_نظری
@Jamekhial
🔸جام خیال🔸
27 Oct, 19:32
خط نستعلیق، مبهوت کش‌و‌قوس تنت
قوطی عطاری است هر دکمه از پیراهنت
هفت شهر عشق را عطار میگردد چرا ؟
وقتی از قونیه تا بلخ است چاک دامنت
آمدی جانم به قربانت کمی دیر آمدی
مولوی را منزوی کردی تو بعد رفتنت
دور کن از صحنه جرم آن لب قتاله را
تا خدا ناکرده قتل من نیفتد گردنت
در جواب دوستت دارم خدا لعنت کند
هر که یادت داده این ممنون و مرسی گفتنت...
#هادی_باباقصابها
@Jamekhial
قوطی عطاری است هر دکمه از پیراهنت
هفت شهر عشق را عطار میگردد چرا ؟
وقتی از قونیه تا بلخ است چاک دامنت
آمدی جانم به قربانت کمی دیر آمدی
مولوی را منزوی کردی تو بعد رفتنت
دور کن از صحنه جرم آن لب قتاله را
تا خدا ناکرده قتل من نیفتد گردنت
در جواب دوستت دارم خدا لعنت کند
هر که یادت داده این ممنون و مرسی گفتنت...
#هادی_باباقصابها
@Jamekhial
🔸جام خیال🔸
27 Oct, 19:32
ما را کنار آینه تنها گذاشتند
سنگی بزرگ در دل‌مان جا گذاشتند
مارا شبیه کودک جا مانده پشت در
زانو زده به حال تمنا گذاشتند
فریاد می‌زدیم که - دیوانه نیستیم-
انگشت هیس بر دهن ما گذاشتند
تصمیم داشتیم فقط زندگی کنیم
بی‌آب و بی‌هوا ... مگر آنها گذاشتند !
چه محرمانه عرف شکستند واژه‌ها
بر خلسه‌های هر شب‌مان پاگذاشتند
میخواستم بچینمش، او با اشاره گفت:
گل را فقط برای تماشا گذاشتند
بر خالقان شعر هزاران درود باد
که در قبال درد غزل را گذاشتند
#امیر_تقی‌لو
@Jamekhial
سنگی بزرگ در دل‌مان جا گذاشتند
مارا شبیه کودک جا مانده پشت در
زانو زده به حال تمنا گذاشتند
فریاد می‌زدیم که - دیوانه نیستیم-
انگشت هیس بر دهن ما گذاشتند
تصمیم داشتیم فقط زندگی کنیم
بی‌آب و بی‌هوا ... مگر آنها گذاشتند !
چه محرمانه عرف شکستند واژه‌ها
بر خلسه‌های هر شب‌مان پاگذاشتند
میخواستم بچینمش، او با اشاره گفت:
گل را فقط برای تماشا گذاشتند
بر خالقان شعر هزاران درود باد
که در قبال درد غزل را گذاشتند
#امیر_تقی‌لو
@Jamekhial
🔸جام خیال🔸
27 Oct, 19:31
گذشت خوبی ام از حد، به شک دچار شدند
به احترام، کمی خم شدم، سوار شدند
خودم به تیشه ی تزیین تراششان دادم،
کجای کار غلط بود کردگار شدند؟!
عجب مدار ازین شهر، باده نوشانش،
به شرحِ حرمت مِی بر سرِ منار شدند
دلم ز آینه بودن به تنگ آمده است
که یک به یک همه یاران من غبار شدند
رفو کنید رفیقان من! چه روزنه ها
که راه در دلِ هم یافتند و غار شدند
حذر کنید رفیقان من! چه نجواها
که من ندیده گرفتم، سرم هوار شدند
چه کرم ها که لگدمالشان نکردی و حیف،
که تا دمار درآرند از تو مار شدند.....
#حسین_جنتی
@Jamekhial
به احترام، کمی خم شدم، سوار شدند
خودم به تیشه ی تزیین تراششان دادم،
کجای کار غلط بود کردگار شدند؟!
عجب مدار ازین شهر، باده نوشانش،
به شرحِ حرمت مِی بر سرِ منار شدند
دلم ز آینه بودن به تنگ آمده است
که یک به یک همه یاران من غبار شدند
رفو کنید رفیقان من! چه روزنه ها
که راه در دلِ هم یافتند و غار شدند
حذر کنید رفیقان من! چه نجواها
که من ندیده گرفتم، سرم هوار شدند
چه کرم ها که لگدمالشان نکردی و حیف،
که تا دمار درآرند از تو مار شدند.....
#حسین_جنتی
@Jamekhial
🔸جام خیال🔸
26 Oct, 10:40
صحرا و باغ و خانه ندانم کجا خوش است
هر جا خیال روی تو باشد مرا خوش است
#فیض‌کاشانی
@Jamekhial
صحرا و باغ و خانه ندانم کجا خوش است
هر جا خیال روی تو باشد مرا خوش است
#فیض‌کاشانی
@Jamekhial
🔸جام خیال🔸
26 Oct, 10:39
پی به راز سفرم برد و چنان ابر گریست
دید بازآمدنی در پیِ این رفتن نیست
همه گفتند "مرو" دیدم و نشنیدمشان
مثل این بود به یک رود بگویند: بایست
مفتضح بودن از این بیش که در اول قهر
فکر برگشتنم و واسطه‌ای نیست که نیست
در جهانِ تهی از عشق نمی‌مانم چون
در جهانِ تهی از عشق نمی‌باید زیست
دهخدا تجربه‌ی عشق ندارد ورنه
معنی مرگ و جدایی به یقین هردو یکی‌ست
#کاظم_بهمنی
@Jamekhial
دید بازآمدنی در پیِ این رفتن نیست
همه گفتند "مرو" دیدم و نشنیدمشان
مثل این بود به یک رود بگویند: بایست
مفتضح بودن از این بیش که در اول قهر
فکر برگشتنم و واسطه‌ای نیست که نیست
در جهانِ تهی از عشق نمی‌مانم چون
در جهانِ تهی از عشق نمی‌باید زیست
دهخدا تجربه‌ی عشق ندارد ورنه
معنی مرگ و جدایی به یقین هردو یکی‌ست
#کاظم_بهمنی
@Jamekhial
🔸جام خیال🔸
26 Oct, 10:38
کنون که تو زن آتش! بریده‌ای از رود
به آب‌ها چه نیاز ای الهه نمرود !
بنوش آه مرا تا کمی خنک بشوی
شده‌ست از لب داغت دهان کوزه کبود
در آینه دو پری خیره مانده‌اند به تو
رسیده‌اند گمانم به ماورای شهود
کنار پنجره گل‌های تا کمر در گل
به سوی دست تو بردند خواهشانه سجود
نشسته است به چشم تو هاله‌ای از ماه
دویده است به گیسوت هرم دود از عود
و من... منی که تمامم سکوت بود و عدم
از انعکاس صدای تو آمدم به وجود
نفس بریده‌تر از آن کبوترم که شبی
در آسمان تو جان برد و اهل باخت نبود
مرا صدا بزن ای آشیانه‌ی هدهد
سبای من! به تو پر بستم ای فرازِفرود!
تو ابتدای منی بام آخری ای عشق !
به شهر میل و تمنا تو منتهامقصود
به تاک‌های زمین‌خورده اعتباری نیست
که اعتماد به بازنده‌ها ندارد سود
#محمدجواد_اکبری
@Jamekhial
کنون که تو زن آتش! بریده‌ای از رود
به آب‌ها چه نیاز ای الهه نمرود !
بنوش آه مرا تا کمی خنک بشوی
شده‌ست از لب داغت دهان کوزه کبود
در آینه دو پری خیره مانده‌اند به تو
رسیده‌اند گمانم به ماورای شهود
کنار پنجره گل‌های تا کمر در گل
به سوی دست تو بردند خواهشانه سجود
نشسته است به چشم تو هاله‌ای از ماه
دویده است به گیسوت هرم دود از عود
و من... منی که تمامم سکوت بود و عدم
از انعکاس صدای تو آمدم به وجود
نفس بریده‌تر از آن کبوترم که شبی
در آسمان تو جان برد و اهل باخت نبود
مرا صدا بزن ای آشیانه‌ی هدهد
سبای من! به تو پر بستم ای فرازِفرود!
تو ابتدای منی بام آخری ای عشق !
به شهر میل و تمنا تو منتهامقصود
به تاک‌های زمین‌خورده اعتباری نیست
که اعتماد به بازنده‌ها ندارد سود
#محمدجواد_اکبری
@Jamekhial
🔸جام خیال🔸
26 Oct, 10:38
مَگو با هیچ کس راز دلت را، زود می میرد
گُل سُرخی که مُشتش را برای خلق وا کرده
#طیبه_عباسی
@Jamekhial
گُل سُرخی که مُشتش را برای خلق وا کرده
#طیبه_عباسی
@Jamekhial
🔸جام خیال🔸
25 Oct, 14:34
با اینکه بی‌تکلّف و معصوم و ساده‌ایم
جز غم به هیچ وسوسه‌ای دل نداده‌ایم
ما وارثان تشنگی یاس ِ پرپریم
از مادر شقایق دوران نزاده‌ایم
هرچند دستمان تهی و قلبمان پر است
در سنگر سکوت ولی فوق‌العاده‌ایم
مانند آتشی وسط هُرم تیرماه
در عین اعتبار ، بلااستفاده‌ایم
باهم قدم گذاشته بودیم در مسیر
آسودگی سوار شد و ما پیاده‌ایم
میخانه‌های شهر قرق شد بنام غیر
ما مست با تصوّر رویای باده‌ایم
حتی اگر دریغ کنید آب و نور را
چون سرو در حمایت باغ ایستاده‌ایم
#پروین_نوروزی
@Jamekhial
جز غم به هیچ وسوسه‌ای دل نداده‌ایم
ما وارثان تشنگی یاس ِ پرپریم
از مادر شقایق دوران نزاده‌ایم
هرچند دستمان تهی و قلبمان پر است
در سنگر سکوت ولی فوق‌العاده‌ایم
مانند آتشی وسط هُرم تیرماه
در عین اعتبار ، بلااستفاده‌ایم
باهم قدم گذاشته بودیم در مسیر
آسودگی سوار شد و ما پیاده‌ایم
میخانه‌های شهر قرق شد بنام غیر
ما مست با تصوّر رویای باده‌ایم
حتی اگر دریغ کنید آب و نور را
چون سرو در حمایت باغ ایستاده‌ایم
#پروین_نوروزی
@Jamekhial
🔸جام خیال🔸
25 Oct, 14:32
آمدم یاد ِتو از دل، به برونی فِکنم
دل برون گشت ولی یادِ تو با ماست هنوز
#مهدی_اخوان‌ثالث
@Jamekhial
دل برون گشت ولی یادِ تو با ماست هنوز
#مهدی_اخوان‌ثالث
@Jamekhial
🔸جام خیال🔸
25 Oct, 14:31
خورشید اگر گم شود از عرصه‌ی عالم
من دست تـو گیرم به لب بام بـرآرم.!
#عاشق_اصفهانی
@Jamekhial
من دست تـو گیرم به لب بام بـرآرم.!
#عاشق_اصفهانی
@Jamekhial
🔸جام خیال🔸
25 Oct, 14:30
گفتم به خویش:
«دردِ مرا چاره می‌کند!
پلکی نگاه، بر منِ آواره می‌کند.»
از قاصدان سراغ گرفتم؛ گریستند!
گفتند:
«نامه‌های تو را پاره می‌کند..»
#حسین_دهلوی
@Jamekhial
«دردِ مرا چاره می‌کند!
پلکی نگاه، بر منِ آواره می‌کند.»
از قاصدان سراغ گرفتم؛ گریستند!
گفتند:
«نامه‌های تو را پاره می‌کند..»
#حسین_دهلوی
@Jamekhial
1,183
subscribers
9,359
photos
722
videos
