از نفس کشیدنم غمگینم
هنوزم ماهی ام امّا دارم
خواب کنسرو شدن می بینم
.
من الان خشکه تموم بدنم
من الان یه جای خیلی سردم
من الان دورم از اونجا خیلی
تو مکلّفی که من برگردم
.
برو روی پنجه لطفاً دریا
همه جای نقشه رو آبی کن
برو متّحد شو با اقیانوس
برو با ابر بشین لابی کن
.
وقتشه صدای ماهیا درآد
کوسه ها تو کوچه ها رم بکنن
همه جا بپیچه نعره نهنگ
باید این آدما رو آدم بکنن
.
توی شهری که نفس کش می خواد
به نفس کشیدنم خندیدن
متاسفانه تقصیر توئه
آبشش های منم گندیدن...
امیرمهدی اصغری