بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه @bedaheadibaneh Channel on Telegram

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

@bedaheadibaneh


گزارش بداهه های گروه شعر ادیبانه

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه (Persian)

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه یک کانال تلگرامی است که به ترویج شعر ادبی و بیانات بـداهه ها می پردازد. این کانال یک پلتفرم فوق العاده برای هواداران شعر و ادبیات است که عاشق آثار ادیبانه هستند. اگر به دنبال مکانی برای به اشتراک گذاشتن نوشته های شعری خود یا لذت بردن از آثار بـداهه شاعران و نویسندگان معاصر هستید، این کانال برای شما مناسب است. در کانال بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه شعرهای زیبا و پرمعنای ادبی ارائه می شود و اعضای کانال می توانند با یکدیگر در مورد شعرها و ادبیات گفتگو کنند. عضویت در این کانال به شما فرصتی برای گسترش دایره ادبیات فارسی و برقراری ارتباط با سایر دوستداران ادبی فراهم می کند. پس به بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه بپیوندید و به جمال و شگفتی های شعر ادبی عشق بورزید.

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

07 Jan, 16:29


🔻     3⃣0⃣5⃣   🔻

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

03 Jan, 20:33


بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه pinned «#غزل_مشترک_ادیبان_ادیبانه #یازدهم_دی_۱۴۰۳ ‌‌‌ ๑࿐๑๑࿐๑๑࿐๑๑࿐๑๑ تا به کی در پی معشوق و تمنای وصال با رقیبان سر ِاو شب همه شب جنگ و جدال #ع_مژگانی لال گردید  رقیبم،  چو  شنید از دلدار: #دکترسیدمحمود_الهام‌بخش خون من بر تو مباح است بریزان که حلال #مهرداد_آرا…»

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

03 Jan, 20:31


#غزل_مشترک_ادیبان_ادیبانه
#یازدهم_دی_۱۴۰۳
‌‌‌
๑࿐๑๑࿐๑๑࿐๑๑࿐๑๑

تا به کی در پی معشوق و تمنای وصال
با رقیبان سر ِاو شب همه شب جنگ و جدال
#ع_مژگانی

لال گردید  رقیبم،  چو  شنید از دلدار:
#دکترسیدمحمود_الهام‌بخش
خون من بر تو مباح است بریزان که حلال
#مهرداد_آرا

مثل مهتاب که آغوش کشیده‌ است به صبح
#بی‌بی‌طاهره‌موسوی‌نژاد
می رود تا همه جا واژه بدون پر و بال #غلامعباس_جانشکر

هر شبم تا به سحر ،غرق در این افکارم
#مجیدکرمی_زرندی
میهمان نظر تو شده ام در همه حال
#علي_رضا (صوفي)

پیش چشمم غزل از چشم سیاهت که نوشت
#ابراهیم_وثاقتی
واے بر حالِ من و باور چشمانِ خیال
#کبری_رحمتی(بی‌تاب)

شعر من بند به بندش همه در مدح تو بود
#مرضیه_دلبری
رفتی و  مات  شده در نظرم هرچه زلال
#رضا_سرو

یادت امشب به سرم پتک چنان می کوبد
#فاطمه_عظیمی
دردم اندازه کوهیست پر از فکر و سوال
#مریم_یزدان_پناه

مینویسم غزل و واژه ی بسیار ولی
#نرگس_شریفی
می برد عاقبت این عشق  مرا سوی کمال
#عزیزیان

‌‌‌
๑࿐๑๑࿐๑๑࿐๑๑࿐๑๑࿐

تنـظیـم:  #مـحمـــــد_مـمــتـــــاز

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

01 Jan, 16:21


چشمه سارِ غزلی،  آینهء شعرِ زلال
روشن از نور تو شد،سایهء خورشیدِ خیال

واژه ها با تو به وجدآمده با رقص قلم
با تو همخانۀ شادی ست  دلم در همه حال

طرح لبخند تو آغازِ غزلخوانی شد
عاشقی با تو قشنگ است، ولی بی تو محال

با تو آرام ترین ساحلِ دریا ست دلم
بی تو امواج وجودم همه در جنگ و جدال

روی تصویرِ تو در قاب دلم نقش زدم
طرحی ازعشق کشیدم به سرانگشتِ وصال

کنجِ فنجانِ دلم خندهء‌تو پنهان بود
قهوهء‌چشمِ نجیبِ تو شده نیّتِ فال

قهر و آزار حرام است که در مذهب ما
عشق از روز ازل تا به ابد بوده  حلال

فصلِ دلتنگیِ پاییزِ غم‌انگیز  گذشت
با تو دلخوش به" بهاران" شده دل، طبق روال

#بهار_راد
گروه ادیبانه
۱۱ دی ۱۴۰۳

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

01 Jan, 16:20


دائماً می‌گذرد از نظر این طرح سؤال
از چه هرگز ننشستم به تماشای وصال؟

ماجرایی‌ست دویدن ، نرسیدن ، مردن
سِیرِ پُر زحمت و رسوایی و آمالِ محال

آه از دستِ تو ای دوست، چه کردی با من؟!
لحظه‌ای نیست نبینم رخِ ماهت به خیال

از من این شوق و تمنا ، ز تو اما هرگز
مرغِ دل تشنه بسویت همه دم می‌زد بال

روزها گرم‌ِ تماشای تو شد خورشیدم
قامت ماه خمید از خَمِ ابروی هلال

می‌نویسم ز لبِ جامِ طهور این مصراع :
سرخ چون خونِ جگر ، چشمهء جوشانِ زلال

#بداهه_گروه_ادیبانه
#مرتضی_حسین_آبادی
۱۱ دی ۱۴۰۳

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

01 Jan, 16:20


در دلم ترس عجیبی است از این جنگ و جدال
حال من حال غریبی است پر از شوق وصال

رفتی و حال  دلم بی تو چه  حزن‌آمیز است
منم آن شیر که افتاده به دام تو غزال

گفته بودی که دوباره به دلت برگشتم
کاش اندوه جدایی برود رو به  زوال

رفته‌ای؛ جای تو خالی است درون دل من
انتظار تو شده مشکل و آورده ملال

همه شب تا به سحر  خواب تو را می بینم
تو شبیخون زده ای  بر سپه فکر و خیال

#محمد_ممتاز

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

01 Jan, 16:19


دل من در پیِ شعری ست پر از حرف زلال
پای تو گرچه بمانده ست به سودای خیال

گرچه در هر سخنم وردِ زبان شد نامت
باز افتاده میانِ رهِ عشقت صد چال

در شب تار جدایی دل من بشکستی
تکه ی قلب شکسته است ته قهوهء فال

مینویسم غزل و واژه ی بسیار ولی
این زبان یکسره  قاصر شده و عاجز و لال

گوئیا فصل زمستان به دلت افتاده
که نگیری خبری  از دلِ من در همه حال


#نرگس_شریفی
گروه ادیبانه

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

01 Jan, 16:19


ای دل از سرقت اموال چنین زار منال
به مثل خربزه پخته شود سهم شغال*۱

پیشه کن پختگی آموختن از دور فلک
کی بیفتد ز سر شاخ شجر میوه ی کال*۲

هر قوی پنجه که پنداشت که دانشمند است
صرف بی دانشی افتاد به چاه از گودال*۳

می پرد آهن اگر همچو کبوتر به هوا
مدد از دانش و علم است که شد اورا بال

میرود باز زمستان و شود باز بهار
رو سیاهیست که هرسال بماند به زغال*۴



۱* یک ضرب المثل مازندرانی "بپت خربزه شال قسمت بونه/
خربزه پخته نصیب شغال میشود
۲*گرته برداری از بیت زیر است:
ثمر پخته نگیرد بسر دار قرار/سر منصور زخامیست که بردار بود
۳* از چاله به چاه افتادن(ضرب المثلیست)
۴* گرته برداری از ضرب المثل:
زمستان میگذرد اما روسیاهی به زغال میماند

#احمد_آرام_نژاد
گروه ادیبانه
۱۱  دی ۱۴۰۳

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

01 Jan, 16:14


یار سر مست خرامید کنارم چو غزال
خواب از چشم ترم برد به هنگام وصال

#محمد_منصوری

✺✺✺✺✺✺✺✺✺✺✺✺✺✺
آفتاب آمده اینجا به تماشای  خیال
سَر بچرخان که ببینی تو تمنّای محال

#س_خ
#سكینه‌خداویسی

۱۴۰۳٫۱۰٫۱۱
✺✺✺✺✺✺✺✺✺✺✺✺✺✺

بی تو آسودگی و خواب ،زهی فکر محال
باتو هر شب به سحر میرسم ای اوج خیال

#م_شیرانی
گروه ادیبانه
✺✺✺✺✺✺✺✺✺✺✺✺✺✺

من که در پرده ذهنم ،  رخ تو افتاده
زلف تو جنگل و های نفست باد شمال

#علی_ابراهیمیان
گروه ادیبانه
۱۱  دی ۱۴۰۳

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

01 Jan, 16:13


شده‌ای دلبر شیرین سخنم در همه حال
که  بنازم به رخت گوشه ی لب‌های تو چال

این چنین بوده که تقدیرشود با دل و جان 
چه خوشم من، که شدی قسمتم آخر  امسال

#فرهاد_ایمانی
گروه ادیبانه
۱۱ دی ۱۴۰۳

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

01 Jan, 16:02


حال من هست چو مرغی که ندارد پر و بال
یاد تو همدم آهی ست به رویای  وصال

مستم از خواب خوشت در شب بی تابی دل
راه من در پی عشقی ست نه اوهام  و خیال


#شیوا_م.....
گروه ادیبانه
۱۱ دی ۱۴۰۳

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

01 Jan, 16:02


زن مگو مال خودش نیست به هر روی و روال
مالکش همسر او باشد چون مال و منال

درد دارد که چو یک شیء نگاهش بکنند
بحث آزادی انسان برود زیر سؤال

#شهناز_یکتا
گروه ادیبانه
۱۱ دی ۱۴۰۳

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

01 Jan, 16:01


نرگس چشم تو ما را به فنا داده، غزال
لعل شیرین تو شد راهزن فکر و خیال

دست افتاده نگیری که ثوابی بکنی
بوسه از خال لبت بر من دیوانه محال

زلف پر چین تو همچون شب هجران من است
ترسم آن است رهایم بکنی روز وصال

گیسوان سر دوشت به کمندی است شبیه
یک نفس زنده گذارم که شدم مات جمال

ماه رویان جهان طاقت دل طاق کنند
نازنین دلبر ما بین، چه کند در همه حال

معرفت عرضه کنی، فخر به عالم بکنم
جان شیرین به فدای تو و این فهم و کمال

درد پنهان مرا چاره و درمان بکنید
این بلا ساکن دل گشته و بر دوش وبال

مردمان ساعد بیچاره ملامت بکنند
چرخ گردون تو بیا با من دل خسته بنال

#منصور_زمانی_ساعد
گروه ادیبانه
۱۱ دی ۱۴۰۳

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

01 Jan, 16:01


چشم تو شعر شلوغی ست
پر از حس محال
فاصله بغض غریبی ست  به مینای  خیال

درد ها واژه به واژه  هنر شعر شدند
خالکوبی شده در حسرت سیمای وصال

#فرزانه_صیاد
گروه ادیبانه
۱۱ دی ۱۴۰۳

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

01 Jan, 16:01


عشق تو در دل من چشمه ی آبیست زلال
می برد عاقبت این عشق  مرا سوی کمال

گر چه در کنج قفس بلبل جانم گیر است
می زند نغمه جانسوز و گشاید پر و بال

همه شب  ماه رخا  نقش تو آید به نظر
به جنونم بکشد حسرت حرمان وصال

#عزیزیان
گروه ادیبانه
۱۱   دی  ۱۴۰۳

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

01 Jan, 15:59


آه!  از سایه ی سنگین تو با چشم غزال
روز وشب این من و آن یاد تو در فکر خیال

ناله از دست  غمت گر نکنم من چه کنم
دل آشفته ام از دست تو شد زیر سوءال

دل رسوا شده ام  مانده اسیر نگهت
ماه من عشق تو در سینه من هست زلال

یک غزل حوصله را پر زگل نسرین کرد
به جنونم  بکشانید به  هنگام وصال

وای بر من شده ای حادثه ساز قلمم
همه جا میبردم با تو به جنگ و به جدال

  پیرهن پاره کنم از غم هجران عزیز
ماهی غم زده را بین که در افتاده به چال

ماه دي آمده و فصل زمستان شده است
سر بچرخان و ببین توده ای از  برف محال

#کبری_صیادی
        #هما
۱۴۰۳/۱۰/۱۱

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

01 Jan, 15:59


عشق تو اینه ای هست غزلساز و زلال
که مرا برده به دنیای دل انگیز خیال

در خیالم بزنم پر تپش و سبز قدم
با تو در ساحل آرامش دریای شمال

میشوم خیره به چشمان صبور و سبزت
میشوم با دل پر قصه و شاکی کر و لال

آسمان آبی و من مثل کبوتر شادم
هست برگردنم از شوق سبکبال مدال

حال رویایی ام آنقدر حقیقی شد که.....
حکم کردم به دلم بابت این عشق ببال


#معصومه_سعید
گروه ادیبانه
۱۱ دی ۱۴۰۳

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

26 Dec, 22:47


بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه pinned «#غزل_مشترک_ادیبان_ادیبانه #چهارم_دی_۱۴۰۳ ‌‌‌ ๑࿐๑๑࿐๑๑࿐๑๑࿐๑๑ گفتمش با تو مرا یک دو سؤال ساده است گفت مطرح‌کن؛جواب‌من همه آماده است #دکترسیدمحمود_الهام‌بخش در مرام عشق یک قانون تلخی هست که #شهرام_آذین اشک چشم از چین صورت راهیِ سجاده است #مجید_شفیعی رفته…»

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

26 Dec, 22:46


#غزل_مشترک_ادیبان_ادیبانه
#چهارم_دی_۱۴۰۳
‌‌‌
๑࿐๑๑࿐๑๑࿐๑๑࿐๑๑


گفتمش با تو مرا یک دو سؤال ساده است
گفت مطرح‌کن؛جواب‌من همه آماده است
#دکترسیدمحمود_الهام‌بخش

در مرام عشق یک قانون تلخی هست که
#شهرام_آذین
اشک چشم از چین صورت راهیِ سجاده است
#مجید_شفیعی

رفته رنگ تازگی از شعر من این روزها
#زهرا_وهاب_ساقی
برگ برگ دفترم را دست طوفان داده است
#منیره_امینی

عشق، اقیانوس مجنونی ست آرام وزلال
#علی_اکبر_مقدم_فریمان
هر کسی محشور شد با عشق، او آزاده است
#محمد_منصوری

این همه مستی که می بینی تو در حالات ما
#احمد_آرام_نژاد
داغ غم را از جنون بر سینه ام بنهاده است
#بهار

پیش رویم چشم هایت بوی باران می دهند
#لیلا_سبزی_ملکی
هم مسیرم اشتیاق بی ریای جاده است
#معصومه‌_سعيد

بالِ همّت باز کن؛ سیمرغ قاف قرب باش!
#بـهـــار_راد
بس که آثار وجودی تو فوق العاده است
#محمد_ممتاز

‌‌‌
๑࿐๑๑࿐๑๑࿐๑๑࿐๑๑࿐

تنـظیـم:  #گروه_مدیریت_ادیبـــــانه

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

25 Dec, 12:12


کهکشانِ عشق،بی اندازه فوق العاده است
هر ستاره شکلِ  یک خورشیدِ
دورافتاده  است

در پی ِ کشفِ معماهای عقل و دل مباش
قصه دلدادگی،  یک اتّفاقِ ساده است

در هجومِ بی دلیلِ سایه های سردِ غم
عشقِ آگاهانه،آرامش به دلها داده است

راه و رسمِ مهرورزی بذل جان، ترک سر است
هرکه دارد درسرش عشقی، مگو دلداده است

در مسیرِ پرغبارِ زندگی ، محکم بمان
انتظار و فاصله پیچ و خمِ این جاده است

بالِ همّت باز کن؛ سیمرغ قاف قرب باش!
آنکه با قفل و قفس بیگانه شد، آزاده است

همّتی ای عقلِ دوراندیش،مهمانِ دلی
خانه احساس قبلِ عاشقی آماده است

از ازل، شعر و عسل در واژه  جا خوش کرده بود
آنکه از جامِ غزل شد مست، شاعرزاده است..

#بـهـــار_راد
#گروه_ادیبانه
#چهارم_دی_۱۴۰۳

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

25 Dec, 12:10


دل برای عاشقانه زیستن آماده است
راه سخت و کنج عزلت گریه کردن ساده است

چون اسیر دام دلتنگی شدی در انتظار
مرهمت مستانگی از جرعه های باده است

در فراق یار ، صدها بار مرگ و زندگی
درد هجران بر روان عاشقان ،
سمباده است

گوییا در عالم دلداگی دنیای عشق
بارها و بارها لیلی و مجنون زاده است

با خزان غم به دنبال وصال عاشقان
بلبلی دست ارادت در کف گل داده است

#مهسا_بهروزی ✍🏻
#گروه_ادیبانه
#چهارم_دیماه۱۴۰۳

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

25 Dec, 12:10


دلبری هایت مرا یک حال دیگر داده است
در دلم از آن نگاهت آتشی افتاده است

عشوه‌های ریز داری در بلندای مکان
در تکان ابروانت صد کمان آماده است

موی رنگین کرده‌ای آویز از یک شانه‌ات
آه آن موی شرابی رهزن سجاده است

در جمال و روی زیبایت که جای حرف نیست
در کمالت وصف می‌باید ز بس آزاده است

بر خلاف هرچه نیرنگ و فریب دیگران
دلبری چون ماهی و طفل دل تو ساده است

نازنینم در دلم جز تو کسی را راه نیست
بس که آثار وجودی تو فوق العاده است

#محمد_ممتاز
گروه ادیبانه
۴ دی ۱۴۰۳

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

25 Dec, 12:09


دل سپردم بر غمت؛ گفتند مجنون زاده است
چشمهایت، چشمهایت کار دستم داده است

باز هم در برکه ی رویای خیسم عکس تو
دزدکی در خواب جای عکس ماه افتاده است

زندگی وقتی نباشی مرگ بارانی ست سخت
مرگ وقتی نیستی  در عین سختی ساده است

رفته رنگ تازگی از شعر من این روزها
شعرهایم مثل چای از دهن افتاده است

شهره ای در دلربایی از جهان  و وصف ماست
حال آن سوزن که در انبار کاه افتاده است

عشق ورزی با تعقل؟! دست بردار ای خطیب
جمع عشق و عقل جمع باده با سجاده است

جامه‌ی شوقی بپوشان بر تن عریان زهد
ننگ‌عریانی به ازصد رنگی لباده است

جفت پاهایش قلم باد آنکه با سودای عشق
پای بیرون از حریم خویشتن ننهاده است

#زهرا_وهاب_ساقی
گروه ادیبانه
۴ دی ۱۴۰۳

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

25 Dec, 12:09


عشق درس  بی نظیری را به قلبم داده است
رنج او از درک این غم،‌ماجرایی ساده است

او که چشمش در حقیقت عاشق و شیدا نبود،
گیج و مستاصل میان اوج غم افتاده است


#فرزانه_صیــاد
#بداهه_گروه_ادیبانه
#چهاری_دی۱۴۰۳

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

25 Dec, 12:09



‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
عاشقی هستم که زنده ماندنم جان داده است
بر سر سجاده‌ےِ آغوشِ یار افتاده است
 
یادم آمد در سکوتِ سجده، جریان وضو
نقش فرداهاےِ روشن را به دستم داده است

بر کبوداےِ تنم پیچیده دردے ناگهان
تلخ‌تر از شربتِ شیرینِ جام باده است

می‌شوم بنیانگذارِ هستیِ روح القدس
مستقل از جنس انسانی که فوق‌العاده است

در مسیر نور نرمی، خواب می‌بینم که شب
آتشی در قلبِ من، عیساےِ مریم زاده است

در تجلی‌گاهِ محرابِ نگاهِ دلبران
رد پاےِ پُرغبار یک زن  آزاده است

زندگی در راه عرفان می‌‌دمد حسِ جنون
صبح شیری، رنگ شبگونِ حضورِ ماده  است

طره‌ےِ فیروزه جریان آبی هوس
بیدلی در سایه‌سار شعر آن دلداده‌ است

در نماےِ جلوه‌ی افلاکیِ قالوا بلی
روےِ لب، سرخی داغی تازه‌دم آماده است

بارشِ من، ابر غیرت را به جنبش می‌کشد
زیر بار این امانت، نبضِ من استاده است

لحظه‌اےِ دنیای پر آشوب من، آرام نیست
ساحتِ در، کوپه‌اے، پشتِ نگاهِ جاده است

واژه‌ےِ آمیخته با عشق را، بی‌تاب من...
در سرشتِ خالی از درکِ بشر بنهاده است

#کبری_رحمتی(بی‌تاب)
گروه ادیبانه
۴  دی  ۱۴۰۳

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

25 Dec, 12:08


موج گیسویت رها در دست باد افتاده است
مو پریشان کن که در وصفت غزل آماده است

آروز دارم بباری بر سرم دریای مهر
یک نظر کن‌، عشق امشب کار دستم داده است

وعده هایت نا جوانمردانه قلبم را ربود
آه جانسوزی از این دل آنچنان سر داده است

آنقدر در سینهء غمدیده ام آشوب هست
مثل مرغی ،کنج دیوار قفس جا مانده است

می نشینم منتظر شاید بیایی از سفر
بین راهت،چشمهایم دوخته بر جاده است


#فاطمه_شعبانی
گروه ادیبانه
۴ دی ۱۴۰۳

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

25 Dec, 12:05


گفت اینک هفت سین عید ما آماده است
باز آغوش خوشی ها رو به ما بگشاده است

گفتمش  ماهی نشان زندگی دارد ولی
حیف! دست کودکی هامان به دام افتاده است

آینه ، سیب و سماق و سکه و سیر ای صنم
صحنه را آسان به دست عشق‌بازان داده است

خاطرات شاد آدم برفی آن سال‌ها

یادگاری ها درون سینه ام بنهاده است

شاپرک ها روی گلدان دلم پر می زنند
آنطرف وقتی که ساقی خمار استاده است

لحظۀ تحویل سال و گوش من بر قصه ها ست
کلبۀ مادر بزرگم در کنار جاده است

بوی عیدی ،بوی ریحان، بوی نان تازه و
عطر گل ها می‌رسد  امسال فوق‌العاده است

#فاطمه_عظیمی
گروه ادیبانه
۴ دی ۱۴۰۳

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

25 Dec, 12:02


ای که گفتی عشق را ایزد  به قلبت داده است
رفتن و دل کندن از دلدار آیا ساده است؟

در تمام خاطرات خسته ام هستی هنوز
رد رویایت به روی پلک شب افتاده است

گر چه با ناباوریها، لحظه را طی می کنم
لحظه ی بارانی دیدار، فوق العاده است

چشمهایم را به شوقی دلنشین خط می کشم
بیت ها ی ناتمامِ شور  هم آماده است

بی من  از امیدها و آرزوها رد نشو
از دلی که همچنان از عشق دور افتاده است

فکر تنهایی من  در روز هایم  را ببین 
در بر دنیایی از تردید و غم  درمانده است
  
عشق را با بوسه ی سرد وداع تلخ تو
در کنار پنجره، مهتاب پس آورده است

آه و‌نفرین بر من دیوانه  که با خویشتن
فکر میکردم برایم دلبر و دلداده است

#هاجر_ملک_حسینی
گروه ادیبانه
۴ دی ۱۴۰۳

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

25 Dec, 11:56


هر چه را گفتم شنیدی گوش تو آماده است
گفتگویی عاشقانه  بر سر سجاده است


گر چه دستانم از آغوشت جدا مانده ولی
داستان عشق ما بر هر زبان افتاده است

من خزانت را ندیدم ای همیشه ماندنی
این وجود سبز تو، مانند سرو آزاده است

#روژا
گروه ادیبانه
۴ دی ۱۴۰۳
✺✺✺✺✺✺✺✺✺✺✺✺✺✺

در فراقت دیدهء غمدیده ام بر جاده است
اشکِ من چون شبنمی بر هر غزل افتاده است

اشک من آهی ز دل باشد کنارِ پنجره
داغ  و دردش در دلم گویا شقایق زاده است

#بدری_نصری
گروه ادیبانه
۴  دی  ۱۴۰۳

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

25 Dec, 11:53


عشق طعم ناب و  شیرینی به کامم داده است
بهر دل بستن به تو آماده ی آماده است

خواهشم این است  باب دل به رویم وا کنی
چون نفس هایم بدون تو ز پا افتاده است

#مریم_یزدان_پناه
گروه ادیبانه

✺✺✺✺✺✺✺✺✺✺✺✺✺✺


شعر یک تصویر زیبا را به عاشق داده است
هرردیفش با ظرافت  روی  دل افتاده است

شاعران ،باذوق دنیا را به حیرت آورند
گرنه این عالم زسردی زیر یخ  استاده است

#جفایی_خو
گروه ادیبانه
۴ دی ۱۴۰۳

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

25 Dec, 11:49


تانگاه من بر آن روی چو ماه افتاده است
چشم او چو ساغری ازبهر ما آماده است

گاه گاهی پرتو  افشان بر رخ زردم؛ببین
نازنینا کار عاشق در رسومش ساده است

سالها دور ازهمه در کنج یک بیغوله بود
درگمان دور از گنه از هر جهت  آزاده است

دل به دریا میزدم از غم ندانی تا ابد
نام‌من  چون عاشقان برهرزبان افتاده است

#م_م_عباسیه_کهن

✺✺✺✺✺✺✺✺✺✺✺✺✺✺

هرکه  سر برکرد از تخم و به قدر جوجه ای است

هر کسی گوید ببین او نیز آقازاده است

بهر تحصیلات رفته هفت کشور دورتر

ناگهان بینی ز درس و مدرسه واداده است

#م_م_عباسیه_کهن
گروه ادیبانه
۴ دی ۱۴۰۳

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

25 Dec, 11:42


جای نا پاکان کجا در مسجد و سجاده است
هر ریا کاری مگر هم شان یک آزاده است؟

هر عمارت را توان با طرح نو، بنیاد کرد
چون که آبادان شود آیا مگر آباده است؟

آدمی را از رذالت بهره ای حاصل نشد!
هر کسی پوشد لباس نو مگر شه زاده است؟

عاشقی را، هر که با معیار خود معنا کند
آن که راهی شد به صحراها مگر دلداده است

#منصور_زمانی_ساعد
گروه ادیبانه
۴ دی ۱۴۰۳

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

25 Dec, 11:36


زندگی درس بزرگی از زرنگی داده است
بی نوا سیبی که در دستِ چلاق افتاده‌ است

روز و شب‌هایش یکی شد سوز تلخی بر دلش
آن عروسِ خان که امشب دختری را زاده است

#مریم_مرادی
گروه ادیبانه
۴ دی ۱۴۰۳
✺✺✺✺✺✺✺✺✺✺✺✺✺✺

عشق را دیگر نیاوردم حساب از دلهره
بس که پیدا و نهانش بر دلم قلاده است

#معصومه_جابری
گروه ادیبانه
۴ دی ۱۴۰۳

✺✺✺✺✺✺✺✺✺✺✺✺✺✺

حال یارم باز هم در فال من افتاده است
شاد هستم  چون که او دلدار و هم دلداده است

او جواب چشمهای منتظر  بر راه بود
تا  که آمد شور عشقش نور بردل داده است

#جوادمومن
گروه ادیبانه
۴ دی ۱۴۰۳

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

25 Dec, 11:36


عشق، در گرداب بی مهری ز پا افتاده است
ناهماهنگ است بر جاهل صفت، لباده است

در دیاری که نمیبینی ز یکرنگی نشان
آشیان بر کرکس و کفتارها آماده است

عده ای چون مرغ سرکنده پی یک لقمه نان
آن یکی غرق تجمل در صفا افتاده است

آنکه محتاج است یک اختر ندارد در سما
آن دگر غرق جلا انگار، آقا زاده است

گه به شک انکار می‌سازم خدا را در نهان
حتم دارم باب رحمت بر همه نگشاده است

گر قلم گهگاه تلخ است و غزل نالان ولی
در بیان شعر"حیران"شاعری آزاده است

#حیران📑✏️
گروه ادیبانه
۴ دی ۱۴۰۳

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

25 Dec, 11:33


دل‌خوشم با خاطراتت دفترم آماده است
چشم‌های من کماکان بی قرار جاده است

مست چشمان سیاه و دل‌فریبت بوده‌ام
سادگی هایم همیشه کار دستم داده است

رازها دارد نسیم صبح با موهای تو
دل به زیبایی گیسوی شما بنهاده است

در مسیر عاشقی مجنون و شیدای توام
یاد تو در قلب و روحم پای جان استاده است

در میان نغمه‌های ناب شعر و جام می
هر کسی لحن کلامت را شنید آزاده است

نازک ابرویت هلال ماه شب‌های من است
پیش گیسوی بلندت باز اینها ساده است

مثل ابرویت ندیدم قبله‌گاه و باده‌ای
چشمهایت مست مست از جام ناب باده است

کاش می‌شد بوسه‌ای نو سهم لبهایم کنی
پای عشقت حرفهایم از دهن افتاده است

بوسه‌هایت همچو بلبل نغمه خوانی می‌کند
مرغ قلبم در هوای بوسه ات وا داده است

#بیژن_عظیمی
گروه ادیبانه
۴ دی ۱۴۰۳

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

30 Nov, 12:32


بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه pinned «#غزل_مشترک_ادیبان_ادیبانه #ششم_آذر_۱۴۰۳ ‌‌‌ ๑࿐๑๑࿐๑๑࿐๑๑࿐๑๑ مکن دوریّ‌ومهجوری؛ بیا یکشب به رؤیایم #دکتر_سیدمحمود_الهام‌بخش تویی ساقیِّ میخانه ، تویی روحِ مسیحایم #مرتضی_حسین_آبادی سری بر آستان تو سرِ شب مینهم تا صبح #کبری_صیادی نمی خواهم دمی را بی تو بودن…»

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

29 Nov, 15:44


#غزل_مشترک_ادیبان_ادیبانه
#ششم_آذر_۱۴۰۳
‌‌‌
๑࿐๑๑࿐๑๑࿐๑๑࿐๑๑



مکن دوریّ‌ومهجوری؛ بیا یکشب به رؤیایم
#دکتر_سیدمحمود_الهام‌بخش
تویی ساقیِّ میخانه ، تویی روحِ مسیحایم
#مرتضی_حسین_آبادی

سری بر آستان تو سرِ شب مینهم تا صبح
#کبری_صیادی
نمی خواهم دمی را بی تو بودن یار زیبایم
#مهدی_شعیبی_پریشان

به جا خودرا نیاوردم درون آینه دیشب
#معصومه_سعید
نگاهم کن که عشقت را به جام جان بیفزایم
#بی‌بی‌طاهره‌موسوی‌نژاد

در این شب های طولانی نگاهم را تماشا کن
#فاطمه_انصاری
نماز عشق می خوانم  ، شده نام تو نجوایم
#بهار

قدم بر چشم ما بگذار و قدری مهربانی کن
#حمید_عزیزیان
که بر گیرم غبار از دل ، رخ آیینه بنمایم
#اڪرم‌_نورانی

من و تاریکی و درماندگی و درد اینجاییم
#مهدی_رستگاری
فقط این نکته میدانم که من در گیر غمهایم
  #علی_اکبر_رحیمی

دلم می خواست در صعب العبور گردنت باشم
#فاطمه_شفیعی
در این شب ها اگر یوسف تویی من هم زلیخایم
#نگار_فلاح

مرا در حسرتِ دیدارِ رویت اینچنین مگذار
#فرح_فردوسی
که بعد از تو ندارم عشق وامّیدی به فردایم
#فرهاد_ایمانی

دل محنت کشم بشکسته هر بار از کلامی تلخ
#حیران
غریبم بی کس ام یارا، بیا شادی بیفزایم
#منصور_زمانی_ساعد

نگاهت می‌کند دل را پر از نجوای مستانه
#مریم_یزدان_پناه
دمت‌چون‌حضرت عیسی‌بده شوری به اعضایم
#سجاد_نعمتی

برای خاطر چشمان مستت شعر می گویم
#سروناز_زندیه_دولابی
ولی ریزد همیشه شورش از چشمان شهلایم
#فریما_محمودی

پر سیمرغ عشقم را بسوزان با نگاهی نو
#علی_اکبر_مقدم_فریمان
بدان صدها قدم با عشق من سوی تو می‌آیم
#صدیقه_پناهنده


‌‌‌
๑࿐๑๑࿐๑๑࿐๑๑࿐๑

تنـظیـم:  #مـحمـــــد_مـمــتـــــاز

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

27 Nov, 14:32


وصال ناممکن

منم‌مجنون،تو صحرایم منم ماهی‌تو دریایم
تویی‌احیای«عیسا»یم تویی‌تعمید«یحیا»یم

نمی‌ترسم‌من‌ازمردن نخواهم‌جان‌ به‌دربردن
که می‌دانم به هرصورت کندعشقتو احیایم

بدان‌علّت که جان‌وتن کنم قربان راهت من
وجودم بسته بر مهرت؛  مماتم عین محیایم

تو آن‌سروخرامانی که چه  پاییز و چه‌‌ بهمن
قد و بالای نازت را   لب هر جوی،  جویایم

نباشی‌پیش‌من‌این‌شهرهمچون‌خارزاری‌خشک
ندارد  جلوه ای در چشم، از سُفلا  وُ عُلیایم

اگر دیدار، دشوار و وصال ما ست ناممکن،
مکن دوریّ‌ومهجوری؛ بیا یکشب به رؤیایم

بهانه‌جویی‌ات حدّی نداردای بت‌سرکش
کنارت، دم به دم، درگیر صد امّا و آیایم

الف‌قامت‌مخوان«الهام»را ای‌نوجوان،دیگر
ببین خم‌گشته درپیری به‌سان حلقۀ«یا»یم

#دکتر_سیدمحمود_الهام‌بخش

۱۴۰۳/۹/۷

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

27 Nov, 13:23


جهان،بی تو چه تاریک است ، امیدِ صبحِ فردایم!
تو هستی مهر و ماه ِ آسمانِ روز و شبهایم

دلم درخلوتِ بارانی اش حالِ خوشی دارد
کنارِ خاطراتم با خیالت گرمِ نجوایم

صبوری کردم و پنهان شدم در پشتِ این ابیات
سکوتِ واژه ها فریاد می زد غرقِ غوغایم

به آتش می کشد ققنوسِ عشقت،شعلهء دل را
تو تاریخی ترین اسطورهء پنهان و پیدایم

غبارِ غم نشسته روی قلبِ تنگِ آیینه
برای دیدنِ گلخنده ات محوِ تماشایم

شدی بال و پرم،پرواز را یاد دلم دادی
دوباره پر زدم سمت بهشت سبز رویایم

غزلخوانیِ چشمانت، چراغِ روشنِ شبهاست
چنین افتاده  در فالم: تویی خورشید یلدایم

تو باشی از تلاطم های طوفانی نمیترسم
شبیه قایقی آرام در آغوشِ دریایم

رباعی های چشم تو ، پر از تکرارِ ابهام است
میان لکنت گلواژه ها من شعرِ گویایم

خدا قسمت کند در کهکشانِ آرزو، روزی
مدارِ زندگی را ، رو به سمت تو  بپیمایم  

#بهار_راد
گروه ادیبانه
۶ آذر ۱۴۰۳

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

27 Nov, 13:20


تورا با عشق می‌خوانم تورا ای ماه زیبایم
تو ای معشوق زیبا رو تو ای خورشید پیدایم

چنان با جان من آمیخته احساس زیبایت
که بی روی تو طولانی ترين شب‌های یلدایم

ز چشمت عشوه‌ای شیرین و شیرین‌تر
غمی در من
تمام عمرِ خود،درگیرِ آن چشم فریبایم

هوای رفته را در من دوباره میکنی زنده
تو و این قوس و خم های نشسته در چلیپایم

به یعقوب این ندا را کی رساند پیک امیدم
که من آن یوسف رسته ز زندان زلیخایم

کنارم باش تا اعجاز موسایی به دست آرم
من از اهل تو ام نه اهل سحر دین ترسایم

به هر دینی که می‌خواهی بگو من اهل آن باشم
برایم عشق تو کافیست ای مقصود والایم

کنارم باش ای امید جانِ در صلیب امشب
که من پر بسته در دام چلیپا صبح فردایم

دلم در بند دیدار تو هر شب ماتمی دارد
چگونه با تو گویم تا چه حد من ناشکیبایم


#محمد_ممتاز
گروه ادیبانه
۶  آذر ۱۴۰۳

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

27 Nov, 13:19


چگونه از تو بنویسم  که نزدت بی سروپایم
میانِ وادیِ حیرت نمی‌آید قدمهایم

میانِ پیله‌ی شب‌گریه‌ها زنده نمی‌مانم
بدونِ بال و پَر می‌میرم از تنگیِ دنیایم

مگر تو بشکنی این حصرِ تاریک و نمورم را
پس آنگه تارِ زلفِ تو کند یکباره احیایم

به چشمانِ خمارِ ساقی عادت کرده‌ این عاشق
ببین مستانه می‌خواند مدام  : ای چشم شهلایم

قدح لبریز کن امشب ، که جز تو می فروشی نیست
تویی ساقیِّ میخانه ، تویی روحِ مسیحایم

بیا تا گیسوانِ آرزو در باد می‌رقصد
بیا تا عرشِ چشمانت مسیرِ نور پیمایم


#بداهه_گروه_ادیبانه
#مرتضی_حسین_آبادی
گروه ادیبانه
۶ آذر ۱۴۰۳

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

27 Nov, 13:17


ادیبانه بسان باغ و من محو تماشایم
بداهه کار یاران است و من در باغ تنهاییم
دقیقاً مثل این ماند که دریا هست و من کودک
نمی دانم چرا هر شب در این امواج می آیم!؟

#امیرحمزه_خلیلی
گروه ادیبانه
۶ آذر  ۱۴۰۳

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

27 Nov, 13:17


..

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

27 Nov, 13:17


شدم شیدا و عاشق، تا صفای دل بیارایم
بیا ای جان به بالینم ببین بس ناشکیبایم

نسیم دلپذیری از هوایت می وزد هر دم
برقص و هم به رقص آور‌‌‌، بکن لطفا مداوایم

مسیری را گشودی تا بیایم با چراغ دل
ورای آسمان نقره فام عشق و رویایم

بخوان در پرده  آهنگی نکیسا گونه و زیبا
رها کن قلب من  از غم،  اسیر چشم شهلایم

  سر راهت بریزم صد سبد گل تا که برگردی
به نور خود فروغم ده که در سودای فردایم

سری بر آستان تو سرِ شب مینهم تا صبح
چه توفیقی از این بهتر  که نزد تو بیاسایم؟

درون سینه چندین راز دارم با تو ای زیبا
همیشه بوی گل داری هماره در تماشایم

ترنم های  پرجوش و خروشِ شورِ احساسی
تویی ایهام شعر من در این شبهای یلدایم

#کبری_صیادی
 #هما
گروه ادیبانه
۱۴۰۳/۹/۶

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

27 Nov, 13:17


صدف بر ساحلت آرم من آن دریای شیدایم
غمت برساحل قلبم  پر از  امواج و غوغایم

خبر ار حال من گوید تلاطم های بی پایان
به راهت میکشم تن را،  بدانی با تو دریایم


#شیوا_م...
گروه ادیبانه
۶ آذر ۱۴۰۳

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

27 Nov, 13:16


"الا یا ایها الساقی" ، بده یک شیشه ودکایم
دمادم عرضه کن می را  که لبریز از تقاضایم

جنون بخش دل من باش ، معشوق ِ خیالاتم
بزن لبخند و با گلخنده هایت کن شکوفایم

نگاهم کردی و  با اختیار خویشتن بانو
به دست حضرت شیطان سپردم دین و تقوایم

به چشمانت قسم ، من شهریارِ شهر می گردم
فقط یک شب اگر  باشی از این شب ها ثریایم

شدی مبعوث در آغوش من امشب به عشاقی
که افتاده چنین لرزه به جان طاق کسرایم

دمی که بوسه می چینم  زلب هایت عسل بانو
تو گویی در میان باغ و نخلستان خرمایم

بگو مریم ترین عصیان قلبم می شوی تا من
ببندم چشمم و عصیان به عصیانم بیفزایم

#محمد_علی_شیردل
گروه ادیبانه
۶ آذر ۱۴۰۳

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

27 Nov, 13:15


کدامین دام بگشایم که دل را از تو بربایم
ز تو کی چشم بردارم چو راه عشق پیمایم

تو ای زیبای شهرآشوب که دل را برده‌ای از من
که بیتاب تو می‌گردد دمادم جان شیدایم

#فرزانه_صیـاد
گروه ادیبانه
۶ آذر ۱۴۰۳

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

27 Nov, 13:15


در این دنیا که عمری بی کس و بی یار و تنهایم
بیا جانان من شو چون که بی جانم نمی پایم

#ابوطالب_اسفندیاری_طالب
#فی_البداهه ۱۴۰۳/۹/۶


بیاور شهد لعلت را که دم دارد غنیمت، جان
به قول ما دهاتی ها بچسبد قند با چایم
#علی_مظفر


دلم هم چون گلی هرزه خیالش رو به رسوایست
نه بارانی  که بارد روی چتر خیس رویایم

#بیژن_جلالی_زاده


بیا پیش من امشب تا شوم مهمان تو جانا
که چندی سفره ی غم را کنارت باز بگشایم

#سعید_saعید

صدایم کن که بیتابم تو را خواهم که دریابم

چو بانگ تو به گوش آید از آن نغمه به رقص آیم

#سعیدـاحمدجامی

برو خوش باش اگر داری کنار خویشتن عشقی
مرا بنگر که دنبالش همه ابعاد میپایم

#علی_اکبر_خانی
گروه ادیبانه
۶ آذر ۱۴۰۳

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

27 Nov, 13:14


بیا ای نازنین جانا،  ز عشقت نا شکیبایم
اگر یاری دهی جان را، جهان را گل بیارایم

مرا از گرمی مهرت، چراغ راه روشن کن
که من این هفت شهر عشق را با سر بپیمایم

#روژا
گروه ادیبانه

✺✺✺✺✺✺✺✺✺✺✺✺✺✺

تو آن فرهاد رسوایی  و من شیرین شیدایم

ندارم غیر تو عشقی تو ای محبوب زیبایم

#فریده_اطمینان
گروه ادیبانه
۶ آذر ۱۴۰۳

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

27 Nov, 13:14


به یاد آن رخِ نیلی بساط غم بیارایم
دری که سوخته از کین بروی خلق بگشایم

نویسم با سرِ میخی که پهلوی ترا آزرد
که منهم با علی در ماتم آن داغ عظمایم

سرم را می گذارم روی دیواری که افشردت
بپای آن در و دیوار بنگر چشم دریایم

میان کوچه غوغائیست از آن مردم نامرد
و من محو تماشای طناب و دست مولایم

به سیلی می دهد آری یکی مزد رسالت را
یکی دیگر زند آتش سرای آل طاهایم

مسلمانند اگر اینهاکه مثل گرگ خونخوارند
از اینکه کافرم خوانند هرگز نیست پروایم

بیا خورشید در خاکم ببین  ماهِ پریشانت
بیا بابا تماشاکن! شوی محو تماشایم

به زیر چکمه ها یاس سفیدت ارغوانی شد
ببین بابای زهرا!  دست و پا و کل اعضایم

ببین غمخانه مولا ! ببین ویرانه زهرا
ببین بابا  تنِ  زخمم ببین این لرزه پایم

میانِ آتشم! این داغ آخر می کشد من را
توانم نیست تا مسجد روم دنبال مولایم

ندارم ناله از دردم!  دلم را سوخته مَردم
به خون محسنم! جانم فدای یارِ تنهایم

میان بسترم  اما به در باشد نگاه من
که آید یوسفم از در! که  بینم ماه والایم

#رضاسرو
#فاطمیه
گروه ادیبانه
۶ آذر ۱۴۰۳

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

27 Nov, 13:12


بیا بوسه ز لب هایت بچینم یار شهلایم 
از آن بوسه به شب هایم هزاران توبه افزایم

منم آن عاشق رسوا همان سرگشته ی شیدا
نمی خواهم دمی را بی تو بودن یار زیبایم

«دمی با من مدارا کن که خود را با تو بشناسم »
بدانم من مسلمانم و یا یار کلیسایم

دل و جانم فدای تو فدای تار گیسویت
تو گر خواهی به دارم کش که خواهان چلیپایم 

منم آن مست چشمانت که دل بستم به زلفانت
رهایم کن از این اوهام که شیدایم که شیدایم

پریشانم به دادم رس در این دنیای وانفسا
به دادم رس که بی تو صبح و شب در گیر فردایم

#مهدی_شعیبی_پریشان
گروه ادیبانه
۶ آذر۱۴۰۳

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

27 Nov, 13:12


چه کردی با خودت ای مایه ی فخر غزل هایم

که خورشید نگاهت گم شده در صبحِ زیبایم
#محمد_منصوری
گروه ادیبانه
۶ آذر ۱۴۰۳

مسیر شانه شب را به یاد تو بپیمایم

به امید گل رویت دمادم مست و شیدایم.

#ک_قالینی_نژاد_افروز
گروه ادیبانه

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

27 Nov, 13:10


به شوق دیدنت سرزنده و سرشار می آیم
چه بی اندازه لیلایم چه بی حد شاد و شیدایم

خودم را کرده ام گم جز تو را دیگر نمی بینم 
شده دیدار تو آرامش پنهان و پیدایم

غروبم را سپردم دست شب ، قبراق و رویایی
به امید طلوع باشکوه صبح فردایم

به جا خودرا نیاوردم درون آینه دیشب
یقین یوسف شدی حالا که من شکل زلیخایم

شده رنگ جنون باشکوه و ساده ام آبی
کنون که در دل دریایی و آرام دریایم


#معصومه_سعید
گروه ادیبانه
۶ آذر ۱۴۰۳

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

27 Nov, 13:10


دلم می‌خواهد این دل را به نام تو بیارایم
تمام کوه و جنگل را به یاد تو بپیمایم

صدایت مثل پیچک چون بپیچد بر دل و جانم
به زیر سایه‌ی مهرت شب و روزم بیاسایم

غزل با طعم لبخندت چه شیرین و چه دلچسب است
نگاهم کن که عشقت را به جام جان بیفزایم

#بی‌بی‌طاهره‌موسوی‌نژاد
گروه ادیبانه
۶ آذر ۱۴۰۳

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

27 Nov, 13:10


..

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

22 Nov, 08:25


بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه pinned «#غزل_مشترک_ادیبان_ادیبانه #بیست_و_نهم_آبان_۱۴۰۳ ‌‌‌ ๑࿐๑๑࿐๑๑࿐๑๑࿐๑๑ شب من ز دوری تو دل بیقرار دارد #فرزانه_صیاد به فدای باغبانی که نه گل نه خار دارد #دکتر_سیدمحمودالهام_بخش نرمیده این غزال از غزلم، از این جهت، دل #شهرام_آذین شب و روز در فراقت غم ماندگار دارد…»

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

22 Nov, 08:25


#غزل_مشترک_ادیبان_ادیبانه
#بیست_و_نهم_آبان_۱۴۰۳
‌‌‌
๑࿐๑๑࿐๑๑࿐๑๑࿐๑๑

شب من ز دوری تو دل بیقرار دارد
#فرزانه_صیاد
به فدای باغبانی که نه گل نه خار دارد
#دکتر_سیدمحمودالهام_بخش

نرمیده این غزال از غزلم، از این جهت، دل
#شهرام_آذین
شب و روز در فراقت غم ماندگار دارد
#محمد_مهدی_آقاسی

لبِ سرخ و آتشینت شده سجده گاهِ بوسه
#محسن_یزدان_دوست
که نگاه مستمندم غم بیشمار دارد
#قدرت_الله_شیرجزی

توطبیب هرچه دردی که بهانه ی فروغی
#مرضیه_دلبری
تو بیا طلوع عشقم ز تو اعتبار دارد
#ح_خورشید

عجب از ستاره ها که به شبم جنون سپردند
#هاجر_ملک_حسینی
دل من مگر به تمکین، زخود اختیار دارد؟
#محمد_علی_شیردل

برسان‌ ،به من پیامی بنویس روی برگی
#مرضیه_بابااوغلی
گله از کسی ندارم ، گله ننگ و عار دارد
#پرویز_شالی

نبَود امید هرگز که ز بند غم گریزم
#فهیمه_کرامت
شبم از غروب نورت ، غم بی شمار دارد
#شیوا_م

خم زلف بی قرارش که به روی شانه ها بود
#خاطره
صُور خیال اسبی است، که پسش سوار دارد
#سائر

نه که در سرای فانی به همان سرای باقی
#رحمــان_فـــلاحی_عـــرفـان
چه خوش است دمی نشستن که تو را کنار دارد
#حمیدموثقی

چه بگویم از تو دلبر که رهی نمی‌گشایی
#محمد_ممتاز
تو که گوشه‌گوشه زلفت، تب و تابِ تار دارد
#بـهـــار_راد

‌‌‌
๑࿐๑๑࿐๑๑࿐๑๑࿐๑๑

تنـظیـم:  #مـحمـــــد_مـمــتـــــاز

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

20 Nov, 14:45


دل خسته پشت پرده، غم بیشمار دارد
به کجا رَوَد کسی که دل بیقـرار دارد؟!

تپشِ زمانه هر دم،نوسانِ نبض ِعشق است
که نقاب جبـــر روی رخ اختیار دارد

هدفِ مسیرِ عشق است،بهشتِ آرزوها
چه‌خوش آنکه بی نشانی، سرِ رهسپار دارد!

بنواز ســازِ دل را به کمانچــه های ابرو
تو که گوشه‌گوشه زلفت، تب و تابِ تار دارد

افقِ طلوعِ چشمت،چو شهابِ آسمان است
شب ِکهکشانیِ عشق، در آن، مدار  دارد

نه توان ماندنم هست  نه تاب دوری ازتو
چه رها شدن؟!که هرسو، گره و حصار دارد؟

بِنِشان به باورِ دل، گلِ ماندگارِ لبخند
که خزانِ  برگ،  شورِ نفسِ"بهار"دارد

وزشِ نسیمِ یادت شبِ شعرِ عاشقانه
نکنی رها غـــزل را ؛ ز  تو اعتبار دارد

#بـهـــار_راد

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

20 Nov, 14:44


صف عاشق پریشان به برش هزار دارد
دلم از غم رقیبان غم بی‌شمار دارد

چه نگار دلنشینی که ز فرط دلربایی
نه طلب کند دلی را و نه اضطرار دارد

نه به چشم می‌فریبد نه به دام می‌نشیند
خود صید در کمینش، طلب شکار دارد

دل بی شکیبم امشب شده منزوی ز یادش
چکنم نه می‌پذیرد نه به جان قرار دارد

چه بگویم از تو دلبر که رهی نمی‌گشایی
عجبا  که چشم مستت هوس قمار دارد

ز کجا رسیده‌ای که دل و دین من ربودی
منم و خیال خامی که به سر حصار دارد

به کجا روی که آخر نکَنَم ز عشق تو، دل
که به سوی چشم مستت نِگَه این نزار دارد

#محمد_ممتاز
گروه ادیبانه
۲۹ آبان ۱۴۰۳

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

20 Nov, 14:42


دل عاشقم به عشقت چو طلا عیار دارد
چه بگویم  ،از فراقت  سر بی قرار دارد

به خزان سپرده ام غم که رود چو برگ بر باد
چه کنم درخت عشقم هوس بهار دارد

تو غزل سرودی و من ز لب تو نوش کردم
بسرای بار دیگر ،لب من ویار دارد

شب و بغض وبیکسی را همه پای تو نوشتم
به سکوت شب قسم دل ، هوس کنار دارد

نه ز دل برون شوی و ، نه به ساز دل برقصی
به عیار عشق سنجم که چه اختیار دارد ؟

#مهسا_بهروزی ✍🏻
#بداهه_گروه_ادیبانه
بیست و نهم آبان ماه ۱۴۰۳

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

20 Nov, 14:41


تو فروغ ماهتابی  به  دل  رمیده  اما
چه کنم  که چشم خیسم  هوس دیار  دارد 

تو  همیشه ای  بهاری  که  به نقش  گل  نشستی
قفس دلم  بیادت  به تنش حصار دارد

به فریب  چشمهایت  ، دلم  از  قفا  در آمد
که دو ابروی کمانت سر ذوالفقار دارد 

به  لبت هزار مِهر  و  به  دلت  طلای  نابی
دل  آسمان  شعرم  گل  نو بهار دارد


#ستاره_سکوت
گروه ادیبانه
۲۹ آبان ۱۴۰۳

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

20 Nov, 14:40


شبِ تارِ من هوای شبِ نو بهار دارد
قلمم نمی‌نویسد  غزلی که عار دارد ..

#بداهه_گروه_ادیبانه
#مرتضی_حسین_آبادی
۲۹ آبان ۱۴۰۳

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

20 Nov, 14:40


تو مگو که مست هست وهوس فرار دارد
تو نگو که مست باشد،سر پر شرار دارد!

ز کدام شیشه خورده  که چنین دلیرگشته
ز کدام ره رسیده   که به رخ غبار دارد

« ز کدام مذهبست این ز کدام ملتست این»
که دلم ز کفر زلفش غم آشکار دارد

تو مبین لباس زهدش  که خدای من گواهست
که  شراب نوش کرده، هوس شکار دارد

جگرم در آتش او  همه  آب گشته اما
دل عاشقم از آه نکشیده عار دارد

چقدر  شکست قلبم ز فراق رویش اما
به اشاره ای نگفت او  که چه سوگوار دارد

چقدر به اشک گفتم  که بیا بیا طبیبم
ننشست پیش چشمی که  هوای یار دارد


#رضا_سرو
گروه ادیبانه
۲۹ آبان ۱۴۰۳

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

20 Nov, 14:40


به نگاه بی قرارش دو سه صف دچار دارد
به خدا کشد مرا چون غم او قمار
دارد

به رهش نشسته ام من  نشوم ز او فراری
چو به دل  نشان گذارد هوس شکار دارد



#نگار_فلاح
گروه ادیبانه
۲۹ آبان ۱۴۰۳

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

20 Nov, 14:28


تو بیا به خلوت دل گله بی شمار دارد
دل و دیده ام به هر سو، رَوَد انتظار دارد

چه کنم غم تو آتش زده بر تمام هستی
منم آن شکسته دل که هوس شکار دارد

تو حصار  شهر بشکن به نوای عاشقانه
همه نغمه های شورم به رهت گذار دارد

شده ای چو ماه مستی که میان برکه روید
و‌ جهان برکه از او دل  پر شرار دارد

  لب ناز و ارغوانت بت روی نو بهارت
  دل‌ من هوای بوسه ز لب انار دارد

زمی و شراب لعلت بچشان به ما دمی باز
به پیاله  از سبویی  سرِ پر خمار دارد

به کدام سبزه زاری به کدام دشت و هامون
تو به من اشاره ای  کن دلی غمگسار دارد

به نگاه روشن خود شب تیره ام بر افروز
که مرا سحر طلوعی  ز تو یادگار  دارد

#کبری_صیادی_هما
گروه ادیبانه
        
۲۴۰۳/۸/۳۰

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

20 Nov, 14:27


چه گمان بری که هستی ، بسی اعتبار دارد؟
که جلال او به همره، دل بی قرار دارد


و در این میانه قلبی که نشسته کنج سینه
ز فنای او بواللَّـه گره و حصار دارد

«همه عمر بر ندارم سر از این خمار مستی »
نظری خدای واحد ، سوی این نگار دارد

به نمای تک درختی دل از این بشر ربوده
چه بگویم از جلالی که خدای نار دارد؟

#فاطمه_عظیمی
✺✺✺✺✺✺✺✺✺✺✺✺✺✺

دل از این جهان هستی ، غم بی‌شمار دارد
دو سه زخم های مزمن ، ز جفای یار دارد

به امید گل نشستم که بهار عمر سر شد
چه خوش است حال آن گل که ز پی،  بهار دارد

#فاطمه_عظیمی
گروه ادیبانه
آبان  ۱۴۰۳

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

20 Nov, 14:27


دل من اسیر ماند و غم ماندگار دارد
به زمان بیقراری ، هدف فرار دارد

به هوای دیدن تو بزند به کوه و دریا
نکنم نصیحتش، چون ز تو انتظار دارد

نرو از کنار  من چون، به مثال خون رگ‌ها
شده ای در آن دلی که، تب احتضار دارد

چو بهار تازه ای تو به بهشت زندگانی
که دمی به روح گلها ، دمِ نونوار دارد

برسان‌ ،به من پیامی بنویس روی برگی
گل باغ وصل یاران ،نه خطر ،نه خار دارد

#مرضیه_بابااوغلی
گروه ادیبانه
۲۹ آبان ۱۴۰۳

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

20 Nov, 14:27


گله از کسی ندارم ، گله ننگ و عار دارد
گل اگر به دل نشیند ، چه بسا که خار دارد

پُرِ اضطراب و رنجم که به لب رسانده جانم
چه خوش است حال آن کس که به دل قرار دارد

#پرویز_شالی
گروه ادیبانه
۲۹ آبان ۱۴۰۳

✺✺✺✺✺✺✺✺✺✺✺✺✺✺


دل زار  من   هزاران  گله  از  نگار دارد
ز اشاره های چشمش  همه یادگار دارد

رخ او مرا به بیراهه کشانده با شرارت
دلم  از لبان  لعلش  غم  بی شمار  دارد

#جفایی_خو
گروه ادیبانه
۲۹  آبان  ۱۴۰۳

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

20 Nov, 14:24


غم دل کجا بگویم گله بی شمار دارد
ز غم و تب جدایی به درون شرار دارد

همه هرکس زده زخمی به دل شکسته  ی من
دل شب  ز قصه ی من غم بیشمار دارد

نبَود امید هرگز که ز بند غم گریزم
که غم فراق یاران،نه ره فرار دارد

به کجا شوم گریزان نبود ره رهایی؟
که در این زمان پر غم که رهِ فرار دارد؟

#فهیمه_کرامت
گروه ادیبانه
۲۹ آبان ۱۴۰۳

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

20 Nov, 14:21


نه هوای عاشقانه  نه کمی قرار دارد
نه شلوغ مثل مویت،ره و رهگذار دارد
#فاطمه_شفیعی

دلم از بهار غربت تو بگو چکار دارد
چه تبسمی که گویی خبر از دیار دارد
#بی‌بی‌طاهره‌موسوی‌نژاد


دل من چو امشبی را هوس نگار دارد
چه کند جز این که با یار فقط قرار دارد

#لیلاحیدری
گروه ادیبانه
۲۹ آبان ۱۴۰۳

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

20 Nov, 14:17


غم توست در کنارم ، تو بیا بپرس از او که:
به دل شکسته ی من ،همه دم چکاردارد؟

تو غزال ماهرویی ، منم آن کمانِ عاشق
ز کمین درآ که تیرم، هدف شکار دارد

شکند دل ثریا، برسد اگر به گوشش
زغمی که از فراقش، دل شهریار دارد

من از آن نگاه گرمت ، غزلی دگر سرودم
که دو چشم دلربایت اثر از شرار دارد

نشوم اسیر پندت ، برو از برِ من ای شیخ
دل من مگر به تمکین، زخود اختیار دارد؟

#محمد_علی_شیردل
گروه  ادیبانه
۲۹  آبان  ۱۴۰۳

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

20 Nov, 14:17


نه سرم در اشتیاق است و نه دل  قرار دارد
نه برای دل سپردن دمی اختیار دارد

عجب از ستاره ها که به شبم جنون سپردند
و از این شبانه ای که به دلم حصار دارد

تو چنان  به باد دادی همه روشنایی ام را
که همیشه فکر کردم، که درخشش  عار دارد

ز تو گفتم و نیامد به لبت ترانه ای که
به خودم شبی بگویم ، که دلی دچار دارد

و چنان  گرفته در بر ، همه برگ‌و بار دل را  
که  گمان مکن خزانم‌ تب نوبهار دارد

و چنان به غم سپرده ،همه نورِ بینوا را
که  همیشه با جهانِ بد و تیره،کار دارد

و مرا ببخش ای عشق که تورا دگر ندیدم
که  فراق ناگهانی  غم  بی شمار دارد


#هاجر_ملک_حسینی
گروه ادیبانه
۲۹  آبان  ۱۴۰۳

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

20 Nov, 14:17


نتوانمت بگویم سخن از دلی شکسته
که در این بهشت رضوان غم بیشمار دارد

هله ای نگار سرکش به کجا چنین رسیدن؟
که دلت مثال سنگ و هدف شکار دارد

نه که در سرای فانی به همان سرای باقی
دل تنگِ  بیقرارم هوس نگار دارد


#رحمــان_فـــلاحی_عـــرفـان
گروه ادیبانه
۲۹ آبان ۱۴۰۳

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

20 Nov, 14:16


گلِ سبزه زار باغم غم شوره زار دارد
به خیال نازکِ خود شته های خار دارد!

خم زلف بی قرارش که به روی شانه ها بود
به اشارت خیالش طلب نگار دارد!

#خاطره


شب من ز دوری تو دل بی قرار دارد
لب هر دریچه  آهی به نوای تار دارد

دل پاییز گرفته ، نفس ثانیه تنگ ست
سرِ گونه  های سرخم هوس انار دارد


#فرزانه_صیـاد
گروه ادیبانه
۲۹ آبان ۱۴۰۳

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

20 Nov, 14:15


شده ام اسیر و قلبم غم بی شمار دارد
وسط درخت خشکی تن من قرار دارد

#عزیزیان


گل روی ماهتابت چه کم از بهار دارد
که بهار هر چه دارد ز تو یادگار دارد

#سعید_جامی

به  درون  خانه  ی  خود  دو  سه  من  خیار  دارد
دو  سه  من  خیار  کالی  به  بر   نگار  دارد 

#مجید_حسینی
#طنزسرایی
گروه ادیبانه
۲۹  آبان  ۱۴۰۳

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

20 Nov, 14:15


دل من ز تاب رویش سر بی قرار دارد
نگهم به جستجویش هوس شکار دارد

تو به آسمان قلبم به نشانه ای گذر کن
که در اوج بی نیازی به تو دل قرار دارد

همه شب نهفته این غم به کنارم ارتو دانی
ز هوای  زلفت ای گل  غم بی شمار دارد

به هوای عطر مویت به نسیم دل سپردم
چه خوش است بوسه آن را که چو تو نگار دارد

تب بی‌قراری دل ،  ز نگاه آتشین ات
بکشانَدم به سویی که نه رهگذار دارد

#شهپرکارگریان
گروه ادیبانه
۲۹ آبان ۱۴۰۳

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

13 Nov, 10:27


از شوق ِ تو این  آبیِ دریاست نه دل
نه ساحل آغوش ِ تو رویاست؛ نه دل

ای کاش که در قایق ِ تو غرق  شوم
در بحرِ جنون نه عقل پیدا ست نه دل

#بهار_راد
✺✺✺✺✺✺✺✺✺✺✺✺✺✺

با تو  نه دگر دلهره اینجاست نه ترس
نه دغدغه و غصهء فرداست نه  ترس

در ســاحـــلِ آرامــشِ دریــای دلـــت
نه غربتِ  دلتنگی ِ دنیاست نه ترس

#بـهــــار_راد
✺✺✺✺✺✺✺✺✺✺✺✺✺✺

با آمدنت ، نه غصّـه برجــاست  نه دل
یک شهر پر از شوق تماشاست نه دل

از آینـــهء چشــمِ تـو خورشیــد دمید
در نبضِ زمان،نه لحظه پیداست نه دل

#بـهـــار_راد
گروه ادیبانه
۲۲ آبان ۱۴۰۳

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

13 Nov, 10:26


هر صبح بیا نوای دل گوش کنیم
اندوه و  غم و غصه فراموش کنیم

خوانیم برای هم به تکرار ، غزل
از بادهءعشقُ ، ساغری نوش کنیم

هر لحظه به عشق و معرفت پِی گیریم
تا  دفتر ظلم و کینه مخدوش کنیم

از جور و جفا و کج روی بگریزیم
باشیم بهوش و خصم، مدهوش کنیم


#نرگس_شریفی
گروه ادیبانه
۲۲ آبان  ۱۴۰۳

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

13 Nov, 10:25


هر جرعه که از جام لبت نوش کنیم
اندوه به مستی اش کفن پوش کنیم

بر بال خیال و آرزو ، تکیه زنان
آواز خوش چلچله را گوش کنیم

در فصل بهاران به شکوفایی عشق
لبخند زنان ، خزان فراموش کنیم

این بزم شبانه ی جنون من و توست
شب را به سرور عشق ، مدهوش کنیم

رقصان چو شویم  از سر شوق و هیجان
پرواز کنان  ، عشق در آغوش کنیم

#مهسا_بهروزی ✍🏻
#بداهه_گروه_ادیبانه
بیست و دوم آبان ماه ۱۴۰۳

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

13 Nov, 10:25


در دام توام نه شکوه پیداست نه ترس
کین دام همان فرصت شیداست نه ترس

این ذوق که در منست زان جام شفاست ‌
در چهره من عشق هویداست نه ترس
#محمد_ممتاز

✺✺✺✺✺✺✺✺✺✺✺✺✺✺


یک دلهره عجیب در ماست نه او
این حال دل عاشقِ شیداست نه او

می‌میرم از این غصه که افتاده به جان
این خون جگر از دل غوغاست نه او
#محمد_ممتاز

✺✺✺✺✺✺✺✺✺✺✺✺✺✺

دل در طلب دیدن گل‌هاست نه او
این خواسته‌ از ته دل ماست نه او

او غافل از احوال دل من شده‌است
در چهره ما عشق هویداست نه او

#محمد_ممتاز
گروه ادیبانه
۲۲ آبان ۱۴۰۳

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

13 Nov, 10:24


از چهره  ی او شراره پیداست نه  دل
سرگرم  خود  و  کلید رویاست  نه  دل 

پیداست که  در  خیال خود   وا  مانده
در سینه  ستاره ای شررزاست ، نه  دل
#ستاره_سکوت



در  قصه  ی  ما  گلایه  پیداست  نه  ترس 
اشعار  بلیغ و  آیه  پیداست  ،نه  ترس 


غمنامه  برای  این  مثل  آسان  نیست 
بر  چهره  ی  ما رجز  هویداست،  نه  ترس

#ستاره_سکوت
گروه ادیبانه
۲۲  آبان  ۱۴۰۳

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

13 Nov, 10:24


ای دوست  بیا  که  غم  فراموش  کنیم 
با چای تُرُش  ترانه ای گوش کنیم 

تا  غم  نکند  به سینه  هامان  رخنه
بر  غصه   بخندیم  و  فراموش  کنیم 

شعری بسراییم که  شادان  بشویم 
وآنگه غزلی  دوباره  دمنوش  کنیم

ما دردکش  پیاله ی  دیروزیم
امروز  بیا که  باده ای  نوش  کنیم

یکریز بخندیم  و  به مستی  دستی 
بر  کاسه  ی پاچه  و بناگوش  کنیم

تثبیت  شود  دوباره  رویاها مان
فکری  به  خیال  ،دل ِ خود جوش کنیم

با  عطر  شبِ  ترانه ها  جور  شویم
لالایی  خوب قصه تن پوش کنیم

#ستاره_سکوت
گروه ادیبانه
۲۲ آبان  ۱۴۰۳

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

13 Nov, 10:24


...

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

13 Nov, 10:20


از شوق بیا ترانه‌ای گوش کنیم
اندوه و غم خویش فراموش کنیم

ما دل بسپاریم  به عطر گل سرخ
با دختر خورشید عسل نوش کنیم

بی مستی و عشق بی خود و نابودیم
باید که شراب عشق خودجوش کنیم

آتش زده ای به خانه و باغ دلم
با بوسه‌ای از لب تو خاموش کنیم

اندوه رها کن و به شادی پرداز
خود را به می لعل تو مدهوش کنیم

#بیژن_عظیمی
گروه ادیبانه
۲۲  آبان  ۱۴۰۳

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

13 Nov, 10:18


...

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

13 Nov, 10:18


ای دوست بیا چای و غزل نوش کنیم
اندوه بشر جمله فراموش کنیم

در دل شرری هست به جا مانده ز شوق
این آتش سوزان ز چه خاموش کنیم

حافظ به غزل گفته حکایت ز وفا
ای یار بیا تا سخنش گوش کنیم 

گردیده دلم پر غم و اندوه فراق
ای یار بیا دست در آغوش کنیم

بگشا بغلت باز به این خستهء راه
خود را به نثار  بوسه مدهوش کنیم

#مهدی_شعیبی_پریشان
گروه ادیبانه
۲۲ آبان ۱۴۰۳

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

13 Nov, 10:17


وا کن بغلت که بوسه ای نوش کنیم
شعر و غزل و قافیه مدهوش کنیم

در محفل عشق میزبانی با ماست
بشتاب بغل به عشق مفروش کنیم

ها کن به لبم لبت  که تا هو کنم و
گلبوسه به روی گونه منقوش کنیم

لبریز غمم حضرت معشوق مدد
شاید که دمی غصه فراموش کنیم

شیخ آمده  منعِ ما کند از این عشق
شد موسم آن که پنبه در گوش کنیم 

باید که به جای باده در جام ِ هوس
از ترس شیوخ شهر  ، دمنوش کنیم

سودابه نشسته است غمگین، برخیز
اندیشه به حال آن سیاووش کنیم

یوسف به درون چاه و بر ما فرض است
همراه زلیخا شده ، چاووش  کنیم


#محمد_علی_شیردل
گروه ادیبانه
۲۲ آبان ۱۴۰۳

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

13 Nov, 10:11


گفتم تو بیا که غم فراموش کنیم
ساغر به بغل ، می ز سبو نوش کنیم

دردی کش می خراب و دیوانه شود
بر دشمن خود سلام خود جوش کنیم

عاشق به فغان و دلبرش بی خبر است
معشوقه ی او خبر ز مدهوش کنیم

زاهد تو بیا لبی به پیمانه بزن
ما این سر شب   میل به دمنوش کنیم

از پیر خرد سخن شنو، چون همه عمر
او هست سخن شناس و ما گوش کنیم

#منصور_زمانی_ساعد
گروه ادیبانه
۲۲ آبان ۱۴۰۳

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

13 Nov, 10:10


وقت است که عاشقانه مِی نوش کنیم
مست از مِیِ عشق،غم فراموش کنیم

باز آی که بال و پر گشاییم  به اوج
تا جامه ی عاشقانه تن پوش کنیم

از خاطر روی یار سرمست شویم
با "دیده "قدوم یار  مفروش کنیم

#فهیمه_کرامت
گروه ادیبانه
۲۲  آبان ۱۴۰۳

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

13 Nov, 10:10


هر چند نشد تو را فراموش کنیم
این آتشِ جان، یکسره خاموش کنیم

در وادی عشقِ تو جگر سوخته ایم
این غم ز کجا تا به کجا نوش کنیم...؟!


#رها
گروه ادیبانه
۲۲ آبان ۱۴۰۳

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

13 Nov, 10:04


در ورطه ی دل نه عشق پیداست نه دل
تصویر دلت سایه ی غم هاست نه دل

من بی دل و تو سنگ دل و دل دلِ من
دل بردی و دلداده ات اینجاست نه دل

#لیلا_سبزی_ملکی
گروه ادیبانه


با یاد توام ، نه درد معناست ،  نه دل
در شهر غمم، نه شوق پیداست نه دل
در عرش خدا تو راچه حالیست که من
با جام تو،  مستی ام به بالاست نه دل


#شیوا_م......
گروه ادیبانه
۲۲ آبان ۱۴۰۳

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

13 Nov, 10:03


بر روی فلک نه ابر پیداست نه او
بر روی زمین نه خلق معناست نه او

معنا، طلبم از نظر و کوی تو دوست
بشکاف دلم نه من در آنجاست نه او

#سائر
گروه ادیبانه
بیست و دوم آبان ۱۴۰۳

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

13 Nov, 10:03


فکری به عذار و دل مغشوش کنیم
بر خستگی و درهمی اش گوش کنیم

عقل از همه سر ها به کجا بال گرفت؟
برخیز که می را به دو لب نوش کنیم

منطق شده ناجیِ جهان؟ من منکر
خاطر به کجا یکسره خاموش کنیم؟

عشق از نظر عقل و خرد بیهودست
از منظر این دل به چه مخدوش کنیم؟؟

سائر بده فتوای دگر کآخر کار
تشویش و قَلَق جمله فراموش کنیم

#سائر
#بداهه_ادیبانه
بیست و دوم آبان ماه ۱۴۰۳

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

13 Nov, 09:58


اینجا نه زبان نه چشم گویاست نه دل
نه پا و زبان و دست با ماست نه دل
او رفت و به قصد خانه در کنج خیال
گفتم بروم نه دیده برخواست نه دل

#حسین_مرادی

در سینه ی من گمان که دریاست نه دل
مستی من از شراب گیراست نه دل
با درد و غمت که آشنا شد دل من
ویرانه ی در خیال و رویاست نه دل

#عزیزیان


عشقی که نه در دیده هویداست ، نه دل
نه زینت و اعتبار سیماست، نه دل

این عشق به کار آن کسی می آید
که عقل و خرد برایش اولی ست ، نه دل

#حسین_داستان_بداهه

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

13 Nov, 09:58


ای یار بیا که یادی از یوش کنیم
اشعار کهن به نو هم آغوش کنیم

در بیشه یوش، غصه و محنت را
با یاد قناری اش فراموش کنیم


(تقدیم به روح بلند بزرگترین اسفندیاری تاریخ فرهنگ و ادب ایران؛ علی اسفندیاری_ پسر عموی پدر بزرگ بنده)

#ابوطالب_اسفندیاری_طالب
#فی_البداهه ۱۴۰۳/۸/۲۲
#گروه_ادیبانه


با عشق بیا عطر دلت نوش کنیم
با جام لبت غصه فراموش کنیم

از دیدنِ رخسار تو مدهوش شویم
با طعم نگاه شکوه خاموش کنیم

#حسین_طلائی
گروه ادیبانه
۲۲ آبان ۱۴۰۳

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

06 Nov, 21:31


بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه pinned «#غزل_مشترک_ادیبان_ادیبانه #پانزدهم_آبان_۱۴۰۳ ‌‌‌ ๑࿐๑๑࿐๑๑࿐๑๑࿐๑๑ می کِشی با تاری از مویت،جهانی را به بند #پروین_رضایی ای رُخت ماه و قدت، سرو و کلامت همچو قند! #محمد_رضا_قاسمیان من جوان بودم، رها، آزاد دور از هر خطر #دکترسیدمحمود_الهامبخش روح من از ظلم های…»

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

06 Nov, 21:30


#غزل_مشترک_ادیبان_ادیبانه
#پانزدهم_آبان_۱۴۰۳
‌‌‌
๑࿐๑๑࿐๑๑࿐๑๑࿐๑๑

می کِشی با تاری از مویت،جهانی را به بند #پروین_رضایی
ای رُخت ماه و قدت، سرو و کلامت همچو قند! #محمد_رضا_قاسمیان

من جوان بودم، رها، آزاد دور از هر خطر #دکترسیدمحمود_الهامبخش
روح من از ظلم های ظالمان شد دردمند #اسفندیاری

بغض‌تنهایی وحسرت با سکوتی سرد و تلخ #شهرام_آذین
کَسْ نباشد در جهان ،چون من اسیری دردمند #مجیدکرمی

مثل اقیانوس آرامی و من موج غریب #اکرم_نورانی
تر کنی لب را برایت می‌کشم خود را به بند #پرویز_شالی

یوسفی هستم به دور از وادی کنعان عشق #ح_خورشید
تا که جان دارم به تن هستم به عهدم پایبند #همایونی

قامتی داری که من چون سرو بستان دانمش #منصور_زمانی
قسمت ماگشته امشب بخت واقبال بلند #باقر_گل_عنبریان

چشم های نرگس شیراز تو ضرب المثل #صدیقه_پناهنده
باز می آیم به سویت چون غزالی در کمند #شهپرکارگریان

تا نفس در سینه دارم ،می کنم هر شب دعا #ابراهیم_وثاقتی
پیش من در هم بریزی با اداهای نژند #مجید_شفیعی

شیوه عاشق کشی را خوب تمرین کرده ای #رضا_سرو
باز کن آغوش خود را، چشمهایت را ببند #ع_مژگانی

در پی دلدار بودن خود نشان از عاشقیست #مرضیه_دلبری
سر بچرخان سمتِ چشمان من و قدری بخند #بـهــار_راد

‌‌‌
๑࿐๑๑࿐๑๑࿐๑๑࿐๑๑࿐

تنظیم : #مـحمـــــد_مـمــتـــــاز

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

06 Nov, 09:28


ای فراتر از غزل، ای عشق پاک ارجمند
کاش همواره بمانی‌پایدار و  سربلند

دوستت دارم ولی در شعر پنهان میکنم
غصه هایم در کنارِ تو به پایان‌ می‌رسند

ماورای قاف، سیمرغ خیالاتم شدی
سر فرود آورده در این عرصه البرز و سهند

سرخوش و مستم من از نوشِ نگاهِ نابِ تو
جامِ جانم از شرابِ چشمهایت، بهره مند

روشن از مهرِ تو گشته کهکشانِ قلبِ من
ماهِ کامل در نگاهت در کمین، دل در کمند

آسمانِ دیده  بارانی شده از ابر عشق
سر بچرخان سمتِ چشمان من و قدری بخند

بی تو بغضی تلخ در فنجانِ فال افتاده است
در کنارت کامِ دل، شیرین تر از هر حبّه قند

هرکجا هستی دلت از شورِعشق آکنده باد
دور بادا از وجودِ نازنینِ  تو  گزند...

#بهار_راد
گروه ادیبانه
۱۵ آبان ۱۴۰۳

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

06 Nov, 09:26


برتری نبوَد که باشی زورگیر و زورمند
برتر آن باشد : نبیند خلق از زورش گزند

جان و مالِ مردمان را محترم باید شِمُرد
گوسفندان‌اند این‌هایی که اینجا می‌چرند؟!

تا که صحبت از مقاماتِ بلندِ آدمی‌ست
خیلِ مردم را ببینی واعظانِ منبرند

لیک در وقتِ عمل جز اندکی عامل نبود
از میانِ آنهمه پُر ادّعا در وعظ و پند

حاکمان با مفسدان آیا تقابل می‌کنند؟!
یا به خلوت شاد و خُرَّم بر سرِ یک آخور ‌اند؟؟!

ای دلِ غافل برو آئینه‌ای بردار زود
تا نگردی جزئی از نامردمان خودپسند

#مرتضی_حسین_آبادی
گروه ادیبانه
۱۵ آبان ۱۴۰۳

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

06 Nov, 09:25


می‌کنی با یک نگاهت جان و قلبم  بند بند
می‌شود اندوه جانم با نگاهت قند قند

حالت من بستگی دارد به هر لبخند تو
می‌نشیند در وجودم گفته‌هایت پند پند

می‌ کند فارغ ز هر دردی صدای خنده‌ات
قیمت این دلبری‌هایت نگارم چند چند

می‌شوم بیمار هجران تو هرچند مختصر
ای حضورت مایه آرامش این دردمند

برده‌ای دل را ز من با من مدارا می‌کنی
ریشه‌های  هستی‌ام در دام زلفت محکمند

در مدار دوستی من خورده ام سوگندها
بسته‌ام عهدی میان خویش و آن موی کمند

در کنارت حس ماندن حس بودن می‌کنم
ای الفبای وجودم از حضورت سربلند

بین محبوبان عالم از همه نیکوتری
می‌تراود از وجودت آیه ها بی چون و چند

می‌نشینم پیش چشمانت بگویم ماه من
گشته‌ای معشوقه این عاشق نیکو پسند

می‌بری دل را و آنگه روی می‌گیری ز من
قصه شیرین و خسرو می‌کنی بر خط برند

با مریدان جهان گویا تماسی داشتی
کین چنین دل می‌بری از من به لطف نیشخند

می‌کنم جان را به نامت می‌دهم دل را به تو
می‌پذیری دلبرم باشی رها از هر گزند

من اگر ثابت کنم دلداده روی توام
می‌پذیری از من دلداده دل بی قید و بند

حرف پایانم شده شیرین‌ترین حرف دلم

ای نگار آرزو، من دوستت دارم بخند

#محمد_ممتاز
گروه ادیبانه
۱۵ آبان ۱۴۰۳

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

06 Nov, 09:24


می پرستم عشق را  ، عشقی بدور از قید و بند
با دل آزاری نکش  احساس مستی  را به گند

لایق مهر و وفاداری و اوقات خوشیم
هر دوتامان  ، بی چنین دلدادگی ها   ، مستمند

من بهار دلکشیهای توام ، اما چه سود
میرسد هر دم خزان آرزو با این روند

قلبها تسخیر یک سنگینی کبر و غرور
می زند آنسوتر از ما جام هجران زهر خند

کاش آن ساعت که دل را میکشاندی سوی خود
می شنیدم پند عقل و ناصحین ارجمند


#مهسا_بهروزی ✍🏻
#بداهه_گروه_ادیبانه
پانزدهم آبان ماه ۱۴۰۳

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

06 Nov, 09:23


دل نگو تنبور و دنیایش پر از  دنیای  بند
طعنه زد بر طاق ابرو با هزاران نیشخند

کِای  فلانی، مهلتی! ساز دلم  را کوک کن..
بعد از آن رو راتُرُش کن ،  گاهگاهی هم  بخند

می نشینم توی ایوان و غزل  سر میکنم
لحظه ای بنشین و گیسوی غزلها را ببند

ای که میدانی برایت از همه شیدا ترم
از  خدا خواهم که  تو هرگز  نباشی در گزند

بیقرارم  کردە ای ،دل را مرنجان  از خودت
ناز چشمت می خرم، شهناز مژگانت به چند ؟

زیر آن چتری  که میگویی نمی مانم  بمان
غصه هاو شادی  و  مهر و محبت باهمند

امشبی را همنشین من در این میخانه  شو
بعد از آن  هر در  که میخواهی به روی غم ببند


#ستاره_سکوت
✺✺✺✺✺✺✺✺✺✺✺✺✺✺

مثل یک  ترکش به جانم  مهر تو آکنده شد
میشود ازهم جدا هر استخوانم  بند بند

روی  زیبای تو بانو ، دل به یغما می برد
گرچه میدانم نظیر تو در این دنیا کم اند

مثل آهوی ختن  در  دام  عشق افتاده ام
گر چه صیادان آنجا جملگی کور و  کرند

هرکجا باشم برایم باز هم اینجا خوش است
عاشقان در کوی مجنون، خیمهء  لیلا خوش اند

#ستاره_سکوت
گروه ادیبانه
۱۵ آبان ۱۴۰۳

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

06 Nov, 09:23


گل که دل از گلسِتانِ عاشق و دیوانه کند
در دهانم تلخ شد آن مزه ی شیرین قند

شکوه ها دارم من امشب از فراق یار خود
از دل تنگم چه می داند مه گیسو کمند

شد دلم کهنه لباس مانده در بازار عشق
هیچ کس حتی نپرسید از دلم قیمت به چند

در خودم  گم گشته ام دیگر  مرا امید نیست
من گرفتار حصار عشقم و دیوار و بند

تیره شد هفت آسمانم از نبودن های تو
روز خورشیدم نبود و در شبم ماه بلند
  
تکیه بر دیوار غم، چشمم سراسر اشک بود
زخم بر دل دارم از درد هزاران نیشخند

پر پرم کرد و مرا بر باد ویرانگر سپرد
گل که دل از گلسِتان عاشق و دیوانه کند


#سعید_عزیزی
گروه ادیبانه
۱۵ آبان ۱۴۰۳

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

06 Nov, 09:23


کس ندیدم  عشوه هایت دید و از آن  دل بکند
چشم شهلا ناز دارد نازنین ، ناز تو چند ؟


نیمه شب تنهایی ام با یاد تو آتش گرفت
شعله های شمع را پروانه میزد ریشخند


#فاطمه_عظیمی
گروه ادیبانه
۱۵ آبان ۱۴۰۳

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

06 Nov, 09:23


چشمهایت را به روی چشمهای من نبند
قیمت ناز نگاهت مهربانم گو به چند؟!

از ازل با دیدگانت عهد و پیمان بسته ام
بوده ام همواره بر این عهد و پیمان پایبند

گفته بودم از فراقت نازنین دق می کنم
می زدی بر گفته هایم با کنایه نیشخند!

فکرمی کردم که شیرین می کنی دنیای من
با لب چون شکّر و لبخندهای همچو قند!

بازهم می خواهمت تنهادلیل زندگی!
لحظه هایت بی بدیل و آرزوهایت بلند

هم دعا یت می کنم با این که بامن نیستی!
دور باد از جسمت اندوه و غم و درد وگزند

#خاطره
#بداهه_گروه_ادیبانه
۱۵ آبان ۱۴۰۳

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

06 Nov, 09:23


مشتری موی مشکینت منم تاری به چند
من که درگیر دوزلفانت شدم برمن نخند
✺✺✺✺✺✺✺✺✺✺✺✺✺✺


طعنه ها میزدلب شیرین تو هران به قند
من که مشتاق لب شیرین تو هستم بخند


#معمار_شعبانلو
گروه ادیبانه
۱۵ آبان ۱۴۰۳

✺✺✺✺✺✺✺✺✺✺✺✺✺✺

می زند تیرم نگاهت از خلیجی در عدن
غرق چشمانت شوم من عاقبت همچون سهند

شعر میگفتم فروشی یک نفر گفتا به چند
بیت آخر دید و گفتا هست این مشتی چرند

#اردشیر
گروه ادیبانه
۱۵ آبان ۱۴۰۳

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

06 Nov, 09:23


می کشی با بی حیایی یک جهانی  را  به گند
مو پریشان کرده ای  دلها همه رام کمند

هرزگی کمتر کن و دردانه ای پاکیزه باش
در صدف ایمن بمان دنیا نگردد دردمند

#رقیه_امین_نیا
گروه ادیبانه
۱۵ آبان ۱۴۰۳

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

06 Nov, 09:23


خواب دور از چشم و می‌سوزم به پایت دردمند
ترس دارم از خودم از زندگی بی چون و چند

کاش میشد گاه گاهی بیصدا یا در خیال
شعر خوانی کرد ؛ بی پروا برایت بی گزند

ای وطن آرامشت جاوید باشد تا ابد
افتخارم در جهان باشد دماوند و سهند

هر چه از زیبایی ات گفتم غزل ... نجوا کنان
نامِ پاکت شد چه پُر معنا و اقبالت بلند

ای وطن با بغضِ تلخی پشتِ دیوارِ سکوت
بی‌قراری ؛بی قرارم پایِ خاکت پایبند

#بدری_نصری
گروه ادیبانه
آبان ۱۴۰۳

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

06 Nov, 09:23


نوش کن باده که  دورت دارد از صد ها گزند
میگساری می کشد صاحب دلان را هم به بند

در خزان بی بدیل غنچه گلها بخند
کی رسد بر عشق از سرمای پاییزی گزند؟

#بیژن_جلالی_زاده
گروه ادیبانه
۱۵ آبان ۱۴۰۳

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

06 Nov, 09:23


در سرِ زلف تو باشد هر دلی را صد کمند
می‌کِشم پیوسته بر یادِ تو من، آهی بلند

ای که گشتی دلبر و صد کشته دادی بر رهت
من به قربانِ تو گردم، حلقه ی نازت به چند؟!



#رها
گروه ادیبانه
۱۵  آبان  ۱۴۰۳

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

06 Nov, 09:23


در دل نامحرمان جایی ندارد مهر تو
حیف از این نابخردان و این سبک مغزان گند

گر گزندی می رسانندت مشو غمگین که تو
بهرشان تیری که می بینند از تو صد گزند

خاطرت آرامش و دیدار تو آسایش است
جمعمان را شاد کن، ای مهربانِ من بخند

زلف تو با سازِ باد آرام می رقصد، چه خوب!
می کشی با تاری از مویت جهانی را به بند

#بداهه_گروه_ادیبانه
#عبدالحکیم_نیکدل
۱۵ آبان ۱۴۰۳

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

06 Nov, 09:23


ای لبت شیرین تر از شیرینی هر حبه قند
بوسه میخواهم بگو جان دلم هر بوسه چند

  شعله عشقت چنان آتش زده بر جان و دل
میزنم فریاد و میخواهم تو را ای دل پسند

عطر گیسوی پریشانت مشامم تازه کرد
رحم کن ای نازنین بر عاشقت این دردمند

تا بکی از من گریزانی و ره کج میکنی
من نمیخواهم ببینی از من و عشقم گزند

گفته باشم بی وفا با من چها کردی به قهر
میکنی از تن جدا هر استخوانم بند بند

دل ندادی و گلایه های بی حد میکنی
ای گلم‌ دیوار حاشارا چرا کردی بلند!؟

#علی_اکبر_رحیمی
گروه ادیبانه
۱۵ آبان ۱۴۰۳

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

06 Nov, 09:23


شاهدی بر روزهای حسرتم، ویرانی‌ام
جای غمخواری ِ دل، هر دم زنی تو نیشخند

نا امید از روبرو پایم به روی تخته سنگ
عاشقی رنجور گشتم ، فوق‌العاده دردمند

ای خدای روز و شب‌های پر از دلواپسی
انتظارت نیمه شب‌ها می‌زند بر دل گزند

بوی خوب گیسویت  عاشق کُش است و  ناب ناب
مزه‌ی لبخند تو شیرین همیشه مثل قند


#فریما_محمودی
گروه ادیبانه
۱۵  آبان  ۱۴۰۳

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

02 Nov, 16:05


بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه pinned «#غزل_مشترک_ادیبان_ادیبانه #هشتم_آبان_۱۴۰۳ ‌‌‌ ๑࿐๑๑࿐๑๑࿐๑๑࿐๑๑࿐ به قصد صید دلم جاودانه، دانۀ تو ست نشانِ‌خال،علَم‌کن که چانه چانۀ تو ست #دکترسیدمحمود_الهام‌بخش خوشم که عشق  تو  پیچیده در فضای دلم تمام باغ خیالم پر از ترانه تست #رضا_سرو دمی که چشمِ پلنگم،…»

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

02 Nov, 16:04


#غزل_مشترک_ادیبان_ادیبانه
#هشتم_آبان_۱۴۰۳
‌‌‌
๑࿐๑๑࿐๑๑࿐๑๑࿐๑๑࿐


به قصد صید دلم جاودانه، دانۀ تو ست
نشانِ‌خال،علَم‌کن که چانه چانۀ تو ست
#دکترسیدمحمود_الهام‌بخش

خوشم که عشق  تو  پیچیده در فضای دلم
تمام باغ خیالم پر از ترانه تست
#رضا_سرو

دمی که چشمِ پلنگم، به چشمِ تو افتاد
همیشه رام تو و چشمِ آهوانه  ی توست
#محسن_یزدان_دوست

نشسته ام به خیالت مگر که بازآیی
کنون که شهردلم کشوروکرانه توست
#محمد_مهدی_آقاسی

بکش به ناز نگاهت دوباره عاشق را
که سخت منتظر تیر و تازیانه ی توست
#مهدی_شعیبی_پریشان

علاج درد دلم را به چشم خود بسپار
که این دو درّ درخشنده در خزانه‌ی توست
#ح_خورشید

خدا به خلقت پاکت گلاب و یاس آمیخت
بهار شمه ای از شور جاودانه ی توست
#اڪرم_نورانی

تنفسم شده محتاج هرم هر نفست
هوای حوصله ام مست عاشقانه توست
#حمید_عزیزیان

تو از  کرانهء دردی، من  از  تبار  توام
دلیل اصلی دردم  ،غم  شبانه ی توست
#ستاره_سکوت

بیا به کلبه شعرم بخوان غزل زلبت
شب است و انجمنی با رخ یگانه توست
#حمیدموثقی

من از تو هرچه بگویم ادای مهر تو نیست
که هرچه حرف نگفته است خود بهانه‌ی توست
#محمد_ممتاز

به انتظار تو ماندم، نیامدی هرگز
گذشت عمرمن آری،زمان زمانه ی توست.
#ع_مژگانی

‌‌‌
๑࿐๑๑࿐๑๑࿐๑๑࿐๑

تنـظیـم:  #مدیران_ادیبانه

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

30 Oct, 11:03


زلال شعر من از بحر بیکرانۀ
تو ست
ردیف و وزن غزل ‌ شوقِ هر ترانهء توست

هوای موج نگاه تو کرده با حسرت
دلی که غرقه به دریای بیکرانهء  توست

به شاخسارِ سخن، مژده شکفتن بود
ببین که واژ پُر از رویش جوانهء توست

طنین گوش دل من سرود ملی عشق
به نغمۀ خوش احساس شاعرانۀ
تو ست

زند نگاه تو از هرطرف به شهر، آشوب
طلوع چشم من از خاورمیانهء  توست

به جرعه جرعه آن‌می که از نگاه تو ریخت
شرابِ تاکِ دلم ، شورِعاشقانهء توست

برای ساز دلم ، بهترین نوای  امید
صدای خندهءشیرینِ بی بهانهء توست

سپرده پنجره،پیغام من به رقصِ نسیم
مسیرِقاصدکِ خسته،سمتِ خانهء توست

نمی شود که بیایی؟ببین چه دلتنگم!
قرارگاهِ سرِ بیقرارِ  ، شانهء توست

#بهار_راد
گروه ادیبانه
۸ آبان  ۱۴۰۳

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

30 Oct, 11:01


تمام زندگی ام عشق بی بهانه ی توست
که قلب عاشق زارم  چنین روانه ی توست

مراد این دل ویران من شده چشمت
علاج دردِ دلم عشق جاودانه ی توست

تو کیستی که به هر جا رَوم تورا بینم؟
طبیبِ جان و تَنم مهرِ عارفانه ی توست


#نرگس_شریفی
گروه ادیبانه
۸ آبان  ۱۴۰۳

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

30 Oct, 11:01


مسیر عاشقی‌ من به سوی خانه‌ی توست
دلیل دلبری‌ات زلف روی شانه‌ی توست.

من از تو هرچه بگویم ادای مهر تو نیست
که هرچه حرف نگفته است خود بهانه‌ی توست

و مانده‌ام که چگونه تورا ندارم دوست
تورا که هر چه بجویم فقط نشانه‌ی توست

تو ای هوای خوش حال عاشقانه‌ی من
تمام دلخوشی ام عشق جاودانه‌ی توست

نفس نفس که برآید ز سینه‌ام بی تاب
نسیم موج خروشان بی کرانه‌ی توست

بسوی کعبه‌ی چشمت نشسته‌ام به دعا
حریم ذکر و دعایم تکان چانه‌ی توست

مرا که مست تو ام گو دلم کجا برود؟
دلی که هرچه در او هست ز آستانه‌ی توست

به تیرم ار بزنی باز ذکر تو گویم
که جان خسته‌ام امشب به جان، روانه‌ی توست

#محمد_ممتاز
گروه ادیبانه
۸ آبان  ۱۴۰۳

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

30 Oct, 11:01


رقیبِ سِحرِ قلم رقصِ بی بهانه‌ی توست
که زلفِ زهره گلاویزِ هر دو شانه‌ی توست

غزل ، ترانه ، نسیم ، آفتابِ شور انگیز
تمامْ وصفِ جمال و همه نشانه‌ی توست

تبسُّمِ تو ره‌آوردِ جنّةالمأوی ست
کبوترانه نگاهم به آب و دانه‌ی توست

بهارِ خنده‌ی تو می‌بَرد زمستان را
نشاطِ سبزه‌ و گُل از نُتِ ترانه‌ی توست

نمی‌هراسم از آهنگِ تند طوفان‌ها
که مرغِ قلبِ من امروز  جلدِ خانه‌ی توست

خدا کند که نثارِ رهت شود جانم
امیدِ من به دعاهای عارفانه‌ی توست


#مرتضی_حسین_آبادی
گروه ادیبانه
آبان ۱۴۰۳

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

30 Oct, 11:01


«رواق منظر چشم من آشیانه تست»
تمام دلخوشی ام اینکه خانه، خانه تست!

خوشم که عشق  تو  پیچیده در فضای دلم
تمام باغ خیالم پر از ترانه تست

به روی شانه نارنج  باغ، بلبل مست
چه محو خال و خط و ماه عاشقانه تست

تمام چشم ترم می زند ترا فریاد
بیا که این دل تنگم پر از بهانه تست

خیال کن که دل من کبوتری
خستست
که چشم منتظرش در هوای دانه تست  

خیال کن که نیایی غریب می میرد
غریبه ای که امیدش به آشیانه تست

بیا و باز کن آغوش و خوب کن حال
پرنده ای که بدنبال رد شانه تست!

#رضا_سرو
گروه ادیبانه
۸ آبان ۱۴۰۳

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

30 Oct, 11:01


بیا بیا که گذشتِ زمان بهانه ی توست
نشان بده که از این پس زمان ،زمانه ی توست
به ذوق ،آمده ام شاعران همه جمعند
غرورِ مفتخرم لطفِ شاعرانه ی توست
نگاه کن که چه کردی ، که این چنین مستم
که خانه پر شده از عطر جاودانه ی توست
بهار می رسد از راه و سالِ نو از نو
به شاخه های پر از غنچه ام جوانه ی توست
چه زود می رسم اینجا به انتهای غزل
طنین روح نواز غزل ترانه ی توست

#محمد_منصوری
گروه ادیبانه
۸ آبان ۱۴۰۳

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

30 Oct, 11:01


..

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

30 Oct, 10:58


بیا که در دل تنگم هوای خانه ی توست
بیا  که مطلع شعرم همین بهانه ی توست

مرا مرا به کجا ها تو برده ای که دگر
به هرکجا که رسیدم نظر به خانه ی  توست

عزیز جان و دلی تو ،تو بهترین منی
نگاه پاک و نجیبم به سوی شانه ی توست

اگر که دوست شوی یا اگر که دشمن من
نقاط ضعف دل من  به صد نشانه ی توست

تورا،  تورا ندهم من به یک جهان لذات
هزار لطمه اگر هم به تازیانه ی توست

نکش مرا به غرورت که آفتاب دلم
بمیرد از غم قوسی که  درکمانه ی توست

طلوع صبح بهاری به رنگ سبز سحر
تمام چشم امیدم به سوی خانه ی توست

#فاطمه_انصاری
گروه ادیبانه
۸  آبان ۱۴۰۳

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

30 Oct, 10:55


بیا که بی تو غریبم دلم روانه ی توست
نگاه مضطربم سوی آشیانه ی توست

نگو پریده خیالت ز بام خانه ی دل
که کار هر شب شعرم، فقط بهانه ی توست



#نگار_فلاح
گروه ادیبانه
۸  آبان  ۱۴۰۳

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

30 Oct, 10:52


بدون چشم تو شامم دگر سحر نشود
که هر کرانهء قلبم ترانه خانه توست


بیا به پا بنما شور در خرابه دل
تمام شور لبم در قبال چانه توست

#عبدالحکیم_نیکدل
گروه ادیبانه
۸  آبان  ۱۴۰۳

✺✺✺✺✺✺✺✺✺✺✺✺✺✺

نگاه خسته ی من بر آستانه ی توست
بیا که راه ندانم دلم روانه ی توست

غریب شهر و دیارم بگو کجا بروم
که تکیه گاه غریبان فقط دو شانه توست

#رسوا
گروه ادیبانه
۸ آبان  ۱۴۰۳

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

30 Oct, 10:50


دلم اسیر نگاهت همین بهانه ی توست
بیا به خانه ی قلبم که خانه،خانه ی توست

در این زمان که همه عشق ها دروغین اند
بمان به دل؛ هوس شور عاشقانه ی توست

طلوع صبح امیدی؛  تبسم سحری
بهار دلکش زیبا گلم جوانه ی توست

به دل هوای تو دارم بیا دمی بنشین
کنار عاشق دلخسته ای که خانهء توست

#فهیمه_کرامت
گروه ادیبانه
۸  آبان ۱۴۰۳

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

30 Oct, 10:47


صفای جان و دلم شور عاشقانه ی توست
بهار  زندگیم    عشق   جاودانه ی  توست

بیا که خانه ٔمن بی تو جای غم شده است
مکان  امن   شبم  کنج   آشیانه ی  توست

#جفایی_خو
گروه ادیبانه


✺✺✺✺✺✺✺✺✺✺✺✺✺✺

بیا بیا دل من تا همیشه خانه ی توست
بمان که در دل من عشق جاودانه ی توست

تویی نشانه ی عشق و ترانه های شبم
ببین چگونه به کویت  دلم روانه ی توست

#فرهاد_ایمانی
گروه ادیبانه
۸ آبان  ۱۴۰۳

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

30 Oct, 10:46


تمام دل خوشی‌ام شور عاشقانه‌ی توست
دوچشم منتظرم تا همیشه خانه‌ی توست

شکسته بال و پرم در هوای دیدن تو
رها نکن دل تنگم  که اشیانه ی توست

#ابوذر
گروه ادیبانه
۸  آبان ۱۴۰۳

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

30 Oct, 10:44


کبوترِ دلِ من ،جَلْدِ آشیانه ی توست
صدای سوزش قلبم ،یقین ترانه ی توست

مَنَت اسیر ،تو اما  ، خیالت آسوده
به دفترِ غَزلت ،عشقِ من ، فسانه ی توست

به دشتِ سبز دلم ،عشقت آتشی افکند
کَرَم نما و بیا ، این دل ، آستانه ی توست

اسیر پیچ و خمِ  زلف چون ،کمند  توام
رها نکن ز کمندت ،که دل،روانه ی توست

به داستان و فسانه شدیم شُهره به شهر
قبول اگر کُنیَم  ، لطف عارفانه ی توست

به سینه ام جگر ِشیر دارم اما حیف
شکارِ عشقم و این ،کار عالمانه ی توست


#مجیدکرمی_زرندی
گروه ادیبانه
۸ آبان ۱۴۰۳

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

30 Oct, 10:43


تمام فخر تو گر مشی عارفانه ی توست
به زعم عده ای این شیوه دام ودانه ی توست

مباش غره به رفتار ظاهرا خوبت  
بسا که رهزن معراج عارفانه ی توست

چو ریگی از ره مردم به مهر برداری
نمای سنگی جنات جاودانه ی توست

به فرض آنکه نباشد بهشت و نهر شراب 
زمین و آب هم انعامی از یگانه ی  توست

بهشت نقد کسی را چه می کنی دوزخ
برای آخرت نسیه کآن بهانه ی توست

به ریشه ها مزن اینقدر تیشه  در دنیا
چه مکرها که در این فعل ناشیانه ی توست  

#غلامعباس_جانشکر
گروه ادیبانه
۸ آبان ۱۴۰۳

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

30 Oct, 10:42


تمامِ شعرم و شورم ، از عاشقانه ی توست
هزار واژه ی زیبا ، هم‌ از بهانه ی توست

تو رفته ای و نگاهم به قابِ پنجره مات
بیا که ساحلِ دل پُر ، ز بیکرانه ی توست

دلم گرفته به حدی که میلِ باغم نیست
خیالِ منتظرم در ، سرابِ شانه ی توست

شبیهِ مرغِ اسیری ، نشسته در تب و تاب
تمامِ دلخوشی ام ، بهر آب و دانه ی توست

به شورِ چشمِ تو باریده است ابرِ خموش
چه خوش که گریه ی باران ، هم از ترانه ی توست

هنوز عطرِ تو دارد ، هوای بسترِ دل
هنوز زمزمه هایم ، ز دلبرانه ی توست


#فارا
#فرح_فردوسی
گروه ادیبانه
۸ آبان ۱۴۰۳

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

29 Oct, 18:35


ساعت شروع برنامه : 22

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

29 Oct, 17:46


مطلع دویسـت و نود و پنجم
گــــــروه ادیـبـــانــــــه
ســه شنبــه هشتم آبان  ۱۴۰۳

         ✒️‎‌‌‌‌‌‎─═༅𖣔 ✺ 🌹𖣔༅═─📓

؏ــــرض ادݕ و درود  و ارادت  و مهر ، تقدیم  شما شاعــر فرهیختــه گروه فاخــر ادیبــانــه

‌‌‌‌‌ ‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‍‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌𖣦 ⃘⃔⃟ٜٖٜٖ༺༅ི༙྇ 

#مبنای_ساختاری_بیت_مطلع:

تمام دل خوشی‌ام شور عاشقانه‌ی توست
دوچشم منتظرم تا همیشه خانه‌ی توست


#دکترشفیعی_کدکنی

وزن:مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلان
‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

بحر:مجتثّ مثمّن مخبون مقصور

ردیف: تو ست (تو + است).

مبنای قافیه:

مصوّت بلند آ و صامت نون با کسرۀ پایانی به صورت «ـه» و صامت ی واسطه با کسرۀ اضافه:
(-----ٰانه‌یِ = ٰانۀ .......).

نمونه‌ قافیه ها (با حذف صامت ی و کسرۀ آخر):

شبانه(پسوند «انه»)/زبانه/آستانه/چانه/خانه (و ترکیبات آن مانند کارخانه)/دانه/جاودانه (پسوند «ه»)/ترانه/کرانه،بیکرانه/ذرّه‌پرورانه(پسوند)/فسانه/رسانه/نشانه/عارفانه(پسوند)/یگانه/پنجگانه(پسوند«گانه»)/لانه/زمانه/عالمانه(پسوند)/روانه/جوانه/جادوانه(پسوند)/بهانه/تازیانه/میانه/آشیانه و.....


ساعت شروع برنامه امشب:  ۲۲

‌‎‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎
مدیریت  نقـــد و کارشــــناسی مطروحه:
#دکتر_سیدمحمود_الهامبخش

#مطلع_۲۹۵

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌سپاس بیکران از همراهیِ پرمهرتان

‌‌‌‌‌‌‌‌ ༺‌‌‌࿐•◍•✿ฺ📝✿ฺ•◍•࿐༻‌

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

29 Oct, 16:34


🔻     2⃣9⃣5⃣   🔻

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

24 Oct, 19:50


#غزل_مشترک_ادیبان_ادیبانه
#اول_آبان_۱۴۰۳
‌‌‌
๑࿐๑๑࿐๑๑࿐๑๑࿐๑๑


چه خوش حال و هوا و محفلی بود
شبی که ،  دلبری بود و  دلی بود
#افسانه_احمدی_پونه

نگاهِ پُر شر و شورش برایم
تمنایی به ژرفِ  ساحلی بود
#فرح_فردوسی

درون سینهء دلبر، محبت
به سان قطعه ای از پازلی بود
#ابوطالب_اسفندیاری_طالب

دلم می خواست هر جایی کنارش
بمانم  چون که یار  قابلی  بود
#شهپرکارگریان

نمی دانم کجا دل واژگون شد
تمام عمر عشق از جاهلی بود
#ســــاحل

اگر این رســـم دنیـــادیـدگان است
پس این عمر گران بی حاصلی بود
#نــرگس_شـریفــی

نمیدانم کجا پرواز کردی
ولی آیا در این جا مشکلی بود؟
#لیلا_سبزی_ملکی

بلای  عاشقی  در جانم افتاد
چه می شد عاشقان را واصلی بود
#فاطمه_شعبانی

چوشمعی بود ومن پروانه ی او
همه سعی ام چو دور ِ باطلی بود
#مدرس_صفا

شبی آید به پیشم کاش آن  یار
به چشم عاشقم سر منزلی بود
#بیژن_عظیمی

زچشمان تو گفتم شعر و  حافظ
چنین گفتا:  چه شعر کاملی بود!
#شیردل


‌‌‌
๑࿐๑๑࿐๑๑࿐๑๑࿐๑๑

تنـظیـم:  #مـحمـــــد_مـمــتـــــاز

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

23 Oct, 10:56


دل من ، غـرقه در دریــادلی بود
که در موجِ نگاهـش ساحلی بود

کنارِ  چـــایِ تلخ و ســرد ِدنیــا
وجودش مثلِ قنــدِ همدلی بود

دلم درسنـگر ِ چشـــم سیاهش
اسیــر دام و جنگ داخلی بود

فــروغِ مِـهـــرِ او  در برکهء دل
شبیهِ  قــرصِ مــــاهِ کاملی بود

جنون در خلوتِ تنــهاییِ خویش
دوباره بی خیــالِ عــاقـــلی بود

در آن مـــرز قـرار و بـیقــــراری
ستون ِ  عشق ،  حدّفاصلی بود

قبولم کرده در این ماجرا، عشق
اگـرچـه امتـــحـانِ مشــکلی بود

مــــدار ِدور  پُـــرتکــرارِ  پـرگار
نمی دانـی چه دورِ باطــلی بود

تمامِ لحظه هایم بی حضورش
پر از آشفتگی ، بیحاصـلی بود

شمیم ِ شمع یادش هر"بهاران "
طراوت گسترِ هـر محفلی بود

#بـهــار_راد
گروه ادیبانه
اول آبان ۱۴۰۳

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

23 Oct, 10:54


خوشا آنرا که یار خوشگلی بود
به لنگرگاه عشقش ساحلی بود

همه دم از هوای یار خرسند
به هر دیدار،عمری حاصلی بود

خوشا شبهای مهتاب حضورش
که خوابیدن چه کار باطلی بود

مسلمانان، دلم حالی چنین داشت
کنارم یار خوش خال و گلی بود

ز لبخندش چه گویم انگبینی
شکوه و شوکت هر محفلی بود

و چشمانی که در عمرت نبینی
برای غصه هایم حائلی بود

چنان در گونه هایش محو بودم
که نوزادِ حواسم غافلی بود

ز دستش دادم و جانم خزان شد
همان یاری که احساسش دلی بود

از آن پس کرده با من درد جانکاه
شده دیوانه دل که فاضلی بود

مسلمانان مرا دردی نهان است
که بس پرسوز و درد کاملی بود


#مـحمــد_ممتـــاز
گــروه ادیـــبــانــه
اول آبــــان  ۱۴۰۳

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

23 Oct, 10:53


گمانم لذّتِ آدم  دلی  بود
که  نزدش باغِ رضوان زائلی بود

شبی در زیرِ نورِ ماه بودم
به یادم هست ماهِ کاملی بود

من و ماه و شبِ شعری که برپاست
قلم در شرحِ دل چون راجلی بود

همان که زندگی با اوست زیبا
همان که شکّ ِ فرد عاقلی بود

سرودم : ای ز تو خورشید روشن !
و درک ماه  نزدت جاهلی بود !

میانِ شورِ شعر و بیت و مصراع
صدا آمد ، صدای سائلی بود  :

مرا یاری رسانید از سرِ لطف
مرا یک روز، بخت و منزلی بود ؛

دلم شد عاشقِ آن چشم و ابرو
که بهرِ من، به‌واقع، قاتلی بود

به اقیانوس موّاجِ دل افتاد
کسی که در رفاهِ قابلی بود

شدم بیچاره و آواره در شهر
مرا بستر فقط خاک و گِلی بود

اگرچه مفلس و آشفته ام این
نه از سستی و نِی از کاهلی بود ...

اسیرِ دل شدم بیچاره‌ام کرد
ولیکن قاهرِ بس عادلی بود

هر آنچه غیرِ دلبر بود سوزاند
خوشم گر قسمتم بی حاصلی بود ؛

تمام  شرحِ حالِ دل ،مثالِ
شنا در ماسه‌های ساحلی بود

#مرتضی_حسین_آبادی
گروه ادیبانه
اول آبان  ۱۴۰۳

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

23 Oct, 10:51


وفـــاداری،  مسیــر کاملــی بود
ســـزای من ولی بی همدلی بود

اگر این رســـم دنیـــادیـدگان است
پس این عمر گران بی حاصلی بود


#نــرگس_شـریفــی
گــــروه ادیبــانـــــه
اول آبــــان ۱۴۰۳

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

23 Oct, 10:50


رفیقم کاش دستت قابلی بود
نخسین بار چشمت قاتلی بود

دلم دیوانه شد بر  رنگ چشمت
نمی دانم از این، چه  حاصلی بود!

نمی دانم اسیر غصۀ کیست؟
دلم ، درگیر فکر ِباطلی بود
#جواد_مومن
✺✺✺✺✺✺✺✺✺✺✺✺✺✺

مرا از باغ خوبی حاصلی بود

که هرروزی کنارم همدلی بود

#جواد_مومن
گروه ادیبانه
اول آبان ۱۴۰۳

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

23 Oct, 10:50


کنار موج چشمت ساحلی بود
مرا در عشق تو کی حاصلی بود؟
به سجده یاد ابروی تو کردم
ولی کافر نماز باطلی بود

#احمد_قجری
گروه ادیبانه

✺✺✺✺✺✺✺✺✺✺✺✺✺✺

وزیر مستشار و  صدر اعظم
برایم منتهای  کاملی  بود

#ستاره (سکوت)

✺✺✺✺✺✺✺✺✺✺✺✺✺✺


دلم هرگاه با غم همدلی بود
درونش پاره ای از پازلی بود

#لیلاحیدری
گروه ادیبانه
اول آبان ۱۴۰۳

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

23 Oct, 10:49


چه می شد گر که اندر سینهء یار
بجای سنگ، مثل ما دلی بود

درون سینهء دلبر، محبت
به سان قطعه ای از پازلی بود

دو چشم و زلف و چشمان دلارام
برایم هر کدامش قاتلی بود

چه می شد جای ادیان، ملک ایران
دیار قوم خوب و عاقلی بود

#ابوطالب_اسفندیاری_طالب
#فی_البداهه ۱۴۰۳/۸/۱
#گروه_ادیبانه

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

23 Oct, 10:48


زمانی قلب من در حائلی بود
اسیر موی آن نرگس گلی بود

نبود از کس مرا بیم و هراسی
به روی مهوشش دل مایلی بود

دلم می خواست هر جایی کنارش
بمانم  چون که یار  قابلی  بود

بگویم از سخن هایی که هر دم
میان  عاشقان  بی دلی بود

هر آنچه از نگاهش من بدیدم
معمایی نکو یا  پازلی بود


#شهپرکارگریان
گروه ادیبانه
اول آبان ۱۴۰۳

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

23 Oct, 10:47


مرا روزی حبیب خوشگلی بود
و در دنیا دل ناقابلی بود

که تقدیمش نمودم تا بماند
نمک از من به کامش ،فلفلی بود 

#سکینه_شیرپور
گروه ادیبانه
اول آبان ۱۴۰۳

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

23 Oct, 10:45


در این  بازار   ویران   همدلی  بود
چو  بلبل  در نوایش  حاصلی  بود

حلاوت  بخش  عمرم  با  صفایش
برایم   کلبه ای    در   ساحلی  بود

#جفایی_خو
گروه ادیبانه
اول آبان ۱۴۰۳

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

23 Oct, 10:44


نگار آن شب   که   ماه  کاملی  بود

ز نورش چشم جان را حاصلی بود
!
#یادگار
✺✺✺✺✺✺✺✺✺✺✺✺✺✺

از این صحرای عشق و خرمن مهر

به جز خون دل و غم حاصلی بود؟

#سعید_عیدsa
گروه ادیبانه

✺✺✺✺✺✺✺✺✺✺✺✺✺✺

اگر دل داده ام از عاقلی  بود
به جان می گیریَش،ناقابلی بود!

#سكینه‌خداویسی
گروه ادیبانه
۱۴۰۳٫۰۸٫۰۱

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

23 Oct, 10:42


زمانی در زمین آب و گلی بود
خدای مهربان و عادلی بود

اگر چه درد و غم هامان فراوان
ولی در هر شرایط همدلی بود

نگاهش قاضی نا قابلی بود
و حکم ناقصش از عاقلی بود

دلش سنگ سیاهی از غرور و
سکوت مبهمش هم قاتلی بود

#زهرا_باقری
گروه ادیبانه
اول آبان ۱۴۰۳

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

23 Oct, 10:41


چه خوش حال و هوا و محفلی بود
شبی که ،  دلبری بود و  دلی بود

شراب و ساقی و دف تا سحرگه
کنارش هم ، نگار خوشگلی بود

#بداهه_گروه_ادیبانه
#افسانه_احمدی_پونه

✺✺✺✺✺✺✺✺✺✺✺✺✺✺


کنارم برکه آبی و گُلی بود
نگینِ آسمانم مخملی بود

تو حالم را نمی فهمی به یادت
قلم بر دست و اشعارم دلی بود

#بدری_نصری
گروه ادیبانه
اول آبان  ۱۴۰۳

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

23 Oct, 10:39


مسلمانان مرا خوش همدلی بود
میانِ شانه هایش ، منزلی بود

به روز و شب کنارش می نشستم
برای زنده بودن ، عاملی بود

نگاهِ پُر شر و شورش برایم
تمنایی به ژرفِ  ساحلی بود

مثالِ یاس و سنبل پر طراوت
عروسِ انجم و هر محفلی بود

امان  از روزگارِ لامروت
که در ناهمدلی چون قاتلی بود

گرفت آن با وفا را بی بهانه
که در نازک دلی ، او قابلی بود

نشد تا رنگِ خوشبختی ببینم
وجودش تکه های پازلی بود

به ناکامی مرا تنها رها کرد
ولی الحق،رفیقِ کاملی بود

چنان آیینه ای ّبی غل و غش  گشت
چو شیشه صاف و پاک و صیقلی بود

#فارا
#فرح_فردوسی
گروه ادیبانه
اول آبان ۱۴۰۳

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

23 Oct, 10:37


مرا صحرای قلبت محفلی بود
"نِشا"ی عشقمان را حاصلی بود

نترسیدم، بسوزاند مرا عشق
نگاه گرم ما، زیبا پلی بود
#شیوا_م......

✺✺✺✺✺✺✺✺✺✺✺✺✺✺

تو تا بودی دلم را همدلی بود
نگاهت در خیالم ساحلی بود

چرا رفتی نبینم مستی ات را؟
دل و جانم فدایت باطلی بود


#شیوا_م....
گروه ادیبانه
اول آبان  ۱۴۰۳

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

23 Oct, 10:30


مرا درخانه  یارِ همدلی بود
وجود او  چه فیض کاملی بود

کنارش این دل من حاصلی داشت
تمام لحظه ها خود، محفلی  بود

برفت از دست من سرمایه ی دل
در این ایام یادش  قاتلی بود

#رقیه_خداویردی
گروه ادیبانه
اول آبان  ۱۴۰۳

بـداهه سـرایی گـروه ادیـبـــانه

23 Oct, 10:30


نگار من چه یار قابلی بود
که بر سر زینتش تاج گلی بود

شدم من غرقِ دریای خیالش
امید هر دمم را ساحلی بود

نشاندم بذر عشقی جاودانه
ولی از بخت بد، بی حاصلی بود

#روژا ☀️
گرده ادیبانه
اول آبان  ۱۴۰۳