حدیث اشک @hadithashk Channel on Telegram

حدیث اشک

@hadithashk


کانال رسمی سایت"" حدیث اشک""
اشعار اهل بیت
http://hadithashk.com
شعر مذهبی
حدیث اشک هیچگونه تبلیغی ندارد

اینستاگرام:
www.instagram.com/hadith_ashk

ارتباط با ادمین
@asgharpoor53

@hadithashk_admin

حدیث اشک (Persian)

با خوشامدگویی به کانال رسمی سایت "حدیث اشک" خوش آمدید! این کانال اشعار زیبا و معنوی اهل بیت را ارائه می‌دهد. اگر به دنبال شعرهای با زیبایی و عمق دینی هستید، اینجا به جایی مناسب رسیده‌اید. با مراجعه به وبسایت http://hadithashk.com می‌توانید از مجموعه اشعار بیشتری لذت ببرید و در جریان آخرین اخبار و انتشارات اینجا قرار بگیرید. همچنین می‌توانید از تصاویر زیبا و متنوع در اینستاگرام ما نیز دیدن فرمایید، به آدرس www.instagram.com/hadith_ashk. اگر سوال یا نظری دارید، با ادمین کانال با نام کاربری @asgharpoor53 تماس بگیرید. پس ما را دنبال کنید و از زیبایی‌های شعرهای مذهبی در کانال "حدیث اشک" لذت ببرید.

حدیث اشک

28 Jan, 03:39


آقا اگر به بزم تو مهمان نمی‌شدیم
اینگونه عاشقانه غزلخوان نمی‌شدیم

حتی اگر محبت بی حد تو نبود
سوگند برخودت که مسلمان نمی‌شدیم

اخلاق نیک تو همه را جذب کرده است
بی مهر تو که صاحب ایمان نمی‌شدیم

قطعا اگر که ختم رسالت نمی شدی
ما مفتخر به مذهب سلمان نمی‌شدیم

قرآن اگر نبود کلام خدای تو
قاری نمیشدیم- به قرآن نمی‌شدیم

تو روشنای مشعل سبز هدایتی
پایان کار  امر خدا  در  رسالتی

نقل محافل همه ی ما کلام توست
شیرینیِ دهان؛ رطب ذکر نام توست

فرموده‌ای که دین همه‌اش مهربانی‌است
این یک حدیث نه که تمام پیام توست

باید به سیره‌ی عملی‌ات عمل کنیم
راه سعادت بشریت مرام توست

جایی که جبرئیل هم آنجا نمی پرد
اوج همیشگی بلندای بام توست

دل زنده شد به‌عشق تو چیزی که بیگمان
ثبت است بر جریده عالم؛ دوام توست

امشب بخوان به‌نام خدایی‌که منجلیست
از این به بعد یار و مددکار تو علیست

ای در کنار تو همه دم هر کجا علی
باطن ترین ظهور تو در اختفا علی

یک نور واحدید که فرقی نمی کند
یا مرتضی محمد و یا مصطفی علی

وقتی نبی علیست علی هم همان نبیست
در بین کعبه احمد و بین حرا علی

یا ایهاالرسول به نام خدا بخوان
اقْرَأْ بِاسْمِ ربّ و به نام خدا علی

از هر طرف به قصه ی بعثت نظر کنی
بحث ولایت علی است ابتدا - علی

خیل فرشتگان همه تکرار می‌کنند
صَلّوا علی محمد و صَلّوا عَلیٰ علی

تا حال علی علی و از این پس علی علی
رفته نجف دلم شب مبعث علی علی

#شعر_مبعث_پیامبر
#حضرت_محمد_ص
#محمدحسن_بیات‌_لو

@hadithashk

حدیث اشک

27 Jan, 18:17


بخوان به نام خدایت ، بخوان رسولِ خدا
بخوان که خسته‌ی جهلِ مرکبند آقا

تو آمدی و به یمن وجود پر مهرت
صفا گرفته همه ذره ذره‌ی دنیا

در آن زمانه‌ی زنده به گور کردن ، تو...
میان مردم جاهل شدی " ابا الزهراء "

بخوان به نام خدایی که "لاشریکَ له" است
خدای چوب کجا و خدای خوبی‌ها؟

بخوان از آنکه تو را آفرید و بعد از آن
بگو علیست پس از من به امتم مولا

بگو به امت خود در ازای این زحمات
که مزد من فقط از این رسالتم تنها...

محبت علی و فاطمه‌ست ای مردم
بخوان حدیث مودت ، حدیث ذی القربی

بگو که رحمت بی انتها حسین من است
حسین ناجی این امت است روزِ جزا

#حضرت_محمد_ص
#شعر_مبعث_پیامبر
#علی_گلچین_پور

@hadithashk

حدیث اشک

27 Jan, 18:16


#مبعث

داغ تاریخ رو کی حس کرده
داغ روزای تا ابد مبهم
غصه ی دخترای زنده به گور
ماتم برده های زیر ستم

فکر کن ابر اگه نمی بارید
تا همیشه کویر می موندیم
فکر کن بی پیامبر باید
همه جا سر به زیر می موندیم

آسمون خدا یه شب خندید
ماه گل کرد و شب چراغون شد
گفت إقرأ و ربُّک الاکرم
دل سنگ حرا مسلمون شد

شده مبعوث اونکه دنیا رو
زیر چتر محبتش برده
من مسلمونم ، از همون اول
که دلم مُهر عاشقی خورده

قلبایی که به عشق اون بزنه
خالی از کینه و بدی میشن
کافیه رد بشه یه بار از باغ
همه گلها محمدی میشن
#شعر_مبعث_پیامبر
#حضرت_محمد_ص
#محسن_ناصحی
@hadithashk

حدیث اشک

27 Jan, 18:08


گیسوی تو برای پریشان شدن بس است
چشم ات برای سر به بیابان شدن بس است

دلدار اگر تویی به خدا که برای ما
بیدل‌ترین قبیله ی دوران شدن بس است

هر روز پای یار قَبا چاک می زنیم
کِی گفته ایم پاره گریبان شدن بس است

از خیل معجزات تو،یک مهربانی ات
کُفّار را برای مسلمان شدن بس است

قدری ز دستپُخت خدیجه به ما بده
نانش برای بوذر و سلمان شدن بس است

مبعوث می شوی که بگویی به ابتران
دختر برای کوثرِ قرآن شدن بس است

تدریس نکته های ولایت شناسی ات
ما را برای طفل دبستان شدن بس است


تو آمدی نشان بدهی راه و چاه چیست
آئینه دار پرتو خورشید و ماه کیست


قرآن بخوان که سینه به سینه صدا شویم
از گورهای جهل ابوجهل،پا شویم

قرآن بخوان که با نفحات بهشتی ات
قدری عوض شویم،کمی با خدا شویم

این دست ها به شوق قنوتت بلند شد
تا تکّه ای ز پازِل این "ربّنا" شویم

بالی برای پر زدن ما درست کن
تا جبرئیل های مقیم حرا شویم

همراه چار قبله ی توحید آمدی
تا بندگان کعبه ی آل عبا شویم

بر روی شانه ات بنشینیم لحظه ای
لبخند شاد کودکی کوچه‌‌ها شویم

پُشت در حریم تو از اولیا پُر است
ای کاش بین آن همه ما نیز جا شویم

فردای حَشر منصبمان پادشاهی است
امروز اگر قرار بر این شد گدا شویم

فانوسِ راه را به یدالله داده ای
می خواستی که با علی ات آشنا شویم

یک هشتم عدس به علی عشق داشتن...
گفتی که کافی است ز آتش رها شویم


ما را علی علیِ تو اینجا کشانده است
پائین پای غار حرایت نشانده است


بال ملک کجا و بلندای بام تو
از کهکشان بُرون زده حدِّ مقام تو

ای کعبه ی نگاه تو صدها بِلال ساز
قبله، نماز خوانده به بیتُ الحرام تو

ذکر مدام اهل وِلا یا محمد است
جان تمام شیعه به قربان نام تو

اما تو آمدی که بگویی علی که بود
این داستان نهفته شده در قیام تو

هرکس علی شناخت،خدا را شناخته
این بود جانِ مطلب و اصلِ پیام تو

معراج هم اگر بروی..، دردِدل کنی
جز مرتضی کسی نشود هم کلام تو

یا اهل بیت پاکِ خداوند لایزال
هر ثانیه شنیده شد این اَلسَّلام تو

یک نیمه ی تو فاطمه شد ، آن یکی علی
حالا بگو که سجده کنم بر کدام تو!؟

طبق حدیث قدسی لولاک..، گفته اند:
زهراست مقتدای "علی" و امام "تو"


از نور این دو ، پرتوِ قرآن  درست شد
با مرتضی و فاطمه ایمان درست شد


سرمایه ی محبت زهراست دینمان
یعنی که فاطمه است دلیل یقینمان

او بانی تفاخُرِ حق بر ملائکه است:
او فاطمه است ، بنده ی خلوت گُزینمان

در حشر او سواره و باقی پیاده اند
آن بی مثال‌بانوی بالا نشینمان

در دست فاطمه است کلید دَر جَنان
از باغ های اوست بهشتِ بَرینمان

حوریّه ای که با دمِ اُمّید بخش خویش
هجده نفس رسیده به داد زمینمان

آن مادری که صبح قیامت یکی یکی
با مِهر مادرانه کُنَد دست چینمان


باید کسی شبیه علی همسرش شود
آئینه دار جلوه ی پیغمبرش شود


امّا پس از تو حرمت حیدر شکسته شد
آیه به آیه سوره ی کوثر شکسته شد

دیگر کسی به عترتتان اعتنا نکرد
این نخل ریشه دار تناور شکسته شد

در کوچه راه فاطمه ات سَد شد ای پدر
در کوچه گوشواره ی دختر شکسته شد

سیلی چنان به صورت زهرای تو گرفت
آورده‌اند گونه ی مادر شکسته شد

آتش به جان لانه ی آل نبی زدند
بال و پر کبودِ کبوتر شکسته شد

او را چنان زدند که مسمار سرخ شد
او را چنان زدند که در سرشکسته شد


ما در عزای دختر تو گریه می کنیم
عُمری برای دختر تو گریه می کنیم

#حضرت_محمد_ص
#شعر_مبعث_پیامبر
#بردیا_محمدی

@hadithashk

حدیث اشک

27 Jan, 06:28


به نام محبوب خدا،محمد
گل تموم باغچه ها،محمد
همونی که بهش ملائک میگن
پدر بزرگ کربلا،محمد

هرجا که پا میذاشت بارون می بارید
از سر و روش برگ امون می بارید
اونقده لیلا شده بود که خدا
براش از آسمون جنون می بارید

کوه پیش ابهتش حقیر بود
تو جنگ با کافرا مثل شیر بود
اختیار آسمونارو داشت و
زمین تو مشتش مثه یه خمیر بود

آقا همیشه نیمه شب میومد
با کیسه ی نون و رطب میومد
کاشکی ما جای اون یتیما بودیم
کاشکی که زمونه به عقب میومد

صدای جبرئیل تو غاره،اقرأ
برو بخون از رو مناره اقرأ
می دید تو هفت آسمون نبوت
حک شده رو قلب ستاره اقرأ

اونکه قدم قدم تا آخرش رفت
ادامه ی راه پیمبرارو
با خلق مهربونش از مد انداخت
زنده به گور کردن دخترارو

نبی همون علی،علی نبی بود
اینو چشای با بصیرت می دید
تا که علی لب به سخن وا می کرد
بوی خوش محمدی می پیچید...
#شعر_مبعث_پیامبر
#مبعث
#محمد_نجاری
@hadithashk

حدیث اشک

26 Jan, 15:40


به وصف تو به جز آیات قرآنی نمی آید
که در توصیف نور الفاظ چندانی نمی آید

به غیر از شرح شأن باشکوه خاندان تو
به توصیف کسی که " آل عمرانی " نمی آید

ندارم شک که دین از اعتبارت معتبر بوده
بدون گل که رونق در گلستانی نمی آید

نشسته نام تو بعد از علی باید همین باشد
کنار نور هرگز غیر نورانی نمی آید

حمایت از تو ، ثروت از خدیجه ، تیغ از حیدر
بدون این سه بویی از مسلمانی نمی آید

نه تنها بر علی که بر محمد هم پدر بودي
چنین شأنی دگر بر هیچ داماني نمی آید

به ایمان اباذرها و سلمان ها قسم دیگر
که هرگز مثل ایمان تو ایمانی نمی آید

تو تا از دار دنیا یک علی داری چه کم داری
به دارایی تو هرگز سلیمانی نمی آيد

زمانه بعد تو بر خاندانت سخت می گيرد
پس از تو بر علي انگار آسانی نمی آید

#شعر_وفات_حضرت_ابوطالب_ع
#علی_کاوند
@hadithashk

حدیث اشک

26 Jan, 15:39


این حرف‌های ناروا از ساحتت دور است
وقتی که مثل نور اوصاف تو مشهور است

انکار ایمان تو کسب و کار بعضی‌هاست
جای تعجب نیست، ظلمت دشمن نور است

از خاندان حقّی و حق مطلقاً با توست
هرکس حقیقت را نمی‌بیند یقین کور است

یک عمر پشتیبان دین بودی و با این حال
نام تو در آیینه‌ی تاریخ مهجور است

از فضل بسیار تو کمتر گفته شد، زیرا
در سایه‌ی نور علی نور تو مستور است

وقتی تو عمران هستی و فرزند تو موسی
پس ارزش بیت تو آیا کمتر از طور است؟

با دست تو شد خانه‌ی دین خدا آباد
با بودنت این بیت‌الاحزان، بیت معمور است

شیرین‌تر از نام محمد بر زبانت نیست
از مدح او دیوان اشعار تو پرشور است

بعد از تو "عام‌الحزن" شد هرسال پیغمبر
اما همیشه نزد او یاد تو مذکور است

بی‌شک شفاعت می‌کند پیغمبر خاتم
از هرکسی که در دوعالم با تو محشور است

#شعر_وفات_حضرت_ابوطالب_ع
#مجتبی_خرسندی


@hadithashk

حدیث اشک

26 Jan, 15:38


نه اینکه سوره ابوطالب است و آیه علی ست
چنانکه قبل علی بوده مبتدای علی ست

همین که لب به سخن باز می کند انگار
هِجا هِجای نبی و صدا صدای علی ست

به استناد حدیث،او‌ پدربزرگ همه است
فقط به خاطر این که پدر برای علی ست

به استناد به اصلاب شامخه،انگار
دلیل پاکی او نیز در ازای علی ست

پدر که جای خودش،جنتش شده تضمین
به روز حشر هر آنکس که آشنای علی ست

بریده باد زبانش کسی که مُشرک گفت؛
به آنکه حد پرستیدنش خدای علی ست

رضایت پسرش در رضایت پدر است
رضای حضرت حق هم که در رضای علی ست

چنانکه بردن نامش گره گشای همه ست
دعا به حق پدر هم گره گشای علی ست

شب مَبیت به بستر،غدیر بر منبر
علی به جای نبی و نبی به جای علی ست

نگو بهشت که عرش است زیر نعلینش
به روی دوش نبی چون که رد پای علی ست
#شعر_وفات_حضرت_ابوطالب_ع
#مهدی_رحیمی_زمستان

@hadithashk

حدیث اشک

26 Jan, 11:34


اقرأ..
مُلک و مَلک مُرید و مسلمانِ احمد است

در ذیلِ لطفِ بی حد و احسانِ احمد است

احمد محمّد است و محمّد رسولِ حق

جمع صفات نیز، به عنوانِ احمد است

هر گل که بشکُفت به گلستان معرفت

مدیونِ قطره قطره ی بارانِ احمد است

`اقرأ..”بخواند و غار حرا پر زِ نور شد

مبعث، شروعِ تابش قرآنِ احمد است

معراج رفت و هم سخنِ کردگار بود

این نقطه، اوجِ عزت و ایمانِ احمد است

زهراست دخترش، ثمرش، مادرش، بَلی..

زهرا شکوهِ مِدحَت دیوانِ احمد است

سرمایه اش خدیجه و شمشیر او علیست

این دو، دو بالِ فتح به میدانِ احمد است

این شعر را بخوان، که جهان را خبر کنی

جانِ جهان علی و، علی جانِ احمد است

 مجتبی دسترنج ملتمس


#شعر_آیینی #شعر_عید_مبعث #شعر_عید_مبعث_پیامبر_اکرم #شعر_مذهبی #شعر_یوم_الله
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹

حدیث اشک

26 Jan, 11:33


یا نبی الله
مرا امشب رها کرده است بر بال دعا احمد

که اینگونه شده ذکرم میان ربنا احمد

به دور سجده هایش کعبه می گردد نمی دانم

چه دیده از خدای خود در این غار حرا احمد

خدا را در صفات اعظم خود دیده یک چله

تجلی میکند من بعد، از ذات خدا احمد

چهل سال است جبریل امین در پشت درمانده

تکلم می کند حالا میان طور با احمد

نباید گفت نور و فوق کل نور جایی که

ندارد در میان آسمان هم ردپا احمد

نمی خوانیم احمد را بدون ذکر یا الله

نمی گوییم بسم الله را بی اذن یا احمد

صدا از عالم بالاست از حیدر الی حیدر

نمی بینیم در افلاک جز احمد الی احمد

نمی دانم به معشوقش کنم تشبیه یا عاشق

علی وقتی که می گوید به سلمان، کُلُّنا احمد

نمی خوابد کسی در جای احمد جز علی یعنی

ندارد جانشینی بعد خود جز مرتضی احمد

شدم در قاب قوسین چهار ابرو چه سردرگم

نفهمیدم کجای شعر علی بود و کجا احمد

برای دیدن شان نزول فاطمه بوده

تنزل کرده در دنیا اگر از ابتدا احمد

اذان سر می دهند از عرش، با نام علی اکبر

تجلی می کند هربار در کرببلا احمد

بُرش دادند شاید خرد گردد آینه اما...

فقط تکثیر می کردند از آیینه ها احمد

رضا دین پرور


#رضا_دین_پرور #شعر_آیینی #شعر_عید_مبعث #شعر_عید_مبعث_پیامبر_اکرم #شعر_مذهبی
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹

حدیث اشک

26 Jan, 11:32


آقا علی
راحت برو راحت بیا هرجا علی هست

اصلا چرا احساس غربت تا علی هست؟!

فورا برو بتخانه را ویران سرا کن

حالا که روی شانه ات آقا علی هست



بفرست از مکه بیاید تا مدینه

باشد خیالت جمع از زهرا!علی هست..

سنگ جنون خوردی ازین و آن اگرچه..

مجنون تویی در رتبه لیلا علی هست

در درّه گیر افتاده ای آرام هستی

یاران‌ اگرچه رفته اند اما علی هست

خورشید را هم‌ چند ساعت جابجا کرد

مث تو سکاندار این دنیا علی هست

خورشید شد حتی به شب تابید حیدر

راحت میان بسترت خوابید حیدر

سید پوریا هاشمی 


#سید_پوریا_هاشمی #شعر_آیینی #شعر_عید_مبعث #شعر_عید_مبعث_پیامبر_اکرم #شعر_مذهبی
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹

حدیث اشک

26 Jan, 11:31


یا محمد
به طرزی آدم از جبریل هم اینبار زد بالا

محمد شد عیار و آدم از معیار زد بالا

عیان شد گوشه ی چشم خدا چون مصطفی آمد

خدا با ذوق آن شب پرده را بسیار زد بالا

خدا فرمود أنالآدم همین که مصطفی را دید

تعجب کرد منصور و سرش از دار زد بالا

عرق از صورت پیغمبر ما بر زمین افتاد

تمام دشت شاخه گل شد و از خار زد بالا

شعاع نور را تا قبل از این در چهره مخفی داشت

محمد مصطفی شد نور از دستار زد بالا

خدا گرچه پیمبر را دوتا رکعت به زیر آورد

ولی قد بنا یک لحظه از معمار زد بالا

در آن شب بارها حرف علی و بچه هایش شد

امامت از نبوت بعد از این دیدار زد بالا

علی تا قبل از این با هر پیمبر بود در پنهان

علی جلوه نمود اینگونه یار از یار زد بالا

همین شد که برای گفتن تبریک با حیدر

از امشب آستین ها را درودیوار زد بالا

همین شد که میان خانه ی نورُ علیٰ نوری

به جای نور از آن خانه روزی نار زد بالا

 مهدی رحیمی زمستان


#شعر_آیینی #شعر_عید_مبعث #شعر_عید_مبعث_پیامبر_اکرم #شعر_مذهبی #شعر_یوم_الله
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹

حدیث اشک

26 Jan, 11:30


عید مبعث
گیسوی تو برای پریشان شدن بس است

چشم ات برای سر به بیابان شدن بس است

دلدار اگر تویی به خدا که برای ما

بیدل‌ترین قبیله ی دوران شدن بس است

هر روز پای `یار” قَبا چاک می زنیم

کِی گفته ایم پاره گریبان شدن بس است

از خیل معجزات تو،یک مهربانی ات

کُفّار را برای مسلمان شدن بس است

قدری ز دستپُخت خدیجه به ما بده

نانش برای بوذر و سلمان شدن بس است

مبعوث می شوی که بگویی به ابتران

دختر برای کوثرِ قرآن شدن بس است

تدریس نکته های ولایت شناسی ات

ما را برای طفل دبستان شدن بس است

تو آمدی نشان بدهی راه و چاه چیست

آئینه دار پرتو خورشید و ماه کیست

قرآن بخوان که سینه به سینه صدا شویم

از گورهای جهل ابوجهل،پا شویم

قرآن بخوان که با نفحات بهشتی ات

قدری عوض شویم،کمی با خدا شویم

این دست ها به شوق قنوتت بلند شد

تا تکّه ای ز پازِل این `ربّنا” شویم

بالی برای پر زدن ما درست کن

تا جبرئیل های مقیم حرا شویم

همراه چار قبله ی توحید آمدی

تا بندگان کعبه ی آل عبا شویم

بر روی شانه ات بنشینیم لحظه ای

لبخند شاد کودکی کوچه‌‌ها شویم

پُشت در حریم تو از اولیا پُر است

ای کاش بین آن همه ما نیز جا شویم

فردای حَشر منصبمان پادشاهی است

امروز اگر قرار بر این شد گدا شویم

فانوسِ راه را به یدالله داده ای

می خواستی که با علی ات آشنا شویم

یک هشتم عدس به علی عشق داشتن...

گفتی که کافی است ز آتش رها شویم

ما را علی علیِ تو اینجا کشانده است

پائین پای غار حرایت نشانده است

بال ملک کجا و بلندای بام تو

از کهکشان بُرون زده حدِّ مقام تو

ای کعبه ی نگاه تو صدها بِلال ساز

`قبله”، نماز خوانده به بیتُ الحرام تو

ذکر مدام اهل وِلا یا محمد است

جان تمام شیعه به قربان نام تو

اما تو آمدی که بگویی علی که بود

این داستان نهفته شده در قیام تو

`هرکس علی شناخت،خدا را شناخته”

این بود جانِ مطلب و اصلِ پیام تو

معراج هم اگر بروی..،دردِدل کنی

جز مرتضی کسی نشود هم کلام تو

`یا اهل بیت پاکِ خداوند لایزال”

هر ثانیه شنیده شد این اَلسَّلام تو

یک نیمه ی تو `فاطمه” شد،آن یکی `علی”

حالا بگو که سجده کنم بر کدام تو!؟

طبق حدیث قدسی لولاک..،گفته اند:

زهراست مقتدای `علی” و امام `تو”

از نور این دو ،پرتوِ قرآن درست شد

با `مرتضی” و `فاطمه” ایمان درست شد

سرمایه ی محبت ز ...
#بردیا_محمدی #شعر_آیینی #شعر_عید_مبعث #شعر_عید_مبعث_پیامبر_اکرم #شعر_مذهبی
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹

حدیث اشک

26 Jan, 06:56


فدای غربت تو ای غریب بغدادی
چقدر ناله که زیر شکنجه سر دادی
سیاه چاله ی مرطوب و استخوانی خرد
بگو که با چه گناهی به حبس افتادی
چنین که خرد شده ساق پایت از زنجیر
به فرض حبس نباشی، چه سود از آزادی؟
شکسته بال و پر اصلا قفس نمی خواهد!
ولی تو در قفسی و اسیر صیادی
غریبی و غل و زنجیر و زخم در گودال
به تو زیاد رسیده از ارث اجدادی

#شعر_شهادت_حضرت_موسی_بن_جعفر_ع
#محمد_رضا_مسعودی

@hadithashk

حدیث اشک

26 Jan, 06:54


ناگهان نوری به سویم آمد ، از شب رد شدم
چشم دل را باز کردم ، وارد مشهد شدم

ظرف خالی ام دویده در پِی احسان تو
یا علی موسَی الرِّضا ! دست من و دامان تو

قُلّه‌ی کوه وقارت معدن الماس هاست
گنبد زرد تو خورشید دیار فارس‌ هاست

بال و پرهای خیالم در هوایت رُشد کرد
کودکی هایم کنار حوض‌هایت رُشد کرد

قطره‌‌ای از اَبرِ مِهرت چشمه‌سار رحمت است
آب سقّاخانه‌های تو شراب جنت است

مِلک قلب عاشقان دربست ، تحتِ رَهن توست
بابِ حاجات همه باب‌ُ الجَواد صحن توست

دستمال اشک را با تربتت آمیختم
گریه‌های مادرم را در ضریحت ریختم

پنجره فولاد تو اعجاز را آغاز کرد
نُطق طفل لالِ مادرزادِ ما را باز کرد

می توانی جسمِ بی جان مرا احیا کنی
در رواقت گُم شوم ، شاید مرا پیدا کنی!

سَرخوشیِ تازه‌ای دادی سَرِ پیری مرا
مثل کَفشِ کُهنه‌ای تحویل میگیری مرا

کوله‌‌ی سنگینی از بار گناه آورده ام
" بر امام مهربان خود پناه آورده ام "

تار و پود فرش‌هایت را مَرمَّت می کنم
این سه‌ شب اندازه‌ی سی سال خدمت می کنم

عاقبت پرونده ی تفسیرها مختومه شد
باطن هر یا رضا‌ ، یا حضرتِ معصومه شد

مشهد و قم تا ابد بانیِ خوش‌نامی ماست
این دو خطّه برکت ایران اسلامی ماست

در دل ما عشق این خواهر_برادر را ببین
حُکمرانی کردنِ موسی‌بن‌جعفر را ببین

کاشکی بَرداری از راهِ من این بن‌بست را
ضامن آهو! بیا گردن بگیر این پست را

مورِ ناچیزم ، به دربار سلیمان آمدم
دستبوسی ، محضرِ شاه خراسان آمدم

آه ! درد لاعلاج تو مرا بیمار کرد
روضه‌ی یَابْن‌َ الشَّبیبت چشم من را تار کرد

نیزه با دندان جَدِّ تشنه‌ات برخورد کرد
استخوان سینه اش را چکمه‌پوشی ، خُرد کرد

#شعر_مناجات_امام_رضا_ع
#بردیا_محمدی

@hadithashk

حدیث اشک

26 Jan, 06:53


الا ای آنکه باشد عالم بالا گدای تو
بمیرم گوشه‌ی مطموره ها حالاست جای تو

شبیه مادرت زهرا شدی نیلی و، مثل او
دعای مرگ، آخر شد در این زندان دعای تو

جدا کردند با زحمت، عبا را از روی زخمت
گمانم از غل و زنجیر پاره شد عبای تو

به استقبال پهلویت لگد پشت لگد آمد
لگد خوردی و دیگر در نمی‌آید صدای تو

لگد خوردی ولی آخر ضریح سینه سالم بود
نکوبیده کسی با چکمه‌، روی دنده‌های تو

خدارا شکر در زندان، نشد آقا تنت عریان
نباشد دست این و آن عبای تو ردای تو

اگر چه شد تنت از حلقه‌ی زنجیر کاهیده
به زیر دست و پا امّا نمانده دست و پای تو

کرم کردی شدم آواره‌ی کوی رضا جانت
تمامِ هستی شائق، فدای تو فدای تو
#شعر_شهادت_حضرت_موسی_بن_جعفر_ع
#محمود_اسدی
@hadithashk

حدیث اشک

25 Jan, 17:58


همیشه دارم از مادر غمِ موسی ابن جعفر را
دم باب الحوائج را دمِ موسی ابن جعفر را

سلیمان با همه حسرت ضریحش در بغل دارد
که می‌بیند گدای بی غمِ موسی ابن جعفر را

فراوان در فراوان در فراوان داده بر دستم
ندیده چشم‌های ما کمِ موسی ابن جعفر را

اگرچه جنس ناجورم، خدا اما _خدا را شکر_
خریده است جنس درهم موسی بن جعفر را

شفایش می‌رسد هر دفعه‌ای که رنج خود گفتم
چه کم دارم که دارم مرهمِ موسی بن جعفر را

جوابم کرد دنیا و قسم دادم به معصومه
ببینم معجزات عالمِ موسی بن جعفر را

نشستم سجده‌اش کردم و دیدم انبیا با شوق
که می‌بوسند هر دم خاتم موسی ابن جعفر را

خدا از ما نگیرد سفره‌اش را نذری ما و
هوای روضه‌ی دورِ همِ موسی بن جعفر را
#شعر_شهادت_حضرت_موسی_بن_جعفر_ع
#حسن_لطفی
@hadithasbk

حدیث اشک

25 Jan, 17:55


من آن خورشید پنهانم که پشت ابر زندانم
زآهم شعله ور هستم ز اشکم غرق بارانم
نه یار و همدمی دارم نه غمخوار غمی دارم
نه حتی سایه ای را که کنار خویش بنشانم
دمادم ذکر من گشته خلصنی ای خدا من
شده این حلقه های سلسله تسبیح دستانم
شبیه غنچه ای در خود شدم جمع از غل و زنجیر
نمی آید دمی بیرون سرم از روی دامانم
به سان باغ پاییزی نمانده ازتنم چیزی
شبیه مادرم زهرا شبح در جامه ای مانم
اذان صبح من گریه اذان مغربم شلاق
به وقت شرعی آه است افطاری که مهمانم
از این دشنام زندانبان شده مویم سپید از غم
فشارغیرت از مویم کشیده شیره ی جانم
چه سنگین است دستانش نمی بیند دگر چشمم
که گویا سیلی او دوخت مژگان را به مژگانم
به روی تخته ی یک در مرا تشییع می کردند
نشد جمعیتی غیر از غبار ره پریشانم
مرا در کوچه و بازار امام الرافضین خواندند
تنم فریاد اما زد مسلمانان مسلمانم
شبیه آن اسیران که به آن ها خارجی گفتند
به یاد کوچه و بازار آن ها روضه می خوانم
#شعر_شهادت_حضرت_موسی_بن_جعفر_ع
#موسی_علیمرادی
@hadithashk

حدیث اشک

25 Jan, 14:23


#شعر_شهادت_حضرت_موسی_بن_جعفر_ع
#حدیث_اشگ
@hadithashk

حدیث اشک

25 Jan, 14:20


قیام کرد ولی ساق پا به هم پیچید
کشید ناله و عرش خدا به هم پیچید

دوید درد به جانش میان سلولش
صدای آه رضا جان رضا، به هم پیچید

دوباره ناله‌ی معصومه از مدینه شنید
نوای یا ابتا یا ابا به هم پیچید

کسی مچاله شده در سیاه چاله‌ی خود
که بارها به زیر دست و پا به هم پیچید

نشد قنوت بگیرد بجای یا ربَّش
صدای ناله‌ی زنجیرها به هم پیچید

دوباره گریه‌ی بدکاره‌ای به گوش آمد
دوباره ضجه‌ی یا ربنا به هم پیچید

سکوتِ گوشه‌ی او را صدای خنده شکست
رسید قاتل و این ماجرا به هم پیچید

تنی نحیف تنی خُرد پیکری مجروح
به زیر ضربه‌ی شلاق تا به هم پیچید

چه کرد سندی شاهک، چه گفت آنجا که..‌
امامِ صبر هم از ناسزا به هم پیچید

به زیر چکمه‌ی او سینه‌ای ترک برداشت
به دور چکمه‌ی او یک عبا به هم پیچید


کفن به پشت کفن گل به روی گل آمد
همینکه هفت کفن را رضا بهم پیچید

به گریه کرببلا رفت و دید بی کفنی
به زیر غارت سر نیزه ها به هم پیچید


به دور مشت، کسی موی او به هم پیچاند
و کار زینب و آن بی حیا به هم پیچید

هوا زِ باد مخالف چو قیرگون گردید
میان قتلگهش کربلا به هم پیچید

#شعر_شهادت_حضرت_موسی_بن_جعفر_ع
#حسن_لطفی
@hadithashk

حدیث اشک

21 Jan, 10:00


درود حق به عروس ابوتراب، رباب
دل شكسته صدا مى زند رباب رباب

به التماس حرم لب به آب زد آخر
وگرنه از سر رغبت نخورد آب رباب

تو كيستى كه حتى خود اسارت هم
دخيل بست به دست تو با طناب، رباب

چه شد كه هيچ كسى چهره تو را نشناخت
چه كرد با تو مگر تيغ آفتاب، رباب

قسم به آيه تطهير و غيرت عباس
نبود جاى تو در مجلس شراب، رباب

هر آنكه شرح وفاى تو را شنيد، نوشت:
درود حق به عروس ابوتراب، رباب

#حضرت_رباب_س
#یاسین_قاسمی
@hadithashk

حدیث اشک

21 Jan, 06:19


غروب بختِ مرا صبحگاهِ نیکو نیست
چراغ زندگی‌ام را توان سوسو نیست

فراقِ یوسف مصری کجا وُ دوری تو...
قیاس داغ تو در حدِّ این ترازو نیست

نسیمِ زلفِ تو را حمل می کند با خود
وگرنه باد زمستانِ شهر ، خوش‌بو نیست

دل از هوای تو کندن ، برای من سخت است
همیشه کوچ ، مُراد دل پرستو نیست

شلوغ‌بازیِ دنیا فریب داده مرا
تمام رونق این دَهر جز هیاهو نیست

به بی خیالی این روزگار می گِریَم
تو نیستی و از این غم خمی به ابرو نیست

عزیزکرده‌ی زهرا ! مریض هجر تواَم
علاجِ درد مرا غیر وصل ، دارو نیست

غُبار کوچه برای تو بی قرار شده
کدام ذَرّه به شوق تو در تکاپو نیست؟!

مسیر آمدنت رفتگر نمی خواهد؟!...
نگو به پلک تَرَم ، وقت آب و جارو نیست!

چه نذرها که نکردیم تا تو برگردی
ببین! به دست زنان مَحَل ، النگو نیست

تمام آرزوی مادرم ظهور تو بود...
دگر بساط دعایش میان پَستو نیست

بیا وُ مثل رضاجان ، تو ضامن من شو!
اگرچه طینَت این گُرگ مثل آهو نیست

هنوز عشق تو را جار می زنم آقااااااا !
خوش است پی ببری عاشق تو ترسو نیست

سر مرا بکشان روی دارِ شاه نجف
که مرگِ ساده در اندیشه‌ی علی‌گو نیست

علی به دست خودش دفن می کند ما را
نماز مَیِّت ما را امام ، جز او نیست

تو را به مادر شش‌ماهه‌ی حسین..، بیا
رُباب ، آنکه شبیه اش هنوز الگو نیست

سه‌شعبه خورد به حلقوم طفل...، مادر مُرد
شبیه ذبحِ علی روضه‌ای دوپهلو نیست

#ماه_رجب
#شعر_مناجات_امام_زمان_عج
#حضرت_رباب_س
#بردیا_محمدی

@hadithashk

حدیث اشک

21 Jan, 03:04


شد مصحف عشقم آیه آیه؛ هیهات
بی او ز غم پسر گلایه؟! هیهات
در تابش خورشید تنش عریان بود
دیگر پس از او رباب و سایه؟! هیهات

#محمد_رضا_مسعودی
#حضرت_رباب_س

@hadithashk

حدیث اشک

21 Jan, 03:03


رفت از کف من دار و ندارم چه کنم؟
از داغ گلم اشک نبارم چه کنم؟
نوشیده ام آب و شیر من جوشیده
از غصه ی طفل شیرخوارم چه کنم؟
بر نیزه سر کوچک او را بستند
این داغ کجای دل گذارم چه کنم؟
پیداست به نیزه ترک لب هایش
از کودک خویش شرمسارم چه کنم؟
از آب نصیبی به گل من نرسید
جز آه چه از جگر برآرم چه کنم ؟
بر نیزه سرش ، تنش کجا افتاده است؟
من مادرم و جان نسپارم چه کنم؟
#حضرت_رباب_س
#محمد_رضا_مسعودی

@hadithashk

حدیث اشک

21 Jan, 01:41


چشمم به راه علقمه ، اما نیامد
هر چه نشستم منتظر ، سقا نیامد
دستم به کاری جز دعا بالا نیامد
باران هم در آن حوالی ها نیامد

دستش نشد ، مشکش به دندان داد سقا
از خجلت لب های تو جان داد سقا

تا بشکند جام مرا ، سمت سبو رفت
پاشید حنجر را و تا پر مو به مو رفت
تیری از این سو تا به آن سوی گلو رفت
میخواستم اکبر شوی ، این آرزو رفت

تیری که سقا را ز پا انداخت ای وای
با ضرب سویِ حنجرت می تاخت ، ای وای

قنداقه ات را بستم و خوابیدی و بعد
بر طبل یاریِّ پدر کوبیدی و بعد
خورشیدِ من ، با چهره ات تابیدی و بعد
تیر سه شعبه آمد و خندیدی و بعد

خنده نزن تا که حسین از پا نیفتد
یک قطره خونت بر زمین حتی نیفتد

هنگام غارت مشک هم نمناک می رفت
پیراهنی از پیکری صد چاک می رفت
من ناله ام تا پرده ی افلاک می رفت
آن سویِ خیمه نیزه ای در خاک می رفت
 
از خاک با سر نیزه ای بیرون پریدی
دیدی چه آمد بر سر مادر؟ندیدی؟

#حضرت_رباب_س
#ایمان_دهقانیا
@hadithashk

حدیث اشک

21 Jan, 01:41


آزاد گشت آب امان از دل رباب
افزون شد التهاب امان از دل رباب

افسوس می‌خورَد که دعاهای دیشبش
شد دیر مستجاب امان از دل رباب

احساس شیر کرد و برون شد ز خیمه‌گاه
با هول و اضطراب امان از دل رباب

در بین قتلگاه چو زینب گلایه کرد
با قبر بوتراب امان از دل رباب

می‌گفت ای فرات حلالت نمی‌کنم
شد خانه‌ام خراب! امان از دل رباب

دیدی برای جرعه‌ی آبی عدو گرفت
از غنچه‌ام گلاب امان از دل رباب

لبهای بی تبسم و آغوش بی علی
لالای بی جواب امان از دل رباب

نزدش چو می‌رود سخن از آب، شعله سان
افتد به پیچ و‌ تاب امان از دل رباب

امشب بعکس دیشب، گوید به طفل خویش:
«بیدار شو‌ ز خواب!» امان از دل رباب

پیراهن دو سالگی‌اش را گرفت و رفت
تا افکند به آب... امان از دل رباب

تا شام، نیشِ زخم زبانهای حرمله
او را دهد عذاب امان از دل رباب

تا شام، روز و شب نِگَرد قرص ماه را
همراه آفتاب امان از دل رباب

با پیکرش وداع کند، با سرش رود
تا مجلس شراب امان از دل رباب

گویند بانوان حرم جمله یکصدا
وای از دل رباب امان از دل رباب

حاجت روا روی تو از این درگه ای «فقیر»
کن ناله بی‌حساب: امان از دل رباب

#حضرت_رباب_س
#علیرضا_قاسمی

@hadithashk

حدیث اشک

21 Jan, 01:39


با روضه خطبه خواند به لحن محن رباب
زینب ترین روایت یک شیرزن رباب

رویم ندیده روی سپیدم نموده ای
با توست روی فاطمه در این سخن رباب

یکسال گرچه سوخته ای زیر آفتاب
در سایه ات نشسته بهشت عدن رباب

با اینکه کربلا وطنش شد پس از حسین
دیگر نماند بعد پسر در وطن رباب

در مجلسی که مرثیه خوانش رقیه است
زینب خطیب میشود و لطمه زن رباب

در راه شام خیره به گهواره ی فراق
گاهی سکینه است ولی عمدتا رباب

بر نیزه رفته است ولی بی کفن که نیست
قنداقه شد به قامت طفلت کفن رباب

قربان سوز آذری روضه های تو
"سولموش علیِّ اصغره لای لای دیَن رباب"

بس کن عروس فاطمه از دست میروی
تازه عروس را چه به لطمه زدن رباب

#حضرت_رباب_س
#سید_ابوالفضل_عصمت_پرست

@hadithashk

حدیث اشک

21 Jan, 01:38


تو که هستی که محوِ نام تو شد
چشم لیلی و قلبِ عاشقِ قِیس*
تو که هستی که عشق می‌بالد
در هوایِ خیام اَمروالقیس**

خیمه خیمه قبیله‌ی پدرت
رج به رج غرقِ شوقِ نام علی است
روی پیشانیِ عشیره‌تان
خط به خط  عشق و احترامِ علی است

آسمان آسمان چراغان شد
از همان لحظه‌های آمدنت
سرنوشت تورا رقم می‌زد
عشق از ابتدای آمدنت

بارها بین عرشِ رویایت
جلوه‌های جلوسِ فاطمه است
آمدی و خدا به عالم گفت :
این مقامِ عروسِ فاطمه است

خوشبحالت  نوشت دستِ خدا
که تو پروانه‌ی حسین شَوی
نو عروسِ علی شَوی یک روز
بانوی خانه‌ی حسین شَوی

تا بیایی فرشته‌ها  با شوق
چادری بافتند از جبروت
از حریر تبسم گلها
محملی ساختند از ملکوت

مرتضی عاقدت و شاهدِ عقد
حضرت فاطمه سلام‌الله
دخترِ سر به زیرِ شرم و حیا
می‌شود همسرِ حسینِ بهشت

خطبه را مرتضی که انشاء کرد
زود ام‌البنین بغل وا کرد
چشمِ تو خیره شد به چشمِ حسین
فاطمه عشق را  تماشا کرد

دست تو بِین دست زینب بود
تا بیایی به خانه‌ی زهرا
مثل ام‌البنین تو هم دادی...
بوسه بر آستانه‌ی زهرا

گفت آقا لَعَُمرکِ ، یعنی...
با سکینه تمامِ جان هستی
هست  تنها میان قلب حسین
خانه‌ای که تو بِین آن هستی

شعر اگر  گفت زینبش فهمید
حرف  پنهانیِ حسینت هست
احتیاجی نداشتی به چراغ
نور پیشانی حسینت هست

حیف از آن نور ، نورِ پیشانی
پیش چشم تو سنگ خورد و شکست
وای از آن سینه ، سینه‌ای که دوبار
پیش تو بِین آن سه‌شعبه نشست

پدری  رو ‌زد و ولی عوض‌اش
کودکِ گرم خواب را کُشتند
در حرم کس نگفت اصغر رفت
گفت زینب ، رُباب را کشتند...

*قیس عامری به مشهور به مجنون
**نام پدر بزرگوار حضرت رباب سلام الله علیها

#حضرت_رباب_س
#حسن_لطفی
@hadithashh

حدیث اشک

17 Jan, 19:23


بی تو رسیده است به لب جان بیا بیا
مُردیم ما ز دوری و هجران بیا بیا

حتی بهار بی‌تو، شبیه خزان بُوَد
عالَم به یمن توست گلستان بیا بیا

دین شد غریب، العجل آقای منتقم
اسلام گشته بی تو پریشان بیا بیا

تا کی به روی خاک، بدنهای چاک چاک
تا چند جسم جد تو عریان بیا بیا

تا چند پا برهنه عزیزان مصطفی
باشند روی خار مغیلان بیا بیا

تا کی سر حسین بوَد روی دست شمر
جاری ست خون از آن لب عطشان بیا بیا

ای باطن حقیقی قرآن و دین بگو
تا کی به نیزه قاری قرآن بیا بیا

تا کی به دست ابن زیاد است چوب کین
تا کی زند بر آن لب و دندان بیا بیا
#شعر_مناجات_امام_زمان_عج
#محمود_اسدی
@hadithashk

حدیث اشک

17 Jan, 17:33


اميرالمؤمنين علیه السلام:

روزگاری خواهد آمد که،
مردم به گناه افتخار
و از پاکدامنی تعجب می کنند

📚 نهج البلاغه ، خطبه 108

@hadithashk

حدیث اشک

17 Jan, 15:00


من اگر که دارمت دوست، ندارم اختیاری
چه خوش است دل سپردن، به چنین بزرگواری


نکند به گلشن خود ، تو اضافه ام ببینی
نشود کم اعتبارش ، گل اگر که داشت خاری

نه به شوق گندم آیم ، نه به کار مردم آیم
مگر از سر محبت ، تو بگیری ام به کاری


من از این خوشم بدان که ، بشناسی ام به آنکه
ز غم تو در مجالس زده شب به شب هواری


نفسی بساز با من ، متکان مرا ز دامن
که به یک تکان ساده ، شکند دل غباری


تو مخوان مرا حقیرم ، تو مبین مرا فقیرم
دل من حسین دارد ، تو که خویش را نداری


تو بر آن شدی بگیری، شده دست شمر را هم
تو فراتر از تصور ، تو بزرگمردی آری ...


خبری ز قاتلت نیست، ز تو غیر منزلت نیست
تو نشسته ای به دلها ، که همیشه ماندگاری
#شعر_مناجات_امام_حسین_ع

#ناصر_دودانگه
@hadithashj

حدیث اشک

16 Jan, 17:18


مردم و زنده شدم این یه سال و نیمه همش
زندگی بعد تو روی خوش نشون نداد بهم
مگه یاد کربلا از سر من بیرون میره
تو بگو یه لحظه اون قدم امون نداد بهم

خوب شدش پیرهنت و گرفتم از دست سنان
این یه تیکه پیروهن مونس خلوتم میشه
من که جایی نمیرم با کسی حرف نمیزنم
طاقتم که طاق میاد همینه طاغتم میشه

لحظه ذبح تو رو برا کی تعریف کنمش
این غمی که فقط منو تو محرم میدونی
بعد اون علم بدوش مونده پهلوی فرات
آخ بمیرم که منو صاحب پرچم میدونی

پیرهنی که داده یعقوب و شفا منم میده
بگو ازراییل بره جون منو خودت بگیر
زندگیم بعد تو زندگی که نیست مصیبته
خواهرت بعد تو از عالم و آدم شده سیر

روضه ی زینبتم روضه قتلگاهته
تا دم مرگ واسه تو خیس چشای خواهرت
تو خودت بیا برای زینبت روضه بخون
بیا جمع جمعمون  زیر کِساء مادرت

بگو از لحظه ای که از روی تل میدیدمت
یه نفر بودی و چند نفر تو رو میزدنت
من دیدم برای این که زود زمین گیرت کنن
چند تا نیزه دار که از کمر تو رو میزدنت

#شعر_شهادت_حضرت_زینب_س
#بهمن_ترکمانی
@hadithashk

حدیث اشک

16 Jan, 14:59


کنارت حسرتِ مُردن برام موند
پس از تو خنده‌ی دشمن برام موند
حسین، انصافه که از شش برادر
فقط یک تکه پیراهن برام موند

تنور خونه‌ی خولی که دوره
پس از تو دیرِ راهب سوت و کوره
به من هم سر بزن اینجا بیا که
دل من گرمتر از هر تنوره

سرت بر نیزه بود و محملم سوخت
شبیه حال و روزت حاصلم سوخت
دمِ آخر همینکه بی کسم دید
دل خورشید بر حال دلم سوخت

بزار از درد تنهایی بخونه
از این پهلوی زهرایی بخونه
دلش وامیشه عمه وقتی پیشت
برا اصغر که لالایی بخونه

دلم تنگه دلم تنگه دلم تنگ
غم آهنگه تپش‌هایم غم آهنگ
دلم تنگِ تو بود و رو تنِ من
نوشتند اسم تو با ضربه‌ی سنگ

همه از کینه‌ها آکنده بودند
به دورِ قافله با خنده بودند
کتک خوردم ولیکن پس گرفتم
همون پیراهنی که کنده بودند

از اون دستی که گیسوتو بهم ریخت
از اون سنگی که ابروتو بهم ریخت
پس از تو بارها خوردیم ما هم
از اون نیزه که پهلوتو بهم ریخت

میون تشت دیدم آفتاب و
شنیدی بینِ ما داد رباب و
بزن ما رو ولی روی حسینم
دوباره کج نکن ظرف شراب و


#شعر_شهادت_حضرت_زینب_س
#حسن_لطفی
@hadithashk

حدیث اشک

16 Jan, 07:31


گر چه صحبت از او کار ما نیست
شاعرش نا امید از خدا نیست

لال بودم زبان باز کردم
یاعلی گفتم آغاز کردم

هر بیان مؤدب عزیز است
شعر در وصف زینب عزیز است

او که آیینه دار علی شد
وارث اقتدار علی شد

بین زن هاست بالاترین او
بعد زهراست زهراترین او

روی لب های جبریل نامش
نیست در فهم عالم مقامش

ماه شرمنده نور رویش
روز و شب سجده آرد به سویش

عزت و رفعتش بی نظیر است
آسمان پیش او سر به زیر است

از ازل عشق دیوانه اوست
جود هم سایل خانه اوست

کوه حیران و سرمست او بود
صبر بازیچه دست او بود

تازه روز دهم نوبتش شد
صحنه آماده غیرتش شد

بار دیگر قیامی به پا کرد
کوفه و شام را کربلا کرد

دست حق بود همواره یارش
ذره ای کم نشد از وقارش

آنکه سیری در افلاک دارد
کی ز اهل زمین باک دارد

خطبه اش کوفه را زیر و روکرد
شام را خار و بی آبرو کرد

شهر را از هیاهو درآورد
مرد و زن را به زانو درآورد

پرچم کفر را بر زمین زد
مهر خفت به آن سرزمین زد

گفت در بندتان نیست زینب
رفته از یادتان کیست زینب؟

از خودم بارها نان گرفتید
پیش من درس قرآن گرفتید

گیرم اصلا بدون نقابیم
ما درخشان تر از آفتابیم

عرش روشن ز تابیدن ماست
چشمتان کور از دیدن ماست

یک نفر از شما با خدا نیست؟
این سر روی نی آشنا نیست؟

یادتان هست قحطی که آمد
آسمان دست رد بر شما زد

این سر روی نی با خدایش
درد دل کرد در ربنایش

ابر رحمت به گریه که افتاد
سوی این خاک باران فرستاد

آن همه لطف ها یادتان رفت؟
عزت و شأن ما یادتان رفت؟

مردمی که همیشه حقیرید!
شأن ما را به بازی مگیرید

ما در این شهر سختی کشیدیم
حرف های بدی را شنیدیم

بین بازار که جای ما نیست
خارجی خواندن ما روا نیست

سخت تا کرد این شهر با ما
چشمتان تا ابد خیس بادا
#شعر_شهادت_حضرت_زینب_س
#علی_ذوالقدر
@hadithashk

حدیث اشک

16 Jan, 04:01


کربلا بود که بلا دیدم
هست یادم چه صحنه‌ها دیدم

مانده یادم هنوز، یادت هست؟
بار آخر تو را کجا دیدم

بین گودال جسم بی‌جانِ
خسته‌ات را چه بی صدا دیدم

با چه سختی دو چشم وا کردی
خون روی پلک تو چرا دیدم

روی پیراهنت عزیز دلم
من خودم ردّ نعل را دیدم

پیرُهن این بوَد تنت چه شده
تکه تکه تو را رها دیدم

روی زخم تنت که وا شده بود
من خودم جای یک عصا دیدم

نه فقط روی سینه‌ات حتی
روی پشتت برو بیا دیدم

بدنت روی خاک سینه نداشت
سینه‌ات را جدا جدا دیدم

پیکرت روی نیزه بالا رفت
سرت اما به زیر پا دیدم
#شعر_شهادت_حضرت_زینب_س
#محمود_اسدی
@hadithashk

حدیث اشک

16 Jan, 03:40


بسم الله الرحمن الرحیم

إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ رَاجِـعُـونَ
خرجت زینب (سلام الله علیها)
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
@hadithashk

حدیث اشک

16 Jan, 03:31


السلام ای سرو سر افکنده ات
ای حیا شرمنده ی روبنده ت

ای تفاخر کرده از چشمت وقار
ای کلامت تیز تر از ذوالفقار

فارغ التحصیل درست صبر شد
پایبند اختیارت جبر شد

بی معلم عالمه تنها تویی
رونوشت حیدر و زهرا تویی

ای زده پهلو به جنت خاک پات
ای طنین خطبه ی حیدر صدات

ای حیا زانو زده در محضرت
داده معنا بر نجابت معجرت

ای در اوج موجِ طوفانِ فرات
لنگر و سکان کشتی نجات

یک نگاهت روح، در جسم حسین
خط پیشانی تو اسم حسین

ای به اسلامِ تو از احمد سلام
پله های صبر را رفته تمام

زینبت نام و به معنا حیدری
بر خدایِ عرشِ نی پیغمبری

سائلان را ساحل آرامشی
تو امید صاحبان خواهشی

قدری از قدر تو متن صد کتاب
چون شب قدری و قدرت در حجاب

آشکار از خطبه ات قاموس وحی
وحی را معنا تویی ناموس وحی

تا رود روبنده از رویت کنار
می شود پیدا جمال کردگار

ای نشسته ابرها در چشم تو
مادرت را یادآور چشم تو

از دو چشمت کرده ای جاری دو نیل
نیلِ جاری تر از آب سلسبیل

اشک تو افتد اگر روی زمین
خاک ریزد بر سرش ماء معین

آسمان دارد به یاد آن اشک را
چشم تو بر خاک داد آن اشک را

خاک گل شد بسکه اشکت را چشید
صد دهان شد آه از دل برکشید

دید بیدل سوی دلبر می روی
سوی بی سر خفته با سر می روی

یوسفت بی پیرهن بر روی خاک
گرگ ها کردند جسمش چاک چاک

تن به خاک افتاده، بر نیزه سرش
دشت را پر کرده بوی مادرش

جسم عریان پوششی از سنگ داشت
پیرهن را ظالمی در چنگ داش
#شعر_شهادت_حضرت_زینب_س
#محمد_رضا_مسعودی

@hadithashk

حدیث اشک

15 Jan, 18:36


#شهادت_حضرت_زینب_س
#حدیث_اشک
#شهدای_مدافع_حرم
@hadithashk

حدیث اشک

15 Jan, 18:32


اگر چه مضطرم گر چه نحیف و زار و بیمارم
ببر من را به زیر هرم این خورشید ، بگذارم

چو زیر آفتاب گرم جسم دلبرم افتاد
کنون خواهم که جان را تشنه بر جانانه بسپارم

نخوردم آب خوش یک جرعه بعد از روز عاشورا
نمیدانی چه داغی بر دلم از کربلا دارم

تمام دلخوشی هایم شده یک جامه خونین
فقط با مرگ شاید دست از این جامه بردارم

نبودی تا ببینی زیر تیغ و نیزه یارم را
نبودی تا ببینی بر زمین جسم کس و کارم

یکی میبرد انگشتر یکی سر دیگری معجر
یکی هم مشک پاره برد از دست علمدارم

به قدر بغض کوفی اربا اربا شد علی اکبر
نشد تا جسم او را بی عبا از خاک بردارم

دلم تنگ و گله دارم ز تکرار نفسهایم
اجل از چه معطل میکتد در کار دیدارم

همین که دیدی و نشناختی من را ، بخوان با من
دعای رفتن و پیوستنم بر نازنین یارم

#شعر_شهادت_حضرت_زینب_س
#داریوش_جعفری
@hadithashk

حدیث اشک

15 Jan, 18:31


سلام ای با مقام و رتبه ی زن آشنا زینب
سلام ای عفت و صبر و وفا را محتوا زینب

سلام ای خورده نان از سفره ی ایمان پیغمبر
سلام ای قبله ی ایمان کل انبیا زینب

سلام ای زینت نام علیِ عالیِ اعلا
سلام ای افتخار حضرت خیرالنسا زینب

سلام ای زینبیون را پناه روز وانفسا
سلام ای بر غمت هر پاکزادی مبتلا زینب

نباشد گر چه نامت در حدیث عشق اما تو
شدی معنای ستر و کرده ای کار کساء زینب

تمام انبیا خدمتگزاران سر کویت
که هستی بضعه ی آزاده ی آل عبا زینب

تمام حسنها را در تو دیدم اینچنین گفتم
حیا زینب وفا زینب به عالم کیمیا زینب

به فرمان خدا فرمانبرت میشد ملک وقتی
که می‌خواندی دعا با بارالها ، ربنا زینب

اگر دارالشفا ذکر حسین ابن علی باشد
یقین دارم تویی داروی این دارالشفا زینب

هزاران مرحبا گفتی به یاران روز عاشورا
خدا هم گفت در هر دم هزاران مرحبا زینب

از آن ساعت که غرق خون حسین افتاد در گودال
هدایت تا چهل منزل به راه افتاد با زینب

تو شیر عرصه ی حق محوری بودی نبودی تو
یقین میمرد نام کربلا در کربلا زینب

نه تنها روی دوشت پرچم حلم و حیا داری
که تو هستی سفیر مکتب خون خدا زینب

تو تفسیر تمام آیه ها بودی که از یک سر
به گوش خلق می آمد ز روی نیزه ها زینب

ز نطق آتشینت شام را شام بلا کردی
کلامت کرد کار ذوالفقار مرتضی زینب

به تیغ در زبان ویرانه کردی کاخ ظلمت را
گلستان کرده ای با مقدمت ویرانه را زینب

سنان و ساربان وجسم عریان را جدا دیدی
سه ساله طشت زر راس جدا دیدی جدا زینب

به هر جا دید زین العابدین بزم عزایی را
میان گریه بر داغ پدر میگفت یا زینب

جدا از کربلا با زخمهای شام در غربت
فقط می‌خواند از گودال و آخر شد فدا زینب

قیام سرخ عاشوراست با نام حسین اما
یود حسن ختام دفتر این ماجرا زینب

#شعر_شهادت_حضرت_زینب_س
#داریوش_جعفری
@hadirhashk

حدیث اشک

15 Jan, 17:12


محبت وصف ناپذیر امام حسین و حضرت زینب علیهما السلام به همدیگر


👈روزی حضرت فاطمه علیها السلام خطاب به پدر بزرگوارشان عرض کرد:
پدرجان، من از محبتِ بی نهایتی که میان زینب علیها السلام و حسین علیه السلام است شگفت زده شده ام و این دختر چنان است که بر دیدار حسین علیه السلام شکیبایی و صبر ندارد و اگر ساعتی بوی حسین علیه السلام را نشنود جانش بیرون شود.

▪️زمانیکه رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم این سخن را شنید، آه دردناک از سینه برکشید و اشک از دیده بارید و فرمود ای روشنی چشم من، این دختر با حسین به سفر کربلا خواهد رفت و به هزار گونه رنج و تعب گرفتار خواهد شد.


📚 ریاحین الشریعه، ج۳، ص۴۱.


@hadithashk

حدیث اشک

15 Jan, 17:05


⚫️شهادت حضرت زینب سلام الله علیها تسلیت باد⚫️

امام زمان عليه السلام و اسيري حضرت زينب عليها السلام

حاج ملا سلطانعلي، روضه خوان تبريزي، كه از جمله عبّاد و زهّاد بوده مي‌گويد: در خواب مشرف به محضر امام زمان عليه السلام شدم عرض كردم: «مولاي من! آنچه در زيارت ناحيه مقدسه ذكر شده كه مي‌فرمايد:
فَلانُدبِّنكَ صَباحاً وَ مَساءً وَ لابَكينَّ عَليكَ بَدَل الدُّموعِ دَماً صحيح است؟.
فرمودند: بلي. عرض كردم: آن مصيبتي كه به جاي اشك، خون گريه مي‌كنيد كدام است؟
آن مصيبت علي اكبر عليه السلام است؟
فرمودند: نه! اگر علي اكبر عليه السلام زنده بود در اين مصيبت، او هم خون گريه مي‌كرد.
گفتم: آيا مصيبت حضرت عباس عليه السلام است؟
فرمودند: نه، بلكه اگر حضرت عباس هم در حيات بود او هم در اين مصيبت خون گريه مي‌كرد.
گفتم: البته مصيبت سيدالشهداء عليه السلام است؟
فرمودند: نه! حضرت سيدالشهداء عليه السلام هم اگر در حيات بود، در اين مصيبت خون گريه مي‌كرد. پرسيدم: پس اين كدام مصيبت است؟

فرمود: آن مصيبت اسيري زينب عليها السلام است.



📚شيفتگان حضرت مهدي (عج)، ج2، ص 144

@hadithashk

حدیث اشک

15 Jan, 11:34


دنیای بی تو نداره تعریفی
دنیای بی تو رو اصلا نمیخوام
روم نشد حتی به یک نفر بگم
چی به روز ما آورده شهر شام

کوچه بازار و دیدم ولی حسین
دلم از بزم شراب شون پره
اونی که خیزرون و زد به لبت
قیامت چوب گناشو می خوره

با چشام دیدم که پژمرده شدی
زیر دست و پای شمر ، لاله ی من
قرار این نبود که از پیشم بری
رفیق پنجاه و چند ساله ی من

کربلا کاری ازم بر نیومد
تا که زخم بدن تو خوب بشه
حالا گریه می کنیم من و رباب
تا که زخمای تن تو خوب بشه

بعد تو روی خوشی رو ندیدم
بعد تو غم یه قدم عقب نرفت
هیچکی مثل من تو سختی کشیدن
راه صد ساله رو تو یه شب نرفت

#شعر_شهادت_حضرت_زینب_س
#شهریار_سنجری

@hadithashk

حدیث اشک

15 Jan, 08:32


ای روحِ وفا اسوه‌یِ ایثار عقیله
ای فاطمه و حیدرِ کرار عقیله

مدیونِ تو و صبرِ تو شد مکتب و مذهب
شد صبر، به صبرِ تو بدهکار عقیله

از عصرِ دهم تا دلِ شامات تو بودی
بر اهلِ حرم میر و علمدار عقیله

بر منبرِ جدت تو چنان جلوه نمودی
گفتند که حیدر شده تکرار عقیله

وای از دلِ غمدیده و خونینِ تو بانو
بودی همه‌یِ عمر ، عزادار عقیله

وقتی که نگاهت به سر افتاد ، گمانم
دنیایِ تو شد بر سرت آوار عقیله

جا دارد اگر خلق،بمیرند از این غم
آخر تو کجا و سرِ بازار عقیله؟

#شعر_شهادت_حضرت_زینب_س
#علی_گلچین_پور
@hadithashk

حدیث اشک

15 Jan, 05:00


پر از تو ام دم آخر ، ز غیر تو بری ام
دلم برای تو لک زد، مرا نمی بری ام ؟!

به شوق اینکه بگیری مرا در آغوشت
من از حیات گذشتم به مرگ مشتری ام

به زیر تابش خورشید رنگ عوض کردم
بعید باشد عزیزم به جا بیاوری ام

حباب زیر قدم های من نمی شکند
نمانده هیچ اثری از شکوه حیدری ام

سه چهار مرتبه با شمر همکلام شدن
چقدر لطمه زده بر غرور خواهری ام

حسین چشم تو روشن به شام برگشتم
هنوز خانه به دوش مصیبت سری ام ....

که شمر آمد و از تن برید و بر نی زد
بریده مثل همان ضجه های آخری ام ...

مقطعه شده بودی تو را بغل کردم
به قتلگاه تو گل کرد حس مادری ام ...


حسین ، کشته مرا حکمت نفس زدنت
هنوز عطر تو جامانده روی پیرهنت

#شعر_شهادت_حضرت_زینب_س
#ناصر_دودانگه
@hadithashk

حدیث اشک

15 Jan, 04:59


پر از تو ام دم آخر ، ز غیر تو بری ام
دلم برای تو لک زد، مرا نمی بری ام ؟!

به شوق اینکه بگیری مرا در آغوشت
من از حیات گذشتم به مرگ مشتری ام

به زیر تابش خورشید رنگ عوض کردم
بعید باشد عزیزم به جا بیاوری ام

حباب زیر قدم های من نمی شکند
نمانده هیچ اثری از شکوه حیدری ام

سه چهار مرتبه با شمر همکلام شدن
چقدر لطمه زده بر غرور خواهری ام

حسین چشم تو روشن به شام برگشتم
هنوز خانه به دوش مصیبت سری ام ....

که شمر آمد و از تن برید و بر نی زد
بریده مثل همان ضجه های آخری ام ...

مقطعه شده بودی تو را بغل کردم
به قتلگاه تو گل کرد حس مادری ام ...


حسین ، کشته مرا حکمت نفس زدنت
هنوز عطر تو جامانده روی پیرهنت

#شعر_شهادت_حضرت_زینب_س
#ناصر_دودانگه

@hadithashk

حدیث اشک

15 Jan, 04:58


فیضِ محض است رحمت زینب
چشم ما و عنایت زینب

مشرقِ عالَم است صبحِ دمشق
صحن نور است ساحتِ زینب

بس که آئینه‌ی صفات خداست
صبر آمد به صورت زینب

هر سحر جبرئیل می آید
پا برهنه..، زیارت زینب

از ازل حاکم است تا به ابد
پای‌برجاست دولت زینب

دفترِ زُهد اگر خلاصه شود
می شود یک عبادتِ زینب

هر زمان صحبت از شجاعت شد
گفته ایم از شهامت زینب

دخترِ شیر باطناً شیر است
به علی رفته قدرت زینب

نبض اسلام دست این بانوست
زنده شد دین به برکت زینب

جَرَیان‌سازِ مکتبِ سرخ است
رنگ عشق است نهضت زینب

عِلم پرسید : کوه عرفان کیست؟!
عشق فرمود: حضرت زینب

او چه دیده است غیر زیبایی
عقل ماند از بصیرت زینب

پرچم کُفر را به زیر کشید
تا فلک رفت رایَت زینب

اُسکُتوا گفت..، لال شد دنیا
تو ببین چیست هیبت زینب!

فتنه را ذبح کرد با کلمات
ماتم از طرز صحبت زینب

سلسله هم دخیل دامن اوست
فرق دارد اسارت زینب

دور ناقه فرشته ها جمع‌اند...
عرش آمد عیادت زینب

عرقِ شرمِ چوبِ مَحمِل ریخت
سُرخ شد از خجالت زینب

سرِ بر نیزه ، سایه ای انداخت...
آه! از استراحت زینب

خواهشش روسریِ سالم بود
سوخت در شعله حاجت زینب

گذرِ کوفه پُر شد از اوباش
سخت طِی شد مسافت زینب

سِرِّ مَستور رفت در بازار
شُد لگدمال حُرمت زینب

حرمله با رباب هم‌قدم است...
آب شد کوهِ غیرت زینب!

" دَخَلَتْ زِینَبُ عَلَی بْنِ زیاد "
کُشت ما را مصیبت زینب

#شعر_شهادت_حضرت_زینب_س
#بردیا_محمدی

@hadithashk

حدیث اشک

15 Jan, 04:37


ما رایت الا جمیلاً
کوهی از جنس غم و درد، در اینجا خفته است

آسـمـانی چـو افـق زرد، در اینجا خفته است

عطش‌آلود لبی، سوخته‌جانی بی‌تاب

کمری خم‌شده از درد، در اینجا خفته است

گُلی از شرم و حیا سـرخ ولی پژمرده

با خس و خار هماورد، در اینجا خفته است

دلی از صبر، ولی ساخته با سوز و گداز

یک جهان شعلهٔ دلسرد، در اینجا خفته است

ابری آکنده ز باران، دلی آغشته به خون

شبنمی بر رخ پُر گَرد، در اینجا خفته است

خنجرِ حنجر و شمشـیرِ زبان آهخته

به خدا شیرزنی مرد، در اینجا خفته است

آنکه از داغیِ خورشید در این شام سیاه

خبـری داغ‌تر آورد در اینجا خفته اسـت

 حامد شیخ‌پور


#حامد_شيخ‌پور #شعر_شهادت_بنت_الحیدر_کرار #شعر_شهادت_حضرت_زینب #شعر_شهادت_دخت_زهرای_مرضیه #شعر_شهادت_عقیله_بنی_هاشم
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹

حدیث اشک

11 Jan, 14:42


روشن شب تار می شود از امشب
غم پا به فرار می شود از امشب
فصل دل عشاق علیّ اصغر...
شش ماه بهار می شود از امشب
#شعر_مدح_حضرت_علی_اصغر_ع
#سید_مجتبی_شجاع
@hadithask

حدیث اشک

11 Jan, 14:42


روشن شب تار می شود از امشب
غم پا به فرار می شود از امشب
فصل دل عشاق علیّ اصغر...
شش ماه بهار می شود از امشب
#شعر_مدح_حضرت_علی_اصغر_ع
#سید_مجتبی_شجاع
@hadithask

حدیث اشک

11 Jan, 14:38


حیدر امیرالمومنین(ع)
رازقِ من..بعدِ اللهِ تعالی حیدر است

بهترین خلقِ خدا قطعاً که مولا حیدر است

کیست جز مولای ما عابدترین زاهدترین؟

الگوی صدهاهزاران مثلِ عیسا حیدر است

از مقاماتش چه می دانیم الحق جاهلیم..

فوقِ. ادراک خلایق اصل معنا حیدر است

در شبِ معراج پیغمبر نظاره کرد و دید..

هرطرف تصویری از عالیِ اعلا حیدر است

مات و مبهوتم دراین عرصه..خداامدادکن

باعثِ حیرانی ام تنها و تنها حیدر است

نه فلک مانندِ یک قطره ست در پیشِ علی

مطمئن باشید واسعِ تر ز دریا حیدر است

بعدِ ختم المرسلین..دل رانده. بردیگران

چونکه تنها جانشینِ شخصِ طاها حیدر است

افتخاراتِ عجیبی داده شد بر مرتضا..

همسرِبانوی ما، هم شانِ زهرا حیدر است

فاش می گویم امینُ اللهِ فی ارضه..علیست

حضرت عالیجنابِ ارضِ دلها حیدر است

بی امیرالمؤمنین اصلا ندارم رنگ و بو..

رنگ وبوی شیعیان با نغمه ی یا حیدر است

 محسن راحت حق


#شعر_ولادت_اول_مظلوم_عالم #شعر_ولادت_حضرت_امیرالمومنین_علی #شعر_ولادت_حضرت_مولا #شعر_ولادت_حیدر_کرار #محسن_راحت_حق
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹

حدیث اشک

11 Jan, 14:38


سلام ای ماورای فهم و ای مافوق باورها
درود ای انبیا در بارگاهت همچو قنبرها
دلیل پاکی دامان پر احساس مادرها
قدم بگذاشتی از کعبه بر چشمان نوکرها
زخاک زیر نعلینت به خلقت رنگ و رو دادی
تو ای بابای خاک اینگونه برخاک آبرو دادی

تو سر سر به مهر ذات پاک حق تعالایی
تورا نشناختند از بس به شان و رتبه والایی

چنان پیدایی و پنهان که هستی و معمایی
فقط باید تورا اینگونه خواند ای شاه اعلایی
علی و عالی و مولا تو را تنهاست زیبنده
شد از لاسیف الا ذوالفقار اسلام پاینده

مسیح و خضر و موسی و سلیمان یا علی گفتند
تمام انبیا در موج طوفان یاعلی گفتند
گنهکاران امت بهر غفران یا علی گفتند
محبانت به وقت دادن جان یاعلی گفتند
عجب نامی است شیرین چون عسل دلچسب چون انگور
به عشق دیدن روی تو روزی سر نهم در گور


چه شد آخر که ما را هم به کوی خویش دادی راه
به چشمت آمدم با اینکه بودم گاه در بیراه
خدا را صد هزاران بار شکر ای حجت الله
گدا را هم سر خوان تو جایی داده اند ای شاه
نگاهم کردی و با حب خود بر من بها دادی
تو وقتی امدی دنیا به این دنیا صفا دادی


خدا میخواست تصویر خودش روی زمین باشی
خدا خود عاشق است وخواست تو عشق آفرین باشی
به تو نام خودش را داد تا زیباترین باشی
چه شانی که به زهرا هم امیر المومنین باشی
هر آنچه داشت حق دور سرت گرداند ای دلبر
کسی نشناخت جز زهرا و پیغمبر تو را حیدر


غرض از شعر مدحمت بود مدحت کار انسان نیست
خدا باید بگوید از تو در حد ادیبان نیست
به جزوصف تو واولاد تو چیزی به قرآن نیست
محبان تو را قبله نمایی غیر ایوان نیست
ترک برداشت از شوق نجف دیوار بیت الله
تو قران خواندی و بوسید لبهایت رسول الله

بشارت باد زهرای تو را ای قاری قرآن
نبی بوسیدن لبهای تورا ای قاری قرآن
تبرک دیدسیمای تو را ای قاری قران
جهان کم داشت آوای تو را ای قاری قرآن
تو خواندی آیه اما احترامت کرد پیغمبر
فدای قاری نیزه نشین زخمی حیدر

میان طشت لب وا کرد و چوب خیزران می خورد
به پیش چشم زینب ضربه های بی امان می خورد
جمالش از یزید ودخترش از ساربان میخورد
بمیرم آن سری که بر روی نیزه تکان میخورد
فتاد از روی نی روی زمین در پیش طفلانش
خرابه نیمه شب بوسید اورا طفل نالانش
#شعر_مدح_مولا
#شعر_ولادت_حضرت_امیرالمومنین_ع
#میثم_تربتی
@hadithashk

حدیث اشک

11 Jan, 14:37


یا علی مولا
مهرش چه ثروتی است به پایان نمی رسد

این موهبت به هر دل و عنوان نمی رسد

این عشق سهم ماست خدا را هزار شکر

گل سهم سبزه شد به بیابان نمی رسد

هر چند با نماز و عبادات شهره شد

این بنده بی امام به ایمان نمی رسد

تفهیم کن به قاری خوش خوان ، نخوان دگر

بی مهرِ او به داد تو قرآن نمی رسد

آنکس که چشم دوخت به لبهای این ولی

روز جزا به دیدهٔ گریان نمی رسد

غیراز مسیرِ روشن او هیچ معبری

در انتها به حضرت یزدان نمیرسد

بخشنده است مثل خداوند این کریم

بی دست او به خلقِ خدا نان نمی رسد

رمزِ حیات علیست ، نه آبی که گفته اند

از ابر، بی اجازه که باران نمی رسد

 حامد آقایی


#حامد_آقایی #شعر_ولادت_اول_مظلوم_عالم #شعر_ولادت_حضرت_امیرالمومنین_علی #شعر_ولادت_حضرت_مولا #شعر_ولادت_حیدر_کرار
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹

حدیث اشک

11 Jan, 14:36


فقط حیدر امیرالمومنین است
با نام علی حماسه آغاز شده

مولاست که سر منشا اعجاز شده

معنای شکاف روی دیوار‌ این است:

کعبه ز تحیّر دهنش باز شده.

او علت آفرینش دنیا بود

در جود و کرم همیشه بی همتا بود

با اذن و اجازه علی می تابید

خورشید که زیر سایه مولا بود

از عهد قدیم یا علی بر لب داشت

چون طفل یتیم یا علی بر لب داشت

گفتند در آن لحظه که از نیل گذشت

موسای کلیم یا علی بر لب داشت

آقای همه کریم ها مولا جان

پایان تمام بیم ها مولا جان

دستی ز سر لطف بکش بر سر ما

بابای همه یتیم ها مولا جان

از کنه دلش به محضر ماه آمد

با کوله عشق و ناله و آه آمد

زائر که به ایوان نجف می آید

یعنی که گدا به دیدن شاه آمد

در سفره الطاف خدا مهمان است

هم صحبت با محبت باران است

در ساحل امن زندگی خواهد کرد

قلبی که محبت علی در آن است

صاحب کرمی که در جهان بی همتاست

یک عشق مدام در رکوعش پیداست

تردید نکن در آنچه قرآن فرمود:

قطعا فقط او به کل عالم مولاست

دل در شب مهتاب تو را می خواهد

باران شده بی تاب، تو را می خواهد

وقت سفر از زمین به عرش است علی

برخیز که محراب تو را می خواهد


در هر دو جهان قبله نما مولا بود

سرچشمه هر جود و سخا مولا بود

شور و شعف لحظه میلادش را

از کعبه بپرسید که با مولا بود

ای اسوه استقامت ای مرد علی

با حضرت مصطفی تو همدرد علی

عیسی که چنین شهره آفاق شده

با نام تو مرده زنده می کرد علی

  حسن باقری




#حسن_باقری #شعر_ولادت_اول_مظلوم_عالم #شعر_ولادت_حضرت_امیرالمومنین_علی #شعر_ولادت_حضرت_مولا #شعر_ولادت_حیدر_کرار
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹

حدیث اشک

11 Jan, 14:35


جانم علی(ع)
رسید و با حضور خویش دنیا را مزین کرد

جواب «لن ترانی» را به دنیا آمد و«لن»کرد

میان چاردیواری کعبه آمد و آن گاه؛

برای اهل معنا چارچوبش را معین کرد

علی صبح ازل برخاست جارو کرد دنیا را

سپس در گردسوز آفتاب و ماه روغن کرد

یکی مانند مالک حاصلش شد از سر تفریح؛

علی قبل از ازل وقتی که میل آفریدن کرد

علی می ساخت انسان را ابوذر را و سلمان را

که دُلدُل شیهه ای سر داد و رستم را تهمتن کرد

برای وصله بر نعلین دنیا بارها دیدند

طناب عدل را نخ کرده و در چشم سوزن کرد

به دور قلب، بازوی ستبری داشت، چون معمار؛

همیشه چارچوب شیشه را از جنس آهن کرد

گرفت از او هویت؟نه،به او از خود هویت داد

علی در زندگی اش هر لباسی را که بر تن کرد

علی رزم عرب را از حضور عقده خالی کرد

علی بزم عرب را با کلام خود مطنطن کرد

و ما در ظلمت مطلق گرفتار عدم بودیم

علی در روبروی هر که یک آیینه روشن کرد

 مهدی رحیمی زمستان


#شعر_ولادت_اول_مظلوم_عالم #شعر_ولادت_حضرت_امیرالمومنین_علی #شعر_ولادت_حضرت_مولا #شعر_ولادت_حیدر_کرار #مهدی_رحیمی_زمستان
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹

حدیث اشک

11 Jan, 14:35


یا مظهر العجایب
روزی که قبله منزل بابای خاک شد

کعبه به عشق آمدنش سینه چاک شد

آن روز کار عرش بگو و بخند بود

هوهوی جبرئیل در عالم بلند بود

قد اَفلحَ العلی و خدا گفت مؤمنون!

مثل علی نماز کسی نیست خاشعون

قد افلح العلی نه علی رستگار بود

از اولش علی ید پروردگار بود

توحید ختم بر گل کفوا احد شده

بنت اسد هر آینه ام‌الاسد شده

می‌خواستند بند به قنداقه‌اش کنند

گل را اسیر ماندن در ساقه اش کنند

اما علی که بند به قنداق خویش نیست

خورشید که معطل اشراق خویش نیست

خود در فراز و تابش او بر فرود بود

قوس نزول نور علی در صعود بود

در کعبه رفت احمد و معراج وار رفت

آیینه برملا شد و پرده کنار رفت

پرده کنار رفت و نبی بود با خدا

سجده کنان ملائکه گفتند یا خدا

حق و جمیل و اکبر و لا منتها تویی

این نور دیگر است در آیینه یا تویی

این کیست این که طاق فلک را شکافته

پیراهنی برای خود از نور بافته

این کیست صبح را طلع‌الشمس می‌کند

این کیست که وجود تو را لمس می‌کند

این کیست این که خانه‌ی تو زادگاه اوست

الّا ی اتحاد پس از لا اله اوست

این کیست این که روی چو بر خاک می‌کند

آن خاک را مسافر افلاک می‌کند

این کیست این که روی سرش تاج انما

و جامه‌ای‌ست بر تنش از جنس هل أتی

این کیست این که هست عوالم ز هست او

افتاده است صور قیامت به دست او

افلاک جان به محضرش ایثار می‌کنند

اجسام بر ولایتش اقرار می‌کنند

تعظیم کرده‌ایم خدایا برای که

شک رخنه کرده است میان ملائکه

در این میانه هاتفی از بین همهمه

فرمود یا نبی تو بیان کن به فاطمه

بنت اسد ز مریم عمران تو برتری

کآن مادر مسیح و تو هم ام حیدری

ای دسته‌ی ملائکه جای سوال نیست

وقتی منم خدای شما شک برای چیست

در قدرت خدایی من هضم دید نیست

پس خلق جلوه‌ی خودم از من بعید نیست

تنها علی‌ست زاده‌ی این کعبه است و بس

این کعبه هم بدون علی جعبه است و بس

گفتند عرش و فرش بدون معطلی

یا مظهر العجایب و یا مرتضی علی

 وحید عظیم پور


#شعر_ولادت_اول_مظلوم_عالم #شعر_ولادت_حضرت_امیرالمومنین_علی #شعر_ولادت_حضرت_مولا #شعر_ولادت_حیدر_کرار #وحید_عظیم_پور
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹

حدیث اشک

11 Jan, 14:34


مولود کعبه
«سه روز» بود، که در مکّه بی‌قراری بود

نگاه کعبه، پر از چشم‌انتظاری بود

«سه روز» صبح شد و، سایبان «حِجر و حَجَر»

سحابِ رحمت و ابرِ امیدواری بود

به احترام شکوفایی گل توحید

«سه روز» کار حرم عشق و رازداری بود

زِ هجر روی علی، کار «حِجر اسماعیل»

در این سه روز و سه شب، ندبه بود و زاری بود

پس از «سه روز» از آن روی ماه پرده گرفت

حرم که محرم اسرار کردگاری بود

صفای آینه از چشم «مَروه» می‌تابید

شمیم عاطفه از، «مُستَجار» جاری بود

زمین به مقدم مولود کعبه، می‌نازید

هوا هوای بهشتی، زمان بهاری بود

فرشتگان خدا، در مقام ابراهیم

سرودشان، غزل عشق و بی‌قراری بود

سحر به زمزم توحید، آبرو بخشید

علی، که زمزمۀ چشمه در صحاری بود

قسم به وحی و نبوّت که در کنار نبی

علی تمام وجودش، وفا و یاری بود

نشست بر لبش آیات «مؤمنون» آری

علی که جلوۀ آیات جان‌نثاری بود

چگونه نخل عدالت نمی‌نشست به بار

که اشک چشم علی، گرم آبیاری بود

امیر ظلم‌ستیز، افسر یتیم‌نواز!

یگانه آینۀ عدل و استواری بود

همین نه «مکّه» از او عطر ارغوانی یافت

«مدینه» از نَفَس او بنفشه‌کاری بود

علی، تجسّم اخلاص و صبر بود و امید

علی، تبلور ایمان و پایداری بود

علی، به واژۀ آزادگی تَقدّس داد

علی، تجلّی ایثار و بردباری بود

جهان کوچک ما حیف درنیافت که او

پر از کرامت فضل و بزرگواری بود!؟

قسم به کعبه که سجّادۀ گل‌افشانش

زِ خون جبهۀ او باغ رستگاری بود...

 محمدجواد غفورزاده


#شعر_ولادت_اول_مظلوم_عالم #شعر_ولادت_حضرت_امیرالمومنین_علی #شعر_ولادت_حضرت_مولا #شعر_ولادت_حیدر_کرار #محمدجواد_غفورزاده
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹

حدیث اشک

11 Jan, 14:33


جانم علی(ع)
فقط کافی است در میدان علی سر را بچرخاند

به دستش لحظه ای تیغ دو پیکر را بچرخاند

چنان با سرعت از این سو به آن سو می رود لشگر

اگر فرصت کند شاید فقط سر را بچرخاند

اگر حیدر بخواهد روی انگشتش به آسانی

در قلعه که چیزی نیست خیبر را بچرخاند

برازنده است نام ساقی مستان برای او

که اول می بریزد بعد ساغر را بچرخاند

خدا دور سر حیدر اگر روزی عالم را

یقینا دور قنبر رزق نوکر را بچرخاند

همیشه وقت گندم آرد کردن آسیابان هم

به ذکر یا علی هر روز محور را بچرخاند

برای زینت هر مجلسی روحانی اش باید

که با ذکر فضائل چرخ منبر را بچرخاند

گلابی که بگیرند از گل قالی ایوانش

برای سال ها بازار قمصر را بچرخاند

تمام اهل محشر را شفاعت میکند زهرا

به روی دست اگر قنداق اصغر را بچرخاند

 علی کاوند


#شعر_ولادت_اول_مظلوم_عالم #شعر_ولادت_حضرت_امیرالمومنین_علی #شعر_ولادت_حضرت_مولا #شعر_ولادت_حیدر_کرار #علی_کاوند
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹

حدیث اشک

11 Jan, 14:32


حیدر مددی
قلم مست است در پس‌کوچه‌ی این شعر دفتر هم

شراب ناب می‌ریزد به کاغذ جای جوهر هم

مضامین بلندی ریخته در شعر کوتاهم

که دارد واژه‌واژه از لب من می‌رود سر هم

چگونه این منِ آلوده از او شعر بنویسم؟

که نامش را نبرده بی وضو حتی پیمبر هم

دم از عشقش زدن اندازه‌ی این بی سر و پا نیست

که جانش را فدای عشق او کرده‌ست کوثر هم

چگونه مدح آن شاه بلندآوازه را گویم؟

که درمانده‌ست طبع قاصرم از مدح قنبر هم

خودِ مولا اگر یاری کند با گوشه‌ی چشمی

شکوفا می‌شود با یک اشاره نطق نوکر هم

خدا از باء بسم الله خود تا سین والناسش

نیاورده‌ست جز وصف علی یک حرف دیگر هم

علی فرقان، علی برهان، علی حق و علی میزان

علی راه و علی هادی، علی قاضی و داور هم

علی حیدر علی صفدر علی رهبر علی سرور

وصی و جانشین و نفس پیغمبر، برادر هم

علی همبازی طفلان، علی تسبیح نخلستان

علی پیروز میدان حنین و بدر و خیبر هم

علی نان جوین می‌خورد و روی خاک می‌خوابید

اگرچه بود با افلاک از خاک آشناتر هم

غم مولا غم دین بود، تا بود آدم دین بود

به دوشش پرچم دین بود و شد بی یار و یاور هم

تمام زخم‌هایش تا که زهرا بود مرهم شد

ولی زخمی که خورد از داغ او هرگز نشد مرهم

علی راه سعادت بود و سد کردند راهش را

درِ علم نبی بود و زدند آتش بر آن در هم

علی را از میان راندند و خود با ناکسان ماندند

نکردند اعتنا حتی به فرمان پیمبر هم

علی امروز هم در غربت است آری، نمی‌بینی؟

که غایب مانده از بی یاوری فرزند حیدر هم

به احوال پریشان گرفتاران گیسویش

که این نظمِ سراپا نقص روزی می‌خورد برهم

گنهکارم ولی از عشق تو دم می‌زنم عمری

تو هم فردا مرا با شیعیان خود بخر درهم

 علی سلیمیان


#شعر_ولادت_اول_مظلوم_عالم #شعر_ولادت_حضرت_امیرالمومنین_علی #شعر_ولادت_حضرت_مولا #شعر_ولادت_حیدر_کرار #علی_سلیمیان
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹

حدیث اشک

11 Jan, 14:31


علی جانم
چرخانده‌ای به میل خودت روزِگار را

بردی ز قلب عالم امکان قرار را

مردانِ جنگیِ عرب از ترس مرده‌اند

تا دیده‌اند در یَد تو ذوالفقار را

در جنگ بدر ، لشکر کفار در فرار

چون دیده‌اند حیدر دلدل سوار را

شمشیر هم به حیرتِ تحریر دست توست

یک ضربه‌‌ات تمام کند کارِزار را

صفین،عمر و عاص حرامی به وقت جنگ

ترجیح داده‌است،زِ خشمت،فرار را

تو نه،که قنبرت به خدا کرده بر قرار

با یک نگاه،گردشِ لیل و نهار را

میگویم آخرش به رَهِ عشق، یا علی

چون میثمت ببین سرِ بر رویِ دار را

اصلا چه شد؟که صید نگاهت شدم،بگو...

با من ز روی لطف، زمان شکار را

بوسه زدم به تاکِ ضریحت،از آن به بعد

بنگر دلی که گشته اسیر و خمار را

شد قبله‌ی تمامی اهل یقین نجف

سجده کنید حضرت پروردِگار را

  علی گلچین پور


#شعر_ولادت_اول_مظلوم_عالم #شعر_ولادت_حضرت_امیرالمومنین_علی #شعر_ولادت_حضرت_مولا #شعر_ولادت_حیدر_کرار #علی_گلچین_پور
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹

حدیث اشک

11 Jan, 14:30


جانم علی(ع)
قلم در دست می گیرم، به اذن ذوالقلم حیدر

به حق والقلم مایسطرون، صاحب قلم حیدر

فتی الا علی کلا ، عطا الا علی حاشا

فتی حیدر عطا حیدر، سخا حیدر، کرم حیدر

محب کش تیغ ابرویش، عدوکش ذوالفقار او

نمی باشد به جز او، صاحب تیغ دو دم حیدر

علی حبه جنه، قسیم النار و الجنه

امام الانس والجنه،به عالم از قدم حیدر

بهشت حق به نام دوستان او سند خورده

جهنم بهر خصم او همیشه پر الم، حیدر

چه آرد بر زبان شاعر، خدا در مدح او ذاکر،

ملائک بر درش چاکر، شه عالم خدم حیدر

بلاغت را، فصاحت را، ببین در نطق گویایش

بود فرمانروای شهر گفتار و کلم حیدر

تمام عالم امکان، بود در تحت فرمانش

امیر مومنان در هر زمان بر هر امم حیدر

گهی نان و رطب بر دوش، گهی ایتام در آغوش

فقیران درش را می کند صاحب کرم حیدر

بخوان ناد علی بر گیر دامان ولی، بی شک

بود دافع، بود رافع، به کل هم و غم حیدر

خدا نبود، جدا نبود، یکی باشد، دوتا نبود

که بعد از لا اله از لفظ الا زد علم حیدر

تعالی الله که در صورت بود نام علی منقوش

و چون آیینه هر قطره به چشمان ترم حیدر

الا ای حاجیان دور علی گردید نی کعبه

که او باشد حرم ،صاحب حرم،روح حرم حیدر

خوش آن لحظه که در مستی از می خم کوثر

گهی فریاد حق و هو گهی نعره زنم حیدر

غلام ریزه خوار سفره شاهانه اش باشم

به اذن الله باشد، رازق کل نعم حیدر

 محمد مبشری


#شعر_ولادت_اول_مظلوم_عالم #شعر_ولادت_حضرت_امیرالمومنین_علی #شعر_ولادت_حضرت_مولا #شعر_ولادت_حیدر_کرار #محمد_مبشری
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹

حدیث اشک

11 Jan, 14:20


جانم علی(ع)
سلطان زمین و آسمان است علی

با دشمن و دوست مهربان است علی

دست همه را روز جزا می گیرد

الحق که امیر مومنان است علی

بر تابش خورشید دلیل است علی

محبوب خداوند جلیل است علی

شد آتش دوزخ ز نگاهش خاموش

برتر ز پیمبر خلیل است علی

در رزم و نبرد همچو شیر است علی

در جود و کرم که بی نظیر است علی

در روز غدیر این چنین گفت نبی

بر جمله مومنین امیر است علی

هم صوم و صلات با علی می آید

هم حج و زکات با علی می آید

او عاشق حضرت محمد بوده

ذکر صلوات با علی می آید

شاید که ز اندوه به دریا زده بود

آنگونه که از کوه به دریا زده بود

گفتند در آن روز که طوفان آمد

با عشق علی نوح به دریا زده بود

هم سایه آفتاب خواندند تو را

دروازه هر ثواب خواندند تو را

تو صاحب اصلی زمینی مولا

این شد که ابوتراب خواندند تو را

هنگام نبرد و جنگ می گفت علی

بی وقفه و بی درنگ می گفت علی

چون راه رهایی از همه سختی ها ست

یونس به دل نهنگ می گفت علی

در آتش شوق دیدنت می سوزد

هی خیره شده چشم به تو می دوزد

سلطان زمین و آسمانی مولا

بی اذن تو خورشید نمی افروزد‌

شد از می جانانه تو مست علی

چشم از همه خوبی جهان بست علی

خورشید که نور میدهد عالم زا

پشتش به محبت تو گرم است علی

بر قبله حق اقامه ای مولا جان

بر راه نبی ادامه ای مولا جان

ما بی تو غریب و بی نشانیم همه

ما را تو شناسنامه ای مولا جان

خورشید رسول اکرم و ماه علی ست

از رمز و رموز خلقت آگاه علی ست

جنگاور بدر و فاتح خیبر شد

معنای دقیق اسدالله علی ست


با جهل به پایه های توحید زدند

شمشیر به ریشه های امید زدند

بر فرق علی زد آسمان ابری شد

انگار که بر صورت خورشید زدند

چشمش همه دریاست اگر می گرید

بی یاور و تنهاست اگر می گرید

باران که در آسمان عزادار شده

از غربت مولاست اگر می گرید

قلبی که ز تنگی قفس می گیرد

با آمدنش باز نفس می گیرد

فرزند برومند علی می آید

حقی که ز شیعه رفته پس می گیرد

سنجیده تر از کلام او نیست که نیست

دلچسب تر از سلام او نیست که نیست

این کعبه اگر چه محترم هست که هست

واجب تر از احترام او نیست که نیست

دنباله رو راه ولی بود فقط

آیینه رب ازلی بود فقط

هرجا که برای حق مولا برخوا ...
#حسن_باقری #شعر_ولادت_اول_مظلوم_عالم #شعر_ولادت_حضرت_امیرالمومنین_علی #شعر_ولادت_حضرت_مولا #شعر_ولادت_حیدر_کرار
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹

حدیث اشک

11 Jan, 07:05


امام جواد علیه السلام فرمودند:
اِنَّ القائِمَ مِنّا هُو المَهدیُّ الَّذی یَجِبُ اَن یُنتَظَرَ فی غَیبَتِهِ وَ یُطاعَ فی ظُهُورِهِ؛

همانا«قائم» از ما خاندان، همان «مهدی» است که باید در دوران غیبتش، ‌انتظارش را کشید و هنگام ظهورش، اطاعتش کرد.
موسوعة کلمات الامام الجواد علیه السلام، ص 115
#کلام_معصوم
#حدیث
@hadithashk

حدیث اشک

10 Jan, 15:12


ما دهِ ویرانیم و خانه‌ی آباد عشق
هرچه بادا باد یار و هرچه بادا باد عشق
شعله و پروانه و خاکسترِ بر باد عشق
دادِ عشق و یادِ عشق و هرچه در فریاد عشق

عشق لبخندِ رضا و وان یکاد فاطمه است
عشق یعنی یا علی یعنی جواد فاطمه است


عاشقان بی‌چتر در شرشر باران خوش‌اند
با وجودت با گرفتاری گرفتاران خوش‌اند
تو کریمی و کریمان با بدهکاران خوش‌اند
با خیالِ جمع با تو آبرو داران خوش‌اند

کعبه می‌بوسد همیشه خاک این درگاه را
جبرئیل امشب بخوان مدح جوادالله را


اخم اگر دارد فلک ابرو گشادِ ما که هست
گیرم، اما عاشقی‌ها بر مراد ما که هست
ما به یاد او اگر نه او به یاد ما که هست
بی کسم گرچه ولی باب‌الجواد ما که هست

بعد از این دنیای ما دنیاتر از این حرف‌هاست
آنکه امشب آمده آقاتر از این حرفاست


نذر کردم نذر چشمش کارِ دنیامان گرفت
تا که گفتم یا علی دنیا به من آسان گرفت
ظرف آبی خواستم دیدم ولی باران گرفت
آنقدر بخشید ما را آنقدر... طوفان گرفت

با حسن یک روح اما در دو تن، می‌خوانمش
می‌نویسم یا جواد و یا حسن می‌خوانمش

یک سحر بین حرم پرواز در پرواز شد
پنجره‌فولاد رفتم درد و دل‌ آغاز شد
صد گره در هر گره بودم ولی اعجاز شد
تا که گفتم جان تو جان جوادت باز شد

من که تا عمر است در پیش تو مهمانم چه غم
با علیِ اکبرِ شاه خراسانم چه غم

تا شدم با نام تو مأنوس رفتم کاظمین
من کبوتر بچه‌ام از طوس رفتم کاظمین
شکر از پیش رضا پابوس رفتم کاظمین
از غمِ دنیا ی پُرکابوس رفتم کاظمین

شکر هی محو دو گلدسته دو گنبد می‌شویم
از نجف تا کاظمین از کربلا رد می‌شویم

تو تجلیِ علی تو انعکاس فاطمه
بوی سیب کربلا و عطر یاس فاطمه
ای به تو مشغول هر لحظه حواس فاطمه
از همان اول پُر از حسِ تقاص فاطمه

در کنار قائم زهرا قیامت دیدنی است
ای جوانِ آل حیدر انتقامت دیدنی است
#شعر_ولادت_حضرت_امام_جواد_الائمه_ع
#حسن_لطفی
@hadithashk

حدیث اشک

10 Jan, 10:58


به دریای ولا گوهر مبارک
به اهل آسمان، اختر مبارک
به زهرا،احمد وحیدر مبارک
که میلاد علی اصغر مبارک
حسین بن علی می‌خندد امشب
که راه غم به دل می‌بندد امشب

سپهر معرفت قرص قمر زاد
جمال بی مثال دادگر زاد
عروس فاطمه یک گل پسر زاد
برای کربلا شیری دگر زاد
علی اصغر، به معنا اکبر است این
تمام آرزوی مادر است این

سلام الله بر قدر و جلالش
تعالی الله بر حسن و خصالش
کتاب الله روی بی مثالش
عزیز فاطمه محو جمالش
دمادم دل ز خیرالناس برده
نگاه او دل از عباس برده

حسین بن علی خیره به رویش
کند مانند باغ یاس بویش
زند شب تا سحر شانه به مویش
بوَد مست سفیدی گلویش
عزیز حیدر و زهرا خوش آمد
مدال سینه‌ی بابا خوش آمد

گل سرخ پیمبر آمد از راه
چراغ و چشم حیدر آمد از راه
صدف را دُرّ انور آمد از راه
شفیع روز محشر آمد از راه
بوَد قنداقه اش فردای محشر
به روی دست زهرای مطهر

چه طفلی! روی دامان رباب است
چه طفلی! نور چشمان رباب است
تمام هستی و جان رباب است
یقینا ماه کنعان رباب است
از او بزم ولا را شور وحالی ست
که جای حضرت صدیقه خالی ست

الهی بخت مادر بر نگردد
گل نشکفته اش پرپر نگردد
کبوتر بچه اش بی سر نگردد
ز داغش چشم بابا تر نگردد
ولی آنجا تب و تابش ندادند
پدر رو زد ولی آبش ندادند
#شعر_ولادت_حضرت_علی_اصغر_ع
#محمود_اسدی
@hadithashk

حدیث اشک

10 Jan, 08:43


رعیت فقط به وعده سلطان دلش خوش است
مفلس به دست های کریمان دلش خوش است

کافیست که به چشم تو آیم همین فقط
مورم که بر نگاه سلیمان دلش خوش است

در چاه مانده ام که تو را میزنم صدا
یوسف به صوت زنگ شتربان دلش خوش است

ما را که کشت درد فراقت تمام شد
بر داد آن برس که به درمان دلش خوش است

بگذار تا که گریه کنم در فراق تو
لب تشنه بر چکیدن باران دلش خوش است

آنکس که در دیار خودش هم غریبه شد
تنها به یک سلام ز خویشان دلش خوش است

خرما نداشت هسته چرا که بهانه بود
زهرا به بازگشتن سلمان دلش خوش است

در بین سوت و ساز و همه ناسزای خلق
زینب که بر شنیدن قرآن دلش خوش است

با اینکه شانه هم نشود گیسویش ولی
دختر به چند تار پریشان دلش خوش است

اینگونه که طبق جلویش پرت کرده اند
به اینکه گوشه ای بدهد جان دلش خوش است
#شعر_مناجات_امام_زمان_عج
#بهمن_ترکمانی
@hadithashk

حدیث اشک

10 Jan, 08:43


آقای من
معصیت چید پر و بال دعاهای مرا

حب دنیاست که زنجیر شده پای مرا

هر زمان در صف خواهان تو غائب بودم

لطف کردی و ندادی به کسی جای مرا

یک نفر یوسف گمگشته من هست، تویی

تو بگو چند نفر داری همتای مرا؟!

از کس و ناکس این شهر کشیدم منت

تا به حالا نشنیدی تو تمنای مرا

پیش هر معصیتم عذر و بهانه دارم

رد نکردی ز کرم هیچ تو حاشای مرا

در نبود تو غبار است هوای دل من

نفس اماره گرفته است نفسهای مرا

تو رسیدی و نبودم ز مزارم بگذر

تا محقق کنی اینبار تو رویای مرا

سخت دلتنگ شبستان حریم نجفم

برگه ام را بنویس و بزن امضای مرا

خاک اقلیم نجف خاک گل خلقت ماست

برسانید به من تربت بابای مرا

شرمگینم که نشد گریه کنم هم پایت

لطف کن بیشترش کن غم فردای مرا

گریه ی توست که سوزانده دل عالم را

چیست آن غم که شکسته ست مسیحای مرا

پشت در مادر تو گفت بیا مهدی جان

که گرفتند به ضربی همه دنیای مرا

یل خیبر که طنابی به سروگردن داشت

داد زد فضه بیا همسر رعنای مرا...

بهمن ترکمانی


#بهمن_ترکمانی #شعر_آیینی #شعر_فراق_امام_زمان #شعر_مذهبی #شعر_مناجات_اهل_بیت
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹

حدیث اشک

09 Jan, 05:39


#فقط_حیدر_امیرالمومنین_است
@hadithashk

حدیث اشک

09 Jan, 03:28


به نخل آرزو برگ و بر آمد
جمالِ بی مثال داور آمد
علی موسی الرضا چشم تو روشن
که از ره جلوه‌ی پیغمبر آمد
گرفتاران عالم را مراد است
جواد است این جواد است این جواد است

گل گلزار عصمت وا شد امشب
زمین چون جنّت الاعلی شد امشب
زند لبخند ریحانه ز شادی
علی موسی الرضا بابا شد امشب
ز دیدارش رضا گردیده خوشنود
که بابـْرکت تر از او نیست مولود

بوَد والشّمس، رخسارِ چو ماهش
بوَد والّیل، گیسوی سیاهش
تماشایی بوَد این طفل از بس
بوَد هفت آسمان، محو نگاهش
نگاهِ او ز بابا می‌بَرد دل
ز آل الله یکجا می‌برَد دل

نگاه انبیا بر ماه رویش
دو چشم اولیا هردم به سویش
ز فیض یک دمش عیسی، مسیحاست
شده سیراب، خضر از آبِ جویش
ز یوسف هم تماشایی تر است این
ز سر تا پا رضای دیگر است این

تمام عالم افتاده به پایش
همه جان جهان بادا فدایش
گدایم، او جواد اهل بیت است
که ممنونم من از جودو عطایش
منم محتاج و هستم زیر دِینش
به سر دارم هوای کاظمینش

ز بعد مجتبی او مادری تر
بوَد دائم به یادِ شعله‌ی در
که آنجا یاس حیدر گشت پرپر
خمیده شد قد سرو صنوبر
به یاد کوچه چشمانش گهربار
که مادر خورد با صورت به دیوار
#شعر_ولادت_حضرت_امام_جواد_الائمه_ع
#محمود_اسدی
@hadithashk

حدیث اشک

09 Jan, 03:26


عاشق همیشه خانه اش بر دوش باد است
آواره معشوق خود در هر بلاد است
هر سو برایش جلوه ای از روی دلدار
اما نداند دل کجا از دست داده است
در وقت خلقت بوده یا در عالم زر
کی چشم او بر حیدر آلش فتاد است
عاشق به دنیا آمده عاشق بمیرد
راه سعادت عشق بر این خانواد ه است
هر چند خلقی عاشق آل علی اند
از آل حیدر دلبری کار جواد است

تو مظهر ذات جمال کبریایی
ابن رضا ابن رضا ابن رضایی

ای گندم روی تو زرین تر از خورشید
چشم سیاهت مزرع نور است و امید
گیسو نبوت قد قیامت رخ ولایت
خال به روی گونه ات تصویر توحید
در وصف تو هم لم یلد یولد توان گفت
هم قل هوالله و احد را کرد تاکید
جای پرستش داری ای زیبای مطلق
در روی تو روی خدا را می توان دید
تا شانه زد بابا به گیسوی تو انگار
شب در میان زلف های ماه پیچید

ای یوسف زیبای یعقوب خراسان
شد بیت الاحزان پدر با تو گلستان

خیر کثیر از گوشه چشمت روان است
گویا که روح فاطمه در تو نهان است
تنها نه ما محتاج الطاف تو هستیم
بی سایه ات جبریل هم بی آشیان است
ماه ستاره گرد و خاک دامن تو
خورشید فانوس در این آستان است
در وصف دستان خدایی تو ماندیم
پای علی در وصف دستت در میان است
هر جا که سایل هست سفره پهن کردی
سائل نداند میهمان یا میزبان است

فهمیده هر کس پای درمشهد نهاده است
راه رسیدن تا خدا باب الجواد است

دُر رضا دردیده گوهر شناسان
شمس شموس دیگر اختر شناسان
شد لافتی الا علی ورد زبان ها
دیدند تا ابروت را حیدر شناسان
بی اختیار از دیدن سرو قد تو
برخاستند آسیمه سر محشر شناسان
گنجینه های بیکران آسمان را
برداشتند از خاکراهت زر شناسان
ابتر شدند از جلوه ی تو دشمنانت
دیدند در تو فاطمه کوثر شناسان

از کودکی های تو پیران در شگفتند
محراب و منبر را روایاتت گرفتند

چون خال تو یکتا پرستان گوشه گیرند
در سیر وحدت کثرتی را دستگیرند
آزاد مردان تمام روزگارند
آنان که در پیچ و خم زلفت اسیرند
با جود تو سائل نمی ماند به عالم
وقت سخاوت جلوه هایت بی نظیرند
شاهان به ترفیع مقام اینجا غلامند
از بس که آل فاطمه نعم الامیرند
با خاطری آسوده پشت در نشستیم
اینجا سگان را هم به درگه می پذیرند

زلفت مدار عاشقی در عالمین است
خورشید این منظومه ماه کاظمین است
#شعر_ولادت_حضرت_امام_جواد_الائمه_ع
#موسی_علیمرادی
@hadithashk

حدیث اشک

08 Jan, 07:03


یا جوادالائمه(ع)
امشب از بیت رضا نور به دامان داریم

موج شادی به دل و روح و تن و جان داریم

چه مبارک سحری از دم سلطان داریم

هر چه داریم هم از شاه خراسان داریم

حیدری زاده گلی نیک نهاد آمده است

از عنایات خداوند جواد آمده است

خبر آورده که شب را سحری پیدا شد

قمر برج ولا را قمری پیدا شد

به نهال رضوی برگ و بری پیدا شد

ثمر آل علی را ثمری پیدا شد

گوش کن زمزمه ی دادرس از عرش رسید

مژده ای دل که مسیحا نفس از عرش رسید

شیعهء ناب ز بود تو شد اثنی عشری

روز چون شمسی و شب برج ولا را قمری

وقت میلاد تو سر داد خروس سحری

(چه مبارک پدری و چه مبارک پسری)

جود و احسان تو از شاه خراسان داریم

قدم خیر تو از حضرت سلطان داریم

ساقی و باده و جام و می و پیمانه تویی

به گل روی رضا شمعی و پروانه تویی

جسمی و جانی و هم حضرت جانانه تویی

خانه را نوری اگر هست در آن خانه تویی

باید این پای بر این خوان و بر این خانه کشید

دست سوی تو و دست از می و پیمانه کشید

قدمت معنی جود است همین را عشق است

به رضا بود و نبود است همین را عشق است

هم قیام است و قعود است همین را عشق است

بعد حقّ حقِّ سجود است همین را عشق است

بر ملامتگر کج فکر جواب آمده است

هم جواد آمده هم ابن رباب آمده است


خیز و تبریک بگو هم به رضا هم به حسین

هم به ما رحمت حق گشته عطا هم به حسین

فخر دارد پدرت بر تو خدا هم به حسین

هدیه ی حضرت حقی تو به ما هم به حسین

پسر شیر خدا شیر به دامان دارد

ثمر از باغ جنان نخل خراسان دارد


مژده ای دل که عروس علوی مادرشد

پسر آورده و ششماهه علی مظهرشد

با که گویم که گل از باد خزان پرپر شد

اصغری بود و به نی رفت و علی اکبر شد

پای نی باقی باغ و به سر نی سر او

لاله سان سوخت ز داغ رخ او مادر او

داریوش جعفری


#داریوش_جعفری #شعر_ولادت_ابن_الرضا #شعر_ولادت_امام_جواد_الائمه #شعر_ولادت_امام_نهم #کاظمین
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹

حدیث اشک

08 Jan, 06:40


نوري ديگر
آمد از راه علّیِ دگری مثلِ علی

گوهرِ نازتر از هر گُهَری مثلِ علی

نوری از حضرت ارباب نمایان شده است

به گُمانم که رسیده قمری مثلِ علی

نامش «اصغر» ولی انگار بزرگ ست به خلق

ها علیٌ بَشَرٌ چه بشری مثل ِ علی

آخرین عشق ِ حسین ست در این چرخ‌ وفلک

از لبش ریخته شهدِ شکری مثلِ علی

به یدک می کِشد او بابُ الحوائج شدنش

کیست این طفل؟که دارد هنری مثل ِ علی

پدرش سیّد و سالار ِ شهیدانِ غریب

وَ حسین داشته جانم پدری مثل ِ علی

چه مبارک‌ سحری آمده از نسلِ کَرَم

نَمک‌ آلِ عبا را پسری مثل ِ علی

می خرد نازِ گلو‌ را دو‌لبِ اُمّ رُباب

این گلِ فاطمه دارد جگری مثل ِ علی

محسن راحت حق


#اشعار_ولادت_حضرت_علی_اصغرچ #شعر_مدح_باب_الحوائج #شعر_مدح_حضرت_علی_اصغر #شعر_ولادت_باب_الحوائج #محسن_راحت_حق
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹

حدیث اشک

08 Jan, 06:35


یابن الرضا(ع)
یا به این کوچه معروف گدارا نکشید..

یا کشیدید ز ما دست عطارا نکشید

رزق ما دیدنتان بود..غذا را نکشید!

ما گداییم،شما منت مارا نکشید!

منت از ماست که که بر دیدنمان آمده اید!

به گدایان گرفتار،بفرما زده اید

قصه ی لطف شما قصه ی اقیانوس است

حکم ما شب زده ی دربدر فانوس است

برسانید به هرکس ز خودش مایوس است

غصه ای هست اگر!چاره ی آن در طوس است

عاقبت کلبه ی احزان رضا گلشن شد

با جواد ابن رضا چشم همه روشن شد.

آسمان خنده به لب میل به باران دارد

ماه از شوق به کف آینه قرآن دارد

شاه ما گرچه حسودان فراوان دارد..

چشمشان کور که خورشید به دامان دارد!

عجب است این پسر امروز پیمبر نشده

هیچ مولودی از او با برکت تر نشده!

وجناتش سکناتش شرف مصطفوی

ریخته در نظرش معجزه های نبوی

خنده اش فاطمی و جذبه چشمش علوی

چه بگوییم به او؟؟قندو نبات رضوی!

قل هو الله احد ریخته بر لبهایش

ای به قربان صدای خودش و بابایش

سیر کردیم به قرآن خدا خط به خطش

خیره ماندیم به تفسیر و کلام و لغتش

با خداوند یکی بوده دقیقا صفتش

جان به این خالق و این دیکته بی غلطش!

`چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی”

سجده کردیم بر آن خال سیاه عربی!

ای دل از سنگ‌شدن دل بکن و گوهر باش

آب هر چشمه نشو قطره ای از کوثر باش

سلطنت خواهی اگر در دوجهان نوکر باش

کاظمینی شده دست علی اصغر باش

که خدا عیدی مارا دو برابر داده

رزق ما میرسد امشب ز دو آقا زاده

این پسر کیست که منظومه ی عرفان شده است

شیرخواره ست ولی پیر بزرگان شده است

ششمین جلوه ی سی جزء ز قرآن شده است

علی دیگری از عرش نمایان شده است

شیر شیر است دلیر است چه کوچک چه بزرگ

برمیاید ز علی ابن حسین کار سترگ

نخل اگر نخل رباب است ثمردار تر است

دست اگر دست حسین است گهردار تر است

این پسر از همه در معرکه سردار تر است

از دوصد مرد به پیکار جگردار تر است

تیغ شمشیر خود از پیچش مو ساخته است

جوشن جنگی خود را ز گلو ساخته است

حیفِ این گل..قدم آخر این راه شد و

چشم برهم زدنی امد و شش ماه شد و

نفسش تنگ شد و بسته و کوتاه شد و..

دیر از آمدن حرمله آگاه شد و..

همه گفتند که این بار نباید بزند

هیچکس فکر نمیکرد چنین چنین بد بزند!

حنجر سرخ و سفیدش که به یک سو خم شد

بین خون آینه ی صورت او مبهم شد

گلوی نازک و آن تیرِ سه لب توام شد

بدن و صورت ...
#سید_پوریا_هاشمی #شعر_ولادت_ابن_الرضا #شعر_ولادت_امام_جواد_الائمه #شعر_ولادت_امام_نهم #کاظمین
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹

حدیث اشک

08 Jan, 06:34


آقای مهربانی
خوشحال ازین غلامی و عرض ارادتم

همراه با ملائکه مشغول خدمتم

این لطف فاطمه است که داده لیاقتم

عبد علی و آل علی تا قیامتم



من نوکر و محب و فدائی اهل بیت

بیچاره ام بدون گدایی اهل بیت

دارم به سر هوای جگر گوشه رضا

افتاده ام به پای جگر گوشه رضا

ممنونم از عطای جگر گوشه رضا

ای جان من فدای جگر گوشه رضا

عمریست زیر دین جواد الائمه ام

محتاج کاظمین جواد الائمه ام

ای نایب امام رضا ، حضرت جواد

یابن الرئوف ! شاه وفا ! حضرت جواد

پروردگار جود و عطا ، حضرت جواد

دریاب روزگار مرا ، حضرت جواد

آقا به مهربانی تو دارم اعتقاد

هستی جواد و ابن جواد و ابالجواد

ای سومین محمد این خانه، السلام

ای سائل تو عاقل و دیوانه السلام

ای صاحب کرامت جانانه السلام

عیسی مسیحِ حضرت ریحانه السلام

تو آمدی و دشمن دین نا امید شد

بار دگر امام رضا رو سفید شد

با بودنِ تو عهد وفا سر نیامده

چیزی به جز کرم که به این در نیامده

وصفت به جز رضا ز کسی بر نیامده

مولود از تو با برکت تر نیامده

تنها امام لایق فرزندی رضا !

وصفت کجا و ذهن گنهکار من کجا

در کودکیت پیر زمین و زمان شدی

آقا نهم ستاره این آسمان شدی

امّید آخر همه بیچارگان شدی

بالاتر از توقع ما مهربان شدی

آنانکه خاک بوسی ابن الرضا کنند

باید که خاک را به نظر کیمیا کنند

ای عادت همیشه ی تو ذره پروری

خوب و بدند بر سر کوی تو مشتری

دادی به یاد سائل خود کیمیاگری

حقا که یادگاری موسی بن جعفری

هر کس که برد نام تو حاجت روا شده

درد نگفته در حرم تو دوا شده

ای انتقام کوچه همه آرزوی تو

دل برده از امام رضا خلق و خوی تو

باید گرفت درس برائت ز کوی تو

ای غصه های فاطمه بغض گلوی تو

تو مادری تر از همه ای بعد مجتبی

خیلی عذاب داده تو را داغ کوچه ها

محمد حسین رحیمیان


#اشعار_هیبیت #شعر_جشن_هییت #شعر_مداحی #شعر_مدح_و_ولادت_امام_جواد #شعر_هییت
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹

حدیث اشک

08 Jan, 06:33


یا رضیع الحسین
تو انتخاب خدایی برای فرداها

ضمانت تو امید حسینیِ ماها

اگر چه کودکی اما بزرگ دنیایی

ندیده اند شبیه تو چشم دنیاها

چه معجزیست به چشمان فاطمی ات که

مسیح چشم تو جان میدهد به عیسی ها

من از قبیله دردم،غلام زاده ی تان

تو از قبیله عشقی ز نسل آقاها

چه آهوانه مرا تا جنون کشاندی و

نوشته ایم یکی از تمام لیلا ها

هنوز زمزمه مادرم به گوشم هست

که می سرود شما را به جای لالا ها

قسم به لحظهء بالا نشینی ات تا عرش

مرا ببر به حریمت در اوج بالا ها

ببر به سمت جنونم به عشق محرم کن

تمام سال مرا هفتم محرًم کن

حسن کردی




#حسن_کردی #شعر_ولادت_ابن_الحسین #شعر_ولادت_اهل_بیت #شعر_ولادت_حضرت_علی_اصغر
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹

حدیث اشک

08 Jan, 06:32


نوری ز عرش آمد
نوری ز عرش آمد و وقتِ سپیده شد

مابِین شهر صوت اذانی شنیده شد

در صور جسم،نفخه ی روحی دمیده شد

آئینه ی جمال نبی آفریده شد

خورشیدِ روی بام رضاجان ما..،سلام

ای سومین محمد ایمان ما..،سلام

لبخند تو به خوشه‌ی گندم سلام کرد

بامِ عروج ، بالِ تو را احترام کرد

شُرب نگاهِ تو چه شرابی به جام کرد

چِل سال انتظار پدر را تمام کرد

از قعرِ چاهِ طعنه ی مَردُم..،رها شدی

تو یوسف مدینه ی یعقوب ما شدی

جود تو شیعه را ز گدایی مُعاف کرد

باید به دور دست کریم‌ات طواف کرد

حُبِّ تو ریسمان دلم را کلاف کرد

حتّی عصا به مرتبه ‌ات اعتراف کرد

عشق تو حُکم قطعیِ حفظ شعائر است

هرکس که بی ولای تو مُرده‌است..،کافر است

در فصل‌فصلِ کوچ،شبیه کبوتریم

از کاظمین تا حرم طوس می پریم

جیره‌بگیرِ گندم خواهر_برادریم

ما ریزخوار سفره ی موسی‌بن جعفریم

این کاسه‌ها رسیده به خوان سِتُرگ تو

قربان سفره‌داری بابابزرگ تو

در خاک ما نسیم دل‌انگیز یاس‌هاست

ایران؛پناهگاهِ ولایت‌شناس‌هاست

روی ضریح‌ها گرهِ التماس‌هاست

این عمه جانِ تو بخدا جانِ فارس هاست

مانند موجِ عاطفه ها در تلاطمیم

خدمتگزار حضرت معصومه ی قمیم

نقش تو طرح نقشه ی آب و گل من است

حِرزَت امید آخر هر مشکل من است

پشت در حریم شما..،منزل من است

باب‌الجواد؛باب مراد دل من است

دروازه ی رسیدن شیعه به جنتی

تو آن جواز آخر قبل از زیارتی

در دشت خشک لذت باران تویی تویی

تلفیقی از کرامت و احسان تویی تویی

روز جوانِ مردم ایران تویی تویی

اصلاً علیِّ اکبر سلطان تویی تویی

هرچند مَشهَدی‌ شده ام..،کربلایی‌ام

من بی قرار بوسه‌ی پائینِ پایی‌ام

زلف تو جز نوازش باد سحر ندید

شش‌ماهگیِّ عاطفه‌ ی تو خطر ندید

گهواره ات لطیف تر از جنس پر ندید

شکر خدا که تشنگی‌ات‌ را.،پدر ندید

آه از دل حسین..،سه‌شعبه بلند شد

اصغر سرش به تکّه ای از پوست بند شد

اشک پدر به گونه‌ی اصغر چکید..،آه

با چه مشقتی به خیامش رسید..،آه

این صحنه را سکینه دم خیمه دید..،آه

ارباب از رباب خجالت کشید..،آه!...

ولله قلبِ اَخنَس و خولی رقیق نیست

قبری که کنده اید برایش..،عمیق نیست

بردیا محمدی


#بردیا_محمدی #شعر_ولادت_ابن_الرضا #شعر_ولادت_امام_جواد_الائمه #شعر_ولادت_امام_نهم #کاظمین
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹

حدیث اشک

08 Jan, 06:31


یا ولی الله
پس کجایند اهل ماه رجب؟

روزه داران جبهه ی تقوا

چاکران قبیله ی ایمان

سینه چاکان مخلص مولا



یا من ارجوه های پی در پی

گریه ی سجده های طولانی

یا رب العفو های نیمه ی شب

ناله ی از سر پشیمانی

مژده آورده جبرییل از عرش

خوش به حال سبوکشان علی

شده روشن حریم میخانه

به جمال نوادگان علی

پسران امام های رئوف

برسانید رزق کرب و بلا

یا علی اصغر امام حسین

یا علی اکبر امام رضا

شاه شمشاد قامت دیگر

مظهر جود و معدن رحمت

حسنی دیگر است وقت کرم

صاحب فضل و صاحب شوکت

میوه ی قلب ضامن آهوست

مهربان مثل حضرت باباست

اول صحن جامع رضوی

اسم زیبای اطهرش پیداست

این ورودی حکایتی دارد

سالیانی ست گونه میسایم

روزی ام صحن کاظمین نشد

پس به باب الجواد می آیم

یارضا! یارضا! مبارک باد

این پسر نیست... پاره ی ماه است

این پسر امتداد نور شماست

حیف عمر جواد کوتاه است

عمر کوتاه ارثی است آقا

مادرت هم جوان جوان جان داد

او نود روز درد کشید

تا که بر عمر خویش پایان داد

دختری هم سه ساله جان داده

مرگ ، اصلا به او نمی آمد

دختری که حدود چل منزل

زجر با تازیانه او را زد

بیشتر از همه دلم خون

روضه ای سخت تر ز گودال است

روی دست پدر ، دم خیمه

پسری شیرخواره بی حال است

ضارب چشم حضرت سقا

لعنتی باز آمد و شر کرد

پسری را لطیف تر از گل

حرمله با سه شعبه پرپر کرد

گوش تا گوش سر بریده شده

ولی اصغر هنوز می خندد

پدرش خم شد و کمی با مکث

چشم بازش به بوسه میبندد

علیرضا وفایی خیال


#شعر_ولادت_ابن_الرضا #شعر_ولادت_امام_جواد_الائمه #شعر_ولادت_امام_نهم #شعر_ولادت_حضرت_علی_اصغر #شعر_ولادت_رضیع_الحسین
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹

حدیث اشک

08 Jan, 06:30


یا جواد الائمه
ته این کوچه هرکه پشت در است..

به گدایی خویش معتبر است

نه پی نان نه فکر سیم و زر است

او نیازش به یار بیشتر است

امشب اینجا کرم فراوان است

نام این کوچه هم خراسان است

سالها شبهه بود در سرها

امتحان شد تمام باورها

تا که آمد امید نوکرها

کوری چشمهای ابترها

بعد پنجاه سال سر زد ماه..

جلوه گر شد جواد ال الله

این پسر آمده ولی باشد

شرف الشمس صیقلی باشد

احمد خانه ی علی باشد

کرمش بی معطلی باشد

هرچه میخواهی از کریم‌ بخواه

سائلین جواد بسم الله!

اهل تقوا مرید تقوایش

جلد قرآن کجاست؟لبهایش

ملکوت است قد و بالایش

نذر کرده براش بابایش

در جلال و جمال محشری است

بیشتر از بقیه مادری است

رضوی بود جلوه ذاتش

همه جا ریخته ست آیاتش

بین سجده شدست میقاتش

خود حق میرود ملاقاتش..

روی فیروزه نام او حک شد

رجب از مقدمش مبارک شد

ما مریدیم و او همیشه مراد

او جواد و بقیه عبدجواد

بارها پشت پنجره فولاد

به جوادش رضا براتم داد

اوست دلگرمی حسینی ها

قبله ی اصل کاظمینی ها

ساقیا می بده شراب آمد

از پس پرده آفتاب امد

جان ارباب رب آب آمد

نفس حضرت رباب آمد

کیست این مه نواده حیدر

پیر میخانه بلا اصغر

هیبتش هیبت پیمبرهاست

گریه اش تار و مار لشگرهاست

کی حریفش سنان و خنجرهاست

فتح کردن مرام حیدرهاست

تا زگهواره رو به میدان کرد

لشگر کوفه را هراسان کرد..

حیف باب و پر کبوتر سوخت

حنجرش پاره پاره شد سر سوخت

پدرش پیش روی لشگر سوخت

همه ی آرزوی مادر سوخت

نه سری مانده نه بدن دارد

شیرخواره مگر زدن دارد؟!

موسی علیمرادی


#شعر_ولادت_ابن_الرضا #شعر_ولادت_امام_جواد_الائمه #شعر_ولادت_امام_نهم #شعر_ولادت_حضرت_علی_اصغر #شعر_ولادت_رضیع_الحسین
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹

حدیث اشک

07 Jan, 03:35


ما با گناه بر دل تو غم گذاشتیم
کِی روی زخمهای تو مرهم گذاشتیم؟

هر بار با گناه دلت را شکسته‌ایم
تازه به خویش، نام ز مَحرم گذاشتیم

گفتیم از سپاه تو باشیم، لاجرم
پیری ولی رسید و قدی خم گذاشتیم

آمد ندا که وقت ظهورش فرا رسد
در پشت سر، چو عیسیِ مریم گذاشتیم

هرچند ما بدیم ولی هر شهادتی
سر دربِ خانه‌ها همه پرچم گذاشتیم

آقا قسم به سینه‌ی مرضوض جدتان
الحق که ما برای فرج کم گذاشتیم

گفتند ده نفر همه با اسبهایمان
ما پا به روی پیکر دَرهم گذاشتیم
#شعر_مناجات_امام_زمان_عج
#محمود_اسدی
@hadithashk

حدیث اشک

07 Jan, 03:24


هر دم به وفا یاد تو دارم به بَر خویش
شب تا به سحر ، تا که زند باز سپیده

هر صبح به ره دیده که شاید تو بیائی
مرهم بشوی بر دل این زجر کشیده

از شوق، نگارا ؛ سر هر کوچه نشستم
چون واله ی ‍‍‌دل مرده ی دشنام شنیده

از دوریت ای جان ، شدم از خلق فراری
چون بره ی بیچاره ی از گرگ رمیده

شاید که مرا دیده و نشناخته باشی
آری من آفت زده ی رنگ پریده

حق دارم اگر رنگ به رخسار ندارم
بیمار شده عاشق معشوق ندیده
#شعر_مناجات_امام_زمان_عج
#اصغر_مومنی
@hadithashk

حدیث اشک

06 Jan, 17:08


بعید بود به دل اعتنا نمی کردم
غمی برای خودم دست و پا نمی کردم

کسی شکستن قلب مرا نمی فهمید
اگرچه آینه بودم ، صدا نمی کردم

به انتظار نشستن ، عجب مکافاتی‌ست
گُمانِ این همه تأخیر را نمی کردم

من خراب کجا وُ خرابِ یار شدن...
زمان عقب برود ، ادّعا نمی کردم

گناه‌کاری من مایه ی عذاب تو شد
وفا که هیچ...،نمی شد جفا نمی کردم؟!

هزار مرتبه کج رفتم و تو بخشیدی
ولی چه فایده ، من که حیا نمی کردم

همیشه رِخوَتِ من دور کرد از تو ، مرا
همیشه تنبلی ام را بهانه می کردم!

اگر وصال تو یکبار سهم من بشود
تو را دقیقه ای از خود جدا نمی کردم

برای کُشتن من یک اشاره‌ات بس بود
قسم به جدّ تو ، چون و چرا نمی کردم

هنوز هم که هنوز است ، دوستت دارم
وگرنه این همه " آقا ! بیا "...، نمی کردم

خوش است اگر برسد دست من به خاک نجف...
غبار صحن علی را رها نمی کردم

تمام لذت من بوسه بر ضریح علی‌ست
فقط به دیدن آن اکتفا نمی کردم

دلم گرفته ، علاجش کجاست؟! نزدِ حسین...
چگونه آرزوی کربلا نمی کردم !

مگر تنش چِقَدَر زیر نیزه‌ها ، پاشید...
خیال آمدن بوریا نمی کردم

#شعر_مناجات_امام_زمان_عج
#شعر_روضه
#بردیا_محمدی

@hadithashk

حدیث اشک

04 Jan, 14:56


السلام ای ابوالحسن هادی
وارث غصه و محن هادی

السلام ای امام مظلومان
تا ابد هم کلام مظلومان

حرمت بوده حسرت شیعه
ای چراغ هدایت شیعه

باز کن از کرامتت گره ای
تو امام غریب سامره ای

تو به درد همه دوا هستی
نوه ی حضرت رضا هستی

بوده است حافظ تو با اولاد
بین گهواره ی تو حرز جواد

ذولفقاری سینجلی داری
تا نشانی تو از علی داری

گرچه مظلومی و غریبی تو
گرچه بی یار و بی حبیبی تو

گرچه بزم شراب را دیدی
آن همه اضطراب را دیدی

شمر و زجر و سنان ندیدی که
چکمه روی دهان ندیدی که

پیرمردی عصا زنان نرسید
به تنت نیزه و کمان نرسید
                         
گرچه بسیار درد و غم داری
باز هم شکر که حرم داری

#شعر_شهادت_امام_هادی_ع
#امیر_فرخنده
@hadithashk

حدیث اشک

04 Jan, 09:02


از این حرم نفسِ مستجاب را ببرید
هزار فیض، هزاران جواب را ببرید

دعای گوشه نشینان بلا بگرداند
دعای حضرت عالیجناب را ببرید

نگاه سامره‌ایِ امامِ ما کافی است
اگر به حشر بگویند  عذاب را ببرید

قسم به نورِ جبینش که در حضورِ امام
نیاز نیست به غیر، آفتاب را ببرید

برای هر گره‌ی خود  برای هر بن‌بست
هزار چاره‌‌ی دور از حساب را ببرید

من آن خسم که به دستان سیل می‌گردم
به آن حرم منِ خانه خراب را ببرید

 
میانِ کوچه امامم نفس نفس می‌زد
حیا کنید  زِ دستش طناب را ببرید

امام و بزم حرام و چرا نمی‌گویند
که از مقابل آقا شراب را ببرید

حکیمه خواهر او دید دست و پا زدنش
کنار او پسری دل کباب را ببرید

صدا زدند برای تنِ مبارک او
گل و گلاب و کفنهای ناب را ببرید

میان کرببلا خواهری صدا می‌زد
که هلهله نکنید، اضطراب را ببرید

اگر به مرکب خود می‌دهید حرفی نیست
دو جرعه هم سوی گودال آب را ببرید

از آنطرف سرِ اصغر به نیزه می‌آید
از این طرف روی ناقه رُباب را ببرید

#شعر_شهادت_امام_هادی_ع
#بر_شاهین_نجفی_لعنت
#حسن_لطفی
@hadithashk

حدیث اشک

04 Jan, 09:00


کوچِ شب های تار نزدیک است
طِی شود دِی ، بهار نزدیک است
فصلِ وصلِ نگار نزدیک است
دستبوسیِ یار نزدیک است

نوکری را تو یادمان دادی
السَّلامُ عَلَیکَ یا هـــادی

تن ما فرش زیر پای تو شد
بال ما طالب هوای تو شد
دل ما ساکن سرای تو شد
عاشق سُرَّ مَن رَآیِ تو شد

به ضریحت قسم ، گرفتاریم
از تو یک سامرا طلب داریم

سایه‌ی عرش کبریا هستی
سرپناه فرشته ها هستی
آینه‌دارِ شاهِ ما هستی
ای حسینی که سامرا هستی!

این شباهت به کربلا ، عشق است
کُنج شش‌گوشه ی تو را عشق است

غصه را تا عدم بِکِش گاهی
دور غم ها قلم بکش گاهی
پیش چشمم حرم بکش گاهی
دست روی دلَم بکش گاهی

شیر نَفْسَم کنار تو رام است
با وجودت همیشه آرام است

ریشه ی اِنَّما تویی قطعاً
شاخه ی رَبَّنا تویی قطعاً
میوه ی هر دعا تویی قطعاً
" مَن اَتاکُمْ نَجا " تویی قطعاً

نُطق تو شرح داده واقعه را
"جامعه" رُشد داده جامعه را

زلف در دست باد داری تو
کشته_مُرده زیاد داری تو
در کَرَم اجتهاد داری تو
جود را از جواد داری تو

با تو نرخِ کرم چه بالا رفت
دست و دلبازی ات به بابا رفت!

ماه بودی ، مُحاق را دیدی
خانه ای بی چراغ را دیدی
رفته‌رفته فراق را دیدی
غربتِ در عراق را دیدی

اُف به هر ناکِسی که پیرت کرد
وسط پادگان اسیرت کرد

کاش از غم دلت کباب نبود
سهم تو داغ بی حساب نبود
حق تو این همه عذاب نبود
جای تو مجلس شراب نبود

بشکند کاش دست آن نامرد
بی حیا مِی به تو تعارف کرد

وسط هُرم غم ، جهانت سوخت
گُر گرفتی ، دل جوانت سوخت
تا خودِ مغز استخوانت سوخت
گرچه از سوز زهر جانت سوخت

دست‌ِکم پیکر تو عریان نیست
اهل بیت تو بی نگهبان نیست

شمر تیغی به پیکرت نکشید
آن همه داد بر سرت نکشید
خنجرش را به حنجرت نکشید
زیور از گوش دخترت نکشید

هیچ‌کس روی سینه ات ننشست
حرمت خانواده ات نشکست
#شعر_شهادت_امام_هادی_ع
#بر_شاهین_نجفی_لعنت
#بردیا_محمدی

@hadithashk

حدیث اشک

03 Jan, 18:25


من غلامی از غلامان امام هادی‌ام
شکر می‌گویم مسلمان امام هادی‌ام

مدح او را هرچه خواندم انتهایی که نداشت
سال‌های سال حیران امام هادی ام

سامرا را چون بهشتی کرده لبریز صفا
عاشق گلزار و کنعان امام هادی ام

دولتش پاینده است از بس که دارد احترام
سال‌ها در پای احسان امام هادی ام

چون طبیبی درد را قطعاً مداوا می‌کند
من اسیر لطف درمان امام هادی ام

لطف بی‌پایان او هر لحظه جاری می‌شود
لحظه‌ها را باز مهمان امام هادی ام

ای خوش آن روزی که خدمتکار این آقا شوم
و ببینم کاش دربان امام هادی ام
#شعر_شهادت_امام_هادی_ع
#محسن_راحت_حق

@hadithashk

حدیث اشک

03 Jan, 16:57


⚫️ شهادت مظلومانه امام هادی عليه السلام را محضر مبارک امام زمان علیه السلام تسلیت عرض می نماییم.
#شهادت_امام_هادی_ع
@hadithashk

حدیث اشک

03 Jan, 15:29


امام هادی(علیه‌السّلام):
نارضایتی پدر و مادر، کمی روزی را به دنبال دارد و آدمی را به ذلت می‌کشاند.
#کلام_معصوم
#حدیث

@hadithashk

حدیث اشک

03 Jan, 15:29


اَشکو اِلیک از غم سنگین سینه ام
در حصر سامرایم و دور از مدینه ام

در شهر  غربتم ، غم بسیار میکشم
مادر بیا که حسرت دیدار میکشم

مادر بیا که سوخت ازاین زهر جان من
انگار شعله میکشد از استخوان من

آنانکه شعله بر در کاشانه ات زدند
آنانکه  با لگد به در خانه ات زدند

حالا مرا به رنج اسارت کشانده اند
بی احترام پای برهنه دوانده اند

نامحرمان به  بیت شریفم قدم زدند
سجاده ی عبادت من را بهم زدند

بی حرمتی به ساحت عصمت نموده اند
درب سرای عیش به رویم گشوده اند

بزم شراب رفته ام  و رنج برده ام
جامی گرفت روبرویم ، غصه خورده ام

بزم شراب گرچه به من سخت میگذشت
اما نداشت قاری قرآن و چوب ُ  تشت

بزم شراب بود ولی خیزران نبود
ناموس اهل بیت به یک ریسمان نبود

بزم حرام بود ولی تشت زر نداشت
اینجا یزیدو  لعل لب و چوب تر نداشت


من دیده ام بساط می و مجلس شراب
بر من چنین گذشت امان از دل رباب
#شعر_شهادت_امام_هادی_ع
#محمد_جواد_مطیع_ها
@hadithashk

حدیث اشک

03 Jan, 10:18


💔 حرم حضرت زینب سلام الله علیها در دمشق: بدون زائر و در تاریکی مطلق

#جانم_زینب_س
@hadithashk

حدیث اشک

03 Jan, 06:50


باز غمی در دلِ من جا گرفت
بس که سراغِ گلِ زهرا گرفت

منتظرِ روی توأم ماهِ نو
مردم از این هجرتِ جانکاهِ تو

کی شود این فاصله پایان رسد
عِطرِ وجودت به دل و جان رسد

باز پُر از شور و هوای توأم
دست به دامانِ خدای توأم

آه! خدایا گلِ ما غایب است
عالمِ ما عالمِ بی صاحب است

در دلِ ما هست روان این دعا
خامنه ای نائبِ مولای ما

هر که ولای  علوی طالب است
امرِ اطاعت ز ولی واجب است

باز دلم محوِ  تماشا شده
غنچه ی لبخند شکوفا شده

رایحه ی عِطرِ ولایت دمید
مِهرِ علی در دلِ یاران وزید

گشت عیان وعده ی روزِ الست
نورِ ولایت به دلِ ما نشست

کاش تجلی بکنی ماهِ عشق
تا ز تو روشن بشود راهِ عشق!

#شعر_مناجات_امام_زمان_عج
#هستی_محرابی
@hadithashk

حدیث اشک

03 Jan, 06:42


قال الإمام الهادی(ع) : مَن کانَت لَهُ إلَی اللّهِ حاجَةٌ، فَلیزُر قَبرَ جَدِّی الرِّضا(ع) بِطوسٍ وهُوَ عَلی غُسلٍ، وَلیصَلِّ عِندَ رَأسِهِ رَکعَتَینِ، وَلیسأَلِ اللّهَ حاجَتَهُ فی قُنوتِهِ؛ فَإِنَّهُ یستَجیبُ لَهُ ما لَم یسأَل فی مَأثَمٍ أو قَطیعَةِ رَحِمٍ.

امام هادی(ع): هر کس از خداوند حاجتی داشت، غسل کند و به زیارت جدّم رضا(ع) در توس برود و بالاسرِ آن حضرت دو رکعت نماز بگزارد و در قنوتش حاجت خود را از خداوند بخواهد، حاجتش را، در صورتی که درخواست گناه یا بُریدن پیوند خویشاوندی نباشد، برآورده خواهد ساخت
#حدیث
#کلام_معصوم
#امام_هادی_ع
#امام_علی_النقی_ع
@hadithashk

حدیث اشک

03 Jan, 06:31


ای کعبه ی اهل تولّا سامرایت
چارم علی،جان همه عالم فدایت
جن و بشر،حتی ملک باشد گدایت
عالم بود پر از کرامات و عطایت
با اینهمه قدر تو را نشناخت دشمن
با دشمنی از پا تو را انداخت دشمن

از سوز زهر کین ترک خورده لبانت
بدجور تا کردند با تو دشمنانت
این کارشان سوزانده مغز استخوانت
قبر تو را کندند پیش دیدگانت
دل سوخت و خونابه از چشم تر افتاد
دلها به یاد نبش قبر اصغر افتاد

بردند از خانه تو را ای روح قرآن
عمامه ات افتادو مویت شد پریشان
بودی به یاد گیسوی آقای عطشان
ّآن شب ز ظلم و کینه آمد بر لبت جان
ای گل تو را گلچین به طعنه پرپرت کرد
آن بی ادب توهین به نام مادرت کرد

جای شما در مجلس می خوارگان نیست
هرچند دیگر در تنت جز نیمه جان نیست
اما خیالت جمع اینجا خیزران نیست
ناموس تو مابین این نامحرمان نیست
سهم دلت جز حق ستیزی نیست آقا
اینجا دگر حرف کنیزی نیست آقا

بزم شراب و عمه بود و هلهله بود
قلب رقیه خون و دل پر از گله بود
هم راس اصغر روبروی حرمله بود
رقاصه ای هم در پی مزد و صله بود
ای کاش تنها چوب بر لبهاش می خورد
جام شرابش را سوی آن سر نمی برد

#شعر_شهادت_امام_هادی_ع
#بر_شاهین_نجفی_لعنت
#محمود_اسدی
@hadithashk

حدیث اشک

03 Jan, 06:18


ما غلام و شاهمان هادی سلام الله علیه
دلبر دلخواهمان هادی سلام الله علیه
در شب غم ماهمان هادی سلام الله علیه
شد چراغ راهمان هادی سلام الله علیه

تا ابد ممنون الطاف خدا هستیم ما
بنده ی ابن الرضای سامرا هستیم ما

صاحب این روضه من را اهل ایمان کرده است
آتش عشقش جهانم را گلستان کرده است
اعتقادم را غدیریه * دو چندان کرده است
جمع ما را جامعه خوانی مسلمان کرده است

در هجوم خشکسالی ، ابر باران می شویم
هر زمان که دسته جمعی ، جامعه خوان می شویم

باز در ماه رجب مهمان هادی گشته ایم
بی قرار از دوری ایوان هادی گشته ایم
همچو عرشی ها ، سیهپوشان هادی گشته ایم
با امام عسکری ، گریان هادی گشته ایم

آسمانی پر ستاره ، آسمان را خاک کرد
زد گریبان چاک و قلب آسمان را چاک کرد

باز هم روز دوشنبه ، مادری ها شعله ور
باز هم روز دوشنبه ، فاطمه،  داغ پسر
باز هم روز دوشنبه ، تازه شد داغ جگر
عسکری گوید گهی مادر ، گهی گوید پدر

این حسن ها را دوشنبه ها ، فلک دلگیر کرد
این حسن ها را دوشنبه ها ، تحیر پیر کرد

سامرا ! کو مهربانی ، کو ادب ای وای وای
میهمان و دست بسته ، نیمه شب ، ای وای وای
باده و سلطان دین ، یا للعجب ای وای وای
زنده غم های صفر  ، شد در رجب ، ای وای وای

گمرهان با حضرت هادی چه ها کردند آه
کعبه را با زور در بت خانه آوردند آه

باز هم با نام دین ، از دین تخلف می کنند
باز دنیا را پر از شرم و تاسف می کنند
دور از کنعان ، چه توهین ها به یوسف می کنند
بر ولی الله ِ ما ، باده تعارف می کنند

مِی تعارف کرد اما مِی به روی سر نریخت
هر چه شد دیگر در اینجا حرمت خواهر نریخت

* زیارت غدیریه امام هادی علیه السلام

#شعر_شهادت_امام_هادی_ع
#بر_شاهین_نجفی_لعنت
#محمد_حسین_رحیمیان
@hadithashk

حدیث اشک

02 Jan, 20:15


احکام تو را کلیم، مشتاق
اسلام تو را مسیح، طالب

ما جز به تو رغبتی نداریم
ای صاحب لیلة‌الرغائب

بر خلق اگر که مستحبّ است
بر ماست زیارت تو واجب

#لیله_الرغائب
#سید_میلاد_حسینی
@hadithashk

حدیث اشک

02 Jan, 17:18


رجب نهری به فردوس برین است
رجب لیل و نهارش دلنشین است
رجب یار تو روز واپسین است
رجب ماه امیرالمومنین است
#رجب
#مجتبی_شجاع
@hadithashk

حدیث اشک

02 Jan, 17:16


الا جان امیرالمومنین جانم به قربانت
بُوَد گیسوی تو حبل المتین جانم به قربانت

نه تنها خاک پایت سرمه‌ی چشمان ما باشد
بُوَد بر چشم جبریل امین جانم به قربانت

امید هر شکسته دل، به دل دارم هوای تو
پناه آسمانی و زمین جانم به قربانت

اگر چه من گنهکارم،تو را دارم نگاهی کن
شوم ای‌کاش با تو همنشین جانم به قربانت

بیا ای یوسف زهرا ببینم تا سپاهت را
علمدارت یل ام البنین جانم به قربانت

تو در ناحیه فرمودی ولی اصلاً نمی‌فهمم
بگو معنای مقطوع الوتین جانم به قربانت

بگو تا کِی بُوَد زینب اسیر فتنه‌های شمر
بگو تا کِی بُوَد محمل نشین جانم به قربانت
#شعر_مناجات_امام_زمان_عج
#محمود_اسدی
@hadithashk

حدیث اشک

22 Dec, 12:06


خدا در شعر خود مضمون والای جدید آورد
برای ظلمتِ اشعار ما شعری سپید آورد
برای مشکلات سخت خلقِ خود کِلید آورد
خدا از نور‌ِ خود زهرایِ خلقت را پدید آورد

نمی‌فهمد پیمبر را و حیدر را کسی، بی او
نخواهد داد رونق شور محشر را کسی، بی او

بنای خلقت از نور وجود حضرت زهراست
ملک از عرش خیره بر سجود حضرت زهراست
علی مرتضی بود و نبود حضرت زهراست
"فِداکَ یاعَلی" اوج سرود حضرت زهراست

علی مردی که زهرا جان سپر کرده برا او
تمام عشق را آسیمه سر کرده برای او

زنی که بر کلامش واژه‌ها تعظیم می‌کردند
کتاب واژه‌ را با فضل او تنظیم می‌کردند
ملائک خویش را بر درگه‌ش تسلیم می‌کردند
طریق عشق را با شیوه‌اش ترسیم می‌کردند

هنوز از نام زهرا واژه‌ها الهام می‌گیرند
تمام شاعران از حرف حرفش وام می‌گیرند

زنی "حَوراءُالاِنسیّه" زنی "راضیّه، مرضیّه"
و ذکرش آسمان روح را داده‌ست تزکیّه
زنی که برده از ختم رسولان حِلم، ارثیّه
حماسه خوانده درحالی که می‌خوانده‌ست مرثیّه

فدک را پس گرفت، اما شرافت را به کَس نفروخت
زنی که حب حیدر را به مشتی خاروخس نفروخت

دو عالم با کمند نور زهرا در تصاحب بود
زنی که آسمان حیرت و کوه تعصّب بود
زنی که واژه‌ی غیرت از او غرق تعجّب بود
بیانش با تمام عِلم سرگرم تخاطب بود

زنی که علم را تسخیر معلومات خود کرده ست_
_ علی را شاه بیت نغز منظومات خود کرده‌ست

زنی که الگوی حجب و حیا و عفت پاکی‌ست
زنی که رشک عرش و افتخار شاه افلاکی‌ست
زنی که در کلامش تیغِ فتح و شور و بی‌باکی‌ست
اگرچه چادرش از ماجرای کوچه‌ها خاکی‌ست

یهودی‌ را مسلمان کرده نور چادر زهرا
فلک را نور باران کرده نور چادر زهرا

بنازم مادری که حُسن او را در حَسن دیدند
حسن را نور چشمان رسول موءتمن دیدند
حسن آنکه کرامت‌های او را مرد و زن دیدند
شجاعت‌های او را وقت جنگِ تن به تن دیدند

به قلب فتنه زد مانند مادر، فتنه رسوا شد
به چرخ تیغ تیزش خیمه‌ی اسلام احیا شد

بنازم مادری که "اَشبه‌ُالنّاسَش" حُسین‌اش بود
حسین آنکه پیمبر را ضیاء و نورِ عین‌اش بود
حسین‌اش، آنکه خلق از روز اول زیر دِینش بود
به جز کار خدایی، کار دنیا در "یَدِین‌"اش بود

هر آنچه مادرسادات دارد این پسر دارد
فقط زهرا از احوالات فرزندش خبر دارد

بنازم مادری که از وجودش دختری آورد_
_که در شام بلا از علم و حلم‌ش محشری آورد
برای معنی صبر و صلابت مظهری آورد
حَسن را و حسین‌ش را به واقع مادری آورد

برادرهای خود را مادری کرده‌است زینِ اَب
پدر را مادرانه دختری کرده‌است زینِ اَب

بنازم محسن‌اش را ، سِتر سادات جهان بوده
عیان نتوان نمودن ، آنچه در سِتر بیان بوده
همان که پشت دَر گفتند در مقتل، همان بوده
که بعد از قتل محسن قد مادر هم کمان بوده

برای بار سوم خوان مولا را پسر آورد
بمیرم اینکه با آن وضعیت در پشت در آورد
#شعر_ولادت_حضرت_زهرا_س
#ایمان‌_کریمی
@hadithashk

حدیث اشک

22 Dec, 12:05


رو کرد خدا قدرت پنهانی خود را
تا خلق کند حوری انسانی خود را

ابلیس بهشتی بشود گر بگذارد
بر خاک قدم های تو پیشانی خود را

هفتاد یهودی نه، که سلمان و ابوذر
مدیون تو هستند مسلمانی خود را

در بند غمت هر که اسیر است عزیز است
آزاد مکن یوسف زندانی خود را

چون مور اگر ریزه خور خوان تو باشیم
یک روز ببینیم سلیمانی خود را

ترسی ز اجل نیست به این شرط که باشیم
در روضه تو لحظه پایانی خود را

محشر همه فاطمیون چشم به راهند
از یاد مبر این همه قربانی خود را
#شعر_ولادت_حضرت_زهرا_س
#علی_ذوالقدر
@hadithashk

حدیث اشک

22 Dec, 11:59


از ساق عرش رایحه‌ی کوثر آمده است
نور خدا به خانه‌ی پیغمبر آمده است

مرضیه ای که راضیه و کوثر و بتول
صدیقه و مطهره و اطهر آمده است

در خانه‌ی خدیجه که جای ملال نیست
حوریه‌ای به صورت انسان در آمده است

تفسیر ناب بضعه منی و انما
خاتون عرش و شافعه‌ی محشر آمده است

الگوی پاکدامنی و عفت و حجاب
مصداق شان و منزلت مادر آمده است

شرح حدیث قدسی "لولاک و هل اتی"
هم داستان و هم نفس حیدر آمده است

تنها علی‌ست آن که پس از حضرت رسول
از عهده‌ی محبت زهرا برآمده است

در جاده های عشق علی هم رکاب اوست
او زهره‌ی علی و علی آفتاب اوست

دارند خوشه خوشه تبسم می آورند
از کشتزار عاطفه گندم می آورند

دستاس او همین که بچرخد هزار ماه
از چشمه سار قدر تلاطم می آورند

تصویر سبز آیه‌ی " اکمال و نور" را
همراه با " لیذهب عنکم" می آورند

عطر غدیر می وزد و ساقیان عرش
جامی طهور از طرف خُم می آورند

حبل المتین مردم یکتاپرست را
از رشته های چادر خانم می آورند

هر روز از مدینه شمیم بهشت را
بر شانه‌ی ملائکه تا قم می آورند

از قم که صحن و مرقد زهرای دیگری‌ست
زوار رو به قبله‌ی هشتم می آورند

حال و هوای شعر چه " شمس الشموسی" است
کار جهان و خلق جهان پای بوسی است

زهرا قیام کرد و قیامت شروع شد
با خطبه های فاطمه نهضت شروع شد

آدم به درک منزلت پنج تن رسید
از این طریق عرض ارادت شروع شد

بر بادبان کشتی خود " یا علی" نوشت
نوح از دمی که بارش رحمت شروع شد

جان خلیل ذوب شد از عشق اهل بیت
از نسل او سلاله‌ی عترت شروع شد

موسی به نام فاطمه در تور خیمه زد
باران نور آمد و حیرت شروع شد

مریم مسیح را به طواف " حسین" برد
وام از " حسن" گرفت و کرامت شروع شد

عالم چهارده نفس از عمق جان کشید
دوران پر تلاطم غیبت شروع شد

نزدیک قله ایم و دل آگاه می رویم
پشت سر ولی خدا راه می رویم

تا عرش و فرش تشنه‌ی باران فاطمه است
عالم رهین لطف فراوان فاطمه است

کعبه شبیه مسجد الاقصای قهرمان
مایل به سمت قبله‌ی چشمان فاطمه است

وقتی حسین نیمه شب از خواب می پرد
باز این چه شورش است که در جان فاطمه است

خوشبخت آن کسی که ولایت مدار شد
خوشبخت آن که بر سر پیمان فاطمه است

در وعده های صادق ایران مقتدر
آیات" فتح" بر لب یاران فاطمه است

بی حرمتی به بارگه بانوی دمشق
بی حرمتی به تربت پنهان فاطمه است

هشدار می دهیم به آل یهود، هان!!
این سرزمین فاطمه، ایران فاطمه است

غافل از آن حقیقت دیرین نمی شویم
ما بی خیال حق فلسطین نمی شویم

باید به نام نامی او اقتدا کنند
دل را به عشق آل علی مبتلا کنند

آنانکه خاک فضه و اسما و قنبرند
آیا شود که گوشه‌ی چشمی به ما کنند

مولای ما کسی‌‌ست که "شق القمر" کند
یا شمس را بخاطر او جابجا کنند

ما را مطیع امر ولی آفریده اند
یارب روا مدار که یک دم رها کنند

ما ملت امام حسینیم و سال‌هاست
آماده ایم تا سرمان را جدا کنند

ایمان بیاورید که " قطعا سَنَنتَصر"
بی شک به عهد خویش شهیدان وفا کنند

با لطف بی نهایت بانوی بی نشان
آیا شود که روزی ما کربلا کنند

آن روز می رسد که علی اصغر حسین
با محسن بن فاطمه محشر به پا کنند

این دو همین که دست تظلم بر آورند
ارکان عرش را به تلاطم در آورند
#شعر_ولادت_حضرت_زهرا_س
#احمد_علوی
@hadithashk

حدیث اشک

22 Dec, 11:38


#روز_مادر
@hadithashk

حدیث اشک

22 Dec, 07:12


صلوات حضرت زهرا سلام الله علیها
اللّهُمَّ صَلِّ عَلَى الصِّدّیقَةِ فاطِمَةَ الزَّکِیَّةِ
حَبیبَةِ حَبیبِکَ وَنَبِیِّکَ
وَاُمِّ اَحِبّآئِکَ وَاَصْفِیآئِکَ
الَّتِى انْتَجَبْتَها وَفَضَّلْتَها وَاخْتَرْتَها
عَلى نِسآءِ الْعالَمینَ
اللّهُمَّ کُنِ الطّالِبَ لَها مِمَّنْ ظَلَمَها
وَاسْتَخَفَّ بِحَقِّها
وَکُنِ الثّائِرَ اَللّهُمَّ بِدَمِ اَوْلادِها
اللّهُمَّ وَکَما جَعَلْتَها اُمَّ اَئِمَّةِ الْهُدى
وَحَلیلَةَ صاحِبِ اللِّوآءِ وَالْکَریمَةَ عِنْدَ الْمَلاَءِ الاَْعْلى
فَصَلِّ عَلَیْها وَعَلى اُمِّها
صَلوةً تُکْرِمُ بِها وَجْهَ اَبیها مُحَمَّدٍ
صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ
وَتُقِرُّ بِها اَعْیُنَ ذُرِّیَّتِها
وَاَبْلِغْهُمْ عَنّى فى هذِهِ السّاعَةِ
اَفْضَلَ التَّحِیَّةِ وَالسَّلامِ
( اللَّهُمَ‏ عَجِّلْ‏ فَرَجَ وَلِيِّكَ وَ ابْنَ وَلِيِّكَ وَ اجْعَلْ فَرَجَنَا مَعَ فَرَجِهِمْ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ )
#صلوات
@hadithashk

حدیث اشک

21 Dec, 18:14


عشق ای آتش حیرانی ما
شانه‌ای کش به پریشانی ما

ما در اندیشه‌ی گیسوی توایم
داشت حق بی سرو سامانی ما

کفر نعمت نبوَد باده بریز
 تا شود گرم غزل‌خوانی ما

هفت خطیم در این بزم شراب
خط بزن روی مسلمانی ما

ما نرفتیم و نخواهیم بهشت
در نجف _مقصد پایانی ما_

می‌زنیم از مِیِ انگورِ ضریح
که رسد نعره طوفانی ما


همه‌ی عشق  ظهور زهراست
 نان ما نان تنور زهراست


آینه آینه پیداست علی
جلوه در جلوه هویداست علی

هرچه گفتند و نوشتند از او
بازهم پشتِ معماست علی

اگر این است که احلی است مرا
اگر این است که حلواست علی

در سه آئینه خدا را دیدیم
در سه آئینه چه اعلاست علی

هرکجا هست علی فاطمه هست
مصطفی فاطمه زهراست علی

تا سه دفعه به علی جلوه کند
رو به او غرق تماشاست علی


غرق در یاد خودش فاطمه است
قبل میلاد خودش فاطمه است


ای شفاخانه‌ی سرمد دستت
روی دستان محمد دستت

همه‌ی عشقِ پیمبر این است
خم شود تا که ببوسد دستت

دست تو روی سرِ آل‌الله
ای نوازشگر احمد دستت

دست تو پشت علی بود که بود
از خداوند موید دستت

دست تو دست علی بود به رزم
هرچه زد تیغ علی، زد دستت


نور اشراق جلی با زهراست
شرف‌الشمس علی یازهراست


رجزِ معرکه‌ها فاطمه بود
نقش شمشیر خدا فاطمه بود

مرتضی بود به میدان، اما
کار با نعره‌ی یا فاطمه بود

چه خیالی  چه ملالی از خصم
با علی در همه‌جا فاطمه بود

عبدُوَدها به زمین اُفتادند
پشت هر معرکه تا فاطمه بود

معنی نقطه‌ی فاء مولا بود
مصدر نقطه‌ی باء فاطمه بود


نفسش قوَّت بازوی علیست
فاطمه  تیغِ دو پهلوی علیست


آمدی معنی مادر باشی
گرچه جا داشت پیمبر باشی

چارده بار تجلی کردی
خواست حق تا که مکرر باشی

ای تو "هُم فاطمه‌ی اهل کساء"
مُهرِ حق است که مِحور باشی

حق فقط نام تورا گفت که از
هرچه گفتیم فراتر باشی

آمدی اُمِّ حسن اُمِّ حسین
با علی تاکه  برابر باشی


مثل تو عشق کجا می‌بیند
کور هم نورِ تو را می‌بیند


مردِ این راه جگر می‌خواهد
سرِ ما هست اگر می‌خواهد

آن حرم‌ها و حرامی؛ هیهات
عمه‌جان باز سپر می‌خواهد

همه‌جا فاتحِ میدان ماییم
شیوه‌ی جنگ هنر می‌خواهد

آی سربازِ ولایت، امروز
این خلیل است تبر می‌خواهد

به نفسهای حسن نصرالله
راهِ ما جان دگر می‌خواهد

نقش سربندِ همه فاطمه است
رمز ما فاطمه یا فاطمه است


ای زمین صبح ظفر نزدیک است
تاکه زهراست سحر نزدیک است

شیعه پرورده‌ی دست زهراست
شیعه برخیز خبر نزدیک است

آی ای آل معاویه بدان
ضربه‌ی تیغ دوسَر نزدیک است

وعده‌ی صادق سوم صهیون!
وقت مرگت چقدر نزدیک است

یک قدم مانده که تاقدس رسیم
امر مولا به نظر نزدیک است


وقت لبیک سلیمانی  هاست
فتح با پیر خراسانیِ ماست

#شعر_ولادت_حضرت_زهرا_س
#حسن_لطفی
@hadithashk

حدیث اشک

21 Dec, 15:08


حضرت زهراسلام الله علیها می فرمایند:
همیشه خدمتگزار مادر باش زیرا بهشت زیر پای مادران است.عوالم العلوم.ص ۹۱۰
#کلام_معصوم
.
.
.
ما سرورمان تویی بفرماچه کنیم؟
تاج سرمان تویی بفرماچه کنیم؟
گفتی که همیشه خدمت مادرکن
ما مادرمان تویی بفرماچه کنیم؟
#شعر_ولادت_حضرت_زهرا_س
#سیدمجتبی_شجاع
@hadithashk

حدیث اشک

21 Dec, 14:53


بار دیگر قلم ترانه سراست
واژه در دست همت شعراست
وقت ابراز شادی دنیاست
آسمان میهمان اهل صفاست
شب میلاد حضرت زهراست

نور اعجاز می‌شود معنی
فصل آغاز می‌شود معنی
مظهر ناز می‌شود معنی
شب لبخند حضرت طاهاست
شب میلاد حضرت زهراست

چشمه چشمه ترانه می‌جوشد
دل شراب سرور می‌نوشد
می لباس حضور می‌پوشد
چشم احمد ز شوق چون دریاست
شب میلاد حضرت زهراست

مهر مادر به رسم اجدادی
می‌وزد در نگاه آبادی
مثل باغی پر از گل شادی
شوق در جان عاشقان پیداست
شب میلاد حضرت زهراست

شادمان است احمد مختار
که می‌آید تجلی دادار
بهترین یار حیدر کرار
برق شادی به چشم اهل سماست
شب میلاد حضرت زهراست

می‌شود کوثر خدا تفسیر
پای ابلیسیان به خشم اسیر
جاری آثار آیه‌ی تطهیر
کفر در باور زمین تنهاست
شب میلاد حضرت زهراست

گل در آغوش احمد آمده است
دل به شوری مجدد آمده است
مادران را سرآمد آمده است
نور حق با خدیجه‌ی کبراست
شب میلاد حضرت زهراست

آنکه نامش امید می‌بخشد
احترامش امید می‌بخشد
می جامش امید می‌بخشد
کوثر مهربانی فرداست
شب میلاد حضرت زهراست

فاطمه رمز اقتدار علی‌ست
فاطمه همسر و قرار علی‌ست
فاطمه حامی و کنار علی‌ست
هم‌رکاب دلیر شیر خداست
شب میلاد حضرت زهراست

در جهان تجلی برکات
با وجودش وزیده عطر حیات
که فرستد خدا بر او صلوات
باعث خلق کل مافیهاست
شب میلاد حضرت زهراست

ما گدایان خیل زهراییم
مست الطاف حق تعالاییم
محو خورشید عالم‌آراییم
هستی ما جز این چه را می‌خواست
شب میلاد حضرت زهراست

مژده دادند: ناشکیبایان!
می‌رسد فصل بارش باران
مهدی فاطمه کند با جان
خاک را غرق نور از چپ و راست
شب میلاد حضرت زهراست

#شعر_ولادت_حضرت_زهرا_س
#مصطفی_کارگر
@hadithashk

حدیث اشک

21 Dec, 12:52


ای خلایق؛ مادرِ خلقت به دنیا آمده
دخترِ پیغمبرِ(ص) رحمت به دنیا آمده

آمده ناموسِ مولانا أمیرالمؤمنین(ع)
در حقیقت همسرِ غیرت به دنیا آمده

هست تلفیق نبوّت با ولایت محوری
مصطفی(ص)-صورت،علی(ع)-سیرت به دنیا آمده

آیه آیه سوره کوثر به ما اهدا شده
خیرِ مطلق! معنیِ کثرت به دنیا آمده

در دلش شوق ِ اذن و اُنس دارد با نماز
عاشق ِ تکبیر و "قد قامت" به دنیا آمده

خواست لبریزِ رضایت از خدا باشد مدام
بیشتر اصلا به این علّت به دنیا آمده

با خودش آیاتی از خورشید را آورده است
چونکه در عصری پُر از ظلمت به دنیا آمده

نورِ زهرا(س) قبلِ خلقت؛ خلق شد در ساقِ عرش
اینچنین حوریه؛ با قدمت به دنیا آمده

خواسته دیدارِ حیدر را! وگرنه فاطمه(س)-
ترکِ دنیا کرده؛ بی رغبت به دنیا آمده

کوثرانه آمد و شد حوض کوثر جزر و مد
بانیِ برپاییِ جنّت به دنیا آمده!

#شعر_ولادت_حضرت_زهرا_س
#مرضیه_عاطفی

@hadithashk

حدیث اشک

21 Dec, 09:59


در شب میلاد تو حال و هوایم دیدنی ست
ذکر مادر مادر و شور و نوایم دیدنی است

دوستم داری که دعوت کردی ام در این حرم
پس تماشا کن ببین عشق و صفایم دیدنیست

(مادر سادات قربانت شوم راهم بده)
(خواهشاً مقدور شد جایی به درگاهم بده)

شاد و خوشحالم به دنیا آمدی بانوی نور
گرچه در غربت چه زیبا آمدی بانوی نور

دامن پاک خدیجه خوش ثمر بخشیده است
مادر خلقت چو دریا آمدی بانوی نور

(حضرت مادر به این دنیا کمی محتاط باش )
(مهربانی کن به خاکی‌ها دمی محتاط باش )

ای پناه بچه‌های مانده در راه جهان
مادر اهل زمین ای مادر افلاکیان

دادن عیدی بود مرسوم پس عیدی بده
نوکر خود را به فرزندی این درگه بخوان

(مادر سادات در پایت مسلمان می‌شوم)
(از عنایاتت همیشه غرق احسان می‌شوم )

لیله القدر خدا، قدری بده بر نوکرت
از درت هرگز نران هستم همین دور و برت

سخت دلتنگی سراغم آمده رزقی بده
دعوتم بنما مدینه تا بیایم محضرت

(مادر سادات خوشحالم کن ای اصل الکرم)
(کربلایم را بده هستم خمار یک حرم)

#محسن_راحت_حق
#شعر_ولادت_حضرت_زهرا_س

@hadithashk

حدیث اشک

20 Dec, 18:55


عشق آخرسر شکستم می‌دهد
این جنونم کار دستم می‌دهد

شاه ما خیلی به نوکر می‌رسد
نسل ما شاید به قنبر می‌رسد

ما گدای خانه زاده این دریم
نوکران دختر پیغمبریم

قلب ما جز او که جای غیر نیست
نوکری غیر زهرا خیر نیست

زینت پیغمبری ، تاج نبی
علت اصلی معراج نبی

فاطمه راز نفس های نبی
فاطمه ،ام ابیهای نبی

ای فدایت مادرم یا فاطمه
زیر پاهایت سرم یا فاطمه

ای دلیل خلقت افلاک ،تو
ما هم هیچیم گر لولاک، تو

نخل احمد را ثمر یا فاطمه
فاطمه کیف بشر یا فاطمه

چادرت عالَم مسلمان می کند
آسیابت گبر، سلمان می‌کند

زن ،نه، بلکه شیر زن یا فاطمه
ای کَسای پنج تن یا فاطمه

مدح یزدان را چه کس گوید چو تو
مادر گیتی و لم یولد چو تو

مایه فخر و مباهات خدا
فاطمه ممسوس فی ذات خدا

عصمتی را که نوشته حق تویی
علت خلق بهشت حق تویی

خاک پایت را سرشتی ساختند
از کف پایت بهشتی ساختند

بی حضورت کل عالم بیخود است
حب تو باشد جهنم بیخود است

فاطمه ،جانِ شه خیبرشکن
یک نگاهی کن به من ام الحسن

فاطمه دست خدا در آستین
فاطمه هستی تو ام المومنین

نام تو صدها گره وا می کند
فضه ات کار مسیحا میکند

آسمان ها زیر پایت فرش شد
با وجودت بیت حیدر عرش شد

عصمت الله معظم فاطمه
پشت حیدر کوه محکم فاطمه

خوش به حالم تا که مهتابم تویی
زوج حیدر ،ام الاربابم تویی

یا علی گفتیم و عشق آغاز شد
قطره ی اشک تو کوثر ساز شد

فاطمه یعنی حرای مرتضی
می‌شود زهرا فدای مرتضی

گفت یا زهرا علیُ در شکست
با دعای فاطمه خیبر شکست

می رود بالا علی با فاطمه
ذکر سربند علی یا فاطمه

در گلستان علی ریحانه ای
او چنان شمع ست و تو پروانه ای

از نبی اسرار حق آموختی
پای حیدر پای تا سر سوختی

عرشیان بر درگهت دل باختند
این زمینی ها تو را نشناختند

حوریه ،انسیه ،زهرای بتول
دورِ حیدر گشته ای حجت قبول

آن کسی که رجس در ذاتش نبود
ای مدینه حق او آتش نبود

باغبان میسوخت چشم باغ تر
داغ او با میخ می‌شد داغ‌تر

بال و پر می سوزد از زهرا ولی
در دل آتش فقط گوید علی

جان حیدر ،از چه تو جان بر لبی
می روی اما به فکر زینبی

گفته ای بر زینب ای نور دو عین
بعد من جان تو و جان حسین

این حسینم زود عطشان می شود
ناز دارد، زود گریان نمی شود

شانه کن شب ها و مویش را ببوس
جای من زیر گلویش را ببوس

میوه قلب منو غم پرور است
این حسین من غریب مادر است

آه در گودال جانم می‌رود
بر سر نی دلستانم می‌رود

من که بر دلها حکومت می کنم
از محبانش شفاعت می کنم
#شعر_ولادت_حضرت_زهرا_س
#سید_حسین_صمدی
@hadithashk

حدیث اشک

20 Dec, 18:54


حوریه،انسیه و زهره ی طه،زهرا
کفو حیدر شده و ام ابیها،زهرا
ای کریمه تویی امید گداها، زهرا
ذکر ما در همه اوقات علی یا زهرا

فاطمه،فاضله و عالمه و حنانه
بضعةٌ منی پیغمبری و دردانه

علت خلقت شمسی و قمر یا زهرا
دم حیدر گَه جولان و خطر یازهرا
ذکر تسبیح ملائک به سحر یازهرا
مانده در خلقت تو کیف بشر یازهرا

وصف تو دست خدا، قلب جلی می خواهد
درک تو کار بشر نیست علی می خواهد

ای فدای نخی از چادر تو مادرها
از تو باید بنویسند همه دفترها
غیر تو از چه بگویند سر منبرها
کفو تو شخص علی بود نه آن دیگر ها

راه عشق است رهت راه بلد می خواهد
پسر فاطمه ی بنت اسد می خواهد

چه شکوه و جلواتی و عجب هیمنه ای
ذکر تسبیح موذن به سر ماذنه ای
تو گل سر سبد گل پسر آمنه ای
سیزده نور خدا را به خدا آینه ای

شمس از شرم حضورت به جهان، آب شده
محضرت حضرت جبریل شرفیاب شده

پیش پرهای تو انداخت هما پر پایین
بکشد خطبه ات ابلیس ز منبر پایین
روز محشر رسد این جمله ز داور پایین
ای خلائق همه خاموش همه سر پایین

علت خلقتتان باب کرامات رسید
به صف حشر کنون مادر سادات رسید

دارد از هیبت تو کون و مکان می‌لرزد
و اذا زلزلت الارض ، جهان می‌لرزد
از سکوت تو زبان بین دهان می‌لرزد
این فلانی ست که همراه فلان می‌لرزد

چه شود شاد کنی قلب بشر را زهرا
خودت آتش بزنی آن دو نفر را زهرا

هر که جز راه شما رفت شده سرگردان
قسمت فاطمیون چشمه ی کوثر گردان
تو مرا جیره خور سفره ی حیدر گردان
وقت رجعت به دم خویش مرا برگردان

تا ببینم به تن خصم شرر افتاده
قاتل محسن تان قعر سقر افتاده

گل لبخند علی مرهم حال بدتان
شد سقیفه سبب اشک و غم بی حدتان
نانجیبی جلوی گل پسر ارشدتان
بکشند دستش الهی که به ناحق زدتان

زیر آماج لگد ذکر لبت یا حیدر
تو طرفدار علی پس شده حق باحیدر

بلبل بیت علی در چمنش افتاده
طوطی خوش نفسش از سخنش افتاده
جلوی چشم حسین و حسنش افتاده
دشمنت گفت به طعنه که زنش افتاده

فاطمه خورد زمین خانه ی حیدر لرزید
در که افتاد سرش فاتح خیبر لرزید

میوه ی قلب رسول مدنی را کشتند
باز نمرود صفت بت شکنی را کشتند
در گلستان علی یاسمنی را کشتند
پیش مرد آن همه نامرد زنی را کشتند

پدر خاک چنین آب نمی شد ای کاش
هتک ناموس علی باب نمی شد ای کاش

کربلا آتش و اطفال و زنان واویلا
اصغر و حرمله و تیر و کمان واویلا
جگر سوخته و داغ جوان واویلا
دختر فاطمه و شمر و سنان واویلا

خیمه دست پسر سعد و شبث افتاده
کار ناموس پیمبر به چه کس افتاده
#شعر_ولادت_حضرت_زهرا_س
#سید_حسین_صمدی
@hadithashk

حدیث اشک

20 Dec, 16:14


من ناد علی ، به طوف حج می‌گویم
هر درد به ثامن الحجج می‌گویم

شادیِ دل حضرت زهرا و علی
عجّل لولیک الفرج می‌گویم

#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#محمود_اسدی
@hadithashk

حدیث اشک

20 Dec, 15:51


لولاک یعنی خلقت عالم برای توست
دنیا شده نذر قدومت، رونمای توست

معراج را وقتی پیمبر رفت بالاتر
میدید قبل از خویش جای ردّ پای توست

از نور تو عرش خدا روشن شده بانو
زهرایی و نور بهشت از خنده های توست

بر ما کنیزان تو حق سروری دارند
ما نوکرش هستیم، هرکس که گدای توست

عمری اگر که یا حسین و یا حسن گفتیم
تنها دلیلش برکت و خیر دعای توست

دنیا که جای تو نبود ای رتبه‌ات اعلا
شأن تو بوده بیشتر در عالم بالا

چله نشینی پیمبر رو به پایان است
وقت اجابت گشته و هنگام باران است

تو نور سیب سرخ هستی که مَلَک آورد
حالا خدیجه دامنش چون عرشِ رحمان است

دختر اگر زنده به گوری در پِی اش بوده است
با تو دگر پایان این غمهای دوران است

قرآن اگر خير است تو خير كثير استى
پس آن سه تا آيه خودش يک جلد قرآن است

حق دارد اینکه عاشقت گرم غزلخوانی است
شد افتخارم خادمت سلمانِ ایرانی است

زهرا چو بابا شیوه ی پیغمبری دارد
او بر پیمبر های عالم برتری دارد

ام ابیها خوانده او را مصطفی یعنی
بر گردن باباش حق مادری دارد

بر مأذنه با اذن او ذکر اذان جاریست
آن هم اذانی که نوای حیدری دارد

حشر محبان علی با فاطمه باشد
فردای محشر فاطمه چه محشری دارد

امشب شب جشن و گداها پشت در هستند
دیدیم که جمع گداها بیشتر هستند

ذکر تمام عالم موجود یا زهرا
سرّ ظهور حضرت موعود یا زهرا

بر تو توسل کرده هرکس حاجتی دارد
رمز نجات هر پیمبر بود یا زهرا

اى نورِ لَمْ تَمْسَسْهُ نارْ ، اصلاً خليل الله..
گفته ست بين آتش نمرود يا زهرا

زهرا که در بِدرود هایش یاعلی میگفت
ذکر علی بوده دَمِ بِدرود یا زهرا

وقتی که در وصفش خدایش سوره نازل کرد
قبل از نزول سوره اش فرمود: یا زهرا ...

اذن علی بوده اگر یا فاطمه گوییم
ما امشبی را بیشتر یا فاطمه گوییم

مولا که در وصفش همیشه واژه کم آورد
باید برای مدح او صد محتشم آورد

وقتی که او ساقیِ کوثر گشته پس مستم
باید شراب ناب را هم دم به دم آورد

تا که صد و ده بار ذکر یاعلی گفتم
نام تو مستی را به جانم لاجرم آورد

دلتنگ صحنت هستم ای مولا عنایت کن
یک اربعین عشق تو ما را تا حرم آورد

باید ببوسم دستهای مادرم را چون
او بوده که نام علی را بر لبم آورد

امشب به ما صحن نجف عیدی بده مولا
پابوس تو آییم ما با ذکر یا زهرا
#شعر_ولادت_حضرت_زهرا_س
#امیر_طاهری
@hadithashk

حدیث اشک

20 Dec, 12:54


#شب_یلدا
#علیرضا_وفایی_خیال
@hadithashk

حدیث اشک

20 Dec, 10:54


ای جان جهان، جهان جان ادرکنی
قیوم زمین و آسمان، ادرکنی

احیاگر صد دم مسیحا الغوث
یا حضرت صاحب الزمان ادرکنی
#مناجات_امام_زمان_عج
#یلدا
#حسین_بختیاری
@hadithashk

حدیث اشک

20 Dec, 08:23


زهرا که دارد جلوه ی پیغمبران را
کرده مُنور با قدم هایش جهان را

حتما خدا میخواست با میلادِ زهرا
ارزانی خلقش کند گنج نهان را

باخلقت او در زمان جهل و غفلت
زد مُهر خاموشی دهان ابتران را

چون نور او از عالم بالا رسیده
زینت دهد اهل زمین و آسمان را

قنداقه اش بر دست جبرائیل و احمد
در گوش او جانانه میگوید اذان را

وقتی که یک سوره بنام کوثر آمد
قطعا خدا دارد هوای دختران را

چون واژه ی مادر از او معنا گرفته
بوسم کف پایِ تمام مادران را

عالم بداند نام او شد فاطمه،چون
محفوظ می دارد ز آتش شیعیان را

عابد ندارد تحفه ای در حد وصفش
مدیون زهرا داند این قاصر بیان را
#شعر_ولادت_حضرت_زهرا_س
#مرتضی_عابدینی
@hadithashk

حدیث اشک

20 Dec, 08:21


شب یلدایم اگر با تو سپر شد یلداست
یا اگر این شب من با تو سحر شد یلداست

ما که عمری زده ایم دم زِ فراق تو اگر
بعد از این شامِ سیَه خَتمِ سفر شد یلداست

ما که خود چِله نشین تو شدیم آقاجان
این شب چِله اگر از تو خبر شد یلداست

شب نشینی و کنار دِگران خوب ولی
با تو و عشقِ تو گر جمله به سر شد یلداست

ای خدایِ کرم و جود و مُحبت مهدی(عج)
از کرم، بر من اگر از تو نظر شد یلداست

همچنان آلِ علی در خطر تهدیداند
آن دَمی که زِ شما دفع خطر شد یلداست

چون شهیدان تو ای شَهدِ شهادت نوشان
سینه ام گر به دفاع از تو سپر شد یلداست

حرف آخر اگر این چشم من ای صاحبِ اشک
امشبی بَهرِ غَمِ جَد تو تَر شد یلداست
#مجتبی_دسترنج_ملتمس
#یلدای_مهدوی
#شعر_مناجات_امام_زمان_عج

@hadithashk

حدیث اشک

20 Dec, 08:20


#یلدا
@hadithashk

حدیث اشک

19 Dec, 22:15


هزاران سال نوری قبلِ خلقت خلق شد زهرا 
هزاران سال قبل از مریم و آسیه و حوّا 
نفهمیدیم انسان است یا انسیة الحورا 
علی شد "باءِ" بسم اللهُ و زهرا "نونِ" اعطینا 

خدا روز ازل دار و ندارش را به زهرا داد
جهان را خلق کرد و اختیارش را به زهرا داد

به تعداد ملائک سینه چاک و سینه زن دارد
چه غم دارد که فرزند دلیری چون حسن دارد
علی دار و ندار اوست تا جان در بدن دارد
کنارش قطره هم انگیزه ی دریا شدن دارد

ندارم غیرِ عشق فاطمه سرمایه‌ای دیگر
ندارم بر سرم جز سایه ی او سایه ای دیگر

امامت می کند بر سیزده نور خدا زهرا 
شده در اربعین ذکر نجف تا کربلا زهرا 
علی می بست بر پیشانی اش سربند یا زهرا 
چه می شد داشت صحن ومرقدو گنبدطلا زهرا 

فقط با یاد زهرا قلب ها آرام می گیرند 
ملائک از نماز فاطمه الهام می گیرند

برایم مادری کرده ست حتی بهتر از مادر
هزاران بوسه از دستان او چیده ست پیغمبر 
نمی دانم بگویم فاطمه یا هستی حیدر 
علی یا فاطمه گفت و پس از آن فتح شد خیبر 

فقط حیدر فقط حیدر فقط او لایق زهراست 
علی جای خودش دارد خدا هم عاشق زهراست
#شعر_ولادت_حضرت_زهرا_س
#احسان_نرگسی
@hadithashk

حدیث اشک

07 Dec, 18:10


حلال زادگی ات را علی محک بزند
بیا دکان علی که عیار دست علیست
#بهمن_ترکمانی
@hadithashk

حدیث اشک

07 Dec, 14:32


غربتم گشت در این شهر زبانزد زهرا
رفتی و آنچه نباید سرم آمد زهرا

زندگی تلخ تر از مرگ برایم شده است
بین این دو شده ام سخت مردد زهرا

دردم این است مغیره سر منبر رفته !
حرف دین‌ می زند آن واعظ مرتد زهرا

مجلس ختم گرفتم حسنت ریخت بهم
هیچ کس از در و همسایه نیامد زهرا

چه کنم‌ بابت این طرز امانت داری !؟
شرم دارد علی از روی محمد زهرا

چه کنم ثانیه ای زینبت آرام شود !؟
شده دلتنگی او بیشتر از حد زهرا

سرخی چشم حسینت، ته گودالم برد
جگر سوخته ام سوخت مجدد زهرا
#فاطمیه
#وحید_قاسمی
#شعر_ایام_بعد_از_شهادت_حضرت_زهرا_س
@hadithashk

حدیث اشک

07 Dec, 11:07


آجرک الله یا بقیه الله
@hadithashk

حدیث اشک

07 Dec, 11:01


یا زینب سلام الله علیها
یا رقیه سلام الله علیها

حدیث اشک

06 Dec, 18:51


حوصله دیگر ندارم کاش می‌بردی مرا
فاطمه با رفتن خود خوب پژمردی مرا

بعد دفنت محرم حیدر قرارم رفته است
خلق می‌دانند من دار و ندارم رفته است

باعث درماندگی‌ها درد پنهان من است
این در آتش گرفته قاتل جان من است

قبل از آنکه مجلس ختمی بگیرم فاطمه
کاش یک بابی شود تا که بمیرم فاطمه

زندگی با دشمنان یک گوشه از صبر علی است
خانه بی فاطمه خانه که نه قبر علی است

من عزادار تو زهرا بین دیوار و درم
یک طرف زینب به سینه می‌زند وای مادرم

گو چه سازم فاطمه جان این در و دیوار را
یا چه سازم بی‌حیایی نوک مسمار را
#فاطمیه
#شعر_ایام_بعد_از_شهادت_حضرت_زهرا_س
#محسن_راحت_حق

@hadithashk

حدیث اشک

06 Dec, 11:11


خانه شد روی سرم آوار بعد از رفتنت
کشت ما را این در و دیوار بعد از رفتنت

ای شب قدر علی! قدر تو را نشناختند
مانده بر جا حسرت بسیار بعد از رفتنت

آه و نفرین بر کسی که نور چشمم را گرفت
هست دنیا پیش چشمم تار بعد از رفتنت

فاطمه جان! یک تنه بودی برایم یک سپاه
لشکر از کف داده‌ام انگار بعد از رفتنت

مردم از جانبازیت دارند صحبت می‌کنند
در میان کوچه و بازار بعد از رفتنت

خواب راحت رفته از چشمان زینب فاطمه
نیمه شب‌ها می‌شود بیدار بعد از رفتنت

داغ سنگینت نه تنها پشت حیدر را شکست
خم شده حتی قد مسمار بعد از رفتنت

خاطراتی که در این نُه سال با هم داشتیم
روز و شب هی می‌شود تکرار بعد از رفتنت

یاد تو دائم می‌افتم فاطمه، بی‌اختیار
برده‌ام نام تو را صدبار بعد از رفتنت

قاتلانت گفته‌اند از غصهْ زهرا درگذشت!
جرم خود را می‌کنند انکار بعد از رفتنت

فاطمه! چیزی نگفتی، فضه هم حرفی نزد
همچنان ناگفته است اسرار بعد از رفتنت

کشتن تو ابتدای ظلم بر آل علی است
وای از این قوم جنایتکار بعد از رفتنت

#فاطمیه
#شعر_ایام_بعد_از_شهادت_حضرت_زهرا_س
#آرش_براری
@hadithashk

حدیث اشک

06 Dec, 10:54


دلم تنگ نگات میشه عزیزم
به یاد چشم سرخت،اشک می ریزم
دعا کن، یاس در خاک آرمیده
همینجا از کنارت بر نخیزم

گلاب اشک سر خاکت میارم
پس از تو ابرم و دائم می بارم
جوون زیر خاکم ای که بی تو
به زنده موندنم شوقی ندارم

با سیلی چشماتو از من گرفتند
حسودا انتقام از زن گرفتند
جلو چشمام غلافای چهل مرد
زدند و قتلتو گردن گرفتند

کجایی خونمونو غم گرفته
درِ خونه برات ماتم گرفته
حسین و زینب و آروم کردم
حسن جانت ولی باز دم گرفته

عزادارم ولی تنها و بی یار
منم و این سه چارتا طفل غمخوار
تو رفتی و نگفتی من می مونم
پس از تو با غم مسمار و دیوار

صدات مونده توی خونه هنوزم
پس از این من به جای تو می سوزم
تو رفتی و حالا غرق خجالت
نگامو به در و دیوار می دوزم
#فاطمیه
#شعر_ایام_بعد_از_شهادت_حضرت_زهرا_س
#حسن_کردی

@hadithashk

حدیث اشک

06 Dec, 05:20


آری که بساط گریه جور است امشب
دست من از آغوش تو دور است امشب
هر طفل تو گوشه ای زمین گیر شده ست
این خانه چقدر سوت و کور است امشب

این شهر بدون فاطمه زیبا نیست
امید علی بود ولی حالا نیست
همسایه بخواب ، راحت و آسوده
امشب که صدای گریه زهرا نیست

ای جان علی ، عزیز من ، شرمندم
بعد از تو فقط به تار مویی بندم
خود را به دل خاک سپردم زهرا
با دست خودم گور خودم را کندم

ای وای چقدر مجتبایت غم خورد
ای کاش علی از این مصیبت میمرد
همسایه که از گریه تو شاکی بود
امشب ز در خانه تو هیزم برد

با خاطره نان تو غم میخوردیم
از سردی دستان تو غم میخوردیم
زهرا احدی غذا نیاورد ولی
امشب من و طفلان تو غم میخوردیم

#فاطمیه
#شعر_ایام_بعد_از_شهادت_حضرت_زهرا_س
#امیر_فرخنده
@hadithashk

حدیث اشک

05 Dec, 16:28


دستان علی ز کینه بسته است بیا
از دست غم زمانه خسته است بیا
حالا که شده روضه ی زهرا... برگرد
حالا که دل حسن شکسته است بیا
#سید_مجتبی_شجاع
#شعر_مناجات_امام_زمان_عج
@hadithashk

حدیث اشک

05 Dec, 14:59


باز هم دارد صدای گریه بالا می رود
امشب از بیت علی آرایه بالا می رود

در میان گریه ها «الجارُ ثُمَّ الدّارُ» گفت
در جوابش دادِ هر همسایه بالا می رود!

عاملان شرع و قرآن کور و کر بودند چون
پشت در دارد صدای آیه بالا می رود

هر شبانه روز ماهی بود و زهرا آب شد
پس چرا هِی طول هر ثانیه بالا می رود؟!

حرف پیغمبر به یاد حیدر افتاد و چه دید؟
لحظه لحظه ارزش این هدیه بالا می رود

وقت غسل فاطمه لرزید دست حیدر و
آه ، دیگر شدت مرثیه بالا می رود

#فرید_افشاری
#فاطمیه
#شعر_شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا_س
@hadithashk

حدیث اشک

05 Dec, 07:18


تنها نه فقط گل بهارم رفته
آرامش قلب بی قرارم رفته
زهرا همه دار و ندار من بود
امشب همه ی دار و ندارم رفته
#فاطمیه
#شعر_شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا_س
#سید_مجتبی_شجاع
@hadithashk

حدیث اشک

04 Dec, 23:14


دیروز بود انگار عشقت در گلم رفت‌
گفتی علی!غم‌های عالم از دلم رفت..

دیروز بود انگار با تو پا گرفتم
خندیدی و آرام دستت را گرفتم

دیروز بود انگار شب را کور کردیم
یک خانه کوچک به زحمت جور کردیم

دیروز بود انگار رونق داشت باغم
با بودن تو غم نمیامد سراغم

دیروز بود انگار گل با شمع بودیم
شب‌ها سر یک سفره باهم جمع بودیم

دیروز بود انگار دنیا کام من بود
در شهر عنوانم علی صف شکن بود

دیروز بود انگار دادم این خبر را
گفتم که زهرا هست بفروشم سپر را

دیروز بود انگار فکرم ماندنت بود
زیباترین اوقات من نان پختنت بود

دیروز بود انگار با شور جوانی
می ایستادی تا نماز شب بخوانی

امروز اما غم گرفته خانه ام‌ را
سر درد اذیت میکند ریحانه ام را

امروز اما هر نمازش بی قنوت است
هرچیز میگویم جواب او سکوت است

امروز اما راه من بن بست خورده
بانوی من سیلی ز مردی پست خورده

امروز اما بخت حیدر واژگون است
هرجای بستر را که میبینیم خون است

امروز اما سوخت مغز استخوانم
با من وصیت کرد بانوی جوانم

امروز اما غم دلم را زیرو رو کرد
از حال زهرایم مغیره پرس و جو کرد

امروز اما کوثر من در مدینه
زخم عمیق میخ در دارد به سینه

امروز اما خاک شسته جامه ام را
گم کرده ام در کوچه ها عمامه ام را..

امروز اما سر به زیر شهر هستم
دنیا بدان من با تو دیگر قهر هستم

امروز اما داغ زد بر روی داغم
فرمود وای از کشته ی خاک عراقم..

گفتم حسین دیدم دو چشمان ترش را
فرمود میبرند لب تشنه سرش را
#شعر_شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا_س
#فاطمیه
#سید_پوریا_هاشمی

@hadithashk

حدیث اشک

04 Dec, 16:40


#فاطمیه
#شعر_شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا_س
@hadithashk

حدیث اشک

04 Dec, 16:38


با تو برای من غم عالم نماندنی است
با من بمان که با من و تو  غم نماندنی است

این غم کجا برم که برایم میان شهر
یک یار مانده است که آن هم نماندنی است

گفتم طبیب آمد و تا دید وضعِ در
برگشت و رفت و گفت مریضم نماندنی است

پهلو و سینه، صورت و بازو، عزیز من
با این همه جراحت مبهم نماندنی است

مرهم گذاشت زینب و دادت بلند شد
با گریه گفت این تن درهم نماندنی است

مثل خیال گشته‌ای و گفت بسترت
بیهوده است افاقه‌ی مرهم..‌. نماندنی است


سهمِ حسین بی کفنی شد، کفن چه سود ؟
وقتی کفن نه پیرهنی هم نماندنی است

تا فرصت است بوسه بگیر از حسین که..
از زخمِ نیزه‌های دمادم نماندنی است

بوسه بگیر از بدنش که همین بدن
 زیر هزار ضربه‌ی محکم نماندنی است

*می‌سوزم از غمی كه ميان هزار خصم
يک يار مانده بهر تو ، آن هم نماندی‌است
(استاد حاج علی انسانی)
#فاطمیه
#شعر_شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا_س
#حسن_لطفی
@hadithashk

حدیث اشک

04 Dec, 16:37


اُمید خاک و خورشید تا ابر و باد زهراست
حاجاتِ هیچ ما و   لطفِ زیاد زهراست

تنها نه دست ما را پُر کرده است امروز
چشم امید ما در روزِ معاد زهراست

ما همچو برگ ریزان  چون ابرها گریزان
آورد آنکه ما را  در اتحاد زهراست

ارث از مکارمِ او  برده است هر امامی
آری کریم زهرا  آری جواد زهراست

آن‌کس که وقت فتنه  بازیِ خصم روکرد
آن‌کس که فرصتی بر  دشمن نداد زهراست

در زیرِ چادرِ او  حرف از شکست، هیهات
بی او تنفسِ ما یک دم مباد، زهراست!

وقت مصاف مولا می‌رفت با دل قرص
می‌دید آنکه پشتش می‌ایستاد زهراست

ای شهرِ سرد و سنگی بی مهری و دو رنگی
آنکه تو را درآورد از انجماد زهراست

ما را یتیم کرده آن کس که زد به رویش
یک عمر گریه زهرا  یک عمر داد زهراست

هیزم به روی هیزم  تا دید گفت مقداد
اینکه به پشت در هست ای قومِ‌عاد  زهراست

گردیده بود قنفذ  همدست با مغیره
آنکه میان این دو  در خون فتاد زهراست

#ناصر_دودانگه
#شعر_شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا_س
#حسن_لطفی
@hadithashk

حدیث اشک

04 Dec, 16:35


افتاده از پا از غم افتادنش بود
جان داد آنکه شاهد جان دادنش بود

آتش زده بر هستی اش داغ جوانی
فریاد زد اسماء بریز آب روانی

شرمندگی را در نگاه حیدر آورد ...
این غسل ، یک فتاح را از پا در آورد

دست علی باز است، این اوج محن بود
حالا به دست فاطمه بند کفن بود


گفت ای سفرکرده ، ببین اشک یلی را
یار علی جان دادی و کشتی علی را

امشب شکسته دیدمت نخل امیدم
غسلت نفسگیر است ای گیسو سپیدم

درد و دل من مختصر باشد عزیزم
غسال دیدی محتضر باشد عزیزم ...

دیدی رسید از غصه ات دستم به زانو ....
در کندم اما دل نکندم از تو بانو ....

محروم کردی مرتضی را از وجودت ...
دق دادی ام امروز با روی کبودت ...


امشب کسی مانند من بی بال و پر نیست
مستأصلم من، دفن کار یک نفر نیست
#فاطمیه
#شعر_شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا_س
#ناصر_دودانگه
@hadithashk

حدیث اشک

04 Dec, 10:54


دیدی غمش آخر علی را خون جگر کرد
قرآن بخوان اسما که قرآنم سفر کرد

هرچند ساکت بود دلگرمی من بود
با رفتنش دیگر مرا بی بال و پر کرد

یادم نرفته بین محراب عبادت..
با آرزوی مرگ شب ها را سحر کرد

خون مردگی چشمهایش را ندیدم
از بس که پیش محرمش چادر به سر کرد

بیدار بود از درد اما دم نمیزد
با دردهای پیکرش مردانه سر کرد

غسل تن حوریه ی زخمی چه سخت است
از شرم آبم کرد من را محتضر کرد

مسماررا کج کرد تا که من بمانم
در پشت در پای علی سینه سپر کرد

دلشوره و دلواپسی آمد سراغش
هروقت که به معجر زینب نظر کرد..
#شعر_شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا_س
#فاطمیه
#شام_غریبان
#سید_پوریا_هاشمی
@hadithashk

حدیث اشک

04 Dec, 09:38


خونه بی لبخند زهرا   آسمون بی ستاره ست
اینو حیدرت می دونه   دنبال یه راه چاره ست
بعد زندگیِ با تو  به چی دل خوش کنه حیدر
قلب من رو کن تصور  وقتی زینب میگه مادر
با چی حالت خوب می شه ای   فدای اون ناز ابروت
جون محسنت نگی که   با نگاه به چوب تابوت
کی گمون می کرد یه روزی   عوض گهواره ساختن
برا تو تابوت بسازم   توو حیات خونه ام من
شبا می پرم ز خواب با  صدا خس خس نفس هات
دیگه بی عصا سه ماهه   نمی تونی پاشی از جات
با خداحافظی تو   جلو چشمام مرگ و دیدم
مثله اون روز پشت در که   عبامو روتو کشیدم
سپرم شدی تلافی  اُحد و زخمای بسیار
اون نود تا زخم کجا و   پهلو و شکاف مسمار
شنیدم که توو حکومت  قنفذ از خراج معافه
اشک من میگه که این کار  مزد ضربه ی قلافه
قلاف قنفذ چه جوری   جلو چشمام با تو لج کرد
میخ در که داغ شد و بعد   راهشو به پهلو کج کرد
با فشار درب و دیوار  داغ محسن و چشیدی
نمی دونم که چه جوری   میخ و از پهلوت کشیدی
ناحلةُ جسم تویی که   چیزی از تنت نمونده
ردِ پنجه ی کیه که  رُخ ماهتو پوشونده
در و با هیزم سوزوندن  آتیشا به بازوت افتاد
بعد این که در شکستش   افتادی و در روت افتاد
#فاطمیه
#شعر_شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا_س
#حسن_کردی
@hadithashk

حدیث اشک

04 Dec, 06:37


درد و داغ و غم به جان مرتضی افتاده بود
خنده دیگر از لب شیر خدا افتاده بود

با که گویم در میان ازدحام دشمنان
دست و پای فاطمه در زیر پا افتاده بود

فاطمه در زیر در بود و میان شعله سوخت
بین دود و شعله زهرا از صدا افتاده بود

دومی با چل نفر از روی آن در رد شدند
محسن آن لحظه نمی‌دانم کجا افتاده بود

در هجوم و حمله نامحرمان بر بیت حق
روی ناموس علی تنها عبا افتاده بود

یک طرف از گونه‌اش رد کبودی‌های دست
یکطرف هم ردّ دست کوچه‌ها افتاده بود

درد صورت دارد و تاب غذا خوردن نداشت
مادر سادات از آب و غذا افتاده بود
#فاطمیه
#شعر_شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا_س
#محمود_اسدی
@hadithashk

حدیث اشک

04 Dec, 06:30


ای همیشه سایه ات روی سر ما فاطمه
ما نبودیم و تو بودی مادر ما فاطمه

بعد بسم الله تنها بوده اسم اعظمت
صفحه صفحه زینت هر دفتر ما فاطمه

جان مولا لحظه ای هم چشم از ما برندار
تو فقط هستی در عالم یاور ما فاطمه

زندگی ما پر از بنده نوازی های توست
ای دوای درد اول آخر ما فاطمه

ترس از روز قیامت با تو بی معنا بُوَد
ای تمامی دلخوشی محشر ما فاطمه

ما از اول شغلمان بوده گدایی درت
تو بیا در لحظه های آخر ما فاطمه

ما کجا خدمت به آقازاده های تو کجا
نوکران خانه ی تو سرور ما فاطمه

بر رضای دیگران اصلا نداریم احتیاج
تا رضای توست شاه کشور ما فاطمه

ما کجا و وصف تو وقتی که پیش حضرتت
تا کمر خم می شده پیغمبر ما فاطمه

شیعه خیلی زیر دین بازوی مجروح توست
ای دلیل ذکر حیدر ، حیدر ما فاطمه
#فاطمیه
#شعر_شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا_س
#محمد_حسین_رحیمیان
@hadithashk

حدیث اشک

21 Nov, 12:38


گرفت از من توان راه رفتن را غم ات زهرا
تنم در آتش افتاده ز روی مبهم ات زهرا

خمیدی و خمیدم هر دو مثل هم شدیم اما
تو از پهلوی مجروح و من از قد خم ات زهرا

تو روی از من گرفتی نشکنم از دیدن رویت
شکستم در خودم با آه و اشک نم نم ات زهرا

دو دستی که در خیبر ز جا کنده است میبینی ؟
ندارد تاب ، گیرد اشک چشم همدم ات زهرا

ستون خانه ام بودی تو ، لرزیدی و افتادی
ببین لرزه به سر تا پایم از عمر کم ات زهرا

همه رفع امور طفل هايت با خودم اما
بیا بر یاری ام  بر جسم طفل درهم ات زهرا
#فاطمیه
#شعر_شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا_س
#داریوش_جعفری
@hadithashk

حدیث اشک

21 Nov, 07:49


محشر همان ساعت که تن به نیزه دادی بود
آن لحظه که بر گونه ات از زین فتادی بود

یا که همان ساعات حمله به حرم، که تو
با یاری نیزه شکسته ایستادی بود

ای خاک عالم بر سر دنیای بعد از او
محشر زمانی که پسر از دست دادی بود

پیر و جوان در کشتنت همدست هم بودند
در قتل صبرت بین دشمن اتحادی بود

حجم سلاحی که ته گودال افتاده‌ست
حتی برای قتل یک لشکر زیادی بود

آنقدر آهسته قدم روی تنت می زد
گویا برایش سیر در عرش امر عادی بود

اصراف در قتل تو کرده کوفی نامرد
اینگونه کشتن با چه حکم و اجتهادی بود؟

یک تن نگفت ای شمر بعد از کشتنش دیگر
پیش نگاه خواهرش چه جای شادی بود

غارتگران را دست پر به کوفه برگرداند
جسمت برای دشمنان باب مرادی بود

می‌ریخت خون تازه از حلق تو بر نیزه
چل منزل از کیفیت ذبح تو یادی بودی

معنا ی آیات تو را بر نی نفهمیدند
در شام و کوفه حافظان بی سوادی بود

با دیدن حال ربابت شامیان گفتند
ذبح گلوی اصغرش دیگر زیادی بود
#گودال
#فاطمیه
#شبهای_جمعه
#گروه_شعر_یا_مظلوم
@hadithashk

حدیث اشک

21 Nov, 07:46


همدست شد مسمار با دیوار، با در
در بین دود و شعله گیر افتاد، مادر

حال و هوای خانه یکباره عوض شد
افتاد روی مادر ما بی‌هوا در

باید بسوزد در هوای شمع اما...
این بار سوزانده پَرِ پروانه را در

در پیشِ رو زهرا نبود؟ ای بی حیا میخ
در پشتِ سر زهرا نبود؟ ای بی حیا در

از آن زمان که مادر ما را زمین زد
ما بچه‌های فاطمه قهریم با در

از پا درآوردند آخر مرتضی را
دیوار، آتش، کوچه و همسایه‌ها، در

مسمار شد سر نیزه و تیر سه شعبه
در کربلا باقی چوبش شد عصا، در

در کربلا زینب گلی گم کرده بود و
می‌گشت در گودال دنبال برادر
#فاطمیه
#شعر_شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا_س
#گروه_شعر_یا_مظلوم

@hadithashk

حدیث اشک

21 Nov, 07:37


خاموش مکن شمع شب انجمنی را
ای زخم دگر زجر مده همچو منی را

منظور من از پلک زدن عرض سلام است
تن خسته ندارد رمق دم زدنی را ...

بگذار نفس تازه کنم،  درد  حیا کن
آزار مده شب به شب  آزرده تنی را  


گفتم به مزاری که ندارم بنویسند
چل مرد گرفتند نفس های زنی را

بعد از غم پیغمبر و محسن ، شب آخر
دل گفت شبی گریه کنم بی کفنی را ...

ای کاش نلرزی سحر آخرم، ای دست
تا هدیه کنم بر پسرم  پیرهنی را ...
#فاطمیه
#شعر_شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا_س
#ناصر_دودانگه

@hadithashk

حدیث اشک

20 Nov, 14:00


پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله می‌فرمود:
فاطمه در باطن حوریه است و در ظاهر انسیه؛
او از نور خدا و پیش از آسمان و زمین، خلق شد.
زیر ساقِ عرش مکانش بود و حمد و تسبیح خدا، طعامش...

جلاء العیون، صفحه ۱۵۷
#کلام_معصوم
#فاطمیه
@hadithashk

حدیث اشک

20 Nov, 12:39


حیدر و هرکس داره بی نیازه
عالمیه عالم بی نیازی ...
نه ساله من چیزی ازت نخواستم
الان میخوام تابوتمو بسازی


بهت نگفتم چرا رو گرفتم
به غیرتت بر نخوره عزیزم
از رو لباسم منو غسل بدی کاش
پیکرم از زخمه پره عزیزم ...


مرگم رو خواستم با دله شکسته
خدا هم این حاجتو زود بهم داد
النگوهامو به فقیرا دادم ...
غلاف یه دستبند کبود بهم داد


وصیتای فاطمه زیاد نیست
خبر دارم آخه دل تو خونه
تابوتمو یه کم هلال درست کن
کسی نبینه قامتم کمونه ....

از پر کاه سبکترم می خواستم
به شونه هات فشار نیاره جسمم
ببخش اگه موقع غسلم علی
اشک چشاتو در میاره جسمم ...


دستای من بالا نمیاد امروز
مشکل دست منو حل کن علی
دلش برای بغلام تنگ نشده
دخترمو به جام بغل کن علی


بالا سر حسین شبا آب بزار
شونه ی موهای سرش با زینب ...
بوسه گرفتن از چشاش با توئه
بوسه ی زیر حنجرش با زینب ....
#شعر_شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا_س
#فاطمیه
#ناصر_دودانگه

@hadithashk

حدیث اشک

20 Nov, 12:38


تو را از عرش آوردند تا که همسرش باشی
زمان پر گرفتن تا خدا بال و پرش باشی

تو را از عرش آوردند وقت خطبه ی حیدر
به جای هر کسی که نیست پای منبرش باشی

تو را از عرش آوردند تا در یک زمان یکجا
نمایی از خدا و انبیاء و حیدرش باشی

تو را از عرش دستان خدا آورد اینجا که
دلیل برتری آخرین پیغمبرش باشی

نگین عرش هستی و نگین خاتم نوری
خدا از عرش آوردت که تو انگشترش باشی

عجب آب و هوایی دارد آن جا از بهشتی که
علی ساقی کوثر باشد و تو کوثرش باشی

تو را دنیا نیاوردند که پهلو بگیری و
علی یک باغبان باشد ، تو یاس پرپرش باشی

به پشت درزمین خوردی وثابت شدبه مولا که
تو نیت داشتی در هر شرایط یاورش باشی
#فاطمیه
#شعر_شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا_س
#محمد_نجاری
@hadithashk

حدیث اشک

19 Nov, 08:01


حدیث اشک pinned «سلام و عرض ادب ان شاالله بنا داریم در کانال فایل های سخنرانی و روضه در قالب #هیئت_آنلاین منتشر کنیم تا عزیزانی که به هر علتی (بیماری و مشکلات شغلی و ...) امکان حضور در جلسات روضه رو ندارند بتوانند از این طریق فیض ببرند از بزرگوارانی که در ساخت #پادکست تخصص…»

حدیث اشک

19 Nov, 07:28


سلام و عرض ادب

ان شاالله بنا داریم در کانال فایل های سخنرانی و روضه در قالب #هیئت_آنلاین منتشر کنیم تا عزیزانی که به هر علتی (بیماری و مشکلات شغلی و ...) امکان حضور در جلسات روضه رو ندارند بتوانند از این طریق فیض ببرند

از بزرگوارانی که در ساخت #پادکست تخصص دارند
و عزیزانی که با #سخنرانی و #روضه مأنوس اند و به فایل های مربوطه دسترسی دارند
و همچنین مومنین مسلط به #فتوشاپ

دعوت به همکاری می نماییم تا ان شاالله در کنار هم به اهل بیت علیهم السلام خدمت کنیم


آیدی جهت همکاری:
@Zzz310



ضمنا عرض ارادت ها فی سبیل الله و در جهت خدمت به اهل بیت بوده و فاقد منافع تجاری و شخصی میباشد


یا علی

حدیث اشک

19 Nov, 03:56


می آید استجابت اگر پیشواز تو
فخر خداست محفل راز و نیاز تو

محراب خانه نورُ علی نور می‌شود
از جانماز و وصله ی چادر نماز تو

فهم بشر به ساحت درکت نمیرسد
پنهان شده به دست خداوند راز تو

این آن حقیقتیست که کتمان نمیشود
غیر از علی نبوده کسی هم‌ تراز تو

ای ساده زیستی تو تدریس بندگی
ای شوکت بهشت گلیم جهاز تو

نامت سلام داشت قیامت قیام داشت
زنده است آن شهادت تاریخ‌ ساز تو

محشر که اختیار شفاعت به‌دست توست
داریم ما امید به برگ جواز تو
#فاطمیه
#شعر_شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا_س
#محمدحسن_بیات‌_لو

@hadithashk

حدیث اشک

19 Nov, 03:55


ندیده بود از ما غیر خوبی
همونی که رسید بعدش لگد زد
نه اینکه من بگم ، تو نامه گفته
جدای از لگد ، حرفای بد زد

چقدر آتیش آوردن پشت در که
تموم خونمون خاکستری شد
تمومه خونواده غصه دارن
چراغ زندگیمون بستری شد

یه دنیا خستگی رو شونه هاشه
واسه اینه نمیتونه بخوابه
دقیقا حالت خواب و بیداریش
شبیه فردای طفل ربابه

دوتا از برگ گل نازک تری که
یکیشون میخ یکیشون تیر خورده
به این زخم گلو و زخم سینه
میاد که انگاری شمشیر خورده

نوه مادر بزرگ و دوست داره
علی اصغر میمیره واسه زهرا
هزارتا هم شباهت داشته باشن
یه فرقی هست که گریه ام میره بالا

به قبر فاطمه نیزه نخورده
علی رو نیزه ها بیرون آوردن
لبای خشک و خونیش رو که دیدن
همه پایین نیزه اش آب خوردن
#شعر_شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا_س
#فاطمیه
#علیرضا_وفایی_خیال
@hadithashk

حدیث اشک

18 Nov, 18:31


دوباره گریه کردی زیر چادر
کی قلب نازک تو رو شکونده
شبیه شمعی که می سوزه نم نم
تموم شدی چیزی ازت نمونده ...

قداستی داشت در خونه ی تو
آتیش زدن ، مقدسی نمونده
تموم شهر تو کشتنت شریکن
برم به کی بگم، کسی نمونده

اونایی که تورو زدن تو کوچه
سمت دارن ولی ندونی بهتر
تو دنیایی که قنفذ و مغیره
عزیزشن ، همون نمونی بهتر ...

یه حرفایی شنیدم از تو امروز
دلم از این حرفا داره می پاشه
گفتی بساز تابوتمو‌، رو چشمم
فقط چرا گفتی خمیده باشه ...

فردا شب این موقع ها من موندم و
آرزوهای رفته زیر خاکم...
فردا باید بیام سر مزارت
پهلو شکسته ی اسیر خاکم ...

فردا شب این موقع رو سنگ غسلی
هی پا میشم می بینمت می شینم
نگفتی از من چرا رو گرفتی
فردا که غسلت دادنی می بینم

یادت باشه وقتی باباتو دیدی
بگو که دنیا واسمون عذاب بود
بگو تو رو می زدنت تو کوچه
به دستای حیدر تو طناب بود
#شعر_شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا_س
#فاطمیه
#ناصر_دودانگه

@hadithashk

حدیث اشک

18 Nov, 04:32


از دعای فاطمه عیسی مسیحا دم شده است
زیر پای هاجر و طفلش زمین زمزم شده است

از دعای فاطمه برگشت نور دیده اش
پیرُهن بر چشم یعقوب نبی مرهم شده است

با دعای فاطمه بخشید آدم را خدا
از دعای فاطمه است آدم اگر آدم شده است

نوح عمر خویش را از حضرت زهرا گرفت
عمر زهرا مصلحت بوده است اگر که کم شده است

انتخاب حضرت زهرای اطهر بوده است
حضرت عباس اگر که صاحب پرچم شده است

راست قامت می‌شود در پیش مخلوق خدا
آن کسی که قد او در پیش زهرا خم شده است

فاطمه نوری که در صلب پیمبر جا گرفت
نوری از نور خدا که دختر خاتم شده است

از غم دنیا و عقبی تر نگشته دیده اش
هر کسی که گوشه ی چشمش برایش نم شده است

ارزش اشک بر او را ما چه میدانیم چیست
ظاهرا یک قطره اما در حقیقت یم شده است

عشق زهرا و علی حبل المتین عالم است
دین ما با رشته های پنج تن محکم شده است

اشک او را غیر سجاده ندیده کس ولی
بعد پیغمبر گل او غرق در شبنم شده است
#فاطمیه
#شعر_مدح_حضرت_زهرا_س
#بهمن_ترکمانی
@hadithashk

حدیث اشک

17 Nov, 17:53


عشق خداست عاشق زهرا خدای اوست
این شعر اگر قبول کند در ثنای اوست


تطهیر واژه ، شرط شروع قصیده است
در مدح بانویی که حسن خاک پای اوست

نور دل محمد و تاج سر علی ست
خاک درش ابوذر و سلمان گدای اوست

بالله علی و فاطمه یک روح واحدند
زهرا فدای حیدر و حیدر فدای اوست

فرزند او به سن کمش هم بزرگ ماست
در هر دل شکسته در عالم هوای اوست

زهرا دلش شکست ، پدید آمد انکسار
این اشک ما نواده ای از اشکهای اوست

زهراست مستند ، به سند احتیاج نیست
باغ فدک کم است ، دوعالم برای اوست


این در ،چه سالم و چه شکسته امید ماست
اکسیر جاودانه ، غبار سرای اوست


در انتظار خوردن پایی به در مباش
ای اهل گریه روضه ی زهرا دعای اوست

گویا به خانه آمدنش هم نشسته بود
یک طفل پیر ، باخبر از ماجرای اوست

زهرا اراده کرد که پیر علی شود ...
تابوت شرمسار غم انحنای اوست
#فاطمیه
#شعر_شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا_س
#ناصر_دودانگه
@hadithashk

حدیث اشک

17 Nov, 17:43


به قلم
#سید_صادق_رمضانیان
به نفس
#کربلایی_حسین_فروغی
#فاطمیه

@hadithashk

حدیث اشک

17 Nov, 06:55


کند خونین جگر با خون کتابت
امان از ظلمت جهل جماعت

پس از قتل پیمبر «إِنْقَلَبْتُمْ»¹
شد امّت عازم عصر جهالت

به تیغ فتنه -دست نحس ابلیس-
خلافت را جدا کرد از امامت

شد اندر آتش اهل سقیفه
نصیب حضرت محسن شهادت

ز دنیا دست خود را شُست زهرا
ز فرط بوسۀ پای جراحت

به مَجْرَم² چون که مُجْرِم باز آید
رسیدند آن دو تن بهر عیادت

یقین در این عیادت نکته‌ای بود
که کرد از بهر آن -حیدر- شفاعت

سلام آن دو را پاسخ نیامد
مسلمان، کی کند کافر اجابت

ز آنان جان خاتم روی گردان
زبان چرخاند از بهر ملامت:

منم آنکس که در شأنم نبی گفت
به اهل و امّت خود با صراحت

که زهرا [بضعةٌ‌منِّی]ست مردم
مبادا از شما بیند خسارت...

به تصدیق آمدند از بهر آن صدق
که آری، گفت بر ما این عبارت!

عقیق خاتم احمد خروشان
گرفت از جمع حضار این شهادت

که -اینان اذیت زهرا نمودند-
وزین دو، تا ابد دارم برائت

• مهموم همدانی
۱- أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَىٰ أَعْقَابِكُمْ آل‌عمران۱۴۴
۲_ محل جرم
#شعر_شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا_س
#فاطمیه
@hadithashk

حدیث اشک

16 Nov, 19:22


آنکه پیوسته حسادت بر گل بی خار کرد
عاقبت یار مرا کشت و مرا بی یار کرد

دیدن زهرا همه غم‌ها ز قلبم می‌ربود
نگذرد حق زآنکه محرومم از این دیدار کرد

با که گویم ای خدا در سن هجده سالگی
تکیه گاهم پیش چشمم تکیه بر دیوار کرد

بشکند آن دست سنگینی که بین کوچه ها
بس که سیلی زد دو چشم همسرم را تار کرد

پیرهن می‌شد پر از خون هر نفس که می‌کشید
وای من با سینه‌ی حورا چها مسمار کرد

بعد زهرا ارثیه بر طفل دردانه رسید
خصم بر طفلِ سه ساله، کینه ی بسیار کرد

گفت بابا در بیابان، تازه خوابم برده بود
با لگد زجرِلعین آمد مرا بیدار کرد

شائق! آن کس که به دل داغ نگارم را گذاشت
زینبم را خون جگر در کوچه و بازار کرد
#فاطمیه
#شعر_شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا_س
#محمود_اسدی
@hadithashk

حدیث اشک

16 Nov, 17:49


پاکی آبها همه از پاکی تو است
باید که آب را تو دهی غسل فاطمه
#تک_بیتی
#بهمن_ترکمانی
#فاطمیه
#شعر_شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا_س
@hadithashk

حدیث اشک

16 Nov, 17:33


"بستری بود ولی هم سخن خوبی بود"
حال با جای پر از خالی او ما چه کنیم؟
#تک_بیتی
#شعر_شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا_س
#فاطمیه
#بهمن_ترکمانی
@hadithashk

حدیث اشک

16 Nov, 14:16


باز ما را می‌خرند اهل کرم زهرا که هست
می‌رسد از دست خوبان دَم‌به‌َدم زهرا که هست

این و آن گفتند روی ما حسابی باز کن
گفتم آنان را: چه غم از بیش و کم زهرا که هست

راهِ ما را فاطمه ترسیم کرده، بعد از این
برنمی‌گردیم حتی یک قدم زهرا که هست

عاقبت دنیا به زیر بیرق ما می‌رود
تاکه می‌سازیم نقش هر علم زهرا که هست

آنکه دارد بیم، همخون من و تو نیست نیست
شیعه پیروز است، بر شامِ ستم زهرا که هست

مستحق یک زیارت نیستیم اصلاً، ولی
نه، نمی‌گردیم دلتنگِ حرم زهرا که هست

سفره‌ی ما نیست خالی، مادریش را ببین
می‌رسد پشت هم از آلِ کرم زهرا که هست

یک مدینه دشمنِ نام علی بود و علی..
..روز و شب می‌گفت ای دنیای غم زهرا که هست

بعد زهرا مادرِ این خانه دیگر زینب است
دشمنش فریاد می‌زد پشت هم زهرا که هست

بعد از این جانی ندارد مرتضی زهرا که نیست
رفت و ای دنیا ندانستی تو هم زهرا که هست
#فاطمیه
#شعر_شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا_س
#حسن_لطفی
@hadithashk

حدیث اشک

15 Nov, 17:29


حالِ جانسوز امیرالمؤمنین علیه‌السلام به هنگام غسل پیکر مطهر صدیقه کبری سلام‌اللّه‌علیها از زبان همسایه آن حضرت...

در برخی از نقل‌ها آمده است:
شخصی به نام «ورَقة بن عبدالله» گوید:
خانه من در همسایگی خانه امیرمؤمنان علی علیه‌السلام بود؛ در همان شبی که صدیقه کبری سلام‌اللّه‌علیها از دنیا رفت، من در خانه بودم که،

فإذًا سَمِعتُهُ يَبكي بُكاءً عٰاليًا لَمْ أعهِدْ نَظيرَهُ مِنهُ.
ناگهان شنیدم مولا علی علیه‌السلام با صدای بلند شروع به گریه‌کردن نمود که تا آن زمان، به خاطر ندارم که علی علیه‌السلام اینگونه گریه کرده باشد!

فَتَعَجَّبتُ مِنهُ و قُلتُ:سُبحانَ اللّه!أ هٰكذا يَصنَعُ عليٌّ عليه‌السّلام مَع! شِدّةِ صَبرِهِ و حِلمِهِ و سُكونِه‌؟!
بسیار تعجب نموده و با خود گفتم: سبحان الله! علی علیه‌السلام با آن همه حلم و صبر و آرامشی که داشت، چرا اینگونه گریه می‌کند؟!

پس از خانه بیرون آمده و به پشت خانه او رفته و دقّ الباب کردم؛

فَخَرَجَ و دُموعُهُ تَسيلُ مِنْ عَينَيهِ مِنْ دُونِ اِنقطاع.
پس امیرالمومنین علیه‌السلام از خانه بیرون آمد، در حالی که سیل اشک از چشمانش جاری بود و سیلان اشکش، تمام نمی‌شد.

عرضه داشتم: یا ابالحسن! مردم عرب خوب نمی‌دانند که مردی در فقدان همسرش اینگونه بی‌تابی کند؟! در اینجا بود که امیرالمؤمنین علیه‌السلام به من فرمودند:

يا وَرَقة! لَمْ أبكِ لِفَقدِها بَلْ رَأيتُ آثارَ الرَّفَسَةِ و السّياط‍‌َ في يَدِها و جَنبِها. فَهٰكذا تُحشُرَ يَومَ القِيامَة و تَلقَى اللّهَ.
ای ورَقه! گریه من از فقدان زهرا سلام‌الله‌علیها نیست؛ بلکه به هنگام غسل آثار ضربه‌های لگد و تازیانه‌ها را در دست و پهلوی او دیدم؛ فاطمه سلام‌الله‌علیها با همین حال روز قیامت محشور می‌شود و به ملاقات پروردگار می‌رود.

الهجوم علی بیت فاطمه سلام‌الله‌علیها ، ص۳۳۸، (به نقل از منابع خطی)
#فاطمیه
#غسل_کفن

@hadithashk

حدیث اشک

15 Nov, 13:39


شب بود و از خون‌گریه‌هایش ماه می‌سوخت
عکس علی در چاه بود و  چاه می‌سوخت

تنهاست...، دارد می‌کشد آب، آب نه اشک
تا پیش زهرا آب هم در راه می‌سوخت

از بس‌که آتش داشت در سینه عرق داشت
می‌خواست تا آهی کشد که آه می‌سوخت

تنها خیالی را میانِ خانه می‌شست
طوری که پیش او رسول‌الله می‌سوخت

اسما بریز آب روان باید بشوید
آن خانمی را که در آن درگاه می‌سوخت

عمداً فرستاده حسن را سوی سلمان
از بسکه با  اُماه یا اُماه  می‌سوخت

در بینِ دندان  آستین را داشت زینب
خود را حسینش گاه می‌زد گاه می‌سوخت

دستش به پهلو زد ،سرش را زد به دیوار
از زخمهای همسری همراه می‌سوخت

دستش به بازو خورد ای لعنت به قنفذ...
می‌زد نفُس می‌گفت: یافتاح  می‌سوخت

خون می‌چکد از سنگِ غسل، از شانه، تابوت
در زیر کوهِ داغ گویا کاه می‌سوخت


از علقمه هم آب را می‌بُرد عباس
در بین گهواره لبی جانکاه می‌سوخت

با مَشک، سقا در میان راه می‌ریخت
بی آب سقا  در میان راه می‌سوخت

با سر عمو اُفتاد زهرا بود و می‌دید
در شعله  زُلفِ خیمه‌های شاه می‌سوخت

آتش، حرامی، تازیانه، چنگ، سیلی
گیسوی طفلی رو به قربانگاه می‌سوخت

وقتی سرش را دید کج خورده به نیزه
زینب تمام راه  با این ماه می‌سوخت
#فاطمیه
#شعر_شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا_س
#حسن_لطفی
@hadithashk

حدیث اشک

15 Nov, 12:05


نشستم کنارت
که من رو ببینی
میخوام تا که از جات
بلند شی بشینی

نشستم کنارت
عزیزم نگام کن
شبیه گذشته
بخند و صدام کن

تو اصلا نباید
تو بستر بمونی
مگه قول ندادی
با حیدر بمونی

عجب روزگار
خوشی پیش رو بود
تو ذهن منو تو
چقد آرزو بود

ببین بچه هامون
دارن اشک میریزن
تو رو جون اینها
که خیلی عزیزن؛

عزیزم بلند شو
تو باید بمونی
تو باید غمای
علی رو بدونی

من آروم میگیرم
تو بشکن سکوتو
کی گفته که از من
بپوشونی روتو؟

من افتادم از پا
تو رنگت پریده
چرا زندگیمون
به اینجا کشیده!

چرا با اشاره
جوابم رو میدی
دوباره با اشکات
نگو دل بریدی

نگات میگه دیگه
نمیخوای بمونی
عزیزم بلند شو
تو خیلی جوونی


هنوزم لباسات
پر از بوی دوده
چرا زیر چشمات
سیاه و کبوده

برا من یه کابوس
همین بود یه روزی
ببینم تو بستر
تو داری میسوزی

عزیزم بلند شو
علی رو نگاه کن
پاشو زندگیتو
بازم رو به راه کن

دلم روشنه تو
بلند میشی ازجا
منو بچه هارو
نمیزاری تنها

لباساتو زهرا
دوباره عوض کن
بلند شو برامون
بازم پخت و پز کن

خودم خوب میدونم
که بی جونه دستت
واسه موی زینب
بگیر شونه دستت

دره نیمه سوخته
شده آینه ی دق
بهت قول میدم تا
بشه مثل سابق

میخوام زندگی رو
باز از نو بسازم
میخوام زندگی رو
برا تو بسازم

دیگه از غمامون
نمونده نشونی
عزیزم بلند شو
تو باید بمونی
#شعر_شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا_س
#فاطمیه
#صادق_اویسی
@hadithashk

حدیث اشک

15 Nov, 11:17


#سید_حسین_مومنی
#فاطمیه
#چادر_حضرت_زهرا_س
@hadithashk

حدیث اشک

15 Nov, 11:08


شمعی و من دور سرت پروانه زهرا
سوسو مزن اینقدر در کاشانه زهرا

باشد، رخت را پشت پوشیه نهان کن
اما نرو اینگونه از این خانه زهرا

آن خانه ای را که نباشی در میانش
فرقی ندارد هیچ با ویرانه زهرا

قامت کمان گردیدنت ثابت نموده
ماندی به پای عشق من مردانه زهرا

من تازه فهمیدم چه آمد بر سر تو
وقتی نشد موی حسینم شانه زهرا

با اینکه با رفتن عجینی ، " کلّمینی "
آماده‌ی کوچی چه بی صبرانه زهرا

ای یاس پرپر گشته‌ی هجده بهارم
شد واژگون عمر تو از پیمانه زهرا

آیا خبر داری که در این چند مدت
در شهر پیغمبر شدم بیگانه زهرا ؟!

ذکر قنوتت مرتضی را پیر کرده
دیگر مگو "عَجِّل وَفاتی"جانِ زهرا
#فاطمیه
#شعر_شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا_س
#عرفان_ابوالحسنی
@hadithashk

حدیث اشک

15 Nov, 10:05


ای سوره کوثرم زمین گیر شدی
با ضرب غلاف تیغ تفسیر شدی
وقتی که تو را زنان عیادت کردند
گفتند که زهرا چقدَر پیر شدی
#فاطمیه
#فاطمیه
#امیررضا_فرجوند
@hadithashk

حدیث اشک

15 Nov, 09:40


#شهادت_حضرت_مادر
#فاطمیه
@hadithashk

حدیث اشک

15 Nov, 08:23


مرو جوان علی، بر لبم دعا مانده
ببین امام غریب تو از صدا مانده

پرستویم شده از کوچه، کوچ تو آغاز
شکسته بال شدی و پرت جدامانده

تنی که سوخته را من چگونه غسل دهم
تیممت بدهم چون که زخم وامانده

بگو چکار کنم خون نریزد از سینه
برای بستن این زخم، مرتضی مانده

نرفته است ز یادم که می‌زدم فریاد
لگد نزن که گلم بین شعله‌ها مانده

به کوچه همنفسِ من، نفس نفس می‌زد
یکی نگفت که زهرا به زیر پا مانده

تو را زدند و زدن‌هایشان تمام نشد
هنوز قصه گودالِ کربلا مانده

حسین نیزه که می‌خورد زیر لب می‌گفت
که تازه ضربه‌ی سیلیِ بی‌هوا مانده
#شعر_شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا_س
#فاطمیه
#محمود_اسدی
@hadithashk

حدیث اشک

15 Nov, 08:19


دختر ناز تو بودم که پس از رفتن تو
جای ناز از سر من موی کشیدند پدر
#بهمن_ترکمانی
#روضه
@hadithashk

حدیث اشک

15 Nov, 08:09


آدم همه دم فدایی فاطمه است
محتاج گره گشایی فاطمه است
ایوان نجف اگر صفایی دارد
مدیون هنر نمایی فاطمه است
#فاطمیه
#وحید_عظیم_پور
@hadithashk

حدیث اشک

14 Nov, 22:36


چشم بد خونمو آتیش کشیده
همه زندگی مونو بهم زده
میشه واسه حیدرت دعا کنی
فاطمه حال دلم خیلی بده

آخه کی فکرشو میکرد یه روزی
دیدن خنده هات آرزوم بشه
بغضتو نخور علی دق میکنه
حرف بزن بذار دلت آروم بشه

می دونم وقتی که حرف نمی زنی
داری فکر پر کشیدن می کنی
مگه تو چند سالته که اینجوری
همش آرزوی مُردن می کنی

قول میدم اگه بمونی پیشمون
دوباره زندگی روبراه میشه
ماه شب های غریبی منی
تو بری روزگارم سیاه میشه

چی میشه یکم دیگه بمونی و
دوباره قلب علی رو شاد کنی
دخترامونو خودت عروس کنی
پسرامونو خودت دوماد کنی

زینبُ ببین نشسته یه گوشه
با چه بغضی زل زده به ما دوتا
گریه میکنه آروم آروم میگه
مادرم زنده بمونه ای خدا

اشک چشم ام کلثومُ ببین
دل آسمونو آتیش میزنه
گریه های بی امون دخترا
بخدا قلبمو از جا میکَنه

فاطمه حالا که رفتنی شدی
حالا که میخوای بری از پیش من
وعده ی دیدارمون یادت نره
اونجا که افتاده جسم بی کفن

دم قتلگاه بیا ، منم میام
واسه بچه مون یکم گریه کنیم
وقتی جسمش میره زیر دست و پا
دم بگیریم و باهم گریه کنیم

پیرهنی که دوختی با دست خودت
از تنش در میارن تو قتلگاه
سینه ای رو که بابات بوسه میزد
روی اون پا میذارن تو قتلگاه
#فاطمیه
#شعر_شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا_س
#پوریا_باقری
@hadithashk

حدیث اشک

14 Nov, 22:24


کار از کار گذشته بود و
مادر را از دست داد بودند.
کف پای او را میبوسید،
و با گریه میگفت:
مادر، من پسرت حسین هستم!
قبل از اینکه قلبم پاره شود و بمیرم،
با من حرف بزن...
مقتل‌مُقرّم، ص۲۳۵
#روضه
#فاطمیه
@hadithashk

حدیث اشک

14 Nov, 13:55


خانه‌ را بر سرم از داغِ خود آوار مکن
جارو از فضه مگیر آب شدی کار مکن

تب مکن  لرزه مکن  خوب شو و  خواب برو
لب مگز  حرف بزن  دردِ خود انکار مکن

نان نپز  خاک مگیر  آرد مکن  راه مرو
بسترت جمع مکن  کار به اصرار مکن

به خود از درد مپیچ  آب مشو  چهره نگیر
بغلی باز کن و  حالِ حسن زار مکن
 
نفسی آب بنوش  آه مکش  سرفه مکن
زخمِ خود تازه مکن  مقنعه خونبار مکن

نفسم حبس نمان  آینه‌ام خورد مشو
قسمتم خنده‌ی  نا‌مردمِ بی‌عار مکن

حرفِ تابوت نزن  باز وصیت ننویس
یاد محسن نکن و بر جگرم خار مکن

گفتمت فاصله‌گیر  آتش و بغض و لگد است
حرفی از من نزن و  تکیه به دیوار مکن

گفتم ای در مشکن  شعله نزن  سینه مسوز
زخم،  مسمار مزن  آه که مسمار مکن

بقچه را باز مکن  باز کفن را مشمار
صحبت از غسلِ تن و نیمه‌شبِ تار مکن

دست لرزان و نخ و سوزن و چشمِ تارت
آه ای یار مکن  یار مکن  یار مکن


پیراهن را بسپار و غم گودال نخور
زینبت را نشکن  صحبت دیدار مکن

زینبت زار زند دشنه‌نزن تیغ مَبُر
پیراهن را مکش و زخم تلنبار مکن

جرعه‌ای آب، لبش خشک تنش پامال است
نیزه‌ها را مشکن  این‌همه نیزار مکن

شمر برگرد، گلو را سه نفر بوسیدند
خنجرت بی‌اثر است  اینهمه اصرار مکن
#فاطمیه
#شعر_شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا_س
#حسن_لطفی
@hadithashk

حدیث اشک

14 Nov, 13:54


مستجاب ربنا هستیم با زهرا فقط
ما هم از اهل کِساء هستیم با زهرا فقط

زائر آن قبر خلوت  کاش می‌دیدم نهان
یک شب آنجا با شما هستیم با زهرا فقط

جان ما، بر وصله‌های چادر مادر قسم
ما به تو وصلیم تا هستیم با زهرا  فقط

نام ما خط خورده بود و مادرت ما را نوشت
پیش چشمت آشنا هستیم با زهرا فقط

خانه‌ی ما هیات است و بیت ما دارالعزاست
ساکن دارالشفاء هستیم با زهرا فقط

اهل عالم  غرق غلفت، گرم سرگرمی  ولی
ما در این دنیا کجا هستیم با زهرا فقط

قلب ما گرم است با نام بلند فاطمه
بیرقی در اعتلا هستیم با زهرا فقط

با دو تیغ غیرت و همت به خیبر می‌زنیم
ذوالفقار مرتضی هستیم با زهرا فقط

بارها رفتیم دوزخ، برد ما را تا بهشت
با خدا هستیم تا هستیم با زهرا فقط

زائر هر پنج تن هستیم و زوار خدا
موقعی که کربلا هستیم با زهرا فقط

سهم فرزندان بد را هم کناری می‌نهد
با خیال جمع ما هستیم با زهرا فقط

مادر است مادر است و مادر است مادر است
حال فهمیدم چرا هستیم با زهرا فقط

#فاطمیه
#شعر_شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا_س
#حسن_لطفی
@hadithashk

حدیث اشک

14 Nov, 08:39


اگر چه غرق خطا هستم و اگر چه بدم
بجز تو سنگ کسی را به سینه ام‌ نزدم

سرم به سنگ نخورده است، سر به راهم‌ کن
سر مرا بطلب تا نخورده بر لحدم

سوال اگر که بپرسی از اعتقاداتم
فقط محبت ذریه‌ی تو را بلدم

دم نماز رسیدم دم در خانه
که از قنوت نماز تو پُر شود سبدم

ولی علیست ولی بوده ای ولی علی
حدیث قدسی لولاک بهترین سندم

مقام درک وجودت طریق سِیر علیست
تو خالق عدمی و علی امیر عدم

گدای لقمه‌ی نان علی من الازلم
فقیر پشت در خانه ات الی الابدم

اگر تراب قدوم ابوتراب شوم
سپرده ای که کنند از پل صراط ردم

به جز تو هیچکسی نیست شافع برزخ
به لطفِ مِهرِ تو خوب است برزخ جسدم

زمان قحطی اشک آتشم‌ دوچندان است
ببین برای تباکی چقدر در صددم

به سادگی نه که از پشت درب شعله وری
رسیده از تو به من ذکر یا علی مددم

میان روضه‌ی احراق باب و کوچه‌ی تنگ
مرا ببخش که محکم به صورتم نزدم

مسیر خانه به مسجد شده پُر از لاله
مشخص است اذیّت شدی قدم به قدم

کنار جعبه‌ی خیاطی تو گریه‌کنِ
حصیر کهنه‌ی اهداییِ بنی اسدم
#فاطمیه
#شعر_شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا_س
#گروه_شعر_یامظلوم
@hadithashk

حدیث اشک

14 Nov, 08:34


بساط خوشی‌ رو برپا می کنم
هرچی غصه باشه ، حاشا می کنم
تا یه خُرده حالتو عوض بشه
خودِ من درو به روت وا می کنم

کاش خزون باغچمونو زرد نکنه
کلبه‌ی گرممونو سرد نکنه
میشه دستمو بگیری ، راه برم...
دستِ خیبرشکنم درد نکنه

خیلی وقته پیش تو نخندیدم
بین مَردم غریبی‌هاتو دیدم
الهی تصدقت ، غم نخوری!
من خودم جواب سلامتو میدم

برا دردام بودنِ تو مرهمه
اگه جونمم برات بدم ، کمه
نگو با دستِ شکسته کار نکن
کدبانوی خونه‌اتم ، وظیفمه!

سفره ی ساده‌ی ما بی نظیره
سخته پخت و پز ولی دلپذیره
آتیش تنور کمی زیاد بشه
صورت سوخته ی من گُر می گیره

سوختنم توو شعله‌ها تو رو سوزوند
یه لگد میخ‌و به دنده‌هام کوبوند
شیشهٔ عمر تو ، من بودم علی!
پشت در شکستنم ، تو رو شکوند

فرصت شادی مُهَیّا نمیشه
دیگه زهرای تو زهرا نمیشه
همه میدونن توو سن و سال من
این‌قدر قد کسی تا نمیشه

تو خودت شاهدی که چی کشیدم
به تو خیره می شدم ، نمی دیدم
چشم اگه کم‌سو بشه ، دردسره
حسن و حسینو تشخیص نمیدم

یه گوشه نَشین واسم عزا بگیر
انتقام منو از غما بگیر
قنفذ و مغیره رو محل نده
میری مسجد سرتو بالا بگیر

دوس دارم به وعده‌هام عمل کنم
زندگی زهره ، واسَت عسل کنم
تموم حسرتِ من ، محسنَمه!
بچه امو نشد یه بار بغل کنم

نمیخوام پشتتو خم کنم علی!
داغ تازه ای علم کنم علی!
خواهشاً مرگمو از خدا بخواه
دعا کن زحمتو کم کنم علی!

#شعر_شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا_س
#فاطمیه
#بردیا_محمدی
@hadithashk

حدیث اشک

14 Nov, 05:20


بمان زهرا مرو تنها، تویی تنها طرفدارم
به خود می‌بالم از اینکه در این دنیا تو را دارم

دو دیده باز کن حرفی بزن پلکی بزن امشب
بگو که با علی هستی مرو تنهاترین یارم

هر آنکس خورد در کارش گره از من کمک می‌خواست
منم مشکل گشا اما گره افتاده در کارم

من و تو هر دو غم داریم تنها فرق ما این است
تو بر دیوار خوردی و منم که سر به دیوارم

به یاد غربتم هستی که شب تا صبح می‌گریی
اگر تا صبح می‌گریم به یاد زخم مسمارم

تو بین شعله‌ها بودی ولی من سوختم زهرا
تو را سیلی زدن اما همان دم سوخت رخسارم

تو را دیدم که می‌غلتی از این پهلو به آن پهلو
دوباره زخم سینه باز شد ای یار بیمارم

نمی‌بینم در این بستر به غیر از استخوان و پوست
تنی از تو نمانده تا که در تابوت بگذارم
#محمود_اسدی
#شعر_شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا_س
#فاطمیه
@hadithashk

حدیث اشک

14 Nov, 05:18


خورشید عالمتاب من! تابش نکردی
در خانه ات احساس آرامش نکردی
یکبار هم از شوهرت خواهش نکردی
مظلوم من! با ظالمان سازش نکردی

حتی میان بسترت هم ایستادی
زهرا عجب درسی به اهل ظلم دادی!

این زخمِ روی سینه ی تو کارِ در نیست
در شهر گشتم، مرهم درد کمر نیست
باور کن اینجا از علی مظلوم تر نیست
حالا که من تنها شدم وقت سفر نیست

کار مرا با رفتن خود زار کردی
با درد پهلو روز آخر کار کردی

میخواهد از اشکم دو دست لاغرت چه؟
چیزی بگو! آمد سر این پیکرت چه؟
گیرم لباست نو شود، آن بسترت چه؟
میخندی اما گریه های دخترت چه؟

آن پهلوان که لشکر خیبر بهم ریخت
پای وصیت های تو آخر بهم ریخت

تابوت تو آماده و تابوت من نه!
کاری اگر داری بگو، غسل و کفن نه!
در شعله ها افتاده بوده این بدن، نه؟
جای همه هست این وسط، جای حسن نه!

خیره شدن هایش به آن چادر، اشاره است
در دست هایش تکه های گوشواره است

خانم! ندیدم بین کوچه مَردی اصلاً
پیدا نکردم همدمی، همدردی اصلاً
زهرا نمی آید به من شبگردی اصلاً
فکری برای بچه هایت کردی اصلاً؟

برخیز و آن چادر نمازت را سرت کن
جان علی، چاره برای دخترت کن

لرزان شده پایم، دگر حیدر بریده
قلب برادر سوخته، خواهر بریده
روزی حسینش میشود حنجر بریده
با کُندی خنجر شود آن سر، بریده

آنجا که غیر از نیزه ها چیزی تنش نیست
دنبال سر می گردی و پیراهنش نیست
#شعر_شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا_س
#فاطمیه
#رضا_دین_پرور
@hadithashk

حدیث اشک

14 Nov, 05:17


عشق یعنی در غمش پر سوختن
از بزرگان ادب رسم وفا آموختن

عشق یعنی آتش عشقش به جان افروختن
در غمش سوزی ولی لب دوختن

عشق یعنی در پی حفظ نگار
نهراسی از در و میخ و فشار

عشق یعنی در تب عشقش بسوزی تا سحر
وقف معشوق کنی پا تا به سر

عشق یعنی یاد او در هر سخن
رد پای عشق بر روی بدن

عشق یعنی بند عشقش بر گلو
یک تنه با کل اعدا رو به رو

عشق یعنی داده ای از کف قرار
سر معشوق سلامت سر تو بر روی دار

عشق یعنی در غمش گردی تو آب
از فشار گل پدید آید گلاب

عشق یعنی گل میان خار دیدن مشکل است
داغ دیوار و در و مسمار دیدن مشکل است

عشق یعنی خار در چشم ، دیدن مشکل است
استخوانی در گلو باشد جویدن مشکل است

عشق یعنی یار را دست بسته دیدن مشکل است
نو نهال باغ را بشکسته دیدن مشکل است

عشق یعنی گرد کعبه حلقه زنّار دیدن مشکل است
سوزش قرآن میان شعله‌ ی کفار دیدن مشکل است

عشق یعنی ماه را بگرفته دیدن مشکل است
با دو چشم تار تا خانه رسیدن مشکل است

عشق یعنی شیشه را بشکسته دیدن مشکل است
ستون خانه را بنشسته دیدن مشکل است

عشق یعنی بت میان کعبه دیدن مشکل است
روی‌منبر صوت شیطان‌را شنیدن مشکل است

عشق یعنی گردن اسلام بر شمشیر دیدن مشکل است
پرچم تکبیر از دستان تکفیری کشیدن مشکل است

عشق یعنی مردم در خواب را، بیدار دیدن مشکل است
در ازای دین فروشی قیمت دینار دیدن مشکل است

عشق یعنی دیدن و لب را گزیدن مشکل است
خون جگر گشتن ولی خون را مکیدن مشکل است

عشق یعنی از حرم تا قتلگاه با سر دویدن مشکل است
عشق یعنی از قفا سر را بریدن مشکل است

روضه های کوچه و بازار را حتی شنیدن مشکل است
باغی از اخیار را، در میان بوته اشرار دیدن مشکل است

سِر مستور خدا و دیده اغیار دیدن مشکل است
بچه آهو را میان پنجه کفتار دیدن مشکل است

عشق یعنی‌هرکسی را دیدن و دلبر ندیدن مشکل است
در فراقش دردسر های فراوان را چشیدن مشکل است
#شعر_شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا_س
#فاطمیه
@hadithashk

حدیث اشک

13 Nov, 17:19


دستی از راه رسید و به رخت جا انداخت
پایی از راه رسید و جلویت پا انداخت

یکنفر که دلش از بغض علی میجوشید
ضربه‌ای زد به در خانه و در را انداخت

آتشی را به در خانه ی آب آورد و
بین دیوار و در سوخته دعوا انداخت

ضربه‌ی پای در و بی ادبی‌های غلاف
بازویت را دو سه ماهی ز تقلّا انداخت

گره انداخت به کار همه دنیا؛ آن‌که
ریسمان گردن مولای دو دنیا انداخت

در قیامت جلوی چشم همه می‌اُفتد
آنکه در کوچه تورا بین تماشا انداخت
#شعر_شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا_س
#فاطمیه
#محمدحسن_بیات‌_لو
@hadithashk

حدیث اشک

13 Nov, 16:22


سر سفره نشست و با یک آه
لقمه برداشت گفت بسم الله

گفت این لقمه ها گلوگیر است
شهر از ماتم نبی سیر است

حزن افتاده در منازل شهر
داغ پیغمبر است در دل شهر

کوه‌های غیور محزونند
چشمه های زلال دل‌خونند

کودکان شیر را نمی‌نوشند
غنچه ها رخت گل نمی‌پوشند

ذکر حسرت نشسته بر لب ماه
رحم الله علی رسول الله

خواست بعد از غذا بنوشد آب
که درآمد صدای دق الباب

کاسه از دست‌های او در رفت
پا شد از سفره و دم در رفت

کیستی وقت شب چه می‌خواهی
سائلی یا فقیر گم‌راهی

هر که را هرچه باشدش لازم
می‌رود کوچه بنی هاشم

گفت در وا کنید سائل نیست
اهل دریاست بند ساحل نیست

او خودش هاشمی‌ و نور جلی‌ست
این که پشت در ایستاده علی‌ست

مرد وقتی شنید حیدر را
رفت و وا کرد گوشه‌ی در را

لای در را گشود اما دید
ماه هم آمده‌ست با خورشید

ماه بر روی مرکب آمده است
فاطمه با دو کوکب آمده است

السلام السلام یا انصار
باری از دوش مرتضی بردار

در شب تار غربت آمده ایم
پای تجدید بیعت آمده ایم

اتفاق غدیر یادت هست
که علی شد امیر یادت هست

با علی سربه زیر بیعت باش
سربلند دم قیامت باش

پاسخ آمد ز خانه یا زهرا
دیر آورده اید بیعت را

ذکر لبیک پیش تر گفتیم
یاعلی با کس دگر گفتیم

رای ما مجلس سقیفه شده
قبل حیدر کسی خلیفه شده

گفت و در را به روی آنها بست
تشنه در را به روی دریا بست

آخر ای حاجیان بی انصاف
کعبه کی میرود به پای طواف

چشم‌های دو یار تر گشتند
دست خالی به خانه برگشتند

آتشی هم به درب خانه نخورد
زن انصار تازیانه نخورد

بیعت زور نکته ای پرت است
دست اگر با دلت دهی شرط است

میشناسم که پای بیعت زور
درِ یک خانه گشت مثل تنور

علی و فاطمه غریبانه
بازگشتند تا در خانه

فاطمه در حصار غربت شب
خواست پایین بیاید از مرکب

آه از آیینه‌ی پر از ترکش
باید او را علی کند کمکش

خواست از پهلویش بگیرد بار
دنده هایش شکسته بود انگار

بازویش را گرفت اما آه
بازویش هم کبود بود آنگاه

آه داغی کشید در شب سرد
سینه‌اش تیر میکشید از درد

نفس از سینه سخت بیرون رفت
علی آن شب به خانه دل‌خون رفت

شد پیاده به سختی از مرکب
چند سال دگر ولی زینب

ناقه‌ی بی جهاز واویلا
مرد دارد نیاز واویلا

پیش آیینه‌ی پر از ترکش
محرمی نیست تا کند کمکش

زینب آن روز خون‌جگر شده بود
چون که با شمر همسفر شده بود
#شعر_شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا_س
#فاطمیه
#وحید_عظیم_پور

@hadithashk

حدیث اشک

13 Nov, 15:15


دلداده بودی
دل را به تصمیم امامت داده بودی

زهرای اطهر
الگوی عفت بر زنان ، آزاده بودی

بخشنده بودی
حتی عروسی خودت هم ساده بودی

الجار گفتی
هر دم دعاگو بر سر سجاده بودی

با تو چه کردند
با اینکه ای مادر ، پیمبرزاده بودی

ای جان حیدر
اصلا برای سوختن آماده بودی

هفت آسمان سوخت
وقتی میان شعله ها افتاده بودی

#شعر_شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا_س
#فاطمیه
#امیر_فرخنده
@hadithashk

حدیث اشک

13 Nov, 13:02


کارت شده به جای تماشا گریستن
کارم شده به جای مداوا گریستن

تقسیم کرده‌ایم در این خانه کار را
از تو نفس نفس زدن از ما گریستن

می‌خواستم به زور تبسم کنم نشد
فرقی نداشت خنده‌ی ما تا گریستن

گفتند حق ماست صدای تو نشنویم
ممنوع کرده شهر به زهرا گریستن

حال حسن شده‌است در این خانه تا به صبح
یا بینِ خواب ناله‌زدن یا گریستن

طوری گره زدند به کارم که چاره نیست
جز گوشه‌ای نشستن و تنها گریستن

طوری گره زدند تو را پشت در به میخ
شد کار پهلویت فقط اینجا گریستن

در هِق هِق‌ات مواظب اوضاع خویش باش
خون می‌چکد زِ سینه‌ی تو با گریستن

مرهم گذاشتیم و افاقه نمی‌کند
کارم شده به جای مداوا گریستن


مانند تو سه ساله‌ی این خانه می‌شود
نان شبش زِ دوری بابا  گریستن...

با ناله گفت نیزه نشین  نیزه شاهد است
من را ببین کشانده کجا‌ها گریستن

دعوا سرِ تو بود و مرا این وسط زدند
پای مرا کشید به دعوا گریستن

از روی ناقه بد به زمین خورد دخترت
جانی نداشتم چه رسد تا گریستن

شب بود و زجر آمد و من را کشید و برد
 لو داد جای دخترکت را گریستن

تا گریه‌ام گرفت مرا بیشتر زدند
تاثیر عکس داشت خدایا گریستن

تا قافله رسیدم از از وضع صورتم
شد باز کار قافله‌ی ما گریستن

من خوابِ تو، رُباب ولی خواب اصغرت
دیدیم و حالِ  ما شده حالا گریستن
#فاطمیه
#شعر_شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا_س
#حسن_لطفی
@hadithashk

حدیث اشک

13 Nov, 11:07


کسی مثل علی مظلوم نمیشه
دل شوهر تو آروم نمیشه
تو نگیر نگات و از من لا اقل
من میخوام نگات کنم روم نمیشه


روزگار علی رو سیاه نکن
بچه هاتو دیگه بی پناه نکن
فاطمه خدا نخواست مادر بشی
اینجوری میخ در و نگاه نکن


بخدا این همه آزار بسمه
دیدن خونِ رو مسمار بسمه
برای دق دادن علی یه عمر
ذولفقار روی دیوار بسمه


تو که زهرا نفست بندِ به من
تو که قول دادی از آینده به من
یه طرف قنفذ و میبینی خوشه؟
یه طرف مغیره میخنده به من


قربون خستگیات خسته ترین
من و غصه ی تو کرد خونه نشین
بخدا زود صورت تو خوب میشه
اینهمه خودت رو تو آینه نبین


خونه رو غرق عزا نکن نرو
خون به قلب بچه ها نکن نرو
بچه های قد و نیم قد و ببین
من و دست تنها رها نکن نرو


خونمون و رو سرم خراب نکن
سلام علی رو بی جواب نکن
زیر لب اینهمه لالایی نخون
بسه زهرا دلمون و آب نکن


شنیدم یه مرد بد مست زده بود
پشت هم سیلی پیوست زده بود
بی طهارت بی وضو آخه بگو
کی به قرآن علی دست زده بود؟


ساحل خونه رو جز و مد زده
تورو انگاری یه نابلد زده
تو تموم بخت و اقبال منی
بگو کی به بخت من لگد زده


ماه من اسیر ابر تیره شد
چه بلایی سهم این عشیره شد
تو که آب مهریته من بمیرم
که وضو گرفتنت جبیره شد



چه کسایی زخمت و نمک زدن
تو رو با بهانه ی فدک زدن
داغم و یه مرد میدونه یعنی چی
تو محله زنم و کتک زدن


از هجوم یکسره بدم میاد
از صف چهل نفره بدم میاد
خوش بودم عجب دری ساخته علی
دیگه از هر چی درِ بدم میاد


عطر تو هنوز تو آغوش منه
هنوزم صدات توی گوش منه
یادته جای سرت رو شونه‌م و؟
حالا تابوته که رو دوش منه
#شعر_شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا_س
#فاطمیه
#سید_صادق_رمضانیان
@hadithashk

حدیث اشک

13 Nov, 09:32


پُشت غم پنهان شدم ، شاید مرا پیدا کنی
کاش مثل قبل در را تو به رویم وا کنی

چاه‌ها آرامش من را تمنّا می کنند
نخل‌ها تنهایی من را تماشا می کنند

هیچکس با حیدرت حرفی نمی زد در مسیر
شهر تحویلم نمی گیرد ، تو تحویلم بگیر

کَلِّمینی! دارم از این درد ، هق هق می کنم
از تو هم دیگر جوابی نشنوم ، دق می‌کنم

آسمان خانه ی من ، ماه را گم کرده است
چشم کم‌سویت دوباره راه را گم کرده است

پُشت چادر چهره‌ی خورشید را مخفی مکن
ردِّ دستِ زیر پلکت را بیا مخفی مکن

ای وضوح روشن شادیِ من! مُبهم شدی
چند وقتی می شود که آب رفتی ، کم شدی

قامت مانند سروت این اواخر دال شد
این سه ماه آخرت ولله ، سیصد سال شد

پر نداری که..، سبک‌بالی نمی آید به تو !
سن نداری که..، کهنسالی نمی آید به تو !

مثل سابق چند گامی با همان شوکت ، بیا
لااقل پیش حسن راحت برو راحت بیا

ول کن این دستاس را ، آئینه‌گردان علی!
از تنور گرم دوری کنی ، تو را جانِ علی

درس سختی را علی از رنج تو آموخته
طاقت گرما ندارد صورتی که سوخته

دیده ام خود را درون آینه ، این مرد کیست؟!
فاطمه ! این مرتضی آن مرتضای قبل نیست

صحنه ای که پشت در دیدم..،علی را پیر کرد
چادر تو زیر پای چل حرامی گیر کرد

شیشه‌ی عمر علی بین در و دیوار رفت
فضه می داند فقط که تا کجا مسمار رفت

از بلورم دوده ی آتش ، تَبَلور را گرفت
دومی وقتی لگد زد..،از صدف ، دُر را گرفت

بعدِ کوچه هیچکس مانند من ‌کم‌رو نشد
دست قنفذ بشکند! بازوی تو بازو نشد

گیر افتادی میان همهمه! من را ببخش
کاری از من برنیامد فاطمه! من را ببخش

باغ خود را نذر بهبودیِ یاست می کنم
می شود قدری بمانی ، التماست می کنم

زود از پیش علی‌جانت نرو ، جان حسین
رحم کن بر خشکی لب‌های عطشان حسین

تشنه‌ای که بی صفت‌ها منع آبش می کنند
آن لبی که با نوک چکمه خرابش می کنند

دور این بی‌کس به غیر از لشکر ابلیس نیست
پیکر پاشیده ی او قابل تشخیص نیست

راهِ مــادر گفتنش را نیزه ای سد می کند
سمِّ مرکب روی جسمش رفت و آمد می کند
#شعر_شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا_س
#فاطمیه
#بردیا_محمدی

@hadithashk

حدیث اشک

13 Nov, 07:43


مانده ام با داغ بی پایان
خسته جانم، خسته از شوق تماشایی که نیست

مانده ام با داغ بی پایان زهرایی که نیست

خانه بعد از رفتن بانوی من غمخانه است

تشنه‌ام در ساحل غمگین دریایی که نیست



نُه بهار آرام بودم در کنار فاطمه

قامتم خم شد به یاد قد و بالایی که نیست

در مدینه هیچ کس سنگ صبور ما نشد

سوختم در ماتم بانوی تنهایی که نیست

ذکر تسبیحات او راه نجات خلق بود

شهر خواهد مرد، بعد از سوز و آوایی که نیست

گر چه دیروز از غم پهلوی او قلبم گرفت

می شود دلگیرتر امروز و فردایی که نیست

خانه بعد از رفتن او بیت الاحزان من است

بر سر سجاده اش هستم، همان جایی که نیست...

روح‌اله گائینی


#اشعار_روضه_فاطمیه #اشعار_شهادت_حضرت_زهرا #روح‌اله‌_گائینی #شعر_مرثیه_فاطمیه
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹

حدیث اشک

13 Nov, 07:42


اگرمیتوانی بمانی بمان
زهرا اگر بماني و غم را رها كني

از نو دوباره زندگي ام را بنا كني

تنها همين كه دست نگيري به پهلويت

دردي كه هست در جگرم را دوا كني



بي تو نفس كشيدن من هم مصيبت است

بايد خودت براي شفايت دعا كني

حالم شبيه حال خودت رو به راه نيست

آيا شود كه گوشه ي چشمي به ما كني

جاني دوباره در تن من ميدمي اگر

نام مرا شبيه گذشته صدا كني

پس ماندن ات محال نباشد چرا كه تو

با يك نگاه از همه دفع بلا كني

وقتش رسيده است كه با دست خسته ات

فكري براي بي كفن كربلا كني

زهرا بمان و پيرهنش را تمام كن

تا گريه ها براي غم بوريا كني

زهرا بمان كه زينبم از بين قتلگاه

از پيكر بدون سر او جدا كني...

محسن صرامی


#اشعار_مرثیه_حضرت_زهرا #شعر_روضه_حضرت_زهرا #شعر_روضه_فاطمیه #شعر_شهادت_حضرت_زهرا #محسن_صرامی
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹

حدیث اشک

13 Nov, 07:36


دق الباب
قبل از آنی که بیاید سائلی در پشت در

می نشیند منتظر بانوی محشر پشت در

خانه وقتی خانه زهراست، پس هر سائلی

بعد دق الباب خندان می شود در پشت در



آنقدر از صاحب این خانه احسان دیده بود

سجده کرد و اشهدش را گفت کافر پشت در

در زدند و با خودش می گفت حتما سایل است

باز هم با کیسه نان رفت مادر پشت در

در کمال حیرت اما دید بانوی کرم

جای سائل آمده اینبار لشکر پشت در

در زدند و در زدند و در زدند و در شکست

آه شد آغاز، جنگی نا برابر پشت در

با غضب شیطان به سوی اهل جنت حمله برد

پا نهاد ابلیس بر آیات کوثر پشت در

غنچه یاس و هجوم آتش و مسمارِ داغ

شد گل نشکفته سادات پرپر پشت در

نیست پاسخ همچنان این پرسش تاریخ را

از چه بابت رفت فضه جای حیدر پشت در

کار دنیا را ببین در رفت و آمدهای خود

ناگهان از پا می افتد مرد خیبر پشت در

گر هزاران بار برگردد به دنیا باز هم

می رود زهرا هزاران بار دیگر پشت در

علی ذوالقدر


#اشعار_فاطمیه #اشعار_مادر_سادات #شعر_شهادت_حضرت_زهرا #شعر_شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا #علی_ذوالقدر
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹

حدیث اشک

13 Nov, 07:29


بدون فاطمه
آه! افتاده علی از پا بدون فاطمه

روزگارش سخت شد مولا بدون فاطمه

فاطمه بود و علی احساس تنهایی نداشت

رفت زهرا، شد علی تنها بدون فاطمه



بعد زهرا این سوال خیلی از مردم شده

زنده می‌ماند علی آیا بدون فاطمه؟

فاطمه، جان امیرالمومنین را حفظ کرد

حفظ شد جان علی اما بدون فاطمه

بیشتر از قبل مشتاق شهادت شد علی

جای ماندن نیست این دنیا بدون فاطمه

همتراز فاطمه دیگر نباشد در جهان

پس علی مانده است بی‌همتا بدون فاطمه

تا قیامت پرچم حیدر نمی‌افتد زمین

راه زهرا طی شود حتی بدون فاطمه

روزی همسایه‌ها از سوی زهرا می‌رسید

رزقشان پس قطع شد حالا بدون فاطمه

با کنیزش هم شبیه دخترش رفتار کرد

داغ مادر دیده است اسما بدون فاطمه

روز محشر گر شفاعت را کند از ما دریغ

زار خواهد بود کار ما بدون فاطمه

مادر سادات رفت و دخترش پنجاه سال

پیر شد تا عصر عاشورا بدون فاطمه

آرش براری


#آرش_براری #شعر_بعد_از_شهادت_حضرت_زهرا #شعر_روضه_حضرت_زهرا #شعر_شام_غریبان_حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹

حدیث اشک

13 Nov, 07:26


شهیده
دوباره بغض گرفته گلوی جان مرا

زدند پیش نگاهم زن جوان مرا

به خانه صورت یاس مرا کتک زده اند

صبور بودم و صبر مرا محک زده اند



زن رشیده ی من را خمیده کردند آه

میان خانه ام او را شهیده کردند آه

چقدر مردم شهر مدینه نامردند

مقابل حرم وحی، هیزم آوردند

چگونه فاطمه ام زیر دست و پا افتاد

به درب خانه لگد خورد و بی هوا افتاد

چهل نفر گل باغ مرا لگد کردند

به آیه های الهی چقدر بد کردند

میان کوچه می آمد برای یاری من

مغیره طعنه زد آنجا به بی قراری من

به جای هر که در آن روز هم نبود، زدند

برای آنکه شود بازویش کبود، زدند

همین که زنده ام اکنون، نشان صبر من است

مقابلم به خدا قبر او نه! قبر من است...

علی میرحیدری


#اشعار_فاطمیه #شعر_روضه_حضرت_فاطمه #شعر_شهادت_حضرت_زهرا #علی_میرحیدری #مرثیه_حضرت_زهرا
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹

حدیث اشک

10 Nov, 06:39


دوباره فاطمیه
بر سینه اش زخمی عمیق از میخِ در دارد

پس هر نفس که میکشد ، یک درد سر دارد

دیدند زهرا راه که میرفت در خانه

یک دست بر دیوار و دستی بر کمر دارد



میخواهد او تا موی زینب را کند شانه

سخت است با این وضع بازو ، شانه بر دارد

او بیشتر از غربت مولای خود سوزَد

هرچند بر روی دلش داغ پسر دارد

آن بانویی که پهلویش بشکسته ای مردم

یک لحظه خواب راحتی آیا دگر دارد؟

با ناله ی عَجِّل وَفاتی اش علی فهمید

یارِ جوانش گوئیا قصد سفر دارد!

والله زهرا تا قیامت نفرتی بی حد

در سینه خود از ابوبکر و عُمَر دارد

یونس وصالی


#اشعار_جدید_فاطمیه #شعر_شهادت_حضرت_زهرا #شعر_فاطمیه #شعر_فاطمیه_1403 #یونس_وصالی
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹

حدیث اشک

09 Nov, 03:28


سال ها هر لحظه بیش از پیش غربت داشتن
علتش این است با حیدر اخوت داشتن

تو نخستین مرد این قومی که فخرت باشد این :
خَلقا و خُلقا به پیغمبر شباهت داشتن

ای به قربانت که حتی نوح هم دارد نیاز
از تو در روز جزا برگ شفاعت داشتن

بر نماز جعفر طیار تکیه می کنیم
در شب دلواپسی ها ، وقت حاجت داشتن

ای نجاشی ها مسلمانان کوه همتت
ای چراغ شاهراه استقامت داشتن

آن زمان السابقون السابقون گشتی که بود
شرک فخر ِ مدعی های خلافت داشتن

کیستی بابای این امت برادر خوانده ات؟
شد نصیب چند تن این حد سعادت داشتن

خوش قدم بودی و خیبر پیش پایت فتح شد
این خودش یعنی که خیر بی نهایت داشتن

شادمان از فتح خیبر یا که دیدارت شود
حضرت عین الیقین مانده است و حیرت داشتن

گرچه دادی دست اما پرچم از دستت نرفت
این چنین باید به این مکتب ارادت داشتن

از تو می گیرد ابوفاضل مدد در علقمه
می دهد بر کل عالم درس غیرت داشتن

پرچمت دست فراری ها نمی افتاد کاش
نیست کار هر کسی مثل تو جرات داشتن

روز های حیدر کرار بی تو پر شد از
دم به دم از جای خالی ات شکایت داشتن

خانه ات شد ماجرایش چون فدک بعد از نبی
آه آه از روزگار ،آه از حسادت داشتن

تشنه جان دادی ولی اسما بدون تو نداشت
در دلش یک ذره ترس ِ هتک حرمت داشتن
ای امیر موته این حق عروس تو نبود
در چهل منزل به تن رخت اسارت داشتن
#شعر_شهادت_جناب_جعفر_طیار
#محمدحسین_رحیمیان

@hadithashk

حدیث اشک

08 Nov, 14:26


دلیل پاکی دامان مادرش باشد
کسی که سیب دو نیم پیمبرش باشد
علی به داشتنش فخر می کند به قریش
عقیل مفتخر از درک محضرش باشد
شکوه غیرت حمزه در او تجلی یافت
شبیه آینه ای در برابرش باشد
به عصر جاهلیت باطنا موحد بود
کلام صادق او حُسن دیگرش باشد
میان معرکه ها بُرد با رسول خداست
چرا که جعفر طیار یاورش باشد
اگر شبیه علی مثل شیر می غرّد
رهین منت دامان مادرش باشد
کنار حضرت جبرییل می کند پرواز
تمام کون و مکان زیر شهپرش باشد
کسی علم بسپارد به حضرت قائم
که از سلاله ی پاک و مطهرش باشد
قسم به غربت حیدر غریب خواهد ماند
هر آن که حضرت مولا برادرش باشد


#علیرضا_خاکساری
#جعفر_طیار
#شعر_شهادت_جناب_جعفر_طیار

@hadithashk

حدیث اشک

08 Nov, 09:48


یا صاحب الزمان(عج)
سرگرم دنیا ماندم و ، از یاد تو غافل شدم

کارم شده معصیت و ، در بندگی کاهل شدم

در حق تو بد کرده ام ، بد عهدی من را ببخش

جای رفاقت با شما ، با هر کسی همدل شدم

چشمان من خشکیده است از بس به هرجا رفته است

با بی حیایی باعث ، تاریکی این دل شدم

حال دلم طوفانی و ، تنهای تنها مانده ام

بی تو شبیه ماهیِ افتاده در ساحل شدم

پشت درم در میزنم ، در خانه ات راهم بده

با سر به زیری آمدم ،بار دگر سائل شدم

وقتی که زیر پرچمت ، در بین خوبان جا شدم

دیدم که با لطفت رها ، از هر غم و مشکل شدم

در بین روضه هرکسی ، ذکری نشسته بر لبش

من گوشه ای مشغول بر ، ذکر ابوفاضل شدم

روضه به روضه رفتم و ، با اذن ماه علقمه

من هم برای رفتنِ ، تا کربلا قابل شدم

یادش بخیر آن شب که با، چشمان گریان آمدم

اذن دخولی خواندم از ، بابُ الرَّجاء داخل شدم

روح الله پیدایی


#روح_الله_پیدایی #شعر_آیینی #شعر_فراق_امام_زمان #شعر_مذهبی #شعر_مناجات_اهل_بیت
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹

حدیث اشک

08 Nov, 06:40


در این خانه نشستیم نفس تازه کنیم
که نمک گیر شدیم از نمک روی علی
#بهمن_ترکمانی
#فقط_حیدر_امیرالمومنین_است
@hadithashk

حدیث اشک

07 Nov, 14:09


حدیث اشک pinned «با سلام و احترام خدمت همه ی شما دوستان و محبین اهل بیت انشالله به زودی اشعار فاطمیه بارگذاری خواهد شد خادمین حدیث اشک را از دعای خیر خودتون فراموش نکنید #حدیث_اشک @hadithashk»

حدیث اشک

07 Nov, 14:08


با سلام و احترام خدمت همه ی شما دوستان و محبین اهل بیت
انشالله به زودی اشعار فاطمیه بارگذاری خواهد شد
خادمین حدیث اشک را از دعای خیر خودتون فراموش نکنید
#حدیث_اشک
@hadithashk

حدیث اشک

07 Nov, 06:18


#ولادت_حضرت_زینب_س
#حدیث_اشک
@hadithashk

حدیث اشک

07 Nov, 03:34


غرق نور است خانه‌ی مولا
بی‌قرار است همسر زهرا
شوق دیدار دختر اول
جلوه‌ی آیه های اعطینا

کیست او وصف سوره‌ی کوثر
کیست او نقش دوم از مادر
زینت زینت زمین و زمان
علت خنده‌ های پیغمبر

کیست او ماه در شب تاریک
کیست او وصف عشق از نزدیک
جبرئیل با پیام عرش آمد
یاعلی یا ابالحسن تبریک

کیست او صاحب اختیار نسیم
کیست او هم وقار را تکریم
کیست او هم عفاف را معنا
کیست او خواهر امام کریم

کیست او شادی دل حسنین
کیست او هم شرافت کونین
رحمت و حکمت و حماسه به عین
الگوی عشق عاشقان حسین

زین مولاست وصف او سخت است
'هیچ' از اوصاف اوست خوشبخت است
وصف اورا همین بیان بس که
بهر زهرا و مرتضی دخت است

قدرت و اقتدار شیر خدا
چه شده در جوار شیر خدا
گریه های مدام دخترکی
میرسد از کنار شیر خدا

مادر او را گرفت در آغوش
خاطر آرام دست مام نشد
حیدر او را بغل گرفت اما
گریه‌ی دخترک تمام نشد

حضرت خاتم النبییین گفت
دخترم را به بنده بسپارید
رفت در گاهوار دست نبی
همچو ابر بهار میبارید

هم جوار کریم شد اما
مگر این گریه بند می آمد
گویی از عمق بی‌کران دلش
دخترک عشق را صدا میزد

در همین لحظه کودکی زیبا
چهر و خورشید رو به خانه رسید
در کنار حسن به حکم رسول
خواهرش را به عمق سینه کشید

دخترک در میان چشمه‌ی اشک
چشم وا کرد و نور او را دید
به دلش نقش بست نور حسین
خانه آرام و دخترک خندید

شبنم عشق ناگهان گل کرد
در نم دیده‌ی بهاری او
هم قرار دلش حسین شد و
هم معمای بیقراری او

کاتب دهر هم قلم برداشت
تا کند وصف آن عفیفه‌ی عشق
روی جلد کتاب با خط خوش
اینچنین کرد حک: صحیفه‌ی عشق

بار عشق تمام عالم را
دخترک یک تنه به دوش کشید
سالیانی گذشت و قصه‌ی ما
از مدینه به غاضریه رسید

بعد پنجاه و چند سال تمام
حال وقت وداع آخر شد
در فراق برادرش ای وای
حال خواهر دوباره مضطر شد

زینت دوش حضرت خاتم
تاکه از مرکبش زمین افتاد
بر بلندای تل زینبیه
ناگهان زینبش زمین افتاد

وای از ساربان و انگشتر
وای از درد بوسه‌ی آخر
بین شمشیر ها اسیر حسین
بین زنجیر اسیر شد خواهر

وای از راس های بر نیزه
وای از دختران سرگردان
تا نگاهش به راس یار افتاد
دختر بوتراب ماند حیران

دیده اش را به راس خونین دوخت
عشق را با نگاه او گره زد
بر زبان یک حسین آورد و
شعله بر تار و بود سلسله زد

در تمام مسیر کوفه و شام
این حسین از لبش نیفتاده
راس بر نیزه گرچه افتاده
عفت زینبش نیفتاده

گرچه او در غل اسارت بود
عزم بر خفت معاویه کرد
انقدر از حسین دم زد تا
شام را عاقبت حسینیه کرد
#شعر_ولادت_حضرت_زینب_س
#محمد_سجاد_اخلاقی
@hadithashk

حدیث اشک

07 Nov, 03:31


حاجت نگرفتن ز خداوند حرام است
روزی که علی صاحب دختر شده باشد

#شعر_ولادت_حضرت_زینب_س
#محمد_حسین_رحیمیان
@hadithashk

حدیث اشک

06 Nov, 14:38


یارب برسان بر سر او شاه نجف را
آن کس که نشان داد به ما راه نجف را
ای عشق بدم نفحه‌ی درگاه نجف را
ای شوق ببین شعله‌ی جانکاه نجف را

باید دم ایوان نجف گفت که زینب
تبریک به سلطان نجف گفت که زینب


زینب بنویسید و بخوانید حسین است
زینب همه‌ی عمر بدانید حسین است
این محمل عشق است بمانید حسین است
این نقش مبارک بنشانید حسین است

تکرارِ حسن یا که به تکرار، حسین است
می‌گفت علی: فاطمه، انگار حسین است


آنقدر در اوج است به کس کار ندارد
همسایه‌ی دیوار به دیوار ندارد
جز لطف و عنایات حسن‌وار ندارد
پیغمبر عشق است که انکار ندارد

یک شیرزن از بیشه‌ی احرار رسیده
ای کرببلا حیدر کرار رسیده


وقتی که قرار است تو باشی همه هستند
با تو همه سوگند که با فاطمه هستند
آری همه حیران چنین عالمه هستند
عشاق به دنبال تو در زمزمه هستند

ای حضرت زهرای علی جان سَنَ قوربان
ای اُمِّ ابیهای علی جان سن قوربان


ای خطبه‌ی تو کوه شکن سیل دمادم
این نعره‌ی تو بر سرشان مرگ مجسم
عظمایی و اعلایی و علامه و اعلم
ای کعبه  و ای قبله و ای قلب معظم

قلب تو تپش‌های قبیله است مگر نه
عالم همه در دست عقیله است مگر نه


گیرم که یزید است کنار تو قلیل است
یا ابن زیاد است ! فقط ابن علیل است
گیرم که بُوَد شام به پای تو ذلیل است
هرچند که در چشم تو هر زخم جمیل است

باید که تو تکمیل کنی کرببلا را
رفتی که تو تعطیل کنی شام بلا را


باید که ببینیم علی‌وار رسیدن
از کاخ ستم ریشه‌ی صد ظلم کشیدن
تا یاد بگیریم مبارز طلبیدن
آن حجم بلا دیدن و انگار ندیدن

باید که فقط از دمِ تو یاد بگیریم
حقِ علی از اینهمه بیداد بگیریم


نه وقت تعلل، وَ نه هنگام شتاب است
این صبر علی صبر نه، آیات عذاب است
بازیچه‌ی ما فاتح و سجیل و شهاب است
تا چشم گشایند تل آویو خراب است

امضاء زده  آرامش ما مرگ شما را
ای ظلم بچش وعده‌ی شمشیر خدا را


میراث حرم چادری از جنس بهشت است
هر رشته‌ی این روسری از نور سرشته است
آری حرمت  از دل ما خشت به خشت است
در کرببلا نامِ تو را عشق نوشته است

تلفیق حسین و علی و فاطمه از توست
بین‌الحرمین آنچه که دارد همه از توست


ما خیس‌ترین زائر باران شماییم
مدیون نفس‌های شهیدان شماییم
در زینبیه بر در ایوان شماییم
بیهوده نبوده است پریشان شماییم

وقتی که پریشان تو شد خون خدا هم
شرمنده‌ی تنهایی تو کرببلا هم


ای ابر بباران به پریشانی زینب
ای باد بسوز از دل طوفانی زینب
خونآبه شو ای اشک زِ حیرانی زینب
از بی‌کسی و بی سر و سامانی زینب

از تیغ  نه... از داغ جوان بود  که اُفتاد
ای وای عزیزت نگران بود که اُفتاد

#شعر_ولادت_حضرت_زینب_س
#حسن_لطفی
@hadithashk

حدیث اشک

06 Nov, 10:01


عصمت الله المعظم زینب است
بر سما نور مسلم زینب است
بر حسن عشق مجسم زینب است
الگوی حوا و مریم زینب است
نبض آدم روح خاتم زینب است
«بانی ماه محرم زینب است»

کیست زینب برترین یار حسین(ع)
برترین یار و هوادار حسین (ع)
از ازل بوده گرفتار حسین (ع)
بعد عباسش علمدار حسین(ع)
واله و شیدا و بیمار حسین(ع)
«برحسینش یار و مَحرم زینب است»

کیست زینب اسوه ی صبر و حجاب
حیدرِ کوفه ولی زیرِ نقاب
خطبه هایش ماورای انقلاب
بوتراب دیگری در احتجاب
شام را با خطبه ای کرده خراب
«نهضت و خط مقدم زینب است»

کیست زینب بانوی ام الوقار
زن ولی مرد آفرین روزگار
صوت قرّاحش مثال ذوالفقار
یک نشان از قوت پروردگار
اسوه ی صبر و حجاب و اقتدار
قهرمان نینوا هم زینب است
#مجید_مرادزاده
#شعر_ولادت_حضرت_زینب_س
@hadithashk

حدیث اشک

06 Nov, 09:51


بنویسد خدا محو کلامش شده است
دشمنش کشته آن فن بیانش شده است

بنویسید که کاخ اموی میلرزید
ابن مرجانه ز تیغ سخنش می‌ترسید

و یزید از همه دربار خودش می‌پرسید
کیست این زن که خدا هیبت حیدر به کلامش بخشید

که مسیحا شده بر پیکر اسلام دمید
همچو قلبی شده در پیکر اسلام تپید
#شعر_ولادت_حضرت_زینب_س
@hadithashk

حدیث اشک

06 Nov, 09:47


و خدا خواست جلال نبوی جلوه کند
و بیاید به زمین نور علی جلوه کند

و خدا باز به زهرا و علی کوثر داد
سوره مریمی از سوره پیغمبر داد

و خدا خواست که باز عقل مجسم بکشد
قوت قلب حسین جلوه ای از یم بکشد

و خدا خواست حسین صاحب خواهر بشود
به حسین و حسن و باب خود او یک تنه مادر بشود

گر که عنقا بشود عقل بشر ، تا دم صور که پرواز کند
نتواند که به مدحش دم خود ساز کند

پسته لب را می‌گشاید عشق ابراز کند
ماهی آن دم بشود صید که لب باز کند


و خدا خلق کند زینب بر خلق جهان ناز کند
بشود زینت بسم الله و آغاز کند

بنویسد فراتر ز تکامل زینب
و خداوند سخن حین تقابل زینب

بنویسد خدا محو کلامش شده است
دشمنش کشته آن فن بیانش شده است

بنویسید که کاخ اموی میلرزید
ابن مرجانه ز تیغ سخنش می‌ترسید

و یزید از همه دربار خودش می‌پرسید
کیست این زن که خدا هیبت حیدر به کلامش بخشید

که مسیحا شده بر پیکر اسلام دمید
همچو قلبی شده در پیکر اسلام تپید

همه گفتند علی در دل میدان زینب
ناطق وحی شده معنی قرآن زینب

ذوالفقار سخنش سر میزد داه در معرکه جولان زینب
یک نفر نه بنویسید که یک لشگر و گردان زینب

بنویسید که او فاتح و عالم بشود تسخیرش
علم کفر زمین خورد به یک تکبیرش

بنویسد علم بعد علمدار به زینب برسد
جرئت حیدر کرار به زینب برسد

علم بی واسطه از حضرت دادار به زینب برسد
لقب فاتح و سردار و سپه دار به زینب برسد

شیری از بیشه شیران شده غران زینب
دشمنش را به خدا کرده پشیمان زینب

حمله اش مثل علی خط شکن است
به حقیقت که شده حیدر دوران زینب

ذکر تسبیح همه اهل حرم یا زینب
کاشف الکرب حسین در دل بحران زینب

ذکر تسکین دل زار و پریشان زینب
ذکر روز فرج منتقم عالم امکان زینب
#شعر_ولادت_حضرت_زینب_س
#ولادت_اهل_بیت
@hadithashk

حدیث اشک

06 Nov, 08:50


فقـط یـک بـار در دنیای ما لبخند زد زینب
که آن هم روز میلادش در آغوش برادر بود

#سیدمیلادحسنی
#شعر_ولادت_حضرت_زینب_س
@hadithashk

حدیث اشک

05 Nov, 20:13


نفس نفس ترانه‌ی حجاب میدمد
ز لاله‌های کربلا گلاب میدمد
قصیده‌ی بلند آفتاب میدمد
چه مصرعی ز بیت بوتراب میدمد

ترانه‌ی نجیبه‌ی حجاب زینب است
حسین میشود گل و گلاب زینب است

به نام آن‌که ماه در دل شب آفرید
خطاب کرد آدم و مخاطب آفرید
برای خود ملائک مقرب آفرید
برای یاری حسین زینب آفرید

و گفت آدم از ملک سر است اینچنین
که خواهر عاشق برادر است اینچنین

قدیسه ای که صبح میدمید از او صبوح
خودش که هیچ چادر حیای او شکوه
شبیه کوه و دور او هزار رشته کوه
می‌آید از خطابه اش یزید بر ستوه

خطابه ای که آیه آیه آیه محکمه است
خطابه ای که جلوه جلوه جلوه فاطمه است

زنی شبیه هیچ کس شبیه مادرش
گرفته مریم قدیسه درس محضرش
زنی به وسعت سفینه‌ی برادرش
که کربلا کتاب بود و او پیمبرش

ز خاندان عصمت این خصال دور نیست
هزار مرد قدر این زن غیور نیست

عفاف آیه ای که زینب است قاری‌اش
حیاست چشمه‌ای که او نموده جاری‌اش
حلیمه‌ است و حلم مفتخر به یاری اش
که هست صبر آن مدال افتخاری اش

عقیلةٌ عالمةٌ غیر معلمه
شریفه است و صابره چنان که فاطمه

به نام حس سرخ کربلا به نام صبر
که سنگ میشود عقیق در مقام صبر
خدا قیام میکند به احترام صبر
که زینب است صابره ترین امام‌ صبر

که با سپاه صبر انقلاب میکند
و خانه‌ی یزید را خراب میکند

برادری نگاه میکند به خواهری
چه عاشقانه ای چه خواهر و برادری
وصال را ببین عجب وصال محشری
جدا شوند از هم این دو با چه خنجری

فقط حسین بود وقت تب علاج‌ او
فقط حسین بود شرط ازدواج او
#شعر_ولادت_حضرت_زینب_س
#وحید_عظیم_پور
@hadithashk

حدیث اشک

05 Nov, 19:37


يَا أَبَا عَبْدِ اللهِ يَا حُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ أَيُّهَا الشَّهِيدُ يَا بْنَ رَسُولِ اللهِ يَا حُجَّةَ اللهِ عَلَى خَلْقِهِ يَا سَيِّدَنَا وَمَوْلانَا، إِنَّا تَوَجَّهْنَا وَاسْتَشْفَعْنَا وَتَوَسَّلْنَا بِكَ إِلَى اللهِ، وَقَدَّمْنَاكَ بَيْنَ يَدَيْ حَاجَاتِنَا، يَا وَجِيهاً عِنْدَ اللهِ، اِشْفَعْ لَنَا عِنْدَ اللهِ..

#توسل
#عزیزم_حسین_ع
@hadithashk

حدیث اشک

05 Nov, 16:11


ما همیشه ریزه خوار خوان مولاییم و بس
از عناوین جهان مجنون و شیداییم و بس
تا خدا باشد خدا ممنون زهراییم و بس
بنده ی زینب سلام الله علیهاییم و بس

بانوی آزادگان ، آزادمان کرد از جهان
بیشتر مدیون او هستیم در این دودمان

ای مسلمانان مسلمانی ما از زینب است
هم قرار و هم‌ پریشانی ما از زینب است
بین میدان ها رجز خوانی ما از زینب است
نام جاوید سلیمانی ما از زینب است

زینبی ها پای حق تا پای جان می ایستند
مانده عالم تا بفهمد زینبی ها کیستند

هر که دارد در دلش شوق شهادت زینبی است
هر که در عمرش نداده تن به ذلت زینبی است
در جهان هر زن که باشد اهل عفت زینبی است
مرد اگر شد فاتح میدان غیرت زینبی است

آی مردم هر چه آید پیش ، میزان زینب است
چون خداوند اشتراک کل ادیان ، زینب است

افتخار دین و قرآن است بانوی دمشق
چون خدا پیدا و پنهان است بانوی دمشق
تکیه گاه شیرمردان است بانوی دمشق
جان و جانان حسن جان است بانوی دمشق

از جمل تا کربلا میدان به دست زینب است
آرزوی باطل دشمن شکست زینب است


زینب آزاده است مردم ، در عمل نه در شعار
او قیامت آفریده با حیا و با وقار
خطبه هایش بود برّان مثل تیغ ذوالفقار
زن به این مردی ندیده است و نبیند روزگار

هر چه از خوبان شنیدی هست در او جلوه گر
اوست زهرا یا علی یا که خدا یا که بشر ؟

او پیامش را به گوش کل این دنیا رساند
او اگر مظلوم واقع شد ولی ساکت نماند
ایستاد و دشمن حق را سر جایش نشاند
بی جهت او را خدایش زینت مولا نخواند

حیدری که زینت ِ از عرش تا فرش ِ خداست
زینتش تنها در عالم بانوی کرببلاست

زینب آمد راه را بر ما نمایان کرد و رفت
زینب آمد عاشقی ها را دو چندان کرد و رفت
زینب آمد کربلا را شهر شیران کرد و رفت
"زینب آمد شام را یکباره ویران کرد و رفت"

زینب آمد عشق را جور دگر تفسیر کرد
زینب آمد راه و رسم عاشقی تغییر کرد

زینب کبراست فخر عترت و قرآن و دین
زینب کبراست بانوی رقیه آفرین
در مقامات جنابش بس بُوَد تنها همین
در رهش عباس قربان می کند ام البنین

هر کسی گشته حسینی ، هست زینب مرجعش
ملجاء اهل حرم عباس و زینب ملجأش

گریه کن ای شیعه بر او ، گریه کن با مادرش
بی حسینش ماند ... این اصلا نمی شد باورش
بر سرش آمد چه ها ، نشناخت او را همسرش
بود باران ، دم به دم ، یکسال و نیم آخرش

آمدم دنیا که بر زینب عزاداری کنم
مانده ام که بر کدامین غصه اش زاری کنم

#شعر_ولادت_حضرت_زینب_س
#محمد_حسین_رحیمیان

@hadithashk

حدیث اشک

05 Nov, 14:57


خورشید حِلم،شمع شبستان زینب است
دریای صبر،بنده ی طوفان زینب است
اسلام؛زیر سایه‌ی ایمان زینب است

با این حساب،شیعه مسلمان زینب است

او رتبه‌دار مبحث علم از قدیم شد
مابینِ طورِ اهل تفکر کلیم شد
در درس دادنِ به ملائک سهیم شد

جبریل نیز طفلِ دبستان زینب است

بی ذکر او به وادی عترت نمی رسیم
بی اذن او به گریه ی هیئت نمی رسیم
بی حُبِّ او به سردرِ جنّت نمی رسیم

دَخل بهشت در پیِ دُکّان زینب است

در کوچه ی کرامت او کاسه ها پُر است
از طبخ روزمَرّه ی او ظرف ما پُر است
این سفره ای که دور و بر آن گدا پُر است

تولیَّتَش به دست حسن‌جانِ زینب است

این شور در محیط دلم انقلاب کرد
زهرا گرفت دست گدا را..،ثواب کرد
ما را برای نوکری‌اش انتخاب کرد

این شیعه‌خانه‌‌؛کشورِ ایرانِ زینب است

با بالِ اشک هیچ نمانده است تا دمشق
آن‌قَدر اهل گریه کشانده است تا دمشق!
ما را خودِ سه‌ساله رسانده است تا دمشق

یعنی رقیّه تعزیه‌گردان زینب است

ای زائر حسین!به او احترام کن
پای برهنه حجِّ خودت را تمام کن
بین نجف به سیّده زینب سلام کن

ایوان‌طلا نمایش ایوان زینب است

در وقت رزم..،واژه ی او مثل خنجر است
از هرچه تیر و نیزه و شمشیر بهتر است
زِیْنِ اَبی که زینبِ کرارِ حیدر است!

نام علی مدال محبان زینب است

هنگام خطبه خوانی او،آفتاب شد
دنیا به ترک‌کردن ظلمت مُجاب شد
کاخ یزید روی سر او خراب شد

شام سیاه،‌عرصه‌ی جولان زینب است

در کوچه‌های کوفه دل مضطرش شکست
در زیر دست و پای اراذل پرش شکست
نزدیک خانه ی پدر او ،سرش شکست

تا روز حشر،شیعه پریشان زینب است

بزم شراب بود و دل قرص ماه ریخت
خاکستری که روی سری بیگناه ریخت
با چوب خیزران زد و دندان شاه ریخت

این‌ چو‌ب‌خورده..،قاری قرآن زینب است

#شعر_ولادت_حضرت_زینب_س
#بردیا_محمدی

@hadithashk

حدیث اشک

04 Nov, 13:25


نبود و نیست و دیگر هم از مادر نمی آید
یقین دارم که دختر مثل این دختر نمی آید
زنی مانند زینب زاده ی حیدر نمی آید
عقیله یک نفر بوده است پس دیگر نمی آید

علی خورشید و زهرا ماه و کوکب می‌شود زینب
به منهای الوهییت بگو رب می‌شود زینب

نبوت در امامت به توان عصمت این گردد
حسن در توامانی با حسینی اینچنین گردد
اگر خمسه رکاب دهر باشد او نگین گردد
زنی آمد که تالی تلو رب العالمین گردد

زنی را همچنان معصوم میبینم که زن باشد
زنی را قبله میخوانم که کل پنج تن باشد

نمیفهمیم شأنش را و میگوییم فضلش را
نمیدانیم جاهش را و میخوانیم وصلش را
ندارد درک ما در خلقت عالم محلش را
عقیله یک نفر بود و ندارد عقلی عقلش را

همه فرعیم در عالم اگر این شخصیت اصل‌ست
اگر مسندنشین ، زینب ؛ حمایتگر ابالفضل ست

زبان الکن ما را کسی اینجا نمیفهمد
زبان عشق سنگین است پس اصلاٰ نمیفهمد
بجز تو حال من را هیچ کس حالا نمیفهمد
ببین که دوستت دارم ، ولی دنیا نمیفهمد

من از مردم بریدم وصل میخواهم کنار تو
قرارم با تو این بوده که باشم بی قرار تو

ببین کمبود دارم من ببین کمبود دارم من
ببین افتاده از پایم ببین تحت فشارم من
ندارم من ندارم من ندارم من ندارم من
ولیکن صورتم را زیر پایت میگذارم من

شلوغی های دنیا را برایم خوب خلوت کن
گدایی آمدم امروز پس قدری محبت کن

بلندا ! بی کرانا ! درد داریم و دوا داری
زمانه زخمی ام کرده ولی قطعا شفا داری
ببین دنیا گرفته سخت بر ما …. راه ها داری
به گریه آمدم پیشت برایم کربلا داری ؟

پشیمانم اگر رفتم مسیر اشتباهی را
پناهم باش وقتی که چشیدی بی پناهی را

بمیرم بی حمایت عصر عاشورای خواهر را
بمیرم تکه تکه های عریان برادر را
نمیفهمیم و میخوانیم روضهْ روضهْ معجر را
به روی ناقه میبردند اولاد پیمبر را

سنان میبرد تا خورجین اسبش هست زینب را
طناب شمر میبندد غروبی دست زینب را

جدال کل حق و کل باطل بوده انگاری
سپاه ظلمت و یک زن که مانده بی کس و یاری
صدای دختر زهرا و گوش ابن سعد ؟ آری
ندیده چشم او در طول عمرش کوچه بازاری

ز داغ اوست که این روضه ها مکشوفه میگردد
زنی بر چارپا دارد درون کوفه میگردد

زنی با این جلالت چشم ها از این و آن خورده
زنی با این شکوه از دست خولی تازیان خورده
زنی با این سخاوت چوب دستی از سنان خورده
زنی با این مقاماتش بگویم خیزران خورده ؟

نباید حالت زینب چنان آواره ها باشد
چرا ذریه بین مجلس میخواره ها باشد ؟
#شعر_ولادت_حضرت_زینب_س
#علیرضا_وفایی_خیال
@hadithashk

حدیث اشک

27 Oct, 12:38


#شهدای_امنیت
#شهدای_ارتش
#اسرائیل_شر_مطلق
@hadithashk

حدیث اشک

25 Oct, 08:12


#فقط_حیدر_امیرالمومنین_است
#حدیث_اشک
@hadithashk

حدیث اشک

24 Oct, 14:45


‏#شهدای_مقاومت
#کربلا_المقدسه
#کربلایی_محمد_غلوم
#بحرین_منامه
@hadithashk

حدیث اشک

24 Oct, 10:05


بخر مقابل چشمانِ خوب‌ها بد را
بزن به نام خودت این بدِ زبانزد را

میان ماندن و رفتن از انتخاب نگو
بگیر راه سقوطِ منِ مردّد را

همیشه سنگِ دلم راهِ اشک را بسته
تلنگری بزن ای روضه! بشکن این سد را

ببخش، حاجتِ من کمتر است از کَرمت
خودت بخواه برایم هر آنچه باید را

به جمعِ گریه‌کنان؛ بین ابرها بردی
همان‌ کسی که خودش را به گریه می‌زد را

شهادتِ نفسم یاحسین و یاحسن است
نگیر از لب خشکم فراتِ اَشهد را

مسافر حرمم؛ روی بالِ سجاده
سلامِ صبح به مبدأ رسانده مقصد را

کلاغ را چه به پرواز با کبوترها!
کسی سیاه ندیده‌ست رنگِ گنبد را

بحقّ پای سپاهِ پیاده‌ی حرمت
نگیر از دستم اربعینِ مشهد را

#امیری_حسین_و_نعم_الامیر
#شعر_مناجات_سیدالشهداء
#رضا_قاسمی
@hadithashk

حدیث اشک

24 Oct, 09:33


عشق وقتی نام خود را اوّل دفتر گذاشت
کار هر دلداده را بر عهده‌ی دلبر گذاشت

صبح خِلقَت هرکسی از خالِقَش نقشی گرفت
در کنار نام ما هم واژه ی "نوکر" گذاشت

در گرفتاری به دادم می رسد تنها حسین
تا به بُن‌بستی رسیدم ، پیش پایم در گذاشت

آبرویش خرج شد تا آبرودارم کند
من نکردم هیچ کاری ، او برایم سر گذاشت

پای گمراه مرا زهرا به هیئت ها کشاند
پرچمش را در مسیر چشم من ، مادر گذاشت

استکان چای روضه ، جامِ حوض کوثر است
سور و ساتِ بعد مجلس را خود حیدر گذاشت

فرش‌ها را جمع کردم ، سفره اش را پهن کرد
بهترین ظرف غذا را پیشِ این قنبر گذاشت

شستشوی دیگ نذری شستشوی باطن است
زندگی اش را پدر پای همین باور گذاشت

قبر ما با دستمال اشک روشن می شود
گریه‌کُن آن را برای لحظه ی آخر گذاشت

در قیامت کوچه‌ی سینه‌زنی وا می کنیم
این قرارِ روضه را باید دمِ محشر گذاشت

خواست تا آینده ی عُشّاق را تضمین کند
دست ما را شاه در دست علی اکبر گذاشت

قاب لبخند نبی افتاد و تکّه‌تکّه شد
سُمِّ مرکب پا روی تصویر پیغمبر گذاشت

داشت بالای سر شهزاده جان می داد شاه...
زینب آمد بین لشگر ، دست بر معجر گذاشت

#شعر_مناجات_سیدالشهداء
#شب_زیارتی
#بردیا_محمدی

@hadithashk

حدیث اشک

23 Oct, 09:54


پیامبر اکرم حضرت محمد مصطفی (ص) فرمود

«علی (ع) در اسلام از همه مسلمانان جلوتر است. دانش او بیشتر، دینش درست‌تر و یقینش قوی‌تر از دیگران است. او در بردباری، سخاوت و شجاعت نیز برتر است. علی (ع) بعد از من پیشوا و جانشین خواهد بود.»
الامالی، ج۱، ص۱۹
#کلام_معصوم
@hadithashk

حدیث اشک

22 Oct, 08:07


هركس كه پانهاد به راه هدايتش
شد عاقبت بخير به لطفِ محبتش

گمنامِ عاشقيِ كه نمانده نشأن از او
از فاطمه رسيده براتِ شهادتش

حاجت گرفت ،روزيِ اين خانه را گرفت
هر روز مادرم به سلامي به ساحتش..

درسِ خدا شناسي زهراست راه حق
تاريخ غرق ِ حيرت از اين طرز طاعتش!

درپيش شخصِ كور حجابش تكان نخورد
معنا گرفت حجب و حيا از نجابتش!

با پهلوي شكسته نمازش رها نشد
جان ها فداي لحظه به لحظه عبادتش

إثبات شد ز خط به خطِ خطبه اي كه خواند
مردانه ماند پاي علي و ولايتش!

اوكه دعا براي تمامِ مدينه كرد
اما نكرده اند زماني رعايتش

آن كس كه ضربه زد به در خانه ي بهشت
ثبت است بر جريده ي عالم جنايتش

از شوهرش به قيمتِ جانش دفاع كرد
باید نوشت پای تمامِ جراحتش!

از كينه آمده ست بفهمد كه رفتني است
خانم رضا نبوده بيايد عيادتش!
#حسین_شهرابی
#شعر_مناجات_حضرت_زهرا_س
@hadithashk

حدیث اشک

22 Oct, 08:05


فقط کافی است در میدان علی سر را بچرخاند
به دستش لحظه ای تیغ دو پیکر را بچرخاند

چنان با سرعت از این سو به آن سو می رود لشگر
اگر فرصت کند شاید فقط سر را بچرخاند

اگر حیدر بخواهد روی انگشتش به آسانی
در قلعه که چیزی نیست خیبر را بچرخاند

برازنده است نام ساقی مستان برای او
که اول می بریزد بعد ساغر را بچرخاند

خدا دور سر حیدر اگر روزی عالم را
 یقینا دور قنبر رزق نوکر را بچرخاند

همیشه وقت گندم آرد کردن آسیابان هم
به ذکر یا علی هر روز محور را بچرخاند

برای زینت هر مجلسی روحانی اش باید
که با ذکر فضائل چرخ منبر را بچرخاند

گلابی که بگیرند از گل قالی ایوانش
برای سال ها بازار قمصر را بچرخاند

تمام اهل محشر را شفاعت میکند زهرا
به روی دست اگر قنداق اصغر را بچرخاند

#علی_کاوند_بروجرد
#الحمدالله_الذي_جعلنا_من_المتمسكين_بولايه_اميرالمومنين_و_الأئمه_المعصومين_عليهم_السلام
#شعر_مدح_مولا_امیرالمومنین_علی_ع
@hadithashk

حدیث اشک

22 Oct, 07:28


مولا امیرالمومنین حضرت علی عليه السلام:

لاوِزرَ أعظَمُ مِن وِزرِ غَنيٍّ مَنَعَ المُحتاجَ

گناهى، بزرگتر از گناه ثروتمندى نيست كه نيازمند را از حقّش محروم كرده باشد

غررالحكم حدیث1073
#کلام_معصوم
#حدیث

@hadithashk

حدیث اشک

18 Oct, 13:17


من نوشتم دوستت دارم کران تا بیکران
پس سراغم را بگیر از نامه ی نامه بران

هر کسی در دار دنیا دل به یاری بسته است
من دلم با تو خوش است و دیگران با دیگران

من اگر فردا نباشم ، امشبم خرج تو شد
این همه من آمدم یک شب تو هم بد بگذران

قصه ی بی کربلایی ، غصه ی شیرین ماست
ما اگر که زهر هم خوردیم بوده شوکران

شیعتی مَهْما شَرِبْتُم ماءِ عَذْبٍ فاذکرونی
ای فدای آن لب خشکت تمام نوکران

اَوْ سَمِعْتُم بِغَـــــریبٍ اَوْ شَهیدٍ فَانْدُبُونی
بعد قتلت رفته بالا ناله های چاکران

فـَاَنا السِّبْطُ الَّذی مِنْ غَیْرِ جُــرْمٍ قَتِلُونی
کاش تو تنها نبودی در میان کافران

وَ بِجَرد الخَیْـلِ بَعْد القَتْلِ عَمْداً سَحِقُونی
رد شدند از روی تو با اسب ها ، غوغاگران

لَیْتَکُم فی یَوْمِ عاشــورا جمیـعاَ تَنْظُرونی
میشنید این خطبه را در خیمه گوش خواهران

کَیْفَ اِسْتَسْقی لِطِفْـلی فَاَبوا اَن یّرْحَمُونی
می‌رود حالا رباب از حال بین مادران

تا پدر از پا بیفتد طفل شیری را زدند
داغ روی داغ میدیدند آن غم پروران

اصغر و زهرا کتک خوردند چون جای امام
این اصول عشق باشد بین این همسنگران

«میخ» کار نیزه کرد و«در»بجای خیمه سوخت
فاطمه هم داشت گودالی که افتاده در آن

خونی و خاکی شده در کوچه قرآنِ علی
کوثر افتاده ست زیر دست و پای ابتران

آه یا فضه خذینی ! بند بندم خرد شد
اینقدر که رد شدند از روی در خیره سران

ثلث سادات جهان را پشت در انداختند
گوهر من را به خون کشتند این بی گوهران

هر چه هم ماتم ببینم گریه مال کربلاست
مضطری بودم چنین شد ، وای بر آن مضطران

این علی را سالم از مسجد به خانه میبرم
شیرخواره اش آنچنان شد ، شد علیِ اکبر آن

من به ضربی گوشوارم در میان کوچه ریخت
وای از دستان خولی ها و وای از زیوران
#شعر_مناجات_سیدالشهداء
#شعر_روضه_سیدالشهدا
#شعر_روضه_حضرت_زهرا
#حضرت_زهرا_س
#علیرضا_وفایی_خیال
@hadithashk

حدیث اشک

17 Oct, 16:50


چشمی که گریان باشد اینجا درنماز است
اینجا فقط راه تَقَرُّب در نیاز است

بیچاره آمد عاشق و بیچاره تر رفت
بیچاره تر ، محبوب شخص چاره ساز است

رد میشدم از کوچه دستم را گرفتند
اهل کرم باشد کسی ، مهمان نواز است

عمری سر این سفره روزی خوردم امّا
آنچه نمک گیرم نموده ، رویِ باز است

دختر همیشه از پدر دل می رباید
دختر که مویش هم بسوزد باز ناز است

هم دخترانش را زدند هم خواهرش را
زن را زدن رسم قدیمی ِ حجاز است
#شعر_مناجات_سیدالشهداء
#أللهم_ارزقنا_کربلا
#رضا_وکیل_آذر

@hadithashk

حدیث اشک

17 Oct, 15:36


سر پیش جز تو خم نکنم، بنده زاده‌ام
تا پای جان به پای غمت ایستاده‌ام

کتمان نمیکنم همه جا جار میزنم
با افتخار نوکر این خانواده ام

نان حلال او اثرش گریه بر تو شد
من اشک دارم از پدر فوق العاده ام

جدم غلام کوی تو بود و به من رسید
این ارث میرسد پس از این به نواده ام

ما خانوادگی سگ دربار زینبیم
این را به خانواده‌ی خود یاد داده ام

من را رسانده‌ای تو به رویای کودکیم
حالا که رو به روی حرم ایستاده ام

من در قبال این همه خوبی چه کرده ام
من در ازای این همه لطفت چه داده ام

اول قرار بود که خرج شما شوم
حالا چه شد که در طلب استفاده ام

با هر که اهل دوز و کلک بوده ام اگر
باتو‌ ولی به جان خودم صاف و ساده ام

دست خودم که نیست اگر گریه میکنم
نام تورا که می‌شنوم بی اراده ام

فرمود خواهرت پی تو: ای حسین من
مهلا که تو سواره ای و من پیاده ام
#شعر_مناجات_سیدالشهداء
#أللهم_ارزقنا_کربلا
#گروه_شعر_یامظلوم
@hadithashk

حدیث اشک

17 Oct, 14:45


زهرا مرا دعوت نموده تا بیایم
پایین نشستم گفت که بالا بیایم

در عالم ذر گریه می کردم دلش سوخت
من را دعایم کرد تا دنیا بیایم

او انتخابم کرده که گریه کن هستم
بی دعوتش کی میشود اینجا بیایم

من را خرید و دوستانم را هم آورد
راضی نشد به روضه ها تنها بیایم

اشک مرا امروز دید و نامه ام را
امضا زد و فرمود که فردا بیایم

من را که غرق معصیت بودم کمک کرد
تا زودتر بر ساحل دریا بیایم

فردا که هر کس دست بر دامان چیزی است
باید به پای ناقه ی زهرا بیایم
#شعر_مناجات_سیدالشهداء
#أللهم_ارزقنا_کربلا
#بهمن_ترکمانی
@hadithashk

حدیث اشک

17 Oct, 14:22


در زیان عُمر ، سودِ ماتمش را دیده ام
پس خدا را شُکر می گویم غمش را دیده ام

از نخستین نسلِ خِلقَت ، گریه بر او باب شد
داستان جبرئیل و آدمش را دیده ام

اشک ، دردِ لاعلاجم را به سرعت خوب کرد
بین هر ذکر مصیبت مرهمش را دیده ام

بی نیازان مِنَّتِ حملِ کُتَل را می کِشند
زیر بار این علم ها حاتمش را دیده ام

بیرقِ ارباب من بالاتر از این حرف هاست
سر در هفت‌آسمان‌ هم پرچمش را دیده ام

فیضِ حج را بُرده هرکس لب به چای روضه زد
در دل هر استکانی ، زمزمش را دیده ام

یا حسینِ من جواب یا حسینِ مجتبی‌ست
وقتِ اوج هروله ،صاحبدمش را دیده ام

طبخِ نذر روضه را زهرا نظارت می کند
در کنار دیگ‌ها ، قدِّ خمش را دیده ام

شالِ مشکیِ عزایش دستگیری می کند
معجزات تار و پود محکمش را دیده ام

بین آن گودال ، عالم را بهم می زد حسین
دردِدل‌ها با خدای عالمش را دیده ام

عصر شد..، هنگام تاریکی رسیده ساربان
با چه حرصی داد می زد: خاتمش را دیده ام!

بوریا جا خورد وقتی پیکرش را جمع کرد
گفت: حیفِ این بدن که درهمش را دیده ام

#بردیا_محمدی
#شعر_مناجات_سیدالشهداء

@hadithashk

حدیث اشک

17 Oct, 11:30


شعر _امام حسین(ع)
توبه کردیم که دیگر غم دنیا نخوریم

تا حسین هست غم روزی فردا نخوریم

توبه کردیم که تا سایه هیأت باقی ست

لحظه ای حسرت فردوس خدا را نخوریم

ما حیات دلمان بسته به اشک است و حسین

نان هر سفره به جز سفره زهرا نخوریم

گرچه فردا همه از حشمت تو حیرانند

ما قیامت ز مقامات شما جا نخوریم

حسن کردی


#حسن_کردی #شعر_فراق_کربلا #شعر_مذهبی #شعر_مناجات_سیداشهدا
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹

حدیث اشک

17 Oct, 08:43


حضرت زهرا سلام الله علیها
إلهی وَ سَیِّدی ، اءسْئَلُکَ بِالَّذینَ اصْطَفَیْتَهُمْ، وَ بِبُکاءِ وَلَدَیَّ فی مُفارِقَتی اَنْ تَغْفِرَ لِعُصاةِ شیعَتی ، وَشیعَةِ ذُرّیتَی .(کوکب الدّریّ:ج 1، ص 254)

خداوندا، به حقّ اولیاء و مقرّبانی که آنها را برگزیده ای، و به گریه فرزندانم پس از مرگ و جدائی من با ایشان، از تو می خواهم گناه خطاکاران شیعیان و پیروان ما را ببخشی.
#حدیث
#کلام_معصوم
@hadithashk

حدیث اشک

17 Oct, 07:59


عمرى اگر چه پاى همين غم گريستيم
اين باور من است كه ما كم گريستيم

حق تو را ادا نتوان كرد گرچه ما
قدر تمام عالم و آدم گريستيم

چون شعله اى كه مى زند آتش به جان دشت
با يك دم حسين دمادم گريستيم

ايام بعد ماه عزاى تو را حسين
دائم به پيشواز محرم گريستيم

گرد آمديم خوب و بد اينجا به هر طريق
در هم بخر كه ما همه با هم گريستيم
#یاسین_قاسمی
#شعر_مناجات_سیدالشهدا_ع
#أللهم_ارزقنا_کربلا
@hadithashk

حدیث اشک

17 Oct, 07:58


السلام ای ضریح شش گوشه
تشنه هستم برای دیدارت
اشک چشمم ببین شده جاری
دل من تا ابد گرفتارت

بنده چون نوح اگر که عمر کند
گر نبیند تو را شود ناکام
کربلا دیده می کند تایید
هر که بیند تو را شود آرام

ومن الماء کل شی ء حی
گریه ها کرده ام ز دوریتان
ای بهشت خدا به روی زمین
از فراقت رسیده بر لب جان

پرچمت در میان هر دو جهان
هست بالاترین بیرق ها
موج پرچم به روی گنبد تو
زیر و رو کرد حال و روزم را

چشم من مثل ابر پاییزی
در فراق تو گشته بارانی
جعل الله فیکمُ الرحمه
بی سبب نیست برتر از جانی

سهم من از تو شد فراق، فراق
سهم برخی ز تو وصال، وصال
من بیچاره زائرت هستم
هر شب جمعه در خیال ، خیال

آرزویم شده است سجده ی شکر
روی خاک زمین کربُ وبلا
عمر من قد دهد خدا، آیا؟
که ببینم زمین آن جا را

طی شده چند سالی از عمرم
دور از صحن کربلای حسین
کاش گویم که اول این قرن
رفته ام بارها سرای حسین

تشنه بودی و گشته ام تشنه
از برای زیارت حرمت
بطلب این گدای بی کس را
تا که افتد به ساحت کرمت

ناله ی مادرت شب جمعه
زیر و رو می کند دل همه را
با قدی خم صدا زند پسرم
پیر کرده غم تو فاطمه را

در کنار فرات مهریه ام
تشنه... سر از تنت جدا کردند
دست و پا می زدی و من دیدم
با تن زخمی ات چِها کردند
#مجتبی_قاسمی
#شعر_مناجات_سیدالشهدا_ع
#أللهم_ارزقنا_کربلا
@hadithashk

حدیث اشک

17 Oct, 07:57


دردمندم به عنایت برساندید مرا
نزد اربابِ محبّت برسانید مرا

تربتش هست شفا کرب و بلایم ببرید
زیر ایوان به اجابت برسانید مرا

هست بین الحرمینش خودِ کشتی نجات
راهی ام کرده به دعوت برسانید مرا

سائلی تشنه ام از علقمه آبم بدهید
لبِ دریای سخاوت برسانید مرا

میشود عاقبتم غرقِ به خون ختم به خیر
اگر امشب به شهادت برسانید مرا

ای دعاهای قنوت شهدای گمنام
باید آخر به سعادت برسانید مرا

به شهادت نرساندید اگر...لحظۂ مرگ-
به دو خط روضه، به هیئت برسانید مرا

کفنم کرده و با گریه طوافم بدهید
دور پرچم به نهایت برسانید مرا

باز حرف کفن آمد به خدا دق کردم
رفتم از حال...به تربت برسانید مرا

مادرش با قد خم سمت حرم می آید
شب جمعه؛ سرِ ساعت برسانید مرا-

لبِ گودال! همه گریه کنان بسم الله
زینب(س) افتاده به زحمت؛ برسانید مرا...

پیکری پر شده از نیزه شکسته ای وای
شده بسیار جسارت برسانید مرا!
#شعر_مناجات_سیدالشهدا_ع
#أللهم_ارزقنا_کربلا
#مرضیه_عاطفی
@hadithashk

حدیث اشک

14 Oct, 04:43


گل باغ پدرت بودی و پر پر نشدی
سوخته در وسط شعله پس در نشدی

فاطمه بوده ای اما جگری از تو نسوخت
وسط شعله ی آتش پسری از تو نسوخت

گل رویت به خدالطمه ای از خار ندید
پهلویت از نوک مسمار در آذار ندید

تو گل یاس پدر بوده ای اما نه کبود
روی گلبرگ تنت جای غلافی که نبود

قم تو را از وسط کوچه ی نا امن نَبُرد
دستِ نا محرم بی رحم به روی تو نخورد

هیفده روز قم از داغ تو سرتاسر سوخت
او نود روز غریبانه  در آن بستر سوخت

او که جای همه با ظلم شده رودر رو
یک نفر نیست که احوال بپرسد از او
#محمد_جواد_مطیع_ها
#شهادت_حضرت_معصومه_سلام_الله_علیها
@hadithashk

حدیث اشک

14 Oct, 02:19


به جز از دوری هجران تو ، گریان نشدم
من اسیر غم و اندوه فراوان نشدم

از سر بام همه گل به سرم ریخته اند
از عبورم ز سر کوچه پشیمان نشدم

نه تنم نه کف پایم اثر از زخمی نیست
زخمی از کعب نی و خار مغیلان نشدم

خاطرت جمع کسی سنگ نزد بر رویم
خاطرت جمع که من پاره گریبان نشدم

بازهم شکر که دوروبر من دف نزدند
بازهم شکر در این شهر پریشان نشدم

چادرم زیر لگدهای کسی گیر نگرد
زیر یک چادر پاره شده پنهان نشدم

خواهرت را سربازار نبردند رضا
وسط هلهله و رقص که حیران نشدم
#شهادت_حضرت_معصومه_سلام_الله_علیها
#محمود_اسدی
@hadithashj

حدیث اشک

13 Oct, 18:00


سید جعفر مرتضی به نقل از کتاب قیام سادات علوی صفحه 161 تا 168 می‌گوید:
فإن شرطة المأمون قد قتلوا هارون بن موسى أخا الرضا حیث إن هارون هذا کان فی القافلة التی کانت تقصد خراسان وکانت تضم علویاً وعلى رأسها السیدة فاطمة أخت الرضا علیه السلام فأرسل المأمون إلى هذه القافلة فقتل وشرد کل من فیها وجرحوا هارون المذکور ثم هجموا علیه وهو یتناول الطعام فقتلوه وأما زعیمة القافلة السیدة فاطمة بنت موسى علیه السلام فیقال إنها هی الأخرى قد دس إلیها السم فی ساوة ولهذا لم تلبث إلا أیاماً قلیلة واستشهدت
الحیاة السیاسیة للامام الرضا (ع) ص 428


سربازان مأمون هارون بن موسی علیه السلام برادر امام رضا علیه السلام را به شهادت رساندند و هارون در قافله‌ای قرار داشت که به عازم خراسان بود و حضرت معصومه سلام الله علیها هم در این قافله بود، مأمون سربازان خود را به سوی این قافله فرستاد و جنگی صورت گرفت و عده‌ای کشته شدند و هارون مجروح شد و بعد او در حالی که غذا می‌خورد کشته شد و حضرت معصومه سلام الله علیها در ساوه مسموم شد و به خاطر همین سم روزهای کمی زنده ماند و بعد به شهادت رسید.
#شهادت_حضرت_معصومه_سلام_الله_علیها
#شهادت
#شهادت
@hadithashk

حدیث اشک

13 Oct, 16:37


هم فاطمه هم دخت ولی الله است
در قم به زیارتش شتابان ماه است
آن لاله ی عشق زود پرپر می شد
افسوس که عمر لاله ها کوتاه است
#شعر_شهادت_حضرت_معصومه_س
#امیررضا_فرجوند
@hadithashk

حدیث اشک

13 Oct, 09:48


غریب شهر خراسان بیا برادر من
ز دوری تو چکد خون،ز دیده ی تر من

ببین که یار تو بی یار و یاور افتاده
ببین که خواهر تو بین بستر افتاده

به روی سینه ی خود نامه ی تو را دارم
مدام زیر لبم ذکر یا رضا دارم

بیا که با تو بگویم ز درد و غم هایم
نمانده تاب و توانی به کل اعضایم

میان راه شکستند حرمتم ای یار
ولی به قم شده جبران غربتم ای یار

خدا گواست ندیدم بدی ز مردم قم
نچیده اند در این شهر،پشت در هیزم

سخن‌زکینه وبغض‌علی(علیه‌السلام)در اینجا نیست
به دست مردم اینجا غلاف اصلا نیست

به غیر گل به سر من کسی سری نزده
کسی به پهلوی من،تخته ی دری نزده

اگر چه داغ روی داغ دیده خواهر تو
ولی به دست حرامی ندیده ام سر تو

اگر چه سوخت دلم از هجوم درد و ستم
نبرده اند مرا بین جمع نامحرم

عزیز کرده ی تو که،اسیر سلسه نیست
جواب گریه ی من نیش خند حرمله نیست

مرا به شهر چه با احترام می بردند
عقیله را وسط ازدحام می بردند
#شعر_شهادت_حضرت_معصومه_س
#محمود_اسدی
@hadithashk

حدیث اشک

13 Oct, 08:41


در این روزگاری که دل بیقرار است
گدای کریمه شدن افتخار است

ثواب زیارت برایم نوشتند
خودم نه، دلم سوی تو رهسپار است

دوباره حرم قسمتم نه نشد - آه
چقدر این دل بی‌نوا بد بیار است

چنان گنبدت جلوه دارد که انگار
حریم تو در آسمان‌ها مدار است

کسی که قدم می‌زند در حیاطت
روی فرش بال ملائک سوار است

نگاهت مرا از غریبی در آورد
ببین خنده روی لبم آشکار است

همین هم نشان از کرم خانه دارد
گدا زاده‌ای با شما همجوار است

کریمه! کرم کن گدای خودت را
گدایی که در ماتمت سوگوار است

چکید اشک تو بر زمین، بعد از آن بود
که از ساوه تا قم درخت انار است

دلم خون شده از غم ماجرایت
دلت تنگ بوده برای رضایت

#شعر_شهادت_حضرت_معصومه_س
#محمدحسن_بیات‌لو
@hadithashk

حدیث اشک

13 Oct, 02:00


معصومه با زینب عزایش فرق دارد
اصلا تمام روضه هایش فرق دارد

خیلی شبیه عمه جانش بود اما
مهمانی و مهمانسرایش فرق دارد

می شد زاستقبال شهر قم بفهمی
مهمان که زن باشد برایش فرق دارد

دور و برِ معصومه را زنها گرفتند
قم غیرت و شرم و حیایش فرق دارد

با احترام او را به بیت‌النور بردند
چون دختر زهراست جایش فرق دارد

اینجا یهودی نیست خاکستر بریزد
با شام حتی کوچه هایش فرق دارد

اینجا سر کوچه تماشایش نکردند
اما عقیله ماجرایش فرق دارد

بر روی نی راس برادر را ندیده
با عمه حتی وااخایش فرق دارد

خیلی اذیت شد به شهر کوفه اما
شام بلا درد و بلایش فرق دارد

با هر چه می شد میزدند اما رقیه
میگفت سیلی بی هوایش فرق دارد

با دیدن اصغر رباب از حال میرفت
بین اسیران وای‌وای‌ش فرق دارد

میگفت لالایی نخواب از نی می‌افتی
این دفعه مادر لای لای‌ش فرق دارد

#شعر_شهادت_حضرت_معصومه_س
#عبد_الحسین_میرزایی
@hadithashk

حدیث اشک

12 Oct, 16:03


گل بود که می‌ریخت سر خواهر سلطان
هم صحبت معصومه نشد مرد در ایران

نه گرمی آفِتاب نه سوز عطش بود
دادند به او خانه در باغ و گلستان
#شعر_شهادت_حضرت_معصومه_س
#بهمن_ترکمانی
@hadithashk

حدیث اشک

12 Oct, 11:51


حدیث
حضرت موسی ابن جعفر(ع)

مَن لَم یجِد لِلاساءَهِ مَضَضّا لَم یکن عِندَهُ لِلاِحسانِ مَوقعٌ

کسی که مزه رنج و سختی را نچشیده، نیکی و احسان در نزد او جایگاهی ندارد.

بحارالانوار، جلد ۷۸، ص ۳۳۳


#حدیث #کلام_معصوم
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹

حدیث اشک

12 Oct, 11:45


یا بنت ولی الله
هوای سوریه کردی برو قمْ زینبِ ایران

هوای کربلا کردی برو تا مشهدِ سلطان

دمشق و کربلا را ما در ایران توامان داریم

رضای ما حسین ماست و معصومه ، زینب جان

به ما موسی بن جعفر لطف کرده که مسلمانیم

که پای ملت حیدر نشسته ملت سلمان

والحق والانصاف آبروی ما کجا ، کوفه ؟

کجا گفتند تشنه مانده در ایرانمان مهمان ؟

کجا فریاد تشنه رفت بالا تا دل عیوق ؟

کجا دیو و ددی سیراب بود و خسته ای عطشان ؟

کسی نشنید در گودال اصلا دادِ زینب را :

که با وجدانِ ما افتاده گیرِ شمرِ بی وجدان

در ایران زیر پای ناقه ی معصومه گُل بوده

ولی در شام سُر بوده مسیر راه معصومان

کسی بر محمل معصومه خاکستر نمیریزد

ولی سنگِ سرِ بام است حرف شام و نامردان

به حال زینب و معصومه وقتی میکنی دقت

تفاوت بس که اینجا هست هر چشمی شود گریان

دوتا بنت الامام اند و دوتا بنت ولی الله

یکی از طرز استقبالْ ، شاد و دیگری نالان

خدایا هر دوتا اُخت الامام اند و عجب دارد

که این خواهر به بیت النور رفت و آن یکی زندان

ندیده چشم معصومه سری را بر سرِ نیزه

ولی دیده است زینب ضربه های چوبْ بر دندان

ندیده هر چه را معصومه در قم دیده زینبْ شام

به نی خورشید را خونی به شاخه ماهـ ـی آویزان

اگر چه بوده ام دلتنگ قرآن خواندنت اما

ببین خونی شدی بس کن ، نخوان قرآن نخوان قرآن

علیرضا وفایی خیال


#شعر_شهادت_بنت_موسی_ابن_جعفر #شعر_شهادت_حضرت_فاطمه_معصومه #شعر_شهادت_حضرت_معصومه #شعر_شهادت_کریمه_اهل_بیت #علیرضا_وفایی_خیال
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹

11,633

subscribers

208

photos

1,327

videos