چرا به فمینیسم نیاز داریم @whyweneedfeminism Channel on Telegram

چرا به فمینیسم نیاز داریم

@whyweneedfeminism


نوشته های نجمه واحدی


آدرس صفحه در اینستاگرام: https://www.instagram.com/why_we_need_feminism.ir/

admin on telegram: @green_fantasy

چرا به فمینیسم نیاز داریم (Persian)

به کانال تلگرامی چرا به فمینیسم نیاز داریم خوش آمدید! این کانال توسط نجمه واحدی اداره می‌شود و هدف آن ترویج ایده‌ها و ارزش‌های فمینیستی است. آیا شما هم تا به حال در مورد حقوق زنان و برابری جنسیتی اهمیت قائل شده‌اید؟ آیا معتقدید که فمینیسم یک نیاز برای جامعه ما است؟ اگر پاسخ شما بله است، حتما به این کانال بپیوندید تا در مسائل مختلفی مانند حقوق زنان، تبعیض جنسیتی و موضوعات مرتبط با فمینیسم مطالب جذاب و آموزنده را مطالعه کنید. از طریق صفحه اینستاگرام why_we_need_feminism.ir نیز می‌توانید فعالیت‌های این کانال را دنبال کنید. پس حتما از این فرصت برای یادگیری بیشتر درباره فمینیسم و نقش آن در جامعه بهره ببرید. برای ارتباط با ادمین این کانال، می‌توانید با آی‌دی @green_fantasy در تلگرام ارتباط برقرار کنید.

چرا به فمینیسم نیاز داریم

07 Aug, 15:16


🔳 سرکوب احساسات در مردان

زیاد گفته اند و شنیده ایم که در یک جامعه مردسالار، هنر اصلی تربیت دخترانی به اصطلاح «فمینیست» نیست، بلکه تربیت پسرانی فمینیست، به همان اندازه (اگر نه بیشتر) مهم است. ما معمولا تلاش می کنیم دختران را توانمند و آگاه به حقوق خود رشد دهیم، ولی از کاری که فرهنگ مردسالار با پسران می کند غافل می مانیم.
یک فرهنگ جنسیت زده و مردسالار، همانطور که بروز احساساتی مثل خشم، عصیان کردن یا روحیه مبارزه طلبی داشتن را برای زنان مطلوب نمی داند، مردان را هم از بروز احساسات بیشماری منع می کند. پسر جوانی تعریف می کرد در کودکی، آوردن وسایلی را از زیرزمینِ تاریکِ خانه، به او محول می کرده اند؛ البته که پسربچه از تاریکی زیرزمین می ترسیده، اما از نظر والدینش او «حق نداشته» که بترسد چون «مرد که نمی ترسه»! همانطور که پسربچه ها را با «مرد که گریه نمی کنه» از بروز احساس اندوه و ناراحتی منع می کنند، مردان از بروز احساس های دیگری مثل ترس و دلهره، محبت و دلسوزی، تردید و نگرانی، اشتیاق و علاقه و ده ها حس و هیجان طبیعیِ انسانی دیگر، منع می شوند. معمولا از مردان همیشه انتظار می رود که شجاع، مصمم، قاطع و جدی باشند و با بروز احساس و هیجاناتی مثل علاقه و محبت و دلسوزی از خود ضعف نشان ندهند، یا با نشان دادن ترس و تردیدشان، شخصیتی غیرقابل اتکا و متزلزل به نظر نرسند. این بروز احساسات و هیجان ها، هنگامی که مردان در رابطه با زنان قرار می گیرند، از قواعد پیچیده تری هم پیروی می کند. فرهنگی که تسلط پیدا کردن بر زنان را برای مردان مطلوب و ارزشمند می داند، اولا که می تواند بسیاری از رفتارهای غلط را برای مردان طور دیگری جلوه دهد؛ مثلا «کنترلگری» را نوعی محبت و توجه بسیار زیاد معرفی کند، «محدود کردن» را غیرت داشتن، یا انواع آزارهای روانی و کلامی را، شکلی از صمیمیت یا رک بودن! دوما که بروز احساساتی که برای زنان از کودکی عادی به نظر می رسیده و حتی به بروز آنها تشویق می شده اند، برای مردان نوعی ضعف یا رفتار غیرعادی که «مردانه» نیست معرفی شده؛ بنابر این در چنین جامعه ای با انبوهی از زنانی روبرو می شویم که همگی به اتفاق، از مردان «بی احساس»ی گله می کنند که نمی توانند مطمئن باشند که آیا واقعا دوستشان دارد؟

نمی توان فرهنگی را نادیده گرفت که بروز احساساتی از جمله نشان دادن محبت را، اینطور «دستکاری کرده» و افراد را از مسیر عادی بروز احساسات انسانی شان منحرف کرده.

#چرا_به_فمینیسم_نیاز_داریم
#کلیشه_جنسیتی #تربیت_پسران #تربیت_دختران

@WhyWeNeedFeminism

چرا به فمینیسم نیاز داریم

27 May, 17:53


🔳 بهداشت قاعدگی
نجمه واحدی / بخش دوم

پریود در خانواده های مذهبی البته تابویی با ابعادی شاید بزرگتر است. شایدش را از این جهت می گویم که احتمالا چون پای این «پنهان کردن» به نماز و روزه و عبادت هم باز می شود، کمی جریان پیچیده تر می شود. روزه نبودن برای خیلی از زنان و دختران با شرمی همراه است که نه فقط به روزه وانمود می کنند بلکه عملا هم چیزی نمی خورند تا مبادا کسی بپرسد که مگر روزه نیستی و چه جوابی بدهند؟ دختر جوانی را خاطرم هست که از لاک زدن برای چند روز امتناع می کرد چون نگران بود دیگران بفهمند که نماز نمی خواند! نماز خواندن هم برای خیلی از دختران در خانواده های مذهبی می تواند بحران باشد؛ زیاد شنیده ام که دخترانی بگویند مجبور بوده اند در حضور پدرشان برای نماز صبح بیدار شوند و ادای نماز خواندن را دربیاورند چون از اینکه حتی به پدرشان بگویند که پریودند شرم داشته¬اند. قاعدتا حداقل مردان متاهل که دوره پریود همسرشان را متوجه می شوند، درباره پریود می دانند؛ ولی از کودکی طوری به ما القا می کردند که مردان چون خودشان چنین تجربه ای ندارند، نه اصلا می دانند که پریود چیست و نه ما حق داریم در حضور آنها کوچکترین اشاره ای به آن بکنیم.


آیا فکر می کنید دلیل این شرمناکی این است که پریود به اندام جنسی مربوط می شود و اندام جنسی هم در جوامع بشری با شرم گره خورده اند؟ ولی مسئله فقط اندام جنسی نیست؛ وگرنه که اندام جنسی مردان، اینهمه مایه شرم و خجالت نیست. ندیده اید که برای ختنه کردن پسران سور می دهند و جشن هم می گیرند؟ یادتان نیست که دلیل بستری شدن یکی از چهره های سیاسی، مشکل پروستات بود که تقریبا هشتاد میلیون جمعیت ایران هم که متوجهش شدند می دانند که پروستات به بیضه ها و دستگاه جنسی بدن مرد مربوط است. پس چطور به دستگاه جنسی زنان که برسد یکدفعه ورق برمی گردد؟ و باید با صدای آرام از پریود و مثلا سرطان دهانه رحم زنان حرف زد؟ اینها #تابو های دنیای مردسالارند؛ زن بودن در هاله ای از ابهام و شرم قرار دارد و اگر دقت کنید حتی از گفتن کلمه «زنان» هم شرمی وجود دارد که «بانوان» را جایگزینش می کنند که محترمانه تر شود!


حالا اگر شرم را کنار بگذاریم چه خاصیتی دارد؟ خاصیتش این است که تازه می رسیم به اینکه دغدغه مان «بهداشت قاعدگی» شود؛ از فروشنده بپرسیم انواع محصولاتی که برای قاعدگی دارد چیست و فرقشان کدام است؟ به جای آنکه انرژی مان را صرف پنهان کردن پریودمان کنیم، صرف روشهایی که می تواند عوارض این دوره را کمتر کند خواهیم کرد. می فهمیم که به دختربچه ها باید آموزش داد که پریود چیست تا خبر خودسوزی دختر نوجوانی که فکر می کرده گناهی از او سر زده که اینطور شده را نخوانیم! دیگر خواصش را هم شما بگویید!

#چرا_به_فمینیسم_نیاز_داریم
@WhyWeNeedFeminism

چرا به فمینیسم نیاز داریم

27 May, 17:53


🔳 بهداشت قاعدگی
نجمه واحدی / بخش اول

بهداشت قاعدگی در جهان آنقدر مسئله مهمی شناخته شده که بیست و هشت ماه می را روز جهانی اش قرار دهند. از شما چه پنهان جستجو کردم که ببینم کدام زن یا زنانی از حادثه ای مرتبط با قاعدگی لابد در این روز مرده اند که این روز شده نمادش (!)، ولی دیدم خوشبختانه دلیل انتخاب این روز چیز دیگریست: چون ماه می پنجمین ماه سال است و بسیاری از زنان هم به‌طور متوسط پنج روز در هر ماه دچار خونریزی می‌شوند و چرخه قاعدگی معمولاً بیست و هشت روز است، این روز به‌عنوان نمادی برای توجه به بهداشت قاعدگی انتخاب شده‌ است.

اولین چیزی که همه ما در مورد قاعدگی فهمیدیم، خاطرتان هست چه بود؟ این که چرخه ای معمولا بیست و هشت روزه است؟ اینکه معمولا با دردهایی در ناحیه شکم و کمر همراه است؟ اینکه دلیل این خونریزی چیست؟ نه هیچکدام از اینها نبود. اولین چیزی که درباره این اتفاق که حتی اسم مشخصی هم نداشت (#عادت_ماهانه، #قاعدگی، #حیض، #پریود، #منس، ...) فهمیدیم، این بود که چیزی #شرم آمیز است! اینکه هیچکس، مخصوصا مردان و همینطور بچه ها (!) نباید از آن «بویی ببرند»! نوار بهداشتی یک محموله ی محرمانه بود که قبل از اینکه مهم باشد چه سایزی و چه کیفیتی دارد و آیا برای بدنمان حساسیت زا هست یا نه، قبل از اینکه انواع مارکهایش را بدانیم، فقط باید همین برایمان کاملا جا میفتاد که از این وسیله باید «مخفیانه» استفاده کرد! تعویض و دور انداختنش هم داستان خودش را داشت؛ جایی اگر مهمان بودی باید می رفتی این «راز» را با خانم صاحبخانه در میان می گذاشتی. فکرش را بکنید که شما از درد به خودتان می پیچید و حالتان خوب نیست، ولی باید «شرم» کنید و حق ندارید بگویید که چرا. مخصوصا وقتی مدام این و آن دور و برتان دارند دل دردتان را به سردی کردن و سرماخوردن و فلان و بهمان نسبت می دهند و برایش تجویز هم می کنند! از آن جالبتر برای من این بود که زنانی که کلا اعتقادی به اینکه باید اطلاعاتی درباره #پریود به دختر بچه شان بدهند نداشتند، مدام هم نگران این بودند که نکند بچه از پریود شما بویی ببرد! البته فعل جمله ها را نباید گذشته به کار ببرم، چون هنوز و همچنان هم جمعیت بزرگی از خانواده های ایرانی همینطورند. زنی تعریف می کرد که همسرش از وجود چنین چیزی کوچکترین اطلاعی نداشته، بعدا متوجه شده که مادرش حتی وقتی پریود بوده هم سر سجاده نماز می نشسته و عبادت می کرده و پسر قاعدتا نمی داند که زنان روزهایی از ماه را نمی توانند نماز بخوانند یا روزه بگیرند.

ادامه دارد...

#چرا_به_فمینیسم_نیاز_داریم
@WhyWeNeedFeminism

چرا به فمینیسم نیاز داریم

25 May, 11:35


🔳 در نقاب دلسوزی برای زنان، عرصه را بر زنان تنگ تر نکنیم
نجمه واحدی / بخش دوم و آخر

اما در اینجا نمی خواهم درباره این فشار همیشگی به زنان حرف بزنم، که یکی از موانع اشتغال و کمتر دیده شدن زنان در عرصه عمومی جامعه است؛ بلکه به نظر می رسد جامعه دارد در نقاب روشنفکری، بار دیگری را بر دوش زنانی که مسئولیتی دارند، خصوصا در رده های مدیریتی یا عرصه های سیاسی تحمیل می کند. اگر تا دیروز زنان باید همه ی شایستگی های تخصصی لازم را برای تصدی یک شغل می داشتند (در حالی که لزوما از همه ی مردان شاغل، اینچنین کامل بودن انتظار نمی رود)، علاوه بر اینکه از منزل و همسر و فرزندانش هم غافل نباشند، بلکه امروزه گویا از زنان شاغل یا اثرگذار این توقع هم می رود که «مدافع حقوق زنان» هم باشند! به محض اینکه به انتخاب زنان بیشتری در سمت نمایندگان مجلس، یا اعضای شورای شهر، یا سمتهایی مثل شهردار یا رئیس جمهور اشاره می کنید، یا مدیر و مسئول شرکت یا موسسه ای، این واکنش اولیه ی نخبگان شده که «زنان که خودشان بدترند! با این که زن هستند اما برای حقوق زنان کاری نمی کنند»! شما از حضور بسیار اندک زنان در مجلس کشور گله می کنید اما باز هم واکنش این است که «مگر همین تعداد نماینده زن که داریم، برای حقوق زنان کاری کرده اند؟ مگر فلان خانم نبود که خودش از بهمان قانون مردسالار دفاع کرد؟»! از اینکه چرا در شرکت شما زنان مدیر مسول نمی شوند گله می کنید و باز هم واکنش ها این است که «وای خدا نکند زن رئیس شود! حقوق زنان زیردستشان را رعایت که نمی کنند هیچ، چشم دیدن موفقیت دیگر زنان را هم ندارند!». حرفی که هیچوقت درباره ی مردان زده نمی شود! و با اینکه مردان زیادی هم هستند که در سمت های مدیریتی به حقوق دیگر کارمندان بی توجهند، هیچوقت بی توجهی آنها به پای جنسیتشان یا حسادت به همجنسانشان نمی شود. این توقع نابجایی که از طرف جامعه به زنانی که به منصب یا مقامی می رسند هموار می شود، به چند دلیل اتفاق میفتد. اول اینکه باور غلطی در ذهن ما شکل گرفته که اگر حقوق زنان تضعیع می شود، مقصر اول و آخر خودشان هستند. انگار غلط زنان علیه زنان به عنوان یکی از مکانیسم های جامعه مردسالار نقش کل جامعه و ساختارها و مردان را در تبعیض علیه زنان بسیار کمرنگ و نقش اصلی را با خود زنان می داند که در واقع قربانی این وضعیتند. در حالی که پایمال کردن حقوق زنان اگر از جانب دیگر زنان هم اتفاق میفتد، این سرچشمه ی ظلم به زنان نیست، بلکه خود آن از عوارض و نتایج یک فرهنگ مردسالار است. این در حالیست که ما این وضعیت را برای دیگر اقشار تحت ستم نمی بینیم. مثلا به نماینده ی مجلسی که دو کودک دارد حمله نمی کنیم که «شما خودتان که کودک دارید! پس چرا از حقوق کودکان دفاع نمیکنید»! یا به قانونگذارانی که خود در سن سالمندی اند نمی تازیم که «سالمندها خودشان که بدترند و هیچ قانونی برای حمایت از سالمندان جامعه وضع نمی کنند»! ترفند «زنان علیه زنان» فقط برای قشر زنان و به حاشیه امن راندن دیگرانی که در این وضعیت مقصرند ساخته شده و متاسفانه در فشار وارد کردن بر زنان شاغل و تاثیرگذار در جامعه، نقش ایفا می کند. دومین دلیل این است که ما عموما تصور می کنیم دفاع از حقوق زنان، نیاز به هیچ دانش تخصصی یا شناخت خاصی ندارد. گمان می کنیم همین که زنان تجربه های مشترکی از تبعیض دارند، همین به تنهایی به آنها دانشی برای مقابله با فرهنگ مردسالار می دهد، در حالی که اشتباه میکنیم! علم مطالعات جنسیت در بسیاری از کشورهای جهان یک رشته علمی مجزاست و آشنایی با ده ها نظریه در این باره و تاریخ جنبش زنان و شناخت نسبت به ابعاد مختلف نابرابری های جنسیتی و دانشی که راهکاری برای مقابله با این تبعیض ها را به ما نشان دهد، چیزی نیست که به صرف زن بودن به دست بیاید و نیاز به دانش و آگاهی دارد.
تلاش برای ساختن جهانی برابر، آسان تر از آن چیزیست که فکرش را می کنیم. گاهی اوقات با کمی بازاندیشی، با مرور افکارمان، با نگاهی دوباره انداختن به رفتار و گفتارمان درباره زنان خواهیم دید که ما هم به سادگی می توانیم فشار بیشتری بر زنان جامعه وارد نکنیم و در کنارشان باشیم.

* منتشر شده در دو هفته نامه سیاسی اجتماعی فرهنگی سرو؛ دانشکده حقوق دانشگاه شهید بهشتی؛ سال چهارم؛ شماره نوزدهم؛ هفده اردیبهشت نود و هشت

#چرا_به_فمینیسم_نیاز_داریم
@WhyWeNeedFeminism

چرا به فمینیسم نیاز داریم

25 May, 11:31


🔳 در نقاب دلسوزی برای زنان، عرصه را بر زنان تنگ تر نکنیم
نجمه واحدی / بخش اول

زنان همیشه برای کامل بودن تحت فشارند. از یک طرف «باید» همسری فداکار و مادری مهربان باشند، کدبانویی نمونه و دختر خوب خانواده و عروس با کمالات خانواده همسر، و همزمان در دنیای جدید، اشتغال و استقلال زن هم ارزش به حساب می آید و اینکه زنی فقط به ایده آل یک زن سنتی نزدیک باشد کفایت نمی کند. همانطور که انتخاب همسر هم در دنیای جدید متفاوت از قبل شده، و اگر پیش از این زن زیباروی خوش اندام که از هر انگشتش ده هنر ببارد زن ایده آل بود، امروزه این ویژگی ها، نه اینکه دیگر مهم و ملاک نباشد، بلکه «کافی» نیست! و خانواده ها به دنبال دخترانی هستند که دستش در جیب خودش باشد و کمک خرج زندگی باشد، علاوه بر اینکه بالاخره زن باید زیبا و خوش اندام و باسلیقه هم باشد! در واقع الگوها در یک جامعه ی سنتی از آنچه قبل تر بوده، به ارزشهای جدید تغییر و تبدیل نمی یابد، بلکه در مورد زنان معیارهای جدیدی هم به آنچه باید زنان باشند اضافه می شود.
اما مسئله فقط هم این نیست که جامعه سنتی از زنان می خواهد چند نقش را همزمان انجام دهند و هم برای فرزندانشان مادری تمام وقت و خوب باشند و هم همسرشان را در زندگی اولویت بدانند و هم در خانه آرامش و آسایش را به خوبی فراهم کنند و در عین حال شاغل هم باشند؛ بلکه اگر زنی شاغل است، در پست و موقعیت شغلی ای که دارد باید در تمامیت شایستگی باشد و به محض بروز هر عیب و ایراد کوچکی، نتیجه گیری جامعه سنتی این است که «زن است دیگر!». نتیجه این امر آن چیزی شده که شریل سندبرگ در کتابش از آن با عنوان «خودتردیدی» یاد می کند. زنان هنگامی که در موقعیتی شغلی قرار می گیرند یا مسئولیتی به آنها واگذار می شود، حتی اگر موفق و متخصص در رشته ی خود باشند همیشه نگرانند که شاید روزی «دست آنها رو شود و همه بفهمند که آنها قابلیت کافی را ندارند»! این وضعیت برای تقریبا همه ی زنان با هر میزان مهارت و قابلیتی وجود دارد. زنان ممولا دچار احساس فریبکاری هستند چرا که در دست کم گرفتن خود ثبات قدم دارند. «در ارزیابی های دانشجویان در یک سلسله عملیات جراحی از دانشجویان خواسته شد کار خود را ارزیابی کنند. دانشجویان زن در مقایسه با دانشجویان مرد نمره‌های کمتری به خود دادند، در حالی که سنجش نشان داد عملکرد زنان بهتر بوده است. بررسی چند هزار نامزد سیاسی بالقوه با اعتبارنامه های مشابه آشکار کرد، که مردان ۶۰ درصد بیشتر خود را شایسته اداره یک تشکیلات سیاسی می‌دانستند. بررسی نزدیک به یک هزار دانشجوی حقوق دانشگاه هاروارد معلوم کرد که در هر مقوله از مهارت های مربوط به کار با قوانین، زنان نمره کمتری به خود دادند تا مردان. و از این بدتر، وقتی از زنان خواسته شد که در مقابل دیگران یا در حوزه هایی که به طور کلیشه ای مردانه به حساب می‌آید خود را ارزیابی کنند، مسئله دست کم گرفتن خود شدت بیشتری پیدا کرد ». در واقع جامعه همیشه از زنان می¬خواهد که اگر شغلی دارند، در شغل خود بهترین باشند و با ذره بین هایی در دست به دنبال کوچکترین نقص و ایرادی در زنان شاغل هستند، تا آن ایراد را به جنس او نسبت بدهند.

ادامه دارد...

#چرا_به_فمینیسم_نیاز_داریم
@WhyWeNeedFeminism

چرا به فمینیسم نیاز داریم

24 May, 11:16


🔳 جنس و جنسیت

نجمه واحدی / بخش سوم و آخر

چرا مایلند چنین کنند?

وقتی شما اثبات می کنید که یک مرد متجاوز، از روی غریزه "طبیعی" اش و به ذات "جنس"اش به زنی تجاوز کرده، دیگر نیازی به تغییر ساختار اجتماعی، عوض کردن باورهای نادرست، تغییر کلیشه های جنسیتی، وضع قوانین بازدارنده، تغییر فرهنگ و آموزش همگانی نخواهد بود! تجاوزی اتفاق افتاده. چرا? چون مردان همینند دیگر! این زنها هستند که باید مراقب خودشان باشند!

اگر شما ثابت کنید چیزی درون دایره #جنس قرار دارد، دیگر نیازی به انرژی گذاشتن برای تغییرش نیست. چون ثابت کرده اید آن را فرهنگ نساخته که بتواند تغییرش بدهد.

و ما متاسفانه در عصری قرار داریم که بیشمار انسانهایی به علم پزشکی، روانشناسی، تاریخ انسان شناسی، گاهی جانورشناسی حتی و دیگر علوم متوسل می شوند، تا ثابت کنند فلان ویژگی زنانه یا مردانه، جزو "جنسیت" افراد نیست، بلکه در "جنس" آنهاست.
البته رویکرد زیست شناسی یکی از رویکردها در تحلیل مسائل اجتماعی است که دور از انتظار نیست که نگاه برابری طلبی از این رویکرد استقبالی نکند.
مثلا از باستان شناسی و مردم شناسی کمک می گیرند و متوسل می شوند به وجود مردان شکارگر که هزاران سال قبل چون باید حیوانات را شکار می کردند، هوش فضایی بیشتری (مکانیابی بهتر) داشته اند و دایره دید وسیع تری را در نظر می گرفتند. در حالی که زنان که شکارگر نبودند این ویژگی را نداشته اند.

حدس می زنید از این مقدمه عجیب به چه نتیجه گیری می رسند? نتیجه ای که می گیرند این است که چون زنان "ذاتا" مانند اجدادشان هوش فضایی قوی ندارند، برای همین رانندگی شان خوب نیست! و اصلا مهارت کمشان در رانندگی به عواملی مثل تجربه کمتر، فشار و نگاه سنگین جامعه، دسترسی به منابع (که معمولا صاحب اتومبیلی که می رانند نیستند) یا فرهنگ و آموزش اجتماعی نیست! یعنی به #جنسیت ارتباطی ندارد، بلکه در ذاتشان است، در "جنس" زن بودنشان.

دلیل دیگر اینکه، گذشته از سخت بودن "تغییر"، واقعیت این است که برای کسانی که از وضع موجود سود می برند، تغییر مطلوب نیست. آنها نمی خواهند الگوهای اجتماعی تغییر کند، چون الگوهای فعلی را بهتر و سودمندتر می دانند. اگر به پوسترهایی که علیه جنبش حق رای زنان (صد سال پیش) منتشر می شد نگاه کنیم، نگرانی فرهنگ مردسالار را از کوچکترین تغییراتی مثل به دست آوردن حق رای برای زنان خواهیم دید. آنها می ترسیده اند که اگر این الگوی جنسیتی تغییر کند، دیگر الگوهای سنتی خانواده هم تغییر کند و موقعیت فرادست مردان، تنزل کند و زیردست زنان شوند.
پس چه از این بهتر که ثابت کنیم چون مثلا زنان #پریود می شوند، پس تزلزل شخصیت در "جنس" و بیولوژی آنهاست، پس نباید آنها را مدیر یا مسئول کرد یا در موقعیتهایی مثل وزارت یا نخست وزیری یا ریاست جمهوری قرار داد.

آگاهی ما نسبت به تفاوت جنس و جنسیت، و شناختن مقاومت جامعه مقابل برابری طلبی، و چرایی و چگونگی این مقاومت، به ما کمک می کند با دیدی وسیع تر به حوزه های مختلف مسائل #زنان و به #برابری نگاه کنیم.

#چرا_به_فمینیسم_نیاز_داریم
@WhyWeNeedFeminism

چرا به فمینیسم نیاز داریم

24 May, 11:14


🔳 جنس و جنسیت

نجمه واحدی / بخش دوم

فمینیست ها منکر وجود تفاوتهای جنسی نیستند. البته که زن و مرد به لحاظ جنسی با یکدیگر متفاوتند، و تفاوت "جنس" هم در حوزه زیست شناسی مطرح است، نه علوم انسانی و نه حوزه برابری طلبی.

اما یکی از خلط مبحث کردن ها، و مغلطه های مورد علاقه مردسالاران که از شروع شکل گرفتن فمینیسم و مطالبه حقوق زنان وجود داشته و هنوز هم در لایه هایی از جامعه وجود دارد، این ادعای اشتباه است که طرفداران حقوق زنان، به دنبال یکسان کردن جنس زن و مردند!
حتما شنیده اید که "لابد پس فردا می خواید مردها زایمان هم بکنند!"، "حق طلاق می خواید?! دیگه چی! لابد پس فردا مردها باید پریود هم بشن!"، "زنه راننده کامیونه?! پس فردا زنها ریش و سبیل هم درمیارن!". #فمینیسم نه دغدغه ی چنین مشابه سازی ای را داشته و دارد، نه اساسا چنین مطالبه ای برایش معنا دارد. وقتی از #برابری_طلبی و فمینیسم حرف می زنیم، در زمین "جنس" بازی نمی کنیم. تفاوت دو جنس سر جای خودش هست و خواهد بود. فمینیسم، با جنسیت سر و کار دارد. با آن الگوها و هنجارها و باید و نبایدهایی که جامعه آن را می سازد.

حتی در مورد تفاوت در "جنسیت" هم البته که فمینیست ها منکر وجود مفهوم "جنسیت" نیستند. اگر جنسیتی وجود نداشت که مشکلی نبود! کلیشه های جنسیتی و سکسیسم از دل جنسیت بیرون می آیند و آنچه فمینیسم به دنبال تغییر آن است، آن الگوها و هنجارها و باورها و نقشهای جنسیتی است که زنان را در موقعیت "فرودست" قرار می دهد و باعث تبعیض جنسیتی می شود.

#کلیشه_جنسیتی
تصورات قالبی ما نسبت به جنسیت است: مرد که گریه نمی کنه! دختر نباید بلند بخنده! سربازی پسرها رو مرد بار میاره! ...

#سکسیسم
به معنی جنس گرایی (جنسیت زدگی) است، یعنی مبنای صحبت یا قضاوتی را جنس افراد بدانیم:
"دختر ترشیده" (طبق بعضی الگوهای جنسیتی زن کالایی فرض می شود که اگر تا موعدی ازدواج نکند، تاریخ مصرفش منقضی می شود).
"گیس کشی زنان فوتبالیست" (دعوا و درگیری برای مردان عادی است، ولی اگر ورزشکاران زن با هم درگیر شوند کارشان "گیس کشی" قضاوت می شود)...

#تبعیض_جنسیتی
به واسطه جنسیت افراد از مزیتی محروم می شوند، یا از محرومیتی متضرر می شوند:
سهمیه بندی جنسیتی رشته های دانشگاه یا مشاغل، سربازی پسران، نابرابری دستمزد زن و مرد، ممنوعیت موتورسواری زنان، ... بحث و اختلاف نظر میان #فمینیست_ها و مخالفانشان از آنجایی آغاز می شود که پیدا کردن مصادیق و دایره ی شمول جنس یا جنسیت شروع می شود.

مثلا آنجایی که #فمینیسم معتقد است که الگوی مادری، یک امر جنسیتی است. اما مخالفان فمینیسم معتقدند نقش #مادری، و مهربان و حمایتگر و فداکار و وابسته بودن یک مادر مقابل کودکش، به "جنس" زن برمی گردد و در ذات اوست و چیزی نیست که الگوها و هنجارهای اجتماعی آن را ساخته باشند. یا فمینیسم معتقد است زنان مهربان بودن، با شرم و حیا بودن، نیازمند تکیه گاهی به اسم مرد بودن و غیره را می آموزند. اما مخالفان فمینیسم این ویژگی ها را در ساختار مغز و روان فرد یا هورمونهای جنسی او یا عوامل بیولوژیکی (ذاتی) در زن می دانند. همینطور خشن بودن، ریاست طلبی، مغرور و جدی بودن، و دیگر ویژگی هایی که مردانه شناخته می شوند را در مورد مردان.

این مثالها بی شمارند. در واقع اتفاقی که میفتد این است:

جامعه سنتی و کسانی که محافظه کار و حافظ نظم موجود هستند و از هر تغییری هراسان اند، بسیار علاقمندند که دایره جنسیت را از آنچه واقعا هست کوچکتر بدانند و مصادیق زیادی را وارد دایره جنس کنند و دایره جنس را بزرگتر کنند.

ادامه دارد...

#چرا_به_فمینیسم_نیاز_داریم
@WhyWeNeedFeminism

چرا به فمینیسم نیاز داریم

24 May, 11:10


🔳 جنس و جنسیت

نجمه واحدی / بخش اول

دانستن تفاوت #جنس و #جنسیت، شاید نقطه شروع تقریبا تمام بحثهای حوزه برابری طلبی است. مخصوصا وقتی مدام می شنویم "#فمینیست_ها تفاوت زن و مرد را قبول ندارند!"، "#فمینیسم جنسیت متفاوت زن و مرد را انکار می کند!"، ... جنس به ویژگی های زیستی و بیولوژیکی زن و مرد گفته می شود و آنچه اثر هورمونهای جنسی متفاوت آنهاست.
هورمونهای جنسی متفاوت زن و مرد، تفاوتهای زیستی آن دو را به وجود می آورد: اندام جنسی متفاوت زن و مرد، توان بارداری و زایمان زن، تولید اسپرم در مرد، عادت ماهانه زن، حتی روییدن ریش و سبیل مردان، یا تفاوت صدای زن و مرد، نشات گرفته از هورمونهای جنسی متفاوت آنهاست.

البته هم زن و هم مرد هم هورمونهای جنسی زنانه و هم مردانه را دارند، فقط در زنان غلبه با هورمون جنسی زنانه است و در مردان برعکس. گاهی که در بعضی افراد میزان این هورمونها کم و زیاد می شود، ممکن است حتی بعضی از همین ویژگی ها هم کمی متفاوت شود، مثلا زنانی که صدایی مردانه دارند، یا برعکس. (در اقلیتهای جنسی هم ممکن است شاهد به هم خوردن این قاعده زن/مرد باشیم و شاهد انسان هایی باشیم که در این قالب نمی گنجند که فعلا بحث ما درباره آنها نیست). جنسیت مجموعه ای از الگوها، هنجارها، ارزش ها و نقش هاییست که برای زنانگی یا مردانگی در جوامع شکل می گیرد.و این الگوها و هنجارها، از تاریخی به تاریخ دیگر و از جغرافیایی به جغرافیای دیگر متفاوت می شود. در واقع آن ویژگی هایی در زنان و مردان که هرچند عمومیت دارد، ولی مطلق نیست. مثلا دامن را "عموما" زنان می پوشند و لباسی زنانه شناخته می شود، ولی در تاریخ گذشته، مردان هم پیراهن هایی بلند می پوشیده اند، یا در جغرافیایی مثل اسکاتلند، دامن لباس رسمی مردان است.
پوشاک، شیوه معاشرت، خلقیات رفتاری، نوع فعالیتها و مشاغل، مسئولیتهای اجتماعی، نقشهای خانوادگی، حتی رنگها و ده ها موضوع دیگر، با صدها و شاید هزاران مصداق ریز و درشت، "جنسیت" متفاوت زن و مرد را می سازند. الگوهای زنانگی و مردانگی را.
بنابر این جنس و جنسیت، دو مقوله متفاوت از یکدیگرند.

جنس را "طبیعت" ساخته، پس بدون مداخله پزشکی یا شاید جهش ژنتیکی (!)، به راحتی قابل تغییر نیست. به تعبیری می توان گفت تفاوتهای جنس، در ذات بیولوژی زن و مرد است.
جنس را قواعد اجتماعی هر جامعه نساخته که بتواند تغییرش بدهد. بنابر این ثابت است.

جنس به تاریخ یا جغرافیا ارتباطی ندارد و در هر تاریخ و هر جغرافیایی تفاوت "جنس" زن و مرد شامل موارد معینی ست.

دایره تفاوتهای "جنس" بسیار کوچک و محدود است.

برخلاف #جنس ، #جنسیت را "فرهنگ" می سازد، بنابر این دامنه بسیار وسیع و متنوعی دارد. #زنانگی و #مردانگی را، جنسیت را، جامعه می سازد و در ذات زن و مرد نیست. بنابر این متغیر و قابل تغییر است.

از تاریخی به تاریخ دیگر و در هر جغرافیایی می تواند متفاوت باشد، هرچند که ممکن است بعضی ارزشها و الگوهای انسانی مشترک جهانی، بعضی از تفاوتهای جنسیت را برایمان چنان "جهانشمول" جلوه دهد,که گمان کنیم "چون همه جای دنیا همین است، پس ذاتی است"! در حالی که چنین نیست.

تا اینجا ما جنس و جنسیت را تعریف کردیم. این تعریف را البته که فمینیست ها نساخته اند! شما چه فمینیست باشید، چه مردسالار، تعریف جنس و جنسیت همین است.
به تفاوتهای زیستی و بیولوژیک متفاوت زن و مرد جنس (sex) می گویند، به الگوهای متفاوتی که زنانگی را از مردانگی متفاوت می کند، جنسیت (gender) می گویند.

ادامه دارد...

#چرا_به_فمینیسم_نیاز_داریم
@WhyWeNeedFeminism

چرا به فمینیسم نیاز داریم

14 May, 16:48


🔳 ناکامی در تحمیل سالها اجبار

نجمه واحدی | بخش دوم و آخر

تک تک اصناف از پذیرفتن زنان بدحجاب معذور شدند و گشتهای ارشاد را به راه انداختید _البته که با اختصاص بودجه _ تا بگویید از پذیرفتن زنان بدحجاب کلا و همه جا معذورید. تا بفهمیم بدحجاب ها نه تنها حق امنیت داشتن در جامعه را ندارند، که اصلا خودشان مجرمند. یک سالی پشت در یک امامزاده فهمیدم که همین میزان تنگ کردن حلقه باید و نبایدها برای زنان هم برایتان کافی نبوده. من با حجاب بودم. حق نداشتم که نباشم. اما آنجا کسی از من می خواست برای ورود، چادر سر کنم. چند سال بعد در مشهد، در حرم دیدم بخشی از مردم عادی حتی وجود آن چادر را هم کافی نمی دانند و دنبال من پنجاه متر می آیند تا به منی که به روسری ام حتی گیره زده ام و چادر رنگی حرم چند لحظه ای روی دوشم افتاده تذکر بدهند که آن چادر را هم باید "درست سر کنم"! و امامزاده تنها جایی نبود که چادر را برای زنان با حجاب، اجباری کردید. بیمارستان و حتی کافه هایی هم هستند که به اجبار حجاب اکتفا نمی کنند و چادر را الزامی کرده اند. هر روز در فیلمها و سریالهایتان زنان خوب باحجاب بودند و بدها بدحجاب! شگفتا که حتی بدحجابهایتان هم باحجاب بودند! بهدتازگی فهمیده ام که بازیگران زن تلویزیون ممیزی هایی برای دیده نشدن "حجم گوش" و "حجم زانو" در سریال ها دارند! همانهایی که حتی اگر نقش زن بی حجاب را بازی کنند هم، به هر حال با حجابند.
تا جایی که ما می دانستیم در اسلام زنان بعد از سن تکلیف ملزم به رعایت حجاب شرعی اند، ولی شما به سر دختربچه های خردسال هم در برنامه های کودک روسری می کنید و با این حال هم از پسربچه ها تفکیکشان می کنید. مایی که اسلام از نه سالگی می خواست با حجاب باشیم، در مدارس شما از شش سالگی باید باحجاب می بودیم. و البته که حجابی که برای پیرزنان بعد از سنی دیگر واجب نیست در این حکومت تا مرگ هم اجباری ست و حتی بعد از مرگ انگار که شدیدتر هم می شود و تصویر زنان حتی با حجاب هم روی اعلامیه های ترحیم چاپ نمی شود. هر روز با یک بخش نامه و لایحه و مصوبه و طرح جدید می خواهید این حلقه را به ما تنگ تر کنید، و از تشعشعات بیماری زای خطرناک گرفته، تا خون شهدا و قانون کشور و متوسل شدن به ضوابط پوشش در دانشگاه های دنیا، هر روز هم توجیهاتی برای این حجاب اجباری از آستین درمی آورید. یک روز با کلمات بازی می کنید که حجاب "اجباری" نیست بلکه "التزامی" است! و یک روز با همه ی این تلاشهای بی وقفه هر روزه که اینهمه جلسه و نشست و همفکری و ثبت روز ملی برایش تدارک دیده اید، اعتراف می کنید که یکی از مشکلات این جامعه رعایت نکردن حجاب است. این که هنوز هم دست بردار نیستید و مصوبه ای را در سال نود و هشت (حدود چهل سال بعد از اجباری کردن حجاب) ارائه می دهید که دانشجویان را نه فقط ملزم به رعایت حجاب در دنیای واقعی که حتی به رعایت آن در فضای مجازی هم ملزم کند، چیزیست که فقط از شما با اینهمه پشتکار در تنگ کردن عرصه بر زنان برمی آید. کاش بدانید نه فقط آنها که حجاب، انتخابشان نیست حتی آنهایی که باحجابند هم به شما، به کسی که برایشان از بالا درست و غلط و شکل و رنگ و اندازه حجاب را تعیین کند، نیازی ندارند. شما که در تحمیل شکل مطلوبتان از حجاب، در کل این سالها همیشه ناکام بوده اید و هستید و خواهید بود، چرا که نه از قواعد اجتماعی سر در می آورید، نه حتی به احکام شرع قانعید. ولی خودتان را برای نسلی از زنان جوان ایرانی آماده کنید که دیگر از تحقیر شدن خسته است. نسلی که علاوه بر آگاهی، جسارت هم دارد.

#چرا_به_فمینیسم_نیاز_داریم
@WhyWeNeedFeminism

چرا به فمینیسم نیاز داریم

14 May, 16:44


🔳 ناکامی در تحمیل سالها اجبار

نجمه واحدی | بخش اول

الزام #حجاب روزی برای زنان در ایران، یک روسری بود که کنار در فروشگاه ها می گذاشتید و از زنان بی حجاب می خواستید برای ورود آن را سر کنند. اما به مرور انگار فهمیدید که برای زنان می شود باید و نبایدهای محکم تری تعیین کرد. حجاب در اماکن دولتی اجباری شد و بعد هم در کل جامعه. هرچند مایی که به لطف سنت مردسالار از درون خانه هم حجاب برایمان اجباری بود، آن اجبار حکومتی را نمی فهمیدیم. به ما دخترکان معصوم و ساده دبستانی، از "یونیفرم" اجباری در مدارس می گفتند و ما هم فکر می کردیم خیلی عادی است که "شکل حجاب" ما را هم مدرسه تعیین کند و هر روز در صف حتی کفش و جورابهایمان را چک کند تا مبادا سفید باشد. مقنعه چانه دار را یونیفرم مدرسه بدانند و تهدیدمان کنند که اگر مقنعه ساده سر کنیم اخراج می شویم و تنگی و گشادی آن روپوشهای بدقواره را هر روز کسانی زیرنظر بگیرند. رعایت حجاب که مسلم بود; دوازده سال در مدرسه، ما یاد گرفته بودیم که کسانی حق دارند هر روز حتی برای "شکل حجابمان" هم ما را توبیخ و تحقیر کنند. و تازه من ساده لوحانه فکر می کردم این یونیفرم خیلی باکلاس و مدرن است! و نمی فهمیدم آن مدرسه ای که در شهرستان، بچه ها را وادار به پوشیدن روپوش های یک دست نمی کند و بعضی دانش آموزانش با چادر رنگی به مدرسه می روند، از مدرسه ما در پایتخت این کشور خیلی پیشروتر است. برای مایی که از آن مدرسه ها بیرون آمده بودیم، ورود به دانشگاه با همه مرزبندی های جدیدش، حتی شروع آزادی جدیدی بود! چقدر هیجان انگیز که می توانستیم در یک مکان رسمی شلوار لی و "بعضی" مانتوهای عادی بپوشیم! هرچند که برای "یونیفرم باوران" همچنان این حق مسلم حراست بود و هست که دانشجویان را به پوشیدن مقنعه و خطکشی های خودش مجبور کند. آن زمان که مانتوهای آبی آسمانی و روشن مد شد، حالا تازه فهمیدیم برای ما شما حتی "رنگ حجاب" را هم تعیین می کردید. مانتوها باید مشکی یا سرمه ای یا قهوه ای یا به هر حال تیره می بود، و احتمالا همین هم لابد لطف کسانی بود که در قانون #چادر را اجباری نکرده بودند! و حالا زنان به آزادی ای رسیده بودند که البته تا امروز هم برایتان قابل تحمل نیست که می توانند مانتوهایی با رنگ روشن بپوشند. هرچند همچنان برای بعضی مشاغل چادر اجباری بود و هست. ما زنان برای حاکمیت به دو دسته ی آدم حسابی و غیرحسابی تقسیم می شویم که حسابی هایمان که حق دارند مشاغل مهم را عهده دار شوند، حق ندارند به جز چادر حجاب دیگری داشته باشند.
و چون زنان حق نداشتند بی حجاب باشند، بدحجاب ها به لطف وجودتان پدید آمدند...

ادامه دارد...

#چرا_به_فمینیسم_نیاز_داریم
@WhyWeNeedFeminism

چرا به فمینیسم نیاز داریم

05 May, 16:41


🔳 در جستجوی «مشکل اصلی زنان»!
نجمه واحدی

«#مشکل_اصلی_زنان ما حجاب است? اصلاح موی بدن است? آیا همه مشکلات زنان حل شده که برای ورود زنان به استادیوم تجمع میکنند?». جواب دادن به این سوالها، مشروط بر این است که شما بتوانید به این سوال مبنایی پاسخ بدهید: مشکل اصلی زنان چیست?
به باور من هر جوابی به این سوال اشتباه است، چون به یک سوال غلط، جز یک جواب غلط نمی توان داد. این سوال مستلزم این است که بتوان برای همه زنان، یا حداقل همه #زنان_ایرانی، یعنی حدود چهل میلیون انسان، اولویت های اصلی در مشکلاتشان را تشخیص داد.

واقعیت این است که زنان یک قشر اجتماعی مثل سالمندان، یا محصلین یا توانخواهان نیستند. زنان یک صنف اجتماعی مثل معلمین یا کارگران هم نیستند. زنان را نمی توان حتی یک گروه اجتماعی یا یک اقلیتی درون جامعه هم دانست. زنان، خود جامعه اند. نیمی از بدنه اصلی جامعه اند و نه در سن، نه طبقه اجتماعی، نه موقعیت اقتصادی، نه وضعیت فرهنگی، نه گروه قومی یا دینی، در هیچکدام همه با هم مشترک نیستند. پس ما زنان هرچند که همگی در رنج و #تبعیضهای_جنسیتی با هم همدردیم، ولی این دردها و رنجها و مشکلات ما، در مصداقها و اولویتهایش بسیار بسیار متنوع و متکثرند. یکبار دیگر فکر کنیم "مشکل اصلی زنان ایران چیست?". جواب، این سوال دیگر است: "منظور از زنان ایرانی چه کسانی اند?". یک زن میانسال بلوچ? یک دختربچه در جنوب غربی که ناقص سازی جنسی می شود? یک جوان در شهری بزرگ که بیکار است? یک نوجوان پشت کنکوری که خانواده اش اجازه تحصیل در شهری دیگر به او نمی دهند? زن ایرانی کیست?

این نقد که فلان گروه و بهمان شخص به "مشکل اصلی #زنان" نمی پردازد، نقدی در واقع تقلیلگرایانه است که می خواهد چهل میلیون زن ایرانی را با دایره بسیار متنوعی از نیازها و مطالبات، به یک «گروه اقلیت» تقلیل دهد و انواع مسائل زنان را ساده سازی کند. خشونت، حقوق مدنی و سیاسی، حقوق خانواده، اشتغال، کار خانگی، تبعیضهای فرهنگی، ابژه سازی در مد و آرایش، حجاب، بهداشت قاعدگی، بارداری و سقط جنین، آزار خیابانی، تجاوز، قتلهای ناموسی، محرومیتهای ورزشی، سهمیه بندی های آموزشی... مشکلات زنان یکی و دو تا و ده تا و پنجاه تا نیستند. مسائل زنان به انواع شاخه ها و حوزه های مختلف تقسیم می شود و در این میان پیدا کردن "مشکل اصلی" بلاموضوع است چون برای هر بخشی از جامعه ی زنان ممکن است یکی از این ده ها مسئله، اولویت اصلی باشد.
قبلتر می گفتند مسائل زنان اصلا اولویت جامعه نیست! اگر نخواهیم باز هم داخل صف برویم، با این بهانه جدید که فلان مشکل اولویت نیست، اجازه دهیم همه مسائل به موازات همدیگر مطرح شوند.

#چرا_به_فمینیسم_نیاز_داریم
@WhyWeNeedFeminism

چرا به فمینیسم نیاز داریم

24 Apr, 08:14


🔳 استقلال مالی زنان و پدیده ای جدید!

نجمه واحدی

پدیده ای در جامعه ایران در حال شکل گرفتن است و آن وجود مردانی ست که انگار در کل زندگی یک مشکل بیشتر ندارند: نمی خواهند پرداخت مخارج یک زن را بر عهده داشته باشند!
کل برداشتشان از برابری، درکشان از جنس یا جنسیت، فهمشان از مرد بودنشان، نگاهشان به مفهوم تبعیض، به مفهوم عدالت، به شکل حیرت انگیزی فقط در یک چیز خلاصه می شود: «من مرد نباید مخارج یک زن را بر عهده داشته باشم!». #کلیشه_جنسیتی مرد نان آور/ زن خانه دار، البته که کلیشه قابل انتقاد و نادرستی در نگاه برابری طلبان است; اما این مسئله، جدا از اینکه به دهها تبعیض جنسیتی دیگر متصل است، فقط یکی از صدها مسئله و بحران در یک نظام نابرابر است. اما این مردان به طرز کاریکاتوروار و مبتذلی، سر و ته و اول و آخر تمام مشکلاتی که بین زنان و مردان مطرح است را در شاه کلید «برداشتن مسئولیت تامین مالی زن از دوش مردان» می دانند.

جامعه از نظرشان فقط وقتی عدالت محور و ایده آل است که مردان مسئول تامین آتیه زنان نباشند. برابری وقتی معنی دارد که بار #مهریه و #نفقه از دوش مردان برداشته شود. فمینیسم وقتی خوب است که به همه بفهماند مرد مسئول تامین مالی زن نیست. شما فقط وقتی #فمینیست خوبی هستید که اولین هدفتان سوق دادن زنان به سمت استقلال مالی باشد تا مردان مسئول تامین مالی زنان نباشند. یک زن وقتی به عنوان یک زوج قابل اعتناست (یا زمانی حق اعتراض به دیگر تبعیض ها را دارد!) که به لحاظ مالی مستقل باشد و خلاصه آنها مسئول تامین مالی او نباشند!

نسلی از مردان جوان انگار در حال رشد است، که در تغییر #نظام_مردسالار، مسئولیت خودش را حتی در اصلاح حرف زدنش، در کم کردن طنزهای بی مایه جنسیت زده هم نمی پذیرد، نسلی که شاهد خشونت ها و آزار خیابانی زنان است (همان زنانی که به سودای #استقلال_مالی از خانه بیرون آمده اند)، شاهد از کار فاصله گرفتن همکاران زن است که #باردار یا #مادر می شوند، اما نه تنها چنین مسائلی را مسئله نمی بیند و نه تنها خودش را در مقابل این مسائل و تغییر آنها مسئول نمی داند، بلکه می خواهد از همان مسئولیت سنتی که مردان نسل قبل بر عهده داشتند هم شانه خالی کند.

البته اخیرا زنان نگرانی هم به این نسل مردان اضافه شده اند! مدام به فمینیستها (که هیچ نحله از #فمینیسم انفعال و وابستگی مالی به مرد را تشویق نکرده) یادآوری می کنند که ما در کنار «حقوق زنان» تکلیف هم داریم! انگار خبر ندارند فمینیسم از «#حق_اشتغال_زنان» همیشه دفاع کرده، کاری که نظام پدرسالار به خیال خودش "لطف کرده بود" و این تکلیف را از دوش زنان برداشته بود!

#چرا_به_فمینیسم_نیاز_داریم
@WhyWeNeedFeminism

چرا به فمینیسم نیاز داریم

06 Apr, 14:13


🔲 کلیشه های جنسیتی و فضیلتهای انسانی

مشکل جامعه #مردسالار و نابرابر، فقط این نیست که شما را چون زن یا مرد هستید، صاحب بعضی ویژگی ها نمی داند. مثلا اینکه «زنید دیگر! حتما رانندگی تان خوب نیست»، یا «مردید دیگر! مردان که آشپزی بلد نیستند!». بلکه بعضی ویژگی های مثبت را که در واقع مزیت شما نسبت به دیگران است، انگار که وظیفه تان می داند و چندان ارزش و امتیازی برایتان قائل نمی شود!

یکی از این ویژگی ها که همیشه قضاوت جامعه درباره اش برای من آزاردهنده بود، این بود که وقتی من در تزئین چیزی ذوق و سلیقه به خرج می دادم، می دیدم که دیگران طبق #کلیشه_های_جنسیتی آن را ویژگی ای می دانند که اگر دختر باشید لابد حتما دارید! مثل مهربان بودن، که اگر مهربان باشید «دخترید دیگر! دخترها همه مهربانند». اگر صبور یا فداکارید هم اینکه هنر نیست! «زنها معمولا صبور و فداکارند». من دوازده سال در مدارس دخترانه درس خوانده ام. در کلاسهایی با بین سی تا چهل دانش آموز. چند دختر در زندگی ام دیده باشم خوب است? با یک حساب سرانگشتی، حداقل چهارصد دختر. و برخلاف آنچه فرهنگ کلیشه ای می گوید این دختران نه همگی مهربان بودند، نه همه با ذوق و سلیقه بودند، نه صبور و فداکار. نه همگی زیبا و لوند بودند، نه همگی دست و پاچلفتی و خنگ، نه همه دنبال شوهر بودند یا مثلا ظاهربین بودند یا پول دوست! ظلمی که فرهنگ های جنسیت زده در حق تک تک اعضای جامعه می کنند، این است که با #کلیشه ساختن و #سکسیسم، ویژگی های انسانی را در دوگانه ی زنانه/مردانه قرار می دهد، و هم شما را از داشتن بعضی صفات ناامید می کند چون زن یا مرد نیستید و فقط جنس مقابلتان در آن صفت خوب است! و هم اگر بعضی ویژگی های مثبت را دارید، هنر نکرده اید! خب زن یا مردید دیگر! همه زنها یا مردها اینطورند!

آنچه گاهی باید به خودمان یادآوری کنیم این است که اگر مردی شجاع است، او نسبت به هزاران مردی که ترسو هستند یک «مزیت» دارد. اگر زنی مهربان یا با سلیقه یا مرتب یا صبور است، او هم می توانسته مثل هزاران زنی که نامهربان، بی سلیقه، شلخته یا عجول هستند باشد ولی نیست! کلیشه جنسیتی ساختن از اخلاق و رفتار انسانی، این خطر را دارد که وقتی می گوییم «مردان شجاعند و زنان مهربانند»، هم به زنان شجاع و مردان مهربان اجحاف کرده ایم (چون فضیلتهای انسانی زنانه و مردانه نیستند)، و هم حتی تلختر از آن: به خود مردانی که شجاعند و زنانی که مهربانند هم در نهایت ظلم می کنیم! «شجاعت به خرج دادی? خب هنر نکردی که! مرد باید شجاع باشد!»، «وظیفه ات را انجام می دهی! بالاخره زن باید مهربان باشد!».

#چرا_به_فمینیسم_نیاز_داریم

@WhyWeNeedFeminism

چرا به فمینیسم نیاز داریم

17 Mar, 05:33


🔳 تحلیلگران تخم مرغی!

گاهی فکر می کنم اگر سه دلیل برای «کند و طاقت فرسا» بودن پیشرفت زنان و موفقیت جنبش زنان وجود داشته باشد، قطعا یکی از این سه مانع این است که هر کس از راه می رسد، درباره برابری طلبی، درباره فمینیسم و جنبش زنان، نه نظر شخصی که نظر «کارشناسانه» می دهد! اینکه شما درباره هر موضوعی، از اقتصاد و سیاست گرفته تا حقوق زنان و محیط زیست، نظر شخصی ای داشته باشید یک چیز است، ولی اینکه شما به واسطه شغل و منصبتان، یا تحصیلاتتان، یا موقعیت اجتماعی تان جایگاه و مقبولیتی برای جامعه داشته باشید یا تریبونی به دست آورده باشید و از این جایگاه و تریبونتان برای ابراز عقیده ی شخصی ولی به ظاهر «کارشناسانه» در حوزه ای که در آن دانش و تخصصی ندارید استفاده کنید، بی انصافی بزرگی در حق آن حوزه و جفای بزرگی به مخاطبینتان است. اتفاقی که معمولا در حوزه زنان به کرات رخ می دهد، و استاد دانشگاه و نماینده مجلس و سخنران سیاسی و مذهبی و پزشک جراح و روانشناس پرطرفدار، همه و همه از تریبون خودشان برای ابراز عقیده‌های غیر تخصصی و عموما ساده انگارانه و نادرست درباره فمینیسم و فمینیست ها و برابری طلبی، در واقع سوءاستفاده می کنند.
یک شاهکارش را با هم مرور کنیم؛ استاد روانشناس با چندین هزار مخاطب و طرفدار، وقتی که باید در حوزه «روانشناسی» تولید محتوا کند، دریادداشتی که مدام هم دست به دست می چرخد چون «استاد فرموده اند» و احتمالا به این دلیل که چیزی که استاد فرموده اند، همان چیزی ست که مخاطب غیرمتخصص هم همین طور فکر می کند (چون این نظر اساسا تخصصی نیست!) می نویسد: «زنانی می توانند مدعی فمینیست بودن (زن باوری) باشند که بتوانند با بالا بردن دانش اقتصادی و مهارت فنی خود کارآفرین و ثروت آفرین باشند. چگونه ممکن است زنی که گذران اقتصادی او بر پایه "مهریه" و "نفقه" است ادعای فمینیست بودن نماید؟!». عجب جمله ای! نه؟ چقدر جسورانه و احتمالا «دل خنک کننده»! «روانشناس پرطرفدار» از طرفی تعییین تکلیف کرده که کدام زنان «می توانند» مدعی فمینیست بودن باشند، و از طرفی هم خط کشی در دست گرفته که نه تنها بخش عمده ای از زنان این جامعه (که بازار اشتغالش فقط 15 درصد از زنان را به خود راه داده، آن هم اشتغالی که منظور عموما همان اشتغال کارمندی است، با دستمزدی عموما نابرابر، در حالی که بعد از «کار خانگی» در واقع این اشتغال، کار دوم آنهاست)، که حتی بخش زیادی از مردان هم از زیر خط کش او رد نمی شوند! «کارآفرین و ثروت آفرین»! طبق این نظر، احتمالا بخشی از فمینیست های شناخته شده جهان هم «نمی توانسته اند» ادعای فمینیست بودن کنند، چون البته که کارآفرین و ثروت آفرین نبوده اند! اینکه شما چنین نظر عجیبی داشته باشید که اگر کسی «ثروت آفرین» نیست، پس گذران اقتصادی اش بر پایه مهریه و نفقه است، یعنی نه چیز زیادی از قوانین ازدواج در کشور می دانید، نه از شرایط اجتماعی درباره اشتغال و بیکاری سر در آورده اید، و نه البته از حقوق زنان و فمینیسم (یا به قول خودتان «زن باوری»!). ایشان به این «آسیب شناسی» هم اکتفا نکرده اند و راهکار هم برایش ارائه داده اند. یک سری «باید»هایی را تعیین کرده اند برای زنان "زن باور" که باید چنین و چنان کنند. برای فمینیسمی که طبق الگوی ایشان پیش نرود هم اسم گذاشته اند: «فمینیسم شترمرغی». از شما چه پنهان من هم خیلی علاقه دارم اسم چنین تحلیلگرانی را که بدون دانشی در یک حوزه، نظریه پردازی هم می کنند و حتی روی آنچه مطلوبشان نیست اسم هم می گذارند، بگذارم «تحلیلگران تخم مرغی» که معلوم نیست از داخل کدام تخم مرغی شانسی سر در می آوردند و تز می دهند. متاسفانه امثال این روانشناس زیادند. چه بسیار اساتید دانشگاه، تحلیلگران اجتماعی، روزنامه نگاران و غیره که فمینیسم را بدون شناخت دقیقش آسیب شناسی می کنند.

نوشته ام وجود این نظرات غیرکارشناسانه و نادرست را مانعی بر سر راه جنبش زنان می بینم؛ اما شاید درست ترش این است که بنویسم این عده به خودشان و شغل خودشان هم جفا می کنند. شما به عنوان رواندرمانگر به آنها مراجعه می کنید، اعتماد می کنید و از زندگی تان می گویید، اما آنها با این سوگیری های نادرست که از عدم شناخت صحیح جامعه و مسائل اجتماعی نشات گرفته (و طبیعی است چون آنها روانشناسند، نه چیز دیگر)، شما را قضاوت می کنند، برچسب می زنند و مشکلی دیگر به مشکلات قبلی تان اضافه می شود. وای از آن وقتی که در یک جامعه مردسالار، رواندرمانگران هم سوگیری های جنسیتی داشته باشند و مردسالار باشند!

#فمینیسم_شترمرغی #فمینیسم #چرا_به_فمینیسم_نیاز_داریم

@WhyWeNeedFeminism

چرا به فمینیسم نیاز داریم

04 Mar, 20:36


🔳 کار خانگی نابرابر، شروع نابرابری از خانه

یک روز روی تخت یک تراپیست دراز می کشم و می گویم می دانید دکتر جان? یکی از بزرگترین شرم ها و رنجهایی که در زندگی ام تجربه کردم، کار خانگی ای بود که با آنکه خواسته یا ناخواسته در انجامش نقش داشتم، ولی از اینکه هرگز نتوانستم در خانه خودم و اطرافیانم یک نسبت عادلانه و منصفانه ای بین همه اعضای آن خانه یا فلان مهمانی یا حتی بهمان پیکنیک، و انجام دادن کار خانگی برقرار کنم، سرخورده و غمگین بودم و حتی شکست خورده. هیچوقت نفهمیدم چیزی به این سادگی و انجام دادن کارهای کوچکی مثل شستن ظرفها، جارو کشیدن خانه، پختن غذا، آماده کردن مواد غذایی، مرتب کردن یخچال، و هزار و یک کار خرده ریز دیگر، چرا نمی تواند منصفانه بین همه تقسیم شود تا هیچکس (مخصوصا مادر یک خانه) احساس نکند همه بار زندگی انگار روی دوش اوست. می دانید... جمله ی طنزی هست که می گوید بدبختی ها دو نوعند: بدبختی شما و خوشبختی دیگران! به نظرم می شود این جمله را اینطور تغییر داد که بدبختی ها دو نوعند: بدبختی شما و بی تفاوتی دیگران! چیزی که همیشه موقع انجام دادن کار خانگی، چه وقتی خودم در حال جاروبرقی کشیدن اتاقم (آیا کاری نفرت انگیزتر از جاروکشیدن هم هست) چه وقتی مادرم مشغول آشپزی کردن است، چه وقتی خاله ام در مهمانی در حالی که مهمانها نصف غذاهایشان را خورده اند همچنان در حال تکمیل کردن سفره است، احساسش می کنم: بی تفاوتی دیگران! انگار که همه ی اینها یک وظیفه ذاتی و ازلی و ابدی برای من و مادر و خاله و ... است. دیگران اصلا احساس هم نمی کنند که بخشی از این کار خانگی، سهم آنها هم هست. برای آنها همه چیز سر جای خودش است و کاملا عادی.

بعد در حالی که تراپیست دارد در مورد شفای من فکرهای عمیقی می کند و با خودش می گوید به حق شرم و رنجهای ندیده! من کمی جابجا می شوم و می گویم شما باور می کنید که من حقیقتا در مهمانی های فامیل، وقتی همیشه زنان را مشغول پذیرایی و آماده کردن سفره و جمع کردن و شستن ظرفها می بینم و بی تفاوتی ترسناک مردان را به همه ی این اتفاقات، با خودم فکر می کنم با این اوضاع هرگز روزی خواهد رسید که زنان این سرزمین رنگ برابری را ببینند? وقتی از درون خانه های ما هنوز برابری و درک متقابلی برای وقت و انرژی ای که فقط زنان صرف کار خانگی می کنند وجود ندارد، منتظر چه چیز بزرگی در بیرون از خانه ها باشیم?

#کار_خانگی #14اسفند #کار_خانگی_زنانه_نیست
#چرا_به_فمینیسم_نیاز_داریم

شما هم در چهارده اسفند از کار خانگی بنویسید، حتی برای اندک مخاطبین خودتان.

@WhyWeNeedFeminism

چرا به فمینیسم نیاز داریم

23 Feb, 19:25


🔘 از یادداشت های روزانه

درباره ی اقلیت های محروم، دیدین که همیشه، هم حق و حقوق انسانی و مادی کمتری دارن، هم جامعه ازشون طلبکار هم هست که چرا با قناعت کردنشون به حق کم، نظم بازار رو به هم می زنن؟! مثل افغان ها، که بندگان خدا معمولا هم از کارگران ایرانی بیشتر و درست تر هم کار می کنن و چون هیچ بیمه و حمایت و حق و حقوقی ندارن، مجبورن به دستمزد کمتری که می گیرن قناعت کنن. حالا واکنش ایرانی ها در مقابل چیه؟ اینکه از دولت بخواد ازشون حمایت کنه و از کارفرماها بخوان بیمه شون کنن و در تلاش باشن که فعالین اجتماعی برای حقوق اجتماعی این عده تلاش کنن؟ نخیر. ایرانی ها از خود افغان ها شاکی و طلبکارن که چرا به دستمزد کم راضی می شن و باعث بیکاری ایرانی ها می شن و نظام دستمزد رو به هم می زنن!

@WhyWeNeedFeminism
درست شبیه این وضعیت، «مردان» زیادی هم هستن، که درباره اشتغال «زنان» هم همین واکنش رو دارن! زنان قشری در جامعه هستند که نرخ بیکاری شون بسیار بیشتر از مردانه؛ برای #کارخانگی هیچ دستمزدی نمی گیرن؛ و اگر شاغل باشن معنی ش اینه که هم مشغول کار بیرون از خونه ن و هم در انجام کار خانگی همچنان سهم خیلی خیلی بزرگتری دارن. دستمزدشون به اندازه مردان نیست؛ مخصوصا که مردان در مشاغل دولتی رسما «حقوق عائله‌مندی» هم در کنار حقوقشون می گیرن. و البته در فضای کار هم، مردان نیستن که با آزار و مزاحمتهای جنسی گاهی مجبور به استعفا و ترک کار می شن، بلکه زنان هستن. محدودیتهای دیگه ای مثل تردد در شهر در بعضی ساعات هم، عملا دست زنان رو برای تصدی بعضی مشاغل می بنده؛ مخصوصا که توان مالی کمتری دارن و همه شون نمی تونن مثلا اتومبیل شخصی داشته باشن. یک روز در میون هم حرف از بازنشستگی زودتر و مرخصی با حقوق بیشتر و کم کردن ساعت کارشون وسط میاد، که کارفرماها همین میزان کم استقبال از کارمندان زن رو هم کمتر کنن، و همین سهم 18% از اشتغال که برای زنان هست هم به مرور کمتر و کمتر بشه! بعد واکنش مردان به این وضعیت چیه؟ اینکه تلاش کنن این مسائل و مشکلات حل بشه؟ اینکه از دولت بخوان شرایط اشتغال زنان رو بهتر کنه؟ اینکه با فعالین حقوق زنان که برای رفع این موانع تلاش می کنن همدلی و همراهی کنن؟ اینکه اگر کارفرما هستن امتیازی برای جذب نیروی زنان قائل بشن؟ اینکه با خشونت جنسی در محیط کار علیه زنان مقابله کنن؟ اینکه خیابونها رو برای رفت و آمد زنان امن تر کنن؟ نخیر! این عزیزان از زنان طلبکار هم هستن که چرا با پذیرفتن دستمزد کمتر، یک فرصت شغلی رو تصاحب می کنن و امکان اشتغال مردان رو کمتر! همیشه هم شاکی ان که چرا باید مهریه زنان رو بپردازن و نفقه بدن؟! (مهریه ای که در مقابل جهیزیه زنان، چقدر داده شده و دیده شده کلا؟!). براشون هم چندان مهم نیست که دلیلش اینه که زنان دستمزد کمتری می گیرن و کسی هم از این وضعیت شکایتی نداره! تازه بعد از همه ی اینها هم می گن زنان دستمزدشون رو چکار می کنن مگه؟ می رن باهاش لباس و لوازم آرایش می خرن! (همینها هم هستن که برای ازدواج کردن، «فقط زیبایی و ظاهر» براشون مهم نیست! بلکه «علاوه بر زیبایی و ظاهر»، دنبال همسر مستقل و تحصیلکرده و البته شاغل هم می گردن!). مشاهده شده بعضی شون حتی وقتی ساعت 9 و نیم شب خانمی رو کنار خیابون خلوت منتظر تاکسی ببینن، برای فساد و فحشایی که در جامعه فراگیر شده، ابراز تاسف می کنن! به طور بالقوه همه زنان منتطر رو توی خیابون «اونکاره» می بینن!
این مردان، به علاوه ی دیگر مردان، و در مجموع کل مردان (!) چون اساسا هیچ ارزش اقتصادی برای کار خانگی قائل نیستن، کلهم زنان رو یه سری موجودات بی خاصیت که هیچ کار و تولیدی برای جامعه ندارن و پول هم که «درنمیارن»، تصور می کنن! هیچ نقشی هم برای خودشون این وسط قائل نیستن؛ فقط انگار امیدوارن همین یه ذره اشتغال زنان رو هم کاملا ریشه کن کنن که همه ی درآمدها و دستمزدها کاملا به خودشون برسه!!

#اشتغال_زنان #کار_خانگی #امنیت_محل_کار #نابرابری_دستمزد
#چرا_به_فمینیسم_نیاز_داریم
@WhyWeNeedFeminism

چرا به فمینیسم نیاز داریم

17 Feb, 06:28


🔳 فرهنگ مردسالار و ازدواج زودهنگام دختران

در تجربه های متعددی که متاسفانه در موضوع #کودک_همسری می خوانیم، و همینطور ازدواج های در سنین پایین، آنچه اهمیت بسزایی دارد نقش فرهنگ جنسیت زده و مردسالار در خلق این موقعیت برای زنان است.

ازدواج جدا از اینکه سنگ بنای خانواده ایست که ممکن است بستری برای اعمال انواع تبعیض های جنسیتی باشد، اما خود ازدواج از چند جهت در یک جامعه و فرهنگ مردسالار، به خصوص برای #زنان انتخابی مخاطره آمیز است و سویه های منفی زیادی دارد.

اول اینکه در جامعه ای که #کنترل زنان در آن بیشتر از مردان و به شکلی نظام مند اتفاق میفتد، معمولا خانواده ی پدری آزادی های فردی دختران را بسیار بیشتر از پسران محدود می کند. از ساعت رفت و آمد دختران گرفته تا کنترلی که بر بدن و پوشش دختران هست، تا محدود کردن علایق فردی دختران. مثلا دنبال کردن ورزش برای دختران غیرضروری دانسته می شود یا رشته های دانشگاهی متعددی "مناسب دختر" تشخیص داده نمی شود، یا حتی دختران به اجبار به سمت فراگیری بعضی مهارتهای اصطلاحا "زنانه" سوق داده می شوند. بنابر این "دافعه ی منزل پدری" برای دختران بیشتر است و به دنبال راهی برای فرار و بهبود این شرایط، یا با تصور به دست آوردن استقلال به ازدواج به چشم یک امکان رهایی نگاه می کنند.

از طرف دیگر جامعه مردسالار ازدواج را کمال مطلوب دختران می داند. از کودکی رویای تور و مروارید عروسی در ذهن دختربچه ها شکل می گیرد. همه اطرافیان، مدام در حال مقایسه دختران مجرد با هم سن و سال های متاهلشان، تصویری به آنها می دهند که گویی تنها دروازه ی خوشبختی برای دختران، رد شدن از این درگاه آذین بندی شده ی ازدواج است. مدام در حال القای شرم به دختران هستند که تو اگر در «به چنگ آوردن شوهر» موفق نبوده ای، ایرادی نسبت به آن دیگر دخترانی که ازدواج کرده اند داری. ازدواج برای دختران، همچنان یک موقعیت خوب و رهایی بخش که شما را از "دختر فرمانبردار" به "خانم خانه" ارتقا خواهد داد، تصویر می شود، غافل از اینکه در جامعه ای مردسالار قواعد هر خانه ای بر مدار بالاتر بودن مرد و فرودستی زن قرار گرفته. به دهها شکل قانونی و عرفی انتخابها و آزادی عمل شما حتی در موقعیت خانم خانه هم محدود است، و دافعه ی خانه پدری، و جاذبه ی دروغین تشکیل خانواده برای دختران، متاسفانه در شرایطی که دختر (و هم پسر) به بلوغ عاطفی و فکری نرسیده اند، کماکان افتادن از چاله به چاه است.
ازدواج هم می تواند در شرایطی امکانی مثبت برای زوج باشد، ولی نه وقتی که با قواعد غلط مردسالاری رقم بخورد.

#چرا_به_فمینیسم_نیاز_داریم #کودک_همسری #ازدواج #فرهنگ_مردسالار #فمینیسم

@WhyWeNeedFeminism

چرا به فمینیسم نیاز داریم

02 Feb, 18:41


🔳 چرا نه تنها با #کودک_همسری مخالفم، بلکه با ازدواج زیر سن حداقل 25 سال هم موافق نیستم?

لازمه ازدواج بلوغ است و بلوغ انواعی دارد...

بلوغ جنسی
که هرچند در پدیده #کودک_همسری گاهی نادیده گرفته می شود، ولی متاسفانه در بعضی نگرش ها تنها لازمه ی ازدواج دانسته می شود.
امروزه بسیاری از ازدواج ها به دلیل مسائل جنسی از هم پاشیده و به طلاق منجر شده اند; بنابر این لازمه ازدواج فقط "قوای جنسی" زوج نیست!

بلوغ اقتصادی
هرچند در پدیده ی #کودک_همسری معمولا کودکان به دلیل منافع اقتصادی والدین به ازدواج واداشته می شوند; اما تا وقتی زوج به استقلال اقتصادی نرسیده اند، وابستگی اقتصادیشان به والدین، منجر به دیگر وابستگی ها و پایین آمدن کیفیت زندگیشان می شود.

قضاوت نادرست نسلهای قبل درباره نسل جدید در "پرتوقع" بودنشان چندان هم منطقی نیست. فراهم کردن یک زندگی حداقلی هم در دنیای مدرن نیازمند سرمایه ایست که در سنین پایین معمولا فقط #ژنهای_خوب دارند!

بلوغ فکری
فکر می کنیم چرا تقریبا در همه جای دنیا اگر کسی زیر 18 سال، مرتکب جرمی شود او را مثل بزرگسالان مجازات نمی کنند? چرا به افراد زیر سن قانونی گواهینامه نمی دهند یا حق رای ندارند? چرا سکس با افراد زیر سن قانونی (در بعضی کشورها زیر شانزده سال) جرم است?
چون انسانها زیر سن قانونی، به درستی قدرت تشخیص درست از نادرست را ندارند. به همین دلیل حتی اگر جرمی هم مرتکب شوند، کاملا مقصر دانسته نمی شوند. آنها هنوز به عقلانیت لازم نرسیده اند و بلوغ فکری لازم را به دست نیاورده اند.
انتخاب شریک زندگی قبل از رسیدن به بلوغ فکری چقدر منطقی ست?

بلوغ عاطفی
اما فقط بلوغ فکری هم برای تشکیل زندگی به تنهایی کافی نیست. انسان ها به طور متوسط در سن 25 سالگی به بلوغ عاطفی می رسند. بلوغ عاطفی به زبان ساده یعنی به تعادل رسیدن عقل و احساس. یعنی زمانی که فرد بتواند سویه های منفی و مخاطره آمیز انتخاب هایش را نیز در نظر بگیرد. یعنی زمانی که وابستگی عاطفی اش خصوصا به والدین در نقطه تعادل قرار بگیرد. یعنی زمانی که به ثبات شخصیت برسد و هر روز علایق و احساساتش به سمتی نرود. بعضی حتی سن بلوغ عاطفی را تا 30 سالگی می دانند.

بلوغ اجتماعی
بعضی جامعه شناسان از انواع دیگری از بلوغ هم گفته اند. مرحوم دکتر قانعی راد، در کتاب "زوال پدرسالاری"، بلوغ اجتماعی را لازمه ازدواج می داند و آن را بلوغی تعریف می کند که فرد آماده حضور در جامعه است. به باور ایشان در گذشته شاید جوانان در سنین پایین تر همه مهارتهایی که باید را می آموختند، اما امروزه جوانان ما تا قبل از سی سالگی آمادگی و مهارت لازم را برای ورود به اجتماع پیدا نکرده اند.

به هر حال بلوغ در ابعاد مختلف برای تشکیل یک زندگی مشترک لازم است. بنا نیست انسان ها با "نیمه گمشده"ای که تصور می کنند همه ی نقص ها و کمبودهای آنها را جبران خواهد کرد ازدواج کنند. چه برسد به اینکه هنوز "بزرگسال" هم محسوب نشوند!

اما شما زیر 25 سال ازدواج کرده اید? هفده ساله بودید که ازدواج کردید و الان هم مشکلی ندارید? اما شما کسانی را می شناسید که در چهل سالگی ازدواج کردند و جدا شدند?

جدا از اینکه منظور این نیست که رمز موفقیت یک ازدواج فقط رد شدن از مرز بلوغ عاطفی ست، این نوشته ها و آگاهی بخشی ها، برای دادن احساس پشیمانی به شما یا القای حس ناراحتی از انتخابتان نیست.

همانطور که همه ی ما می بایست در سنین پایینتری، آموزش جنسی می دیدیم و ندیدیم، یا بهتر این بود که با قصه ها و آموزشهای جنسیت زده بزرگ نشویم ولی شدیم، حالا هم باید بدانیم ازدواج در سنین پایین برای نسل های بعدی ما مخاطراتی دارد که اگر در مورد خودمان این ملاحظات نادیده گرفته شد، ما می توانیم برای نسل بعدی آنها را نادیده نگیریم.

فلسفه آگاهی دیدن و آگاهی دادن همین است. شخصی ندیدن و اجتماعی دیدن مسائل اجتماعی!

#چرا_به_فمینیسم_نیاز_داریم

@WhyWeNeedFeminism

چرا به فمینیسم نیاز داریم

22 Jan, 16:04


🔲 نقدی به ما با نگاهی به سریال بانوی عمارت

✍️ نجمه واحدی / بخش سوم و آخر

چهار – وقتی در آن استوری از «خیانت»ی که درون فیلم دیده بودم گله کردم، دوستان زیادی پیام دادند که «از صدا و سیمای "میلی" چه توقعی داری؟». اما شاید برایتان جالب باشد که یکی از پیامهایی که برایم ارسال شد، از طرف «نویسنده»ی فیلمنامه بود! بله نویسنده آشنا بود و همدیگر را می شناختیم و من سابقا در فیس بوک نوشته هایش را می خواندم. و نمی دانستم فیلمنامه نویس این کار است. البته که حتما ایشان اولین نفریست که این نقد را می خواند اما از شما چه پنهان، واکنششان واقعا دلگیر کننده بود و بماند که چرا. اما این نقد را بیشتر برای همین تکه اش می نویسم. خاطرم هست مدتی پیش در فیس بوک انتقادی نوشتم به برنامه های زنده که مهمان دعوت می کنند و برای کودکان صندلی نمی گذارند و انگار اصلا کودک را جزو افراد روی صحنه حساب نمی کنند. چند ساعت بعد یکی از دوستان که پسر جوانی امروزی و روشنفکر بود کامنت گذاشت که خب چکار کنیم وقتی هرچه به مهمان ها می گوییم همراهشان کودک نیاورند، آنها گوش نمی دهند! باورم نمی شد که همین فلانی یکی از دست اندرکاران همین برنامه هاست! یا وقتی از تبلیغات کلیشه ای تلویزیون انتقاد می نوشتم، چند نفر از دوستان موجه و منطقی که دنبالشان می کردم، پیام می دادند که وقتی «ما» تبلیغ غیرکلیشه می سازیم، سفارش دهندگان قبول نمی کنند و دوست دارند تبلیغ محصولشان همین تبلیغهای کلیشه ای باشد! یا یک بار که شهر پر شده بود از مجموعه بیلبوردهایی با پیامهای اخلاقی، و داشتم فکر می کردم بضی از آنها چقدر ضدارزش است، یکی از دوستان مسیج داد که «راستی بیلبوردهای شهرداری رو دیدی؟ به شرکت ما سفارش داده بودن و ما براشون طراحی کردیم!». این مشکلات ریز و درشت فرهنگی و اجتماعی، این تلویزیون که گاهی با غصه برنامه هایش را تماشا می کنیم، این رفتارهای نادرستی که در ادارات می بینیم، این همه بی اخلاقی در جامعه، باور کنیم که توسط نیروهای اهریمنی یا ماورایی تولید نمی شوند. دوست داریم اینطور فکر کنیم که به خاطر بخشنامه های فرمایشیست؟ اما واقعا آن بخش نامه ها مگر چقدر روی همه ی آنچه ما می توانیم بکنیم و نمی کنیم اثر دارد؟ یک سیستم بزرگ را مگر اجزایش نمی سازند. و اجزای جامعه ی ما چه کسانی هستند جز خودمان. مشکل ما «صدا و سیمای میلی» ما نیست. مشکل ما خودمان هستیم. آن فیلمنامه را یکی از همین آدمهای دور و بر ، که اتفاقا اهل مطالعه و تفکرند می نویسد. آن برنامه های زنده ی بیخود را هم کسانی از سیارات دیگر نمی سازند. بیلبوردهای بی مایه شهرداری را هم جوانان طراح خودمان هستند که طراحی می کنند؛ تبلیغهای سراپا کلیشه تلویزیون را هم هنرمندانی که جزو دوستان عزیزمان هستند.

#رسانه #صداوسیما
#چرا_به_فمینیسم_نیاز_داریم

@WhyWeNeedFeminism

چرا به فمینیسم نیاز داریم

22 Jan, 16:03


🔲 نقدی به ما با نگاهی به سریال بانوی عمارت

✍️ نجمه واحدی / بخش دوم

دو – دومین شکل سرکوب منتقد در این جامعه شده اینکه «شما خوبی های اثر را ندیده اید»! وقتی من در فلان سکانس به نمایش خشونت نسبت به زنان اعتراض می کنم ممکن است شما پاسخ بدهید «نه اتفاقا این سریال خیلی عاشقانه بود و شازده و فخری کلی هم با هم خوب بودند». اول اینکه شما هنوز «اثر رسانه» را دقیق متوجه نشده اید. شخصیتهای سریالها دوستان ما نیستند که از رفتارشان دفاع کنیم و اگر جایی خطایی از آنها سر زد به بزرگی خودمان ببخشیمشان. تک تک سکانسهای یک سریال برای مخاطب پیامی دارد و یک منتقد حق دارد فقط به یک صحنه از یک فیلم (یک جزء از یک بیلبورد تبلیغاتی، یک جمله از یک مقاله) نقد کند، فارغ از اینکه بقیه ی محتوا چه بوده. رسمی که در جامعه باب شده این است که صاحب اثر یا مدافعان یک اثر، تملق و مجیز گفتن برای نکات مثبت اثر را از منتقدین طلبکارند! شما حتما باید نقاط قوت اثر یا نیمه پر لیوان را اول نشان بدهید، تا بعد از آن حق داشته باشید که به نقطه ضعفها هم اشاره کنید. انگار به من بگویند این یادداشت تو موضع درستی نداشت و من به جای توضیح یا دفاع از این یادداشت بگویم در عوض من کلی یادداشت خوب دیگر نوشته ام! منتقد، مجیزگوی شما نیست، منتقد، منتقد است و انتقادش می تواند نقد کل یک اثر (شامل خوبی ها و بدی ها) نباشد و فقط برشی از یک اثر را نقد کند. وقتی کارهای مهران مدیری، کلیشه های جنسیتی در مجموعه کلاه قرمزی، فلان برنامه یا حرکت نادرست احسان علیخانی و ده ها مورد دیگر هم نقد شد، «دلدادگان» این افراد یا مجموعه ها نمی توانستند صدای انتقاد منتقدین را بشنوند؛ دقیقا به همین دلیل که با بزرگ و بزرگتر کردن آنچه آنها نقاط قوت می دانستند، سعی می کردند ضعفها را نادیده بگیرند، و نگذارند که نقطه ضعفها نقد شوند، تا اثر یا صاحب اثر رشد کند.

سه – وقتی از «بازنمایی فرهنگ غلط» در فیلمها انتقاد می کنیم، همیشه مقابل این دفاع قرار می گیریم که «واقعیت را که نمی شود سانسور کرد! فیلم دارد آنچه «هست» را نمایش می دهد». این هم می تواند یک دفاع باشد، ولی من از دو جهت این دفاع را نمی پذیرم. اول اینکه نویسنده و کارگردان باید در فیلم «حرفش را بزند». او مجبور نیست این حرف را با دوباره نمایش دادن نادرستی ها بزند. به زبان ساده تر، این کارگردان و فیلمنامه نویس است که انتخاب می کند که شما چه چیزی را ببینید و چه چیزی را نبینید. حتی در ساختن یک فیلم مستند هم، کارگردان مجبور نیست آنچه که نمی خواهد را نمایش بدهد. و این نمایش ندادن لزوما تحریف یا سانسور واقعیت نیست. دومین دلیل هم مستقیما به شرایط ساخت و پخش سریالها در صدا و سیمای ما برمی گردد. اگر فکر می کنیم کارگردان ناگزیر است واقعیت را همانطور که بوده نمایش دهد، چرا مثلا حمامهای زنانه که بخشی از واقعیتهای تاریخی هستند را نمایش نمی دهد؟ یا همان نوازش و بوسه ای که سیلی و کتک زدن معمولا جایگزینش می شود؟ به این دلیل ساده که «نمی تواند» و فیلم در آن صورت مجوز پخش نمی گیرد. و مسئله ی من دقیقا همین جاست. نشان دادن «چندهمسری»، «خواستگاری از دختر دوازده ساله»، «سیلی زدن به همسر»، «آتش زدن یک خانه برای به حرف آوردن کسی که وانمود می کند لال است»، و چیزهایی که در دیگر سریالها می بینیم مثل حیوان آزاری، بدرفتاری با کودکان، سر بریدن در فیلمهای تاریخی و غیره، همه چیزهایی هستند که تلویزیون ما حذفش نمی کند و کارگردانهای ما «انتخاب می کنند» که در سریالشان آنها را بگنجانند. اگر فیلتری در پس افکار این عده بود که چنین مواردی را هم «خط قرمز»های خود بدانند، اینها هم همان واقعیتهایی می شدند که لزوما نمایش داده نمی شوند، نه به این دلیل که وجود نداشته اند. نوشته بودم در این سریال وقتی "شازده" همسر دوم را به خانه ای می آورد که همسر اول هنوز در آن هست، یک جای کار می لنگد و این رفتار نادرست است. (اگر نادرستی اش خیلی عجیب است می توانید از #کلیشه_برعکس استفاده کنید. جای زن و مرد را عوض کنید تا ببینید باز هم به راحتی می گویید «خب آخه شوهر اول ول کرده بوده و رفته بوده وقتی "فخری" دومین شوهر رو می گیره!»). اما جواب من این شده که خب در زمان قاجار چند همسری که خیلی عجیب نبوده! باور کنید این فیلم یک داستان خیالی ست، همه ی این شخصیتها زاده ی تخیلات نویسنده اند و نویسنده ها می توانند طبق الگوهای مردسالار «تخیل نکنند». حتی اگر فیلم برشی از واقعیت بود هم نویسنده مجبور نبود آنچه نمی پسندد را درون روایتش بیاورد.

ادامه دارد...

#رسانه #صداوسیما
#چرا_به_فمینیسم_نیاز_داریم

@WhyWeNeedFeminism