دانشجوی دگر اندیش دانشگاه فردوسی مشهد @fum_socialst Channel on Telegram

دانشجوی دگر اندیش دانشگاه فردوسی مشهد

@fum_socialst


اگر آزادی بیان از ما گرفته شود، همچون گوسفندانِ زبان‌ بسته و ساکتی می‌شویم که به سمت کشتارگاه هدایت می‌شوند !
جورج واشنگتن

ارتباط بابت نقد ، نظر ، پیشنهاد:

@Saeed_sheibani

دانشجوی دگر اندیش دانشگاه فردوسی مشهد (Persian)

با خوش آمدید به کانال تلگرامی دانشجوی دگر اندیش دانشگاه فردوسی مشهد! این کانال برای دانشجویان علاقه‌مند به فلسفه، اندیشه‌های برتر، و گفتگوهای عمیق ایجاد شده است. اگر به بحث و تبادل نظر در مورد موضوعات فلسفی و دانشگاهی علاقه‌مند هستید، این کانال مکانی مناسب برای شماست. اعضای این کانال فضایی روانشناسانه و دوستانه برای بحث و گفتگو ایجاد کرده‌اند، جایی که می‌توانید با همدیگر ایده‌ها و دیدگاه‌هایتان را به اشتراک بگذارید. این کانال همچنین امکان برقراری ارتباط با دیگر اعضا و تبادل نظر با آنها را فراهم می‌کند. بیایید به جمع ما بپیوندید و با دانشجویان دیگر از دانشگاه فردوسی مشهد در یک فضای فعال و پر انرژی هم صحبت شویم!

دانشجوی دگر اندیش دانشگاه فردوسی مشهد

27 May, 10:10


https://t.me/fum_socialst

دانشجوی دگر اندیش دانشگاه فردوسی مشهد

27 May, 09:23


هر دینی مانند یک خیال‌ پردازی است برای دیگران؛ اما برای معتقدین آن ، یک حقیقت مقدس و مطلق است ...

آیزاک_آسیموف

https://t.me/fum_socialst

دانشجوی دگر اندیش دانشگاه فردوسی مشهد

16 May, 18:53


تفاو‌های انتخابات در ترکیه و ایران!
مهران صولتی


انتخابات در ترکیه بنیان حزبی دارد و احزاب اسلامی و سکولار از ژرفا و گستره‌ی فعالیت قابل توجهی در جامعه برخوردارند.
این در حالی است که در ایران احزاب شمایلی تزئینی دارند، در آستانه انتخابات به فعالیت می پردازند، معمولا قادر به بسیج مردم نبوده و فاقد ارتباط ارگانیک و پایدار با هواداران خود در سایر ایام هستند.

در ترکیه سیاست مداران در احزاب پرورش یافته و در انتخابات، ایده ها و برنامه های حزب متبوع خود را نمایندگی می کنند. همچنین احزاب برای تمام سطوح از شوراهای شهر گرفته تا پارلمان و ریاست جمهوری نامزد معرفی می کنند، در حالی که در ایران نامزدها ابتدا به طور مستقل کاندیدا شده و سپس احزاب از آن ها حمایت می کنند.

در ترکیه فرهنگ حزبی در میان مردم جاافتاده و اقسام میتینگ ها، نشست ها و کنگره های احزاب به صورت فراگیر برگزار می شود، در صورتی که در ایران محدودیت هایی برای فعالیت های حزبی وجود دارد، فرهنگ سیاسی همچنان نگاهی بدبینانه نسبت به احزاب و کارکردهای آنان داشته و نامزدها هم عمدتا پس از پیروزی در انتخابات می کوشند تا از خوردن انگ کاندیدای حزبی بودن پرهیز کرده و خود را مستقل معرفی کنند.

در ترکیه انتخابات با مشارکت اکثر سلایق سیاسی برگزار می شود و افراد حتی از درون زندان می توانند نامزد پارلمان شوند.
این در حالی است که مقررات سخت گیرانه‌ی تایید صلاحیت در ایران که همواره با قبض و بسط های فراوان نیز همراه بوده است انتخابات را به یک چالش همیشگی در همه ادوار تبدیل کرده و از گستره مشارکت نامزدها و مردم به شدت کاسته است.

در ترکیه مشارکت حداکثری در انتخابات نه یک تهدید بلکه یک فرصت تلقی می شود. به همین دلیل در همه این سال ها شاهد رونق انتخاباتی در این کشور بوده ایم. قطبی شدن جامعه در آستانه انتخابات نیز به عنوان ضرورت حضور گسترده مردم قلمداد می شود. در ایران اما پیش از برگزاری هر انتخابات قطبی شدن جامعه به عنوان یک تهدید تلقی شده و نسبت به آن هشدار داده می شود. در حقیقت به نظر می رسد برگزاری یک انتخابات کنترل شده با پیامدهای قابل پیش بینی اولویت نظام سیاسی در ایران به شمار می رود.

امسال برای نخستین بار انتخابات پارلمان و ریاست جمهوری در ترکیه به طور همزمان برگزار شده و این فرصت را برای جامعه و نظام سیاسی آن کشور ایجاد کرد تا حکمرانی هماهنگ تر و کارآمدتری را از خود به نمایش بگذارند ولی در ایران همچنان فاصله تقریبا دو ساله ای میان برگزاری این دو انتخابات وجود دارد که موجبات افزایش ناهماهنگی در ساخت قدرت را فراهم می آورد.

موجزترین تعریف برای انتخابات ترکیه همان عبارتی است که در توصیف دموکراسی آورده اند؛ روش های معین برای رسیدن به نتایج نامعین. انتخابات در ترکیه با التزام به حضور حداکثری سلایق سیاسی برگزار می شود ولی نتیجه نامشخص است، در حالی که انتخابات در ایران فرآیندی است که به دلیل نوع نظارت و نتایج قابل پیش بینی می توان آن را این چنین توصیف کرد؛ روش های نامعین برای رسیدن به نتایج معین!

در ترکیه شورای عالی بالاترین نهاد برای اجرا و نظارت بر انتخابات در تمامی مراحل است که اعضای آن از میان قضات دیوان عالی و دیوان عدالت اداری و توسط خود قضات برگزیده می شوند. این نهاد عالی از دولت و مجلس مستقل است و صلاحیت آن به عنوان داور بی طرف از سوی شهروندان به رسمیت شناخته می شود. این در حالی است که در ایران تقریبا همه انتخابات به ویژه در مرحله تایید صلاحیت ها با چالش و اعتراض نامزدها و رای دهندگان مواجه شده است.

شرایط نامزدی در انتخابات ترکیه عبارت از معیارهایی ثابت و شفاف مانند تابعیت کشور، مدرک دانشگاهی و سن بالاتر از چهل سال است. در مورد نامزدهای ریاست جمهوری هم باید عدم سوء پیشینه کیفری، انجام خدمت نظامی و حمایت برخی از احزاب وجود داشته باشد. ولی در انتخابات ایران معیارها عمدتا مبتنی بر باورهای اعتقادی و وفاداری های ایدئولوژیک است که می تواند در گذر زمان تغییر کند. ملاک هایی که عمدتا قابل راستی آزمایی نبوده و به شدت به سلیقه ناظران وابسته است.


https://t.me/fum_socialst

دانشجوی دگر اندیش دانشگاه فردوسی مشهد

16 May, 18:46


فرق ایران و ترکیه اینجاست

🔷 ‏اینکه نظام می‌توانست انتخابات٩٢ را دستکاری کند و نکرد، برای اثبات وجود دموکراسی یک مغالطه است. در ایران منتقدان و اپوزیسیون که هیچ، رئیس سابق مجلس و مشاور رهبری را رد صلاحیت می‌کنند، در ترکیه "جان آتالای"، یک زندانی سیاسی رای می‌آورد و از زندان به پارلمان می‌رود.
تفاوت اینهاست.
احسان بداغی


https://t.me/fum_socialst

دانشجوی دگر اندیش دانشگاه فردوسی مشهد

16 May, 05:52


در روزگاری که از صدر تا ذیل در ابراز خشونت و توحّش و ناسزا‌گویی بر هم پیشی می‌گیریم و فحّاشی را دستاویزی رقّت‌انگیز برای اثباتِ حقّانیّتِ خود قرار داده‌ایم، شاید بد نباشد یادی کنیم از مردی که اگر نه در عمل، دستِ‌کم در گفتار، برای بسیاری از ما عزیز است و مایه‌ی فخر زو مباهات، حکیمِ توس که پایبندیِ کلامش به ادب و خِرد، مایه‌ی شگفتی‌ست.
حتّی تیره‌‌ترین چهره‌های شاهنامه در نهایتِ توازن و بلاغت به بیان و دفاع از موضع خود می‌پردازند؛ سخت‌ترین حملاتِ کلامیِ شخصیت‌های شاهنامه به یکدیگر با درود و احترام آغاز می‌شود و تا پایان با ادب و اندیشه‌ورزی هم‌راستا می‌ماند.

محمد علی اسلامی‌ ندوشن
ایران و جهان از نگاه شاهنامه



https://t.me/fum_socialst

دانشجوی دگر اندیش دانشگاه فردوسی مشهد

15 May, 16:21


شنود امیرعبداللهیان!

یکی از مخاطبان به من ایراد گرفته است که چرا در دوران وزارت محمدجواد ظریف مذاکرات محرمانهٔ او را با همتایان خارجی‌اش افشا می‌کردی اما نوبت به حسین امیرعبداللهیان که رسید "بارون خَمینه بارید، ترقوهات به هم اومدن!" زورت فقط به ظریف می‌رسید؟
خب البته که زور من به ظریف بیشتر می‌رسید چون بندهٔ خدا اصلاً زوری نداشت که! اگر داشت برای هر کار کرده یا نکرده مجبور نمی‌شد که دائم قسم و آیه یاد کند و شیون و زاری راه بیاندازد و مجیز این و آن را بگوید!
با این حال امیرعبداللهیان هم چندان ترسناک نیست. اینکه مذاکرات او را شنود و افشا نکرده‌ام علتش این بوده که معمولاً نکتهٔ دندان‌گیری نداشته که افشای آنها، رازی را بر ملا کند و یا انبساط خاطری را برانگیزد. عمدتاً همین اظهارنظرهای معمولش بوده که طرح آنها بیشتر سبب ملالت و تکدر خاطر می‌شود!
با این حال، در آخرین مکالمهٔ تلفنی او با وزیر خارجهٔ عربستان نکته‌ای وجود داشت که افشایش شاید بدک‌چیزی نباشد!
فیصل بن‌فرحان: راستی یادم رفت بگم! این چیزا چیه که این رسانه‌هاتون در بارهٔ سعودی می‌نویسن؟
عبداللهیان: کدوم چیزا؟ رسانه‌های ما که دیگه جز تعریف و تمجید از سعودی چیزی نمی‌نویسن!
فیصل: آره. از اون خبر دارم. منظورم اینه که این حرفا چیه که می‌نویسن سعودی با آمریکا در افتاده، با اروپا فاصله پیدا کرده؟ با این فرمون که می‌رن دو روز دیگه لابد می‌نویسن سعودی‌ هم بخشی از محور مقاومت شده. قاه قاه قاه......
عبداللهیان: همانطور که می‌دونید اینها دست ما نیست. رسانه‌ها در ایران آزادن...
فیصل: دست بردار حسین! تو هم که همون حرفای جواد را تحویل می‌دی. حالا لااقل او می‌تونست بگه که کیهان و فارس و صدا و سیما و اینا کار خودشون را می‌کنن و او و روحانی را به حساب نمی‌یارن ولی تو چی؟
عبداللهیان: حالا ما سعی می‌کنیم این دلخوری شما را یه جوری رفع کنیم.
فیصل: نه آقا. دلخوری کجا بود؟ چرا ما باید از این حرفا دلخور بشیم؟ مگه آمریکا و اروپا برای تنظیم رابطه‌شون با ما می‌رن ببینن کیهان و فارس چی نوشته یا صدا و سیمای شما چی گفته؟ این نکته را از باب دلسوزی برا خودتون می‌گم. به نظرم اینقدر افکار عمومی‌تون را گمراه نکنین به نفع خودتونه. چون سرخوردگی براشون می‌آره. شما که از روابط ما با آمریکا و اروپا و نظرمون در بارهٔ مسئلهٔ فلسطین و اسرائیل خبر دارین. چه بسا در وقت مناسب، رابطه‌مون را با اسرائیل عادی هم بکنیم. اونوقت می‌خواین این را چه جوری به خورد افکار عمومی‌تون بدین؟
عبداللهیان:.....


احمد_زیدآبادی

https://t.me/fum_socialst

دانشجوی دگر اندیش دانشگاه فردوسی مشهد

15 May, 16:17


خب بزرگوار مشارکت پائين مردم در انتخابات مجلس شورای اسلامی و انتصابات به ته دره سقوط کرده ١٤٠٠ (تاجایی که آرای باطله در جمهوری اسلامی دوم شد) را ما الان نشانه چی بدانیم؟
خجالت ندارد؟
برای نظامی که از جمهوریت عبور کرده باشد و شما سخنگوی دولت حداقلی‌اش باشید حتما نه!


https://t.me/fum_socialst

دانشجوی دگر اندیش دانشگاه فردوسی مشهد

15 May, 13:12


"دخترانِ ایران"

دیگر فقط یک ترکیب اضافی نیست، ترکیب برنده است؛ حتی اگر بازی‌ها را نبرند، که می‌برند؛ حتی اگر کاپ را بالای سر نبرند، که می‌برند.
#دختران_ایران رسولان امید و ادامه‌اند.
برای فهم ارزش عملشان، باید سال‌ها کوله‌ی حسرت را به دوش کشیده باشی و ندانی که درست وقتی حس می‌کنی دیگر نمی‌شود، نشد که بشود، دخترک‌هایی موطلایی، تاس، فرفری، سبزه، سرخ، سفید، با انگشت‌های کوچک، با چالی در چانه به دنیا آمده‌اند، بالیده‌اند، موها رو خرگوشی کرده‌اند، جوراب توری پوشیده‌اند و باز قد کشیده‌اند و توی تمام این سال‌ها ندانی از توی روپوش‌های طوسی و سرمه‌ای مدرسه، از زیر مقنعه‌ها، زیر کوله‌های سبز و بنفش، پیامبرانی دارند ظهور می‌کنند که کتاب مقدسشان "توانستن" است.

دختران ایران، معجزه‌اند، نماد و نمود شدن‌اَند.

دختران ایران، مچکریم!
مچکریم به خاطر تمام تلاش‌هایی که در سکوت کردید، به‌خاطر اینکه به خرج شخصی، با پول خودتان، رفتید، بُردید، و ما را توی جشن آتش‌بازی بُرد شریک کردید.
انگار که روزه‌اش را شما گرفته باشید و افطارش را با هم خورده باشیم!

شما، دخترانِ [این روزهای] ایران، ماندگاران تاریخید، این خط و این نشان.

#سودابه_فرضی_پور


https://t.me/fum_socialst

دانشجوی دگر اندیش دانشگاه فردوسی مشهد

15 May, 09:09


ترکیه و مقولهٔ نهادینه شدن دمکراسی
ناصر دانشفر

هنوز زود است که فرجام انتخابات ترکیه را با توجه دوقطبی شدید حاکم بر این کشور حدس زد. اما اگر، تکرار می کنم اگر  همه چیز به خوبی و خوشی تمام شود، آنگاه باید به مردم ترکیه تبریک گفت.
این مهم نیست که اردوغان یا قلیچدار اوغلو کدامیک به پست ریاست جمهوری دست پیدا کنند و زین پس ادارهٔ کشور را عهده دار شوند. آنچه که اهمیت دارد این است که حزبی مقتدر بعد از دو دهه حکمرانی نسبتاً موفق، با علم به اینکه ممکن است زمین بازی را به مخالفان بسپارد حاضر به تمکین در برابر لوازم مردم سالاری شده، خود را در بوتهٔ آزمایش مقبولیت قرار دهد. این جای تقدیر دارد و باید به اعضای حزب اعتدال و توسعه دستمریزاد گفت.
البته به گمان من تا همین جا هم مردم کشور همسایهٔ شمال غربی ما گامی بلند در راستای تحقق دموکراسی برداشته اند. حضور قریب نود درصدی مردم در انتخابات و پذیرش نتایج آن، نشان از اعتماد مردم به سیستم حاکم دارد.
هیچ حکومتی در جهان، حتی کشورهای متمدن و پیشرفته، خالی از نقص نیست و بی شک سیستم اداره کنندهٔ ترکیه نیز کاستی هایی دارد و مردم این کشور باید که در رفع آنها کوشش نمایند. اما باید اذعان کرد که مردم ترکیه گوی سبقت را از ما ربوده اند و در به کرسی نشاندن فرایند دموکراتیزه سازی کشورشان از ما پیشی گرفته اند. آرزو دارم که این روند ادامه یابد و مردم کشور همجوار ما آینده ای درخور داشته باشند.
دلم می سوزد که ما سالها پیش از مردم ترکیه امکان تحقق این رؤیا را داشتیم و با تمامیت خواهی روحانیان این فرصت مغتنم بر باد رفت. قیام مشروطه، بیست و دوم بهمن ۵۷، دوم خرداد ۷۶، سال ۸۸ و حتی ۹۲، مجالی برای ما فراهم ساخته بود که برای همیشه با استبداد و دیکتاتوری خداحافظی کرده، کشوری پیشرو و شایسته سالار بنا کنیم. اما اگر نیک بنگریم در تمامی این برهه های تاریخی جهل مردمان و استحمار کاتوزیان زاهد نما، باعث عدم توفیق قشر فرهیختهٔ جامعه گردید.
معتقدم که با این همه ناسازگاری چرخ گردون باز هم مردم ما حرکتی رو به جلو داشته اند و به همین دلیل است که امروز آخوندها شمشیر از رو بسته اند و به جای بهره گیری از تحمیق خلایق به ضرب و زور بنای حکومت دارند.
آقای خامنه ای این انتخابات ترکیه، خودتان آن را با انتخابات ۱۴۰۰ مقایسه کنید، به خدا من اگر جای شما بودم از خجالت و شرمساری می مردم.
حضرت آقا، مشاور معزول از پست و مقامتان چند روز پیش فریاد کرد که این ملک را چاره ای دیگر باید، به پند ناصحان دلسوز که وقعی نمی گذارید، حداقل به گفته های نوکران دست به سینه و چاکران درگاه التفات کنید، وگرنه در پایان همین امسال بار دیگر مضحکهٔ خاص و عام خواهید شد.
هر چند شما نشان داده اید که همین را می خواهید، مردمی سر در گریبان مشکلات و فارغ از دغدغه های اساسی اهل فکر، تا باز هم با مهندسی آرا مجلس انقلابی بسازید، رئیس جمهور بیسواد بر سر کار بیاورید و تمامی ارکان نظام در ید با کفایتتان بوده، عده ای عشق ریاست را مسئول ناکارآمدی خود نمایید.

به کجروان، سخن از راستی چه سود
کو آن‌چنان کسی که نرنجد ز حرف راست؟


https://t.me/fum_socialst

دانشجوی دگر اندیش دانشگاه فردوسی مشهد

15 May, 05:15


💢بچه سینسیناتی


🖌علی کیانی موحد

استیو مک کوئین در نقش بچه سینسیناتی، پوکرباز خونسردی  که با اعتماد به نفس بالا معتقد است بهترین قمارباز دنیاست.
روزی قمارباز کهنه کاری به شهرش می آید و تصمیم می گیرند تا آخرین دلاری که دارند پوکر بازی کنند، بازی مرگ و زندگی.
همه چیز به نفع بچه سینسیناتی است و دست آخر برای او فوق العاده آمده، نه تنها تمام پول خودش که از رقیب هم پول قرض می کند و اطمینان دارد که بازی را برده اما کارت آخر همه چیز را تغییر می دهد.  نقش اول فیلم می بازد! پیرمرد خطاب به او می گوید:
بازی همه اش همینه، انجام یک حرکت اشتباه در زمان درست!
*
بسیاری مواقع در زندگی همه ما پیش آمده که همچون بچه سینسیناتی در آخرین لحظه ورق برای مان برگردد و هرچه داشتیم از دست بدهیم. این ماجرای تلخ را ورزشکاران بیشتر تجربه کرده اند اما در زندگی شخصی هم این قبیل تجربه ها کم نبوده.
زندگی عاشقانه ای را جلو می بری و یکدفعه متوجه می شوی همه چیز اشتباه بوده! یا در محیط کار برایت مشکلات پیش می آید آن هم به خاطر انجام کاری که فکر می کردی صحیح است.
این اتفاق در زندگی درسی می شود تا بیشتر حواست به دستت باشد.
*
شاید در بازی پوکر یا زندگی بتوان مشکلی که بچه سینسیناتی با آن دست و پنجه نرم کرد را پشت سر گذاشت اما امان از وقتی که حرکت اشتباه در زمان درست، وارد سیاست شود. آن زمان به سختی می توان خسارات وارده را جبران کرد.
اگر نگاهی به مشکلات حاکمیت در سال‌های اخیر بیندازیم متوجه می شویم همیشه همچون استیو مک کوئین با اطمینان پشت میز نشسته و روی دستی قمار می کنند که امکان بردش زیاد نیست.
به عنوان مثال در بدترین زمان ممکن بنزین گران می شود یا بدون هیچ دلیل خاصی و فقط از سر لجبازی گشت ارشاد کاری با مهسا می کند که هنوز حاکمیت نتوانسته تبعات این اتفاق را خنثی کند.
اینجاست که حرکت اشتباه در زمان درست خسارتی جبران ناپذیر به همراه دارد.  شاید بتوان یک یا دوبار از نتیجه این اشتباه عبور کرد اما سرانجام این تصمیم غلط، خانمان برانداز خواهد شد.
حاکمیت باید بداند که زندگی مردم، جایی برای قمار و شرط بندی نیست چون یک حرکت اشتباه عواقبی سنگین به همراه خواهد داشت اما متاسفانه مدتهاست حاکمیت روی دور برد نیست و با ریسک بالا بازی می کند.
*
بچه سینسیناتی به مرد قمارباز می گوید:
همه اش همین بود؟
مرد در حالی که سیگار برگش را آتش زده و پول های میز را جمع می کند، می گوید:
مثل زندگی، فکر کنم...


https://t.me/fum_socialst

دانشجوی دگر اندیش دانشگاه فردوسی مشهد

15 May, 04:55


بدون شرح ،…….!!!!


https://t.me/fum_socialst

دانشجوی دگر اندیش دانشگاه فردوسی مشهد

15 May, 04:48


✍️ بیژن اشتری

🖊 ذات اکثر نظام های اقتدارگرا با رشد اقتصادی سازگار نیست.


🔗ذات اکثر نظام های اقتدارگرا با رشد اقتصادی سازگار نیست.دلیلش هم خیلی ساده است: رشد اقتصادی اگر از یک حدی بیشتر شود می تواند پایه های چنین نظامی را سست کند.

🔗رشد اقتصادی در نظام های اقتدارگرا فقط در یک حد اندک که بتواند یک معیشت حداقلی یا بخور و نمیری را برای مردم فراهم کند پذیرفتنی است ، اما نه بیشتر.

🔗  مدتی پیش در خاطرات آقای هاشمی رفسنجانی خواندم که بخش عمده ای از روحانیون صاحب مقام جمهوری اسلامی، از قبیل آقایان احمد جنتی و محمد یزدی، صراحتا به ایشان گفته بودند که با رونق گیری بیش از حد اقتصاد کشور مخالفند چون به نظرشان رفاه زیاد باعث دوری مردم از خدا و پیغمبر می شود(نقل به مضمون کردم).

🔗امروز هم این جمله ی جناب علم الهدی امام جمعه شهر مشهد توجهم را جلب کرد:"اگر زندگی و رفاه بر خدا ترجیح داده شود وضع ما از زمان حضرت امام حسن بدتر خواهد شد و مظلومیت رهبری نیز از مظلومیت حضرت امام حسن بیشتر خواهد شد."

🔗 این جملات به حد کافی گویا و روشن است. بخش عمده ای از روحانیون حاکم بر ایران واقعا هیچ اعتقادی به رونق گیری اقتصاد کشور ندارند.شعارهایی مثل جهش تولید صرفا در حد شعار باقی می ماند زیرا قشر روحانیون حاکم قلبا و عملا هیچ اعتقادی به تحقق این شعار ندارند‌ .

🔗  موقعی که این گروه از روحانیون حاکم، رفاه را معادل فساد و دوری از خدا و در مرتبه پایین تر نظام حکومتی شان تلقی می کنند ، طبیعتا اجازه چنین رفاه و رشدی را نخواهند داد.رشد اقتصادی استلزاماتی دارد که این مقامات روحانی را خوش نمی آید.رشد اقتصادی بدون درآمیختن با سرمایه خارجی ناممکن است و برای این کار به ناگزیر باید درهای بسته ی کشور را به سوی خارجی ها و سرمایه هایشان باز کرد.

🔗برای داشتن رشد اقتصادی بالا باید دست از عناد با جامعه جهانی برداشت و با این جامعه درآمیخت و رفتار متعارف در جهان پیرامونی در پیش گرفت ، که همین می تواند پایه های نظام را که مبتنی بر شعارهای اجنبی ستیزانه است سست کند.رفاه مردم موجب بالا رفتن سطح تحصیلات علمی آحاد جامعه و سست شدن باورهای سنتی و مذهبی می شود.

🔗رفاه موجب افزایش سفرهای خارجی مردم و آشنایی آن ها با فرهنگ های بیگانه می شود و در یک کلام سبک زندگی غربی را به سبک زندگی مسلط آن ها تبدیل می کند.

🔗از همین رو نگرانی روحانیونی مثل آقای علم الهدی از آسیب دیدن نظام به دلیل مرفه شدن مردم یک امر واقعی و تامل برانگیز است.


https://t.me/fum_socialst

دانشجوی دگر اندیش دانشگاه فردوسی مشهد

15 May, 04:45


در این خاک زَر خیز ایران زمین
نبودند جز مردمی پاک دین
همه دینشان مردی و داد بود
وز آن ، کشور آزاد و آباد بود
چو مهر و وفا بود خود کیششان
گنه بود آزار کس پیششان
همه بنده ی ناب یزدان پاک
همه دل پر از مهر این آب و خاک
بزرگی به مردی و فرهنگ بود
گدایی در این بوم و بر ننگ بود
کجا رفت آن دانش و هوش ما
که شد مهر میهن فراموش ما؟
که انداخت آتش در این بوستان
کز آن سوخت جان و دل دوستان؟
چه کردیم کین گونه گشتیم خوار؟
خرد را فکندیم این سان ز کار
نبود این چنین کشور و دین ما
کجا رفت آیین دیرین ما !؟
به یزدان که این کشور آباد بود
همه جای مردان آزاد بود
در این کشور آزادگی ارز داشت
کشاورز، خود خانه و مرز داشت
نه دشمن در این بوم و بر لانه داشت
نه بیگانه جایی در این خانه داشت
از آنروز دشمن بما چیره گشت
که ما را روان و خرد تیره گشت
از آنروز این خانه ویرانه شد
که نان آورش مرد بیگانه شد
چو ناکس به ده کدخدایی کند
کشاورز باید گدایی کند

#فردوسی


https://t.me/fum_socialst

دانشجوی دگر اندیش دانشگاه فردوسی مشهد

14 May, 04:01


مقاومت و مبارزه برای نجات ایران از دل این آب و خاک و از کف خیابان های ایران رقم خواهد خورد، باتکیه بر آدم هایی که درقلب ایران چشم در چشم اختاپوس استبداد ایستاده و شجاعت را معنا می‌کنند،نه کاسبانی که نان در خون مردم زده و در رفاه،امنیت،و آزادی عاریتی دیگر کشورها، برای ایرانِ گرفتار در قفس نسخه می‌پیچند.

سلمان موسوی


https://t.me/fum_socialst

دانشجوی دگر اندیش دانشگاه فردوسی مشهد

14 May, 03:41


جنبش مردان

فاطمه علمدار

احمد کسروی دهه شصتی بود.ناصرالدین شاه که کشته شد،داشت کودکی اش را میگذراند و یادش بود که آن روزها در دادگاههای تبریز،شهادت مردی که موهای سرش را نمیتراشید نمی پذیرفتند،چون مسلمان که وضو میگیرد باید مسح سر بکشد و تری دستش به پوست سرش برسد و مردی که جلوی سرش مو داشت یعنی اهل نماز نبود.ریش نماد مردانگی بود و مردی که ریشش را میتراشید حتما میخواست مفعول جنسی مردان دیگر شود...
جعفر شهری دهه نودی بود.چشم که باز کرد محمدعلی شاه رفته بود و دانشجوهای از فرنگ برگشته داشتند رویای ایران جدیدشان را در مدرسه ها و روزنامه ها میپروراندند.شهری یادش بود که آن روزها مردها لباسهای چندلایه و گشادی میپوشیدند که حجم اعضای بدنشان را بپوشاند و فقط صورت و دستهایشان معلوم باشد.میگفت زشتی اینکه مردی کلاهش بیفتد و سرش معلوم شود همانقدر بود که زنی بی چادر باشد.
ابراهیم خواجه نوری دهه هفتادی بود.۲۲سالش بود که در نشریه اش نوشت زنها چادر و روبنده نداشته باشند هم بد نیست و۴ماه رفت زندان.۱۳۰۴ با دوستانش تصمیم گرفتند به جای کلاه قاجاری،کلاه پهلوی برسر بگذارند و در خیابانها راه بروند تا مردم بفهمند هویت فرد مسلمان یا ایرانی وابسته به لباسش نیست.روزهایی بود که با کلاه پهلوی در خیابان راه رفتن نماد مقاومت بود.مقاومت خشونت پرهیز!و خب آنقدر کتک خوردند که ۱۳۰۷شد و قانون اصلاح پوشش مردان کلاه پهلوی را اجباری کرد.
۷۰سال از اولین اعزام دانشجویان ایرانی به اروپا گذشته بود که بالاخره به خودشان جرات دادند که داخل ایران هم با کت و شلوار راه بروند و کم کم طبقه ممتاز جدیدی را شکل بدهند که دانش نوین غربی را میداند و میتواند مشاغل بالای دولتی را بگیرد و با سرمایه فرهنگی و سیاسی اش،خودش را بکند الگوی"مرد تراز ایرانی" و روحانی و کاسب و تاجر و روستایی و شازده ای که مثل او فکر نمیکند را عقب مانده و محافظه کار و کهنه پرست بخواند و علیه آنها مقاله چاپ کند که به عقاید پوسیده شان چسبیده اند و نمیگذارند کشور پیشرفت کند.البته که آنها هم به اینها میگفتند فکلی و فرنگی مآب.
۱۳۰۷کلاه پهلوی شد آخرین حلقه اتصال مردان با لباس ایرانی.به دانشجویانی که برای تحصیل اعزام میشدند اروپا،کت و شلوار و کراوات میدادند و کلاه پهلوی،هرچند که کلاه پهلوی شبیه کلاه کارگران راه آهن اروپا بود و ظاهر دانشجویان ایرانی مایه خنده اروپاییان میشد.
قانون اصلاح پوشش که ابلاغ شد،مردهایی که به لباسهای گشادشان عادت کرده بودند و کت و شلوار معذبشان میکرد؛عبا و دستار میپوشیدند روی این لباس نجس اجنبی و وقت ورود به ادارات یا مدارس آنها را در می آوردند و کلاه پهلوی به سر میگذاشتند.کلاهی که چون لبه داشت نمیشد با آن سجده کرد و پیشانی را درست بر مهر گذاشت و همزمان عده ای داشتند بحث میکردند که "مردِ تراز" در فضای بسته کلاهش را بر میدارد و اصلا کی گفته سر مردها نباید برهنه شود...
۱۳۱۴ که قرار شد زنان چادر و روبنده را بردارند،مردها هم موظف شدند به جای کلاه پهلوی یا ملی،کلاه شاپو یا بین المللی استفاده کنند.حتی اجازه تنوع در پوشش کلاه هم بهشان داده شد و وزارت داخله دفترچه راهنمایی منتشر کرد راجع به کارکرد انواع کلاه ها و اینکه کجا باید کلاه را برداشت.
اصلاح پوشش قرار بود همه مردها را شبیه هم کند و باعث شود هویتهای قومی و مذهبی و قبیله ای شان را حل کنند در هویت ملی جدید.قرار بود یک عرصه عمومی یکدست و منظم بسازد از مردان جدید اهل ورزش و سالم که هم تحصیلکرده بودند و هم میهن پرست.مردانی که میفهمیدند برای حفظ شان کشورشان در مقابل غربیها باید قید همجنسگرایی و چندهمسری و کودک همسری را بزنند و با زنان ایرانی ازدواج کنند که آنها هم تحصیلکرده باشند و بتوانند بشوند مدیرخانه و مسئول تربیت کودکان.
روزگاری بود که کت و شلوار نپوشیدن و ریش نتراشیدن و کلاه برنداشتن و نفرستادن دختران به مدرسه، نماد مقاومت در برابر اجنبی و حفظ هویت اسلامی بود و مردان متشرع برایش هزینه میدادند.
رضاشاه که رفت بعضی از متشرعین برگشتند به پوشش خودشان ولی جوانترهایشان با همان لباسی که با آن جامعه پذیر شده بودند ماندند.حسین امامی که عضو فداییان اسلام بود و سال ۱۳۲۴کسروی را کشت و سال۱۳۲۸هژیر را،کت و شلوار میپوشید و سربرهنه بود،انگار نه انگار که تا همین۱۰سال قبل برهنگیِ سرِ مردان شرم آور بود و برایش وااسلاما میگفتند.
۵۰سال بعد از روزهای کودکی شهری،مردی که بدون عمامه دیدنش هیچ معنایی به جز سادگی و صمیمت برای مردم نداشت،شد رهبر انقلابی اسلامی و شهدایی با موهای پرپشت و مجعد و زیبا شدند الگوی جوانان مومن انقلابی..
۱۳۰۳،میرزاده عشقی به قمرالملوک دل و جرات میداد که بتواند کنسرتش را بیحجاب اجرا کند و نترسد که ببرندش شهربانی.۱۳۰۴،مردی کلاه پهلوی پوشید و کتک خورد و ۱۴۰۲ مردان تهدید میشوند که کراوات و شلوارک و آستین کوتاه نپوشند...
و تاریخ راه خودش را میرود

دانشجوی دگر اندیش دانشگاه فردوسی مشهد

13 May, 14:58


این مسیر عاقبتش دوباره خیابان است!
سید هاشم فیروزی

«حمله توهین‌آمیز شریعتمداری به خاتمی: انقلاب منحرف نشده، خودت منحرف شده‌ای!

خاتمی به جای اینکه بگوید من پادوی آمریکا شده‌ام و سرمایه اسرائیل هستم، می‌گوید انقلاب منحرف شده است!»

هنگامی که در مواجه با نقاد درون ساختار که خود قائل به براندازی نیز نمی باشد و حقیقتا چندباری کاملا مودبانه و رسمی تذکراتی داده است، اینگونه هتاکانه و بی ادبانه از سوی منصوب رهبری مواجه صورت می پذیرد و صدایی هم از کسی در نمی آید. این یعنی آنکه تمامی راه های درون ساختاری بجهت اصلاح کشور بسته شده است.

اگر فضای کشور چندصباح و لیلی دیگر بر همین مدار بچرخد برونداد این سیستم ابتدا رونق خیابانی بیشتر و سپس شعار مردم مسلح شوید خواهد بود.

شعاری من که یقینا و قلبا با آن مخالفم و حسب دأب اجتماعی خویش همچنان قائل به رفرم های بزرگ درون ساختاری هستم.فلذا ذره ای و سرسوزنی از بحث رفراندوم نیز عقب نشینی نمی کنم.

اما اگر فردا روزی خشونت علیه روحانیت بیشتر شد و بصورت کلی مسئله سیاسی کشور خیابانی و مسلحانه گردید باز بدنبال مقصر نگردند این آقایان!که والله اول و آخر تقصیرات برعهده اینهاست...

چراکه گربه در سه کنج از پلنگ خطرناکتر است چه رسد به انسان!

در مورد وضعیت انحرافی کنونی نیز ساعتها و دفترها حرف و سخن وجود دارد.

سخنان حسین شریعتمداری ها ارزش پاسخگویی ندارند.
که آینده ایران انشالله متعلق به این گفتمان نخواهد بود.

و باز این نکته نیز شایسته یادآوریست که تایید سخنان مشخص عده ای از سیاستمداران گذشته ایران بمعنای تایید تمامی گذشته و عملکرد آنها نیست.


https://t.me/fum_socialst

دانشجوی دگر اندیش دانشگاه فردوسی مشهد

13 May, 04:01


✍️ ​​فرزندآوری اجباری چه بر سر رومانی آورد؟

‌در دوران سردِ وحشت‌زا زیر سلطه حکومت کمونیستی رومانی، نیکلای چائوشسکو طبق «فرمان ۷۷۰» پیشگیری از بارداری و سقط جنین را جرم اعلام کرد؛ از دوسال زندان تا حبس ابد. از آن پس، بیمارستان‌ها پر از پلیس مخفی زایمان شد. زنان رومانی باید هر ماه معاینه می‌شدند، گواهی ماهانه می‌‌داشتند و در صورت تأیید بارداری تا روز تولد نوزاد به شدت زیر نظر بودند.

در دهه ۶۰میلادی فقر جانفرسا بود، کیفیت زندگی بسیار بد، و مردم ناراضی فقط کار می‌کردند تا سیر شوند. طبیعی بود که زاد و ولد کم شود و جوانان به خاطر شرایط اقتصادی و اجتماعی شرایط فرزندآوری نداشته باشند، ولی رئیس‌جمهور بی‌توجه به اوضاع جامعه با جرم‌انگاری سقط جنین می‌‌خواست جمعیت کشور را با این قانون افزایش دهد: «هرکسی از بچه‌دارشدن خودداری کند، مجرمی‌ست که قوانین تداوم ملی و کشوری را زیرپا می‌گذارد.»

سیاست چائوشسکو تا یک‌سال جواب داد و میزان زاد و ولد افزایش پیدا کرد، اما آمار مرگ‌ومیر و نازایی زنان بالا رفت؛ زن‌‌ها به دلیل استیصال و کار زیاد و فقر به دنبال راه‌هایی بودند تا قانون را دور بزنند. بسیاری از پزشک‌ها رشوه‌های سنگین درخواست می‌کردند، لوازم پیشگیری قاچاقی در بازار سیاه بسیار گران بود و جراحی‌ها زیرزمینی و بدوی. زنان به دلیل روش‌های غیربهداشتی، دچار خونریزی و عفونت‌هایی شدند که نازایی به دنبال داشت. این شد که دست‌کم ۹هزار زن به خاطر جراحی‌های غیرمجاز کشته شدند.

درواقع، در ازای دوران کوتاه افزایش زوری جمعیت موردنظر رییس‌جمهور، دوران سیاه جدیدی رقم خورد و بیشترین میزان مرگ‌ومیر زنان باردار رومانیایی در مقایسه با اروپا جای خود را به آمار «جمعیت نو» داد. عواقب ناگوار ادامه یافت و یک‌سال بعد از «دستور ۷۷۰» فقر شدیدتر شد. حالا کودکان زیادی با سوتغذیه، کم‌توانی و بیماری به دنیا آمده بودند و پدر و مادرها تنگ‌دست‌تر شدند. پس یتیم‌خانه‌های زیادی برای این کودکان ساخته شد، اما یتیم‌خانه‌ها هم به خاطر تهیدستی، امکان رسیدگی به این کودکان را نداشتند و تعداد زیادی از نوزادان با گرسنگی و خشونت بزرگ شدند.

۲۲ سال بعد، چائوشسکو و همسرش به دست مردم اعدام شدند و گفته می‌شد همان کودکانی که به دستور خودش به دنیا آمده بودند، حضور چشمگیری در اعتراض‌ها داشتند.
پس از او سقط جنین دوباره قانونی شد. با رشد اقتصادی، مردم رفاه و شادی را تجربه کردند. زاد و ولد کم‌تر و از روی خواست و میل آدم‌ها شد، اما زنان زنده می‌ماندند و نازا نمی‌شدند و همزمان با  افزایش آمار سقط جنین، به تعداد زوج‌هایی افزوده می‌شد که توان و اشتیاق فرزندآوری داشتند.

عکس‌ها: از یتیم‌خانه‌های رومانی در دورانی که خانواده‌ها امکان نگهداری از بچه‌های «فرمان ۷۷۰» را نداشتند و همچنین تصویر چائوشسکو با بچه‌های معروف به «کودکان فرمان ۷۷۰».
بر اساس فرمان صادر شده، زنان فقط با چند استثنا امکان سقط جنین داشتند: زنانی که چهار فرزند به دنیا آورده بودند که بعد به پنج فرزند افزایش یافت، زنان بالای ۴۵ سال که بعد به بالای ۴۰سال کاهش یافت، زنانی که به دلیل تجاوز باردار شده بودند، زنانی که در صورت زایمان خطر مرگ تهدیدشان می‌کرد و زنانی که قطعی می‌شد نوزادشان با نقص مادرزادی به دنیا خواهد آمد.


https://t.me/fum_socialst

دانشجوی دگر اندیش دانشگاه فردوسی مشهد

12 May, 19:55


کدام رشوه‌دهنده یا رشوه‌خوار احمقی برای کار خلافش قبض و رسید می‌دهد؟
بیژن اشتری


دادستان کل امروز اطلاعیه داده که ادعای نماینده تبریز در خصوص واگذاری خودرو به برخی نمایندگان«فاقد اسناد و مدارک مثبته است»ظاهراً آقای دادستان کل کشور توقع داشته نماینده تبریز سند محضری ارایه کند که در آن نمایندگان دریافت کننده خودرو نوشته و امضا کرده باشند:«

به نام خدا.
اینجانبان نمایندگان مجلس،امضاکنندگان ذیل، در ازای دریافت خودروهای شاسی بلند از وزارت محترم صمت تعهد کردیم که از استیضاح وزیر محترم صمت خودداری کنیم.»

آقای دادستان کل کشور، باور کنید در هیچ کجای دنیا کسی بابت رشوه‌ای که داده یا گرفته هرگز رسید و قبض نمی‌دهد.رشوه‌دهنده طوری رشوه می‌دهد و رشوه‌گیرنده هم طوری رشوه می‌گیرد که کوچکترین سند مکتوبی از آن به جا نماند.

رشوه عملی‌ست زیر میزی و رازی‌ست  مگو بین دو طرف.رشوه « ابراز تشکری» است از سوی رشوه دهنده به رشوه‌گیرنده برای «مساعدت و همراهی» او‌ در حل یک مشکل اداری یا کاری.

رشوه در واقع یک «هدیه» است و هیچ کس هم آن قدر احمق نیست که برای این هدیه‌ای که داده یا گرفته رسید و قبض بدهد و از خودش به قول شما، «اسناد و مدارک مثبته» به جا گذارد.با این شیوه دادرسی شما اثبات هیچ رشوه‌ای در این مملکت ممکن نیست.

در مورد همین ماشین های شاسی بلند تا همین جای کار ثابت شده که برخی نمایندگان این ماشین‌ها را دریافت کرده‌اند منتهی در قالب کمک رفاهی، مثل «روغن و برنجی» که به قول یکی از نمایندگان مجلس ،هر سازمانی به کارمندانش جهت امور رفاهی به آن ها میدهد.
البته آن که داده و آن که گرفته خوب می‌داند که در پشت پرده داستان از چه قرار است.

در مملکتی که رشوه دادن و رشوه‌گرفتن تا حد یک هنر متعالی ارتقا یافته توقع «سند و مدرک مثبته»داشتن برای اثبات عمل ارتشا فقط می‌تواند موجب خنده هومری راشیان و مرتشیان محترم شود.

بنده هم توقع دیگری از شما  نداشتم. فقط خواستم بگویم که ما را زیادی احمق تصور نکنید.


https://t.me/fum_socialst

دانشجوی دگر اندیش دانشگاه فردوسی مشهد

12 May, 06:10


"علی حاتمی و هوشِ مصنوعی"

- هوشِ مصنوعی فی‌الواقع "أَقْرَبُ إِلَيْکُم مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ" این واقعیّتّی‌ست قطعی و انکارناپذیر. هوش مصنوعی دیریازود تمام ارکانِ زندگیِ ما را فرا گیرد. شاید فیلم "Her" را دیده باشید! جوانی عاشقِ شخصیّتی تصنعی در سیستمِ عاملِ رایانه‌‌یِ خود شد، حتّی با او دردودل هم می‌کرد. من می‌گویم هوشِ مصنوعی در آینده حتّی فراتر ازین هم پیش می‌رود به گونه‌ای که شما عملاً با او ازدواج هم بکنید، بچه‌دار هم بشوید.
این روزا جوامعِ پیشرفته با محصولاتِ انکارناپذیرِ هوشِ مصنوعی کنار آمدند؛ امّا بیشترِ بیم و هراسشان بر این است که هوشِ مصنوعی از آدمی جلو بزند، و خود صاحب حقوق و تکلیف شود. درست مانند فیلم "2001: A Space Odyssey" اثر کوبریک، جایی که هوشِ مصنوعی گمان کرد آن دوتا آدمیزاد، کمر به نابودی‌اش بسته‌اند و اقدام به قتل و نابودیِ آن دو آدم کرد.
بگذریم، اینکه هوشِ مصنوعی تا کجاها خواهد تازید، فعلاً از درکِ ما خارج است باید بود و دید که چه خواهد شد.
امّا من در این فکرم که آیا هوش مصنوعی توانِ خلق یک شعر یا نمایش‌نامه یا در کل محصولی ادبی و هنری را دارد؟!؟ جواب: بله. کدام شعر؟! توانا بود هرکه دانا بود. این شعر یک قضیه منطقی است، اگر تو، X، باشی؛ پس Y هم خواهی بود.. پس X، Y هم هست. کافی است در حلقومِ هوشِ مصنوعی چندگیگابایت دیتایِ منطقی بکنیم، تا از آن طرفش "الف‌یست، فوقِ تمامِ ب‌ها" به ما پس بدهد.

اما همه نیک می‌دانند که ادبیّات و هنر، یک لنگ و پاچه‌اش در وادیِ جنون است. آنجا که حاتمی می‌گوید " عاشقان، خسروانِ ملّتِ عشقند." یا چنانچه مولوی بگوید  "ای دوست قبولم کن و جانم بستان / مستــم کـــن وز هر دو جهانم بستان" می‌گوییم: "در اینجا مولانا از عالمِ ناسوت به عالمِ ملکوت طیِّ طریق کرده، و عقلِ پادرگلِ ما توانِ درکِ این جهانِ مینوی را ندارد. و ... قس علیهذا!" اما آیا هوش مصنوعی می‌تواند چنین بکند؟ بالفرض که توانست، آیا چنین تعابیرِ عرفانی و ملکوتی را در موردِ هوشِ مصنوعی هم خواهیم کرد، یا می‌گوییم "out of work"، خراب است، دیگر از سرویس خارج شده.
آیا هوش مصنوعی می‌تواند خالقِ  تغزلاتِ حافظ، سوته‌دلیِ حاتمی، شوریدگی مولانا باشد؟
پاسخ خیر است. دلشده‌گی و سوته‌دلی مختصِّ آدمیزاده‌یِ دوپاست که کودک بوده، بعد جوان شده، بعد عاشق شده، بعد از هجرِ یار زار زار گریسته، حال که به یار رسیده، غمِ نان و پروردنِ فرزند جگرش را شرحه‌شرحه کرده؛ بعد به قولِ ملاصدرا از عالمِ ثانی، وارد عالمِ اوّل شده، حال در فراقِ آن ذاتِ لایزال مویه می‌کند و فریاد می‌زند "گوشم شنید قصه‌یِ ایمان و مست شد/ کو قسمِ چشم؟! صورتِ ایمانم آرزوست"... هوش مصنوعی می‌تواند چنین کند یا چنین باشد؟ به نظرِ من، خیر!


حال ممکن است شخص هشیاری این سوال را بپرسد اساساً آیا بشر در آینده نیاز به وادیِ هنر و ادبیات که عالمِ سوته‌دلی و دل‌شدگی‌یست دارد؟ این همه له‌له زدن، مالِ زمانی بود که نمی‌دانست، حالا به طرفه‌العینی از تمامِ مجهولات به تمامِ معلومات می‌جهد؟ دیگر چه نیازی به عالم واله‌ای و شیدایی دارد؟ جواب: نمی‌دانم.
همچنانکه گفته شد، انسان موجودیست پیچیده و منحصربه‌فرد، دارایِ احساسات و عواطف و هیجاناتِ خاصِ خود، به عددِ انسان‌ها، احساس و عاطفه‌ای جدید، می‌تواند شکل بگیرد. شاید هوشِ مصنوعی در ساحتِ علومِ تجربی بتواند جایِ بشر را بگیرد اما در ساحتِ ادبیّات و هنر تا جایی پیش خواهد رفت که به او دیتا بدهیم. این انسان است که از هزارتویِ زمان و مکان و از هزار لایِ ذهن و روان، دست به انتخاب می‌زند تا براساسِ ذوقِ خود یک اثر بیرون دهد. به نظرم زود است تا هوش مصنوعی را آنقدر ارتقا دهیم، که نمایشنامه‌ای بنویسد که در آن "مجید دوکله‌اش، دیوانه است، در حد یک فیلسوف. تازه زندگیِ این دیوانه از عقلایِ اطرافش نیز معنادارتر است."
آیا هوشِ مصنوعی می‌تواند از هزارتویِ زمان و مکان و ذهن و روان و باور‌ها بگذرد تا بینِ "طوبی" و "طوقی" جناس ایجاد کند و روسپیِ شهر نیز نامش از قضا "اقدس" باشد. به گونه‌ای فراز و فرود و گره‌افکنی بکند، که خالق اثر بگوید من دارم اثری ایرانی می‌نویسم.
نمی‌دانم. تا آن موقع راهِ درازی در پیش است.

https://t.me/fum_socialst

دانشجوی دگر اندیش دانشگاه فردوسی مشهد

11 May, 04:51


در ستایش مجتبی لشکربلوکی
نعمت الله فاضلی

مجتبی لشکربلوکی را ندیده‌ام و نمی‌شناسم، اما نویسنده و دغدغه‌مند اثرگذار و راستینی است. نوشته‌های تلگرامی‌اش، رسانه ای سازنده، انسانی، امیدبخش و خواندنی است.

لشکربلوکی سبک خاصی را ابداع کرده، سبکی که عامه اهل فکر می‌خوانند و خواص دانشگاهی هم آن را می‌پسندند.
نوشته‌هایش سلیس، روشن، مساله محور و مبتنی بر دانش و تجربه‌ی عمیق بشری است.

ابتدا مساله‌ای را طرح می‌کند و انتهای نوشته‌اش تجویزهای مفید و ممکن ارایه می‌کند.

در هر نوشته‌اش درد و دغدغه‌ای ملی و انسانی را بیان می‌کند و ما را به اندیشیدن و عمل سوق می‌دهد.

همه تمهیدات ادبی و فکری از مقایسه کردن، ارایه داده‌های تجربی و آماری گرفته تا خلق استعاره‌های اثرگذار و روشن، از بحث‌های منطقی و حجت آوری تا به کارگیری داستانک، از تجربه‌های شخصی تا نقل قول‌های اندیشمندان بزرگ، و خلاصه هر تمهید مناسب کمک می‌گیرد تا پیام و ایده‌ای اثربخش خلق کنند.

لشکربلوکی نوشته‌هایش را آزادانه و رایگان به همگان هدیه می‌کند. هر نوشته عطر و بوی وطن دوستی، انساندوستی، دغدغه مند، دگردوستی و آزادی و امید دارد.

بسیارند آنها که مثل من خواننده نوشته‌های لشکربلوکی‌اند و با هر نوشته‌اش، پنجره ای تازه به روی شان باز شده است.

استاد فقید رضا بابایی و دوست و همکارم فردین علیخواه و استاد محمود سریع القلم هم بسان لشکربلوکی، نوشته هایی با سبک و سیاق خاص خلق کردند و اثرگذارند.

این گروه از نویسندگان مردمی، اندیشه ورزانه، خلاقانه و دردمندانه می.نویسند. ویژگی مهم آنها تداوم کارشان است. استاد بابایی تا بود، نوشت. هنوز هم نوشته‌هایش دست بدست می‌چرخد. گمانم اینست که نوشته‌هایش ماندگار شدند.

این نویسندگان مردمی، شایسته قدرشناسی‌اند. آنها متواضعانه برای همگان و عامه اهل فکر می‌نویسند. آنها در ساختن و پویایی آگاهی جمعی ما سهم و نقش دارند.

امیدوارم نویسندگان مردمی، که تعدادشان هم رو به افزایش است و فقط چند نام را برای نمونه گفتم، سپاس گزاری مرا در مقام شهروند ایرانی پذیرا باشند.


https://t.me/fum_socialst