اتاق آینده / شیرعلی‌نیا @jafarshiralinia Channel on Telegram

اتاق آینده / شیرعلی‌نیا

اتاق آینده / شیرعلی‌نیا
دعوتيد به خواندن درباره آینده
ارتباط با مدير كانال:
@jafarshiraliniaa
45,059 Subscribers
16 Photos
29 Videos
Last Updated 23.02.2025 09:04

آینده و تاثیرات آن بر جامعه

آینده یکی از موضوعات حیاتی در هر جامعه است که به وسیله آن، می‌توان به پیش‌بینی تحولات، چالش‌ها و فرصت‌هایی که در راه است، پرداخت. با توجه به شتاب روزافزون تغییرات فناوری، تغییرات اقلیمی و تحولات فرهنگی، فهم آینده از هر زمان دیگری مهم‌تر به نظر می‌رسد. جوانان و نسل‌های آینده باید خود را برای دنیایی آماده کنند که به شدت با دنیای امروز متفاوت خواهد بود. در این مقاله به بررسی برخی از روندهای کلیدی آینده و تاثیرات آن‌ها بر زندگی انسان‌ها می‌پردازیم.

تکنولوژی چگونه بر آینده جوامع تاثیر خواهد گذاشت؟

تکنولوژی به عنوان یکی از بزرگترین موتورهای تغییر در دنیای معاصر شناخته می‌شود. با ظهور فناوری‌های نوین مانند هوش مصنوعی، بلاک‌چین و اینترنت اشیاء، ما شاهد تحولات عظیمی در شیوه‌های زندگی، کار و ارتباطات خواهیم بود. برای مثال، هوش مصنوعی می‌تواند عملیات‌های تکراری را خودکار کند و به سازمان‌ها کمک کند تا کارآمدتر عمل کنند.

علاوه بر این، فناوری‌های نوین به گسترش دسترسی به اطلاعات و توسعه جوامع هوشمند کمک خواهند کرد. از طریق برنامه‌های موبایل و پلتفرم‌های آنلاین، افراد در دورترین نقاط جهان می‌توانند به منابع آموزشی و امکانات شغلی دسترسی پیدا کنند. این امر به کاهش نابرابری‌های اجتماعی و اقتصادی کمک می‌کند.

چگونه تغییرات اقلیمی بر آینده زندگی تاثیر خواهند گذاشت؟

تغییرات اقلیمی یکی از بزرگ‌ترین چالش‌های بشر در قرن 21 است. با افزایش دما، تغییرات در الگوهای بارندگی و افزایش سطح دریاها، بسیاری از مناطق جهان با خطرات جدی مواجه خواهند شد. پیش‌بینی‌ها نشان می‌دهند که در آینده، میلیون‌ها نفر مجبور به ترک خانه‌های خود خواهند شد و این امر می‌تواند به افزایش نابرابری‌ها و تنش‌های اجتماعی منجر شود.

به علاوه، تغییرات اقلیمی می‌تواند بر کشاورزی و تأمین غذا تأثیر بگذارد. با بروز خشکسالی‌ها و سیلاب‌ها، تولید محصولات کشاورزی به خطر خواهد افتاد و این موضوع می‌تواند به نارضایتی‌های اجتماعی و بحران‌های غذایی منجر شود. بنابراین، پیش‌بینی و مدیریت تأثیرات تغییرات اقلیمی از اهمیت بالایی برخوردار است.

آیا فرهنگ و ارزش‌ها در آینده تغییر می‌کنند؟

فرهنگ و ارزش‌های اجتماعی تحت تاثیر تغییرات جهانی قرار دارند و به تدریج دچار تحول می‌شوند. جهانی شدن و افزایش ارتباطات میان‌فرهنگی می‌تواند به تبادل ایده‌ها و تجربیات جدید منجر شود. این تنوع فرهنگی می‌تواند به غنی‌تر شدن جوامع و ایجاد فضایی نوآورانه کمک کند.

با این حال، این تغییرات می‌توانند با چالش‌هایی نیز همراه باشند. برخی از جوامع ممکن است به دلیل از دست دادن هویت فرهنگی خود، ناراضی شوند. در نتیجه، حفظ تعادل میان پذیرش نوآوری‌ها و حفظ هویت‌های فرهنگی در آینده بسیار حائز اهمیت خواهد بود.

آیا تغییرات اقتصادی نیز در آینده قابل پیش‌بینی هستند؟

بله، تغییرات اقتصادی نقش بسزایی در شکل‌گیری آینده دارند. با پیشرفت فناوری و ظهور کسب‌وکارهای جدید، مدل‌های اقتصادی سنتی ممکن است از بین بروند. به عنوان مثال، مشاغل جدیدی مانند اقتصاد اشتراکی و آزادکاری به سرعت در حال گسترش هستند و این می‌تواند بر نحوه کار و درآمدزایی افراد تاثیر بگذارد.

علاوه بر این، چالش‌های اقتصادی مانند بحران‌های مالی و نابرابری درآمدی ممکن است بیشتر نمایان شوند. لذا، ایجاد سیاست‌های اقتصادی پایدار و جامع برای مدیریت تأثیرات این تغییرات ضروری خواهد بود.

چگونه می‌توانیم برای آینده آماده شویم؟

آمادگی برای آینده نیازمند دسترسی به آموزش و اطلاعات است. افراد باید مهارت‌های جدیدی را بیاموزند و خود را با تحولات فناوری وفق دهند. آموزش مداوم و یادگیری در طول عمر به افراد کمک می‌کند تا در محیط کار و زندگی شخصی خود بهتر عمل کنند.

علاوه بر این، مشارکت در تصمیم‌گیری‌های اجتماعی و سیاسی می‌تواند به شکل‌گیری آینده‌ای بهتر کمک کند. با افزایش آگاهی و مشارکت فعال، افراد می‌توانند به عنوان عوامل تغییر مثبت عمل کنند و جامعه را به سمتی برده که در آن منافع جمعی به عنوان اولویت اصلی قرار گیرد.

اتاق آینده / شیرعلی‌نیا Telegram Channel

با عرض سلام و خوش آمدگویی، امروز ما شما را به کانال تلگرامی فوق‌العاده جذاب و متفاوت "اتاق آینده / شیرعلی‌نیا" دعوت می‌کنیم. این کانال توسط آقای شیرعلی‌نیا ایجاد شده است و به بررسی مفاهیم و تمایلات مرتبط با آینده می‌پردازد. شما در این کانال با مطالبی پر از الهام و انرژی مثبت در زمینه‌های مختلف مانند فناوری، علم، هنر و روانشناسی روبرو خواهید شد. آیا شما همیشه علاقه‌مند به کشف نقطه آغازین بر سر نقاط پایانی بوده‌اید؟ آیا دوست دارید از آینده و مسیرهای مختلفی که زندگی می‌تواند برای شما پیش رو داشته باشد آگاه شوید؟ اگر پاسخ شما بله است، پس "اتاق آینده / شیرعلی‌نیا" مکانی مناسب برای شماست. برای اطلاعات بیشتر و ارتباط با مدیر کانال، می‌توانید به ایشان در تلگرام به آدرس @jafarshiraliniaa پیام دهید. منتظر حضور شما در این فضای پر از انرژی و امید هستیم!

اتاق آینده / شیرعلی‌نیا Latest Posts

Post image

جواب خدا یا مردم؟
مسأله این است


یکی از محورهای گفتگوهایم با هاشمی رفسنجانی، موضوع مناسبات ایران و آمریکا بود.
در یکی از این گفتگوها، هاشمی از اختلاف‌نظرش با رهبر درباره آمریکا گفت؛ بخشی از این گفتگو را در ویدئوی بالا می‌بینید.

جایی که آقای هاشمی به آقای خامنه‌ای گفت؛آیا جواب خدا را به عهده می‌گیرد؟
و پاسخ شنید؛ جواب خدا با من باشد.

به نظر می‌رسد که شرایط این‌گونه باقی نخواهد ماند و تحولات مهمی در پیش است.

بنا دارم در یک لایو اینستاگرامی درباره گذشته و آینده روابط ایران و آمریکا صحبت کنم.
زمان دقیق را اطلاع خواهم داد.

پیش از این لایو، مشتاقم دیدگاه‌ها و پرسش‌های شما عزیزان را بدانم.

جعفر شیرعلی نیا زمستان ۱۴۰۳

آدرس صفحه اینستاگرام من 👇

https://instagram.com/jafarshiralinia?igshid=1sw8uiiznyf5v

07 Feb, 16:01
39,270
Post image

ضعف فرماندهی کل

صیاد شیرازی پس از شکست عملیات قادر ناراحت بود: «به‌شدت بدبین شده بود و درست یا غلط گمان می‌کرد در عملیات قادر او را تنها گذاشتند تا شکست بخورد.» (در کمین گل سرخ، ص ۳۴۵)
همدلی سپاه و ارتش در پیروزی‌های بزرگ سال دوم جنگ نقش مهمی داشت، اما به‌تدریج با شکست‌ها، اختلاف‌ها نیز تشدید شد.
صیاد به ضرورت یک فرمانده واحد برای جنگیدن معتقد بود. محسن رضایی می‌گوید: «بعد از والفجر مقدماتی ایشان آمد و نشست و گفت آره اگر شما نپذیرید که وحدت فرماندهی در جنگ حاصل شود، ما ول می‌کنیم و می‌رویم… ما گفتیم اصلاً این حرف، حرف بی‌خودی و بی‌ربطی است.» (گفت‌وگوی محسن رضایی با راویان جنگ، ص ۵۷)
اختلاف که بیشتر شد، هاشمی برای عملیات بدر (اسفند ۶۳) فرماندهی عملیات را به رضایی داد: «مطرح شد که من فرمانده هستم و برادرمان صیاد هم از من تبعیت بکند. منتها قرار شد که هیچ‌کسی این را نفهمد.» (سطرهای ناخوانده، ص ۷۷) بدر به شکستی تلخ تبدیل شد و فرمانده سپاه با افزایش انتقادها در شرایط سختی قرار گرفت.
هاشمی این‌بار (سال ۶۴) از طرح‌های صیاد استقبال کرد. رضایی می‌گوید صیاد گفت ۵ روزه جنگ را تمام می‌کند و هاشمی «ارتش را مسئول جنگ کرد. ما هم که شاهد این وضع بودیم، گفتیم حرفی نیست… ما یک نفر را معرفی می‌کنیم تا زیر نظر آقای صیاد شیرازی که گفته است من در عرض پنج روز جنگ را تمام می‌کنم، عمل کند.» رضایی با اشاره به مشکلات این دوره و شکست عملیات قادر می‌گوید: «برادران ارتش علاوه بر مشکلات بالا وقت زیادی را هم تلف کردند.» (گفت‌وگوی محسن رضایی با راویان جنگ، ص ۴۴ تا ۴۶)
حالا از طرفی صیاد به تنها گذاشته شدنش در عملیات قادر بدبین بود و از طرف دیگر بخشی از فرماندهان دلیل شکست را ضعف طراحی و فرماندهی او می‌دانستند. گویا بدبینی‌ها به بدنه نیروها نیز کشیده شده بود. عبدالحسین مفید، از فرماندهان ارتش، در خاطراتش به یک گردهمایی دوروزه در پاییز ۶۴ با حضور رزمندگان ارتش برای بررسی مشکلات ارتش در جنگ اشاره کرده است. از نتایج این گردهمایی این بود که در ارتش «پیروی کورکورانه از سپاه پاسداران در تعیین هدف، مأموریت و تهیه طرح و اجرا» وجود دارد. (بازخوانی جنگ تحمیلی، ص ۱۵۹)
وقتی بدنه دچار ابهام باشد و اختلاف‌ها ریشه‌دار، توصیه‌های اخلاقی مشکلی را حل نمی‌کند.
هاشمی در خاطراتش مشکل جنگ را نظرات دوگانه ارتش و سپاه معرفی می‌کند، هرچند می‌گوید هر دو طرف حسن‌نیت دارند و آماده شهادت‌اند؛ اما مفید معتقد است او نمی‌خواهد واقعیت را بیان کند و «مشکل اصلی در ناتوانی فرماندهی کل قواست که قادر به یکپارچه کردن نظرات دوگانه نیست.» و هاشمی و همکارانش در فرماندهی کل نمی‌توانند مسائل تخصصی نظامی را که توسط دو فرمانده ارائه می‌شود، تحلیل و بهترین گزینه را انتخاب کنند. (بازخوانی جنگ تحمیلی، ص ۱۵۲)
فرماندهان ارتش سعی کردند روسای دو قوه دیگر را نیز در جریان مشکلات ارتش قرار دهند. در سمیناری که با حضور رئیس‌جمهور خامنه‌ای در آذر ۶۴ برگزار شد، برخی مشکلات مطرح شد. آن‌ها هنوز در حال طرح مشکلات پشتیبانی و نیروی انسانی بودند که خامنه‌ای گفت: «اینجا جای این حرف‌ها نیست. همه هستند. بهتر است در جلسه خصوصی‌تری عنوان کنید.» فردای آن روز موسوی اردبیلی، رئیس قوه قضاییه، به سمینار آمد و واکنشش این بود که: «معلم تقصیر را به گردن شاگرد می‌اندازد و شاگرد به گردن معلم. بروید جنگ کنید.» (همان، ص ۱۶۲)
مسئولان باید زودتر درمی‌یافتند با حجم فراوان مشکلات و اختلاف زیاد در بالاترین سطح نظامی، جنگ از راه نظامی به نتیجه نخواهد رسید.
در این شرایط اصرار بر ادامه جنگ تنها به اختلافات بیشتر دامن می‌زند و حتی تغییر در رأس نیروها مشکلی را حل نمی‌کند؛ همان‌گونه که با استعفا و رفتن صیاد در سال ۶۵ اختلاف‌ها حل نشد.
فرمانده سپاه گمان می‌کرد با امکانات ارتش می‌تواند به پیروزی‌های بزرگ برسد. هاشمی در ۱۴ اردیبهشت ۶۶ نوشته است: «آقای محسن رضایی بعد از ملاقات امام آمد… پیشنهاد داشت که امام به خود ایشان درجه امیری ارتش بدهد که بتواند بر امکانات ارتش دست داشته باشد و از موضع قدرت همه‌چیز را در خدمت جنگ بگیرد و با ارتشی‌ها برخورد کند.» (دفاع و سیاست، ص ۹۴) اما فرمانده سپاه در آخرین ماه‌های جنگ به برآورد واقعی‌تری رسید و نامه‌ای نوشت که در آن درخواست‌هایی داشت که نه تنها در ارتش موجود نبود بلکه در مقدورات کشور نیز نبود.
حقیقت این بود که ضعف ها و کمبودها از قبل مشخص بود. به تعبیر هاشمی رفسنجانی در مصاحبه ای که با او داشتم؛«بعضی‌ها بودند که نمی‌خواستند واقعیت وجودی ذهن خود را پیش امام رو کنند. به من می‌گفتند که نیازهای زیادی داریم و نمی‌توانیم بجنگیم، اما به امام که می‌رسیدند، می‌گفتند: عاشورایی می‌جنگیم.»

آیا با استفاده از تجربه جنگ هشت‌ساله نمی‌توانستیم امروز در نقطه بهتری باشیم؟

https://t.me/jafarshiralinia

22 Dec, 04:51
47,639
Post image

نقدی بر سخنان رهبر
یقه‌گیری از آقای خامنه‌ای در جبهه
(این یادداشت ۶ سال قبل برای اولین بار منتشر شده است)

بسیاری از رزمنده‌هایی که سال‌ها با سختی و کمبود امکانات در جبهه جنگیده و به شعارهای عدم سازش و ادامه‌ی جنگ دل داده بودند، از پذیرش ناگهانی قطعنامه عصبانی شدند. عراق نیز چندروز پس از پذیرش قطعنامه حمله‌هایی انجام داد و اسیر زیادی گرفت. اوضاع جبهه‌ی ایران سخت‌تر شد. آقای خامنه‌ای همین روزها به جبهه‌ی جنوب رفته بود و می‌گوید در بازدید از یکی از بیمارستان‌های منطقه: « برادری آن‌جا توی بیمارستان یقه‌ی من را گرفته که چرا شما دوسال پیش نیامدید؟ آقا حالا که آمدیم برادر، حالا کوتاه بیا... همان‌وقت که ما با هم صحبت می‌کردیم دشمن بمباران کرد که هشداری بود به بنده و ایشان، که حالا این‌جا یقه‌ی هم را نگیریم.»
آقای خامنه‌ای، چند روز بعد(10مرداد67) این ماجرا را در جمع فرماندهان لشکر27 سپاه تعریف کرد و گفت که پس از ریاست‌جمهوری(مهر60) امام اجازه نمی‌داده در مناطق جنگی و حتی استان‌های جنگی حضور پیدا کند و نگران او بوده. گفت که دلیل نیامدن ترس یا ضعف نبوده و پیش از ریاست‌جمهوری در مناطق جنگی حاضر می‌شده؛ «بنده بلند شوم بیایم جبهه تا شما از من راضی بشوید، به خاطر آمدن جبهه، امام ناراضی بشود؟»
فرماندهان در آن جلسه از مشکلات و مسایل جنگ سوال‌هایی پرسیدند اما از رئیس شورای‌عالی‌دفاع نکات عجیبی شنیدند. از جمله این‌که شورای‌عالی‌دفاع کمترین نقش را در طراحی مسایل جنگ دارد. آقای خامنه‌ای گفت: «جنگ مسئولیتش با من نیست، حالا هم نبوده، دیروز هم نبوده. عرض کنم که از سال 62 به این طرف بنده هیچ‌گونه مسئولیتی در جنگ ندارم... چه سوال شما وارد باشد، چه وارد نباشد، طرف سوال من نیستم.» از او درباره‌ی سیاست دولت پرسیدند و جواب شنیدند: «خب این مسئولیتش با دولت است نه من. ممکن است بگویید خب مگر دولت زیر نظر رئیس‌جمهور نیست؟ نه، جوابش نه است.» و بعد درباره‌ی اختلاف میان رییس‌جمهور و نخست‌وزیر و سایر وزرا توضیح داد.(اسرار مکتوم،ص77 تا 94 )
مرور تاریخ جنگ نشان می‌دهد مشکلات و ضعف‌ها، مربوط به آخر جنگ نبود اما تا فروردین 67 مصاحبه‌ها، سخنرانی‌ها و فضای رسانه‌ای ایران، همه از اوج قدرت ایران و ضعف دشمن حکایت می‌کرد. 25 فروردین67 آقای خامنه‌ای در سخنرانی‌اش گفت هدفِ جنگ ازبین‌بردن انقلاب و بعد «کشاندن جمهوری اسلامی به مذاکره با دشمن بود که... بالاترین ذلت برای یک نظام نوپاست و قبول چنین شرایطی ماهیت نظام ضداستکباری ما را زیر سوال خواهد برد. ما صلح را زمانی می‌پذیریم که متجاوز تنبیه شود.» و تاکید کرد حمله‌های موشکی دشمن به‌خاطر ناتوانی او در میدان نبرد است و «هر روز پیروزی‌های جدیدی در جبهه‌ها نصیب ملت ایران می‌شود.» (روزشمار جنگ، جلد54، ص908 و 909، انتشارات مرکز اسناد دفاع مقدس)
اما سه روز بعد، میدان نبرد تحولات دیگری به خود دید، 28فروردین ارتش بعث در عملیاتی غافلگیرانه و برق‌آسا فاو را پس گرفت و بعد شکست‌های پی‌در‌پی ایران در میدان نبرد شروع شد. با عملیات‌های موفق ارتش صدام، ایران در وضعیتی آشفته گرفتار شد و برای جلوگیری از خسارت‌های بزرگ‌تر با نامه‌ی رئیس‌جمهور به دبیرکل سازمان ملل در 27تير67 قطعنامه‌ی598 را پذیرفت.
این روزها آن‌چه بیشتر موردتوجه است روایت حماسی از جنگ است. چند روز پيش( 4مهر97) آیت‌الله خامنه‌ای در مراسم شب خاطره‌ی دفاع مقدس گفت: «جنگ را شما روایت کنید که خودتان در جنگ بوده‌اید؛ اگر شما جنگ را روایت نکردید؛ دشمن شما جنگ را روایت خواهد کرد، آن‌طور که دلش می‌خواهد. از یک ضعف‌هایی هم استفاده می‌کنند.» رهبری درباره‌ی ویژگی روایتی که باید انجام شود گفت آن‌چیزی که باید منعکس شود: «روح ایمان است، روح ایثار است، روح دلدادگی است، روح مجاهدت است، پیام شکست‌ناپذیری ملتی است که...»
درباره‌ی جنگ به ادبیات حماسی هم نیاز داریم اما نباید روایت ضعف‌ها و درس‌ها و تجربه‌هایی که در دل شکست‌ها نهفته است به بیرون از مرزها واگذار شود. نمی‌توان از ضعف‌ها و نقص‌ها چشم پوشید و اگر امروز چشم بپوشیم یقینا به‌تدریج روایت خواهد شد و مردم یقه‌ی ما را بابت برخی روایت‌های ناقص و چشم‌پوشی از ضعف‌ها و شکست‌ها خواهند گرفت. در آن روز حتی حماسه‌ها‌ی حقیقی نیز با بی‌اعتمادی مخاطب روبه‌رو می‌شود.
چه زمانی بناست در کنار این نگاه حماسی به ضعف‌ها بپردازیم و تحقیق کنیم که چرا رییس‌جمهور که رییس شورای‌عالی‌دفاع و امام‌جمعه‌ی پایتخت نیز بود، نسبتش با وقایع جبهه این‌گونه بوده است؟
جنگ مجموعه‌ای از تلخی‌ها، شیرینی‌ها، پیروزی، شکست، ضعف و قوت است و پرداختن بیش از حد به برخی ابعاد و غفلت از ابعاد دیگر، روایت ما را کاریکاتوری خواهد کرد.

( از یادداشت های کتاب توقیف شده نکته های تاریخی؛ فایل کتاب را از پیام سنجاق شده در کانال دانلود کنید.)
https://t.me/jafarshiralinia

08 Dec, 08:03
50,061
Post image

بازیِ خونین جنگ
جنگ، رقابت‌های نظامی و تحریم راهی مطمئن برای انحراف منابع یک کشور ثروتمند و پراستعداد

پروفسور برنارد رایش در مقاله‌ی اسراییل و جنگ ایران و عراق می‌نویسد: «بهره‌ی اصلیِ اسراییل از جنگ ایران و عراق آن بود که این دو قدرت منطقه‌ای که هر دو دشمن اسراییل محسوب می‌شدند، علیه یکدیگر وارد جنگ شدند و فرصت استراحتی برای اسراییل فراهم شد.» او معتقد است اسراییل به دنبال «حفظ موازنه‌ی قوا برای طولانی‌کردن جنگ و جلوگیری از پیروزی یکی از دو طرف بود.» در تحلیل رایش، جنگ علاوه بر درگیر نگه داشتن این دو کشور، جهان عرب را به دو قطب تبدیل کرده بود؛ یک قطب، سوریه، لیبی و یمن جنوبی و قطب دیگر اردن، مصر و کشورهای حاشیه‌ی خلیج‌فارس و «دودستگی جهان عرب، مانع تشکیل جبهه‌ی متحدی علیه اسراییل شد» (درس‌هایی از راهبرد، حقوق، دیپلماسی در جنگ ایران و عراق، ص147 و 148)
گویا سیاست آمریکا هم ادامه‌ی جنگ خونین ایران و عراق بود؛ تا وقتی که برنده‌ای نداشته باشد. الکواری نماینده‌ی وقتِ قطر در سازمان ملل، درباره‌ی موضع آمریکا و شوروی در جنگ می‌نویسد: «در واقع این دو ابرقدرت، به رغم تاکیدهایی که بر خلاف آن داشتند، از تداوم جنگ و طولانی شدن آن، مادام که هیچ‌یک از طرفین نتواند بر دیگری غلبه داشته باشد، احساس رضایت می‌کردند.» (عملکرد شورای امنیت در جنگ ایران و عراق، ص 201)
تا وقتی که ایران و عراق کشورهای هم را ویران می‌کردند، قدرت‌های جهانی با وجود اظهار نگرانی از ادامه جنگ، تلاشی عملی و جدی برای پایان دادن به آن نکردند. آنها سال هفتم تصمیم گرفتند جنگ را پایان دهند.
تحلیلگران ایرانی موفقیت نسبی کربلای 5(زمستان 65) را در تصمیم ابرقدرتها برای پایان دادن به جنگ موثر می‌دانند اما اغلب تحلیلگرانِ غیرایرانی ناامن شدن خلیج فارس در جنگ دریایی و افشای ماجرای مک فارلین را مهمترین دلیل تصمیم آمریکا برای پایان دادن به جنگ می‌دانند.
افشای پر سر و صدای ماجرای مک‌فارلین در آبان 65، که در جهان به ماجرای کمک آمریکا و اسراییل به ایران معروف شد، کار را برای بازی دوگانه‌ی آمریکایی‌ها سخت کرد و آمریکا تحت فشار شدیدی قرار گرفت و به تعبیر کدی و گازیوروسکی آمریکایی‌ها به این جمع‌بندی رسیدند که: «باید به‌گونه‌ای مستقیم برای پایان دادن به جنگ طولانی ایران و عراق مداخله نمایند.» (نظام دوقطبی و جنگ ایران و عراق، ص414)
تیر66 قطعنامه‌ی 598 برای پایان دادن به جنگ تصویب شد. واکنش ایران به قطعنامه منفی بود اما برای اولین‌بار تمام 5 عضو دائم شورای امنیت برای پایان دادن به جنگ تفاهم کرده بودند. به روایت دبیرکل سازمان ملل در جلسه‌ای که مهر66 او با 5 عضو دایم شورای امنیت برگزار کرد؛ شولتز وزیرخارجه‌ی آمریکا در جمع‌بندی نظر 5 کشور گفت: «همه‌ی ما پایان جنگ را می‌خواهیم. همه‌ی ما از قطعنامه‌ی 598 حمایت می‌کنیم» (به سوی صلح، ص255)
دکوییار، دبیرکل سازمان ملل، در خاطراتش درباره‌ی سیاست آمریکا در این مقطع از جنگ می‌نویسد: «نظر قطعی ایالات متحده این بود كه برای پایان جنگ: (1) عراقی‌ها باید به‌خوبی مقاومت كنند تا مانع هر گونه پیروزی ایران شوند. (2) جنگ باید بیش از هر زمانی برای ایرانی‌ها رنج‌آور شود. (3) جریان سلاح به ایران باید از طریق قطعنا‌مه‌ی دیگری در شورای امنیت كاهش یابد و (4) فشار بین‌المللی در ابعاد وسیعی به این كشور وارد شود.»(به سوی صلح، ص267)
بسیاری دریافتند که جنگ ماه‌های پایانی خود را سپری می‌کند. محمدجواد ظریف از دیپلمات‌های ایران در سازمان ملل به خاطر دارد که حدود دی‌ماه 66: «مایکل اشتاینر من را صدا کرد و گفت که من یک نکته‌ای را به تو بگویم و آن این است که شما الان دست بالا را دارید، ولی امسال سال شکست شما در جنگ است. قبل از این‌که شکست بخورید قطعنامه را بپذیرید. هیچ‌وقت این از ذهنم بیرون نمی‌رود.» (دیپلماسی ایران و قطعنامه 598، ص249) چندماه بعد سخن نماینده‌ی آلمان در سازمان ملل به واقعیت پیوست و در بهار 67 ایران شکست‌های پی‌در‌پی و سختی را در جبهه‌های جنگ تجربه کرد. فاو، شلمچه، جزایر مجنون را که در عملیات‌های سخت و طولانی‌مدت در چند سال گرفته بود در عملیات‌های سریع دشمن در عرض چند ماه از دست داد و با سخت شدن و زجرآور شدن جنگ، قطعنامه‌ی 598 را پذیرفت.
سودهای سرشار بسیاری از کشورها و شرکت‌های بین‌المللیِ فروش سلاح و منافع بسیاری که در حاشیه‌ی جنگ‌ها وجود دارد، تا چه حد در ادامه‌ی جنگ تاثیر داشت؟ عجیب آن که در ایران نیز نگاهی مسلط وجود داشت که تلاش دیپلماتیک برای پایان دادن به جنگ را تلاشی خائنانه تفسیر می‌کرد. آیا ممکن است گاه بازی خورده باشیم و در زمین ابرقدرت‌ها بازی کرده باشیم؟

( از یادداشت های کتاب توقیف شده نکته های تاریخی؛ فایل کتاب را از پیام سنجاق شده در کانال دانلود کنید.)

https://t.me/jafarshiralinia

08 Dec, 06:03
47,543