یا اگه بخوام اونجور که مدل خودم تو ذهنمه بگم، اگه در روانات برای هرچیزی جا باز کنی(با ایجاد فرورفتگی و فرم مادگی ذهن) در گذر زمان چیزی از بیرون که اندازهاش متناسب با جاییه که باز کردی(در حکم نرینگی) میاد و بهش میخوره یا حتی یه جوری میخورونی بهش. چون از وقتی چاله رو تو ذهنت ایجاد کرده و جاشو خالی کردی، ذهنت سعی خواهد کرد با پیدا کردن و حتی گاهی ایجاد مصالح مناسب اونو پرش کنه(که اساس قانون جذب یا حتی کارما و این کسشرام پیروی از همین اصله، چنانچه بعد انجام کاری که بد میدونیش احساس خواهی کرد که کونت گهی شده و پس ذهنت یه چالهای ایجاد شده که کار کیری کردهای و مستحق کیربَک خوردنی. پس یه بگایی از جهان خواهی یافت که آن چاله را پر کند و بگویی آها.. بفرما، این کیر به تقاص اون کیر خوردم و کارماش رو پس دادم. در صورتی که کار خودته و کارما نیست). بله این را هم چون شما، میدانم.
با دانستن این، خواهم گفت که حرف من اینه که امسال سال رسیدنه. سال جمع بندی و نتیجه دادن و ثمربخشی اون چیزی که سالها کاشته شده بود رو امسال برداشت میکنی و میوه میده.
اولش برا خودم اینطور بود از فروردین ماه نشانه هایی ظاهر شد که این امر رو نشون میداد و در میانه اردیبهشت، روز تولدم باز به اوج میرسید یعنی نه اینکه پروژه خاصی از قبل داشته باشم که میدونستم بالاخره حدودا امسال به ثمر میرسه، خیر. هیچ چیز. من از میوه های عجیب امسال رد بذرهای قدیم رو پیدا کردم. و بیشتر یه سری چیزهای شهودی و فکری و درونی بود. ولی بعد به بیرون هم سرایت کرد. برای خانواده نیز هم. اتفاقاتی که سالیان سال منتظرش بودند رخ نمود. چه در ساید مثبتش و چه در منفیش، مثل مرگ خیلی از آشنایان که خود نتیجه و ثمره چندین سال زندگی ناسالم بود. با همون ایده بالا که هرچیز که در جستن آنی آنی، فک میکردم فقط برای منه و نهایتا شعاع نزدیکی از خودم. بعد قضیه هلیکوپتر به وجود اومد که حس کردم انگار برای مردم ایران هم همینه. شما پارسال به هرکسی در هر نقطه جهان میگفتی که یک شبانه روز دغدغه ملتی این خواهد بود که آیا رئیس جمهورش را خرس خورده یا بالای درخت گیر کرده باورناپذیر مینمود. میخوام بگم تمام اتفاقات امسال ازین جنس بود. کشته شدن هنیه در تهران دو روز بعد شاهکار هلیکوپتر، انفجار پیجرهای حماس، موشک پرونی ایران و اسرائیل مستقیم به خاک همدیگه، مرگ جانانه نصرالله، بعدش اومدن ترامپ که انگار برای مردم جهان هم همینه... اتفاقاتی که امسال افتاد همه به این شکل شگرف و غیر قابل باور و حاصل بذر نامرئی سالهای گذشته اش بود که به ثمر رسید. لذا امسال رو اسمشو میذارم سال شدن، سال رسیدنهای غیرقابلباور.
یعنی درسته ذهن من دنبال نشانه میخواست بگرده، ولی کائنات هم خدایی خوب و دست پر اومد جلو و این ایده ذهنی منو تقویت کرد. مثل وقتی که شب تو خونه تنهایی و یهو توهم بزنی که غیر تو کس دیگه هم تو اتاق هس(کس دیگه با فتحه کاف، با ضمه باشه که فضای اتاق از ترس به صفای کلی مبدل میشه. مثلا موجودات غیر ارگانیک، جن و محمدعلی طاهری و اینا) بعد همون لحظه باد بزنه درو ببنده، یه چیزی به علت انقباض و انبساط بیفته زمین و در کمد هم بخواد عدل همون لحظه قلنجش رو بشکونه و این تصورت قشنگ تقویت شه که درود بر پادشاه اجنه. لذا دم کائنات گرم انصافا. اون هلیکوپتر و اینا دیگه واقعا زیادی بود و یه حسن نصرالله خالی هم کار مارو راه مینداخت. یه حمله خارجی منجر به رژیم چنج کمه که یه ماه فرصتش هس. ببینیم چه میشه.
#امسال
#شدن
#ثمرات_بذرهای_نامرئی_سالیان_دور