در این عشق بمیرید @darinesgh Channel on Telegram

در این عشق بمیرید

@darinesgh


نفس میگوید:وقتی همه چیز سر جایش قرار گرفت، من آرامش پیدا میکنم
روح میگوید: ”وقتی من آرامش پیدا کنم، هر چیز در جای خودش قرار میگرد.

https://t.me/ketab8353 کانال کتاب

در این عشق بمیرید (Persian)

در این عشق بمیرید یک کانال تلگرامی است که به ارائه مطالب محتوایی و انگیزشی در زمینه ی عشق، زندگی و روانشناسی می پردازد. این کانال توسط کاربر darinesgh اداره می شود و هدف آن ارتقا و بهبود کیفیت زندگی افراد از طریق انتقال دیدگاه های مثبت و ایده های سازنده است.

نام کانال در این عشق بمیرید نشان از پرداختن به موضوعات عمیق و مهمی مانند عشق و زندگی دارد. این کانال به کاربران خود ایده ها و نکاتی را ارائه می دهد که می تواند زندگی آن ها را بهبود بخشد و به آن ها کمک کند تا به آرامش و سعادت دست یابند.

اگر به دنبال مطالب الهام بخش و انگیزشی برای بهبود زندگی خود هستید، کانال در این عشق بمیرید یکی از بهترین گزینه ها برای شماست. با عضویت در این کانال، شما می توانید از مطالب متنوع و ارزشمندی که ارائه می شود بهره مند شوید و به یادگیری و رشد شخصی خود ادامه دهید.

به آدرس https://t.me/ketab8353 می توانید از طریق کلیک بر روی لینک، به کانال کتاب متصل شوید و از مطالب جذاب و مفیدی که ارائه می شود بهره مند شوید.

در این عشق بمیرید

23 Nov, 17:37


🌅دسترسی آسان به چله تولدی دوباره🌅
📎شروع دوره تولدی دوباره
📎دیباچه


🧚‍♂️روز اول،طلوع ذهن الهی
🧚‍♂️روز دوم،کنترل ذهن
🧚‍♂️روز سوم،خشم،رنجش وتوقع
🧚‍♂️روز چهارم،احساس گناه

در این عشق بمیرید

23 Nov, 17:37


فاطیما:
سپیده جان من فقط یک جای خلوت می خام بنشینم باخدا حرف بزنم گریه کنم ظهر دوتا چایی ریختم برای خودم و خدا تاامدم خلوت کنم دخترم درمدرسه آمد تنها بودم خیلی گریه کرده بودم انگار تمام لایه های درونم بالا آمده بود
خدا جونم سپیده جونم تاکی این حال زو داریم

rowshana:
سلام
با اجازه ی مدیر گروه خواستم نظرم را بگم
خوب خدا در جلد وبدن دختر خانمت آمده بودحتما باید چای را به اون می‌دادی و گوشهایت را برای شنیدن حقیقت باز میکردی تا ببینی خدا با زبان دخترت چه پیامهای فرستاده بود برات

در این عشق بمیرید

23 Nov, 17:33


Mrym:
سلام سپیده جون تو ویس سوم میگین خواسته هاتونو بزارید برای چن ماه بعد من عادت شکرگزاری دارم صبح وشب ک هم داشته هامو مینویسم هم خاسته هامو ب طور انجام شدشون مینویسم و شکر میکنم یعنی نباید تو چله انجام بدم

در عشق باشد ریشه ام در وصــل او اندیشه ام:
پس تو اصلا خواسته نداری
چون میدونی و مینویسی که در همین لحظه همه رو داری
پس دیگه ارتعاش خواستن نده
تو همین الان به همه خواسته هات رسیدی

خیلی طبیعیه
با تمرینات زیاد و زمان بیشتر هر لحظه بهتر میشید

با آموزشهایی که دادم
میتونی حس ت رو تغییر بدی
در ویسهای عشق و ترس
یا کنترل ترشح هورمونها
یه مثال بزنم که متوجه بشید
شده وسط عزاداری یه چیز خنده دار ببینید
یا بشنوید و عمیقا خنده تون بگیره؟

آدمها این توانایی رو دارن که نوع احساس شون رو انتخاب کنند
دکمه روشن غم رو بزنن غمگین بشن
یا یکی دیگه براشون بزنه
بعدش میتونن دکمه شادی رو روشن کنند
دکمه غم رو خاموش کنند

نمیشه بگی دست خودم نیست
غمگین باشم
یا دست خودم نیست شاد باشم
غم و شادی دست ماست و انتخاب ماست
با شناخت غدد بدن
که کدوم مسئول غم هست
کدوم شادی
کافیه کنترل ترشح این دو غده رو یاد بگیرید
غدد فوق کلیه
غم و ترس و روشن میکنه
و پینه آل شادی و عشق رو روشن میکنه و غدد فوق کلیه رو خاموش

روشن شدن غدد فوق کلیه بیشتر وقتها دست ما نیست
اما خاموش کردنش دست ماست

در این عشق بمیرید

23 Nov, 17:30


خوب بدون که فقط نقش رو قضاوت میکنید یا تحلیل
خود بازیگر رو نظر نمیدید که
بعدش فیلمها رو خودت انتخاب کن
که هم فیلمهای مطرح و معروف باشه
هم سطح آگاهی رو بالا ببره
مثل ماتریکس
مثل دکتر اسپرینتو
مثل کلبه
مثل pk
یا سرچ کن ببین چه فیلمهایی با موضوع بیداری معنوی هست

بقیه فیلمها ذهن ت رو انباشته از داده های خطا میکنه که اصلا نیازی بهش نداری

مثلا حاضری تو گوشیت برنامه هایی بریزی که اصلا بدرد نمیخوره و یا ازش استفاده نمیکنی؟

دیدن فیلم و سریال و اخبار دقیقا داستانش همینه

در این عشق بمیرید

23 Nov, 17:30


موضوع تصور مرگ خیلی کمک میکنه
سه روزه نه عصبانی شدم درونم کلا سکوته هیاهوم خاموش شده

دخترم درس یادش میدادم از اینکه امروز یاد میدم فردا یادش میرفت خیلی عصبی میشدم

شوهرم جمعه ها هم میرفت پیش دوستش برای کمک بنایی یازده دوازه شب میومد عصبی میشدم

پسرم مدام بهانه میگرفت جیغ میزد نصف میخواست بخوابه یا نصف شب بیدار میشد میخواست بره دسشویی بخاطر نور لامپ خیلی اذیت میشه تارچشمش عادت کنه گزیه میکرد عصبی میشدم فقط خیلی کنترل میکردم تا حالا ته نزنم دعوا نکنم جنجال به پا نکنم ولی توی خودم خیلی حرص میخوردم خشمگین بودم عصبی بودم از اینها

سه روزه با همین تصور مرگ هیاهوی درونم خاموش شده

دیگه خودمو کنترل  نکردم این سه روز چون خشمی نبود تا جلوشو بخوام بگیرم

کاش همین حال بمونم چالشها دوباره اون افکار بد و خشم و ناراحتی را برام نیاره

*من نخواهم ایستاد روبروی تو جز برای بوسه دادن*

به این مرگ که فکر میکنم و شخصیت کنترل گر روح
تا حالا همه ش تحت کنترل عقاید همسرم بودم
دکلمه ممنوع
گروه و کانال ممنوع
هر چیزی که علاقه داشتم و شادم میکرد ممنوع
خب حالا خودمو میگم تحت کنترل روحم در آوردم
روحم خشم ناراحتی رنجش را ممنوع کرده و در لحظه مشکلات با مرگ آگاهی متوقت میکنه و اصلا نمیزاره خشمگین بشم...
در عوض منو از بند محدودیت ها ی همسرم انگار داره آزاد میکنه
دیروز یه پیام دعوت برای گروه دکلمه داشتم
اصلا بدون اینکه به چیزی فکر کنم پذیرفتم رفتم توش شعر خوندم و شعر دکلمه کردم
روحم میخواد کسی از بیرون دیگه سارای را کنترل نکنه و سارای خودش باشه و چیزها و لذت های دنیوی که شادش میکنه را داشته باشه و در مقابلش اختیار احساساتشو بده دست روح الهیش و نور خدا
چیزهایی ممنوع هست که روح میگه
مثل خشم مثل نفرت مثل گناه مثل ترس از کسی مثل مقابله به مثل کردن مثل جلب رضایت  دیگران به قیمت گذشتن از خود
فقط رضایت خدا خواست خدا اطاعت خدا نور خدا عشق خدا محدودیت های خدا حصار خدا پناه خدا
فقط خدا و دیگر هیچ

با خودم فکر کردم اگر من مرده باشم آیا کسی مالک روح منه؟آیا کسی میتونه روح منو محدود کنه و در حصار خودش قراربده؟روح من آزاده و فقط در بندگی خداست.تنم چی؟تنم ذهنم و قلبم آیا مال همسرمه؟یا روح من مالک تن و قلب و ذهن و افکار و عقاید منه؟
خب روح همسرم هم همه این چیزها را داره تحت اختیارشه؟
یعنی روح من جسم من باید اسیر افکار و عقاید ذهن همسرم باشه؟
خالق من و اون که  خداست

اگر من مردم آیا در همسرم در محضر الهی باید حاضر بشه و پاسخ بده به اعمال و کردار و رفتار من؟
من فقط در مقابل تعهد ازدواج وفاداری بهش مسئولم نه بیشتر نه کمتر
اون دنیا همه تنهاییم در مقابل اعمالمون رفتارمون و تصمیماتمون و عمرمون

روحم میخواد سارای آزاد باشه تا دیگه خشمی نداشته باشه 😊❤️

#تجربه

در این عشق بمیرید

23 Nov, 17:29


سلام عزیزم .
چند روزه برای بار دوم دارم کتاب شکست عادت های کهنه می‌خونم.
واقعا همه دانسته های ما را رد میکنه
همه افکار و حالات ما را رد میکنه
وقتی بفهمیم ما ۹۹/۹۹۹۹۹٪ وجودمان آن انرژی و نور هست آنگاه با اون ۰/۰۰۰۰۱ وجودمان که ماده هست در پی حل مشکلات مادی نمیریم چون با ماده نمیشه روی ماده اثر گذاشت خیلی سخته بلکه باید از توهم این ماده که مقدار خیلییی خیلییی کمی از حقیقت وجود ماست بیدار شویم و با آن قدرت عظیمی که داریم در پی تغییر دنیای بیرون باشیم . فقط راه همینه حتی اگه هزار سال هم بگذره باز هم همین یک راه هست

در این عشق بمیرید

23 Nov, 17:26


در عشق باشد ریشه ام در وصــل او اندیشه ام:
به احساس ت اعتماد کن
گاهی بهت میگه لازمه با یه برخورد درسی بهش بدی  یا نفسش رو ادب کنی
و بیشتر وقتها هم میگه بگذر و عبور کن
ولی همیشه توجه به احساس ت کن
تا کاملا آرام نباشی نباید هیچ واکنشی بدی

مثلا یه خشمی از یه برخوردی میاد
حتی اگه اون احساس خشم یه هفته هم بمونه
نباید اصلا واکنش نشون بدی

Samira:
سرکوب کردنش آسیب بهمون نمیزنه سپیده

در عشق باشد ریشه ام در وصــل او اندیشه ام:
خب نباید سرکوب کنید
باید دلیل خشم رو پیدا کنید اونم در خودتون
و دلیل رو در خودتون پاک کنید
تا دیگه با همون موضوع خشم نگیرید

کسی از بچه ها توقع داره
که همیشه رفتار معقول و درست داشته باشند؟
کسی ازشون توقع داره دروغ نگن؟

اونا همیشه ممکنه رفتار نادرست انجام بدن
اما ما قضاوتشون نمیکنیم محکوم نمیکنیم
و بازم عاشق شون هستیم درسته؟

افرین
نگاه ت باید به همخ انسانهایی که در ذهن زندگی میکنند
مثل نگاه ت به بچه ها باشه
تو با معنویت بزرگ شدی
اونا هم به وقتش بزرگ میشن

ببین احساس تو مهمه
احساس ت به اون عشق باشه
آرامش داشته باش
قضاوتش نکن
تو سرت باهاش حرف نزن.
این یعنی درس ت باهاش تموم شده
حالا دلت خواست بمون
دلت خواست ولش کن

در این عشق بمیرید

23 Nov, 17:22


در عشق باشد ریشه ام در وصــل او اندیشه ام:
من لاهیجانم
و دخترم تهران
صبح حدود هشت زنگ  زد من بیمارستانم و قراره جراحی کنم
اگه سپیده قبلی بودم از این خبر به شدت میترسیدم دست و پام شل میشد انگار تمام انرژیم یهو تخلیه میشد
اما فقط یه کم حس نگرانی اومد
بعد ندایی در وجودم که نترس من هستم
این من هستم چنان حس اعتماد و عشقی در من ایجاد کرد که همون یه ذره نگرانی هم رفت
با آرامش کارهامو کردم حرکت کردم به سمت تهران و میدونستم خدا هست
پس با آرامش از مناظر لذت بردم و حتی همین جا براتون غزل در لحظه هم گفتم
واسه خودم موندم صبحونه خوردم😂😂😂
بعدش کلی باهاتون با ویس حرف زدم
که حدود دوازده ظهر از بیمارستان زنگ زدن عمل خطرناکه و ممکنه دخترت بره تو کما
گفتم من باید چیکار کنم
گفتن کسی رو بفرست که رضایت برای اتاق عمل بده
بازم ترس نبود
چون همون ندای درونی مرتب میگفت
من هستم😍😍😍😍😍
زنگ زدم جاریم که تهران بود رفت رضایت داد
وقتی رسیدم حدود ساعت دو بود و سارا خوب و خوش از اتاق عمل خارج شده بود
و خیلی درد ناشی از جراحی داشت
اما بازم آرام بودم
اگه مادر قبلی بودم از ناله هاش دلم ریش میشد

میدونستم درد هاش برای پاکسازیش لازمه
نگران نبودم ترسی نداشتم
تازه به خودم گفتم سپیده  دنبال استراحت بودی
که نپزی و نشوری و جارو نکنی😂😂😂
اینم یه هفته استراحت غذای آماده میارن و میبرن
عصرونه و چایی و بیسکوییت و میوه هم با احترام تو بیمارستان برات میارن😂😂😂😂
ملاقاتی هم تا دلتون بخواد خوراکی ها خوشمزه آوردن
خلاصه حسابی خوش گذشت😂😂😂

در این عشق بمیرید

23 Nov, 17:19


من قبلا خام گیاه خوار بودم بعد الان گوشت میخورم حس بدی میگیرم

در عشق باشد ریشه ام در وصــل او اندیشه ام:
کارما نداره
اما اگه به هر خوراکی حس بد داشته باشی
اون خوراکی کلی آب در خودش داره
و ملکولهای آب با حس تو تغییر میکنند
و با حس خوب سلامتی برات میارن
و با حس بد بیماری
کارما هم داشته باشه همینه
هر چی میخوری با حس خوب و کلمات خوب مثل عشق آرامش یا بسم الله یا پول بخور
تا ارتعاش تو رو در همون جهت بالا ببره

یه گیاه هم میشنوه و احساس داره و اگه کسی به قصد مصرف بره طرفشون میفهمن و مواد سمی در برگها تولید میکنند
موزیک رو میشنون و زیباتر میشن

از هر چی در طبیعت هست خواستیم استفاده کنیم
مثل قانون سرخپوستی
ازش تشکر میکنیم و ازش برای مصرف اجازه میگیریم و قدر دانی میکنیم
و فقط اندازه نیاز بدن استفاده میکنیم

در این عشق بمیرید

23 Nov, 15:33


🌅دسترسی آسان به چله تولدی دوباره🌅
📎شروع دوره تولدی دوباره
📎دیباچه


🧚‍♂️روز اول،طلوع ذهن الهی
🧚‍♂️روز دوم،کنترل ذهن
🧚‍♂️روز سوم،خشم،رنجش وتوقع
🧚‍♂️روز چهارم،احساس گناه

در این عشق بمیرید

23 Nov, 15:32


دیگه اون خطا رو نکنیم
نباید با اون احساس ،مدت ها زندگی کنیم ،سریع بعد از اون احساس جدا شیم ،و انگیزه بگیریم که دیگه اون خطا رو نکنیم ،تموم شد رفت!!!
و برگردیم به آغوش خداوند
من امیدوارم که این وویس من،همه اون عزیزانی که تو جهنم احساس گناه دارن زندگی می کنن ،توی عذاب و برزخ احساس گناه اسیر شدن
به هر دلیلی، به هر عادتی ،به هر موضوعی ،هر چی هر چی هر چی می خواد باشه ،اصلآ شاید یکی از شماها توی این گروه باشه، قتل کرده
خب ؟شاید یکی از شماها این جا باشه که قتل کرده و کسی هم خبر نداره خودش فقط می دونه که یه جایی رفته جنایتی کرده قتلی کرده ،جنازه ش م قایم کرده ،پوشونده ،حتی اون هم نباید توی احساس گناه زندگی کنه نباید ناامید بشه از کرم خداوند
نباید ناامید بشه از آغوش خدا
نباید ناامید بشه از عشق خداوند
اون هم باید وصل بشه به خداوند اون هم باید
بیاد تو آغوش خداوند
همین آغوش از اون جهنم نجاتش می ده ،حالا بعدش من نمی دونم چه اتفاقی می افته ؟من نمی دونم این پاک سازی برای اون انسانی که مثلآ یه کاری کرده حالا هر چی ،بعدش چی میشه؟ ولی از اون احساس خلاص می شه ،این جهنم احساس گناه خیلی دردناکه ،خیلی از اونایی که مثلآ قتل می کنن ،برای فرار از این جهنم میرن خودشونو معرفی میکنن
نمی تونن ،تحمل ندارن ،توی اون فضا بمونن .میرن خودشونو معرفی کنن تا از اون جهنم نجات پیدا کنن
فقط حسشون برگرده به حالت عادی پس ،تحت هر شرایطی ،هر حالتی که هستید ،به عشق خداوند امیدوار باشید ،به محبت خداوند امیدوار باشید، به دوست داشتن خداوند ایمان داشته باشید، ایمان عمیق داشته باشید، که صد بار توبه تون رو بشکونید بازم شما رو می پذیره، و بازم دوستتون داره، پس به این دلیل که مثلآ من هشتاد بار توبه کردم ،شکستم، خدا دیگه منو دوست نداره، بیست بار دیگه وقت داری ،شاید اصلآ هزار بار وقت داری، فقط برگرد ،برگرد به اصل خودت، انا لنا و انا الیه راجعون رو شنیدیم هااا،بارها بارها شنیدیم و فکر می کنیم اگه مرده باید این رو بهش بگیم ،ولی هیچ وقت ،هیچ کس به عمق این آیه فکر نکرد، ما از اوییم ،انا لنا و‌انا الیه راجعون ،ما از خودشیم و به خودش بر می گردیم
اصل ما خودشه و بازگشت همه ما باز هم به خودشه
هیچ وقت نمی تونیم ازش جدا باشیم هر لحظه ما باید توی این وصل باشیم خدا رو شکر برای این ویس امروز🤲
و امیدوارم خداوند برای روز پنجم هم درس قشنگی براتون آماده کرده باشه
و من بتونم براتون بگم
و خدا رو شکر برای این لحظه و خدا رو شکر برای بودن کنار شماها تو این سفر نورانی❤️🕊️
#نوشتاری_روز_چهارم
#چله_تولدی_دوباره

در این عشق بمیرید

23 Nov, 15:32


این وویس روز چهارم چله رو برای شما گفتم :که تحت هیچ شرایطی احساس گناه نکنید ،اون احساسه خود به خود میاد، چون ذهن ما شرطی شده به این داستان، همه همیشه اینو به من گفتن احساس گناه رو والدین به ما دادن چون خودشونم از یکی دیگه گرفتن این احساس گناه رو
والدین اونا به اونا دادن ،جامعه به ما داده ،همه به ما احساس گناه دادن اگر ما بینش مون ،به این خطا آگاه باشه ،باید در بینش الهی بخوایم که
#نوشتاری_روز_چهارم
#چله_تولدی_دوباره

در این عشق بمیرید

23 Nov, 15:32


احساس گناه کردن که کل روزشون رو با این احساس خراب کردن
بعد، احساس اینا نسبت به بدنشون چیه ؟نگاه اینا یا نگاه خودم، تو اون لحظه به بدنم چیه ؟
بدنم نجسه ،بدنم آلوده است
بدنم کثیفه، این نگاه ناظر منفیه به بدن خودم که معبد خداونده
که جایگاه خداونده
این نگاه ،خیلی خیلی بده به بدن خودم، بدن من مقدسه، بدن من کعبه است ،اگر که یه کثیفی داره ،یه آلودگی هست توش ،باید تمیزش کنم
باید عاشقانه نظافتش کنم
باید که عاشقانه حمومش کنم بشورمش همه جوره
اما نباید نگاه من به کل بدنم یه بدن آلوده باشه
انگار که بگی ،کعبه نجس
میشه کسی به کعبه بگه نجس؟
میشه کسی به کعبه بگه کعبه آلوده؟ هیچ کس چنین شهامتی نداره نسبت به کعبه، یه همچین چیزی بگه
همه، تو ذهنشون جا افتاده که اون جا خونه خداست
حالا اگه این خونه خدا فرض بر مثال یه بچه اونجا ادرار کنه به کل این کعبه می گن کعبه نجس ؟
کعبه آلوده ؟هیچ کس همچین نگاهی به کعبه نداره، کعبه در هر حالتی تقدس خودشو داره، حتی اگه یه بچه ای توش کثیف کرده باشه،
صد در صد ،هزاران بار پیش اومده فقط میان همون مورد رو تمیز می کنن تموم میشه، اما نگاهشون به کعبه یک نگاه نجس و آلوده نیست
این جوری نیست که بگن این کعبه دیگه لیاقت خونه خدا بودن رو نداره که لایق این نیست که خونه خدا باشه همیشه کعبه لایق اینه که خونه خدا باشه ،و تقدس داشته باشه
نگاه ما به بدنمون باید همین شکلی باشه، بدن من کعبه خداونده
خداوند بدن منو آفرید، که در بدن من روح خودشو بدمه، و در بدن من در زمین تجربه کنه ،عاشقی کنه
حالا هر چی ،خدا در بدن من حضور داره، چه آلوده باشه ،چه آلوده نباشه پس نباید نگاه من به بدنم یه بدن آلوده باشه و من به خاطرش احساس شرم و گناه کنم
یه شب از همین شبایی که من باید حموم می کردم و حموم نکردم و خوابیدم ،مثل خیلی از شبای دیگه بیدار شدم، که با خداوند خلوت کنم احساسی، صدایی، ندایی، منو بیدار کرد که هی؛پاشو وقت عاشقیه 🕊️😍الان می فهمم درس اون شب چی بود؟ و من بیدار شدم و چنان حس و حال وصل قشنگی بود که اصلا قابل توصیف نیست که من اون شب چه حسی داشتم ؟خدا با غزل ها برای من حرف می زد ،کلمه به کلمه با غزل ها با من حرف می زد ،تو بیست دقیقه یه غزل عاشقانه گفت، دوباره بیست دقیقه بعد یه غزل دیگه شروع شد یعنی دو تا غزل کامل تو همون فاصله راز و نیازم با خدا گفتم
و یک شهودهای عارفانه نابی داشتم تو اون شب ،که خودم مات و مبهوت بودم که چقدر حس و حال خوبی دارم چه حس عجیبیه، این عاشقی قشنگه چه وصل خوبیه و من واقعا توی وصل فوق العاده قشنگی بودم
تا اینکه دیدم داره خورشید طلوع می کنه روشنایی روز رو دیدم رفتم بیرون به خورشید سلام کردم به روز سلام کردم ،بعدش که تصمیم گرفتم بخوابم دوباره دیدم عهههه !!!!
من حموم نکرده بودم ،من باید غسل می کردم، تازه یادم افتاد
بعد گفتم خدای من !!پس من با بدن آلوده و نجس هم لایق حضور با تو و لایق وصل تو هستم ؟تو خواستی امشب اینو به من بگی
تو امروز خواستی این درس بزرگ رو به من بدی ،که ای بنده من نگاه من به بدن تو آلوده و نجس نیست
من تحت هر شرایطی عاشق توام
مثل مادری که فرزندش توی پوشکش کثیف می کنه، لباسشو ،همه جاشو کثیف می کنه ،ولی مادر عاشقانه اون بچه رو تمیز می کنه و همچنان عاشقانه دوسش داره
کثیفی رو از بدن بچه اش پاک می کنه ولی احساسش به بچه اش هیچ تغییری نمی کنه، خدا به من گفت من همین شکلی دوستتون دارم
مثل اون بچه، این نگاهو به بدن خودتون نداشته باشید
البته که حموم کنید، بشورید ،تمیز کنید با عشق این کعبه رو قشنگ نگه دارید، اما نگاهتون به خودتون آلوده و کثیف نباشه ،احساس گناه نکنید وقتی که نیاز دارید حموم کنید
احساس بدی نداشته باشید نسبت به خودتون ،و من درس خیلی قشنگی گرفتم ،خدا رو هزار بار شکر😍🙏🏼فهمیدم که خداوند این درس رو به من داد که من به شماها بگم
می دونم خیلی هاتون خاطر این جریان احساس گناه می کنید، خیلی ها
چون خواهر خودم واقعا این شکلی بود همه عمرش با احساس گناه زندگی کرد ،با همین داستان
احساس گناه ،اگر برید توی جدول انرژی های انسانی رو نگاه کنید
فکر کنم اول ترسه که پایین ترین ارتعاش رو داره ،و بعد احساس گناهه که پایین ترین ارتعاش و داره
شما، هر چی ارتعاش شما منفی باشه آگاه باشید که تو اون لحظه
بذارید یه جوری ترسناک تر بگم یعنی یه جوری بگم: که بفهمید که چقدر بده، تو احساس گناه باشید
انسانی که تو احساس ترس ،و احساس گناه احساس یاس احساس افسردگی هست ،انگار هم نشین و هم سفره شیطانه ،برعکس ،انسانی که تو حالت های عاشقانه شاد، مهربونی ،دوست داشتن هست توی لحظاتیه که با خداونده
احساس شما خیلی مهمه
#نوشتاری_روز_چهارم
#چله_تولدی_دوباره

در این عشق بمیرید

23 Nov, 15:32


می خوام که یه خورده راحتتر، یه خورده ،آزادتر این داستانو براتون بگم من دیدم عزیزانی هستن که مثلآ شب دارن می خوابن، باید برن حموم کنن دوش بگیرن ،غسل کنن ،ولی خسته بودن خوابشون میومده ،نتونستن برن حموم کنن ،خواب موندن
تو اون وضعیت ،بیدار شدن ،اذان شده انقدر از این خواب موندن خودشون
#نوشتاری_روز_چهارم
#چله_تولدی_دوباره

در این عشق بمیرید

23 Nov, 15:32


به الکل ندارن مسافر نور شدید
هم سفر نور شدید
همین اندازه بدون تا همین جاشم کار خدا بوده، برای همین اعلام کن و بگو خدا کمکم کن
حالا گفتی کمکم کن خدایا می خوام که دیگه استفاده نکنم
ولی باز این بدن عادت کرده
یعنی یعنی شما نمی تونی به یه باره ترک کنی ،برای همین اون ماده الکل یا هر ماده دیگه ای که داری مصرف می کنی رو به چشم یک دارو ببین که حس گناه بهت نده ،اما دارویی که بهت داره آسیب میزنه، دارویی که داره بهت صدمه می زنه ،مثل یه قرص یا هر چیزی بهش نگاه کن
و دوباره وقتی که استفاده می کنی دوباره برگرد به چله دوباره برگرد به بغل خدا و دوباره بگو خدایا کمکم کن صد بار اگر توبه شکستی باز آی
برنگرد ،این یعنی چی ؟این یعنی اینکه تو در احساس گناه نمونی
این جمله ،این شعر خیلی معنی داره احساس گناه از خود اون گناهه بدتره چون ،احساس گناه وبگیم شیطان شیطان در وجود ما در ذهن ما اینو میاره که ما رو از خدا فاصله بندازه برای همین بلافاصله حتی اگر چنین کاری کردی و بارها تکرار شد بازم برگرد به چله، بگو خدایا کمکم کن تموم کنم کمکم کن ،یعنی اصلا ناامید نشو
صد بار اگر این موضوع تو دوران چله اتفاق افتاد ناامید نشو برگرد و نترس خدا بازم عاشقته و کمکت می کنه حالا این موضوع مربوط به الکل بود
در خیلی از موضوعات دیگه
یکی از چیزایی که خیلی از شماها درگیرش هستید موضوع خودارضاییه جوری این تو ذهنه کل جا گرفته که این کار یعنی شما خیلی خیلی خیلی آدمه نمی دونم ...خیلی حس گناه می گیرید با این کار
خیلی خیلی حس گناه می گیرید
و خیلی خودتونو سرزنش می کنید خیلی روزتون رو تاریک می کنید
خیلی برای خودتون تاریکی می سازید این هم دقیقآ مثل همون الکله هیچ فرقی نداره
حتی اگه درگیر چنین عادتی هم هستید ،باز هم بیاید بگید خدایا کمکم کن ،که جدا بشم ،باز بیاید توی همین چله ،کنار دوستان خودتون باشید
کنار هم سفران خودتون باشید
و سعی کنید از اون احساس گناه فرار کنید ،چون من می دونم که وجود شما نفس شما جرم گرفته ،زنگار گرفته
توی این مسافر نور که شدید کنار دوستاتون که قرار گرفتید قدرت پاک سازی که این گروه داره و قدرت پاک سازی رفتارهای خودتون اون جرم و زنگار رو از وجودتون پاک می کنه و کمک می کنه که شما به مرور از اون عادت جدا بشی ،به خودت فرصت بده به اون بدن ،به اون ذهن فرصت بده که ریز ریز از اون عادت کنار بکشه اگه باز هم می گم ،صد بار بعد از شروع چله سراغ این داستان رفتی سراغ این عادت رفتی، باز برگرد دوباره سر داستان و دوباره شروع کن
فقط بگو خدایا ببخشید کمکم کن دیگه ادامه ندم ،و شک نکن که خداوند بازم عاشقته😍
خودت رو از اون هویت گناه جدا کن یعنی چه جوری جدا کن ؟
من به شما از روز اول می گم شما روح هستید ،شما بدن و ذهن نیستی
در روح زندگی کن
یعنی من سپیده روحم و این بدنه و این ذهن نیستم
این بدنه و ذهن و نفس من اعتیاد به الکل داره، روحم که اعتیاد به الکل نداره که
پس من در روح خودم احساس گناهی ندارم ،اما ناظر و بیننده نفس و بدنم هستم که میره سراغ الکل
پس سعی می کنم که با روحم ،به بدنم و ذهنم کمک کنم از اون عادت جدا بشه
هرگز شک نکنید که در هر شرایطی خداوند عاشق شماست 😍
جدا شدن از حس گناه یعنی زندگی کردن در روح ،در کالبد روحی خودتون قرار بگیرید و بیننده اون وجود نفسانی خودتون باشید که میره سراغ گناه وقتی که نگاه می کنید از هویتش جدا می شید، و همین باعث میشه که شما ریز ریز ریز ریز از اون موضوع کنار بکشید
من می دونم که کنار می کشید
من حتی اینجا چند مورد داشتم که اعتیاد به مواد مخدر و ترک کردن با همین تمرینات
حالا این مورد دوم بود ،باز چیزای دیگه هست ،حالا ،یه ذره درجه پایین تره
مثلآ،من داشتم کسی رو که نماز صبح بیدار نمی شه تا شب احساس گناه داره از اینکه نماز صبح و بیدار نمی شه ،خب تو یه نماز صبح نخوندی
که اون لحظه ای رو که می خواستی در حضور باشی با خدا از دست دادی
ولی تا شب با احساس گناه کل حضورت با خداوند را از دست دادی یعنی پنج دقیقه نماز صبح رو از دست دادی که باید در حضور با خدا بودی بعد از اون ،هفت هشت ده ساعت ،پونزده ساعت روز رو که بیدار بودی ،با احساس گناه حضور در درگاه خدا رو از دست دادی
ما هر لحظه در حضوریم
هر لحظه باید باشیم
شمس گفته :نماز و می تونی قضاش رو بخونی ،اما حضور را قضا نباشد نماز را قضا باشد حضور را قضا نباشد هر لحظه که بی خداوند زندگی کنیم اون لحظه رو از دست دادیم
پس باید برای حضورمون
بودن در لحظه ،بودن در کنار خداوند بودن در درگاه خداوند، بودن در بارگاه خداوند رو برای خودمون مهم کنیم
در هر وضعیت و هر شرایطی که هستیم
خیلی چیزای جزئی رو می بینم شما برای خودتون سخت می کنید
#نوشتاری_روز_چهارم
#چله_تولدی_دوباره

در این عشق بمیرید

23 Nov, 15:32


برای همین حتی اگه اعتیاد به الکل دارید وقتی که وارد این داستان چله می خواید بشید حتما وارد بشید و بدونید که شما لایق این سفره معنوی هستید ،اگر نبودید اصلا هدایت به این لحظه نمی شدید
اما شما هدایت به این گروه شدید شما در کنار انسان های دیگه که اعتیاد
#نوشتاری_روز_چهارم
#چله_تولدی_دوباره

در این عشق بمیرید

23 Nov, 15:32


سلام مونس های‌جانم😍
امروز روز چهارم چله تولدی دوباره است ،تولدی دوباره یعنی یک مردن تصویری یا ذهنی در خود قبلی و تولدی تازه در خود الهی
با دعا امروز را شروع می کنیم :
به نام خدای عشق و آگاهی🕊️
خدایا قلبم را پذیرای حقیقت کن 🤲خدایا قلبم را گشاده کن من پذیرای حقیقت هستم 🤲
چشم هایم را برای دیدن حقیقت باز می کنم ،👀گوش هایم برای شنیدن پیام حقیقت شنواست🦻🦻
8️⃣کلید زرین الهی برای ورود به ملکوت خداوند🕊️
من روح خدا هستم 🕊️
من جانشین خداوند هستم 🕊️
من اشرف مخلوقات هستم 🕊️
من لیاقت بهترین ها را دارم 🥰
من ارزش خودم را می دانم🥰
من فراسوی مکان و زمان هستم 🥰
من همه اسما زیبای خدا را دارم 🕊️توان های من بی کران است
و من لیاقت دیدار با خالق مهربانم را دارم 🕊️
خدایا تسلیم و بنده تو هستم 🤲
خداوندا سپاس گزارم که مرا در گروه انسان های تسلیم شده به خودت قرار داده ای 🤲
و در بهشت برین در همین زمین در کنار صالحان جای دارم 🕊️
و تو را دیدار خواهم کرد در دنیای درونم 🕊️
دوستان موضوعی که می خوام امروز ازش حرف بزنم ،موضوع احساس گناه است
همین روز چهارم و همین اوایل چله ازش حرف می زنیم
البته من قبلش وس دادم و توی وییسای دعوت نامه هست
لطفآ اونا رو جدی بگیرید و گوش کنید🙏🏼 اما امروز ،این جا ثبت میشه به عنوان روز چهارم چله ،چون می خوام که با این ویس به همه عزیزانی که در این ارتعاش احساس گناه هستن ،کمک کنم که از این احساس جدا بشن و مثل همه توی صف سفیران نور و مسافران نور قرار بگیرند
خیلی من توی پی وی ،چون که نمی تونید این چیزا رو داخل گروه بگید از احساس گناه شما شنیدم ،از خیلی خیلی چیزای متفاوت و مختلف و شما را می بینم که عاشقانه مایل به وصل حق هستید ،،عاشقانه مایل به دیدار خداوند هستید عاشقانه دنبال این عشق واقعی می گردید، اما یک حجاب خیلی خیلی بزرگ دارید و اون هم احساس گناه خودتونه و خیلی این موضوع شما رو رنج میده
حالا احساس گناه از چیزای خیلی خیلی متفاوت
من با شایع ترین و رایج ترین و خیلی زیاده ،جریان این خطا ،چند تا مثال واستون می زنم ،شاید بگم که حالا بدترین ،حالا نمی تونم بدترین و خوب ترین بگم، ولی از نظر ذهن خودتون مثلآ کسی هست که اعتیاد به الکل داره و می دونه که الکل براش مضره و می دونه که با الکل نوشیدن به خودش و بقیه آسیب می زنه
اما خب دیگه اعتیاد پیدا کرده
و نمی تونه ازش جدا شه و از طرفی هم عاشق وصل هست ،عاشق خداوند هست، و ذهن به اون ماده به اون الکل عادت کرده، احساس گناهی که در وجود این انسان هست و همون الکل رو مانع خودش برای وصل حق می بینه ،می خوام بهتون بگم که به هیچ وجه اون الکل مانع وصل شما به حق نیست ،اگر خداوند گفته که خوردن و نوشیدن اون الکل مثلآ اسم حرام روش گذاشته، خواسته بگه که اون برای شما برای بدن خودت ،مضره و همین طور برای ذهن و روان خودت ،و همین طور برای اطرافیان ممکنه تو در اون حالت بهشون آسیب بزنی، این کلمه حرام رو برای شما نگفته که به شما یک حس گناه بزرگ بده ،بلکه خواسته به شما کمک کنه که ازش دوری کنید و به خودتون و بقیه آسیب نزنین
اما شما حالا تو این شرایط قرار گرفتید خداوند به خاطر اینکه داری به خودت آسیب می زنی یا به خاطر این موضوع به خودت آسیب می زنی به دیگران آسیب می زنی ،به خاطر این موضوع نمیاد که تو رو دوست نداشته باشه و از تو خشمگین باشه و تو رو از خودش برونه
بلکه مثل یه پدری که یه فرزندی داره که الکل می نوشه و دوست داره کمکش کنه ،که از اون ماده مخدر یا اون الکل جدا بشه دوست داره که کمکتون کنه تا از این عادت جدا بشی و ریز ریز نمی شه یهویی
شما فقط کافیه تصمیمتونو اعلام کنید به کائنات ،به خداوند که من تصمیم دارم که از این عادت خودم جدا بشم و این تصمیم رو به خداوند اعلام کنید، همین اندازه برای ابتدای همون اسمشو میذارن توبه که حالا از این اسم خیلی حس جالبی ندارم
چون توبه یه جورایی حس گناه کاری خودش میده، ولی توی ذهن ها این پذیرفته شده است ،خب ؟
توبه به معنی بازگشته
حالا این کلمه تو به یه جورایی ممکنه ولی بازگشت به سمت خدا معنی توبه یعنی بازگشت ،یعنی شما برگرد به سمت خدا بگو خدا الان دوست دارم تو بغل تو باشم ،و دیگه دلم نمی خواد اون جریان رو تکرار کنم
مثل فرزندی که اعتیاد به الکل داره میره به باباش می گه بابا کمکم کن تا من از این داستان جدا بشم
باباش نمی گه تو الان الکل می خوری تو خونه من نیا،حالا ممکنه خیلیا از رو ذهنشون این کارو بکنن
ولی پدر، یک پدر عاشق این کارو نمی کنه، می گه ،باشه من به تو کمک می کنم ،حالا که چنین تصمیمی گرفتی تشویقش می کنه و بازم دوسش داره و می گه خب باشه من کمکت می کنم از همون لحظه اول شروع می کنه به اون فرزند کمک کردن
خداوند هم دقیقآ همین حالتی بلکه هزار برابر مهربان و عاشق تر
#نوشتاری_روز_چهارم
#چله_تولدی_دوباره

در این عشق بمیرید

23 Nov, 15:30


تنهایک حقیقت وجود دارد
#من_هستم
#ویکتوریا

در این عشق بمیرید

23 Nov, 15:30


#چله_علم‌النور
#اختیاری

در این عشق بمیرید

23 Nov, 15:30


شرح نیروی حال
قسمت چهارم (تجسم نور)