أحدث المنشورات من –𝙁𝙖𝙣𝙁𝙞𝙘𝙩𝙞𝙤𝙣 𝙇𝙖𝙣𝙙– (@fanfiction_land) على Telegram

منشورات –𝙁𝙖𝙣𝙁𝙞𝙘𝙩𝙞𝙤𝙣 𝙇𝙖𝙣𝙙– على Telegram

–𝙁𝙖𝙣𝙁𝙞𝙘𝙩𝙞𝙤𝙣 𝙇𝙖𝙣𝙙–
𝗪𝗲𝗹𝗰𝗼𝗺𝗲 𝘁𝗼 𝗼𝘂𝗿 𝘇𝗼𝗻𝗲 ✦ ִֶָ ۫ ˑ ֗

نویسنده می‌پذیریم.

— چنل خلاصه‌ی فیکشن‌ها:
– @FFL_Stories

— معرفی نویسنده‌ها:
– @FFL_Writers

— ناشناس‌هاتون:
– @FFL_Comments

— چنل‌های زیرمجموعه:
– @StayBySkz

— راهنما:
– #Guidance
8,752 مشترك
1,606 صورة
4 فيديو
آخر تحديث 09.03.2025 00:07

أحدث المحتوى الذي تم مشاركته بواسطة –𝙁𝙖𝙣𝙁𝙞𝙘𝙩𝙞𝙤𝙣 𝙇𝙖𝙣𝙙– على Telegram

–𝙁𝙖𝙣𝙁𝙞𝙘𝙩𝙞𝙤𝙣 𝙇𝙖𝙣𝙙–

05 Mar, 15:49

274

✮ #Ice_Vengeance

Couples: #BaekHan, #BaekSoo, #KaiLu, #BaekYeol, #ChanSoo
Genres: Angst, Romance, Action, Fantasy, Smut, Omegaverse, Mpreg
Author: #Oichi
Part: 46

Authors Info ↲
Comments Group ↲

✦ @FanFiction_Land ✦
–𝙁𝙖𝙣𝙁𝙞𝙘𝙩𝙞𝙤𝙣 𝙇𝙖𝙣𝙙–

05 Mar, 15:37

288

#Fiction
↳ #Ice_Vengeance
↳ Part 46

-وقتی شب قبل بیکو بهم گفت دلش خواهر و برادر میخواد... فقط خدا میدونه چطور خودمو کنترل کردم تا اون وقت از شب نیام سراغت... سخته کیونگسو، صبر کردن تا اینکه به بلوغ برسی اما همین صبر عطشم نسبت به تو کوچولوی اغواگرو بیشتر میکنه!
با اتمام جملات بکهیون، کیونگسو پلک های خیسش را از هم فاصله داد و با چشم هایی خمار، به مرد نیمه برهنه ای که روی بدنش خیمه زده بود نگاه کرد: اون روز میرسه؟ روزی که من کاملا متعلق به شما بشم و بچه هاتونو به دنیا...
-میرسه، اون روز به زودی فرا میرسه و بعدش، دیگه لازم نیست از کسی پنهون بشی، به عنوان جفتم به تمام دنیا نشونت میدم، به عنوان جفتم و والد بچه های آیندم، به همشون نشونت میدم و اون زمانه که تک تکشون باید در مقابلت به زانو دربیان!

🔞محدودیت سنی🔞

◕ زمان آپ: چهار‌شنبه‌ها

✦ @FanFiction_Land
–𝙁𝙖𝙣𝙁𝙞𝙘𝙩𝙞𝙤𝙣 𝙇𝙖𝙣𝙙–

05 Mar, 14:33

329

#FakeChat
↳ #ChanLix

✦ @FanFiction_Land ✦
–𝙁𝙖𝙣𝙁𝙞𝙘𝙩𝙞𝙤𝙣 𝙇𝙖𝙣𝙙–

05 Mar, 12:35

353

#OneBiteOfStory

لبه حوض، داخل حیاط بزرگ مرکز توانبخشی نشسته بود و به آسمان خاکستری نگاه میکرد. ابرها به آرامی حرکت می‌کردند، انگار که هیچ‌چیز در این دنیا عجله‌ای برای گذشتن نداشت؛ حتی سرما و گاهی تنهایی. نفسش را به شکل مه‌ سفیدی در هوا رها کرد و به این فکر کرد که چطور همه‌چیز می‌تواند این‌قدر سرد و در عین حال آرام باشد. انگار دنیا به او می‌گفت «همه‌چیز می‌گذرد، حتی این سرمایی که حالا در استخوان‌هایت جا خوش کرده.»
دست‌هایش را در جیب‌های پالتوی کهنه‌اش فرو برد و سعی کرد گرم‌تر شود. اما گرمایی وجود نداشت. نه در دست‌ها، نه در وجود یخ بسته‌اش. هنوز هم وقتی به او فکر می‌کرد، قلبش به‌سختی می‌تپید. انگار که می‌خواست از قفس سینه‌اش بیرون بزند و به سمت او پرواز کند. اما هیچکس آن‌جا نبود. یا شاید او دیگر در جهان هیچکس جایی نداشت.
چشمانش را بست و مابقی خاطرات کهنه را در ذهنش مرور کرد. همان خنده‌، همان نگاه‌ که انگار دنیا را فقط برای او ساخته‌ بودند. اما حالا همه‌چیز عوض شده بود. او مانده بود، با خاطره‌هایی که هر شب قبل از خواب به سراغش می‌آمدند و او را در تاریکی تنها می‌گذاشتند.
گاهی فکر می‌کرد که شاید بهتر بود هیچ‌وقت هیچکس را نمی‌دید. شاید بهتر بود افسار دلش را محکم‌تر می‌بست و اجازه نمی‌داد چشمان کسی، قلبش را به این روز بیندازد. با اینحال، مرد آرامی بود. نه به آتش انتقام دامن میزد، نه به کارما اعتقادی داشت. تنها حرف باقیمانده در دلش نسبت به عشق قدیمی‌اش، این بود که «تو در نهایت، نابود کننده خودت هستی. یکبار مرا با خاطراتت به آتش کشیدی و سالها بعد در آتشی که خودت در زندگی ات روشن کردی، به آتش کشیده خواهی شد.»
اما با وجود ناکامی ها، باز هم، ته مانده امیدی در قلبش وجود داشت. به این فکر کرد که شاید روزی همه‌چیز بهتر شود. شاید روزی سرما برود و گرمایی دوباره به قلبش بازگردد.
در روزی که دیگر خاطراتی از هیچکس، در ذهن بهم ریخته‌اش وجود نداشت.

↳ #Mingi

✦ @FanFiction_Land ✦
–𝙁𝙖𝙣𝙁𝙞𝙘𝙩𝙞𝙤𝙣 𝙇𝙖𝙣𝙙–

04 Mar, 15:48

448

✮ #Emperor_Priseline (Season 2)

Couples: #ChanBaek, #HunHan, #YiZhan, #KaiSoo
Genres: Angst, Romance, Action, Fantasy
Season 1: #Prince_Priseline
Author: #Oichi
Part: 39

Authors Info ↲
Comments Group ↲

✦ @FanFiction_Land ✦
–𝙁𝙖𝙣𝙁𝙞𝙘𝙩𝙞𝙤𝙣 𝙇𝙖𝙣𝙙–

04 Mar, 15:38

451

#Fiction
↳ #Emperor_Priseline (Season 2)
↳ Part 39

-بسته... برای امشب دیگه نمیتونم... شک ندارم فردا نمیتونم از تخت برم بیرون پس...
+نکنه یادت رفته؟ برای چهارماه فقط متعلق به منی، یه روز بیشتر تو تختمون موندن چه ضرری داره؟ بذار همه متوجه بشن از مردت چه کارایی برمیاد و...
-چانیول چطور میتونی اینقدر شهوتران باشی؟ دوباره داری سخت میشی... تو... لعنت بهتتتتت!
+معلومه که سخت میشم هیونم... اگر با دیدن همچین صحنه ی شهوت انگیزی سخت نمیشدم باید نگران میشدی عزیزم، از اینکه شاید مشکل جنسی داشته باشم و...
-لعنت به خودت و مشکل جنسیت چانیول!

🔞محدودیت سنی🔞

◕ زمان آپ: سه‌شنبه‌ها

✦ @FanFiction_Land ✦
–𝙁𝙖𝙣𝙁𝙞𝙘𝙩𝙞𝙤𝙣 𝙇𝙖𝙣𝙙–

02 Mar, 11:52

70

فقط اومدم اطلاع بدم ساعت ۹ یکی از اعضای اکسو قراره اینجا باشه👍🏻
بزرگوار فرمودن بهتون بگم برای شام خوب غذا بخورید و بعدش آنلاین بشید تا با هم صحبت کنین.
–𝙁𝙖𝙣𝙁𝙞𝙘𝙩𝙞𝙤𝙣 𝙇𝙖𝙣𝙙–

01 Mar, 14:31

366

#FakeChat
↳ #BaekSoo

✦ @FanFiction_Land ✦
–𝙁𝙖𝙣𝙁𝙞𝙘𝙩𝙞𝙤𝙣 𝙇𝙖𝙣𝙙–

01 Mar, 12:30

433

#OneBiteOfStory

زیر سایه‌بون برزنتی مقابل در کشویی وَن مسافرتیشون که براشون حکم خونشون رو داشت، روی صندلی تاشوی مخصوصش نشسته بود و به بارش شدید بارونی که توی تاریکی شب می‌بارید گوش می‌داد.
هر از گاهی رعد و برقی آسمون تیره شب رو روشن می‌کرد و با صدای بلندش باعث می‌شد که خواب، بیشتر از هر زمان دیگه‌ای از چشم‌های چانگبین فراری بشه.
ـ چرا اینجا نشستی؟
برگشت و تونست چهره خواب‌آلود مینهو رو ببینه که از پشت عینکش بهش خیره شده و به آرومی به سمش میاد.
ـ خوابم نمی‌برد.
مینهو در جواب چانگبین، نفسش رو صدادار بیرون فرستاد و کاپشن توی دستش رو روی شونه‌ها و بازوهای برهنه اون پسر انداخت.
ـ آخرش سرما می‌خوری!
ـ هر دفعه همین رو می‌گی.
ـ و به خاطر منی که همیشه حواسم بهت هست، سالم می‌مونی.
چانگبین آروم خندید و ماگ توی دستش رو سمت مینهو گرفت.
ـ تو من رو بیشتر از خودم دوست داری، مینهو.
پسر بزرگ‌تر صندلیش رو به چانگبین نزدیک‌تر کرد، سرش رو روی شونش گذاشت و جرعه‌ای از قهوه توی ماگ رو نوشید.
ـ می‌دونی چرا؟ چون تو هیچ وقت عشقی که لایقش بودی رو نچشیدی، چه از طرف خودت و چه از طرف بقیه.
چانگبین دستش رو به آرومی دور کمر مینهو حلقه کرد و سرش رو به سر اون پسر تکیه داد.
ـ و چرا تو تصمیم گرفتی که اون عشق رو بهم بدی؟
ـ چون هیچ کس به اندازه تو لیاقت داشتن تمام عشق من رو نداشت.

↳ #ChangHo

✦ @FanFiction_Land ✦
–𝙁𝙖𝙣𝙁𝙞𝙘𝙩𝙞𝙤𝙣 𝙇𝙖𝙣𝙙–

28 Feb, 18:33

477

✮ #Near_To_The_Far

Couples: #SeKaiHun
Genres: Romance, Slice Of Life, Fluff
Author: #MinHun
Part: 44

Authors Info ↲
Comments Group ↲

✦ @FanFiction_Land ✦