ادب و عرفان(شاهد) @adaberfan Channel on Telegram

ادب و عرفان(شاهد)

@adaberfan


لینک اولین مطلب کانال
https://t.me/AdabErfan/10

ادب و عرفان(شاهد) (Persian)

با خوش آمدید به کانال 'ادب و عرفان(شاهد)'. این کانال یک منبع عالی برای علاقه‌مندان به ادبیات و عرفان است. در اینجا شما می‌توانید به مطالب متنوعی در زمینه‌های ادبی و عرفانی دسترسی پیدا کنید که به شما کمک می‌کند تا دانش و آگاهی خود را در این حوزه‌ها گسترش دهید. اگر به داستان‌های زیبا، شعرهای دلنشین، و مطالب فلسفی علاقه‌مندید، این کانال برای شما ایده‌آل است

هدف اصلی این کانال ارتقاء دانش و فهم شما در زمینه‌های ادبی و عرفانی است. از طریق مطالب متنوع و معتبری که این کانال ارائه می‌دهد، شما می‌توانید نگاهی عمیق‌تر به این حوزه‌ها داشته باشید و به تحلیل‌های جدیدی دست پیدا کنید

با پیوستن به کانال 'ادب و عرفان(شاهد)'، شما به یک جامعه فعال از علاقه‌مندان به این حوزه‌ها ملحق می‌شوید. امکان اشتراک نظرات، ایده‌ها، و تجربیات شما با دیگر اعضای کانال، فرصتی عالی برای یادگیری و ارتقاء دانشتان خواهد بود

از جمله مطالب ارزنده این کانال می‌توان به معرفی آثار ادبی برجسته، تحلیل‌های جالب در زمینه عرفان، و پرسش و پاسخ‌های مرتبط با این حوزه‌ها اشاره کرد. همچنین، با دنبال کردن لینک اولین مطلب کانال، شما به مطلبی جذاب و منتخب از محتوای این کانال دسترسی خواهید داشت

پس اگر عاشق خواندن داستان‌ها و شعرهای زیبا هستید و به دنبال افزایش دانش و اطلاعات خود در زمینه‌های ادبی و عرفانی می‌گردید، حتماً به کانال 'ادب و عرفان(شاهد)' بپیوندید و از مطالب ویژه این جامعه فرهنگی بهره‌مند شوید.

ادب و عرفان(شاهد)

11 Feb, 12:33


هر ندایی که ترا بالا کشید
آن ندا می‌دان که از بالا رسید

✓ مولانا
@AdabErfan

ادب و عرفان(شاهد)

11 Feb, 12:29


مقداریارهمنفس،چون‌من‌نداندهیچ‌کس
ماهی‌که‌برخشک‌اوفتد، قیمت‌بداندآب‌را

سعدی‌چوجورش‌می‌بری‌نزدیک‌اودیگرمرو
ای‌بی‌بصرمن‌می‌روم؟اومی‌کشدقلاب‌را 


 
سعدی
@AdabErfan

ادب و عرفان(شاهد)

07 Feb, 20:52


«مولانا دل را جوهر وتمام عالم را عرض می داند.در نتیجه قلب را گسـترده تـر از عـالم و در عین حال علّت غایی آن محسوب کرده است چون جوهر در عرض نمـی گنجـد وعلـت غایی نسبت به معلول خویش عرض به شمار نمی آید،پس آنچـه جوهرسـت عـالم نیسـت و عالم باید نسبت به دل حکم عرض را داشته باشد.و دل در قیاس با آن به مثابۀ جوهر است»

زرین کـوب

در داسـتان موسـی وشـبان،مولـوی تأکیـد دارد کـه سیر موسی،براساس شریعت است و ارتباط چوپان در طریقت عشق وانس،برخلوص دل بـود که مورد لطف ورحمت قرار گرفت.

به همین دلیل وحی الهی به وی هشدار می دهد که راه نیل به حق،تنها متابعت از ظاهر شریعت نیست


عارف یاانسان کاملی که همۀ صفات هستی دراو تحقق یافته،آینه تمام نمای صفات وکـون جامع آن ها شده است..بدین گونه صورت کامل حق گردیده،پس حق را درآینـۀ قلـب خـود می نگرد،یعنی قلب عارف حق را در بردارد..از جهتی قلب هم از رحمت خداست.ویکـی از چیزهایی است که مشمول رحمت الهی است

ابن عربـی

چنـان کـه در روایت آمده است:القلب بیت الرَّب.قلب خانه خداست.

آن دلی کز آسمانها برترست
آن دل ابدال یا پیغامبرست
دل نباشد غیر آن دریای نور
دل نظرگاه خدا وانگاه کور


@AdabErfan

ادب و عرفان(شاهد)

06 Feb, 08:34


چون پرده برگشودند،
خود را به ما نمودند

معشوق و عشق و عاشق
دیدیم یک وجودند  


شاه نعمت الله ولی
@AdabErfan

ادب و عرفان(شاهد)

02 Feb, 22:28


فکر هنگامی که به قلمرو بی کرانه ی آگاهی متصل نباشد؛

تنها می شود،

باری بر دوش روح می شود،

دیوانه می شود،.

ویرانگر می شود،

به همین دلیل مولانا در مثنوی گفته:

قطره دانش که بخشیدی ز پیش
متصل گردان به دریاهای خویش
@AdabErfan

ادب و عرفان(شاهد)

27 Jan, 18:18


چگونه مهر نورزد دلم به ساحت تو؟
تویی که مهر به هر مهربان می آموزی

حسین منزوی
@AdabErfan

ادب و عرفان(شاهد)

23 Jan, 20:24


این جهان کوه است و فعل ما ندا

سوی ما آید نداها را صدا

مولانا


معنی:
جهان مانند کوهی است که هر صدایی در آن طنین می‌اندازد؛ یعنی هر عمل یا سخنی که از تو صادر شود، بازتاب آن به خودت بازمی‌گردد. این بیت به قانون عمل و عکس‌العمل اشاره دارد و تأکید می‌کند که هر نیکی یا بدی که انجام دهی، نتیجه‌اش به خودت برمی‌گردد.
@AdabErfan

ادب و عرفان(شاهد)

21 Jan, 18:04


مولانا در اشعار عرفانی خود به کاشتن بذرهای معنوی و روحانی در دل و روح انسان اشاره می‌کند. این مفهوم در مثنوی معنوی و دیوان شمس به اشکال مختلف بیان شده است. او بارها از دل به عنوان زمینی حاصل‌خیز یاد می‌کند که بذرهایی الهی یا شیطانی در آن کاشته می‌شود و این بستگی به انسان دارد که چه بذری را در دل خود پرورش دهد.


نمونه‌ای از اشعار مرتبط:
دل چون زمین است و فکر مانند بذر


مولانا می‌گوید:
"این جهان کوه است و فعل ما ندا
سوی ما آید نداها را صدا"

در اینجا به این اشاره می‌کند که اعمال و اندیشه‌های ما مانند بذری است که در زمین دل کاشته می‌شود و نتیجه آن به خود ما بازمی‌گردد.

طبیعت الهی و شیطانی دل
"هر که را جامه ز عشقی چاک شد
او ز حرص و عیب کلی پاک شد"

مولانا در این بیت بیان می‌کند که عشق الهی، بذر پاکی و تحول درون را در دل انسان می‌کارد و او را از حرص و عیوب دور می‌کند.

حکایت کشاورزی در دل انسان
مولانا می‌فرماید:

"این دل توست باغ و بوستان
در وی آبیاری کن، ای دوست، جان"

او تأکید می‌کند که دل انسان نیاز به مراقبت و آبیاری با یاد خدا و عشق دارد، زیرا در غیر این صورت بذرهای ناپسند در آن می‌روید.
@AdabErfan

ادب و عرفان(شاهد)

20 Jan, 18:13


"تو مگو ما را بدان شه بار نیست
با کریمان کارها دشوار نیست"

این بیت نشان‌دهنده این است که با اتصال به منبع الهی و درونی، انسان می‌تواند به توانایی‌های فراتر از حد معمول خود دست یابد و موانع را پشت سر بگذارد.
مولانا همچنین در مثنوی معنوی بارها به "نفَس خلاق" اشاره می‌کند. برای مثال، در جایی می‌گوید:

"آب کم جو، تشنگی آور به دست
تا بجوشد آب از بالا و پست"

این ابیات نشان‌دهنده این است که خلاقیت و نوآوری اغلب از تشنگی برای دانستن و آفرینش ناشی می‌شود. مولانا باور داشت که انسان با طلب و اشتیاق، نیروی خلاق خود را فعال می‌کند و می‌تواند به سرچشمه‌های ناشناخته‌ای دست یابد.
مولانا در بسیاری از اشعارش از انسان به‌عنوان آفریننده‌ای کوچک یاد می‌کند که با کمک عشق و معرفت می‌تواند به مرتبه‌ای الهی برسد و خلاقیتی بیکران را تجربه کند.
@AdabErfan

ادب و عرفان(شاهد)

19 Jan, 06:49


باید خریدارم شوی تا من خریدارت شوم
وز جان و دل یارم شوی تا عاشق زارت شوم
من نیستم چون دیگران بازیچه بازیگران
اول به دام آرم ترا و آنگه گرفتارت شوم

شعر از رهی معیری
با صدای دلنواز همایون شجریان
@AdabErfan

ادب و عرفان(شاهد)

17 Jan, 12:29


دوزخ ست آن خانه کآن بی روزن ست
اصلِ دین، ای بنده رَوزَن کردن ست

مولانا

آن خانه دلی که دریچه ای رو به خورشید تجلّیاتِ الهی ندارد، حقیقتاً که جهنمی تاریک است، ای بنده خدا بدان که اصل و اساس دیانت هم همین است که انسان، دریچه ای در قلب خود به سوی خورشید تجلیات الهی باز کند.( منظور از روزن کردن، رفع حجابِ خودی و انانیّت است)
@AdabErfan

ادب و عرفان(شاهد)

13 Jan, 20:52


نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت
متحیّرم چه نامم شه مُلک لا فتی را...

❤️ ولادت حضرت علی (ع) و روز پدر مبارک و گرامی باد❤️
@AdabErfan

ادب و عرفان(شاهد)

11 Jan, 19:32


اينجا هيچ طريق ديگر نيست
الا
«سكوت و تسليم» ،
كمال آن است كه نقص بر خود گيری!

مقالات شمس تبریز
@AdabErfan

ادب و عرفان(شاهد)

09 Jan, 22:58


بمیرید بمیرید در این عشق بمیرید
در این عشق چو مردید همه روح پذیرید
بمیرید بمیرید و زین مرگ مترسید
کز این خاک برآیید سماوات بگیرید
بمیرید بمیرید و زین نفس ببرید
که این نفس چو بندست و شما همچو اسیرید
یکی تیشه بگیرید پی حفره زندان
چو زندان بشکستید همه شاه و امیرید
بمیرید بمیرید به پیش شه زیبا
بر شاه چو مردید همه شاه و شهیرید
بمیرید بمیرید و زین ابر برآیید
چو زین ابر برآیید همه بدر منیرید
خموشید خموشید خموشی دم مرگست
هم از زندگیست اینک ز خاموش نفیرید




مولانا
@AdabErfan

ادب و عرفان(شاهد)

09 Jan, 22:56


ز حد بگذشت مشتاقی و صبر اندر غمت یارا
به وصل خود دوایی کن دل دیوانهٔ ما را

علاج درد مشتاقان طبیب عام نشناسد
مگر لیلی کند درمان غم مجنون شیدا را


سعدی
@AdabErfan

ادب و عرفان(شاهد)

06 Jan, 21:54


نای زمین پر از ترانه است،  گوش تو آیا باز است برای شنیدن؟
ما سمیعیم و بصیریم و هشیم
با شما نامحرمان ما ناخوشیم

مولانا
@AdabErfan

ادب و عرفان(شاهد)

05 Jan, 20:19


‍ زِ تو تا غَیبْ هزاران سال است
چو رَوی از رَهِ دلْ یک قَدَم است

فاصله بین درک و شناخت انسان و رازهای هستی بسیار زیاد است و طی کردن این راه از هیچ مسیری به غیر از دریافت های باطنی و قلبی ممکن نیست. عقل، انسان را تا جایی می برد ولی پس از آن حجاب می شود. 

غزل_مولانا
@AdabErfan

ادب و عرفان(شاهد)

03 Jan, 17:39


»من نزد گمان بندة مؤمن خویش هستم. اگر به من خوش گمان باشد به خوبی با او رفتار می کنم و اگر به من بدگمان باشد، طبق همان با او رفتار می کنم.

قاعده 1 از چهل قاعده شمس تبریزی

کلماتی که برای توصیف پروردگار به کار می بریم، همچون آینه ای است که خود را در آن می بینیم.
هنگامی که نام خدا را می شنوی، ابتدا اگر موجودی ترسناک و شرم آور به ذهنت بیاید، به این معناست که تو نیز بیشتر مواقع در ترس و شرم به سر می بری.
اگر هنگامی که نام خدا را می شنوی ابتدا عشق و لطف و مهربانی به یادت بیاید، به این معناست که این صفات در وجود تو  نیز فراوان است.»
@AdabErfan

ادب و عرفان(شاهد)

31 Dec, 08:01


صبح در خواب عدم بود که بیدار شدیم
شب سیه مست فنا بود که هشیار شدیم

پای ما نقطه صفت در گرو دامن بود
به تماشای تو سرگشته چو پرگار شدیم

صائب_تبريزي
@AdabErfan

ادب و عرفان(شاهد)

28 Dec, 23:58


‏✧  ‏✧‏  ✧

ندانم کجا دیده‌ام در کتاب
که ابلیس را دید شخصی به خواب

به بالا صنوبر، به دیدن چو حور
چو خورشیدش از چهره می‌تافت نور

فرارفت و گفت: «ای عجب، این تویی!
فرشته نباشد بدین نیکویی!

تو کین روی داری به حُسنِ قمر
چرا در جهانی به زشتی سَمَر؟

چرا نقش‌بندت در ایوانِ شاه
دُژم‌روی کرده‌ست و زشت و تباه؟»

شنید این سخن بخت‌برگشته دیو
به زاری برآورد بانگ و غریو

که «ای نیک‌بخت! این نه شکلِ من است
ولیکن قلم در کفِ دشمن است» ...


سعــــدی
@AdabErfan

ادب و عرفان(شاهد)

25 Dec, 11:57


قاعده ۱۸
از چهل قاعده شمس تبریزی

تمام کائنات با همه لایه‌ها و با همه بغرنجی‌اش در درون انسان پنهان است. شیطان مخلوقی ترسناک نیست که بیرون از ما در پی فریب دادنمان باشد، بلکه صدایی است در درونِ خودمان. در خودت به دنبال شیطان بگرد، نه در بیرون و در دیگران. و فراموش نکن هر که نفسش را بشناسد، پروردگارش را شناخته است. انسانی که نه به دیگران، بلکه به خود بپردازد، سرانجام پاداشش شناخت آفریدگار است.
@AdabErfan

ادب و عرفان(شاهد)

25 Dec, 11:51


در سکوت صدایی است.
دلی باید تا دریابد.


شمس
@AdabErfan

ادب و عرفان(شاهد)

23 Dec, 06:38


پس سحرگاه به درِ خانه‌ی (مادر)رفت، و گوش داد.
آوازِ مادر شنید که طهارت می‌ساخت و می‌گفت: «الهی آن غریبِ مرا نیکو دار...».
بایزید چون این بشنید، بگریست. پس در بزد‌.
مادر گفت: «کیست؟».
گفت: «غریبِ تو».

‌تذکره‌الاولیا⁩ء عطار نیشابوری
ذکر بایزید بسطامی
@AdabErfan

ادب و عرفان(شاهد)

20 Dec, 08:33


اگر در چشم ظاهرت که تا به کنار گور بیش نبود، با تو خللی پدید آید  در حال کحّالان بغداد را حاضر کنی تا معالجت کنند و هرچه بخواهند بذل کنی،
چون در چشم دل خلل داری که "فانها لا تعمی الابصار و لاکن تعمی القلوب التی فی الصدور"  چرا به طلب کحّالان حقیقت نروی؟



جناب عین القضات همدانی
@AdabErfan

ادب و عرفان(شاهد)

17 Dec, 18:37


همه اَجْزایِ عالَم عاشقانند
وَهر جُزوِ جهانْ مَستِ لِقایی

وَلیک اسرارِ خود با تو نگویند
نَشایَد گفت سِرِّ جُز با سِزایی


مولانا
سه دقیقه با استاد عبدالحسین_زرین‌کوب
.
@AdabErfan

ادب و عرفان(شاهد)

17 Dec, 14:47


از سی مرغ تا سیمرغ

فایل پانزدهم (فایل آخر) از جلد دوم

کتاب منطق الطیر عطار

این مجموعه از جلد اول و دوم کتاب ارزشمند عطار ،با هدف سوق دادن آگاهی هر کدام ازما به سطح بالاتر و دریافت بیشتر حقیقت است
امیدوارم لذت برده باشید .



@AdabErfan

ادب و عرفان(شاهد)

15 Dec, 14:40


شرحی بر هفت شهر عشق عطار


عطار مراحل هفتگانه ای را برای سیر و سلوک و طلب حقیقت و رسیدن به درجات عالیه خود سازی تا آگاهی کامل و رسیدن به دیدار روی دوست در نظر گرفته است
عطار مراحل هفتگانه ای را برای سیر و سلوک و طلب حقیقت و رسیدن به درجات عالیه خود سازی تا آگاهی کامل و رسیدن به دیدار روی دوست در نظر گرفته است:
▫️ طلب
▫️عشق
▫️ معرفت
▫️ استغنا
▫️ توحید
▫️حیرت
▫️ فنا یا فناء فی الله.

🔴و این هفت وادی در منطق الطیر:

گفت ما را هفت وادی در ره است
چون گذشتی هفت وادی، درگه است

📕 وادی طلب:
طلب آتشی است که به عنایت خداوند در جان سالک می افتد و شوقی عظیم برای دریافت حقیقت، جان سالک را فرا می گیرد.
در این وادی ، سالک راه حقیقت، باید مردانه گام در راه نهد و از خود بگذرد و همت قوی دارد.
در همه حال و همه جا یار را بجوید و به دنبال او که در درون وی است، کندوکاو و جستجو نماید.
این وادی وادی پر خطری است ولی سالک نباید وحشتی به دل راه دهد؛ او باید سر تا پا تسلیم رضای او باشد و بکوشد تا او را در پیدا و پنهان بیابد که عاقبت جوینده یابنده بود.

📕وادی عشق:
درین وادی ، وجود طالب و سالک مالامال از عشق و شوق و مستی می گردد.
او چون صراحی لبریز می شود . عشق وجودش را چنان پر می سازد که یکسره آتش سوزان می شود و در تب و تاب می افتد.
عشق به پروردگار به صورت عشق به همه مظاهر هستی که جلوه رخ دوست هستند، نمودار می گردد و در عین سوز و گداز و اشتعال درون، سر تا پا خوبی و صفا و صلح و آشتی می گردد.
می سوزد و به یاد دوست، همه کس و همه چیز را دوست می دارد.
در این حال ، سالک خود را در مسیر و جریان کل کاینات می بیند و با تمام ذرات هستی همراه و همراز می گردد.


وادی معرفت:
اینجا ، وادی شناخت است. به نظر عرفا ، اصل معرفت در شناخت خداوند است و به قول هجویری که در کشف المحجوب می فرماید:
"معرفت حیات دل بود به حق،
و اِعراض سر جز از حق،
و ارزش هر کس به معرفت بود
و هر که را معرفت نبود بی قیمت بود"
در این وادی ، عارف نسبت به نفس خود و ذات حقیقت شناخت پیدا می کند و چشم دل و جان ، چشم سر و چشم درونی وی باز می شود و بنا به تعبیری در اینجاست که عارف پاکدل ، چشم جانش به حقایق و رموزِ دستورهای دین و هدف انبیا باز می گردد.
درین مرحله ، صوفی و سالک چنان به « او » متکی می گردد که از همه چیز و همه کس جز او بی نیاز می گردد.
او خود را در کوی امن و رجا مستغنی می یابد و از همه مال و مقام و جلوه های وسوسه انگیز زندگی به یکباره دل می کند و طمع می برد.
این وادی ، پشت پا زدن به هوس ها و جلوه های دنیایی ، پا گذاردن بر سر افلاک و نه گنبد میناست و اینجاست که سالک می تواند با افتخار خود را بالاتر و برتر از عالم خاکی مشاهده کند و صفات خداوندی را در وجودش متجلی ببیند.

📕وادی توحید:
اکنون عارف به وادی توحید می رسد .
▫️چشم دل باز کن که جان بینی
آن چه نا دیدنی است آن بینی
در این وادی ، چشم دل وی باز می شود ، موحّد شده و وحدت عالم را رویت می کند.
او مشاهده می کند که در جهان « یکی هست و هیچ نیست جز او » و بر هر چه می نگرد او را در وی می بیند.
در این حالت ، عارف همه چیز و همه جا را چون مظهر و آفریده اویند زیبا می بیند و می ستاید و به قول باباطاهر:
▫️به دریا بنگرم دریا ته بینم
به صحرا بنگرم صحرا ته بینم
▫️به هر جا بنگرم کوه و در و دشت
نشان از قامت رعنا ته بینم
وی حتی جدا دانستن حق را از خود و از عالم هستی که جلوه رخ دوست است دوگانگی می داند.

📕وادی حیرت:
در این مرحله ، در دل عاشق و اهل الله ، در وقت تامل و تفکر و حضور ، حیرت و سرگردانی وارد می شود و آنگاه او چنان متحیر می شود که راه تفکر بسته می شود.
سالک به هر چیز می نگرد او را معرفتی جدید دست می دهد و سرگشته تر و حیران تر از قبل می شود او در طوفان معرفت سرگردان می شود و در وادی حیرت مقیم.

📕وادی فنا:
این مرحله ، مرحله نیستی و محو شدن سالک است از خود و بقای در حق.
در این حال، خود خواهی وی به همراه همه صفات مذموم و ناپسند نابود می شود و وجودش زنده می گردد به صفات پسندیده و محمود الهی.
ابوسعید ابوالخیر می فرماید: « زندان مرد ، بودِ مرد است »
درین مرحله است که انسان به آزادگی مطلق می رسد .
فنا ، پایان راه سیر الی الله است و شروع بقاء بالله و یا شروع سیر فی الله.
در این حال است که انسان متخلق به اخلاق الله می گردد و لیاقت جانشینی خدا را و جایگاه خلیفه الهی را پیدا می کند و چنان غرق دریای افعال الهی می شود که نه خود را و نه غیر را اراده ای نبیند جز فعل و اراده و اختیار مطلقه حق تعالی
در اینجا سالک به ایمان کامل می رسد
و تسلیم محض است.
@AdabErfan

ادب و عرفان(شاهد)

15 Dec, 14:35


از سی مرغ تا سیمرغ

فایل چهاردهم از جلد دوم

کتاب منطق الطیر عطار
@AdabErfan

ادب و عرفان(شاهد)

11 Dec, 19:11


از سی مرغ تا سیمرغ

فایل سیزدهم از جلد دوم

کتاب منطق الطیر عطار
@AdabErfan

ادب و عرفان(شاهد)

09 Dec, 20:05


از سی مرغ تا سیمرغ

فایل دوازدهم از جلد دوم

کتاب منطق الطیر عطار
@AdabErfan

ادب و عرفان(شاهد)

08 Dec, 20:22


از سی مرغ تا سیمرغ

فایل یازدهم از جلد دوم

کتاب منطق الطیر عطار
@AdabErfan

ادب و عرفان(شاهد)

05 Dec, 16:02


از سی مرغ تا سیمرغ

فایل دهم از جلد دوم

کتاب منطق الطیر عطار
@AdabErfan

ادب و عرفان(شاهد)

02 Dec, 20:24


از سی مرغ تا سیمرغ

فایل نهم از جلد دوم

کتاب منطق الطیر عطار
@AdabErfan

ادب و عرفان(شاهد)

01 Dec, 16:55


از سی مرغ تا سیمرغ

فایل هشتم از جلد دوم

کتاب منطق الطیر عطار
@AdabErfan

ادب و عرفان(شاهد)

29 Nov, 14:11


از سی مرغ تا سیمرغ

فایل هفتم از جلد دوم

کتاب منطق الطیر عطار
@AdabErfan

ادب و عرفان(شاهد)

26 Nov, 11:58


از سی مرغ تا سیمرغ

فایل ششم از جلد دوم

کتاب منطق الطیر عطار
@AdabErfan

ادب و عرفان(شاهد)

24 Nov, 20:54


از سی مرغ تا سیمرغ

فایل پنجم از جلد دوم

کتاب منطق الطیر عطار
@AdabErfan

ادب و عرفان(شاهد)

23 Nov, 21:34


از سی مرغ تا سیمرغ

فایل چهارم از جلد دوم

کتاب منطق الطیر عطار
@AdabErfan

ادب و عرفان(شاهد)

22 Nov, 18:16


وادی طلب:

طلب آتشی است که به عنایت خداوند در جان سالک می افتد و شوقی عظیم برای دریافت حقیقت جان سالک را فرا میگیرد.
در اين وادی سالك راه حقيقت، بايد مردانه گام در راه نهد و از خود بگذرد و همت قوی دارد.
در همه حال و همه جا يار را بجويد و به دنبال او كه در درون وی است، كند و كاو و جستجو نمايد.
اين وادی وادی پر خطری است ولی سالك نبايد وحشتی به دل راه دهد؛ او باید سر تا پا تسليم رضای او باشد و بكوشد تا او را در پیدا و پنهان بيابد كه عاقبت جوينده يابنده بود.

عطار
@AdabErfan

ادب و عرفان(شاهد)

22 Nov, 18:14


از سی مرغ تا سیمرغ

فایل سوم از جلد دوم

کتاب منطق الطیر عطار
@AdabErfan

ادب و عرفان(شاهد)

21 Nov, 22:49


از سی مرغ تا سیمرغ

فایل دوم از جلد دوم

کتاب منطق الطیر عطار
@AdabErfan

ادب و عرفان(شاهد)

21 Nov, 22:47


از سی مرغ تا سیمرغ

جلد دوم از کتاب منطق الطیر عطار

فایل اول را با هم میشنویم 🌺
@AdabErfan

ادب و عرفان(شاهد)

21 Nov, 22:43


پرنده ای افلاکی
سرخ
بی قرار
سرو پر می کوبد بر دیوارهای خاکی
بی تاب پروازی جاودان
تا قاف سیمرغ جان

از سی مرغ تا سیمرغ

فایل دهم از جلد اول
کتاب منطق الطیر عطار
@AdabErfan

ادب و عرفان(شاهد)

20 Nov, 18:51


از سی مرغ تا سیمرغ

جلد دوم از کتاب منطق الطیر عطار

فایل اول را با هم میشنویم 🌺
@AdabErfan

ادب و عرفان(شاهد)

19 Nov, 21:38


پرنده ای افلاکی
سرخ
بی قرار
سرو پر می کوبد بر دیوارهای خاکی
بی تاب پروازی جاودان
تا قاف سیمرغ جان

از سی مرغ تا سیمرغ

فایل دهم از جلد اول
کتاب منطق الطیر عطار
@AdabErfan

ادب و عرفان(شاهد)

17 Nov, 12:18


پرنده ای افلاکی
سرخ
بی قرار
سرو پر می کوبد بر دیوارهای خاکی
بی تاب پروازی جاودان
تا قاف سیمرغ جان

از سی مرغ تا سیمرغ

فایل نهم از جلد اول
کتاب منطق الطیر عطار
@AdabErfan

ادب و عرفان(شاهد)

15 Nov, 13:58


پرنده ای افلاکی
سرخ
بی قرار
سرو پر می کوبد بر دیوارهای خاکی
بی تاب پروازی جاودان
تا قاف سیمرغ جان

از سی مرغ تا سیمرغ

فایل هشتم از جلد اول
کتاب منطق الطیر عطار
@AdabErfan

ادب و عرفان(شاهد)

13 Nov, 20:56


پرنده ای افلاکی
سرخ
بی قرار
سرو پر می کوبد بر دیوارهای خاکی
بی تاب پروازی جاودان
تا قاف سیمرغ جان

از سی مرغ تا سیمرغ

فایل هفتم از جلد اول
کتاب منطق الطیر عطار
@AdabErfan

ادب و عرفان(شاهد)

12 Nov, 20:56


پرنده ای افلاکی
سرخ
بی قرار
سرو پر می کوبد بر دیوارهای خاکی
بی تاب پروازی جاودان
تا قاف سیمرغ جان

از سی مرغ تا سیمرغ

فایل ششم از جلد اول
کتاب منطق الطیر عطار
@AdabErfan

ادب و عرفان(شاهد)

11 Nov, 17:43


پرنده ای افلاکی
سرخ
بی قرار
سرو پر می کوبد بر دیوارهای خاکی
بی تاب پروازی جاودان
تا قاف سیمرغ جان

از سی مرغ تا سیمرغ

فایل پنجم  از جلد اول
کتاب منطق الطیر عطار
@AdabErfan

ادب و عرفان(شاهد)

11 Nov, 17:41


پرنده ای افلاکی
سرخ
بی قرار
سرو پر می کوبد بر دیوارهای خاکی
بی تاب پروازی جاودان
تا قاف سیمرغ جان

از سی مرغ تا سیمرغ

فایل چهارم  از جلد اول
کتاب منطق الطیر عطار
@AdabErfan

ادب و عرفان(شاهد)

09 Nov, 18:27


پرنده ای افلاکی
سرخ
بی قرار
سرو پر می کوبد بر دیوارهای خاکی
بی تاب پروازی جاودان
تا قاف سیمرغ جان

از سی مرغ تا سیمرغ

فایل سوم از جلد اول
کتاب منطق الطیر عطار
@AdabErfan

ادب و عرفان(شاهد)

08 Nov, 10:53


پرنده ای افلاکی
سرخ
بی قرار
سرو پر می کوبد بر دیوارهای خاکی
بی تاب پروازی جاودان
تا قاف سیمرغ جان

از سی مرغ تا سیمرغ

فایل دوم از جلد اول
کتاب منطق الطیر عطار
@AdabErfan

ادب و عرفان(شاهد)

07 Nov, 13:05


فایل اول از جلد اول
کتاب منطق الطیر عطار
@AdabErfan

ادب و عرفان(شاهد)

07 Nov, 13:01


پرنده ای افلاکی
سرخ
بی قرار
سرو پر می کوبد بر دیوارهای خاکی
بی تاب پروازی جاودان
تا قاف سیمرغ جان

با سلام به دوستداران دانایی  و نیکویی ..
فایلهای صوتی منطق الطیر عطار  تقدیم به شما عزیزان
از سی مرغ تا سیمرغ
@AdabErfan

ادب و عرفان(شاهد)

06 Nov, 14:15


‏✧  ‏✧‏  ✧

من مانده‌ام مهجور ازو
بیچاره و رنجور ازو


گویی که نیشی دور ازو
در استخوانم می‌رود...

سعــــدی
@AdabErfan

ادب و عرفان(شاهد)

03 Nov, 20:39


ادامه داستان عذر آوردن مرغان از زبان عطار در منطق الطیر

نيم شب ديوانه‌اي خوش مي‌گريست
گفت اين عالم بگويم من که چيست
حقه‌اي سر برنهاده، ما درو
مي‌پزيم از جهل خود سودا درو
چون سراين حقه برگيرد اجل
هر که پر دارد بپرد تا ازل
وانک او بي پر بود، در صد بلا
در میان حقه ماند مبتلا

عطار به صورت پوشيده بيان مي كند هر كسي كه پر پرواز داشته باشد مي تواند از حقه بيرون برود. البته براي داشتن پر پرواز، انسان بايد در طول عمر خود، توانايي بدست آوردن اين پر را در وجود خود بدست آورد. از بين بردن ايگوها، كار ايزوتريكي يا كار دروني، كمك معنوي به ديگران براي رهايي از تاريكي و آوردن آنها به سوي نور و ... مي تواند در توليد پر پرواز يا توانايي خروج انسان از حقه يا چرخ سمسارا نقش برجسته اي ايفاء كند.

مولوي نيز اين جهان را همچون زندان مي داند و انسانها را همچون زندانيان تصور مي كند. مولوي به انسان تلنگر مي زند كه دنيا همچون زندان است و انسان به واسطه بودن در اينجا زنداني محسوب مي شود. پس به او مي گويد كه حفره اي در اين زندان به وجود بياور و از آن بگريز و به رهايي برس.

اين جهان زندان و ما زندانيان
حفره كن زندان و خود را وارهان(مثنوي معنوي)

توجه داشته باشيد در ادبيات فارسي بيشتر اسرار از زبان ديوانگان بيان شده است تا اين ديوانگي سرپوشي باشد براي توجيه آشكار كردن اسراري كه به ظاهر از زبان افراد ديوانه و شيدا بيان شده است.
@AdabErfan

ادب و عرفان(شاهد)

03 Nov, 20:31


عطاري نيشابوري در كتاب منطق الطير در داستان عذر آوردن مرغان مي گويد:

نيم شب ديوانه‌اي خوش مي‌گريست
گفت اين عالم بگويم من که چيست
حقه‌اي سر برنهاده، ما درو
مي‌پزيم از جهل خود سودا درو
چون سراين حقه برگيرد اجل
هر که پر دارد بپرد تا ازل
وانک او بي پر بود، در صد بلا
در ميان حقه ماند مبتلا

عطار بيان مي دارد كه ما در درون حقه اي(صندوق يا صندوقچه) قرار داريم كه سر حقه بسته شده و ما در درون اين حقه به نوعي به دام افتاده ايم و به خاطر جهالت مدام در حال آرزو و لذت هستيم غافل از اينكه آرزو باعث رنج خودمان خواهد شد. زمانيكه كه مرگ ما فرا برسد روپوش اين حقه برداشته مي شود ولي كساني مي توانند از اين حقه بيرون بروند كه پر پرواز و توانايي خروج از حقه را در طول زندگي خود بدست آورده باشند. كساني كه بدون پر هستند و توانايي پرواز ندارند مجبورند دوباره در ميان مصيبت و رنج و بلا، چرخه را از نو آغاز كنند.

حقه يا صندوقچه اي كه عطار در اينجا بيان مي كند در ادبيات فارسي به صورت هاي ديگري نيز بيان شده است. من جمله چرخ فلك كه يكي از مهم ترين توصيفات در ادبيات عرفاني است.

@AdabErfan

ادب و عرفان(شاهد)

31 Oct, 22:15


قاعده ۳۴ 
از چهل قاعده شمس تبریزی

تسلیم شدن در برابر حق نه ضعف است نه انفعال. برعکس، چنین تسلیم شدنی قوی شدن است به حد اعلی. انسان تسلیم شده سرگردانی در میان موج‌ها و گرداب‌ها را رها می‌کند و در سرزمینی امن زندگی می‌کند.
@AdabErfan

ادب و عرفان(شاهد)

31 Oct, 10:59


جهانداری که پیدا و نهانست
نهان در جسم و پیدا در جهانست
چو ظاهر شد ظهور او جهان بود
چو باطن شد بطونش نور جان بود
چه ظاهر! آنکه باطن از ظهور است
چه باطن! آنکه ظاهر تر ز نور است..

عطار
@AdabErfan

ادب و عرفان(شاهد)

29 Oct, 04:31


پیر طریقت گفت: الهى گاهى بخود نگرم گویم از من زارتر کیست؟ گاهى بتو نگرم گویم از من بزرگوارتر کیست؟ بنده چون بفعل خود نگرد بزبان تحقیر از کوفتگى و شکستگى گوید:

پر آب دو دیده و پر آتش جگرم
پر باد دو دستم و پر از خاک سرم.

چون بلطف الهى و فضل ربّانى نگرد بزبان شادى و نعمت آزادى گوید:

چه کند عرش که او غاشیه من نکشد
چون بدل غاشیه حکم و قضاء تو کشم‏

بوى جان آیدم از لب چو حدیث تو کنم
شاخ عزّ رویدم از دل چو بلاء تو کشم.

«رشیدالدین میبدی»
کشف الاسرار
@AdabErfan

ادب و عرفان(شاهد)

25 Oct, 20:16


انا الحق یعنی چه؟

احتمالا داستان حسین منصور حلاج را شنیده ایم که در میان مردم میگشت و میگفت انالحق (من خدایم) و در نهایت به همین گناه که ادعای خدایی کرده، به طرز بسیار خشونت باری به دار کشیده شد. این سرنوشت برای عین القضات همدانی و شیخ شهاب سهروردی نیز تکرار شد.

اما آیا واقعا آنها خدا بودند؟

عطار نیشابوری نیز در کتاب بی سر نامه خود درباره خودش چنین سروده:

بار دیگر سالک حق حق شدم
سالکی رفته، تمامی حق شدم

من خدایم من خدایم من خدا
فارغم از کبر و کینه و از هوا

مولانا هم آشکارا شمس تبریز را خدای خود خوانده:

پیر من و مراد من، درد من و دوای من
فاش بگفتم این سخن، شمس من و خدای من

و در یک رباعی درباره خود چنین می گوید:

من محو خدایم و خدا آن من است
هر سوش مجوئید که در جان من است

سلطان منم و غلط نمایم بشما
گویم که کسی هست که سلطان من است
@AdabErfan

ادب و عرفان(شاهد)

25 Oct, 20:07


جملگی در حکم سه پروانه ایم
در جهان عاشقان، افسانه ایم

اولی خود را به شمع نزدیک کرد
گفت: آری من یافتم معنای عشق

دومی نزدیک شعله بال زد
گفت: حال، من سوختم در سوز عشق

سومی خود داخل آتش فکند
آری آری این بود معنای عشق

عطار
@AdabErfan

ادب و عرفان(شاهد)

22 Oct, 22:21


شمس آیینه‌ای می‌جست که خود را در آن جلوه‌گر یابد و این راز بزرگ و سهمگین انسانی است که انسان‌ها را به ارتباط با یکدیگر نیازمند می‌سازد و به انس و الفت با همدیگر سوق می‌دهد. آن خاموشی درازدامن، شمس را ملول کرده بود. او خود می‌گوید:
«کسی می‌خواستم
از جنس خود
که او را قبله سازم،
و روی بدو آرم
که از خود ملول شده بودم
- تا تو چه فهم کنی از این سخن
که می‌گویم
که از خود ملول شده بودم؟»
شمس تبریز از آن‌گاه که زادگاه خود را ترک کرده بود، در سفرهای طولانی، پیران و بزرگان بسیاری را دیده بود امّا هیچ یک از آنان را درخور صحبت خویش نیافته بود. به عبارت دیگر، هیچ یک از آنان قادر نبودند که سوز و عطش وی را فرو بنشانند:
ایشان بزرگان بوده‌اند، شیخان بوده‌اند،
من ایشان را چه کنم؟
من تو را خواهم که چنینی!
نیازمندی خواهم،
گرسنه‌ای خواهم،
تشنه‌ای خواهم!

آب زلال تشنه جوید،
از لطف و کرم خویش.


به نقل از کتاب «باغ سبز» (گفتارهایی دربارۀ شمس و مولانا) از استاد محمدعلی موحد
.
@AdabErfan

ادب و عرفان(شاهد)

19 Oct, 22:38


چون عطارد ِدفترِ دل وا کنند
تا  که  برتو، سرها  پیدا کنند

همچون ستاره عطارد که نویسنده فلک است، آن راهبرانِ راستین نیز صحیفۂ دلشان را برای تو می گشایند تا اسرار و حقایق را برایت آشکار نمایند.

پیش خویشان باش چون آواره یی
 بر مَهِ  کامل زن،  ار  مَه  پاره یی

در نزد خویشان و بستگانت خود را آواره نشان بده، و اگر پاره ماهی هستی، خود را به ماه کامل نزدیک کن.

جُزو را از کُلِ خود پرهیز چیست؟
با مخالف این همه آمیز  چیست؟

دوری کردن جزو از کلِ خود برای چیست؟ و این همه آمیزش و مصاحبت با مخالفان برای چیست؟ تو جزوی از کل حقیقی هستی، پس شایسته نیست که از اصل و منشأحقیقی خود بگریزی و با هستی های کاذب و موهوم أنس بگیری، زیرا هر موجودی رو به فنا می رود مگر وجود حقیقی.

جنس را بین، نوع گشته در رَوِش
غَیب ها بین، عَین گشته در زَهِش

ببین که چگونه جنس در حرکت خود به انواع مبدّل شده است، و ببین که چگونه، غیب ها به مرحله ظهور و عینیت می رسند.




شرح مثنوی شریف
استاد کریم زمانی
@AdabErfan

ادب و عرفان(شاهد)

19 Oct, 22:29


نخستین بار گفتش کز کجائی ؟
بگفت از دارِ ملک آشنائی

بگفت آنجا به صنعت در چه کوشند
بگفت اَنده خرند و جان فروشند

بگفتا جان فروشی در ادب نیست
بگفت از عشقبازان این عجب نیست

بگفت از دل شدی عاشق بدینسان؟
بگفت از دل تو می گوئی من از جان

بگفتا عشق شیرین بر تو چونست
بگفت از جان شیرینم فزونست

بگفتا هر شبش بینی چو مهتاب ؟
بگفت آری چو خواب آید کجا خواب

بگفتا دل ز مهرش کی کنی پاک ؟
بگفت آنگه که باشم خفته در خاک
🌹🌹
حکیم_نظامی_گنجوی
  منظومه خسرو و شیرین
نوازنده تار علی قمصری
@AdabErfan

ادب و عرفان(شاهد)

16 Oct, 20:19


در  کوی خرابات، هر بار، بنای کهنه‌ی افکار و اندیشه‌ی عارف فرو می‌ریزد تا بینش صحیح‌تر و وسیع‌تری جای آن را بگیرد.

هر بنای کهنه که آبادان کنند
نه که اول کهنه را ویران کنند؟

«مولانا»

به همین دلیل، وقتی او در «حضیض» قرار می‌گیرد، یعنی در معرض تخریب واقع می‌شود، در امید رسیدن به سرمنزل بهتری است که یک درجه «اوج» گرفتن نسبت به وضعیت قبل را نشان می‌دهد.

گر از این منزل ویران به سوی خانه روم
دگـر آنجـا که روم عاقـل و فرزانـه روم

«حافظ»
@AdabErfan

ادب و عرفان(شاهد)

16 Oct, 08:09


چون  به  سوے  کعبه  نماز  می‌باید  کرد،  فرض  کن  آفاق  عالم  جمله  جمع  شدند  گرد  کعبه  حلقه  کردند  و  سجود  کردند.  چون  کعبه  را  از  میان  حلقه  بگیری،  نه  سجود  هر  یکے  سوے  همدگر  باشد؟
دل  خود  را  سجود  کرده‌اند.

مقالات  شمس

شمس
@AdabErfan

ادب و عرفان(شاهد)

13 Oct, 19:53


ناامید از در رحمت به کجا شاید رفت
یارب از هر چه خطا رفت هزار استغفار


حضرت_سعــــدی
@AdabErfan

ادب و عرفان(شاهد)

08 Oct, 19:46


پوستين را باز گونه گر كند
كوه را از بيخ و از بُن بركند

پرده صد آدم آن دم بر درد
  صد بليس نو،مسلمان آورد

به تعبير مولانا اگر آدمی که دچار اشتباهاتی  بوده پوستين خود را وارونه كند؛يعنى از گذشتۀ خود توبه نمايد،چه‌بسا به جايى برسد كه كوه را با قدرت معنوى خود از بيخ و بن بركند.

نهايت فرق بين انسان‌هاى متكبّر و خودبرتربين،با انسان‌هاى متواضع اين است كه انسان‌هاى متواضع وقتى متوجه اشتباه خود مى‌شوند،درصدد جبران آن برمى‌آيند؛چنانكه به قول مولانا،حضرت آدم وقتى متوجه برخورد متكبرانۀ خود با شيطان شد،از كردۀ خود اظهار ندامت كرد و به درگاه خدا توبه نمود.

.

گفت آدم:توبه كردم زين نظر
  اين‌چنين گستاخ ننديشم دگر

يا غياث المستغيثين اهدنا
  لا افتخار بالعلوم و الغنى

بشنو از نی
مثنوی مولانا
@AdabErfan

ادب و عرفان(شاهد)

07 Oct, 05:13


آدمی مخفی است در زیر زبان این زبان پرده است بر درگاه جان
چون که بادی پرده را در هم کشید سِرِّ صحنِ خانه شد بر ما پدید
کَاندر آن خانه، گُهَر یا گندم است؟ گنج زر یا جمله مار و کژدم است؟
یا در او گنج است و ماری برکران زانکه نَبْوَد گنج زر بی پاسبان

مولوی
@AdabErfan

ادب و عرفان(شاهد)

05 Oct, 22:00


به تو سر بسته و در پرده بگویم
تا کسی نشنود این راز گهر بار جهان را
آنچه گفتند و سرودند...
تو آنی!
خود تو جان جهانی!
گر نهانی و عیانی!
تو همانی که همه عُمر به دنبال خودت نعره زنانی...
تو ندانی که خود آن نقطه ی عشقی...
همه اسرار نهانی...


مولانا
@AdabErfan

ادب و عرفان(شاهد)

03 Oct, 19:07


به تو سر بسته و در پرده بگویم
تا کسی نشنود این راز گهر بار جهان را
آنچه گفتند و سرودند...
تو آنی!
خود تو جان جهانی!
گر نهانی و عیانی!
تو همانی که همه عُمر به دنبال خودت نعره زنانی...
تو ندانی که خود آن نقطه ی عشقی...
همه اسرار نهانی...


مولانا
@AdabErfan

ادب و عرفان(شاهد)

02 Oct, 10:03


نان پاره ز من بستان جان پاره نخواهد شد
❤️آواره عشق ما آواره نخواهد شد❤️
آن را که منم خرقه عریان نشود هرگز
(وان را که منم چاره بیچاره نخواهد شد)
آن را که منم منصب معزول کجا گردد
آن خاره که شد گوهر او خاره نخواهد شد
آن قبله مشتاقان ویران نشود هرگز
وان مصحف خاموشان سی پاره نخواهد شد
از اشک شود ساقی این دیده من لیکن
بی نرگس مخمورش خماره نخواهد شد
بیمار شود عاشق اما بنمی میرد
ماه ار چه که لاغر شد استاره نخواهد شد
خاموش کن و چندین غمخواره مشو آخر
آن نفس که شد عاشق اماره نخواهد شد
 
❤️مولانا ❤️
@AdabErfan

ادب و عرفان(شاهد)

01 Oct, 08:32


                                    

بارخدایا مهیمنی و مدبر
وز همه عیبی مقدسی و مبرا

ما نتوانیم حق حمد تو گفتن
با همه کروبیان عالم بالا

هر که نداند سپاس نعمت امروز
حیف خورد بر نصیب رحمت فردا

سعــــدی
@AdabErfan

ادب و عرفان(شاهد)

29 Sep, 20:48


زبان عضو مهمی است و انسان
به قول مولانا در زیر زبان مخفی است :

آدمی مخفی است در زیر زبان
این زبان پرده‌ست بر درگاه جان
چونک بادی پرده را در هم کشید
سر صحن خانه شد بر ما پدید
کاندر آن خانه گهر یا گندمست

   آدمی هر جایی و هر مکانی نباید
   زبان بگشاید ،
       چرا که ممکن است زبانش
       چون آتش سوزانده باشد .

مولانا از  سالکان مبتدی می خواهد ،
به کم سخن گفتن روی کنند ،چرا که
جای سود و زیان را نمی دانند

         و چون اسرار بشنوند ،
        ممکن است آن  را
        با هر فرد بی خبر از راز ،
       درمیان گذارند.
@AdabErfan

ادب و عرفان(شاهد)

28 Sep, 23:18


«پاره سخن: عطار و داستان میوه تلخ»
@AdabErfan

ادب و عرفان(شاهد)

27 Sep, 22:31


مکن در جسم و جان منزل
که این دونست و آن والا
قدم زین هر دو بیرون نه
نه آنجا باش و نه اینجا
بهرچ از راه دور افتی
چه کفر آن حرف و چه ایمان
بهرچ از دوست وا مانی
چه زشت آن نقش و چه زیبا
گواه رهرو آن باشد
که سردش یابی از دوزخ
نشان عاشق آن باشد
که خشکش بینی از دریا

سنایی
شعری در مقام اهل توحید
@AdabErfan

ادب و عرفان(شاهد)

26 Sep, 17:50


درویش عزیز پادشا شد به خدا
وارسته ز فقر و ز غنا شد به خدا

گویی که کجا رفت از اینجا که برفت
آمد ز خدا و با خدا شد به خدا

شاه نعمت الله ولی
@AdabErfan

ادب و عرفان(شاهد)

26 Sep, 17:43


.


وگفت: عشق، آتش است،
در سینه و دل عاشقان مشتعل گردد
و هرچه مادونِ الله است،
همه را بسوزاند‌ وخاکستر کند.


حضرت عطار
تذکره الاولیاء
@AdabErfan

ادب و عرفان(شاهد)

23 Sep, 06:41


امشب منم مهمان تو ، دست من و دامان تو
یا قفل در وا مى کنى ، یا تا سحر دف مى زنم

من موج از خود رانده ام کز بحر بیرون مانده ام
تا ساحل آغوش تو ، بى پا و سر دف مى زنم

شعراز مولانا
با صدای دلنشین سالار عقیلی
@AdabErfan

ادب و عرفان(شاهد)

21 Sep, 12:34


گر عارف حق بيني چشم از همه بر هم زن 
چون دل به يکي دادي، آتش به دو عالم زن

هم چشم تماشا را بر روي نکو بگشا 
هم دست تمنا را بر گيسوي پر خم زن

هم نکته ي وحدت را با شاهد يکتاگو 
هم بانگ اناالحق را بر دار معظم زن

گر تکيه دهي وقتي، بر تخت سليمان ده 
ور پنجه زني روزي، در پنجه رستم زن

گر دردي از او بردي صد خنده به درمان کن 
ور زخمي از او خوردي صد طعنه به مرهم زن

چون ساقي رنداني، مي با لب خندان خور 
چون مطرب مستاني ني با دل خرم زن

هم جلوه ي ساقي را در جام بلورين بين 
هم باده ي بي غش را با ساده ي بي غم زن

ذکر از رخ رخشانش با موسي عمران گو 
حرف از لب جان بخشش با عيسي مريم زن

حال دل خونين را با عاشق صادق گو 
رطل مي صافي را با صوفي محرم زن

چون آب بقا داري بر خاک سکندر ريز 
چون جام به چنگ آري با ياد لب جم زن

چون گرد حرم گشتي با خانه خدا بنشين 
چون مي به قدح کردي بر چشمه ي زمزم زن

در پاي قدح بنشين زيبا صنمي بگزين 
اسباب ريا برچين، کمتر ز دعا دم زن

يا پاي شقاوت را بر تارک شيطان نه 
يا کوس سعادت را بر عرش مکرم زن

يا کحل ثوابت را در چشم ملائک کش 
يا برق گناهت را بر خرمن آدم زن

يا خازن جنت شو، گلهاي به
@AdabErfan

ادب و عرفان(شاهد)

20 Sep, 09:45


چو به خنده لب گشايی دو جهان شکر بگيرد
به نظاره جمالت همه تن شکر بگيرد
قدری ز نور رويت به دو عالم ار در افتد
همه عرصه های عالم به همان قدر بگيرد
چو در آرزوی رويت نفسی ز دل برآرم
ز دم فسرده من نفس سحر بگيرد
چه غم ره است اين خود که دلم دمی درين ره
نه غمی دگر گزيند نه رهي دگر بگيرد
اگر از عتاب غيرت ره عاشقان بگيری
ز سرشک عاشقانت همه رهگذر بگيرد
ز پی تو جان عطار اگر امتحان کنندش
به مديح تو دو عالم به در و گهر بگيرد

عطار
@AdabErfan

5,922

subscribers

3,093

photos

280

videos