محفل شعر و سبک آل کساء @alekasa_14 Channel on Telegram

محفل شعر و سبک آل کساء

@alekasa_14


ارائه اشعار، سبک‌های سینه زنی، مقاتل چهارده معصوم علیهم‌السلام

محفل شعر و سبک آل کساء (Persian)

با ورود به کانال تلگرامی با نام "محفل شعر و سبک آل کساء" با نام کاربری "alekasa_14" به دنیایی عمیق از شعر و ادب فارسی خواهید پرداخت. این کانال با ارائه اشعار زیبا، سبک‌های سینه زنی و مقاتل چهارده معصوم علیهم‌السلام، شما را به دنیایی پر از عاشقانه‌ها، اندوه‌ها و فریادهای دلنشین وارد می‌کند. با عضویت در این کانال، فرصتی را برای آشنایی با اشعار بزرگان ادبیات فارسی، تجربه لحظاتی شگفت‌انگیز خواهید داشت. اگر به دنبال یادگیری، تامل و لذت بردن از ادبیات فارسی هستید، این کانال مناسبی برای شماست. جذابیت و زیبایی شعر و ادبیات فارسی را همچون یک گنجینه ارزشمند خواهید یافت. از اشعار کلاسیک تا آثار معاصر، همه در این کانال گنجانده شده است. به همین دلیل، این کانال بهترین مکان برای افزایش دانش شعری و ادبی خود خواهد بود. با عضویت در این کانال، شما می‌توانید با دیگر اعضا دور هم جمع شده و اشعار مورد علاقه خود را به اشتراک بگذارید. از این فرصت برای ارتقای دانش شعری خود بهره ببرید و به جامعه‌ای از علاقمندان به شعر و ادب فارسی متصل شوید.

محفل شعر و سبک آل کساء

25 Jan, 13:55


#امام_کاظم علیه‌السلام
#مرثیه
#علی_گلی_حسین_آبادی

جایی برایش معنی زندان نمی‌داد
جز سجده چیزی به غمش پایان نمی‌داد

باب الحوائج بود، و ابر تشنه حتی
بی اذن او یک قطره هم باران نمی‌داد

آری کسی غیر از نگاه روشن او
نوری به قلب تیرۀ انسان نمی‌داد

از گل فقط یک ساقه باقی ماند، اما
اصلأ به طوفان لحظه‌ای میدان نمی‌داد

شلاق با خود زیر لب می‌گفت، ای کاش
دنیا مرا یک آن، به زندان‌بان نمی‌داد

او زنده‌تر شد کاش دنیا نیز آن شب
با دوری از موسی بن جعفر جان نمی‌داد

«اللّهُمَّ عَجِّل لوَلیِّک‌َالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»

@alekasa_14

محفل شعر و سبک آل کساء

25 Jan, 13:54


#امام_کاظم علیه‌السلام
#تاریخ_مقتل

🩸وقتی که لب‌های جنازه مطهر موسی‌بن‌جعفر علیهماالسلام، به سخن باز می‌شود ...

در نقل‌ها آمده است:
سندی بن شاهک ملعون دستور داد به مردم اعلام کرد که موسی بن جعفر علیهماالسلام به مرگ طبیعی از دنیا رفته است، مردم بر آن حضرت نگاه می‌کردند و اثر جراحت در او نمی‌دیدند.

🥀 در این هنگام یکی از مُخلصین از شیعیان کنار جنازه آمد و شنید که مردم می‌گویند: موسی بن جعفر علیهماالسلام کشته نشده بلکه به مرگ طبیعی از دنیا رفته است.

🥀 او به حاضران گفت: من این موضوع را از خود موسی بن جعفر علیهماالسلام می‌پرسم. گفتند: او از دنیا رفته است! چگونه تو را از حال خود آگاه سازد؟

🥀 او نزدیک پیکر مطهر آمد و گفت: ای فرزند رسول خدا! تو راستگو و پدرت راستگو بوده است! به ما خبر بده آیا شما را کشته‌اند یا خود از دنیا رفته‌اید؟!

📋 فَنَطَقَ عَلَیْهِ‌السَّلاَمُ وَ قَالَ: قَتْلاً قَتْلاً قَتْلاً،
▪️امام "علیه‌السلام" لب به سخن گشود و سه بار فرمود: مرا کشته‌اند... مرا کشته‌اند... مرا کشته‌اند...

📚‌اثباة الهُداة، ج٤ ص٢٧٥
📚الأنوار البهیة، ص ۲۰۲.

آری... هيچ جای تعجب نیست که لب های جنازه مطهر امام، به سخن باز شود؛ حتی بالاتر از این معجزه هم رخ داده است ... در همان جایی که مقاتل نوشته‌اند:

📜 زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها حیران و سرگردان در پی جنازه مطهر سیدالشهداء علیه‌السلام می‌گشت که از حلقوم بریده برادر، ناله‌ای به گوشش رسید که:

📋 إِلَیَّ إلیَّ... اُخَیَّّة اُخَیَّّة
▪️بیا بیا خواهرم... که من اینجایم ...

📝 ُگلی گم کرده‌ام می‌جویم اورا
به هر گل می‌رسم می‌بویم اورا

گل من یک نشانی‌ در بدن‌داشت
یکی پیراهن کهنه به تن داشت

اگر پیدا کنم زیبا گلم را
به آب دیدگان می‌شویم او را

گل گم کرده‌ات خواهر منم من
سُرور سینه‌ات خواهر منم من

نشانی را که گفتی جان خواهر
که دارد در بدن خواهر منم من

در آندم زینب غم دیده‌ی زار
روان اشک از دو چشمان گهربار

شتابان رفت و آن محزون نالان
بسوی قتلگه با حال افکار

صدای آشنائی آمدش گوش
که‌شد از کف‌برونش طاقت و هوش

بسوی آن صدا شد زار و نالان
گل خود را بدید و کرد افغان ...

«اللّهُمَّ عَجِّل لوَلیِّک‌َالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»

@alekasa_14

محفل شعر و سبک آل کساء

25 Jan, 13:50


#امام_کاظم علیه‌السلام
#تاریخ_مقتل

🔰 حکایت اراذل اوباشی که آمده بودند إمام کاظم علیه‌السّلام را به قتل برسانند اما در مقابل آن حضرت به سجده افتادند...

در روایت آمده است:

🔹زمانی هارون الرشید ملعون تصمیم گرفت که امام موسی بن جعفر علیه‌السّلام را به قتل برساند؛ کشتن ایشان را به هر یک از سربازان و سپه‌داران خود که پیشنهاد می‌کرد، هیچ کدام قبول نمی‌کردند. لذا نامه‌ای به کارگزاران خود در ممالک فرنگ نوشت که:

📜 اِلتَمِسُوا لی قَوماً لا یَعرفونَ اللهَ و رسولَه
🔻برایم عده‌ای را پیدا کنید که نه خدا را بشناسند و نه پیغمبری را.

🔸گروهی را فرستادند که از اسلام و زبان عربی هیچ چیز نمی‌دانستند و پنجاه نفری می‌شدند. وقتی نزد هارون رسیدند، به آن‌ها احترام نمود و از آن‌ها پرسید: پروردگار شما کیست؟ و پیامبرتان چه کسی است؟ گفتند: ما هرگز پروردگار و پیامبری نمی‌شناسیم.

🔹هارون الرشید آن‌ها را وارد خانه‌ای که امام علیه‌السّلام در آن جا زندانی بودند کرد تا إمام را بکشند و خودش از روزنه اتاق به تماشای آن‌ها نشست.

📜 فلَمّا رَأَوهُ رَمَوا أسلِحَتَهم و ارتعَدَتْ فَرائصَهم و خَرّوا سُجَّدًا یَبکونَ رَحمةً لَه
🔻 همین که چشم آنان به امام علیه‌السلام افتاد، سلاح‌های خود را انداختند و بدن‌هایشان به لرزه درآمد و به سجده افتادند و از روی مهر و عطوفتی که به امام علیه‌السلام پیدا کرده بودند، گریه می‌کردند.

🔸 امام علیه‌السّلام دست بر سر آن‌ها کشیدند و به زبان خودشان با آن‌ها صحبت نمودند و آن‌ها نیز اشک می‌ریختند. وقتی هارون این صحنه را دید، ترسید فتنه‌ای بر پا شود؛ لذا بر سر وزیرش فریاد کشید که آن‌ها را بیرون بیاندازد. آن‌ها به جهت احترام به إمام علیه‌السلام عقب عقب رفتند و سوار بر اسب‌های خود شدند و بدون اجازه هارون به طرف شهرهای خویش راه افتادند.

📚بحارالانوار ج۴۸ ص۲۴۹


«اللّهُمَّ عَجِّل لوَلیِّک‌َالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»

@alekasa_14

محفل شعر و سبک آل کساء

25 Jan, 13:49


#امام_کاظم علیه‌السلام
#زمینه
#حمید_عرب‌خالقی

هرکی گرفتاره بگه موسی بن جعفر
هرکی دلش زاره بگه موسی بن جعفر
هرکی عزیزش توی خونه بستریه
هرکی مریض داره بگه موسی بن جعفر

روبه قبله رو به خدا بگو
بعد هر نماز تو دعا بگو
یا باب الحوائج

بایه قلب مضطرو مبتلا
قسمش بده به امام رضا
یا باب الحوائج

یا باب الحوائج
یا موسی بن جعفر

#####


هستم اسیر سفره موسی بن جعفر
روزی بگیر سفره موسی بن جعفر
خیلی گرفتم حاجتامو با یقین از
نون و پنیر سفره موسی بن جعفر

جون مادرت جون دخترت
من و رد نکن آقا از درت
یا باب الحوائج

به علی قسم به چش ترم
بنویس برام یه دونه حرم
یا باب الحوائج

یا باب الحوائج
یا موسی بن جعفر


«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»

@alekasa_14

محفل شعر و سبک آل کساء

25 Jan, 13:39


#امام_کاظم علیه‌السلام

🔷 سبک‌های شهادت
https://t.me/alekasa_14/5397

https://t.me/alekasa_14/5400

https://t.me/alekasa_14/5402

https://t.me/alekasa_14/5403

https://t.me/alekasa_14/5404

https://t.me/alekasa_14/7162

https://t.me/alekasa_14/7169

https://t.me/alekasa_14/7163

https://t.me/alekasa_14/5401

https://t.me/alekasa_14/5398

https://t.me/alekasa_14/7583


@alekasa_14

محفل شعر و سبک آل کساء

25 Jan, 13:14


#امام_کاظم علیه‌السلام
#مرثیه
#علی‌اکبر_لطیفیان

در این زندان كه ره بسته است پرواز صدایم را
نمی‌بینم كسی را جز خودم را و خدایم را

سرم را می‌گذارم روی زانوهای لرزانم
یكایك می‌شمارم غصه‌های زخم‌هایم را

پریشان حالم و از استخوانم درد می‌ریزد
نمی‌جویم ز دست هر كس و ناكس دوایم را

اگر چه زخم تن دارم، كبودیِ بدن دارم
ولی خرج عبادت می‌نمایم لحظه‌هایم را

حضور دانهٔ زنجیر در راه گلوگاهم
دو چندان می‌نماید بغض سنگین دعایم را

نمی‌گویم چه كرده تازیانه با وجود من
ببین پُر كرده خون پیكر من بوریایم را

اگر بنشسته می‌خوانم نمازم را در این زندان
غل و زنجیرها كوبیده كرده ساق پایم را

«اللّهُمَّ عَجِّل لوَلیِّک‌َالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»

@alekasa_14

محفل شعر و سبک آل کساء

25 Jan, 08:09


#امام_کاظم علیه‌السلام
#مرثیه
#میثم_مؤمنی‌نژاد

دخیل بسته فلک بر ضریح زنجیرش
نماز گریه کند با نوای تکبیرش

شکسته ساقهٔ او، آیه‌ای مقطعه بود
که هیچ سوره نیاورد تاب تفسیرش

چگونه حلقهٔ آهن گرفت حلقش را
چرا به گوشهٔ زندان؟ چه بود تقصیرش؟

چگونه زهر هلاهل به زخمهٔ الماس
به نازنین جگرش می‌نوشت تقدیرش

به روی تختهٔ در می‌برند دریا را
قلم به شرم در آمد ز شرح تصویرش

عجب! که حامل عرش است دوش چار غلام
زبان گشوده حقیری برای تحقیرش

شبیه جد خودش روی خاک پرپر شد
شبیه جد خودش زنده مانده تاثیرش

«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»

@alekasa_14

محفل شعر و سبک آل کساء

25 Jan, 07:36


#امام_کاظم علیه‌السلام
#توسل
#مرثیه
#سید_محمدعلی_نقیب

چشم هر شاه و گدا با تو مقابل شده است
بر درِ خانۀ پُر مِهرِ تو سائل شده است

چشمت اعجازِ بهار است که هر رهگذری
با اشارات نگاهت متحول شده است

گر چه زندانی تاریکی دنیا شده‌ای
نور خورشید هم از نور تو کامل شده است

دوست دارد بشود دانۀ تسبیحت اگر
قفل و زنجیر به دستت متوسل شده است

این تن خستۀ تو یا که عبایی کهنه‌ست
آه، تشخیص تو از دور چه مشکل شده است

«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»

@alekasa_14

محفل شعر و سبک آل کساء

25 Jan, 07:34


#امام_کاظم علیه‌السلام
#مرثیه
#محمد_میرزایی_بازرگانی

درون سینۀ من سرزمینی رو به ویرانی‌ست
دلی دارم که «فِی قَعرِ السُّجُون» عمری‌ست زندانی‌ست

نه خورشیدی نه ماهی... روز و شب در چشم من یکسان
جهان زندان، اتاق کوچکم همواره ظلمانی‌ست

نمی‌دانم چرا جامانده‌ام از آسمان، شاید،
به دست و پای من زنجیرهایی هست و پیدا نیست

خراسان، آستانه، قم... دلم پر می‌کشد امشب
که پای سفرۀ موسی بن جعفر وقت مهمانی‌ست

دمادم ذکر یا باب‌الحوائج روی لب‌هایم
که حال امشب من حال دنیا نیست، عرفانی‌ست

دو چشم بردبارش معنی «وَ الکاظِمینَ الغَیظ»
نگاه مهربان او از آیات مسلمانی‌ست

که حتی آن زن آوازه‌خوان را هم هدایت کرد
که حتی از غمش چشم نگهبان نیز بارانی‌ست

به حالش اشک می‌ریزد مسلمان، نامسلمان هم
برایش روضه می‌خواند در و دیوار زندان هم

«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»

@alekasa_14

محفل شعر و سبک آل کساء

25 Jan, 07:30


#امام_کاظم علیه‌السلام
#مرثیه
#محمدجواد_غفورزاده

«الهی سینه‌ای ده آتش افروز
در آن سینه دلی وان دل همه سوز

هر آن دل را که سوزی نیست دل نیست
دل افسرده غیر از آب و گل نیست»

خدایا لطف خود را شاملم کن
غمی جان‌سوز، مهمان دلم کن

که من عاشق‌تر از هر روزم امروز
خریدار غمی جان‌سوزم امروز

درون سینه تا در یاد دارم
غم زندانی بغداد دارم..

همان مولا که در بند بلا بود
پیام او پیام کربلا بود

چه بی‌جا انتظاری داشت قاتل
ز اسلام مجسّم، رأی باطل!

ز دست موسوی، چشم نوازش؟!
ز فرزند علی، امید سازش؟!

خبر دارند هفتاد و دو ملّت
که از این خاندان، دور است ذلّت..

تراود نکهت وحی از سجودش
تمنّای شهادت در وجودش

جهانی که در آن جای نفس نیست
فضایش دل‌گشاتر از قفس نیست

فضای بی‌عدالت، بسته بهتر
دل دور از محبت، خسته بهتر

عدالت، بستۀ زنجیر تا کی
حقیقت، کشتۀ شمشیر تا کی؟

چرا دشمن کِشَد در قید و بندش
چرا زندان به زندان می‌برندش؟

اگر تنها، نماز و روزه‌اش بود
رکوع و سجدۀ هر روزه‌اش بود

وگر تنها عبادت، پیشه می‌کرد
کجا دشمن از او اندیشه می‌کرد

مناجاتی که آن معصوم فرمود
سرود انقلابی آتشین بود

اگر بند ستم بر پای دارد
خدا داند که در دل جای دارد

ملال خاطرش هجر وطن نیست
غم و اندوه او فرزند و زن نیست

ننالد هرگز از زندان و زنجیر
کجا اندیشد از قید و قفس شیر؟

غم او غربت اسلام و دین است
تشیّع مانده تنها، دردش این است
::
خدایا داد از این فصل غم انگیز
گل یاسین و... در زندانِ پاییز؟..

مبادا دیده بیدارش بماند
به دل‌ها داغ دیدارش بماند

بر این بیداد، دل کی صبر دارد
غمِ خورشیدِ پشتِ ابر دارد

مبادا عاقبت در حسرت باغ
بماند باغبان با یک چمن داغ

اگر هر گل بهاری تازه دارد
خدایا صبر هم اندازه دارد..

مبادا چشم حق در خون نشیند
که صبح و شب «شفق» در خون نشیند

«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»

@alekasa_14

محفل شعر و سبک آل کساء

25 Jan, 07:12


#امام_کاظم علیه‌السلام
#توسل
#جعفر_عباسی

بپرس از آسمان ما کمی احوال باران را
نگاه تو دگرگون می‌کند حال بیابان را

بیا آرام کن دریای دَرهم برهم دل را
فرو بنشان در امواج دعایت خشم طوفان را

بیا از کوچه‌های شهر بگذر تا که بگذارد
نگاهت، پیش روی بُشر، ردِّ پای ایمان را

خجالت می‌کشد زنجیر افتاده به پای تو
که چشمان تو گریان می‌کند هر جسم بی‌جان را

پر از وَالصّالحینی تو پر از وَالکاظِمینَ الغَیظ
تمنا می‌کنم از چشم تو تفسیر قرآن را

نمازت جنگ سختی بود رو در روی دشمن‌ها
نمازی که در آورده‌ست حتی اشک شیطان را

بمیرم زنده کردی عاشقی را در قفس آقا
که عاشق کرده‌ای حتی نگهبانان زندان را

گرفتی بین آغوشت تمام شهرهایش را
گرفته بوی گل‌های تو سر تا پای ایران را

«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»

@alekasa_14

محفل شعر و سبک آل کساء

25 Jan, 07:04


#امام_کاظم علیه‌السلام
#مرثیه
#حسینی_سعدی_زمان

افسرده شد از باد مخالف چمن من
کس نیست در این شهر شریک محن من
این گوشهٔ زندان شده بیتُ‌الحزن من
در غربت اگر مرگ بگیرد بدن من
آیا که کَنَد قبر و که دوزد کفن من


رحمی به غريبی من خسته برآرید
شرحی پی اِخبار به معصومه نگاريد
زان پیش که جسمم به دل خاک سپارید
تابوت مرا جای بلندی بگذارید
تا باد برد بوی مرا بر وطن من


افسرده و دلخسته و پابند ملالم
دور از وطن و حسرت دیدار عیالم
جز دیدن معصومه دگر نیست خیالم
محتاج به شرح است پریشانی حالم
آن شرح نهان فاش ز آه علن من

«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»

@alekasa_14

محفل شعر و سبک آل کساء

25 Jan, 06:59


#امام_کاظم علیه‌السلام
#مرثیه
#میثم_مؤمنی‌نژاد

به آیات خدا زنجیر بستند
به دستان دعا زنجیر بستند
چرا تابوت او سنگین نباشد
پر پروانه را زنجیر بستند

دل او از سقیفه شعله ور شد
دو دست بسته‌اش ارث از پدر شد
تنش بر تختهٔ در روضه می‌خواند
که او هم کشتهٔ دیوار و در شد

اگر چه بسته در زنجیر دستم
به یاد مادرم در خود شکستم
در و دیوارِ زندانم گواه است
که گریانِ در و دیوار  هستم

«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»

@alekasa_14

محفل شعر و سبک آل کساء

25 Jan, 04:50


#امام_کاظم علیه‌السلام
#مرثیه
#کمیل_کاشانی

غریبی گوشۀ زندان بغداد
خلاصم کن خدایا، گفت و جان داد
چرا بال کبوتر را شکستی
الهی بشکنه دست تو صیاد

غريبي کنج تاریکِ مطامير
سرش بر دامن کُند است و زنجیر
دل سنگ آب شد از ناله‌اش لیک
ندارد در دل صیاد تأثیر

به زندان بلا سیلی که خوردم
غم دل را به دوش صبر بردم
کبود از تازیانه شد تن من
ز زهرا مادر خود ارث بردم

رسیده موسم داغ جدایی
ندارم غیر غربت آشنایی
کجایی دخترم معصومه بابا
رضا ای راحت جانم کجایی ؟

«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»

@alekasa_14

محفل شعر و سبک آل کساء

25 Jan, 03:46


#امام_کاظم علیه‌السلام
#مدح_و_منقبت
#مرثیه
#کمیل_کاشانی

ای آبروی اولیا موسی بن جعفر
دستم به دامان تو یا موسی بن جعفر

ای هفتمین خورشید در منظومهٔ نور
روشن‌تر از شمس الضحی موسی بن جعفر 

بعد از پدر اندیشهٔ روحانی‌ات بود
معمار ارکان الهدی موسی بن جعفر 

باب المراد صحن تو باب النجات است
بر دردمند مبتلا موسی بن جعفر 

ای یوسف زهرا! عزیز مصر ایمان!
مانده به زندان بلا موسی بن جعفر 

در غربت تقدیر زندان بود زنجیر
با سوز و سازت آشنا موسی بن جعفر 

روز و شب زندان برای تو یکی بود
در امتداد لحظه‌ها موسی بن جعفر

دست تو جاری در قنوت ربنا بود
در فرصت سبز دعا موسی بن جعفر 

رزق تو تسلیم و توکل بود و اخلاص
بر سفرهٔ صبر و رضا موسی بن جعفر 

ای وای قلب نازنینت عاقبت سوخت
در شعلهٔ زهر جفا موسی بن جعفر 

برغربتت بس این که روی تختهٔ در
تشییع شد جسم شما موسی بن جعفر 

جسم تو در «سوق الرياحين» لاله باران
بر دوش اشک و ناله‌ها موسی بن جعفر 

آماج تیر و نیزه شد جدّ غریبت
در دشت سرخ کربلا موسی بن جعفر 

روز جزا دست تمنای «کمیل» است 
بر دامن لطف تو یا موسی بن جعفر

«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»

@alekasa_14

محفل شعر و سبک آل کساء

25 Jan, 03:43


#امام_کاظم علیه‌السلام
#مرثیه
#سید_میلاد_حسنی

جام زهری داده و شادم کنید
خسته‌ام از بند آزادم کنید

بی‌ملاقاتی‌ترین زندانی‌ام
راحت از زندان بغدادم کنید

هیچ صیدی در غل و زنجیر نیست
فارغ از زنجیر صیادم کنید

جسم من را روی جسر انداختند
کاش بردارید و دلشادم کنید

مثل اجدادم به من رحمی نشد
لااقل رحمی به اولادم کنید

دوستان در تنگنا جان می‌دهم
کربلا رفتید اگر یادم کنید

«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»

@alekasa_14

محفل شعر و سبک آل کساء

25 Jan, 03:41


#امام_کاظم علیه‌السلام
#مرثیه
#محمدجواد_شیرازی

بر ناله‌های روز و شبش اعتنا نشد
هر روز آب شد و دردش دوا نشد

ابعاد جسم مختصرش وقت سجده‌اش
در یک نگاه، بیشتر از یک عبا نشد

خاک نمور و سرد سیه‌چال شد سبب
از دردهای کهنه، شبی هم رها نشد

دلتنگ بود سخت به دیدار دخترش
اما ندیدش آخر و حاجت روا نشد

بین فشارِ حلقهٔ زنجیرها کسی
چون او به ساقِ خُرد شده مبتلا نش

وقتی که زهر، تشنه لبش کرد، لحظه‌ای
گریان به جز به تشنه لب کربلا نشد

هرچند سینه‌اش به روی تخته پاره رفت
دیگر شکسته زیر سم اسبها نشد

شکر خدا نماند تنش بر روی زمین
شکر خدا که سهم تنش بوریا نشد

«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»

@alekasa_14

محفل شعر و سبک آل کساء

18 Jan, 10:17


#امام_رضا علیه السلام
#توسل

باید غبار صحن تو را طوطیا کنند
« آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند»

هوهوی باد نیست که پیچیده در رواق
خیل ملائکند رضا یا رضا کنند

«هرگز نمیرد آنکه دلش» جلد مشهد است
حتی اگر که بال و پرش را جدا کنند

هر کس به مشهد آمد و حاجت گرفت و رفت
او را به درد کرب و بلا مبتلا کنند

از آن حریم قدسی‌ات آقای مهربان
«آیا شود که گوشهٔ چشمی به ما کنند»

«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»

@alekasa_14

محفل شعر و سبک آل کساء

15 Jan, 13:13


‍ #حضرت_زینب سلام‌الله‌علیها
#مرثیه
#محمدعلی_کردی

توسل می‌کند باران دوچشم اشکبارت را
و حسرت می‌برد خورشید قلب داغدارت را

تویی آن زن که پای مقتل خون خدا، مردان
به حیرت سجده آوردند گام استوارت را

چه زیبا بود اعجازت که با الا جمیلایی
به گل تبدیل کردی زخم‌های بی‌شمارت را

تو در طف ریشه داری خون به جای آب می‌نوشی
چه غم گر سنگ‌ها گیرند از تو برگ و بارت را

چنان در باورم محکم چو کوهی در دل طوفان
که این مکشوفه خوانی‌ها نمی‌کاهد وقارت را

تو را در شرح بزم می؟! تو را در روضه بازار؟!
نه من باور نخواهم کرد این حد از جسارت را

من از پیوندجانت با حسین اما یقین دارم
که نیزه‌دار او در کف گرفته اختیارت را

تورا از قاهره تا زینبیه جسته‌ام اما
شبیه قبر مادر یافتم در دل مزارت را

«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»

@alekasa_14

محفل شعر و سبک آل کساء

15 Jan, 13:11


‍ #حضرت_زینب سلام‌الله‌علیها
#مرثیه
#زمینه
#محمدرضا_محمدی

بند1⃣

رو به قبله شده نگام
رمقی نمونده برام
دم آخری اومدی
حسین سلام

دیر اومدی
حالا که خواهرت شده پیر اومدی
حالا که من شدم زمینگیر اومدی
دیر اومدی حسین

سرزده از شام غمم سپیده
اومدی ای شاه به خون تپیده
با زخمای کهنه ی شام و کوفه
وقت شهادت منم رسیده

حسین من حسین من حسین جان

بند 2⃣

من یه سال و نیمه که با
روضه های کرببلا
همه جا گرفتم داداش
برات عزا

خونه دلم
واسه ی تو شده عزاخونه دلم
به یاد تشنگیت پریشونه دلم
خونه دلم حسین

یوسف من پیرهنتو کشیدن
پیش نگاهم سرتو بریدن
هلهله کردن واسه قاتل تو
وقتی سرت رو روی نیزه دیدن

حسین من حسین من حسین جان

بند3⃣

رفتی و دلمو شکست
یه ادم بی رحم پست
همونی که دستامو با
طناب می‌بست

همسفرم
خیلی می افتادم به یاد مادرم
روزایی که شلوغ می‌شد دوروبرم
همسفرم حسین

بردنم آخر توی کوچه بازار
شهر پر از مردم مردم آزار
چه خالی بود جای تو و اباالفضل
وقتی تو ازدحام شدم گرفتار

حسین من حسین من حسین جان


«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»

@alekasa_14
@tekyenokari

محفل شعر و سبک آل کساء

10 Jan, 12:35


#امام_جواد علیه‌السلام
#مدح_و_منقبت
#محمدحسین_رحیمیان

دارم به سر هوای جگرگوشهٔ رضا
افتاده‌ام به پای جگرگوشهٔ رضا
ممنونم از عطای جگرگوشهٔ رضا
ای جان‌من فدای جگرگوشهٔ رضا

عمریست زیر دین جواد الائمه‌ام
محتاج کاظمین جواد الائمه‌ام

«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»

@alekasa_14

محفل شعر و سبک آل کساء

08 Jan, 21:44


#امیرالمؤمنین علیه‌السلام
#برائت #تبری

ظلمت ز نور و حق ز حقیقت‌نما جداست
با حرف، متحد نکنند آنچه را جداست

گر راه حق یکیست، دگر راه‌ها از او
از ابتدا جداست و تا انتها جداست

حلّ تمام مغلطه‌ها این دو جمله است:
ره بی‌گمان جداست، اگر رهنما جداست!

گفتا خدا که«واعتصموا، لا تفرقوا»
شیعه جدا نگشته، مخالف چرا جداست؟

گر خود ز عقل و عترت و قرآن جدا نئی
دانی که این دو راه یکی هست یا جداست

هردو دم از خدا و رسول و ولی زنند
گیرم خبر یکی‌ست، ولی مبتدا جداست

غیر از نشانِ قبله که یک امرِ ظاهری‌است
از این گروه، در همه جا راه ما جداست

مذهب جدا کتاب جدا پیشوا جدا
عدل و معاد و وحی و نبیّ و خدا جداست

از آن خدایِ فاضل‌ومفضول‌ناشناس
ذاتِ حکیمِ عالمِ عدل‌آشنا جداست

آن غیبِ «لا یُری» ز خدایی که پیش خلق
روز جزا برهنه کند ساق پا جداست

آن مصحفی که همره و همدوش عترت است
از مصحفی که هست ز عترت جدا، جداست

آن مصحفی که حکمِ «رضاع کبیر» از اوست
از مصحفی که عفت از او شد بنا، جداست

هم وحیِ ایزدی ز «غَرانیق» اجنبی‌است
هم نفسِ احمدی ز خطا و هوا جداست

پیغمبری که برده زنش را به بزم رقص
از آن نبی که هست شعارش حیا جداست

پیغمبری که هست زبانش زبان حق
از آن که گشته بر هذیان مبتلا، جداست

پیغمبری که کرد معیّن وصیّ خویش
از آنکه کرد امت خود را رها جداست

آن پیشوا که فاطمه بر اوست خشمگین
از آنکه هست فاطمه را پیشوا جداست

القصه ای رفیق، اگر حق و باطل است
تا انتها جداست چو از ابتدا جداست

مخلوط کردنِ حق و باطل خیانت است
زیرا که هست قابل تشخیص تا جداست

ای شیعه فهم کن که چه گفتند اهل بیت
همزیستی، ز وحدت و مهر و صفا جداست

«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»

@alekasa_14

محفل شعر و سبک آل کساء

03 Jan, 09:01


‍#امام_هادی علیه‌السلام
#زمینه
#عماد_علی_اکبری

ای آقای غریبا
جواب ناله‌ی امّن یجیبا
دوای درد عالم
درِ خونت میان حتی طبیبا

هادی الامم
لقب تو چیه صاحب کرم
دلمو بخر و باز منو یه شب
ببر حرم

هر دفه بی کس و / زابرا شدم
با دلم راهی / سامرا شدم

یا علی النقی، ایها‌الهادی

#
ای آقای غریبا
نمیخوام باشم از تو بی نصیبا
بمیرم واسه قلبت
واسه اشکت میون نانجیبا

درد بی حساب
یَنی تو و غم مجلس شراب
یَنی بمونه رو دست سرد تو
رَدِ طناب

بی گمون بین اون / غربت مدام
گریه کردی برا / روضه‌های شام

یا علی النقی، ایها‌الهادی

«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»

@alekasa_14
@nohe_khoshdel

محفل شعر و سبک آل کساء

03 Jan, 08:54


‍#امام_هادی علیه‌السلام
#واحد
#بهروز_غفاری
#سید_سامین_حسینی

جون و دلم، کبوتر حرم شده
زبون دل، دو چشای ترم شده
سرم فقط پیش پای تو خم شده
آقا جان

بخر منو، پر  غم و سیاهی ام
بدون تو، تو اوج بی پناهی ام
رو به خدا، با کرم تو راهی ام
اقا جان

توی این زندگی
من ابالجوادی ام
اینه افتخارم
که گدای هادی ام

صل علی
سیدنا
ای نوهٔ امام رضا
#
نگاه تو، سر چشمه هدایته
سلام به تو، زیباترین عبادته
جامعهٔ، تو تضمین شفاعته
آقاجان

عطر بهشت، نسیم سامرای تو
عاقبتم، خیره زیره لوای تو
الهی من، یه روز بشم فدای تو

آقاجان

فتح الله بکم
گفتی ای نور جلی
جای اسم اعظم ( اینه اسم اعظم )
صد و ده تا  یا علی

صل علی
سیدنا
علی علی شیر خدا

«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»

@alekasa_14
@nohe_khoshdel

محفل شعر و سبک آل کساء

03 Jan, 08:08


#امام_حسین علیه‌السلام
#امام_عصر علیه‌السلام
#توسل
#علی‌اکبر_لطیفیان

آن حالتی خوش است که مستانه بگذرد
یعنی به زیر منت پیمانه بگذرد

روزی ما به دست کریمان آشناست
کفر است پای سفرهٔ بیگانه بگذرد

سوگند می‌خوریم که ما گنج می‌شویم
یک شب اگر که شاه ز ویرانه بگذرد

خدمت گزار اهل خرابات اگر شدیم
ایام نوکری تو شاهانه بگذرد

این روزگار می‌گذرد خوب یا که بد
بهتر که عمر ما در این خانه بگذرد

«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»

@alekasa_14

محفل شعر و سبک آل کساء

02 Jan, 03:19


#امام_باقر علیه‌السلام
#مدح_و_منقبت
#سید_میلاد_حسنی

آن قوم که معمار جنان خشت به خشتند
از خاک تو هستند که پاکیزه سرشتند

از نام تو پرسیدم و گفتند محمّد
نامی که به دیباچهٔ توحید نوشتند

از روی تو پرسیدم و زیبا ملکی گفت
پیش رخ آن ماه‌شمایل همه زشتند

در عالم ذر مزرعه‌ای بود دل ما
از مِهر تو یک بذر در این مزرعه کِشتند

دیدند شکافندهٔ دریای علومی
شد پنبه علوم دگران هر چه که رِشتند

حق دور تو می‌گردد و آنان که نگردند
در کعبه اگر هم بروند اهل کِنِشتند

از نسل حسین و حسنی، بهتر از این چیست
اجداد تو آقای جوانان بهشتند

«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»

@alekasa_14

محفل شعر و سبک آل کساء

26 Dec, 12:22


#امام_حسین علیه‌السلام
#توسل
#غلامرضا_سازگار

ای از ازل به مهر تو دل آشنا حسین
وی تا ابد لوای عزایت به پا حسین

هر ماه در عزای تو، ماه محرّم است
هرجا بود به یاد غمت کربلا حسین

امواج اشک از سر هفت آسمان گذشت
آن دم که کرد جسم تو در خون شنا حسین

حسرت برم به مُحتضری، کاخرین نفس
روی تو دید و خنده زد و گفت: یا حسین

من کیستم که گریه کنم در عزای تو
گریند روز و شب به غمت انبیا حسین

خون، آبِ غسل، کفن، گَردِ رهگذر
تشییع توست زیر سُم اسب‌ها حسین

سنگم اگر زنند، به جایی نمی‌روم
آخر تو خود بگو که روم در کجا حسین؟

تن خسته، پشت خم شده، بار گنه به دوش
رحمی به حال «میثم» بی‌دست و پا حسین

«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»

📚 نخل میثم

@alekasa_14

محفل شعر و سبک آل کساء

21 Dec, 16:41


‍ #حضرت_زهرا سلام‌الله‌علیها
#ولادت
#سرود
#میرزا_محسن_احمدیان
#طاها_تحقیقی

بند1⃣

تولد مادرمه، بی قراره قلبم
مژده دیگه سر اومده، فصل غصه و غم
شادم و پر زده دلم، تا خودِ مدینه
نغمهٔ عاشقی من، امشب اینه هر دم

مادر، خیلی دوستت دارم
دار و ندارم رو به تو بدهکارم
امشب، تو جشن میلادت
سبد سبد ماه و ستاره میارم

هستی مولا اومده، ماشاء الله
انسیه حورا اومده، ماشاء الله
گوهر عرش کبریا
حضرت زهرا اومده، ماشاء الله

بند2⃣

تولد مادرمه، من فدای نامش
عمریه روی سرمه، فیض مستدامش
فضائل و مناقبش انتها نداره
فراتر از تصوره رتبه و مقامش

تنها، دلیل خلقت شد
با قدم خیرش، باعث برکت شد
مِهرش، برگهٔ تضمینه
شیعه توی محشر، واسه شفاعت شد

دختر طاها اومده، ماشاء الله
ام ابیها اومده، ماشاء الله
سورهٔ کوثر نبی
حضرت زهرا اومده، ماشاء الله

بند3⃣

تولد مادرمه، انتظار تمومه
گدایی جز در خونش واسه من حرومه
هیچ کسی تو دنیا مثه مادر نمیشه
اینکه بهم نگاه کنه تنها آرزومه

روزی، میگیرم از دستاش
بهشته دنیام با خندهٔ رو لبهاش
هرجا، گره تو کارم بود
گره گشایی کرد فداش بشم ای کاش

دلبر دلها اومده، ماشاء الله
شفیعهٔ ما اومده، ماشاء الله
یاس معطر خدا
حضرت زهرا اومده، ماشاء الله


«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»

@alekasa_14
@tekyenokari

محفل شعر و سبک آل کساء

21 Dec, 16:33


‍ #حضرت_زهرا سلام‌الله‌علیها
#ولادت
#سرود
#طاها_تحقیقی
#امیر_طاهری

بند1️⃣

شب میلاد مادر ساداته
شب نذر و اجابته حاجاته
مَثَلُ نورهِ کَمِشکاة اومد
یعنی خورشید کنار نورش ماته

انسیه حورا اومده، اهلا و سهلا
ماه دل آرا اومده، اهلا و سهلا
شأن نزول سوره ی، کوثر رسیده
حضرت زهرا اومده، اهلا و سهلا

اومده سِرِّ لولاک
علت خلق افلاک
تنها کفو ابوتراب، اومده مادر خاک

چی بگم از مقامش
حرمت و احترامش
به خدا درک قدر و شأنشه ما فوق ادراک

یا زهرا، یا ملیکة السماء

بند2️⃣

اومده روشنیه دنیا، دنیا
تا قیامت نداره دیگه همتا
سوره ی قدر از آسمون نازل شد
تا رسید رو زمین قدوم زهرا

سرور زن ها اومده، اهلا و سهلا
دلبر طاها اومده، اهلا و سهلا
وقتی که دستاشو نبی، میبوسه یعنی
ام ابیها اومده، اهلا و سهلا

طبق اسناد محکم *
شب معراج خاتم
تو بهشت نور زهرا واسه نبی شد مجسم

این روایت عجیبه
نورش از نور سیبه
راجع به خلقتش باید بگیم اللهُ اَعْلَم

یا زهرا، یا ملیکة السماء



«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»

@alekasa_14

محفل شعر و سبک آل کساء

21 Dec, 15:49


#حضرت_زهرا سلام‌الله‌علیها
#ولادت
#محمدعلی_بیابانی

نسیم می‌وزد و باده خوشگوار شده
گلی شکفته که سرچشمهٔ بهار شده
حضور خاکی رب است در مدار زمین
که با تولد یک زن ادامه‌دار شده
کسی که از تبعات وصال و هجرانش
خوش است فرش ولی عرش سوگوار شده
کسی که شرط وجود پیامبر حتی
به شرط بودن او صاحب اعتبار شده
به گرد قامتش امواج نور خیمه زده
به زیر هر قدمش کهکشان غبار شده

عیان شده است که سرّ نهان خلقت کیست
پس از تو گفت خدا داستان خلقت چیست


نوشت اوّل دفتر از ابتدا زهرا
از ابتدای ازل تا به انتها زهرا
از آن زمان که ندانیم تا نمی‌دانیم
همیشه و همه اوقات و هر کجا زهرا
و خواست تا بنویسد نبی، علی، حسنین
خلاصه شد همه در یک کلام، با زهرا
و حرف تا که به اینجا رسید فهمیدم
که بود و هست همه کارهٔ خدا زهرا
چرا که منحصراً خلقت چنین نوری
فقط برای خودش بوده است تا زهرا

میان عرصهٔ میقات پای بگذارد
و حق ز آینهٔ خویش پرده بردارد


که رو کند سند افتخار خلقت را
نشان دهد به همه شاهکار خلقت را
به مهر و ماه و سپهر و فلک بفهماند
دلیل گردششان بر مدار خلقت را
کسی که جز خودش و احمد و علی نشناخت
کنیز عرشی پروردگار خلقت را
در آن زمان که زمان زمان به سرآید
و بین حشر ببندند بار خلقت را
خدا ندا کند: ای فاطمه حبیبهٔ من
بیا به سر برسان انتظار خلقت را
بیا که عرصهٔ محشر برایت آماده است
بگیر دست خودت اختیار خلقت را

که جن و انس بفهمند کار ما با توست
تمام هستی مایی فقط خدا با تو است


به اوج شأن و مقامت سری نمی‌آید
کسی نیامده و دیگری نمی‌آید
دلیل ختم نبوّت نبوده بابایت
پس از ظهور تو پیغمبری نمی‌آید
شنیده‌ایم که در صورت نبودت هم
برای همسر تو همسری نمی‌آید
به قامت تو فقط مادری برازنده است
به مهربانی تو مادری نمی‌آید
قدم گذار به محشر که تا نیایی تو
برای خلق شفاعتگری نمی‌آید

نگات مور وجود مرا سلیمان کرد
یهود را نَفَس چادرت مسلمان کرد


تو و صفات تو را هر چقدر سنجیدیم
و هر چه در دل این بیکرانه چرخیدیم
به انتهای تو راهی نیافتیم اصلاً
در ابتدای تو مانده تو را نفهمیدیم
نبی نبود علی هم نبود تو بودی
و ما کنار خدا جلوهٔ خدا دیدیم
حضور گرم تو یک روز هم زیادی بود
برای ما که کنارت دمی نتابیدیم
همین که سایهٔ تو سایه سار این دنیاست
همیشه گرم نگاه زلال خورشیدیم

بهشت میشود آنجا که تو نگاه کنی
نگاه کن که مرا باز رو به راه کنی


زکنه ذات تو این عقل کم چه می‌فهمد
شب سیاه دل از صبحدم چه می‌فهمد
زبان وصف تو گفتن فقط زبان خداست
شکوه وصف تو را این قلم چه می‌فهمد
به بندگی تو بیخود نکرده فخر خدا
نماز از قدم پر ورم چه می‌فهمد
سه روز نان خودت را به دیگران دادی
بپرس از کرم از این کرم چه می‌فهمد
بپرس دختر پیغمبر خدا امّا
چنین غریب چنین بی حرم؛ چه می‌فهمد؟!

«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»

@alekasa_14

محفل شعر و سبک آل کساء

14 Dec, 20:43


‍ #حضرت_ام‌البنین سلام‌الله‌علیها
#عباس_جواهری_رفیع

پس از زهرا نمی‌بینی زنی را این‌چنین باشد
زنی این‌گونه هم‌پای امیرالمؤمنین باشد

قدم بگذاشت در بیت علی فخر کلابیه
که مفهوم جدیدی از ادب روی زمین باشد

شده بانوی این خانه ولی چشمی ندید اصلا
سر یک سفره با اولاد زهرا هم‌نشین باشد

اگر ام الاسد خوانند او را؛این روا باشد
ولی می‌خواست نام او فقط ام‌البنین باشد

شجاعت را به فرزندان خود چون شیر می‌داده
که ام‌الغیرت و ام‌الادب، شیرآفرین باشد

ابالفضلم! همیشه سید و مولا بخوان او را
کسی را که ز نسل رحمةللعالمین باشد

علمداری که در باران تیر علقمه داده
دو دستش را که دستان خدا در آستین باشد

سروده چارپاره در عزای کربلا اما
هنوز از خیسی چشم عروسش شرمگین باشد

به جای چار فرزندی که در کرببلا داده
بنا شد در کنار چار امامش هم‌نشین باشد

تویی بانو نخستین سفره‌دار داغ عاشورا
که تا محشر قیام کربلا با تو عجین باشد

اگر چه مادرم زهرا نشد اما خدا را شکر
برای من همین بس مادرم ام‌البنین باشد

«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»

@alekasa_14

محفل شعر و سبک آل کساء

14 Dec, 20:31


‍ #حضرت_ام‌البنین سلام‌الله‌علیها
#مجتبی_عسکری

یک قافله بود ونالهٔ جانکاهت
سوزاند تو را همیشه یاد ماهت
ای سوخته از روضهٔ آب ام بنین
آتش زده‌ایی مدینه را با آهت


جز شیون و چشم تر ندارد چه کند
بر روی زمین قمر ندارد چه کند
کارش شده گریه کردن و گریاندن
مادر وقتی پسر ندارد چه کند


خونین جگرش کباب شد ام بنین
با روضهٔ آب، آب شد ام بنین
بهر پسرانش آرزو داشت ولی
هم‌درد دل رباب شد ام بنین

«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»

@alekasa_14

محفل شعر و سبک آل کساء

14 Dec, 20:24


#حضرت_ام‌البنین سلام‌الله‌علیها
#محمدجواد_پرچمی

گداى خوشه چينم تا قيامت خرمن اورا
كه حسرت مي‌کشد فردوس عطر گلشن اورا

چنان مشكل‌گشا، باب‌الحوائج، كاشف‌الكرب است
گرفتند اوليااللهِ عالم دامن اورا

نديدم سربلند و سرفرازى را مگر اينكه
بديدم محضر ام‌البنين خم گردن او را

معيّن گشته مزد فاطميه دست اين بانوست
كه معنا كرده سفره‌دار زهرا بودن او را

اميرالمومنين همسر، ابوفاضل پسر، به به
بنازم اين مقام و جاه و شأن احسن او را

عباى مرتضى را وصله كه ميزد همه ديدند
كه نخ ميكرد جبرائيل بعضا سوزن او را

زيارت مي‌كنم جاى رباب و نجمه و زينب
مزار اطهر او را، معلا مدفن او را

اگر ديروز جارو كرد زير پاى زينب را
كنون جارو كشند اين‌سان ملائك مسكن او را

چنان جانسوز مرثيه ميان كوچه سرمي‌داد
كه مي‌ديدند مردم گريه‌هاى دشمن او را

به او گفتند عباست، صدا مي‌زد حسينم كو؟
نشانش داد زينب پارهٔ پيراهن اورا

اگرچيزي جز اين مي‌ماند از عباس، مي‌دادند
فقط دادند دستش تكه تكه جوشن او را

عمود آهنين، تير سه شعبه، نه نه اينها نه
فقط شرم از رباب انداخت بين خون تن او را

رباب از در كه مي‌آمد دل ام‌البنين مي‌ريخت
غم لالايي‌اش مي‌برد بالا شيون او را

«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»

@alekasa_14

محفل شعر و سبک آل کساء

14 Dec, 20:18


#حضرت_ام‌البنین سلام‌الله‌علیها
#مرثیه
#علیرضا_قاسمی

خداحافظ ای چشم گریان چو ابر
خداحافظ ای چار تصویر قبر

خداحافظ ای خاک‌های بقیع
شب و روز محنت‌فزای بقیع

خداحافظ ای غنچۀ یاس من
الا حاصل عمرِ عبّاس من

پریشان و دلتنگ و جان بر لبم
دم واپسین در غم زینبم

دلی داغ و اندوه و ماتم همه
روم نزد بانوی خود فاطمه

که چون قطره وصلم به دریا کند
کنیزی من را هم امضا کند

«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»

@alekasa_14

محفل شعر و سبک آل کساء

14 Dec, 20:17


#حضرت_ام‌البنین سلام‌الله‌علیها
#مرثیه
#علیرضا_قاسمی

لطف تو بود شد پسرم یاورت حسین
فرقش عمود خورد فدای سرت حسین

پیش تو آخرین نفسش را کشید و رفت
با تو که بود در نفس آخرت حسین؟!

مادر نداشتی که کند گریه در عزات
من زار می‌زنم عوض مادرت حسین

من مقتل تو را نشنیدم، که دیده‌ام
در گیسوان زینب غم پرورت حسین

باور نمی‌کنم که دو ساعت پس از وداع
حتی نمی‌شناخت تو را خواهرت حسین

باور نمی‌کنم که همان کهنه پیرهن
بیرون شد آخر از بدن اطهرت حسین

باور نمی‌کنم که ز ضرب سم ستور
تاب کفن نداشت دگر پیکرت حسین

آنقدر مادرانه نشستم به راه تو
شاید بگویم و نشود باورت حسین

با یک جهان امید، لباس دو سالگی
می‌بافتم برای علی اصغرت حسین

عباس با رباب نشد روبرو ولی
من ماندم و خجالتم از همسرت حسین

می‌رفت خون ز جسمت و می‌گفتی العطش
ای من فدای ناله بی جوهرت حسین

نزد تو گر شفاعت من هست معتبر
حاجت روا رَواد «فقیر» از درت حسین

«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»

@alekasa_14

محفل شعر و سبک آل کساء

14 Dec, 20:13


‍ #حضرت_ام‌البنین سلام‌الله‌علیها
#علی‌اکبر_مروج‌الاسلام

نگوید کس دگر امّ‌البنینم
که من همواره با محنت قرینم

بُدَم امُّ‌البنین روزی که بودی
به سر سایه امیرالمؤمنینم

مرا امّ‌البنین گفتند زان رو
پسرها داشتم زان شاه دینم

جوانان هر یکی چون ماه تابان
بُدَندی در یسار و در یمینم

به نام، عبدالله و عثمان و جعفر
دگر عبّاس، آن درِّ ثمینم

ولی امروز بی‌بال و پر هستم
نه فرزندان و نه سلطان دینم

مرا امّ‌البنین هر کس که خواند
کنم یاد از بنین نازنینم

به خاطر آیدم زان مه‌جبینان
فتد از فرط غم چین بر جبینم

چو قطع دست عبّاسم کنم یاد
برآید از دل، آهِ آتشینم

عمود آهنین و فرق عبّاس
زند صد شعله بر قلب حزینم

«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»

@alekasa_14

محفل شعر و سبک آل کساء

14 Dec, 20:10


‍ #حضرت_ام‌البنین سلام‌الله‌علیها
#محسن_عربخالقی

این آخر عمری دلم باور ندارد
هفت آسمان من یکی اختر ندارد

دیروز من را باغ هجده لاله‌ای بود
امروز با غم هیچ برگ و بر ندارد

ای کاش دستی که بهارم را خزان کرد
یک لحظه سر از خاک ذلّت برندارد

من که نمردم چشم‌هایم تا قیامت
گرید بر آب لب تشنه که مادر ندارد

گهوارۀ غارت زده، آغوش خالی
یعنی ربابی که علی اصغر ندارد

آخر که گفته خنده می‌باشد جواب
اندوه شاهی که دگر لشگر ندارد

ای نامسلمانان سر بر نیزه رفته
بردن کنار محمل خواهر ندارد

گفتند از صد سرو در خاک آرمیده
از سرو من کس قبر کوچکتر ندارد

گفتند عمودی ابروانش را شکسته
این روضه را اصلاً دلم باور ندارد

«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»

@alekasa_14

محفل شعر و سبک آل کساء

14 Dec, 19:55


‍ #حضرت_ام‌البنین سلام‌الله‌علیها
#مرضیه_عاطفی

پسرهای مرا کشتند! دیگر-
مسلمانان مرا مادر نخوانید
پریشانم پریشانم پریشان
مرا أم البنین دیگر نخوانید

شنیدم دستِ عباسم قلم شد
به خاک افتاد با پیشانی از زین
بشیر از کربلا آورده سوغات
برایم صد هزاران داغِ سنگین

دلم آشوب شد، قلبم تکان خورد
شد آن لحظه که مَشکش تیرباران
حلالم کن شدم شرمندهٔ تو
علیِ مرتضی ای شاه مردان

شنیدم قامتش شد إزباً إربا
میانِ روضه می‌میرم بزودی
چه بد کشتندعلیِ اکبرم را
اگر دردم یکی بودی چه بودی

بمیرم! ضربه‌هایِ کُندِ خنجر
دلیل گریهٔ چشم ترم شد
حسینم عاقبت لب تشنه جان داد
فلک دیدی چه خاکی بر سرم شد

دلش آشفته شد؛ شد بی برادر
فدای زینبم تنهایِ تنها...
لب گودال، آن لحظه که می‌خوانْد
گلی گم کرده‌ام می‌جویم او را

کنار پیکرِ بی سر، گمانم
چنین گفته‌ست بی‌صبرانه، ممتد
من از درمان و درد و وصل و هجران
پسندم آنچه را جانان پسندد

نبودم تا ببوسم صورتش را
شنیدم داشته حالِ وخیمی
رقیه سخت سیلی خورده از زجر
یتیمی درد بی درمان یتیمی

منِ أم البنین را پیر کرده
غم ِطفلِ رباب و اینکه شبها-
-میان خواب میگوید عزیزم...
لالالالا لالالالا لالالا!

«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»

@alekasa_14

محفل شعر و سبک آل کساء

13 Dec, 04:10


‍ #حضرت_ام‌البنین سلام‌الله‌علیها
#شور
#عماد_علی_اکبری

ای بالاترین / عباس آفرین
نخ‌ِ چادر نمازت حبل‌المتین
در مدح شما / بَس باشه همین
که ابالحسن شده با تو همنشین

خورشید خونه‌ی مولا
ای بانوی کلابیه
بعد از غروب عاشورا
خونَت شده حسینیه

ای مادر ادب / ای مادر وفا
مقصود جمله‌ی یا من اسمه دوا
عمریه مادرم / خونده تو گوش من
حاجاتتو فقط از ام‌البنین بخواه

یا ام البنین

▪️▪️▪️▪️▪️

با عشق و وفا / در راه خدا
همه زندگیت شده وقف کربلا
حکمت داره که / میگیره گدا
مزد فاطمیه رو از دست شما

نذر نگاه تو کردم
روزای رفتمو بانو
هر شنبه از تو میگیرم
روزی هفتمو بانو

لطف تو بی حده / حالم اگه بده
اوصاف تو میون زن‌ ها سرآمده
به به چه منصبی / که بعد فاطمه
زینب تو رو یه عمری مادر صدا زده

«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»

@alekasa_14
@nohe_khoshdel

محفل شعر و سبک آل کساء

13 Dec, 03:56


#حضرت_زینب سلام‌الله‌علیها
#حضرت_ام‌البنین سلام‌الله‌علیها
#تاریخ_مقتل

🩸ای امّ البنين! مصیبت‌های سنگین، زينب را پیر کرده است ...

در نقلی آمده است:
وقتی که حضرت زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها به مدینه رسیدند، به خانه برادرشان حضرت سیدالشهدا علیه‌السـلام آمدند.

📋 لا تَكادُ تَحمِلُها رِجْلاها
▪️دیگر از شدت غصه، زانوان حضرت، یارای حرکت نداشت.

🥀 در آن هنگام، حضرت ام البنین علیهاالسلام آمدند و زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها را در آغوش گرفتند و فریاد و ناله میزدند که:  وَا وَلَداه... وا حسيناه...

🥀 بعد از آنکه کمی آرام گرفتند، ام‌البنین علیهاالسلام اشک ها را از روی صورت مبارک زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها پاک نمودند و ناگهان بغض، راه گلویش را بست و گریه‌اش دوباره جاری شد و عرضه داشت:

📋 سَيّدَتي يا زينبُ! أراكِ وقد ضَعُفَ بَدنَكِ و أصفَرَّ وَجهَكِ، وأسرَعَ الشيبُ إلىٰ رَأسِكِ؟!
▪️ای سروَر من! ای زینب کبری! شما را در حالی می‌بینم که بدنتان ضعیف گشته و روی مبارکتان زرد شده است. چه زود مویتان سفید گشته و پیری به سراغ تان آمده است؟!

🥀 زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها که توان صحبت کردن را نداشتند و کلمات از حلقوم مبارکشان بالا نمی‌آمد، خطاب به حضرت ام البنین عليهاالسلام فرمودند:

📋 لَقَد شَیَّبَتْنِی المَصَائِب.
▪️مصیبت های سنگینی که دیدم، مرا پیر کرده است...

📚المجالس الشجیه،تاج‌الدین، ص ۷۵

«اللّهُمَّ عَجِّل لوَلیِّک‌َالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»

@alekasa_14

محفل شعر و سبک آل کساء

02 Dec, 03:45


#حضرت_زهرا سلام‌الله‌علیها
#احراق_بیت
#حسن_شیرزاد

روزی که فکر فتنه فریب و گناه بود
از فرط دود کوچه چنان شب سیاه بود

یک سوی در جسارت فریادهای زشت
یک سو غریبی و غم و اندوه و آه بود

کار جهان رسید به آنجا که پشت در
رعیت به فکر بستن دستان شاه بود

شاهی که تکیه گاه جهان بود از ازل
حالا میان معرکه بی تکیه‌گاه بود

این حرف ساده نیست از آن ساده نگذریم
پشت و پناه اهل جهان بی‌پناه بود

خون ستاره بود که می‌ریخت بر زمین
چشمان آفتاب هراسان ماه بود

باید که جان سپرد از این درد بی شمار
ریحانهٔ بهشت علی پا به ماه بود

«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»

@alekasa_14

محفل شعر و سبک آل کساء

28 Nov, 08:25


#حضرت_زهرا سلام‌الله‌علیها
#احراق_بیت
#بردیا_محمدی

سوختن را به عِینه معنا کرد
آنچه با یاس ، هُرمِ گرما کرد

بانویی بی‌پناه و چل نامَرد…
قتلگاهی شلوغ برپا کرد

صدف افتاد..،گوهرش افتاد
نسلِ سادات لطمه پیدا کرد

کاش می شد دروغ روضه نوشت:
چکمه با چادرش مُدارا کرد

تازیانه دخیلِ بالَش شد
مرگِ خود را از او تقاضا کرد

آه! مانندِ یک شَبَح‌شُدَنَش
وضعِ این جسم را معما کرد

فاطمه سِرِّ خَلقِ عالم بود…
راز را میخِ داغ افشا کرد

تا ابد هیچکس نمی فهمد
آنچه مسمار با دل ما کرد

«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»

@alekasa_14

محفل شعر و سبک آل کساء

24 Nov, 07:58


‍ #حضرت_زهرا سلام‌‌الله‌علیها
#زبان‌حال_مولا_با_بی‌بی علیهماالسلام
#وداع
#زمینه 
#مهدی_کامیاب

سهم علی، ازتو ازاین زندگی کم بوده
دردعلی، از غم این صورت کبوده
جون علی،(نرو که حالا واسه رفتن زوده)۲

با گریه، منو همخونه نکن،(گریه نکن)۲
خونمو زهرا ویررونه نکن،(گریه نکن)۲

زهرا جان ای ماه و مهتابِ علی
میبینی ازغصه ات بی تابِ علی
کاش میشد، بهم میگفتی
همش خوابِ علی

(زهراجان)۴

**

فاطمه جان،جای توکه میون این بسترنیست
فاطمه جان،حال من از حال توکه بهترنیست
فاطمه جان,(ببین که حیدردیگه اون حیدرنیست)۲

از وقتی، که زمین افتادی(من شرمندم)۲
پشت در،واسه من جون دادی(من شرمندم)۲

هرچی بودهرچی شد تقصیرمنه
این غصه این ماتم تقدیر منه
می میرم،ازاین بغضی که
گلوگیرمنه

(زهراجان)۴

«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»

@alekasa_14

محفل شعر و سبک آل کساء

24 Nov, 07:42


‍ #حضرت_زهرا سلام‌‌الله‌علیها
#امام_عصر علیه‌السلام
#توسل
#زمینه #پیش_زمینه
#علی_سلطانی

شبای فاطمیه _ دوباره واسه نوکری صِدام کردی
چیزی ندارم اما
خالیه دستم اما_ به آبروی مادرت نِگام کردی (۲)

میخونم توی روضه‌ها
«عجّل لِولیّــک الفرج»
یاالله بِحق الزّهرا   
«عجّل لِولیّــک الفرج »

ای روضه‌خوان داغ مدینه
بیا آقا بیا آقا
ای مرهم جراحت سینه
بیا آقا بیا آقا
یا صاحب الزمان


«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»

@alekasa_14

محفل شعر و سبک آل کساء

24 Nov, 06:30


‍ #حضرت_زهرا سلام‌‌الله‌علیها
#امام_عصر علیه‌السلام
#توسل
#زمزمه
#جواد_هاشمی_تربت

نمی‌دانم کی تو جلوه نمایی
کدامین جمعه ز پرده درآیی
شب هجران کی به سر آید؟
نگارم کی از سفر آید؟
اباصالح یا اباصالح

سلام ما بر قیام و قعودت!
سلام ما بر رکوع و سجودت!
سلام ما بر نماز شبت!
به اشک چشم و به خال لبت
اباصالح یا اباصالح

مدینه چشم‌انتظار تو باشد
دل مادر بی‌قرار تو باشد
تجلّی کن ای فروغ جلی!
قسم بر زهرا! قسم به علی!
اباصالح یا اباصالح

تویی مرهم بر جراحت سینه
گذر کن از کوچه‌های مدینه
ببین مادر گشته نقش زمین
ببین حیدر مانده خانه‌نشین
اباصالح یا اباصالح

«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»

@alekasa_14

محفل شعر و سبک آل کساء

24 Nov, 06:20


‍ #حضرت_زهرا سلام‌‌الله‌علیها
#زبان‌حال_مولا_با_بی‌بی علیهماالسلام
#وداع
#نوحه
#علی_سلطانی

نرو ای جواب سلام حیدر
تویی شمشیر در نیام حیدر

بهر شفایت گرم ، امن یجیبم زهرا
دو چشم خود را واکن ، ببین غریبم زهرا

یافاطمه یازهرا  یافاطمه یازهرا

**

اهل این مدینه بدند زهرا
چون به حق پشت پا زدند زهرا

غدیر را دیدند و، تمام حاشا کردند
تو را زدند کافران ، همه تماشا کردند

یافاطمه یازهرا  یافاطمه یازهرا

***

کار زینبت اشک و آه و ناله است
نرو که او هنوز سه چهار ساله است

شب فراق را اگر ، سحر نباشد سخت است
دختر عروس که شود ، مادر نباشد سخت است

یا فاطمه یا زهرا  یافاطمه یازهرا

***
گفتی إبکنی فأبک للیتامی
گریه کن برای حسینم اما

امان ز روزی که کمر ، به قتل او می‌بندند
همین که میخورد زمین ، به حال او می‌خندند

واویلا علی الحسین واویلا علی الحسین


«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»

@alekasa_14

محفل شعر و سبک آل کساء

24 Nov, 06:13


‍ #حضرت_زهرا سلام‌‌الله‌علیها
#احراق_بیت
#زمینه
#عباس_قلعه

روضه سنگینه
داره زینب این مصیبتارو می بینه
روضه جانسوزه
همه جای خونه بین شعله میسوزه
مادر افتاده
چه خبر شده صدا صدای فریاده
نه فقط دیوار
حتی غرقه خونِ هم چادر و هم مسمار

مادر و کُشت
طوری زد دختر پیغمبرو کُشت
پیش چشمای علی کوثر و کُشت
همهٔ دلخوشیه حیدر و کُشت
مادر و کشت

در افتاد ، مادر افتاد ، (باسر افتاد)۲
در افتاد ، دلخوشیه ، (حیدر افتاد)۲

«وای ، مادرم وای»
***

روضه دلگیره
طوری با لگد زدن که داره می میره
پشت در تنها
مونده توو شلوغلیا به زیر دست و پا
زخمیه بازوش
داره خون میچکه از جراحت پهلوش
خیلی بی تابه
روی خاک کوچه هِی میریزه خونابه

سینه شکست
نفسای مادرو مغیره بست
بد زده مادر و نانجیب پست
مونده روی صورتش جای یه دست
سینه شکست

سپر شد ، خون جگر شد ،( بی پسر شد)۲
سپر شد ، تاکه قنفذ ، (حمله ور شد)۲

«وای ، مادرم وای»


«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»

@alekasa_14

محفل شعر و سبک آل کساء

24 Nov, 06:04


‍ #حضرت_زهرا سلام‌‌الله‌علیها
#احراق_بیت
#زمینه #زمزمه
#علی_علی_بیگی

پشت این در یه روزی غوغا شد
دود آتیش از کوچه پیدا شد
می دیدم که مادرم تنها شد

زمین خورد و لگد شد چادر مادر
چی آورده سرش این میخ تیز در
چه دردایی کشیده بعد پیغمبر

ای وای مادر ای وای مادر

**

می شِکوندن با غلاف بازوشو
چکمه هاشون میزدن پهلوشو
زخمی کرده سیلی شون ابروشو

خودم دیدم که مادر دست به دیواره
روی خاکا چشاش ابریه میباره
میخواد پاشه ولی زخماش نمیزاره

ای وای مادر ای وای مادر


«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»

@alekasa_14

محفل شعر و سبک آل کساء

20 Nov, 07:38


‍ #حضرت_زهرا سلام‌‌الله‌علیها
#مصائب_بعد_از_شهادت
#واحد

رفتی و اشکامون دیگه بند نمیاد
روی لبامون دیگه لبخند نمیاد
خیلی دلم تنگه برای دیدنت
مگه مادر به خواب فرزند نمیاد؟

یه شب بیا به خواب من
باز موهامو شونه بزن
آب بده بازم به حسین
قرآن بخون برا حسن

«وای مادرم، وای مادرم»
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بی‌تو شده دنیا برام مثل قفس
بی‌تو فضای خونه‌مون اشکه و بس
هق‌هق گریۀ حسین قطع نمی‌شه
دم می‌گیره حسن برات تو هر نفس

مادر فدای غربتت
سخته چقدر مصیبتت
شبا میایم غریبونه
سر می‌ذاریم رو تربتت

«وای مادرم، وای مادرم»


«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»

@alekasa_14

محفل شعر و سبک آل کساء

19 Nov, 07:21


#حضرت_زهرا سلام‌الله‌علیها
#مدح_و_منقبت

و حُبُّها مِنَ الصِّفات العالیة
علیه دارتِ القرون الخالیة

«دوستی او از صفات ارزنده است، و قرنهای گذشته بر محور او چرخیده است .»

#رسول_اکرم صلی الله علیه و آله:
«وَ لَوْ كانَ الْحُسْنُ هَيْئَةً [شخصاً] لَكانَتْ فاطِمَةَ، بَلْ هِيَ اَعْظَمُ. اِنَّ فاطِمَةَ اِبْنَتي خَيْرُ اَهْلِ الأَرْضِ عُنْصُراً، شَرَفاً، وَ كَرَماً»؛

اگر نيكويي و زيبايي را منظري بود، جز به شكل فاطمة نمي‌بود، بلكه بايد گفت فاطمة برتر از نيكويي و حسن است . دخترم فاطمه بهترين زمينيان از جهت اصل و شرافت و بزرگواري است.

قال الصادق علیه‌السلام:
إِنمَا سُمِّیتْ فَاطِمَةَ لِأَنَّ الْخلْقَ فطِمُوا عَنْ مَعْرِفَتِهَا؛

#امام_صادق علیه‌السلام:
همانا فاطمه، فاطمه نامیده شد؛ چراکه خلق از شناخت و معرفت او بریده شده اند

«اللّهُمَّ عَجِّل لوَلیِّک‌َالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»

@alekasa_14

محفل شعر و سبک آل کساء

19 Nov, 06:38


#حضرت_زهرا سلام‌الله‌علیها
#احراق_بیت
#محمدجواد_غفورزاده

خانۀ آسمانی خورشید
خانۀ روشن ستاره و ماه
خانۀ وحی، خانۀ قرآن
خانۀ «انّما یُریدُ الله»

از همین خانه تا ابد جاری‌ست
چشمۀ فیض، چشمۀ احسان
سایبانِ معطّرِ این جاست
سورۀ «هل أتی علی الانسان»

یاس یاسین که با دعای پدر
آیۀ نور بود تن‌پوشش
داشت دستی به دستۀ دستاس
دست دیگر گلی در آغوشش

رفت خورشید وحی و آمد شب
سر نزد از ستاره سوسویی
صبح از کوچۀ‌ بنی‌هاشم
شد بلند آتش و هیاهویی

دیدم آن روز صبح منظره‌ای
که به خود مثل بید لرزیدم
آتشم زد شرار دل وقتی
شعله‌ها را به چشم خود دیدم

در همان آستانه‌ای کز عرش
قدسیان را به آن نظرها بود
اشک چشم ستارگان می‌ریخت
بین دیوار و در خبرها بود

من به حسرت نگاه می‌کردم
باغ گل را میان آتش و دود
جز خدا هیچ‌کس نمی‌داند
که چه آمد به روز یاس کبود

با همان دست عافیت‌پرور
که پرستاری پدر می‌کرد
از امام زمان خود یاری
در هیاهوی پشت در می‌کرد

هیزم آوردن، آتش افروزی
سهم هر رهگذر نبود ای کاش
خبر ناشنیده بسیار است
خبر میخ در نبود ای کاش

دست خورشید را که می‌بستند
شرح این ماجرا کبابم کرد
آنچه پشت در اتّفاق افتاد
طفلم امّا ز غصّه آبم کرد

«اللّهُمَّ عَجِّل لوَلیِّک‌َالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»

@alekasa_14

محفل شعر و سبک آل کساء

13 Nov, 16:50


‍ #حضرت_زهرا سلام‌الله‌علیها
#بستر
#زمینه
#حمید_رمی

این قصه رو تازیونه میدونه
در و دیوار خونه میدونه
کسی چه میدونه چیه غصه
گریه‌های شبونه میدونه

مادر از درد، عرق سرد میکنه
از طرز استراحتش
معلومه پهلوش درد میکنه

تا میخوابه، این شبای آخریش
زخمِ رو ابروش وا میشه
خونی میشه بازم رو سریش

همهٔ دغدغه‌ش اینه
علی نبینه زخم صورتو
درداشو ریخته تو خودش
خدا میبینی غیرتو

مادر مهربون من

****

در سوخته از آتیش دل مادر
داره یه دل پر گله مادر
غریبی یعنی اینکه روز و شب
جلو چشمه قاتل مادر

غربت یعنی فاطمهٔ بی علی
که پشت در اون دومی
همدست بشه با اولی

غربت یعنی علیه بی فاطمه
یعنی که دستت بسته شه
به زور جلو چشم همه

علی حلال کنی منو
آخه نشد ببینی بچتو
مادر حلالیت میخواد
خدا میبینی غیرتو

مادر مهربون من

****

یاس علی زخمی از تبر داره
فقط حسنه که خبر داره
مادر امروزم تیمم کرد
آخه آب براش ضرر داره

میشه حساس صورتی که نیلیه
هرچی داره درد میکشه
زیر سر اون سیلیه

لعنت بر اون دستایی که بی هوا
بالا اومد تو کوچه‌ها
مادرمو کشت بی صدا

خاکیه چادرش ولی
رها نکرده این امانتو
خاکیه اما محکمه
خدا میبینی غیرتو

مادر مهربون من


«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»

@alekasa_14

محفل شعر و سبک آل کساء

13 Nov, 16:27


‍ #حضرت_زهرا سلام‌الله‌علیها
#تدفین_شبانه
#مصائب_بعد_از_شهادت
#زمینه

شرار سینه‌ها از آه سرده
نفس توو سینه‌ام درگیر درده
خدا زیر بغل‌هام و گرفته
ببین داغ تو با حیدر چه کرده
حیدر حیرونت عالم گریونت
تنها شدم زهرا جونم قربونت

*

بساط گریه امشب جوره جوره
از امشب خونه بی تو سوت وکوره
خودت جای علی  پیش یتیمات
چه جوری این همه خونو  بشوره
چشمام میسوزه دستام میلرزه
پیش تو و تابوت پاهام میلرزه
حیدر حیرونت عالم گریونت
تنها شدم زهرا جونم قربونت

*

ببار بارون که بی زهرا ببارم
عصام میشه از امشب ذوالفِقارم
برا مهر نماز زینبمون
یه مشت از خاک قبرت رو میارم
چشمامون خونِ روضه میخونه
رو شونه سلمان میام تا خونه
حیدر حیرونت عالم گریونت
تنها شدم زهرا جونم قربونت

*

حسینت چشم بی تاب و آورده
سر خاک تو سیلاب و آورده
به امیدی که پاشی آب بیاری
یه ظرف خالیِ آب آورده
بدجور بیحالِ تا صبح مینالِ
خاک مزار توست یا که گودالِ
حیدر حیرونت عالم گریونت
تنها شدم زهرا جونم قربونت

*

تو رفتی حال قلب من خرابه
خوشی بعد از تو واسه من سرابه
حسین دیگه رمق تو پاش نداره
دلم واسه حسین تو کبابه
رفتی از پیشم دارم آب میشم
چادر نماز تو زده آتیشم

*

روزا گریون شبا هم بی قراره
ببین زینب دیگه آروم نداره
حسین آروم نمیشه بعد غسلت
نمیدونی چه حال و روزی داره
یک روز تو گودال وقتی رفت از حال
جسمش رو میبینی داره میشه پامال


«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»

@alekasa_14

محفل شعر و سبک آل کساء

13 Nov, 16:07


#حضرت_زهرا سلام‌الله‌علیها
#وداع
#زمزمه

براتون باز نون تازه پختم
دل‌آشوبِ من و پهلوم نباشید
میخوام فردایِ تشییع جنازه
تو خونه نون تازه داشته باشيد

دلم میخواد حسن قرآن بخونه
تو وقتایی که خونه سوت و کوره
سپردم فضه رو وقتی که خوابین
بره خونِ رو دیوارو بشوره

دلم شورِ حسن رو میزنه، آه
بمیرم کوه صبره، کوه درده
تا خوابم میبره میره تو کوچه
همش دنبال گوشواره میگرده

تو کوچه، سیلی از نامرد خوردم
تو کوچه دست بچهَ‌م رو کشیدن
شماها میشنوید اما حسن دید
شنیدن کِی بود مانند دیدن

«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»

@alekasa_14

محفل شعر و سبک آل کساء

13 Nov, 10:43


#حضرت_زهرا سلام‌الله‌علیها
#مصائب_بعد_از_شهادت
#مرضیه_عاطفی

قاری حسین و گریه کنِ فاطمه؛ خداست
در خانهٔ علی چه عزاخانه‌ای به پاست

جانم فدایِ مجلسِ ختمی غریب که
مهمان ندارد و پُر از اندوهِ بیصداست

حتی دری که سوخته، مرثیه‌خوان شده
با اشک، همنشین شده و صاحبِ عزاست

شاید حسن به زینبِ آشفته‌حال گفت:
گریه نکن! که رفتنِ مادر خودش شفاست

در شهر؛ یک نفر به علی تسلیت نگفت
این رسم ناسپاسیِ دنیایِ بی وفاست

زهرا کجاست؟! تا که ببیند هنوز هم
ردّ طناب، دورِ دو دستانِ مرتضاست

حرفش نداشت هیچ خریدار بعد از این*
سنگِ صبورِ روز و شبِ مرتضی کجاست؟!

مادر کجاست؟ تا بشود حالِ خانه خوب
مادر که نیست، خانه نفس‌گیر و بی صفاست

عالم عزا گرفته برایش ولی بدان
صدّیقة الشهیده؛ عزادارِ نینواست

قلبش هنوز می‌شود آرام با حسین
آرامگاهِ مادرِ سادات؛ کربلاست

هر روزِ هفته؛ بر لبِ گودالِ قتلگاه
گریانِ پیکری ست که مابینِ بوریاست!

* وَكَانَ لِعَلِيٍّ وَجْهٌ مِنَ النَّاسِ حَيَاةَ فَاطِمَةَ؛ فَلَمَّا تُوُفِّيَتْ فَاطِمَةُ انْصَرَفَتْ وُجُوهُ النَّاسِ عَنْ عَلِيٍّ
تا فاطمه زنده بود، مردم به امیرالمؤمنین علی(ع) روی خوش نشان می‌دادند؛ پس با وفات [شهادت] فاطمه(س) [مردم] به او پشت کردند.
📚 صحیح بخاری، ج۴، ص۱۵۴۹

«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»

@alekasa_14

محفل شعر و سبک آل کساء

13 Nov, 10:00


#حضرت_زهرا سلام‌الله‌علیها
#امام_حسن_مجتبی علیه‌السلام
#کوچه

ابری رسید و ماه تو را ناپدید کرد
داغی رسید و سروِ تو را مثل بید کرد

الماس ریزه‌ها جگرت را بهم زدند
اما تو را مصیبت کوچه شهید کرد

حرفی بزن به موی سفیدت قسم بگو
با روزِ تو چه سایهٔ دستی پلید کرد

یا رب نصیب هیچ غریبی دگر مکن
داغی که گیسوانِ حسن را سفید کرد

با صد امید حامی مادر شدم ولی
آن نانجیب امید مرا نا امید کرد

«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»

@alekasa_14

محفل شعر و سبک آل کساء

13 Nov, 09:57


#حضرت_زهرا سلام‌الله‌علیها
#تاریخ_مقتل
#مصائب_بعد_از_شهادت

🩸با شنیدنِ خبر شهادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها، چه حالی به امیرالمؤمنین علیه‌السلام دست داد...

کسی که زبان بشر از وصف قوّت و قدرتش، عاجز است، با شنیدن خبر شهادت بانوی خانه‌اش، حالاتی به او دست داد که دل سنگ را به آتش می‌کشد...

🥀 ناله‌اش، مدینه را فرا گرفت...

📋 لَمّا قُبِضَتْ فاطمُة عليهاالسّلام،جَزعَ عَليٌّ عليه‌السّلام جَزَعًا شَديدًا و اشتَدَّ بُكاؤُهُ و ظَهَرَ أنينُهُ و حَنينُه.
▪️وقتی که خبر شهادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها به مولا علی علیه‌السلام رسید، آن حضرت به شدت بی‌تابی کرد و می‌گریست؛ آه و ناله‌اش همه‌جا را فراگرفت.(۱)

؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛

🥀 از هوش رفت و آب به صورتش پاشیدند...

📋... ثُمَّ أَخْبَرَا عَلِیّاً وَ هُوَ فِی الْمَسْجِدِ فَغُشِیَ عَلَیْهِ حَتَّی رُشَّ عَلَیْهِ الْمَاءُ ثُمَّ أَفَاقَ
▪️حسنین علیهماالسلام دوان دوان به سمت مسجد آمدند و خبر شهادت مادرشان را به امیرالمومنین علیه‌السلام دادند؛ در این هنگام مولا علی علیه‌السلام از هوش رفت تا اینکه آب بر صورت آن حضرت ریختند و به هوش آمد.(۲)

؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛

🥀 با صورت به زمین خورد...

📋 فَوَقَعَ عَلِیٌّ علیه‌السلام عَلَی وَجْهِهِ یَقُولُ بِمَنِ الْعَزَاءُ یَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ کُنْتُ بِکِ أَتَعَزَّی فَفِیمَ الْعَزَاءُ مِنْ بَعْدِکِ؟!
▪️حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السّلام پس از شنیدن این خبر جانگداز، اختیار زانوان و دستانش را از دست داد و با صورت به روی زمین افتاد و فرمود: «ای دختر محمّد صلی‌الله‌علیه‌وآله! من غم و اندوه خود را بعد از تو به که بگویم؟ من درد دل‌های خود را برای تو می‌گفتم و آرام می‌شدم. اکنون برای چه کسی درد دل کنم؟! (۳)

من علی‌ام که خدا قبله‌نما ساخت مرا
جز خدا و نبی و فاطمه نشناخت مرا
من که یکباره در از قلعه‌ی خیبر کندم
داغ زهرا به خدا از نفس انداخت مرا ...

📚(۱)مروج الذهب،ج٢ ص٢٩١
📚(۲)بحارالانوار ج۴۳ ص۲۱۳
📚(۳)بحارالانوار ج۴۳ ص١٨٧

«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»

@alekasa_14

محفل شعر و سبک آل کساء

13 Nov, 09:55


#حضرت_زهرا سلام‌الله‌علیها
#تاریخ_مقتل
#مصائب_بعد_از_شهادت

🩸مادرجان! با حسینت حرف بزن! که قلب او دارد از هم می‌پاشد...

در نقل‌ها آمده است:
وقتی که أسماء بر بالای جسم مطهر و بی‌جان صدیقه کبری سلام‌اللّه‌علیها مشغول گریه و بی‌تابی بود، امام حسن و امام حسین علیهماالسلام وارد خانه شدند؛

📋 فأقبَلَتْ إلَيهما أسماءُ و أجْلَسَتْهما و أحضَرَتْ لَهُما طَعاماً، فقالا: يا أسماء،هَل رَأيتَنا نأكُلُ مِن غَيرِ أمّنا؟
▪️اسماء از اتاق بیرون آمد و آن دو را نشاند و برایشان یک غذایی فراهم آورد؛ اما امام حسن و امام حسین علیهماالسلام فرمودند: ای أسماء! تا به حال دیده‌ای ما بدون مادرمان غذایی بخوریم؟!

🥀 اسماء گفت: مادرتان خوابیده است. اما حسنین علیهماالسلام فرمودند:

📋 یَا أَسْمَاءُ مَا یُنِیمُ أُمَّنَا فِی هَذِهِ السَّاعَةِ
▪️ای أسماء! مادر ما در این ساعت نمی‌خوابد!

📋 فَقالا: يٰا أسماء،ما حٰالُ اُمِّنا؟ فَلَم تَتَمالَك مِنَ البُكاء... و خَمَشَتْ وَجهَها.
▪️حسنین علیهماالسلام فرمودند: اسماء! حال مادرمان چگونه است ؟! در این بود که دیگر اسماء نتوانست جلوی خودش را بگیرد؛ شروع به گریه کرد و صورت خودش را خراشید.

📋 و‌ قَالَتْ یَا ابْنَیْ رَسُولِ اللَّهِ لَیْسَتْ أُمُّکُمَا نَائِمَةً قَدْ فَارَقَتِ الدُّنْیَا
▪️سپس اسماء گفت: ای پسران رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله! مادرتان نخوابیده؛ بلکه از دنیا رفته است!

📋 فبَكيٰا و دَخَلٰا عَلَيها فَوَقَعَ عَلَیْهَا الْحَسَنُ یُقَبِّلُهَا مَرَّةً وَ یَقُولُ یَا أُمَّاهْ کَلِّمِینِی قَبْلَ أَنْ تُفَارِقَ رُوحِی بَدَنِی
▪️حسنین علیهماالسلام با شنیدن این جمله به گریه افتادند و وارد اتاق شدند؛ امام حسن علیه‌السلام خود را به مادر انداخت و آن بدن مطهر را می‌بوسید و می‌فرمود: مادرجان! قبل از آنکه روح از بدنم جدا شود با من حرف بزن!

📋 و أَقْبَلَ الْحُسَیْنُ یُقَبِّلُ رِجْلَهَا وَ یَقُولُ یَا أُمَّاهْ أَنَا ابْنُکِ الْحُسَیْنُ کَلِّمِینِی قَبْلَ أَنْ یَتَصَدَّعَ قَلْبِی فَأَمُوتَ
▪️إمام حسین علیه‌السلام نیز آمد و پای مادر را می‌بوسید و می‌فرمود: مادرجان! منم؛ پسرت حسین! پیش از آنکه قلبم از هم بپاشد با من حرف بزن!

برگرفته از:
📚بحارالانوار، ج۴۳ ص۱۸۷
📚الكوكب الدُّريّ،حائری، ج۱ ص٢٥١
📚وفاة فاطمة الزهرا علیهاالسلام،بحرانی، ص۶۷

«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»

@alekasa_14

محفل شعر و سبک آل کساء

13 Nov, 09:53


#حضرت_زهرا سلام‌الله‌علیها
#تاریخ_مقتل
#مصائب_بعد_از_شهادت

🩸ای عمّار! دست روی دلم مگذار ... تازه فهمیدم «مصیبت» یعنی چه؟!

در نقل‌ها آمده است:

🥀 وقتی که امیرالمومنین علیه‌السلام، فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها را به خاک سپرد، به خانه برگشت و چند روز از خانه بیرون نیامد و در داغ فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها عزاداری می‌نمود.

🥀 برخی از خواصّ (سلمان و ابوذر و مقداد و...) نگران حال مولا شدند و به جناب عمار یاسر گفتند: به خانه امیرالمؤمنین علیه‌السلام برو و خبری از آن حضرت برای ما بیاور!

🥀 عمار گوید: من به سمت خانه مولا رفته و دقّ الباب کرده و وارد خانه شدم.

📋 فَوَجَدتُُه جالسًا فی بَیتِهِ و مَعَه وَلَداهُ الحَسنُ و الحُسین علیهم‌السّلام و هُوَ مَعَ ذٰلکَ یَبکِی
▪️تا که وارد شدم، دیدم مولا علی علیه‌السلام زانوی غم بغل گرفته و حسنین علیهماالسلام دو طرف آن حضرت نشستند و او گریه می‌کند.

🥀 عمار گوید: جلو رفته و سلام دادم و ساعتی در مقابل آن حضرت نشستم؛ سپس عرضه داشتم: اجازه می‌دهید سخنی را بگویم یا که ساکت بمانم؟ مولا علی علیه‌السلام به من فرمود: سخن بگو!

🥀 عرضه داشتم: برای چه است که شما ما را امر به صبر در مصائب می‌کنید اما خودتان
اینگونه بی‌تاب شده‌اید؟! در اینجا بود که امیرالمؤمنین علیه‌السلام به من فرمودند:

📋 یا عمّار إنّ العَزاءَ عَن مِثلِ مَن فَقَدتُهُ لَعزیزٌ...
▪️ای عمار! آرام شدن از داغ کسی که من او را از دست دادم، خیلی سخت است!

📋 فََو اللّه یا عمّار ما أحسَستُ بِوَجَعِ المُصیبةِ إلاّ بِوفاتِها و ما أحسَستُ بِألَمِ الفِراقِ إلاّ بِفراقِها،
▪️به خدا قسم ای عمّار! اینچنین درد مصیبت را نکشیدم مگر در شهادت زهرا سلام‌الله‌علیها ؛ اینچنین درد فراق را حس نکردم مگر بعد از جدا شدن از زهرا سلام‌الله‌علیها.

🥀 عمار گوید:
📋 فَأبکانِی کلامَهُ و بُکاؤَه فَبَکیتُ رَحمةً لَه
▪️گریه‌های بی‌امان مولا و سخنان دردناک او، مرا به گریه وا داشت و برای او جگرم سوخت و گریه کردم.

📚المنتخب،طریحی،ص۳۵۷

«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»

@alekasa_14

محفل شعر و سبک آل کساء

13 Nov, 09:48


#حضرت_زهرا سلام‌الله‌علیها
#تاریخ_مقتل
#غسل #تدفین_شبانه

🩸وقتی که امام صادق علیه‌السلام در جواب یک «سؤال شرعی»، رنگشان تغییر نموده و برای راوی روضه می‌خوانند...

مردی نزد امام صادق علیه السلام آمد و از ایشان پرسید: آیا جایز است جنازه‌ای را شبانه در نور آتش تشییع داده شود درحالی که آتشدان، چراغ یا هر وسیله‌ای که نور از آن استفاده شود همراه آن جنازه وجود داشته باشد؟

📋 فَتَغَیَّرَ لَوْنُ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه‌السلام مِنْ ذَلِکَ وَ اسْتَوَی جَالِساً
▪️رنگ چهرهٔ مبارک امام صادق علیه‌السلام از این سخن دگرگون شد( و به یاد مصیبت مادرشان فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها افتاده) و سر پا نشستند.

🥀 سپس امام علیه‌السلام ظلم‌هایی که اولی و دومی و اتباع آن دو بر سر صدیقه کبری سلام‌اللّه‌علیها آوردند، برای راوی مفصلاً شرح داده و در آخر فرمودند:

📋 فَلَمَّا قَضَتْ نَحْبَهَا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهَا وَ هُمْ فِی ذَلِکَ فِی جَوْفِ اللَّیْلِ أَخَذَ عَلِیٌّ علیه‌السلام فِی جَهَازِهَا مِنْ سَاعَتِهِ کَمَا أَوْصَتْهُ
▪️هنگامی که فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها به شهادت رسید،در دل شب بود که مولا علی علیه‌السلام فوراً شروع به تجهیز و آماده ساختن جنازه مطهر آن حضرت شد، چنان که خود آن بانو سفارش فرموده بود.

📋 فَلَمَّا فَرَغَ مِنْ جَهَازِهَا أَخْرَجَ عَلِیٌّ الْجِنَازَةَ وَ أَشْعَلَ النَّارَ فِی جَرِیدِ النَّخْلِ وَ مَشَی مَعَ الْجِنَازَةِ بِالنَّارِ حَتَّی صَلَّی عَلَیْهَا وَ دَفَنَهَا لَیْلًا
▪️آن گاه که مولا علی علیه‌السلام از تجهیز او فارغ گشت، جنازه را از خانه خارج ساخت و آتش را در شاخه‌ای از درخت خرما برافروخت و با نور آتش، جنازه را تشییع کرد و برآن نماز گزارد و شبانه به خاکش سپرد.

📚علل الشرایع ج١ ص١٧٧
📚بحارالانوار ج ٧٨ ص٢۵٣


«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»

@alekasa_14

محفل شعر و سبک آل کساء

13 Nov, 09:44


#حضرت_زهرا سلام‌الله‌علیها
#غسل #تدفین_شبانه

خانه‌ام غرق هیاهوست خدا رحم کند
موقع شستن بانوست خدا رحم کند

پای این‌مُغتَسل ازگریه زمین می‌افتم
علتش لرزش زانوست خدا رحم کند

باز کردم گره از روسری‌اش بعد سه(دو) ماه
یعنی این صورت بانوست؟! خدا رحم کند

باز هم آب بریز آب که خونابه هنوز
جاری از سینهٔ بانوست خدا رحم کند

ترس دارم که تکانش دهم اما چه کنم
وقت گرداندن پهلوست خدا رحم کند

گریه و نوحهٔ بی‌مادری چهار یتیم
خانه‌ام غرق هیاهوست خدا رحم کند

«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»

@alekasa_14

محفل شعر و سبک آل کساء

13 Nov, 09:32


#حضرت_زهرا سلام‌الله‌علیها
#تاریخ_مقتل
#غسل #تدفین_شبانه

🩸حالِ جانسوز امیرالمؤمنین علیه‌السلام به هنگام غسل پیکر مطهر صدیقه کبری سلام‌اللّه‌علیها از زبان همسایه آن حضرت...

در برخی از نقل‌ها آمده است:
شخصی به نام «ورَقة بن عبدالله» گوید:
خانه من در همسایگی خانه امیرمؤمنان علی علیه‌السلام بود؛ در همان شبی که صدیقه کبری سلام‌اللّه‌علیها از دنیا رفت، من در خانه بودم که،

📋 فإذًا سَمِعتُهُ يَبكي بُكاءً عٰاليًا لَمْ أعهِدْ نَظيرَهُ مِنهُ.
▪️ناگهان شنیدم مولا علی علیه‌السلام با صدای بلند شروع به گریه‌کردن نمود که تا آن زمان، به خاطر ندارم که علی علیه‌السلام اینگونه گریه کرده باشد!

📋 فَتَعَجَّبتُ مِنهُ و قُلتُ:سُبحانَ اللّه!أ هٰكذا يَصنَعُ عليٌّ عليه‌السّلام مَع! شِدّةِ صَبرِهِ و حِلمِهِ و سُكونِه‌؟!
▪️بسیار تعجب نموده و با خود گفتم: سبحان الله! علی علیه‌السلام با آن همه حلم و صبر و آرامشی که داشت، چرا اینگونه گریه می‌کند؟!

🥀 پس از خانه بیرون آمده و به پشت خانه او رفته و دقّ الباب کردم؛

📋 فَخَرَجَ و دُموعُهُ تَسيلُ مِنْ عَينَيهِ مِنْ دُونِ اِنقطاع.
▪️پس امیرالمومنین علیه‌السلام از خانه بیرون آمد، در حالی که سیل اشک از چشمانش جاری بود و سیلان اشکش، تمام نمی‌شد.

🥀 عرضه داشتم: یا ابالحسن! مردم عرب خوب نمی‌دانند که مردی در فقدان همسرش اینگونه بی‌تابی کند؟! در اینجا بود که امیرالمؤمنین علیه‌السلام به من فرمودند:

📋 يا وَرَقة! لَمْ أبكِ لِفَقدِها بَلْ رَأيتُ آثارَ الرَّفَسَةِ و السّياط‍‌َ في يَدِها و جَنبِها. فَهٰكذا تُحشُرَ يَومَ القِيامَة و تَلقَى اللّهَ.
▪️ای ورَقه! گریه من از فقدان زهرا سلام‌الله‌علیها نیست؛ بلکه به هنگام غسل آثار ضربه‌های لگد و تازیانه‌ها را در دست و پهلوی او دیدم؛ فاطمه سلام‌الله‌علیها با همین حال روز قیامت محشور می‌شود و به ملاقات پروردگار می‌رود.

📚 الهجوم علی بیت فاطمه سلام‌الله‌علیها ، ص۳۳۸، (به نقل از منابع خطی)


«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»

@alekasa_14

محفل شعر و سبک آل کساء

13 Nov, 09:21


#حضرت_زهرا سلام‌الله‌علیها
#تاریخ_مقتل
#غسل #تدفین_شبانه

🩸تحیّر زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها با دیدن کبودی های پیکر مطهر مادر ...

در نقلی آمده است:
زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها فرمودند: وقتی که پدرم امیرالمؤمنین علیه‌السلام مشغول غسل پیکر مطهر صدیقه کبری سلام‌اللّه‌علیها بود،

📋 رَأيتُ حينَ اغتِسالِ اُمّي عليهاالسّلام سَوادَ جَنبِها فَسَألتُ أبي عليه‌السّلام
▪️به هنگام غسل پیکر مطهر مادرم، نگاهم به سیاهیِ پهلوی او افتاد. پس از پدرم سوال نمودم که این سیاهی برای چیست؟

📋 فقال علیه‌السلام: «هٰذا أثرُ السِّياط‍‌»
▪️پدرم امیرالمؤمنین علیه‌السلام به من فرمودند: این سیاهی‌ها، جای همان تازیانه‌هاست!

📚حزن المؤمنین،نجفی کاظمینی، ص۳۶
📚الهجوم علی بیت فاطمه سلام‌الله‌علیها، ص۳۴۰

شبیه این واقعه دردناک، یک جای دیگر هم برای زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها اتفاق افتاد...

🥀 همان ساعتی که ناگهان زن غسّاله دست از کار کشید و دو دست بر سر خود زد و گفت: بزرگ اسیرها کیست؟
حضرت زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها فرمودند: من هستم؛ زن غساله گفت‌:
این نازدانه به چه بیماری از دنيا رفته است؟

📋 قد کانَ مَتنُها مَجروحةً مِن کثرةِ الضّرب
▪️چرا که پشتش به خاطر کثرت ضرب و شتم، جراحت برداشته است!

🥀 صدای زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها به گریه بلند شد و فرمود: ای زن غسّاله! این لکّه‌های کبود، اثر تازیانه و کعب نیزه است...

📚ریاض القدس(نسخه‌خطی) ج٢ ص٣٢۷
📚معالی السبطین ج۲ ص۱۷۷ (با اندکی تفاوت)


«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»

@alekasa_14

محفل شعر و سبک آل کساء

13 Nov, 08:25


#حضرت_زهرا سلام‌الله‌علیها
#تاریخ_مقتل
#غسل #تدفین_شبانه

🩸 وقتی که حسنین علیهماالسلام بر روی پیکر مطهر مادر می‌افتند و هاتفی از آسمان ندا می‌دهد...

در روایتی امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرمودند: پیکر مطهر فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها را در میان کفن جای دادم و موقعی که می‌خواستم کفن او را گره بزنم، حسنین و زینبین علیهم‌السلام را صدا زدم و گفتم:

📋 هَلُمُّوا تَزَوَّدُوا مِنْ أُمِّکُمْ فَهَذَا الْفِرَاقُ وَ اللِّقَاءُ فِی الْجَنَّةِ
▪️بیایید از مادر خود زاد و توشه برگیرید، این آخرین لحظات بین شما و مادرتان است و ملاقات شما در بهشت خواهد بود.

🥀 حسنین علیهماالسّلام آمدند و در همان حال فریاد می‌زدند و بر روی پیکر بی‌جان مادر افتاده و با او نجوا می‌نمودند ... در اینجا بود که امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرمودند:

📋 إِنِّی أُشْهِدُ اللَّهَ أَنَّهَا قَدْ حَنَّتْ وَ أَنَّتْ وَ مَدَّتْ یَدَیْهَا وَ ضَمَّتْهُمَا إِلَی صَدْرِهَا مَلِیّاً
▪️من خدا را شاهد می‌گیرم که فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها آه و ناله کرد، دست‌های خود را دراز کرد و حسنین علیهماالسلام را چند لحظه‌ای به سینه خود چسبانید.

📋 وَ إِذَا بِهَاتِفٍ مِنَ السَّمَاءِ یُنَادِی یَا أَبَا الْحَسَنِ ارْفَعْهُمَا عَنْهَا فَلَقَدْ أَبْکَیَا وَ اللَّهِ مَلَائِکَةَ السَّمَاوَاتِ فَقَدِ اشْتَاقَ الْحَبِیبُ إِلَی الْمَحْبُوبِ
▪️ناگاه هاتفی از آسمان ندا در داد که: «یا اباالحسن! حسنین را از روی سینه فاطمه سلام‌الله‌علیها بردار. به خدا قسم که ملائکه آسمان‌ها را گریان کردند، چرا که دوست مشتاق دیدار دوست است.

🥀 حضرت امیر علیه‌السلام فرمودند:
من رفتم و به آرامی حسنین علیهماالسلام را از روی سینه زهرا سلام‌الله‌علیها برداشتم.

📚 بحارالانوار ج۴۳ ص۱۷۹

آه یا امیرالمؤمنین...
کاش غروب عاشورا هم آرام، یتیمان حسین علیه‌السلام را از روی سینه او جدا می‌کردند... اما چه بگوییم و چگونه گریه کنیم بر آن ساعتی که مقاتل نوشته‌اند:

📋 ثُمَّ إِنَّ سُكَيْنَةَ اعْتَنَقَتْ جَسَدَ الْحُسَيْنِ علیه‌السلام
▪️بعد از زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها، سکینه بنت الحسین علیهماالسلام وارد قتلگاه شد و خود بر روی پیکر بی‌سر اباعبدالله علیه‌السلام انداخت.

📋 فَاجْتَمَعَتْ عِدَّةٌ مِنَ الْأَعْرَابِ حَتَّى جَرُّوهَا عَنْهُ.
▪️در اینجا بود که عده‌ای از اعرابِ حرامی و سنگ‌دل، جمع شدند و با کتک و تازیانه آن نازدانه را از روی جسم بی‌سر پدرش کشیدند و جدا کردند.

📚لهوف،ص۲۱۱
📚نفس المهموم،ص۳۷۶


«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»

@alekasa_14

محفل شعر و سبک آل کساء

13 Nov, 08:23


#حضرت_زهرا سلام‌الله‌علیها
#تاریخ_مقتل
#تدفین_شبانه

🩸یا علی! امانتی که من به تو سپردم، صورتش کبود نبود...

در نقلی آمده است:
وقتی که امیرالمومنین علیه‌السلام، زهرای مرضیه سلام‌الله‌علیها را به خاک سپردند، با رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله نجوا نموده و فرمودند:

📋 يا رسولَ اللّه! هٰذِهِ أمانَةُ لَيلَةِ الزّفافِ رَدَدتُها إلَيك.
▪️یا رسول‌ الله! همان امانتی را که شب دامادی‌ام به من سپردید، به شما برگرداندم.

🥀 در این هنگام صدایی از درون قبر به گوش امیرالمومنین علیه‌السلام رسید که می‌فرمود:

📋يا عليّ! في تِلكِ اللّيلةِ لَم يَكُنْ ضِلعُها مَكسورًا و لا وَجهُها مُسوَدّا و لا عَينُها مُحمَرّة.
▪️یا علی! در آن شب ، پهلوی این امانت، شکسته نبود! صورتش کبود نبود! چشمانش سرخ نبود!

🥀 در این هنگام امیرالمؤمنین علیه‌السّلام به گریه افتادند و فرمودند: یا رسول الله! شما خوب می‌دانید که چه کسی بر سر او این بلاها را آورده است!

📚انوار الشهادة،یزدی،ص۴۳۶
📚الهجوم علی بیت فاطمة سلام‌الله‌علیها، ص۳۴۰


«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»

@alekasa_14

محفل شعر و سبک آل کساء

13 Nov, 08:21


#حضرت_زهرا سلام‌الله‌علیها
#تاریخ_مقتل
#تدفین_شبانه

🩸همین آقایی که بر بالای قبرم ایستاده، «إمام» من است ...

در روایتی إمام صادق علیه‌السلام فرمودند:
وقتی که صدیقه کبری سلام‌اللّه‌علیها به شهادت رسید و امیرالمومنین علیه‌السلام آن حضرت را دفن نمود، دو ملک مقرّب که از آن حضرت سوال نمودند:

📋 فَمَنْ وَلِیُّکِ ؟
▪️ولیّ و إمام تو کیست؟

🥀 آن حضرت به آن‌ها جواب داد:

📋 هَذَا الْقَائِمُ عَلَی شَفِیرِ قَبْرِی عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ علیه‌السلام
▪️همین آقایی که بر بالای قبر من ایستاده، علی بن ابی طالب علیه‌السلام ، امام و ولیّ من است.

📚بشارة المصطفی صلی‌الله‌علیه‌وآله، ص۱۳۹

«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»

@alekasa_14

محفل شعر و سبک آل کساء

13 Nov, 08:01


#حضرت_زهرا سلام‌الله‌علیها
#تاریخ_مقتل
#مصائب_بعد_از_شهادت

🩸ای عمّار! می‌دانی چرا قلبم دارد متلاشی می‌شود ؟!

در نقل‌ها آمده است:
بعد از شهادت صدیقه کبری سلام‌اللّه‌علیها و دفن آن حضرت، روزی امیرالمومنین علیه‌السلام با جناب عمار یاسر این‌گونه درد دل نموده و فرمودند:

📋 يا عَمّار! لَمّا وَضَعْتُ فاطِمةَ عَلَى اَلْمُغْتَسَلِ، نَظَرتُ إلیٰ ضِلْعٍ مِنْ أضْلاعِها مَكْسورًا
▪️ای عمار! وقتی پیکر مطهر فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها روی تخت گذاشتم تا غسل دهم، دیدم دنده‌ای از دنده‌های پهلویش شکسته است.

📋 و قَدْ دَخَلَ المِسْمارُ في ثَدْيِهَا فَأعابَه و مَتْنُها قَدْ اِسْوَدَّ مِنَ الضَرْبِ
▪️و میخ در، سینه‌اش را شدیداً مجروح کرده و بدنش از ضرب تازیانه‌ها سیاه بود؛

📋 و َمَا يَقْرَعُ قَلْبِي يا عَمّار أنَّها كانَتْ تُخْفي ذَلِكَ عَنّي مَخافَةَ أنْ تَنَغَّصَ عَلَيّ‌ََ عَيْشِي
▪️اما عمار! آنچه قلبم را دارد متلاشی می‌کند این است که فاطمه سلام‌الله‌علیها، تمام این جراحات را از من پنهان می‌کرد تا حال و روز من از درد و زخم‌های او، خراب نشود.

📚الطُّرَف،سید بن طاووس،ص۳۶۴.(با اندکی تفاوت)
📚الزهراء عليهاالسّلام في السنة و التاريخ و الأدب،کفائی، ص٥٥٢

«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»

@alekasa_14

محفل شعر و سبک آل کساء

13 Nov, 07:43


#حضرت_زهرا سلام‌الله‌علیها
#تاریخ_مقتل
#غسل #تدفین_شبانه

🩸ای زهرای من! اگر می‌گذاشتند، بر سر قبر مطهّرت، «معتکف» می‌شدم...

در روایتی حضرت مولانا سیدالشهداء علیه‌السلام فرمودند: وقتی که امیرالمؤمنین علیه‌السلام مادرم را به خاک سپرد، این جملات را بر لب مبارکش جاری نمود:

📋 وَ لَوْ لَا غَلَبَةُ الْمُسْتَوْلِینَ لَجَعَلْتُ الْمُقَامَ وَ اللَّبْثَ لِزَاماً مَعْکُوفاً وَ لَأَعْوَلْتُ إِعْوَالَ الثَّکْلَی عَلَی جَلِیلِ الرَّزِیَّةِ
▪️اگر غلبه یافتن افرادی که بر ما مستولی شده‌اند، نبود (و با ماندن من در اینجا، از محل قبر مطّهرت با خبر نمی‌شدند)، بر خود لازم می‌دانستم که همین‌جا اقامت گزیده و معتکف گردم و برای این مصیبت بزرگ، نظیر زن جوان مُرده ناله و فریاد می‌کردم.

📚الکافی،ج۱ص۴۹۵

آه یا امیرالمؤمنین...
انگار همان‌گونه که مقرّر شد دخترتان زینب سلام‌اللّه‌علیها، زینت و زیور شما باشد، مقدّر هم شد که مصائب شما را نیز به ارث ببرد...
شبیه این جملات جگرسوز شما را، زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها هم با بدن بی‌سر برادر فرمود ... همان ساعت دردناکی که مقاتل نوشته‌اند:

📜 اِعَتَنقَتْ زَينبُ أخاها، و وَضَعَتْ فَمَها عَلَى نَحرِهِ، و هِيَ تُقَبّلُهُ، و تَقُول:
▪️زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها آمد و پیکر بی‌سر برادر را در آغوش گرفت؛ لب‌هایش را گذاشت بر حلقوم بریدهٔ اباعبدالله علیه‌السلام؛ آن جا را می‌بوسید و می‌فرمود:

📜 «اَخی لَوْ خُیِّرْتُ بَیْنَ الرَّحیلِ وَ الْمُقامِ عِنْدَکَ لاَخْتَرْتُ الْمُقامَ عِنْدَکَ وَلَوْ اَنَّ السّباعَ تَأْکُلُ مِنْ لَحْمی».
▪️ای برادرم! اگر مرا بین سکونت در کنار تو (در کربلا) و بین رفتن از این‌جا، مخیر می‌کردند و می‌گذاشتند، سکونت همراه تو را بر می‌گزیدم، گرچه درندگان بیابان گوشت بدنم را بخورند.

📚معالی السبطین ج۲ ص۵۵

#روز_یازدهم
#سید_پوریا_هاشمی

ای تشنه‌ای که شرح غمت در بیان نبود
مارا به سختْ جانی خود این گمان نبود

ناراحتم زیاد نماندم کنار تو
شمر آمد و برای نشستن زمان نبود

هر ناقه‌ای به غربت من گریه کرده است
مانند من غریب در این‌ کاروان نبود

ای کاش در رکوع، عقیق از تو می‌گرفت
ای کاش بین قافله‌ آن ساربان نبود

با لشگری برای سرت جنگ کرده‌ام
پس حق بده اگر که به جسمم توان نبود

آغوش من که هست چرا مانده‌ای به خاک؟!
جای تن تو بر روی ریگ‌ِ روان نبود

لعنت به این سفر که بدون تو می‌روم
تنها شدن که حق من نیمه‌جان نبود

باد صبا! ببر به نجف روضه‌ی مرا
روضه بخوان که دخت علی در امان نبود

ما رسممان شهادت و از جان گذشتن است
اما دگر اسیر شدن رسممان نبود

«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»

@alekasa_14

محفل شعر و سبک آل کساء

13 Nov, 07:22


#حضرت_زهرا سلام‌الله‌علیها
#کلیات_مصائب
#مهدی_مردانی

نام تو را نوشتم و پشت جهان شکست
آهسته از غم تو زمین و زمان شکست

پرسید آسمان چه نوشتی که اینچنین
گفتم که فاطمه، کمر آسمان شکست

هجده بهار دیدی و در سوگ تو دلم
بعد از هزار و سیصد و چندین خزان شکست

ای دل بسوز و بشکن! تا باورت شود
حتماً دری که سوخته را، می‌توان شکست

بانوی نور در دلتان رنگی از خداست
زیباتر است بر قد رنگین کمان، شکست

با هر دری که بعد نگاه تو باز شد
انگار در گلوی علی استخوان شکست

«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»

@alekasa_14

محفل شعر و سبک آل کساء

12 Nov, 18:02


#حضرت_زهرا سلام‌الله‌علیها
#غسل
#تدفین_شبانه
#حمید_عرب‌خالقی

جنازه بر سر دوش علی ولی‌الله 
غبار غم به رُخ مجتبی و ثارالله

زپشت‌قافله طفلی به‌زیر لب می‌گفت :
به عزّت و شرف لا اله الّا الله

«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»

@alekasa_14

محفل شعر و سبک آل کساء

12 Nov, 11:29


#حضرت_زهرا سلام‌الله‌علیها
#تاریخ_مقتل
#وداع

🩸بانو سه ماه منتظر این دقیقه‌ام ...
مشغول کارِ خانه شدی؟! خوش سلیقه‌ام...

در نقلی آمده است:
در روز آخر عمر مبارک صدیقه کبری سلام‌اللّه‌علیها بود که امیرالمؤمنین علیه‌السلام وارد خانه شدند؛

📋 فَرَآها قَد عَجَنَتْ عَجينًا لِلْخُبزَةِ و وَضَعَتْ طينًا في الماءِ لِتَغسِلَ بِهِ رُؤوسَ وَلَدَيها الحَسنِ و الحُسینِ و ثِيابَهُما.
▪️ناگهان دیدند که زهرای مرضیه سلام‌الله‌علیها از بستر به پا خاسته و خمیر برای پختن نان درست کرده است و گِلی را فراهم آورده تا سر مطهر حسن و حسین علیهما‌السلام و لباس آن را بشوید.

🥀 امیرالمومنین علیه‌السلام از دیدن این صحنه متعجب شدند و فرمودند: من ندیده‌ بودم که در این ایام، بتوانی این‌چنین کارِ خانه انجام دهی؟! چه اتفاقی افتاده است ای زهرای من؟!

📋 فَبَكتْ فاطمةُ عليهاالسّلام و تَحَدّرتْ عَبَراتُها عَلىٰ وَجَناتَها،
▪️در اینجا بود که زهرای مرضیه سلام‌الله‌علیها به گریه افتادند و آنچنان اشک می‌ریختند که بَر و روی آن حضرت، خیس از اشک شد.

📋 و قالتْ لَهُ: هٰذا فِراقٌ بَيني و بَينَك
▪️سپس به مولا علی علیه‌السلام فرمودند: دیگر وقت فراق بین من و تو رسیده است.

🥀 امروز نان درست می‌کنم و لباس‌های بچه‌هایم را می‌شورم چون که فردا دیگر مشغول غسل و دفن من هستی و من از آن ترس دارم که حسنین و زینبین من، فردا گرسنه بمانند‌ و سر و صورت‌شان ، غبارآلود باشد.

🥀 باشنیدن این جملات ، بغضِ مولا علی علیه‌السلام شکست و شروع به گریه‌کردن نمودند و فرمودند: من هنوز داغ پدرت را در سینه دارم؛ دیگر چگونه میتوانم داغ تو را بر آن بیفزایم ؟!

🥀 صدیقه کبری سلام‌اللّه‌علیها فرمودند: صبر کن ای پسر عمو! همانگونه که بر داغ پدرم صبر کرده‌ای!

📋 و هِيَ مَعَ ذلك تَبكي و تُغَسّلُ قَميصَ وَلَدَيها و تُمَشّط‍‌ُ رَأسَيْهما
▪️زهرای مرضیه سلام‌الله‌علیها در حالی این سخنان را می‌فرمود که داشت گریه می‌کرد و لباس های حسینین علیهماالسلام را می‌شُست و سر آن‌ها را شانه می‌زد.

📚وفاة فاطمة الزهرا علیهاالسلام،بحرانی،ص۱۲۳

گیرم که گردگیری امروز هم گذشت...
فصل بهار آمد و این سوز هم گذشت....

آشفته خانهٔ جگرم را چه می‌کنی
خاکی که ریخته به سرم را چه می کنی

زهرا به جای نان، غم ما را درست کن
حلوای ختم شیرِخدا را درست کن

مبهوت و مات ماندم از این مِهر مادری
دست شکسته جانب دستاس می‌بری

جانِ علی بگو که تو با این همه تبت
شانه زدی چگونه به گیسوی زینبت؟!

شُستی تن حسین و حسن با کدام دست؟!
آماده کرده‌ای تو کفن با کدام دست؟!


«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»

@alekasa_14

محفل شعر و سبک آل کساء

03 Nov, 19:54


#حضرت_زهرا سلام‌الله‌علیها
#مدح_و_منقبت
#علی_سلیمیان

هزاران سال حتی بعد هم او را نمی‌فهمیم
به غیر از نام، از اِنسِیّةُالحورا نمی‌فهمیم

به غیر از "فا، الف، طا، میم، ها" از آیهٔ اسمش
از این نوری که لَیسَ فَوقِهِ نورا نمی‌فهمیم

زمان مخفی، مکان مخفی، مقامش همچنان مخفی
چرا این‌قدر این سرّ است مستورا؟ نمی‌فهمیم

درون خانه بود و عرش اعلا را رصد می‌کرد
نگاه نافذش تا آن فراسو را نمی‌فهمیم

کسی که از نمازش نور می‌تابید بر عالم
زدند آتش چرا کاشانهٔ او را؟ نمی‌فهمیم

چه صبری داشت حیدر، داغ روی داغ دید اما
نشد با ذوالفقارش مانع شورا! نمی‌فهمیم

هنوز آن خانه دارد در میان شعله می‌سوزد
گناه ماست ای مردم اگر بو را نمی‌فهمیم

اگر تنها برای زخم‌هایش روضه می‌گیریم
دلیل درد پهلو، زخم بازو را نمی‌فهمیم

اگر فرزند او در غیبت است امروز، یعنی ما
به قدر کافی از اسرار عاشورا نمی‌فهمیم

دلیل خلقت دنیاست زهرا، خوانده‌ایم این را
و‌لی تا روز محشر قدر بانو را نمی‌فهمیم

«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»

@alekasa_14

محفل شعر و سبک آل کساء

03 Nov, 19:38


#حضرت_زهرا سلام‌الله‌علیها
#امیرالمؤمنین علیه‌السلام
#مصائب_بعد_از_شهادت
#محمدجواد_شیرازی

به دست میوه فروش مدینه در بازار
انار دیدم و گفتم : کجاست یار علی

کسی به تسلیت ما نیامد و ای کاش...
خودش دوباره بیاید ، شود قرار علی

«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»

@alekasa_14

محفل شعر و سبک آل کساء

03 Nov, 19:34


#حضرت_زهرا سلام‌الله‌علیها
#امیرالمؤمنین علیه‌السلام
#تدفین_شبانه
#سید_میلاد_حسنی

نیستی تا پس از این، اشک مرا پاک کنی
حقش این بود که امشب تو مرا خاک کنی

«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»

@alekasa_14

محفل شعر و سبک آل کساء

03 Nov, 19:29


#حضرت_زهرا سلام‌الله‌علیها
#مدح_و_منقبت #احراق_بیت
#علی_ذوالقدر

خانه وقتی خانهٔ زهراست، پس هر سائلی
بعد دق الباب خندان می‌شود در پشت در

آنقدر از صاحب این خانه احسان دیده بود
سجده کرد و اشهدش را گفت کافر پشت در

در زدند و با خودش می‌گفت حتما سائل است
باز هم با کیسه نان رفت مادر پشت در

در کمال حیرت اما دید بانوی کرم
جای سائل آمده اینبار لشکر پشت در

گر هزاران بار برگردد به دنیا باز هم
می‌رود زهرا هزاران بار دیگر پشت در

«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»

@alekasa_14

محفل شعر و سبک آل کساء

03 Nov, 19:00


#حضرت_زهرا سلام‌الله‌علیها
#زبان‌حال_مولا_با_بی‌بی علیهماالسلام
#وداع
#حسین_ساکی

مردم دگر جواب سلامم نمی‌دهند
از همسرت مگیر حجاب و سلام کن

اين روزها زبان دل بوتراب شد
اي مستجاب خانهٔ حيدر قيام كن


«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»

@alekasa_14

محفل شعر و سبک آل کساء

03 Nov, 18:57


#حضرت_زهرا سلام‌الله‌علیها
#امام_حسن_مجتبی علیه‌السلام
#کوچه
#حسن_شیرزاد

کسی که پشت لبخندش غمی  آکنده از آه است
مرور روزهایش روضه‌های تلخ و جانکاه است

ندارد گنبد و گلدسته و ایوان طلا یعنی
مسیر آسمان تا مرقدش بسیار کوتاه است

برایش دشت‌ها صحن و تمام آسمان گنبد
چراغ روشن صحن و سرایش تا سحر ماه  است

اگر مخفی است قبر فاطمه قبر حسن خاکی است
عزیز فاطمه با مادرش همواره همراه است

به دستان کریم اوست در عالم اگر خیری است
که لطف دیگران با منت و خواری و اکراه است

جذامی‌ها کنار او نشستند و جهان فهمید
کرامت، گردی از دامان خاک آلود این شاه است

برای شادی زهرا بگو ذکر حسن جان را 
اگر توفیق می‌خواهی فقط راهش همین راه است

به سمت روضه می‌گردد مسیر شعر و می‌دانم
پریشان می‌شود قلبی که از این راز آگاه است

نمی‌گویم که در کوچه چه پیش آمد تو هم بگذر
فقط سر بسته می‌گویم که زهرا عصمت الله است

مپرس از من چه دید آنجا فقط این درد را بشنو
سپیدی‌های موی او غم سیلی ناگاه است

«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»

@alekasa_14

محفل شعر و سبک آل کساء

03 Nov, 18:52


#حضرت_زهرا سلام‌الله‌علیها
#مدح_و_منقبت
#عباس_جواهری_رفیع

مریم به جز تو اسوهٔ دیگر نداشته است
حُجبی شبیه حُجب تو هاجر نداشته است

راز حدیث قدسی لولاک را بگو:
یعنی جهانِ بی تو پیمبر نداشته است

"إنّا لَحافظون" خدا را تویی دلیل
انجیلِ دست خورده که کوثر نداشته است

مادر برای شیعه همیشه تو بوده‌ای
شیعه به غیر فاطمه مادر نداشته است

اسلام بی ولای تو و بغض دشمنت
همچون پرنده‌ای شده که پر نداشته است

این ارث مادر است که زینب دو چشم را
یک لحظه از امام خودش برنداشته است

«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»

@alekasa_14

محفل شعر و سبک آل کساء

03 Nov, 18:48


#حضرت_زهرا سلام‌الله‌علیها
#زبان‌حال_مولا_با_بی‌بی علیهماالسلام
#وداع
#محمدعلی_بیابانی

عمريست دل به چشم تو بستم نگاه کن
زهرای من علی تو هستم نگاه کن

ای دل بریده تا نبریدم بلند شو
ای پرشکسته تا نشکستم نگاه کن

زانوی بوتراب به خاک آشنا نبود
بر خاک التماس نشستم نگاه کن

یک دست من ز پیکر خیبر توان گرفت
حالا به لرزه‌های دو دستم نگاه کن

چون تار و پود چادرت از زخم کوچه‌ها
از هم هزار بار گسستم نگاه کن

اي يار! كلميني... زهرا! انا علي
زهراي من علي تو هستم نگاه كن

«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»

@alekasa_14

محفل شعر و سبک آل کساء

03 Nov, 18:34


‍ #حضرت_زهرا سلام‌الله‌علیها
#زبان‌حال_فرزندان_با_مادر #بستر
#زمزمه #زمینه
#حسین_عیدی

بنداول
از زبان امام حسن علیه السلام:

الهی دستش بشکنه
اونکه بهت سیلی زده
میگن مگه پسر نداشت
پاشو برای من بده(۲)

بلند شو پیر هیجده ساله
ببین بابا علی یاور نداره
یه جور دیگه نگام می‌کنن اینا
نذار بگن حسن مادر نداره (۲)

خیلی بهت وابسته‌ام
بری حسن می میره ها
عجل وفاتی میشه نگی؟
بگی گریه‌م میگیره ها
#####

بند دوم
از زبان حضرت زینب سلام الله علیها:

گریهٔ زینب و ببین
پاشو موهامو شونه کن
دستتو تو دستم بذار
دوباره کارِ خونه کن (۲)

برا من زوده خونه داری
مگه چند سالمه من مادر
بهت گفتم یه چند روزیه
نمیره بابایی سمت در(۲)

خیلی بهت وابسته ام
بری زینب میمیره ها
عجل وفاتی میشه نگی؟
بگی گریه م میگیره ها

«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»

@alekasa_14

محفل شعر و سبک آل کساء

03 Nov, 18:30


‍ #حضرت_زهرا سلام الله علیها
#زبان‌حال_مولا_با_بی‌بی علیهماالسلام
#زمینه #زمزمه
#حسین_عیدی

هوای دلم گرفته و حال و روز حیدرت بده
روزگار تارم و ببین؛ ببین چی به سر من اومده
از دست شکسته بانویم تورو خدا زیاد کار نکش
بیا دستای حیدر و بگیر منت در و دیوار نکش

بمیرم واسه تو یاور نداشتی
تو از مسمار در خبر نداشتی
بلند شو ای جوون خونهٔ من
نگن مردم مگه شوهر نداشتی

غمت زهرا زمین گیرم کرده
چقدر لاغر شدی چهره‌ت زرده
حسن چی میگه توی خواب هرشب
می‌ترسه کی آخه باز برگرده
بمون کنار حیدر، کسی نداره حیدر

*

منو حلالم کن که نشد بیشتر از اینا فدات بشم
چرا سرت رو میگیری پایین؟ وقتی نگاه میکنی به چشم

توی کل زندگیم ازت خواهشی دارم همین یه بار
هر شب بالاسر حسین من علی جونم یه کاسه آب بذار

داغ محسن و رو دلم گذاشتن
اینا از منو تو کینه‌ها داشتن
حواست به حسن باشه علی جان
توی کوچه غرور واسش نذاشتن

دیگه پهلوم نداره دردی
نمی بینی تو چهره‌م زردی
بلند شو پهلوون زهرا
نکن گریه علی تو مردی
بمون کنار حیدر، کسی نداره حیدر

«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»

@alekasa_14

محفل شعر و سبک آل کساء

03 Nov, 18:09


‍ #حضرت_زهرا سلام‌الله‌علیها
#زمینه
#سعیده_کرمانی
#یاسین_زندی

تو بهانهٔ خلقتی تو عزیز خدایی
راوی حدیث کسا تو فروغ کسایی
تو اساس و انعکاس و محور ولایی

شأن نزول تو شده ،انا اعطینا
قدر تو نازل شده با، انا انزلنا
سورههٔ انسان خدا، صدیقهٔ زهرا

یا زهرا مبدأ عرفانی
یا زهرا باطن قرآنی

یا زهرا، یا زهرا
***

تو دلیل رفع بلا سبب برکاتی
تو نمونه‌ی کاملِ همهٔ حسناتی
بی بدیل و سلسبیل و چشمهٔ حیاتی

روز قیامت تو بیا ، مارا پیدا کن
برگ نجات همهٔ ، ما را امضا کن
تو رحمت واسعه را ، دوباره معنا کن

یا زهرا مبدأ احسانی
یا زهرا مظهر ایمانی

یا زهرا، یازهرا

«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»

@alekasa_14

محفل شعر و سبک آل کساء

03 Nov, 18:02


#حضرت_زهرا سلام‌الله‌علیها
#مدح_و_منقبت
#کلیات_مصائب
#علی_گلی_حسین‌آبادی

حتی نسیم با ادب اینجا وزیده است
خورشید نور تازه از این خانه چیده است

جایی که ابرهای جهان نیز با وضو
هر بار روی پنجرۀ آن چکیده است

جایی که قلب کوچک دنیا تمام عمر
تنها به عشق خانۀ زهرا تپیده است

از عطر و بوی سفره زهراست بی گمان
نانی اگر به سفره انسان رسیده است

ای کینه با لگد در این خانه را نزن
این خانه خنده بر لبمان آفریده است

از ترس شعله‌ها در خانه شتابناک
خود را به سوی مادر هستی کشیده است

دارد برای فاطمه خون گریه می‌کند
میخی که آه سینۀ او را شنیده است

آهسته‌تر قدم بزن ای کوه بر زمین
در ناکجای خاک گلی آرمیده است

«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»

@alekasa_14

محفل شعر و سبک آل کساء

03 Nov, 17:59


#حضرت_زهرا سلام‌الله‌علیها
#کلیات_مصائب #احراق_بیت
#حسین_واعظی

خمید قامت مادر عصای بابا شد
میان کوچه زمین خوردنش تماشا شد

هزار زخم حریفش نبود می‌دانم
کشان کشان که پدر رفت قامتش تا شد

یکی نگفت که این دختر پیمبر ماست
کسی نگفت چه ظلمی به مادر ما شد

خدا که هست به بت سجده می‌کنند چرا
به پیش دیدهٔ توحید شرک احیا شد

مقدرات به‌هم خورد بین آتش و دود
فراق‌نامهٔ این خانواده امضا شد

جرقه‌های یتیمی به پشت در زده شد
به جان مادرمان هر چه شد همان‌جا شد

به احترام حضورش غلاف برمی‌خواست
برای عرض ادب تازیانه‌ای پا شد

شکست حرمت ما را، مغیره باعث شد
که روی اهل مدینه به مادرم وا شد

نفس نداشت ولی غیرتش قبول نکرد
برای رفتن مسجد خودش مهیا شد

پدر به خانه سلامت رسید و او افتاد
و تازه آنچه که شد پشت در هویدا شد

سه ماه شد که از آغوش مادرم دورم
چقدر وحشت از این داشتیم اما شد

خلاصه روز نبوده که او زمین نخورد
خلاصه اینکه همین روزگار زهرا شد

«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»

@alekasa_14

محفل شعر و سبک آل کساء

02 Nov, 13:34


#امام_عصر علیه‌السلام
#عالیه_رجبی

به قعودت سلام خواهم کرد
تیغ را در نیام خواهم کرد
من اگر شیعهٔ شما باشم
با قیامت قیام خواهم کرد

«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»

@alekasa_14

محفل شعر و سبک آل کساء

22 Oct, 18:23


‍ #امام_عصر علیه‌السلام
#حضرت_زینب سلام‌الله‌علیها
#گودال_قتلگاه
#روز_یازدهم
#زمینه #زمزمه
#حمید_عربخالقی

پریشانِ کربلا
ای روضه دار حضرت سلطان کربلا
مرثیه خوان هر شب دیوان کربلا
روضه بخوان تو از سلیمان کربلا

أَذَلَّ عَزِیزَنَا ، عوالم سیاه شد
أَذَلَّ عَزِیزَنَا ، خونش مباح شد
أَذَلَّ عَزِیزَنَا ، حرم بی پناه شد

أَذَلَّ عَزِیزَنَا ، هتک حرمت شدیم
أَذَلَّ عَزِیزَنَا ، قتل و غارت شدیم
أَذَلَّ عَزِیزَنَا ، بد جسارت شدیم

تا به در خیمه زنها...(رسیدن) ۳
خیمه وخرگاه و به آتیش (کشیدن) ۳
سر مردامون و لب تشنه (بریدن) ۳

*فَلْیَبْکِ الْبَاکُونَ (عَلی الحُسین)


######

گریانِ کربلا
حرمت چه شد میان بیابان کربلا ؟
آتش چه کرد با گل و بستان گربلا ؟
آخر چه رفت بر سر مهمان کربلا ؟

أَسْبَلَ دُمُوعَنَا ، حق مارو خردن
أَسْبَلَ دُمُوعَنَا ، آبرو ها بردن
دخترای حیدرو ، به اسیری بردن

أَقْرَحَ جُفُونَنَا ، دل سنگم آب شد
أَقْرَحَ جُفُونَنَا ، جان هم کباب شد
جای روبند و نقاب ، آستین حجاب شد...

چیا تو این بند و اسارت ، (کشیدن) ۳
این زن و بچه کلی دشنام ، (شنیدن) ۳
بزم می و مجلس اشرار ، ندیدن (که دیدن)...۲

فَلْیَبْکِ الْبَاکُونَ (عَلی الحُسین)


«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»

@alekasa_14

محفل شعر و سبک آل کساء

18 Oct, 12:06


#امام_عصر علیه‌السلام
#غزل_آزاد
#سعدی

بگذار تا مقابل روی تو بگذریم
دزدیده در شمایل خوب تو بنگریم

شوق است در جدایی و جور است در نظر
هم جور به که طاقت شوقت نیاوریم

روی اَر به روی ما نکنی حکم از آن توست
بازآ که روی در قدمانت بگستریم

ما را سریست با تو که گر خلق روزگار
دشمن شوند و سر برود هم بر آن سریم

گفتی ز خاک بیشترند اهل عشق من
از خاک بیشتر نه که از خاک کمتریم

ما با توأیم و با تو نه‌ایم اینت بلعجب
در حلقه‌ایم با تو و چون حلقه بر دریم

نه بوی مهر می‌شنویم از تو ای عجب
نه روی آن که مهر دگر کس بپروریم

ما خود نمی‌رویم دوان در قفای کس
آن می‌برد که ما به کمند وی اندریم

سعدی تو کیستی که در این حلقه کمند
چندان فتاده‌اند که ما صید لاغریم

«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»

@alekasa_14

محفل شعر و سبک آل کساء

14 Oct, 05:46


#امام_حسین علیه السلام
#گودال_قتلگاه #روز_یازدهم
#قاسم_صرافان

آن تندباد تیر، بگو با تنت چه کرد؟
با قلب مثل آینه روشنت، چه کرد؟

وقتی که عرش را به تلاطم کشیده است
با ما ببین که روضهٔ افتادنت چه کرد

می‌‌گفت روضه‌‌خوان: که تنت غرق تیر بود
هر تیر، واژگون که شدی، با تنت چه کرد

افتادی و سه ساله خبر دارد و خدا
بر خاک، سنگ، با رخِ بی‌جوشنت چه کرد

انداخت این سه شعبه تو را، باغبان! ببین
با حلق نازکِ گل در گلشنت، چه کرد؟

جان داد خواهرت، به خدا تا که دید، شمر
با چکمه، در کشاکشِ جان دادنت، چه کرد

ای بوسه ‌گاه مادر دریا گلوی تو!
آن تیغ کُند، با رگ و با گردنت چه کرد

از حال رفت و بی ‌رمق افتاد، روضه‌ خوان
دیگر نگفت از اینکه پس از کشتنت چه کرد

یا ایها العزیز! پس انگشترت کجاست؟
آن گله گرگ، با تن و پیراهنت چه کرد؟

لرزید آسمان، چو دویدند اسب‌ها
بر سینه زد رسول، مگر دشمنت چه کرد؟

«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»

@alekasa_14

محفل شعر و سبک آل کساء

13 Oct, 15:50


‍ #حضرت_معصومه سلام‌الله‌علیها
#زمینه
#ایمان_عاقل
#مهدی_زهدی

بند1⃣

حضرت معصومه
اسمت آبرومه
هر کی بی تو باشه
از جنّت محرومه

صحن تو یک شعبه از مدینه
زیباترین نقطهٔ زمینه
زائر تو اهل بیت و یکجا، میبینه

ای شفیع محشرم یامعصومه
ای پناه آخرم یامعصومه

بند2⃣

چشمه ایمانی
تفسیر قرآنی
ای مظهر عفت
ای زهرای ثانی

با این که تو غربتم عزیزی
توو سینه داری غم عزیزی
واسهٔ زهرا و غربتش اشک میریزی

توو مدینه مادرت از پاافتاد
آشنا بود و غریبونه جون داد

بند3⃣

ای تکرار زینب
آینه‌دار زینب
تنها تو آگاهی
از اسرار زینب

مثل زینب خواهر امامی
مثل زینب فاتح قیامی
اما نیفتاد به تو نگاه حرامی

کعب نی ندیدی امازینب....
سر به نی ندیدی امازینب....

«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»

@alekasa_14
@tekyenokari

محفل شعر و سبک آل کساء

13 Oct, 15:37


#حضرت_معصومه سلام‌الله‌علیها
#مرثیه
#محمود_ژولیده

اي نور چشمان ترِ موسي بن جعفر
هرگز نديدي غارت خلخال و معجر

تو نهرِ حلق و ذبحِ حنجر را نديدي
دستِ عدو، موي برادر را نديدي

تو پيكر با خاك يكسان ديدي آيا؟
جاي سُم مركب فراوان ديدي آيا؟

آري نديدي هر دم از بالاي محمل
هجده سرِ بر نيزه را منزل به منزل

«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»

@alekasa_14

محفل شعر و سبک آل کساء

13 Oct, 15:31


#حضرت_معصومه سلام‌الله‌علیها
#مرثیه
#سید_مجتبی_شجاع

نبودی و ندیدی کام عطشان
نبودی و ندیدی جسم عریان
ولی قربان آن خواهر که می دید
برادر را به زیر سم اسبان...

«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»

@alekasa_14

محفل شعر و سبک آل کساء

13 Oct, 15:28


#حضرت_معصومه سلام‌الله‌علیها
#مرثیه
#سید_مجتبی_شجاع

خدا را شکر طشت زر ندیدی
برادر را بدون سر ندیدی
اگر چه در فراقش گریه کردی
ولی بر حنجرش خنجر ندیدی

«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»

@alekasa_14

محفل شعر و سبک آل کساء

13 Oct, 15:26


#حضرت_معصومه سلام‌الله‌علیها
#مرثیه
#هادی_ملک‌پور

بی‌تاب رضا بودی و در تب بودی
هرچند که از غصه لبالب بودی
تو باهمه رنج‌ها که دیدی بانو
برگی زکتابِ رنجِ زینب بودی

«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»

@alekasa_14

محفل شعر و سبک آل کساء

13 Oct, 15:23


#حضرت_معصومه سلام‌الله‌علیها
#مرثیه
#علی‌اکبر_لطیفیان

روی قبرم بنویسید که خواهر بودم
سال‌ها منتظر روی برادر بودم

روی قبرم بنویسید جدایی سخت است
این همه راه بیایم، تو نیایی سخت است

یوسفم رفته و از آمدنش بی خبرم
سال‌ها می‌شود از پیرهنش بی خبرم

روی قبرم بنویسید ندیده رفتم
با تن خسته و با قد خمیده رفتم

بنویسید همه دور و برم ریخته‌اند
چقدر دستهٔ گل روی سرم ریخته‌اند

چقدر مردم این شهر ولایی خوبند
که سرم را نشکستند، خدایی خوبند

بنویسید در این شهر سرم سنگ نخورد
به خداوند قسم بال و پرم سنگ نخورد

چادرم دور و برم بود و به پایی نگرفت
معجرم روی سرم بود و به جایی نگرفت

من کجا، شام کجا، زینب بی یار کجا؟
من کجا، بام کجا، کوچه و بازار کجا؟

«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»

@alekasa_14

محفل شعر و سبک آل کساء

13 Oct, 15:18


#حضرت_معصومه سلام‌الله‌علیها
#مرثیه
#مجید_تال

آقا سلام! خواهرتان روبراه نیست
دور از تو کار هر شب او غیر آه نیست

می‌خواست تا به طوس بیاید ولی نشد
ور نه رفیق بی کسی‌ات نیمه‌راه نیست

وقتی به قم رسید خرابه‌نشین نشد
آسوده باش خواهر تو بی پناه نیست

یک مرد هم نیامده نزدیک محملش
شب را به آفتاب که اذن نگاه نیست

اذنم بده به طعنه بگویم به شامیان
در قم محبّ فاطمه بودن گناه نیست


زینب کجا و محمل بی‌سایبان کجا
بال و پر رقیه کجا ریسمان کجا


زهر فراق خورد ولی دست و پا نزد
معصومه‌ات بجز تو کسی را صدا نزد

مسموم شد ولی به هوای زیارتت
با اهل خویش حرفی ازین ماجرا نزد

می‌خواست تا شهیده شود مثل مادرش
هرچند تازیانه به او بی‌حیا نزد

از کوچه‌ای گذشت که نامحرمی نداشت
اطراف او کسی سخن نابجا نزد

آقا اجازه؟! فاطمهٔ تو زمین نخورد
اینجا کسی به ساحت او پشت پا نزد

اصلاً به جان فاطمه سوگند یارضا
اورا کسی برای رضای خدا نزد

اذنم بده به طعنه بگویم مدینه را
قم، امن بود، فاطمه را بی‌هوا نزد


این کوچه‌ها کجا! غم آن کوچه‌ها کجا!
زهرا کجا و سیلی آن بی حیا کجا

«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»

@alekasa_14

محفل شعر و سبک آل کساء

13 Oct, 07:40


#حضرت_معصومه سلام‌الله‌علیها
#مدح_و_منقبت
#مرثیه
#حیدر_توکلی

الا ای مه که جلوت می‌دهی خورشید انور را
ز نور چهرهٔ خود نوربخشی ماه و اختر را

الا ای دختر موسی که عیسی زنده می‌سازی
دخیلم، گوشه چشمی بندهٔ از خار کمتر را

کلید روضهٔ رضوان اگر در دست من باشد
نمی‌سازم رها این درگه از خُلد بهتر را

به علم و حلم و ایثار و وقار و غیرت و عصمت
تجلی می‌دهی آئینه‌وش زهرای اطهر را

تو مصداق صداقت هستی و در باور عالم
نباشد انتظار دیگری دخت پیمبر را

توئی تالی زهرا کز شمیم فاطمی بویت
پدر پیش از ولادت بر تو داده نام مادر را

اگر چه فاطمه هستی ولی معصومه می‌خوانم
که با نامت نلرزانم دل ساقی کوثر را

توئی درمان هر درد و یقین دارم اگر بودی
نمی‌کشت آن غل و زنجیرها موسی‌بن جعفر را

تو آن بانوی پر مهری که همچون عمه‌ات زینب
گواهی می‌دهد هر عضو تو عشق برادر را

تو هم دنبال دلبر کو به کو رفتی ولی چشمت
ندیده از برادر غرق در خون جسم بی سر را

«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»

@alekasa_14

محفل شعر و سبک آل کساء

13 Oct, 07:22


#حضرت_معصومه سلام‌الله‌علیها
#مرثیه
#قاسم_صرافان

قرار بود بیایی کبوترش باشی
دوباره آینه‌ای در برابرش باشی

مدینه، شهر غریبی برای فاطمه‌‌هاست
نخواست گم شده،‌ چون قبر مادرش باشی

به قم رسیدی و گم کرد دست و پایش را
چو دید، آمده‌ای سایۀ سرش باشی

اجازه خواست که گلدان مرمرت باشد
که تا همیشه، تو یاس معطرش باشی

خدا، تو را به دل تشنۀ زمین بخشید
که تا بهار بیاید، تو کوثرش باشی

که تا طلوع قیامت، شفاعت از تو رسد
که تا رسیدن محشر، تو محشرش باشی...

کرامتت، همه را یاد او می‌اندازد
به تو چقدر می‌آید، که خواهرش باشی

رسول گفت: که در طوس، پارۀ تن اوست
نشد رسولِ سلام پیمبرش باشی

خدا نخواست، تو هم با جوادِ او، آن شب
گواه رنج نفس‌های آخرش باشی

نخواست باز امامی، کنار خواهر خود...
نخواست زینبِ یک شام دیگرش باشی


«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»

@alekasa_14

محفل شعر و سبک آل کساء

13 Oct, 07:20


#حضرت_معصومه سلام‌الله‌علیها
#مدح_و_منقبت
#پروانه_نجاتی

این زن که خاک قم به وجودش معطر است
تکرار آفرینش زهرای اطهر است

تکرار آفرینش افلاک بر زمین
تکرار آفرینش عرش مصوّر است

این جلوۀ فرشته صفت این شکوه غیب
بر خاک می‌نشیند و از خاک برتر است

دست سخاوتش پر از آمال دوستان
چشم محبتش به غریبان مضطر است

همشیرۀ شقایق و همراز رازقی
با آفتاب مشرقی عشق خواهر است

این زن که از نیایش او مست عالم‌اند
معصومه است مریم آل پیمبر است


«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»

@alekasa_14

محفل شعر و سبک آل کساء

13 Oct, 07:19


#حضرت_معصومه سلام‌الله‌علیها
#توسل
#محمدعلی_مجاهدی

اگر درمان‌ درد خویش‌ می‌خواهی‌ بیا اینجا
دوا اینجا، شفا اینجا، طبیب‌ دردها اینجا

شکسته‌بالی ما می‌دهد بال و پری‌ ما را
اگر از صدق‌ دل‌ آریم‌ روی‌ التجا اینجا

طلب‌ کن‌ با زبان‌ بی‌زبانی‌ هرچه‌ می‌خواهی‌
که‌ سر داده‌ست گلبانگ‌ اجابت‌ را خدا اینجا

به‌ گوش‌ جان‌ توان‌ بشنید لبّیک‌ خداوندی‌
نکرده‌ با لب‌ خود آشنا حرف دعا اینجا

هزاران‌ کاروان‌ دل‌ در اینجا می‌کند منزل‌
اگر اهل‌ دلی‌ ای‌ دل‌، بیا اینجا، بیا اینجا

دل‌ دیوانۀ‌ من‌ همچو او گم‌‌کرده‌ای‌ دارد
ز هر دردآشنا گیرد، سراغ‌ آشنا اینجا...

صدای‌ پای‌ او در خاطر من‌ نقش‌ می‌بندد
مگر می‌آید آن‌ آرام‌‌جان‌ها از وفا اینجا؟...

مشو از حرمت این بارگه غافل که مهدی را
زیارت کرده‌اند اهل بصیرت بارها اینجا

حریمش را اگر دارالشفا خوانند، جا دارد
که می‌بخشد خدا هر دردمندی را شفا اینجا

علاج درد بی‌درمان کند لطف عمیم او
نباید بر زبان آورد حرفی از دوا اینجا!

حدیث‌ عشق‌ با «پروانه‌» می‌گویی،‌ نمی‌دانی‌
که‌ می‌سوزد به‌سان‌ شمع،‌ از سر تا به پا اینجا


«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»

@alekasa_14

محفل شعر و سبک آل کساء

13 Oct, 07:15


#حضرت_معصومه سلام‌الله‌علیها
#مدح_و_منقبت
#قاسم_بای

حرمت خاک بهشت است، تماشا دارد
جلوۀ روشنی از عالم بالا دارد

گنبد زرد تو از پرتو آیات پر است
از حدیث کرم و شرح کرامات پر است

می‌توان گفت که سرچشمۀ نور است اینجا
جمعه در جمعه کسی گرم حضور است اینجا

اهل قم جمله بر آنند خراسان اینجاست
مهد آرامش دل‌های پریشان، اینجاست

تار و پودت همه دین است، خدا می‌داند
روشن از نور یقین است، خدا می‌داند

روشنای نفس شاهچراغی، آری
با خودت عطر حریم رضوی را داری

چه بگوییم که توصیف تو کامل باشد؟
واژه‌ای نیست که با عشق معادل باشد

پاکی مطلقی ای عشق! چه نامی داری!
پای در عرش نهادی، چه مقامی داری!

نور چشم پدری، یاس معطر شده‌ای
معنی تازه‌ای از سورۀ کوثر شده‌ای

پای تا سر همه آیینۀ طاها هستی
تو که یادآور صدیقۀ کبری هستی

قدم پاک تو بی‌شک قدم فاطمه است
حرمت نیز یقیناً حرم فاطمه است

در کنارِ تو شب و زمزمه را می‌فهمیم
به خدا رایحۀ فاطمه را می‌فهمیم

تو روایت‌گر آن گوهر نابی، بانو!
جلوۀ روشن آیینه و آبی، بانو!

می‌توان با تو به آن رایحۀ پاک رسید
پر زد از خاک به اندیشۀ افلاک رسید

‌می‌توان با تو به سرمنزل توحید رسید
از شب تیره گذر کرد، به خورشید رسید

می‌توان یک سحر از جرم و خطا عاری شد
مثل امواج روان در حرمت جاری شد

در حریمت همه اندیشۀ طاعت دارند
به شفا آمدگان شوق شفاعت دارند

زائران رایحۀ آه تو را می‌فهمند
ماجرای غم جانکاه تو را می‌فهمند

قصۀ آمدنت قصۀ بی‌تابی‌هاست
شوق دیدار سحر، قصۀ بی‌خوابی‌هاست..

دوری از عشق، چه دلخسته و پیرت کرده
این‌چنین راهی این راهِ خطیرت کرده

سختی راه... چه باید بنویسم بانو؟
عمرِ کوتاه... چه باید بنویسم بانو؟

قسمت این است که قم چشمۀ جودت باشد
تو بمانی و پر از عطر وجودت باشد

تو بمانی و قم از مِهر تو آکنده شود
شوق در خاطرۀ خاک پراکنده شود

تا که هر گوشۀ این خاک معطر باشد
قسمت این است که قم مشهد دیگر باشد

ای شفاعت‌گر محشر! نظری کن ما را
این همه قطرۀ جا ماندۀ از دریا را

نظری کن که شبی زائر کویت باشیم
سائل دائمی صحن نکویت باشیم

شک نداریم پر از نور یقین است اینجا
جلوۀ خاکی فردوس برین است اینجا

«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»

@alekasa_14

محفل شعر و سبک آل کساء

13 Oct, 07:03


#حضرت_معصومه سلام‌الله‌علیها
#توسل
#عباس_جواهری_رفیع

هر کس که نهاده است به این خانه قدم را
از خاطر خود برده همان ثانیه غم را

انگار که بر بال ملائک شده زائر
هر کس که گذر کرده خیابان ارم را

هر قدر حرم آمدم از یاد نبردم
آن بار که با مادر خود آمده ام را

آباد شد از پا قدم ابر،بیابان
بخشیده وجود از  نظر لطف،عدم را

در آینه کاری حرم فلسفه اینست
بسیار کنند از کرم این طائفه کم را

در جمع گدایانم و تفسیر نموده است
با یک نظر لطف خود آیات کرم را

می‌خواست که وصفش کند اما نتوانست
شاعر خجل از کار خود انداخت قلم را

«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»

@alekasa_14

محفل شعر و سبک آل کساء

13 Oct, 07:00


#حضرت_معصومه سلام‌الله‌علیها
#توسل
#علی_گلی_حسین‌آبادی

دیدم که حوضِ صحن، پر از آسمان شده‌ست
دستت برای این همه دل سایبان شده‌ست

شاید دلش برای حرم شور می‌زند
این آب‌ها که سهمیۀ شهرمان شده‌ست

با لحن ماه و لهجۀ خورشید و ابر و باد
دنیا برای عرض ارادت زبان شده است

دیروز سنگ صحن و سرای تو بوده است
امروز نام کوچک او کهکشان شده‌ست

یک ریز گریه کرد در آغوش آسمان
ابری که با فراق حرم امتحان شده‌است

بیدار کرد چشم مرا لحظۀ نماز
بانو نسیم صحن تو گویا اذان شده‌ست

در سرنوشت زائر عاشق نوشته‌اند
رضوان به رسم هدیه برایش نشان شده‌ست

«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»

@alekasa_14

محفل شعر و سبک آل کساء

13 Oct, 06:59


#حضرت_معصومه سلام‌الله‌علیها
#تاریخ_مقتل

🔰 زائر حضرت معصومه علیهاالسلام، گوئیا زائر حضرت علی بن موسی الرضا عليهماالسلام است...

در روایتی از حضرت ثامن‌الحجج علی بن موسی الرضا علیه‌السلام نقل شده که حضرت فرمودند:

📋 مَنْ زارَ الْمَعْصُومَةَ بِقُمْ کَمَنْ زارَنی.
🔻کسی که حضرت معصومه سلام‌الله‌علیها را در قم زیارت کند، مانند آن کسی است که مرا زیارت کرده است.

📚ناسخ التواریخ،زندگانی حضرت موسی بن جعفر (علیه‌السلام) ج۷، ص۳۳۷
📚ریاحین الشریعة، ج۵، ص۳۵.

اعجاز این ضریح که همواره بی حد است
چیزی شبیه پنجره فولاد مشهد است

وصف او را نتوان گفت به صد منظومه
گفته معصوم به او فاطمهٔ معصومه

«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»

@alekasa_14

محفل شعر و سبک آل کساء

13 Oct, 06:58


#حضرت_معصومه سلام‌الله‌علیها
#تاریخ_مقتل

🔰 زائر حضرت معصومه «سلام‌الله‌علیها»، گوئیا زائر کربلاست...

مرحوم علامه میرزا محمد تنکابنی (متوفای ۱۳۰۲ ه‌ق) در «رِسالَةٌ فاطِمِیَّة» روایتی را از امام رضا علیه‌السلام نقل می‌کند که حضرت فرمودند:

📋 مَن زارَ فاطِمَةَ بِقُم فَکَأنّما زارَ الحُسَینَ بِکَربَلا
🔻اگر کسی فاطمه (معصومه) سلام‌الله‌علیها را در «قم» زیارت کند، مانند این است که امام حسین صلوات‌الله‌علیه را در «کربلا» زیارت کرده باشد.

📚رِسالَةٌ فاطِمِیَّه(نسخه‌خطی)،تنکابنی، ص۴.

«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»

@alekasa_14

محفل شعر و سبک آل کساء

20 Sep, 21:59


#برائت

بنازم حضرت باباشجاع فیروز کاشانی
کمر را بست بهر انتقام از غاصب ثانی

ره مسجد گرفت و بغض در سینه فرو می‌برد
به خود می‌گفت باید این سعادت را شوم بانی

به خود می‌گفت نفرین کرده زهرا، هان ابولولوء
به عشق فاطمه جان گیر از این قاتل جانی

تصور کرد مظلومیت مولا و زهرا را
تصور کرد آن روی کبود و دست شیطانی

برون آورد تیغ از پیش خویش و ریشه‌اش را کند
به م‌ات‌ح‌ت‌ش سر تیغ دوسر را کرد ارزانی

گهی با تیغ میزد گاه با او اینچنین می‌گفت
چرا احمق کند کاری که باز آرد پشیمانی

«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»

@alekasa_14

محفل شعر و سبک آل کساء

20 Sep, 21:55


#برائت

تیغت گَهِ فرود، چه فنّی بکار برد؟
کاو را به چند ضربه ز تاب و قرار برد!

برقش فکنده در افقِ سینه‌ها، شعاع
کآن صیقلی ز آینۀ دین غبار برد

بر خنجرت ملائکه گفتند آفرین
آن لحظه‌ای که حمله بر آن نابکار برد

زآن گیر و دار، تیغ تو لبخند شوق را
سوقات بهرِ شاهِ ولایتمدار برد

باز از دعای فاطمه در خاطر آمدش
آهی کشید از دل و نام نگار برد

تا حشر باد نامِ بلندش بلندتر
تیغی که خستگی ز تن ذوالفقار برد

«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»

@alekasa_14