ابراز علاقه دهانی خیلی نمادین و جالبه :) این "درونی‌سازی ابژه" به شیوه بلعیدنش، منو یاد چهرازی میندازه. جمشید بود فکر کنم(؟) که می‌خواست دلبر رو بخوره که همیشه همراهش باشه.
شاید در جهانی دگر.
@hellodeardarkness
شاید یه جهان دیگه واسه اینکه این جهان زندگی نکردیم وجود داشته باشه.
نگ:
https://t.me/BChatBot?start=sc-60d1210cd3
امیر:
https://t.me/BChatBot?start=sc-324539-N7zKZDm
شاید در جهانی دگر. (Persian)
شاید در جهانی دگر یک کانال وجود دارد که با نام کاربری "hellodeardarkness" فعالیت می‌کند. این کانال به وسیله یک گروه از افراد علاقه‌مند به موضوعات فلسفی و عمیق تاسیس شده است. در این کانال مطالب و پست‌هایی درباره هنر، زندگی، معنای واقعی و دیگر موضوعات مشابه به اشتراک گذاشته می‌شوند. اگر شما هم به دنبال مطالبی برای تفکر و تأمل هستید، این کانال می‌تواند یک منبع عالی برای شما باشد. بنابراین، به کانال "شاید در جهانی دگر." بپیوندید و با دنیایی جدید از دیدگاه‌ها و ایده‌ها آشنا شوید. حتی می‌توانید از لینک‌های زیر برای مشارکت بیشتر استفاده کنید:
نگ:
https://t.me/BChatBot?start=sc-60d1210cd3
امیر:
https://t.me/BChatBot?start=sc-324539-N7zKZDm
شاید در جهانی دگر.
14 Jan, 11:10
بوسیدن (لب‌ها) اکتِ عجیب و در عین حال جالبی‌ست. اینکه بشر تحت چه شرایطی برای اولین بار تصمیم گرفت عضوی از اندامش را با عضوی از اندام شخصی دیگر تلفیق کند جای بحث است. در آن لحظه به چه می‌اندیشید؟
@Rlation
@Rlation
شاید در جهانی دگر.
13 Jan, 17:19
یاورزاده سرکلاسش به شوخی گفت که اره مثلا من چون زن ندارم و فلان بیسار سلف استیمم اومده پایین. قربونت برم عزیزم. راه‌حلت پیش منه. بیا همه چیزو واست حل کنم.
شاید در جهانی دگر.
11 Jan, 18:37
برای رفع احساس ناکافی بودن، خودم رو از زندگی بقیه حذف میکنم و فرار میکنم. ^^ شما چیکار میکنید؟
شاید در جهانی دگر.
11 Jan, 08:52
آخرش پیر میشم و یاد نمی‌گیرم کسی که نمی‌خواد حالش خوب باشه و پیشرفت کنه رو نمیتونم به زور به روشنایی هدایت کنم.
شاید در جهانی دگر.
08 Jan, 21:09
بدترین کاری که من در حق خودم کردم overshare احساساتم بوده، یادم رفته بود آدم‌ها چقدر می‌تونند غیرهمدل و نامهربون باشند.
شاید در جهانی دگر.
08 Jan, 19:36
تو مرحله اول اصلا باید معنی شعر رو بفهمی شاید بعدا تونستی یه غلطی بکنی :))))
شاید در جهانی دگر.
08 Jan, 16:00
نمیدانی چقدر تنها هستم، این تنهایی مرا اذیت می‌کند، می‌خواهم امشب با تو چند کلمه صحبت بکنم.
چون وقتی که بتو کاغذ می‌نویسم، مثل اینست که با تو حرف میزنم. اگر در این کاغذ "تو" می‌نویسم مرا ببخش.
اگر میدانستی درد روحی من تا چه اندازه زیاد است!
@sadeghhedayat
چون وقتی که بتو کاغذ می‌نویسم، مثل اینست که با تو حرف میزنم. اگر در این کاغذ "تو" می‌نویسم مرا ببخش.
اگر میدانستی درد روحی من تا چه اندازه زیاد است!
@sadeghhedayat
شاید در جهانی دگر.
07 Jan, 16:31
گریه کردن در مکان‌های عمومی یک لول دیگه از تنهایی و بی‌پناهیه. واقعا غریبانه‌ست.
شاید در جهانی دگر.
06 Jan, 19:20
تنها پوینتی که تنهایی واسم داشت این بود که شارژ گوشیم دیرتر تمام میشه و شب‌ها زودتر
میخوابم :)))
میخوابم :)))
شاید در جهانی دگر.
06 Jan, 05:09
دوجلسه اخیری که دارم میرم پیش تراپیست واقعا حرفی ندارم که بزنم. خیلی جدی روزه سکوت میگیرم و اون خودش واسه خودش حرف میزنه. نمیدونم اینم یه بخشی از "مقاومته" یا سکوت قبل از فروپاشیه.
شاید در جهانی دگر.
05 Jan, 18:22
از زور تنهایی دارم مثل سگ کار میکنم و فراموش میکنم که شماها رفته‌اید و برنمی‌گردید.
زندگی همین است. یا باید خودت را با سعادت‌های زودیاب و معمول مثل بچه و شوهر و خانواده گول بزنی یا با سعادت‌های دیریاب و غیرمعمول مثل شعر و سینما و هنر و از این مزخرفات! اما به‌هرحال همیشه تنها هستی. تنهایی تو را می‌خورد و خرد می‌کند. من قیافه‌ام خیلی شکسته شده و موهایم سفید شده و فکر آینده‌ام خفه‌ام می‌کند ولی بگذریم... بگذریم... بگذریم...
فروغ از زندگیِ گذشته، به کل بریده. وقتی کامی (پسر فروغ) را در خیابان می‌بینم که حالا قدش تا شانه‌ام می‌رسد، تنم شروع می‌کند به لرزیدن و قلبم به ترکیدن می‌افتد. اما نمی‌خواهمش، نمی خواهمش. فایده‌ی این علایق و روابط چیست؟
آدم باید دنبال جفت خودش بگردد و هرکس یک جفت دارد. باید جفت خودش را پیدا کند با او همخوابه شود و بمیرد. معنی همخوابگی همین است. یعنی کامل شدن و مردن. چون زندگی فقط تلاش برای جبران نقص‌هاست.
من خیلی بدبخت هستم فری جانم و هیچکس نمی‌داند. حتی خودم هم نمی‌خواهم بدانم. چون وقتی با این مساله روبرو می‌شوم تنها کاری که می‌توانم بکنم این است که خودم را از پنجره پایین بیاندازم.
آه... دارم چرت‌و‌پرت می‌نویسم. پاییز که آمدی با هم صحبت خواهیم کرد. فراموش نکن که زندگی همین است.
ـ فروغ فرخزاد | نامه‌ای به فریدون فرخزاد
زندگی همین است. یا باید خودت را با سعادت‌های زودیاب و معمول مثل بچه و شوهر و خانواده گول بزنی یا با سعادت‌های دیریاب و غیرمعمول مثل شعر و سینما و هنر و از این مزخرفات! اما به‌هرحال همیشه تنها هستی. تنهایی تو را می‌خورد و خرد می‌کند. من قیافه‌ام خیلی شکسته شده و موهایم سفید شده و فکر آینده‌ام خفه‌ام می‌کند ولی بگذریم... بگذریم... بگذریم...
فروغ از زندگیِ گذشته، به کل بریده. وقتی کامی (پسر فروغ) را در خیابان می‌بینم که حالا قدش تا شانه‌ام می‌رسد، تنم شروع می‌کند به لرزیدن و قلبم به ترکیدن می‌افتد. اما نمی‌خواهمش، نمی خواهمش. فایده‌ی این علایق و روابط چیست؟
آدم باید دنبال جفت خودش بگردد و هرکس یک جفت دارد. باید جفت خودش را پیدا کند با او همخوابه شود و بمیرد. معنی همخوابگی همین است. یعنی کامل شدن و مردن. چون زندگی فقط تلاش برای جبران نقص‌هاست.
من خیلی بدبخت هستم فری جانم و هیچکس نمی‌داند. حتی خودم هم نمی‌خواهم بدانم. چون وقتی با این مساله روبرو می‌شوم تنها کاری که می‌توانم بکنم این است که خودم را از پنجره پایین بیاندازم.
آه... دارم چرت‌و‌پرت می‌نویسم. پاییز که آمدی با هم صحبت خواهیم کرد. فراموش نکن که زندگی همین است.
ـ فروغ فرخزاد | نامه‌ای به فریدون فرخزاد
شاید در جهانی دگر.
01 Jan, 17:02
دلم کسی رو میخواد که جز به جز روزمرگیم رو زیر و رو کنه. با عشق به جزئیات خسته کننده‌اش گوش بده و در موردش کنکاش کنه. ازم حرف بکشه و نذاره که صدای درونیم خفه شه. دلم زنده شدن میخواد. کسی که زنده‌ام کنه، کسی که بفهمه من خیلی وقته شنیده نشدم وگرنه اونقدرا هم کم‌حرف نیستم...
شاید در جهانی دگر.
29 Dec, 17:36
جدی جدی فکر کنم دیگه هیچوقت قرار نیست بهت محکم وصل شم و انقدر ببوسمت که لب‌ها و تنم بوی تورو بگیرن.
شاید در جهانی دگر.
29 Dec, 15:47
من نمی‌خواستم که مراقب خودم باشم، من می‌خواستم که تو مراقبم باشی.
شاید در جهانی دگر.
29 Dec, 15:38
خسته شدم از اینکه مدام باید به آدم‌ها و مخصوصا تو خودم رو یاد بدم.
شاید در جهانی دگر.
29 Dec, 15:28
ببین ولی من واقعا دارم میمیرم از دوریت و همزمان حفظ غرور میکنم.
شاید در جهانی دگر.
27 Dec, 14:42
به هر چی خودم رو وصل کردم تا بتونم زنده بمونم، نشد. ریسمان پاره شد و من هربار بیش از پیش خوردم زمین و خرد و خاکشیر و زخمی شدم.
شاید در جهانی دگر.
27 Dec, 11:35
چقدر دیگه باید منتظر بمونم تا آدمی بیاد که من رو زنده کنه و بهم زندگی ببخشه؟
شاید در جهانی دگر.
27 Dec, 11:34
اما احتمالا من رو خیلی زود و راحت فراموش کنی. من هیچوقت نتونستم بهت زخمی بزنم که وقتی چشمت بهش میوفته یاد من بیوفتی. احتمالا هم اونقدر معمولی هستم که لای باقی امور روزمره‌ات گم خواهم شد. اما تو؟ تو من رو کردی سرزمین خون‌ها و زخم‌ها. هرجای تنم رو که لمس میکنم جای چنگ و شلاق توعه.
شاید در جهانی دگر.
20 Nov, 16:33
نمیدونم اصلا کسی دلش واسم تنگ میشه یا نه. چون همیشه اونی که دلتنگ بوده و دلتنگیشو داد زده منم.
شاید در جهانی دگر.
15 Nov, 11:49
و در نهایت تنها چیزی که در مورد آدما خیلی خوب میفهمی اینه که هیچوقت نمیتونی هیچ چیزی رو در موردشون بفهمی.
شاید در جهانی دگر.
13 Nov, 11:49
میشه اگر پیج هودی و دورسی که قیمتشون مناسب باشه، معتبر باشه به من معرفی کنید؟
@Negsoudani
@Negsoudani
شاید در جهانی دگر.
05 Nov, 09:30
شما نمیتونید بدون اینکه صحبت کنید کسی رو بابت اینکه از درون شما خبر نداره و شمارو نفهمیده، مقصر بدونید. نمیتونید بابت اینکه کسی متوجه احساستون نشده، حق به جانب باشید. احساسات ما پیچیده‌تر از اون چیزی هستن که بدون صحبت کردن فهمیده بشن چه بسا اکثر مواقع حتی زمانی که شما در مورد احساساتتون صحبت میکنید هم به طور کامل فهمیده نمیشن. زبان یه سرنخ برای ماست. این زبان لامذهب، این کلمه‌ها و جمله‌ها، کلید ما برای ارتباطه. حرف بزنید تا فهمیده شید. حرف بزنید تا شناخته شید. حرف بزنید تا ارتباطات پا بر جا بمونه...
شاید در جهانی دگر.
05 Nov, 09:27
یه لطفی به خودتون و تمام آدمای اطرافتون کنید و متوجه شید که بعضی از آدما تا واسشون احساسات و افکارتون رو توضیح ندید، متوجه بطن ماجرا نمیشن. متوجه نمیشن شما از چی ناراحتید و از چی خوشتون میاد. متوجه نمیشن که شما به چی فکر میکنی و چه احساسی داری. متوجه نمیشن که چقدر روزات داره واست سخت میگذره و خیلی چیزای دیگه. اگر قرار بود که هممون احوالات، احساسات، تجربیات و تفکرات همدیگه رو بدون صحبت کردن و بروز دادن بفهمیم که این زبان لامذهب اصلا رشد پیدا نمیکرد.
شاید در جهانی دگر.
04 Nov, 19:38
بیا به هم یه فرصت دوباره بدیم تا به هم ثابت کنیم که ذات ما اونقدرا هم تحت تاثیری پلیدیِ این جهان و آدماش قرار نگرفته...
شاید در جهانی دگر.
03 Nov, 08:12
تاریکم اسماعیل... اما مگر نه اینکه زندگی تقلایی طولانی در تاریکی‌ست؟
-رضا براهنی.
-رضا براهنی.
شاید در جهانی دگر.
31 Oct, 13:06
ترکت میکنم و میدانم که بدون تو هم رنج میکشم. اما همین که تو مسبب این زخم‌ها نیستی، خیالم را آسوده‌تر می‌سازد.
شاید در جهانی دگر.
29 Oct, 16:50
همه یادشون رفته منو.
حالا که تموم شده. بذار این خطِ اخر‌ِ نامه بگم برات.
می‌ارزید. اون روزا به این شبا می‌ارزید.
گفتم که بدونی پشیمون نیستم.
فقط دیگه نیستم. خستم.
میخوام چهارتا پاییز بخوابم.
حالا که تموم شده. بذار این خطِ اخر‌ِ نامه بگم برات.
می‌ارزید. اون روزا به این شبا می‌ارزید.
گفتم که بدونی پشیمون نیستم.
فقط دیگه نیستم. خستم.
میخوام چهارتا پاییز بخوابم.
شاید در جهانی دگر.
29 Oct, 16:48
اگر تراپیستم تا فردا پس فردا بهم وقت نده احتمالا باید منو بیمارستانی، سردخونه‌ای، زیر قبری و همچین جاهایی ملاقات کنه.
شاید در جهانی دگر.
29 Oct, 16:47
به قول مهرشاد، آنتی‌سوشال بودن تو این کشور بزرگترین نعمتِ ممکنه.
شاید در جهانی دگر.
26 Oct, 10:44
از آدمایی که هروقت دلشون خواست میان و هروقت دلشون نخواست هم برمیگردن میرن تو قبر خودشون، متنفرم.
شاید در جهانی دگر.
26 Oct, 10:39
شما نمیتونید به آدما احساس ناکافی بودن بدید و بعد هروقت دلتون خواست دوتا قربون صدقه برید که بد بودنتون جبران شه. مابین همین احساس ناکافی دادنتون طرف یجوری حذفتون میکنه که با صدتا قربون صدقه و گل و کادو و شیرینی هم هیچی جبران نشه.
شاید در جهانی دگر.
24 Oct, 18:54
از هیچکس به اندازه‌ی آدمی که با همه خیلی خیلی صمیمیه، نمی‌ترسم.
شاید در جهانی دگر.
23 Oct, 10:00
دل‌مون برات تنگ میشه، بهت عادت کرده‌بودیم. به اخم‌وتخمات، اولدرم‌بلدرمات، سگ‌محلیات. ولی گور پدر دل ما! دل تو شاد!
سوته‌دلان
علی حاتمی
سوته‌دلان
علی حاتمی
شاید در جهانی دگر.
19 Oct, 18:06
به تو حاصلی ندارد غم روزگار گفتن
که شبی نخفته باشی به درازنای سالی...
که شبی نخفته باشی به درازنای سالی...
شاید در جهانی دگر.
19 Oct, 10:47
به مناسبت هفته غربالگری پستان؛
یادتون نره معاینه پستان رو.
چقدر با تشخیص و درمان زودهنگام میشه روند بهبودی خیلی خوبی رو داشت.
مخصوصاً خانم های بالای ۳۰ سال.
زیر ۳۰ سال اگه سابقه خانوادگی ابتلا داشتید و یا عامل مستعد کننده دیگه، نظر پزشکتون رو بگیرید.
یادتون نره معاینه پستان رو.
چقدر با تشخیص و درمان زودهنگام میشه روند بهبودی خیلی خوبی رو داشت.
مخصوصاً خانم های بالای ۳۰ سال.
زیر ۳۰ سال اگه سابقه خانوادگی ابتلا داشتید و یا عامل مستعد کننده دیگه، نظر پزشکتون رو بگیرید.
شاید در جهانی دگر.
15 Oct, 18:00
خوشا به حال شما که حرفی برای گفتن دارید، زمانه ما را بی زبان کرد.
شاید در جهانی دگر.
15 Oct, 17:01
جلسه‌ی تراپی امروزم انقدر جنجالی شروع شد که وقتی رفتم صدای نفس راحتِ تراپیستمو شنیدم=)))))
شاید در جهانی دگر.
08 Oct, 19:04
من متوجه شدم وقتی میخوام یکیو فراموش کنم عالم و آدم دست به دست هم میدن که هرطوری شده اون فرد رو بهم یادآور شن. چه خودآگاه چه ناخودآگاه:)))
شاید در جهانی دگر.
08 Oct, 10:05
جان بالبی به بیانی فراموش‌نشدنی می‌گوید:
«آنچه را نتوان با مادر در میان گذاشت،
به خودمان هم نمی‌توانیم بگوییم.»
● @freudisalive
«آنچه را نتوان با مادر در میان گذاشت،
به خودمان هم نمی‌توانیم بگوییم.»
● @freudisalive
شاید در جهانی دگر.
07 Oct, 20:55
بچه‌ها حالا درسته پول تو کارای زیباییه ولی خب استعدادم میخواد:))))
شاید در جهانی دگر.
05 Oct, 12:04
مغزم همش بهم میگه: حالا فعلا بدو عقب نمونی بعدا وقت برای گریه کردن هست.
شاید در جهانی دگر.
04 Oct, 17:24
من جدیدا خودمحوری آدما خیلی به چشمم میاد. این که چطور می‌تونن احساسات خودشون رو در صدر همه‌چیز ببینن و اصلا ابایی نداشته باشن از ابرازش.
مثلا اینو ببین، طرف اومده خبر مرگ ناگهانی پارتنرش رو داده، بعد کامنت داده چرا ما رو ناراحت میکنی :))))))
مثلا اینو ببین، طرف اومده خبر مرگ ناگهانی پارتنرش رو داده، بعد کامنت داده چرا ما رو ناراحت میکنی :))))))
شاید در جهانی دگر.
02 Oct, 19:45
بزرگترین نیاز کودک حصول اطمینان از این امر است که والدین، کودک را در مقام یک شخص دوست دارند و عشق کودک را نیز به راستی می‌پذیرند. موفقیت یا ناکامی کودک در مواجهه با تعارض موجود در روابط وابسته‌ی کودک با موضوع‌ها(ابژه‌ها) را همین اطمینان تعیین می‌کند.
◇ مایکل سنت کلر
«درآمدی بر روابط موضوعی و روانشناسی خود»
ترجمه علیرضا طهماسب و حامد علی‌آقایی
● @freudisalive
◇ مایکل سنت کلر
«درآمدی بر روابط موضوعی و روانشناسی خود»
ترجمه علیرضا طهماسب و حامد علی‌آقایی
● @freudisalive
شاید در جهانی دگر.
27 Sep, 17:01
خداحافظ پروفسور مک‌گونگال!
سلاممون رو به سوروس اسنیپ و پروفسور دامبلدور برسون 🖤
_ℂ𝕚𝕟𝕖𝕞𝕒𝕘𝕣𝕒𝕡𝕙_
@uttweet
سلاممون رو به سوروس اسنیپ و پروفسور دامبلدور برسون 🖤
_ℂ𝕚𝕟𝕖𝕞𝕒𝕘𝕣𝕒𝕡𝕙_
@uttweet
شاید در جهانی دگر.
26 Sep, 11:01
در عین حال که روزی صدبار به خودم لعنت میفرستم که روانشناسی خوندم، قربون صدقه روانشناسی میرم.
شاید در جهانی دگر.
26 Sep, 10:52
کودکی که مادر افسرده دارد، فقط می‌تواند به‌طور واکنشی(Reactivity) زندگی کند، این یکی از واژه‌های مهم نظریه وینیکات است.
کودک در چنین شرایطی نمی‌تواند از سر اشتیاق خود، آغازگر کاری باشد که مادر به آن پاسخ دهد، بلکه باید همواره از مادر مراقبت کند به امید اینکه بالاخره بتواند مادری را که برای رشد خود نیاز دارد بسازد.
[آدام فیلیپس، وینیکات، ترجمه نهاله مشتاق]
● @freudisalive
کودک در چنین شرایطی نمی‌تواند از سر اشتیاق خود، آغازگر کاری باشد که مادر به آن پاسخ دهد، بلکه باید همواره از مادر مراقبت کند به امید اینکه بالاخره بتواند مادری را که برای رشد خود نیاز دارد بسازد.
[آدام فیلیپس، وینیکات، ترجمه نهاله مشتاق]
● @freudisalive
1,491
subscribers
181
photos
23
videos
