◾️اطلاعیه مجلس یادبود چهلمین روز درگذشت زنده‌یاد حاج عبدالعظیم یساقی در #قوچان
@yengejeh | باینگجه
@yengejeh | باینگجه
با ینگجه
@yengejeh
کانال «با ینگجه» با هدف اطلاع‌رسانی رویدادهای روستای ینگجه برای ینگجه‌ای‌های مقیم شهرهای کشور ایجاد شده است.
🌐ارتباط با ما:
@Mostafa_shooshtari
🌐احراز هویت کانال در سامانه وزارت ارشاد:
http://t.me/itdmcbot?start=yengejeh
با ینگجه (Persian)
با ینگجه یک کانال تلگرامی است که با هدف اطلاع‌رسانی رویدادهای روستای ینگجه برای ینگجه‌ای‌های مقیم شهرهای کشور ایجاد شده است. این کانال فرصتی عالی برای کسانی است که علاقه‌مند به زندگی روستایی و فعالیت‌های روستایی در این منطقه هستند. از طریق این کانال، شما می‌توانید به رویدادها، جشن‌ها، و فعالیت‌های مختلف روستای ینگجه اطلاع پیدا کنید و با این جامعه زیبا و صمیمی در تماس باشید.
اگر شما هم یک ینگجه‌ای مقیم شهرهای دیگر هستید و دوست دارید از زندگی و فعالیت‌های روستایی خود مطلع شوید، این کانال برای شما امکانات فراوانی فراهم کرده است. فقط کافی است که به کانال «با ینگجه» بپیوندید و از اطلاعات و اخبار جدید این منطقه بهره‌مند شوید.
برای ارتباط با مدیریت کانال و همچنین اطلاعات بیشتر، می‌توانید با آیدی زیر تماس بگیرید:
@Mostafa_shooshtari
همچنین، از لینک زیر می‌توانید احراز هویت کانال «با ینگجه» در سامانه وزارت ارشاد را انجام دهید:
http://t.me/itdmcbot?start=yengejeh
با ینگجه
10 Jan, 15:33
🔴کلیه ادارات، مدارس و مراکز آموزشی خراسان‌رضوی فردا شنبه تعطیل خواهد بود
🔹مظفری، استاندار خراسان‌رضوی: فردا شنبه ادارات، بانک‌ها و مدارس خراسان‌رضوی برای مدیریت مصرف سوخت و انرژی تعطیل است.
@sarvelayetkhabar
🔹مظفری، استاندار خراسان‌رضوی: فردا شنبه ادارات، بانک‌ها و مدارس خراسان‌رضوی برای مدیریت مصرف سوخت و انرژی تعطیل است.
@sarvelayetkhabar
با ینگجه
10 Jan, 10:23
🌺سی‌وهشتمین سالروز شهادت #شهید_محمدعلی_یساقی از شهدای عملیات کربلای ۵ گرامی باد.
@yengejeh
@yengejeh
با ینگجه
10 Jan, 10:16
🌺سی‌وهشتمین سالروز شهادت #شهید_علی_صفری از شهدای عملیات کربلای ۵ گرامی باد.
@yengejeh
@yengejeh
با ینگجه
08 Jan, 05:52
◾️اطلاعیه مجلس یادبود مرحوم مغفور کربلایی حسن یساقی در #مشهد
@yengejeh | باینگجه
@yengejeh | باینگجه
با ینگجه
06 Jan, 16:32
💠دَروَند سوم
🔆 نُماشوم(۲)
✍ نویسنده: الف-میم
🪞درآمدِ دوم
مادراش را “خان‌جان” صدا میکرد،
خان‌جان از تبار تاجیک‌های افغانستان بود ،رَباب (۱) را خوب می‌نواخت، غمِ عالم را در پنجه‌هایش می‌ریختُ روی ساز‌اش خالی میکرد، هیچ وقت برای اهالی ساز نزده‌بود ، خوب نمیدانستند-صدای رباب اش را مگر کسی که مَست کرده باشد در‌نیمه شب در حال پرسه زنی شنوفده باشد .
کسی نمی‌دانست او با یک پسرِ جزامی چطور گذَرَش به نامن افتاده ، اهالی قصه‌ها برایشان بافته بودند اما حقیقت در سینه‌ی خان‌جان پنهان بود .
همین‌قدر که اهالی روستا دلشان بحال این دربه‌در ها سوخته بود دلشان راضی بود که استخاره گرفته شود ، روزنه‌ی امیدی در دلِ خان‌جان سوسو زد .”خوب “درآمد. اشکِ شوق امانَش را بریده بود.
کدخدا اجازه داد بیرون از روستا نزدیک قبرستان کنار غسالخانه زندگی‌‌ای برای خودشان دستُ‌پا کنند.
خان جان به همین هم راضی بود، هرچه باشد از دربه‌دری که بهتر است. پسر‌اش میرجهان را در آغوش گرفت و درِگوشش پچ‌پچ کنان گفت:
-بلاخره تمام شد، همینجا می‌مانیم تا بمیریم.
کودکی‌میرجهان در قبرستان گذشت، هیچ ترسی نداشت از مُرده_گاهی ساعت‌ها می‌نشست و به جسمِ بیجان مُرده‌ها خیره می‌شد ، بزرگ‌تر که شد گور هم می‌کَنْد.قرآن خواندن را پای قبرِ اهالی روستا آموخته بود،کنار میرزا عبدالله می‌نشستُ تا صبح به صوت حزینِ میرزا گوش میکرد، میرزا کارَش این بود .پس از میرزا میراث دارَش میرجهان شد.
میرجهان زیاد در ده آفتابی نمی‌شد، عصرها هم که گذرش به روستا می‌افتاد تا به حمام برسد کوچه ها خلوت ، جمعیت پراکنده می‌شد و صدای پچ پچ زنان و بچه‌ها توی سرش طنین انداز می‌شد.
صورت اش را با شال مثل مومیایی می‌پوشاند و سرش را پایین می‌گرفت و پشگل های گوسپندان را می‌شمرد تا برسد به هَشتی ورودی .
یک شب که دلاکی‌اش تمام شده بود ،
سربینه(۲) را تمیز و مرتب شستُ زد بیرون.
از حمام تا قبرستان راه زیادی بود ، بنا را گذاشته بود کوچه ها چون خلوت اند گشتی در ده بزند، صدای جیغ شُغال‌ها از دور به گوش می‌رسید. جیرجیرکها دائم میخواندند ، سرش دائم به اطراف‌اش می‌چرخید تا مبادا کسی متوجه حضورش شود، فانوس‌اش را خاموش کرده بود-
از کوچه باغی داشت می‌گذشت که صدایی زمزمه کنان و خنده‌های یواشکی شنید، صدا صدای جنسی غیر از خودش بود ،ضربان قلب‌اش بیشتر شد ریتم نفس‌هایش تغییر کرد. میخواست بی‌تفاوت بگذرد، اما کنجکاو شده بود سایه ها را با دقت نگاه میکرد. گوشه‌ای از کوچه‌باغ پناه گرفته بود تا آن دختر و پسر از هم جدا شوند ، آرام دنبال دخترِ جوان راه افتاد، سرش را مثل مومیایی دوباره پیچید، مثل شَبَح سایه به سایه‌اش حرکت میکرد، فکر میکرد صدای ضربان قلب و نفس‌هایش را دختر می‌شنود نزدیک میل راهنما (۳)شده بودند که دخترِ سرخوش متوجه فردی پشتِ سرش شد، تا آمد سرعت‌اش را زیاد کندُ پا به فرار بگذارد…
پی‌نوشت‌ها:
۱- رَباب ساز زهی است که در مناطق سیستان بلوچستان و افغانستان و پاکستان می‌نوازند
۲- رختکن حمام های قدیمی
۳-برج های خشتی که شبها فانوس بر فراز آن‌روشن میکردند تا مسافران راه‌شان را گم نکنند
ادامه دارد...
@yengejeh | باینگجه
🔆 نُماشوم(۲)
✍ نویسنده: الف-میم
🪞درآمدِ دوم
مادراش را “خان‌جان” صدا میکرد،
خان‌جان از تبار تاجیک‌های افغانستان بود ،رَباب (۱) را خوب می‌نواخت، غمِ عالم را در پنجه‌هایش می‌ریختُ روی ساز‌اش خالی میکرد، هیچ وقت برای اهالی ساز نزده‌بود ، خوب نمیدانستند-صدای رباب اش را مگر کسی که مَست کرده باشد در‌نیمه شب در حال پرسه زنی شنوفده باشد .
کسی نمی‌دانست او با یک پسرِ جزامی چطور گذَرَش به نامن افتاده ، اهالی قصه‌ها برایشان بافته بودند اما حقیقت در سینه‌ی خان‌جان پنهان بود .
همین‌قدر که اهالی روستا دلشان بحال این دربه‌در ها سوخته بود دلشان راضی بود که استخاره گرفته شود ، روزنه‌ی امیدی در دلِ خان‌جان سوسو زد .”خوب “درآمد. اشکِ شوق امانَش را بریده بود.
کدخدا اجازه داد بیرون از روستا نزدیک قبرستان کنار غسالخانه زندگی‌‌ای برای خودشان دستُ‌پا کنند.
خان جان به همین هم راضی بود، هرچه باشد از دربه‌دری که بهتر است. پسر‌اش میرجهان را در آغوش گرفت و درِگوشش پچ‌پچ کنان گفت:
-بلاخره تمام شد، همینجا می‌مانیم تا بمیریم.
کودکی‌میرجهان در قبرستان گذشت، هیچ ترسی نداشت از مُرده_گاهی ساعت‌ها می‌نشست و به جسمِ بیجان مُرده‌ها خیره می‌شد ، بزرگ‌تر که شد گور هم می‌کَنْد.قرآن خواندن را پای قبرِ اهالی روستا آموخته بود،کنار میرزا عبدالله می‌نشستُ تا صبح به صوت حزینِ میرزا گوش میکرد، میرزا کارَش این بود .پس از میرزا میراث دارَش میرجهان شد.
میرجهان زیاد در ده آفتابی نمی‌شد، عصرها هم که گذرش به روستا می‌افتاد تا به حمام برسد کوچه ها خلوت ، جمعیت پراکنده می‌شد و صدای پچ پچ زنان و بچه‌ها توی سرش طنین انداز می‌شد.
صورت اش را با شال مثل مومیایی می‌پوشاند و سرش را پایین می‌گرفت و پشگل های گوسپندان را می‌شمرد تا برسد به هَشتی ورودی .
یک شب که دلاکی‌اش تمام شده بود ،
سربینه(۲) را تمیز و مرتب شستُ زد بیرون.
از حمام تا قبرستان راه زیادی بود ، بنا را گذاشته بود کوچه ها چون خلوت اند گشتی در ده بزند، صدای جیغ شُغال‌ها از دور به گوش می‌رسید. جیرجیرکها دائم میخواندند ، سرش دائم به اطراف‌اش می‌چرخید تا مبادا کسی متوجه حضورش شود، فانوس‌اش را خاموش کرده بود-
از کوچه باغی داشت می‌گذشت که صدایی زمزمه کنان و خنده‌های یواشکی شنید، صدا صدای جنسی غیر از خودش بود ،ضربان قلب‌اش بیشتر شد ریتم نفس‌هایش تغییر کرد. میخواست بی‌تفاوت بگذرد، اما کنجکاو شده بود سایه ها را با دقت نگاه میکرد. گوشه‌ای از کوچه‌باغ پناه گرفته بود تا آن دختر و پسر از هم جدا شوند ، آرام دنبال دخترِ جوان راه افتاد، سرش را مثل مومیایی دوباره پیچید، مثل شَبَح سایه به سایه‌اش حرکت میکرد، فکر میکرد صدای ضربان قلب و نفس‌هایش را دختر می‌شنود نزدیک میل راهنما (۳)شده بودند که دخترِ سرخوش متوجه فردی پشتِ سرش شد، تا آمد سرعت‌اش را زیاد کندُ پا به فرار بگذارد…
پی‌نوشت‌ها:
۱- رَباب ساز زهی است که در مناطق سیستان بلوچستان و افغانستان و پاکستان می‌نوازند
۲- رختکن حمام های قدیمی
۳-برج های خشتی که شبها فانوس بر فراز آن‌روشن میکردند تا مسافران راه‌شان را گم نکنند
ادامه دارد...
@yengejeh | باینگجه
با ینگجه
06 Jan, 16:30
💠دَروَند
♦️تاقچه‌ای برای نمایش ادبیات و فرهنگ روستا
🔅دَروَند در ترکی یعنی تاقچه. تاقچه بخشی از معماری خانه‌های ایرانی است که هم جایی برای نگه‌داری اشیای کاربردی است و هم مکانی برای نمایش علایق و باورهای صاحبِ خانه. در واقع دروند، نمایشگر فرهنگ است.
🔅"دَروَند" اینک بخش جدیدی است در #باینگجه برای نمایش ادبیات و فرهنگ روستا. مثل همیشه این بخش هم بر پایه همکاری مخاطبین و اعضای ارجمند کانال شکل می‌گیرد و ادامه می‌یابد. اگر داستان، شعر، افسانه، روایت و خاطره‌ای درباره ینگجه و مردمانش و به‌طور کلی درباره روستا دارید با اشتیاق پذیرای آن هستیم. حتی ممکن است تمایل و امکان نوشتن نداشته باشید ولی روایت‌ها و خاطراتی بسیار از روستا در سینه داشته باشید. فقط کافیست روایت خود را در قالب فایل صوتی برای ما بفرستید تا بعد از بازآفرینی به صورت مکتوب در کانال منتشر کنیم.
🔅شما هم می‌توانید به دَروَند -این تاقچه فرهنگی ادبی- اثری اضافه کنید. با شناسه @mostafa_shooshtari جهت دریافت مکتوبات و فایل‌های صوتی شما مشتاقانه منتظریم.
تا دقایقی دیگر با درآمد دوم داستان "نُماشوم"، سومین نمایش #دروند را نظاره‌گر باشید...
@yengejeh | باینگجه
♦️تاقچه‌ای برای نمایش ادبیات و فرهنگ روستا
🔅دَروَند در ترکی یعنی تاقچه. تاقچه بخشی از معماری خانه‌های ایرانی است که هم جایی برای نگه‌داری اشیای کاربردی است و هم مکانی برای نمایش علایق و باورهای صاحبِ خانه. در واقع دروند، نمایشگر فرهنگ است.
🔅"دَروَند" اینک بخش جدیدی است در #باینگجه برای نمایش ادبیات و فرهنگ روستا. مثل همیشه این بخش هم بر پایه همکاری مخاطبین و اعضای ارجمند کانال شکل می‌گیرد و ادامه می‌یابد. اگر داستان، شعر، افسانه، روایت و خاطره‌ای درباره ینگجه و مردمانش و به‌طور کلی درباره روستا دارید با اشتیاق پذیرای آن هستیم. حتی ممکن است تمایل و امکان نوشتن نداشته باشید ولی روایت‌ها و خاطراتی بسیار از روستا در سینه داشته باشید. فقط کافیست روایت خود را در قالب فایل صوتی برای ما بفرستید تا بعد از بازآفرینی به صورت مکتوب در کانال منتشر کنیم.
🔅شما هم می‌توانید به دَروَند -این تاقچه فرهنگی ادبی- اثری اضافه کنید. با شناسه @mostafa_shooshtari جهت دریافت مکتوبات و فایل‌های صوتی شما مشتاقانه منتظریم.
تا دقایقی دیگر با درآمد دوم داستان "نُماشوم"، سومین نمایش #دروند را نظاره‌گر باشید...
@yengejeh | باینگجه
با ینگجه
06 Jan, 07:44
▪️اطلاعیه
مراسم تشییع مرحوم مغفور كربلايی حسن يساقی فردا سه‌شنبه ١٨ دی ماه ساعت ١٠ صبح از دوراهی سبزوار به سمت روستا و خاكسپاری در محل گلزار شهدای ينگجه انجام و مراسم ترحيم و ختم اين پدر عزيز فردا ظهر در مسجد جامع روستا با صرف ناهار برگزار می‌گردد. شادی روحش فاتحه و صلوات.
@yengejeh | باینگجه
مراسم تشییع مرحوم مغفور كربلايی حسن يساقی فردا سه‌شنبه ١٨ دی ماه ساعت ١٠ صبح از دوراهی سبزوار به سمت روستا و خاكسپاری در محل گلزار شهدای ينگجه انجام و مراسم ترحيم و ختم اين پدر عزيز فردا ظهر در مسجد جامع روستا با صرف ناهار برگزار می‌گردد. شادی روحش فاتحه و صلوات.
@yengejeh | باینگجه
با ینگجه
05 Jan, 15:31
◾️انا لله و انا الیه راجعون◾️
با نهايت تاثر و تاسف، درگذشت مرحوم مغفور شادروان كربلايی حسن يساقی (عبدالوهاب) را به اطلاع آشنایان و همولايتی‌ها می‌رساند. مراسم تشیيع و خاكسپاری اين پدر عزيز متعاقباً اعلام خواهد شد. شادی روحش فاتحه و صلوات.
@yengejeh | باینگجه
با نهايت تاثر و تاسف، درگذشت مرحوم مغفور شادروان كربلايی حسن يساقی (عبدالوهاب) را به اطلاع آشنایان و همولايتی‌ها می‌رساند. مراسم تشیيع و خاكسپاری اين پدر عزيز متعاقباً اعلام خواهد شد. شادی روحش فاتحه و صلوات.
@yengejeh | باینگجه
با ینگجه
31 Dec, 08:10
《شهادت پایان نيست، آغاز است تولد دیگری است در جهانی فراتر از آن‌که عقل زمینی به ساحت قدسی آن راه یابد. تولد ستاره‌ای است که پرتو نورش عرصه زمان را درمی‌نوردد و زمین را به نور رب الارباب اشراق می‌بخشد. و خوشا به حال کسانی که به ندای "موتوا قبل ان تموتوا" لبیک گفتند و شهادت و جاودانگی را برگزیدند اکنون از شهید زنده‌تر کیست؟!
💠یادکرد شهید محمدحسین (خلیل) امام‌وردی به مناسبت سالروز ولادت و شهادت شهید که هر دو رویداد در اوایل دی‌ماه رقم خورده.
📽تدوین‌گر: عبدالحسین یساقی
@yengejeh | باینگجه
💠یادکرد شهید محمدحسین (خلیل) امام‌وردی به مناسبت سالروز ولادت و شهادت شهید که هر دو رویداد در اوایل دی‌ماه رقم خورده.
📽تدوین‌گر: عبدالحسین یساقی
@yengejeh | باینگجه
با ینگجه
29 Dec, 17:55
💠دروند دوم
🔆 نُماشوم(۱)
✍ نویسنده: الف-میم
درآمدِ اول:
هُرم گرما عرق از سر و روی میرجهان سرازیر می‌شدُ از لب پایینش سُر می‌خورد و می‌افتاد روی زمین ؛ میانسال بود و با موهای فر ، هنوز روزگار سپیدی به موهایش نشان نداده بود مثل بخت‌‌اش سیاه بود- دماغ گوشتالود و ابرو های بهم دوخته شده داشت که چهره‌اش را حتی موقع شادی هم اخمالو نشان می‌داد و چشمانش مثل سگِ‌شکاری تیزُ ریزُ قهوه‌ای بودبا نصف صورت ماه گرفتگی و لب پایین جُزام گرفته‌اش .دوایی نداشت که هیچ ، بلای جانش هم شده بود.بدنِ قُچّاقی(۲) داشت.
اسم‌اش را مادرِ کُلفَت‌اش انتخاب کرده بود که به خیال‌اش شاید پسر‌اش عاقبت بخیر شود -شاهِ‌جهان شود-اما نشد ، از وقتی که مادراش او را زائیده بود هیچ کس در آغوشش نگرفته بود که هیچ حتی بوسه بر گونه‌هایش هم نزده بود جز مادراش .
در خانه‌ی مردم ،بهتر است بگوییم در پستو و طویله های نمور مردم بزرگ شده بود ؛ بچه‌که بود بخاطر جزامش هم سنُ سالهایش از دستش فرار میکردند و بزرگترها هم اگر بچه ای نق و صدای بی‌جا از خودش در می آورد با صدا زدن اسمِ میرجهان ؛ بچه را وادار به خفه‌خون میکردند تا دهانِ بچه ها را ببندند .
به کَتِ مادراش نمی‌رفت که کارگر زاده هیچ وقت طعم خان بودن را نچشد؛ بخور و نمیری گیر بیاورد می‌خورد اگر نه مشتی بر شکم‌اش میکوبد و سیاهی شب را سر می‌کشدُ چشم می‌بندد که خواب‌اش ببرد.
امسال هم قحط‌سالی در پیش داشتند این را دیگر اشتباه نمی‌کرد ؛ آشنا بود که آسمان چه بلایی برسرشان قرار است بیاورد.
سالهاست چند پره جو هم درو نکرده ؛ آسمان خسیس شده بودُ حتی نمازهایی که مردمِ نامِن(۳) به پای‌اش خواندند هیچ اثری نداشت.
میرجهان تا می‌توانست کار میکرد-درتنهایی خوداش غوطه‌ور بود
آخر سال باید جواب صاحب زمین را بدهد؛مادرَش وقتی می‌گفت:
—« جهان بَسه؛ خودتو مُکوشی ها ، نِمِخه زمین بایر مردمو شخم بزنی آخِرِشم چُس مثقال کفِ دستمان رِ نمِگره»
میرجهان خلط گلویش را خرخر می‌کند،
قورت می‌هد
قند را خِرت خِرت خورد می‌کندُ چای را هورت می‌کشد و زیر لب می‌گوید :
«او پول می‌شناسه، قحطی حالی‌ش نِمِره ، کسی که یک پاش لبِ گوره هنوز با چشای هیزش داره زنبازی مُکونه؛ نزول مده ، فِک مُکونی پولِ ماره مِبَخشه ! باید برداشت خوبی داشته باشِم تا بتانوم پولشو بودوم ؛ قرارِ ما پنج‌ساله است حرف زدوم مردوم نا سلامتی (این را با شرم گفت)» با دیم‌زاری که برداشت دندان‌گیری نداشتند شکم‌خودش و مادر پیرش را بزور سیر میکرد چه برسد اجاره‌ی زمین.
روزها با گاوآهن خار و خاشاکِ تلّ مردم را شخم می‌زد، عصرها هم به حمام روستا می‌رفت و دلاکی میکرد؛ هرچه دقِ دلی و رنج داشت روی مشت و مال کردن مردهای روستا پیاده میکرد هم خودش خالی می‌شد، هم هرکس که زیر دستش فشرده می‌شد نفس راحتی می‌کشید. اگر از اهالی روستا کسی می‌مرد با عزّت و احترام به سراغش می‌آمدند تا کارهای غسل و کفن را انجام دهد؛ پول خوبی گیرش می‌آمد، اصلا برای ثواب یا هرچیزی که اسم‌ش را بگذارید اینکار را نمی‌کرد، فقط برای پول و هفت وعده نهار و شامی بود که به او می‌دادند .
همیشه منتظر شنیدن خبر مردن یکی بود تا هفت شبانه روز پای قبر خاکی بنشیندُ قرآن بخواند.به همین بهانه با خودش خلوت کند و غرقِ رویاهایش شود.
عزّت و احترام فقط همان هفت روز بود بعد از آن می‌شد همان میرجهانِ جزامی.
شندرغاز در می‌آوردُ می گذاشت توی بالش پشمی‌اش برای روز مبادا ، البته که هر روزاش روزِ مبادا بود …
| ادامه دارد …|
پی‌نوشت‌ها:
۱. سرِشب
۲. زورمند
۳. نامن از توابع سبزوار
@yengejeh | باینگجه
🔆 نُماشوم(۱)
✍ نویسنده: الف-میم
درآمدِ اول:
هُرم گرما عرق از سر و روی میرجهان سرازیر می‌شدُ از لب پایینش سُر می‌خورد و می‌افتاد روی زمین ؛ میانسال بود و با موهای فر ، هنوز روزگار سپیدی به موهایش نشان نداده بود مثل بخت‌‌اش سیاه بود- دماغ گوشتالود و ابرو های بهم دوخته شده داشت که چهره‌اش را حتی موقع شادی هم اخمالو نشان می‌داد و چشمانش مثل سگِ‌شکاری تیزُ ریزُ قهوه‌ای بودبا نصف صورت ماه گرفتگی و لب پایین جُزام گرفته‌اش .دوایی نداشت که هیچ ، بلای جانش هم شده بود.بدنِ قُچّاقی(۲) داشت.
اسم‌اش را مادرِ کُلفَت‌اش انتخاب کرده بود که به خیال‌اش شاید پسر‌اش عاقبت بخیر شود -شاهِ‌جهان شود-اما نشد ، از وقتی که مادراش او را زائیده بود هیچ کس در آغوشش نگرفته بود که هیچ حتی بوسه بر گونه‌هایش هم نزده بود جز مادراش .
در خانه‌ی مردم ،بهتر است بگوییم در پستو و طویله های نمور مردم بزرگ شده بود ؛ بچه‌که بود بخاطر جزامش هم سنُ سالهایش از دستش فرار میکردند و بزرگترها هم اگر بچه ای نق و صدای بی‌جا از خودش در می آورد با صدا زدن اسمِ میرجهان ؛ بچه را وادار به خفه‌خون میکردند تا دهانِ بچه ها را ببندند .
به کَتِ مادراش نمی‌رفت که کارگر زاده هیچ وقت طعم خان بودن را نچشد؛ بخور و نمیری گیر بیاورد می‌خورد اگر نه مشتی بر شکم‌اش میکوبد و سیاهی شب را سر می‌کشدُ چشم می‌بندد که خواب‌اش ببرد.
امسال هم قحط‌سالی در پیش داشتند این را دیگر اشتباه نمی‌کرد ؛ آشنا بود که آسمان چه بلایی برسرشان قرار است بیاورد.
سالهاست چند پره جو هم درو نکرده ؛ آسمان خسیس شده بودُ حتی نمازهایی که مردمِ نامِن(۳) به پای‌اش خواندند هیچ اثری نداشت.
میرجهان تا می‌توانست کار میکرد-درتنهایی خوداش غوطه‌ور بود
آخر سال باید جواب صاحب زمین را بدهد؛مادرَش وقتی می‌گفت:
—« جهان بَسه؛ خودتو مُکوشی ها ، نِمِخه زمین بایر مردمو شخم بزنی آخِرِشم چُس مثقال کفِ دستمان رِ نمِگره»
میرجهان خلط گلویش را خرخر می‌کند،
قورت می‌هد
قند را خِرت خِرت خورد می‌کندُ چای را هورت می‌کشد و زیر لب می‌گوید :
«او پول می‌شناسه، قحطی حالی‌ش نِمِره ، کسی که یک پاش لبِ گوره هنوز با چشای هیزش داره زنبازی مُکونه؛ نزول مده ، فِک مُکونی پولِ ماره مِبَخشه ! باید برداشت خوبی داشته باشِم تا بتانوم پولشو بودوم ؛ قرارِ ما پنج‌ساله است حرف زدوم مردوم نا سلامتی (این را با شرم گفت)» با دیم‌زاری که برداشت دندان‌گیری نداشتند شکم‌خودش و مادر پیرش را بزور سیر میکرد چه برسد اجاره‌ی زمین.
روزها با گاوآهن خار و خاشاکِ تلّ مردم را شخم می‌زد، عصرها هم به حمام روستا می‌رفت و دلاکی میکرد؛ هرچه دقِ دلی و رنج داشت روی مشت و مال کردن مردهای روستا پیاده میکرد هم خودش خالی می‌شد، هم هرکس که زیر دستش فشرده می‌شد نفس راحتی می‌کشید. اگر از اهالی روستا کسی می‌مرد با عزّت و احترام به سراغش می‌آمدند تا کارهای غسل و کفن را انجام دهد؛ پول خوبی گیرش می‌آمد، اصلا برای ثواب یا هرچیزی که اسم‌ش را بگذارید اینکار را نمی‌کرد، فقط برای پول و هفت وعده نهار و شامی بود که به او می‌دادند .
همیشه منتظر شنیدن خبر مردن یکی بود تا هفت شبانه روز پای قبر خاکی بنشیندُ قرآن بخواند.به همین بهانه با خودش خلوت کند و غرقِ رویاهایش شود.
عزّت و احترام فقط همان هفت روز بود بعد از آن می‌شد همان میرجهانِ جزامی.
شندرغاز در می‌آوردُ می گذاشت توی بالش پشمی‌اش برای روز مبادا ، البته که هر روزاش روزِ مبادا بود …
| ادامه دارد …|
پی‌نوشت‌ها:
۱. سرِشب
۲. زورمند
۳. نامن از توابع سبزوار
@yengejeh | باینگجه
با ینگجه
29 Dec, 17:51
💠دَروَند
♦️تاقچه‌ای برای نمایش ادبیات و فرهنگ روستا
🔅دَروَند در ترکی یعنی تاقچه. تاقچه بخشی از معماری خانه‌های ایرانی است که هم جایی برای نگه‌داری اشیای کاربردی است و هم مکانی برای نمایش علایق و باورهای صاحبِ خانه. در واقع دروند، نمایشگر فرهنگ است.
🔅"دَروَند" اینک بخش جدیدی است در #باینگجه برای نمایش ادبیات و فرهنگ روستا. مثل همیشه این بخش هم بر پایه همکاری مخاطبین و اعضای ارجمند کانال شکل می‌گیرد و ادامه می‌یابد. اگر داستان، شعر، افسانه، روایت و خاطره‌ای درباره ینگجه و مردمانش و به‌طور کلی درباره روستا دارید با اشتیاق پذیرای آن هستیم. حتی ممکن است تمایل و امکان نوشتن نداشته باشید ولی روایت‌ها و خاطراتی بسیار از روستا در سینه داشته باشید. فقط کافیست روایت خود را در قالب فایل صوتی برای ما بفرستید تا بعد از بازآفرینی به صورت مکتوب در کانال منتشر کنیم.
🔅شما هم می‌توانید به دروند -این تاقچه فرهنگی ادبی- اثری اضافه کنید. با شناسه @mostafa_shooshtari جهت دریافت مکتوبات و فایل‌های صوتی شما مشتاقانه منتظریم.
تا دقایقی دیگر با یک داستان چند قسمتی، دومین شماره از #دروند را نظاره‌گر باشید...
@yengejeh | باینگجه
♦️تاقچه‌ای برای نمایش ادبیات و فرهنگ روستا
🔅دَروَند در ترکی یعنی تاقچه. تاقچه بخشی از معماری خانه‌های ایرانی است که هم جایی برای نگه‌داری اشیای کاربردی است و هم مکانی برای نمایش علایق و باورهای صاحبِ خانه. در واقع دروند، نمایشگر فرهنگ است.
🔅"دَروَند" اینک بخش جدیدی است در #باینگجه برای نمایش ادبیات و فرهنگ روستا. مثل همیشه این بخش هم بر پایه همکاری مخاطبین و اعضای ارجمند کانال شکل می‌گیرد و ادامه می‌یابد. اگر داستان، شعر، افسانه، روایت و خاطره‌ای درباره ینگجه و مردمانش و به‌طور کلی درباره روستا دارید با اشتیاق پذیرای آن هستیم. حتی ممکن است تمایل و امکان نوشتن نداشته باشید ولی روایت‌ها و خاطراتی بسیار از روستا در سینه داشته باشید. فقط کافیست روایت خود را در قالب فایل صوتی برای ما بفرستید تا بعد از بازآفرینی به صورت مکتوب در کانال منتشر کنیم.
🔅شما هم می‌توانید به دروند -این تاقچه فرهنگی ادبی- اثری اضافه کنید. با شناسه @mostafa_shooshtari جهت دریافت مکتوبات و فایل‌های صوتی شما مشتاقانه منتظریم.
تا دقایقی دیگر با یک داستان چند قسمتی، دومین شماره از #دروند را نظاره‌گر باشید...
@yengejeh | باینگجه
با ینگجه
27 Dec, 12:56
وزیر راه و شهرسازی گفت: تکمیل طرح راهسازی اسفراین - قوچان نیازمند ۲۰ هزار میلیارد ریال است و تامین این اعتبار پیگیری می‌شود.
به گزارش ایرنا، فرزانه صادق روز پنجشنبه در بازدید مسیر اصلی اسفراین بام خراسان شمالی اظهار کرد: مناقصه ۳۵ کیلومتر راه فرعی دوراهی اسفراین به شهر بام در سریع ترین زمان ممکن برگزار خواهد شد و انتخاب پیمانکار طرح به صورت جدی پیگیری می شود.
وی افزود: ۱۳ کیلومتر از این مسیر تا محدوده فتح آباد زیربار ترافیک رفته و به زودی مناقصه آن در دستور کار قرار خواهد گرفت تا با تامین منابع مورد نیاز عملیات آسفالت آن انجام شود.
وزیر راه و شهرسازی ادامه داد: همچنین پیگیری‌های لازم برای تامین منابع مورد نیاز راه روستای «ینگجه» انجام خواهد شد تا عملیات این طرح محقق شود.
تخصیص ۴۰۰ میلیارد ریال برای اجرای طرح
نماینده مردم شهرستان اسفراین، بام و صفی آباد در این بازدید گفت: طول جاده اسفراین - بام - قوچان ۱۴۶ کیلومتر است و با افتتاح آن ۷۰ کیلومتر از مسافت اسفراین به مشهد کاسته می شود.
هادی قوامی با بیان اینکه این طرح ۶۰ درصد پیشرفت فیزیکی دارد اظهار کرد: ۴۰۰ میلیارد ریال نقدینگی تاکنون برای مسیر اسفراین بام قوچان تخصیص داده شده است.
همزمان با دومین روز از سفر استانی رییس جمهور به خراسان شمالی، ظهر امروز «فرزانه صادق» وزیر راه و شهرسازی به همراه هیات همراه از راه اصلی اسفراین، بام، قوچان بازدید کرد.
مرکز شهرستان ۱۲۰ هزار نفری اسفراین در ۶۰ کیلومتری جنوب شرقی بجنورد واقع است.
@yengejeh | باینگجه
به گزارش ایرنا، فرزانه صادق روز پنجشنبه در بازدید مسیر اصلی اسفراین بام خراسان شمالی اظهار کرد: مناقصه ۳۵ کیلومتر راه فرعی دوراهی اسفراین به شهر بام در سریع ترین زمان ممکن برگزار خواهد شد و انتخاب پیمانکار طرح به صورت جدی پیگیری می شود.
وی افزود: ۱۳ کیلومتر از این مسیر تا محدوده فتح آباد زیربار ترافیک رفته و به زودی مناقصه آن در دستور کار قرار خواهد گرفت تا با تامین منابع مورد نیاز عملیات آسفالت آن انجام شود.
وزیر راه و شهرسازی ادامه داد: همچنین پیگیری‌های لازم برای تامین منابع مورد نیاز راه روستای «ینگجه» انجام خواهد شد تا عملیات این طرح محقق شود.
تخصیص ۴۰۰ میلیارد ریال برای اجرای طرح
نماینده مردم شهرستان اسفراین، بام و صفی آباد در این بازدید گفت: طول جاده اسفراین - بام - قوچان ۱۴۶ کیلومتر است و با افتتاح آن ۷۰ کیلومتر از مسافت اسفراین به مشهد کاسته می شود.
هادی قوامی با بیان اینکه این طرح ۶۰ درصد پیشرفت فیزیکی دارد اظهار کرد: ۴۰۰ میلیارد ریال نقدینگی تاکنون برای مسیر اسفراین بام قوچان تخصیص داده شده است.
همزمان با دومین روز از سفر استانی رییس جمهور به خراسان شمالی، ظهر امروز «فرزانه صادق» وزیر راه و شهرسازی به همراه هیات همراه از راه اصلی اسفراین، بام، قوچان بازدید کرد.
مرکز شهرستان ۱۲۰ هزار نفری اسفراین در ۶۰ کیلومتری جنوب شرقی بجنورد واقع است.
@yengejeh | باینگجه
با ینگجه
25 Dec, 18:29
✅نقش‌آفرینی جوان ینگجه‌ای در سریال سوجان
🔹در سریال "سوجان" که این شبها از شبکه یک صداوسیما پخش می‌شود و مورد استقبال مخاطبین قرار گرفته است، شاهد نقش‌آفرینی #ابوالفضل_غلامی (فرزند مرحوم قهارقلی غلامی) هستیم.
🔹ابوالفضل غلامی که به عنوان دستیار کارگردان در سریال سوجان مسئولیت دارد، در سکانس‌هایی از سریال نیز به ایفای نقش یک سرباز پرداخته است.
🔹نقش‌آفرینی به عنوان بازیگر، دستیار کارگردان یا دست‌اندرکار پشت صحنه در سریال‌های دودکش، قلب یخی، دل، شاهگوش، قطب شمال، محرمانه، صبح آخرین روز، آتش در گلستان، کوبار، گذر از رنج‌ها، در کنار پروانه‌ها، ساخت ایران و نیز فیلم‌های سینمایی مانند درخونگاه، آینه بغل، من سالوادور نیستم، طلا خون، حمال طلا، ناردون و ماهورا در کارنامه ابوالفضل غلامی دیده می‌شود.
@yengejeh | باینگجه
🔹در سریال "سوجان" که این شبها از شبکه یک صداوسیما پخش می‌شود و مورد استقبال مخاطبین قرار گرفته است، شاهد نقش‌آفرینی #ابوالفضل_غلامی (فرزند مرحوم قهارقلی غلامی) هستیم.
🔹ابوالفضل غلامی که به عنوان دستیار کارگردان در سریال سوجان مسئولیت دارد، در سکانس‌هایی از سریال نیز به ایفای نقش یک سرباز پرداخته است.
🔹نقش‌آفرینی به عنوان بازیگر، دستیار کارگردان یا دست‌اندرکار پشت صحنه در سریال‌های دودکش، قلب یخی، دل، شاهگوش، قطب شمال، محرمانه، صبح آخرین روز، آتش در گلستان، کوبار، گذر از رنج‌ها، در کنار پروانه‌ها، ساخت ایران و نیز فیلم‌های سینمایی مانند درخونگاه، آینه بغل، من سالوادور نیستم، طلا خون، حمال طلا، ناردون و ماهورا در کارنامه ابوالفضل غلامی دیده می‌شود.
@yengejeh | باینگجه
با ینگجه
25 Dec, 14:27
✅درخشش گروه نمایش نخ‌نما در جشنواره بین‌المللی تئاتر عروسکی "تهران مبارک"
🎭گروه نمایش "نخ‌نما" با نمایش "جک نارن" به کارگردانی #قیس_یساقی موفق به کسب جوایز زیر شد:
🏅برگزیده کارگردانی: قیس یساقی
🏅برگزیده طراحی نور: علی حسینی
🏅برگزیده طراحی لباس: نیوشا مولائیان
🏅برگزیده طراحی صحنه: سینا ییلاق‌بیگی
🏅برگزیده بازی‌دهندگی و صداپیشگی عروسک: محمد لقمانیان، قیس یساقی، محمدجواد مهدیان، فرشاد قاسمی، مهسا صبوری
🎖تقدیر نویسندگی: قیس یساقی
@yengejeh | باینگجه
🎭گروه نمایش "نخ‌نما" با نمایش "جک نارن" به کارگردانی #قیس_یساقی موفق به کسب جوایز زیر شد:
🏅برگزیده کارگردانی: قیس یساقی
🏅برگزیده طراحی نور: علی حسینی
🏅برگزیده طراحی لباس: نیوشا مولائیان
🏅برگزیده طراحی صحنه: سینا ییلاق‌بیگی
🏅برگزیده بازی‌دهندگی و صداپیشگی عروسک: محمد لقمانیان، قیس یساقی، محمدجواد مهدیان، فرشاد قاسمی، مهسا صبوری
🎖تقدیر نویسندگی: قیس یساقی
@yengejeh | باینگجه
با ینگجه
23 Dec, 16:02
📚خانه شعر و ادبیات، مدرسه یک‌روزه نوشتن را برگزار می‌کند. این کارگاه یک روزه ویژه متولدین ۱۳۸۰ تا ۱۳۸۵، پنجشنبه ۶ دی ماه ۱۴۰۳ در ساختمان خانه شعر و ادبیات #تهران برگزار می‌گردد.
♦️#مکرمه_شوشتری با ارائه موضوع "ناداستان خلاق" از مدرسین این کارگاه است. در این مدرسه یک‌روزه، علاوه بر خانم شوشتری، نویسندگانی چون رضا امیرخانی، مهدی قزلی، مرتضی برزگر و غلامرضا طریقی نیز ارائه موضوع خواهند داشت.
🌐علاقه‌مندان برای ثبت‌نام می‌توانند به لینک زیر مراجعه کنند:
https://survey.porsline.ir/s/NjcUK2qy
@yengejeh | باینگجه
♦️#مکرمه_شوشتری با ارائه موضوع "ناداستان خلاق" از مدرسین این کارگاه است. در این مدرسه یک‌روزه، علاوه بر خانم شوشتری، نویسندگانی چون رضا امیرخانی، مهدی قزلی، مرتضی برزگر و غلامرضا طریقی نیز ارائه موضوع خواهند داشت.
🌐علاقه‌مندان برای ثبت‌نام می‌توانند به لینک زیر مراجعه کنند:
https://survey.porsline.ir/s/NjcUK2qy
@yengejeh | باینگجه
با ینگجه
23 Dec, 08:29
✅رونمایی از جدیدترین اثر کارگردان مشهدی در جشنواره بین‌المللی تئاتر عروسکی تهران مبارک
🔻با رونمایی از پوستر نمایش "جک نارن" در جشنواره بین‌المللی تئاتر عروسکی تهران مبارک، جدیدترین اثر #قیس_یساقی نویسنده و کارگردان مشهدی به علاقه‌مندان تئاتر معرفی شد.
🔺گفتنی است در شامگاه پنجشنبه ۲۹ آذرماه ۱۴۰۳ نمایش "جک نارن" به کارگردانی و نویسندگی قیس یساقی در دو سانس در سالن سایه مجموعه تئاتر شهر تهران به روی صحنه رفت که با استقبال قابل توجه مخاطبان مواجه شد.
@yengejeh | باینگجه
🔻با رونمایی از پوستر نمایش "جک نارن" در جشنواره بین‌المللی تئاتر عروسکی تهران مبارک، جدیدترین اثر #قیس_یساقی نویسنده و کارگردان مشهدی به علاقه‌مندان تئاتر معرفی شد.
🔺گفتنی است در شامگاه پنجشنبه ۲۹ آذرماه ۱۴۰۳ نمایش "جک نارن" به کارگردانی و نویسندگی قیس یساقی در دو سانس در سالن سایه مجموعه تئاتر شهر تهران به روی صحنه رفت که با استقبال قابل توجه مخاطبان مواجه شد.
@yengejeh | باینگجه
با ینگجه
22 Dec, 12:07
◾️اطلاعیه
مجلس ترحیم مرحومه مغفوره بانو کربلایی فاطمه بیگم موسوی، چهارشنبه ۵ دی‌ماه از ساعت ۱۴ تا ۱۶ در مسجد حضرت ولی‌عصر(عج) واقع در امامیه ۲۰ برگزار می‌گردد. شادی روحش فاتحه و صلوات.
@yengejeh | باینگجه
مجلس ترحیم مرحومه مغفوره بانو کربلایی فاطمه بیگم موسوی، چهارشنبه ۵ دی‌ماه از ساعت ۱۴ تا ۱۶ در مسجد حضرت ولی‌عصر(عج) واقع در امامیه ۲۰ برگزار می‌گردد. شادی روحش فاتحه و صلوات.
@yengejeh | باینگجه
با ینگجه
22 Dec, 07:50
◼️اطلاعیه مراسم چهلمین روز درگذشت مرحوم شادروان حجت‌الاسلام والمسلمین حاج محمداسماعیل شوشتری در شهر #قم | پنجشنبه ۶ دی ۱۴۰۳
@yengejeh | باینگجه
@yengejeh | باینگجه
با ینگجه
22 Dec, 05:40
⚽️در چارچوب هفته سیزدهم لیگ برتر فوتبال ایران، تیم فوتبال ذوب‌آهن اصفهان با تک‌گل #حسن_شوشتری از روی نقطه پنالتی، برابر ملوان انزلی به پیروزی رسید.
🔹حسن شوشتری فرزند آقای نصرت‌الله شوشتری از ینگجه‌ای‌های مقیم قائم‌شهر مازندران است. این بازیکن سابقه بازی در تیم‌هایی چون سپاهان اصفهان، گل‌گهر سیرجان و استقلال خوزستان را در کارنامه خود دارد.
@yengejeh | باینگجه
🔹حسن شوشتری فرزند آقای نصرت‌الله شوشتری از ینگجه‌ای‌های مقیم قائم‌شهر مازندران است. این بازیکن سابقه بازی در تیم‌هایی چون سپاهان اصفهان، گل‌گهر سیرجان و استقلال خوزستان را در کارنامه خود دارد.
@yengejeh | باینگجه
با ینگجه
21 Dec, 16:31
👇ادامه داستان👇
مرادقلی که در ظلمات داخل سوم هیچ چیزی را نمی‌توانست ببیند، مدام دندان‌قروچه میکرد و در دل می‌گفت: «چه غلطی کردم اومدم خونه این پیرزن! الحق که به هیچکی باج نمیده!» کورمال کورمال داشت دنبال چوبی و چماقی می‌گشت که اگر پیرزن داخل آمد کارش را یکسره کند. دودلی عجیبی به جانش افتاده بود. «اگه پیرزن فهمیده پس چرا نمیاد توی سوم؟ شایدم نفهمیده و داره کار دیگه‌ای می‌کنه.» گل‌بانو به داخل خانه برگشت و از زیر تشکچه‌های گوشه اتاق، تفنگ برنوی پدرش را بیرون آورد. همین‌طور که پارچه دورش را باز میکرد، سریع در ذهنش گذر کرد که این پارچه را مادرش از بازار قوچان برای جهازش خریده بود. تفنگ را که دید این بار ذهنش سمت پدرش رفت که در ایام شباب به او یاد داده بود چطور تفنگ دست بگیرد و شلیک کند. همیشه می‌گفت این تفنگ ره‌آورد سفرش به شوروی است و از بازار مکاره عشق‌آباد خریده. چهره پدرش جلوی چشمش آمد که پیشانی‌اش را می‌بوسید و می‌گفت: «دخترجان، من که پسری ندارم. لااقل تو همیشه جسور باش و نذار اسم پدرت از زبونا بیفته». گل‌بانو تفنگ را که آماده کرد، آن را عصا کرد و برخاست. آرام آرام به سمت حیاط رفت. مرادقلی حالا دیگر هم سکوت و هم تاریکی آزارش می‌داد. تا از جا بلند شد که به انتهای سوم برسد و چیزی برای حمله به پیرزن پیدا کند، سرش محکم به سقف کوتاه سوم خورد و یک تکه سنگ از سقف کنده شد و درست افتاد روی پنچه پایش. صدای خورد شدن استخوان پایش را شنید. از شدت درد، فقط دندان‌هایش را فشرد و ناله‌هایش را قورت داد. به زمین و زمان و به پیرزن لعنت می‌فرستاد. «پیرزنِ بی‌خیر! لعنت به تو که مث جغدا شبا بیداری...». تفنگ سنگین بود و گل‌بانو گردسوز را جلوی در اتاق گذاشت. آرام به سمت سوم حرکت کرد. از دهانه سوم فقط تاریکی می‌بارید، انگاری که بالاتر از سیاهی هم رنگی باشد! دوباره حرفهای عمه در ذهنش هم خورد. «گل‌بانو! سوم جن داره و نباید هیچ‌وقت نزدیکش بشی!» مرادقلی دل‌آشوبه‌ای گرفته بود که حد نداشت. صدای خش‌خشی از بیرون سوم می‌آمد ولی نمی‌دانست از پیرزن است یا نه. گل‌بانو همین‌طور که نزدیک‌تر می‌شد، ترسش از جن‌های سوم بر نترسی‌اش از دزد غلبه میکرد. ولی یادش هم نمی‌آمد به کسی باج داده باشد. اگر دزد از این‌جا موفق درمی‌آمد برایش خیلی اُفت داشت. مرادقلی بالاخره در آن تاریکی به تخته چوبی برخورد که عمود شده بود. زمین و زمان نمی‌خواست به او باج بدهد. چوب در جایش محکم بود و دست مرادقلی را نمی‌گرفت. «لعنتی... فقط بدونم این چوب چرا تکون نمی‌خوره... اون از شغالا که همین امشب زوزه نکشیدن رو یاد گرفتن، اینم از سقف این سوم لعنتی که پنجه پامو داغون کرد... حالا هم تو چوبِ کوفتی انگار تو زمین ریشه گرفتی...» زور بیش‌تری زد و چوب از جا کنده شد. ناگهان سقف سوم فروریخت و مرادقلی نعره‌ای بلند کشید. خروارها خاک نصیبش شد.
گل‌بانو که برای اولین بار در عمرش به دهانه سوم رسیده و آماده بلعیده‌شدن بود با صدای مهیب ریزش سوم و نعره بلند مرادقلی، نقش بر زمین شد و قلبش در دم ایستاد. دم آخری فقط در ذهنش می‌آمد که عمه همیشه می‌گفت «گل‌بانو! سوم جن داره و نباید هیچ‌وقت نزدیکش بشی!»
پی‌نوشت‌ها:
۱. در شمال خراسان اصطلاحاً به گیاه یا علفی که بیش از حد رشد کرده باشد می‌گویند «خَر» شده.
۲. سوم یا سُنب؛ کنده‌های تونل‌مانندی که در روستاهای کوهستانی مشاهده می‌شود. سوم‌ها معمولا مانند تونلی در دل کوه یا تپه به صورت افقی در قدیم‌الایام با ابزارهای ابتدایی مثل بیل و کلنگ کنده می‌شدند و روستاییان از فضای داخل آن به عنوان آغل برای نگه‌داری احشام استفاده میکردند. ویژگی بارز این سوم‌ها این بود که در ایام زمستان، گرم و در ایام تابستان، خنک بودند.
۳. قسمتی از خانه‌های روستایی که محل نگه‌داری گندم و جو و دیگر خوراکی‌ها برای ماندگاری بیشتر است.
@yengejeh | باینگجه
مرادقلی که در ظلمات داخل سوم هیچ چیزی را نمی‌توانست ببیند، مدام دندان‌قروچه میکرد و در دل می‌گفت: «چه غلطی کردم اومدم خونه این پیرزن! الحق که به هیچکی باج نمیده!» کورمال کورمال داشت دنبال چوبی و چماقی می‌گشت که اگر پیرزن داخل آمد کارش را یکسره کند. دودلی عجیبی به جانش افتاده بود. «اگه پیرزن فهمیده پس چرا نمیاد توی سوم؟ شایدم نفهمیده و داره کار دیگه‌ای می‌کنه.» گل‌بانو به داخل خانه برگشت و از زیر تشکچه‌های گوشه اتاق، تفنگ برنوی پدرش را بیرون آورد. همین‌طور که پارچه دورش را باز میکرد، سریع در ذهنش گذر کرد که این پارچه را مادرش از بازار قوچان برای جهازش خریده بود. تفنگ را که دید این بار ذهنش سمت پدرش رفت که در ایام شباب به او یاد داده بود چطور تفنگ دست بگیرد و شلیک کند. همیشه می‌گفت این تفنگ ره‌آورد سفرش به شوروی است و از بازار مکاره عشق‌آباد خریده. چهره پدرش جلوی چشمش آمد که پیشانی‌اش را می‌بوسید و می‌گفت: «دخترجان، من که پسری ندارم. لااقل تو همیشه جسور باش و نذار اسم پدرت از زبونا بیفته». گل‌بانو تفنگ را که آماده کرد، آن را عصا کرد و برخاست. آرام آرام به سمت حیاط رفت. مرادقلی حالا دیگر هم سکوت و هم تاریکی آزارش می‌داد. تا از جا بلند شد که به انتهای سوم برسد و چیزی برای حمله به پیرزن پیدا کند، سرش محکم به سقف کوتاه سوم خورد و یک تکه سنگ از سقف کنده شد و درست افتاد روی پنچه پایش. صدای خورد شدن استخوان پایش را شنید. از شدت درد، فقط دندان‌هایش را فشرد و ناله‌هایش را قورت داد. به زمین و زمان و به پیرزن لعنت می‌فرستاد. «پیرزنِ بی‌خیر! لعنت به تو که مث جغدا شبا بیداری...». تفنگ سنگین بود و گل‌بانو گردسوز را جلوی در اتاق گذاشت. آرام به سمت سوم حرکت کرد. از دهانه سوم فقط تاریکی می‌بارید، انگاری که بالاتر از سیاهی هم رنگی باشد! دوباره حرفهای عمه در ذهنش هم خورد. «گل‌بانو! سوم جن داره و نباید هیچ‌وقت نزدیکش بشی!» مرادقلی دل‌آشوبه‌ای گرفته بود که حد نداشت. صدای خش‌خشی از بیرون سوم می‌آمد ولی نمی‌دانست از پیرزن است یا نه. گل‌بانو همین‌طور که نزدیک‌تر می‌شد، ترسش از جن‌های سوم بر نترسی‌اش از دزد غلبه میکرد. ولی یادش هم نمی‌آمد به کسی باج داده باشد. اگر دزد از این‌جا موفق درمی‌آمد برایش خیلی اُفت داشت. مرادقلی بالاخره در آن تاریکی به تخته چوبی برخورد که عمود شده بود. زمین و زمان نمی‌خواست به او باج بدهد. چوب در جایش محکم بود و دست مرادقلی را نمی‌گرفت. «لعنتی... فقط بدونم این چوب چرا تکون نمی‌خوره... اون از شغالا که همین امشب زوزه نکشیدن رو یاد گرفتن، اینم از سقف این سوم لعنتی که پنجه پامو داغون کرد... حالا هم تو چوبِ کوفتی انگار تو زمین ریشه گرفتی...» زور بیش‌تری زد و چوب از جا کنده شد. ناگهان سقف سوم فروریخت و مرادقلی نعره‌ای بلند کشید. خروارها خاک نصیبش شد.
گل‌بانو که برای اولین بار در عمرش به دهانه سوم رسیده و آماده بلعیده‌شدن بود با صدای مهیب ریزش سوم و نعره بلند مرادقلی، نقش بر زمین شد و قلبش در دم ایستاد. دم آخری فقط در ذهنش می‌آمد که عمه همیشه می‌گفت «گل‌بانو! سوم جن داره و نباید هیچ‌وقت نزدیکش بشی!»
پی‌نوشت‌ها:
۱. در شمال خراسان اصطلاحاً به گیاه یا علفی که بیش از حد رشد کرده باشد می‌گویند «خَر» شده.
۲. سوم یا سُنب؛ کنده‌های تونل‌مانندی که در روستاهای کوهستانی مشاهده می‌شود. سوم‌ها معمولا مانند تونلی در دل کوه یا تپه به صورت افقی در قدیم‌الایام با ابزارهای ابتدایی مثل بیل و کلنگ کنده می‌شدند و روستاییان از فضای داخل آن به عنوان آغل برای نگه‌داری احشام استفاده میکردند. ویژگی بارز این سوم‌ها این بود که در ایام زمستان، گرم و در ایام تابستان، خنک بودند.
۳. قسمتی از خانه‌های روستایی که محل نگه‌داری گندم و جو و دیگر خوراکی‌ها برای ماندگاری بیشتر است.
@yengejeh | باینگجه
با ینگجه
21 Dec, 16:31
💠دروند یکم
🔆 "سوم"
✍ نویسنده: مصطفی شوشتری
نیمه‌های شب، صدای زوزه شغال‌ها که از دم‌دم‌های غروب شروع شده بود، اوج می‌گرفت و خبر از سلطنت‌شان در پیرامون روستا و مزارع و نیزارها می‌داد. این پیام را گله گرازهای وحشی که لابه‌لای صخره‌های تپه مشرف به روستا کُلُنی تشکیل داده بودند، به خوبی می‌گرفتند و می‌دانستند اگر به‌هم‌چسبیده یک‌جا جمع شوند، شغال‌ها و کفتارها جرات نزدیک شدن به تپه را ندارند. سگ‌های روستا هم خبر داشتند شغال‌ها جربزه ورود به روستا را ندارند. پس سر کوچه‌ها در کمال آرامش استراحت میکردند. با این همه وقتی زوزه شغال‌ها قطع می‌شد، تلفیق سکوت و سیاهی شب، ترس و دلهره را به دل هر انسانی می‌انداخت. مرادقلی ولی برایش فرقی نداشت. آنقدر از کودکی با پدرش و از ۱۵ سالگی تنها و شبانه برای آبیاری زمین مردم به دشت رفته بود که هم به سکوت و هم به تاریکی عادت کرده بود. البته ترجیح می‌داد شغال‌ها هم‌چنان زوزه بکشند تا بتواند کارش را پیش ببرد. نزدیک دیوار کاهگلی خانه پیرزن که رسید، سرش کمی گیج رفت. از بچگی هروقت میخواست کار اشتباهی انجام بدهد، سرگیجه می‌گرفت. لُنگ همه‌کاره‌اش را به صورت بست و دست‌هایش را به سنگی که از لابه‌لای کاهگل‌ها بالا زده بود قلاب کرد. تا خواست خودش را بالا بکشد سنگ رها شد و مقداری کلوخ بر سر و رویش ریخت. چند ثانیه‌ای بی‌حرکت ایستاد و دوروبر را خوب پایید که کسی از صدای ریختن کلوخ‌ها بیدار نشده باشد. خبری نبود و دوباره به تلاشش ادامه داد. آن طرف دیوار که رسید حیاط بزرگ خانه پیرزن جلوی رویش بود. روی علف‌های گوشه حیاط که بعد از مرگ حشمت‌الله کسی نبود که آنها را بزند و خَر(۱) شده بودند، فرود آمد و بوی تند علف‌ها به مشامش رسید. از آن بوهایی که موقع درو کردن یونجه‌های زمین مردم همیشه حس میکرد. افکارش را جمع کرد. چشم‌هایش را ریز کرد تا بتواند دوروبرش را خوب ببیند. باید از کنار سوم(۲) می‌گذشت تا به کندوخانه(۳) برسد و انبانش را پر کند.
گل‌بانو با حساب و کتاب خودش ۸۳ ساله بود و گرچه ۲۰ سالی می‌شد که بی‌شوهر شده بود ولی همه مردم روستا می‌دانستند گل‌بانو بدون حشمت‌الله هم برای خودش مردی است. آنقدر مغرور، حواس‌جمع و تندزبان بود که هیچ‌کس به مخیله‌اش هم نمی‌رسید بخواهد چیزی از او کم کند یا ضربه‌ای به او بزند. آخر پدرش کدخدا و تنها حاجی روستا بود و پیرزن در تمام عمرش به اینها و این که بابایش و بابای بابایش هم بزرگ‌زاده بودند و سواد داشتند می‌نازید و پیش زن‌های روستا خودش را تافته جدابافته می‌دانست. پیرزن البته از نقطه‌ضعف خودش خبر داشت ولی در تمام عمرش به هیچ‌کس حتی حشمت‌الله رو نکرده بود. همان اول کاری از صدای ریختن سنگ و کلوخ دیوار، فهمید که کار، کار سگ و سمور و گربه نیست. خودش را به لب پنجره رساند و دید که یکی از دیوار پرید و روی علف‌های گوشه حیاط فرود آمد. گرچه پاهایش کم‌جان و زانوانش کم‌رمق شده بود ولی چشم‌هایش مثل دوران جوانی کار میکرد. یادش نمی‌آید ترس از تنهایی و سکوت و تاریکی تا حالا آزارش داده باشد. مخصوصاً که ۲۰ سال هم به همین تنهایی عادت کرده و تمام عمرش در همین خانه پدری سپری شده بود. ولی تنها یک نقطه ضعف داشت که از کودکی ولش نمی‌کرد. نقطه‌ضعفی که از خاطره عمه‌اش شروع شد. وقتی که در همین حیاط، یک روز عمه تعریف کرده بود که اوایل نوجوانی، وقتی وارد سوم تاریک شده تا به گوسفندها آب و یونجه بدهد، انگار یکی ضربه محکمی به سینه‌اش زده و او همان‌جا غش کرده. وقتی که بعد ساعتی از سوم بیرون آمده دیده سینه و دست و پایش کبود شده. بینوا تا یک ماه زبانش بند آمده بود و همه می‌گفتند جنی شده. عمه می‌گفت از آخر از آب چشمه بابالنگر شفا گرفته. گل‌بانو یادش می‌آید که ایام کودکی هروقت کار بدی میکرد عمه با چشم‌غره می‌گفت: «میندازمت تو سوم ها!!» بزرگ‌تر که شد، باز هم عمه همیشه با جدیت می‌گفت: «گل‌بانو! سوم جن داره و نباید هیچ‌وقت نزدیکش بشی!» گل‌بانو حساب کرده بود که ۷۵ سال هست که هیچ‌وقت وارد سوم نشده. مخصوصاً بعد مرگ حشمت‌الله که اصلاً راهش را کج میکرد و به سوم نزدیک هم نمی‌شد. گل‌بانو حالا مطمئن شده بود غریبه‌ای وارد حیاط شده. چراغ گردسوز را روشن کرد و از اتاقش بیرون آمد.
مرادقلی که آهسته آهسته داشت خودش را به کندوخانه می‌رساند، نزدیک سوم، نور گردسوز پیرزن چشمش را گرفت. دهانه تاریک سوم مثل دهان نهنگی انتظارش را می‌کشید و راهی جز این نداشت که وارد سوم شود. پیرزن تا پرده جلوی در را کنار زد، از دزد خبری نبود. شصتش خبردار شد که دزد فقط می‌تواند داخل سوم رفته باشد. دوگانگی ترس از سوم و نترسیدن از دزد به جانش افتاد. دوباره تمام حرف‌هایی که عمه درباره اجنه داخل سوم گفته بود توی مغزش هم خورد.
👇ادامه داستان در پست بعدی👇
@yengejeh | باینگجه
🔆 "سوم"
✍ نویسنده: مصطفی شوشتری
نیمه‌های شب، صدای زوزه شغال‌ها که از دم‌دم‌های غروب شروع شده بود، اوج می‌گرفت و خبر از سلطنت‌شان در پیرامون روستا و مزارع و نیزارها می‌داد. این پیام را گله گرازهای وحشی که لابه‌لای صخره‌های تپه مشرف به روستا کُلُنی تشکیل داده بودند، به خوبی می‌گرفتند و می‌دانستند اگر به‌هم‌چسبیده یک‌جا جمع شوند، شغال‌ها و کفتارها جرات نزدیک شدن به تپه را ندارند. سگ‌های روستا هم خبر داشتند شغال‌ها جربزه ورود به روستا را ندارند. پس سر کوچه‌ها در کمال آرامش استراحت میکردند. با این همه وقتی زوزه شغال‌ها قطع می‌شد، تلفیق سکوت و سیاهی شب، ترس و دلهره را به دل هر انسانی می‌انداخت. مرادقلی ولی برایش فرقی نداشت. آنقدر از کودکی با پدرش و از ۱۵ سالگی تنها و شبانه برای آبیاری زمین مردم به دشت رفته بود که هم به سکوت و هم به تاریکی عادت کرده بود. البته ترجیح می‌داد شغال‌ها هم‌چنان زوزه بکشند تا بتواند کارش را پیش ببرد. نزدیک دیوار کاهگلی خانه پیرزن که رسید، سرش کمی گیج رفت. از بچگی هروقت میخواست کار اشتباهی انجام بدهد، سرگیجه می‌گرفت. لُنگ همه‌کاره‌اش را به صورت بست و دست‌هایش را به سنگی که از لابه‌لای کاهگل‌ها بالا زده بود قلاب کرد. تا خواست خودش را بالا بکشد سنگ رها شد و مقداری کلوخ بر سر و رویش ریخت. چند ثانیه‌ای بی‌حرکت ایستاد و دوروبر را خوب پایید که کسی از صدای ریختن کلوخ‌ها بیدار نشده باشد. خبری نبود و دوباره به تلاشش ادامه داد. آن طرف دیوار که رسید حیاط بزرگ خانه پیرزن جلوی رویش بود. روی علف‌های گوشه حیاط که بعد از مرگ حشمت‌الله کسی نبود که آنها را بزند و خَر(۱) شده بودند، فرود آمد و بوی تند علف‌ها به مشامش رسید. از آن بوهایی که موقع درو کردن یونجه‌های زمین مردم همیشه حس میکرد. افکارش را جمع کرد. چشم‌هایش را ریز کرد تا بتواند دوروبرش را خوب ببیند. باید از کنار سوم(۲) می‌گذشت تا به کندوخانه(۳) برسد و انبانش را پر کند.
گل‌بانو با حساب و کتاب خودش ۸۳ ساله بود و گرچه ۲۰ سالی می‌شد که بی‌شوهر شده بود ولی همه مردم روستا می‌دانستند گل‌بانو بدون حشمت‌الله هم برای خودش مردی است. آنقدر مغرور، حواس‌جمع و تندزبان بود که هیچ‌کس به مخیله‌اش هم نمی‌رسید بخواهد چیزی از او کم کند یا ضربه‌ای به او بزند. آخر پدرش کدخدا و تنها حاجی روستا بود و پیرزن در تمام عمرش به اینها و این که بابایش و بابای بابایش هم بزرگ‌زاده بودند و سواد داشتند می‌نازید و پیش زن‌های روستا خودش را تافته جدابافته می‌دانست. پیرزن البته از نقطه‌ضعف خودش خبر داشت ولی در تمام عمرش به هیچ‌کس حتی حشمت‌الله رو نکرده بود. همان اول کاری از صدای ریختن سنگ و کلوخ دیوار، فهمید که کار، کار سگ و سمور و گربه نیست. خودش را به لب پنجره رساند و دید که یکی از دیوار پرید و روی علف‌های گوشه حیاط فرود آمد. گرچه پاهایش کم‌جان و زانوانش کم‌رمق شده بود ولی چشم‌هایش مثل دوران جوانی کار میکرد. یادش نمی‌آید ترس از تنهایی و سکوت و تاریکی تا حالا آزارش داده باشد. مخصوصاً که ۲۰ سال هم به همین تنهایی عادت کرده و تمام عمرش در همین خانه پدری سپری شده بود. ولی تنها یک نقطه ضعف داشت که از کودکی ولش نمی‌کرد. نقطه‌ضعفی که از خاطره عمه‌اش شروع شد. وقتی که در همین حیاط، یک روز عمه تعریف کرده بود که اوایل نوجوانی، وقتی وارد سوم تاریک شده تا به گوسفندها آب و یونجه بدهد، انگار یکی ضربه محکمی به سینه‌اش زده و او همان‌جا غش کرده. وقتی که بعد ساعتی از سوم بیرون آمده دیده سینه و دست و پایش کبود شده. بینوا تا یک ماه زبانش بند آمده بود و همه می‌گفتند جنی شده. عمه می‌گفت از آخر از آب چشمه بابالنگر شفا گرفته. گل‌بانو یادش می‌آید که ایام کودکی هروقت کار بدی میکرد عمه با چشم‌غره می‌گفت: «میندازمت تو سوم ها!!» بزرگ‌تر که شد، باز هم عمه همیشه با جدیت می‌گفت: «گل‌بانو! سوم جن داره و نباید هیچ‌وقت نزدیکش بشی!» گل‌بانو حساب کرده بود که ۷۵ سال هست که هیچ‌وقت وارد سوم نشده. مخصوصاً بعد مرگ حشمت‌الله که اصلاً راهش را کج میکرد و به سوم نزدیک هم نمی‌شد. گل‌بانو حالا مطمئن شده بود غریبه‌ای وارد حیاط شده. چراغ گردسوز را روشن کرد و از اتاقش بیرون آمد.
مرادقلی که آهسته آهسته داشت خودش را به کندوخانه می‌رساند، نزدیک سوم، نور گردسوز پیرزن چشمش را گرفت. دهانه تاریک سوم مثل دهان نهنگی انتظارش را می‌کشید و راهی جز این نداشت که وارد سوم شود. پیرزن تا پرده جلوی در را کنار زد، از دزد خبری نبود. شصتش خبردار شد که دزد فقط می‌تواند داخل سوم رفته باشد. دوگانگی ترس از سوم و نترسیدن از دزد به جانش افتاد. دوباره تمام حرف‌هایی که عمه درباره اجنه داخل سوم گفته بود توی مغزش هم خورد.
👇ادامه داستان در پست بعدی👇
@yengejeh | باینگجه
با ینگجه
06 Dec, 06:54
🟡روشنی چراغ مسجد کاظمیه ینگجه
چند صباحی است به همت مردم ولایت‌مدار ینگجه خاصه حاج مسلم صفری، چراغ مسجد کاظمیه بالا روشن شده است و به همت جمعی از همولایتی های عزیز نماز جماعت ظهر و شب و دعا در مسجد کاظمیه برگزار می‌شود که شرح برنامه‌های مذهبی مسجد کاظمیه به شرح ذیل می‌باشد:
🔶همه روزه بعد از نماز مغرب و عشاء تلاوت دو صفحه از قرآن کریم
♦️سه‌شنبه‌ها بعد از نماز مغرب و عشاء دعای توسل
♦️چهارشنبه‌ها بعد از نماز مغرب و عشاء زیارت عاشورا
♦️پنج‌شنبه‌ها بعد از نماز مغرب و عشاء دعای کمیل و تلاوت سوره جمعه
♦️صبح جمعه ساعت ۶:۳۰ زیارت عاشورا و دعای ندبه همراه با پذیرایی صبحانه
از تمام همولایتی‌های عزیز دعوت می‌شود اگر در طول هفته در ینگجه بودند با شرکت در این مراسمات ما را در بهتر برگزار کردن این مجالس یاری نمایند.
✍هیئت امناء و جمعی از نمازگزاران مسجد کاظمیه
@yengejeh | باینگجه
چند صباحی است به همت مردم ولایت‌مدار ینگجه خاصه حاج مسلم صفری، چراغ مسجد کاظمیه بالا روشن شده است و به همت جمعی از همولایتی های عزیز نماز جماعت ظهر و شب و دعا در مسجد کاظمیه برگزار می‌شود که شرح برنامه‌های مذهبی مسجد کاظمیه به شرح ذیل می‌باشد:
🔶همه روزه بعد از نماز مغرب و عشاء تلاوت دو صفحه از قرآن کریم
♦️سه‌شنبه‌ها بعد از نماز مغرب و عشاء دعای توسل
♦️چهارشنبه‌ها بعد از نماز مغرب و عشاء زیارت عاشورا
♦️پنج‌شنبه‌ها بعد از نماز مغرب و عشاء دعای کمیل و تلاوت سوره جمعه
♦️صبح جمعه ساعت ۶:۳۰ زیارت عاشورا و دعای ندبه همراه با پذیرایی صبحانه
از تمام همولایتی‌های عزیز دعوت می‌شود اگر در طول هفته در ینگجه بودند با شرکت در این مراسمات ما را در بهتر برگزار کردن این مجالس یاری نمایند.
✍هیئت امناء و جمعی از نمازگزاران مسجد کاظمیه
@yengejeh | باینگجه
با ینگجه
05 Dec, 13:15
◾️مراسم تشيیع و خاکسپاری مرحوم مغفور #حاج_عبدالعظیم_یساقی فردا جمعه ۱۶ آذر ساعت ١٠ صبح از محل شقایق جنوبی ۵ پلاک ۱۶ به سمت باغ بهشت قوچان انجام خواهد شد. مراسم ترحیم آن مرحوم فردا عصر ساعت ۱۴ الی ۱۶ و شنبه ساعت ۹ الی ۱۱ در مسجد مهدیه برگزار می‌گردد. ضمنا مراسم روز شنبه همراه با صرف ناهار خواهد بود. شادی روحش فاتحه و صلوات.
@yengejeh | باینگجه
@yengejeh | باینگجه
با ینگجه
05 Dec, 10:58
💠تصاویر مراسم ظهر شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها | مسجد جامع ینگجه
📸#عبدالحسین_یساقی
@yengejeh | باینگجه
📸#عبدالحسین_یساقی
@yengejeh | باینگجه
با ینگجه
05 Dec, 08:42
▪️انا لله و انا الیه راجعون▪️
با نهایت تاسف و تاثر درگذشت مرحوم مغفور استاد و معلم بازنشسته #حاج_عبدالعظيم_يساقی را به اطلاع دوستان، آشنایان و همولایتی‌های عزیز می‌رساند. مراسم تشییع و خاکسپاری آن مرحوم متعاقباً اعلام خواهد شد. شادی روحش فاتحه و صلوات.
@yengejeh | باینگجه
با نهایت تاسف و تاثر درگذشت مرحوم مغفور استاد و معلم بازنشسته #حاج_عبدالعظيم_يساقی را به اطلاع دوستان، آشنایان و همولایتی‌های عزیز می‌رساند. مراسم تشییع و خاکسپاری آن مرحوم متعاقباً اعلام خواهد شد. شادی روحش فاتحه و صلوات.
@yengejeh | باینگجه
با ینگجه
05 Dec, 08:20
🔰آماده‌سازی مقدمات پذیرایی مراسم شهادت حضرت فاطمه سلام‌الله‌علیها، مسجد جامع
@yengejeh | باینگجه
@yengejeh | باینگجه
با ینگجه
02 Dec, 10:17
◾️السلام علیک یا فاطمه الزهرا (س)◾️
مراسم عزاداری روز شهادت حضرت زهرا (س) پنجشنبه ۱۵ آذرماه همزمان با نماز ظهر همراه با سخنرانی و مداحی و پذیرایی ناهار در مسجد جامع روستای ینگجه برگزار می‌گردد.
@yengejeh | باینگجه
مراسم عزاداری روز شهادت حضرت زهرا (س) پنجشنبه ۱۵ آذرماه همزمان با نماز ظهر همراه با سخنرانی و مداحی و پذیرایی ناهار در مسجد جامع روستای ینگجه برگزار می‌گردد.
@yengejeh | باینگجه
با ینگجه
02 Dec, 09:35
🎭وقتی تئاتر عروسکی، قلب مخاطبان بزرگسال را تسخیر می‌کند
🗞گزارش مفصل روزنامه صبح‌نو درباره موفقیت نمایش "مثلث" به کارگردانی #قیس_یساقی از جشنواره‌های جهانی تا سالن‌های داخلی
@yengejeh | باینگجه
🗞گزارش مفصل روزنامه صبح‌نو درباره موفقیت نمایش "مثلث" به کارگردانی #قیس_یساقی از جشنواره‌های جهانی تا سالن‌های داخلی
@yengejeh | باینگجه
با ینگجه
01 Dec, 15:27
📰گفت‌وگوی روزنامه هم‌میهن با #قیس_یساقی نویسنده و کارگردان خوش‌آتیه مشهدی
🌐قیس یساقی و تیم هنری همراه او با اجرای نمایش #مثلث و اجرا برای بیش از ۲۰ هزار مخاطب، چند ماهیست توجه اهل هنر و علاقه‌مندان به تئاتر را به خود جلب کرده است.
📎برای خواندن متن کامل گفت‌وگوی روزنامه هم‌میهن با قیس یساقی لینک زیر را لمس کنید:
https://hammihanonline.ir/%D8%A8%D8%AE%D8%B4-%D9%81%D8%B1%D9%87%D9%86%DA%AF-27/27754-%D8%AA%D9%88%D8%A7%D9%84%D8%AA-%D8%AF%D8%B1-%D9%85%DA%A9%D8%A8%D8%AB
@yengejeh | باینگجه
🌐قیس یساقی و تیم هنری همراه او با اجرای نمایش #مثلث و اجرا برای بیش از ۲۰ هزار مخاطب، چند ماهیست توجه اهل هنر و علاقه‌مندان به تئاتر را به خود جلب کرده است.
📎برای خواندن متن کامل گفت‌وگوی روزنامه هم‌میهن با قیس یساقی لینک زیر را لمس کنید:
https://hammihanonline.ir/%D8%A8%D8%AE%D8%B4-%D9%81%D8%B1%D9%87%D9%86%DA%AF-27/27754-%D8%AA%D9%88%D8%A7%D9%84%D8%AA-%D8%AF%D8%B1-%D9%85%DA%A9%D8%A8%D8%AB
@yengejeh | باینگجه
با ینگجه
29 Nov, 17:13
◾️اطلاعیه
مجلس ترحیم مرحومه معصومه عباس‌علیخانی (همسر مرحوم سید محمد موسوی) فردا شنبه صبح ساعت ۹ تا ۱۱ و عصر ساعت ۱۴ تا ۱۶ در مسجد جامع حجت واقع در بلوار توس، توس ۴۱، نبش درودی ۲۲ برگزار می‌گردد. شادی روحش فاتحه و صلوات.
@yengejeh | باینگجه
مجلس ترحیم مرحومه معصومه عباس‌علیخانی (همسر مرحوم سید محمد موسوی) فردا شنبه صبح ساعت ۹ تا ۱۱ و عصر ساعت ۱۴ تا ۱۶ در مسجد جامع حجت واقع در بلوار توس، توس ۴۱، نبش درودی ۲۲ برگزار می‌گردد. شادی روحش فاتحه و صلوات.
@yengejeh | باینگجه
با ینگجه
28 Nov, 18:30
◾️انا لله و انا الیه راجعون◾️
با نهايت تاثر و تاسف، درگذشت مرحومه مغفوره معصومه عباس‌علیخانی (فرزند محمدرضا و همسر مرحوم سیدمحمد موسوی*سیدرسول*) را به اطلاع آشنایان و همولايتی‌ها می‌رساند. مراسم تشیيع و خاكسپاری مرحومه متعاقباً اعلام خواهد شد. شادی روحش فاتحه و صلوات.
@yengejeh | باینگجه
با نهايت تاثر و تاسف، درگذشت مرحومه مغفوره معصومه عباس‌علیخانی (فرزند محمدرضا و همسر مرحوم سیدمحمد موسوی*سیدرسول*) را به اطلاع آشنایان و همولايتی‌ها می‌رساند. مراسم تشیيع و خاكسپاری مرحومه متعاقباً اعلام خواهد شد. شادی روحش فاتحه و صلوات.
@yengejeh | باینگجه
با ینگجه
28 Nov, 03:37
💠مراسم تعزیه‌خوانی به مناسبت ایام فاطمیه
از یک‌شنبه ۱۱ آذر تا پنجشنبه ۱۵ آذر به مدت پنج شب
🔺مشهد، بوستان وحدت، سالن همایش بوستان وحدت
🔻شروع مراسم: ساعت ۲۰
@yengejeh | باینگجه
از یک‌شنبه ۱۱ آذر تا پنجشنبه ۱۵ آذر به مدت پنج شب
🔺مشهد، بوستان وحدت، سالن همایش بوستان وحدت
🔻شروع مراسم: ساعت ۲۰
@yengejeh | باینگجه
با ینگجه
27 Nov, 10:08
⭕️مراسم بزرگداشت و ختم حجت‌الاسلام والمسلمین محمداسماعیل شوشتری فردا در قوچان برگزار می شود.
🔹زمان: پنجشنبه ۸ آذرماه بعد از نماز مغرب و عشا
🔹مکان: مسجد جامع قوچان
@sarvelayetkhabar
🔹زمان: پنجشنبه ۸ آذرماه بعد از نماز مغرب و عشا
🔹مکان: مسجد جامع قوچان
@sarvelayetkhabar
با ینگجه
27 Nov, 07:11
#عکس_خاطره
💠شب‌نشینی و عرض ارادت و تقدیر جمعی از اهالی روستا از مرحوم حاج اسماعیل شوشتری
📺در این فیلم کوتاه، مرحوم شوشتری از دغدغه‌هایی که منجر به ساخت مسجد جامع ینگجه شد، سخن می‌گوید.
🔻تهران، منزل شخصی ایشان، بهمن ۱۴۰۱
📸و📹از #حسین_غلامی (عبدالصمد)
@yengejeh | باینگجه
💠شب‌نشینی و عرض ارادت و تقدیر جمعی از اهالی روستا از مرحوم حاج اسماعیل شوشتری
📺در این فیلم کوتاه، مرحوم شوشتری از دغدغه‌هایی که منجر به ساخت مسجد جامع ینگجه شد، سخن می‌گوید.
🔻تهران، منزل شخصی ایشان، بهمن ۱۴۰۱
📸و📹از #حسین_غلامی (عبدالصمد)
@yengejeh | باینگجه
با ینگجه
26 Nov, 20:27
فروش زمین مسکونی💥💥💥💥
به متراژ۴۰۰ متر تک برگ سند شش دانگ امتیاز آب و برق (دَرَ دَ) که قبلا برا آقای اکبر شوشتری(مکانیک) بوده نزدیک نانوایی کنار منزل آقای براتی
09156217390
خانم فتح آبادی
به متراژ۴۰۰ متر تک برگ سند شش دانگ امتیاز آب و برق (دَرَ دَ) که قبلا برا آقای اکبر شوشتری(مکانیک) بوده نزدیک نانوایی کنار منزل آقای براتی
09156217390
خانم فتح آبادی
با ینگجه
26 Nov, 17:33
#فروش_موتورسیکلت
موتور سیکلت کبیر 125 انژکتور مدل 1397
بیمه 9ماه
اگزوز به دلیل زنگ زدگی تعویض صفحه کلاچ و لنت تازه تعویض یک هفته هست .
از سال 1398دست خودم بوده .
کم کار
سند دارد و آماده انتقال تعویض پلاک
کیلومتر سالم 13200
قیمت : 40.000.000 تومان
.با تشکر
09905751971
موتور سیکلت کبیر 125 انژکتور مدل 1397
بیمه 9ماه
اگزوز به دلیل زنگ زدگی تعویض صفحه کلاچ و لنت تازه تعویض یک هفته هست .
از سال 1398دست خودم بوده .
کم کار
سند دارد و آماده انتقال تعویض پلاک
کیلومتر سالم 13200
قیمت : 40.000.000 تومان
.با تشکر
09905751971
با ینگجه
24 Nov, 14:14
سلام و درود
با توجه به مشاهده بیماری تب برفکی در شهرستانهای نیشابور و قوچان که موجب خسارت نیز گردیده از دامداران بخش سرولایت خواهشمندیم از خرید و فروش دام و رفتن به میادین دام جدا خودداری نمایند و محوطه دامداری خود را با آهک زنده (آب نخورده) ضدعفونی نمایند و در صورتی که تا به حال موفق به واکسیناسیون دامهای خود نشده اند سریعا با پست دامپزشکی سرولایت هماهنگی لازم را جهت تزریق واکسن انجام دهند .با سپاس
سید محمد احمدی مسئول دامپزشکی سرولایت
با توجه به مشاهده بیماری تب برفکی در شهرستانهای نیشابور و قوچان که موجب خسارت نیز گردیده از دامداران بخش سرولایت خواهشمندیم از خرید و فروش دام و رفتن به میادین دام جدا خودداری نمایند و محوطه دامداری خود را با آهک زنده (آب نخورده) ضدعفونی نمایند و در صورتی که تا به حال موفق به واکسیناسیون دامهای خود نشده اند سریعا با پست دامپزشکی سرولایت هماهنگی لازم را جهت تزریق واکسن انجام دهند .با سپاس
سید محمد احمدی مسئول دامپزشکی سرولایت
با ینگجه
24 Nov, 07:28
🔰گفت‌وگوی غلامحسین سبزی با اسماعیل شوشتری وزیر وقت دادگستری دولت رئیس‌جمهور خاتمی در سال ۱۳۸۰، منتشر شده در کتاب "جرس بانک اطلاعات نیشابوری‌های مقیم مرکز".
□□□
شوشتری با ۱۶ سال متوالی وزارت دادگستری ۲ دولت هاشمی رفسنجانی و خاتمی توانست بعد از بیژن نامدار زنگنه - که به شیخ الوزراء معروف است - طولانی‌ترین دوره تصدی یک وزارتخانه را در تاریخ جمهوری اسلامی ایران به نام خود ثبت کند.
@yengejeh | باینگجه
□□□
شوشتری با ۱۶ سال متوالی وزارت دادگستری ۲ دولت هاشمی رفسنجانی و خاتمی توانست بعد از بیژن نامدار زنگنه - که به شیخ الوزراء معروف است - طولانی‌ترین دوره تصدی یک وزارتخانه را در تاریخ جمهوری اسلامی ایران به نام خود ثبت کند.
@yengejeh | باینگجه
با ینگجه
23 Nov, 14:23
◾️اطلاعیه مراسم تشییع، خاکسپاری و ترحیم مرحوم حجت‌الاسلام والمسلمین حاج محمداسماعیل شوشتری در شهر #قم در روز یک‌شنبه ۴ آذر
◾️همچنین مراسم یادبود آن مرحوم در #تهران روز سه‌شنبه ۶ آذر از ساعت ۱۰ تا ۱۱:۳۰ در مسجد امام صادق (ع) واقع در میدان فلسطین برگزار می‌گردد.
@yengejeh | باینگجه
◾️همچنین مراسم یادبود آن مرحوم در #تهران روز سه‌شنبه ۶ آذر از ساعت ۱۰ تا ۱۱:۳۰ در مسجد امام صادق (ع) واقع در میدان فلسطین برگزار می‌گردد.
@yengejeh | باینگجه
با ینگجه
23 Nov, 13:25
◾️اطلاعیه
با سپاس فراوان از تمامی دوستان، آشنایان و وابستگان که در سوز از دست دادن پدر عزيزمان، همراه و مرهمی بر قلب داغدارمان بودند.
به اطلاع شما عزیزان می‌رسانیم مراسم بزرگداشت مرحوم #حاج_علی_براتی، فردا یک‌شنبه ۴ آذرماه از ساعت ۱۴ الی ۱۶ در مسجد صاحب‌الزمان واقع در مشهد، بولوار پنجتن، پنجتن ۷۰ سه‌راه اول برگزار می‌گردد.
حضور شما سروران و بزرگان باعث شادی روح آن مرحوم و تسلی بازماندگان خواهد شد.
از طرف خانواده مرحوم
@yengejeh | باینگجه
با سپاس فراوان از تمامی دوستان، آشنایان و وابستگان که در سوز از دست دادن پدر عزيزمان، همراه و مرهمی بر قلب داغدارمان بودند.
به اطلاع شما عزیزان می‌رسانیم مراسم بزرگداشت مرحوم #حاج_علی_براتی، فردا یک‌شنبه ۴ آذرماه از ساعت ۱۴ الی ۱۶ در مسجد صاحب‌الزمان واقع در مشهد، بولوار پنجتن، پنجتن ۷۰ سه‌راه اول برگزار می‌گردد.
حضور شما سروران و بزرگان باعث شادی روح آن مرحوم و تسلی بازماندگان خواهد شد.
از طرف خانواده مرحوم
@yengejeh | باینگجه
با ینگجه
23 Nov, 13:19
⭕️تصویری از حجت‌الاسلام والمسلمین محمداسماعیل شوشتری؛ در کنار مقام معظم رهبری
🔹محمداسماعیل شوشتری سیاستمدار و قاضی ایرانی بود که در دولت های آقایان خاتمی و هاشمی رفسنجانی به مدت ۱۶ سال مسئولیت وزارت دادگستری را را برعهده داشت./منبع عکس: شبکه امامت
@sarvelayetkhabar
🔹محمداسماعیل شوشتری سیاستمدار و قاضی ایرانی بود که در دولت های آقایان خاتمی و هاشمی رفسنجانی به مدت ۱۶ سال مسئولیت وزارت دادگستری را را برعهده داشت./منبع عکس: شبکه امامت
@sarvelayetkhabar
با ینگجه
23 Nov, 09:47
✅حضور معاون اول رییس جمهور در مراسم وداع با پیکر مطهر حجت الاسلام و المسلمین اسماعیل شوشتری در مسجد ارگ تهران
@sarvelayetkhabar
@sarvelayetkhabar
با ینگجه
23 Nov, 08:57
◾️مراسم وداع با عالم فرزانه حجت‌الاسلام والمسلمین حاج محمداسماعیل شوشتری وزیر اسبق دادگستری، امروز با تشییع از مسجد ارگ به سمت کاخ دادگستری با حضور شخصیت‌های کشوری از جمله دکتر عارف معاون اول رئیس‌جمهور، حجت‌الاسلام والمسلمین منتظری رئیس دیوان عالی کشور، حجت‌الاسلام والمسلمین پورمحمدی وزیر سابق دادگستری و... برگزار گردید.
🔹جمعی از همولایتی‌های مقیم شهرهای مختلف نیز در این مراسم حضور به‌هم رسانیدند.
📸عکس‌ها از #باربد_سبزی
@yengejeh | باینگجه
🔹جمعی از همولایتی‌های مقیم شهرهای مختلف نیز در این مراسم حضور به‌هم رسانیدند.
📸عکس‌ها از #باربد_سبزی
@yengejeh | باینگجه
با ینگجه
22 Nov, 11:38
🔰عکسی از دکتر مسعود پزشکیان وزیر بهداشت و مرحوم حجت‌الاسلام والمسلمین شوشتری وزیر دادگستری دولت خاتمی در کمیسیون اصل نود مجلس
🔹محمدعلی ابطحی این عکس را به بهانه درگذشت مرحوم شوشتری منتشر کرده است.
@yengejeh | باینگجه
🔹محمدعلی ابطحی این عکس را به بهانه درگذشت مرحوم شوشتری منتشر کرده است.
@yengejeh | باینگجه
با ینگجه
22 Nov, 09:11
◼️پیام تسلیت رئیس‌جمهور به مناسبت درگذشت حجت‌الاسلام والمسلمین شوشتری
رئیس‌جمهور در پیامی درگذشت شخصیت وارسته و انقلابی حجت‌الاسلام والمسلمین اسماعیل شوشتری، وزیر اسبق دادگستری را به خانواده مکرم و عموم دوستدارانش تسلیت گفت.
متن پیام رئیس‌جمهور به شرح زیر است؛
بسم الله الرحمن الرحیم
انا لله و انا الیه راجعون
ضایعه درگذشت شخصیت و انسان وارسته و انقلابی جناب حجت‌الاسلام والمسلمین اسماعیل شوشتری، وزیر اسبق دادگستری موجب تأثر و تألم خاطر شد.
این مدیر متعهد، توانمند و دلسوز، پس از پیروزی انقلاب اسلامی با حضور فعال و موثر در مناصب مختلف و مهم خدمتگزاری از جمله چند دوره نمایندگی مجلس شورای اسلامی و به ویژه مدت مدید در سمت وزارت دادگستری، منشا خدمات فراوانی شد و کارنامه درخشانی از خود بر جا گذاشت که در یاد و خاطر ملت قدرشناس ایران برای همیشه باقی خواهد ماند.
اینجانب مصیبت فقدان این چهره خدوم را به خانواده مکرم و عموم دوستدارانش تسلیت می‌گویم و در این ایام عزیز فاطمیه از درگاه خداوند بزرگ برای آن فقید سعید رحمت و رضوان الهی و همجواری با صالحان و برای عموم بازماندگان صبر و تسلی خواستارم.
مسعود پزشکیان
رئیس جمهوری اسلامی ایران
@yengejeh | باینگجه
رئیس‌جمهور در پیامی درگذشت شخصیت وارسته و انقلابی حجت‌الاسلام والمسلمین اسماعیل شوشتری، وزیر اسبق دادگستری را به خانواده مکرم و عموم دوستدارانش تسلیت گفت.
متن پیام رئیس‌جمهور به شرح زیر است؛
بسم الله الرحمن الرحیم
انا لله و انا الیه راجعون
ضایعه درگذشت شخصیت و انسان وارسته و انقلابی جناب حجت‌الاسلام والمسلمین اسماعیل شوشتری، وزیر اسبق دادگستری موجب تأثر و تألم خاطر شد.
این مدیر متعهد، توانمند و دلسوز، پس از پیروزی انقلاب اسلامی با حضور فعال و موثر در مناصب مختلف و مهم خدمتگزاری از جمله چند دوره نمایندگی مجلس شورای اسلامی و به ویژه مدت مدید در سمت وزارت دادگستری، منشا خدمات فراوانی شد و کارنامه درخشانی از خود بر جا گذاشت که در یاد و خاطر ملت قدرشناس ایران برای همیشه باقی خواهد ماند.
اینجانب مصیبت فقدان این چهره خدوم را به خانواده مکرم و عموم دوستدارانش تسلیت می‌گویم و در این ایام عزیز فاطمیه از درگاه خداوند بزرگ برای آن فقید سعید رحمت و رضوان الهی و همجواری با صالحان و برای عموم بازماندگان صبر و تسلی خواستارم.
مسعود پزشکیان
رئیس جمهوری اسلامی ایران
@yengejeh | باینگجه
با ینگجه
22 Nov, 06:17
◾️اطلاعیه
مراسم وداع با عالم فرزانه مرحوم حجت‌الاسلام والمسلمین حاج محمداسماعیل شوشتری در #تهران روز شنبه ۳ آذرماه از ساعت ۱۰ صبح با سخنرانی حجت‌الاسلام والمسلمین منتظری رئیس دیوان عالی کشور و با مداحی حاج احمد نیک‌بختیان و تشییع پیکر مرحوم از مسجد ارگ واقع در میدان ۱۵ خرداد به کاخ دادگستری برگزار می‌گردد. همچنین مراسم تشییع و خاکسپاری روز یک‌شنبه ساعت ۱۰ صبح در شهر #قم برگزار خواهد شد.
@yengejeh | باینگجه
مراسم وداع با عالم فرزانه مرحوم حجت‌الاسلام والمسلمین حاج محمداسماعیل شوشتری در #تهران روز شنبه ۳ آذرماه از ساعت ۱۰ صبح با سخنرانی حجت‌الاسلام والمسلمین منتظری رئیس دیوان عالی کشور و با مداحی حاج احمد نیک‌بختیان و تشییع پیکر مرحوم از مسجد ارگ واقع در میدان ۱۵ خرداد به کاخ دادگستری برگزار می‌گردد. همچنین مراسم تشییع و خاکسپاری روز یک‌شنبه ساعت ۱۰ صبح در شهر #قم برگزار خواهد شد.
@yengejeh | باینگجه
با ینگجه
21 Nov, 20:05
🔺️پیام تسلیت رئیس قوه قضائیه در پی درگذشت حجتالاسلاموالمسلمین شوشتری وزیر پیشین دادگستری
به گزارش مرکز رسانه قوه قضائیه، حجت‌الاسلام والمسلمین محسنی اژه‌ای، طی پیامی درگذشت حجتالاسلاموالمسلمین شوشتری وزیر پیشین دادگستری را تسلیت گفت.
متن این پیام به شرح ذیل است:
بسم‌الله الرحمن الرحیم
درگذشت مرحوم مغفور حضرت حجتالاسلاموالمسلمین حاج اسماعیل شوشتری رحمة‌الله علیه را به خاندان گرامی و دوستان و همکاران ایشان تسلیت عرض می‌کنم.
ایشان از جمله‌ی مردان مجاهد انقلابی و خدمتگزار بودند که در عرصه‌ها و مناصب گوناگون قضایی و تقنینی خدمات ارزشمندی به کشور و نظام ارائه کردند.
حضور پیوسته و همیشگی در دوران‌های انقلاب و اشتغال به مسئولیتهای خطیر و مهمی نظیر ریاست سازمان زندانها، وزارت دادگستری و نمایندگی مجلس، در کنار فعالیت علمی و فقهی، شخصیتی اثرگذار از این عالم بزرگوار پدید آورده بود. آن مرحوم از معتقدان راستین به مبانی انقلاب و دارای غیرت و حمیت دینی بود که این مهم در مسئولیت‌هایی که در مقاطع مختلف برعهده داشت، نمود و تجلی آشکار داشت.
امید است این خدمات و مجاهدت‌ها، ذخیره‌ی معنوی و مایه‌ی علو درجات ایشان باشد.
از خداوند متعال رحمت و مغفرت و پاداش مجاهدت‌ها را برای آن مرحوم مسألت می‌کنم.
غلامحسین محسنی اژه‌ای
@yengejeh | باینگجه
به گزارش مرکز رسانه قوه قضائیه، حجت‌الاسلام والمسلمین محسنی اژه‌ای، طی پیامی درگذشت حجتالاسلاموالمسلمین شوشتری وزیر پیشین دادگستری را تسلیت گفت.
متن این پیام به شرح ذیل است:
بسم‌الله الرحمن الرحیم
درگذشت مرحوم مغفور حضرت حجتالاسلاموالمسلمین حاج اسماعیل شوشتری رحمة‌الله علیه را به خاندان گرامی و دوستان و همکاران ایشان تسلیت عرض می‌کنم.
ایشان از جمله‌ی مردان مجاهد انقلابی و خدمتگزار بودند که در عرصه‌ها و مناصب گوناگون قضایی و تقنینی خدمات ارزشمندی به کشور و نظام ارائه کردند.
حضور پیوسته و همیشگی در دوران‌های انقلاب و اشتغال به مسئولیتهای خطیر و مهمی نظیر ریاست سازمان زندانها، وزارت دادگستری و نمایندگی مجلس، در کنار فعالیت علمی و فقهی، شخصیتی اثرگذار از این عالم بزرگوار پدید آورده بود. آن مرحوم از معتقدان راستین به مبانی انقلاب و دارای غیرت و حمیت دینی بود که این مهم در مسئولیت‌هایی که در مقاطع مختلف برعهده داشت، نمود و تجلی آشکار داشت.
امید است این خدمات و مجاهدت‌ها، ذخیره‌ی معنوی و مایه‌ی علو درجات ایشان باشد.
از خداوند متعال رحمت و مغفرت و پاداش مجاهدت‌ها را برای آن مرحوم مسألت می‌کنم.
غلامحسین محسنی اژه‌ای
@yengejeh | باینگجه
با ینگجه
18 Nov, 07:40
《به راستی چه درمانده‌اند آنها که چشم تنگ‌شان را به پنجره‌های روشن و آفتابگیر کلبه‌های کوچک دیگران دوخته‌اند…
و چقدر خوب است، چقدر خوب است که ما -تو و من- هرگز خوشبختی را در خانه‌ی همسایه جست‌وجو نکرده‌ایم.》
📚کتاب چهل نامه‌‌ی کوتاه به همسرم
✍نادر ابراهیمی
💠سادگی‌های روستا (۲۰۲)
📸#مهدیه_صفری
@yengejeh | باینگجه
و چقدر خوب است، چقدر خوب است که ما -تو و من- هرگز خوشبختی را در خانه‌ی همسایه جست‌وجو نکرده‌ایم.》
📚کتاب چهل نامه‌‌ی کوتاه به همسرم
✍نادر ابراهیمی
💠سادگی‌های روستا (۲۰۲)
📸#مهدیه_صفری
@yengejeh | باینگجه
با ینگجه
17 Nov, 13:45
🔰حاج علی براتی؛ نفر دوم ایستاده از راست
🔹اوایل دهه‌ی ۷۰ در جمع تعدادی از اعضای صندوق قرض‌الحسنه‌ی ینگجه‌ای‌های مقیم نیشابور
📸#غلامحسین_سبزی
@yengejeh | باینگجه
🔹اوایل دهه‌ی ۷۰ در جمع تعدادی از اعضای صندوق قرض‌الحسنه‌ی ینگجه‌ای‌های مقیم نیشابور
📸#غلامحسین_سبزی
@yengejeh | باینگجه
با ینگجه
17 Nov, 13:44
💠علی حسن قاسمعلی
✍#غلامحسین_سبزی
انتهای آسفالت فعلی ینگجه ، کوچه ی سمت راست ؛ وارد کوچه که می شدی پس از حدود ۴۰ متر که به چپ می پیچدی درست سر پیچ کاهدان عبدالله بود که الان هم هست و چسبیده به آن خانه ی علی براتی که او را علی حسن قاسمعلی ( علی پسر حسن پسر قاسمعلی ) نیز می گفتند. بعدها علی به نیشابور مهاجرت کرد و خانه اش را به عبدالله فروخت.
برای رفتن به " تَی که کِچَه" ، مسجد ، حمام ، مکتب و یا کارگاه اوستا رضا باید کوچه را ادامه می دادی ، از کنار خانه ی محمد آقا علیزاده و خانه باغ حاج سید جلال عبور می کردی و سپس از کوچه ای که خانه ی حمزه در نبش آن بنا شده بود به مسیرت ادامه می دادی.
در این میان اما گذرگاه میانبُری هم بود که هرچند اختصاصی بود و ابتدا و انتهایش درب داشت اما آشناها با آشنایی که با روش باز شدن زنجیر پشتی این دو درب داشتند گاهی از این کوچه نیز تردّد می کردند.
این گذرگاه از حیاط علی حسن قاسمعلی به حیاط عبدالله و بعد به حیاط محمد موسوم به پلنگ - که خود نیز همیشه به این لقب افتخار می کرد - باز می شد و درست از مقابل خانه مصیّب در می آمد که در نبش کوچه ای واقع شده بود که در نبش مقابلش خانه حمزه قرار داشت.
طُرفه آن که بانوان این سه خانه ی چسبیده به هم که گذرگاه میانبُر از حیاطشان عبور میکرد هر سه خیرالنسا نام داشتند. خیرالنسا همسر محمد ، خیرانسا همسر عبدالله و خیرالنسا همسر علی .
هم نامی ساکنان این محله فقط به این ختم نمی شد چرا که رو به روی غربی خانه ی علی حسن قاسمعلی ، خانه ای واقع شده بود که صاحبش را حسین قاسمعلی صدا می کردند.
علی حسن قاسمعلی - که خدایش بیامرزد - چشم از جهانی فروبست که قبل از او همه ی همسایه هایش که نامشان در این نوشتار آمده دست از آن شسته بودند.
و دیگر همسایه هایش ؛ نورالله ، زین العابدین ، آدینه محمد، محمد و برادرش محمد تقی ، حاج احمد آقا ، غلامعلی ، کل محمود ، صفرعلی ، حاج غلامرضا ، محمد تقی سبزی ، نصرالله ، اسدالله ، حاج ابوالفضل ، حسین عبدالصمد ، ...
" آنها که کهن شدند و اینها که نواند
هر یک به مراد خویش لختی بدوند
وین کهنه جهان به کس نماند باقی
رفتند و رویم و دگر آیند و روند "
□
بِل دالونگ اِستِندَ گدیده تَیَ جَه
برق آلّونگ اِستِندَ گدیده تَیَ جَه
بِرگون گِجَه وقتِ گون باتیبات گُردوم
نردوانونگ استِندَ گدیده تَیَ جَه
@yengejeh | باینگجه
✍#غلامحسین_سبزی
انتهای آسفالت فعلی ینگجه ، کوچه ی سمت راست ؛ وارد کوچه که می شدی پس از حدود ۴۰ متر که به چپ می پیچدی درست سر پیچ کاهدان عبدالله بود که الان هم هست و چسبیده به آن خانه ی علی براتی که او را علی حسن قاسمعلی ( علی پسر حسن پسر قاسمعلی ) نیز می گفتند. بعدها علی به نیشابور مهاجرت کرد و خانه اش را به عبدالله فروخت.
برای رفتن به " تَی که کِچَه" ، مسجد ، حمام ، مکتب و یا کارگاه اوستا رضا باید کوچه را ادامه می دادی ، از کنار خانه ی محمد آقا علیزاده و خانه باغ حاج سید جلال عبور می کردی و سپس از کوچه ای که خانه ی حمزه در نبش آن بنا شده بود به مسیرت ادامه می دادی.
در این میان اما گذرگاه میانبُری هم بود که هرچند اختصاصی بود و ابتدا و انتهایش درب داشت اما آشناها با آشنایی که با روش باز شدن زنجیر پشتی این دو درب داشتند گاهی از این کوچه نیز تردّد می کردند.
این گذرگاه از حیاط علی حسن قاسمعلی به حیاط عبدالله و بعد به حیاط محمد موسوم به پلنگ - که خود نیز همیشه به این لقب افتخار می کرد - باز می شد و درست از مقابل خانه مصیّب در می آمد که در نبش کوچه ای واقع شده بود که در نبش مقابلش خانه حمزه قرار داشت.
طُرفه آن که بانوان این سه خانه ی چسبیده به هم که گذرگاه میانبُر از حیاطشان عبور میکرد هر سه خیرالنسا نام داشتند. خیرالنسا همسر محمد ، خیرانسا همسر عبدالله و خیرالنسا همسر علی .
هم نامی ساکنان این محله فقط به این ختم نمی شد چرا که رو به روی غربی خانه ی علی حسن قاسمعلی ، خانه ای واقع شده بود که صاحبش را حسین قاسمعلی صدا می کردند.
علی حسن قاسمعلی - که خدایش بیامرزد - چشم از جهانی فروبست که قبل از او همه ی همسایه هایش که نامشان در این نوشتار آمده دست از آن شسته بودند.
و دیگر همسایه هایش ؛ نورالله ، زین العابدین ، آدینه محمد، محمد و برادرش محمد تقی ، حاج احمد آقا ، غلامعلی ، کل محمود ، صفرعلی ، حاج غلامرضا ، محمد تقی سبزی ، نصرالله ، اسدالله ، حاج ابوالفضل ، حسین عبدالصمد ، ...
" آنها که کهن شدند و اینها که نواند
هر یک به مراد خویش لختی بدوند
وین کهنه جهان به کس نماند باقی
رفتند و رویم و دگر آیند و روند "
□
بِل دالونگ اِستِندَ گدیده تَیَ جَه
برق آلّونگ اِستِندَ گدیده تَیَ جَه
بِرگون گِجَه وقتِ گون باتیبات گُردوم
نردوانونگ استِندَ گدیده تَیَ جَه
@yengejeh | باینگجه
با ینگجه
17 Nov, 08:10
🔴تصحیح می‌گردد مراسم تشییع و خاکسپاری مرحوم حاج علی براتی فردا دوشنبه انجام خواهد شد.
با ینگجه
17 Nov, 07:49
◾️اطلاعیه
مراسم تشییع مرحوم مغفور #حاج_علی_براتی، فردا دوشنبه ساعت ۱۱ از بهشت رضوان مشهد و مراسم خاکسپاری ساعت ۱۴ در بهشت فضل #نیشابور انجام خواهد شد. شادی روحش فاتحه و صلوات.
@yengejeh | باینگجه
مراسم تشییع مرحوم مغفور #حاج_علی_براتی، فردا دوشنبه ساعت ۱۱ از بهشت رضوان مشهد و مراسم خاکسپاری ساعت ۱۴ در بهشت فضل #نیشابور انجام خواهد شد. شادی روحش فاتحه و صلوات.
@yengejeh | باینگجه
با ینگجه
16 Nov, 16:21
◼️اطلاعیه مراسم تشییع و خاکسپاری و مجلس ترحیم مرحومه حاجیه خانم #طیبه_بیات در #مشهد
@yengejeh | باینگجه
@yengejeh | باینگجه
با ینگجه
16 Nov, 15:57
◾️انا لله و انا الیه راجعون◾️
با نهايت تاثر و تاسف، درگذشت مرحوم مغفور #حاج_علی_براتی (فرزند مرحوم حسن، پدر آقای محمد براتی و برادر مرحوم حاج يحيی براتی) را به اطلاع آشنایان و همولايتی‌ها می‌رساند. مراسم تشیيع و خاكسپاری اين پدر عزيز متعاقباً اعلام خواهد شد. شادی روحش فاتحه و صلوات.
@yengejeh | باینگجه
با نهايت تاثر و تاسف، درگذشت مرحوم مغفور #حاج_علی_براتی (فرزند مرحوم حسن، پدر آقای محمد براتی و برادر مرحوم حاج يحيی براتی) را به اطلاع آشنایان و همولايتی‌ها می‌رساند. مراسم تشیيع و خاكسپاری اين پدر عزيز متعاقباً اعلام خواهد شد. شادی روحش فاتحه و صلوات.
@yengejeh | باینگجه
با ینگجه
16 Nov, 10:11
◾️انا لله و انا الیه راجعون◾️
با نهايت تاثر و تاسف، درگذشت مرحومه مغفوره حاجیه خانم #طیبه_بیات (همسر مرحوم حاج احمد شوشتری و عروس مرحوم حاج وجه‌الله شوشتری) را به اطلاع آشنایان و همولايتی‌ها می‌رساند. مراسم تشیيع و خاكسپاری اين مادر عزيز متعاقباً اعلام خواهد شد. شادی روحش فاتحه و صلوات.
@yengejeh | باینگجه
با نهايت تاثر و تاسف، درگذشت مرحومه مغفوره حاجیه خانم #طیبه_بیات (همسر مرحوم حاج احمد شوشتری و عروس مرحوم حاج وجه‌الله شوشتری) را به اطلاع آشنایان و همولايتی‌ها می‌رساند. مراسم تشیيع و خاكسپاری اين مادر عزيز متعاقباً اعلام خواهد شد. شادی روحش فاتحه و صلوات.
@yengejeh | باینگجه
با ینگجه
15 Nov, 06:40
🎭تئاتر صحنه‌ای "هندی‌کم" با نقش‌آفرینی زوج هنرمند #حمید_غلامی و #بیتا_فخروی پس از کسب چندین افتخار در جشنواره استانی تئاتر رضوان، به عنوان یکی از ۳ نماینده منطقه شرق کشور (خراسان رضوی، شمالی و جنوبی) به جشنواره بین‌المللی تئاتر فجر راه پیدا کرد.
✅با این اتفاق، تئاتر #نیشابور بعد از ۳۶ سال توانست در بخش صحنه‌ای، نماینده‌ای در جشنواره بین‌المللی تئاتر فجر داشته باشد.
@yengejeh | باینگجه
✅با این اتفاق، تئاتر #نیشابور بعد از ۳۶ سال توانست در بخش صحنه‌ای، نماینده‌ای در جشنواره بین‌المللی تئاتر فجر داشته باشد.
@yengejeh | باینگجه
با ینگجه
08 Nov, 18:02
◾️اطلاعیه
مراسم ترحیم سومین روز درگذشت مرحوم #محمد_بدوی روز شنبه ۱۹ آبان از ساعت ۱۰ تا ۱۳:۳۰ همراه با صرف ناهار در مسجد باقریه #گنبد_کاووس واقع در خیابان راهنمایی، نرسیده به چهارراه ملت و سپس ساعت ۱۴ همین روز بر سر مزار مرحوم برگزار می‌گردد.
@yengejeh | باینگجه
مراسم ترحیم سومین روز درگذشت مرحوم #محمد_بدوی روز شنبه ۱۹ آبان از ساعت ۱۰ تا ۱۳:۳۰ همراه با صرف ناهار در مسجد باقریه #گنبد_کاووس واقع در خیابان راهنمایی، نرسیده به چهارراه ملت و سپس ساعت ۱۴ همین روز بر سر مزار مرحوم برگزار می‌گردد.
@yengejeh | باینگجه
با ینگجه
07 Nov, 18:21
⚫️تشییع و خاکسپاری مرحوم مغفور #محمد_بدوی فردا جمعه ۱۸ آبان ماه ساعت ۱۰ صبح در امام‌زاده یحیی بن زید #گنبد_کاووس انجام می‌گردد.
@yengejeh | باینگجه
@yengejeh | باینگجه
با ینگجه
07 Nov, 17:42
◾️انا لله و انا الیه راجعون◾️
با نهايت تاثر و تاسف، درگذشت مرحوم مغفور کربلایی #محمد_بدوی (پدرخانم آقای حاج اسدالله خموشی) را به اطلاع آشنایان و همولايتی‌ها می‌رساند. شادی روحش فاتحه و صلواتی هدیه کنیم.
@yengejeh | باینگجه
با نهايت تاثر و تاسف، درگذشت مرحوم مغفور کربلایی #محمد_بدوی (پدرخانم آقای حاج اسدالله خموشی) را به اطلاع آشنایان و همولايتی‌ها می‌رساند. شادی روحش فاتحه و صلواتی هدیه کنیم.
@yengejeh | باینگجه
با ینگجه
07 Nov, 09:20
📣 با توجه به کاشت، داشت و برداشت سیب‌زمینی توسط شرکت تعاونی روستا، افرادی که تمایل به خرید سیب‌زمینی دارند، می‌توانند طی امروز و فردا به شرکت تعاونی مراجعه نمایند.
📲 شوشتری 09155521694
@yengejeh | باینگجه
📲 شوشتری 09155521694
@yengejeh | باینگجه
با ینگجه
06 Nov, 10:09
سیل دوراهی سلطان میدان
۱۵ابان۴۰۳
سرولایت نیشابور
ارسالی :آقای حسین سلطانی
@sarvelayetkhabar
۱۵ابان۴۰۳
سرولایت نیشابور
ارسالی :آقای حسین سلطانی
@sarvelayetkhabar
با ینگجه
02 Nov, 13:20
🔶سالخوردگان دامنه ی مارکوه
▪️روایت ۱۱
✍#غلامحسین_سبزی
پنج سالم بود که پدر بزرگم مُرد ، آن سالها در ینگجه تابوت نبود .
من اولین بار در خاکسپاری حسین محمدی
نجار دِه تابوت دیدم ، گذاشتنش در تابوت ارتباطی به پیشه ی نجاری اش نداشت ، در شهر تمام کرده بود ، یکی از روزهای داغ مرداد داشتم دو خربار [ خروار نه ] گندم دیم از آت ییناقی به خرمنگاه می بردم ، جمعیت از قبرستان برگشته ، در هوای تفتیده ی یکی دوساعت بعد از نیمروز ، قبرستان آرام بود . در پایین دست جاده ی خاکی بین دو آب شاه جوب و رودخانه ، زیر سایه ی درختان پیر و تنومند چنار تابوتی مانده بود و چند تکه یخ.
بعدها درختان پیر چنار نیز به جرم پیر بودنشان به سرنوشت اهالی قبرستان بالا دستشان دچار شدند.
نعش پدر بزرگم را بر روی نردبانی بسته بودند ، پدرم پیراهن سیاه نداشت ، یالّوقی مشکی بر سر بسته بود و پشت سر نردبان که بر دست ها به سمت قبرستان حمل می شد شیون و زاری می کرد.
پس از خاکسپاری، مردم تا سه روز فوج فوج به خانه ما می آمدند و جزوه های قرآنی را که از مسجد به خانه منتقل شده بود ، قرائت می کردند.
روز سوم پدرم گوسفندی ذبح کرد ، در مطبخ مسجد محمد ولی آشپز مجالسِ ده یک دیگ بزرگ آبگوشت بارگذاشت ، زنها در تنور هیزمی خانه حدود ۳۰۰ قرص نان پختند ، عباس بلند دشتبان ده خانه به خانه آدم دعوت کرد و قرآن خوانی شب آخر در مسجد جامع با شام ختم شد.
در قرآن خوانی ها هر دونفر مشترکاً در یک کاسه مسی آبگوشت می خوردند. سر هر سفره جوانکی پارچ و لیوان به دست می ایستاد و آن که آب می خواست با گفتن عبارت " یا عباسعلی " جوانک سقّا را متوجه خود می کرد.
چند کاسه غذا نیز از مطبخ به خانه های کهنسالان زمینگیر اعم از زن و مرد که توان آمدن نداشتند ارسال می شد.
در خروجی مسجد معمولا دونفر کتری آب گرم بر دست و حوله بر دوش می ایستادند تا میهمانان را در زدودن چربی غذا از دستشان کمک کنند.
درخت هایی که پدربزرگم در زمان زنده بودنش در باغچه اش در کنار باغ چهاردیواری موسوم به عمارت کاشته بود خشک شدند .
اسفند ۱۳۵۹ به اتفاق پدرم چند نهال زردآلو - که از رضا حاج قنبر خریده بود - برای کاشت به حاج یوم لی
بردیم . زمین پوشیده از برف بود و سرما تا مغز استخوان نفوذ می کرد. زوزه ی باد خشکی که از دره ی مایا سنگ لی می وزید سکوت دشت را به طرز وحشتناکی می شکست ، سوز آنقدر زیاد بود که لذت تماشای برف های سر شاخه های درختان و قندیل های آویزان از شاخه ها ناخودآگاه در نهاد آدم کور می شد. نهالها را یکی یکی در چاله هایی که از قبل کنده بود تراز نگهداشتم و او چاله ها را با خاکی که گِل بود پر کرد.
مرگ پدرم بی تاثیر از کرونا نبود هرچند علت مرگش کرونا اعلام نشد. در قبرستان جماعتی بودند ، که بشود تشییع را آبرومندانه خواند. منّت دار مردمی بودم[و هستم] که از کرونا نترسیده بودند و آمده بودند.
هیولای کرونا چونان نفیر مرگ بر زندگی مردم سایه انداخته بود و برگزاری هر نوع دور همی ممنوع بود.
غذای ختم را به آشپزخانه ی سلطان میدان سفارش دادیم و توسط ۴ گروه دو نفره خانه به خانه توزیع کردیم.
زرد آلوهایی که اسفند ۱۳۵۹ به اتفاق پدرم کاشته بودیم خشک شده اند. سالها است رضا حاج قنبر هم که پدرم نهالها را از او خریده بود در همان قبرستان خوابیده است.
اسفند ۱۴۰۱ به اتفاق پسرم چند نهال گردو - که از صفدر آققایه ای خریده بودم - برای کاشت به حاج یوم لی بردیم. هوا آفتابی و نسیم فرحبخشی در حال وزیدن بود. بهار زودتر از موعد رسیده بود و درختان مثمر و غیر مثمر از خواب بیدارشده بودند ، کمی آن سوتر چند زن و دختر در حال چیدن پونه و مقداری بالاتر و پایین تر از ما افراد دیگری هم در حال درختکاری بودند ، همه ی اینها اما خوشایند نبود چرا که هر چیزی باید سر جای خودش باشد ؛ زمستان زمستان باشد و بهار بهار.
پسرم نهالها را یکی یکی در چاله هایی که از قبل کنده بودم تراز نگهداشت و من چاله ها را با خاک پر کردم ...
@yengejeh | باینگجه
▪️روایت ۱۱
✍#غلامحسین_سبزی
پنج سالم بود که پدر بزرگم مُرد ، آن سالها در ینگجه تابوت نبود .
من اولین بار در خاکسپاری حسین محمدی
نجار دِه تابوت دیدم ، گذاشتنش در تابوت ارتباطی به پیشه ی نجاری اش نداشت ، در شهر تمام کرده بود ، یکی از روزهای داغ مرداد داشتم دو خربار [ خروار نه ] گندم دیم از آت ییناقی به خرمنگاه می بردم ، جمعیت از قبرستان برگشته ، در هوای تفتیده ی یکی دوساعت بعد از نیمروز ، قبرستان آرام بود . در پایین دست جاده ی خاکی بین دو آب شاه جوب و رودخانه ، زیر سایه ی درختان پیر و تنومند چنار تابوتی مانده بود و چند تکه یخ.
بعدها درختان پیر چنار نیز به جرم پیر بودنشان به سرنوشت اهالی قبرستان بالا دستشان دچار شدند.
نعش پدر بزرگم را بر روی نردبانی بسته بودند ، پدرم پیراهن سیاه نداشت ، یالّوقی مشکی بر سر بسته بود و پشت سر نردبان که بر دست ها به سمت قبرستان حمل می شد شیون و زاری می کرد.
پس از خاکسپاری، مردم تا سه روز فوج فوج به خانه ما می آمدند و جزوه های قرآنی را که از مسجد به خانه منتقل شده بود ، قرائت می کردند.
روز سوم پدرم گوسفندی ذبح کرد ، در مطبخ مسجد محمد ولی آشپز مجالسِ ده یک دیگ بزرگ آبگوشت بارگذاشت ، زنها در تنور هیزمی خانه حدود ۳۰۰ قرص نان پختند ، عباس بلند دشتبان ده خانه به خانه آدم دعوت کرد و قرآن خوانی شب آخر در مسجد جامع با شام ختم شد.
در قرآن خوانی ها هر دونفر مشترکاً در یک کاسه مسی آبگوشت می خوردند. سر هر سفره جوانکی پارچ و لیوان به دست می ایستاد و آن که آب می خواست با گفتن عبارت " یا عباسعلی " جوانک سقّا را متوجه خود می کرد.
چند کاسه غذا نیز از مطبخ به خانه های کهنسالان زمینگیر اعم از زن و مرد که توان آمدن نداشتند ارسال می شد.
در خروجی مسجد معمولا دونفر کتری آب گرم بر دست و حوله بر دوش می ایستادند تا میهمانان را در زدودن چربی غذا از دستشان کمک کنند.
درخت هایی که پدربزرگم در زمان زنده بودنش در باغچه اش در کنار باغ چهاردیواری موسوم به عمارت کاشته بود خشک شدند .
اسفند ۱۳۵۹ به اتفاق پدرم چند نهال زردآلو - که از رضا حاج قنبر خریده بود - برای کاشت به حاج یوم لی
بردیم . زمین پوشیده از برف بود و سرما تا مغز استخوان نفوذ می کرد. زوزه ی باد خشکی که از دره ی مایا سنگ لی می وزید سکوت دشت را به طرز وحشتناکی می شکست ، سوز آنقدر زیاد بود که لذت تماشای برف های سر شاخه های درختان و قندیل های آویزان از شاخه ها ناخودآگاه در نهاد آدم کور می شد. نهالها را یکی یکی در چاله هایی که از قبل کنده بود تراز نگهداشتم و او چاله ها را با خاکی که گِل بود پر کرد.
مرگ پدرم بی تاثیر از کرونا نبود هرچند علت مرگش کرونا اعلام نشد. در قبرستان جماعتی بودند ، که بشود تشییع را آبرومندانه خواند. منّت دار مردمی بودم[و هستم] که از کرونا نترسیده بودند و آمده بودند.
هیولای کرونا چونان نفیر مرگ بر زندگی مردم سایه انداخته بود و برگزاری هر نوع دور همی ممنوع بود.
غذای ختم را به آشپزخانه ی سلطان میدان سفارش دادیم و توسط ۴ گروه دو نفره خانه به خانه توزیع کردیم.
زرد آلوهایی که اسفند ۱۳۵۹ به اتفاق پدرم کاشته بودیم خشک شده اند. سالها است رضا حاج قنبر هم که پدرم نهالها را از او خریده بود در همان قبرستان خوابیده است.
اسفند ۱۴۰۱ به اتفاق پسرم چند نهال گردو - که از صفدر آققایه ای خریده بودم - برای کاشت به حاج یوم لی بردیم. هوا آفتابی و نسیم فرحبخشی در حال وزیدن بود. بهار زودتر از موعد رسیده بود و درختان مثمر و غیر مثمر از خواب بیدارشده بودند ، کمی آن سوتر چند زن و دختر در حال چیدن پونه و مقداری بالاتر و پایین تر از ما افراد دیگری هم در حال درختکاری بودند ، همه ی اینها اما خوشایند نبود چرا که هر چیزی باید سر جای خودش باشد ؛ زمستان زمستان باشد و بهار بهار.
پسرم نهالها را یکی یکی در چاله هایی که از قبل کنده بودم تراز نگهداشت و من چاله ها را با خاک پر کردم ...
@yengejeh | باینگجه
با ینگجه
31 Oct, 13:17
◾️اطلاعیه مراسم خاکسپاری مرحومه حاجیه خانم صغری غلامی در امام‌زاده عبدالله #گرگان
@yengejeh | باینگجه
@yengejeh | باینگجه
با ینگجه
31 Oct, 12:42
◾️انا لله و انا الیه راجعون◾️
با نهايت تاثر و تاسف، درگذشت مرحومه مغفوره حاجیه خانم #صغری_غلامی (فرزند مرحوم رمضانعلی و همسر مرحوم حاج محمدرضا غلامی ساکن گرگان) را به اطلاع آشنایان و همولايتی‌ها می‌رساند. شادی روحش فاتحه و صلواتی هدیه کنیم.
@yengejeh | باینگجه
با نهايت تاثر و تاسف، درگذشت مرحومه مغفوره حاجیه خانم #صغری_غلامی (فرزند مرحوم رمضانعلی و همسر مرحوم حاج محمدرضا غلامی ساکن گرگان) را به اطلاع آشنایان و همولايتی‌ها می‌رساند. شادی روحش فاتحه و صلواتی هدیه کنیم.
@yengejeh | باینگجه
با ینگجه
30 Oct, 06:40
برایم خبر نیاورید که چه کسی از من بدش می‌آید
یا پشت سرم حرف می‌زند!
بگذارید همه را دوست داشته باشم
و گمان کنم آنها نیز مرا دوست دارند
✍نجیب محفوظ
📸#مهدیه_صفری
@yengejeh | باینگجه
یا پشت سرم حرف می‌زند!
بگذارید همه را دوست داشته باشم
و گمان کنم آنها نیز مرا دوست دارند
✍نجیب محفوظ
📸#مهدیه_صفری
@yengejeh | باینگجه
با ینگجه
29 Oct, 15:58
فروش یک باب منزل مسکونی در بهترین موقعیت روستا
مساحت زمین 800 متر
زیربنا 100 متر
ساخت بنا سال 1395 تمام اسکلت و مهندسی
دارای سند تک برگ
شماره تماس 09151507687 حاتمی
@yengejeh | باینگجه
مساحت زمین 800 متر
زیربنا 100 متر
ساخت بنا سال 1395 تمام اسکلت و مهندسی
دارای سند تک برگ
شماره تماس 09151507687 حاتمی
@yengejeh | باینگجه
با ینگجه
25 Oct, 18:14
🔰صعود ۲۸ نفر از اعضای گروه‌های کوهنوردی شهدای تنگه، شهدای ینگجه و کانون بازنشستگان سپاه در سالگرد شهادت سردار شهید نورعلی شوشتری به قله ۲۵۰۰ متری مارکوه ینگجه و ادای احترام به مقام شهدای روستا
@yengejeh | باینگجه
@yengejeh | باینگجه
با ینگجه
24 Oct, 06:18
🔰تامین و جانمایی ۱۰ مخزن زباله در معابر روستا
□به منظور حفظ پاکیزگی معابر و محیط روستای ینگجه، با همکاری شورای اسلامی، دهیاری و مرکز بهداشت روستا، تعداد ۱۰ عدد مخزن زباله چرخدار تهیه و تامین گردیده و از ابتدای آبان‌ماه با جانمایی این مخازن در معابر روستا مورد بهره‌برداری قرار گرفت.
□به گفته آقای صفری عضو شورای روستا، جمع‌آوری زباله‌های این مخازن به صورت آزمایشی هفته‌ای یک بار توسط خودروی مکانیزه بخشداری انجام می‌شود. وی گفت: این مخازن صرفاً برای جمع‌آوری زباله‌های خانگی است و از هم‌روستاییان عزیز خواهشمندیم از ریختن نخاله‌های ساختمانی به این مخازن خودداری نمایند.
□عضو شورای اسلامی روستا افزود: به جهت تامین هزینه‌های جمع‌آوری زباله‌ها مقرر گردیده هر خانواده ساکن روستا ماهیانه ۳۰ هزار تومان به حساب دهیاری پرداخت نماید که همکاری و همراهی همگانی را خواستاریم.
□آقای صفری اضافه کرد: هم‌روستاییان گرامی درخصوص موضوع جمع‌آوری زباله و مباحث بهداشتی آن می‌توانند پیشنهادها و نظرات خود را با خانم اسماعیل‌پور مسئول خانه بهداشت روستا در میان بگذارند.
@yengejeh | باینگجه
□به منظور حفظ پاکیزگی معابر و محیط روستای ینگجه، با همکاری شورای اسلامی، دهیاری و مرکز بهداشت روستا، تعداد ۱۰ عدد مخزن زباله چرخدار تهیه و تامین گردیده و از ابتدای آبان‌ماه با جانمایی این مخازن در معابر روستا مورد بهره‌برداری قرار گرفت.
□به گفته آقای صفری عضو شورای روستا، جمع‌آوری زباله‌های این مخازن به صورت آزمایشی هفته‌ای یک بار توسط خودروی مکانیزه بخشداری انجام می‌شود. وی گفت: این مخازن صرفاً برای جمع‌آوری زباله‌های خانگی است و از هم‌روستاییان عزیز خواهشمندیم از ریختن نخاله‌های ساختمانی به این مخازن خودداری نمایند.
□عضو شورای اسلامی روستا افزود: به جهت تامین هزینه‌های جمع‌آوری زباله‌ها مقرر گردیده هر خانواده ساکن روستا ماهیانه ۳۰ هزار تومان به حساب دهیاری پرداخت نماید که همکاری و همراهی همگانی را خواستاریم.
□آقای صفری اضافه کرد: هم‌روستاییان گرامی درخصوص موضوع جمع‌آوری زباله و مباحث بهداشتی آن می‌توانند پیشنهادها و نظرات خود را با خانم اسماعیل‌پور مسئول خانه بهداشت روستا در میان بگذارند.
@yengejeh | باینگجه
با ینگجه
23 Oct, 05:08
ای کاش، آدمی وطنش را
مثلِ بنفشه‌ها
(در جعبه‌های خاک)
يک روز می‌توانست،
همراهِ خويشتن ببرد هر کجا که خواست.
در روشنای باران،
در آفتابِ پاک.
✍محمدرضا شفیعی کدکنی
🎂آغاز نهمین سال فعالیت #باینگجه
❣از روز خوب ۳۰ مهر ۱۳۹۵
@yengejeh
مثلِ بنفشه‌ها
(در جعبه‌های خاک)
يک روز می‌توانست،
همراهِ خويشتن ببرد هر کجا که خواست.
در روشنای باران،
در آفتابِ پاک.
✍محمدرضا شفیعی کدکنی
🎂آغاز نهمین سال فعالیت #باینگجه
❣از روز خوب ۳۰ مهر ۱۳۹۵
@yengejeh
با ینگجه
19 Oct, 16:49
🔰تصاویری خاطره‌انگیز از روستای ینگجه که در سال ۱۳۸۹ در برنامه تلویزیونی "دوستانه" از شبکه استان خراسان‌رضوی پخش شد.
⏪#مرتضی_غلامی
@yengejeh | باینگجه
⏪#مرتضی_غلامی
@yengejeh | باینگجه
با ینگجه
17 Oct, 14:11
🔸فرمانده‌ای که مراقبِ خانواده مجرمین بود!
🔹 به مناسبت سالروز شهادت مسیح سیستان‌وبلوچستان، سردار شهید نورعلی شوشتری
مشاهده مهم‌ترین اخبار روز 👇👇👇
https://khorasanonlin.ir/
🔹 به مناسبت سالروز شهادت مسیح سیستان‌وبلوچستان، سردار شهید نورعلی شوشتری
مشاهده مهم‌ترین اخبار روز 👇👇👇
https://khorasanonlin.ir/
با ینگجه
17 Oct, 14:08
👤قالیباف، رئیس مجلس در پانزدهمین اجلاسیه ملی شهدای وحدت در مشهد:
https://shrr.ir/001Eji
@ShahraraNewd
با ینگجه
17 Oct, 06:30
﷽
🇮🇷 مراسم عطر افشانی مزار شهدای وحدت
سرداران شهید نورعلی شوشتری و رجبعلی محمد زاده
👈 با مداحی : سید محمود صفاتی
🗓 پنج شنبه ٢۶ مهر ماه
⏰ ساعت ١۴
▪️گلزار شهدا بهشت رضا(ع)
✅ لطفا تشریف فرما شوید و رسانه باشید.
🇮🇷 مراسم عطر افشانی مزار شهدای وحدت
سرداران شهید نورعلی شوشتری و رجبعلی محمد زاده
👈 با مداحی : سید محمود صفاتی
🗓 پنج شنبه ٢۶ مهر ماه
⏰ ساعت ١۴
▪️گلزار شهدا بهشت رضا(ع)
✅ لطفا تشریف فرما شوید و رسانه باشید.
با ینگجه
16 Oct, 13:33
🎓#فاطمه_یساقی فرزند محمدحسین (نوه مرحوم شیخ فرج‌الله یساقی)
✅پذیرفته شده در مقطع دکتری تخصصی دانشگاه خوارزمی تهران رشته روان‌شناسی بالینی (روزانه)
🔹آرزوی بهروزی و پیشرفت برای ایشان در عرصه‌های زندگی داریم.
@yengejeh ¦ باینگجه
✅پذیرفته شده در مقطع دکتری تخصصی دانشگاه خوارزمی تهران رشته روان‌شناسی بالینی (روزانه)
🔹آرزوی بهروزی و پیشرفت برای ایشان در عرصه‌های زندگی داریم.
@yengejeh ¦ باینگجه
با ینگجه
16 Oct, 04:49
🎓#محمدامین_بشکنی فرزند جواد (نوه مرحومه عذرا صفری)
✅پذیرفته شده در دانشگاه صنعتی شریف تهران رشته مهندسی عمران (روزانه)
🔹آرزوی بهروزی و پیشرفت برای ایشان در عرصه‌های زندگی داریم.
@yengejeh ¦ باینگجه
✅پذیرفته شده در دانشگاه صنعتی شریف تهران رشته مهندسی عمران (روزانه)
🔹آرزوی بهروزی و پیشرفت برای ایشان در عرصه‌های زندگی داریم.
@yengejeh ¦ باینگجه
با ینگجه
16 Oct, 04:46
🎓#ریحانه_شوشتری فرزند مهدی (نوه حسین شوشتری حاج قنبر)
✅پذیرفته شده در دانشگاه امام صادق تهران رشته حقوق (روزانه)
✅پذیرفته شده در دانشگاه شاهد تهران رشته روان‌شناسی (روزانه)
🔹آرزوی بهروزی و پیشرفت برای ایشان در عرصه‌های زندگی داریم.
@yengejeh ¦ باینگجه
✅پذیرفته شده در دانشگاه امام صادق تهران رشته حقوق (روزانه)
✅پذیرفته شده در دانشگاه شاهد تهران رشته روان‌شناسی (روزانه)
🔹آرزوی بهروزی و پیشرفت برای ایشان در عرصه‌های زندگی داریم.
@yengejeh ¦ باینگجه
با ینگجه
16 Oct, 04:02
🎓#سکینه_یساقی فرزند علی (نوه مرحوم علی‌اصغر صفری)
✅پذیرفته شده در دانشگاه فردوسی مشهد رشته تاریخ (روزانه)
🔹آرزوی بهروزی و پیشرفت برای ایشان در عرصه‌های زندگی داریم.
@yengejeh ¦ باینگجه
✅پذیرفته شده در دانشگاه فردوسی مشهد رشته تاریخ (روزانه)
🔹آرزوی بهروزی و پیشرفت برای ایشان در عرصه‌های زندگی داریم.
@yengejeh ¦ باینگجه
با ینگجه
15 Oct, 19:13
🎓#علی_سبزی فرزند رضا (نوه مرحوم حسنعلی سبزی)
✅پذیرفته شده در دانشگاه شهید منتظری مشهد رشته الکترونیک
🔹آرزوی بهروزی و پیشرفت برای ایشان در عرصه‌های زندگی داریم.
@yengejeh ¦ باینگجه
✅پذیرفته شده در دانشگاه شهید منتظری مشهد رشته الکترونیک
🔹آرزوی بهروزی و پیشرفت برای ایشان در عرصه‌های زندگی داریم.
@yengejeh ¦ باینگجه
با ینگجه
15 Oct, 16:09
🎓#مهدیه_واحدی فرزند حاج محمدتقی واحدی (نوه مرحومه زهره شوشتری)
✅پذیرفته شده در دانشگاه فردوسی مشهد رشته فقه و مبانی حقوق اسلامی (روزانه)
🔹آرزوی بهروزی و پیشرفت برای ایشان در عرصه‌های زندگی داریم.
@yengejeh ¦ باینگجه
✅پذیرفته شده در دانشگاه فردوسی مشهد رشته فقه و مبانی حقوق اسلامی (روزانه)
🔹آرزوی بهروزی و پیشرفت برای ایشان در عرصه‌های زندگی داریم.
@yengejeh ¦ باینگجه
با ینگجه
15 Oct, 16:05
🎓#سارا_سادات_موسوی فرزند سید محمود (نوه سید محمد موسوی)
✅پذیرفته شده در دانشگاه فنی و حرفهای گرگان رشته طراحی لباس (روزانه)
🔹آرزوی بهروزی و پیشرفت برای ایشان در عرصه‌های زندگی داریم.
@yengejeh ¦ باینگجه
✅پذیرفته شده در دانشگاه فنی و حرفهای گرگان رشته طراحی لباس (روزانه)
🔹آرزوی بهروزی و پیشرفت برای ایشان در عرصه‌های زندگی داریم.
@yengejeh ¦ باینگجه
با ینگجه
15 Oct, 16:05
🎓#یاشار_شوشتری فرزند رضا (نوه ابوالفضل سبزی)
✅پذیرفته شده در دانشگاه دولتی بجنورد رشته زبان و ادبیات انگلیسی
🔹آرزوی بهروزی و پیشرفت برای ایشان در عرصه‌های زندگی داریم.
@yengejeh ¦ باینگجه
✅پذیرفته شده در دانشگاه دولتی بجنورد رشته زبان و ادبیات انگلیسی
🔹آرزوی بهروزی و پیشرفت برای ایشان در عرصه‌های زندگی داریم.
@yengejeh ¦ باینگجه
با ینگجه
15 Oct, 10:00
📺 برنامه کوچه‌باغ ینگجه | بهار ۱۳۹۰
🔰 قسمت ششم (پایانی): آشنایی با غذاهای ینگجه در جمع بانوان روستا
🎞 حجم: ۱۶.۳ مگابایت | کیفیت مناسب
@yengejeh ™
🔰 قسمت ششم (پایانی): آشنایی با غذاهای ینگجه در جمع بانوان روستا
🎞 حجم: ۱۶.۳ مگابایت | کیفیت مناسب
@yengejeh ™
با ینگجه
15 Oct, 09:55
🌾امروز ۲۴ مهر برابر با ۱۵ اکتبر، روز جهانی زنان روستایی است.
🔴زنان روستایی یک‌چهارم جمعیت جهان را تشکیل می‌دهند و نقش مهمی در سرپرستی از خانواده‌های خود برعهده دارند.
🌹این روز را به زنان پرتلاش روستای ینگجه تبریک می‌گوییم.
📸تصاویر شامل فعالیت‌های بانوان ینگجه در سال‌های مختلف است.
@yengejeh | باینگجه
🔴زنان روستایی یک‌چهارم جمعیت جهان را تشکیل می‌دهند و نقش مهمی در سرپرستی از خانواده‌های خود برعهده دارند.
🌹این روز را به زنان پرتلاش روستای ینگجه تبریک می‌گوییم.
📸تصاویر شامل فعالیت‌های بانوان ینگجه در سال‌های مختلف است.
@yengejeh | باینگجه
با ینگجه
15 Oct, 04:43
🌷"بسم رب شهدا و صدیقین"🌷
پانزدهمین اجلاسیه شهدای وحدت
(شهیدان شوشتری و محمدزاده)
با اجرای صابر خراسانی و حضور پر افتخار استاد حامد شاکرنژاد و هنرنمایی سرکار خانم فاطمه عبادی و دیگر هنرمندان
۲۶ مهر ماه ۱۴۰۳ _ساعت ۷:۳۰
مکان : مشهد مقدس _بزرگراه شهید سلیمانی _ مجتمع فرهنگی آیه ها
#قرارگاه_منطقه_ای_ثامن_الائمه علیه السلام نیروی زمینی سپاه
┈┈••••✾•🌿💠🌿•✾•••┈┈
🌐 http://farhangi.um.ac.ir
🆔 https://zil.ink/farhangifum
🆔 https://eitaa.com/farhangifum
پانزدهمین اجلاسیه شهدای وحدت
(شهیدان شوشتری و محمدزاده)
با اجرای صابر خراسانی و حضور پر افتخار استاد حامد شاکرنژاد و هنرنمایی سرکار خانم فاطمه عبادی و دیگر هنرمندان
۲۶ مهر ماه ۱۴۰۳ _ساعت ۷:۳۰
مکان : مشهد مقدس _بزرگراه شهید سلیمانی _ مجتمع فرهنگی آیه ها
#قرارگاه_منطقه_ای_ثامن_الائمه علیه السلام نیروی زمینی سپاه
┈┈••••✾•🌿💠🌿•✾•••┈┈
🌐 http://farhangi.um.ac.ir
🆔 https://zil.ink/farhangifum
🆔 https://eitaa.com/farhangifum
1,651
subscribers
13,302
photos
776
videos
