__کلبه دوستانه__ @artbeuty0 Channel on Telegram

__کلبه دوستانه__

__کلبه دوستانه__
🧿•[ ﷽
28/june/2020🏡💝

Profile
Music
Video
Voice
Novel
Txt
8,360 Subscribers
4,106 Photos
1,469 Videos
Last Updated 05.03.2025 19:50

کلبه دوستانه: یک دنیای نوستالژیک در دل هنر

کلبه دوستانه یک فضای فرهنگی و هنری است که به عنوان یک پلتفرم برای هنردوستان و علاقمندان به موسیقی، ویدیو، داستان و شعر شناخته می‌شود. این کلبه، الهام‌بخش افرادی است که به دنبال فضایی دوستانه و صمیمی برای تبادل فرهنگی و هنری هستند. از زمان شروع فعالیت‌های این کلبه در سال ۲۰۲۰، آن به عنوان یک نقطه ملاقات برای کسانی که به دنبال خلاقیت و نوآوری در حوزه‌های مختلف هنر هستند، معرفی شده است. در این کلبه، فعالیت‌های متنوعی از جمله اجراهای زنده موسیقی، نمایش ویدیو، و داستان‌نویسی ترتیب داده می‌شود که به علاقمندان این امکان را می‌دهد تا با یکدیگر در زمینه‌های مختلف هنری به اشتراک بگذارند.

کلبه دوستانه چه نوع فعالیت‌هایی را ارائه می‌دهد؟

کلبه دوستانه مجموعه‌ای از فعالیت‌های فرهنگی و هنری را ارائه می‌دهد. از جمله این فعالیت‌ها می‌توان به کنسرت‌های موسیقی زنده، نمایش فیلم‌های کوتاه، و گردهمایی‌های داستان‌نویسی اشاره کرد. این فعالیت‌ها معمولا به صورت هفتگی و ماهیانه برگزار می‌شوند و هدف آنها ایجاد فضایی دوستانه برای تبادل ایده‌ها و تجربیات هنری است.

علاوه بر برنامه‌های اصلی، کلبه دوستانه همچنین کارگاه‌های آموزشی در زمینه‌های مختلف هنری را نیز برگزار می‌کند. این کارگاه‌ها شامل آموزش موسیقی، هنرهای تجسمی، نویسندگی خلاق و دیگر هنرها می‌باشد که به علاقمندان این فرصت را می‌دهد تا مهارت‌های جدیدی را یاد بگیرند و با دیگر هنرمندان ارتباط برقرار کنند.

چگونه می‌توان به کلبه دوستانه ملحق شد؟

پیوستن به کلبه دوستانه بسیار آسان است و به طور کلی نیاز به ثبت‌نام اولیه دارد. علاقمندان می‌توانند از طریق وب‌سایت رسمی کلبه یا شبکه‌های اجتماعی آن اطلاعات بیشتری درباره روش‌های ثبت‌نام و زمان‌بندی فعالیت‌ها پیدا کنند. همچنین معمولاً کلبه به رویدادهای خاص قابلیت شرکت رایگان را برای اعضای جدید در نظر می‌گیرد.

پس از ثبت‌نام، اعضا می‌توانند از تخفیف‌ها و مزایای ویژه‌ای که برای آنها در نظر گرفته شده است بهره‌مند شوند. همچنین کلبه به اعضای خود این امکان را می‌دهد تا در برنامه‌ریزی و برگزاری فعالیت‌ها شرکت کرده و ایده‌های خود را به اشتراک بگذارند.

آیا کلبه دوستانه برنامه‌های خاصی برای کودکان دارد؟

بله، کلبه دوستانه به طور خاص به فعالیت‌ها و برنامه‌های هنری برای کودکان نیز توجه دارد. این برنامه‌ها شامل کارگاه‌های هنری، داستان‌سرایی و موسیقی است که با هدف تشویق خلاقیت و بیان هنری کودکان طراحی شده‌اند.

با برگزاری چنین فعالیت‌هایی، کلبه دوستانه به والدین این امکان را می‌دهد که کودکان خود را در یک محیط امن و خلاقانه پرورش دهند. این فعالیت‌ها نه تنها به توسعه مهارت‌های هنری کمک می‌کند، بلکه فرصتی برای کودکان فراهم می‌آورد تا با همسالان خود ارتباط برقرار کنند.

چگونه می‌توان از رویدادهای کلبه دوستانه مطلع شد؟

برای مطلع شدن از جدیدترین رویدادها و برنامه‌های کلبه دوستانه، می‌توانید به وب‌سایت رسمی یا صفحات اجتماعی آن سر بزنید. این کلبه به صورت منظم اخبار و به‌روز رسانی‌های مربوط به فعالیت‌های آینده را منتشر می‌کند.

علاوه بر این، می‌توانید با عضویت در خبرنامه کلبه دوستانه، اطلاعات جدید را به صورت مستقیم به ایمیل خود دریافت کنید. این روش به شما کمک می‌کند تا هیچ کدام از برنامه‌های جذاب را از دست ندهید.

کلبه دوستانه چه تاثیری بر جامعه محلی دارد؟

کلبه دوستانه با ایجاد یک فضای فرهنگی و هنری، تاثیری مثبت بر جامعه محلی دارد. این کلبه به عنوان یک مرکز فرهنگی عمل می‌کند که هنرمندان، نویسندگان و موزیسین‌ها می‌توانند در آن تجمع کنند و ایده‌های خود را به اشتراک بگذارند.

علاوه بر این، کلبه به ترویج فرهنگ محلی و هنر بومی کمک می‌کند و با برگزاری رویدادهای متعدد، به ارتقاء سطح آگاهی عمومی در زمینه هنر و فرهنگ می‌پردازد.

__کلبه دوستانه__ Telegram Channel

با خوشامدگویی به شما عزیزان، ما از کانال تلگرامی __کلبه دوستانه__ خوشحالیم. این کانال تلگرامی که توسط کاربر @"artbeuty0" اداره میشود، در تاریخ 28 ژوئن 2020 تاسیس شده است. با وجود تاریخچه کوتاهش، این کانال پوشش گسترده ای از موارد گوناگون ارائه می دهد. از جمله پروفایل ها، موسیقی، ویدیو، صدا، رمان و متن. اگر به دنبال یک کانال تلگرامی با محتوای متنوع و جذاب هستید، به __کلبه دوستانه__ بپیوندید. اینجا همه چیز را پیدا خواهید کرد و لحظات خوبی را خواهید گذراند.

__کلبه دوستانه__ Latest Posts

Post image

رمان جدید بنام عروس اجباری
هر روز نشر این رمان عالی را به کلبه دوستانه دنبال کنید

05 Mar, 16:05
65
Post image

رضا تنها شد. بعد مدتی به خواستگاری عمه بتول رفت و اون هم بعد از کلی ناز و ادا
بله رو داد. بله دیگه عمه بتوله دیگه. به دنبال دخترکم گشتم. نبود. از جام پاشدم.
هلک وهلک به سمت باغ رفتم. با دیدن اون میوهها، دلم میوه خواست. رنگ آلبالوها،
گالبیها آدم رو به خوردنش دعوت میکنه. محمد رو صدا زدم.
-جانم؟
-رو چشم! فسقلیها امر کنن باباشون چشم میگه-
محمد، نگاه اون باالئیه! چه خوش رنگه! دلم اون رو خواست. واسم بیار!
ابرو در هم کشیدم.
-ا محمد! پس من چی؟
-شما جون بخواه خانمم ولی میدونی دیگه نیومده عاشقم کردن.
لبخندی بهش زدم که با حس کشیدن مانتوم نگاهمون به نگاه افسون گره خورد.
-ناملدا پش من چی؟)نامردا پس من چی(
با صدای بلند به خنده افتادیم.
رو به اون گفتم:
افسون: ا گفم)گفتم( که عمه بتول فقد)فقط(عمه منه، نموخوام )نمی خوام(کسی به-
فدات شم! تو نفس منی. من عاشق تو و داداشیهات هستم. بریم پیش عمه بتول.
اون عمه بتول بگه آخرین بار باشه ها
وروجک من!
***
یاد بگیریم زود قضاوت نکنیم و یک طرفه به قاضی نریم چون ممکنه سر هیچ و پوچ
کل زندگیمون عوض بشه! مثل دنیای قصه ما.
***
خدایا تو را شکر به خاطر همه داشته‌ها
خدایا شکر به خاطر همه نخواستههایی که به مصلحت من بود و به من دادی.
خدایا شکرت به خاطر همه خواستههایی که به ضررم بود و به من ندادی.
***
به پایان رسید

05 Mar, 16:05
67
Post image

رضا تنها شد. بعد مدتی به خواستگاری عمه بتول رفت و اون هم بعد از کلی ناز و ادا
بله رو داد. بله دیگه عمه بتوله دیگه. به دنبال دخترکم گشتم. نبود. از جام پاشدم.
هلک وهلک به سمت باغ رفتم. با دیدن اون میوهها، دلم میوه خواست. رنگ آلبالوها،
گالبیها آدم رو به خوردنش دعوت میکنه. محمد رو صدا زدم.
-جانم؟
-رو چشم! فسقلیها امر کنن باباشون چشم میگه-
محمد، نگاه اون باالئیه! چه خوش رنگه! دلم اون رو خواست. واسم بیار!
ابرو در هم کشیدم.
-ا محمد! پس من چی؟
-شما جون بخواه خانمم ولی میدونی دیگه نیومده عاشقم کردن.
لبخندی بهش زدم که با حس کشیدن مانتوم نگاهمون به نگاه افسون گره خورد.
-ناملدا پش من چی؟)نامردا پس من چی(
با صدای بلند به خنده افتادیم.
رو به اون گفتم:
افسون: ا گفم)گفتم( که عمه بتول فقد)فقط(عمه منه، نموخوام )نمی خوام(کسی به-
فدات شم! تو نفس منی. من عاشق تو و داداشیهات هستم. بریم پیش عمه بتول.
اون عمه بتول بگه آخرین بار باشه ها
وروجک من!
***
یاد بگیریم زود قضاوت نکنیم و یک طرفه به قاضی نریم چون ممکنه سر هیچ و پوچ
کل زندگیمون عوض بشه! مثل دنیای قصه ما.
***
خدایا تو را شکر به خاطر همه داشته‌ها
خدایا شکر به خاطر همه نخواستههایی که به مصلحت من بود و به من دادی.
خدایا شکرت به خاطر همه خواستههایی که به ضررم بود و به من ندادی.
***
به پایان رسید

05 Mar, 16:04
47
Post image

خوب کردی ولی لومون نده!
رضا گفت:
-وقت زیاده. دنیا ممکنه بیدار بشه. بذار بعد! برو زود تا از شر این موضوع راحت
بشید!
**
با بیقراری وارد اتاق شدم. قلبم تند میزد. از استرس دستام عرق کرده بود. با پاهای
لرزون نزدیک تخت شدم. همه جا تو تاریکی فرو رفته بود. جز صورت دنیا که نور ماه از
در تراس که هوای خنکی رو به داخل هدایت میکرد به صورتش میتابید. باورم
نمیشد. میترسیم با لمس کردنش از خواب بیدار بشم. باورم نمیشد زنده است با
اینکه باورم هم نشده بود مردهاست. اشکی از گوشه چشمم چکید. دست لرزونم رو به
سمت صورتش بردم. خاطرات قدیمی برام تداعی میشد:»ا محمد! بذار بخوابم! چرا
اذیت میکنی؟«
دستم رو به صورتش نوازش وار کشیدم. دلم میخواست اون رو محکم در آغوشم حل
کنم اما این خواب شیرینتر از اونی بود که جرأت اینکار رو داشته باشم.
تکونی خورد. لبخندی به روی صورتش پدید اومد. البد خواب شیرینی میدید! به
شیرینی خواب االنم، به شیرینی عسل. آهسته زمزمهای کرد. گوشم رو نزدیک بردم.
باورم نمیشد. اسمم رو صدا میزد. ب*و*س*ه ای بر روی گونهاش بیقرارترم کرد.
چشماش رو آهسته باز کرد. چند بار پلک زد. لبخندی زد.
-محمد، باز اومدی؟ چقدر خوب میشد این خوابها واقعیت باشه.
-واقعیته نفسم.
اشکاش روی گونههاش میبارید. لبخند تلخی زد و گفت:
-هر بار همین رو بهم میگی.
-ولی این بار فرق داره. ببین! دستش رو روی صورتم گذاشتم.
یهو پرید.
-ت... تو چه جوری اومدی اینجا؟ اومدی افسونم رو ببری؟ نه محمد. تو رو خدا! من بی
اون میمیرم.
با گریهاش. من هم اشکام بارید.
-نه نیومدم جداتون کنم. دنیا تو نمیدونی این چند سال بدون تو چقدر عذاب
کشیدم. چرا؟ چرا زود قضاوت کردی؟ چرا نذاشتی از خودم دفاع کنم؟
رو دستت بود. تو هم میگفتی میخندیدی. چی میخواستی بگی هان؟ باز گولم-
چی؟ با وجود اون همه عکس چه دفاعی میتونستی بگی؟ تو اون کافیشاب دستش
میزدی.
-د المصب! من هم حق دارم. اون همش زیر سر پروانهاست. من بیگناهم. چرا باورم
نمیکنی؟ یعنی اینقدر بهم بیاعتماد بودی ها؟
چی کار میکردی؟ دیگه چیزی برای گفتن نبود. بعدش چی؟ تو با صحنهسازیات-
بیاعتماد؟ تو هم عکسام رو با یه مرد غریبه تو لباس ناجور تو جای ناجور میدیدی
کاری کردی فکر کنم دخترم مرده. چرا اینقدر نامردی محمد؟ چرا؟ من چیزی ازت
نمیخوام جر اینکه دخترم ازم نگیری همین.
محمد: ولی من هر دوتاتون رو میخوام. من تو اون دو موضوع بیگناه بودم. همش
تقصیر پروانهاس. باورم کن! دنیا منی که اونقدر عاشقت بودم، دوستت داشتم، با
وجود اینکه میدونستم ازم متنفری. بازم میخواستمت.
-دیگه خودم رو هم باور ندارم محمد. باور ندارم.
-بهت ثابت میکنم. بهم فرصت بده!
ساکت شد. میگن سکوت عالمت رضاست. به رضا زنگ زدم و گفتم پروانه رو بیاره
اینجا. یکم بعد رضا به همراه پروانه اومد. به سمت پروانه رفتم گفتم:
-بگو! بگو همه چیز رو! همه کار رو که کردی. بگو چه جور بدبختم کردی!
پروانه بلند بلند خندید. نگاهی به رضا کرد باز خندید.
محمد: د بگو تا با دستای خودم خفهات نکردم. چرا بدختم کردی ها؟ چرا؟
پروانه: چرا؟
باز خندید.
پروانه: چون من بدبخت بودم. چون این]به رضا اشاره کرد.[ همش خوشبختیاتون رو
تو سرم میزد. چون از دنیا متنفر بودم.
بلند خندید ادامه داد:
عکسها رو فرستادم. من.]به گریه افتاد[ حسرت بچه به دلم موند. هه! بذارم شما-
آره من بدبختتون کردم. من بهش گفتم شوهرت بهت خ**یا*نت میکنه. من
خوشبخت بشید؟ با بچهتون سه تایی خوش باشید؟ ها؟ پس پروانه چی؟ ]به گریه
افتاد. با صدای بلند زار زار گریه میکرد. دل سنگ رو هم آب میکرد.[ من، شهاب ر و
فرستادم. من گفتم بگن به دنیا بگه بچهات مرده. من گفتم بهت بگن زنت مرده، تا
هرکدومتون یه جای دنیا عذاب بکشید.
دوباره بلند بلند خندید. دور خودش میچرخید. ادامه داد:
- دیدی رضا؟ دنیا خوشبخت نیس. دیدی؟ محمد بدبخت شد. دیدی؟ بچهشون هر
بار بدون یکیشون بزرگ شد. جدا شد. ها؟ دیدی؟]به در تراس نزدیکتر شد[ ها؟
دیدی؟ رضا تو من رو نابود کردی میفهمی؟ من عاشقت بودم. رضا هیچ وقت
نمیبخشمت. هیچ وقت.
یهو پروانه غیب شد و صدای افتادن چیزی اومد. هر سه به سمت تراس دویدیم. با
دیدن اون صحنه دنیا به گریه افتاد. رضا زانو زد. من شوک زده شدم. پروانه خودکشی
کرد. خودش رو از تراس پرت کرد و درست رو یه میله افتاد و اون میله قلبش رو
شکافت.
***
دنیا:
دو سال بعد:
صدای گنجشک و رود، عجیب دل رو آروم میکرد. هوای خنکی که به صورتم میخورد
من رو نوشیدنی میکرد. چشمام رو باز کردم. به هیاهوی خانواده پرجمعیتم نگاهی
کردم. بابا و مامان و دانیال، دایی سیاوش و زنش، دایی سهیل و زنش و سارا، ریحانه و
بردیا و دنیا کوچولو، فادیا و رضا. بعد قضیه پروانه،
رضا خیلی افسرده شده. با کمک فادیا حالش بهتر شد. چه بسا این قضیه
سرانجامش عشق شد و پارسال باهم ازدواج کردند. عمه بتول و بابا بزرگ حامد.
تعجب نکنید ها! عشق سن و سال نمیشناسه. بابا بزرگ حامد بعد ازدواج فادیا و

05 Mar, 16:04
32