آبی‌ترینِ‌او؛ @blueasabit Channel on Telegram

آبی‌ترینِ‌او؛

@blueasabit


کاش میشد روی قایقِ لبات، توی ساحلِ چشمات زندگی کنم.

𝑳𝒆𝒕'𝒔 𝒕𝒂𝒍𝒌 → @Abiche474

آبی‌ترینِ‌او؛ (Persian)

آیا علاقه مند به کشف جمال عشق و زندگی به شیوه‌ای جدید هستید؟ اگر پاسخ شما بله است، کانال تلگرامی زیبای آبی‌ترینِ‌او؛ مناسب شماست. این کانال با عنوان "blueasabit" ، با مجموعه ای از نقل قول های عاشقانه و زیبا از زندگی، شما را به دنیایی از عشق، زیبایی و امید دعوت می کند. آیا تصور می کنید که می توانید بر روی قایق لب های خود، در ساحل چشمان او زندگی کنید؟ این کانال به شما این امکان را می دهد تا جمال عشق و زندگی را در هر لحظه تجربه کنید. برای عضویت در این کانال جذاب و انتقال دنیایی از احساسات مثبت، به آدرس @Abiche474 مراجعه کنید. شما نیز می توانید یکی از افرادی شوید که با دنبال کردن این کانال، زندگی خود را با لحظاتی پر از عشق و زیبایی پر کنید.

آبی‌ترینِ‌او؛

12 Jan, 20:30


یک روز که بیشتر از همیشه کنارتم.

آبی‌ترینِ‌او؛

11 Jan, 21:09


شاید بپرسید چطوری؟
باید بگم من خوبم شما چطوری‌‌. :))

آبی‌ترینِ‌او؛

11 Jan, 21:05


انگیزه این شکلیه که من بمیرمم بعد از دوازدهِ شب لای کتاب و جزوه رو باز نمیکنم؛ اما امشب آسا تونست قانعم کنه همین الان شروع کنم به خوندن که فردا پاره نشم.

آبی‌ترینِ‌او؛

11 Jan, 20:30


یک روز که بیشتر از همیشه کنارتم.

آبی‌ترینِ‌او؛

11 Jan, 18:41


مثالِ بعدی:

آبی‌ترینِ‌او؛

11 Jan, 17:44


سلیقه‌ی آسا VS سلیقه‌ی من

آبی‌ترینِ‌او؛

11 Jan, 17:14


حدس بزنید کی میخواد برای پارتنرش یک کیلو پاستیل بستنی از برند موردعلاقه‌اش سفارش بده؟

آبی‌ترینِ‌او؛

11 Jan, 11:40


این دو روزی که تنهام خیلی فکر کردم به جزئیاتِ رفتارهای آسا. هر چقدر بیشتر فکر میکنم، مطمئن‌تر میشم که آسا نمونه‌ی بارزِ یه پارتنرِ کامله. در حالِ هر کاری باشه، حواسش به من هست. درس میخونه؟ وسطش بارها بوسم میکنه. گرمِ صحبت با بقیه‌ست؟ همزمان با موهام بازی میکنه. میخواد بخوابه؟ دستش از نوازشِ کمرم دست برنمیداره. توی خواب متوجه میشه که از بغلش دراومدم؟ میکشونتم سمتِ خودش و محکم بغلم میکنه. توی خیابون دو ثانیه دستم جدا میشه و عقب میفتم؟ دستش میاد عقب که دنبالم بگرده. میریم کافه؟ همیشه میذاره اول من انتخاب کنم. آشپزی میکنه؟ هر دو دقیقه یه تیکه از غذای در حالِ آماده شدن رو میده من تست کنم. عاشقِ فلفل و تندیِ غذاست؟ چون من اذیت میشم ازش دست کشیده. توی رندوم‌ترین شرایط معده‌درد/دل‌درد/سردرد میگیرم؟ این آدم همیشه‌ی خدا قرص همراهشه. میدونه لایتر زدن براش رو دوست دارم؟ هیچوقت نه خودش میزنه و نه از بقیه سیگارِ روشن میگیره. ناخونم رو درست میکنم؟ روزی هزار بار بینِ هر کاری یهویی دست‌هام رو میگیره، قربون‌صدقه‌شون میره و تک‌تکِ انگشت‌هام رو میبوسه. غر میزنم؟ با همه‌ی وجودش بهم گوش میده. ناراحت میشم؟ امکان نداره بدونِ گل بیاد پیشم. یه چیزِ ضروریِ زندگیم تموم میشه؟ همیشه خبرِ وسایلم رو داره و یا خودش برام میاره یا سفارش میده. میتونم تا صبح که نه، تا صد سال مثال بزنم و تموم نشه. این آدم کلِ جون و زندگی و روح و روانِ منه.

آبی‌ترینِ‌او؛

10 Jan, 21:03


یک روز که بیشتر از همیشه کنارتم.

آبی‌ترینِ‌او؛

10 Jan, 12:26


یا مثلا چندوقتِ پیش بهش گفته بودم لباس سفیدام دیگه سفید نیست؛ صبح دیدم یه سفیدکننده زیرِ تختمه. دیشب قبلِ رفتنش گذاشته. :)))

آبی‌ترینِ‌او؛

10 Jan, 12:22


یه چیزی راجع به آسا که واقعا براش میمیرم، توجه به جزئیات و در نهایت اهمیت دادن بهشونه. مثلاً؟ اوایل که اومدم تهران یه بار با هم رفتیم سوپرمارکت، من یه کلوچه لاهیجان برداشتم و آروم گفتم عه از اینا دوست دارم. از همون موقع تا خودِ الان، هر باری که میریم سوپری یا آسا آنلاین خوراکی سفارش میده، همیشه‌ی خدا کلوچه لاهیجان برمیداره. حالا چرا یهویی تعریفش کردم؟ چون امروز با ناامیدی رفتم سراغِ ساکِ خوراکی‌هام که فکر میکردم خالی شده و با دیدنِ کلوچه لاهیجان از ته دلم ذوق کردم؛ اصلاً نمیدونستم خریده و برام گذاشته. خب قربونت بشم من. :))

آبی‌ترینِ‌او؛

09 Jan, 20:30


یک روز که بیشتر از همیشه کنارتم.

آبی‌ترینِ‌او؛

09 Jan, 15:38


بوسه‌هات مُهر تأیید منه.

آبی‌ترینِ‌او؛

08 Jan, 20:30


یک روز که بیشتر از همیشه کنارتم.

آبی‌ترینِ‌او؛

08 Jan, 20:13


فرجه‌ی پایان‌ترم؟ نه بابا؛ عشق و حال. :))

آبی‌ترینِ‌او؛

07 Jan, 20:30


یک روز که بیشتر از همیشه کنارتم.

آبی‌ترینِ‌او؛

07 Jan, 18:33


دخترم نرمه، خوشگله، قشنگه، نازه، ملوسه، فرشته‌ی زمینیه، سفیده، عین پنبه‌ست این لامصب، بوسیدنیه، بوییدنیه. اصلا میخوام بخورمش، دارم نمیتونمش. حجم خواستن و چلوندنش رو حتی با رسم شکل نمیتونم نشون بدم. وای.

آبی‌ترینِ‌او؛

06 Jan, 21:33


یک روز که بیشتر از همیشه کنارتم.

آبی‌ترینِ‌او؛

06 Jan, 18:33


آسا تو اوجِ خواب یهویی بوسم میکنه دوباره میخوابه؛ دارم میمیرم برای این حرکتش.😭

آبی‌ترینِ‌او؛

05 Jan, 21:50


دست‌هات روحم رو نوازش میکنه.

آبی‌ترینِ‌او؛

05 Jan, 20:30


یک روز که بیشتر از همیشه کنارتم.

آبی‌ترینِ‌او؛

05 Jan, 18:16


گربه سیاهم و گلِ آبیش.

آبی‌ترینِ‌او؛

04 Jan, 20:30


یک روز که بیشتر از همیشه کنارتم.

آبی‌ترینِ‌او؛

03 Jan, 21:16


بیا راجع بهش همدیگه رو ببوسیم.

آبی‌ترینِ‌او؛

03 Jan, 20:30


یک روز که بیشتر از همیشه کنارتم.

آبی‌ترینِ‌او؛

03 Jan, 20:27


"انقدر خوب بود انگار داشتیم خواب میدیدیم."

آبی‌ترینِ‌او؛

03 Jan, 17:45


از ذوق من واسه درام تا ذوق تو واسه موتور استیکری رو باهات زندگی کردم.

آبی‌ترینِ‌او؛

02 Jan, 20:30


یک روز که بیشتر از همیشه کنارتم.

آبی‌ترینِ‌او؛

02 Jan, 20:06


یک‌سری عکس‌های رندوم از این مدت:

آبی‌ترینِ‌او؛

02 Jan, 05:43


نرفت سرِ درسش، حلیم سفارش دادیم.

آبی‌ترینِ‌او؛

02 Jan, 04:14


تنها شرایطی که میتونم این ساعت بیدار شم و مهربون باشم امروزه. با ناز و نوازش و بغل و بوس‌هایی بیدار شدم که اصلا قصدِ بیدار کردنم رو نداشتن؛ توی سافت‌ترین و آروم‌ترین و نرم‌ترین حالتِ ممکن. بعدش که پاشدم یه عالمه بوس و بغلِ محکم و فشار دادنی نصیبم کرد و بالاخره راضی شد بره سرِ درسش. :)))

آبی‌ترینِ‌او؛

01 Jan, 21:43


جدی کصخلشم. کنارم خوابیده؛ یهویی نگاهش میکنم و اینجوری میشم که وای، مالِ منه؟ چرا انقدر قشنگه، چرا انقدر پرستیدنیه، چرا انقدر خوشبوئه. من قربونِ نفس کشیدنش بشم. مژه‌هاش چقدر خوشگله. بمیرم برای بودنش.

آبی‌ترینِ‌او؛

31 Dec, 20:30


یک روز که بیشتر از همیشه کنارتم.

آبی‌ترینِ‌او؛

31 Dec, 20:22


استخوان ترقوه‌ام نمیپوسد؛ تو آنجا سر گذاشته‌ای، اشک ریخته‌‌ای، گاهی عمیقاً به خواب رفته‌ای. بعد از مرگ ترقوه‌ام نمیپوسد، تو بارها آن را بوسیده‌ای.

آبی‌ترینِ‌او؛

30 Dec, 20:30


یک روز که بیشتر از همیشه کنارتم.

آبی‌ترینِ‌او؛

30 Dec, 19:23


پارتنرم اینجوری اومد استقبالم. :))))

آبی‌ترینِ‌او؛

29 Dec, 20:30


یک روز که بیشتر از همیشه کنارتم.

آبی‌ترینِ‌او؛

29 Dec, 19:34


توروخدا بغل. بغلِ زیاد. بغلِ گنده. بغلِ تو.

آبی‌ترینِ‌او؛

28 Dec, 20:30


یک روز که بیشتر از همیشه کنارتم.

آبی‌ترینِ‌او؛

28 Dec, 20:15


حتی آهنگ گوش دادن.

آبی‌ترینِ‌او؛

28 Dec, 12:31


وای دیگه هیچی بدونِ آسا حال نمیده. خوابیدن، بیدار شدن، غذا خوردن، خونه رو مرتب کردن، مسواک زدن، حرف زدن، نفس کشیدن، نفس کشیدن، نفس کشیدن.

آبی‌ترینِ‌او؛

28 Dec, 12:10


انقدر وجودش به عمقِ وجودم نفوذ کرده که برای جبرانِ نبودنش، ناخودآگاهم تا خودِ صبح خوابش رو ساخته. بیدار که شدم حس میکردم شب تا صبح رو باهاش زندگی کردم.

آبی‌ترینِ‌او؛

27 Dec, 23:30


سیگار قلبیم که سهله، خود قلبم مال تو.

آبی‌ترینِ‌او؛

27 Dec, 20:30


یک روز که بیشتر از همیشه کنارتم.

آبی‌ترینِ‌او؛

27 Dec, 08:19


با منی که پارتنرم واسه راهی کردنم سمتِ رشت برام اسنک درست میکنه و درِ آب معدنی رو اول باز میکنه بعد میذاره توی ساکم، از پرنسسی زندگی کردن صحبت نکنید. :))

آبی‌ترینِ‌او؛

26 Dec, 21:30


کراشم به دیت دعوتم کرد.

آبی‌ترینِ‌او؛

26 Dec, 20:30


یک روز که بیشتر از همیشه کنارتم.

آبی‌ترینِ‌او؛

03 Dec, 20:30


یک روز که بیشتر از همیشه کنارتم.

آبی‌ترینِ‌او؛

03 Dec, 07:53


سه دسامبره و با sweater آسا اومدم دانشگاه.
حالا کی زندگی رو بُرده؟ :)))

آبی‌ترینِ‌او؛

03 Dec, 07:52


I still remember
the third of December
me in your sweater;
You said it looked better
on me than it did you.

آبی‌ترینِ‌او؛

02 Dec, 20:31


یک روز که بیشتر از همیشه کنارتم.

آبی‌ترینِ‌او؛

02 Dec, 19:00


چقدر "ما" رو دوست دارم.

آبی‌ترینِ‌او؛

01 Dec, 20:30


یک روز که بیشتر از همیشه کنارتم.

آبی‌ترینِ‌او؛

30 Nov, 21:21


دخترم انقدر تک‌‌بعدیه که اگه با مامانش تلفنی حرف بزنه و من بهش غذا بدم، بعد از اینکه قطع کنه خیلی جدی میپرسه غذا چرا تموم شده؟ کی خوردمش؟ :)))

آبی‌ترینِ‌او؛

30 Nov, 20:30


یک روز که بیشتر از همیشه کنارتم.

آبی‌ترینِ‌او؛

30 Nov, 17:12


بعد از چهار روز افسردگیِ شدید، زنده شدیم.

آبی‌ترینِ‌او؛

29 Nov, 20:30


یک روز که بیشتر از همیشه کنارتم.

آبی‌ترینِ‌او؛

29 Nov, 15:18


دختر توت‌فرنگیم رو در حال شیرتوت‌فرنگی خوردن مشاهده میکنید.

آبی‌ترینِ‌او؛

28 Nov, 20:30


یک روز که بیشتر از همیشه کنارتم.

آبی‌ترینِ‌او؛

26 Nov, 21:35


مالِ منی پس بهت استیکرِ کیتی میچسبونم.

آبی‌ترینِ‌او؛

26 Nov, 20:33


یک روز که بیشتر از همیشه کنارتم.

آبی‌ترینِ‌او؛

26 Nov, 09:59


اینکه آسا توی بغلم خوابیده باشه و من نخوابم سخت‌ترین کارِ دنیاست؛ به زور خودمو نگه داشتم که خوابم نبره. نمیدونم چی داره این بغلش. :)))

آبی‌ترینِ‌او؛

26 Nov, 08:08


خرید کردن با بیتا رو واقعا هستم.

آبی‌ترینِ‌او؛

21 Nov, 23:41


دیشب یکی از خاص‌ترین تجربه‌هایی بود که با هم داشتیم. سخت بود، سرد بود، سیل بود، ولی قشنگ بود. بعد از لایه لایه لباسِ کلفت راه افتادیم و پیاده رفتیم سمتِ بام؛ توی راه از دکه خرید کردیم، آشِ داغ گرفتیم، چایی‌نبات خوردیم، به داریوش و سیاوش و حبیب و شادمهر و شاهین‌نجفی گوش دادیم، نشستیم لبه‌ی پرتگاه و با شهرِ زیرِ پامون "وقتی شکنجه‌گر تویی، شکنجه اشتباه نیست." رو خوندیم، با "بزن باران و شادی بخش جان را، بباران شوق و شیرین کن زمان را، به بامِ غرقِ در خونِ دیارم، بپا کن پرچمِ رنگین‌کمان را." سیگار کشیدیم، لنگر انداختیم توی یکی از کافه‌ها و ساعت دو همزمان با صاحبِ کافه ازش بیرون اومدیم، رفتیم زیرِ سایه‌بون و کلی با کومان خندیدیم، تا پنجِ صبح قدم زدیم و عاشقی کردیم، و در نهایت شیشِ صبح برگشتیم و زیرِ پتو و توی تختِ گرم و نرم بغلِ هم بیهوش شدیم. راستی؛ ماهگردمون یکی شد با یک ماهگیِ با هم زندگی کردنمون. این یک ماه بیشتر از هر وقتِ دیگه‌ای فهمیدم که چقدر این آدم رو دوست دارم، چقدر بدونِ این آدم تموم میشم و چقدر به وجودش و حضورش محتاجم.

آبی‌ترینِ‌او؛

21 Nov, 23:17


برای واقعی بهترین ماهگردمون بود.

آبی‌ترینِ‌او؛

21 Nov, 20:30


یک روز که بیشتر از همیشه کنارتم.

آبی‌ترینِ‌او؛

21 Nov, 13:00


به این شهر قسم که میپرستمت.

آبی‌ترینِ‌او؛

20 Nov, 22:04


یکی از قشنگ‌ترین شب‌های زندگیم، شب ماهگردمون و دیدن چراغ‌های شهر زیر بارون با تو بود.

آبی‌ترینِ‌او؛

20 Nov, 20:30


یک روز که بیشتر از همیشه کنارتم.

آبی‌ترینِ‌او؛

20 Nov, 20:30


آذرِ شما و ماهگردِ ما؛
مبارک.💙

آبی‌ترینِ‌او؛

19 Nov, 20:32


یک روز که بیشتر از همیشه کنارتم.

آبی‌ترینِ‌او؛

19 Nov, 17:11


کیک صورتی، توی کافه‌ صورتی، برای پرنسس صورتیم. :))

آبی‌ترینِ‌او؛

18 Nov, 20:32


"سیگار دوتایی نه، یه سیگارو دوتایی میکشیم."

آبی‌ترینِ‌او؛

18 Nov, 20:30


یک روز که بیشتر از همیشه کنارتم.

آبی‌ترینِ‌او؛

18 Nov, 19:49


قرار بود امشب آسا برگرده خوابگاهش و پیشِ هم نباشیم؛ پاشد حاضر بشه که طی یه حرکتِ انتحاری منم پاشدم. با هم راه افتادیم سمتِ انقلاب و الان رسیدیم خوابگاهش. :)))

آبی‌ترینِ‌او؛

18 Nov, 18:26


میمیرم برای شب‌های تهران کنارِ آسا.

آبی‌ترینِ‌او؛

18 Nov, 13:35


تاریخ تکرار شد و الان میتونم یه دلِ سیر توی قفسه سینه‌ی آسا زار بزنم.

آبی‌ترینِ‌او؛

17 Nov, 20:30


یک روز که بیشتر از همیشه کنارتم.

آبی‌ترینِ‌او؛

16 Nov, 21:35


دابل‌دیت آنلاک شد.

آبی‌ترینِ‌او؛

16 Nov, 20:30


یک روز که بیشتر از همیشه کنارتم.

آبی‌ترینِ‌او؛

15 Nov, 20:32


هر چی گل قشنگ تو دنیاست مال تو.

آبی‌ترینِ‌او؛

15 Nov, 20:30


یک روز که بیشتر از همیشه کنارتم.

آبی‌ترینِ‌او؛

15 Nov, 07:28


سخت‌ترین پارتِ این روزهامون بیدار شدنه. ده‌بار با کلی جون‌کندن خودم رو قانع میکنم از بغلش دربیام و پاشم؛ به محضِ نشستنم آسا دستش رو میندازه و دوباره میکشونتم تو بغلش واسه راندِ بعدیِ خواب. :)))

آبی‌ترینِ‌او؛

14 Nov, 23:14


امروز بیدار شدیم، دوش گرفتم و آسا بعد از اینکه موهام رو با سشوار خشک کرد، بهشون روغن آرگان زد. در حالی که منتظر بودیم ناهار آماده بشه، توی بغلِ هم دراز کشیدیم و ریلز نگاه کردیم. بعد از ناهار کلی درس خوندیم و خوندیم و خوندیم، اونقدر زیاد که هوا تاریک شد. یه قسمت فرار از زندان دانلود کردیم ولی فرصت نشد ببینیم و رفت برای فردا. برای شام نون‌ و پنیر خوردیم و مگه این برای سالِ دومِ زندگیِ مشترک نبود؟ تازه در حینش بیست‌سوالی هم بازی کردیم. در نهایت بعد از یک ساعت pillow talkهای ناز، حالا بغلم خوابیده و این دقیقا چیزیه که از زندگی میخواستم.

آبی‌ترینِ‌او؛

14 Nov, 23:01


توی قشنگ‌ترین حالتِ ممکن کنارم خوابیده و به نازترین شکلِ ممکن نفس میکشه. نمیدونم برای چهره‌ی خوشگلِ غرقِ خوابش بمیرم، برای نفس‌‌های آروم و منظمش بمیرم، یا برای عطرِ تنش که ریه‌هام رو عینِ بهشت کرده.

آبی‌ترینِ‌او؛

14 Nov, 20:30


یک روز که بیشتر از همیشه کنارتم.

آبی‌ترینِ‌او؛

14 Nov, 16:32


- چقدر تصمیماتون یهوییه؟
- انقدر:

آبی‌ترینِ‌او؛

14 Nov, 15:03


قدم زدن کنارت توی کوچه‌پس‌کوچه‌های بارونیِ تهران، برای ادامه‌ی زندگی کافیه.

آبی‌ترینِ‌او؛

13 Nov, 20:40


یک روز که بیشتر از همیشه کنارتم.

آبی‌ترینِ‌او؛

13 Nov, 19:21


قشنگ‌‌ترین منی.

آبی‌ترینِ‌او؛

12 Nov, 20:30


یک روز که بیشتر از همیشه کنارتم.

آبی‌ترینِ‌او؛

11 Nov, 20:30


یک روز که بیشتر از همیشه کنارتم.

آبی‌ترینِ‌او؛

11 Nov, 16:24


لیموناد. :)))

آبی‌ترینِ‌او؛

11 Nov, 16:23


لیموناد؟ :)))))))))

آبی‌ترینِ‌او؛

11 Nov, 16:17


هیچ چیزی اندازه‌ی خندوندن تو وسط گریه نمیتونه احساس خوبی بهم بده؛ احساس اینکه میتونم برای عزیزترینم کاری کرده باشم تا حالش بهتر بشه، احساس اینکه میتونم خنده‌ی میون اشک‌هاش باشم.

آبی‌ترینِ‌او؛

11 Nov, 16:03


هیچ چیزی اندازه‌ی هق زدن توی بغل آسا، سبک و آرومم نمیکنه. انگاری دردِ کلِ وجودم با اشک‌هام میریزه بیرون و خالی میشم.

آبی‌ترینِ‌او؛

10 Nov, 20:30


یک روز که بیشتر از همیشه کنارتم.

آبی‌ترینِ‌او؛

09 Nov, 20:32


ای لحظه‌سازِ عاشقی، عاشقِ با تو بودنم.

آبی‌ترینِ‌او؛

09 Nov, 20:30


یک روز که بیشتر از همیشه کنارتم.

آبی‌ترینِ‌او؛

09 Nov, 09:43


دست‌هام رو گرفته توی دستش، با چشم‌های براقِ قلبی زل زده به ناخون‌هام، قربون‌صدقه‌م میره و دونه‌دونه میبوستشون. دیگه چی میخوام از زندگی؟ :))))

آبی‌ترینِ‌او؛

25 Oct, 20:30


یک روز که بیشتر از همیشه کنارتم.

آبی‌ترینِ‌او؛

25 Oct, 18:50


عاشقی بالاتر از قدم زدنِ دو نفره توی پاییزِ تهران؟

آبی‌ترینِ‌او؛

24 Oct, 23:24


چهار شب گذشته؛ ولی هنوز باور نکردم که توی بغلش میخوابم و توی بغلش بیدار میشم. الان عملاً تنم چسبیده به تنش، توی دو سانتیِ صورتم خوابیده، نفس‌هاش زنده‌م میکنه و صدای قلبش بهم جون میده. چیه این عشق که حتی خوابیدنش رو میپرستی؟

آبی‌ترینِ‌او؛

24 Oct, 20:30


یک روز که بیشتر از همیشه کنارتم.

آبی‌ترینِ‌او؛

24 Oct, 18:00


زندگی کم دره نداشت؛
تو دستمو گرفتی و گفتی نترس.

آبی‌ترینِ‌او؛

24 Oct, 17:46


این بار نوبت بارون تهرانه.

آبی‌ترینِ‌او؛

23 Oct, 20:30


رسیدیم به من، تو، کافه‌های انقلاب و داریوش.

آبی‌ترینِ‌او؛

23 Oct, 20:30


یک روز که بیشتر از همیشه کنارتم.

آبی‌ترینِ‌او؛

22 Oct, 22:27


۱۵۵۱ روز صبر کردم که با آسا فرار از زندان ببینم؛
امشب به آرزوی دیرینه‌م رسیدم.😭

آبی‌ترینِ‌او؛

22 Oct, 21:41


به مناسبتِ تموم شدنِ ۱۵۵۱ روز رابطه‌ی لانگمون. :))

آبی‌ترینِ‌او؛

22 Oct, 20:54


بهترین سورپرایزِ عمرم بود؛ مبارکمون ماهِ من.💙

آبی‌ترینِ‌او؛

22 Oct, 20:35


یک روز که بیشتر از همیشه کنارتم.

آبی‌ترینِ‌او؛

22 Oct, 14:23


کلی کار برای انجام دادن هست، ولی من و آسا انگاری از جنگ برگشتیم و فقط میخوابیم. دیروز چند ساعت خوابیدیم، شب زودی بیهوش شدیم تا صبح، بعدازظهرم خوابمون برد تا خودِ الان. پاشید هدف‌هاتون رو دونه‌دونه تیک بزنید توروخدا، خواب بس.😭

آبی‌ترینِ‌او؛

22 Oct, 07:00


دیشب راحت‌ترین خوابِ عمرم رو داشتم؛ ده‌ها بار از خواب پریدم و چهره‌ی آسا رو توی ده سانتیم دیدم، صدها بار با حسِ تکون خوردن بیدار شدم و دیدم آسا کشیدتم سمتِ خودش، هزاران بار توی خواب جابه‌جا شدم و؟ افتادم توی بغلش. :)))

آبی‌ترینِ‌او؛

21 Oct, 20:30


یک روز که بیشتر از همیشه کنارتم.

آبی‌ترینِ‌او؛

21 Oct, 20:30


آبانِ شما و ماهگردِ ما؛
مبارک.💙

آبی‌ترینِ‌او؛

20 Oct, 12:07


کادوها و یادگاری‌های آسا رو که چند سال توی اتاقم قایم کردم، الان برداشتم ببرم پیشِ خودش. :))))

آبی‌ترینِ‌او؛

19 Oct, 20:30


یک روز که بیشتر دارمت.

آبی‌ترینِ‌او؛

19 Oct, 10:01


دلتنگتم؛ دلتنگ با هم بودنمون، با هم خندیدنمون، حتی دلتنگ استرس کشیدن کنارت. دلتنگ خوابیدن بغلت و بیدار شدن‌های شبانه و دیدن چهره‌ات، دلتنگ اینکه جیغ بزنی و بگی دوربینو بالا بگیر. دلتنگ کارهای با هم نکرده، دلتنگ گل‌هایی که قراره برات بگیرم، برنامه‌هایی که باید باهات انجام بدم، دلتنگ خیال‌های آینده‌امون و خاطرات گذشته‌امون، دلتنگ نفس‌هایی که کنار تو کشیدم، دلتنگ اشک‌هایی که کنار تو ریختم. فکر که میکنم، میبینم من با تو به اندازه‌ی ده سال آینده توی خیالم زندگی کردم. فکر که میکنم میبینم عشقت دیگه عشق نیست؛ رگ و پی وجودمه، بنیان و ریشه‌ی قلبمه. حتی اگه عشق هم کفاف دردها نباشه، این ریشه‌ها گسستنی نیستن حتی با مرگ. فکر که میکنم میبینم نه فقط معشوق؛ دوستمی، رفیقمی، دخترمی، مادرمی، همسر و همراه منی، یارمی، دلدارمی. بیشتر که فکر میکنم، بیشتر که لابه‌لای هزارتوهای مغزم راه میرم، بیشتر که توی کتابخونه‌ی افکارم قدم میزنم، میبینم تو برای من زندگی‌ای. یه سبکی، یه نفسی، یه جونی. هر گوشه ردی از تو رو داره، هر گوشه اثری از تو رو داره. تو یه انسان خارج از منی، تو در منی، تو خود منی. از یه جایی به بعد، بودنم بند تو شده. از یه جایی به بعد‌، زندگی من بند تو شده. بند که نه، خود تو شده. از یه جایی به بعدی که مرز مشخصی نداره؛ یه هفته، دو هفته، یه ماه، یه سال. قطره‌قطره جونم شدی و چرخیدی توی رگ‌هام. ذره‌ذره ریشه و بنیانم شدی، نور چشمم.

آبی‌ترینِ‌او؛

18 Oct, 20:35


یک روز که بیشتر دارمت.

آبی‌ترینِ‌او؛

17 Oct, 09:57


سی‌ و شش درصد چشمان تو جنسش عسل است؛
مابقی قهوه و فنجان و شراب و غزل است.

آبی‌ترینِ‌او؛

16 Oct, 20:30


یک روز که بیشتر دارمت.

آبی‌ترینِ‌او؛

16 Oct, 19:44


پلنم تا آخر عمر، نفس کشیدن با تو و زندگی ساختن کنارته آبیتکم.

آبی‌ترینِ‌او؛

15 Oct, 20:30


یک روز که بیشتر دارمت.

آبی‌ترینِ‌او؛

14 Oct, 22:50


من از پسِ همه چیز بر اومدم؛ ولی به عنوانِ دخترِ تو.

آبی‌ترینِ‌او؛

14 Oct, 20:30


یک روز که بیشتر دارمت.

آبی‌ترینِ‌او؛

13 Oct, 22:39


جناب رفته بخوابه، بعد از یک ربع دوباره آنلاین شده و با یه عالمه کصدستی میگه بوسم نکردی خوابم نمیبره. آخه خرِ ناز، آخه لوسِ مامان، آخه خوردنیِ خوشمزه. :))))

آبی‌ترینِ‌او؛

13 Oct, 20:30


یک روز که بیشتر دارمت.

آبی‌ترینِ‌او؛

12 Oct, 22:01


رسیدیم به جایی که حقمونه.

آبی‌ترینِ‌او؛

12 Oct, 20:30


یک روز که بیشتر دارمت.

آبی‌ترینِ‌او؛

12 Oct, 13:15


من تازه امروز به این پی بردم که نه تنها از این هفته با هم زندگی میکنیم، بلکه من تا آخرِ هفته دوباره آسا رو میبینم. انقدر ذوقِ با هم بودنمون رو داشتم که اصلا حواسم نبود قراره ببینمش.😭

آبی‌ترینِ‌او؛

11 Oct, 20:30


یک روز که بیشتر دارمت.

آبی‌ترینِ‌او؛

11 Oct, 18:45


جدی جدی چهار سال و نیم دوری تموم شد و قراره از این هفته با هم زندگی کنیم؛ اگه این بهشت نیست، پس چیه؟

آبی‌ترینِ‌او؛

11 Oct, 12:18


تموم شد:))))))))

آبی‌ترینِ‌او؛

10 Oct, 20:30


یک روز که بیشتر دارمت.

آبی‌ترینِ‌او؛

09 Oct, 22:57


فقط دو هفته‌ست بغلش نکردم اما قدِ دو سال دلتنگشم.