کلادیوس جز ظالمترین پادشاهان قرن سوم بود
جنگ میشه و کلادیوس به مردان سرزمینش میگه باید به جنگ برن
آقایون هم میگن ما نمیتونیم بریم چون باید مراقب زن و بچههامون باشیم
کلادیوس هم میگه پس پسرهای مجرد باید به جنگ برن
اوناهم میگن ما اينجا عاشق هستیم
تو این خاک معشوق داریم و میخوایم بمونیم و تشکیل خانواده بدیم
کلادیوس عصبی میشه و میگه حالا که شما بخاطر عشق و خانوادهتون به جنگ نمیرین
از این لحظه به بعد عشق در اینجا ممنوع.
در اون زمان یه کشیشی تو کلیسا بوده به اسم ولنتاین
ولنتاین به عشاق میگه شما یواشکی بیاین کلیسا من به دور از چشم پادشاه شما رو به عقد هم درمیارم
مدتها ولنتاین پنهانی به عشاق کمک میکرد تا اینکه کلادیوس میفهمه و عصبی میشه
کلادیوس دستور دستگیری ولنتاین را میده و ولنتاین را دستگیر میکنه
توی زندان ولنتاین عاشق دختره زندان بان میشه
و تا مدتها ولنتاین و دختر زندانبان برای هم نامه مینوشتن
درنهایت پادشاه میفهمه و دستور اعدام ولنتاین را میده
۱۴ فوریه روزی هستش که ولنتاین اعدام میشه
برای اینکه اون زمان ولنتاین تنها کسی بوده که برای عشق و عشاق برمیخیزه و دفاع میکنه.