[ B L U E B E R I W]🫐🦋 @blueberiw Channel on Telegram

[ B L U E B E R I W]🫐🦋

@blueberiw


https://instagram.com/blueberiw?utm_medium=copy_link
پیج اینستاگرام👆🏻

چنل موزیک : @musicberiw

چنل فیلم:
https://t.me/+SW1QukjdiNw4MTc8

ناشناس:

https://t.me/harfmanbot?start=1729874879

Blueberiw (Persian)

با ورود به کانال تلگرام بلوبریو، شما وارد دنیایی از موزیک و هنر می‌شوید. این کانال منحصر به فرد به شما امکان می‌دهد تا از جدیدترین موزیک‌ها، ویدیو‌ها و اخبار مربوط به صنعت هنری با خبر شوید. هر روز با محتوای تازه و جذاب، بلوبریو شما را به دنیایی از هنر و سرگرمی می‌برد. برای دسترسی به موزیک‌های بیشتر، می‌توانید به کانال موزیک متعلق به بلوبریو نیز مراجعه کنید. همچنین، از آخرین فیلم‌ها و ویدیو‌های جذاب در کانال مربوط به فیلم بهره‌مند شوید. بلوبریو، جایی که شما هنر و تفریح را در کنار هم تجربه می‌کنید! برای اطلاعات بیشتر و عضویت در کانال، به لینک اینستاگرام بلوبریو مراجعه کنید.

[ B L U E B E R I W]🫐🦋

02 Sep, 22:03


اسمش لاست داگزه

[ B L U E B E R I W]🫐🦋

02 Sep, 22:03


اینم کمتر از دو هفته دیگه لیست میشه

[ B L U E B E R I W]🫐🦋

02 Sep, 22:03


https://t.me/lost_dogs_bot/lodoapp?startapp=ref-u_6859167990

[ B L U E B E R I W]🫐🦋

02 Sep, 22:02


داگزتونو برداشت کنین اگه هنوز موفق به برداشت نشدید
من خودم امروز انتقالش دادم به ولتم

[ B L U E B E R I W]🫐🦋

10 Apr, 21:56


هر دو فیلم
هم عنکبوت
هم عنکبوت مقدس
توی چنل فیلممون قرار گرفت:

https://t.me/+SW1QukjdiNw4MTc8

[ B L U E B E R I W]🫐🦋

10 Apr, 21:23


ناگفته های پرونده ی سعید حنایی

[ B L U E B E R I W]🫐🦋

10 Apr, 21:12


یه چیز خیلی عجیب و ترسناکی که هست اینه که پسر سعید توی مستند سعید حنایی با این که سنی هم نداره میگه من به بابام افتخار میکنم و سعی میکنم بزرگ شدم راهشو ادامه بدم:)))))))))))))))))
سعید اصلا فکرشو نمیکرد که اعدام بشه و حتی تا یه روز قبل از اعدام شدنش هم از حکمش خبر نداشت.
وقتی توی یکی از جلسات دادگاهش خیلی پافشاری کرد روی این قضیه که انگیزه ی اصلیش فقط و فقط دینی بوده قاضی بهش میگه کسی که انگیزه اش به جا اوردن دین باشه به ۱۳ نفر از اون ۱۶ نفر تجاوز نمیکنه:)))
پس اینقد دین دین نکن
از روی این اتفاق و ماجرای قتل های سعید حنایی سه تا فیلم و کلی مستند ساخته شده
که معروف ترین اونها فیلم عنکبوت مقدس با بازی زهرا امیرابراهیمی و فیلم عنکبوت با بازی محسن تنابنده و ساره بیات هستند(که براتون میذارمشون چنل فیلم)
سعید حنایی حکم اعدام میگیره و ۲۸ فروردین سال ۸۱ در زندان وکیل اباد مشهد اعدام میشه.
تندروهای مذهبی به اعدام اون واکنش های خیلی تندی نشون دادند و معتقد بودند سعید حنایی یه مومن بوده که صرفا وظیفه ی شرعی و دینی خودش رو به جا اورده بوده و نباید اعدام میشده.
سعید تا پای چوبه ی دار‌ کماکان بر این هدف خودش پافشاری میکرده که من زنان نجسی رو کشتم که شهر مقدسی مثل مشهد رو وجودشون ناپاک کرده بود.
خبرنگارایی که اونجا بودند میگفتند ذره ای ترس،پشیمونی یا احساس گناه موقع اعدام توی چشمای سعید دیده نمیشد
شاید میخواسته اون چهره ی افتخار امیزش اخرین تصویری باشه که مردم ازش توی ذهنشون ازش داشته باشند

پایان

[ B L U E B E R I W]🫐🦋

10 Apr, 21:04


سعید توی دادگاه گفت من از زنان خیابانی و تن فروش مشهد یه لیست داشتم
حالا کی این لیستو بهش داده بود؟داداشش که توی ستاد امر به معروف و نهی از منکر بود
سعید همه ی قربانی هاشو خفه میکرد و جنازه ی هرکدومو یه گوشه ی شهر مینداخت
پزشکی قانونی اعلام کرده بود سعید به ۱۳ مورد از ۱۶ مورد مقتولین تجاوز جنسی کرده بود
یه مورد خیلی پشم ریزون توی این قضیه این بود سعید همیشه به محلی که جنازه هارو مینداخت برمیگشت
و حتی جالب این که توی یکی از قتل ها به مامورای امبولانس کمک میکنه و جسد رو باهاشون میذاره توی امبولانس:)))))))
حنایی توی تمام جلسات دادگاهش انگیزه ی خودش از انجام این قتل ها رو انگیزه ی دینی و با هدف ریشه کن کردن فساد جامعه عنوان کرد
اون گفت تا قبل از کشتن این زن های مفسد بارون نمیومد اما از زمانی که من اینکارو شروع کردم و دور و بر حرم رو از شر این زن ها پاک کردم بارون شروع کرد به باریدن
و من اون بارون رو نشونه ای از طرف خدا برای تایید قتل هام برداشت کردم
همه ی قتل هایی که انجام دادم برای این بود که فحشا رو ریشه کن کنم و به همه بگم بی بند و باری سرانجام خوبی نداره
اون معتقد بود احکام دین باید به صورت مستقیم توسط افراد مومن اجرا بشه چون قانون تا میاد کاری کنه خیلی طولش میده
بخشی از گر‌وه های تندروی مذهبی و حکومتی قتل های سعید حنایی رو بر مبنای مجوز شرعی میدونستند و گفتن اگه اعدام بشه شهید راه امر به معروف و نهی از منکر حساب میشه

[ B L U E B E R I W]🫐🦋

10 Apr, 21:01


بعد از صحبت های مژگان گروهی از کاراگاهان با مژگان سوار یه ماشین پلاک شخصی میشن و به همون محل میرن ک مژگان مدعی شده بود ازش فرار کرده
اما مژگان به علت ترس شدیدی که بهش چیره شده بود هیچ خیابونی رو یادش نبود فقط میگفت یادمه یه درخت توت خیلی بزرگ تو اون محله بود
پلیس ها نتونستند اون محله رو پیدا کنند اما شروع کردند دونه به دونه نگهبانای فضای سبز اون محله رو دنبالشون گشتن.
اما موفق نشدن اون نگهبان موردنظر رو پیدا کنند
همین حین که پلیس درحال تحقیق بود یه زن خیابونی دیگه هم به قتل رسید و یه جسد دیگه هم رو دست پلیس موند
با پرس و جو و تحقیق یکی از بستگان اون نگهبانو پیدا کردند و از طریق اون خود نگهبانو پیدا کردند.
نگهبان مدعی شد که فرد موتورسوار اسمش سعید بود و شغلشم بناییه ولی فقط اسم کوچشونو میدونه که بهش میگن کوی امیرالمومنین و نمیدونه کدوم خونه توی اون کوچه خونه ی سعیده.
پلیس دست به کار شد و نقشه‌شون این بود که سعیدو به روش ربایش و دزدی دستگیر کنند تا بقیه ی همدستاش از این موضوع خبردار نشن و نتونن فرار کنند.
وارد شدن سعید به کوچه با موتور همانا و دستگیرشدنش توسط پلیس همانا
جالبه بدونین وقتی سعید حنایی رو بردن بازداشتگاه گفته بود برام تن ماهی گرم کنید بیارید
و گفته بود بعد از غذا صحبت میکنم فعلا گرسنمه

[ B L U E B E R I W]🫐🦋

10 Apr, 20:55


تا اینکه یه زن معتاد به اسم مژگان به کلانتری مراجعه میکنه
اینجا رو از زبان خود مژگان میشنویم:
حدود ۱۰ روز قبل در اطراف میدان شهید فهمیده منتظر یک خودرو بودم که مرد موتورسواری به سراغم آمد و ادعا کرد مقداری برنج کوپنی و روغن در منزل دارد که استفاده نمی‌کنند. او سپس از من خواست بر ترک موتورسیکلت بنشینم و به خانه اش بروم، ولی من که ماجرای قتل‌های این روزها را شنیده بودم، از ترس به او پاسخ منفی دادم و سوار موتورسیکلت نشدم. در همین هنگام فردی که نگهبان فضای سبز در آن محل بود ماجرا را پرسید که من هم برایش بازگو کردم، ولی آن نگهبان بدون این که نامی از آن مرد موتورسوار ببرد، گفت: او را می‌شناسم، آدم خوبی است! حتما قصد داشته برنج‌های کوپنی را به تو بدهد!
خلاصه چند روز بعد دوباره همان مرد موتورسوار به سراغم آمد و پیشنهادش را تکرار کرد. این بار با اطمینان ترک موتورسیکلت نشستم و به طرف منزل او رفتیم. در نزدیکی محل از من خواست با چادر چهره ام را بپوشانم که کسی حرف و حدیث درست نکند! وقتی وارد اتاقی شدم که در طبقه بالای ساختمان بود از من خواست چادرم را پهن کنم و همه لباس، کیف و کفش و هر آن چه را همراهم دارم، درون آن بریزم که اگر کسی از راه رسید همه را با هم جمع کنم و تکه‌ای از لوازم داخل اتاق نیفتد! من هم به توصیه اش عمل کردم!
اما زمانی که به قصد ارتباط کف اتاق نشستم ناگهان او را دیدم که از پشت سر با روسری به من حمله ور شد. بلافاصله چرخیدم و ضربه‌ای به نقطه حساس بدنش وارد کردم. او از شدت درد به خود پیچید و من هم که به شدت ترسیده بودم، با عصایی که آن جا بود شیشه پنجره را شکستم و تنها چادرم را از زیر لوازم بیرون کشیدم. او فریاد می‌زد، شوخی کردم! ولی باورم نمی‌شد تا این که با فریاد‌های من ترسید و من از همان پنجره بیرون پریدم و در حالی که چادر را دور خودم پیچیده بودم، وحشت زده به خانه رفتم، اما ترسیدم در این باره به کسی چیزی بگویم، چون پای خودم گیر بود.

[ B L U E B E R I W]🫐🦋

10 Apr, 20:51


بعد از پیدا شدن سومین جسد تا مدت ها جسد دیگه ای پیدا نشد و جنایت تازه ای رخ نداد و پرونده ی اون سه تا قتل هم دست سه تا قاضی جداگونه درحال بررسی بود و رسانه ها هم کم کم فراموش کردن این جریانو،حتی قاضی اول حکم کرد که دیه ی مقتول باید از بیت المال پرداخت شه اما پرونده ها همچنان باز بودند و پلیس توی حاشیه و با صبر و حوصله مشغول بررسی هر قتل به صورت جداگونه بود
تا اینکه دی ۷۹ تا اواخر اسفند یه سری قتل دیگه رخ داد
یه چیزی حدود ۵ تا قتل.
پلیس به هیچ وجه فکر نمیکرد این قتل ها کار یه نفر باشه
همه ی کاراگاهان و پلیس ها به طور مشترک نظرشون این بود که با یه باند طرف هستند یا اینکه صاحبان این قتل ها از کله گنده های دولت و با جایگاه اجتماعی بالا هستند و این کشتارها نمیتونه کار یه انسان باشه
پلیس کماکان در پی تحقیقات بود تا اینکه سومین مرحله از قتل ها از فروردین تا مرداد سال ۸۰ رقم خورد.
جو بسیار وحشتناکی توی مشهد به راه افتاده بود و فشار مردم عادی،نمایندگان مجلس،رسانه ها و حتی سلبریتی ها روی پلیس صد برابر شده بود
همه متفق القول به پلیس و مقامات قضایی فشار میاوردند که پس شماها چیکار دارید میکنید که این همه زن در سطح شهر دارن کشته میشن و شما نمیتونید عاملین این اتفاقو پیدا کنید

[ B L U E B E R I W]🫐🦋

10 Apr, 20:50


⭕️هشدار⭕️

تصویر جسد افسانه ۳۰ ساله
اولین قربانی

[ B L U E B E R I W]🫐🦋

10 Apr, 20:45


روز چهارشنبه ۱۲ مرداد ۱۳۷۹ دوتا جسد زن پیدا کرد که بکیشون وسط موکت پیچیده شده بود و اون یکی توی یه چادر سیاه.
چون توی دوتا منطقه ی متفاوت از هم پیدا شدند هیچکس شک نکرد که اینکار میتونه کار یه نفر باشه.
چند روز بعد توی خیابون بزرگمهر مشهد(که ثروتمندترین منطقه ی مشهده و همه مرفه و پولدارن) یه جسد زن دیگه پیدا شد.جسد توی ۴ تا گونی زرد پیچیده شده بود.چیزی که عجیب بود این بود که توی روشنایی روز و ساعت سه بعدازظهر جسد پیدا شد و پلیس متوجه شد که جسد به تازگی اونجا رها شده.
یعنی قاتل اینقد حرفه ای بوده که نترسه از اینکه کسی توی روز اونو ببینه ؟و اورده جسدو توی روز توی اون منطقه رها کرده
یه فرضیه ای که اون موقع پلیس روی اون فکر میکرد این بود که سه تا جسدی که پیدا شده بودند موقعی که شناسایی شدند همشون یا سابقه ی رابطه ی نامشروع داشتند یا سابقه ی اعتیاد،پس پلیس فکر کرد اینا توی درگیری بین معتادا یا پاتوق های مواد مخدر کشته شدند یا به دلیل تزریق مواد و بعد جسدشون اونجا رها شده
اما ایا فرضیه ی پلیس صحت داشت؟

[ B L U E B E R I W]🫐🦋

10 Apr, 20:42


سعید حنایی که اون رگه ی مذهبیش میاد بالا بسیار عصبی میشه و توی ذهنش یه تصمیم شوم میگیره
چی؟
این که دخل راننده تاکسیا رو بیاره و هرچقدر تونست از اونا رو به قتل برسونه
میره با پرس و جو پیدا میکنه اون رانندهه که این بلا رو سر زنش اورده بوده و باهاش درگیر میشه اما به شدت کتک میخوره
خلاصه ازشون کینه میگیره و فردا میره سروقت یکی دیگه از راننده تاکسیا،اما به شدت اسیب میبینه چون از ماشین یکیشون اویزون میشه و تا نصفه های راه روی زمین کشیده میشه
اینجا میشه که بیخیال راننده تاکسیا میشه چون میفهمه که اونا مرد و جنس مذکرن و نمیشه باهاشون درگیر شد
پس میاد هدفشو تغییر میده از روی راننده تاکسیا به زنای خیابونی
چرا؟چون منطقش این بوده که این زنای خیابونی هستند که باعث شدن مردا به همه ی زنا،حتی زن خود سعید حنایی چشم بد داشته باشن و فکر کنند همشون مورد دارند
اینجا بود که به شدت فکرش متمرکز شد که زنای خیابونی رو هدف اصلیش قرار بده
و شروع کرد

[ B L U E B E R I W]🫐🦋

10 Apr, 20:39


سعید حنایی معروف به “قاتل عنکبوتی”،”شکارچی زنان خیابانی”٬ و “قاتل سریالی” که کابوس مردم مشهد شده بود متولد ۱۶ فروردین ۱۳۴۱ در مشهد.
سعید حنایی کارگر بود ،متاهل و صاحب دو فرزند.
به شدت مذهبی،سابقه ی جبهه داشت و حتی کلاس قران شرکت میکرد.از نظر بقیه سعید حنایی بسیار فرد اروم و سر به زیری بود اما به گفته ی نزدیکانش بسیار به جامعه بدبین بود.توی یکی از محله های پایین شهر و فقیرنشین مشهد زندگی میکرد.سابقه ی یک بار دستگیری رو داشت به علت اینکه شیشه های صاحب کارش رو شکسته بود و به همین علت ۶ روز بازداشت بود.وقتی بردنش دکتر متوجه شدند توی بیمارستان این سینا پرونده ی بیماری عصبی داره.همه ی ماجرا از جایی شروع شد که یه روز همسرش،فاطمه حنایی،هراسون و پریشون میاد خونه
درصورتی که پاش اسیب دیده بود و به شدت ترسیده بود
و شروع میکنه برای همسرش سعید ماجرا رو تعریف میکنه که اره من سوار یه تاکسی شده بودم و داشتم میومدم خونه که راننده تاکسی فکر کرد من یه زن خیابونی و بیزینسی ام شروع کرد به صحبتای ناشایست و بی مورد و وقتی ازش خواستم ماشینو نگه داره نگه نداشت
هرچقدر اصرار و تقلا کردم ماشینو نگه نداشت و همش صحبتای بیشرمانه میکرد منم مجبور شدم در حین حرکت ماشین خودمو پرت کنم پایین

[ B L U E B E R I W]🫐🦋

10 Apr, 20:38


سعید حنایی معروف به قاتل عنکبوتی

[ B L U E B E R I W]🫐🦋

10 Apr, 20:29


هرجایی دیدین کسی از پرونده های من استفاده میکنه بهم خبر بدین تا ایدیشو بذارم برای ریپورت
پیج horrorland
و امثالش که خوابیدین تو چنل من و بدون اجازه ی من از پرونده هام استفاده میکنید
اگه بار دیگه از پرونده های من استفاده کنید ایدیتون میره برای ریپورت

[ B L U E B E R I W]🫐🦋

10 Apr, 20:24


اماده؟

[ B L U E B E R I W]🫐🦋

09 Apr, 18:11


پرونده ی جدید درحال اماده سازی
فردا اپلود میشه

[ B L U E B E R I W]🫐🦋

07 Apr, 20:48


با اعدام ارمان پرونده بسته شد