سین @hast_o_nistt Channel on Telegram

سین

@hast_o_nistt


سین ژآکآو (Persian)

سین ژآکآو یک کانال تلگرامی فارسی است که به ارائه محتوای جذاب و متنوع می‌پردازد. این کانال با عنوان hast_o_nistt در تلگرام فعالیت می‌کند و محتوای خود را در زمینه‌های مختلف ارائه می‌دهد. اگر به دنبال مطالب جالب و آموزنده در حوزه‌های مختلف مانند فناوری، سرگرمی، زندگی شخصی و ... هستید، سین ژآکآو بهترین انتخاب برای شما است. این کانال با محتوای تازه و جذاب خود توانسته است جامعه‌ای پر از علاقه‌مندان را به خود جذب کند. اگر سرگرمی و آموزش در یک مکان را دنبال می‌کنید، حتما به کانال hast_o_nistt ملحق شوید تا از آخرین مطالب منتشر شده در این کانال مطلع شوید.

سین

05 Jan, 10:00


یک دور در کانال بزن
ببین کی جز من می‌تواند با همچین اوصافی نامت را ببرد یا به این شکل عاشق این باشد که عاشق تو هست:)

سین

05 Jan, 09:50


رِ پیک‌می و نارسیستِ من
رِ گوشت تلخ و‌نچسپِ من
چطور ممکن هست من عاشق همچین شخصی با این ویژگی‌ها بوده باشم !
چقدر تلخ که تو با تمام اینها باز نور چشم من بودی .
دائما بی صبرانه و‌مشتاقانه منتظر بودم با تو صحبت کنم . تو‌در‌خیالاتم آدمِ امن ‌مافوق تصور بودی .من در تمام لحظات زندگی به تو‌ و به راز ‌‌ونیاز با تو پناه می‌آوردم .تمام چالش ها و سختی ها و احساسات خودم را با تو‌در میان ‌میگذاشتم چون در تصوراتم امن‌ترین پناه‌گاه بودی .بی نهایت به تو حس نزدیکی داشتم که همیشه تمام‌ عواطفم‌را بدون سانسور و بی پرده برایت بیان میکردم .تو رفیقِ من بودی!
چقدر این فعل بودن سخت در زبان می‌چرخد .چقدر امروز فعل ماضی برایم تلخ ورنج‌آور است.
شاید بدون هیچ ارتباطی تا سالها بعد این حس دوستی و نزدیکی‌ام با تو باقی بماند شاید سالها بعد هم تو را با اسم کوچکت و پسوند جان صدا بزنم ‌.سالهای زیادی نیاز هست که تو در وجودم غریبه‌ شویی.
در هر حال عشق نیاز به زمانی برای استراحت و فراموشی دارد.
اما رِ بیچاره و سردرگم من.
چقدر تلخ که تو آدم بی لیاقتی بودی .حیف تمام سال‌های که به تو عشقی بی دریغ دادم .حیف تمام وقت و انرژی که صرف تو کردم .کاش آدم شایسته‌یی بودی و من امروز از اینکه عاشق مردی بزرگوار و فهمیده و قدردان بودم به خودم می‌بالیدم اما حیف که اشتباه و نالایق و نمک‌نشناس بودی.خوشحالم هفت سالی که باهم داشتم هشت سال و ده سال نشد و تمام شد. یکی از ثمرات نیرویِ عشق همین رها کردن است .رهایی از ترس و حرص و آزمندی .نیرویی که به تو بعد از سالها دلبستگی ،قدرت رهایی ببخشد را باید ستود .
انسانِ عاشق نیرومند است ،هر چند که سلاحی برای دفاع نداشته باشد ، استوار و مقاوم و پرتوان است هر چند کشتی زندگی‌اش متلاطم شود و موج‌های غول پیکر از هر طرف به سمتش فرود بیایند. خوشحالم این قدرت را در خودم می‌بینم و می‌توانم بدون هیچ یار ذخیره و پشتوانه‌یی از پس این رها کردن بر بیایم و‌گلیم خودم را تنهایی از آب بیرون بکشم .
به طرز فاجعه باری حالم خوب است .ببین چقدر سیانور بودی در زندگی‌ام که نبودنت بیشتر از بودنت حالم را خوب می‌کند چرا که وقتی بودی مدام در تلاش بودی که حرصم‌‌ را دربیاوری ،نمیدانم دیدن ری‌اکشن‌هایم چه لذتی برایت داشت !
خوشحالم که برنده و‌خوشبخت در این ماجرا من هستم و‌کنار کسی هستم که از گوشت و خون هر دویمان است .خوشحالم که برخلاف تو خاطرم آسوده‌ هست و درگیر خزعبلات نیستم و آرامش در وجودم موج می‌زند.
امیدوارم این آخرین پیامی باشد که برای تو ‌و از تو اینجا مینویسم .
راستی رِ بیمار و مخربِ من ،همین برایت کافی باشد که اگر تمام اکس‌ها و رل‌های کنونی‌ات را کنار هم بگذاری هیچ کدام از آنها توانایی و قدرت این را ندارند که یک خط شبیه به نوشته‌هایی که من نوشتم را برایت بنویسند.

سین

27 Dec, 09:12


03.10.6

سین

06 Dec, 17:18


ئاخ کەسێکی تر ،کەسێکی تر ،کەسێکی تر .تاڵترین وشەی ژیانم و قووڵ ترین برینی ژیانم .

سین

06 Dec, 17:17


دەمرم کەسێکی تر لێوی پیسی بە تۆ بگات 💔

سین

06 Dec, 17:17


:)

سین

01 Dec, 06:30


اصلا بياید همگی‌ همخونی کنیم و برای من و زندگی من گریه کنیم بلکه کمی غمِ روی دوشم‌ سبک شد :)

سین

01 Dec, 06:27


ر‌ عزیزم.
اگر جای تو بودم می‌نشستم در خلوتم با این آهنگ و شعر برای سین گریه می‌کردم:)

ر ،خودِ خودِ زندگی من هست این شعر ،تمومِ حرفهای منه.

سین

01 Dec, 06:24


من در خیالِ خام‌ خود در وهم خود مالِ تو بودم.

سین

26 Nov, 18:58


خیلی غم انگیزه حتی فرصت و‌موقعیت اینو‌ ندارم بشینم درست حسابی گریه کنم .همش باید بریزم تو خودم ،با این حال قراره خیلی بیشتر آسیب ببینم و خیلی دیر درمان بشم‌.

سین

26 Nov, 17:33


من هنوزم دلم می‌خواد باهات حرف بزنم ،با اینکه با تمام وجود نمیخوامت !
هنوز دلم میخواد بدونم کجاها میری ،کی میخوابی ،کی‌ بیدار می‌شی ،چرا دیر خوابیدی ،چرا زود بیدار شدی .من هنوز دلم میخواد برام از کارهات بگی ،از مشکلاتت بگی ، از بابات برام بگی .عکس وسیله‌هایی که میخریدی رو‌‌نشونم بدی.یهو‌عکس بفرستی ،دلم‌میخواد بدونم شام چی‌خوردی ،با کی خوردی .کدوم دوستت پیشته .دلم‌میخواد بدونم وقتت رو‌ چجوری و‌با کی میگذرونی ،با کی خندیدی و بهت خوش‌گذشته ،با‌ کی‌بحثت شده و عصبانی شدی .من هنوزم بنده‌ی لحظاتی‌ام که از روزمرگی‌ها حرف میزنیم ،با اینکه حتی دلم نمیخواد باهات حرف بزنم .
با اینکه تا ابد ازت دلگیرم ،دلم هم تا ابد برای این حرف‌ها و روزمرگی‌ها تنگ می‌مونه .

سین

24 Nov, 04:35


میترسم از آن شب که تو آسوده بی من سر کنی.
پایان احساس مرا باور‌کنی باور‌کنی.
میترسم‌اخر یک‌نفر این خانه را ویران کند.
درد دلت را بشنود بهتر ز ما درمان کند :)

سین

22 Nov, 08:49


:)

سین

20 Nov, 22:17


درسته فکر‌‌وخیال زیاد تا مرز جنون میبردت. ولی بنظرم بد هم‌نیستن ،همچین آدمی ‌به طرز ناباورانه‌ای میفهمه کی بهش دروغ میگه و کی فلان حرفش رو با چه نیتی زده .اینقدر فوکوس میکنه و فکر میکنه به تموم حرکات و حرفهات و‌مدل صحبت کردنت که تهش به اون چیزی که بابت فلان کار یا فلان حرف ته دلت بوده دسترسی پیدا میکنه!
مثلا دیروز از فکر و‌خیال زیاد یه چیز دیگه هم کشف کردم :)
اینکه کاش حداقل اونقدر مرد بودی که چیزایی که تو این چنل میزارم رو‌ برنداری بفرستی واسه یکی دیگه :)
حالا نوشته‌هام باشن یا آهنگایی که شر میکنم !

سین

20 Nov, 13:20


لاواز نەبووم بەڵکوو..
دوژمنەکەم ئازیز بوو بە حورمەتی ئەوەی ڕۆژانێک لەگەڵم بوو بێدەنگ بوم

سین

17 Nov, 08:59


:))))

سین

17 Nov, 08:59


:))

سین

06 Nov, 23:13


بیشتر شب‌ها بیدارم‌ و به حرفهات فکر می‌کنم.عجیبه که بیشتر از شخصِ خودت به کارها‌ و حرفهات فکر میکنم .همه تلاشمم اینه که ذهنم‌ رو به سمت روزهای خوبمون هدایت کنم .فکرشو‌ نمیکردم یه‌ زمانی برسه که با فکر تو از خواب بیدار بشم‌و فکرت نزاره دوباره به خواب برم .
کاش میتونستم بین تصوراتم یکیش رو‌برای همیشه انتخاب و خیالم رو بابتش راحت کنم .کاش یا باور کنم که آدمِ ‌دروغگو‌ پست و‌کثیفی بوده که منو‌ برای روزهای مبادا توو چنگش نگه‌داشته بود. یا باور کنم که همه‌ی فکرهایی که دارم صرفا فقط فکر هستند و اصل داستان همون چیزی هست که خودت میگی.
نمیدونم ‌کی ‌قراره‌ سلامت روانم بهم برگرده .
چقدر ترس این روزها رو داشتم .چقدر خیالم رو راحت کرده بودی که این روزها برنمیگردند .یه وقتهایی میخوام بیام باهات دست به یقه شم بهت بگم که این بلا گریبان گیر خودت می‌شه،بگم این غمی‌که امروز به من دادی ،غمِ فردای خودته .اما یهو به خودم میام و میگم نه ،شاید من دارم اشتباه میکنم ،شاید ر در واقع چیزی نبوده که نشون داده ،شاید واقعا به قول خودش قلبِ آدم ‌مهمه نه حرف‌هایی که در لحظه میزنند .
نمیدونم .فقط حالم خوب نیست. حالم برای خودم خوب نیست نه تو.
هیچی توی دنیا آزار دهنده‌تر از این نیست که فکر کنی یکی یک‌ عمر احساساتت رو دست کم و بی ارزش دونسته .عمری از سر نیازهاش نگه‌هت داشته و هر وقت نیازت نداشته ،خیلی آروم‌گذاشتت یه گوشه‌ی تاریک و‌سرد.بدون اینکه اهمیتی داشته باشه چی قراره سرش بیاد.
کاش باور کنم همیشه همینطور نمی‌مونه ،شرایط عوض می‌شه،یا عادت میکنم یا نهایتا سرعقل میام .
کاش باور کنم یه روزی همه این‌ها تموم می‌شن .

سین

01 Nov, 15:01


هیچیش ناڵێم خۆت ئەزانی چەنێ خۆشەویستی لە لام…

سین

01 Nov, 14:58


دوای ڕۆشتنت هیچ جوانیەک شێوازی خۆی پێ نەماوە.
نە ئاسمان و نە ئەستێرە نە گزنگی ژیانەوە.
بگەڕێوە با چاوانم بە هاتنت ڕون بێتەوە.
با هەموو دنیام بە جارێ شێوەی جوانی بگرێتەوە.

سین

26 Oct, 18:02


Channel photo updated

سین

26 Oct, 08:40


نمیدونم چی بگم واقعا.
فقط قلبم ،بدنم رو دَرید تا بتونه باهات خداحافظی کنه.

سین

26 Oct, 08:37


دلم می‌خواد نیرویی وجود داشت که میتونست زندگیم رو هندل کنه.

سین

26 Oct, 08:26


هیچ چیزی ،بهت قول میدم هیچ چیزی ،تحمل این درد رو برام نمیتونه آسون کنه .

سین

26 Oct, 08:25


یکی از بزرگ‌ترین ترس این چند سال زندگیم ،روبه‌رو شدن با واقعیت بوده .قبول کردن واقعیتِ غمی که توو وجودمه حس میکنم من رو از پا درمیاره .
من از امروز و از روزهای پیش رو وحشت دارم .فکر میکنم دیگه تحمل ِ دوباره تجربه‌کردن این روز‌ها و این فکر‌ها و این حال بد رو ندارم .

سین

26 Oct, 08:20


از خودم ناامید شدم واقعا .امیدم رو برای اینکه بتونم کنار بیام و بپذیرم از دست دادم و این سخت‌ترین بخشِ نبودنته.

سین

26 Oct, 08:14


واژه‌ی «بیچاره» رو برای من ساختن .

سین

26 Oct, 08:13


آدم بمیره بهتر از اینه که چاره‌یی جز رفتن و رها کردن و خداحافظی نداشته باشه.

سین

26 Oct, 08:09


باقی عمرم رو دیگه باید همش دلتنگ تو باشم.

سین

26 Oct, 08:05


تحمل بعضی چیزا واقعا سخته. مخصوصا وقتی تنها راه حلش گذر زمان و کنار اومدن باهاشه.

سین

25 Oct, 00:26


اوایلِ ‌آبان ماهِ هزاروچهارصدوسه بود

سین

25 Oct, 00:07


ممنون که لحظه‌ی آخری که آخرین لحظات کنارهم بودنمون بود محکم بغلم کردی .ممنون که فشار دستهات دورم اونقدری بود که هنوزم دور شو‌نه‌هام حسشون میکنم .

سین ژآکآو

21 Oct, 17:30


:)

سین ژآکآو

21 Oct, 17:28


دلم می‌خواد از این ریمیکس خسته بشم‌ و از پلی لیستم پاکش کنم.

سین ژآکآو

21 Oct, 05:28


زۆر جار لە خۆم دەپرسم نەکا زیاتر لەوەش دەتوانم خۆشم بوێی و دڵم خەریکە کەم‌کاری ده‌کات؟

سین ژآکآو

10 Oct, 19:46


ر عزیزم .
وقتی حتی بهت فکر می‌کنم اکسی توسینِ مغزم غل غله میکنه .
باورت می‌شه؟ هنوز بعد از این همه سال هر بار که بهت فکر‌میکنم‌،می‌بینمت‌ ،لمست میکنم ،عشقم بهت هزار برابر می‌شه .
هزار برابر ،کم عددی نیست عزیز دلم.

سین ژآکآو

05 Oct, 20:55


قصه‌یی که از همون اول که شروع کنی به خوندنش میفهمی‌که این همه خاطرخواهی‌ ‌غیر‌ممکنه یه روزی تموم بشه.
قصه‌ی منو تو ‌هیچ‌ وقت تموم‌نمی‌شه شاید صفحات کتاب ته بکشن ولی خود قصه تا ابد ادامه داره.

سین ژآکآو

05 Oct, 20:46


من و‌ تو یه قصه‌ی خیلی بلندیم‌‌ عزیزم‌.

سین ژآکآو

05 Oct, 20:29


غیر از وقت‌هایی که می‌بینمت ،زندگی من سراسر اضطرابه. حتی به سمتت که راه می‌افتم ترسم می‌ریزه .
یه وقتهایی اینقدر از نبودنت می‌ترسم که یاد ترس بچگی‌هام می‌افتم ،وقتهایی که پناه می‌بردم‌ به آغوش مادرم و چقدر اون آروم‌گرفتن توی آغوش مادرم‌رو هنوز هم می‌خوام .چه شبهایی که از اضطراب و‌نگرانی خودم‌رو‌ زیر پتو‌مچاله میکنم . چقدر هر‌لحظه و هر‌زمان زندگی‌ من حضور‌ تورو می‌طلبه .چقدر وقتی کنارتم همه چی شفافه ،چقدر کنارت خیال چشمام، خیال قلبم ،خیال روحم‌ راحته .
چقدر از بی تو بودن خسته‌م ر عزیزم
دلم‌میخواد برای وقتهایی که می‌بینمت بمیرم .اصلا کاش لحظه‌ی دیدنت بمیرم ‌و به این زندگی سراسر ترس و اضطرابم برنگردم .کاش توو آرامش دیدنت بمیرم و هیچ‌وقت به این منجلاب برنگردم.
من اون آرامشی که پیش تو دارم رو نه کنار ‌هیچ‌ آدمی نه هیچ چیزِ غیرآدمی تجربه نکردم .
من به تو وصلم.
من بدون تو‌ هیچم‌،بدون تو تمامم ،بدون تو محو‌می‌شم ،مِه می‌شم‌ ،گم می‌شم.

سین ژآکآو

28 Sep, 12:01


نمردم و یه آهنگ ‌پاییزی قشنگ‌ شنیدم.

سین ژآکآو

24 Sep, 18:21


بە هێندێک گۆرانی وەبیرت دێتەوە چەندە دڵت شکاوە ،وەبیرت دێتەوە هەموو ئەو شەوانەی لە جێگادا بە جێی خەو، گریای و هیچکەس ،هیچکەس پێی نەزانی.وەبیرت دێتەوە بە هێندێک قسە چەند جار لە خۆت دا شکای و ورد بوی و کەس هەستی پێ نەکرد ،وەبیرت دێتەوە ئەو برینە هەتاهەتایەی لەسەر دڵ و ڕوحتە لە کوێوە هاتوە و ئی چیە و ئی کێیە.

سین ژآکآو

17 Sep, 11:34


من سالهاست که به فکر‌ رفتنم،کسی‌که به فکر رفتنه‌ اما نمیتونه بره ،دلبسته‌ترین‌ و غمگین‌ترین و رنج‌کشیده‌ترین‌ آدمه .

سین ژآکآو

17 Sep, 11:32


من کنار تو تمامم و مهم نیست کنار تو نبودن چقدر طول کشیده.
مهم نیست چقدر به هم بی توجهی کرده‌باشیم‌ و همو اذیت کرده باشیم در انتها چیزی که میمونه در آغوش کشیدنه.
من تو‌و آغوش تو زنده و‌کامل‌و‌ ‌باشکوهم.

سین ژآکآو

09 Sep, 14:31


عاشق خودت و‌ حتی مامانتم.
من میتونستم بهترین عروس برای مادرت بشم ‌و مادرت می‌تونست بهترین مادرشوهر ‌دنیا برای من بشه.
فکر میکنم که چقدر حیف شده که ما ،یک ‌خانواده نیستیم.
ما، این چند نفرمون میتونستیم عاشق ترین و سالم‌ترین خانواده ‌کره‌ی زمین باشیم.

سین ژآکآو

02 Sep, 19:15


برای دیدنِ تو از حادثه‌ها گذشته‌ام :)

سین ژآکآو

29 Aug, 21:24


اونجا که بانو هایده می‌فرمایند:
ای دیدنِ تو دینِ من
ای روی تو ایمان ِ من :)

سین ژآکآو

17 Aug, 10:01


دارم آهنگِ (وقتی میای صدای پات از همه جاده‌ها میاد )رو زمزمه میکنم :)

سین ژآکآو

03 Aug, 18:21


عزيزِ مدت های طولانی ام
زخم طبیعتِ با تو‌ بودن بود ،زخم ‌های به جا مانده‌ و غمت سینه‌ام را می‌ترکانند اما؛بسيار دوستشان دارم. تو در‌واقعیت همیشه تمام شده بودی من اما دائماً در رویاهایم ادامه دادمت و ‌ادامه‌ات خواهم‌داد.

سین ژآکآو

21 Jul, 20:30


تولدت مبارک
آرزویِ برآورده نشده‌ی من🩵