🌀Blue Forces 👽 @bluism Channel on Telegram

🌀Blue Forces 👽

@bluism


اینجا آبـــــ💎ـــــی ترین ذهنها
آبـــــ🌀ـــــی ترین نیروهارو به اشتراک میذارن
از جنس ما باشی اومدی میمونی 😉💙

💎جذاب ولى سرد، مفهومى ولى خاص

📲ارتباط جهت ارسال و تبادل:
@BluismBot

🌀Blue Forces 👽 (Persian)

در کانال تلگرامی Blue Forces 👽 با نام کاربری bluism، جایی برای به اشتراک گذاری تمرینهای ذهنی و پایداری میان گروهی از افراد با ذهنهای خلاق و تفکر کننده است. اینجا جاییست که نیروهای آبی ترین و با انرژی بالاترین را میابید. با عضویت در این کانال، ایده ها و تجربیاتتان را با بقیه به اشتراک بگذارید و از انرژی و انگیزه اعضای دیگر بهره مند شوید. Blue Forces یک جامعه جذاب است که با ویژگی های منحصر به فرد خود، شما را به چالش می کشاند و از شما تشویق می کند که بهترین خود را نشان دهید. برای ارتباط و ارسال مطالب، می توانید با ربات @BluismBot در ارتباط باشید. پس از عضویت در Blue Forces، با آبی ترین نیروها آشنا شده و از تجربیات آنها بهره مند شوید. برای انرژی و انگیزه بیشتر، Blue Forces منتظر حضور شما است! 💎💙

🌀Blue Forces 👽

11 Aug, 22:39


چرا ما
در این خیابان
پرسه زدیم؟
ما که
پایان این خیابان را
می‌دانستیم..


💠 #MS
🔵 @Bluism

🌀Blue Forces 👽

11 Jun, 21:20


اگه هنوز تو ذهنته..تو قلبتم هست!

#میم_سین

💠 #MS
🔵 @Bluism

🌀Blue Forces 👽

19 Mar, 17:18


💠 #MS
🔵 @Bluism

🌀Blue Forces 👽

12 Jan, 17:00


تو به من خندیدی و نمی دانستی / مَن در آن تُنگ بُلورِ زیبا

زِه چه رو می رقصم / زِه چه رو می چرخم

مَنِ ماهی اقتضایَم این بود / که بگوییم آه آه که بنوشم آب آب

تو به من خندیدی و نمیدانستی من درآن تُنگ بلورِ زیبا شده ام تُنگ پَرَست / شده ام خیره به چَشمانِ تو مَست

کاش ماهی بودی / یا که آدم بودم

کاش ماهی بودی


کاش آن روز رِسَد که تو ماهی باشی / یا که آن روز رِسَد که من آدم باشم

عِشق را میفهمم / خنده ات چون موجیست که زَنَد ضربه به تُنگ کوچک

مَنِ عاشق چرخان / میزنم باله به آب

میزنم چَرخ به دور آن تُنگ / که شُدِه خانه ی غَم

و منم من حیران / که تو کردی جُبران

رقصِ من را در آب / عِشقِ من را در خواب

و تو هم میرقصی / وسط آن دالان

و نمیدانی هیچ که من اینجا نالان / زَده خُشکم در آب

تو چرا میرقصی ؟ / مگر عاشق هستی ؟

کاش ماهی بودی / یا که آدم بودم

کاش ماهی بودی

زندگی اینگونه / سِپَری شد هروز

کمُ کَم فهمیدم / عِشقِ من رویاییست

به عمل می نَشَوَد / نَشَوی عاشِقِ من

نزنی بوسه به من / نَکِشی دَست به پولَک هایم

نَنِشینی روبرویم / و نبینی که منم شِیدایَم

کاش ماهی بودی / یا که آدم بودم

پس فقط یِک راه هَست / که رِسانَد دِلِ من را بر تو

مرگِ من اِمروز اَست

#مرتضی_کاوسی

💠 #E_M
💙 @bluism

🌀Blue Forces 👽

05 Jan, 02:25


وقتی حتی صدای خنده‌هاش برات بهترین موسیقیه...
#Erfan_maghsoodee
💠 #E_M
💙 @bluism

🌀Blue Forces 👽

04 Jan, 23:44


Someday soon...
The Sun will Shine...
It's gonna warm up your hopeless heart...
Someday soon...
It will light up your tired soul...
Don't worry...
It's not so far...
Just hold on...
Keep yourself together...

#Erfan_maghsoodee
💠 #E_M
💙 @bluism

🌀Blue Forces 👽

03 Jan, 08:35


عشق شادی ست، عشق آزادی است
 
عشق آغاز آدمیزادی است
 
عشق آتش به سینه داشتن است
 
دم همت برو گماشتن است
 
عشق شوری زخود فزاینده ست
 
زایش کهکشان زاینده ست
 
تپش نبض باغ در دانه ست
 
در شب پیله رقص پروانه ست
 
جنبشی درنهفت پرده جان
 
در بنِ جان زندگی پنهان
 
زندگی چیست؟ عشق ورزیدن
 
زندگی را به عشق بخشیدن
 
زنده است آنکه عشق میورزد
 
دل و جانش به عشق می ارزد
 
آدمیزاده را چراغی گیر
 
روشنایی پرستِ شعله پذیر
 
خویشتن سوزی انجمن افروز
 
شب نشینی هم آشیانه روز
 
اتش این چراغ سحر آمیز
 
عشق ِ آتش نشین آتش خیز
 
آدمی بی زلال این اتش
 
مشتِ خاکی است پر کدورت و غش
 
تنگ و تاری اسیر آب و گل است
 
صنمی سنگ چشم و سنگ دل است
 
صنما گر بدی و گر نیکی
 
توشبی بی چراغ راه تاریکی
 
آتشی در تو میزند خورشید
 
کنده ات باز شعله ای نکشید؟
 
چون درخت آمدی ، ذغال مرو
 
میوه ای ، پخته شو کال مرو
 
میوه چون پخته گشت و آتشگون
 
می زند شهد پختگی بیرون
 
سیب و به نیست میوه این دار
 
میوه اش آتش است آخر ِکار
 
خشک و تر هر چه در جهان باشد
 
مایه سوختن در آن باشد
 
سوختن در هوای نور شدن
 
سبک از حبس خود دور شدن

#هوشنگ_ابتهاج
💠 #E_M
💙 @bluism

🌀Blue Forces 👽

03 Jan, 08:28


برای مدت خیلی طولانی این حس رو فراموش کرده بودم...
حس وقف شدن...
تمام و کمال برای کسی یا چیزی تلاش کردن...
طوری که انگار هیچ‌چیز نیست الّا او...
طوری که انگار گردش زمین بهش بستگی داره...
آره خب، شاید عملا گردش زمین بهش بستگی نداشته باشه
ولی، قطعا تو دنیایی که من زندگی میکنم همه‌چیز به اون بستگی داره...
انگاری که در آخرین لحظات غرق شدن
غریزه بقا مجبورت میکنه به هرچیز ممکن و غیر ممکنی چنگ بزنی...
درست مثل اون لحظه به بودنش برای بقا چنگ میزنم...
همینقدر خالص، همینقدر عمیق، همینقدر بی‌دفاع.‌‌.‌.
#عرفان_مقصودی
💠 #E_M
💙 @Bluism

🌀Blue Forces 👽

02 Jan, 10:19


شیدایی...
شیدایی برای شیدایی که نیست
ولی هست
به شدت کافیست
ولی نیست
زیباست مثل طلوع آفتاب جنگل
گرم، دلنشین، رویایی
انقدر شیدا که نمیدونم دارم چیکار میکنم
مثل راه رفتن توی خواب
شیدایی، برای شیدا...

#عرفان_مقصودی
💙 #E_M
💠 @Bluism

🌀Blue Forces 👽

03 Aug, 14:06


پیدایم خواهی کرد
هر جور که شده، پیدایم خواهی کرد
بی آنکه از کسی نشانی ام را بپرسی
بی آنکه شماره ام را داشته باشد
می آیی و پیدایم خواهی کرد
جای دوری نخواهم رفت
پیدایم خواهی کرد
حتی اگر اتاق کوچکی در یکی از شهرهای مرزی کرایه کرده باشم،
می آیی و پشت پنجره
صدایم خواهی زد
پیدایم خواهی کرد
حتی اگر یقه ی پالتویم را بالا بزنم
حتی اگر لبه ی کلاهم را روی صورتم بکشم
هنگام که از خیابانی در ورشو رد می شوم
پیدایم خواهی کرد
پشت یکی از ستون های معبد بودا
پیدایم خواهی کرد
کنار یکی از درختان سکویا
پیدایم خواهی کرد
در یکی از تاکسی های فرسوده ی کوبا
در داروخانه ای در دل فلوریدا
پیدایم خواهی
در صف یکی از نانوایی ها
بر روی یکی از صندلی های سینما
کنار آبخوری های ترمینال غرب
در میان تماشاچیان مسابقه ی شنا
می آیی و
پیدایم خواهی کرد
می آیی و دقیقا کنارم می نشینی
در یک تعمیرگاه در کرکوک
روی نیمکتی در پارک لاله ی تهران
پشت ویترین یک کتابفروشی در مسکو
روی عرشه ی یک کشتی در آب های بندر بارسلون
بی آنکه از کسی بپرسی
می آیی و پیدایم خواهی کرد
در کمپ شماره ی سه یکی از کوه های نپال
در یکی از روستاهای کردستان
در کلیسایی در شهر نُتردام
در کافه ای در پراگ
کنار ساحلی در مراکش
پشت پنجره ی مسافرخانه ای در کلکته
پیدایم خواهی کرد
دقیقا می آیی و صندلی کنارم می نشینی
در پرواز هفت صبح شیراز بندرعباس
دقیقا می آیی و در مطب دندان پزشکی
پیدایم خواهی کرد در هفتم خرداد
رأس ساعت چهار و نیم عصر
دقیقا می آیی و ماشینت را
کنار ماشینم پارک می کنی
در طبقه ی دوم پارکینگ طبقاتی همدان
دقیقا می آیی و با من اعزام می شوی
به پادگان سومِ جیرفت
دقیقا می آیی و پیدایم خواهی کرد
وسط یک نزاع خونین .
دقیقا می آیی و پیدایم خواهی کرد
آن سوی خیابان در حال قدم زدن از کنار ساختمانی در حال ساخت
دقیقا می آیی و زنگ سی چهارم
بلوک هجدهم خیابان یازدهم ساری را میزنی
و من در را برایت باز می کنم
و من کفش هایت را جفت میکنم
و من پالتویت را از تنت میگیرم
و من برایت چای می ریزم
و من برایت تلویزیون را روشن می کنم
و من برایت روزنامه می آورم
و من روبرویت می نشینم
و من دستانت را در دستانم میگیرم
و من زل می زنم به چشم هایت
و من آهسته می گویم:
خوش آمدی مرگ

#بابک_زمانی
💠 #E_M
🔵 @Bluism

🌀Blue Forces 👽

15 Feb, 19:25


شب‌ها
واقعا فرق دارن
خیلی بیشتر از اون چیزی که فکرشو میکنیم
وقتی که سیاهی شب روی سر آدم خیمه میزنه
انگار نه فقط بیرون
بلکه درون ذهن هم تاریک میشه
دنبال کورسوی نور می‌گردی
ولی حتی روحت هم خبر نداره که کجاست
چه برسه به ذهن خسته و درمونده
شب واقعا دلتنگی رو با خودش میاره...

💠 #E_M
#عرفان_مقصودی
🔵 @bluism

🌀Blue Forces 👽

17 Aug, 19:52


در عجبم از کسانی که هزاران گناه
می کنند ؛
و معتقدند یک قطره اشک بر حسین ؛
ضامن بهشت آنهاست …

👤دكتر مصطفى چمران


💠 #MS
🔵 @Bluism

🌀Blue Forces 👽

29 Apr, 15:27


و آنکه ریتا را می‌شناسد 
خم می‌شود
و برای خدایی که در آن چشمان عسلی است
نماز می‌گزارد

و من ریتا را بوسیدم
آن‌‌گاه که کوچک بود
و به‌ یاد می‌آورم که چه‌سان به من درآویخت
و بازویم را زیباترین بافه‌ی گیسو فروپوشاند
و من ریتا را به یاد می‌آورم
همان‌سان که گنجشکی برکه‌ی خود را

آه ریتا
میان ما یک میلیون گنجشک و تصویر است
و وعده‌های فراوانی
که تفنگی به رویشان آتش گشود

نام ریتا در دهانم عید بود
تن ریتا عروسی بود در خونم
و من در راه ریتا دو سال گم گشتم
و او دو سال بر دستم خفت
و بر زیباترین پیمانه پیمان بستیم ، و آتش گرفتیم
در شراب لب‌ها
و دو بار زاده شدیم

آه ریتا
چه چیز چشمم را از چشمانت برگرداند
جز دو خواب کوتاه و ابرهایی عسلی
پیش از این تفنگ

بود آن‌چه بود
ای سکوت شام‌گاه
ماه من در آن بامداد دور هجرت گزید
در چشمان عسلی
و شهر
همه آوازخوانان را و ریتا را رُفت
میان ریتا و چشمانم تفنگی‌ست

#محمود_درویش | ترجمه‌ی موسی بیدج 


پی‌نوشت: محمود درویش و ریتا عاشق یک‌دیگر بودند
ریتا یهودی اسرائیلی و محمود وطن‌پرست فلسطینی
ریتا به ارتش اسرائیل پیوست
و محمود درویش چنین نوشت.


💙💙 #schizophrenia_mind
💠 #E_M
🌀 @Bluism

🌀Blue Forces 👽

26 Mar, 16:59


یه روزی توی زندگیم
به این نتیجه رسیدم که دیگه دلم نمیشکنه
که منم مثل یه الماس شدم
زیر فشار سفت و محکم شدم
آبی شدم
سرد شدم
ولی انگار همه چیز توهمی بیش نبوده
هنوز همونجوری ام
شکننده و ضعیف
مثل یه پروانه تو مشت یه بچه احمق خرد و نابود میشم
مثل برگ زرد درخت توی پاییز زیر پا خرچ‌خرچ خرد میشم

فکر کنم اینا نشونه‌های خوبی هم باشن
یعنی من هنوز احساس دارم
هنوز گرمم...

#دلنوشته
#عرفان_مقصودی
💠 #E_M
💙 @Bluism

🌀Blue Forces 👽

26 Mar, 15:44


آیا میدانستید
که وقتی دلگیری و تنها
غربت تموم دنیا
توی دلت بغض میشه
بغض خفه‌ات میکنه
ولی گریه نمیشه
وقتی از همه بیزاری
دلت یه پیاده‌روی طولانی میخواد
که تا ابد راه بری
انقدر بری که زانو‌هات توان ادامه نداشته باشن
از دل زدن به دریا و بی‌پروایی میترسم
از تنهایی میترسم
از تنهایی میترسم...


#عرفان_مقصودی
#چند_تا_ترانه_درهم
💠 #E_M
💙 @Bluism

🌀Blue Forces 👽

07 Mar, 21:42


‏"جنگ که تموم شه ازدواج میکنیم ودر مزرعه ماگلهایی خواهد روییدبه زیبایی تو،در رحم تو دختری خواهدبود شبیه تو که عاشق پدرش خواهد بود"
..
نامه ی پیدا شده در جیب یک سرباز کشته شده در جنگ جهانى


#میم_سین
💠 #MS
🔵 @Bluism

🌀Blue Forces 👽

05 Jan, 20:24


💙 @bluism

🌀Blue Forces 👽

28 Dec, 23:16


دوستت دارم
گرچه خیلی خوب می‌دانم
که مسیر منتهی به غیرممکن
سخت طولانی‌ست‌..

#نزار_قبانی


💠 #MS
🔵 @Bluism
↩️ @SilentScrea

🌀Blue Forces 👽

27 Nov, 22:29


حرف از رفتن شد؛
سپس گفت: پس بگو که نمی‌روی؛
بمان ای ابر کوچک بارانی‌ام!
گفتم: من يک مهاجرم، از رويايى به رويایى ديگر؛ مرا جسم و جانی نیست.
هر چه هست، خیالات تو است.

💙
@bluism

🌀Blue Forces 👽

15 Nov, 20:22


لای دفتر بچه بامراما.. همیشه پر خرده کاغذ بود!



#میم_سین

💠 #MS
🔵 @Bluism